aziz_dehpour | Unsorted

Telegram-канал aziz_dehpour - عزیز دهپور

372

🔸فارغ التحصیل از دانشگاه صنعتی شریف در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد 🔸مدرس و پژوهشگر دانشگاه 🔸مدیر و مجری پروژه های علمی، صنعتی و پژوهشی 🔸همکار سازمان های استاندارد ملی و دفاعی 🔸دانشجوی دوره دکتری 🔸نویسنده و منتقد 📬 ارتباط با ادمین: @Azizdehpour

Subscribe to a channel

عزیز دهپور

پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

مراسم نکوداشت معلم جاودانه مرحوم محمد واعظی

هشترود - سالن همایش‌های دانشگاه پیام نور

Читать полностью…

عزیز دهپور

پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

مراسم نکوداشت معلم جاودانه مرحوم محمد واعظی

هشترود - سالن همایش‌های دانشگاه پیام نور

Читать полностью…

عزیز دهپور

دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی
که در وی خوشدلی را نیست جایی

دل مسکین چرا غمگین نباشد؟
که در عالم نیابد دل‌ربایی

تن مهجور چون رنجور نبود؟
چه تاب کوه دارد رشته تایی؟

چگونه غرق خونابه نباشم؟
که دستم می‌نگیرد آشنایی

بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چون نبود جان فزایی

بنالم بلبل‌آسا چون نیابم
ز باغ دلبران بوی وفایی

فتادم باز در وادی خون خوار
نمی‌بینم رهی را رهنمایی

نه دل را در تحیر پای بندی
نه جان را جز تمنی دلگشایی

درین وادی فرو شد کاروان‌ها
که کس نشنید آواز درایی

درین ره هر نفس صد خون بریزد
نیارد خواستن کس خونبهایی

دل من چشم می‌دارد کزین ره
بیابد بهر چشمش توتیایی

روانم نیز در بسته است همت
که بگشاید در راحت سرایی

تنم هم گوش می‌دارد کزین در
به گوش جانش آید مرحبایی

تمنا می‌کند مسکین عراقی
که دریابد بقا بعد از فنایی

Читать полностью…

عزیز دهپور

جانم ز هواهای تو یادی دارد
بیرون ز مرادها مرادی دارد

بر باد دهم خویش در این بادهٔ عشق
کاین باده ز سودای تو بادی دارد

 🟢 مولانا

Читать полностью…

عزیز دهپور

ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر می‌کشی
زوتر بکش، زوتر بکش، ای جان که خوش برمی‌کشی

امروز خوش برخاستم، با شور و با غوغاستم
امروز رو بالاترم، کامروز خوشتر می‌کشی

امروز مر هر تشنه را، در حوض و جو می‌افکنی
ذاالنون و ابراهیم را در آب و آذر می‌کشی

امروز خلقی سوخته، در تو نظرها دوخته
تا خود کرا پیش از همه امروز دربر می‌کشی

ای اصل اصل دلبری، امروز چیز دیگری
از دل چه خوش دل می‌بری، وز سر چه خوش سر می‌کشی

ای آسمان، خوش خرگهی، وی خاک، زیبا درگهی
ای روز، گوهر می‌دهی، وی شب، تو عنبر می‌کشی

ای صبحدم، خوش می‌دمی، وی باد، نیکو همدمی
وی مهر، اختر می‌کشی، وی ماه، لشکر می‌کشی

ای گل، به بستان می‌روی، وی غنچه پنهان می‌روی
وی سرو از قعر زمین، خوش آب کوثر می‌کشی

ای روح، راح این تنی، وی شرع، مفتاح منی
وی عشق شنگ و ره زنی، وی عقل ، دفتر می‌کشی

ای باده، دفع غم توی، بر زخمها مرهم توی
وی ساقی شیرین لقا، دریا به ساغر می‌کشی

ای باد، پیکی هر سحر، کز یار می‌آری خبر
خوش ارمغانیهای آن زلف معنبر می‌کشی

ای خاک ره، در دل نهان داری هزاران گلستان
وی آب، بر سر می‌دوی، وز بحر گوهر می‌کشی

ای آتش لعلین قبا، از عشق داری شعلها
بگشاده لب چون اژدها، هر چیز را درمی‌کشی

ترجیع این باشد که تو ما را به بالا می‌کشی
آنجا که جان روید ازو، جان را بدانجا می‌کشی

عیسی جان را از ثری، فوق ثریا می‌کشی
بی‌فوق و تحتی هر دمش تا رب اعلی می‌کشی

مانند موسی چشمها از چشم پیدا می‌کنی
موسی دل را هر زمان بر طور سینا می‌کشی

این عقل بی‌آرام را، می‌بر که نیکو می‌بری
وین جان خون‌آشام را می‌کش که زیبا می‌کشی

تو جان جان ماستی، مغز همه جانهاستی
از عین جان برخاستی، ما را سوی ما می‌کشی

ماییم چون لا سرنگون وز لا تومان آری برون
تا صدر الا کشکشان، لا را بالا می‌کشی

از تست نفس بتکده، چون مسجد اقصی شده
وین عقل چون قندیل را بر سقف مینا می‌کشی

شاهان سفیهان را همه، بسته به زندان می‌کشند
تو از چه و زندانشان سوی تماشا می‌کشی

تن را که لاغر می‌کنی، پر مشک و عنبر می‌کنی
مر پشهٔ را پیش کش، شهپر عنقا می‌کشی

زاغ تن مردار را، در جیفه رغبت می‌دهی
طوطی جان پاک را، مست و شکرخا می‌کشی

نزدیک مریم بی‌سبب، هنگام آن درد و تعب
از شاخ خشک بی‌رطب هر لحظه خرما می‌کشی

یوسف میان خاک و خون در پستی چاهی زبون
از راه پنهان هردمش ای جان به بالا می‌کشی

یونس به بحر بی‌امان محبوس بطن ماهیی
او را چو گوهر سوی خود از قعر دریا می‌کشی

در پیش سرمستان دل، در مجلس پنهان دل
خوان ملایک می‌نهی، نزل مسیحا می‌کشی

ترجیع دیگر این بود، کامروز چون خوان می‌کشی
فردوس جان را از کرم در پیش مهمان می‌کشی

درد دل عشاق را، خوش سوی درمان می‌کشی
هر تشنهٔ مشتاق را، تا آب حیوان می‌کشی

خود کی کشی جز شاه را؟ یا خاطر آگاه را
هرکس که او انسان بود او را تو این سان می‌کشی

سلطان سلطانان توی، احسان بی‌پایان توی
در قحط این آخر زمان، نک خوان احسان می‌کشی

پیش دو سه دلق دنی، چندان تواضع می‌کنی
گویی کمینه بندهٔ، خوان پیش سلطان می‌کشی

زنبیلشان پر می‌کنی، پر لعل و پر در می‌کنی
چون بحر رحمت خس کشد زنبیل ایشان می‌کشی

الله یدعو آمده آزادی زندانیان
زندانیان غمگین شده، گویی به زندان می‌کشی

فرعون را احسان تو از نفس ثعبان می‌خرد
گرچه به ظاهر سوی او تهدید ثعبان می‌کشی

فرعون را گفته کرم: «بر تخت ملکت من برم
تو سر مکش تا من کشم چون تو پریشان می‌کشی»

فرعون گفت: این رابطه از تست و موسی واسطه
مانند موسی کش مرا، کو را تو پنهان می‌کشی

موسی ما ناخوانده، سوی شعیبی رانده
چون عاشقی درمانده، بر وی چه دندان می‌کشی؟!

موسی ما طاغی نشد، وز واسطه ننگش نبد
ده سال چوپانیش کرد، چون نام چوپان می‌کشی؟!

ای شمس تبریزی، ز تو این ناطقان جوشان شده
این کف به سر بر می‌رود، چون سر به کیوان می‌کشی

ترجیع دیگر این بود، ای جان که هردم می‌کشی
افزون شود رنج دلم، گر لحظهٔ کم می‌کشی

ای آنک ما را می‌کشی، بس بی‌محابا می‌کشی
تو آفتابی ما چو نم، ما را به بالا می‌کشی

چند استخوان مرده را، بار دگر جان می‌دهی
زندانیان غصه را، اندر تماشا می‌کشی

زین پیش جانها برفلک بودند هم جان ملک
جان هردو دستک می‌زند، کو را همانجا می‌کشی

ای مهر و ماه و روشنی، آرامگاه و ایمنی
ره زن، که خوش ره می‌زنی، می‌کش، که زیبا می‌کشی

ای آفتاب نیکوان، وی بخت و اقبال جوان
ما را بدان جوی روان، چون مشک سقا می‌کشی

چون دیدم آن سغراق نو، دستار و دل کردم گرو
اندیشه را گفتم: «بدو چون سوی سودا می‌کشی»

ای عقل هستم می‌کنی، وی عشق مستم می‌کنی
هرچند پستم می‌کنی، تا رب اعلا می‌کشی

ای عشق می‌کن حکم مر، ما را ز غیر خود ببر
ای سیل می‌غری، بغر، ما را به دریا می‌کشی

ای جان، بیا اقرار کن، وی تن، برو انکار کن
ای لا، مرا بردار کن، زیرا بالا می‌کشی

Читать полностью…

عزیز دهپور

غلام چشم آن ترکم

• آواز : محمدرضا شجریان

✦♥️✦کانال استاد شجریان✦♥️✦

Читать полностью…

عزیز دهپور

مراغه - ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

از راست: آقایان معراج خضرلو (معلم بازنشسته و تاریخ پژوه مرندی) و دکتر اصغر محمدزاده (تاریخ پژوه مراغه‌ای)

Читать полностью…

عزیز دهپور

"عهد مودت"

آواز:
استاد #محمدرضا_شجریان
تار:
استاد #محمدرضا_لطفی 💫
دستگاه: سه گاه

🎼@tarabesstaan🎼

Читать полностью…

عزیز دهپور

اپیزود دوازدهم مجموعۀ تاریخ ایران
عیلام
نو و افول یک تمدن
(نسخهٔ صوتی)

✅ درانداختن هرگونه طرحی برای بهبود وضعیت ایران در آینده، نیازمند شناختِ تاریخ ایران است. بدون آگاهی از تاریخ این سرزمين، احتمال تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های نادرست افزایش می‌یابد. بر این اساس، بخش تاریخ ایرانِ مجموعهٔ ايران پایدار در تلاش است تا با حضور اساتید برجستهٔ دوره‌های تاریخی گوناگون، زمینهٔ لازم برای افزایش آگاهی نسبت به تاریخ ایران را فراهم نماید.

✅ در اپیزود دوازدهم مجموعۀ تاریخ ایران با حضور دکتر لیلا مکوندی (باستان‌شناس و استادیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه کاشان) به موضوعاتی چون ساختار سیاسی در عیلام نو، درگیری‌های نظامی با آشور، تحول خط و زبان عیلامی، دین عیلامی، معماری و هنر عیلامی و تاثیر آن بر دوره های بعدی پرداخته شد. نسخهٔ صوتی این برنامه در این فايل در دسترس است.

اپیزودهای پیشین

نسخهٔ تصویری در یوتیوب و آپارات

#ایران_پایدار
#تاریخ_ایران
#تمدن_عیلام
#لیلا_مکوندی   
#حامد_کاظم_زاده

⭕️ ایرانِ پایدار، بستری برای ایران‌شناسی و ایران‌شناسی، بنیانی برای پایداریِ ایران

/channel/iranepaydar_official

Читать полностью…

عزیز دهپور

🎵 ساز و آواز از آلبوم دل مجنون

با مطلع "ای پیک خجسته که داری نشان دوست"

🔸همراه عندلیبی / پیرنیاکان
🔹مایه بیات ترک

‍🏮کانال استاد شجریان 🔰
🆔 @Avayemehregan

Читать полностью…

عزیز دهپور

تصنیف: دل مجنون
استاد محمد رضا شجریان

#افشاری

کپی همراه با آدرس کانال⏬
┏━━━✨✨✨✨━━━┓
@Avayemehregan
┗━━━✨✨✨✨━━━┛

Читать полностью…

عزیز دهپور

ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست

با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست

🔹آواز:استاد محمدرضا شجریان

کانال استاد شجریان 🔰
🆔 @Avayemehregan

Читать полностью…

عزیز دهپور

🌹🌷طیبه گورانی معلم کلاس اول هرمزگان در روز جهانی کودک پارچه ای به بچه ها می دهد تا رویش نقاشی بکشند بعد با ان پارچه لباسی می دوزد و می پوشد و به مدرسه می اید. می گویند جیغ و شادی بچه ها تا هفت کوچه ان طرف می رفته !

انسانم آرزوست...
چون به نام حق معلم ساز کرد/

شعله‌ای در جان ما آغاز کرد/

تا که او تعلیم آن الفاظ کرد/

چون چراغی ذهن ما را باز کرد/

داد آموزش چو شاهین ادب/

جغد جهل از بام ما پرواز کرد/

روز و هفته معلم برتمامی معلمان و استادان عزیز مبارک باد.
http://telegram.me/bavarh

Читать полностью…

عزیز دهپور

انشايم كه تمام شد
معلم با خط كش چوبی اش زد پشت دستم
و گفت جمله هايت زيباست …
گفتم اجازه آقا …
پس چرا ميزنيد؟
نگاهم كرد …
پوزخند تلخی زد و گفت:
ميزنم تا همیشه يادت بماند
خوب نوشتن و زيبا فكر كردن در اين دنيا تاوان دارد!

“احمد شاملو”

Читать полностью…

عزیز دهپور

سخت آشفته و غمگین بودم …
به خودم می‌گفتم:
بچه‌ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می‌گیرند
درس و مشق خود را …
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلاً
تا بترسند از من
و حسابی ببرند …
خط کشی آوردم،
در هوا چرخاندم ...
چشم‌ها در پی چوب، هر طرف می‌غلطید
مشقها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم ...
سومی می‌لرزید ...
خوب، گیر آوردم!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود ...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آن طرف، نیمکتش را می‌گشت
تو کجایی بچه؟
بله آقا، اینجا
همچنان می‌لرزید ...
”پاک تنبل شده‌ای بچه بد”

"به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
”ما نوشتیم آقا”

بازکن دستت را ...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می‌کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد ...
گوشه‌ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد ...
همچنان می‌گریید ...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……


گفت: آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بر دلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش و یکی مرد دگر
سوی من می‌آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند

شکوه‌ای یا گله‌ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه‌ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت: لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما”
گفتمش، چی شده آقا رحمان؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی‌گشته
به زمین افتاده
بچه‌ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه‌ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می‌بریمش دکتر
با اجازه آقا …

چشمم افتاد به چشم کودک ...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد و کوچک
این چنین درس بزرگی می‌داد
بی کتاب و دفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سر خشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمی‌دانستم
من از آن روز معلم شده‌ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را ...
که به هنگامه‌ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلاً من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

🟣 سهراب سپهری
-

آنگاه که غرور کسی را له می‌کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می‌کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می‌کنی، آنگاه که بنده‌ای را نادیده می‌انگاری، آنگاه که حتی گوشت را می‌بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می‌بینی و بنده خدا را نادیده می‌گیری، می‌خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می‌کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

Читать полностью…

عزیز دهپور

پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

مراسم نکوداشت معلم جاودانه مرحوم محمد واعظی

هشترود - سالن همایش‌های دانشگاه پیام نور

Читать полностью…

عزیز دهپور

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند

کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند

اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بی بصرانند

هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند

ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند

چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند

تا رای کجا داری و پروای که داری؟
کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند

اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند
چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند

سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت
بر در بنشینم اگر از خانه برانند

Читать полностью…

عزیز دهپور

دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد
یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد

یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت
یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دلِ سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغِ دلِ بی‌قرارِ من
سودایِ دامِ عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من
کاری که کرد دیدهٔ من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد

🌺 حافظ

Читать полностью…

عزیز دهپور

هرکس که نیک و بد کشد، آن را بسوی خود کشد
الا تو نادر دلکشی، ما را سوی ما می‌کشی

ای سر، تو از وی سرشدی، وی پا، ز وی رهبر شدی
از کبر چون سر می‌نهی؟ وز کاهلی پا می‌کشی؟!

ای سر، تو از وی سرشدی، وی پا، ز وی رهبر شدی
از کبر چون سر می‌نهی؟ وز کاهلی پا می‌کشی؟!

ای سر، بنه سر بر زمین، گر آسمان می‌بایدت
وی پای، کم رو در وحل، گر سوی صحرا می‌کشی

ای چشم منگر در بشر، وی گوش، مشنو خیر و شر
وی عقل مغز خر مخور، سوی مسیحا می‌کشی

والله که زیبا می‌کشی، حقا که نیکو می‌کشی
بی‌دست و خنجر می‌کشی، بیچون و بی‌سو می‌کشی

🌺 مولوی - دیوان شمس

Читать полностью…

عزیز دهپور

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو

روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

Читать полностью…

عزیز دهپور

🌹🌷عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد

عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد

حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد

این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود

یک فروغِ رخِ ساقیست که در جام افتاد

غیرتِ عشق، زبانِ همه خاصان بِبُرید

کز کجا سِرِّ غمش در دهنِ عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم

اینم از عهدِ ازل حاصلِ فرجام افتاد

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار؟

هر که در دایرهٔ گردشِ ایام افتاد

در خَمِ زلفِ تو آویخت دل از چاهِ زَنَخ

آه، کز چاه برون آمد و در دام افتاد

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی

کار ما با رخِ ساقیّ و لبِ جام افتاد

زیرِ شمشیرِ غمش رقص‌کُنان باید رفت

کان که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد

هر دَمَش با منِ دلسوخته لطفی دگر است

این گدا بین که چه شایستهٔ اِنعام افتاد

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی

زین میان حافظِ دلسوخته بدنام افتاد

سلاااااااااااااام بر شما
پگاه پنج شنبه تان شاد و شاداب باد
http://telegram.me/bavarh

Читать полностью…

عزیز دهپور

مراغه - ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

از راست: آقایان معراج خضرلو (معلم بازنشسته و تاریخ پژوه مرندی)، عزیز دهپور و پرویز امیری

Читать полностью…

عزیز دهپور

دل در عشقت بسته ام

• آواز:محمدرضا شجریان
• ارکستر رادیو ملی ایران

به خدا جز تو نه یاری نه کسی دارم
نه به دل غم نه به خاطرهوسی دارم
به هوای توخوشم تانفسی دارم

✦♥️✦کانال استاد شجریان✦♥️✦

Читать полностью…

عزیز دهپور

ای پیکِ پی‌خجسته که داری نشانِ دوست
با ما مگو به‌جز سخنِ دل‌نشانِ دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بُوَد
یا از دهانِ آن‌ که شنید از دهانِ دوست

ای یارِ آشنا عَلَمِ کاروان کجاست؟
تا سر نهیم بر قدمِ ساربانِ دوست

گر زر فدای دوست کنند اهلِ روزگار
ما سر فدای پای رسالت‌رسانِ دوست

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنانِ دوست

رنجورِ عشقِ دوست چنانم که هرکه دید
رحمت کند مگر دلِ نامهربانِ دوست

گر دوست بنده را بِکُشَد یا بپرورد
تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آنِ دوست

گر آستینِ دوست بیفتد به دستِ من
چندان که زنده‌ام سرِ من و آستانِ دوست

بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌کس به در
إِلّا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست

بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست؟

Читать полностью…

عزیز دهپور

👆👆👆
ساز و آواز : استاد شجریان👇

آواز #بیات_ترک، شعر از #سعدی

(جمله اول درآمد #بیات_ترک)⏬

ای پیک پی خجسته که داری نشان
دوست
با ما مگو بجز سخن دلنشان
دوست

(جمله دوم درآمد بیات ترک)⏬

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

(گشایش)⏬

ای یار آشنا علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

(ابوَل)⏬

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم که عنان دوست


(فیلی)⏬

رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست

(دلکش)⏬

گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست

(قرچه)⏬

بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست

(قرچه + رضوی + فرود به دلکش + بازگشت به بیات ترک)⏬

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

(درآمد بیات ترک)⏬

بعد از تو هیچ در دل #سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
┏━━━✨✨✨✨━━━┓
@Avayemehregan
┗━━━✨✨✨✨━━━┛
سپاس از مهرتان🙏🌸

Читать полностью…

عزیز دهپور

ساز و آواز دل مجنون
استاد محمدرضا شجریان

#بیات_زند

کپی همراه با آدرس کانال⏬
┏━━━✨✨✨✨━━━┓
@Avayemehregan
┗━━━✨✨✨✨━━━┛

Читать полностью…

عزیز دهپور

🌹🌷دمی آرامش
http://telegram.me/bavarh

Читать полностью…

عزیز دهپور

.
🔳فریدریش فون هایک: چرا روشنفکران به سوسیالیسم تمایل دارند؟

فریدریش آوگوست فون هایک (۱۸۹۹ – ۱۹۹۲) اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر بود. او به دلیل دفاع از اندیشه لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزاد و مخالفت با سوسیالیسم شناخته می‌شود. او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی سده بیستم می‌شناسند. هایک یکی از مهم‌ترین نمایندگان موج نولیبرالیسم پس از جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود. او در دهه ۱۹۳۰ یکی از شاخص‌ترین چهره‌های اقتصاد مکتب اتریش بود. هایک در سال ۱۹۷۴ موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد.

هایک در این ویدئو توضیحاتی را درباره مقاله مشهورش به نام «روشنفکران و سوسیالیسم» ارائه می‌دهد./ هم‌پرسه

🔁برگردان: شهاب غدیری

📡منبع:
Video Source: Common Sense Capitalism . (2012, December 12). Friedrich Hayek: Why Intellectuals Drift Towards Socialism



@tahlilvarasad

Читать полностью…

عزیز دهپور

فلک، اي دوست، ز بس بيحد و بيمر گردد
بد و نيک و غم و شادي همه آخر گردد

ز قفاي من و تو، گرد جهان را بسيار
دي و اسفند مه و بهمن و آذر گردد 

ماه چون شب شود، از جاي بجائي حيران
پي کيخسرو و دارا و سکندر گردد

اين سبک خنگ بي آسايش بي پا تازد
وين گران کشتي بي رهبر و لنگر گردد

من و تو روزي از پاي در افتيم، وليک
تا بود روز و شب، اين گنبد اخضر گردد

روز بگذشته خيالست که از نو آيد
فرصت رفته محالست که از سر گردد

کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پيش از آن کاين رخ گلنار معصفر گردد

زندگي جز نفسي نيست، غنيمت شمرش
نيست اميد که همواره نفس بر گردد

چرخ بر گرد تو داني که چسان مي‌گردد
همچو شهباز که بر گرد کبوتر گردد

اندرين نيمه ره، اين ديو تو را آخر کار
سر بپيچاند و خود بر ره ديگر گردد

خوش مکن دل که نکشتست نسيمت اي شمع
بس نسيم فرح‌انگيز که صرصر گردد

تيره آن چشم که بر ظلمت و پستي بيند
مرده آن روح که فرمانبر پيکر گردد

گر دو صد عمر شود پرده نشين در معدن
خصلت سنگ سيه نيست که گوهر گردد

نه هر آنرا که لقب بوذر و سلمان باشد
راست کردار چو سلمان و چو بوذر گردد

هر نفس کز تو برآيد، چو نکو در نگري
آز تو بيشتر و عمر تو کمتر گردد

علم سرمايه‌ي هستي است، نه گنج زر و مال
روح بايد که از اين راه توانگر گردد

نخورد هيچ توانگر غم درويش و فقير
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد

قيمت بحر در آن لحظه بداند ماهي
که بدام ستم انداخته در بر گردد

گاه باشد که دو صد خانه کند خاکستر
خسک خشک چو همصحبت اخگر گردد

کرکسان لاشه خورانند ز بس تيره دلي
طوطيانرا خورش آن به که ز شکر گردد

نه هر آنکو قدمي رفت بمقصد برسيد
نه هر آنکو خبري گفت پيمبر گردد

تشنه‌ي سوخته در خواب ببيند که همي
به لب دجله و پيرامن کوثر گردد

آنچنان کن که بنيکيت مکافات دهند
چو گه داوري و نوبت کيفر گردد

مرو آزاد، چو در دام تو صيدي باشد
مشو ايمن چو دلي از تو مکدر گردد

توشه‌ي بخل ميندوز که دو دست و غبار
سوزن کينه مپرتاب که خنجر گردد

نه هر آن غنچه که بشکفت گل سرخ شود
نه هر آن شاخه که بررست صنوبر گردد

ز درازا و ز پهنا چه همي پرسي از آن
که چو پرگار بيک خط مدور گردد

عقل استاد و معلم برود پاک از سر
تا که بي عقل و هشي صاحب مشعر گردد

جور مرغان کشد آن مرز که پر چينه بود
سنگ طفلان خورد آن شاخ که برور گردد

روسبي از کم و بيش آنچه کند گرد، همه
صرف، گلگونه و عطر و زر و زيور گردد

گر که کار آگهي، از بهر دلي کاري کن
تا که کار دل تو نيز ميسر گردد

رهنوردي که باميد رهي ميپويد
تيره رائي است گر از نيمه‌ي ره برگردد

هيچ درزي نپسندد که بدين بيهدگي
دلق را آستر از ديبه‌ي ششتر گردد

چرخ گوش تو بپيچاند اگر سر پيچي
خون چو آلوده شود، پاک به نشتر گردد

ديو را بر در دل ديدم و زان ميترسم
که ز ما بيخبر اين ملک مسخر گردد

دعوت نفس پذيرفتي و رفتي يکبار
بيم آنست که اين وعده مکرر گردد

پاکي آموز بچشم و دل خود، گر خواهي
که سراپاي وجود تو مطهر گردد

هر که شاگردي سوداگر گيتي نکند
هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضر گردد

دامن اوست پر از لل و مرجان، پروين
که بي انديشه درين بحر شناور گردد

🌺 شعری از پروین اعتصامی به مناسبت روز معلم

Читать полностью…

عزیز دهپور

🔸فرستنده: عباسقلی صادقی

🔸برداشت از کتاب مکاتبات دول ثلاثه با دولت ایران، جلد سوم - عثمانی

نامه سفارت عثمانی از تهران و درخواست رسیدگی به امورات معوقه عثمانی‌ها
@Aziz_Dehpour

Читать полностью…
Subscribe to a channel