bolbolibargegoli1397 | Unsorted

Telegram-канал bolbolibargegoli1397 - بلبلی برگ گلی

-

شعر، داستان، متن های ادبی و نقیضه پردازی و......

Subscribe to a channel

بلبلی برگ گلی

مصاحبه کننده: چرا شاعر گاهی در معبدِ سکوت می‌نشیند و شعر نمی‌سراید؟

اخوان ثالث: این امری طبیعی‌ست. چشمه‌ها گه‌گاه فیضان و جوشش بیشتری دارند و گاه کمتر. به قولِ یکی از قدمای معاصر: قناری‌ها هم گاهی تو لک می‌روند. مسئله‌ی انقطاعِ موقت و گاه‌گاهِ آن پرتوِ بیرون از اختیار را هم نباید فراموش کرد. چون خانه گه تاریک و گاهی روشن است.

در پسِ آینه طوطی صفتم داشته‌اند
آنچه استاد ازل گفت بگو، می‌گویم.

تا باروری و آبستنی در کار نباشد _ یعنی قبولِ پیغام از زندگی _ زادن و بازپس‌دادنی هم نخواهد بود.

مهدی اخوان ثالث،  از این اوستا، مؤخره، انتشارات زمستان۱۳۹۱، قطعِ جیبی، ص ۱۶۰
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ سپیده

برقِ سپیده دیدم، در مشرقِ جبینت
گل‌ها به دیده چیدم، از باغِ آستینت
در اوجِ خویش همچون خورشیدِ نیمروزی
ای حلقۀ افق‌ها، در سایۀ نگینت

استاد حسین منزوی

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

انبوهی آدم در جهان وجود دارند که
در جهنم به سر می‌برند.
زیرا سخت وابسته به داوری دیگرانند.


#ژان_پل_سارتر

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دنده ی لج ، خلاصی ندارد .

# وحید_جمشیدی

انجمن کاریکلماتور ایران

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

معشوقه ی فرهاد، شیرین بود اما دلش را نمی زد.


#سحر_قهرمانی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

۲۸ تیر، زادروز استاد منوچهر ستوده، گرامی باد!

«بنیاد هستی تو چو زیر و بر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
این شعر از صد تا قرص مسکن و استامینوفن برایم بهتر است. حافظ میگه مواظب باش ته دلت نلرزه ...»
دکتر منوچهر ستوده
با‌سپاس از:
استاد سید جواد میرهاشمی
کارگردان مستند
«خون است دلم برای ایران»

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

با یادِ مردِ قُرصِ کوره‌راه‌ها و کوه‌ها،
گریوه‌ها و دشت‌ها، فضیلت‌ها و فرهنگ‌ها
ایرانشناسِ فروتن و پیر‌مردِ آشنای چوپانان، ده‌نشینان و کوچ‌روان
زنده‌یاد استاد دکتر منوچهر ستوده


اگر من، منوچهر ستوده شدم، به خاطر این نیست که کسی مرا تربیت کرد، یا این‌که مافوقِ دیگران بودم. هیچ همچه چیزی نیست. آن انگیزهٔ درون و خواستِ شماست که شما را به سمتی هدایت می‌کند. آن انگیزه‌های درونی است که مرا به این کار واداشته است. من آدمی هستم که زیرِ سقف برایم مشکل است زندگی کنم. به قشقایی‌ها می‌مانم. از اتاق و نشستن در کُنجِ خانه بدم می‌آید. دلم می‌خواهد حرکت داشته باشم، سیر بکنم. بگردم، چیز‌های تازه ببینم، جاهای تازه ببینم، آدم‌های تازه ببینم. این انگیزهٔ من است و کسی مرا تربیت نکرده است.
خلاصه آنکه آدم باید بجوشد و بلند شود برود جایی و کاری بکند.
گفتگو با مرحوم استاد دکتر منوچهر ستوده
از کتاب چرا سفر می‌کنید؟، سیروس علی‌نژاد، تهران: ۱۳۹۷، صص۱۰۳–۱۰۲
منوچهرستوده
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

درک، نام دیگری برای عشق است.
اگر شما درک نکنید، نمی‌توانید عشق بورزید.

تیچ نات هان

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

گمانم یک راه و فقط یک راه پیش روست:
پازل زندگی را که بازی می‌کنی،
باید از کشف هر قطعه لذت ببری...
وقتی قطعه‌ی هفتاد و هشتم در دستانت است،
باید تمامِ پازل بشود قطعه‌ی هفتاد و هشتم؛
تیرگی‌هایش، همچنان که روشنی‌هایش.
تیزی‌هایش، همان‌گونه که انحناهایش.
در قطعه‌ی هفتاد و هشتم، باید چنان زندگی کرد
که انگار زندگی همین قطعه است ولاغیر...
‌‌
#حسین_وحدانی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

آه، ای کاش میشد

با قدری شعر

و ذره ای عشق
نفرت را از جهان پاک کرد …

#پابلو_نرودا

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

برخی چنین‌اند که بلندیِ خود را در پستی دیگری، می‌جویند ...!
به هزاران زبان فریاد می زنند که : تو نرو تا ایستاده‌ی من، بر تو پیشی داشته باشد ...!
این گونه آدم‌ها، از آنرو که درنقطه‌ای جامد شده و مانده‌اند؛ چشم دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند ...!
کینه توز، کینه توز؛ مارِ سر راه ! ای بسا که راه، همان فرجامی را بیابد که ایشان پیشگویی کرده‌اند اما نمی توان به گفت و نگاه ایشان خوشبین بود ...!
گفت‌ِشان از بخل‌شان برمی‌خیزد، گرچه برخوردار از پاره‌ای حقایق هم باشد ...!
پس در همه حال کینه است که در دل‌هاشان سر می‌جنباند، هراسِ از دست دادنِ جای خود ...!

#محمود_دولت_آبادی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

**یادمان
#اسماعیل‌فصیح
داستان نویس و مترجم


اسماعیل فصیح را باید نویسنده‌ای صاحب‌سبک دانست، و این ویژگیِ سبْکی را در کلیهٔ عناصر شکل‌دهندهٔ آثارش، از زبان طنزآمیز و هزل شیرین گرفته تا شخصیت‌پردازی و مضامین و ساختار، می‌توان بازشناخت. افزون بر این، پیوستگیِ گاه مشهود و گاه نه‌چندان مخصوصِ داستان‌های او نیز، کلیت و انسجامی انکارناپذیر به آثار او می‌بخشد. ... اغلبِ آثار او را، که خود موضوعی مستقل دارند، فصل‌هایی از یک رمان طویل می‌توان شمرد. بی‌تردید، یکی از عناصر جذابیت آثار فصیح، بیان داستانی کامل در متن قصه‌ای است ناتمام که فصل‌های ناگفتهٔ آن را باید در سایر آثار او جستجو کرد.
(آناهید اُجاکیانْس. نقد مجموعه‌‌آثار داستانی اسماعیل فصیح. تهران: #فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۶، ص ۱۴ و ۱۰۵)
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

و تو هم روزی پير می شوی
اما من
پير تر از اين نخواهم شد
در لحظه ای از عمرم متوقف شدم
منتظرم بيايی
و از برابر من بگذری
زيبا
پير شده
آراسته به نوری
که از تاريکی من
دريغ کرده ای
استاد شمس لنگرودی
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

علی پرمهر
سلام یتیر 😊👌

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

غبار صبح تماشاست هر چه باداباد
تو هم بخند، جهان خراب مى‌خندد!


#بیدل_دهلوی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

بایادی از :
کاظم برگ نیسی، پژوهشگر و مترجم

چشم افعی چو زمرد نگرد، کور شود
(امیرخسرو دهلوی)
حکایت تأثیر زمرد بر بینایی افعی بحثی دیرینه است. ابوریحان، در کتابش، از زمرد چنین می‌گوید: ... «قوت دل می‌دهد... و بسیار در او نگریستن نورِ بصر زیادت کند...». و در پایان همین بخش به روایت کوریِ افعی و زمرد اشاره کرده و می‌نویسد: «مشهور و معروف شده‌است که چون زمرد خالص را در برابر چشم افعی دارند کور شود یا بترکد». ابوریحان آورده که چند نوع زمرد بر چند نوع مار افعی تجربه کردم، هم هیچ اثر نکرد. بعد از آن زمرد را بسودم و در چشم افعی کشیدم، هیچ اثر نکرد. محقَّق شد که آن خاصیت، هرچند که مشهور شده‌است، اصلی ندارد».

منابع: شرح و تفسیر پارسی‌گردان ادویهٔ قلبیِ بوعلی‌سینا دربارهٔ فلسفهٔ شادمانی و داروهای شادی‌آور. ویراستهٔ کاظم بَرگ‌نیسی. تهران: نشر نی، ۱۳۸۷، ص ۲۹۹ و ۳۰۰؛ دیوان امیرخسرو دهلوی

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

ما اگر نسوزیم،
شب چگونه روشن شود؟

#ناظم_حکمت


شبتون آروووم

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

سازِ چوبی ، کیف ِ موریانه راکوک کرد .

# پروین_بنایی

انجمن کاریکلماتور ایران

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

درخت انگور برای باغبانِ زحمتکش، عرق می ریزد.


#طاهر_نیک_آزاد

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

غمگینم می‌کند پیر شدن آدم‌ها. غمگینم می‌کند پر کشیدنِ برق از چشم‌ها و تماشای کوچیدنِ کودکانِ بازیگوشِ اشتیاق، از حیاطِ قلب آدم‌ها... غمگینم می‌کند سفید شدنِ موها، کم سو شدنِ چشم‌ها، لرزیدن دست‌ها، صداها، پاها... غمگینم می‌کند از یک‌جایی به بعد نتوانستن‌ها، ناتوانی‌ها، بیمار شدن‌ها...
کاش می‌شد هیچ‌ آدمی پیر نمی‌شد. که زمان می‌گذشت و کودک‌ها جوان می‌شدند و جوان‌ها میان‌سال و آدم‌ها پخته و تجربه‌ها بسیار، اما پیر... نه! پیر شدن برای وجود آدمی که مصیبت‌های جهان را تاب آورده و برای زیستن جنگیده، بی‌انصافی‌ست...

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ "به یاد شاعری که همواره از آزادی گفت و ایران را آباد خواست."

«تعقید معنوی در بیتی از سیمین بهبهانی»

سایه اقتصادی نیا

یکی از «کولی‌واره‌ها»ی سیمین در «دشت ارژن»، در سال‌های اخیر محبوب‌تر و معروف‌تر بوده است: کولی‌وارۀ ۳، و آن هم بیشتر به این دلیل که به آواز طلایی همایون شجریان خوانده شده است. گویی آواز همایون بالِ این شعر شده و آن را از روی صفحات کاغذ پرواز داده و بر دل و دیده و دهان ما ایرانیان نشانده است. آوازی که، چون زنجیرۀ طلایی بادبادک، دورِ دامنِ شعر چرخ می‌خورد و گوش و هوش ما را با خود به آسمان می‌برد:
رفت آن سوار، کولی! با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب تاریکی‌ی فشرده
کولی! کنار آتش رقص شبانه‌ات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه
چشم سیاهچادر، با این چراغ مرده
دشت و شب و سیاهی وان غولگربه کز دور
کین را کمین گرفته، با انحنای گرده
رفت آن که پیش پایش دریا ستاره کردی
دستان مهربانش یک قطره ناسترده...
سخن ما نیز بر سر همین بیتی است که آخر آورده‌ایم و تعبیر پرتعقیدِ «دریا ستاره کردی». دریا ستاره کردن یعنی چه؟ این بیت را چگونه باید معنی کرد؟
پیش از اینکه درگیر کشف رمز این تعبیر شویم، از فضای کلی شعر مدد می‌گیریم و می‌بینیم در این صحنه‌ای که سیمین وصف کرده، چه می‌گذرد:
این شعر یک تابلوی هنرمندانه است از بیابانی که کولی در آن سکنی دارد. شب است و آتش فسرده‌ای بیرون سیاهچادر بر جا مانده. همین آتش خاموش، چراغ مرده و اجاق سردی‌ست که به ما می‌گوید کسی آنجا را ترک کرده است، چون رسم است که هنگام ترک بساط بیتوته، آتش را فرومی‌نشانند و می‌روند. چه کسی رفته است؟ سیمین در مطلع غزل او را به ما شناسانده بود: سوارـ یاری که کولی را با تنهایی و حسرت و اندوهش، بی‌عشق و بی‌امید، در تاریکی متراکم شب وانهاده است. صدای راوی را، پس از وصف صحنۀ شب و بیابان و آتش و سیاهچادر، چون ندای درونی کولی می‌شنویم که خطاب به او می‌گوید: رفت آن که پیش پایش دریا ستاره کردی.
اولین معنی‌ای که از این تعبیر به ذهن متبادر می‌شود، اشک ریختن کولی‌ست به پای سوار: اشکی که سرازیر شده تا او را از رفتن بازدارد یا اشک خداحافظی. اما چه اشک التماس باشد و چه اشک وداع، سوار آنقدر درنگ نکرده که حتی یک قطره‌اش را با دستان مهربانش از صورت کولی بسترد و پاک کند. همین «ستردن» قرینه‌ای‌ست که وجود اشک را در این مصراع تقویت می‌کند زیرا ترکیب «قطرۀ اشک را با دستان ستردن» از آشناترین و پربسامدترین مواضع کاربرد صور گوناگون مصدر «ستردن» است. ستاره نیز استعارۀ آشنایی است برای اشک، و اصلاً خود ترکیب «ستارۀ اشک» در ادبیات فارسی آشناست. حال که تصویر را کدگشایی کردیم، می‌توان «دریا ستاره کردی» را به یکی از این معانی گرفت:
اول: رفت آن که پیش پایش دریادریا ستارۀ اشک فشاندی. (ستاره کردن: اشک ریختن)
دوم: رفت آن که پیش پایش دریا را به ستاره تبدیل کردی. یعنی از دریا ستاره ساختی، یعنی از آنهمه دریادریا گریستن، تنها یک قطره را چون ستاره به پای او فشاندی.
سوم: رفت آن که پیش پایش از دریای بی‌انتهای غم، ستارۀ اشک ساختی.
به عقیدۀ من، علیرغم تلاش برای رمزگشایی از این تعبیر، باز هم باید به تعقید معنایی در این مصراع قائل باشیم. اما نکتۀ عجیب این است: بیت را در کلیتِ آن می‌شود فهمید، و تنها هنگام تجزیۀ جزئیات آن است که مشکل رخ می‌نماید. یعنی احتمالاً، شنوندگان آواز همایون، به همان سادگی و راحتی که آواز را می‌شنوند، تصویر کولی گریانی را در ذهنشان مجسم می‌کنند که اشکش زیر آسمان پرستارۀ کویر می‌درخشد، اما هنگامی‌که نوبت به دقیق شدن در ترکیبات استعاری و تعابیر هنری می‌رسد، دروتخته با هم جور درنمی‌آید. تابلو چیزی کم ندارد. صحنه به‌دقت و با جزئیات تمام ترسیم شده است و مخاطب هیچ نقصی احساس نمی‌کند، اما تاروپود این تابلوفرش زیبا، جایی، گوشه‌ای، پشتی پنهان از چشم دل ما، گرهی دارد که آن را به ظرافت تمام مخفی داشته است.‌
کولی
همایون شجریان
سیمین بهبهانی


🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

۲۸ تیرماه، سال‌روز درگذشت استاد جلال‌الدین همایی

یادش گرامی!

«شاه‌نامه‌ی فردوسی از هرجهت حافظ و نگاه‌بان بنیان ملیت ایران است و اساس قومیت ایرانیان یعنی زبان فارسی و ادبیات و تاریخ ملی را فردوسی در نظم شاه‌نامه بر جایی استوار کرد که هنوز محکم و پابرجاست.»

جلال الدین همایی، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، مجله‌ی مهر، سال دوم، ۱۳۱۳، ص ۵۵۰
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

در موردِ بعد...
بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت
در موردِ قبل...
من اساساً عشق را بدونِ تو
نمی شناختم...!

#محمود_درویش

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم
گذرانده ام، چشم تنها جای بدن است که
شاید هنوز روحی در آن باقی باشد ...

#کوری
#ژوزه_ساراماگو

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

◕‿◕

انسان ها را باور کن
ابرها را،
باد ها را،
کتاب ها را دوست بدار.
دردِ شاخه ی خشکیده را دریاب
و دردِ ستاره ای را که خاموش می‌شود.
و درد جانوری مجروح را ،
اما بیش از همه
درد انسان ها را دریاب.
بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند
بگذار نور و تاریکی شادیت بخشند
بگذار چهار فصل به وجدت آورند
اما بیش از همه ،

بگذار انسان‌ها شادمانت کنند . . .!

#ناظم_حکمت

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

مهر را سوختگان بوته خاری گیرند
ماه را زنده دلان شمع مزاری گیرند


چون گشایند نظر مملکتی بگشایند
باز چون چشم ببندند حصاری گیرند


آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند
ورنه عشاق محال است قراری گیرند


مرکز از دایره بیرون نتواند رفتن
عاشقان چون ز غم و درد کناری گیرند؟


آنقدر ریگ روان نیست درین قحط آباد
که اسیران تو از داغ شماری گیرند


صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
که درین خیل، حصاری به سواری گیرند

#صائب_تبریزی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

🔹عمیق‌تر از شنیتسلر
به یاد دکتر صدر عزیز
#دکترسیناجهاندیده
مدتی پیش از من خواسته بودند تا داستان بلند «مردن» اثر آرتور شنیتسلر را نقد کنم. داستان را خواندم اما در زمان خواندن این ناول مدام به روایت دکتر صدر از مرگ محتوم در کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» فکر می‌کردم. همان قدر که فلیکس قهرمان داستان مردن، از مرگ قریب‌الوقوع می‌ترسد، همان‌قدر دکترصدر شجاعانه از رنج انسان در زمانی که قرار است به زودی بمیرد حرف می‌زند. فروید داستان‌های آرتور شنیتسلر را می‌ستود. چنانکه می‌گفت: «آرتور دست‌پرورده خود من است.» اگر فروید روایت حمید‌رضا صدر را می‌خواند چه می‌گفت؟ به نظر من دکتر صدر بسیار عمیق‌تر از شنیتسلر به روایت وجودی از مرگ می‌رسد. روایت صدر فراتر از گزارش روان‌شناختی است. هراس اگزیستانسیالیستی در روایت صدر آنچنان عمیق و وجودی است که کمتر خواننده‌ای پیدا می‌شود تا صدای تراژیک هستی را از این کتاب نشنود. دکتر صدر در واقع با این اثر قهرمانانه ژانری را خلق کرده است.

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ ‍ ۲۴تیر ماه زاد روز مردیست از تبار عشق...

زادروزت خجسته باد سراینده دل ها با آرزوی سلامتی و طول عمر برای استاد اردلان همیشه سرفراز


به یاد سالار ترانه هایم، پدرم و هق هق شبانه مادرم


نیاز به گفتن نیست که ترانه های《چشم من》و《دستای تو》چرا و چگونه ساخته شدند.
هر دو این مرثیه ها، در سوگ رستم قصه هایم، پدرم، سروده شده اند که حتی مصیبت نداشتنش را نتوانستم سیر گریه کنم و این دریغ، مرا تا آخر عمر شکنجه می دهد که چرا در آخرین لحظه ها با او نبودم.

اردلان سرفراز

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

این ریتم زندگی است که ما را به رقص وادار می‌کند،
اما هیچ‌گاه نباید فراموش کنیم که انتخاب نوع رقص با ماست.



#ژول_ورن
📙 سفر به مرکز زمین

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

خودت را بهتر کن
این است همه‌ی کاری که
برای بهتر کردنِ جهان میتوانی بکنی...



#ویتگنشتاین

Читать полностью…
Subscribe to a channel