شعر، داستان، متن های ادبی و نقیضه پردازی و......
ماهی عاشق دریا شده بود.
دریا گفت : می توانی از تُنگ دل بکنی ...؟!
ماهی گفت : دل می کنم به شرطی که تو هم برای همیشه مال من باشی. دریا قبول کرد و تمام ماهی و پرنده هایی که همراهش بودند ... به رودها و دریاچه های اطراف فرستاد.
ماهی سرخی ماند و دریای که بیش از حد بزرگ بود.
کمی شنا کرد .... گشت، ولی کلافه شد .
رو به دریا کرد و گفت : خسته شدم . من نمی توانم تمام تو را پیدا کنم. هر چقدر هم مال من باشی، باز مال من نیستی.
دریا به ماهی گفت : عشق، مالکیت نیست.
تو اگر عاشق بودی به قدر همان تنگ، میان سینه ام ، عاشقانه شنا می کردی.
#حمید_جدیدی
کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
#سعدی
هر کسی در خودش تنهاست.
کسی با خودش هم نیست
تا چه رسد با دیگران...
#شاهرخ_مسکوب
یاد کردی از دکتر مهدی حمیدی شیرازی( درگذشت۲۳ تیر ۱۳۶۵ش) شاعر پرمایه و استاد نکته سنج، معلمی خوش اندیش وخوش نگاه، ناقدی توانا.
نقش های ماندگار دکترحمیدی:
ا-چند شعر برجسته واستوار ، به نام او در دفتر زمانه ثبت است:
الف ، سه مثنوی بلند " بت شکن بابل" و " موسی" و مثنوی درخشانی که برای باز نشست کردن استاد بدیع الزمان فروزانفر، گفته ونیز یک منظومه تاریخی بلند در قالب دوبیتی پیوسته به نام " در امواج سند" وچند قطعه زیبا
مانند " عروس دشت" و
" گل ناز" وغزل گونه" مرگ قو"
۲- دکتر حمیدی و حبسیه:
وی را در اوایل انقلاب اسلامی به تهمت " هجو یکی از سران انقلاب، گرفتار کردند و درد سر کشید، این حبس تلخ نابجا موجب آفرینش حبسیه ای یا چند حبسیه از او شد که هرچند هنوز منتشر نشده، اما به گفته یکی از بزرگان ادب معاصر کمتر ازحبسیه های ملک الشعرا بهار از نظر استحکام و درون مایه پررنج نیست.
۳- مرثیه هایی که حمیدی سروده است دارای احساس قوی و سوز درون است لذا در خواننده تاثیر شگرف دارد : از آن شمار: شعری که در مرگ عبدالرحمن فرامرزی ( حامی او درمطبوعات) و برادرخود سروده است یا مرثیه ای قوی که درمرگ استاد خوددکتر لطفعلی صورتگر گفته با این مطلع:
این وصف او نشد که سخن دلپذیر داشت
یا طبع " رودکی" و زبان " جریر" داشت
هرگز نداشت خاک بدینسان سخنوری
با آن که "قیس" داشت که" ابن اثیر " داشت
۴- دکترحمیدی استادی عروض دان بود و در این رشته صاحب نظر ، - کتاب عروض حمیدی او معروف است -به اتکای همین عروض دانی او بود که به ابتکار قالبی تازه درشعر دست یازید که هم نوعی ترجیع بند وهم مستزاد بود وباید به مبحث "اَشعار مختلط" او در کتاب ( فنون شعر و کالبدهای پولادین آن) او مراجعه کرد.
۵- کتابی دوجلدی که در موضوع تاریخ ادبیات ایران به نام " بهشت سخن" پدید آورد تنها به نام ونشان گویندگان دیرین زبان فارسی نپرداخته، بل که به هرشاعری با نقد شایسته ای نگریسته است. درست چون مرادش، بدیع الزمان فروزانفر در کتاب " سخن وسخنوران"
۶- دوره سه جلدی" دریای گوهر" که نشان دقت نظر وسلیقه مهذّب اوست در گزینش شعر ونثر داستان های برگزیده ادب فارسی و ادب جهان. و نیزنوشته های فصیح زمان حیات حمیدی را آینگی می کند، درهرحال از زبده ترین گزینش هاست مخصوصاً برای نسل جوان عهد دبیرستان ، که اگر صاحب این حروف به تجربه از اهمیت دریای گوهر و مایه بخشی آن سخن می گوید،با علاقه در عهد دبیرستان خوانده چنانکه بعد ها اشعاری از گویندگان معاصر دیدم که مضمون آن را قبلا در کتاب دریای گوهرحمیدی خوانده بودم.
۷- پایان نامه دکتری حمیدی" شعر درعصر قاجار" بود که با نقد ونگاهی تازه آثار گویندگان پرشمار این عصر را مورد بررسی قرار داد ومثلا با دلایلی شعر یغمای جندقی و فروغی بسطامی را در مرتبه حضیض اعتبار و شعر قاآنی و داوری را دراوج آن دوره معرفی می کند.
۸- حمیدی شیرازی ،زمانی در چندشماره مجله یغما به نقد شعر سنایی وعطار پرداخت که به ابراز نظر مخالفان او منجر شد و حمیدی را مورد هجمه قرار دادند اما وقتی استاد مجتبی مینوی به حمایت حمیدی پرداخت آتش فرونشست وبعدها که استاد شفیعی کدکنی به تجدید چاپ
آثار عطار روی آورد با ذکر این نکته که دلیل مخالفت ونقد حمیدی برعطار، در دست نداشتن نسخه منقَّح ودرست،ازشعر این شاعر عارف می بوده است. تلویحاً حق را به دست حمیدی داد.
به کوشش استاد مسعود تاکی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
🪷🪷
زاد روز ناصر تقوایی
کارگردان و فیلم نامه نویس مطرح
مش قاسم! شما مى دونین آدم چطوری مىفهمه که عاشق شده؟
{🎬: دایی جان ناپلئون/ناصر تقوایی}
ز درد عشق تو امّید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگانِ به داغ...
سعدی
🪷🪷
ما پریشان حاصل خود را زمستی می کنیم
خرمن خود پاک ما از باد دستی می کنیم
نیست ممکن خودشکن غالب نگردد برغنیم
در شکست خود به دشمن پیشدستی می کنیم
خضر با عمر ابد پوشیده جولان می کند
ما به این ده روزه عمر اظهار هستی می کنیم
نعل وارون رهنوردان را حصار آهن است
در لباس بت پرستی حق پرستی می کنیم
ما به حرف تلخ از آن لبهای میگون قانعیم
از تنک ظرفی به بوی باده مستی می کنیم
هر که دست رد نهد بر سینه افکار ما
از دعا در کار او تیغ دو دستی می کنیم
می پرستی جز هوا جویی ندارد حاصلی
ما به رغم میکشان ساقی پرستی می کنیم
گرچه می گردد پریشان زلف جمعیت ز باد
خرمن خود حفظ ما از باد دستی می کنیم
صائب از افتادگی خورشید عالمگیر شد
پایه خود را بلند از زیردستی می کنیم
#صائب_تبریزی
برترین، موفقترین و مهمترین نوع تربیت چگونه تربیتی است؟
بخشی از سخنان استاد گرانمایه دکتر اصغر دادبه درباره اهمیت شعر و موسیقی در زندگی
🪷🪷
با یادی از:
#احمدرضااحمدی
اصلا شعر به چه دردی میخورد؟
احمدرضا احمدی: شعر در کوچههای بنبست مانده است، بیتوته کرده است. نشانی خوشبختی را با سخاوت به عابرانی که راه گم کردهاند میدهد. توقع سپاس هم ندارد. وزن و قافیه و دیگر ابزار ادبی در انتهای این کوچه بن بست و در کنار سایه درختان این کوچه، به فراموشی روز و شب رفتهاند. کسی از آنها سراغ نمیگیرد. پس وزن و قافیه به سوی اوراق کهنه و رنگ باخته تاریخ رهسپار میشوند. شاعران میخواهند خوابهای کشدار آدمی را که میوهای از نور و چالاکی ندارد آشفته کنند. آدمیان که میل به رخوت و خواب آلودگی دارند شاعر به گیسوان و چهرههای آنان، قطرات آب میپاشد. شاعر بیدار میکند. دیگر فرصتی نیست باید بگوییم شاعران واقعی و اصیل، الگو نمیپذیرند بلکه الگو میسازند. شعر به درد اصابت نمیکند، درد را التیام میبخشد.
مجله گوهران. ویژهنامه احمدرضا احمدی
🪷🪷
صدای مهستی از ماشین میآمد و آن دو جوان در هماهنگی با آهنگ، به رقصی پرشور روی موتور مشغول و مشعوف شدند...آهنگ غمگین است و شاید راننده هم مغموم بوده اما این دو مرد، غمش را به غمزه رقص خود نقض کردند و از رنجش کاستند.....گاهی به همین سادگی میتوان به خلق شادی دست زد و خلقی را شادی کرد....خرسندی یعنی هر میزانسنی را با حال خوش موزون کرد...من یکی از موتور بیزار و گریزانم اما اینجا مجذوب واکنش این دو موتور سوار شدم که در ایجاد حس خوب در دیگری شریک شدند تا دلی را شاد کنند....از دل همین دلخوشیهای کوچک، زندگی قابل تحملتر میشود و همدلیها راهی به رهایی از رنجها میگشاید....زخم را به زخمه ساز و آوازی گره زدن، زیبایی میسازد...شادی میسازد....آزادی میسازد....ما برای کاستن رنجها، به همدلی محتاجیم.
پ.ن: کنترل کردن موتور و راندن بدون دست آن هم در این قاب قابل تحسین است. همچنانکه از چراغهای موتور، رقص نور ساختن، دلنشین
#رضاصائمی
روزنامه نگار و منتقد سینما
🪷🪷
کسانی که در روحمان گُل می کارند،
کجای دلمان بگذاریم،
که خوب نگهشان داریم؟
#جمال_ثریا
*برتری کتاب بر تلویزیون*
از طریق کتاب با آرامش مطلب را جذب می کنیم و تصویر آن را در ذهنمان ایجاد می نماییم و این تصویر ها را با تداعی معانی ذهنی خویش می آمیزیم، یعنی با اطلاعات دیگری که خودمان داریم و آن را می شناسیم و در یاد و حافظه داریم مخلوط می کنیم. این فرآیند سبب می شود تا یک سلسله معلومات در ذهن ما به حرکت آیند و آنچه را که از کتاب گرفته ایم در کارگاه درونی خودمان مبادله کنیم و مجموعه ی آن را به سراچه ذهن سرازیر نماییم.
بنابراین، معلومات ناشی از کتاب با تفکر و زایندگی فکر همراه می شود، یعنی دو مرحلهای است: در یک مرحله مطلب را از کتاب می گیریم و در مرحله بعد آن را به مفاهیم به یاد ماندنی تبدیل می کنیم تا در نهایت وارد ذهن شود و آن را جذب نماییم.
تلویزیون بیشتر برای سرگرم کردن است، برای اینکه معلومات بتواند با نوعی سهولت جریان یابد. اما کتاب برای آن است که بتواند فکر را به حرکت درآورد و در واقع معلومات را به صورت عمیق وارد ذهن سازد.
یکی دیگر از مشکلات تلویزیون این است که نوعی به اصطلاح همخوانی فکری در مردم ایجاد می کند، یعنی همه را به طور یکسان به یک نوع فکر وا می دارد و همین مشکل هم لطمه بزرگی را به استقلال فکر وارد می آورد که آثار آن برای یک کشور زیان آور است، چرا که تمدن یک کشور به فکر مردمش وابسته است و اگر قرار باشد دیگران برای او فکر کنند، فرستنده ها خط بدهند، مجالی برای اندیشیدن نباشد، تمدن کشور در واقع لاغر و تهی می شود و چنین سرزمینی مجبور می گردد نگاهش را به دیگران بدوزد و از علم و فکر به تعبیر دیگران برداشت نماید و اصلا به خودش زحمت تفکر مستقل را ندهد که می دانید چقدر خسارت بار است.
از کتاب "دیروز امروز فردا" نوشته دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشَن ، ص61-62
🪷🪷
هجدهم تیرماه، روز درگذشت «مهدی آذر یزدی»، پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران، بهعنوان روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، در تقویم رسمی کشور ثبت گردید.
یادش گرامی باد!
🪷🪷
«پیش از صدای خروسان
باور کردم
که پلکهای تو
کتاب صبح را گشود.»
بیژن الهی
🪷🪷
تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
حمیدمصدق
طلوع صبحتان خجسته
پنجره دلتان رو به افق زیبایی و مهربانی باز باد.
🪷🪷
باز این چه شورش است که درخلق عالم است
در کائنات، خیمه ماتم فراهم است
از جای جای چشم شفق، سیل خون روان
در طاق عرش قامت آدم ز غم خم است
آوای عاشورا، شفیعی مازندرانی، به تقلید از محتشم کاشانی، (چاپ جامعه مدرسین، ۱۳۸۰)
#حقیقت، #بخشش و #عشق به خود
با این سه نکته ی ساده می توان تمامی جهان را شفا داد ...
📙 کتاب عشق
✍ #دن_میگل_روئیس
امیر ِ ملک ِ بلاغت
با آنکه نمیتوان منکر عظمت بهار در شاعری شد، نمیتوان پوشیده داشت که حمیدی بر بهار بسی ترجیح دارد و آن که از بهار برتر است، همه فرود ِ مرتبهی اویند و عیال و ریزهخوار خوان طبع پرقدرت و صلابت او.
همهی قدرت بهار در شیوهی قصیدهسرایی اوست. اگرچه در گونههای دیگر شعر فارسی بیقدرت نیست و همهجا استادی و پختگی از سخن او آشکار است اما حمیدی در همین قصیدهسرایی بارها اوجی برتر و فراتر از بهار داشته و معراج او در همین یک زمینهی شعر از او بیشتر است.
بر سر این، دست بهار هرگز به کارهای بدیع و شیوههای تازهی کار حمیدی نرسیده است... .
از من بشنوید روان بهار شاد و یاد بهار به خیر باد.
اکنون حمیدی را گرامی بدارید که او شاعر فحل و بیهمتا و نقاد نکتهسنج و وقاد این روزگار و ضابطه و میزان و مدار شعر پاک پارسی دری است.
مظاهر مصفا
از مقدمهی دکتر مصفا بر دفتر شعر «دهفرمان» سرودهی حمیدی شیرازی
عکس، ردیف جلو: حمیدی شیرازی، امیری فیروزکوهی
ردیف عقب: مسعود امیری فیروزکوهی، غلامعلی رعدی آذرخشی
🪷🪷
مرثیه
مرگِ او، زندگیِ دوّم او بود،
که گردید آغاز.
شیشهٔ عطری،
سربسته،
سرانجام شکست.
همگان بو بُردند،
که چه چیزی را دادند از دست.
دکترمحمدرضاشفیعیکدکنی
مریممیرزاخانی
[۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ – ۲۳ تیر ۱۳۹۶]
به مینو روانش همی شاد باد🖤
🪷🪷
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
حافظ
صبحتان پر امید
🪷🪷
«زمان آدمها را دگرگون میکند اما تصویری را که از ایشان داریم ثابت نگه میدارد. هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست.»(مارسل پروست، در جستجوی زمان از دست رفته،ترجمه حامد سحابی)
🪷🪷
یاد یک تصویر چیزی جز حسرت یک لحظه نیست؛ و افسوس که خانهها، راهها، خیابانها هم، چون سالها، گریزانند.
(در جستجوی زمان از دست رفته
مارسل پروست مهدی سحابی)
🪷🪷
بار دیگر طعم کیک اسفنجیهای کوچک را که در چای زیرفون میزدم و خاله به من میداد به خاطر میآورم (اگر چه هنوز نمیدانم و باید سالها در انتظار دانستن بمانم که چرا این خاطره تا این حد مرا شاد میکند)... مارسل پروست، «در جستجوی زمان از دست رفته»
زاد روز مارسل پروست
🪷🪷
🌟مجموعهای از کانالهای مفید و کاربردی در زمینههای مختلف آموزشی و کاری را به صورت کاملاً رایگان در اختیارتون قرار دادیم 👇
فقط با یک کلیک وارد کانال مورد نظرتون بشید ⏬
۲۰ تیر، سالروز درگذشت احمدرضا احمدی
یادش گرامی!
ما مردمان عادی گاهی دلمان میخواهد خوشبخت باشیم؛ نان گرم بخوریم یا بندرهای دنیا را نه در کارتپستالها، بلکه بهصورت زنده ببینیم.
ما مردمان عادی خیلی آرزوهای دیگر هم داریم که ما فرصت شمردنش را نداریم و شما حوصلهی شنیدنش را ندارید.
احمدرضا احمدی
🪷🪷
من از خواب
برگی ریحان آوردهام
ریحان را به لبانم نزدیک میکنم
صبح میشود
کنار ِ عطر ِ ریحان
زندگی را میبوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ِ ابرها از آسمان میچکد
ستایش میکنم!
من هنوز هستم...
احمدرضا احمدی
با یادی از شاعر شمعدانی ها
🪷🪷
شعر معروف «عقاب» را دکتر خانلری به صادق هدایت، تقدیم کردهاست.
خود او در این باره میگوید:
«بعضی اشخاص حدسهای مختلف زده بودند در این باب. اما اصل مطلب این است که روزی که من این شعر را ساختم، اولین کسی که از من شنید، صادق هدایت بود و اینقدر ذوق کرد که گفت: پاشو بریم بدیم یک جایی چاپ کنند.
بعد با هم رفتیم ادارهی مجلهی «مهر» که گمان میکنم دکتر ذبیحالله صفا هم سردبیرش بود. آنجا شعر را دادیم چاپ کنند و گویا که در یکی از شمارههایش چاپ و منتشر شد.»
احوال و آثار خانلری، ص ۱۱۹، به نقل از دنیای سخن، ش ۳۴ و ۳۵، ص ۱۴
پرویز ناتل خانلری
صادق هدایت
🪷🪷
ترک شراب و شاهدم بیمار کرده است ای طبیب
صحت نخواهم یافتن تا نشکنم پرهیز را....!!
#نظیری_نیشابوری
شادروان مهدی آذریزدی، نویسندۀ معروف و پدیدآورندۀ مجموعهکتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب»، عاشق کتاب و شیفتهٔ خواندن بود. او در سالهای دور و نزدیک، برندۀ چندین جایزه، ازجمله جایزۀ یونسکو، شده بود. همچنین، شورای کتاب کودک سه کتاب او را بهعنوان کتاب برگزیدۀ سال انتخاب کرد. آذر یزدی هرگز ازدواج نکرد و هیچگاه به کار دولتی مشغول نشد.
ازجمله آثار دیگری که از ایشان منتشر شدهاست، میتوان به این کتابها اشاره کرد: «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربۀ ناقلا، گربۀ تنبل»، «مثنوی برای بچهها»، مجموعۀ «قصههای ساده»، حکایت منظومی به نام «شعر قند و عسل» و همچنین دو کتاب آموزشی به نام «خودآموز عکاسی» و «خودآموز شطرنج».
با استفاده از منابع
🪷🪷
گفت: خواننده می خواند آن چه را که شاعر دیده است،ترجمان هم یک خواننده است،منتها خواندنش بازدیدن است،یا که باید باشد ؛ و اگر مال شما چنین نیست، خب این کاره نیستید.نوری ندارید تا آن چه را که به گفته مَتّی،در تاریکی به شما می گویند،در روشنایی بگویید.
نیت خیر،فردریش هولدرلین ،ترجمهی بیژن الهی
۱۶ تیر زادروز بیژن الهیشیرازی
شاعر، مترجم، نقاش و پژوهشگر
🪷🪷
استاد فقید جواد معروفی و ادای دین به عاشورا با آهنگ ای ساقی لبتشنگان
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
من بـیبرادر چـون کنم بـا این سپـاه دون، در دامـن هامـون
بینـم تـو را در ابــر خـون، ای مـاه تابـانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
خواهـم بـرم در خیمهگه، ای گل تن پاکت، پیکـر صدچـاکت
ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری، بنما مـرا یـاری
بی تـو غـریب و بیمعیـن در این بیابـانم، سقای طفـلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان، بـر ناقـهی عریان
گردد سوار از راه کینـه بــا یتیمانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب، چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
🪷🪷
📌سرزمين من
سخن از عشق است. عشق به سرزمين مادرى. عشق به ايرانى كه عاشقانه دوستش داريم. به طبيعت زيبا و دل انگيزش. عشق به ميراث فرهنگى بینظيرش. عشق به ملت مقاوم و اصيلش كه همواره و در طول هزاران سال تاريخ، اثبات كردهاند كه دغدغهی مشترك همهی آنها فقط يك نام است: ايران
تصويربردار و كارگردان: خشايار لهراسبى
خواننده: پارسا خائف
شاعر: اهورا ايمان
آهنگساز: مهيار عليزاده
دستيار كارگردان: حسن لهراسبى
رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت ِ آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بر کنندش از دل، خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرح ِ سیاهکاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُهبَری نمود
لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدنــد لانۀ مـرغ پـریــده را
#ایرج_میرزا