dastanerastan57 | Unsorted

Telegram-канал dastanerastan57 - داستان راستان

13032

قصه ها و داستان ها برای بیدار کردن ما از خواب نوشته شده اند، ولی ما یک عمر از آنها برای خوابیدن استفاده کرده ایم . . . 🔴ارتباط با مدير كانال :↙️ @salmanzadeh57 🔴تبلیغ وتبادل:↙️ https://t.me/DS_RS_ADS

Subscribe to a channel

داستان راستان

⁉️کانال سوالات شرعی بانوان
✅انواع غسل
👩🏻احکام لکه بینی
👁کاشت مژه،تتو
🌸و...
👈🏻در کانال تخصصی سوالات بانوان:

/channel/+QaVBXKIIWByd--_B

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

در سال ۱۹۳۷ در انگلستان یک مسابقه فوتبال بین تیم‌های چلسی و چارلتون بعلت مِه غلیظ در دقیقه 60 متوقف شد. اما «سام‌ بارترام» دروازبان چارلتون 15 دقیقه پس از توقف بازی همچنان درون دروازه بود!
زیرا بعلت شلوغی پشت دروازه اش سوت داور را نشنیده بود. او با دست هایی گشاده و با حواس جمع در دروازه می ماند و با دقت به جلو نگاه می کند تا به گمان‌خودش در برابر شوت های حریف غافلگیر نشود. وقتی پانزده دقیقه بعد پلیس ورزشگاه به او نزدیک شد و خبر لغو مسابقه را به او داد سام بارترام با اندوهی عمیق گفت: چه غم انگیز است که دوستانم مرا فراموش کردند در حالی که من داشتم از دروازه آنها حراست می کردم.
در طول این مدت فکر می کردم که تیم ما در حال حمله است و به تیم رقیب مجال نزدیک شدن به دروازه ی ما را نداده است.

در میدان زندگی چه بسیار بازیکنانی هستند که از دروازه آنها با غیرت و حمیت حراست کردیم اما با مه آلود شدن شرایط در همان لحظه اول میدان را خالی کرده و ما را تنها گذاشته اند.

حواسمان همیشه به دروازه بانهای زندگیمون باشه



@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#نیایش‌شبانه

الهی"دردهایی" هست كه
نمیتوان گفت...
گفتنی‌هایی" هست كه
هیچ قلبی محرم آن نیست...
الهی"تلاش‌هایی" هست كه
جز به مدد تو ثمر نمی‌بخشد...
تغییراتی هست كه
جز به تقدیر تو ممكن نیست...
دعاهایی هست كه
جز به "آمین تو" اجابت نمی‌شود...
الهی"قدم‌های گمشده‌ای" دارم كه
تنها هدایتگرش تویی...
"افكار آشفته‌ای "دارم، كه
تنها سامان دهنده‌اش تویی...
نگاه مهربانت را از من پنهان نکن

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

یك خواب عجیب از پسر عبدالباسط قاری قرآن

ماجراى خوابى كه فرزند استاد عبدالباسط درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذكر است كه محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیه‏السلام، و خاندان اهل‏ بیت علیهم‏السلام، با وجود سنى ‏مذهب ‏بودن‏ مصریان مشهوراست.

نقل مى‏كنند كه: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مى‏بیند در حالى كه از وى مى‏خواهد به شهر نجف برود و تذكره ولایت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه كند. پسر در عالم خواب از او می پرسد كه چه نیازى به این تذكره دارد و او در جواب مى‏گوید:
قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ كرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى كه در آستانه آن قرار گرفته‏ ام یك چیز كم دارم و آن تذكره ولایت على علیه‏السلام است. برو و آن را برایم تهیه كن.

فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیه‏السلام، مى‏شود.

#منبع:
هفته ‏نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقاله‏اى به قلم « لعیبى‏» با عنوان « پدرت را نجات بده‏» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادل‏العلوى‏» بازگو كرده است.

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند

#شيخ_بهايي

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

گویند عارفی قصد حج كرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر كجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن كه هر كس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما كجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم كجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید كه می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درك كردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت!

#منبع:
تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید ، خواجه عبدالله انصاری


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

از بزرگى پرسیدند:
برکت در مال یعنی چه ؟
در پاسخ، مثالی زد و فرمود:
گوسفند در سال یکبار زایمان می کند و هر بار هم یک بره به دنیا می آورد .
سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر بار هم حداقل 6-7 بچه.
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.
ولی در واقع برعکس است.
گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ در کنار آنها ...
چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .
مال حرام اینگونه است .
فزونی دارد ولی برکت ندارد.
روی مفهوم" برکت در روزی" فکر کنیم.


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#سوادزندگی

یک روز می فهمی که عاقبت ،
این تویی که برای خودت می مانی
و آدم ها هرچقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک ؛
دنبالِ زندگی و آرزوهای خودشان می روند .
روزی به خودت می آیی ،
روزی که تارهای سفید موهایت
در نبرد تن به تن با تارهای سیاه ، پیروز شده اند ،
و تو مانده ای و حسرتِ کارهایی که نکرده ای ،
لذتی که نبرده ای
و زمانی که برای خودت نگذاشته ای !
تو مانده ای و آرزوهایی که
برای رسیدنشان دیر است ...

روزی تو پیر خواهی شد
و این "برای دیگران بودن ها"
و خودت را فراموش کردن ها ،
حریفِ حسرت و بغض های شبانه ات نخواهند شد !

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#نفرین_پدر

امام حسن علیه السلام همراه پدر ارجمندش علی علیه السلام برای طواف به مسجدالحرام رفتند ، نیمه های شب بود ، ناگاه شنیدند شخصی در کنار کعبه به سوز و گداز خاصی مناجات می کند ، امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود : پیش او برو و به او بگو نزد من بیاید . امام حسن علیه السلام پیش آن شخص رفت ، دید جوانی است بسیار مضطرب و هراسان ، که سرگرم دعا و راز و نیاز با خدای بزرگ است به او گفت : امیرمؤ منان ، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید نزد من بیا .
آن جوان با شور و اشتیاق وافر برخاست و به حضور علی علیه السلام آمد ، حضرت به او فرمود : حاجت تو چیست که این گونه خدا را می خوانی ؟
عرض کرد : من جوانی بودم بسیار عیاش و گنهکار ، پدرم مرا از گناه و آلودگی نهی می کرد ولی من به حرف او گوش نمی دادم ، بلکه بیشتر گناه می کردم تا اینکه روزی پدرم مرا در حال گناه دید ، باز مرا نهی کرد ، ناراحت شدم ، چوبی برداشتم او را طوری زدم که به زمین افتاد ، در نتیجه مرا نفرین کرد ، نصف بدنم فلج شده (و با دست لباس را عقب زد و قسمت فلج شده بدنش را به امام علیه السلام نشان داد)
از آن به بعد خیلی پشیمان شدم ، نزد پدرم رفتم با خواهش و گریه و زاری ، از او معذرت خواستم ، و از او خواستم که برای نجاتم دعا کند ، او حاضر شد که با هم برویم در همان مکانی که مرا نفرین کرد ، در حقم دعا کند تا خوب شوم ، با هم به طرف مکه رهسپار بودیم ، پدرم سوار شتری بود ، که در بیابان مرغی از پشت سر ، شتر را رم داد و پدرم از روی شتر بر روی زمین افتاد ، تا به بالینش رسیدیم از دنیا رفته بود ، همانجا دفنش کردم و اینک خود تنها به اینجا برای دعا آمده ام .
حضرت فرمود : از اینکه پدرت با توبه طرف کعبه آمد تا دعا کند تو شفا یابی معلوم می شود ، از تو راضی شده است ، اینک من در حق تو دعا می کنم .
آنگاه امام علیه السلام دست به دعا بلند کرد و سپس دستهای مبارکش را به بدان آن جوان کشید ، جوان در دم شفا یافت . و بعد علی علیه السلام به فرزندان توصیه کرد به پدر و مادر خود نیکی کنند .


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#حدیث_روز

حضرت امام علی (ع) میفرمایند:

أَعظَمُ الخِيَانَةِ خِيَانَةُ الأَئِمَّةِ

بزرگ‌ترین خیانت، خیانت سران و سردمداران است

#غررالحکم

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

به قران رجوع كن، ببين که مجازات #دروغگو چيه

أنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبينَ(نور/۷)
لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.

دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار است

حالا اگر نمیترسی، بازم بي مهابا به دروغ ادامه بده

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

در حضور خدا این همه گناه کردیم و مستی.....

حالا وقتشه که برگردیم و سر فرود بیاریم و بگیم:↶

إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي، فَاغْفِرْ لِي
من بر خودم ستم کردم، تو از من در گذر

سوره قصص، آیه ۱۶


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی با امام زمان عج:

اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم...
کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما مي‏كند كه يكي‏ از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.

قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان

دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم

برداشتی آزاد از سخنان استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#نیایش‌شبانه

خدایا!....
از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز .
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
خدای من!....
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم
که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه خود را از ما مگیر...


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

این گفتگوی تاریخی و تامل بر انگیز ما بین (نا)پدری حضرت ابراهیم و حضرت ابراهیم

و در این کتاب(قرآن) به یاد ابراهیم بپرداز - زیرا او پیامبری بسیار راستگو بود.
چون به پدرش گفت :
پدر جان ، چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دفع نمی کند می پرستی ؟
ای پدر ، به راستی مرا از دانش آمده که تو را نیامده است .
پس ، از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت نمایم .
پدر جان شیطان را مپرست ، که شیطان (خدای)رحمان را عصیان گر است .
پدر جان ، من می ترسم از جانب رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی .
گفت :
(پدرش در جواب گفت) :
ای ابراهیم ، آیا تو از خدایان من متنفری ؟
اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد ؛
و برو برای مدتی طولانی از من دور شو .
ابراهیم (ع) گفت :
سلام علیکم(=درود بر تو باد) ، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم ، زیرا او همواره نسبت به من پرمهر بوده است .
و از شما و آنچه غیر خدا می خوانید کناره می گیرم و پروردگارم را می خوانم .
امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم .
و چون از آنها و از آنچه به جای خدا می پرستیدند کناره گرفت ، اسحاق و یعقوب(اسرائیل) را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم .
و از رحمت خویش به آنان ارزانی داشتیم ، و ذکر خیر بلندی برایشان قرار دادیم .

سوره مریم آیات ۴۱تا۵۰


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

👁👁 از پیامبر اکرم(ص)نقل شده است:
♦️« چشم زخم جوان را در گور و شتر را در دیگ قرار می دهد.»
امام صادق (ع) نیز میفرمایند اکثر مرگ ها از چشم زخم است‌..
🎗یکی از اثرات مهم حرز امام جواد علیه السلام این است که برای دفع چشم زخم انشاءالله مفید است🎗
🌿🌸☘️

#به_ازای_خرید_از_تخفیفات_و_هدایای_ویژه_برخوردار_شوید.

کسب اطلاعات بیشتر و سفارش انواع حرز به کانال دیگر ما مراجعه فرمایید:
/channel/herz_e_Emam_javad

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#سوادزندگی

بگذارید این فکر در قلبتان غوطه ور شود:
«این هم خواهد گذشت» ؛
پس جای نگرانی نیست.
هیچ چیز در زندگی ابدی نیست.
هر چیزی تغییر میکند،

در هر نقطه از زندگیت
به درِ بسته ای خوردی
زمزمه کن:

«وعنده مفاتح الغیب! لایعلمها الاهو»
🔸کلید غیب دست اوست ، غیر از او کسی هم نمیداند.

پس در کمال آرامش، فقط از او بخواه تا اجابت شوی و لاغیر.


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند که اگر خدا بود چنین قضاوتی بین دو شاکی می‌کرد.
حضرت حق فرمود: «ای داود از این سودا و تقاضا درگذر و بر اساس آنچه می‌بینی قضاوت کن.» اما داود نبی (ع) اصرار کرد.
روزی حضرت حق جل‌جلاله به او فرمود:
«فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد.»
صبح روز بعد شد و پیرمردی، جوانی را نزد داود (ع) آورد و گفت:
«این جوان این انگور را از باغ من دزدیده است. جوان بی‌‌چون‌وچرا دزدی از باغ این پیرمرد را پذیرفت.»
جبرییل نازل شد، در حالی‌که مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد، از کمر خنجر خود را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیرمرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن.
داود (ع) از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد.
در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود (ع) آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند.
مدتی گذشت، همه داود (ع) را به بی‌دینی و بی‌عدالتی متهم کردند.

داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشک‌ها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند.
ندا آمد: «ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکَن خمره‌ای طلا خواهید دید که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود.

ای داود (ع) دیدی! من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمی‌خواستم در بین مردم به بی‌دینی و ناعدالتی متهم شوی. چنان‌چه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بی‌خبر هستند و علم ندارند مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کنند و از من دور می‌شوند. در حالی‌که اگر از عمق افعال من باخبر شوند هرگز در مورد من چنین گمان نمی‌کنند و مرا دوست می‌دارند.

ای داود خواستم بدانی این انسان با جهل خود چه ظلمی در حق من روا می‌دارد و از نادانی، مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کند، مگر کسانی که مرا به توحید راستین شناخته و باور کرده‌اند. نزد من محبوب‌ترین بنده کسی است که مرا به جمیع صفات توحید بشناسد و یقین بر پاکی من کند.»

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#حدیث_روز

حضرت امام صادق (ع) میفرمایند:

إنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فى افْضَلِ السّاعاتِ، فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعا فى إدْبارِ الصَّلَواتِ

خداوند متعال پنج نماز در بهترین اوقات را بر شما واجب گرداند، پس سعى کنید حوایج و خواسته هاى خود را پس از هر نماز با خداوند مطرح و درخواست کنید

#مستدرک‌الوسائل‌ج۶ص۴۳۱


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

قشنگ‌ترین قصه‌ای که هر مادری میتونه برای فرزندش تعریف کنه؛

یکی هست و هیچ چیزی نیست جز او.....

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(حدید/۳)

پس اگر دوست دارى كه نيرومندترينِ مردم باشى، به خدا توكل كن

ان شرك ان تكون اقوى الناس فتوكل على الله (پندهاى پيغمبر اكرم، به ابوذر غفارى شماره ۱۱۲)

هر کس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافی‌است، همانا خداوند امر خود را محقق مى‌سازد
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ(طلاق/۳)


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

امام رضا (ع) فرمودند:

مؤمن واقعی نیست مگر آنکه سه خصلت در او باشد،

سنتی از پروردگارش.
سنتی از پیامبرش
و سنتی از امامش

اما سنت پروردگارش،
کتمان سر( راز داری) است،
اما سنت پیغمبرش،
مدارا و نرم رفتاری با مردم است
و سنت امامش،
صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است.


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند:
از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!

برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#نیایش‌شبانه

ﺍﻟﻬﯽ
ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺁﺯﻣﺎﯾﯽ،
ﺗﻮﺍﻥ ﺗﺤﻤﻞ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻣﺮﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻦ؛
ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺑﺨﺸﺎﯾﯽ،
ﻇﺮﻓﯿﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻩ؛
ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﯽ، ﮔﻮﻫﺮ ﮐﻤﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭ؛
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺮﻫﺎﻧﯽ
ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻣﮑﻦ
ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﻧﯿﺎﺯ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

با هر دست بدی، با همون دست پس میگیری.
خديجه(س) مال كثير داد، به جاش كوثر گرفت.
کوثر یعنی، خیر کثیر و فراوان
برای رسیدن به خیر فراوان، باید با خدا باشیم،
چون اگر خدا به کسی وعده‌ای بده، حتما به وعده خودش عمل میکنه.
اصلا شک نکنید
خداوند در سوره ضحى، به پيامبر وعده‌ی عطا داد:

وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌
پروردگارت در آينده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى.

در سوره کوثر میگه به اون وعده عمل کردم:

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ
همانا ما به تو، خير كثير عطا كرديم.

خیر فراوان برای کسی است که از جان و مال و آبرو و تمام هستی خودش در راه خدا میگذره ....
البته به خاطر داشته باشیم؛
اگر خیری از جانب خدا بخواد برسه،

به کمیت بستگى نداره.

فاطمه،يك نفر بود، امّا كوثر( خیر فراوان) شد.

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

سهراب سپهری چقدر زیبا گفت:

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ...
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ...
ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ...
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ...
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ...
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ...
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ...
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ...
ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ...
ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ...
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پايين...

ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ!!

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

دانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود، و بسيار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نياورد و نزد پدر از آموزگار شكوه كرد.
شاه ، آموزگار را طلبيد و به او گفت : ((پسران مردم را آنقدر نمى زنى كه پسرم را مى زنى ، علتش چيست ؟ ))
آموزگار گفت : به اين علت كه همه مردم به طور عموم و پادشاهان بخصوص ، بايد سنجيده و پخته سخن گويند و كار شايسته كنند، كار گفتار شاهان و مردم دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند، ولى براى كار و سخن شاهان اعتبار مى دهند، و از آن پيروى مى كنند، و به كار و سخن ساير مردم ، اعتبار نمى دهند.

بنابراين بر آموزگار واجب است كه در پاكسازى و رشد اخلاقى شاهزادگان بيش از ساير مردم بكوشد.

شاه پاسخ نيك و تدبير سازنده آموزگار را پسنديد و جايزه فراوانى به او داد، به علاوه او را سرپرست يكى از مقامات كرد.

#حکایات‌گلستان‌سعدی


@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#نسخه‌های‌قرآنی

چرا وقتی گرفتار میشی میری به هر کسی رومیزنی؟؟
چرا میری سراغ خرافات و طلسم و این جور چیزها‌؟؟

واقعا چرا ؟!!!
خب برو سراغ راهی که خود قرآن جلوی پات گذاشته.

خدا خودش تو قرآنش فرموده:

تو گرفتاریهاتون به صبر و نماز پناه ببرید...

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ‌(بقره/۱۵۳)

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است.

پس وضو بگیر،دو رکعت نماز بخون.
با خدا حرف بزن و دعا کن.

قدرتِ نماز رو، در رفع گرفتاری، دست کم نگیر.

خیلی از گره‌های کورِ زندگی، با یک نمازِ خوب باز میشه.

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#سوادزندگی

تو که میدانی باید در سختی ها مقاوم باشی، چرا ناامید می شوی؟!...
تو که میدانی روزهای سخت نمی مانند چرا باز هم نگران و ناآرامی؟! ...
تو که بهتر از من می دانی ...،
پس چرا باز هم ...؟!
می دانم که می دانی،
اما دیگر، ولی و اما و اگر ندارد!
آرام و استوار به مسیرت ادامه بده ...
ذهن زیبایت، زندگی را زیبا خواهد کرد؛
آنگاه تو میان خوشبختی غرق خواهی شد،
آنقدر که هیچکس نتواند نجاتت دهد ...!
خیالت راحت،
من هم می دانم،
تو هم می دانی،
بی اما و اگر؛
خدا همیشه هست ..

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

توضیحاتی مختصر و مفید در مورد ادیان الهی و آشنایی بیشتر با آنها :
⬅️مسلمان
⬅️یهودی
⬅️مسیحی
⬅️زرتشتی
⬅️صابئی

منظور از مومنان یا همان مسلمانان :
اهل اسلام و گروندگان به حضرت محمد (ص) است ؛
کلمه مسلمان در قرآن اینگونه تعریف شده است :
بگو : به خدا و به آنچه بر ما نازل شده (قرآن کریم) ، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده - و آنچه به موسی و عیسی و انبیای دیگر از جانب پروردگارشان نازل شده - گرویدیم ؛
و میان هیچ یک از آنان فرق نمی گذاریم و ما (با این خصوصیات) مسلمان هستیم .
{قرآن - آل عمران - 84}
منظور از الذین هادوا :
گروندگان به حضرت موسی (ع) و پیامبران قبل از اوست که کتابشان تورات است - و بخت النصر پادشاه ظالم کشور بابل در اواسط قرن هفتم (ق.م) بر آنها چیره شد و تورات را بسوزانید و مدتها به کلی نابود شد ؛
تا آنکه - عزرای کاهن - در روزگاری که کوروش پادشاه ایران کشور بابل را فتح نمود و بنی اسرائیل را از اسارت نجات داد و به سرزمین بیت المقدس بازگردانید - آن را نوشت .
منظور از (نصاری) :
گروندگان به عیسی بن مریم (ع) و پیامبران قبل از اوست و کُتُبِ مقدس آنها شامل انجیل های چهار گانه
(لوقا ، مرقس ، یوحنا ، و متی ) و کتب عهد قدیم است ؛
البته آن مقدار از آنها که کلیسا آن را مقدس بداند - لیکن قرآن کریم می فرماید :
کتاب مسیحیان ، تنها آن انجیلی است که به عیسی (ع) نازل شد.
منظور از مجوس :
که نام آنها تنها در سوره حج آیه 17 آمده ؛
قومی هستند که به زرتشت (ع) گرویده و کتاب مقدسشان اَوِستا نام دارد - که امروزه بخش هایی از آن در دسترس است ؛
و کتاب مقدس ایشان در زمان استیلای اسکندر بر ایران به کلی از بین رفت و بعدا در زمان ملوک ساسانی مجددا به رشته تحریر در آمد ؛
ایشان وجود همه عالم را مستند به اهورا مزدا(خداوند) می دانند ؛
لکن برای تدبیر عالم به دو منشاء (یزدان) و (اهریمن) یا نور و ظلمت اعتقاد دارند و به عناصر چهار گانه به ویژه آتش بسیار احترام گذاشته و آن را مقدس می دانند - بگونه ای که آتش همواره در عبادتگاه های آنها روشن است .
و منظور از صابئین :
کسانی هستند که حد وسط میان یهود و مجوس (زرتشتی) را باور دارند - و عقایدشان تلفیقی از عقاید مسیحیان و یهودیان است که در قرآن کریم دو بار در سوره بقره آیه 62 و سوره حج آیه 17 از آنها یاد شده ؛
کتاب آسمانی ایشان منسوب به حضرت یحیی (ع) است ، که به نوعی قائل به تاثیر وضعیت نجومی کواکب در سرنوشت آدمیان هستند ؛
آنها در کنار نهر های بزرگ زندگی می کنند و برای آب جاری اهمیت زیادی قائلند .
و در پایان آیه 17 سوره حج :
کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که یهودی شده اند و صابئی ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک ورزیده اند ، البته خدا روز قیامت میانشان داوری خواهد کرد ؛ زیرا خداوند بر هر چیزی گواه است .
از این آیه می آموزیم که :
1- حساب مومنان به پیامبر بزرگوار اسلام و حساب مومنان اهل کتاب - از مشرکان جداست ؛
و در روز قیامت به حساب هر یک از این سه گروه جدا گانه رسیدگی می شود .
2- اختلاف ادیان و مذاهب ، تا پایان جهان ادامه دارد - وظیفه ما این است که دیگران را به دین مبین اسلام دعوت کنیم ؛
در عین حال نباید انتظار داشته باشیم که همه به اسلام بگروند.

@DastaneRastan57

Читать полностью…

داستان راستان

🌸🍃🌸🍃

#حدیث_روز

حضرت امام علی ( ع) میفرمایند:

مَن عَابَ عِيبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجيبَ، وَ مَن غَرَسَ أشجَارَ التُّقٰى اِجتَنىٖ ثِمارَ المُنىٰ

هر كه عيب‌جويى كند، عيب‌جويى شود و هر كه ناسزا گويد، پاسخ (ناسزا) شنود و هر كه درخت‌هاى تقوا بنشاند، ميوه‌هاى آرزوها را بچيند

#کشف‌الغمه‌ج۳ص۱۳۶

@DastaneRastan57

Читать полностью…
Subscribe to a channel