🏴 Freedom of speech activist. Woman, Life, Freedom (IRAN). https://x.com/hosseinronaghi/ https://instagram.com/hosseinronaghi https://fb.com/ronaghi https://YouTube.com/hosseinronaghi https://hosseinronaghi.blogspot.com
پرستو احمدی و گروه نوازندگان، صدای ملت ایران هستند و باید آزاد شوند.
پیام ما واضح است: علیه هر شکل از دشمنی با زنان و سرکوب مردم خواهیم ایستاد. پرستو و نوازندگان همراهش باید آزاد شوند. آنها جرمی مرتکب نشدهاند.
اینجا نقطهای است که باید کنار کسانی که آگاهانه و شجاعانه انتخاب کردهاند یک گام مهم برای آزادی سرزمینمان بردارند، بایستیم. خصوصا موسیقیدانان و بهویژه خوانندگان مرد. چهل و پنج سال است زنان هنرمند، سرکوب شدهاند و تمام عرصهها در اختیار شماست. شما وظیفهی تاریخی دارید که برای آزادی زنان بایستید، زنانی که از صحنهها و عرصههای هنری حذف شدهاند.
وظیفهی همهی ماست که امتداد صدا و گامهای کسانی باشیم که قلبشان برای ایران و آزادی آن میتپد. اگر از اهالی موسیقی هستید، به حذف زنان از موسیقی اعتراض کنید. نخوانید، کنسرتها را تعطیل کنید. این حکومت همیشه پابرجا نیست. مردم عملکرد شما را میبینند که چگونه سکوت کردید و حذف زنان را نادیده گرفتید. در اجراهایتان زنان خواننده را همراه کنید! مگر شما را میکشند؟ نهایتا مجوز نمیدهند.
بهقول پرستو: «بهای رهایی از این بردگی، اگر خون من شد به یغما برش».
زن، زندگی، آزادی
پاینده ایران
📱 کنسرت «کاروانسرا» را به صورت کامل در یوتیوب «پرستو احمدی» ببینید.
@Hosseinronaghi
«پرستو احمدی» بازداشت شد.
"Parastoo Ahmadi" has been arrested.
@Hosseinronaghi
برای «پرستو احمدی» و گروه نوازندگان شجاعی که کنارش ایستادند «سهیل فقیهنصیری»، «احسان بیرقدار»، «امین طاهری» و «امیرعلی پیرنیا».
ویدیو از ندا تَوَلایی
@Hosseinronaghi
زندگی، سرچشمه آزادی...
نوشته رضا یعقوبی مدرس و پژوهشگر فلسفه
یک. کنش پرستو احمدی تخیل ما را به کار گرفت تا رویای ایران آزاد در دل ما جان بگیرد تا ببینیم و درک کنیم که ایران آزاد ناممکن نیست، ناشدنی نیست، وقتی تصور هدف ممکن شود، دست یافتن به آن ممکنتر میشود. این روزها افراد زیادی از آینده میترسند، از اینکه ایران آزاد چه شکلی خواهد بود و چه خواهد شد. وقتی تصاویر آن را امروز با این شجاعت مثالزدنی رقم بزنیم، با خیال راحتتر و ارادهی راسختری به سمت آن گام برمیداریم و میفهمیم که ارزش دارد برای آزادی هزینه دهیم و نهال آن را با جان و تنمان سیراب کنیم تا ببالد.
دو. زندگی با ذات استبداد در تضاد است. استبداد خواهان یکرنگی و اطاعت و یکدستی است، زندگی سرشار از تنوع و تکثر و تفاوت است. زندگی جریانی قدرتمند از شور و پیشرفت و نیرو و ابداع و ابتکار است و استبداد با رفتن به جنگ تنوع و تفاوتها با زندگی میجنگد و یار و همکار مرگ است. اما پس از تمام تلاشها و کشتنها و یکنواختسازیها، زندگی حتی از دل خرابههای جامعه جوانه میزند و قدرتنمایی میکند. زندگی به دلیل تضاد ذاتیاش با استبداد به جنگ آن میرود و از دل زندگی، آزادی جوانه میزند و میبالد و همین هم علت اصلی عمر کوتاه دیکتاوریها است: رفتن به جنگ زندگی.
سه. "زن، زندگی، آزادی" به معنای دقیق کلمه، نماد و نمایندهی فرایندی است که در بالا گفتیم و آن حکومتیانی که در نقش تحلیلگر و اندیشمند دربارهی پایان زن، زندگی، آزادی مینوشتند نمیدانند که دربارهی پایان چیزی حرف میزنند که پایان ندارد: زندگی! شاید روزی برسد که زندگی، استبداد را شکست بدهد و ماشین کریه و نفرتبارش زیر گامهای بلند زندگی و آزادی خرد شود و نابود گردد اما زندگی شکستناپذیر و پایانناپذیر است. هر وقت کسی بتواند ثابت کند که زندگی پایان یافته، میتواند ادعا کند که آزادی و زن هم به انتها رسیدهاند. زن، بزرگترین جلوهی حیات است و بدترین دشمن استبداد در همهی زمانها بوده است. هر چه نیروی زندگی در کسی قدرتمندتر باشد، دشمن بدتری برای استبداد است و نیروی زندگی در زنان از همه بیشتر است و بنابراین آفت و بلای جان مستبداناند. زن، زندگی، آزادی جاودانه است، مرگ و استبداد رفتنی است، بنای اولی بر حیات و بنای دومی بر مرگ است و تا انسان است و زندگی است، مرگ همیشه عقب رانده میشود و آزادی تنومندتر و استوارتر و استوارتر...
#زن_زندگی_آزادی
#پرستو_احمدی
@Hosseinronaghi
سکوت نمیکنم و اعتراضم را ادامه خواهم داد...
از تمام هممیهنانی که پیگیر وضعیت سلامتی من بودهاند، صمیمانه سپاسگزارم. محبت و حمایت شما برای من بسیار ارزشمند و باعث قوت قلب است.
باتوجه به وضعیت جسمانی، آسیبهای چند وقت اخیر و همچنین بیمار شدن پدرم از زمان تحصن در بلوار کشاورز، در حال حاضر نمیتوانم بهشکل قبل به تحصن ادامه دهم. اما بهزودی و بهشکلی که توانش را دارم، اعتراضم را ادامه خواهم داد و سکوت نخواهم کرد.
با وجود آنکه از زمان باز کردن لبها در پانزده آذر، پنج کیلوگرم افزایش وزن داشتهام، همچنان با مشکلات جسمانی متعددی از جمله: درد شدید زانو و پای چپ، تحلیل عضلات پا، اختلال در راه رفتن، درد معده و مشکلات گوارشی، حساسیتهای پوستی، تشدید کمکاری تیروئید، سرگیجه و کاهش بینایی، دردهای عضلانی و مفصلی، زخم شدن کنارههای لبها، درد فک و صورت، ورم صورت و درد کلیه دست و پنجه نرم میکنم. مصرف داروها بهشکل خوراکی و تزریقی همچنان ادامه دارد.
از همراهی و همدلیهای شما ممنونم. امیدوارم بهزودی به شرایط بهتری دست پیدا کنم. یقین دارم دوباره برمیگردم...
تصویر مربوط به ۱۹ آذر ۱۴۰۳ است.
پاینده ایران
@Hosseinronaghi
کنسرت«فرضی»، رویای میلیونها زن ایرانی
«پرستو نوید نزدیکی ما به لحظه دیدار با تماشاچی های واقعی در ایران»
نویسنده: سپیده رئیسسادات، خواننده.
تاثیر عمیق کنسرت پرستو احمدی و همکارانش تنها در کیفیت بالای هنری اجرای این گروه خلاصه نمیشود. نبوغ این هنرمندان در کنار هم نشاندن مجموعه ای از نمادهای متناقض، این اجرا را ممتاز میکند. حضور خواننده ای جوان با پوششی مدرن، ساده و آزاد با گلوبندی از نقشه ایران که مدام به سیاهی میزند، در هوای باز با معماری سنتی و هویتی ایرانی یعنی کاروانسرا و اجرای قطعاتی قدیمی و خاطره انگیز با تنظیمی مدرن و غربی نمونه هایی از همان چیدمان هنرمندانه است.
این کنسرت«فرضی»، رویای میلیونها زن ایرانی را به حقیقت پیوند میدهد. تلاش ها و ترفندهای عامدانه پرستو احمدی برای محقق کردن این رویا تاثیر اجرای زیبای او را صد چندان میکند. نحوه معرفی قطعات، تشکر صمیمانه اش از تماشاچی ها و رفتار طبیعی و بی پرده اش روی صحنه، نگاهی که مدام به تماشاچی های فرضی اش میکند، بجای نگاه به دوربین، بر زنده بودن این کنسرت تاکید دارد. او بوضوح میگوید: ببینید اینجا ایران است و من مقابل چشمانتان آزادانه میخوانم.
اما قطعه ای که بیش از همه در این کنسرت متاثرم کرد «لحظه دیدار» ساخته سهیل فقیه نصیری بود. اخوان ثالث ظاهرا از زبان یک مرد سروده که «های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ/ وای نپریشی صفای زلفکم را دست / آبرویم را نریزیدل / ای نخورده مست لحظه دیدار نزدیک است». در کنار دیگر مرزها، پرستو احمدی مرزهای جنسیتی موجود در این ترانه را هم میشکند. های و هوی اخوان اینجا مثل دل نگرانی های هر هنرمندی در لحظه قبل از پا گذاشتن روی صحنه است، همان لحظه ای که میخواهد آزادانه برای معشوقش بخواند، فارغ از جنسیتش. برای من پرستو نوید نزدیکی ما به لحظه دیدار با تماشاچی های واقعی در ایران را میدهد.
اما سوال اینجاست که چرا حضور ساده و طبیعی یک گروه موسیقی حرفه ای در صحنه عمومی انقدر بیننده ایرانی را متحیر میکند؟ ۴۵ سال رفتارهای غیر عادی، مثل خواندن زنان فقط برای زنان، نواختن ساز پشت گلدان، حضور اجباری یک مرد در کنار خواننده زن برای نامفهوم کردن آوازش، عادی سازی شده. بعید میدانم قمر، ملوک ضرابی، ایران الدوله، روح انگیز و بسیاری پیشکسوتان آواز زنان گمان میکردند که پس از گذشت یک قرن مردم ایران هنوز از شنیدن آواز یک زن روی صحنه متحیر شوند.
از فیسبوک نویسنده
@Hosseinronaghi
فرض کن که آزادی...
پرهام شهرجردی، نویسنده، منتقد و مترجم.
«پرستو احمدی میگوید کنسرت فرضی، و اجرایش میکند. تو هم فرض را بر آزادی بگذار.
فرض کن که یک لحظه آزادی، آزادی را اینجا، به دست، به تن، به دهان و به زبان گرفتهای،
یک لحظه فرض کن که موازین جمهوری اسلامی را به بازی گرفتهای، یک لحظه، جایی را از شرع، از قانون، خالی کردهای، همه را بیرون کردهای، همه را کنسل کردهای، و به یادمان آوردهای که تنها قانون، خواستن است، تنها قانون، خواست-تن است.
فرض کنیم که آزادیم. فرض کنیم که زندهایم. فرض کنیم که میخواهیم. هیچکس نمیتواند جلوی این فرض را بگیرد. پس فرض کن که آزادی!»
از اینستاگرام نویسنده
@Hosseinronaghi
«آتا»؛ مدافع رهبری یا شرکت هواپیمایی؟
هواپیمایی آتا مرا در لیست سیاه قرار داده و اجازه سوار شدنم به هواپیما را نمیدهد.
سال گذشته، مسئول کانتر هواپیمایی آتا بهدلایلی بیاساس و بهبهانه توهین به «رهبر جمهوری اسلامی»، از سوار شدنم به هواپیما جلوگیری کرد. از آن روز، تصمیم گرفتم تا حد امکان از خدمات این شرکت استفاده نکنم. از آن زمان از خدمات این مجموعه استفاده نکردم، اما چند روز قبل، با توجه به اینکه بیش از ۹۰ درصد پروازهای تبریز متعلق به این شرکت است و بهدلیل وضعیت جسمانیام که اجازه سفر طولانیمدت با ماشین را نمیدهد، با مشورت دوستان، تصمیم به استفاده از سرویس این شرکت برای سفر به تبریز گرفتم. در کمال تعجب، متوجه شدم که شرکت آتا منرا در لیست سیاه خود قرار داده و اجازه استفاده از سرویسهای عمومی را نمیدهد!
سوال اینجاست: مجموعهای که به شهروندان خدمات عمومی ارائه میدهد، به چه حقی و با استناد به کدام قانون یا دلیل، شهروندی را از حقوق اولیهاش محروم میکند؟ از تهدیدات واحد حراست این مجموعه که سال پیش رخ داد، بگذریم! باید بگویید شما شرکت خدماتی هستید یا مدافع بیت رهبری یا دادستان و بازجو؟ که بنا به اتهام «توهین به رهبری»، شهروندی را از حقوق خود محروم میکنید!
تاکید میکنم: اگر در یک کشور آزاد با حکومتی برآمده از مردم بودیم، اگر شرکت شما مسئولیتپذیر بود، با این اتفاقی که افتاد نهتنها کارکنان غیرمسئولتان را پاسخگو میکردیم، بلکه در شرکت شما را باید میبستیم و گل میگرفتیم که به یک مخالف حکومت، معلول یا شخص ناتوان سرویس نمیدهید. از این به بعد نیز قطعا سوار هواپیمایی آتا نخواهم شد و هر آنکس را که میشناسم و او مرا میشناسد، ترغیب خواهم کرد «هواپیمایی آتا را در لیست سیاه خود قرار دهند». این روزگار نیز اینگونه نمیماند.
پینوشت: آتای ظالم و دروغگو... (روایت آنچه سال گذشته رخ داد)
@Hosseinronaghi
حامد بهداد در مقام دفاع از مدافعان حرم، بشار اسد و آنچه در سوریه رخ داد.
بهداد در ۲۶ مرداد ۹۶ میگوید:« نمیتوانم بیتفاوت بگذرم از تصویر زیبای برادر رعنا محسن حججی، از چشمهای زیباش».
🔸 حامد بهداد، جز اولین نفراتی بود که همراه سیستم امنیتی، روایت حکومت در مورد «کیانوش سنجری» را منتشر کرد و در ادامه، پروپاگاندای حکومت علیه فعالان را تکرار کرد.
باتوجه به مشخص شدن حقیقت در مورد زنده بودن مادر و برادر کیانوش، انتشار ویدئوی تلخ لحظات آخر زندگی کیانوش و توضیحاتم دربارهی آنچه در آنروز گذشت، ایشان موظف است حقیقت آنچه رخ داد را منتشر کرده و بابت انتشار اخبار دروغ و روایتهای دستگاه امنیتی پیرامون کیانوش، از مردم عذرخواهی کند.
@Hosseinronaghi
توماج صالحی به شایعه خروجش از ایران واکنش نشان داد، او در ویدیویی از قلب ایران، تخت جمشید میگوید: «اعتماد دارم بهتون و قدر اعتمادتون رو هم میدونم❤️»
@Hosseinronaghi
گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها...
صدای زنان ایران در این سرزمین دوباره باید زنده و شنیده شود.
نادیده گرفتن هنر و استعداد زنان هنرمند و موسیقیدان، که به دلیل سیاستهای جمهوری اسلامی از حق آواز و بیان محروم شدهاند، به معنای نادیده گرفتن حقوق انسانی آنهاست.
امیدوارم خوانندگان مرد و سایر فعالان موسیقی در کنار زنان بایستند و به پایان دادن به اینظلم و تبعیض ۴۵ ساله که استعدادهای فراوانی را سوزانده است کمک کنند و در اجراهای رسمی و غیررسمی (زیرزمینی)، زنان هنرمند و خواننده را همراه کنند و در تریبونها و استیجها فرصتی هرچند کوتاه به آنها بدهند تا صدای زنان ایران در این سرزمین دوباره زنده و شنیده شود.
مطالب مرتبط:
🔸 آزادی زنان، گامی بزرگ به سوی آزادی ایران
🔸 صدای زنان ایران، صدای سرکوب شده؛ میزنیم فریاد، هر چه بادا باد...
@Hosseinronaghi
برای روحالله زم؛ که تا پای چوبه دار، بر سر پیمان خود با مردم ایستاد.
مقابل بازجو خبرنگار محکم میگوید: «شما میگید اغتشاشات، ما میگیم اعتراضات».
روحالله خود را یکی از مردم میدانست و با ایستادگی تصویری از خود کنار مردم ایران ارائه داد. او همچون همه ما عاری از اشتباهات نبود، اما تمام تلاش او برای تغییر وضعیت مردم داخل کشور بود و در این راه گام برمیداشت.
با خودرایی و تعصب و یارکشی، شرایط را دشوارتر نمیکرد، مانند آن چیزی که این روزها بعضا در صف مخالفان حاکمیت دیده میشود! خود را از تودهی مردم و اقشار مختلف جامعه، جدا نمیکرد و فقط به جمعیتی محدود تحت عنوان «فعال» خلاصه نمیشد.
میهندوست، آزادیخواه و صدای همگان بود. برای او، «ایران»، شامل تمام مردمش بود، فارغ از عقیده، زبان و تفکر متفاوت. او منیت و خودبرتربینی و کوتهنگری افرادی که در هر مقطع به دلایلی، مبدل به چهرههای سیاسی میشوند را آفت مسیر آزادیخواهی میدید و اتحاد و همگرایی و ایمان به قدرت جمعی مردم دوشادوش یکدیگر را همان کلید اصلی اما گمشده، برای گذار از جمهوری اسلامی میدانست.
و «از یاد مبر، که ما، من و تو، انسان را رعایت کردهایم»
ادامه مطلب...
@Hosseinronaghi
خسرو آذربیگ در اعتراض به رفتارهای جمهوری اسلامی با ایرانیان و به تاراج بردن سرمایههای این کشور در مترو برای اعتراض موسیقی «ای ایران» را اجرا میکند میگوید: «بیش از سی میلیارد دلار پول و ثروت و سرمایههای ما را هدیه دادند به بشار اسد درنده، تا زندان صیدنایا را با خیال آسوده پر کند از انسانهای آزاده و آزادیخواه»
از اینستاگرام خسرو آذربیگ: «توی صحبتهایی که داشتم به اشتباه سی میلیارد دلار را سی میلیون دلار گفتهام که حواسم نبوده...»
@Hosseinronaghi
پرستو احمدی، تصویرگر «زن، زندگی، آزادی» در دل سرکوب و سانسور
پرستو میگوید کنسرتی فرضی با عنوان «کاروانسرا» منتشر کرده است. کنسرتی که زیبایی آزادی و اراده زنانی که دههها تحت فشار و سرکوب حکومت بودهاند را برای عموم به صورت واقعی به تصویر میکشد. او تصویری زیبا از ایران آینده به ما نشان میدهد؛ سرزمینی که در آن زنان آزاد هستند، صدای زن ممنوع نیست و محدودیتی برای آنها وجود ندارد.
پرستو صدای میلیونها زن ایرانی سرکوبشده است، زنانی که برای آزادی، رفاه و امنیت فریاد میزنند. او، همانند سایر زنان ایران، محکم ایستاده و میگوید «نمیگذاریم زنان را از جامعه حذف کنید.» هر واژه با صدای او، صدای زنانی را زنده میکند که سالهاست از عرصههای عمومی حذف شدهاند. او تصویرگر «زن، زندگی، آزادی» از دل سرکوب و سانسور است.
آواز خواندن و ممنوع نبودن صدا و تصویر، حق ابتدایی و انسانی هر فرد است. صدای زنانی که در این شرایط میخوانند، نهتنها اعتراض به وضعیت فعلی، بلکه پیامی از سوی مردم ایران به استبداد است: «ما زندهایم و در اوج محدودیتها، تن به چیزی که شما سالها آن را طبیعی جلوه دادهاید، ندادهایم. همواره در جستجوی آگاهی جمعی بودهایم که شما تلاش کردید ما را از آن غافل کنید.»
سرکوب صدای زنان، «تقابل سازمانیافته» با آزادی و برابری اجتماعی است. هر بار که صدای گروهی از جامعه (در اینجا زنان آوازخوان)، با زور و اجبار خاموش شود، این مسئله به نهادهای قدرت و حاکمیت مربوط است و باید دغدغهی همگان باشد. بیشک مسئلهی زنان، چه در حذف صدای زنان آوازخوان و چه در دیگر ممنوعیتها، مسئلهای همگانی در مسیر تحقق آزادی و برابری است، هرچند بار اصلی سرکوب بر دوش زنان ایران است. زنانی که هر بار فریاد برمیآورند و طغیان میکنند، عامل محرکی برای سایر گروههای معترض در جامعه میشوند. زنان، حتی زمانیکه سلب حقوق اولیهشان عادی بهنظر میرسد، ناگهان صدای خود را بلند میکنند و گفتمان سکوت را میشکنند.
در این وضعیت، آنچه از ما برمیآید، همراهی کامل با صداهای حذفشده و سرکوبشدهای است که برای از هم گسیختن حصارها و زنجیرهای تحمیلی خود میجنگند.
پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی
کنسرت «کاروانسرا» را به صورت کامل در یوتیوب ببینید.
@Hosseinronaghi
همخوانی سرود «ای ایران» توسط بازنشستگان
بازنشستگان معترض در ادامه اعتراضات خود با همخوانی سرود «ای ایران» و سر دادن شعارهای «ایران پر درآمد، چه بر سر تو آمد» و «فریاد فریاد از این همه بیداد» در مقابل ساختمان ریاست جمهوری پاستور و داخل مترو اعتراض خود را ادامه دادند.
@Hosseinronaghi
کنار آنها که امید را در دل مردم زنده کردند خواهیم ایستاد.
@Hosseinronaghi
و این چهار مرد...
نوشته آزاد عندلیبی
باید از شهامتِ این چهار مرد در این صحنهٔ تاریخی هم حرف زد: این چهار مرد تصویرِ بخشی مهم از مردهای امروزِ این سرزمیناند که آمادهاند غرامتِ پدران و اجدادی را بدهند که یا با دستهای خود پرستوها را از صحنه پایین کشیدند یا با چشمهای خود تماشاگرِ پایینکشیدهشدنِ آنها بودند و ترجیح دادند ندید بگیرند.
از لحظهٔ انتشارِ این کنسرتِ فرضی دهها برنامه و مصاحبه دربارهاش پخش شد و چهار گوشهٔ ایرانِ واقعی و ایرانِ در مهاجرت و تبعید (ایرانِ فرضی) را درنوردید. کسانی بودند که مدام انگشتِ اشاره را سمتِ خودشان گرفتند: «من بهعنوانِ...»، «من بودم که...»، «من خودم خیلی وقت قبلتر...»، من من من منـــــتکنوازانِ نتهای کشدار و حسرتآلودی که سکوت و تماشا را هم تاب نیاوردند. این چهار مرد اما ترجیح دادهاند کنارِ پرستو دوشادوشِ پرستو بایستند، پشتِ پرستو بایستند، ترجیح دادهاند عربدهزنان پیشاپیشِ او تمامِ صحنه را اشغال نکنند، ترجیح دادهاند هزینهٔ این کنش را هرچه که باشد با پرستو شریک شوند. این «معاونان و مباشرانِ در جرم» همه زادگانِ پس از پنجاهوهفتاند و بهنحوی بدیلِ ابرمردهای کوچکش.
#پرستو_احمدی کوشید درخششِ خیرهکنندهاش این چهار مرد این چهار شهروند را به سایه نرانَد. نباید گذاشت بهانهگیرها و ایدئولوژیستهای سمج نامبردن از این چهار مرد را خدشهای بر کارستانِ پرستو جا بزنند. هیچچیز آنها را روبهروی هم قرار نمیدهد.
کاری با پیش از این و پس از این نیست. در این «کنسرتِ نخستین»، در این کنشِ بموقع و بسیار مهم، در این کنسرتِ کنسرتها، درخشان بودید آقایان. غبطهانگیز و تمامعیار بودید.
@Hosseinronaghi
«سهیل فقیهنصیری» و «احسان بیرقدار» از نوازندگان کنسرت فرضی کاروانسرای «پرستو احمدی» بازداشت شدند. از وضعیت «امین طاهری» و «امیرعلی پیرنیا» دیگر نوازندگان این گروه اطلاعی در دست نیست.
"Soheil Faghih Nasiri" and "Ehsan Bireghdar," musicians from the hypothetical "Parastoo Ahmadi" caravanserai concert, have been arrested. There is no information available about "Amin Taheri" and "Amirali Pirnia."
@Hosseinronaghi
نسرین شاکرمی پس از بازداشتی کوتاه، آزاد شد.
آیدا شاکرمی در توییتی نوشت: «امروز صبح مامانم برای پس گرفتن وسایلی
که موقع دستگیریش از خونه برده بودن همراه با خاله ام شیدا به حفاظت اطلاعات مراجعه می کنن و اونجا درگیر میشن و نگهش می دارن و الان آزاد شده.» او از بازداشت چند ساعته و سپس آزادی مادر خود خبر داد.
به امید آزادی همهی دادخواهان در بند، ماشالله کرمی، منوچهر بختیاری و ناهید شیرپیشه.
@Hosseinronaghi
به گزارش سازمان حقوق بشر ایران، محمدامین مهدوی شایسته به اتهام توهین به مقدسات و همکاری با دشمن، به اعدام محکوم شده و در خطر اجرای حکم قرار دارد.
@Hosseinronaghi
عصیان میکنم، پس هستم؛ گذشته از جان باید گذشت از طوفانها...
درستایش عصیانگری پرستو احمدی
✍️ دکتر حسن باقرینیا
عصیانگری، به عنوان یک عمل انسانی و اخلاقی، همواره در تاریخ بشر نقش مهمی ایفا کرده است. در برابر نظامهای توتالیتری و قوانین تبعیضآمیز، نافرمانی مدنی نه تنها یک حق بلکه یک مسئولیت است.
نخست، عصیانگری به ما یادآوری میکند که انسانها فراتر از قوانین و مقررات هستند. قوانین تبعیضآمیز، که معمولاً بر اساس قدرت و کنترل شکل میگیرند، نمیتوانند حقیقت انسانی را تعیین کنند. به عنوان شهروندان مسئول، ما باید در برابر این قوانین ناعادلانه ایستادگی کنیم.
دوم، نافرمانی مدنی میتواند به تغییرات مثبت منجر شود. تاریخ نشان میدهد که بسیاری از جنبشهای اجتماعی و تغییرات بنیادین از دل عصیانگری و اعتراضات شکل گرفتهاند. این عمل میتواند الهامبخش دیگران باشد و باعث ایجاد یک جنبش گستردهتر برای عدالت و آزادی شود.
سوم، نافرمانی در برابر قوانین تبعیضآمیز میتواند به آگاهی عمومی کمک کند. وقتی افراد در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکنند، توجه جامعه به مسائل مهم جلب میشود و این آگاهی میتواند به تغییرات اجتماعی منجر شود.
عصیانگری یک عمل انسانی است که نشاندهنده شجاعت، همبستگی و تعهد به اصول اخلاقی است. به عنوان شهروندان مسئول، ما باید از حق خود برای نافرمانی استفاده کنیم و برای دنیایی عادلانهتر تلاش کنیم. این نه تنها وظیفه ماست بلکه نشانهای از انسانیت ماست.
هموطن عزیز: تن به سرکوب ندهیم؛ هر کداممان یک قدم برداریم، کار استبداد تمام است؛ شجاعت را از پرستو بیاموزیم؛ او جان تازهای به جنبش زن زندگی آزادی داد.
او گفته: خیال کنیم این وطن زیبا را؛ آری؛ رویا داشته باشیم؛ رویای آزادی؛
رویای یک رقص بیوقفه از شادی.
حسن باقری نیا
۲۳ آذر ۱۴۰۳
@Hosseinronaghi
روایت ۲۴ ساعت اول بازداشتم در سال ۸۸ (بازنشر به مناسبت ۲۲ آذر ۸۸)
اگر صدایی بماند،
اگر سرودی بماند،
اگر کلمهای بماند؛
صدای انسان،
سرود انسان،
در این کلام است:
عشق من، ای رهایی پرواز از قفس!
آزادی، ای طلوع مقدس!
خطاب به بازجویان
آقای توکلی،
عصر ۲۲ آذر ۱۳۸۸، خود را مأمور ادارهی برق معرفی کردید و بههمراه دهها تن از همکاران خود بهزور وارد حریم خانه و خانوادهام شدید. حتماً بهخاطر دارید که مادرم پس از هجوم شما، برای حفظ حجاب، پرده خانه را بر سر خود کشید! آیا شرع و قانونی که شما ظاهراً به آن پایبند هستید، ضرب و شتم یک متهم را جلوی دیدگان خانوادهاش تأیید میکند که شما جلوی دیدگان پدر، مادر و خواهرم مرا مورد ضرب و شتم قرار دادید و حتی به التماسهای مادرم، حال بد پدرم و فریادهای خواهرم توجهی نکردید؟
حاج ناصر،
هنگام انتقال من به بازداشتگاه اطلاعات سپاه تبریز، مرا که بر دستانم دستبند زده و بر رویم پتو انداخته بودید، در میان صندلی ماشین ناجوانمردانه زیر مشت و لگد گرفتید و زمانیکه به این رفتارتان اعتراض کردم، ضربات شدیدتر و ناسزاهایی که به مادر، خواهر و خانوادهام میدادید رکیکتر شد و حتی تهدید کردید که اعضای خانوادهام را بازداشت میکنید! بهیاد دارم سمت چپ من نشسته بودید و ضربات محکمی به پهلوی چپم وارد میکردید. همانموقع با صدای بلند از درد نالیدم! اما شما با خنده گفتید: "برای من فیلم بازی نکن مادر…" و با شدت بیشتری ادامه دادید.
بازجویان،
شب هنگام که به بازداشتگاه اطلاعات تبریز رسیدیم، من بدون لباس گرم و مناسب، نالان از درد پهلو بودم. بیتوجه به وضعیتم مرا در یک سلول بیپنجره سرد در ابعاد ۱۵۰×۷۰ انداختید. پس از اندکی، مرا به اتاق بازجویی منتقل کردید و هر دو به همراه تعدادی دیگر از بازجویان بالای سر من حاضر شدید. اینبار نوبت آقای توکلی بود که مرا بهشدت مورد ضرب و شتم قرار دهد، به طوری که دندانم شکست، تمام دهانم بخاطر زخمهای لب و زبانم که حاصل ضربات مشت شما بود، پر از خون شد و از سرم به خاطر ضربات انگشتر خون آمد. با همه این اوصاف و وضعیت جسمی بد من، برخورد غیرقانونی و غیرانسانی شما همراه با فحاشی و توهین به خانوادهام و تهدید آنها، همچنان ادامه داشت.
حاج ناصر،
در بازداشتگاه، صدای فریاد و نالههای شخصی که بهشدت زجر میکشید به گوشم رسید. بهتزده شدم زمانیکه برادرم را در مقابل خودم دیدم، عمق فاجعه را تازه متوجه شده بودم. صدای ناله و زجر کشیدن برادرم تا ماهها در سرم سوت میکشید؛ برادرم را با باتون، شلاق و شوک الکتریکی آنقدر زده بودید که دیگر توان فریاد کشیدن هم نداشت. او را برای اعترافگیری و تحتفشار قرار دادن من چنان شکنجه کردید که ستونفقراتش آسیب دید، دندانش شکست و کف پاهایش بهخاطر ضربات شلاق تا چند هفته زخم بود و حتی نمیتوانست راه برود و روی پاهای خود بایستد. هنوز کبودیهای صورتش جلوی چشمانم است.
بیرحمی شما در شکنجه برادرم بهحدی بود که ماموران بند امنیتی دو الف، هنگام تحویل گرفتن وی، در گزارش خود چنین نوشته بودند: “متهم طوری ضرب و شتم شده که قادر به راه رفتن و ایستادن نیست و از ناحیه گوش دچار خونریزی شده است و آثار کبودی در صورت و بدن وی کاملا نمایان است.”
آقای توکلی، یادتان هست که وقتی مرا از تبریز به تهران منتقل میکردید در فرودگاه تبریز با هم درگیری لفظی شدیدی پیدا کردیم و من گفتم قانون به تو اجازه نداده برادرم را شکنجه کنی! حق نداری خانوادهام را تهدید کنی. تو به من هجوم آوردی و گفتی: “قانون من هستم و من تعیین میکنم که چه کسی حق دارد یا ندارد!”
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
“چامه و چکامه” نیستند
تا به “رشته سخن” در آورم
نعره نیستند
تا ز “نای جان” بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است.
سیدحسین رونقی ملکی
زندان اوین
ادامه مطلب...
@Hosseinronaghi
اجرای زنده یکی از زنان ایل قشقایی در مکان عمومی.
@Hosseinronaghi
زن خوانندهای، در یکی از شهرهای کردستان ایران عزیزمان، در مراسمی برای عموم میخواند و مردان از او حمایت میکنند. این کاری است که باید انجام دهیم. کنار زنان بایستیم تا حکومت نتواند آنها را سرکوب کند.
امیدوارم این حمایتها و این رفتار مردم، الگوی اهالی موسیقی و خوانندگان مرد ایران باشد.
@Hosseinronaghi
«آرمیتا پاویر» از معترضان خیزش زن، زندگی، آزادی پس از گذراندن ۱۵ ماه حبس و با پایان دوران محکومیت از زندان تبریز آزاد شد.
@Hosseinronaghi
ترانه «دریا» از «جیدال» و «کینگرام»
برای کیانوش سنجری
من یه رود تنهام، کشف میشم دریا، یه دریای مواج
من یه کوه دردم، مثل یخ سردم، میسوزم هر دم
بردگی کشندهست، مثل سیانوره لعنتی
آزادی پر کشیده از ایران، دوره از قدیم
پای معاملم، میخوام این آخوندا رو بدم
برا یه روزم شده برگرده کیانوش
کیانوش و دنیا به ما بدهکاره
یه وطن آزاد باید به ما بده، آره
تا اون موقع، دلم خونه، رنگ می نابه
راه هر کی تسلیمه، راه ما انقلابه
هنوز ققنوسم، وسط نسلای سوخته
اون دیوونه که روح به شعر تن و فروخته
تا آزاد نشیم، انگار حکم همه اعدامه
با اینکه هممون بچه اکباتان نیستیم
همه رها شدیم، تموم شده عذاب ما
اسم این رویا رو گذاشتم فردای ما
@Hosseinronaghi
برای روحالله زم؛ که تا پای چوبه دار، بر سر پیمان خود با مردم ایستاد.
مقابل بازجو خبرنگار محکم میگوید: «شما میگید اغتشاشات، ما میگیم اعتراضات». این سخن چند سال قبل از خیزش اخیر و زمانی بیان شد که «براندازی» مانند این روزها فراگیر و جا افتاده نبود. فریاد «جمهوری اسلامی نمیخوایم» در خیابان از زن و مرد، اینگونه گسترده مشاهده نمیشد.
هر کسی، حتی یکبار بازداشت شده باشد یا پایش به اتاق های بازجویی رسیده باشد که این روزها شامل تعداد زیادی از شهروندان است، دقیق این را میداند که محکم بیان کردن عقیده و خط قرمزهایش، در آن شرایط که بازجوها میخواهند خواستههای خودشان را به هر روش غیراخلاقی و غیرانسانی، از دهان متهم بشنوند و انواع ارعاب و تهدید و تلاش برای تحقیر، در کلام آنها و فضای بازجویی در میان است، کار سادهای نیست. بازجویان از هیچ ترفندی دریغ نمیکنند و کمتر کسانی هستند که از خط قرمزهای خود عبور نمیکنند. اما روحالله در همین شرایط، حتی در شرایط بدتر (چون برخی از افراد و رسانهها حتی مخالفین سیستم بهدلیل فضاسازی های منفی علیهاش از مدتها قبل به دیده شک به او مینگریستند) محکم و قاطع میگوید: «ما میگیم اعتراضات».
او خود را یکی از مردم میدانست و با ایستادگی تصویری از خود کنار مردم ایران ارائه داد. او همچون همه ما عاری از اشتباهات نبود، اما تمام تلاش او برای تغییر وضعیت مردم داخل کشور بود و در این راه گام برمیداشت.
با خودرایی و تعصب و یارکشی، شرایط را دشوارتر نمیکرد، مانند آن چیزی که این روزها بعضا در صف مخالفان حاکمیت دیده میشود! خود را از تودهی مردم و اقشار مختلف جامعه، جدا نمیکرد و فقط به جمعیتی محدود تحت عنوان «فعال» خلاصه نمیشد.
میهندوست، آزادیخواه و صدای همگان بود. برای او، «ایران»، شامل تمام مردمش بود، فارغ از عقیده، زبان و تفکر متفاوت. او منیت و خودبرتربینی و کوتهنگری افرادی که در هر مقطع به دلایلی، مبدل به چهرههای سیاسی میشوند را آفت مسیر آزادیخواهی میدید و اتحاد و همگرایی و ایمان به قدرت جمعی مردم دوشادوش یکدیگر را همان کلید اصلی اما گمشده، برای گذار از جمهوری اسلامی میدانست.
آنچه شایسته خدمات و مبارزه او بود، بهویژه در خارج از کشور که فرصتها و امکانات بیشتر و آزادانهتری وجود داشت، صورت نگرفت.
اعدام زم میتوانست، به آن سرعت و سادگی که همه مشاهدهگرش بودیم، انجام نشود. در سالگرد قتل او باید مجددا کمپین بیاعتبارسازی و بدنام کردن او را مرور کنیم. کمپینی که حتی پس از ربودن او تداوم داشت و در نهایت زمینهسازی مناسبی برای اعدام او صورت گرفت. بیشک مدل زمینهسازی و اعدام روح الله نمونه مهمی برای فهم جریان عادی سازی و تسهیل حذف مخالفان دگراندیش است. این شکل از حذف مبتنی بر خدشهدار کردن آبرو، سایه انداختن سابقه افراد بر فعالیتهای فعلی و سیاه نمایی اهداف مبارزاتی حتی همین امروز هم جریان دارد. بهرسمیت شناخته نشدن تفاوتها و اختلافهای تاکتیکی و بیشینه کردن آنها تا سرحد دشمنی و حذف میان مخالفان کار را برای کمپینهای بیاعتبارسازی و نهایتا حذف توسط جمهوری اسلامی بسیار راحت میکند. متاسفانه جریانهای انحرافی که توسط برخی فعالان حوزههای مختلف راه میافتد و گاهی مردم عادی را تحت تاثیر رسانه و فضاهای مجازی همراه میکند، در فقدان شيوههای فکر شدهی انتقادی و تعامل سياسی گروههای مختلف ضمن رعایت مرزبندیهای عقیدتی و نظری، تبدیل به بازیگران پروژههای اطلاعاتی-امنیتی حکومت میشوند.
اما، هرقدر زمان میگذرد ما کنار هم با آزمون و خطا، تشخیص درست و غلط، این موارد را دقیقتر میفهمیم.
چه بسیار جانهای عزیزی که اینطور راحت گرفته شدند. امروز وظیفه ما با فهم سیاست های نفوذ کننده در بطن جامعه و از مسیر رسانه، بیتفاوت نبودن نسبت به هر کسی است که بیاهمیت جلوه داده میشود تا حذف شود.
امروز با سالها تجربه کنار هم و از دست دادنهای مکرر افراد میهندوست و آزادیخواه در سکوت و گاهی بدون اعتراض جدی که نکردیم، رساندن صداهای خاموش و کمرنگ بدون توجه به سیاست قدرتی است که نمیخواهد آنها شنیده شوند. هر قدر بیشتر برچسب بزنند و بیاهمیت جلوه دهند حساسیت ما بايد بیشتر شود.
در سالگرد اعدام روح الله زم برای بزرگداشت او و آرمان او، صدای بیصدای دادخواهان همچون ماشالله کرمی، ناهید شیربیشه، منوچهر بختیاری و دیگران باشیم، صدای افراد تحت بازداشت و خطر مثل زهره سرو باشیم. یا فریاد آنها که زیر حکم سنگین هستند، همچون امیررضا نصر آزادانی، میلاد آرمون، سامان یاسین و.... شویم. این خود بهترین یادبود و ادای دین ما به روح الله زم است، که تمام دغدغهاش این افراد و تمام مردم تحت ظلم ایران بود.
بقیه اسامی را شما اضافه کنید، به یاد روحالله زم.
و «از یاد مبر، که ما، من و تو، انسان را رعایت کردهایم»
@Hosseinronaghi
ترانه «هوای آزادی»
با صدای «پرستو احمدی»
از این راه رفته نخواهم نشست
که آب از سر ظلم انسان گذشت
هوا بس هوای هواخواهی است
هوای سپیدار آزادی است
کجا میروی خانهات مال توست
سند خوردهای بخت و اقبال توست
ببین پایتخت تزویر و ننگ
گره خورده لغزش شال توست
نه میترسم از حیله یا خنجرش
نه از دار و زنجیر و از آخرش
بهای رهایی از این بردگی
اگر خون من شد به یغما برش
پرستو خرداد ۱۴۰۲ ترانهای به نام هوای آزادی منتشر کرد که پس از آن بازداشتی کوتاه را تجربه کرد و برای آن محاکمه شد.
@parasst
@Hosseinronaghi
حکم اعدام مجاهد کوکور نقض شد.
حکم اعدام مجاهد کورکور، توسط دیوان عالی کشور نقض و پروندهی او برای رسیدگی مجدد به شعبه همعرض ارجاع داده شده است.
از صفحه خواهر مجاهد کوکور
@Hosseinronaghi
نخواب وقتی که هم بغضت به زنجيره
نخواب وقتی که خون از شب سرازيره
بخون وقتی که خوندن معصيت داره
بخون با من بيا تا من نگو ديره
سکوت شيشههای شب غمی داره
ولي خشم تو مشت محکمی داره
عزيز جمعههای عشق و آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره
۲۱ آذر سالروز بهدار آویختن مجیدرضا رهنورد سردار قهرمان خراسان
@Hosseinronaghi