insightgroup_ir | Unsorted

Telegram-канал insightgroup_ir - [گروه روان‌تحلیلی بینش]

7512

یونس اقتداری| روان‌درمانگر تحلیلی Admin: @InsightGroup_Admin

Subscribe to a channel

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

باراباس از خشم دیوانه شد. صورت آبله گونش مثل آتش سرخ شد. بطرف پسر مریم خیز برداشت، دست بلند کرد و بر او سیلی نواخت اما عیسی به آرامی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: برادرم باراباس آنطرف را هم سیلی بزن. دست باراباس سست شد و چشمانش از حدقه بیرون پرید. این دیگر چه جور آدمی است؟! کیه - شبح آدم یا شیطان؟! مات و مبهوت پا پس کشید و به عیسی خیره شد. پسر مریم بار دیگر او را تهییج کرد برادرم باراباس طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن.»


در فرآیند درمان ممکن است بیمار وارد فرآیند انتقال شود و با قرار دادن تحلیل گر به جای ابژه های اصلی زندگی خود شروع به حمله و بی احترامی تحلیلگر کند، گویی تلاش دارد تصویری از گذشته را بازسازی کند، در واقع؛ بیمار به صورت ناخودآگاه قصد دارد تحلیلگری را که تا این لحظه (لحظه ی شروع انتقال) با او رابطه ی درمانی خوبی داشته است را بی اعتبار کند و تاییدی ایجاد کند برای این پیش فرضش که «همه ی آدم ها بد هستند و با بدترین شکل ممکن با من برخورد کرده اند» .

در این لحظه؛ بیمار ناخودآگاه آغاز به حمله و بی‌احترامی به تحلیل‌گر می‌کند و در اینجا عیار درمانگر مشخص می شود، درمانگر در این حالت میتواند دو راه را در پیش بگیرد؛ یا وارد فرآیند انتقال متقابل شود و جواب بیمار را طبق مثل «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» بدهد و با انتخاب این راه باعث سقوط مطلق رابطه ی درمانی ایجاد شده شود.

یا برخی درمانگران دیگر فرار را بر قرار ترجیح می دهند و خیلی سریع خود را گم و گور می‌کنند با بهانه های مثل اینکه؛ ما دیگه نمی‌تونیم ادامه بدیم، فرصت ندارم، به جایی نمی‌رسیم و..... که خیلی ها استادش هستند.

و یا راه سوم را انتخاب کند و بدون افتادن در دام انتقال متقابل و یا فرار کردن، به عنوانِ مثال؛ در تمثیلی که بالا آورده شد تحمل کند و بدون واکنش انتقالی شنونده باشد تا با گذشت زمان بیمار را به این بینش برساند که بله همه ی آدمها بد نیستن و به بدترین شکل با او برخورد نمیکنند و پیشفرضی را که در بالا گفته شد را از اعتبار بیندازد. با این کار و با گذشت زمان رابطه ی درمانی قوی تر می شود و احتمال کم کردن آسیب شخصیتی بیمار کمتر می شود.

تحلیل‌گری که می‌ماند، نه چون ضعیف است، بلکه چون ظرفیت نگه‌داری دارد، می‌تواند به بیمار کمک کند تا واقعیتی نو تجربه کند؛ تجربه‌ای که در آن، دیگری نه دشمن است، نه آزارگر، بلکه انسانی است که می‌ماند، حتی در طوفان انتقال.

✍ وحید خسروانی مقدم


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

🔹فردا ساعت 18 یک لایو اینستاگرامی درباره امکان درمان اختلالات شخصیت دارم

اگر دوست داشتید تو این پیج میتونید شرکت کنید 👇

@Dr.taheralizadeh

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مشخصه اصلی روابط بیمار مرزی، خودآزاری است. وابستگی با درد همراه است و منجر به تکرار این ترجیع بند می‌شود که عشق و عاشقی به انسان آسیب می‌زند. بیمار مرزی در کودکی در تلاش برای ایجاد رابطه‌‌ای گرم و صمیمانه با مادر یا مراقب اولیه، درد و سرگشتگی تجربه کرده است.

سپس در ادامه زندگی، سایر یاران، همسران، دوستان، معلمان، کارفرمایان روحانیون و پزشکان این سرگشتگی قدیمی را زنده می‌کنند. انتقاد یا به ویژه بدرفتاری، تصور بیمار مرزی از بی‌ارزشی خود را تقویت می‌کند.

از تو بیزارم، ترکم نکن
جرالد جی. کرایزمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فروید و لکان به خوبی می‌دانستند هیچ سرکوبی بدون بازگشت امر سرکوب‌شده وجود ندارد.آنها به خوبی از این نکته آگاه بودند که گفتمان سرکوبگر همان چیزی را که سرکوب کرده تولید میکند.


با این حال؛این گفتمان آن چیزی را سرکوب میکند که در ظاهر به سرکوب آن می‌پردازد، چیزی که خود گفتمان آن را X تهدیدکننده‌ای می‌داند و در پی کنترلش است. اشکال جنسیت که به عنوان تهدیدی که باید کنترل شده به تصویر کشیده می‌شود-مانند فیگور زن که میل جنسی کنترل‌نشده‌اش تهدیدی برای نظم مردانه است- ابهام‌زایی‌هایی فانتاسمیک هستند.

برعکس؛این گفتمان (از جمله) عنصر آلوده‌ی خودش را از طریق چیزی که سعی در کنترلش دارد،سرکوب می‌کند، مثلا؛ شیوه‌ای که فداکردن سکسوالیته، عمل فداکاری را جنسی می‌کند یا شیوه‌ای که در آن تلاش برای کنترل سکسوالیته، فعالیت کنترل را جنسی می‌کند.


بدین ترتیب؛جنسیت البته نامرئی نیست، بلکه می‌توان کنترل و مهارش کرد. آنچه در این میان «نامرئی» است، جنسی‌سازی عمل کنترل است: آنچه نامرئی است نه ابژه‌ای فرّاری که سعی در کنترلش داریم، بلکه نحوه‌ی مشارکت ما در آن [فرایند کنترل] است.

اسلاوی ژیژک


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

انسان‌ها وقتی برای ما واقعی می‌شوند که ما را سرخورده می‌کنند؛ اگر سرخورده‌مان نکنند تنها شخصیت‌هایی خیالی هستند.


جریان از این قرار است؛ اگر دیگران به میزان کافی سرخورده‌مان کنند برایمان واقعی می‌شوند، یعنی؛ تبدیل می‌شوند به افرادی که می‌توانیم با آنها تعامل داشته باشیم. اگر ما را بیش از حد سرخورده کنند، بیش از حد واقعی می‌شوند، به عبارتی؛ افرادی که به ستوه مان می‌آورند و ناگزیریم به ایشان آسیب برسانیم. اگر خیلی کم سرخورده‌مان کنند ایدئالیزه می‌شوند، می‌شوند شخصیت‌های تخیلی و شخصیت‌های آرزوهایمان، اگر بیش از اندازه ما را سرخورده کنند شیطانی و اهریمنی می‌شوند، می‌شوند شخصیت‌ های کابوس‌هایمان.

حسرت | آدام فیلیپس


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

سلام دوستان🌱
این لینک پرسشنامه من هست که پر کردنش کمتر از  ۱۰ دقیقه زمان می بره، من دد لاینم داره تموم میشه 👩‍🦯🥲و به ۳۰۰ نفر نیاز دارم که پرش کنن امکانش هست لطف کنید و زمان بذارید و پرش کنید واقعا ممنون میشم🌱

لینک پرسشنامه:
https://survey.porsline.ir/s/1f10qZa6

در صفحه پایانی پرسشنامه راه هایی برای ارسال نتیجه بعد از اتمام کار پژوهشی از شما خواسته شده، در صورت تمایل یک راه ارتباطی را با ما به اشتراک بگذارید.
حد اکثر زمانی که این پرسشنامه از شما می گیرد 15 دقیقه است، پیشاپیش سپاس از همراهیتان. 🌱

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

اگر تکرار مبنای عاطفه دردناک است، آیا نمی‌توانیم هر عاطفه‌ای را _خوشایند یا ناخوشایند _بازتولید یک درد آغازین تعریف کنیم؟!


بنا به نظر فروید؛ هیجان علاوه بر آنچه اکنون احساس می‌کنیم، همچنین تکرار احساس درباره‌ی چیزی در گذشته‌های دور است. عاطفه، همواره بازگشت کم‌ فروغ هیجان شدید اولیه است.

خاص‌ترین هیجان خوشایند یا ناخوشایندی که می‌توانم در زمان حال تجربه کنم، بی چون و چرا تکرار یک هیجان قدیمی است. برای مثال؛ اگر در مواجهه با صحنه‌ای تحمل‌ناپذیر غرق انزجار شوم، یقین خواهم کرد که در حال تجربه‌ی احساس تازه‌ای هستم انگار که هرگز آن را به این شکل تجربه نکرده بوده‌ام. بعدها زمانی که شدت ضربه کاهش یافت پی می‌برم که قبلا نفرت مشابهی را تجربه کرده بودم. در یک کلام؛ عاطفه جدیدی در میان نیست، عاطفه همواره میوه‌ی تکرار است.

خوان داوید نازیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فرایند جابه‌جایی چیزی مشابه با تردستی شعبده‌بازان است؛ توجه عامل سانسور به واسطه تأکید بر چیزی دیگر منحرف می‌شود، بدان‌گونه که آنچه در رؤیا واجد اهمیت است، در قالبی دیگر در محتوای آشکار بی‌اهمیت جلوه می‌کند و به عکس.

مثلاً؛ مرد جوانی که از هم‌آغوشی مضطرب می‌شد، حیران رؤیایی بود که در آن می‌دید در آبی عمیق مشغول شنای قورباغه است تا آن که به ناگاه دریافت آن رؤیا کنایه و اشاره‌ای است به ترس او از فرا رفتن از عمل پیش‌نوازی به سوی مقاربت و دخول!

درآمدی نو بر روان کاوی | آنتونی بیتمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

باید بپذیریم که عشق یکی از دردناک ترین تجربه‌ها در زندگی فردی انسان است! به همین سبب است که برخی از مردم برای ترویج تبلیغات پر سر و صدای «بیمه جامع» تلاش می‌کنند.

عشق، انگیزه‌ی شماری از قتل‌ها و خودکشی‌ها بوده است، در واقع؛ عشق، در سطح خودش، الزاماً صلح‌آمیزتر از سیاست انقلابی نیست. حقیقت چیزی نیست که در باغ گل‌های سرخ پرورش یابد. هرگز! عشق تناقض‌ها و خشونت‌های خودش را دارد. اما تفاوت در این است که در سیاست ما به راستی ناگزیریم برای فهم دشمنان‌مان تلاش کنیم، در حالی که در عشق هر آنچه که هست تنها رخدادهایی عاطفی ذاتی و درونی است که هیچ دشمنی را تعریف نمی‌کند، اگرچه گاهی تلاش برای تحقق عینیت را در رویارویی با تفاوت سازمان‌دهی میکند.

در ستایش عشق| آلن بدیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

قدرت کنترل‌کننده‌ و هدایت کننده‌ی رانه‌ها و سوائق غرایز، تبدیل ضروریات بیولوژیکی به نیازها و امیال، به جای این که ارضا را کاهش دهد افزایش می‌دهد: «میانجی کردن» طبیعت و سرشت شکستن جبر آن، شکل انسانی اصل لذت است.

این محدودیت‌های غرایز، چه بسا در ابتدا توسط کمبود و وابستگی طولانی به وضعیت حیوان انسانی، اعمال شده باشد، اما موجب وجه تمایز انسان شده‌اند و به او امکان می‌دهند ضرورت نسنجیده و کور برآوردن نیاز را به ارضا و کامروایی مطلوب بدل کند.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

سوپراگو نه تنها مقتضیات واقعیت، بلکه مقتضیات واقعیت پیشین و گذشته را اعمال می‌کند. به‌خاطر این مکانیسم ناخودآگاه، رشد و تکوین ذهنی از رشد واقعی عقب می‌ماند، یا (از این حیث که رشد ذهنی خودش عاملی در رشد واقعی است) آن را به تأخیر می‌اندازد، بالقوگی‌هایش را تحت نام گذشته نفی می‌کند.


گذشته، عملکرد دوگانه‌اش را در شکل‌گیری فرد - و جامعه‌اش هویدا می‌کند. با یادآوری سلطه قلمرو اصل لذت نخستین، جایی که آزادی از نیاز و فقدان یک ضرورت بود، اید (نهاد) ردهای خاطره‌ی به‌جامانده از این وضع را به هر آینده‌ی موجود و حاضری منتقل می‌کند:گذشته را به آینده فرا می‌افکند و معطوف به آن می‌کند.

هر چند سوپراگو، او نیز ناخودآگاه این خواسته و دعوی غریزی مربوط به آینده را نفی می‌کند، البته تحت نام گذشته‌ای که دیگر ارضای تام و تمام غرایز نیست بلکه انطباق ناخوشایند با اکنون تنبیهی است.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

همه‌ی ما در تنهایی می‌میریم، به این معنی که؛ بسیاری از دردها را فقط خودمان تحمل می‌کنیم. ممکن است دیگران سخنانی برای دلگرمی‌مان بگویند، اما هرکسی در لحظاتی هنگام غرق شدن در اقیانوس متلاطم زندگی، دیگران را، حتی بهترین آن‌ها را می‌بیند که در کنار ساحل ایستاده‌اند و برای دلگرمی دادن به او فقط برایش دست تکان می‌دهند.

مطمئناً هر چقدر متفکر تر و نکته‌بین‌ تر باشیم این مشکل حادتر می‌شود، چرا که؛ افرادِ کمتری شبیه خودمان در اطراف مان می‌بینیم. تنهایی، افسانه‌ی ساخته‌ی مکتب رمانتیک نیست؛ تنهایی به‌ واقع مالیاتی است که در ازای پیچیدگی خاص ذهن مان مجبور به پرداخت آن هستیم. به عبارت دیگر؛ بخشی از وجود انسان هست که با اصطلاح (سنگین اما دقیق) تنهایی مابعدالطبیعی از آن یاد می‌شود و هیچ فردی، هر چقدر خوش‌ نیت‌، قادر به تخفیف درد آن نیست.

مصائب عشق | آلن دوباتن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

اولین نظریه‌ای که انسان‌ها بنا می‌نهند، یعنی؛ نظریه ارواح با نخستین قیود اخلاقی که آدمیان به آن گردن می‌گذارند، یعنی؛ احکام تابو، هر دو از یک منشاء هستند، ولی وحدت منشاء مستلزم آن نیست که هر دو همزمان به وجود آمده باشند.

اگر درست باشد که موقف بازماندگان در برابر مردگان، اولین عاملی بوده که انسان را به اندیشیدن و تفویض قسمتی از قدرت مطلق خود به ارواح و رها کردن یک قسمت از اختیاری که در افعال خویش از آن برخوردار بوده واداشته است، در این صورت می‌توان گفت که؛ این بنیان‌های اجتماعی، مظهر نخستین آشنایی بشر با ضرورت هستند. ضرورتی که معارض خودشیفتگی انسان است.

انسان ابتدایی در برابر حتمی بودن مرگ، سر تسلیم فرود می‌آورد و در این حال همان رفتاری را از خود نشان می‌دهد که در ظاهر انکار مرگ را می‌رساند.

روانکاوی و زندگی من به همراه توتم پرستی
زیگموند فروید


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در جریان کار تحلیل با افراد خلاق، همه ما فرایندهای مشابهی می‌یابیم. سالها کار روان‌درمانی با کودکان به من کمک کرد تا عواملی را درک کنم که بیماران بزرگسالم را ناچار به خلاقیت می‌کردند. این کار به من کمک کرد تا بینشی در مورد عواملی بیابم که بازدارنده‌ی خلاقیت فرد هستند.
همانطور که احتمالاً می‌دانید؛ مراجعان خلاق معمولاً زمانی به روان‌کاوی روی می‌آورند که خلاقیتشان به دلایلی که نمی‌دانند به طرز دردناکی مسدود شده است. مراجعانم به من آموختند که فعالیت‌های نوآورانه‌شان هر چند احساس هیجان و رضایت را بر می‌انگیزد، اما مكرراً موجب احساس شدید تخلف، رنج و گناه نیز می‌شود.

مقاومت برای تداوم کار، تجربه‌ای رایج برای بسیاری از افراد خلاق به ویژه در هنرهای نرم و نوشتن خلاق است. اما می‌توان مسدود شدن ناگهانی را در خوانندگان و بازیگران نیز مشاهده کرد. من مشاهده کرده‌ام که این مقاومت وقتی به شدت تجربه می‌شود که خالق احساس می‌کند به واسطه‌ی ابتکار و بینش بکرش، به شدت الهام دریافت کرده است؛ ایده‌ای که برای ظهور خود را فریاد می‌کند.

مجموعه آثار یادبود دونالد وینیکات


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

هدف همدلی؛ تبدیل شدن به دیگری نیست، بلکه درک بهتر اوست. آن هم از این طریق که تصور کنیم در موقعیتی خاص جای او باشیم.


‌در همدلی، هدف این نیست که کاملاً با دیگران هم‌ذات‌پنداری کنیم و خودمان را با آنها یک نفر در نظر بگیریم. در عوض؛ قرار است دیگران را از نظرگاهی مابین خودمان و آنها فهم کنیم. باید از دانسته‌ها، شخصیت و گرایش‌های خودمان مایه بگذاریم تا دیگران را در موقعیت خودشان درک کنیم.

فاصله‌ها؛ راز همدلی | هایدی ال. مایبام


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در انتقال خودشیفته‌وار، نیاز به خودبزرگ‌بینی مراجع و ایده‌آل دیدن درمانگر به عنوان ابژه‌ی مهم زندگیِ او هر دو هم‌زمان یا به تناوب فعال می‌شوند. و صرفا پس از فعال شدن این نیازهای بدوی است که‌ می‌توان انتقال را در آن‌ها فعال ساخت.

در واقع؛ لازم است این‌ مراجعین ابتدا احساس نیازمندی خودشان به درمانگر و متقابلا مهم بودن درمانگر را در خویش تجربه کنند و تا زمانیکه این اتفاق رخ ندهد، روان‌کاو جایگاهش در حد یک شی یا یک پاره ابژه‌ی فتیش‌وار برای آن‌ها باقی خواهد ماند.

امیرحسین کمیجانی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

افراد مرزی عمیقاً از رها شدن می‌ترسند، اما به شکلی رفتار می‌کنند که گویی خود رهاگرند. در روابط نزدیک، رفتاری دوسویه از خود نشان می‌دهند؛ مشتاق نزدیکی‌اند، اما از صمیمیت هراسان. درمانگر باید بتواند این تنش را درک و تحمل کند.

نانسی مک ویلیامز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس تنهایی در میان جمع یا با فردی بی تفاوت یا بی‌عاطفه چنان خلایی در وجود انسان ایجاد می‌کند که هیچ کس تمایل ندارد تجربه‌اش کند.


تنهایی می‌تواند انتخابی شخصی باشد، همدم زندگی‌مان باشد، نه سایه‌ای سنگین بر آن! تنهایی گاه با فرصتی که برای تفکر و رشد و یادگیری فراهم می‌کند می‌تواند مثبت و سازنده باشد. منظورم فقط انزوای خودخواسته یا صرف وضعیت دور بودن از جمع نیستط بلکه؛ تنهایی به معنای آگاهی‌ای عمیق از مرزهای خویشتن آدمی است که در شرایط مناسب می‌تواند حیات‌بخش هم باشد. تنهایی برای بعضی آدم‌ها به چاله‌ی آبی می‌ماند که یکباره پایشان می‌رود توی آن و زود از آن بیرون می‌آیند اما برای برخی دیگر اقیانوسی بی‌انتهاست.

سرگذشت تنهایی | فی باوند آلبرتی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

از دست دادن عشق،نقش مهمی در زندگی روانی هر کودکی ایفا میکند،اگرچه در برخی کودکان نقش آن در مقایسه با بقیه بیشتر است؛هرچند ممکن است نقش عظیمی ایفا کند،اما اصلاً و ابداً تنها عامل نیست.برعکس؛از دست دادن عشق پیوسته همراه با دو مصیبت دیگر در این مقطع از زندگی است؛یعنی اختگی و از دست دادن ابژه.


بعلاوه؛بسته به شرایط از دست دادن عشق،ممکن است به صورت نوعی خطر یا نوعی مصیبت که رخ داده است ظاهر شود: در حالت اول؛باعث تشویش می‌شود و در حالت دوم؛به عاطفه افسرده وار می‌انجامد،اما هیچگاه منحصراً یکی یا دیگری نیست.

در نهایت؛هیچ شواهدی وجود ندارد که عاطفه افسرده‌وار همراه با از دست دادن عشق در سن ادیپال اهمیت بیشتر یا کمتری در دختران در مقایسه با پسران داشته باشد. با توجه به نکته‌ اخیر؛از دست دادن عشق شبیه به از دست دادن ابژه است،درحالیکه هر دو متفاوت با اختگی‌اند.از این رو همانطور که گفته‌ام، تشویش اختگی معمولاً اهمیت بیشتری در مناقشات پسران در مرحله‌ی ادیپال دارد تا عاطفه افسرده وار اختگی و عکس آن در مورد دختران در مرحله ادیپال صدق میکند.

ذهن درگیر مناقشه | چارلز برتر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فانتزی، نه تنها نقش سازنده‌ای در تجلی‌های انحرافی جنسیت بازی می‌کند، بلکه؛ به منزله‌ی تخیل هنری نیز انحرافات را به تصاویر آزادی، کامیابی و ارضای تام و تمام گره می‌زند.


در یک نظم سرکوبگر، که موازنه‌ای بین امور هنجاری، سودمندی، اجتماعی و خیر برقرار می‌کند، تجلی‌های لذت به خاطر نفس لذت باید در حکم گل‌های بدی (fleurs du mal) ظاهر شوند. علیه جامعه‌ای که امر جنسی را به منزله‌ی وسیله‌ای برای هدفی سودمند به کار می‌گیرد، انحرافات امر جنسی را به مثابه‌ی هدفی در خود لحاظ می‌کنند. بدین‌ترتیب؛ انحرافات خود را بیرون از قلمرو اصل عملکرد قرار می‌دهند و بنیاد آن را به چالش می‌کشند.

آن‌ها مناسبات لیبیدویی‌ ای مستقر می‌کنند که جامعه باید این مناسبات را از میان بردارد، زیرا؛ آن‌ها فرا شد تمدن را در معرض خطر معکوس شدن قرار می‌دهند، تمدنی که ارگانیسم را به ابزار کار بدل کرد.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فروید بر خصیصه‌ی انحصاری انحرافات از هنجارها، و نفی عمل جنسی مربوط به تولید مثل توسط آن‌ها تأکید می‌کند. بنابراین؛ انحرافات، تجلی طغیان علیه انقیاد امیال جنسی تحت نظم تولید مثل، و علیه نهادهای حافظ این نظم هستند.

نظریه‌ی روانکاوی در اعمالی که تولید مثل را حذف می‌کنند یا از آن ممانعت به عمل می‌آورند، تضادی علیه تداوم زنجیره‌ی تولید مثل و بدین‌سان زنجیره‌ی سلطه‌ی پدری - تلاشی برای ممانعت از  «ظهور مجدد پدر» می‌بیند.

این انحرافات، به‌ نظر، کل بردگی اگو لذت تحت اگو واقعیت را نفی می‌کنند. با دعوی آزادی غرایز در جهان سرکوب، اغلب مشخصه‌ی انحرافات، نفی تام و تمام آن احساس گناهی است که ملازم سرکوب جنسی است.

این انحرافات، به خاطر طغیان‌شان علیه اصل عملکرد، تحت نام اصل لذت، شباهت عمیقی را به فانتزی نشان می‌دهند، فانتزی همچون آن فعالیت ذهنی که از واقعیت‌آزمایی دور نگه داشته می‌شود و تنها تحت انقیاد اصل لذت باقی می‌ماند.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

ما یقیناً نمی‌دانیم از کدام درد کهن بیرون آمده‌ایم، اما می‌توانیم مطمئن باشیم که آن درد، دوباره در تمام دردهای جسمانی و روانی بروز می‌کند و ویژگی خود را به شکل هیجانی ناخوشایند به آن‌ها منتقل می‌کند. این درد آغازین و نا زمانمند دائم به زمان حال بازمی‌گردد تا با تمام دردهای دیگر ارتباط برقرار کند و این تجربه‌ی ما هنگام بیماری یا آزردگی نشانه‌ی نبودِ تحمل ناپذیر لذت است.

اما تجربه‌ی دردناک گذشته نیز موجب می‌شود هرکدام از دردهای خویش را به شکلی بی‌همتا و انفرادی تجربه کنیم. تجربه‌ی درد، همواره تجربه‌ی درد من است. هر کس به شیوه‌ی خود و فارغ از علت رنجش درد می‌کشد. هر بار که درد می‌کشیم، درد ما خواه منشا آن در بدن باشد یا در ذهن به شکل جدایی‌ناپذیری با درد سابقی که در ما زندگی می‌کند در هم‌می‌آمیزد.

این بازگشت آشکار گذشته دردناک، دقیقاً همان چیزی است که درد کنونی را به درد من بدل می‌کند. دردی که دوباره احساس می‌کنم در واقع درد من است، زیرا؛ نزدیک‌ترین نشان گذشته مرا بر خود دارد.

رنج و عشق | خوان داوید نازیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

تأويل رؤیا یا همان ابزار اصلی روانکاوی، عبارت است؛ از وارونه‌ سازی این فرایند تبدل و تغییر شکل و بازشکافی و واسازی عمل رؤیا برای پرده‌برداری از آرزوی اصلی نهفته در پس آن؛ درست مشابه با آشکارسازی تکانه‌های نهفته در پس عارضه‌های شخص هیستریک که سبب می‌شود بر امیالش تسلط یابد و از بند و بردگی آن‌ها خلاص شود.

روان‌کاو، برای تأویل باید مکانیزم‌های عمل رؤیا را بفهمد؛ مکانیزم‌هایی که «اندیشه‌های قوام‌یافته بر مبنایی معقول و منطقی» را به تصورات عجیب و هیئت غریب رؤیا بدل می‌کنند. تحلیل رؤیا به زعم فروید برتری و چیرگی خرد بر نابخردی است.

درآمدی نو بر روان کاوی | آنتونی بیتمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مادرِ خوب‌ِ کافی، مادری نیست که کامل باشد یا هیچ‌گاه اشتباه نکند. بلکه او کسی است که در آغاز، با حساسیت بسیار بالا به نیازهای نوزاد پاسخ می‌دهد و به‌تدریج با رشد کودک، از شدت این پاسخ‌دهی می‌کاهد. این عقب‌نشینی تدریجی، به کودک اجازه می‌دهد تا با واقعیت‌های دنیای بیرونی روبرو شود، بدون اینکه ناگهان در برابر آن تنها بماند.


عملکرد حیاتی مادرِ خوب‌ِ کافی، ایجاد یک "محیط تسهیل‌گر" است؛ محیطی که در آن کودک بتواند احساس کند دنیای درونی‌اش معتبر و قابل تحمل است. اگر مادر خیلی کنترل‌گر، غایب، یا بی‌توجه باشد، کودک ممکن است برای زنده ماندن، به جای خودِ واقعی، یک خودِ کاذب بسازد. بنابراین؛ مادرِ خوب‌ِ کافی، نه مادری آرمانی، بلکه مادری انسانی است، کسی که می‌تواند با شکست‌های کوچک‌اش، زمینه‌ساز رشد تدریجی استقلال روانی در کودک شود.

دونالد وینیکات


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

نظریه روانکاوی مجموعه‌ی پیچیده‌ی نسبت‌ های نمادین ناخودآگاه را تشریح می‌کند که به موجب‌ شان نوزاد مدفوعات را با هدیه، کودک، و احلیل یکی می‌گیرد.


مدفوع _به عنوان ماده بی‌شکل ناب، به منزله‌ی بدن ناب_ همچون هر دو ابژه‌ی خوب و بد، همچون هدیه یا سلاح عمل می‌کند. بازی بچگانه با مدفوع پیشاپیش فعالیت هنری تولید مجسمه‌وار را نشان می‌دهد. در این فرآیند، که کودک به کمک آن اجتماعی می‌شود، اولین دفع که سیاست بدن آن را از بدن فرد مطالبه می‌کند، دفع مدفوع است: توأمان نشانه‌ی گناه ما (ابژه، بد، سلاح، لکه ننگ) و نشانه‌ی قدرت ما (ابژه خوب، هدیه، طلسم جادویی، اثر هنری) دراین‌جا هرگونه هزینه‌ی غیرتولیدی در ماشینِ نمادینِ فعالیت فرهنگی فسخ و پنهان می‌شود. این حذف، این تخریب شهریاری آغازین‌مان همان خاستگاه والایش است.

مدفوع _به منزله تصویری از مرگ در مقام ماده‌ی ناب بی شکل، دیگرگون ' از نظم نمادین حذف می‌شود. فرهنگْ سرتاسر والایشِ این فعالیت آفرینشگر اولیه است - و همان طور که مقعدیت علامتِ مرگ است، هرگونه والایش تا اندازه‌ای فرافکنی زندگی غریزی بدنِ سرکوب‌شده درون چیزهای مُرده و در مصنوعات فرهنگی است.

فرم‌های فروپاشیده | آلن وایس


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

اگر اضطراب اختگی نخستین بار در پسر بچه با قیاس قضیب کوچک خود با فالوس مادرانه و به تبع این تصور که او در بدو امر قضیب خود را از دست رفته می‌پندارد، به راه افتاده باشد، پس شاید میل ناگفته‌ی مادر این است که پسربچه فالوس خیالی‌ای برای جبران این فقدان است.

کودک در مواجهه با دعوت یا تهدید مادر نسبت به مطالبه شدن‌اش به مثابه ابژه‌ای گمشده، به قهرمانی نیاز دارد تا او را از این تقدیر و نیز از میل خود او برای پذیرش آن محافظت کند. در خانواده‌ی سنتی کسی که کارکرد جدا کردن کودک از مادر را بر عهده دارد، بی‌تردید پدر است. پدری که به لحاظ فرهنگی این حق به او داده شده تا وارد شود و با گفتن یک «نه» صریح به میل دو طرفه‌ی مادر به کودک و کودک به مادر پایان دهد.

لكان در قابی دیگر | استیون زد. لواین


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

واژگان روانکاوی به سلاح معمول پرخاشگری‌ های شخصی و شیوه‌ی معمول صورت‌بندی اضطراب و در نتیجه؛ دفاع از خود در مقابل آن در میان طبقات متوسط آمریکا بدل شده است.


حالا تحت درمان روانشناسی قرار گرفتن همان قدر به یک نهاد بورژوایی [متعارف] بدل شده است که رفتن به کالج؛ و ما در همه‌جا با ایده‌های روانکاوانه روبرو می‌شویم- در نمایش‌های برادوی،در تلویزیون، یا سینما. مشکلی که بسیاری از افراد با روانکاوی دارند آن است که انگار روانکاوی به شکلی از واگشت (retreat) از جهان واقعی و در نتیجه سازش با آن بدل شده است.

درمان روانکاوانه جامعه را به پرسش نمی‌گیرد، بلکه؛ ما را به جهان باز می‌گرداند، تنها با اندکی توانایی بیشتر برای تحمل آن، بدون هرگونه امید. روانکاوی به عنوان چیزی ضد اتوپیایی و ضدسیاسی درک می‌شود- تلاشی جانکاه ولی دراساس بدبینانه برای محافظت از فرد در برابر دعاوی سرکوب‌گر اما گریزناپذیر جامعه.

عليه تفسير | سوزان سانتاگ


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

بنیاد اصلي عشق رمانتیک به دیگری خود پرستی است. وقتی کسی عاشق می‌شود در وهله نخست در پی خوشبختی خودش است، وقتی عشق در من جان می‌گیرد از دیدار آن شخص دلربا به شعف و لذت می‌رسم. اما اگر عشق کسی به دیگری ژرف گردد، نوعی دگرگونی رخ می‌دهد.

این‌بار وقتی دچار دغدغه معشوق می‌گردم به خوشبختی وی بسیار بیش از خوشبختی خودم اهمیت می‌دهم. یا به بیانی پارادوکسیکال؛ به جایی می‌رسم که برای اینکه خوشبخت باشم حاضرم خوشبختی خود را ایثار کنم زیرا این لازمه عشق است.

سورن کیرکگور؛ پاره‌های فلسفی
سی استیون اونز اونز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مهم است نسبت به تکانه‌ها و احساسات متناقض خود بینش داشته باشیم و ظرفیت کنار آمدن با این تعارضات درونی را پیدا کنیم و این به معنای اجتناب از تعارضات نیست، بلکه قدرت سازگار شدن با آنها و تجربه کردن حق‌شناسی و سخاوت است و منجر به یکی کردن موفق تمامی بخش‌های مختلف شخصیت در یک کل می‌شود.

طبق نظر کلاین؛ در یک فرد نرمال به رغم این تعارضات، مقدار قابل‌توجهی از انسجام و یکپارچگی می‌تواند رخ بدهد و وقتی آن به دلایل بیرونی یا درونی مختل شود، فرد نرمال راهی برای بازگشت به آن خواهد یافت. همچنین انسجام داشتن باعث تحمل تکانه‌های خود و از این رو کاستی‌های دیگران می‌شود.

تجربه به من نشان داده است یکپارچگی کامل هرگز وجود ندارد، اما هرچه فرد به آن نزدیک‌تر شود، بینش بیشتری نسبت به اضطراب‌ها و تکانه‌های خود پیدا خواهد کرد، شخصیتش محکم‌تر خواهد شد و تعادل ذهنی بیشتری خواهد یافت. (کلاین، ۱۹۵۷)

پیشگامان روانکاوی کودک
بئاتریس مارکمن روبینز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

ژرژ باتای، نویسندۀ سوررئالیست، در مقاله‌ای با عنوان «قطع‌ عضو به‌مثابۀ قربانی و گوشِ بریده‌شدۀ ونسان ون‌گوگ» اظهار می‌دارد که؛ «هنر از زخمی درمان‌ناپذیر زاده می‌شود».


از نظر باتای، گردن زدن — و به همین ترتیب هرگونه قطع‌ عضو خودخواسته— پیش‌شرط ضروری هرگونه تعهد هنری به شمار می‌آید. برخلاف اکثر مورخین هنر که قضیۀ خود زنیِ ون‌گوگ را به‌ مثابۀ چیزی خجالت‌آور و بدون ارتباط به دستاوردهای عظیم او در نقاشی نادیده می‌گیرند، در تفسیر باتای از ون‎‌گوگ تصریح می‎‌شود که قطع‌ عضوِ خودخواسته فرایند خلاقیت هنری را تقلیل نمی‌دهد، بلکه به آن انرژی می‌بخشد.

بدن تکه‌تکه شده | لیندا ناکلین


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…
Subscribe to a channel