مسئولیت اجتماعی ما
کیومرث اشتریان
شرق ۷ دی ماه ۱۴۰۴
نویسندگان و سخنرانان و فعالان سیاسی از حیث تأثیر گذاری اجتماعی، مسئولیت های ویژهای دارند. ایفای این مسئولیت بستگی به درک آنان از مسئولیت اجتماعی دارد. این پرسش که نقدهای ما تا چه حد نظام سیاسی و مسئولان را در بر میگیرد و تا چه حد به مردم آسیب و آزار میرساند مهم است. پرسشی که یک وجدان بیدار باید از خود بپرسد این است که آیا نقدهای ما سازنده است یا اینکه میخواهیم همه چیز را بدتر کنیم. آیا دل مان میخواهد که مردم بیشتر زجر بکشند تا رقیب رسواتر شود یا مرهمی بر زخم مردم باشیم؟ اینکه همه ما گرایشات و علایقی داریم و بر این اساس مخالفان خود را خطاب میکنیم طبیعی است اما مشکل اینجاست که گاهی عموم مردم را وجه المعامله قرار میدهیم و در آنان تنش روانی ایجاد میکنیم. نویسندگان و سخنرانان در رسانه های اجتماعی میتوانند در جامعه امیدآفرین باشند و البته میتوانند التهاب آفرینی کنند. چندی پیش یک «کلیپ» تصویری چند دقیقهای از مصاحبه یک فعال رسانهای با یک کارشناس اقتصادی دیدم که در باره بحران های پیش روی اقتصاد ایران گفتوگو میکردند. تصوری که در من از این دو تن پدید آمد (امیدوارم که اشتباه کرده باشم) این بود که از اینکه چنین بحرانی پدید آید لذت میبردند و احساس شعف میکردند. نگرانی عمیقی در آنان آشکار نبود گویی از اینکه مردمان بدلیل سیاست های غلط به زحمت و درسر بیفتند لذت میبرند. مهم آن بود که رقیب آنان (حکومت باشد یا فلان مقام مسئول) رسوا شود حال این رسوایی به ضرر مردم باشد مهم نیست؛ به بوی خونِ دلِ ریشِ مردمان سرمست شدن نه حکایت جوانمردیست.
مهمتر آنکه آن سخنان التهاب آفرینی و تنش روانی بیشتری در مردمان ایجاد میکرد و وضع آنان را وخیم تر میکرد. یعنی گاهی ما نویسندگان و سخنرانان عملا به گونهای التهاب آفرینی میکنیم که آن وضع وخیم پیش بیاید و در پدیدار شدن هر فاجعهای پیشدستی و مشارکت میکنیم؛ «او خود قویتر میزند این طبل بی هنگام را». اثر سخن را باید جدی گرفت. گاهی یک سخن موجی در جامعه میآفریند و سیاستی را تضعیف یا تخریب میکند و مردمان را بیچاره میکند. به بیان دیگر این فقط سیاست های غلط دولتها نیست که تخریب میکند بلکه سخن ما و نوشته ما هم میتواند چنین کند. نباید تصور کنیم که در برج عاج بی مسئولیتی نشسته ایم. اگر چه «مسئول حکومتی» نیستیم اما به هر حال یک «مسئول اجتماعی» که هستیم. حتی ممکن است سخن ما و نوشته ما بیش از سیاستها به بحران اقتصادی دامن زند. مطالعات اقتصاد رفتاری نشان میدهد که نزد مردمان «بیش-برآورد ضرر » بیش از ضرر واقعی است از همین روست که مثلا شایعه ورشکستگی یک بانکِ خوب میتواند به ورشکستگی واقعی آن بیانجامد. متأسفانه شماری اندک از فعالان رسانهای بدلیل شهرت طلبی و تبرج و «پروفسور نمایی» حاضرند مردم هر چه بیشتر آسیب ببینند اما رقیب آنان رسوا شود؛ زان تبرج گمرهی مقصودشان. از اینرو با کینه و حسد بر شعله این آتش میدمند و مردمان را بیش از پیش مضطرب میکنند؛ «جهان گر مضطرب شد گو همی شو».
«فالوِر طلبی» در رسانه های اجتماعی هم مزید بر علت است و به بیماری شماری از روشنفکران و فعالان رسانهای تبدیل شده است. بنابراین بازاندیشی و تدبر در ایفای مسئولیت اجتماعی روشنفکری عمومی اهمیت بسیار مییابد. همراستا با نقد مسئولان و سیاستمداران باید از خود و از نوشتهها و بیماری های خود نیز سخن بگوییم. نمیتوانیم به بهانه اینکه قدرت سیاسی و اقتدار رسمی نداریم در برج عاجی از خود منزه پنداری بنشینیم و از پیامدهای سخنان خود غافل باشیم. این یک مسئولیت مدنی برای روشنفکری سیاسی در ایران است. مبادا که به قول مولانا «سالها ره میرویم و در اخیر-همچنان در منزل اول اسیر». برای در امان ماندن از موج زرد رسانهای اسیر خودنماییها نباشیم. «صد هزاران کاتبِ فحلِ خطیبِ-گشته گمره از نوای یک فریب». بیایید همزمان با نقد سیاسی و سیاستی، به ناکامیابیها دامن نزنیم؛ التهاب آفرینی نکنیم؛ دل مردمان را خالی نکنیم و به نام «پیش بینی»، حوادث شوم را فراخوان نکنیم. فرار به جلو از دیگر بیماریهایی است که گریبان روشنفکری اجتماعی را میگیرد. گاهی برای فرار از گذشته خویش مواضع افراطی تری میگیریم و این خود التهاب بیشتری میآفریند.
مهارت های فکری و اخلاقی برای روشنفکری عمومی ضروری است. برخی از کسانی که مواضع تند و تیز میگیرند در واقع برای پاکسازی پیشینه خود چنین میکنند نه اینکه مواضع جدیدشان را به صلاح کشور بدانند. همیشه پای «خود» در میان است و نه سرنوشت ملت و مردم.
🔸خلاصهای از نشست علمی «جنگ و صلح در اندیشهٔ سیاسی معاصر»
🔆دکتر حبیب الله فاضلی عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
🔆دکتر جهانگیر معینی علمداری هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
🖇️تهیهشده توسط روزنامه ایران
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔵🔴رئالیسم در سیاست؛
از گفتاردرمانی تا بحران ناکارآمدی قدرت
✍حمید ابوطالبی
در یکسال و اندی گذشته، رئیسجمهور #پزشکیان ــ بهگواه گفتار و مواضعش ــ عملاً بنیانهای حکمرانی را تضعیف کرده است.
سخنانی که با عنوان «صداقت با مردم» بیان میشود؛ اما در عمل به تضعیف اقتدار قانونی دولت، بیانگیزهسازی مدیریت ملی، گسترش هراس در حکمرانی، بیبرنامگی فراگیر، ادارهی جزیرهای کشور، شکلگیری فدرالیسم پنهان، نابودی طرحهای ملی، و بیاعتمادی کامل مردم انجامیده است.
ایشان به جای حل مشکلات، با این سخنان، بار آنها را بر دوش مردم نهاده و با القای حس ناتوانی، کشور را دچار «بحران ناکارآمدی قدرت» کرده است؛ یعنی ناتوانی ساختار سیاسی در تبدیل اقتدار قانونی به کنش مؤثر.
تازهترین نمونهها، سخنان وی دربارهی مقصر بودن مجلس و دولت در تورم، جیرهبندی آب پایتخت و تخلیهی تهران از آذرماه، پیشنهاد کاهش نیروی انسانیِ نهاد ریاستجمهوری از ۴۰۰۰ نفر به ۴۰۰ نفر توسط مردم! و… است.
رئیسِِ جمهوری، که از وعدههای انتخاباتی خود ــ بهویژه در زمینهی تحریمهای بینالمللی، و بازگشت اخیر ایران به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد در دوران وی ــ هم چشم پوشیده و از تعهداتی که شخصاً بر عهده گرفته بود نیز فاصله گرفته است.
هراسآفرینی ملی و انحراف از واقعیتها
اِشکال اصلی در این الگوی فکری و مدیریتی، دلیلآوری نادرست برای پوشاندن واقعیتها از طریق هراسآفرینیِ ملی است؛ روشی که بیش از آنکه راهی برای اصلاح باشد، ابزاری برای انحراف افکار عمومی از حقیقت و سلب مسئولیت از خویش است.
در جریان انتخابات، رئیسجمهور، تحریمها را بزرگترین معضل ملی و عامل فروپاشی اقتصاد معرفی میکرد؛ اما امروز میکوشد از نقش تحریمها هیچ سخنی نگفته و عملا آنها را کمرنگ نشان دهد و نابسامانی اقتصادی را به اختلافات سیاسی، مدیریت جزیرهای، بیمیلی کارشناسان به همکاری، یا بزرگی ساختار دولت نسبت دهد.
سخنان اخیر او در کردستان، نه تنها اوج این بیبرنامگی، بلکه نشانهی آشکار فقدان درک راهبردی از اقتدار ملی بود.
فرصتهای رئالیستی در سیاست بینالملل
در همین حال، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اعلام کرده «آمادهی اقدام برای لغو تحریمهای ایران» است؛ تحریمهایی که اکنون، در واقع، «فقط برای هیچ» برقرار ماندهاند. زیرا در کوتاهمدت:
• نه تأسیسات هستهای و نه غنیسازی در هر سطحی از صفر تا صد، به علت تخریب وسیع، قابل بهرهبرداری بوده و منفعت ملموسی برای ملت دارد؛
• نه مقاومت منطقهای توان نقشآفرینی گذشته را داراست؛ و
• نه در وضعیت «نه جنگ و نه صلح» میتوان اقتصاد ملی را سامان داد.
در چنین شرایطی، چنانچه رئیسجمهور پزشکیان دغدغهی ملی دارد، باید در کوتاهمدت با تدوین «برنامهای چندساله و حداقلی» کشور را، که در شنزار فاجعه زیستمحیطی و ابربحرانهای اقتصادی فرو میرود، نجات دهد.
الزامات عقلانیت حداقلی
برای این منظور، چند اقدام فوری ضروری است:
الف) مردم فروپاشی اقتصاد و محیط زیست و ناکارآمدی را با چشم خود میبینند؛ لذا هرگونه سخنپردازی و دلیلآوری دربارهی ناکارآمدی دولت در اداره کشور و رشد و استواری تورم، فقر، فساد و فرونشست زمین وفق اقدامات دولت باید متوقف شود، و رئیسجمهور شخصاً بر اجرای این امر نظارت کند.
ب) جامعه پس از چهاردهه، به مرحلهی اشباع و بیتفاوتی رسیده است؛ در چنین وضعی، به جای «شعار وفاق»، باید «آیندهای حداقلی و ممکن» برای مردم پیشنهاد و بازسازی اعتماد ملی تضمین شود.
ج) اقتداردولت باید بازسازی گردد؛ و یک «برنامهی ملی چندسالهی حداقلی» میان همهی نهادها مورد تفاهم قرار گیرد.
د) رئیسجمهور باید شخصاً به صحنه آمده و به دور از هراس، مسئولیت آغاز گفتوگو با دولت ترامپ را بر عهده گیرد؛ زیرا در وضعیت «هیچ»، تنها دیپلماسی میتواند به گامی واقعی برای رفع تحریمها و رهایی مردم از فشار اقتصادی بینجامد.
ه) بازسازی محیط زیست و احیای اقتصاد ملی باید اولویت مطلق کشور باشد؛ با رفع تحریمها میتوان در یک بازهی چندساله کوتاهمدت، دستکم از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کرد.
وظیفهی ملی دولت در این مرحله - که نه شرایط توسعه کشور فراهم است و نه دولت توانایی آن را دارا است - توقف روند تخریب، حل مشکلات بنیانی، بازسازی روابط خارجی، بازگرداندن حداقلی از ثبات، و جلوگیری از فروریزی نهایی اعتماد عمومی است.
در شرایط کنونی، سیاست رئالیستی یعنی فهم و پذیرش واقعیتها، پیش از آنکه واقعیتها خود را بهسختی و با هزینه سرسامآور تحمیل کنند.
رفتار سیاسی؛ از رقابت تا دشمنی
کیومرث اشتریان
شرق 11 آبان 1404
آنگاه که رفتار سیاسی از رقابت به دشمنی میرسد پای امر مهمی در میان است و اگر منشاء آن از اظهارات مقامات «روس و انگلیس» باشد نشان از تلاش بیگانگان برای تسخیر آینده نظام و کشور دارد. آیا جریان اصلی فعالیت های سیاسی در ایران دشمنی است یا رقابت؟ این پرسشی است که از حیث امنیت ملی اهمیت دارد چرا که دشمنی، واگرایی سیاسی را تشدید میکند و جریان های سیاسی را در بحران های سیاسی، جنگ، شورش و ... به سوی پذیرش تجزیه سرزمینی متمایل میکند. این روزها بیش از هر چیز دشمنیها پدیدار گشته است.
تبدیل رقابت به دشمنی معمولا آنگاه صورت میگیرد که «داوری» در میان نباشد که مصالحه ایجاد کند یا دامنه نزاع را کاهش دهد. یا اینکه ممکن است یکی از طرفین احساس کند که تحولی بزرگ در راه است و میخواهد رقیب را از عرصه کنار بزند. تبدیل رقابت به دشمنی سبب میشود که جریان های بزرگی که بیخ گوش شما پدید آمده از چشم بصیرت دور بماند.
رقابت و دشمنی در سطح «روانشناسیِ سیاسیِ حسادت» هم قابل مطالعه است. حسد انسان را پریشان میکند، شامه را گمراه و دوست را دشمن میپندارد؛ «آن وزیرک از حسد بودش نژاد - تا به باطل گوش و بینی باد داد». اسیدِ حسد چون به کام روح ریخته شود همه آنچه از فاضلاب و گنداب است را از درون انسان بیرون میریزد. عقل زایل شده و برج و باروهایی از دروغ و تهمت به سازهای از باورهای شناختی تبدیل میشود. دنیایی هراسناک را در ذهن و دل شما از رقیب بر میسازد و سیاست را به دنیایی هول انگیز تبدیل میکند. دیگر هیچ کس و هیچ چیز را نمیبینید جز رقیب را در قامت دشمنی بزرگ. حسادت به یک موتور تولید «ایدئولوژی توطئه» تبدیل میشود: آنچنان گروه و فرقه را مست و از خود بیخود میکند که مرز خیال و واقعیت را در هم میآمیزد و تبدیل به مکانیسم خودکار زوال عقل می شود. انسان های با هوش گاه بتدریج دچار زوال عقل می شوند. شکست های انتخاباتی مزید بر علت میشود و موجی از حسادت ساختاری را در گروه و جناح و فرقه بر میانگیزد. در زیر لایهای ضخیم از بهانهها و جدلها و ایدئولوژی های سیاسی این سیل مهلک حسادت یا «عقده شکست» است که جریان دارد. «عقده شکست» با شکست انتخاباتی متفاوت است و به آن معناست که شما پیش از این کسی را انتخاب کردهاید که شما را فریب داده است. اینک شما برای جبران آن شکست روانی در پی تخریب جناح پیروز هستید تا فریب خوردگی خود را التیام بخشید و بگویید: «دیدید! آنطورها هم که فکر میکردیم اشتباه نکرده بودیم.»
از این پس ابزارها بکار میافتد تا آتش حسادت و دشمنی شعله ور شود و خانه سیاست به ویرانهای از ناامنی دگرگون شود. در این میانه اگر شماری جوان احساساتی دایرمدار عرصه سیاست و رسانه گردند دیگر کسی در امان نیست. آنچنان خود شیفتهاند که لایه های آلوده درون خود را نمیبینند. زرادخانهای از خشونت کلامی، خشونت تحلیلی، تهمت و دروغ با زرورقهایی زرین از ایدئولوژیها و مقدس مآبیها به میدان میآید تا دستگاه سیاست ورزی را به معماری کینه بیالاید. خشونت تحلیلی یعنی هر گونه عمل طرف مقابل را به خطرناک ترین وجه ممکن تفسیر کنیم و او را به وابستگی و جاسوسی و غرب زدگی یا شرق زدگی متهم کنیم و در پی اعدامش برآییم.
فحاشی و خشونت تحلیلی نخستین کارکردی که دارد این است که افراد فرهیخته را به حاشیه میراند و آنها را دچار انقراض اجتماعی و فرسایش سیاسی میکند؛ چون کشش ورود به چنین منازعاتی را ندارند. بدین سان، راه برای افراطیونی باز میشود که بی محابا از چنین ادبیاتی استفاده میکنند. مستقل از اینکه آیا سردمداران چنین جریانهایی خود از حسادت رنج میبرند یا نه نکته این است که نمیتوانند آنها را باز دارند چون لجامی که گسیخته شود همچون آتشی است که آتش افروز را به کام میکشد؛ هر چند موقتا به کار میآید و کارشان را در حذف رقیب راه میاندازد. جریان حسادت با جریان منافع پیوند میخورد.
در فقره خشونت های کلامی و تفرقه نمیتوان نقش سایبری های اسرائیلی را نادیده گرفت که در حمایت از سلطنت طلبان و فحاشی های آنان آشکار گشته است. هدف این است که رقابت و بطور کلی کنش گری سیاسی را بسوی خشونت، دشمنی و در نهایت واگرایی ملی-سرزمینی سوق دهند. با جریان سازی در نیروهای وابسته و پیام رسان های داخلی همین سیاست را پی میگیرند و با بهره گیری از حسد و عقده شکست آنان را به سوی انواعی از خشونت های تفسیری-تحلیلی و حتی فحاشیهایی که اساسا جایی در میان خانواده های مذهبی ندارد میرانند. هدف بیگانگانی که میخواهند آینده نظام و کشور را در دست بگیرند این است: تبدیل رقابت به دشمنی
جایزه صلح نوبل در خدمت جنگ افروزی است
✍کیومرث اشتریان
شرق ۲۱ مهر ۱۴۰۴
در سیاست برخی امور به خط قرمزهای ما تبدیل میشوند و ملاک و معیار ما برای فعالیتهای اجتماعی-سیاسی هستند. مثلا فرض کنید یک قاچاقچی مواد مخدر که مرتکب چندین قتل شده، پرچم مبارزه با یک قاتل دیگر را برافراشته است؛ شما زیر پرچمش قرار نمیگیرید، چون خود او آلوده است. شما طبق اصولی با هر دو آنها مخالفت میکنید که عبارت است از خلافبودن یا غیرانسانیبودن قاچاقچیگری یا قتل. این اصول سبب میشود که شما با هیچیک از آنها متحد نشوید. نتانیاهو و ترامپ همان خط قرمز سیاستاند. روزنامه «شرق» در گزارشی که از انتخاب خانم ماچادو بهعنوان برنده جایزه نوبل تهیه کرده است، چنین مینویسد: «در سپیدهدمی آرام بر فراز کاراکاس، خبر جایزه مانند نسیمی از امید در میان مردمی خسته از رژیم سوسیالیستی ونزوئلا پیچید. ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیونی که از انتخابات حذف شده بود، حالا در جهان بهعنوان صدای دموکراسی ستوده میشود».
خانم ماچادو بلافاصله پس از انتخابش جایزه خود را به ترامپ تقدیم کرد؛ هم او که نمادی از فاشیسم جدید جهانی شده است و سرکشی و طغیان میکند و هَلمِنمبارز میطلبد که حکومتهای مخالف را به سخره میگیرد و بعضا در پی براندازی حکومتهای دیگر کشورهایی است که در برابر سرکشیهای او مقاومت میکنند. بدتر آنکه همین خانم ماچادو سوابقی در حمایت از اسرائیل و شخص نتانیاهو داشته است. پس از کشتار تاریخی و نسلکشی فلسطینیان، ماچادو در مصاحبهای با یک شبکه تلویزیونی اسرائیلی در اکتبر ۲۰۲۵، اعلام کرد که در صورت انتخاب به ریاستجمهوری، سفارت ونزوئلا را از تلآویو به اورشلیم منتقل خواهد کرد و وعده داد که روابط نزدیکتری با اسرائیل برقرار کند. او در گذشته نیز حمایت خود را از اسرائیل اعلام کرده و در سال ۲۰۱۸ نامهای به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، ارسال کرد و از او خواست تا در امور ونزوئلا مداخله نظامی کند. در آن نامه، او رژیم نیکولاس مادورو را بهعنوان تهدیدی برای امنیت جهانی و بهویژه برای اسرائیل معرفی کرد. در واکنش به این مواضع، برخی گروهها و شخصیتهای سیاسی ازجمله شورای روابط اسلامی-آمریکایی انتقاداتی را مطرح کردهاند و از کمیته نوبل خواستهاند جایزه صلح نوبل را از ماچادو پس بگیرد.
حقیقت این است که جایزه صلح نوبل بیش از گذشته در چنبره اسرائیل و آمریکا گرفتار شده و به ابزاری برای سرکوب بینالمللی تبدیل شده است.
نمونه مهم دیگر آنگ سان سوچی بود که عملا از نسلکشی در میانمار حمایت کرد. رسوایی این عمل به اندازهای بود که کمیته نوبل نروژ اعلام کرد جایزه صلح نوبل به دلیل اقدامات پس از اعطای آن قابل بازپسگیری نیست و این جایزه براساس دستاوردهای گذشته اعطا شده و پس از اعطا، مسئولیتی در قبال اقدامات بعدی بر عهده کمیته نیست. توضیح آنکه در سال ۲۰۱۷، ارتش میانمار عملیات نظامی گستردهای را در ایالت راخین علیه اقلیت مسلمان روهینگیا آغاز کرد که منجر به کشتهشدن هزاران نفر و آوارگی بیش از ۷۰۰ هزار نفر به بنگلادش شد. سازمان ملل متحد این اقدامات را «نسلکشی» توصیف کرد. آنگ سان سوچی در دفاع از ارتش کشورش در دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه حاضر شد و به انکار هویت این اقلیت دامن زد. پس از آن برخی از نهادها و جوامع بینالمللی، ازجمله پارلمان اروپا، موزه هولوکاست ایالات متحده، سازمان عفو بینالملل و برخی شهرهای بریتانیا، افتخارات و جوایز خود را از او پس گرفتند.
این حکایت همچنان ادامه دارد و ظاهرا کمیته اعطای جایزه صلح نوبل
به صورت آشکاری در خدمت نسلکشی قرار گرفته است.
گزارش «شرق» زیبنده نبود و از سر شیفتگی سادهلوحانهای با این موضوع برخورد کرده بود.
☘️🧿☘️ مطالعات بینالمللی خود را حرفهای کنید
🌖 شناخت دقیق پاکستان؛ اندیشکده اقبال
@andishkadehiqbal
🌘 مطالعات راهبردی شرق
@iran_sharghi
🌎 اندیشکده تهران
@InstituteTehran
🌎 برگزاری دوره های مترجمی زبان انگلیسی
@policyinact
🌎 کمیته ضد جنگ و تحریم 🇮🇷
@NowarNosanctions
🌎 کانال سیاسیون ایران
@Iranianpoliticianss
🌎 اقتصاد سیاسی بینالملل🏅
@Inter_Politics
🌎 شعوبا؛ پایگاه برای آشنایی با فرهنگ و اجتماع ملل مسلمان
@shouba_ir
🌎 روش پژوهش در حقوق
@researcheerr
🌎 اوراسیا پست، اخبار و تحلیل - چین و روسیه CIS
@EurasiaPost
🌎 پایش سیاسی ایران
@ir_REVIEW
🌎 کانال مطالعات سوریه
@hdrhbb1
🌎 روسکیی چاس
@RusskiyChas
🌎 دولت دین
@dolatedin
🌎 چین و ماچین 🇨🇳🇨🇳🇨🇳
@china_Reivew
🌎 اقتصاد آفریقا
@EcoAfrican
🌎 اندیشکده حقوق و روابط بینالملل
@ir_silr
🌎 تحلیل مسائل سیاسی خاورمیانه
@paygah_ejtemayi
🌎 پژوهشکده علوم سیاسی
@Policyresearcherr
🌎 خبری تحلیلی سیاق
@syaaq_ir
🌎 ناگفتههای سیاست خارجی
@irdiplomatic262
🌎 تحولات عراق و شامات
@IraqLevant
🌎 آموزش زبان چینی (مرکز در مسیر ابریشم)
@Learningchinesesrpllic
🌎 سوقنا | اقتصاد سیاسی جهان اسلام
@suqona
🌎 آکادمی سیاست
@Politicalsciennce
🌎 ترجمه متون تخصصی علوم سیاسی
@Politicianns
🌎 ملت دین؛ روایتگر تحولات جریانات اسلامی
@melatedin
🌎 دیپلماسی و سیاست خارجی
@Iranian_diplomacy
🌎 کانال علوم سیاسی
@politicalsciencce
🌎 بانک مقالات علوم سیاسی
@maghalatolomsiasii
🌎 رازفیلم/دانلود فیلم و مستند سیاسی اجتماعی فرهنگی
@razfilmweb
🌎 مرکز مطالعات عراق
@instituteofiraqistudies
🌎 ژانوس سیاست
@mousavi2025
🌎 لوموند دیپلماتیک Le Monde diplomatique
@mondediplofa
🌎 همه چیز درباره چین 🇨🇳
@chinese10
🌎 اندیشکده مطالعات حاکمیت و روابط بینالملل
@GovernanceStudies
🌎 ژئواکونومیک نیوز
@GeoecoNEWS
🌎 کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
@Policy_researcher
🌎 رصدخانه اندیشکدهها
@Rasadkhone_in
🌎 آموزش زبان تخصصی رشته علوم سیاسی
@language_political
🌎 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بین الملل
@ecopolitist
🌎 سیاست بهشتی 🕊
@SBU_PoliticalScience
🌎 کنکور ارشد و دکتری علوم سیاسی
@politicsman
🌖 مطالعات حقوق بشر
@ngoodvv
🌿🧿☘️ هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
🔺مصر و پل وساطت!
مجموعه تماسها و تحرکات دیپلماتیک فشرده دولت مصر در هفتههای اخیر با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، آمریکا و ایران حکایت از ورود قاهره به عرصه میانجیگری میان تهران و این طرفها دارد. اما شاید این پرسش مطرح شود که آیا مصر خود راسا به دنبال این نقشآفرینی است یا به درخواست آمریکا و آژانس ورود کرده است؟ واقعیت این است که بیشتر به نظر میرسد که این تکاپوی دیپلماتیک محصول سیاستی مصری باشد تا درخواست طرفهای دیگر.
اما قاهره از رهگذر این وساطتها در صرافت بازآفرینی نقش و جایگاه تاریخیاش در منطقه و سیاست بینالملل است که دستکم از دو دهه قبل رو به افول بوده است و کشورهای پولدار عربی در خلیج فارس این جایگاه را از آن خود کرده و در واقع مرکز ثقل سیاستورزی عربی از مصر به این منطقه شیفت پیدا کرده و موقعیت قاهره به یک نظارهگر تنزل یافته است.
در این میان، وقتی دوباره ترامپ در می گذشته به خاورمیانه آمد و به سه کشور ثروتمند عربستان، قطر و امارات رفت و دیگر متحد عربی آمریکا یعنی مصر از تور رئیس جمهور آمریکا مستثنی شد، بیشتر به قبای قاهره برخورد. از آن زمان هم تحرکات مصر برای نقشآفرینی در پرونده ایران افزایش یافت.
مصر که همواره درگیر بحرانهای اقتصادی است، با حسرت و اندوه برآمدن جایگاه شیخنشینها در سیاستهای منطقه و بینالملل و تنزل موقعیت منطقهای خود را دنبال میکند و نوعی اینهمانی نیز میان قاهره و تهران در نگاه به این بازیگران وجود دارد که پس از سفر ترامپ به منطقه به وضوح در پوشش خبری و کامنتهای کنشگران رسانهای و سیاسی نزدیک به حکومت دو کشور نمود داشت.
اما تلاش مصر برای وساطت میان تهران با آژانس و آمریکا در حالی است که اساسا هنوز روابط دیپلماتیک معمولی با تهران ندارد و وساطت سلطان عمان نیز به احیای این روابط نینجامید.
با این حال، حجم تماسها و دیدارهای مقامات دو کشور در یک سال اخیر بسیار بیشتر از رایزنی میان دو کشورِ برخوردار از روابطی معمولی است. اما این حجم تماس و دیدار هنوز برگردانی عملی در حد برقراری پرواز مستقیم میان پایتختهای دو کشور یا تورهای گردشگری یا همکاری مشترک برای خلق ائتلاف دیپلماتیک عربی و اسلامی برای توقف نسل کشی در غزه یا حداقل ورود یک کامیون کمکهای غذایی و دارویی هلال احمر ایران از طریق گذرگاه رفح به غزه نداشته است؛ چه رسد به افتتاح سفارت و غیره؛ تازه مصر پس از جنگ 12 روزه علیه ایران و در اوج این نسل کشی قرارداد گازی 35 میلیاردی با اسرائیل امضا کرد و همین خود نشان میدهد جهت سیاست خارجی مصر با وجود تعارفات دیپلماتیکش با تهران به سمتی دیگر است.
واقعیت این است که پرونده احیای روابط فیمابین از اراده و تصمیمگیری دو کشور خارج شده و با موانع منطقهای و بینالمللی مواجه است که قاهره فعلا قادر به دور زدن آنها نیست. از این رو، اساسا خود مصر برای احیای روابطش با ایران نیاز به وساطتِ دیگران برای رفع این موانع دارد.
تا زمان حسنی مبارک، موانع احیای روابط بیشتر دو جانبه بود و در آن زمان چه بسا همین تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران برای برقراری این مناسبات کافی بود؛ اما اکنون تاثیر این تصمیمگیری دیرهنگام در حکم کأن لم یکن است. این خود کاشف از خللی در امر شناخت، افقبینی استراتژیک و موقعیتسنجی در سیاست خارجی ایران است که فرصتها را به وقت خود نمیبیند و غنمیت نمیشمارد و پاسداشت آنها در وقت سوخته کارایی ندارد. در بحث آشتی با عربستان و مذاکره با آمریکا هم این اتفاق افتاد. در حالی که بهبودی روابط با ریاض میبایست قبل از برجام 2015 در دستور کار قرار میگرفت که تحقق آن در آن هنگام میتوانست جلو خیلی از اتفاقات بعدی را بگیرد. همچنین فرصت مذاکره و توافق پس از این که در دوره بایدن نیز از دست رفت، با دولت ترامپِ عاملِ نابودی برجام تلاش شد که مذاکره و توافقی حاصل شود؛ اما عملا به جنگ ختم شد.
حالا هم که مصر پا به عرصه میانجگیری میان تهران و آمریکا گذاشته؛ پرسش این است که تا چه اندازه امکان موفقیت این وساطت وجود دارد؟ واقعیت این است که دورنمای روشنی برای آن وجود ندارد. اولا دولت مصر در شرایط فعلی فاقد ظرفیت چانهزنی کافی برای یک نقشآفرینی و تاثیرگذاری متوازن بر آمریکا و ایران است تا دو طرف را پای میز مذاکرهای بنشاند و روند دیپلماسی درباره پرونده هستهای را احیا کند، ثانیا در سایه چنین وضعیتی بیشتر به دنبال آن است که بتواند تهران را تحت تاثیر رایزنیهای فشرده، تعارفات دیپلماتیک و وعدههای سرخرمن احیای روابط، دستکم به امتیازاتی به آژانس و ازسرگیری مذاکرات با آمریکا قانع کند تا از این رهگذر قسمی از موقعیت منطقهای خود به ویژه نزد غرب را احیا کند.
#صابر_گل_عنبری
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔺اسرائیل و سویدای سوریه!
✍صابر_گل_عنبری
شنبه شب گذشته، شبهنظامیان وابسته به شورای نظامی سویدا تحت امر شیخ حکمت الهجری رهبر معنوی دروزیان چند بادیه نشین عرب را در محله مقوس سویدا ربوده و در مقابل هم آنها 14 جوان دروزی را به گروگان گرفتند و درگیری خونینی میان مسلحین دو طرف درگرفت و دهها کشته و زخمی برجای گذاشت. قبل از این حادثه هم اتفاقات فرقهای مشابهی در این منطقه رخ داده بود.
متعاقب این ربایشها و گروگانگیریهای متقابل، صبح یکشنبه گذشته، وزارت دفاع و نیروهای امنیتی سوریه از اعزام تشکیلاتی نظامی برای پایان دادن به درگیری میان دو طرف خبر داد، اما نیروهای اعزامی در منطقه المزرعه در هدف کمینی مرگبار قرار گرفته و 18 نفر از آنها کشته شده و شورای نظامی تحت امر الهجری تصاویری از مثله کردن اجساد نظامیان کشته شده منتشر کرد. پس از آن، دمشق ادوات نظامی گستردهای با شمول تانک و موشکانداز به منطقه گسیل داشت و تحولات در نتیجه نبود موازنه قوا میان دو طرف به سمت گسترش بسط سلطه مرکزی دمشق بر این منطقه پیش میرفت.
در این هنگام اسرائیل به نفع دروزیها و برای جلوگیری از بر هم خوردن معادلات امنیتی شکل گرفته در سویدا پس از سقوط نظام سابق وارد عمل شد و نیروهای دولتی، کاخ ریاست جمهوری، وزارت دفاع و غیره را بمباران کرد. سپس توافق آتش بسی برقرار شد که نیروهای ارتش از سویدا خارج شوند؛ اما الهجری آن را نپذیرفته است.
اما چرا اسرائیل مداخله کرد؟
تل آویو پس از سقوط نظام اسد سیاست سیطره امنیتی بر جنوب سوریه را در دستور کار جدی قرار داد. این سیاست هم در چارچوب راهبرد منطقهای کلانی برای شکل دهی به ترتیبات امنیتی جدید در شعاع چند کیلومتری محیط پیرامونی اسرائیل از جنوب سوریه و جنوب لیتانی در لبنان و نوار غزه تا صحرای سینا در مصر (پیمان کامپ دیوید) پیگیری میشود.
راهبرد ایجاد چنین مناطقی پیرامون اسرائیل با هدف پایان حضور نظامی (حماس در جنوب و حزب الله در شمال) به عنوان دو ضلع «محور مقاومت»، جلوگیری از شکل گیری چنین وضعیتی در جنوب سوریه و تداوم وضعیت در سیناست.
در این میان، اما جنوب سوریه به ویژه استان سویدا از چند جهت برای اسرائیل حائز اهمیت است؛ نخست موقعیت استراتژیک آن با توجه قرار گرفتن در مثلث مرزی سوریه، اسرائیل و لبنان و نقشی است که این منطقه میتواند برای تسلیح مجدد حزب الله در آینده داشته باشد. دوم این که اسرائیل به آن به عنوان دروازه تضمین نفوذ و تاثیرگذاری بر دمشق مینگرد. از این رو، اسرائیل نه تنها به دنبال خشکاندن ریشه هر نوع حضور نیروی مخالف خود در جنوب سوریه و سویداست، بلکه هم از طریق حضور نظامی خود و هم ایجاد و نیز ساماندهی تشکیلات نظامی متحد (دروزیها) میخواهد هم این منطقه را برای همیشه تحت سلطه امنیتی خود قرار دهد؛ هم دمشق را کنترل کند و نیز از این رهگذر چهره امنیتی و ژئوپلیتیکی شامات و خاورمیانه را به نوع خود تغییر دهد.
حملات سنگین اخیر اسرائیل در بحبوحه مذاکرات دولت سوریه و مقامات اسرائیلی در چند کشور روی داد؛ اما حمایت تمام قد اسرائیل از دروزیهای سوریه در مقابل دولت مرکزی جدا از دلایل پیشگفته و بیاعتمادی به نظام جدید سوریه نوعی ادای دین به دروزیهاست که طی روزهای اخیر با بستن خیابان در اسرائیل و رفتن برخی به داخل سوریه خواستار جنگ با دمشق شدند.
در کل با وجود مخالفت برخی جریانهای دروزی در شامات با اسرائیل، اما این طایفه وفادارترین متحد اسرائیل به شمار میرود. در خود اسرائیل بر خلاف مسیحیان و مسلمانان از قبل در دستگاههای حکومتی به ویژه ارتش و سازمانهای امنیتی حضور پررنگ دارند و نمونه بارز آنها غسان علیان اولین فرمانده غیر یهودی تیپ زبده گولانی است.
در واقع نیروهای امنیتی و نظامی دروزی به بخشی مهم از ماشین خشونت و سرکوب علیه فلسطینیها به ویژه در قدس و کرانه باختری تبدیل شدهاند و رفتار آنها احیانا خشنتر از خود نظامیان یهودی است.
در جنگ علیه غزه هم عالیرتبهترین مقام نظامی اسرائیلی که کشته شد یک دروزی به نام سرهنگ احسان دقسه فرمانده تیپ زرهی ۴۰۱ بود.
در کل سیاست بینالمللی به رهبری آمریکا و غرب در قبال سوریه و حتی کل منطقه، بر هرج و مرج و بیثباتی گسترده استوار نیست که به نفع اسرائیل هم نخواهد بود، بلکه بازآفرینی تدریجی امنیت شامات به عنوان مدخل خلق نظم جدید در خاورمیانه است. این مهم در سوریه به دو شیوه به موازات یکدیگر پیگیری میشود؛ نخست خلق ترتیبات امنیتی پایدار در جنوب و دوم همسوسازی نظام جدید سوریه. حکومت الشرع تاکنون ضمن جلب حمایت سه بلوک امارات، عربستان و قطر و ترکیه توانسته است مورد شناسایی بینالمللی قرار گیرد و تحریمها را نیز رفع کند. فعلا هم تا زمانی که دمشق وارد تقابل جدی با اسرائیل نشده، بعید است که گامی در جهت براندازی نظام جدید برداشته شود.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔹 کلیپی از صادق زیباکلام در مصاحبه با دیدارنیوز که مورد توجه شبکه های اجتماعی قرار گرفته است
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🌎 رویترز: ترامپ نتانیاهو را کنار گذاشت و متحدان عرب جدید پیدا کرد
🌿 ترامپ سفر چهار روزه خود به کشورهای خلیج فارس را آغاز کرد. این سفر روابط آمریکا با متحدان منطقهای را تقویت میکند. نتانیاهو در این سفر حضور نداشت و احساس انزوا میکند. دیپلماسی جدید آمریکا بر کشورهای سنی متمرکز شده است.
ترامپ متحدان جدید در خاورمیانه پیدا میکند
🌿 رویترز در گزارشی به بررسی ابعاد متفاوت سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده به خاورمیانه پرداخته و مینویسد: هیچ رویدادی مانند دیدار دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با احمد الشرع، رهبر اسلامگرای سوریه، انزوای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را در هفتههای اخیر نشان نداده است. اسرائیل الشرع را «تروریست القاعده در کتوشلوار» توصیف کرده بود.
🌿 ترامپ پس از دیدار روز چهارشنبه در ریاض به خبرنگاران گفت: «او (احمد الشرع) پتانسیل اینکه یک رهبر واقعی باشد را دارد.» رئیسجمهور آمریکا در این دیدار مجموعهای از توافقهای تسلیحاتی، تجاری و فناوری را با سعودیها امضا کرد.
🌿 گزارش رویترز ادعا میکند که تور چهارروزه پرهیاهوی ترامپ به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، بیش از یک نمایش دیپلماتیک با سرمایهگذاریهای کلان بود. سه منبع منطقهای و دو منبع غربی میگویند که ترامپ در این سفر به دنبال تثبیت نظم جدید خاورمیانهای به رهبری سنیها بود. این نظم ایران را به نوعی به حاشیه رانده است.
🌿 واشنگتن از ناکامی اسرائیل در دستیابی به آتشبس در غزه ناراضی است. منابع میگویند که این تور توهینی به نتانیاهو محسوب میشود. نتانیاهو اولین رهبر خارجی بود که پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید در ژانویه به واشنگتن سفر کرد.
نتانیاهو حمایت بیقیدوشرط آمریکا را از دست میدهد
رویترز به نقل از منابع دیپلماتیک مینویسد: ترامپ دیدگاه کمتر ایدئولوژیک و نتیجهمحور برای دیپلماسی خاورمیانه دارد. نتانیاهو دیگر نمیتواند روی حمایت بیقیدوشرط آمریکا از دستور کار راستگرایانه خود حساب کند. معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در دولت جرج دبلیو بوش میگوید: «این دولت از نتانیاهو بسیار ناامید شده است و این ناامیدی آشکار شده است. آنها بسیار عملگرا هستند و نتانیاهو در حال حاضر چیزی به آنها عرضه نمیکند.»
🌿 منابع میگویند که آمریکا قصد ندارد از اسرائیل، متحد کلیدی که از حمایت عمیق و دوحزبی در واشنگتن برخوردار است، روی برگرداند. اما دولت ترامپ میخواهد به نتانیاهو پیام دهد که آمریکا منافع خود را در خاورمیانه دارد. آمریکا نمیخواهد او مانع این منافع شود.
🌿 صبر آمریکا نهتنها به دلیل امتناع نتانیاهو از پذیرش آتشبس در غزه کاهش یافته است. مخالفت او با مذاکرات آمریکا با ایران درباره برنامه هستهایاش نیز این وضعیت را تشدید کرده است.
🌿 رویترز میافزاید: دفتر نتانیاهو به درخواستهای اظهارنظر پاسخ نداد و بیانیهای عمومی درباره سفر منطقهای ترامپ منتشر نکرده است. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید تأکید کرد که ترامپ دوست اسرائیل است. جیمز هویت، سخنگوی این شورا، گفت: «ما همچنان با متحدمان اسرائیل برای آزادی اسرای باقیمانده در غزه همکاری نزدیک داریم. ما همچنین برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تقویت امنیت منطقهای در خاورمیانه تلاش میکنیم.»
تنش میان ترامپ و نتانیاهو افزایش مییابد
🌿 شش منبع منطقهای و غربی میگویند که تنش بین آمریکا و اسرائیل پیش از سفر منطقهای ترامپ در حال افزایش بود. این تنش زمانی آغاز شد که نتانیاهو در آوریل برای دومین بار به واشنگتن سفر کرد. او میخواست حمایت ترامپ را برای حملات نظامی به تأسیسات هستهای ایران جلب کند. اما او بهطور شوکهکنندهای متوجه شد که ترامپ به دیپلماسی روی آورده است.
نتانیاهو طرفدار سرسخت موضع سختگیرانه علیه تهران است. او تنها چند ساعت پیش از دیدار خود مطلع شد که مذاکرات در شرف آغاز است. در هفتههای بعد، چندین رویداد نشان داد که روابط نزدیک سنتی دو طرف تیره شده است. اعلام آتشبس با حوثیها در یمن یکی از این رویدادها بود. نزدیکی با رهبری جدید اسلامگرای سوریه نیز از این رویدادها محسوب میشود. نادیده گرفتن اسرائیل در سفر خلیج فارس نیز این وضعیت را تأیید کرد.
دیوید ماکوفسکی، پژوهشگر مؤسسه واشنگتن که پروژهای درباره روابط اعراب و اسرائیل را هدایت میکند، گفت: «واشنگتن و تلآویو در مسائل بزرگ مانند صد روز اول ریاستجمهوری ترامپ همنظر به نظر نمیرسند...
🔺راز دو لحن ترامپ درباره ایران!
موضوع ایران به بخش ثابتی در سخنان ترامپ در سفر به منطقه تبدیل شده است؛ اما به اشکال متفاوت و تقریبا با دو لحن مختلف.
در عربستان لحن ترامپ آمیزهای از طعنه، سرزنش و تحقیر بود. با جزئیات به بحرانها و معضلات داخلی برای ایرانیها همچون برق و آب و....اشاره و وضعیت را با عربستان مقایسه کرد. البته در کنار این مسائل گریزی هم به تمایل خود برای توافق با ایران زد، ولی طعنه و تمسخر خميرمايه كلامش بود.
با این حال، ترامپ در سفرش به قطر از یک سو به شکل قابل تاملی بیشتر از سفرش به ریاض بر روی مساله ایران تمرکز کرد و از دیگر سو نیز لحن او با وجود برخی تهدیدهای ضمنی، متفاوت و بسیار نرم و چاشنی گفتگو و توافق به وضوح بر آن چیره بود.
رویکرد ترامپ در قبال ایران فعلا مذاکره برای توافق است، اما این که این روند به کجا ختم خواهد شد، شاید خود ترامپ هم پاسخ دقیق و روشنی برای آن نداشته باشد. اما چنان که قبلا نیز نگارنده بیان داشته است، احتمال منتهی شدن این روند در نهایت پس از فراز و فرودهای فراوان به توافق بیشتر از عدم توافق است.
اما سرّ دو لحن تقریبا متفاوت ترامپ در ریاض و دوحه چیست؟ به نظر میرسد که به شکل و ماهیت گفتگوهای دو میزبان با او بر میگردد. این که برای نخستین بار در ریاض با آن ادبیات طعنه و تحقیر به مسائلی جزئی و در عین حال مهم درباره ایران پرداخت، احتمالا بروندادی از مسائل مطرح شده در دیدار با بن سلمان و مقایسههای صورت گرفته باشد.
به قول دوستی اظهارنظرهای متناقض ترامپ درباره یک مساله بیشتر به این بر میگردد که با چه کسی قبل از بیان این سخنان دیدار و یا گفتگو کرده و به عبارتی مخ او را زده است.
حالا اگر هم سخنان ترامپ در ریاض تحت تاثیر مسائل مطرح شده در دیدارها در عربستان نبوده باشد، اما اظهارات او در دوحه به احتمال زیاد خروجی گفتگویش با شیخ تمیم بوده است؛ خود ترامپ هم بر این مساله صحه میگذارد و به تکاپوی او برای توافق میان ایران و آمریکا و جلوگیری از وقوع درگیری نظامی در منطقه اشاره میکند.
روشن است که موضوع غزه و ایران دو دستور کار مهم قطریها در دیدار با ترامپ بوده است. در مورد غزه که نتانیاهو طرف مستقیم آن است، «تا این لحظه» در نتیجه سرسختی و لجاجت او گشایشی در کار نیست و ترامپ هم به دلایلی از جمله پیشبرد سیاست خود در دیگر پروندههای منطقه تمایلی به فشار جدی بر نتانیاهو و اسرائیل ندارد. تا ببینیم در این پرونده گفتگوهای کنونی دوحه به کجا ختم میشود.
اما درباره ایران از سخنان دیروز و امروز ترامپ پیداست که امیر قطر به شکل ویژه و جدی این موضوع را با او مطرح و در خصوص آن گفتگو کرده است؛ تا آنجا که رئیس جمهور آمریکا از تهران خواست که قدردان امیر قطر باشد که به گفته او برخلاف دیگران با حمله نظامی به ایران مخالف است.
ترامپ در عین حال بیان داشت که میخواهد مذاکرات با ایران موفقیت آمیز باشد و از نزدیک بودن توافق گفت. البته در این باره چندان نمیشود، به این سخنان اتکا کرد. یک ماه پیش هم که مذاکرات شروع شده بود، تقریبا با همین مضمون از نزدیک شدن به توافق سخن گفت، اما اتفاق خاصی تاکنون نیفتاده و مواضع آمریکا هم اخیرا سختتر شده است.
در این میان، اما روابط نزدیک شیخ تمیم و ترامپ و سیاست دوحه در قبال تهران چه بسا قطر را در جایگاه گزینهای مناسبتر برای میانجیگری میان ایران و آمریکا در مذاکرات قرار دهد. از دو فاکتور بالا عمان بیشتر حائز دومی است؛ یعنی روابط حسنه و سیاست خوب در قبال تهران، اما درباره نوع روابط آن با آمریکا میتوان گفت که بیشتر با سیستم سنتی و شناخته شده این کشور است تا ترامپ و دولتش که تقریبا تافتهای جدا بافته هستند و سلطان هیثم هم بر خلاف ولیعهد عربستان و امیر قطر روابط نزدیکی با ترامپ و تیم کاری نزدیک به او ندارد.
این مساله را میتوان در شرکت نکردن سلطان هیثم در نشست دیروز چهارشنبه سران شورای همکاری خلیج فارس با رئیس جمهور آمریکا دید. ناگفته هم نماند که سلطان عمان خیلی کم در چنین نشستهایی شرکت میکند، ولی اگر روابط نزدیکی با ترامپ داشت، احتمالا مسقط هم ایستگاهی در سفر منطقهای او میشد و یا خود هیثم بن طارق در نشست ریاض شرکت میکرد.
با این حال به نظر میرسد که ایران در مقایسه با دیگر بازیگران عرب در خلیج فارس بیشترین اعتماد را به عمان دارد و حالا هم که مسقط را به عنوان میانجی انتخاب کرده، تغییر آن بسیار بعید است؛ ولی احتمالا در آینده دوحه نیز در کنار مسقط نقش تسهیلگر و پررنگی در مذاکرات ایفا کند.
#صابر_گل_عنبری
دوستان عزیز دکتری توجه داشته باشند
5نمره ی مصاحبه حضوری شما ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی هستش کتاب زبان تخصصی علوم سیاسی ما به شما ویژه کمک خواهد کرد
بالای 60 متن تخصصی با ترجمه ی مقابله ای در کتاب جمع آوری کرده ایم
جهت سفارش کتاب به خانم میرفتحی مراجعه شود
@R_mirfathi
09162424339
🔵🔴ترامپ چگونه میتواند آمریکا را نابود کند؟
ویرانگری در ۵ مرحله
✍استفن والت/ استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد
🔦فارن پالیسی
🔦بخش سوم و پایانی
ترجمه: محمدحسین باقی
🔦دنیای اقتصاد
اگر سیاست ایالاتمتحده یکشبه تغییر کند، شرکتها نمیتوانند تصمیمات هوشمندانهای برای سرمایهگذاری بگیرند - و کسب شهرت بهدلیل غیرقابلاعتماد بودن، دیگران را از همکاری با ایالاتمتحده در آینده منصرف میکند.
چرا هر کشور عاقل باید رفتار خود را تعدیل کند؛ زیرا ترامپ وعده داده در ازای آن کاری برای آنها انجام دهد؛ درحالیکه رئیسجمهور بارها نشان داده است که وعدههایش کماثر است و کارآیی ندارد؟
مرحله۵: پایههای قدرت آمریکا را تضعیف کنید
در دنیای مدرن، قدرت اقتصادی، توانایی نظامی و رفاه مردم قبل از هر چیز به دانش بستگی دارد. برتری علمی و فناوری آمریکا دلیل اصلی بر این است که این کشور برای دههها قویترین اقتصاد جهان و دارای قدرت نظامی مهیب بوده است. بهدلیل نیاز به یک موسسه تحقیقاتی قدرتمند، چین مبالغ هنگفتی را به این بخش سرازیر میکند و تعداد فزایندهای از دانشگاهها و سازمانهای تحقیقاتی در سطح جهانی ایجاد کرده است. بنابراین، رئیسجمهوری که میخواهد ایالاتمتحده عالی باشد، هر کاری که میتواند انجام میدهد تا آن را در خط مقدم پیشرفت علمی و نوآوری نگه دارد.
ترامپ در عوض چه میکند؟ او علاوه بر انتصاب بیسوادان در پستهای کلیدی دولتی – رابرت.اف کندی جونیور درباره تو صحبت میکنم - او «دست باز»ی را برای موسساتی اعلام کرده که از زمان جنگ جهانی دوم به ایجاد دانش و پیشرفت علمی در ایالاتمتحده کمک کردهاند. این فقط تصمیم برای هدف قرار دادن کلمبیا یا هاروارد یا پرینستون یا براون به دلایل بسیار مشکوک نیست. دولت همچنین «موسسه صلح ایالاتمتحده» را تعطیل کرده، «مرکز بینالمللی وودرو ویلسون برای دانشمندان» را منحل کرده، «وزارت بهداشت و خدمات انسانی» را پاکسازی کرده، «بنیاد ملی علوم» را نابود کرده و تهدید کرده است که میلیاردها دلار از بودجه تحقیقات پزشکی را متوقف خواهد کرد.
نتیجه؟ برنامههای تحقیقات علمی تعطیل میشوند و برنامههای دکتری قطع میشوند، به این معنی که این کشور در آینده محققان واجد شرایط کمتری در زمینههای کلیدی خواهد داشت. دانشمندان خارجی به دنبال همکاران دیگری خواهند بود و توانایی آمریکا برای جذب بهترین ذهنها برای تحصیل و کار در اینجا به خطر خواهد افتاد. در واقع، برخی از دانشمندان مستقر در ایالاتمتحده بهاحتمالزیاد به کشورهایی مهاجرت میکنند که کارشان بهقدر کافی موردحمایت و احترام قرار گیرد. ترامپ یک عنصر کلیدی از قدرت - یعنی اعتبار و نفوذ ایالاتمتحده - را قطعهقطعه کرده است.
این فقط علوم طبیعی یا پزشکی نیست که باید حفظ شود. دنبال دانشمندان علوم اجتماعی، برنامههای مطالعات منطقهای و علوم انسانی افتادن نیز خطرناک است؛ زیرا این حوزههای تحقیق جایی هستند که جامعه ما ایدههای جدیدی برای پرداختن به مشکلات اجتماعی دریافت میکند. این حوزههای تحقیق همچنین جایی است که ایدهها و سیاستهای پیشنهادی جدید مورد بررسی، انتقاد، رد یا اصلاح قرار میگیرند.
کشوری که میخواهد بزرگ باشد، از دانشمندان در تمام طیفهای سیاسی نیز میخواهد که سیاستهای اقتصادی، شیوههای سیاسی و شرایط اجتماعی موجود را بررسی و به چالش بکشند تا شهروندان و رهبران آنها بتوانند بفهمند چه چیزی کار میکند، چه چیزی کار نمیکند و راهحلهای جایگزین را پیشنهاد و ارزیابی کنند. هنگامیکه سیاستمداران صداهای مخالف را از سراسر طیفهای سیاسی وادار به سکوت میکنند یا به حاشیه میبرند، بهاحتمال زیاد سیاستهای احمقانه اتخاذ میشود و در صورت شکست، احتمال کمتری برای اصلاح دارند. به همین دلیل است که مستبدان همیشه در تلاش برای تحکیم قدرت به دنبال دانشگاهها و سایر منابع مستقل دانش میروند، حتی اگر انجام این کار بهناچار کشور را لالتر و فقیرتر کند.
بهطور خلاصه، ترامپ بیشتر آنچه را که ما درباره چگونگی تصمیمگیری میدانیم و بسیاری از آنچه را که درباره سیاست جهانی میدانیم، نقض میکند. از تفکر گروهی استقبال میکند و به اطاعت کورکورانه از خود در بحث سیاسی صادقانه بها میدهد. این امر تمایل طبیعی کشورها را برای ایجاد تعادل در برابر تهدیدها نادیده میگیرد و خطراتی را که متحدان فعلی را از خود دور میکند یا حتی برخی از آنها را به مخالفان تبدیل میکند، نادیده میگیرد. قدرت پایدار ناسیونالیسم را نادیده میگیرد و آنچه تاریخ و «اقتصاد۱۰۱» را درباره تاثیر مخرب حمایت گرایی میآموزد، رد میکند. این اشتباهات بهجای بزرگ کردن دوباره آمریکا، آمریکا را فقیرتر، کمتر قدرتمند، کمتر مورداحترام و دارای نفوذ کمتری در سراسر جهان خواهد کرد.
و خانمها و آقایان، اینگونه است که سیاست خارجی یک کشور ویران میشود.
🔵🔴ترکیه و سنبەی پرزور اسرائیل
اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.
بمباران امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع سوریه بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرصیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.
حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.
با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کزد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.
اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای وافعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.
صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
✍صلاح الدین خدیو
گروه بحث و تبادل سیاسیون ایران
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔵🔴تحولات خاورمیانه، ایران را به کدام سو میبرد؟
✍دکتر محمود سریع القلم
کانونِ استراتژی غرب برای شکست کمونیسم و شوروی، افزایش تدریجی ناکارآمدیها از طریق محدود کردن، محصور کردن و منفور کردن بود. به موازات کمونیسم، سرنوشت یک ایسم دیگری به تدریج در همین مسیر حرکت می کند. برای سه دهه، مجموعۀ غرب، اسراییل و بسیاری از کشورهای عربی، ترکیبی از محدود کردن و محصور کردن ایران را در پیش گرفتند و از قضا ۲۴ سال مذاکره کردند. هم اکنون فناوریهای حیرتانگیز، استراتژی غرب نسبت به ایران و بنیادگرایی را در کانال جدیدی قرار داده است. انرژی به کارگیری این فناوری، رئیس جمهوری است که در کاخ سفید نشسته است که گفته میشود بزرگترین سرمایۀ مدیریتی او، غیرقابل پیشبینی بودن اوست. هنوز سه سال از دورۀ ریاست او باقیمانده است و همانگونه که نشان داده، سیستم و فرآیند تصمیمگیری او با دیگر روسای جمهور آمریکا بسیار متفاوت است. عموم کشورهای مسلمان منطقه با ایران «ملاقات و گفتوگو» میکنند ولی عضو شرکت سهامی خاص (غرب، اسراییل، عموم کشورهای عربی و سنتکام) هستند که میخواهد بنیادگرایی را به سرنوشت کمونیسم دچار کند. فناوری و تجمیع سرمایه اقتصادی در آمریکا باعث شده که شرکت سهامی خاص، علاقهای به مذاکره نداشته باشد، بلکه دالانی درست کند تا به نتیجۀ دلخواه خود دست یابد.طی سال ۲۰۲۵، فاصلۀ فناوری میان این شرکت سهامی خاص و ایران باعث شد که از منظر ژئوپلیتیک، ایران هزارتوی (Labyrinth) نفوذ خود در خاورمیانه را به طور دائمی از دست بدهد. در دالانی که شرکت سهامی خاص طراحی کرده، در پی آن است که «منابع» ایران به حداقل برسد تا از یک طرف آنچه در منطقه از دست داده است را نتواند بازسازی کند و از طرف دیگر، منابع محدود، داخل را به اوج ناکارآمدی برساند. برای عادی کردن وضع آب، برق، انرژی و محیط زیست، ایران به حدود ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه و سرمایهگذاری نیاز دارد. چنین سرمایهای در داخل نیست و با سرمایهگذاری مستقیم خارجی (Foreign Direct Investment: FDI) قابلیت تأمین دارد. آن دالان مانع چنین امکانی خواهد شد تا ایسم زمانه را از منظر خود کاملاً شکست دهد. منابع نباشد یا محدود شود، این ایسم به سخنرانی و تظاهرات محدود میشود. دالان در پی آن است که با محدود کردن منابع درآمد ایران، ارتباطات کشور را با محیط جهانی به حداقل برساند. سفر کردن، سمینار تخصصی رفتن، صادرات کالا و خدمات، یادگیری و مشارکت برای بسیاری از ایرانیان یا تعطیل شده و یا به حداقل رسیده است. در جهان امروز، وقتی اتصال (Connectivity) نباشد، ذهنها و سخنان محدود و محدودتر میشوند و تصمیمسازیها معیوب میگردند. با محدود شدن منابع، قدرت خرید شهروندان به حداقل میرسد، سطح دعواها در جامعه به شدت تنزل پیدا میکند و قرارداد اجتماعی شکل نمیگیرد. در حالی که کشورهای عربی خلیج فارس و شرکتهای توانمند فناوری در نحوۀ مدیریت و سرمایهگذاری دو تریلیون دلاری با هم نزاع داشته و اختلاف دارند، در ایران به خاطر محدود شدن منابع، اختلاف به سطح غریزهها سقوط میکند. در حالی که ترکیه با ارتباطات و اتصالات، پروژههای مشترک با غرب و شرق را طراحی میکند، ایران به واسطۀ فقدان منابع و تحریمها، پروژههای خود را تعطیل میکند.دالان جدید شرکت سهامی خاص، هدفی بالاتر از برنامۀ هستهای ایران دارد که با آن اقتصاد ایران و به حداقل رساندن منابع ایران را افق قرار داده است. بنیادگرایی در منطقه، وضعیت شوروی ۱۹۸۵ را دارد: بحران متد، بحران فکر، بحران افق و بحران منابع. ایران برای چندین دهه، منابع ملی خود را به نفع منطقه صرف کرد و از پرداختن به داخل عمدتاً غفلت کرد، مثل شخصی که تمام انرژی خود را صرف درآمدزایی کند و ناگهان در دهۀ۶۰ زندگی متوجه تجمیع دهها بیماری در جسم خود شود که به آنها کاملاً بیتفاوت بوده است. تعادل میان تعهدات خارجی و رشد و مدیریت کارآمد داخلی، از موضوعات مهم علم روابط بینالملل و اقتصاد سیاسی بینالملل است که در کتاب معروف (The Rise and Fall of Great Powers, Paul Kennedy) بدان پرداخته شده است. مهمترین روش برای ایجاد تعادل در یک کشور، در یک بنگاه، در یک نهاد و در یک خانواده، مشورت کردن، ارتباط داشتن، یاد گرفتن، متصل بودن، شنیدن و اصلاح کردن است. دایرۀ ارتباطی ایران فوقالعاده محدود بوده است: افراد تکراری، قرائتهای تکراری و روشهای بیرون از چرخۀ فناوری روز. شرکت سهامی خاص متوجه این خلأ شده است و بر روی آن سرمایهگذاری کرده تا آن را تشدید کند. دالان در پی آن است که تضادها را به شدت افزایش دهد و کانون آن محدود کردن منابع ایران است....
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
☘️🧿☘️ حرفهایهای مطالعات بینالمللی
🌗 شناخت دقیق پاکستان؛ اندیشکده اقبال
@andishkadehiqbal
🌓 مطالعات راهبردی شرق
@iran_sharghi
🌎 اندیشکده تهران
@InstituteTehran
🌎 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بینالملل
@ecopolitist
🌎 کانال سیاسیون ایران
@Iranianpoliticianss
🌎 اندیشکدهها درباره ایران چه میگویند؟
@Rasadkhone_in
🌎 کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
@Policy_researcher
🌎 اندیشکده مطالعات حاکمیت و روابط بینالملل
@GovernanceStudies
🌎 همه چیز درباره چین 🇨🇳
@chinese10
🌎 پایش سیاسی ایران
@ir_REVIEW
🌎 کانال مطالعات سوریه
@hdrhbb1
🌎 آکادمی تخصصی جهان بینالملل
@InternationalAcademic
🌎 چین و ماچین 🇨🇳🇨🇳🇨🇳
@china_Reivew
🌎 اقتصاد آفریقا
@EcoAfrican
🌎 اندیشکده حقوق و روابط بینالملل
@ir_silr
🌎 دیپلماسی و سیاست خارجی
@Iranian_diplomacy
🌎 ترجمه ی متون تخصصی علوم سیاسی
@Politicianns
🌎 فرهنگ و هنر جهان🌱🎬
@sarhaddat
🌎 آموزش زبان چینی (موسسه در مسیر ابریشم)🇨🇳
@Learningchinesesrpllic
🌎 اخبار و تحلیل مسائل خاورمیانهوشمالآفریقا
@mena_news_analysis
🌎 هسته مطالعات حقوق چین🇨🇳
@iranchinalaw
🌎 آکادمی سیاست
@Politicalsciennce
🌎 پژوهشکده علوم سیاسی
@Policyresearcherr
🌎 تحلیل مسائل سیاسی خاورمیانه
@paygah_ejtemayi
🌎 کانال علوم سیاسی
@politicalsciencce
🌎 بانک مقالات علوم سیاسی
@maghalatolomsiasii
🌎 مرکز مطالعات عراق
@instituteofiraqistudies
🌎 روسکیی چاس
@RusskiyChas
🌎 لوموند دیپلماتیک Le Monde diplomatique
@mondediplofa
🌎 اوراسیا پست، اخبار و تحلیل - چین و روسیه CIS
@EurasiaPost
🌎 روش پژوهش در حقوق
@researcheerr
🌎 چین شناسی 🇨🇳
@Chinshenasi_ir
🌎 راوی عربستان
@KSA_Narrator
🌎 ژئواکونومیک نیوز
@GeoecoNEWS
🌎 اقتصاد سیاسی بینالملل🏅
@Inter_Politics
🌎 کتابخانه تخصصی روابط بینالملل
@ir_Texts
🌎 آموزش زبان تخصصی رشته علوم سیاسی
@language_political
🌎 موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
@iras_institute
🌎 کنکور ارشد و دکتری علوم سیاسی
@politicsman
🌗 مطالعات حقوق بشر
@ngoodvv
🌿🧿☘️ هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
☘️🧿☘️ حرفهایهای مطالعات بینالمللی
🌖 اندیشکده تهران
@InstituteTehran
🌓 مطالعات راهبردی شرق
@iran_sharghi
🌎 سیاست بهشتی 🕊
@SBU_PoliticalScience
🌎 دوره فن ترجمه متون سیاسی و مطبوعاتی
@policyinact
🌎 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بینالملل
@ecopolitist
🌎 کانال سیاسیون ایران
@Iranianpoliticianss
🌎 کانال روش پژوهش در علوم سیاسی
@Policy_researcher
🌎 آکادمی تخصصی جهان بینالملل
@InternationalAcademic
🌎 روش پژوهش در حقوق
@researcheerr
🌎 اوراسیا پست، اخبار و تحلیل - چین و روسیه CIS
@EurasiaPost
🌎 لوموند دیپلماتیک Le Monde diplomatique
@mondediplofa
🌎 مرکز مطالعات عراق
@instituteofiraqistudies
🌎 بانک مقالات علوم سیاسی
@maghalatolomsiasii
🌎 کانال علوم سیاسی
@politicalsciencce
🌎 دیپلماسی و سیاست خارجی
@Iranian_diplomacy
🌎 ترجمه متون تخصصی علوم سیاسی
@Politicianns
🌎 آموزش زبان چینی (موسسه در مسیر ابریشم)🇨🇳
@Learningchinesesrpllic
🌎 اخبار و تحلیل مسائل خاورمیانه و شمالآفریقا
@mena_news_analysis
🌎 آکادمی سیاست
@Politicalsciennce
🌎 پژوهشکده علوم سیاسی
@Policyresearcherr
🌎 تحلیل مسائل سیاسی خاورمیانه
@paygah_ejtemayi
🌎 اقتصاد آفریقا
@EcoAfrican
🌎 چین و ماچین 🇨🇳🇨🇳🇨🇳
@china_Reivew
🌎 کانال مطالعات سوریه
@hdrhbb1
🌎 همه چیز درباره چین 🇨🇳
@chinese10
🌎 اندیشکده مطالعات حاکمیت و روابط بینالملل
@GovernanceStudies
🌎 ژئواکونومیک نیوز
@GeoecoNEWS
🌎 شعوبا؛ پایگاه برای آشنایی با فرهنگ و اجتماع ملل مسلمان
@shouba_ir
🌎 رصدخانه اندیشکدهها
@Rasadkhone_in
🌎 آموزش زبان تخصصی رشته علوم سیاسی
@language_political
🌎 موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
@iras_institute
🌎 کنکور ارشد و دکتری علوم سیاسی
@politicsman
🌗 شناخت دقیق پاکستان؛ اندیشکده اقبال
@andishkadehiqbal
🌿🧿☘️ هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
🔺خاورمیانه در انتظار و ابهام!
لغو دیدار ترامپ و پوتین، تداوم و تشدید بنبست در پرونده اوکراین، فارغ از هر نوع معامله پشتپرده یا امتیازدهی احتمالی، پیام مثبتی برای خاورمیانه ندارد. امروز پروندهها، مسائل و موضوعات منطقهای و بینالمللی بیشتر از هر زمانی با هم تداخل و پیوند دارند. به همان اندازه که پیشرفت و توافق در پرونده اکراین میان آمریکا و روسیه میتواند موجب گشایشی در بنبست مذاکرات ایران و امریکا شود، عکس آن هم صادق است.
دستکم با پیشرفت در مذاکرات مربوط به جنگ اکراین، این مساله برای مدتی به مشغله اصلی ترامپ با هدف رسیدن به توافقی با روسیه تبدیل میشد که خود انگیزهای جدی به او میداد تا مانع ماجراجوییهای جدید اسرائیل و نتانیاهو در خاورمیانه شود؛ و لو برای مدتی ترمز او را بکشد تا تمرکز دولت آمریکا بر حل و فصل جنگ اکراین و ثبت «این افتخار» به نام ترامپ متشتت نشود.
اما حالا با تداوم انسداد در مساله اکراین و همزمان با آن، بنبست در دیپلماسی میان آمریکا و ایران میتوان انتظار داشت که منطقه خاورمیانه دستخوش تحولات جدیدی شود.
واقعیت هم این است که آنچه باعث تداوم تنش و درگیری در منطقه میشود، وجود ابهام، تعلیق و فیصله نیافتن هیچ یک از موضوعات و پروندههاست؛ از غزه و لبنان گرفته تا ایران و یمن.
حزبالله آسیب جدی دیده و تضعیف شده است و حماس هم همینطور؛ اما نه حزبالله تمام شده و نه دولت لبنان قادر به خلع سلاح آن است. حماس نیز علی رغم یک جنگ تمام عیار و ویرانگر دو ساله هنوز پابرجاست و تحولات اخیر غزه نشان میدهد که نه تنها در بعد تشکیلاتی و سازمانی، بلکه در سطح حکمرانی نیز هنوز حضور دارد.
درباره ایران هم وضعیت در حالتی مبهم و معلق قرار دارد؛ با وجود جنگ 12 روزه و حمله به تاسیسات هستهای، اما نه برنامه هستهای ایران از بین رفته و به احتمال زیاد نه فعالیتهای هستهای متوقف شده و در کل، پرونده هستهای در حالت ابهام قرار گرفته است.
در این باره هم رئیس جمهور آمریکا اخیرا مدعی شد که «گزارشی به دستم رسید که ایران در صدد ساخت سلاح هسته ای است؛ اما من میدانم که ایران فعلا توانایی این کار را ندارد.»
این ادعای ترامپ چندان مورد توجه قرار نگرفت و صرفا شق دوم آن برجسته شد؛ اما منشا این گزارشها چه اسرائیل باشد چه نهادهای اطلاعاتی آمریکا ممکن است میتواند در آینده بهانه و مبنای تصمیمگیری تازه ترامپ قرار گیرد.
در مورد یمن نیز وضع همینطور است و هر چند با توقف جنگ غزه حملات موشکی انصار الله متوقف شده و آرامش به این جبهه بازگشته است، اما بعید است که اسرائیل، آمریکا، امارات و عربستان به این راحتی با توسعه توان موشکی صنعا کنار بیایند.
در کل میتوان گفت که اسرائیل با وجود کسب دستاوردهایی در منطقه، اما در سطح راهبردی هنوز نتوانسته است به پیروزی فیصلهگر و تعیینکننده دست پیدا کند و با بقای حماس و حزبالله و خلع سلاح نشدن آنها، دستکم از نظر استراتژیستهای اسرائیلی، ظرفیت تکرار هفتم اکتبر در آینده در حوزه پیرامونی آن وجود دارد.
از این رو، از نگاه اسرائیل کار تمام نشده است و اینجا صرفا مساله آینده سیاسی نتانیاهو هم مطرح نیست. بلکه پای آینده و بقای خود اسرائیل در میان است و اساسا از حمله هفتم اکتبر 2023 کلا نگاه اسرائیل نسبت به امنیت، بقا و تهدید تغییر ریشهای کرده است.
این وضعیتهای معلق و بنبستها در سایه انسداد مسیر دیپلماسی میان تهران و واشنگتن شانس درگیری مجدد نظامی با ایران و لبنان را افزایش میدهد و بعید است که اسرائیل اوضاع را در این سطح به حال خود رها کند؛ به خصوص که سیر تحولات جهانی علیه آن و دوره پساترامپ میتواند آزادی عمل تلآویو را در آینده محدود کرده و به مانعی جدی در برابر هرگونه اقدام نظامی بدل شود.
فعلا با آتشبس در غزه، حملات اسرائیل به لبنان سیری تصاعدی پیدا کرده و هر لحظه ممکن است که جنگ تمام عیاری در این جبهه رخ دهد. در کنار آن هم جنگ با ایران را نیز نباید تمام شده فرض کرد و یا احتمال وقوع دوباره آن را منتفی دانست، بلکه هر لحظه امکان از سرگیری آن وجود دارد. خلاصه این که خاورمیانه در نگاه راهبردی و کلان فعلا در حالت انتظار و ابهام است و سه سال بسیار سخت و دشوار دیگر پیش روی خود دارد.
#صابر_گل_عنبری
🔺بخشی از یک پازل بزرگ!
بالاخره از امشب مکانیسم ماشه و تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل فعال میشوند. این تشدید تنش قبل از آن که تبیین شود حامل چه پیامدها و تبعاتی است، جهت و دورنمای رویکرد غرب در قبال ایران و ورود مناقشه میان دو طرف را به پرتنشترین دوره خود نشان میدهد.
این که اروپا حتی حاضر نشد با تمدید قطعنامه 2231 چند ماه دیگر صبر کند که شاید در مذاکرات گشایشی حاصل شود و کلا بیخیال توافق قاهره میان آژانس و ایران به عنوان اندک شانس تمدید قطعنامه شد، نشانگر حساستر شدن شرایط، محاسبات متفاوت آن نسبت به گذشته و درعین حال نوعی عجله و شتاب است. درک سرّ این تعجیل اروپا برای فهم گامهای بعدی آنها مهم است.
در واقع، فعالسازی مکانیسم ماشه فراتر از مساله برنامه هستهای ایران و با کلیت منازعه میان ایران و غرب و همه پروندهها و مسائل آن مرتبط است.
در کنار فاکتورهای پیشگفته، این اقدام سه کشور اروپایی را میتوان محصول تلاقی سه عامل دیگر نیز پنداشت:
نخست هماهنگی با دولت ترامپ؛ با وجود اختلافنظرهای اروپا، اسرائیل و آمریکا درباره پارهای مسائل و موضوعات، اما به نظر میرسد که درباره پرونده ایران تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند. این مساله در نوعی حمایت ضمنی این کشورها از جنگ 12 روزه اسرائیل و حملات آمریکا به تاسیسات هستهای ایران نمود داشت. بنابراین میتوان گفت که بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت بخشی از پازلی بزرگ است که با جنگ ژوئن گذشته با سرعت و شدت بیشتری در حال شکلگیری است.
عامل دوم به تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین بازمیگردد که از نظر اروپاییها، ایران در آن دخالت دارد. از این منظر، تصمیم تروئیکای اروپایی ادامه طبیعی مواضع تند آنها در دو سال اخیر میباشد که احیانا شدیدتر از آمریکا هم بوده و به نظر میرسد از مدتها قبل مترصد فرا رسیدن چنین فرصتی بودهاند.
از این زاویه، بعید نیست که تغییر رویکرد یا حداقل تغییر لحن اخیر ترامپ در قبال جنگ اوکراین، نتیجه نوعی هماهنگی بيشتر میان آمریکا و اروپا درباره ایران و روسیه باشد؛ به این معنا که اروپا در موضوع ایران کاملاً همسو با آمریکا حرکت کند و در مقابل، ترامپ در موضوع اوکراین و در قبال روسیه، توجه بیشتری به دغدغههای اروپا نشان دهد. کما این که شرط اروپا برای از سرگیری مذاکرات با آمریکا نیز موید این هماهنگی و همپوشانی است.
عامل سوم به تلاش برای بازتعادل سیاست اروپا نسبت به اسرائیل مربوط میشود. در ماههای اخیر و بهویژه در هفتههای گذشته، برخی متحدان اروپایی اسرائیل با شناسایی کشور فلسطین و انتقادهای تند از ادامه جنگ و نسلکشی در غزه، نارضایتی شدید تلآویو را برانگیختند. از نگاه اسرائیل، این اقدامها نشانهای از فاصله گرفتن اروپاست. در چنین وضعی، خودداری از فعالکردن «اسنپبک» میتوانست شکاف میان دو طرف را بیشتر کند و پیامدهایی بههمراه داشته باشد. بنابراین، به نظر میرسد یکی از انگیزههای اصلی سه کشور اروپایی برای فعالکردن «اسنپبک» این بوده که سیاست خود در قبال اسرائیل را متعادل کنند و جلوی آسیب بیشتر به روابطشان را بگیرند.
در کل، شرایط نسبت به قبل خیلی متفاوت شده است و دیگر شیوههای گذشته در مواجهه با وضعیت امروز پاسخگو نیست و اساسا هم انتخابها و گزینهها نیز روز به روز محدودتر شده و میشوند. وقتی منازعه وارد فاز نظامی میشود، یعنی قبح خیلی از کارها شکسته شده و شرایط به طور بنیادین تغییر کرده است.
در گذشته قبل از این قبحشکنیها به ویژه در دوره بایدن فرصت موفقیت دیپلماسی دوجانبه مبتنی بر قِسمی «برد-برد» بیشتر بود که از دست رفت؛ اما امروز با آمدن ترامپ و به ویژه با حملات، بیشتر منطق زور و واقعگرایی حاکم است تا زور منطق و در چنین شرایطی و پس از تغییر ادراکها، دیپلماسی دو جانبه جای خود را به دیپلماسی یکجانبه و مشروط میدهد. امروز ترامپ خود را در موضع قدرت میبیند و مذاکره و دیپلماسی از نظر او به معنای چانهزنی برای رسیدن به توافقی مورد رضایت طرفین نیست، بله امضای توافقی مطلوب او برای گرفتن حداکثر امتیازات در همه پروندههای مورد مناقشه است.
#صابر_گل_عنبری
🔺سرنوشت توافق با آژانس!
✍صابر_گل_عنبری
توافقی که سهشنبه گذشته میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قاهره به دست آمد، در منطقه و جهان تحت الشعاع حمله اسرائیل به قطر در همان روز قرار گرفت و چندان دیده نشد؛ در حالی که مصر انتظار داشت به عنوان نخستین «ثمره» وساطتش مورد توجه قرار گیرد. این توافق محصول چند دور رایزنی آژانس و ایران در تهران و وین و در ایستگاه آخر در قاهره میان عراقچی و گروسی بود.
صرف نظر از محتوای توافق که بعید است که در نهایت به حل و فصل اختلافات میان طرفین در آینده منجر شود، اما بازه زمانی دستیابی به آن فاکتور مهمی است. این توافق حدود دو هفته پیش از فعال شدن عملی «اسنپبک» حاصل شده است و از این جهت باید دید میتواند دریچهای برای دیپلماسی در مدیریت بحران کنونی بگشاید.
از دیگر سو، توافق ایران و آژانس همزمان با نشست فصلی شورای حکام آژانس به دست آمد؛ امری که مسبوق به سابقه است و ایران معمولا در زمان شدت گرفتن اختلافها با آژانس، همزمان و یا اندکی پیش از این نشستها توافقهایی را منعقد میکند تا از اتخاذ تصمیمات تند علیه خود جلوگیری کند. با وجود موفقیت مقطعی این روش در برخی موارد، اما این گونه توافقها در نهایت توفیقی در حل مسائل اختلافی نداشته و به راهحلهای پایدار منتهی نشدهاند.
در این میان، تناقضی ظاهری میان اظهارات رافائل گروسی مدیرکل آژانس و وزیر امور خارجه ایران، درباره محتوای توافق دیده میشود. گروسی اعلام کرد که این توافق شامل بازرسی همه تأسیسات هستهای ایران و ارائه گزارش درباره مکانهایی است که مورد حمله قرار گرفته و مواد هستهای موجود در آنها بوده است؛ اما عراقچی در گفتگو با تلویزیون ایران تأکید کرد که «فعلا» فقط اجازه دسترسی به نیروگاه بوشهر برای تعویض سوخت داده شده است. قید «فعلا» در سخنان عراقچی نشانگر یک جدول زمانی برای بازرسیهاست که به نظر میرسد تهران آن را به گونهای تنظیم کرده که اجرای عملی توافق با آژانس همزمان با پایان فرصت زمانی یک ماهه مکانیسم ماشه یا بعد از آن آغاز شود.
به نظر میرسد هدف اصلی تهران از این توافق جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه و فراهم کردن محملی برای تمدید قطعنامه 2231 است که تروئیکای اروپایی یکی از شروط آن را همکاری کامل با آژانس دانسته بود. اما حتی در صورت تمدید موقت قطعنامه و توقف مقطعی مکانیسم ماشه، اجرای توافق با چالشهای جدی روبرو خواهد شد و بعید است که تهران بدون انتظار مشخص شدن جهت گفتگوهای احتمالی با آمریکا چنین امتیازاتی را صرفا در تعامل با آژانس بدهد.
این توافق در دو هفته آینده محک خواهد خورد تا روشن شود که آیا میتواند مانع اجرای «اسنپبک» شود یا خیر؟ اکنون تصمیم نهایی در دست تروئیکای اروپاست که در واکنش به توافق اخیر استقبالی غیر مستقیم و محتاطانه داشتند.
حال پرسش این است که آیا صرف همین توافق برای تروئیکایی اروپایی برای تمدید قطعنامه 2231 و تعویق کاربست مکانیسم ماشه کافی است؟ یا منتظر تحقق شرط دیگر خود مبنی بر ضرورت ازسرگیری مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده خواهند ماند؟ در این صورت، آیا مصر خواهد توانست ظرف دو هفته آینده تهران و واشنگتن را بار دیگر پشت میز مذاکره بنشاند؟ اساسا آیا دولت آمریکا بدون از سرگیری مذاکرات با تمدید قطعنامه همراهی میکند؟ یا بر سه کشور اروپایی برای خودداری از آن فشار میآورد؟
این که اروپا و آمریکا به همین توافق نیم بند میان ایران و آژانس رضایت دهند یا نه، بیشتر معطوف به میزان تمایل و آمادگی آنها برای تشدید تنش با تهران در این شرایط است. البته اگر اروپا به همین توافق رضایت دهد، در مقابل دیگر شرط خود بعید هم نیست که تهران وعده اطمینانبخشی برای از سرگیری مذاکرات هستهای بعد از پایان سپتامبر بدهد؛ البته اگر اتفاقی در این خصوص در حاشیه نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک نیفتد.
فعلا که توافق شانس توقف موقت مکانیسم ماشه را «تا حدودی» افزایش داده است؛ اما باید دید طرفهای اروپایی و آمریکایی در نهایت به چه جمعبندی خواهند رسید.
🔵🔴سه سناریو درباره سرنوشت ایران و FATF در سال ۲۰۲۵
✍️ عبداله باباخانی
در میانه سال ۲۰۲۵، پس از ۶ سال وقفه، مذاکرات رسمی ایران با FATF بار دیگر آغاز میشود. تصویب کنوانسیون پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام و دعوت FATF برای گفتوگوی حضوری در مادرید، فضای امیدواری مشروطی ایجاد کرده است. با این حال، آینده تعامل ایران با این نهاد مالی جهانی، همچنان در هالهای از ابهام است.
بر اساس شرایط فنی، حقوقی و سیاسی، میتوان سه سناریو برای آینده ایران در FATF ترسیم کرد:
✅ سناریوی اول: خروج از لیست سیاه و ورود به لیست خاکستری (سناریوی خوشبینانه)
الزامات:
• تصویب نهایی و بدون ملاحظه سیاسی کنوانسیون CFT
• ارائه گزارشهای معتبر از اجرای عملی مقررات ضدپولشویی و مبارزه با تأمین مالی تروریسم
• پذیرش ایران در مذاکرات مادرید توسط اعضای FATF
• گزارش حمایتی گروههای منطقهای مانند MENAFATF از گزارش ایران
پیامدها:
• تعلیق اقدامات تقابلی مالی بینالمللی علیه ایران
• بازگشت تدریجی برخی مسیرهای بانکی با کشورهایی نظیر چین، هند، روسیه، مالزی
• بهبود رتبه ریسک اعتباری ایران در نظام مالی جهانی
• تأثیر مثبت روانی بر سرمایهگذاران خارجی و فعالان تجاری
احتمال تحقق:
🔵 کم تا متوسط (در صورت اجماع داخلی سریع و ارائه ضمانتهای اجرایی)
✅ سناریوی دوم: تداوم حضور در لیست سیاه با تعلیق جزئی اقدامات تقابلی (سناریوی واقعگرایانه)
الزامات:
• پیشرفت فنی قابل قبول در مذاکرات مادرید
• تصویب CFT با ملاحظات یا شروط محدودکننده
• اثبات نسبی اجرای مقررات توسط ایران
• اجماع نسبی در FATF برای اعطای فرصت بیشتر
پیامدها:
• تداوم حضور ایران در لیست سیاه اما با اعلام «پیشرفت مثبت» در گزارش نهایی
• امکان تسهیل جزئی در مبادلات با چند کشور (بانکهای غیربزرگ)
• ادامه محدودیتهای عمده در دسترسی به بازارهای مالی بینالمللی
• باقیماندن نگاه تردیدآمیز نسبت به نظام مالی ایران
احتمال تحقق:
🟠 بالا – محتملترین سناریو در کوتاهمدت
✅ سناریوی سوم: شکست مذاکرات و تشدید اقدامات تقابلی (سناریوی بدبینانه)
محتمل در صورت:
• عدم تصویب CFT یا تصویب همراه با شروط گسترده و بیاثر
• اثبات ناکارآمدی در اجرای مقررات توسط نهادهای داخلی
• استفاده از مواضع ایران در حوزههای سیاسی (نظیر روابط با گروههای شبهنظامی) علیه پرونده FATF
• سنگاندازی اعضای مخالف منطقهای یا جهانی در روند تصمیمگیری FATF
پیامدها:
• تثبیت جایگاه ایران در لیست سیاه با حداکثر اقدامات مقابلهای
• گسترش فشار مالی بینالمللی حتی از سوی شرکای سنتی (چین و روسیه)
• افزایش ریسک انتقال پول، سرمایهگذاری و تبادل مالی برای فعالان اقتصادی
• کاهش مشروعیت ایران در تعامل با نهادهای مالی منطقهای (حتی در طرحهایی مانند بریکسپلاس)
احتمال تحقق:
🔴 متوسط – اگر اجماع داخلی درباره FATF از دست برود یا موضوع سیاسی شود
🖊️ تحلیل پایانی:
ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند تصمیمات فنی، سریع و فرابخشی درباره تعامل با FATF است. فرصت مذاکرات مادرید میتواند آخرین پنجره جدی برای بازسازی اعتبار مالی کشور باشد؛ اما بدون اجماع داخلی بر سر ضرورت شفافسازی نظام مالی، هیچ یک از سناریوهای مثبت تحقق نخواهند یافت.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔺نتانیاهو چرا به دیدار ترامپ رفت؟!
✍صابر_گل_عنبری
بنیامین نتانیاهو به آمریکا سفر کرده و قرار است با دونالد ترامپ دیدار و گفتگو کند. این سفر نتانیاهو از آن جهت پراهمیت است که بعد از تجاوز به ایران و آتش بس انجام میشود.
پیوست رسانهای اسرائیل و آمریکا برای این سفر به گونهای است که انگار جنگ غزه و توافق احتمالی با حماس در کانون گفتگوهای ترامپ و نتانیاهو قرار دارد و ارسال هیات مذاکره کننده اسرائیلی به دوحه نیز در این راستاست.
واقعیت اما این است که «تا این لحظه» «پیشرفتی راهکشا» در مذاکرات آتش بس در غزه رخ نداده است.
اگر تجربه چند ماه اخیر را در نظر بگیریم، احتمالا تمرکز بیش از حد بر پرونده غزه به عنوان «دستور کار اصلی» دیدار ترامپ و نتانیاهو گمراه کننده و در واقع پوششی برای موضوع اساسی گفتگوی دو طرف یعنی ایران باشد.
در این میان اگر هم طی ساعات آینده «تحولی بزرگ» در مذاکرات آتش بس غزه برای رسیدن به توافق رخ دهد، باز نافی این نیست که ایران در کانون گفتگوهای دو طرف قرار دارد.
اما محور گفتگوی ترامپ و نتانیاهو چیست؟
به احتمال زیاد حول چهار محور است؛ نخست ارزیابی نتایج حملات به ایران به ویژه به تاسیسات هستهای. محور دوم هم بررسی نتایج واکنش و حملات ایران. محور سوم نیز بررسی سناریوهای مختلف بعد از جنگ محدود اخیر در مواجهه با تهران و محور چهارم هم به عنوان تالی سه محور پیشین، دستیابی به دستور کاری مشترک و متعاقب آن تعیین گامهای بعدی در قبال ایران و انجام هماهنگیهای لازم در این خصوص است.
این که این گامها و پلان بعدی دو طرف چه خواهد بود، سوالی کانونی است که بعدا میتوان درباره آن سخن گفت.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
👈متقی، کارشناس صداوسیما: اسرائیل تا یک هفته دیگر دوباره به ایران حمله نظامی خواهد کرد
🔴آمریکا و اسرائیل با آتش بس به دنبال تجدیدقوا هستند.
🔴ابتدا اقدامات غافلگیرکننده و گام دوم هم عملیات تخریبی خواهد بود.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔆گروه بحث و تبادل سیاسیون ایران
🔆گردهمایی دانشجویان علوم سیاسی و افراد علاقمند به مباحث سیاسی
🔆جهت عضویت در گروه بزرگ سیاسیون ایران
👇🏼👇🏼
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🌎 اشتباه راهبردی ایرانیان
آمریکا یک کشور همگن نیست
✍ محمدرضا اسلامی
🌿 اشتباه راهبردی درباره ایالاتمتحده این است که گمان کنیم با کشوری همگن و مبتنی بر سیاستهای غیرقابل تغییر مواجهیم. آمریکا سرزمین مهاجرانِ ده نسل پیش نیست، بلکه آمریکا کشوری است که در آن مارکو روبیو (همان «مارکو کوچولو» که رقیب انتخاباتی ترامپ در ۲۰۱۵ بود و اکنون تبدیل شده به سکرِتری روبیو) "فرزند" والدین مهاجر کوبایی بوده است. یعنی این آدم حتی یک نسل در این کشور نبوده است. باراک اوباما فرزند یک چوپانزاده کنیایی بود که در هاوایی متولد شد. تولد در «هاوایی» یعنی متولدشدن در پرتترین نقطه کشور. برای تقریب به ذهن، مشابه این است که یک نفر فرزند والدین مهاجر اهل افغانستان در «جزیره لاوان» به دنیا بیاید و بعد بتواند در 47 سالگی خودش را از لاوان تا ریاستجمهوری ایران در تهران برساند. نه استرالیا، نه کانادا، نه نیوزلند ... و نه هیچ کشور دیگری چنین نیست. ایلان ماسک اگر که در کانادا مانده بود اکنون تسلا و اسپیس اکس و... رؤیایی در خوابهای شبانهاش یا حداکثر کاغذی نصب شده بر دفتر کارش میبود. سازوکار و ساختار ایالات متحده چنین است. اینکه چرا آمریکا چنین است بحثی مجزاست (که در این مجال نیست) و به قانون اساسی (اندیشههای بنیانگذاران این کشور) و اقلیم خاص سرزمین بر میگردد.
ما در ایران همواره درگیر یک اشتباه راهبردی بودهایم و آن اینکه برای «هویت آمریکایی» یک تصور غیرواقعی قائل بودهایم.
🔵 روحیه انسان مهاجر مبتنی بر دو ویژگی مهم است: مهاجر به دلیل سمباده/چالشهای مهاجرت، قوی و با اراده است ولی همزمان شخص مهاجر دارای روحیه «انعطاف پذیری» است. مهاجر اگر دارای انعطافپذیری نباشد در جریان فراز و نشیبهای مهاجرت خرد میشود. آمریکا بر مهاجرت بنا نهاده شده و قانون اساسی آمریکا به شکلی بوده که بستر رشد برای فرد مصمم (ولی منعطف) فراهم باشد. این یک واقعیت تاریخی است و مبتنی بر سازوکار این کشور.
تمدنی که "انسان" در کشور آمریکا ایجاد کرده در مقایسه با سایر تمدنهای انسانی مدرن (در سایر کشورها) قابلیت انعطاف بیشتری دارد.
🔵 بسته شدن سفارتها و عدم ارتباط دیپلماتیک متعارف/دائم/مستقیم فیمابین دولتهای ایران با آمریکا باعث شد تا سالیان طولانی مسیر یک گفتگوی پیوسته «ممکن نباشد» و موضع تخاصم میان ایران و آمریکا فزونی یابد.
این درحالی است که در صورت وجود بستر ارتباط متعارف دیپلماتیک، ایران میتوانست از ویژگیهای غیرهمگن/انعطاف پذیرِ فرزندان مهاجر، بیشترین «بهره برداری» را کند. (چیزی مشابه مقطع حمله آمریکا به صدام)
🔵 تردیدی در این نیست که "انسان مهاجر" علاوه بر دو ویژگی مذکور، زیادهخواه هم هست. اما جنس زیادهخواهی انسان مهاجر با جنس زیادهخواهی نژاد روس، یا نژاد آلمانی یا حتی نژاد ژاپنی متفاوت است. فرزندِ مهاجر، همزمان با زیادهخواهی، منعطف هم هست. عدم موفقیت «گفتگوهای منقطع» میان هیأتهای ایرانی و آمریکایی طی سالیان گذشته، به دلیل همین امر بوده که ایران با آمریکایی مواجه بوده که در موضع قدرت برتر جهانی قرار داشته است. لذا بخشی از خواستههای طرف آمریکایی همیشه در دید هیات مذاکره کننده ایرانی "غیرمنطقی" ارزیابی شده ولی هرگز این بحث در کشور ما جاری نبود که «اگر این میزان قدرت را روسها داشتند با ما چگونه رفتار می کردند؟»
همین میزان قدرت را اگر که ژاپنیها داشتند با کره ایها یا با اعراب حاشیه خلیج فارس چه می کردند؟
🔵از زمانی که مارکو روبیو از مارکو کوچولو تبدیل شد به سکرتری روبیو تنها ۱۰ سال زمان لازم بود. همانگونه که از تبدیل شدن مارکو روبیویِ جوان یک لاقبا در فلوریدا به «فرماندار فلوریدا» تنها ۱۰ سال زمان مصرف شد!
امروز، می ۲۰۲۵ ، اشتباه راهبردی برای ایران این خواهد بود که «ارتباط» با چنین کشور ناهمگنی از طریق واسطه هایی همچون مارکو روبیو، یا حتی ویتکاف باشد.
🔵به گزاره های بالا ۲ گزاره/فکت دیگر را هم باید اضافه کنیم:
1️⃣- دونالد ترامپ «محتاج توجه» است. این جمله فقط دلالت به ضعف ترامپ ندارد، بلکه ترامپ به دلیل ماهیت بازرگان بودن «جدی گرفته شدن» برایش بسیار مهم است. دور نخست ریاستجمهوری ترامپ، ایران او را جدی نگرفت (و حتی تحقیر شد) ولی این بار باید خلاف نوبت قبل او احساس کند که جدی گرفته شده است.
2️⃣- ترامپ رسانه را خوب میفهمد. عمیق. او را باید در برابر رسانه قرار داد. در ارتباط مستقیم با خود ترامپ، او مقابل چشم رسانههای دنیا نشانده میشود. در مقابل رسانهها بهانه از او ستانده میشود.
🔴امروز در ارتباط گرفتن با ترامپ واسطهها مخرباند. پزشکیان باید مستقیما (بدون این واسطهها) و در مقابل رسانهها با او سخن بگوید. پزشکیان همزمان باید این را بداند که قدرتِ ترامپ را اگر ولادیمیر پوتین داشت امروز تا اصفهان را سودای تصرف داشت.
🔺دور اول مذاکرات و آینده آن!
#صابر_گل_عنبری
چنان که در یادداشت قبلی پیشبینی شد، دو طرف ایرانی و آمریکایی مذاکرات امروز را مثبت و سازنده ارزیابی کردند. فقط مانده است که ترامپ طی اظهارنظری با بالا بردن دُز خوشبینی از احتمال دستیابی به توافقی «قریب الوقوع» بگوید!
پیوست رسانهای تیم مذاکراتی ایرانی در این دور بر خلاف گذشته قابل توجه بود. گویا رویکرد رسانهای خاص ترامپ باعث شده است که طرف ایرانی در سیاست رسانهای محافظهکارانه خود تجدیدنظر و حتی قبل از طرف آمریکایی اطلاعرسانی کند.
ترامپ هر چند دشمن رسانههای سنتی است، اما شیفته رسانه و تصویر است و دوست دارد همه چیز را رسانهای کند و اهمیت زیادی به امر تصویرسازی و روایت میدهد.
به نظر میرسد که مذاکرات در آینده شکل مستقیمی به خود گیرد و دیدار کوتاه و چند دقیقهای عراقچی و ویتکاف پس از مذاکرات غیر مستقیم نوعی ریلگذاری و مقدمهسازی برای تغییر شکل گفتگوها است.
با وجود ابراز رضایت عراقچی و ویتکاف درباره دور اول گفتگوها، اما «شروع آسان» مذاکرات به معنای «پیشروی آسان» آن نیست. مذاکرات در دورهای بعدی در فضای میان خوشبینی و بدبینی در نوسان باشد و هیچ بعید نیست که در بازه زمانی خاصی هم تا مرز انفجار نیز پیش برود و حتی ترامپ خروج از آن را به عنوان اهرم فشار مطرح کند، اما فرو نمیپاشد و ادامه خواهد یافت.
در نهایت احتمال توافق ایران و آمریکا از عدم توافق بیشتر است؛ هر چند در این مسیر بعید نیست که خلقیات مذاکراتی او در مراحل خاصی مشکلساز شود. به عنوان مثال حتی اگر گفتگوها به نقطه توافق بسیار نزدیک شود، بعید نیست با طرح خواسته و مساله جدیدی شوکهای جدی را برای گرفتن امتیازات بیشتر وارد کند.
در واقع چهار فاکتور میتواند پیشران توافق -چه موقت و چه نهایی- باشد؛ نخست شخصیت خاص خود ترامپ، خلاصه شدن دستور کاری مذاکرات در پرونده هستهای که عجله رئیس جمهور آمریکا تسهیلگر آن است، شرایط و وضعیت خاص ایران، فضای منطقهای نسبتا مساعد و عدم امکان لابیگری مشترک اسرائیل و عربستان علیه مذاکرات.
اما در این میان متغیر تعیینکننده خود ترامپ است که برخلاف «دولت پنهان» آمریکا چندان خود را در گیر و دار مسائل و مشکلات تاریخی میان ایران و آمریکا نمیبیند و به راحتی از این موانع عبور میکند؛ اما دولت بایدن و اروپاییها چنین نبوده و نیستند.
ترامپ بیشتر به دلایل روانشناختی شیفته توافق سریع -چه با ایران، چه روسیه و چین و غیره- غالبا با هدف نوعی تصویرسازی است و تاکنون آن را به طرق مختلف با تاکید مداوم بر تمایل خود به مذاکره و توافق با تهران، ارسال نامه و ... نشان داده است.
در این میان هر چند نباید از اهمیت تهدیدهای بیسابقه کنونی آمریکا علیه ایران و گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه فروکاست، اما سخنی به گزاف هم نیست اگر گفته شود که این «نظامیگری» قبل از این که نشانهای جدی از احتمال وقوع یک جنگ و درگیری نظامی باشد، بیشتر با هدف تسریع روند دستیابی به توافق و نشانگر عجله ترامپ در این باره است.
البته این تهدیدات انگیزههای دیگری هم جز فشار حداکثری بر تهران برای رسیدن به توافق دارد که به نوعی نقش کاتالیزور برای رسیدن به این غایت را ایفا میکند؛ از جمله تزریق حس اطمینان به دولت راستگرای اسرائیل و لابی تندروی آن در آمریکا با هدف کنترل و مهار آن و همچنین تلاشی پیشینی برای روایتسازی بعد از توافق و تصویر آن از موضع قدرت.
با این حال، اگر ترامپ در اثنای مذاکرات با هدف شکستن بنبستهای احتمالی به این ادراک برسد که میتواند سطحی محدود از کاربرد زور را «بدون هر گونه هزینه خاصی» اعمال کند، به آن متوسل میشود.
اما در کل این نگاه که ترامپ به دنبال زمینهسازی برای جنگ و درگیری نظامی است، بیانگر عدم شناخت شخصیت اوست. ترامپ آدم عجولی برای دستیابی به اهدافش است و چندان خود را در گیر و دار چنین مقدمهسازیهای زمانبری برای رسیدن به اهدافش نمیکند. او به علت هزینههای جنگ میانهای با آن ندارد. مبنای تصمیماتش هم هزینه فایده اقتصادی است و به همین علت هم وقتی تعرفهها بر خلاف انتظاراتش به امر زیانباری بدل شد، سریعا بیشتر آنها را به حالت تعلیق درآورد.
اما ترامپ در کنار تلاش برای توافق با تهران در منطقه، به دنبال عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان نیز هست که بدون توقف جنگ غزه امکانپذیر نیست. در سایه عدم امکان تشکیل کشور فلسطین به عنوان ما به ازای برقراری روابط ریاض و تل آویو، ظاهرا ترامپ تلاش دارد از توقف جنگ و بازسازی غزه محملی و پلی جایگزین برای آن بسازد.
در این میان ترامپ قرار است ماه دیگر به ریاض و منطقه سفر کند که احتمالا پیشدرآمد آن آتش بس در غزه در دو سه هفته پیشرو باشد. بعد از آن باید دید چه اتفاقی در دیگر پروندههای منطقهای میافتد.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🔺مذاکرات شنبه و ریلگذاری ترامپ!
✍صابر_گل_عنبری
ساعاتی بعد از اظهارات دیشب ترامپ، وزیر خارجه ایران بامداد امروز در پستی، گفته او درباره مذاکرات بلندپایه روز شنبه آتی را تایید کرد، اما گفت که غیر مستقیم گفتگو خواهند کرد.
با این حال، احتمالا سخنان دونالد ترامپ درباره مستقیم بودن مذکرات میان دو طرف نیز واقعیت پیدا کند. حسین موسویان مذاکره کننده ارشد سابق ایران در این باره گفته است که احتمالا همان مدل قبلی مذاکرات قبل از برجام دنبال شود که ابتدا عراقچی وزیر خارجه ایران و ویتکاف فرستاده ترامپ مذاکراتی غیر مستقیم در مسقط داشته باشند و سپس در صورت مثبت بودن نتایج، مذاکرات مستقیم میان مذاکرهکنندگان دو طرف شروع شود.
البته کاربرد واژه «ملاقات» (Meet) در پیام وزیر خارجه در شبکه ایکس هم جالب است. وی در این پست میگوید که ایران و ایالات متحده روز شنبه در عمان «برای گفتگوهای غیرمستقیم» در سطح مقامات عالی «ملاقات» خواهند کرد.
طرف ایرانی که معمولا در این مواقع تمایل دارد که کارها محرمانه پیش برود، اما گویا شیوه خاص ترامپ و پیوست رسانهای سریعش راهی برای ادامه این رویکرد باقی نگذاشته و توئیت سریع وزیر خارجه هم موید این مدعاست.
اما حالا که قرار است مذاکراتی در سطح بالا روز شنبه کلید بخورد، بیشتر سرّ سفر غیر منتظره نتانیاهو به آمریکا نمایان میشود. چنان که در یادداشت قبلی هم گفته شد، عواملی فوریتدار باعث شد کاخ سفید نخست وزیر اسرائیل را به سفری غیر منتظره دعوت کند؛ یکی سفر ترامپ به عربستان و دیگری تحولات پرونده ایران.
به نظر میرسد که با توجه به مذاکرات پیشرو در عمان، ترامپ و برخی اعضای تیمش امثال ویتکاف که به دیپلماسی با ایران تمایل دارند، نگران واکنش و «اقدام خرابکارانه» احتمالی اسرائیل برای در نطفه خفه کردن این مذاکرات بودهاند. به همین خاطر احتمالا راه چاره را در دعوت نتانیاهو قبل از مذاکرات شنبه دیدهاند تا خود ترامپ مستقیما با او سخن بگوید و او را بر حذر بدارد.
جالب هم اینجاست که در این مدت که تهران و واشنگتن در حال برنامهریزی برای چنین دیداری بودهاند، هیچ اطلاعاتی از آن در رسانههای آمریکایی و اسرائیلی درز پیدا نکرد و همین نشان میدهد که طرف آمریکایی تا زمان اعلام خبر از جانب ترامپ و آن هم در نشست خبری با نتانیاهو مساله را محرمانه نگاه داشته است؛ دلیل آن هم احتمالا نگرانی از واکنش اسرائیل برای دست زدن به کاری و اقدامی با هدف ممانعت از برگزاری این مذاکرات بوده است.
دیشب که نشست کاخ سفید را دنبال میکردم، نشانهای از یک اتفاق تصنعی و پیش برنامه ریزی شده ندیدم و چهره نتانیاهو متفاوت از دیدارهای قبلی بود.
او در این نشست به طرق مختلف تلاش داشت که وضعیت را آرام مدیریت کند و مانع اتفاقی غیر منتظره و از کوره در رفتن ترامپ شود. به نوعی شخصیت خودشیفته او را قلقک داد. در موضوع تعرفهها، با تملق خاصی این سیاست را ستود و تلاش داشت از این طریق مدخلی برای کاهش تعرفه 17 درصدی برای کالاهای اسرائیلی پیدا کند، اما موفق نشد و ترامپ گفت که آمریکا کمکهای زیادی به اسرائیل میکند و فکر نمیکند تعرفهها را کاهش دهد. با این حال بعید نیست که در آینده آن را کاهش دهد.
درباره نقش ترکیه در سوریه هم که بخشی از دستور کار نتانیاهو برای اقناع ترامپ به اتخاذ موضع علیه آن بود، تلاش کرد دستکم در برابر دوربینها از مدخل روابط خوب ترامپ و اردوغان به این مساله ورود کند. در مقابل هم رئیس جمهور آمریکا از دوستیاش با همتای ترک خود گفت و از نتانیاهو خواست که مشکلات را با ترکیه عقلایی حل کند.
فعلا با وجود مغازله کلامی ترامپ برای نتانیاهو، اما او دست خالی از آمریکا بازگشت. او که مخالف دیپلماسی با ایران است، انتظار نداشت ترامپ در حضورش مدام از مذاکره آن هم مستقیم سخن بگوید. همین نارضایتی شرکای اولترا راست در کابینه اسرائیل را به دنبال خواهد داشت.
در کل ادبیات دیشب ترامپ آن هم در حضور نتانیاهو نوعی ریلگذاری برای مذاکرات و توافق بود. اما شروع مذاکرات در عُمان به معنای در دسترس بودن توافق نیست و راه سختی در پیش است، از یک طرف ترامپ عجله و شتاب دارد و از طرف دیگر رسیدن به توافقی مرضی الطرفین در بازه زمانی کوتاه و سریع آن هم در میانه انبوه موانع و چالشها بسیار سخت و دشوار است.
همچنین باید منتظر خروجی مذاکرات شنبه در جهت تعیین دستور کار مذاکراتی بود و همین خود خان مهمی است.
اما در کل با توجه به شخصیت خود ترامپ و فارغ از این که اطرافیان تندروی او چه میخواهند، احتمالا به دنبال توافقی در پرونده هستهای است که در آن امتیازی را کسب کند که بتواند آن را در مقابل برجام اوباما و بایدن علم کند و بر روی آن مانور دهد. تا ببینیم چه میشود.
/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0
🌎 خلاصه کتاب در هفت دقیقه:
تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ، نوشته جان مرشایمر
🌿 کتاب The Tragedy of Great Power Politics یکی از مهمترین آثار در حوزه روابط بینالملل است که جان مرشایمر، نظریهپرداز برجسته رئالیسم تهاجمی، در آن تلاش میکند منطق قدرت در سیاست جهانی را توضیح دهد. این کتاب بهویژه به این پرسش پاسخ میدهد که چرا رقابت میان قدرتهای بزرگ اجتنابناپذیر است و چرا صلح پایدار در نظام بینالملل تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. مرشایمر با ارائه یک چارچوب نظری قوی و استفاده از شواهد تاریخی، نشان میدهد که قدرتهای بزرگ همواره در جستجوی برتری نظامی و هژمونی منطقهای هستند، زیرا تنها از این طریق میتوانند امنیت خود را تضمین کنند. در دنیای امروز که رقابت آمریکا با چین و روسیه تشدید شده، نظریات این کتاب بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کردهاند.
دیگران درباره این کتاب چه گفتهاند؟
«مرشایمر با تحلیلهای دقیق و مستند نشان میدهد که آرمانگرایی در سیاست بینالملل جایگاهی ندارد و قدرتهای بزرگ صرفاً به دنبال منافع خود هستند.» – Foreign Affairs
«این کتاب یک شاهکار در تحلیل روابط بینالملل است که سیاست خارجی ایالات متحده را از دریچهای واقعگرایانه بررسی میکند.» – The New York Times
«هرکس بخواهد سیاست قدرتهای بزرگ را درک کند، باید این کتاب را بخواند.» – Henry Kissinger
جان مرشایمر کیست؟
جان مرشایمر استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو و یکی از مهمترین نظریهپردازان مکتب رئالیسم تهاجمی (Offensive Realism) در روابط بینالملل است. او علاوه بر The Tragedy of Great Power Politics، کتابهای مهمی مانند Why Leaders Lie و The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy را نوشته است. دغدغه اصلی مرشایمر این است که نشان دهد قدرتهای بزرگ چگونه در رقابتی بیپایان برای حفظ و گسترش نفوذ خود عمل میکنند. او همچنین منتقد سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه و اروپا بوده و معتقد است که آمریکا باید از جاهطلبیهای بیش از حد جهانی پرهیز کند و بر حفظ قدرت خود تمرکز داشته باشد.
🔹 خلاصه کتاب
۱. اصول رئالیسم تهاجمی
مرشایمر در این کتاب نظریه رئالیسم تهاجمی را مطرح میکند که بر این باور است که آنارشی حاکم بر نظام بینالملل باعث میشود قدرتهای بزرگ همواره در تلاش برای افزایش قدرت خود باشند. برخلاف رئالیسم تدافعی که ادعا میکند دولتها فقط برای حفظ امنیت خود اقدام میکنند، مرشایمر معتقد است که قدرتهای بزرگ برای تضمین امنیت خود به دنبال هژمونی منطقهای و کاهش قدرت رقبای بالقوه هستند. او استدلال میکند که این رقابت بیپایان، بهویژه در میان قدرتهای بزرگ، اجتنابناپذیر است و باعث میشود که حتی در شرایطی که جنگ مستقیم رخ نمیدهد، تنشهای شدید و رقابتهای استراتژیک ادامه یابد.
۲. چرا صلح پایدار ممکن نیست؟
مرشایمر معتقد است که ساختار آنارشیک نظام بینالملل، نبود یک قدرت مرکزی برای حفظ نظم، و عدم اطمینان دولتها از نیات یکدیگر، باعث میشود که حتی اگر کشوری تمایلی به تجاوز نداشته باشد، برای جلوگیری از تهدیدهای احتمالی آینده به دنبال افزایش قدرت خود باشد. این منطق بهویژه در مورد قدرتهای نوظهور مانند چین مصداق دارد که با افزایش تواناییهای اقتصادی و نظامی خود، سایر کشورها را به اقدام متقابل وادار میکند. در نتیجه، هرگاه کشوری به قدرتمندتر شدن نزدیک شود، سایر کشورها علیه آن ائتلاف میکنند تا از برتریجویی آن جلوگیری کنند.
۳. هژمونی منطقهای و استراتژی آمریکا
یکی از مهمترین مباحث این کتاب، مفهوم «هژمونی منطقهای» است. مرشایمر استدلال میکند که در طول تاریخ، تنها یک قدرت موفق شده است هژمونی جهانی به دست آورد: ایالات متحده در نیمکره غربی. بااینحال، او معتقد است که واشنگتن نباید به دنبال حفظ هژمونی در سایر مناطق باشد، زیرا چنین جاهطلبیهایی پرهزینه و ناکارآمد خواهد بود. بهجای آن، آمریکا باید از ظهور قدرتهای رقیب در مناطق دیگر، بهویژه چین در آسیا، جلوگیری کند. این استراتژی، که او آن را «موازنه فراساحلی» (Offshore Balancing) مینامد، بر جلوگیری از ظهور یک هژمون رقیب تأکید دارد بدون اینکه ایالات متحده خود را درگیر جنگهای غیرضروری کند.
۴. نمونههای تاریخی و تحلیل جنگها
مرشایمر برای تأیید نظریه خود، نمونههای تاریخی متعددی ارائه میدهد. او به رقابت قدرتهای اروپایی در قرن نوزدهم، ظهور آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم، و جنگ سرد میان ایالات متحده و شوروی اشاره میکند. او نشان میدهد که در تمام این موارد، تلاش برای دستیابی به برتری نظامی و جلوگیری از هژمونی رقبای بالقوه، دلیل اصلی جنگها و تنشهای بینالمللی بوده است. از نظر او، جنگهای آینده نیز بر همین منطق استوار خواهند بود و هیچ تغییری در ماهیت سیاست بینالملل ایجاد نخواهد..
🔺ایران و آمریکا؛ سرانجام چه میشود؟!
در سیاست تهدید و تطمیع ترامپ در قبال ایران چاشنی تهدید و عصا غلیظتر است و میتوان گفت که تقریبا به استثنای مواردی نادر در حدود پنج دهه گذشته، هیچ دورهای از روابط تنشآلود فیمابین شاهد کاربست چنین تهدیدهای آشکاری به توسل به زور و حمله نظامی نبوده است. این ادبیات نظامی آمریکا با افزایش تحرکات در پایگاه دیهگو گارسیا در اقیانوس هند و همچنین پایگاههای آن در منطقه خلیج فارس قرین است. بنابراین پرسش کانونی این روزها این است که بالاخره تنش ایران و آمریکا و اسرائیل در دوره دوم ترامپ به درگیری نظامی میانجامد و تعیین تکلیف میشود یا ممکن است که به یک توافق ختم شود.
تهران به نظر میرسد ضمن جدی تلقی کردن تهدیدها به دنبال کنترل و مدیریت این تنش نسبتا بیسابقه از طریق ترکیبی از تاکتیکهای متفاوت است و به احتمال زیاد رونمایی از شهرهای موشکی، بازدید از تنگه هرمز و اقدامات نظامی دیگری را با هدف تاثیر گذاشتن بر محاسبات طرفهای مقابل دنبال کرده است. کما این که نوع تعامل ایران با نامه ترامپ و دادن پاسخ رسمی به آن، همچنین برداشتن پرچم آمریکا از زمین ورودی شهر جدید موشکی، باز گذاشتن مسیر گفتگوی غیرمستقیم پس از مخالفت با مذاکره مستقیم، بخشی از تاکتیکهای تهران برای مدیریت تنش است.
در مقابل به نظر میرسد که ترامپ و تیمش خیلی عجله دارند و حل و فصل سریع پرونده ایران را بخشی از تلاش خود برای «احیای ابهت و عظمت» آمریکا در جهان و خاورمیانه میدانند. در این راستا، گویا سرّ مهار و تاثیرگذاری بیشتر بر دیگر بازیگران منطقه از عربستان و ترکیه، تضمین امنیت و ادغام اسرائیل در نظم منطقهای و پیشبرد «پیمان ابراهام» را در نتیجهبخش کردن سریع سیاست فشار حداکثری در قبال تهران جستجو میکنند.
اما آیا سرانجام این فشار حداکثری در سایه تهدیدهای فزاینده مبنی بر کاربرد گزینه نظامی به درگیری نظامی و جنگ ختم میشود؟ در پاسخ به این پرسش، جمعبندی نگارنده این است که جنگ به معنای یک جنگ متعارف و گسترده بعید است و آنچه بیشتر مطرح است حمله به تاسیسات هستهای و نظامی ایران است؛ این حمله هم که البته نوعی جنگ با اهداف محدود است، زمانی اتفاق میافتد که ترامپ و تیم کاری او به این جمعبندی برسند که این کار بدون وقوع جنگی پرهزینه در منطقه امکانپذیر است. در واقع همان ادراکی که ترامپ را به سمت صدور دستور ترور بلندپایهترین مقام نظامی ایرانی کشاند، اگر درباره حمله بیهزینه به تاسیسات هستهای نیز شکل بگیرد، اقدام خواهد کرد؛ چه خود آمریکا اقدام کند چه اسرائیل را به دلایلی پیش بفرستد.
در حال حاضر ظاهرا ترامپ بیشتر به تهدید به کاربرد زور تمرکز دارد تا استفاده از آن و میخواهد تحت فشار این فضا مذاکره و توافقی دستکم درباره برنامه هستهای شکل بگیرد که همان نتیجه حمله احتمالی به تاسیسات هستهای را در پی داشته باشد.
بازی در لبه پرتگاه جنگ یک شیوه مذاکراتی ترامپ است که با طرح حداکثر خواستهها در کنار وارد کردن حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی در بستر فضایی نظامی از جمله بستن کامل منافذ صادراتی ایرانی و در راس آنها صفر کردن صادرات نفت و چه بسا گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه در نهایت توافق و معاملهای را رقم بزند که در آن دست بالا را داشته باشد و لو این که به کلیه خواستهها هم نرسد.
اما همین بازی در لبه پرتگاه جنگ هزینههای سنگینی برای ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد و محصول بارز آن رکورد شکنیهای پیدرپی دلار در این روزها و به تبع آن قهقرای تصاعدی وضعیت معیشتی است.
در کنار آن هم بعید نیست که فشارهای چندلایه با حملات غیر علنی محدود و حوادثی امنیتی در ماههای پیشرو همراه شود؛ چنین اتفاقاتی هم اهداف متعددی را دنبال میکند، از پیشرانی نظامی امنیتی برای شروع مذاکرات و رسیدن به توافق تا سنجش واکنش تهران و برنامهریزی برای تحرکات نظامی تدریجی مبتنی بر آن.
اما در این میان دو متغیر در ماههای آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بیسابقهترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است.
در عین حال، اكنون چند کانال در این رابطه فعال هستند و پیغام پسغامها را رد و بدل میکنند؛ اما هنوز مذاکره غیرمستقیم جدی شکل نگرفته است و باید دید سرانجام دیپلماسی نامه به کجا ختم میشود. فعلا که بعید است این نوع دیپلماسی و مذاکره غیر مستقیم به گشایشی جدی منجر شود.
#صابر_گل_عنبری