🚔 غرامت ۱۷.۵ میلیون دلاری پلیس نیویورک به بازداشتیهای محجبهای که مجبور به کشف حجاب شدهاند
در پی یک دادخواهی سنخی که با شکایت دو زن محجبه آمریکایی آغاز شده است، مقرر گردیده که پلیس نیویورک ۱۷.۵ میلیون دلار یا (1,120,000,000,000تومان) به زنان محجبهای غرامت بپردازد که مجبور شدهاند به دستور پلیس برای عکسبرداری ثبت هویت هنگام بازداشت، حجاب خود را بردارند. وکلای این پرونده میگویند بر اساس توافق در این پرونده بیش از ۳۶۰۰ نفر غرامت دریافت خواهند کرد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
برگرفته از:
🔗 مشروح خبر
⚖️ @GuilanBarOriginal
حزب الله ایران را تنها خواهد گذاشت
باورکردن این سناریو برای بیشتر مومنان به رویکردهای جمهوریاسلامی سخت و بلکه غیر قابل هضم است که با فرض تکوین جنگ تمام عیار بین ایران- اسرائیل، به اغلب احتمال حزب الله ایران را تنها خواهد گذاشت. سهل است که دمشق نیز از پیوستن به چنین جنگی امتناع خواهدکرد. گزاره کاملتر چنین است: به گمانم در صورت تکوین جنگ بین ایران-اسراییل، هیچ دولت مسلمان و عرب، حتی سوریه، لبنان و عراق به چنین نبردی ورود نخواهند کرد. البته محتمل است حوثی ها گام هایی در این مسیر بردارند. ولی چرا حزب الله ورود نخواهد کرد؟!!
۱- نخست آن که حتی حزب الله در وهله نخست به منافع ملی لبنان می نگرند. بنابراین چنان چه ورود به این جنگ فرضی را به ضرر خود بدانند، از درگیری گسترده اجتناب خواهند ورزید. به رویکرد شیخ حسن نصرالله پس از رخداد حمله به کنسولگری متمرکز شوید. ایشان به نرمی و با خونسردی و لبخند گفت ایران خودش پاسخ این حمله را خواهد داد و نیازی به دخالت حزب الله نیست؛
۲-فضای عمومی لبنان مخالف ورود این کشور به جنگ بوده است. چنان که طی شش ماه گذشته رویکرد حزب الله در برابر نبرد غزه و دشمن اسرائیل(اشغالگر) کژدارو مریز بوده و هرگز نخواسته تمام قد به این نبرد ورود کند. چنین رویکردی هم خیال اسرائیل را راحت کرده و هم هراس مردم لبنان را؛
۳- بر عکس رویکرد کاملا دفاعی حزب الله در برابر اسراییل، نتانیاهو در پی آن است که به هرطریق ممکن بر تهدید ذاتی شمال تمرکز نماید. به دو دلیل: گسترش میدان جنگ و دوم عقب نشاندن حزب الله تا شمال رودخانه لیتانی.
کوتاه آن که به گمانم و به اغلب احتمال، با فرض ناچیز و بسیار کمرنگ رخداد جنگ همه جانبه میان ایران- اسرائیل، حزب الله از ورود به چنین جنگی خودداری خواهد ورزید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اندیشه استراتژیک
اندیشه استراتژیک پدیده ای ذهنی یا سوبژکتیو است. به همین دلیل کار این اندیشه ورزی مستقیما حل وفصل مشکلات جامعه و دولت نیست. همان گونه که اسلاوی ژیژک باورمند است، اندیشه استراتژیک می کوشد به پرسش های کلی تر بپردازد. مانند این که یک استراتژیست در نخستین مواجهه با طرح هر مشکل اجتماعی- سیاسی، خود بخود و بالذاته می پرسد: آیا این واقعا یک مشکل و مساله است؟! آیا این مشکل واقعا زیربنایی است؟! یا در وهله بعد در برابر طرح و برنامه ها و معادلات ارائه شده برای حل مشکلات بالذات می پرسد: آیا این شیوه معادله سازی برای حل مساله منطقی-زیربنایی و درست است؟! حتی ممکن است در جایی برای دستیابی به کنه و سرشت مساله ناگزیر شود بپرسد: چه شد که کار بدین جا کشیده شد؟!چگونه و طی چه فرآیندی کار بدین جا کشیده شد؟! کوتاه آن که اندیشه استراتژیک، در پی آن است که کارشناسان و بلکه مردم را به تفکر ژرف تر رهنمون شود. او در پی آگاهی بخشی برای رساندن مخاطبین به اندیشیدن جهانی به جای تمرکز نقطه ای و منطقه ای است. همین مسئولیت و شاید وظیفه, کار استراتژیست را بس سخت می کند. زیرا از یک سو تمرکزی مستقیم بر حل وفصل مشکلات ندارد و از سوی دیگر در پی کشاندن اذهان به وادی های عمیق تر و زیربنایی تر است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
رئیسی مقصر است؟
اگر پاسختان مثبت باشد، قاعدتا روحانی، احمدی نژاد، خاتمی، رفسنجانی، میرحسین و بازرگان هم چنین انند. نه؟! چگونه ممکن است تنها این رئیسان به عنوان گردانندگان قوه مجریه، در افزایش بیش از 106000 برابری بهای سکه طلا از 1357 تا کنون متهم باشند؟!!چنین اتهامی ناموجه و اثبات ناپذیر است. پس دلایل این افزایش باورنکردنی 106000 برابری(رسیدن بهای سکه از 420 تومان سال1357 به 45000000 تومان در فروردین 1403) چیست؟! چگونه ممکن است در چنین دوره طولانی این شش مدیر، در پیشرفت ایران و سعادت ایرانیان ناکام مانده باشند؟! به اغلب احتمال درجا زدن ایران و عقب ماندنش نسبت به کشورهای رقیب پیشین، نتیجه چهار بنیاد ناگوار است: نداشتن استراتژی ملی درازمدت کارآمد، سیاست خارجی بازدارنده، ساختار اجرایی فرسوده و مدیران کارنابلد.
این بنیان های چهارگانه، دور تسلسل باطلی بوده که همچنان مستمر مانده و لگام هایی برای درجا زدن بر گردن ایران و ایرانیان بوده اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگی در راه نیست
لیکود و بی بی و به اغلب احتمال شماری از جاسوسان اسرائیل(اشغالگر) حتی در رده بالای تصمیم سازی جمهوری اسلامی و ستون پنجم توانمندشان در ایران، راه برونرفت از باتلاق غزه را تنها در وارد کردن ایران و حزب الله به این معرکه، گسترش دادن به میدان جنگ و فراگیر کردن آن، ایضا از راه کشاندن ایالات متحده آمریکا به آن می پندارند. ولی جدای از دهها پارامتر دیگر ممانعت کننده برای خاورمیانه ای شدن جنگ، تا جایی که به ورود آمریکا به جنگی دیگر بر می گردد، پدیده ای نزدیک به محال خواهد بود. با پوزش از اعضای گرانمایه، برای 8 امین بار، دلایل آن را از منظر ژئواستراتژی در قالبی تیتر وار یادآوری می کنم:
1- امسال برای پنجمین سال پیاپی جمهوری خلق چین به عنوان دشمن و هدف اصلی ایالات متحده اعلام شد، که باید حداکثر توان ها متوجه کانتینمنت (containment) یا سد نفوذ او باشد. بنابراین باز کردن هر جبهه دیگری، درست خلاف این دومین اصل سیاست خارجی آمریکا خواهد بود؛
2- به شکست کشاندن یا دستکم لگام زدن بر اهداف اروپای خاوری فدراتیو روسیه، برای اعضای اروپایی ناتو هدفی کانونی است که واشنگتن تا کنون در قالب فرسایشی کردن جنگ اوکراین آن را رهبری کرده است. از دیدگاه ناتو و واشنگتن، تکوین هر میدان دیگری، ساخته و پرداخته و افروزنده کرملین نشینان است؛
3- در جهت تمرکز بر چین و روسیه، ناتو و آمریکا برآنند که دستکم در قالبی صوری و با رسمیت دادن به دولت مستقل فلسطینی، خاورمیانه را آرامتر سازند. این هدفی است که به اغلب احتمال سال جاری خورشیدی و بلکه سال جاری میلادی به تحقق خواهد رسید. این سمی مهلک برای لیکود و محور مقاومت خواهد بود. بنابراین بیبی به عنوان لیدر لیکود، با دست زدن به تحرکات هدفدار، ولی بی نتیجه، می کوشد خاورمیانه را در تمرکز استراتژيک ناتو و واشنگتن قراردهد. از دیدگاه لیکود، تکوین کشور مستقل فلسطینی، حتی روی کاِغذ، به منزله آغاز پایان دولت یهود خواهد بود؛
4- سال جاری میلادی، برای سیستم لیبرال دمکراسی آمریکا و به ویژه دمکرات ها، تعیین کننده ترین سال است. آنان می خواهند مردی ماجراجو و تشنه قدرت به نام دانالد ترامپ را که در صدد برهم زدن کلی رویکردهای آمریکا است، از دور خارج کنند. آن هم با پشتوانه و تکیه بر رئیس جمهوری آلزایمری. در این صورت چگونه ممکن است حتی آیپک(لابی اسرائیل در امریکا)با وجود نفوذ همه جانبه در سیاست آمریکا، اجازه شکل گیری جنگی با سرانجام نامعلوم بدهد؟!
کوتاه آن که نه تنها جنگی رخ نخواهد داد، بلکه میدان غزه نیز کوچکتر خواهد شد. سهل است که به اغلب احتمال عزم جهانی در جهت تشکیل یافتن رسمی-بیانیه ای کشور فلسطینی به نتیجه ای عینی منتهی خواهد گردید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پیشینه افطاری دادن کاخ سفید
دیشب بایدن مراسم افطاری دادن هر ساله کاخ سفید را هر چند کم رونق تر از گذشته برپا کرد. بیل کلینتون سنت افطاری دادن های بزرگ در کاخ سفید را جا انداخت و زان پس بی توقفی معنی دار همچنان انجام شده است.
ولی 219 سال پیش، این توماس جفرسون، سومین رئیس جمهور ایالات متحده بود که اولین مهمانی افطاری را با دعوت از نماینده دولت خودمختار تونس بر پا کرد. توماس نویسنده اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا بود. هم چنین وی به همراه جرج واشنگتن، برترین رهبران بنیانگذار آمریکا و از 1801 تا 1808 رئیس جمهور این کشور بود (همزمان با اوایل سلطنت فتحعلی شاه قاجار). گرچه جفرسون دادار باور بود و خرد را برتر از وحی می انگاشت و به معجزات، باکره بودن مریم مقدس، گناه نخستین و ملکوتی و الهی بودن اناجیل و اصولا مذاهب اعتقاد نداشت، ولی هرگز نخواست به ستیز با آداب و رسوم مردم و ملل برخیزد. جفرسون "حامی جدایی دین از سیاست و نویسنده قانون آزادی ادیان ویرجینیا بود. از دیدگاه جفرسون، جدایی دین از سیاست، راهی برای حذف مذهب نبود. بلکه این کار، ضامن حفظ حقوق تمامی مذاهب در جامعه بود. او میان داشتن اندیشه مذهبی و اعتقاد به سکولاریسم تضادی نمی دید. او تلاش خود را برای وارد کردن جدایی دین از نهاد دولت در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و اجرایی کردن آن در ویرجینیا از سال1786(زمان آغا محمد خان قاجار) را یکی از سه کار عظیم در همه عمرش خواند"( منبع: پویا زارعی، کارشناس ارشد تاریخ از سوربن فرانسه. ۱۳۹۶، تاثیر کوروش بر توماس جفرسون و بنیان های آمریکای مدرن"). به هر روی جفرسون به رغم خرد باوری، چه در هنگام معاونت رئیس جمهوری و چه طی دو دوره ریاست جمهوری، هرگز در پی دین ستیزی بر نیامد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اسرائیل در پی چیست؟
روشن تر از آفتاب است که تیم بی بی در پی کشاندن حزب الله و جمهوری اسلامی به جنگ غزه است. از این شفاف تر پرهیز جمهوریاسلامی از جنگ با اسرائیل است. آشکار است که امروزه روز اسرائیل به بن بستی استراتژیک رسیده است. بی بی فاقد توانایی دستیابی به پیروزی سریع در غزه می باشد. جهان هم برخلاف هدف استراتژيک دستکم ۲۵ ساله لیکود، در شرف به رسمیت شناختن دولت فلسطین حتی پیش از تاسیس جغرافیایی آن است. نتانیاهو هم باورمند است در این صورت برنده اصلی جریان غزه فلسطینی ها خواهند بود؛ حتی چنان چه به نابودی حماس منتهی شود.
به هر روی برخی خواهان انتقام سخت جمهوری اسلامی از اسرائیل(اشغالگر) در کشتار سران و سرداران مستقر در کنسولگری ایران در دمشق شده و حتی شماری نیز خواهان شتاب دهی به برنامه اتمی شدن کشورند تا سپری بازدارنده و یا به گمانشان نیرومند و بازدارنده برای تهران باشد. شگفت آن که تحریک جمهوری اسلامی به جنگ دقیقا خواست لیکود است. چنان که نتانیاهو ساعاتی پس از به هوش آمدن زیر تیغ جراحی با خشنودی حمله به کنسولگری ایران در دمشق را بیرون کردن نحوست سیزده بدر دانست. این عملیات با اشراف شگرف اطلاعاتی انجام شد. در واقع لحظاتی پس از بیرون رفتن سفیر جمهوری از سفارت، بیدرنگ جنگنده های اسرائیلی موشک (یا موشک ها) خود را شلیک کرده و ۱۱ تن، از جمله ۸ فرمانده- مستشار ایرانی را هدف قرار دادند. نتانیاهو و دستگاه تبلیغاتی پیرو او در تحریک کردن ید طولایی دارند؛ ولی به اغلب احتمال این بار نیز تصمیم سازان جمهوری اسلامی قصد ورود مستقیم به جنگ را نخواهند داشت.
نداشتن مرز مشترک با اسرائیل و فاصله جغرافیایی بین این دو، توانایی محدود قدرت هوایی و برتر از آن همراه نبودن بیشتر شهروندان به تکوین جنگ، سه عامل توانمند بازدارنده جمهوریاسلامی است. کوتاه آن که احتمال تکوین جنگ بین جمهوریاسلامی- اسراییل(اشغالگر)،کمتر از احتمال جنگ فرا زمینی ها با زمینی ها است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بشار اسد در میان دانشجویانش
عکس بالا بشار اسد را در میان دانشجویان سوری نشان می دهد. چندین تیپ پوشش زنان در این تصویر مشاهده می شود: پوشش کامل حنفی سفید رنگ، پوشش سر مشکی مقنعه ای،پوشش سر و گردن گل گلی، بدون پوشش سر و مو، بدون پوشش سر و دستان، بدون پوشش سر و دست و گردن و... بیشتر زنان و دختران با انواع آرایش.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جناب آیت الله رئیسی، دکتر قالیباف، سردارسرلشگر سلامی، سیدحسن جان خمینی، جناب خاتمی و احمدی نژاد و آیت الله حسن روحانی و فرزندان خلف صالح جناب آیت الله رفسنجانی، جناب آیت الله علم الهدی و نمایندگان پاکباز و مدیران شیفته خدمت و ذوب شده در انقلاب اسلامی و کرور کرور دیگر مقامات و مدیران مسئول دلسوز؛ بدون اجازه، از سوی این شیر زن و سه شیر فرزندش به عنوان ایرانیان برخوردار از نعمات بی شائبه و گسترده انقلاب اسلامی،به ويژه در زمینه ایمن سازی راه تردد، سال نو را تبریک میگم. خوش و خرم باشید و دماغتان مثل همیشه چاق.استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی نابود، حجاب ها همچنان برقرار و راهتان مانند همیشه پر رهرو باد.
@karimipour_k
جناب رئیسی از چشم انداز ها چه خبر؟
حکومت سوسیالیستی طراز شوروی، متکی به مکتبی همه سو نگر بود. سوسیالیسم طراز شوروی با دهها هزار کتاب و مقاله منبعث از دیدگاه های مارکس، انگلس، لنین، و... تا دهه ها ادبیاتی متمایز،خیره کننده و جذاب را پی افکند. این مکتب سینما، تئاتر، موزیک، رقص و خلاصه هنر خود را پی ریزی و جا انداخته بود. حتی اصول استراتژی های نظامی، ملی و بزرگ را متفاوت از جهان غرب(لیبرال-دمکراسی) برپا نموده و با طرح و برنامه های درازمدت به مهندسی چگونگی روابط متقابل مردم-دولت، مردم-مردم و دولت-دولت پرداخته و در نهایت اتوپیا(مدینه فاضله) ی خود را به سرانجام رساند. چنان که تا ۱۹۶۵، مسکو به همه خواسته های 10گانه مشترک مارکس-انگلس در مانیفست کمونیست کارل مارکس و فریدریش انگلس دست یافت. ولی در پایان چه شد؟! سرنوشت ابرقدرت شوروی با وجود داشتن مکتب، فلسفه، هنر، ادبیات، اقتصاد، شهرسازی، کسب و کار، نتیجه جامعه و انسان طراز سوسیالیسم چه بود و چه یادگار ماندگاری داشت؟!
حال خوب است از جناب آیت الله دکتر رئیسی که خود و اسلافش از تمدن بزرگ اسلامی و پیشتر افق چشم انداز ۱۴۰۴ یاد می کردند در جایگاه رئیس یک جمهوری شیعی پرسیده شود جامعه و انسان طراز شیعی در انتهای این خیابانی که بخواهی- نخواهی رعیت در حال پیمودن آن هستند، قرار است به کجا برسند؟ مدینه فاضله حکومت شیعی چیست و حاوی چه ویژگیهایی است؟ با کدام فلسفه سیاسی؟ با ارائه کدامین مکاتب هنری و ادبیاتی و سینما و تئاتر؟! با توسل به کدام نحله و استراتژی؟! با کدام کسب و کار متفاوت از شیوه تولید سرمایه داری؟! مدرسه و دانشگاه و انسان طراز شیعی سده بیست و یکمی در حکومت شیعی حاوی چه ویژگی هایی است؟!
20 سال پیش رئیس جمهور همین حکومت و دبیر مجمع تشخیص مصلحت که هنوز در راس قدرت مانده، پس از ماهها بررسی و پژوهش با صرف کلی هزینه بیت المال و تایید و امضا شده رهبر معظم، پاسخ خود را در قالب فرادست ترین سند ملی پس از قانون اساسی، یعنی سند چشم انداز 1404, در قالب این واژه ها به مردم و جهانیان اعلام کردند:
جامعه ایران در افق این چشم انداز(1404= 11 ماه دیگر) چنین ویژگی هایی خواهد داشت: توسعه یافته، برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در علم و فنآوری، متکی بر سهم برترمنابع انسانی، سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصت های برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دو از فقر، فساد، تبعیض و بهره مند از محیط زیست مطلوب. فعال، مسئولیت پذیر، ایثارگر، مومن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و شکوفاییایران و مفتخر به ایران بودن. دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فنآوری در سطح آسیای جنوب غربی و...الهام بخش، فعال و موثر در جهان اسلامبا تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نو اندیشی و پویایی فکری و اجتماعی،تاثیرگذار ب همگرایی اسلامی و منطقه ای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه های امام خمینی(ره). دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.(منبع: چشم انداز ۲۰ ساله ای،مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی).
حال که بر شما و رعیتی چون من آشکار شده که نتیجه ۱۹ ساله این سند جز باقی ماندن مشتی واژه های قشنگ چیزی جز پوچ نبوده و همه اسلافتان بی استثنا نه تنها در تولید این چشم انداز شکیل کاری نکرده اند، سهل است که حقیقتا ایران را به سوی قهقرا کشانده اند، خوب است چنان چه از بنیه فکری و وجدان کاری و عرق ایراندوستی برخوردارید، پیش از ترسیم چشم انداز تخیلی دیگری که به اغلب احتمال عنقریب جایگزین افق 1404 خواهد شد ، لحظاتی به پرسش های پاراگراف دوم همین یادداشت بیندیشید. هر چند دانم که نمی توانید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بدون شرح
برگرفته از کانال تلگرامی: تاریخ معاصر ایران
@karimipour_k
شش خوشبخت
ملت-دولت های پرشماری غبطه زندگی آبرومندانه و اشرافی این شش ملت را می خورند. آنان با ارزشترین پول جهانی را دارند. درآمد سرانه آنان در شمار فراترین های جهانی است. بهترین خودروها و خانه ها را داشته و از دیدگاه ملاک های توسعه انسانی در شرایطی بسیار خوب به سر می برند. با این همه، هر شش کشور همسایه از دیدگاه اقلیمی بسیار خشک بوده و در حالت طبیعی خاکشان بیشتر قلیایی و غیر قابل استفاده است. گرمای فلج کننده 8 ماهه، نداشتن رودخانه دائمی، چشم انداز مشابه بیابانی و پر از تپه های رملی و ماسه های روان. با وجود این، بسیاری از مردم جهان تمایل به کار در شش کشور جنوبی خلیج فارس را دارند. کم نیستند توسعه چی هایی که با نامیدن آنها به کشورهای پردرآمد نفتی، زیربنای پیشرفت این شش ملت را منابع نفت و گاز و صدور کلانش می پندارند. ولی دارا بودن نفت و گاز برای ثبات سیاسی-اقتصادی، داشتن نفوذ در سیاست بین الملل، بازار بزرگ، امنیت مناسب و در کل خوشبختی ملت شرط کافی نیست؛ که اگر چنین بود ونزوئلا، عراق، ترکمنستان، ایران، لیبی، الجزیره و سوریه باید در جایگاه برابر و بلکه فراتری از کویت، بحرین، قطر، امارات، عمان و عربستان سعودی بودند. زیرا افزون بر در اختیار داشتن منابع هنگفت هیدروکربنی، از جغرافیا و اقلیم بسیار مناسب تری از اعضای شش گانه شورای همکاری خلیج فارس برخوردارند.
رژیم های سلطنتی محتاط، محافظه کار و اغلب میانه رو، استراتژی سیاست خارجی عملگرا و امنیت جو، مدارا پیشگی و پرهیز از رادیکالیسم در مدیریت مردم- کشور و اعتماد به سرمایهگذاری های بلند مدت توسعه، این شش ملت را ایمن و با ثبات نگاهداشته است. خوب به این حکومت های سلطنتی- شیخوخیتی موفق بنگریم و این ششگانه های خوشبخت را با رژیم های با پیشینه جمهوری، رادیکال، ایدئولوژیک و امتگرای تفاخر جویی چونان مصر، الجزیره، لیبی، سوریه و عراق، بسنجیم. در 70 سال اخیر، تا جایی که به نشاط و سعادت مردمانشان بر می گردد، چه نمره ای را در کشورداری به رژیم های ارتجاعی، سلطنت طلب، مفت خور و وابسته به امپریالیسم عرب جنوب خلیج فارس می دهید؟! نمره شما به حکومت های انقلابی و ضد امپریالیستی، عراق، الجزیره، سوریه، ایران، لیبی و یمن چند است؟! اگر تنها یک هفته مرزها بین این دودسته کشورها برای آمد و شد آزاد شود، از کجا به کجا سیل کوچندگان روان خواهد شد؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
مالزی؛ نیرومندی در یکپارچگی است
همین دوش پی بردم که سعدی علیه الرحمه هم محتمل است گاهی دچار ارزیابی اشتباه شود؛ که شده است. گلستانش را باز کنید و داستان سوم در بخش سیرت پادشاهان (باب نخست) را بخوانید که حکایتی شورانگیز و پهلوانی است. ولی این جاوید و ابدی نام تاریخ ادب جهان, در پایان این قصه سراسر اکشن و ماجراجویانه، نتیجه ای گرفته که برای جغرافیای سیاسی امروز چندان هضم شدنی نیست. می فرمایند: ...ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. سپس به عنوان شاهد مثال دوبیت دلکش تر از ترانه های بانو دلکش سروده است:
نیمنانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر
کاش این جهان دیده جهانیان پسند، امروز زنده بود و مرا نزد خویش می پذیرفت تا ورا می گفتم اقلیمی(کشوری) می شناسم که نه دو پادشاه، که 9 شاه دارد؛ این شاهان چنان با هم خو گرفته و در کشورداری تقسیم کار کرده اند که اگر هم درویشی در اقلیمشان به سر برد، خود خواسته و از بیعرضگی شخصی است و نه رژیم حکومت. فدراسیون مالزی را می گویم. همان که شعارملی و بنیاد سرودشان را در تیتر آورده ام: نیرومندی در یکپارچگی است.
مالزی نه تنها گل سرسبد کشورهای عضو همکاری های اسلامی است، که با ثبات ترین اقتصاد حوزه ASEAN را پس از سنگاپور در اختیار دارد.البته توسعه یافتگی مالزی به مراتب از سنگاپور ارگانیک تر است. 46 سال مستمر است رشد اقتصادی بیش از 7% را تجربه می کند. درآمد سرانه شهروندانش از 12000دلار گذشته است. در عین حال به نسبت 56 عضو دیگر همکاری اسلامی، از آزادی های بالاتری برخوردار بوده و دانشگاههایش در ردیف های بالای رنگینگ جهان قرار دارند. با وجود رشد مستمر اقتصادی- اجتماعی و امنیت قابل قبول برای سرمایه گزاری، این کشور جنوب خاوری آسیا، تقریبا همه عوامل شناخته شده برای بی ثباتی را نیز در خود جای داده است:
۱- ترکیب زبانی-اتنیکی، مالزی موزاییکی است. یعنی دهها و بلکه صدها گروه زبانی را در خود جای داده است. مالایایی ها، چینی ها و هندی ها، سه گروه عمده هستند که هر کدام حزب خود را دارند(سه حزب آنان را نمایندگی می کند)؛
۲- کشور متشکل از 13 ایالت است. یا به سخن دیگر از 9 پادشاهی و 4 قلمرو(ایالت غیر پادشاهی) اتنیکی و فدرال، زیر نظر فرمانداران منصوب پوتراجایا (پایتخت) مدیریت شده که از اختیاراتی شبیه شاهان 9 گانه برخوردارند؛
۳-گرچه بیشتر مالایی ها مسلمانان سنی هستند و این در قانون اساسی گنجانده شده است، ولی آزادی دینی- مذهبی- فرقه ای، فراگیر است. به گونه ای که اغلب در همسایگی مساجد، بتخانه های هندو و معابد بودایی ها برپاشده اند؛
۴- پوتراجایا با پکن بر سر قلمرو دریای چین جنوبی دارای اختلافات ژرف است، ولی در عین حال چین یکی از ۳ شریک تجاری کوالالامپور محسوب می شود.
ولی مالزی با وجود موزاییکی بودن شهروندان از دیدگاه فرهنگی، استقرار 9 سلطنت و تکیه بر اسلام سنی، چگونه توانسته به چنین پایداری کم مانندی دست یابد؟! بر پایه ماده ۳۲ قانون اساسی مالزی، هر 5 سال یکی از شاه نشین های 9 گانه جوهور، کداح، پاهنگ، نگری سمبیلان، کلانتان، پراک، سلانگور، پرلیس و ترنگانا، به جایگاه شاهنشاهی مالزی می رسد و طی این مدت همه شاه نشین ها و نیز دو ایالت ملاکا و پنانگ و دو منطقه- کلانشهر فدرال پوتراجایا و کوالالامپور تابع او هستند. البته رژیم شاهی مشروطه بوده و شاه نمی تواند برای دو دوره متوالی به شاهنشاهی برسد. حقوق سالیانه اش 223 هزار دلار بوده و حق اظهار نظر و دست اندازی در امور دولتی- سیاسی را ندارد. سلطان کنونی مالزی ابراهیم فرزند اسکندر است که از 24 ژانویه امسال شاه شده است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
مواظب جهشتان باشید
جهش در فارسی پریدن است برای گذر از موانع. راستش با مجموع سد های پرشماری که در برابر جمهوریاسلامی از درون و برون قد علم کرده اند، به اغلب احتمال رشد جهش گونه در تولید کالا و خدمات مانند سال های پیشین شعاری بیش نخواهد بود. بهتر آن است که دستکم مواظب شکستن سرمان(که جدی هم هست) در وادی های خاورمیانه، اروپای خاوری، دریای چین جنوبی و فراگیرتر شدن تحریم ها باشیم. به قول حکیم نظامی گنجوی:
سر بجهد چون که بخواهد شکست
وین جهش امروز در این خاک هست
در واقع مهم اراده بر جهش نیست، بلکه اصل بر زدایش سدها و موانع پیش روی خارجی- داخلی است؛ وگرنه دستاورد جهش بد، جز خواری و خفت چه می تواند باشد؟!
چو آن بد جهش رفت نزدیک شاه
ورا دید با بنده در پیشگاه (شاهنامه؛ چ بروخیم ۲۹۶۰)
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دلار
چگونه ممکن است با پایه حقوق ماهانه 10-15-20 میلیون(اکثریت) آن هم با تورم بیش از 40-45 درصد و دلار حول و حوش 60 هزار تومان، چرخ زندگی ها روان باشد؟! سهل است که کسی هم دم برنیاورد و در مجموع ثبات کلی برقرار باشد؟!! حتی چنان چه میانگین درآمد ماهیانه ایرانیان 30 میلیون تومن باشد، 500 دلار میشود.با این وجود هم جمهوریاسلامی حتی دوماه هم در برابر این معادله هزینه- درآمد دوام نیاورده و دچار بی نظمی می شود. به عبارت بهتر با درآمد تومانی(ریالی) و هزینهکرد دلاری(فعلا 60هزارتومان) فرضی جاری، نظم شکننده کنونی، بیدرنگ متلاشی خواهد شد. پس راز و رمز پایداری رژیم چیست و در کجاست؟!
راز ساده ثبات اقتصادی- سیاسی این است که ارزش دلار در ایران و برپایه برابری قدرت خرید، بیشینه 17/5هزار تومان است. حتی بانک جهانی، بهای دلار را در بازار ایران بر اساس برابری قدرت خرید در 1402, حدود 16944تومان تخمین زده است. این یعنی این که چنان یک آمریکایی بخواهد با 100 دلار از هایپر خرید کند و همان روز وساعت هم یک ایرانی با 100 دلار بازاری که می شود 6 میلیون تومان(100×60000=6000000) قصد خرید داشته باشد، سبد اجناس خریداری شده ایرانی بیش از ۳/۵ برابر آن شهروندفرضی آمریکایی می شود. ولی چرا PPP ایران(برابری قدرت خرید تومان), بیش از سه برابر نرخ بازار دلار است؟!
نخستین عامل نیروی کار بسیار ارزان و تقریبا رایگان ایرانی ها است که هزینه تولید را کاهش می دهد. دوم و بلکه مهمتر، ارزانی یا تقریبا مفت بودن همه حامل های انرژی در ایران محسوب میشود. سوم خدمات ارزان بیمه درمانی و...می باشد. چهارم کیفیت متفاوت و البته نازلتر کالاها و خدمات است. هم چنین PPP تحت تاثیر تعرفه های تجاری دولت قرار می گیرد. در مجموع حکومت-دولت جمهوری اسلامی با پشتوانه درآمد نفتی و... برای حفظ ثبات سیاسی و نظم جاری بازار، گسترده ترین و غول آساترین رانت ها را در قالب واردات برای توزیع ارزانتر ارائه می دهد. یعنی بدین وسیله از سهم توسعه درازمدت کاسته و برای حفظ نظم لرزان جاری سوبسید می دهد. استمرار چنین چرخه ای برای توسعه درازمدت ایران و تولید، نکبت بار خواهد بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرا اسرائیل پاسخ نداد؟!
36 شبانه روز متوالی موشک های پر قدرت و ویرانگر اسکاد بر سر اسرائیلی ها فرود می آمد. 42 موشک. از 17 ژانویه تا 28 فوریه 1991. بیش از 74 اسرائیلی کشته شده و بیشتر مردم هفته ها در پناهگاهها مستقر بودند. پرزیدنت صدام حسین که پس از تصرف کویت با واکنش حمله گسترده و فراگیر نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به کشورش مواجه شده بود، با دو هدف در برابر بوش پدر (جورج هربرت برت واکر بوش)، اسرائیل را موشکباران کرد: خارج کردن 8 کشور مسلمان از ائتلاف به بهانه جنگ با اسرائیل و دوم وارد کردن جمهوریاسلامی به این کارزار ضد آمریکایی و اسرائیلی. ولی درست به خاطر دارم که اسحاق شامیر نخست وزیر و حییم هرزوگ رئیس جمهور، کمترین اعتنایی به موشکباران نکرده و کوچکترین واکنشی به این حملات دهشتناک عراق زیر فرماندهی صدام حسین نداشتند. چرا؟! مگر قدرت واکنش نداشتند؟ این بی واکنشی چه دلیلی داشت؟!!
اسرائیل(اشغالگر) به جای غرق شدن در تاکتیک ها، استراتژی عراق را هدف قرار داده بود. به عبارت دیگر، چنان چه اسرائیل به این جنگ ورود می کرد، به اغلب احتمال همه 8 کشور عرب از ائتلاف ناتو-امریکا به نفع عراق خارج شده و ممکن بود پای جمهوری اسلامی نیز به چنین جنگی باز شود. فراموش نمی کنم که در آنروزها دستکم 8 نماینده مجلس شورای اسلامی طی خطابه های تند و آتشین، خواهان کمک و حتی ائتلاف با صدام در جنگ با آمریکا شدند. اسرائیل نه تنها به اقدامات تلافی جویانه دست نزد، سهل است که تقریبا سکوت محض در پیش گرفت. آنان این اصل سون تزو را که پیروزی در جنگ، باید بدون دست زدن به جنگ حاصل شود، سرلوحه قرارداده و اهداف استراتژیک پرزیدنت صدام حسین را مقهور بی عملی خود ساختند.
امروزه روز نیز، چنان چه هدف استراتژيک کابینه ائتلافی جنگ نتانیاهو گسترش جغرافیای جنگ با وارد کردن جمهوری اسلامی و ایالات متحده به معرکه غزه است، که هست؛ پاسخش در یک گزاره دو واژه ای خطاب به شورای امنیت ملی نهفته است: هیچکار نکنید.
باور کنید با این هیچکاری و بی واکنشی، جهان تا ماه های نزدیک آتی، اسرائیل را وادار به ایجاد کردن تغییرات استراتژیک در اهداف درازمدتش خواهد نمود. البته به اغلب احتمال تصمیم سازان جمهوریاسلامی حتی پیش از توصیه امثال من، خود به هیچکار نکردن واقفند و آن را در توان ایران تنها مانده نمی بینند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
در مسقط چه می گذرد؟
"جمهوری اسلامی از طریق عمان به ایالاتمتحده اطلاع داده است که قصد دارد مستقیما به اسرائيل حمله کند، مگر اینکه ایالاتمتحده آتش بس فوری در غزه و عدم تهاجم زمینی به رفح را تضمین کند"(کانال تلگرامی صابرین نیوز، ۸ اپریل). بخش نخست این خبر یعنی حمله مستقیم جمهوری اسلامی به اسرائيل نشدنی بوده است(تکوین جنگ). ولی شرط برقراری آتش بس، محتمل است. ولی در عین حال اسرائيل (اشغالگر) از گونه ای حمله و تعقیب حماس در رفح دست بر نخواهد داشت. هدف این یادداشت بررسی کوتاه دو گزاره احتمال آتش بس و چگونگی حمله به رفح است.
۱- احتمال برقراری گونه ای آتش بس محدود بسیار محتمل است؛ زیرا پرستیژ بین المللی اسرائيل رو به نشیب و کاهش است. تنها چند دولت معدود همچنان مدافع رویکرد اسرائیل در غزه اند. درون اسرائیل نیز وفاداری به لیکود و رهبرش بی بی، رو به اضمحلال نهاده است؛
۲- به اغلب احتمال تاکتیک ارتش اسرائیل دیگر مانند حملات کور به شهرهای غزه، خان یونس، دیرالبلح، بیت حانون، بیت لاهیا و... نخواهد بود. ولی در عین حال هرگز نفوذ در این آخرین پناهگاه بزرگ حماس را رها نخواهد کرد. به گمانم اسرائیل در جهت خواست ایالات متحده و شرکای اروپایی اش، در صدد است رفح را از طریق نیروهای آموزش دیده و به یاری اطلاعاتی آمریکا تحت کنترل در آوردن. چنین رویکردی تلفات دو طرف نبرد را کاهش داده و برای جامعه جهانی نرمتر می نماید. چنان که بدرالبوسعیدی وزیر خارجه سلطنت عمان در بیانیه پس دیدار با عبداللهیان آورده است: عمان از ابتکار کاهش تنش در منطقه...پشتیبانی می کند. خارج کردن دو لشگر و چند تیپ از غزه نیز، بیانگر آن است که اسرائیل زین پس در قالب حداکثر گردان عمل خواهد کرد؛
۳- به گمانم جمهوری اسلامی کم کم به رویکرد: بهترین کار، هیچکار است، در ارتباط با اسرائیل پی برده است. چنان که هم حزب الله و هم تهران، به رغم ضربات متعدد اسراییل، گونه ای سکوت در پیش گرفته اند. این همان رویکردی بود که اسرائیل در برابر موشک پرانی صدام به خاکش در جریان حمله آمریکا به عراق در پیش گرفت.
۴- ممکن است تهران از راههای گوناگون اطلاعاتی به تمایل سرسختانه کرملین برای شعله ور نگاه داشتن جنگ در غزه و باب المندب پی برده باشد. در عین حال نقش پکن در فشار به تهران برای امنیت تنگه عدن را نمی توان نادیده انگاشت.
به هر روی به گمانم ممکن است تهران آرام آرام به امتیازات همراهی با جامعه جهانی و نزدیکی به ایالاتمتحده پی برد. به هر روی پندارم چنین است که نبردها در غزه تا پایان های تعطیلات عید فطر رو به کاهش خواهد نهاد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پشت پرده تداوم جنگ غزه
خوب است بر این گزاره خبری سردار سرلشگر دکتر صفوی(مشاور عالی نظامی رهبری) تمرکز شود:"...روس ها از این که جنگ غزه که جنگ اوکراین را به فراموشی سپرده، فرصت خوبی پیدا کردند و مشغول تثبیت استان های تصرف شده هستند.".
کارشناسان ژئواستراتژی به خوبی آگاهند که این سال ها روسیه در حساس ترین دوره تاریخ معاصر و شاید تاریخ ۳۰۰ ساله خود به سر می برد. به سخن دیگر کرملین از دیدگاه ژئواستراتژی در بن بست سختی قرار گرفته که رهایی از آن نیازمند چیزی مانند معجزه است. ناتو از قطب تا مدیترانه گسترش یافته و قفقاز جنوبی طی تحرک و فرایندی بی سابقه دارد به سوی غرب کشیده می شود. چینی ها نیز ماه به ماه به پنج کشور آسیای مرکزی نزدیکتر شده و این حیاط خلوت تاریخی روس ها را جایگاه مناسبی برای مانور خود دیده اند. کوتاه آن که به گمانم روسیه هیچگاه طی ۱۰۷ سال گذشته، این چنین تحت محاصره و تحریم گسترد نبوده است.
البته فدراتیو روسیه غیر از ذخایر بزرگ(شاید بزرگترین) تسلیحات غیر متعارف (مانند انواع سلاح های هسته ای)، جهت دفاع نهایی از حاکمیت و پاسداری از یکپارچگی ملی- سرزمینی، ابزار ارزان دیگری را هم در دست دارد: آتش افروزی و یا کمک به استمرار جنگ در نقاط و مناطقی که بدان وسایل، تمرکز غرب و ناتو را بر خود پرت کرده و یا کم کنند. به اغلب احتمال به همین دلیل است که کرملین از تداوم جنگ در غزه، باب المندب، دریای چین جنوبی، بالکان و ... حمایت می کند.
تلاش های روسیه در جهت کاستن از تمرکز استراتژيک ناتو و غرب روبه افزایش نهاده است. این گمانه زنی از آغاز جنگ اوکراین تا امروز، دستکم ۸ بار در قالب یادداشت در همین کانال آمده است.
ولی جای شگفتی است که جناب سرلشگر صفوی با وجود اذعان به بهره برداری روشن روسیه از استمرار جنگ در غزه، چرا تلاشی در خور، برای جا انداختن آن در تصمیمات عالی ملی نکرده و یا دستکم آثاری از این تلاش ها دیده نمی شود؟! مگر نه این که با این حساب پرزیدنت پوتین و نتانیاهو در یک مسیر و هدف قرار می گیرند؟! پیامد آتش افروزی کرملین در رخدادهای تحریکگر سوریه نمایان نیست؟! آیا چنان چه از عهده کرملین برآید، مشوق جهتگیری های خطیر بیشتر جمهوری اسلامی نخواهد شد؟! بس بدیهی است که همواره و تا کنون، ایالات متحده و ناتو حامیان اصلی اسرائیل(اشغالگر) بوده اند. ولی در عین حال، امروزه روز فرخنده ترین رخداد مشترک برای نتانیاهو- پوتین، وارد کردن حزب الله به جنگ غزه خواهد بود. جناب سرلشگر تعبیرم نادرست است؟!!!
به قول وحشی بافقی:
تو می بینی و من پیچش مو
تو ابرو، او اشارت های ابرو
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جمهوری اسلامی نخواهد جنگید
همین هفته، جنبش ۶۵ ساله فتح(جنبش آزادی بخش میهنی فلسطین) بیانیه ای داد و از جمله مخالفت خود را با مداخله خارجی، به ويژه جمهوری اسلامی ایران در امور فلسطین اعلام کرد. این در حالی است که برخی رسانه ها و تحلیلگران لیکود و بلکه آیپک، از پیش تر، مناسبترین راه پیروزی اسرائیل از میدان پیچیده کنونی را منطقه ای شدن جنگ و ورود ناگزیر ایالات متحده به آن دانسته اند. به گمان حامیان واقعی اسرائیل، جنگ یا باید فراگیر شود و یا هر چه زودتر خاتمه یابد.
حتی همین دیروز(چهار شنبه ۳ آپریل) دونالد ترامپ به روشنی گفت: به نتانیاهو توصیه میکنم که به سرعت جنگ را پایان دهد و به زندگی عادی بازگردد.
امروز (۵ اپریل) نیز بایدن به صراحت گفت: آمریکا قویا از اسرائیل در برابر تهدید ایران پشتیبانی می کند. بی بی نیز به آگاهی واشنگتن رسانده که اسرائیل (اشغالگر) آماده است در برابر واکنش ایران به حمله دمشق، بیدرنگ درگیری را به سطح دیگری ارتقا دهد.
ولی واشنگتن، لندن و سایر پایتخت های اروپایی، مدت هاست بدین نتیجه دست یافته اند که به اغلب احتمال جمهوری اسلامی تمایلی به ورود به هیچ جنگی ندارد. مهمترین مشکل مفسرین و تحلیلگران سیاست خارجی و دفاعی، آن است که بر خبرهای روز تکیه داشته و در دام تحرکات تاکتیکی گرفتار می شوند. در حالی که به اعتبار شاخص های ژئواستراتژی، ورود ایران به جنگی منطقه ای نزدیک به محال است. هر چند فدراتیو روسیه و اسرائیل از چنین رویکردی استقبال می کنند. چنان که روسیه از فرصت ۶ ماهه جنگ غزه و تمرکز غرب بر آن در جهت تثبیت وضعیت خود در اوکراین، حتی در بازه زمانی موقت سود برد؛ و هر چند کرملین در صورت قرار گرفتن در تنگنای بیشتر، به هر وسیله در پی آتش افروزی بر خواهد آمد.
کوتاه آن که تا جایی که به جمهوری اسلامی بر می گردد، ورودش به جنگ نزدیک به ناممکن است
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگی در راه نیست
لیکود و بی بی و به اغلب احتمال شماری از جاسوسان اسرائیل(اشغالگر) حتی در رده بالای تصمیم سازی جمهوری اسلامی و ستون پنجم توانمندشان در ایران، راه برونرفت از باتلاق غزه را تنها در وارد کردن ایران و حزب الله به این معرکه، گسترش دادن به میدان جنگ و فراگیر کردن آن، ایضا از راه کشاندن ایالات متحده آمریکا به آن می پندارند. ولی جدای از دهها پارامتر دیگر ممانعت کننده برای خاورمیانه ای شدن جنگ، تا جایی که به ورود آمریکا به جنگی دیگر بر می گردد، پدیده ای نزدیک به محال خواهد بود. با پوزش از اعضای گرانمایه، برای 8 امین بار، دلایل آن را از منظر ژئواستراتژی در قالبی تیتر وار یادآوری می کنم:
1- امسال برای پنجمین سال پیاپی جمهوری خلق چین به عنوان دشمن و هدف اصلی ایالات متحده اعلام شد، که باید حداکثر توان ها متوجه کانتینمنت (containment) یا سد نفوذ او باشد. بنابراین باز کردن هر جبهه دیگری، درست خلاف این دومین اصل سیاست خارجی آمریکا خواهد بود؛
2- به شکست کشاندن یا دستکم لگام زدن بر اهداف اروپای خاوری فدراتیو روسیه، برای اعضای اروپایی ناتو هدفی کانونی است که واشنگتن تا کنون در قالب فرسایشی کردن جنگ اوکراین آن را رهبری کرده است. از دیدگاه ناتو و واشنگتن، تکوین هر میدان دیگری، ساخته و پرداخته و افروزنده کرملین نشینان است؛
3- در جهت تمرکز بر چین و روسیه، ناتو و آمریکا برآنند که دستکم در قالبی صوری و با رسمیت دادن به دولت مستقل فلسطینی، خاورمیانه را آرامتر سازند. این هدفی است که به اغلب احتمال سال جاری خورشیدی و بلکه سال جاری میلادی به تحقق خواهد رسید. این سمی مهلک برای لیکود و محور مقاومت خواهد بود. بنابراین بیبی به عنوان لیدر لیکود، با دست زدن به تحرکات هدفدار، ولی بی نتیجه، می کوشد خاورمیانه را در تمرکز استراتژيک ناتو و واشنگتن قراردهد. از دیدگاه لیکود، تکوین کشور مستقل فلسطینی، حتی روی کاِغذ، به منزله آغاز پایان دولت یهود خواهد بود؛
4- سال جاری میلادی، برای سیستم لیبرال دمکراسی آمریکا و به ویژه دمکرات ها، تعیین کننده ترین سال است. آنان می خواهند مردی ماجراجو و تشنه قدرت به نام دانالد ترامپ را که در صدد برهم زدن کلی رویکردهای آمریکا است، از دور خارج کنند. آن هم با پشتوانه رئیس جمهوری آلزایمری. در این صورت چگونه ممکن است آیپک(لابی اسرائیل در امریکا)با وجود نفوذ همه جانبه در سیاست آمریکا، اجازه شکل گیری جنگی با سرانجام نامعلوم بدهد؟!
کوتاه آن که نه تنها آمریکا به جنگ با ایران به هیچ وجه ورود نخواهد کرد، بلکه با همه قدرت مانع گسترش جبهه جنگ در غزه خواهد شد. سهل است که به زودی فشار بر اسرائیل از طریق عزم جهانی در قالب تشکیل رسمی-بیانیه ای فلسطین به نتیجه منتهی خواهد شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بازنده بزرگ
از هفته پیش کرملین اصطلاح"عملیات ویژه نظامی" را که ماه ها برای توصیف درگیری ها در اوکراین استفاده می کرد، کنار نهاد. دمیتری پسکوف سخنگوی کرملین جمعه پیش طی مصاحبه ای گفت:"ما در موقعیت جنگی هستیم. آری در آغاز کار با عملیات ویژه نظامی شروع شد. ولی اکنون که این دار و دسته در اوکراین شکل گرفته و همه غرب طرف اوکراین است، این عملیات برای ما به جنگ تبدیل شده است."
حقیقتا هم ارتش فدراتیو نیز طی 90 روز اخیر در اوکراین عالی عمل کرده است. افزون بر تصرف آوودیوکا، روسیه حملات هوایی در اوکراین را تا مرزهای لهستان پیش برده است. سازه ها و زیربناهای انرژی اوکراین پیاپی توسط روسیه ویران می شوند. کار به جایی رسیده که افزون بر الحاق رسمی چهار استان خاوری اوکراین به روسیه، آنان در پی تصرف محور خارکف در شمال تا ادسا در جنوب برآمده اند. حتی خیلی هم دور از انتظار نیست ولادیمیر پوتین کار زلنسکی و اوکراین را تا پاییز به پایان برساند. ولی با این همه، از منظر ژئواستراتژی فدراتیو روسیه شکست خورده و به اغلب احتمال، استراتژیست های واقع بین و غیر کرملینی روس، به درک این واقعیت دست یافته اند. چرا؟!!
نخست آن که جنگ فرسایشی شده و ممکن است تا 10 سال دیگر هم به درازا بکشد. حتی بر فرض کل خاور دنیپر، سهل است همه خاک اوکراین به اشغال روسیه در آید، ناتو باز هم تسلیم این واقعیت نشده و تحریم ها و گونه هایی رزم-دفاع استمرار خواهد یافت. دوم آن که شاید ناتو برای کاستن فشار روسیه بر اروپای خاوری، طرح عضویت اوکراین را در دستور کار قرار دهد. چنان که آنتونی بلینکن وزير امور خارجه ایالاتمتحده گفت: "اوکراین سرانجام به عضویت ناتو در خواهد آمد؛ ولی اکنون باید نقشه راهی روشن در جهت دستیابی به این هدف تدوین شود". سوم این که کرملین به روشنی شاهد پیوستن شتابان دو کشور بیطرف مانده کلاسیک(برای 70 سال) فنلاند و سوئد به ناتو بود. حال چرا قفقاز این کلیدی ترین سپر تاریخی روسیه از دست نرود؟!! مگر نه این که پاشینیان ایروان را با شتابی تند به سوی اتحادیه اروپایی، فرانسه و آمریکا رهنمون کرده و پیوندهای زیربنایی سازه های خود را با روسیه یکی پس از دیگری قطع می کند؟ مگر ترکیه و اسراییل، باکو را در اختیار نگرفته اند؟ تفلیس هم که تنها مترصد دستیابی به فرصتی کوتاه برای پیوستن به اتحادیه اروپایی و بلکه ناتو است. چهارم آن که سازه های ناتو به سرعت در پیرامون روسیه، این بروب دونگ نگ(سرزمین غول آسا) را دارند خفه می کنند. افزون بر استقرار دهها پایگاه در چک، لهستان، بلغارستان، اکنون ناتو در حال ایجاد پایگاه های غول پیکر نسل پنجمی در فنلاند، سوئد و رومانی است. چنان که در رومانی پایگاهی با وسعت 3 هزار هکتار با هزینه اولیه بیش از 2/5 میلیارد دلار در حال ساخت است که می تواند تا 10000 تفنگدار را در خود جای داده و دریای سیاه را برای روسیه نا امن سازد. پنجم آن که 5 دولت-ملت آسیای مرکزی که برای بیش از 2 سده آستر کت روس ها بوده اند، آرام آرام در حال چرخش به سوی پکن برآمده و راه برونرفت از خفگی جغرافیایی-ارتباطی خود را در گرایش به چین یافته اند. ششم و برتر از همه، از دست رفتن تدریجی، ولی مستمر و و استوار پشتیبانی درونی مردمی ولادیمیر در میان شهروندان این فدراتیو است.
بس کوتاه آن که از منظر شاخص های استراتژی، سیستم دیکتتاتور ماب ولادیمیر-مدودفی فدراتیو روسیه رو به شکستن است. این پدیده ای محتوم و درمان ناپذیر می نماید. شگفت آن که همین هفته خبرگزاری اسپوتینگ روسیه از قول پوتین نوشت: "روسیه در دوره سختی از تاریخ خود قرار دارد؛ از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بدخواهان قصد دارند ما را نابود کرده و تحت سلطه خود درآورند".البته به گمانم این استراتژی و اهداف نادرست کرملین است که روسیه و پوتین را به سمت دره مرگبار فروپاشی کشانده است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
منشا تحولات بزرگ جمهوریاسلامی در ۱۴۰۳
طی 119 سال گذشته همه تغییرات بزرگ سرنوشت ساز و سنگین ایران، متاثر از دگرگونی در سیاست بین الملل، فروپاشی قدرت های بزرگ و خلاصه تغییر نظم و نظام بین المللی و منطقه ای بوده است. از جمله میتوان از تاثیر رخدادهای زیر در تحولات ایران یاد نمود:
تاثیر دکترین فضای آزاد سیاسی جیمی کارتر در تکوین انقلاب اسلامی، تکوین جنبش ملی شدن صنعت نفت پس از افول قدرت بریتانیا طی جنگ دوم، تکوین جنبش مشروطه متعاقب استراتژی حفظ مستعمره هند از سوی بریتانیا برای ایجاد سد در برابر روسیه، فروپاشی روسیه تزاری و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایجاد دگرگونی های بزرگ استراتژی در فضای شمالی ایران، پیروزی استراتژی باخت-باخت ریگان در جریان جنگ 8 ساله.
بر این پایه، بدون تکوین رخداد یا رخدادهایی گسترده در فضای پیرامونی ایران، احتمال تغییرات درون حکومتی ضعیف می نماید. از این منظر امکان تکوین دو رخداد بزرگ در فضاهای پیرامونی ایران بس محتمل و پیامدهایش بر جمهوری اسلامی همه جانبه و بلکه فراگیر می نماید:
احتمال بالای به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی از سوی آحاد اعضای ملل متحد و کاهش گسترده تنش ها در منطقه خاورمیانه حول و حوش این قضیه؛ دوم و البته مهمتر تحت فشار قرار گرفتن فدراتیو روسیه از جانب ناتو، غرب و بلکه چین، از شش جهت قفقاز، آسیای مرکزی، اروپای شمالی، دریای سیاه، قطب شمال و فضای درونی است. به اغلب احتمال این دو تحول بزرگ، خواه و ناخواه جمهوریاسلامی را طی سال ۱۴۰۳ در معرض تغییرات ژرف سیاسی- حکومتی قرار خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اسرائیل همچنان می تازد
دیروز چهارشنبه ۸ فروردین(28 مارچ) مؤسسه گالوپ نتایج یک نظرسنجی معتبر را منتشر کرد که بر پایه آن 55% آمریکایی ها مخالف ادامه حملات اسرائیل (اشغالگر) به فلسطینی ها و غزه اند. در شب انتشار همین نظرسنجی، در جریان سخنرانی بایدن در کارولینای شمالی، ناخشنودی حاضرین از سیاست غزه ای آمریکا در برابر اسراییل به فریاد مداوم اعتراض تبدیل شد. هم چنین امروز برنی سندرز سناتور ورمونت با انتقاد تند از پشتیبانی مالی-نظامی آمریکا از اسرائیل فریاد کشید: مردم آمریکا دلشان نمی خواهد شاهد کشتار کودکان فلسطینی و به گرسنگی کشیدن غزه ای ها باشند. پیشتر خانم کریس کونز زبانزدترین سناتور دمکرات(پس از ریچارد مورفی) از ایالت دلاور(ایالت بایدن) طی گفتگوی تلویزیونی به شدت اسرائیل را مورد حمله قرار داد. وی ضمن دفاع از چاک شومر و سخنرانی اش علیه اسراییل، تهدیدی بی سابقه را علیه دولت اسرائیل و نتانیاهو انجام داد.
ولی با وجود صدور قطعنامه شورای امنیت دایر بر قراری آتش بس و رای ممتنع بی سابقه آمریکا به آن و با وجود استمرار حملات انتقادی تند کاخ سفید و کنگره علیه نتانیاهو، حتی با وجود مخالفت ترامپ با ادامه جنگ و نیز با این که دستکم 5 دولت اروپایی آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن زود هنگام دولت مستقل فلسطینی، آن هم پیش از تکوین عملی آن اعلام کرده اند و به رغم فضای رو به مخالفت جهانی با سیاست های اسرائیل، نتانیاهو همچنان بر تداوم جنگ در غزه و حمله زمینی به رفح پایبند مانده و از سه هدف نابودی حماس، بی خطرکردن همیشگی نوار غزه و مخالفت با تشکیل هر گونه دولت فلسطینی حمایت می کند.
شگفت آن که روسیه و چین نیز همچنان بزرگترین برندگان شعله ور ماندن این جبهه بوده و در برابر هر طرحی دایر بر سرد شدن آتش جنگ غزه به لطائف الحیل مخالفت می ورزند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اسرائیل مستقل نیست؟!
در ادبیات سیاسی ایران چنین جا انداخته شده و بلکه رسوب یافته که اسرائیل (اشغالگر) نه تنها وابسته به ایالاتمتحده آمریکا است که در واقع بسان ستاره 51 ام در پرچم این ابرقدرت می باشد. امروزه روز جهان شاهد است که اسرائیل برخلاف رویکرد واشنگتن و بلکه در تضاد با دکترین کاخ سفید، دمادم بر تداوم خشونت در غزه و فلسطین افزوده و کمترین بهایی به خواسته های بایدن، هریس و در کل هاوس و کنگره ندارد. با وجود این که نتانیاهو با پافشاری بر مواضع خشونت خواهانه اش هم موجبات کاهش نفوذ بین المللی- منطقه ای اسرائیل شده، هم لیکود را برای همیشه در فضای درونی اسرائیل به گوشه پرتاب کرده و خود نیز به خودکشی سیاسی تن داده، حاضر نیست به کمتر از خواسته های نابودی حماس، آزادی کامل گروگان ها و تضمین امنیت اسرائیل تن دهد. جدا از ارزیابی چنین رویکردی، جنگ غزه و چگونگی آن تا کنون به اثبات رسانده که برخلاف تفسیرهای جا افتاده، وابستگی کامل اسرائیل به استراتژی آمریکا، چندان هم در بر دارندهمه واقعیت ها نیست. یکی از زمینه های کژروی دائمی جمهوریاسلامی گرفتار شدن در تارهای عنکبوتی همین تحلیل های برساخته است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرا حالا؟!
امروز حسن روحانی رئیس جمهور پیشین طی دیدار با اعضای هیات تحریریه رونامه ای، خبرهای سوخته، ولی بس خطیری برزبان جاری ساخته است. مانند این که ترامپ ۸ بار پیام داد که مذاکره کنیم. هم چنین در همین راستا، از قول نخست وزیر پیشین عراق گفته است، سعودی ها، اسرائیل و منافقین نخواهند گذاشت شما به توافق نهایی با آمریکا برسید. وی افزوده است که عوامل خارجی که از قبل فعال بودند، در کنار عوامل داخلی، دست به دست هم دادندو ترامپ را تشویق کردند که از برجام خارج شود. در پیوند با سخنان ایشان طرح کردن چند نکته بایسته است:
۱- نخست آن که چرا این گونه خبرها با جزئیات را در همان دوره مسئولیت به آگاهی مردم نرساندید؟!
۲- دو این که با وجود در اختیار و در دسترس داشتن این همه نهادهای امنیتی و به رغم آن که جناب شما پله های تا دسترسی به رئیس جمهوری را با همین صبغه امنیتی بودن طی کردید، چرا در افشای دقیق نهادها، کانون ها و اشخاص ضد برجام کوشش جانانه ای نکردید؟! دستکم امروز آنان را معرفی کنید؛
۳- این چه آداب و رسومی است که تا هنگام ریاستی درازمدت(۸ساله) تقریبا مهر سکوت بر دهان می کوبید و زمانی که کارتان به پایان می رسد، یکسره انقلابی، منتقد شده و بلکه در جایگاه آلترناتیو جای می گیرید؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نمی توانند جمهوری باشند
عصر رادیکالیسم سیاسی در اروپا از سده نوزده هنگامی و به شرحی آغاز شد که احزاب برخاسته از بورژوازی و خرده بورژوا، پرچم طغیان علیه اشراف (اریستوکرات) و سیستم های امپراتوری و شاهی که آنان را نمایندگی می کردند بر افراشت. حاصل این شورش و انقلاب های پرشمار و جا به جای اروپاییان دو دستاورد کلی بود: برچیده شدن بساط سلطنت و سپس جایگزینی گونه ای رژیم جمهوریتی با آن ها. به گونه ای که در آن عصر، جمهوری خواهی نمادی از رادیکالیسم و بلکه رادیکالیسم ترین پنداشته می شد. به هر روی رویکرد ساقط کردن رژیم های شاهی و جایگزینی آن با گونه های جمهوری(جمهوری های ریاستی، نیمه ریاستی، پارلمانی و قس علیهذا) اروپاییان، مانند دگر رویکرد و ابداعاتشان، همچون چرخه ای بی توقف مورد استقبال ملل آسیایی و آمریکای لاتین قرار گرفت. چنان که تا دو سده بعد، یعنی تا همین امروز، جهان سیاست پر از است از دهها گونه رژیم جمهوری.
ولی شگفت آن که در چنین گیروداری، برخی ملت های اروپایی به رغم داشتن آزادی و اختیار نسبی در تغییر دادن رژیم حکومت و پیروی از مد روز جمهوری خواهی، با پیروی از عقلای ملتشان بر حفظ رژیم شاهی اتفاق کردند و البته در پی هر چه بیشتر مشروطه کردنشان برآمدند. استدلال های راهبران بریتانیا، نروژ، سوئد، دانمارک، هلند، بلژیک، اسپانیا، لوکزامبورگ و...دایر بر سلطنتی ماندن از سوی چندین ملت آسیایی نیز بسا از پیشتر پذیرفته شده بود. چنان که ژاپن، مالزی، ملت های جنوبی خلیج فارس و ...آن را همچنان در دستور کار قرار داده اند.
چکیده برهان ها و استدلال های باورمندان به ماندگاری گونه ای شاهی(حتی مشروطه گسترده) دستکم برای برخی کشورها مانند بریتانیا و شاهنشاهی های اروپا و ژاپن، چنین است که بقای کشور و گستره جغرافیایی آن، یا حفظ استقلال، یکپارچگی سرزمینی- مردمی و پاسداری از میراث تاریخی، تنها با حفظ گونه ای شاهی ممکن است. به سخن دیگر ادبیات حامی شاهنشاهی ملت هایی مانند بریتانیا و ژاپن برآن است که بقای سلطنت در این کشورها، گونه ای اختیار یا انتخاب نیست، بلکه برای تداوم حیات ملی، شیوه و رویکردی اجباری و گریزناپذیر است؛ چرا که سرشت جغرافیای سیاسی و تاریخی این ملت ها چنین ایجاب می کند و بدون این گونه رژیم، تجزیه ملت و کشور گریزناپذیر خواهد بود. به سخن دیگر این ادبیات بر آن است که برخی سرنوشت و ته نوشت برخی ملت ها با شاهی در آمیخته و جز آن نمی تواند باشد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فنجون و فیل
بالاخره پس از گذشت 60 سال، معنای اصطلاح فارسی فیل و فنجون را لمس کردم. این دو نمادهای بزرگی و کوچکی به شمار می روند. حاوی گونه ای پارادوکس که تجمیع آنان به دور هم و یا سازش و دوستی و یکپارچگی میانشان به نظر ناممکن می آید. ولی در جغرافیای سیاسی چنین چیزی رخداده است. یعنی پادشاهی دانمارک که مساحتش کمتر از آذربایجان شرقی و جمعیتش حول و حوش 5 میلیون است و گرینلند پهناورترین و کم تراکم ترین جزیره جهان، پیوندی ناگسستنی برقرار شده است. جزیره ای به اندازه عربستان سعودی، آن هم در قاره ای دیگر (آمریکای شمالی) که می تواند 50 دانمارک را در خود جای دهد. این پیوند در حالی است که به رغم گرایشات امپریالیستی ایالات متحده آمریکا، دایر بر افزودن گرینلند به خاکش، همچنان بخشی از قلمرو زیر نظر فردریک دهم شاه دانمارک مانده است. یعنی تداوم دوستی بین فنجان کوچک دانمارک و ماموت غول آسای گرینلند. در 1875، پولیسیز سایمن گرانت و در 1946، هری ترومن و همین چند سال پیش دانالد ترامپ، سه رئیس جمهور آمریکا، با پافشاری و بلکه گونه ای تهدید، خواهان خرید گرینلند از کپنهاک شدند. ولی هر بار مردم حکومت خودگردان گرینلند و شاه مشترک دانمارک، گرینلند و جزایر فارو، به این پیشنهادات واشنگتن پشت پا زدند. کوتاه آن که کپنهاک به واسطه رژیم مشروطه سلطنتی، بین خود و دولت های خودمختارفارو(دربرگیرنده 18 جزیره) و حکومت خودمختار گرینلند با وسعتی بیش از ۲ میلیون کیلومترمربع پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده است. دستاوردهای استمرار این پیوند، افزون بر پاسداری از یکپارچگی سرزمینی و ملی، درآمد سرانه ای بیش از 55 هزار دلار در قلمرو بزرگ پادشاهی دانمارک، به عنوان یکی از ده ملت شاد بوده است. بی گمان دانمارک هر رژیم دیگری غیر از پادشاهی مشروطه داشت، تا کنون جزایر فارو و مهمتر از آن گرینلند را از دست داده بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرا بریتانیا پایدار و غول آسا ماند
پهناوری انگلند(انگلیس یا انگلستان خودمان) بس کمتر از استان خراسان جنوبی است. تقریبا اندازه استان فارس. ولی کمتر کشوری و کسی است که انگلند را به جای پادشاهی متحد بریتانیا بکار برد؛ که در این صورت از دیدگاه لندن، دچار اشتباه، اگر نگوییم گناه شده است. این پادشاهی مرکب از اسکاتلند، ولز، انگلند و اولستر(ایرلند شمالی) است. یعنی حدود دو برابر وسعت انگلیس. ولی این تازه آغاز داستان است. به این ۴ دولت با خیال راحت می توانید ۱۴ قلمرو ماوراء بحار مانند جبل الطارق را بیفزایید(حدود ۱۷۰۰۰ کیلومتر مربع). ولی داستان باز هم ادامه دارد.
در واقع ۱۶ کشور عضو ملل متحد یعنی کانادا، استراليا، نیوزلند، پاپوا گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو، بلیز، آنتیگوا و باربودا، باهاما، باربادوس، گرانادا، جامائیکا، سنت کیتز و نویس، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادین هم مانند انگلیسی ها و بریتانیایی ها، چارلز سوم را پادشاه خود می دانند. سهل است که هر از گاهی مثلا در کانادا و استراليا برای دستیابی به استقلال همه پرسی برگزار می شود. ولی تا کنون در همه این رفراندم ها، کمتر از یک سوم مردم از استقلال، استقبال کرده اند.
دلایل چنین پیوستگی و یکپارچگی بیمانندی پرشمار است؛ ولی به گمانم نخستین دلیل آن حفظ پادشاهی مشروطه بوده است. به سرود ملی بریتانیا گوش دهید: خدا نگاهدار شاه باد. همین وحدت کلمه پادشاهی متحده بریتانیا را عملا به پهناورترین کشور تبدیل کرده است. افزون بر این ملکه الیزابت با زیرکی و هوشمندی تمام عیار توانست ۵۶ کشور را زیر بزرگترین اتحادیه سیاسی- اقتصادی با نام ملت های همسود(کامنولث) گرد آورد. کشورهایی که در بیشتر موارد همسو و همسودند. بی این همبستگی حول محور شاه، انگلیس بیشینه مانند اسپانیا و ایتالیا می ماند. نه؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
آی نوروز
اگر این بهار
باز خجسته از پس الوند
روی به سوی وطن آرد،
اگر آن پاره ابر سیاه، برق زند ناگه
قهقههی مستانه سر آرد
و زار زار ز شوق، گریه ببارد
کبک دَری را به سبزههای سبز غزل
و آهوی زرد را به بیشه بخواند،
اگر بنفشه از کنارهی جویبارهها
پیام به پونهها برساند
و نازِ تابِ شکوفههای گلابی
به کوچه، عطر ببارد،
اگر لالهی سرکش، به صحرا بماند
و بادِ در گذر را، مدیحهگوی قمریکان کوچه بسازد
اگر رمز سرخیِ سوری را
شهاب به گوش لاله رساند
نوروزِ کامکار به بدگردشی، چیره میگردد
وین عید روشن، آن بد سگال را به تاریکخانه، سلسله میبندد
خوشا زمانی که بهارِ خجسته در آید
درخت پر شکوفه ببالد
سرخ گل سر از قلمرو بهمن به در آرد
و سپیدی قلههای سربلندِ دور، درودگو آید
نسیم عطر خنده او
میخندد بیآنکه لب بگشاید
برقی در نگاه بیندازد یا شیاری بر گونهها برکشد
میخندد و من صدای نسیم خنده او را
زیر پلکهای چشمانم میشنوم
تا نیمنگاهی دیگر،
دو بار جهان را دور میزنم
یکی زین سو به شادمانی،
یکی باژگونه به امید وزیدن نسیمی باز
در چشم بر هم زدنی،
دور میشود دور.
فریبرز_رئیسدانا
@karimipour_k
مساله ایران چیست؟
سد اصلی در برابر توسعه یافتگی ایران چیست؟! یعنی کدام گره است که چنان چه باز شود، دیگر گره ها هم در پی آن باز می شوند؟! این پرسش کانونی و بلکه بزرگترین پرسش دربطن استراتژی بزرگ است. می دانیم که برای کشورداری سه استراتژی درهم بافته یا ترکیبی شناخته شده است: استراتژی نظامی، استراتژی ملی و استراتژی بزرگ. چنان چه مساله اصلی کشوری درک شود، در واقع مسئولیت استراتژی بزرگ به پایان رسیده است. با این دیباچه است که توان پرسید مساله ایران کدام است؟! آیا مساله اصلی ایران، نادرستی استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است؟ یا دخالت پیاپی بیگانگان، به ويژه استکبار جهانی (امپریالیسم) و سنگ اندازی آن ها در راه پیشرفت ایران است؟ آیا قرار نداشتن جمهوریاسلامی ایران در زنجیره جهانی ارزش است که ما را از توسعه بازداشته، یا ضعف همبستگی ملی- اجتماعی ما را در خود و با خود در درون گرفتار کرده است؟! یا شاید تحریم های فنآوری و فقد سیاست صنعتی به پاهای توسعه یافتگی ایرانیان پابند بسته است؟ یا بلکه نبود تامین گسترده مالی توسعه دامنگیرمان شده است؟ نکند ظرفیت زیست پذیری ایران رو به افول است که مانع پرش او شده است؟! یا شاید بدین برهان هر ساله رو به نشیب می نهیم، که نه تنها در عالم سیاست منزوی شده ایم که روز به روز تنهاتر هم می شویم؟! منظور آن است که فاقد متحد استراتژیک در فضای بیرونی هستیم.
البته که من هم نمی دانم مساله بنیادین روند اضمحلال ایران نسبت به بسیاری ملت-دولت های همپا و بلکه دون پایه تر پیشین کدامست؟ که چنان چه می دانستم نورافکن پنهان مانده از دل استراتژی بزرگ کشورم را با افتخار در دست گرفته و فریاد شادی سر می دادم. ولی تا جایی که به دانش منبعث از دو هنر تفسیر سیاست جغرافیایی (ژئوپولیتیک) و ژئواستراتژی(که در آن ها جمهوریاسلامی به من درجه اجتهاد یاPh.d) داده، بر می گردد، اصلی ترین مساله کشورم که باید آن را گره نخست پیشرفت، توسعه و مانع حل مسائل دیگر شمرد، نا کارآمدی سرشتی و فراگیر حکومت می پندارم. به گمانم بیشتر مسائل پیش گفته و نیز دهها مساله دیگر، برخاسته از ناکارآمدی دولت-حکومت است.نه؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k