kafee_sheerr | Unsorted

Telegram-канал kafee_sheerr - 💖کافه شعر💖

4368

نمیخواستم این عشق را فاش کنم ناگاه بخود امدم دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ... این است که هر چه مینویسم عاشقانه ای برای تو میشود #شهاب_مقربین کافه شعر باافتخار میزبان حضور شما دوستان ادیب میباشد 💚💛💜💜💛💚

Subscribe to a channel

💖کافه شعر💖

آدمی...
تنهاتر از آن است
که سکوتش می‌گوید...

دیشب
تنهایی تا نوکِ مدادم آمده بود!
تنهایی،
تنهاتر از آن است که نوشته شود...!



#محمد_علی_بهمنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

علیرضا قربانی 🎙
یازده ماه

‌•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ  ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

و می‌نشينيم لب آب
لب آب را می‌بوسيم
ريحان می‌چينيم
ترانه می‌خوانيم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترين روياها
بوی خوش روشناییِ روز را می‌شنويم.


#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖


وقتی تو نیستی،
انگار شهرِ همهمه خالی‌ست.
ره، رهگذار را،
- از وحشت سرایت طاعون -
از خویش رانده است.
با من که خوابگرد غریبم،
یک در به روی پیک و پیامی،
گشاده نیست.

وقتی تو نیسـتی،
من نیز نیسـتم ...


محمد زُهَری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

دوبار صبح می شود
نگاه نرگس مستت
یک دسته کبوتران سپید را
در دلم پرواز می دهد

و لبخندت یاس های معطریست
که تا از دهانت بیرون می زند
روی گردنم رایحه ملایمی می نشاند

تو را خورشید و زمین دوست دارند
تو را خانه و حیاطش دوست دارند
توهمان معجزه ی هر روزی
که راس ساعتی
دقیق اتفاق خواهد افتاد

و من تو را فراوانتر از فراوان دوست دارم
تو همان اعجازی
که هر صبح در شاه نشین باورم
نشسته است

#فریبا_غلامیان‌‌
#صبح_بخير

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

في طفولتي، مزّق أحد الصبية في المدرسة كتابي؛ فذهبت أشكوه إلى المعلّمة التي تصادف أنها كانت أمّه.

كنت أعرف أن تصرّفي ساذج، لكني توقعت أن تكون عادلة، وأن يضعها هذا الموقف أمام مستوى المسئولية.

ربما تقسو عليه أكثر كي تثبت أنها عادلة، لكني كنت أحمق فعلًا؛ لأن المرأة اكتفت بأن قالت له: 
"عيب يا مشمش." 

عدت إلى مقعدي لأتلقى سخريته،
وفي النهاية، عرفت أن العمل الوحيد الممكن هو أن أمزّق كتابه، وقد فعلت هذا وتلقيت عقابًا لا بأس به (ستة وعشرون ضربة بطرف المسطرة الحاد)، لكني كنت مسرورًا.




وقتی بچه بودم، پسری در مدرسه کتابم را
پاره کرد؛ پس به سوی معلم که از قضا
مادرش بود رفتم تا از او شکایت کنم.

می‌دانستم که رفتارم ساده‌لوحانه بود، اما من
انتظار داشتم که معلم عادلانه برخورد کند،
و این وضعیت او را در برابر سطحی از مسئولیت قرار دهد.

شاید بیشتر به پسرش سخت بگیرد و تند‌خو باشد
تا ثابت کند که او فردی‌ست منصف و عادل
اما من واقعا احمق بودم؛
زیرا خانم معلم فقط به او گفت:
"زشته زردآلو.[قشنگم]"

به نیمکت خود بازگشتم که با طعنه‌ی آن‌ پسر روبه‌رو شوم،
و در نهایت دریافتم که تنها کار ممکن، پاره کردن
کتابش است، که این کار را انجام دادم
و اشکالی ندارد که بابت مجازت شدم
[بیست و شش ضربه با لبهِ تیز خط‌کش]
ولی من خوشحال بودم.


#احمد_خالد_توفيق
ترجمه: #محمدرضا_موسوى


پ.ن؛ واژه‌ی مشمش[زردآلو] معادل هلو و..‌..
در فارسی است که معمولا در مکالمات
غیر رسمی برای توصیف شخصی با
وجنات ظاهری زیبا، دوست داشتنی و دلبرانه
برای ابراز محبت به او به کار می‌رود.

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖



ای خموش ناپیدا،
آیا روزی فرا خواهد رسید،
که باز تو را ببینم،
و از سرمای زمستان
به گرمای بهار پناه ببرم؟

ای تپه‌های خاموش،
آیا صدای من،
که در بادی ناپدید می‌شود،
به گوش تو خواهد رسید؟
آیا زمزمه‌های من،
که در نیل شب غرق می‌شود،
توی را بیدار خواهد کرد؟

آیا آسمان صاف بهاری،
بار دگر نور خورشید را
بر دشت‌های سبز فرو خواهد ریخت؟
آیا چشمانم باز
از نگاه تو، گرمی خواهند گرفت؟

ای فصل‌ها،
آیا من، که در غم زمستان غرق شده‌ام،
باز دگر در آغوش بهار
زندگی تازه‌ای خواهم یافت؟

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

دلم شکست، کجایی که نوشخند زنی؟
به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟

دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت
برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟

اگر به دست تو باشد چه فرق این یا آن؟
دمی ضماد گذاری... دمی گزند زنی

#علیرضا_بدیع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖



#اجرای_خاص 🦋

كلافه خسته و تنها در اين شبهاى  تكرارى
از اين پهلو به آن پهلو  ميان خواب و بيدارى

شب است و هجمه ى درد و مسكنهاى بى تاثير
من و بى خوابى و تا صبح در گير خود آزارى

نفس بى وفقه مى كوبد لگد بر سينه ى شعرم
و دارى قطره قطره از نگاهم تلخ مى بارى

چنان بر قاب افكار و خيالم نقش بستى كه
براى لحظه اى دست از سر من برنمى دارى

به روى شانه مى ريزم برايت موج گيسو را
مبادا شانه هايم را به دست باد بسپارى

زمانى عاشقم بودى ، نفس بودم براى تو
چرا ديگر نمى خواهى بگويى  دوستم دارى

نمى دانم به تاكيد  كدامين فصل بى مهرى
نهال عشق را در باغ دلتنگى نمى كارى

درون قبر خود هر شب ، ميان برزخم شايد
بيايى و گلى روى مزار عشق بگذارى

نبودم ، نيستم هرگز گداى عشق اما تو
هزاران دوستت دارم به اين عاشق بدهكارى


✍‌#طاهره_داوری

🎙#پروانه
🎙#رضا_ماد


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

.


در قلبم خانه ایی از عشق بنا کرده ایی
و در جانم اشتیاقی
برای دیدن چشمانت
آنقدر زیبا بر دلم نشسته ایی
که حس حضور تو
جان می بخشد به این منِ بی جان ؛
تو در خیالم چه زیبا شعر می شوی
از تو می سرایم
با قلمی از احساس ...
قهوه ایی چشمانت
می شود آرامش جانم
هُرم آغوشت
می شود زیباترین رویا
که به آتش می کشد جانم را
و چه پارادوکس زیبای ست
وقتی این دو با هم در آمیزند .....
من نت به نت
نجوای عاشقانه ی صدایت را
در سینه ام حبس می کنم
صدایی که عشق ست
و زیباترین ضرب آهنگ قلبم ...!!!


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

گؤلی مست
علی سورنا


‌•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ  ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

در هوا حل مےشوم
بہ وقت دلتنگے ؛
مےنشینم بر بادِ شمال؛
دل بہ آب مےزنم؛
با دستِ موج ؛
انگشتانِ پایت را لمس مےڪنم ؛
بہ خاڪ مےنشینم ؛
در عطرِ گلے بہ مشامت میرسم.
"تو"
هر ڪجاے این دنیا ڪہ باشے ؛
خودم را بہ حوالے ات مےرسانم
هیچ راهے
براے دورے ڪردن ندارے !
وقتے این "من" باشم
ڪہ دوستت دارم…
این "من" باشم
ڪہ دوستت دارم !

#عادل_دانتیسم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

.
نفسم گرفت از این شهر ...

ترانه زیبای نفس ، شعر زیبای دکتر شفیع کدکنی فخر ادبیات معاصر کشور
با صدای  حبیب محبیان
روحشون شاد یادشون گرامی❤

‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

همین که پلک می گشایی
خورشید حضورت
تمام آسمان قلبم را روشن می کند
و صبح از دریچه نگاهت
میزبان تنهایی های من می شود

شعرهایم را
هر صبح در آغوش باد رها میکنم
تا عشق ما را فریاد بزند و
واژه واژه اش را به گوش جهانیان برساند

و بگوید
هنوز هم یک دیدار و صبح بخیر
عاشقانه می‌تواند
سرآغازِ‌ پرسه‌ در کوچه های خوشبختی باشد...
 
#مینو_پناهپور
#صبح_بخير

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

خلاصه بعد از
سال های سال دوری
و مدت ها چشم انتظاری
خواست که به دیدنم بیاید
گفت که می آید و می ماند

پیراهن چهار خانه اش را به تن داشت
همان پیراهنی که
رنگ سبزش بسان چشمانش
و سیاهش به رنگ موهایش بود
پیراهنی که انتخابم بود

از دورها سایه اش با چمدانی به دست
به سمتم می آمد
چمدانی که گمان می کردم
درونش پر از
سوغاتی های جور با جور است

مثلا عکس قاب گرفته ی دوتایی مان کنار ساحل
یا عطری که بوی خاصش مخصوص خودمان بود
و چند شاخه گل خشک شده که در دامنه ی کوه جمع کرده بودیم
و یک جلد کتاب شعر فروغ
و چند نامه از زمان های دور

آمد نزدیک شد
چشم در چشم شدیم
نگاهش سرد بود
در آغوش کشیدمش
تنش یخ بسته بود
در جیب چهارخانه ی پیراهنش چیزی برای من نداشت
چمدانش خالی از هر خاطره بود
و انگار لبش آلزایمر گرفته بود

او آمده بود و می خواست بماند
اما عشق را در پستوی خانه اش
جا گذاشته بود

#فریبا_غلامیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

#شکایت_از_دل

ای دلم ،، مجنون ان دلبر تو بودی ؟ یا که من ؟
هرزمان مدهوش آن عنبر تو بودی ؟ یا که من ؟

من شماری نیستم ،  گویم که من مستانه ام ..
خود بگو سرمست ان ، ساغر تو بودی ؟ یا که من ؟

در خیالش غرق بودی ، مست و مدهوش از جنون ..
در غمش سرگشته و مضطر ، تو بودی ؟ یا که من ؟

در غم عشقت مرا دیگر نماند اندیشه ای ..
تشنه ی جامی ز آن ، کوثر تو بودی ؟ یا که من ؟

ترک ما را کرده بودی ، دور میگشتی زما ...
راست گو ، در آتش و ، آذر تو بودی ؟ یا که من ؟

دفتر شعرم ، ز وصف عشق تو ، اکنده بود ..
جانب ما ، صدر این دفتر ، تو بودی ؟ یا که من ؟

دوش فرمودی که در پای تو ریزم ، خون خویش ..
زین طلب کردن زما ، خوشتر تو بودی ؟ یا که من ؟

طلعتش با ماه واختر ، هر زمان تشبیه بود ..
با خیالش ، دیده بر اختر ، تو بودی ؟ یا که من ؟

ره ، نما بر حال #راحم ، بیش از این رنجم نده ..
عاشق و دیوانه ی ، دلبر ، تو بودی ؟ یا که من ؟


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖



گفتش چه خبر؟
گفتم از عشق،
که جانم را با نام تو تازه کرده است.

گفتش چه می‌خواهی؟
گفتم بوسه‌ات،
که نشان جاودانگی عشق را بر لبانم حک کند.

گفتش چه می‌جویی؟
گفتم نگاهت،
که راز بهشت را در چشمانت پیدا کرده‌ام.

گفتش چه داری؟
گفتم قلبم،
که در هر تپش تنها تو را زمزمه می‌کند.

#ثریا_شجاعی_اصل


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

و می‌نشينيم لب آب
لب آب را می‌بوسيم
ريحان می‌چينيم
ترانه می‌خوانيم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترين روياها
بوی خوش روشناییِ روز را می‌شنويم.


#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

آشفتگی شهر و شلوغی هنر توست
بی نظمی تهران همه اش زیر سر توست

کیهان و مجلات و تلگرام و توئیتر
در مورد موهای تو و هی خبر توست 

در فرق سرت وا شده موها به چپ و راست
آن حالت گیسوی تو شق القمر توست

ملت همه از پنجره مشغول تماشا
اینها همه تقصیر نگاه و نظر توست

طفلک پدرت پیر شد از دست پسرها
بی چاره کسی که سرپیری پدر توست

من هم که بجز شعر و غزل هیچ ندارم
من کاتب و دفترچه شعرم اثر توست

ای کاش بخوانی و بفهمی غزلم را
این شاعر درمانده فقط در به در توست

#علی_قهرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

بخند بر شب
بر روز، بر ماه
بخند بر پيچ خيابان هاى اين جزيره
بر اين پسر بچه ى كم‌رو
كه دوستت دارد

نان را، هوا را
روشنى را، بهار را
از من بگير
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از اين دنيا نبندم

#پابلو_نرودا


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

بابک جهانبخش
دونفره


‌•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ  ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

کاش
باران بزند
خیس احساس شوی
پل زنی با دل خود
با نگاهی که
صفاست
چه قشنگ است شوی
#عاشق_عشق،
به دل انگیزی باران سحر
که برای
دل تو می‌بارد
شاد و سرمست و غزل خوان
بروی
غمِ این فاصله را
خط بطلان بزنی
باورت هست که
#عشق
کُشتن فاصله‌هاست....

✍️ #فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

🎬 موزیک ویدیو زیبا و خاطره انگیز

ترانه: سوغاتی

با صدای : بانو هایده
‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

غمگین مباش
یك روز صبح از خواب برمی خیزی
ستاره ها را ازگیسوانت پایین می ریزی
ماه را درون صندوقچه ی اتاقت می گذاری
از چشمانت رد شب را بیرون كن
امروز صبح دیگری ست
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردن بندی از مرواریدهای دریا
ناخن هایت را به رنگ دلم رنگ كن
امروز صبح دیگری ست
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند
تا باز شب بیاید و
كهكشان راه شیری درون وجودت حلول كند

#نزار_قبانی
#صبح_بخير

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

دیگر هوای عاشقِ در سر نمانده است
از چشم عقل فتاده و باور نمانده است

کوهِ ز  غم فتاده به بنیانِ  جانِ من
در آسمانِ سینه ام اختر نمانده است

ما را بس ست ناله هجران دیگران
جانم به لب رسیده و پیکر نمانده است

عمری به پا عشق تو جان داده ام ولی
حسرت که یاد شوخ فسونگر نمانده است

جایی اراده را به خدایم سپرده ام
دیگر به جز یاد صنوبر نمانده است

هرگز نکرد بر دلِ غم دیده ام نظر
پیری رسید و رحم به کافر نمانده است

#فروغی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

او طرح می زند،
مصحفِ ننوشته ی تقدیر را
من رنگ می زنم،
دست های خالی ِ تقصیر را

او نقش می زند؛ 
فلک را، بالِ سبزِ شاپرک را
گیسوان چون کمندِ قاصدک را

من رنگ می زنم؛  
آسمان را... ابرها را ...
ماه را ... رنگین کمان را...
گونه هایِ خیسِ باران را
تنِ سردِ خیابان را ...

او نقش می زند؛
شاخه های درهم انبوه را...
اسوه هایِ آبی ِ چون کوه را

من رنگ می زنم؛
چشم های ابری ِ اندوه را
اشک را ... لبخند را ...
زندگی را ... زندگی را؛ عشق را...


#فرح_فریماااا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی

سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت
می‌افتم و می‌گردم چون گوی به پهلوی


#سعدی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

.

دوباره تف به اَتَک‌های لعنتیِ پَنیک
به لرزه‌های پُر از تب دوباره فحش رکیک

و خواب نیمه‌شبم توی تختخوابِ ترم
هجومِ وحشتِ کابوسِ تلخِ بی‌پدرم


روانپزشکِ روانیِ دربه‌در شده‌ام!
فرارکن! که شدیداً دوباره خر شده‌ام!

به لحظه‌های اسارت درونِ این قفسم
به ترسم از در و دیوار و حبسِ هر نفسم

دوباره فکرِ "رهایی" که می‌زند به سرم
که روی بالِ پتویم به آسمان بپرم


شبیه اسلحه‌ام... فکر منفجر شدنم
جنابِ مرگ عزیزم! بِکِش گلنگدنم


بِکِش مرا به جنون یا بِکُش مرا علنی
بِکِش مرا به لجن توی فحش و بددهنی

که منتشر بشود توی تیتر‌های خبر
شکسته شد دلِ مردی به بوسه‌های تبر

شروع فصلِ دل‌انگیزِ هجرت از بدن‌‌ است
شروع بوسه‌ی چاقو به روی رگ‌‌/زدن‌ است

هزار رازِ مگو را به گور خود ببرم
تمامِ صبر و سکوتی که سوخت این جگرم

چقدر توی کفن جیغِ بی‌صدا بزنم
چقدر حرفِ دلم را به کرم‌ها بزنم

کجا فرار کند از حروفِ سرخِ تنش
تنی که مُهرِ اسارت نشسته بر کفنش


قسم به هر چه اباطیل و شعر و فلسفه‌ام
که خسته‌ام... کمکم کن! خودت بکن خفه‌ام

کمک کن ای ملک‌الموت!... زود پر بکشم
که ریق‌ِ رحمتِ جان را به پات سر بکشم


#مهدی_خدا_بخش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

زمین مرده را آغوش بُگشا دیگر ای باران!
دَمِ عیسایی‌ات را چشم در راه‌اند بیماران

چنان در راه عشق از من دلی تاراج کردی که
در این ره، دیگر از من ناامیدان‌اند طَرّاران

به خونم تشنه‌اند و عاجزم از گفتن ای هارون!
نمی‌فهمند من را بی‌تو اینجا داعیه‌داران

همان بهتر به خواب خوب سیصدساله برگردیم
که این بیدارها خواب‌اند و ما در خواب‌بیداران

به ظاهر گرچه می‌بینندم این آیینه‌ها، امّا
چه می‌فهمند عمق زخم‌ها را ساده‌انگاران؟

به مهر، اکنون نگاهی کن به ما و لطف کن بر ما
که چون‌پروانه در رقصیم‌و چون‌فوّاره سرشاران

#محمدجواد_پولادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…

💖کافه شعر💖

حمید عسگری
ته خط


‌•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ  ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

Читать полностью…
Subscribe to a channel