🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری: 👤 @admynchannel 🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) : 👤t.me/mostafamalekiian 🔸صفحه اینستگرام: instagram.com/mostafamalekian_official/ 🔹کانال ناقد: @naghedchannel
🔶مشق ترجمه
🔸مقابلهٔ جملهجملهٔ ترجمههای استاد ملکیان با متن انگلیسی
🔹فایل اول: آیا علوم انسانی واقعا پایین رتبهاند؟
🔺کاری از: روحالله سلیمانیپور (کانال: @soleimanipur)
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی کم رویی چیست ؟
#استاد_مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
⭕️ چند ویژگی
🔻هفت ویژگی ِمنفیِ ایدئولوژیها
هفت ویژگی ِمنفیِ ایدئولوژیها از این قرارند:
۱. ایدئولوژی «عقیدهای است که پذیرشِ آن بدونِ دلیل است».
۲. ایدئولوژی «معمولَاً جزمیت دارد».
۳.ایدئولوژیها «به دلیل جزمیتی که دارند، معمولآً به تغییر، روی خوش نشان نمیدهند».
۴.«ایدئولوژیها بعضاً در پی ارضاء منافع گروهی خاص قدم برمیدارند.»
۵. «پنجمین مؤلفهیِ ایدئولوژیها آرزواندیشی است.»
۶. «ایدئولوژیها عموماً اوتوپیایی اند.»
۷. «ایدئولوژیها انسانها را به جانِ هم میاندازند، مرزبندی میکنند، مخالفتزا هستند …»
🔹کتاب راهی به رهایی
🔻سه خصيصه لسان(زبان) محافظه كاران:
١-خصيصه اول:ايدوئولوژيك بودن آن
٢-خصيصه دوم:بي ادبانه بودن
٣-خصيصه سوم: تحريك كننده بودن
🔹سخنرانی اخلاق اصلاحات
🔻هركسي خود را بشناسد و به چهار چيز در زندگي پي مي برد:
١- گستره ي توانايي ها
٢-نقاط قوت و ضعف روان شناختي و اخلاقي
٣-علقه ي نهايي زندگي
٤- محدوديت هايي كه محيط بر من تحميل مي كند.
هر چه اين خودشناسي كه در سايه ي خودكاوي بيشتر ميشود، ما در جهت رسيدن به فرزانگي نزديك تر مي شويم.
🔹نشست درباره كتاب تاملات ماركوس اورليوس
@mostafamalekian
🍃🍃3 عارضه نامطلوب دین گردانی از منظر دالایی لاما
1️⃣اولا انسان چون نمی تواند به سرعت رسوبهای فکری و فرهنگی و عاطفی آن دین قبلی را از وجود خودش دفع کند،انسان مدتهای مدیدی،چه بسا تا آخر عمر نوعی انشقاق شخصیت پیدا میکند.مثل اینکه من بودایی شوم،ولی روز عاشورا نمی توانم جلوی گریه خود را بگیرم.آن وقت ببینید در درون من چه پیش می آید.هم گریه می کنم و هم هیچ.توجه منطقی ای برای این گریه کردن ندارم.چون من نمی توانم یک عقیده متافیزیکی را عوض کنم.
2️⃣ایشان معتقد است روگردانی از دین،انسان را نسبت به دین سابقش غیرواقع بین میکند.اتفاقا تحقیقات روانشناسی این را تاکید میکند که وقتی شما دین را عوض میکنید،تمام مصائب و مشکلات جهان را ناشی از دین سابق تان می دانید؛واقع بینی تان نسبت به دین سابق از دست میرود.
3️⃣دین گردانی باعث میشود که انسان آهسته آهسته گمان کند که میشود آنچه را که دین برای آن آمده است بخشی از آن را از یک دین گرفت،بخشی دیگر را از دین دیگر و این پیامدی منفی است.
🔻احمد العلوی،عارف مغربی جمله خیلی خوبی دارد.می گوید:اگر تشنه ای در بیابانی دنبال آب بگردد،در یک جایی یک وجب بکند،بعد آنجا را رها کند،برود جایی دیگر را دو وجب بکند،یک جا دیگر را هم پنج وجب بکند،این فرد از تشنگی خواهد مرد.تشنه عاقل کسی است که یک جا را بگیرد،اما هر چه نیرو دارد صرف همین جا بکند.باز امید به پیدا کردن آب در اینجا بیشتر است تا امید پیدا کردن آب در وضعیت شخص اول.اگر به جاهای مختلف بروید،همه جا ناکام می مانید.
🍏مصطفی ملکیان،دین پژوهی ما و فلسفه های غربی
@mostafamalekian
🔶دانلود مصاحبه دین پژوهی ما و فلسفه های غربی
🔺مصاحبه کننده : حسین کاجی
🔻منتشر شده در: کتاب تأملات ایراتی
📄در این مصاحبه خواهید خواند :
در این مصاحبه خواهید خواند :
1. دیدگاه استاد ملکیان در باب تقسیم بندی فلسفه به دو نوع فلسفه تحلیلی و قاره ای
2. ملاک های مختلف برای تقسیم بندی فیلسوفان
3. آیا تنها فلسفه تحلیلی مطابق با اخلاق باور است ؟
4. تقدم یا عدم تقدم بحث های زبانی
5. جهش ها و بحران های عقل در جهان جدید
6. معرفتی یا غیر معرفتی بودن ایمان
7. دیدگاه استاد ملکیان درباره تقسیم بندی فیلسوفان به : خداگرا و الحادگرا
8. ادیان به چه نیازهای وجودی ای پاسخ می گویند ؟
و ده ها سؤال دیگر
👇👇دانلود فایل متنی
/channel/arshiv_arshiv/25
❓❓از عقلانيت و مهجوريت آن در جامعه و تاريخ ايران ياد کرديد. نقش عرفا و مشربهاي عرفاني بزرگاني چون مولوي و حافظ را در اين عرصه چگونه ارزيابي مي کنيد خصوصا که اخيرا ادبيات هم رايج شده است؟
🔹پاسخ:من خيلي مانند بعضي افراد که اصرار مي ورزند که عرفان خيلي در تضعيف عقلانيت نقش داشته است، من قائل نيستم. دليل بر اينکه ما متفکراني در فرهنگ خودمان و هم در فرهنگهاي ديگران داريم که هم از لحاظ عرفاني، عرفاي طراز اول هستند و هم آدمهاي بسيار متفکر و انديشمندي هستند. من نمي توانم قبول کنم که عرفان و عرفان گرايي لزوما به نوعي عقل گريزي بيانجامد. بله عرفان و عرفان گرايي وقتي که در بافت يک جامعه اي پيش کشيده شد که اين بافت اساسا بافت تنبلي است براي گريز از استدلال بهانه مي شود.اما ما عارفاني داريم که خيلي آدمهاي فکوري اند آدمهاي بسيار قوي اند. ما نمي توانيم بگوييم که به صرف اينکه عارفند آدمهاي ضعيفي اند.
🔹همين حافظي را که شما مثال زده ايد با اينکه من قبول ندارم که عارف بوده است ولي همين ديواني که شما مي گوييد اينقدر ترويج مي شود و بعنوان ديوان عرفاني ترويج مي شود به نظر من اتفاقا يکي از تامل برانگيزترين ديوانهاي شعري ما ديوان حافظ است و هيچ هم به نظر من عقلاني ستيز نيست. چه کسي مي تواند بگويد که شيخ اشراق عقلانيت ستيز بوده است يا عين القضات همداني يا مولانا.مايستر اکهارت بزرگترين عارف تاريخ مسيحيت و در عين حال يکي از بزرگترين متفکران تاريخ تفکر مسيحي هم هست. به نظر من بافت اجتماعي بيشتر مهم است.
🍎استاد ملکیان،سنتگرایی،تجددگرایی،پساتجددگرایی،جلسه 20
@mostafamalekian
🍃برگی از خاطرات ؛ همایش مهرمولانا،سال ۹۶
موسسه سروش مولانا
@souroshmolana
🔻
@mostafamalekian
⭕️دو دیدگاه در راستای تغییر خود و دیگران
🔹در راستای تغییر خود و تغییر دیگران، دو دیدگاه وجود دارد:
1) دیدگاه روانشناختی
2) دیدگاه مابعدالطبیعی
دیدگاه روانشناختی می گوید که اگر فرد انسان پاکی بشود، این پاکی به لحاظ روانشناختی مُسری و واگیردار است، لذا فرزند و همسر و پدر و مادر و همکار و ... این پاک زیستن را از انسان می آموزند. فردی آرام و دارای سکون باطن، باعث ایجاد آرامش و سکون باطن در هم نشینان او می شود. لذا اگر فردی می خواهد دیگران را بهتر کند، اول باید خود را بهتر کند تا با خوبی خود، باعث تغییر در دیگران شود. به میزانی که هر فرد بهتر می شود، این بهتر بودن به دیگران تسری پیدا می کند و جامعه نیز بهتر می شود.
🔹دیدگاه مابعدالطبیعی، دیدگاه عرفا است. اگر خوبی ای بخواهد از جانب خدا به انسان برسد، از طریق انسان های پاک و پیراسته می رسد. این انسان های پاک، مجاری فیض الهی هستند.
من دوستی دارم که از مفاخر کشور است و من از ایشان بسیار استفاده کرده ام و خدمتشان ارادت دارم. در جلسه ای بحث بر سر مولانا بود. من بحثی پیش کشیدم و ایشان نقدی کرد.
او گفت که:
مولانا در زمان حمله ی مغولان زندگی می کرد و در آن زمان سلجوقیان بیشترین مظالم را انجام داده بودند و حکومتی فاسد را در آناتولی یا آسیای صغیر(قونیه)- که محل زندگی مولانا بوده است- از خود بر جای گذاشته بودند. تمام این مظالم، در آن زمان اتفاق افتاده بود، اما مولانا بعد از دیدار با شمس، در کوی و برزن می رقصید و شعر می خواند و با این مظالم کاری نداشت.
من در جواب گفتم که مسلم است که آدمی نباید از درد و رنج مردم بیخبر و نسبت به آن بی اعتنا باشد. علامت آدمیت این است که نسبت به درد و رنج ها، حساس باشد. اما بعد از 700 سال که از مولانا گذشته است، چند نفر با وجود او بهتر شده اند؟ در قیاس با کسی که در آن زمان، نسبت به مظالم ستیزی هم داشته است. هم مولانا و هم آن افرادی که در آن دوران مبارزات سیاسی کرده اند، به مردم خدمت کرده اند، اما راهشان متفاوت بوده است و به نظر من مولانا بسیار موفق تر بوده است.
✔️سخنرانی حکمت ،سال 88
@mostafamalekian
عشق میوه ی تنهایی ست.
🔹برای کسی که در آب و هوایِ خوشِ اندیشهِ سهراب، نفس کشیده و مدتی نشیمن کرده باشد، شعر هایِ شاعرِ جوان، مصطفی مجیدی، گوارا و نوشیدنی می آید. در ظاهر، فریبت می دهد که با گفته های سطحی رو برویی. اما وقتی تأنی کنی ( چیزی که در زمانه ی ما رو به زوال دارد) به ژرفایش پی می بری. نه آیا به گفته ی نیچه، آب های زلال، همیشه ژرفاشان را کمتر از آنچه هست نشان می دهند. در این شعرها کودکی و زلالی و ماهتابی موج می زند. تنها رنگِ آبی است که بر تن پوشِ این شعرها پاشیده شده است. استادم مصطفی ملکیان هم یادداشتِ خواندنی و شیرینی در پایان این مجموعه شعر 126 صفحه ای نگاشته است که پاره ای از آن را می خوانیم:
🔹« تأثری که از خواندن این دفتر، برای من، حاصل آمد نوعی استغراق در عشق به هستی است که، به عقیده ی بیشتر عارفان و حکیمان، بهترین حال وجودی ای است که عارض آدمی می تواند شد. امیدوارم خوانندگان این دفتر، نیز، به مدد خواندن آن، لحظاتی از زندگی خویش را، در لذت عشق سرشار به هستی غوطه ور شوند.
اصلی ترین وزیربنایی ترین پیام شاعر اینست که انسان ها (و همه ی موجودات دیگر نیز) تنهایند و از این تنهایی گریز و گزیری ندارند.
و تنهایی
میراث انسان است
تنها تویی
تنها منم
تنها به گونه ی گلبرگها
تنها مانند ریشه ها
🔹دیگران اگر نسبت به تو دلبستگی، قدردانی و سپاسمندی، شفقت، همدلی، نیکخواهیف و ترحم نیز داشته باشند، اینها، همهه، ذره ای از تنهایی وجودی تو نمی کاهد:
همه می گویند:
ما هم که بمانیم تو تنهایی
وقتی که با دیگرانی و تنهایی
🔹دریافت این واقعیت، یعنی تنهایی گریزناپذیر انسان ( و هر موجود دیگری)، در آدمیان آثار و نتائج گونه گونی بر جای می نهد: انسان هایی که تنهایی خود را در می یابند، بر اثر این دریافت، به باورها، احساسات و عواطف، و خواسته های مشترک و یکسانی دست نمی یابند و به شیوه ی عمل و طرز زندگی همانندی نمی رسند، بلکه هر یک از آنان، یا لااقل هر گروه از آنان، به راهی می رود، متفاوت با راهی که هر فرد یا جمع دیگری می پوید. در شاعر این دفتر، تنهایی به زایش عشق می انجامد:
عشق میوه ی تنهایی ست
سکنج تنهاییت
بارور مهر است
🌂پاره اي از يادداشت استاد مصطفي ملكيان
بر مجموعه ي شعر ”مزامير فرشتگان“
@mostafamalekian
⭕️خوبی کردن و بدی کردن مسری است...
🔹از خاصیت اُسمُزی(ظروف مرتبطه) روانشناختی نباید غافل شد. خوبی کردن مسری و واگیردار است.
من زمانی در کنار جمعی در منزل علامه طباطبایی بودم. ایشان می گفتند: آدم وقتی غذا می خورد، و لقمه ای را می جوید و بخش نرم شده و خرد شده ی آن را به پایین فرو می دهد و بخش سخت تر را بیشتر می جود، فکر می کند که همه ی این ها را خود آگاهانه انجام می دهد، در صورتی که چنین نیست. انسان لقمه ای را در دهان می گذارد و بعد به خود می آید و می بیند که در حال جویدن لقمه ی بعدی است. علامه از این تعبیر برای توضیح رابطه ی دوستانه استفاده می کردند. ایشان می گفتند در رابطه ی دوستانه این چنین نیست که شما بگویید که من فضیلت های خوبی مثل صداقت و وفای به عهد او را از او یاد می گیرم، اما تندخویی او را یاد نمی گیرم. انسان بعد از چند سال به خود می آید و می بیند که دست تکان دادن و حرف زدنمان هم شبیه به دوستمان شده است. خود انسان ممکن است متوجه نشود که سخن گفتن و حرکاتش، شبیه به دوستش شده باشد، اما ناظران بیرونی، به خوبی درک می کنند.
🔹 در دوران کودکی و نوجوانی، در محله ی ما افرادی بودند که مشهور بودند به پاک و پاکیزه و مهذب بودن. من در زمانی که این ها را در کوچه و بازار می دیدم، سعی می کردم کمی مرتب تر عمل کنم و اعمالم را بیشتر تحت کنترل قرار دهم. من از این افراد نمی ترسیدم، اما یک شرمی در کار بود در برخورد با سایر افراد هم که معمولی بودم.
خوبی از انسان های خوب به بیرون نشت می کند و میزان این نشتی، بستگی به وسعت اخلاقی آن فرد دارد.
🌂سخنرانی حکمت؛سال ۸۸
@mostafamalekian
حتى اگر دليل نظرى نداشته باشيم که رزق و عمر هرکس قسمت شده است ولى چنان زندگى کنيم که گويى اين سخن راست است , سلامت روانى فضيلت اخلاقى و خوشى زندگى مان بيش از کسى خواهد بود که به اين سخن باور ندارد.
اين ادعا به لحاظ نظرى قابل اثبات نيست ولى سودمندى عملى اش اثبات شده است.
سخنرانى رزق - مصطفى ملکيان
👇👇
🍃🍃معنای زندگی و شور زندگی
🔹مسئله معنای زندگی وقتی پیش میآید که شما شور زندگی را از دست بدهید.یکی از عللی که در دوران مدرن مسئله معنای زندگی جدیتر شده و حتی در فلسفه، نسبت به دوران پیشامدرن شیوع بیشتری پیدا کرده همین است که به جهاتی آن شور زندگی در انسانها فروخوابیده. حال این جهات قابل بررسی است که ببینیم چقدرش به ژنتیک و تعلیم و تربیت و یا به چیزهای دیگر برمیگردد. اگر شما شور زندگی داشته باشید هنگام مطرح شدن معنای زندگی پوزخند میزنید. مثل این است که شما زیر یک درخت هلو نشستهاید که میوههای خوب و خوشرنگ و آبدار دارد و میخواهید از آن بخورید، بعد کسی به شما میگوید که اول بحث کنیم ببینیم هلو چگونه پدید آمد، چرا پدید آمد و... اینها برای شما سخنانی بیمعنی است.
🔹این همان چیزی است که بودا و به اقتفای او مولانا میگفتند که بعضی از مسائل و پرسشهای فلسفی وقتی پیش میآید که انسان درد و رنج ندارد. در مثنوی حکایت جالبی است. میگوید یک نفر داشت رد میشد، رهگذری دید که پس گردن این جای خوبی است برای اینکه پس گردنی بزند. [ آن یکی زد سیلی ای مر زید را/ حمله کرد او هم برای کید را ] او که کتک خورده بود و درد داشت میخواست او را بزند اما کسی که پس گردنی زده بود گفت تو اول سوال مرا جواب بده بعد اگر خواستی بزنی، بزن. تو به من بگو این صدای طراق از دست من بود یا از پس کله تو؟ [بر قفای تو زدم آمد طراق/ یک سوالی دارم اینجا در وفاق/ این طراق از دست من بوده است یا/ از قفاگاه تو ای فخر کیا] این مسئله یک معضل فلسفی است. او هم جواب داد که این سوال کسی است که درد ندارد. آدم دردمند از این سوالها نمیکند. [تو که بیدردی همی اندیش این/ نیست صاحب درد را این فکر هین] آدمی که درد دارد هیچوقت این سوال به ذهنش نمی آید.
🔹کسی که شور زندگی دارد دردی ندارد که درباره معنای زندگی سوال کند، بلکه این سوال برای کسی به وجود میآید که شور زندگی را ندارد و از دستش داده است. هر کداممان هم به علتی شور زندگی را از دست میدهیم... ولی همه این امور که شور زندگی را از آدمی میگیرند "غیرمعرفتی" هستند. بنابراین اگر اوضاع و احوال عینی و خارجی زندگی مساعد باشد ما هیچوقت به مسئله معنای زندگی نمیرسیم. اما اگر عکس این باشد (یعنی مساعد نباشد) آن وقت حساب و کتاب میکنیم.به زبان ساده، بگویم وقتی با معشوق و محبوب و دوست خودتان قرار ملاقات دارید، زمان ملاقات پنج یا شش ساعته، به نظرتان پنج، شش دقیقه میآید. اما وقتی با رئیس اداره تان قرار ملاقات نیم ساعته دارید، زمان به نظرتان طولانی تر می آید. اینجاست که آدم سوال میکند "اساسا فلسفه ملاقات با رئیس اداره چیست؟" و از اینجاست که پرسش پیش میآید "نهاد ریاست برای چه درست شده و چرا آدم باید جوابگو باشد" و... درنتیجه میتوان گفت که آدم از چیزی که لذت میبرد سوال نمیکند.
🍎مصطفی ملکیان، شوق زندگی و میل مبهم خودکشی،مجله کرگدن
@mostafamalekian
⭕️اصولا اخلاق امری عینی است؟ یعنی امر اخلاقی را باید حس کنیم و ببینیم؟
🔹خیر، گاهی اوقات یک امر اخلاقی هست که انجام دادن یا انجام ندادن آن را نمیتوان تشخیص داد. وقتی میگویند راست بگو و دروغ نگو، ما اگر راست بگوییم یا دروغ یک امر بیرونی را انجام دادهایم، ولی علاوه بر این میگویند خودشیفته مباش، این حالت، یک حالت درونی است و اگر کسی دارای آن باشد، در بیرون جلوه نمیکند. بنابراین همه احکام اخلاقی شامل افعال جوارحی نیست. بعضی از افعال که در اخلاق گفته شده که بکنید یا نکنید افعال جوارحی است یعنی با اعضای بدن انجامشان میدهیم، اما خیلی از امر و نهیهای اخلاقی کاری به افعال جوارحی ندارد، اینکه فرد نسبت به هر چیزی در هستی، حالت شکر داشته باشد، یعنی حالت سپاسگزاری داشته باشد، در اخلاق دینی وظیفه ما است، اما این سپاسگزاری با چشم و گوش و... انجام نمیگیرد، حالتی است که در درون انجام میگیرد، ناظر بیگانه نمیتواند آن را مشاهده کند.
🔹بسیاری از کارها را دیگران نمیتوانند ببینند، بلکه در درون باید انجام شود. به تعبیر قدما، اگر بخواهیم بگوییم، این گونه باید بگوییم که احکام اخلاقی هم راجع به اعمال جوارحی سخن میگویند و هم راجع به، اعمال جوانحی که در درون انجام میگیرد. ایمان مگر بزرگترین فضیلت در دین نیست؟ اما یک امر درونی است. کسانی که ایمان دارند و کسانی که ایمان ندارند، زندگی بیرونشان فرقی با هم ندارد. منافقان مانند افراد با ایمان زندگی میکنند، ولی تفاوتشان در بود و نبود ایمان در درون است. ایمان، شکر و تقوا اعمال درونی هستند، اما از طرف دیگر راست گفتن، تهمت زدن و... جوارحی است.
⭕️سوالی که اینجا پیش میآید این است که ما چگونه میتوانیم از نیات درونی آدمها آگاه شویم. مثلا از کجا میدانیم که فردی عملی ولو نیک را از روی صداقت و میل باطنی انجام می دهد نه از روی تزویر و ریا، میزان ما برای سنجش افعال و نیات درونی انسانها چیست؟
🔹دو سخن را از هم تفکیک میکنیم. شما میگویید که من فقط افعال بیرونی انسانها را میبینم و نه افعال درونیشان را. بنابراین از افعال درونیشان چه اطلاعی دارم؟ جواب این است که ما چه کار داریم که ببینیم؟ ما داوری اخلاقی که نمیخواهیم بکنیم. اگر شما آمدید و بدهیای را که به من دارید پرداخت کردید همین کافی است. آیا به این انگیزه پرداختید که مثلا به وظیفه اخلاقی خود عمل کرده باشید یا اینکه اگر روزی دوباره قرض خواستید به شما قرض بدهم یا برای حسن شهرتتان دادید؟ به انگیزه شما کاری نداریم. اگر انسان بخواهد در مورد افعال درونی دیگران داوری اخلاقی کند، نمیشود چون از این افعال خبر ندارد. برای داوری افعال درونی انسان راهی وجود ندارد. اخلاق میگوید یک انسان اگر بخواهد به غایت اخلاق برسد، در درون خود باید این ویژگیها را داشته باشد. دیگران بدانند یا ندانند، فرقی نمیکند، اگر بخواهیم داوریهای اخلاقیمان را به درون افراد تسری دهیم، امکان ندارد چون راه به درون آنها نداریم.
🔹این معنایش این است که راجع به دیگران نمیتوانیم داوری کنیم، اما درباره خودمان میتوانیم. زیرا از اینکه آیا احکام اخلاقی در خودم تحقق پیدا کرده یا نه خبر دارم. اما حرف دوم این است که صدق و کذب احکام اخلاقی را از کجا میتوان فهمید؟ باید ترازویی باشد که حکم اخلاقی درست است یا نه. مثلا وضع نمیتواند از این قرار باشد که راجع به درستی یا نادرستی، راستگویی یا تکبر، هر کس نظری برای خودش بدهد. باید یک ترازوی بیرونی Objective موجود باشد که با استدلال بتوان با آن موافقت یا مخالفت کرد. در این ترازوی اخلاقی مکاتب اخلاقی اختلاف دارند، برخی عقل را ترازو میدانند، برخی هم روانشناسی ژرفا depth psychology را، برخی هم افکار عمومی را، بعضیها نیز وجدان اخلاقی را و ... .
✔️مصاحبه سیری در سپهر اخلاق ،روزنامه اعتماد ،شماره 2640،مصاحبه کننده :بابک اجاقی،مسعود راعی
@mostafamalekian
استاد.شجریان
علیرضا افتخاری
سالار.عقیلی
اصفهانی
سیما.بینا
همای..
در کانال.بزرگ.موسیقی.سنتی با بیش از 71000عضو فرهیخته🌹
عضویت↙️↙️
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwrxnZy-6X3RTw1yQ
🔈🔻کم رویی چیست؟
🔹کم رویی ویژگی کسی است که فکر می کند دو ویژگی دارد :
یکی اینکه فکر می کند وجودش کاملا کریستالی است و هر که به او نگاه کند همه چیزش را می بیند و از جمله ویژگی های منفی او را
و دیگر اینکه فکر کند در هر مجلسی همه به او توجه می کنند . این دو آدم را کم رو می کند .
🔹 اگر من احساس می کردم که به من نگاه می کنید ولی بسیاری از ویژگی های شخصتی من را متوجه نمی شدید کم رو نمی شدم یا نه! فکر می کردم وجودم کریستالی است ولی فکر می کردم هیچ کدام از دانشجوها به من نگاه نمی کند انسان کم رو نمی شد.به همین دلیل کم رویی را می توان از راه شناختی درمان کرد . در روش های شناختی به شما نشان می دهند تو که وارد مجلس شدی یکی هم به تو متوجه نشده است .
🔶گفتگوی شفاهی
@mostafamalekian
⭕️کم رویی چیست ؟
#استاد_مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
🍃🍃3 عارضه نامطلوب دین گردانی از منظر دالایی لاما
🔹دایی لاما،رهبر بودائیان تبت اخیرا پنج سخنرانی در لندن کرده که در مجموعه ای به نام the four noble truths (چهار حقیقت شریف) منتشر شده است.سخنرانی دوم،سوم،چهارم و پنجمش به چهار حقیقت شریف آیین بودا می پردازد.هر سخنرانی یک حقیقت را توضیح می دهد.اما سخنرانی اولش در باب یک سلسله مسائل کلی است.در آنجا دایی لاما به مخاطبانش می گوید من به اینجا نیامده ام که دین بودا را تبلیغ کنم و شما را به دین بودا بگرایانم،به هیچ وجه.من آمده ام اینجا دو کار بکنم:یک کار این است که به شما بگویم که در هر دینی هستید،راسخ باشید و از برکات دین خود، خویش را محروم نکنید.رسوخ و التزام به هر دینی برکات بدیل ناپذیر دارد.بنابراین اگر مسیحی هستید مسیحی بمانید و اگر هندو هستید هندو بمانید و دوم اینکه من آمده ام تجربه معنوی بودا را بر شما عرضه کنم وبگویم در تاریخ معنویت چنین تجربه ای هم وجود داشته است.بعد خودش می گوید حتی بالاتر از این آمده ام به شما بگویم اصلا دین خود را عوض نکنید و ازجمله به دین من هم نگروید.می گوید به دلیل اینکه دین گردانی سه عارضه منفی دارد که به این جهت من معتقد نیستم که انسان دینش را بگرداند.
1️⃣اولا انسان چون نمی تواند به سرعت رسوبهای فکری و فرهنگی و عاطفی آن دین قبلی را از وجود خودش دفع کند،انسان مدتهای مدیدی،چه بسا تا آخر عمر نوعی انشقاق شخصیت پیدا میکند.مثل اینکه من بودایی شوم،ولی روز عاشورا نمی توانم جلوی گریه خود را بگیرم.آن وقت ببینید در درون من چه پیش می آید.هم گریه می کنم و هم هیچ.توجه منطقی ای برای این گریه کردن ندارم.چون من نمی توانم یک عقیده متافیزیکی را عوض کنم.
2️⃣ایشان معتقد است روگردانی از دین،انسان را نسبت به دین سابقش غیرواقع بین میکند.اتفاقا تحقیقات روانشناسی این را تاکید میکند که وقتی شما دین را عوض میکنید،تمام مصائب و مشکلات جهان را ناشی از دین سابق تان می دانید؛واقع بینی تان نسبت به دین سابق از دست میرود.
3️⃣دین گردانی باعث میشود که انسان آهسته آهسته گمان کند که میشود آنچه را که دین برای آن آمده است بخشی از آن را از یک دین گرفت،بخشی دیگر را از دین دیگر و این پیامدی منفی است.
🔻احمد العلوی،عارف مغربی جمله خیلی خوبی دارد.می گوید:اگر تشنه ای در بیابانی دنبال آب بگردد،در یک جایی یک وجب بکند،بعد آنجا را رها کند،برود جایی دیگر را دو وجب بکند،یک جا دیگر را هم پنج وجب بکند،این فرد از تشنگی خواهد مرد.تشنه عاقل کسی است که یک جا را بگیرد،اما هر چه نیرو دارد صرف همین جا بکند.باز امید به پیدا کردن آب در اینجا بیشتر است تا امید پیدا کردن آب در وضعیت شخص اول.اگر به جاهای مختلف بروید،همه جا ناکام می مانید.
🍏مصطفی ملکیان،دین پژوهی ما و فلسفه های غربی
@mostafamalekian
⭕️ شكارچيان بهترين پيروانند
🔹 شكارچيان بهترين پيروانند نيچه مي گفت: شكارچيان بهترين پيروانند، و درست مي گفت. شكارچي به قصد گرفتن و كشتن شكار خود در كمينش مي نشيند، او را رصد مي كند، سر در پي اش مي نهد، كوچك ترين حركات و سكنات و تك وپوي او را زير نظر مي گيرد، اگر رو به فراز نهاد به فراز مي نهد و اگر سراشيبي را در پيش گرفت سراشيبي را در پيش مي گيرد، اگر به راست پيچيد به راست مي پيچد، اگر به چپ پيچيد به چپ مي پيچد، اگر ايستاد مي ايستد و اگر به راه افتاد به راه مي افتد. اگر شتاب كرد مي شتابد و اگر كندي كرد كندي مي كند و... و ناگهان به خود مي آيد و مي بيند كه در واقع خود شكار طعمه خود شده است و اگر چه در آغاز، قصد جان شكار خود را كرده بود، سرانجام بهترين دنباله رو و پيرو او شده است. اين ماجرا در ساحت مناسبات اجتماعي انسان ها نيز عيناً تكرارشدني است.
🔹قصد نقد و بلكه انتقاد و عيب جويي و تخفيف قدر و فرو كوفتن متفكري را داري و به اين نيت همه آثار مكتوب و غيرمكتوب او را جست وجو و كندوكاو مي كني و هيچ نوشته و ترجمه و گفت وگو و مصاحبه و مناظره و اظهارنظر او را فرو نمي گذاري و در گفتار و نوشتار او نهايت تحقيق و تامل و مطالعه و تفكر را در كار مي آوري تا به بهترين صورت، فرو بكوبي اش و ناگهان خود را در حالي مي يابي كه بخشي چشمگير از آرا و نظرات او را پذيرفته و در ذهن و ضمير خود نشانده اي. عين اين داستان پس از انقلاب پيش آمد. حوزه هاي علوم ديني و مدرسان و معلمان و محققان و متفكران اين حوزه ها خود را صاحب رسالتي احساس كردند و آن غرب شناسي براي غرب ستيزي بود. براي اينكه از عهده اين رسالت برآيند از سويي به آموختن زبان انگليسي، تاريخ انديشه غرب و به ويژه تاريخ فلسفه غرب، الهيات مسيحي، علوم تجربي انساني مانند جامعه شناسي، اقتصاد و سياست اديان و مذاهب غيراسلام شيعي، جنبش هاي ديني جديد، هنر و ادبيات جديد غرب و... پرداختند و از سوي ديگر خود را به پيچيده ترين و پيشرفته ترين دست افزارهاي ارتباطي بشر اين روزگار از جمله رايانه و شبكه تبادلات اطلاعاتي جهاني، مجهز و مسلح كرده اند. همه اينها و امثال اينها البته به قصد آنكه غرب را كه دشمن خود مي پنداشتند، بشناسند تا به بهترين و موثرترين وجه با او بستيزند و از پايش در افكنند. اما به گفته شاعر عرب: و ليس كل ما يتمني المر يدركه / تجري الرياح بها لاتشتهي السفن (آدمي به هر چه در سر هوايش را دارد نمي رسد / گاهي باد در خلاف جهت كشتي مي وزد) يعني گاه هست كه نتيجه كار با هدف كننده آن كار انطباق نمي يابد و چنين شد. اينك در حوزه هاي علميه بخش چشمگيري از طلاب علوم ديني و روحانيون، خود كمابيش به فرهنگ و تمدن غرب ميل و گرايش يافته اند.
🔻يادداشت استاد بر فيلم مژگان ايلانلو
@mostafamalekian
☘️☘️نظرافکندن جهت تقلید از دیگران
🔹قسم ديگر نظر افكندن كه آن نيز مضر است، اين است كه ببينيم ديگران چه مي كنند تا ما نيز از آنها "تقليد" كنيم. يعني به اعمالِ ديگران نگاه مي كنيم تا ببينيم آنها در طلب چه چيزي هستند تا ما هم آن را طلب كنيم. در اينگونه نظر افكندن، توجه نمي كنيم كه سرمايه هاي اولية ما انسانها با هم فرق مي كند. چون نيروهاي ما متفاوت است به همين دليل همه نمي توانيم مثل هم عمل كنيم. با سرمايه هاي مختلف، كارهاي مختلف مي توان انجام داد. اما ما به اين تفاوتها توجهي نمي كنيم. به همين دليل است كه در تقليد دچار حرمان مي شويم.
🔹ما نبايد هيچوقت خودمان را با ديگران مقايسه كنيم و بايد به خودمان بگوييم كه من بايد از موهبتهاي خدا كمال استفاده را بكنم. از تمام سرمايه ام بايد سود بجويم. اما اينكه بايد به كجا برسم و مانند چه كسي بايد بشوم و .... معلوم نيست. ولي ما اينكار را نمي كنيم و بنا به مقتضاي جوّ و نظر ديگران عمل مي كنيم و اين، باعث مي شود كه ديگران بمقتضاي استعداد و علاقة خود كار كرده و به مقصود رسيده اند و حالا من كه به مقتضاي استعداد آنها عمل كرده ام، به همان مقصودي كه آنها رسيده بودند، نرسم. اينجاست كه اولين محروميتي كه يك فرد بر خودش تحميل مي كند، "حرمان" است واين لازمة توجه نكردن به سرماية اوليه است.
🔹افزون براين، تقليد از ديگران، رضايت خاطر نيز به عمل نمي آورد. مثل اين كه به مقتضاي ذائقة ديگران غذا بخورم. رضاي باطن زماني حاصل مي آيد كه اولاً به دنبال آنچه خودم مي خواستم بروم نه به دنبال آنچه كه ديگران مي خواسته اند و ثانياً با توجه به سرماية اوليه ام به دنبال آن بروم. بدون اين دو رضاي باطن حاصل نمي آيد. كسي كه با خودش كنار نيامده و رضايتي از خود ندارد، تلخي هاي زمانه برايش تلختر و شادي هاي زندگي برايش كم رنگ تر مي شود. راه رضاي باطن به اين است كه با خودتان كنار بيايد و تقليد نكنيد. ما در دو ناحيه اشتباه مي كنيم يكي در ناحية سرمايه (خود را سرمايه دارتر از آنچه كه هستيم به حساب مي آوريم) دوم در ناحية هدف(خود را در رسيدن به اهداف، كم توان تر از آنچه هستيم مي يابيم).
🔹دكتر ويكتور فرانكل سخن زيبايي دارد و مي گويد در زندگي تان با كسي مسابقه ندهيد. هر كس با ديگران مسابقه دهد، آخر سر به هيچ جايي نمي رسد. اگر كسي با خودش مسابقه دهد، به هيچ جايي اگر نرسد لااقل به جايي مي رسد و اين مسابقة با خود يعني اينكه دائماً به خودش بگويد من الان كه در اين مرحله هستم بايد به مرحله اي بالاتر برسم و وضعم بهتر شود. ما دائماً مي دويم كه از ديگران جلو بيافتيم و توجه نداريم كه ما مختلف آفريده شده ايم و اين، قابل انكار نيست. مسابقة با خود باعث مي شود كه اولا "به هدف برسيم و محروم نشويم" و ثانياً " كسب رضايت" بكنيم. ثالثاً " تفرد خود را فراموش نمي كنيم" و در ديگران مستهلك نمي شويم.
🌷🌷مصطفی ملکیان،رویکرد وجودی به نهج البلاغه
@mostafamalekian
⭕️سخنرانی استاد ملکیان
🔹یکشنبه،۷ آبان ،ساعت۱۶
🔹خیابان بهشتی،بخارست،نبش کوچه سوم ،شهرکتاب
@mostafamalekian
⭕️یکی از عمیقترین سخنان متون مقدس جهان
«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ »
هرگز به نيكي دست نخواهيد يافت مگر از آنچه دوست داريد(به ديگران)ببخشيد.
آل عمران ٩٢
به نظر من يكي از عميق ترين سخناني است كه در متون مقدس جهان است.
🌂روانشناسی اخلاق .موسسه پرسش
@mostafamalekian
#ادمین_کانال
متآسفانه مطلع شدیم برخی کانال ها به اشتباه سخنان تحریف شده استاد ملکیان در سخنرانی اخلاق و آسیب های اجتماعی (بهمن ماه 87) را به اشتراک گذاشته اند .
مانند آدرس ذیل : /channel/zhuanchannel/24921
بدین وسیله به اطلاع می رسانیم متن اصلی گزیده سخنان استاد ملکیان در این پست کانال به اشتراک گذاشته شده بود : /channel/mostafamalekian/4149
و در ادامه می توانید متن کامل سخنرانی «اخلاق و آسیب های اجتماعی» را که در شماره های 24 و 25 مجله آیین به چاپ رسیده است را از لینک زیر دانلود بفرمایید :
/channel/mostafamalekian/2298
🍃🍃آن جنبه جزم و جمود که از لحاظ اخلاقى نامستحسن است،در مناسبات من با شما است. نه در مناسبات من با خودم.
🔹اگر من الآن قاطع و جازم به این هستم که من گرسنه ام، در اینجا نمى توان از من خواست که دست از این قطع و جزم و جمودم بشویم، چرا؟ چون همانطورى که اصولیون ما مى گفتند، حجّیت قطع یک امر تکوینى است. یعنى انسان جورى ساخته شده که اگر به یک چیزى قطع و جزم پیدا کرد،به آن ترتیب اثر مى دهد. بنابراین نه امکان دارد که از من بخواهید و نه مطلوب است که از من بخواهید. بنابراین جزم و جمودى که در ارتباط با خودم دارم اصلا زندگى من بر این اساس مى چرخد. بحث وقتى است که من و شما اولا وارد زندگى اجتماعى مى شویم. دادو ستد اجتماعى با هم پیدا مى کنیم. ثانیا اختلاف عقیده برایمان حاصل مى آید. حتى اگر زندگى اجتماعى هم بود ولى اختلاف عقیده اى حاصل نبود، بازهم هیچ مشکلى پدید نمى آمد. حالا وقتى که اختلاف عقیده حاصل مى آید در زندگى اجتماعى اینجا بگویم، عقیده من، چون عقیده من است، درست است. و عقیده تو چون مخالف عقیده من است، نادرست است. این آن جنبه منفى اخلاقى جزم و جمود است .
🔹حالا با توجه به این تفکیک، بنده عرض مى کنم، بله شکى ندارم در واقع در ایمان،انسان یا همیشه جزم دارد به امرى که به آن ایمان دارد یا در بسیارى از موارد به آن چیزى که ایمان دارد جزم دارد، یا همیشه نسبت به آن چیزى که ایمان دارد حالتى شبیه جزم دارد هر سه تاى این حالت متصور است و در هیچ کدام این سه حالت تا وقتى که به زندگى شخصى من مربوط مى شود هیچ مشکلى وجود ندارد. فقط وقتى که مى خواهم این ترتیب اثر عملى را در زندگى اجتماعى با کسانى که اختلاف عقیده با من دارند.
🔹اتفاقا یک سؤالى است که در مسئله ارتداد که در این دو سه سال اخیر - چون ما به عصر حجر و قرون وسطى برگشته ایم - پیش آمده است باز، آنجا پیش آمده بود. خیلى وقت ها من شنیده ام و اتفاقا در جلسه اى همین بحث پیش آمد. ایشان مى گفت که آقا، شما خودتان را ببرید تو پوست فقیهى، که این فقیه معتقد به قرآن و روایت است. یک متدلوژى هم دارد که در اصول فقه به او یاد داده اند. براساس این متدلوژى از قرآن و روایات حکم استخراج مى کند. حکم هایى هم که استخراج مى کند براى خودش یقین آور است. فرض کنیم اهل فریب هم نیستند.قطع و یقین براى خودش یقین آور است. و براى هر کسى حجیت دارد. حالا این فقیه از قرآن و روایات استخراج کرده، که زیدبن ارقم را بایداعدام کرد. زیدبن ارقم مرتد است و باید اعدامش کرد. چه چیزى جلوگیر او مى تواند باشد؟ قطعش است. به قطعش هم باید عمل بکند. مگر شما قبول ندارید که حجیت قطع هر کسى براى خودش دارد. چه کار باید کرد. به قطع هم رسیده. البته فرض را بر این مى گیریم که اهل دروغ نیست اهل فریب نیست. نمى خواهد خودش یا دیگران را فریب بدهد. ولى واقعا صادقانه به قرآن و روایات رجوع کرده، متدلوژى هم بنام علم اصول و فقه دارد و به این رسیده. چه کار باید بکند. و این ممکن است براى خیلى ها پیش بیاید. و خیلى ها ممکن است واقعا این استدلال را بکنند.
🔹آنوقت بنده در جوابش این را گفتم. و به این هم معتقدم. مى گویم بله، راست مى گویى امّا به طرف مقابل، باید اجازه داده شود چون حالا وقتى است که من با شما اختلاف عقیده پیدا کرده ایم. شما به من مى گویى، تو کشتنى هستى، من مى گویم، نه آقاجان! من کشتى نیستم. حالا جزم و جمود دارد آن وجه اخلاقى منفى اش رو مى آید. که شما مى گویید چون معتقدم تو کشتنى هستى، پس تو کشتنى هستى. اینجاست که جنبه منفى اش نشان داده مى شود. بنده عرض مى کنم که نه! در اینجا نمى شود گفت چون تو معتقدى من کشتنى هستم، پس من کشتنى هستم. من در مقابل سخن تو استدلالى دارم. باید ببینیم، استدلال اقتضاى چه چیزى را مى کند. نه این که تو عقیده خودت را دارى. بله تو عقیده خودت را هر چه قدر قبول داریم تو امور فردیت کاملا مى توانى در مورد خودت اعمال بکنى. امّا اگر در امور اجتماعى وارد شدى و اختلاف عقیده با دیگرى پیدا کردى، آ نوقت دو تا عقیده باید بروند به مصاف یکدیگر، هر چه غلبه با آن بود آن عقیده باید مجرا و متّبع باشد. و بنابراین زیدابن ارقم را بخواهید و بگویید که ایشان معتقدند که شما کشتنى اید. شما خودتان معتقدید؟لابد خواهد گفت: نه! مى گویند خب ادله ات را بیاور، آنهم ادله اش را بیاورد. هر که ادله اش قوى است. مدعایش مقبول است. اگر بناست که هر کسى از هر عقیده اى خوشش نیامد بگوید صاحب این عقیده را بکشید. من هم از خیلى از عقیده هایش شما خوشم نمى آید.مى توانم شما را بکشم؟ آنوقت این کجا و آن جمله اى که ولتر به روسو نوشت: "روسو با همه عقایدت مخالفم. ولى حاضرم جانم را فدا کنم تا این که تو زمینه اى پیدا کنى تا این عقاید خودت را به مردم تفهیم کنى".آن کجا و این کجا.
🌷🌷مصطفی ملکیان،معنویت در نهج البلاغه
@mostafamalekian
⭕️ متن کامل گفتگو استاد ملکیان با ماهنامه برای فردا ؛مهرماه ۹۶
با عنوان «انسان با دروغ و فریب و توهم نجات نمی یابد»
@mostafamalekian
⭕️توصيه هايی در باب کارگروهی و مباحثه
🔹وقتي كه احساس ضرورت كار گروهي را احساس كرده ايد،بايد دو نكته را مراعات كنيد:
1️⃣ وحدت بخشي
حداكثر نيرو و وقتي كه فرد مي تواند را به ميدان بياورد.البته اين بدان معنا نيست كه همه به يك اندازه وقت بگذارند.تبعاً اشتغالات زندگي متفاوت است. يكي تدريس دارد، ديگري ندارد.يكي كار گروهي ديگري مي كند،ديگري نمي كند.بالاخره هر كسي متعهد بشود كه حراكثر كاري كه مي تواند بكند را بكند به اندازه ي وسعش.حالا اگر يك ساعت در شبانه روز است،باشد يا پنج ساعت هم هست باشد.به تعبير ديگري كار گروهي محوري براي مطالعات شما باشد.
شما كه مطالعه مي كنيد همه را در راستاي اين كار بكنيد.”وحدت بخشي“ كه اين كار گروهي به مطالعات شما مي دهد به نظرم كار كم اهميّتي نيست.
2️⃣ استفاده از همديگر
دوم اينكه در كار گروهي ما بايد حتي المقدور از هم بيشتر استفاده كنيم.اگر جوري باشد كه بنده يه سري مطالب را اينجا خدمت شما بگويم و شما بشنويد و بعد هم هركسي برود دنبال كار خودش.اين مثل يك كلاس عادي دانشگاهي است.و كار گروهي نيست.كار گروهي وقتي است كه واقعاً هر كسي از ديگري استفاده كند.هر چيزي را هر كسي نمي داند از ديگري بپرسد.واقعاً دست همديگر را بگيريد و بالا ببريد.اين اگر بين شما نيست بايد پديد بيايد.
🔹اهميّت هم مباحثه
قدر اين موقعيت خود رابدانيد.من در دوران دانشگاه مقيد بودم كلاس هاي استاد مطهري و استاد ديگري را مقيد بودم حتماً شركت كنم.چه واحد آنرا داشته باشم و چه نداشته باشم.ديگر از كلاسي استفاده نكردم. من استفاده اي كه كردم از يك هم مباحثه اي بود كه داشتم.من جدّا از آن مباحثاتي كه خيلي جدّي و سر سختانه و بي انعطاف بود خيلي استفاده كردم.تمام دوران دانشگاهي من به اندازه ي يك دهم آن مباحثاتي كه با هم داشتيم براي من نفع نداشت.امّا آدم تا نعمتي را دارد قدرش را نمي داند.الان به نظرم مي آيد اگر چنين كسي را داشتم خيلي برايم مفيد بود.شايد الان متوجه نباشيد.بعدا كه چنين گروهي را از دست داديد متوجه مي شويد كه جمع شدن چند آدم هم فكر و تقريباً در حدّ يكديگر داراي معلومات باشند نعمت خيلي بزرگي است.
🔹 چگونگی نحوه ي مباحثه
١-واقعاً وقت روي اينكار بگذاريد نه اينكه تجملي و تكفلي باشد.
٢- واقعاً از هم حيا نكنيد.
يكي از آفات اين است كه افراد بخواهند(به خيال خودش) حيثيت خود را در جمع حفظ كنند و اين به اين معناست كه هر چه را بلد نيستيد به احدي بروز نمي دهند. اينطور نباشيد. اگر چنين نباشيد و آنچه را نمي دانيد از يكديگر سؤال كنيد يواش يواش همديگر را بالا مي بريد.
اما اينكه من بخواهم وجهه ام حفظ شود و چيزهايي را كه بلد نيستم را نپرسم،پايين مي مانم.اينرا هم بدانيد كه آدم هر چه علمش بيشتر مي شود بيشتر نادانسته هاي خود را مخفي مي كند.به تعبير علي(ع)- حيا نكنيد هر چه را بلد نيستيد بايد به ميدان بياوريم و بگوييم بلد نيستيم،تا ياد بگيريم و جلو برويم.
🔹 روش مباحثه
وقتي مباحثه صورت مي گيرد يكي بايد مدار مباحثه را در دست داشته باشد.از رو خواندن و بعد توضيح دادن و جملاتي كه نفهميده اند اين كار را به نتيجه نمي رساند.چون اينقدر جا براي سؤال پيش مي آيد كه بحث هيچ گاه به صورت قانع كننده اي تا آخر ادامه نمي يابد.
من معتقدم كه همه بايد مطالعه كنند و در جلسه يكي از خانمها بحث را طرح كند.او هم كليّات بحث را مطرح كند.يكي از مشكلاتي كه ما داريم مال اين نظام است كه ما را ذره ذره جلو برده اند.با اينكه من معتقدم كه به تعبير غربيان”بايد از چشم پرنده وارد مباحث شد“.يعني وقتي كه ما حتي يك اسكلت كلّي هم از فلسفه ي غرب نداريم.نمي توانيم،آثار افلاطون را جمله به جمله ياد بگيريم.اگر بخواهيم فلسفه غرب ياد بگيريم ؛اول بايد يك طرح كاملاً اجمالي از فلسفه غرب داشته باشيم بعد با تحصيلات بيشتر،پايين تر و پايين تر مي آييم و بعد روي پشت بام افلاطون مي نشينيم.
🔹روش صحيح كتاب خواندن
وقتي كتابي را مي خوانيد،كلمه به كلمه آن را نمي خواهد بفهميد.بايد اينطور باشد كه وقتي كتاب خوانديد با قبل فرق كنيد.
من مي گويم؛اصول كلّي يك فصل را يكي از يكي از دوستان مطرح بكنند و توي اين اصول كلّي با هم بحث كنيد. اينقدر ذره ذره جلو رفتن ما را فرسوده و ما را منصرف مي كند از كار.
من هميشه به اين مطلب توجه داده ام كه وقتي يك كتاب را مي خوانيد هر چقدر كه سخت باشد ديدمان فرق مي كند.ما با اين ديدهاي كلّي كار داريم.و اين ديدهاي كلّي يواش يواش آدم را پخته تر مي كند در سنجشها و داوريها و ....
من بصورت جمله جمله و ذرع ذره جلو رفتن را قبول ندارم.
✨درسگفتار پاسخ به یک سوال ،سال 71
@mostafamalekian
🔈📋دانلود فایل صوتی و متنی سخنرانی حکمت
🌡مشهد مقدس ، سال 1388 #مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
🍃🍃الگوی پیامبران،الگوی یک معلم و طبیب موفق است.
🔹به نظر من تفسیری که کسانی مانند اقبال لاهوری از خاتمیت داده اند،منطقی است.الگوی پیامبر،الگوی معلم یا طبیب است.معلم موفق کسی است که به گونه ای تعلیم کند که تا آخر عمر خودش و آخر عمر شاگردهایش،شاگردها همچنان شاگرد نمانند و هرچه زودتر به مرحله ای برسند که خودشان استاد بشوند.نباید چنان باشد که همیشه به او نیاز داشته باشد.پزشک هم چنین است.اگر مریض پزشک تا آخر عمر به مطب او رفت و آمد کند،پزشک موفقی نیست.
🔹من برای ناراحتی ای که دارم بسیار جاها به دکتر رفته ام.اخیرا پیش دکتری رفتم و ایشان نسخه ای ساده به من دادند و من باورم نشد و گفتم آقای دکتر کی باید خدمتتان برسم؟ایشان گفت مگر قرار است بار دیگر اینجا تشریف بیاورید؟دیدم حرف او خیلی منطقی است.پزشک موفق کسی است که مریض را طوری معالجه کند که پس از مدتی مانند خود او سالم باشد.
🔹خاتمیت هم چنین است.اقبال لاهوری می گوید که توفیق انبیا در این است که بشر را هر چه زودتر به بلوغ فکری برسانند که از آن به بعد به انبیا نیازی نداشته باشند.البته کسی نگوید پس عجب!انسان به انبیا نیاز ندارد.باید گفت آن کسانی که بشر را به این مرحله رسانده اند،انبیا بوده اند.البته اقبال لاهوری چون مسلمان است می گوید مصداق این شخص،پیامبر ما هستند.اصل حرف او به اسلام ربطی ندارد چون میگوید بعد از ظهور ایشان دیگر انسان ها دستورالعمل جدیدی نیاز ندارند.
🌷🌷مصطفی ملکیان،الهیات مسیحی،صفحه 35
@mostafamalekian
❓❓آیا در باب قرآن،در جهان کاری از لحاظ "نقد ادبی"انجام شده است؟در صورت مثبت بودن جواب نام ببرید.
🔹پاسخ:بله،در باب نقد ادبی قرآن خیلی کار صورت گرفته است که البته اینجا نمی آید.یک وقت کسی به من می گفت فلانی،من صادقانه به تو می گویم که من آدم بدی نیستم،نمی خواهم از خودم تعریف کنم.هر چه می گویم از حرفهای مردم می گویم.واقعش هر چه حرف،مردم به من زده اند راجع به خوبیم گفته اند.گفتم درست است.ولی خب بدی هایت را که رویشان نمیشود بیایند و به تو بگویند.تو باید بروی ببینی آنچه حرفهایی که پشت سرت می زنند و نمی آیند به تو بگویند،حجمش نسبت به حرفهایی که می آیند جلویت می زنند چقدر است،آنوقت می شود فهمید.
🔹می گویند یک کسی را می خواستند مسیحی کنند،او را به یک کلیسا بردند.سرتاسر دیوارهای این کلیسا،بالا و پایین عکس های ریز،ریز،ریز بسیاری بغل هم نصب شده بود.گفتند می دانی اینها عکس های چه کسانی است؟گفت:نه،گفتند اینها عکس های کسانی است که بیماریهای صعب العلاج یا لاعلاج داشتند و آمدند اینجا به مریم،عیسی یا بر هر کسی،متوسل شدند و خوب شدند و رفتند و یک نمونه از عکس هر کدام را اینجا زده ایم.آنوقت گفت مرا ببرید آنجایی که عکس کسانی را زده اند که آمده اند اینجا و درمان نشدند و مردند.آن عکس ها را هم بیاورید من ببینم.و ببینم نسبت آنها به اینها چندتاست؟توجه میکنید؟اینها ممکن است صدهزار تا عکس باشد.اما ممکن است دو میلیون تا عکس هم جای دیگر وجود داشته باشد.آنها را هم بیاورید به من نشان بدهید.آنوقت می شود فهمید که اینها(عیسی و مریم)چقدر دست شفا دهنده دارند و چقدر ندارند.شما فقط عکس اینها را می زنید.
🔹حالا اینجا هم همینجور است،در باب قرآن در جهان کارهایی از لحاظ نقد ادبی انجام شده،چون جهانیان که منتظر اجازه بنده و حضرتعالی نمی نشینند که راجع به کتاب ما نقد بکنند یا نکنند.اگر بخواهم آخرین و محققانه ترین و مدققانه ترین کارها را بگویم کار«وانزبرو»است.آقای وانزبرو نزدیک به تقریبا 250 مقاله و چهار کتاب عمده در طول زندگی اش نوشت که ازمیان این چهار کتاب،یک کتابش به نام quranic studies «مطالعات قرآنی» از همه مهمتر است.البته دوستان توجه کنند که نقد غیر از انتقاد است.نقد وقتی گفته میشود یعنی راجع به نقاط مثبت و منفی-هر دو- صحبت می کنیم.هر چه که هست و انصاف علمی هم اقتضای همین را دارد.اما رشته اش به صورت آکادمیک به نیمه اول قرن نوزده می رسد.یعنی تقریبا دویست سال است که غربیان درباب قرآن کارهای نقادانه انجام میدهند.از آنهایی که در میان ما خیلی معروف بود و بعد اندکی از نوشته هایش،اسمش دیگر به بدی در رفت و نشد که چاپ بشود،«گلدزیر»بود.گلدزیر یکی از نقادان قرآنی بود منتها بلافاصله شد یهودی و صهیونیست و..
🍎مصطفی ملکیان،سنت گرایی،تجددگرایی،پساتجددگرایی،جلسه 12
@mostafamalekian
⭕️تفاوتهای اخلاق جدید و قدیم
1️⃣اخلاق جدید ارتباط بیشتری با انسان شناسی دارد
اخلاق جدید نسبت به اخلاق قدیم ارتباط بیشتری با انسانشناسی دارد.
2️⃣اخلاق قدیم دینی تر بود
اما فقط این نیست، وجه تمایز دیگر این است که اخلاق قدیم، عمدتا اخلاق دینی بوده، اخلاق غیردینی هم بوده است، اما به ندرت. اما اخلاق جدید درست عکس این است. در دوران جدید بیشتر اخلاقها غیردینی است و اخلاقهای دینی کم است یعنی در دوران جدید در امر اخلاق بیتفاوتتر و لااقتضاتر نسبت به مساله دین شدهایم و به تعبیری سکولارتر نسبت به دوران پیشامدرن شدهایم.
3️⃣اخلاق جدید علاوه بر افراد و افعال و ... بر روی نهادها هم حکم اخلاقی می شود
وجه تفاوت سوم که خیلی اهمیت دارد این است که در اخلاقهای سنتی و پیشامدرن داوریهای اخلاقی فقط روی افراد میآمد. مثلا میگفتند: «این کاری که تو کردی درست نبود.» یعنی روی افراد حکم میشد. گاهی روی افعال ارادی حکم میشد و گاهی روی افعال ارادی و غیرارادی. گاهی حتی روی انفعالات هم حکم میشد. مانند ترسویی، در اخلاق مدرن روی افراد انسانی داوری اخلاقی میشود، اما در عین حال روی نهادهای اجتماعی هم داوری اخلاقی صورت میگیرد. برای مثال میگویند این نهاد سیاسی به طور کلی ناسالم است، آن نهاد اقتصادی، آن نهاد حقوقی و.... ناسالم هستند، یعنی در موردشان داوری اخلاقی میشود. وقتی میگویند «تو» باید به نیازمندان کمک کنی در مقابل هم میگویند شکاف طبقاتی یک امر نادرست است، میبینیم که این مورد مربوط به یک فرد نیست، در اینجا یک تفاوت جدی است که علاوه بر افراد روی نهادهای اجتماعی مانند نهاد سیاست، اقتصاد، خانواده و.... و نیز اوضاع اجتماعی مانند شکاف طبقاتی، فساد اداری و.... داوری اخلاقی میشود و این مختص دوران مدرن و شکلگیری نهادهای مدنی و اجتماعی است.
✔️مصاحبه سیری در سپهر اخلاق ،روزنامه اعتماد ،شماره 2640،مصاحبه کننده :بابک اجاقی،مسعود راعی
@mostafamalekian