nashraasoo | Unsorted

Telegram-канал nashraasoo - Aasoo - آسو

30623

@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز تماس با ما:‌ 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیس‌بوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo

Subscribe to a channel

Aasoo - آسو

از تولد در ایران تا اخراج به افغانستان؛ زندگی در تعلیق و هراس 🔻

✍️ آصف دوره‌ی ابتدایی را در مدارس خودگران و غیررسمی‌ای که سازمان‌های غیردولتی راه انداخته بودند گذراند. وقتی به سن دبیرستان رسید، امکان ثبت‌نام دانش‌آموزان افغان در مدارس فراهم شده بود. اما به او اجازه‌ی تحصیل در دبیرستان فنی-حرفه‌ای یا رشته‌ی تجربی ندادند و مجبور شد که در رشته‌ی انسانی ادامه‌ی تحصیل دهد. خودش نمی‌داند که آیا این تصمیم مبتنی بر سلیقه و نظر شخصی مدیران مدارس بود یا بر اساس بخش‌نامه و قانون چنین اجازه‌ای به او ندادند. وقتی دیپلمش را گرفت، هنوز تلاش او و خانواده‌اش برای دریافت گذرنامه و کارت آمایش به نتیجه نرسیده بود و بنابراین از شرکت در کنکور محروم شد. حتی اجازه‌ی ثبت‌نام در دانشگاه خصوصی هم به او داده نشد. سرانجام مجبور شد که همراه با پدرش که کارگر ساختمان بود، کارگری کند.

✍️ وقتی از او می‌پرسم چرا کمی بیشتر منتظر نتیجه‌ی پیگیری‌ برای دریافت مدرک اقامت قانونی نشدی، می‌گوید:

یک روز با خودم فکر کردم که چقدر حسرت دارم که کارت بانکی‌ای داشته باشم که اسم من روی آن نوشته شده باشد یا مثلاً یک سیم‌کارت تلفن به نام خودم داشته باشم. انتظارات کوچکی داشتم، مثل اینکه بتوانم حساب آنلاین بانکم را روی موبایلم فعال کنم. بعد به خودم گفتم ببین تو الان بیست‌و‌دو سال است که در این کشور هستی ولی همین حداقل‌ها را هم نداری، حتی نمی‌توانی درسَت را ادامه بدهی و جایی که دلت می‌خواهد کار کنی و جز کارگری‌ِ ساختمان آینده‌ی دیگری جلوی رویت نیست. تازه بعد از اینکه برای همین کار کلی عرق می‌ریزی و زحمت می‌کشی باید بیفتی دنبال کارفرما و التماس کنی که پولت را بدهد. همه‌ی اینها هست و حالا ممکن است که هر لحظه در خیابان بازداشت شوی و اخراجت کنند. به همین علت تصمیم گرفتم که خودم برگردم.


✍️ صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) در افغانستان اعلام کرده است که در ماه گذشته‌ی میلادی (۱۱ خرداد ــ ۹ تیر)، بیش از پنج‌ هزار کودک افغان بدون همراه یا جدا از خانواده‌هایشان از ایران اخراج شده‌اند.

به گفته‌ی سارا، که سال‌ها با مهاجران افغان کار کرده است، بسیاری از این کودکان در ایران به دنیا آمده‌اند و دو سه نسل قبلشان هم در ایران بوده‌اند. در نتیجه نه کسی را در افغانستان می‌شناسند و نه اصلاً تصوری از آنجا دارند.
در شرایطی که دولت افغانستان و سازمان‌های بین‌المللی نمی‌توانند به وضعیت بحرانیِ مهاجران اخراج‌شده نظم و نسق دهند، سرنوشت کودکانی که بدون سرپرست اخراج شده‌اند، نگران‌کننده‌ است.
طاهره سجادی به نقل از کارمند یکی از سازمان‌های بین‌المللی فعال در مرز ایران و افغانستان می‌گوید:
تعداد زیادی از کودکان و نوجوانانی که بدون خانواده رد مرز شده‌اند، هیچ‌کس را در افغانستان ندارند و نمی‌دانیم کجا باید بمانند. حتی در مورد بقیه‌ی بچه‌ها هم معلوم نیست که چطور می‌توان در این شرایط خانواده یا آشنایانشان را پیدا کرد و بچه‌ها را به صورتی امن به آنها تحویل داد.


@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

چگونه می‌توان کسانی را بخشید که خانواده‌ی شما را کشته‌اند؟ 🔻

✍ حسین لونگولونگو در خلال نسل‌کشی سال ۱۹۹۴ در رواندا ۷ نفر را به قتل رساند؛ و بر کشتار حدود ۲۰۰ نفر دیگر نظارت داشت. تقریبا حدود سی سال پس از آن واقعه، او این را به من در یک روز گرم ماه مارس در حیاطی در مرکز شهر کیگالی گفت. من به رواندا رفته بودم زیرا می‌خواستم بدانم از آن نسل‌کشی چگونه یاد می‌کنند ــ هم در مراسم‌های یادبود رسمی و هم در ذهن قربانیان. همچنین می‌خواستم بدانم افرادی مانند لونگولونگو کارهایی را که انجام داده‌اند چگونه به یاد می‌آورند. هرچند برآوردها از شمار جانباختگان متغیر است اما بسیاری تخمین می‌زنند که در طول ۱۰۰ روز بهار و تابستان آن سال، حدود ۸۰۰.۰۰۰ نفر از مردم رواندا، عمدتاً توتسی‌ها، کشته شدند. لونگولونگو تصور می‌کرد که چاره‌ای جز پیوستن به پیکارجویان هوتو ندارد. آنها به او آموزش دادند که چگونه بکشد و چگونه به‌سرعت بکشد. به او گفته بودند که توتسی‌ها به مدت ۴۰۰ سال هوتوها را به بردگی گرفته‌ بودند و اگر فرصتی پیدا کنند دوباره همین‌کار را خواهند کرد. به او گفته بودند که این اقدامی وطن‌دوستانه است که از کشورش در برابر «سوسک‌ها» دفاع کند. او می‌گوید که به تدریج باور کرد که کشتن توتسی‌ها حقیقتا بهترین کار ممکن است. چیزی نگذشت که او را مسئول سایر پیکارجویان کردند.

✍ رویگامبا می‌گفت که «نمی‌خواهم کسانی را که مرتکب نسل‌کشی شدند تبرئه کنم ... اما می‌خواهم تلاش کنم تا آن شکلی از همدلی را بیاموزم که به فرد اجازه می‌دهد به امکان بخشش فکر کند.» با این همه، او باور داشت هرگونه هم‌ذات‌پنداری با قاتلان می‌تواند باعث احساس شرمساری شود. از سوی دیگر احساس می‌کرد که لزومی ندارد خود را جای مرتکبان جنایت بگذارد زیرا او یک قربانی است! به گفته‌ی او این «راحت‌ترین راه برای کنار آمدن با زخم‌هایتان است» اما احتمالا راه درستی نیست.

✍ حکومت انتقالی با این پرسش مواجه بود: چگونه عدالت را در حق قربانیان اجرا کند و در همان حال در مسیر آشتی و سازش نیز گام بردارد؟ در نهایت، بیش از ۱۲۰.۰۰۰ هوتو به جرم مشارکت در نسل‌کشی دستگیر شدند. حسین لونگولونگو یکی از این ده‌ها هزار هوتوی زندانی بود. لونگولونگو همچنین در بیش از ۱۰۰ دادگاهِ مشهور به «گاکاکا» شرکت کرده است. گاکاکا ــ که برگردان تقریبی آن «عدالت بر روی چمن» است ــ به طور تاریخی در روستاهای رواندا برای حل‌وفصل منازعات میان اشخاص و جوامع به کار می‌رفته است. اکنون دولت نقش دادگاه گاکاکا را متحول کرده است تا بتواند به اتهامات نسل‌کشی نیز بپردازد. شاهدان روایت خود را از جنایتی که ادعای وقوع آن را دارند برای قاضی‌هایی که منتخب جامعه‌ی محلی هستند بیان می‌کنند سپس آنها شدت این جنایت را ارزیابی کرده و عقوبت متناسب با آن را تعیین می‌کنند. از آنجا که ۸۵ درصد مردم رواندا هوتو هستند در نتیجه اغلب قاضی‌ها هم هوتو هستند. فیل کلارک، متخصص علوم سیاسی که کتابی درباره‌ی دادگاه‌های گاکاکا نوشته است، به من گفت که «بسیاری از گاکاکاها به خود جامعه‌ی هوتوها مربوط می‌شود و تلاشی است برای کنار آمدن با آنچه هوتوها انجام داده‌اند. این قاضی‌های هوتویی، مظنونان هوتویی و اغلب شاهدان هوتویی‌اند که بیشتر مطالب را بیان می‌کنند. و گاهی به همین دلیل بازماندگان نسل‌کشی از این که بخواهند در این فرایند مشارکت زیادی داشته باشند،‌ اکراه دارند.» این دادگاه‌ها به مدت یک دهه، از ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲، برگزار می‌شدند. در دوره‌ای تمام اعضای جامعه ملزم به شرکت در دادگاه‌های هفته‌ای بودند. تا سال ۲۰۱۲، بیش از ۱۲.۰۰۰ دادگاه گاکاکا برگزار شده بود که ۱۷۰.۰۰۰ قاضی در آنها مشارکت داشتند و بیش از یک میلیون نفر محاکمه شده بودند. در هیچ نقطه‌ی دیگری از جهان چنین چیزی در این مقیاس وسیع صورت نگرفته است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

گرسنگی‌ای که زبان را بند می‌آورد🔺

«مدام از خود می‌پرسیدم: آیا نوشتن هنوز مهم است؟ وقتی بدن‌ها زیر خاک و خرده‌سنگ تلنبار می‌شوند روی هم انباشتن جمله‌ها چه فایده‌ای دارد؟ در دنیایی که به تو گرسنگی می‌دهد و نسبت به درد و رنجت بی‌تفاوت است نوشتن از عشق و زیبایی چه معنایی دارد؟»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«اگر دوران مشروطه را اولین نقطه‌ی عطف تلاقی موسیقی ایران و جنبش‌های اجتماعی بدانیم و با این پیش‌فرض آثار موسیقاییِ ساخته و اجراشده در فراز و فرودهای اجتماعی و سیاسی ایرانِ یک قرنِ گذشته را مرور کنیم، با چهار مفهوم مهم مواجه می‌شویم: ستایش ملی‌گرایی، توصیف اندوهِ ملی، تهییج آزادی‌خواهی و تشویق دفاع. بنابراین، می‌توان دید که خلقِ نغمه‌های صلح‌آمیز، جزئی از اولویت‌های فرهنگی و هنری در موسیقی ایران نبوده است.»

aasoo.org/fa/articles/5170
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«سینکلر لوئیس در کتاب «اینجا ممکن نیست اتفاق بیفتد» نشان می‌دهد که چگونه یک رهبر کاریزماتیک می‌تواند با وعده‌های پوپولیستی و برانگیختنِ ترس و تعصب در میان مردم، قدرت را به دست آورده و به تدریج نهادهای دموکراتیک را تضعیف کند»

aasoo.org/fa/articles/5147
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

تنهایی، سرآغاز زندگی با دیگران
جنیفر استیت


🔸 در دنیای ارتباطات فراگیر امروزی، در اینترنت و فضای مجازی، به ندرت یادمان می‌ماند که فضایی برای تفکر و تأمل انفرادی فراهم کنیم. اما اگر قابلیت خلوت‌گزینی، یعنی توانایی خلوت کردن با خود، را از دست بدهیم، توانایی اندیشیدن را هم از دست می‌دهیم. پیش از این که بتوانیم با دیگران هم‌صحبت شویم، باید مصاحبت با خود را بیاموزیم.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«حالا بسیاری از مردم کشورمان می‌پرسند این «ضدیت با امپریالیسم» برای ما چه ارمغانی آورده است؟ به‌راستی، مردمان عادی چه بهره‌ای از این سنخ از غرب‌ستیزی، خصومت با آمریکا، و «ضدیت با امپریالیسم» برده‌اند؟ آیا چنین نیست که در این جریان مردم عادی بیشتر هزینه داده‌اند تا عوایدی مادی یا معنوی دستگیرشان شود؟»

aasoo.org/fa/articles/5168
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«نه می‌توانم چیزی بشنوم، نه چیزی بخوانم. نمی‌توانم به آهنگ‌هایی که قبل از جنگ با آنها خاطره داشتم گوش کنم. هق هق گریه امان نمی‌دهد.هیچ حرفی حقِ واقعیت آنچه را که گذشته است ادا نمی‌کند. تا مدت‌ها با کسی حرف نخواهم زد. دیگر آن آدم قبلی نیستم.از هر چیز تحمیلی متنفرم. جنگ، حجاب، و هر چه. الان تکلیفم با زبان تنم و وت(ط)نم مشخص‌تر شده است. نه به جنگ تحمیلی، نه به حکومت تحمیلی، نه به حجاب تحمیلی!»

aasoo.org/fa/articles/5167
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

بیگانه؛ جستاری در هویت ایرانی-افغانستانی‌ها
سپهر عاطفی ــ محسن نادری

🔸 زهرا موسوی، نویسنده و پژوهشگر، در این مستند تجربه‌ی زیسته‌ی خود را به‌عنوان یک ایرانی-افغانستانی در دو سرزمین ایران و افغانستان روایت می‌کند. او با نگاهی شخصی و تحلیلی، از چالش‌های هویتی، تبعیض‌ها، و پیوندهای فرهنگی میان این دو کشور سخن می‌گوید.

این مستند را در یوتیوب یا اینستاگرام آسو ببینید.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«بیگانه؛ جستاری در هویت ایرانی-افغانستانی‌ها» به زودی از آسو...

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«آنچه می‌خوانید روایت چهار زن افغان‌تبار است که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌، فرزند به دنیا آورده‌، کار کرده‌ و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشته‌اند اما در چند ماه گذشته زندگی‌شان بر اثر موج اخراج اتباع افغانستان زیر و زبر شده است. قرار بود که این گزارش روایت پنجمی را هم در بر داشته باشد اما متأسفانه هم‌زمان با جنگ ایران و اسرائیل و قطع شدن اینترنت، ارتباط من با آن زن قطع شد و حتی پس از آتش‌بس و برقراری دوباره‌ی اینترنت هم نتوانستم او را پیدا کنم. شاید حالا دیگر رد مرز شده و به افغانستان برگشته باشد. »

aasoo.org/fa/articles/5164
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«برای بسیاری از مردم، کشور منبع هویت است: نوعی پایه و اساس، نوعی خمیره و سرشت، نوعی پرچم و بیرق. اما وقتی انقلابی را از سر می‌گذرانید چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ وقتی گسلِ تاریخ تکان می‌خورد و تمام ارکان زندگی‌تان به لرزه می‌افتد چه می‌شود؟»

aasoo.org/fa/articles/5159
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

زیر سایه‌ی جنگ؛ گفت‌وگو با پرستو فروهر درباره‌ی دادخواهی و آینده‌ی ایران🔺

🔹 پرستو فروهر در مصاحبه با آسو می‌گوید: «قدم‌هایی که برای رسیدن به هدف برمی‌داریم جزئی از آن هدف است. تمرین دموکراسی در بین فعالان و محق دانستن خود برای آزادی، دموکراسی و عدالت هم در همان مسیر است. من این‌ها را از نظر زمانی مرحله‌بندی نمی‌کنم. این حرف کاملاً درست است که در چنین نظامی به هیچ‌وجه دست‌یابی به عدالت ممکن نیست ولی تلاش برای دست‌یابی به عدالت مهم و ممکن است و این همان کاری است که ما انجام می‌دهیم. همین‌ که در برابر لاپوشانی، دروغ و سرکوبِ طرف مقابل تسلیم نشویم و از حق خود برای دانستن حقیقت و رسیدن به عدالت دست برنداریم، بخشی از همین مسیر دادخواهی است.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

مهاجران اخراج‌شده‌ی افغانستانی، گرفتار در میان وحشتِ فقر و ناامنی و تحقیر 🔻

✍️ امی پوپ، مدیرکل سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید:

خانواده‌ها با دست خالی، خسته و فرسوده، تنها با یک دست لباسی که بر تن دارند بازمی‌گردند و به‌شدت به غذا، مراقبت‌های پزشکی و حمایت نیاز دارند. ابعاد این بازگشت‌ها به‌شدت نگران‌کننده است و افغانستان به‌تنهایی از پس این بحران برنمی‌آید.

فقط در روز ۲۵ ژوئن، بیش از ۲۸هزار نفر از مرز عبور کرده و وارد افغانستان شده‌اند. این سازمان بین‌المللی با اشاره به اینکه حدود ۲۰۰ هزار نفر از مهاجران افغانستانی نیز در سال جاری از پاکستان بازگردانده شده‌اند، هشدار داده است که افغانستان ظرفیت جذب چنین تعداد بالایی از بازگشتی‌ها را ندارد و نظام‌های محلی در آستانه‌ی فروپاشی قرار گرفته‌اند.

✍️ نورخان همت، گزارشگر شبکه‌ی تحلیل‌گران افغانستان، با یکی از همین مهاجران افغانستانی در اردوگاه موقتی در هرات گفت‌وگو کرده است. با مردی که چند هفته پیش از شروع حمله‌ی اسرائیل به ایران، حکم اخراج خودش و خانواده‌اش از ایران را دریافت کرده بود و در میانه‌ی بمباران مجبور به ترک خانه‌اش شد. متن زیر ترجمه‌ی گفته‎های این مهاجر است.
من اهل منطقه‌ی کشنده در ولایت بلخ هستم. هفت سال پیش، با خانواده‌ام به ایران رفتم چون در افغانستان کار نبود. یک دختر یازده‌ساله دارم و دو پسر، یکی هفت‌ساله و دیگری چهارساله که هر دو در ایران به دنیا آمدند. ما در منطقه‌ی جوادیه در جنوب تهران زندگی می‌کردیم. محله‌ای فرسوده که بسیاری از خانواده‌های افغان در آن ساکن‌اند، چون اجاره‌خانه پایین است و صاحب‌خانه‌ها سخت‌گیر نیستند، به شرطی که اجاره به‌موقع پرداخت شود. خوشبختانه من جوشکار ماهری هستم. شغلی که در ایران تقاضای زیادی دارد و به راحتی می‌توانستم در پروژه‌های ساختمانی کار پیدا کنم. سخت کار کردم و درآمد مناسبی داشتم. توانستم برای خودم و خانواده‌ام مجوز اقامت موقت هم بگیرم، چیزی که به آن «برگه‌ی سرشماری» می‌گویند.


✍️ زندگی خوبی داشتیم. شغل ثابتی داشتم و دو فرزند بزرگ‌ترم به مدرسه می‌رفتند. اما همه‌چیز چند هفته پیش از جنگ تغییر کرد. به ما حکم اخراج دادند و گفتند باید ایران را ترک کنیم و به افغانستان برگردیم. به اداره‌ی مهاجرت رفتم و گفتم که در اینجا خانه خریده‌ام و باید پیش از ترک ایران مسائل مالی‌ام را حل‌وفصل کنم. مأمور آنجا قبول کرد که وقت بیشتری بدهد. اما تنش‌ها میان اسرائیل و ایران بیشتر شد و در نهایت، اسرائیل شروع به بمباران ایران کرد. ابتدا فکر می‌کردم زود تمام می‌شود، اما حمله‌ها چندین روز ادامه داشت. خانه‌ی ما از شدت انفجارها می‌لرزید. بچه‌ها تمام مدت وحشت‌زده بودند و گریه‌های پسر کوچک‌ترم قطع نمی‌شد. به طوری‌که شب‌ها بیرون خانه در فضای باز می‌خوابیدیم. نهایتاً تصمیم سختی گرفتیم: بازگشت به افغانستان.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

وضعیت سفید؛ تأملی کوتاه بر انفعالِ جمعی و دشواریِ کنش در جنگ ۱۲ روزه 🔻

✍️ ما در ایران بارها با رخداد‌های خشونت‌بار زیسته‌ایم. گاهی ناتوان از بروز احساس و افکارمان بوده‌ایم و گاهی در هر سطح ممکن و با به جان خریدنِ هر گونه بهایی، خشم خود را نشان داده‌ایم. اما در جنگ ۱۲ روزه‌ای که بهار را به روزهای ابتداییِ تابستان رساند، شاهد تجربه‌ای عجیب بودیم. سکوت، سردرگمی و بی‌کنشیِ جمعی در میان مردمی که پیش‌تر کنش‌گر بودند یا دست‌کم خود را نسبت به مسائل انسانی حساس می‌دانستند، همان مردمی که جنبش‌ «زن، زندگی، آزادی» را رقم‌ زده ‌بودند.

✍️ بیانیه‌ها، امضاها و محکوم کردنِ جنگ در هر دو سوی آن، احتمالاً آن کنش مورد نظر ما نیست. ما در اعماق روحمان دنبال راه بهتری بودیم اما انگار راه بهتری وجود نداشت. جامعه ناگهان خود را ناتوان از موضع‌گیری، عمل یا حتی اندوه دسته‌جمعی می‌یافت. ما سوگوار همه‌ی آن‌هایی که در جنگ کشته شده‌ بودند، نبودیم اما می‌دانستیم یا می‌‌دیدیم که جان‌های بی‌‌گناه چگونه در کشاکش میان دو شر از بین می‌روند. رویاروییِ این دو جبهه چیزی جدید بود. در کنش‌گری ما یاد گرفته ‌بودیم که شر در یک جبهه است، همان جبهه‌ای که نباید در سمتش بایستیم. اما این بار سمت درست تاریخ؛ خط محوی بود میان ردِ موشک‌های اسراییل و موشک‌های جمهوری اسلامی.

✍️ خشونتی که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» تجربه شد، ترکیبی از خشونت فیزیکی، روانی و نمادین بود. بازداشت، سرکوب، کشتار در خیابان، تحقیر، سانسور، اعدام و جنگ‌های روایی. این جنبش دستاور‌د‌های زیادی داشت اما با خشونتی بی‌سابقه روبه‌رو بود. نمی‌توان به راحتی گفت جامعه‌ای که سه سال قبل جنبش «زن، زندگی، آزادی» را رقم زد، حالا در «وضعیت سفید» گرفتار شده است. شاید بتوان گفت که انفعالِ کنونی ریشه در خستگی، ترس یا زخم‌های برجامانده از جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارد. آخرین قربانیِ آن جنبش مجاهد کورکور بود که حدود یک ماه قبل اعدام شد. این جامعه هنوز خاطره‌ی آن خشونت را به یاد دارد و در حال هضم آن است. شاید این جامعه‌ در سکوت به دنبال این است که نه راه بلکه معنای تازه‌ای برای «کنش مؤثر» پیدا کند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

در شش ماه گذشته، بیش از یک میلیون مهاجر افغان مجبور به ترک ایران شده‌اند. مردمانی که بعضی از آنها همچون آصف در ایران به دنیا آمده و هرگز افغانستان را ندیده‌اند، بعضی دیگر از چند نسل قبل در ایران زندگی می‌کرده‌اند، برخی از دست طالبان به ایران پناه آورده‌اند و برخی به‌رغم دارا بودن مدارک معتبر اقامت در خیابان بازداشت و رد مرز شده‌اند.

aasoo.org/fa/articles/5173
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«این داستان رواندا در سی سال گذشته بوده است: داستان محافظت. کشوری که تلاش دارد از خود در برابر یک نسل‌کشی دیگر محافظت کند و گاهی این کار را از طریق فراموشی آگاهانه انجام می‌دهد. در همان حال، بناهای یادبود از استخوان‌ها و اجساد کشته‌شدگان محافظت می‌کنند تا فراموشی را غیرممکن کنند. برخی از عاملان جنایت کوشیده‌اند تا از خود در برابر زندانی‌شدن محافظت کنند و برخی نیز تلاش کرده‌اند تا از خود در برابر زهر احساس گناه محافظت کنند. نجات‌یافتگان از خاطرات عزیزانشان و همچنین تعادل خود محافظت می‌کنند. تناقض‌های بی‌شماری وجود دارد.»

aasoo.org/fa/articles/5108
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

پرنده‌ی سپید آسمانِ سرزمینم را دوست ندارد: غیاب صلح در موسیقی معاصر ایران 🔻

✍ شاید این واقعیت که ایران، دست‌کم در سه سده‌ی گذشته، به هیچ سرزمینی تعرض نکرده و در عمل آغازگر‌ جنگ با هیچ کشوری نبوده، چنین رویکردی را رقم زده اما به هر روی در بزنگاه‌های اجتماعیِ ایران، صلح یکی از مضامین اصلیِ ترانه‌های اعتراضی نبوده است. اما آنچه در دنیای معاصر به‌عنوان موسیقی اعتراضی شناخته می‌شود و چهره‌های برجسته‌ای همچون باب دیلن، جون بائز و جان لنون از جمله نمادهای آن بوده‌اند، بر تشویق به صلح متمرکز است. مثلاً ترانه‌ی «تق تق می‌زنم به در بهشت از آثار باب دیلن که یکی از مشهورترین ترانه‌های ضدجنگ دهه‌ی هفتاد است ــ دورانی که جنگ ویتنام تمام نشده و جنگ سرد ادامه دارد ــ مشخصاً در نکوهش جنگ است. سربازی در میانه‌ی جنگ در حال مرگ است و در این حال از مادرش می‌خواهد که درجه‌ی نظامی را از سینه‌اش بردارد چون دیگر احتیاجی به آن ندارد. جان لنون هم در ترانه‌ی مشهور تصور کن حتی مفهوم مرز را ــ که تعرض به آن یا صیانت از آن، رایج‌ترین علت جنگ است ــ زیر سؤال می‌برد و دنیایی عاری از مفاهیم کشور و مرز را توصیف می‌کند که همه‌ی ساکنانش در آرامش به سر می‌برند. اقتباسی از این ترانه که توسط سیاوش قمیشی خوانده شد یکی از معدود ترانه‌های مشهور فارسی با محوریت صلح است. مروری بر رویدادهای اجتماعی و آثار موسیقاییِ خلق‌شده‌ی هم‌پای آنها می‌تواند به فهم بهتر این مسئله کمک کند.

✍ جریان (کانون) چاووش که اکثر اعضایش را کسانی تشکیل می‌دادند که در ۱۷ شهریور ۵۷ از رادیو استعفا داده بودند (هوشنگ ابتهاج، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان) نه تنها در دوران انقلاب به‌شدت فعال بودند بلکه در دوره‌ی جنگ هم علیه تعرض به خاک وطن موضع گرفتند. در دوران جنگْ مداحان هم تأثیرگذار بودند زیرا صدای آنها جریان غالب موسیقی در رادیو و تلویزیون را تشکیل می‌داد. موسیقی‌دانان هم سرودهایی مناسب دفاع و مبارزه ساختند. پیش از این به یکی از آثار کانون چاووش‌ (سپیده) اشاره کردم. جریان چاووش بسیار مهم است زیرا نوعی زیبایی‌شناسی مطلوب (دست‌کم از نظرِ هنرمندانِ پیشروی آن دوران) با رویدادی اجتماعی تلاقی می‌کند. به عبارت دیگر، هم‌سو شدن قشرِ نخبه‌ی موسیقی کلاسیک ایرانی با تغییر بزرگ اجتماعی چاووش را به یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ موسیقی ایران تبدیل کرد. البته نباید نادیده گرفت که جریان چاووش در نخستین سال‌های پس از انقلاب در غیاب دیگر گونه‌های موسیقی و در غیبت چهره‌های برجسته‌ای مثل دلکش، ناصر مسعودی، کسایی، شهناز و خوانساری قلندری می‌کرد. در جریان چاووش حتی یک اثر هم در مذمت جنگ و در ستایش صلح ساخته نشد. نه تنها در چاووش‌ها بلکه در آثار بعدی هنرمندانی که به لطف این جریان مطرح شدند به چنین موضوعاتی پرداخته نشد.

✍ اتفاقات سال ۱۳۸۸ متفاوت بود. جامعه‌ی ایران درگیر جنبش اعتراضیِ بزرگی بود. در آن زمان، صداهای مستقل چندان به‌ گوش نمی‌رسید اما شجریان به‌عنوان شمایلِ هنرمند مردمی، دو تصنیف بسیار مهم را در فاصله‌ی کوتاهی از هم در شهریور آن سال منتشر کرد: «ای شادی آزادی» و «زبان آتش» (تفنگت را زمین بگذار). «زبان آتش» یکی از معدود تصنیف‌های معروفی بود که در مذمت زبانِ اسلحه سخن می‌گفت. یعنی با ذات خشونت مقابله می‌کرد. دشمن را برادر می‌خواند و از او می‌خواست که «تفنگ» را بر زمین بگذارد چون زبان این وسیله «آتش و آهن» است. «زبان آتش» سروده‌ی فریدون مشیری بود که در میان شاعران سیاسی و انقلابی پیش از انقلاب جایی نداشت و او را با شعر لطیف و ساده‌ی «کوچه» یا همان بی‌تو مهتاب شبی... می‌شناختند. کاری که شجریان و مجید درخشانی با شعرِ مشیری کردند، اتفاق ویژه‌ای بود. یعنی در بزنگاه ۸۸ که هنوز بسیاری از مردم به اصلاح ساختار سیاسی امیدوار بودند و نامزد معترض انتخابات ریاست‌جمهوری هم طرفدارانش را به راهپیمایی «سکوت» ــ اعتراض به شیوه‌ای صلح‌آمیز ــ دعوت کرده بود، این هنرمندان با چنین تصنیفی در پی ترویج رواداری و دعوت به گفت‌وگوهای صلح‌آمیز بودند اما این بارقه‌ خاموش شد.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

سینکلر لوئیس؛ اینجا هم «ممکن است» اتفاق بیفتد! 🔻

✍ سینکلر لوئیس در دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی، در آثارش آنچه را که او ابتذال، مادی‌گرایی، فساد و دورویی زندگی طبقه متوسط در ایالات متحده می‌دانست، به تصویر کشیده و هجو کرده بود. لوئیس، داستان «اینجا ممکن نیست اتفاق بیفتد» را با توصیف «ضیافت شام سالانه‌ی بانوان» در شهر خیالی «فورت‌بیولا» می‌گشاید. پس‌زمینه‌ای اجتماعی که در آن، افراد، تنها به فکر خویش‌اند. یک محفل اجتماعی که در آن، مهاجران، ریشه‌های فرهنگی و قومی خویش را از یاد برده‌اند: زنان از سرکوب خود دفاع می‌کنند، و نخبگان محلی برای چیزی لابی می‌کنند که تنها به خودشان نفع می‌رساند. یکی از حاضران در مهمانی، می‌گوید: «ما باید تمام این خارجی‌ها را از کشور بیرون بیندازیم ...» او فراموش کرده که تباری لهستانی دارد و می‌خواهد نردبان کشتیِ مهاجرت را، هر چه زودتر، پشت سرش بالا بکشد. چه داستان آشنایی! او و امثال او، خیلی چیزها را از یاد برده‌اند.

✍ عجیب نبود که در گرماگرم به قدرت‌رسیدن ترامپ در ژانویه‌ی ۲۰۱۶، کتابِ تقریباً فراموش‌شده‌ی اینجا ممکن نیست اتفاق بیفتد دوباره پرفروش شد. جولز استوارت، خبرنگار گاردین، آن را پیشگوییِ برآمدن یک رئیس‌جمهور مانند ترامپ دانست و بِوِرلی گِیج، با الهام از ماجرای کتاب، دو راه پیش روی آمریکاییان گذاشت و نوشت، «اگر چیزی که در ماه‌های آینده در انتظار ماست، همان منظره‌ی پساانتخاباتیِ ]داستانِ[ لوئیس باشد، دلیل کمی برای امیدواری یا حتی مشارکت مدنی وجود خواهد داشت. تنها گزینه‌های عملی، مهاجرت، و یا پیوستن به یک مقاومت مسلحانه‌ی زیرزمینی خواهد بود.»

✍ یکی از مضامین اصلی «اینجا ممکن نیست اتفاق بیفتد»، آسیب‌پذیری و شکنندگی نظام دموکراسی در برابر پوپولیسم و سوءاستفاده از احساسات ملی‌گرایانه است. کتاب لوئیس، بار دیگر این پرسش را فراروی ما می‌گذارد که،
چرا دموکراسی، درست در مرحله‌ی پختگی تمدن ــ و در شرایطی که زمینه بیش از هر زمان دیگر برای تحقق کامل امکاناتِ آن وجود دارد ــ رو به افول می‌رود؟ در نهایت، سینکلر لوئیس و کتابش اینجا ممکن نیست اتفاق بیفتد به ما یادآور می‌شوند که اینجا هم «ممکن است» اتفاق بیفتد.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

سیاست، دوستی و طلب معنا

🔸 سیاست و دوستی پیوند عمیقی دارند. این حرف ممکن است عجیب به نظر برسد، اما فهم ما از ماهیتِ سیاست بر این تأثیر می‌گذارد که از چه نوع دوستی‌هایی لذت می‌بریم. عکس این سخن هم صادق است: فهمِ ما از دوستی بر روش سیاست‌ورزی‌مان تأثیر می‌گذارد.
سیاست و دوستی دقیقاً چه ارتباطی با یکدیگر دارند، و در صورت تقابل آن‌ها با یکدیگر ارزش نسبیِ هر یک را چطور باید سنجید؟

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

زندگی ما، مقاومت آنها، و رنج دیگران🔺

جناب آقای دکتر مدنی گرامی، با سلام و ادای احترام. متأسفم که این یادداشت را هنوز باید در زندان و تبعید دریافت کنید. واقعاً در شگفتم که به قول زنده‌یاد سعید سلطانپور «با کشورم چه رفته است» که اندیشمندان آن بی‌دلیل سال‌ها در بند گرفتار می‌مانند. باری، از اینکه در شرایط سخت و سنگین زندان و دوری از منابع در صدد پاسخگویی برآمدید از شما سپاسگزارم. مباحث را با دقت و وسواس ارائه کرده‌اید، و بسیاری از مسائل باز و روشن شده‌اند. برخی اختلافات در حیطه‌ی معنایی یا قرار دارند و برخی تفاوت‌ها در دیدگاه‌هاست. ولی به هرحال هدف از این مکاتبات طرح پرسش‌ها و شکافتن مباحثی است که بتواند به درک بهتر معضلات اجتماعی و سیاسی کشورمان یاری برساند.

✍ حتی اگر پیشروی آرام در جامعه به رژیم نوعی مصونیت بدهد، یعنی آن را به ابزار دفاع از خود و «وضع موجود» مجهز نماید، ادامه‌ی این روند در صورت عدم تغییر در ساختار حاکمیت به احتمال بسیار به مواجهه منجر خواهد شد. ولی نکته اینجاست که اگر مواجهه‌ای صورت بگیرد، خیزش بعدی قرار است به کجا ختم بشود؟ می‌خواهم بگویم که جنبش برای چنین مواقعی باید آمادگی داشته باشد، یعنی به فکر ساختن بدیل مشخص و مقبولی بیفتد. در این راستا افراد و گروه‌ها و جنبش‌ها باید بیندیشند که چه نوع ایرانی می‌خواهند و چه پروژه‌ای را برای نظم آینده متصور می‌شوند. از همین حالا می‌توان درباره‌ی دیدگاه‌ها و برنامه‌ها به گفتگو پرداخت تا از دل یک جریان گفتمان‌سازی، اجماعی کلی پیرامون یک چشم‌انداز برای آینده ظهور کند. 

✍ توضیحات شما درباره‌ی تفاوت‌های بین «گذار» و «انقلاب» قابل تأمل و از دقت بسیاری برخوردار است. در حالی که شما بر تمایز این مفاهیم تأکید دارید، من مایل‌ام بیشتر بر روی پیوند بین آنها متمرکز شوم. اگر چه بررسی تمایز این دو مفهوم در سطح نظری مفید است، ولی در عین حال می‌تواند مولّد نوعی دوگانه‌سازی شود. از دیدگاه من «گذار» و «انقلاب» در واقعیت تاریخی می‌توانند به‌هم پیوند بخورند و یا تغییر می‌تواند به شکلی بینابینی ظاهر بشود. این البته بستگی به درک ما از مقوله‌ی انقلاب دارد. این‌که می‌فرمایید «استراتژی انقلابی تنها راه استقرار نظام بدیل را فروپاشی نظام مستقر و به قدرت رسیدن نیروی انقلابی می‌داند» بیشتر به تجربیات کلاسیک قرن بیستم مربوط است. انقلاب‌های «مذاکره‌ای» (مانند لهستان) و انقلاب‌های خشونت‌پرهیز (مانند فیلیپین) چنین استراتژی‌ای را دنبال نکردند، با این حال در ساختار سیاسی و نیز در عرصه‌ی اجتماعی تغییراتی عمیق ایجاد کردند. به عبارت دیگر هیچ بعید نیست که انقلاب خشونت‌پرهیز بتواند به صورت چیزی شبیه «گذار» ظاهر شود، یا «گذار» جنبه‌هایی از انقلاب خشونت‌پرهیز به‌ خود بگیرد....منظورم از برجسته کردن این مباحث این است که استراتژی جنبش آزادی‌بخش از جزمی بودن پرهیز کند، رویکرد باز و منعطف داشته باشد، و ذهن خود را به امکانات پیش‌بینی نشده گشوده نگاه دارد. این حائز اهمیت بسیار است، چون بسیاری از خیزش‌ها ساخته و پرداخته‌ی افراد و گروه‌ها نیستند، و طی فرایند پیچیده‌ای اتفاق می‌افتند. پرسش این است که در آن صورت مدافعان «گذار» چه خواهند کرد و چه راهکاری را در پیش خواهند گرفت؟

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

گوساله‌ی جنگ، یادداشت‌هایی پراکنده از روزهایی بغض‌آلود🔻

✍ یک انقلاب و دو جنگ. سهم هم‌نسلان من از این سرزمین تاکنون. بعد از این چه خواهد شد، نمی‌دانم.  جنگ به معنای واقعی کلمه فقط ریزپرنده، جت جنگی، بمب و موشک نیست. جنگ با خودش برای هر آدمی و روابط آن آدم هزاران پیچیدگی می‌آورد. جنگ سنگین است، سریع است و آن‌چنان انرژی می‌گیرد که تا مدت‌ها ممکن است جایگزین نشود. این چیزی که می‌گویم پی‌تی‌اس‌دی یا بیماری‌‌ای شبیه آن نیست. چیز دیگری است. زنده ماندن و تلاش برای زنده ماندن انرژی‌بر است، خسته‌کننده است. نصف انرژی‌ای که تلف می‌شود برای این است که نمی‌دانی این تلاش برای زنده ماندن بالاخره جواب می‌دهد یا نه. می‌مانی یا می‌میری. سیزده روز از آتش بس گذشته است. تازه به سختی با تشویق دوستی، می‌خواهم بنویسم. دوستم نگران فراموش شدن روایت‌ها است. اما مگر فراموش می‌شود؟ جایی در خاطره‌ی تن حک می‌شود. تا ابد.

✍ روز جمعه ۲۳خرداد ساعت ۳:۳۰ صبح با تلفن‌های پیاپی فرزندم از خارج از ایران بیدار شدیم. خبر شروع جنگ را اول از او شنیدیم. پنجره را باز کردم. همچنان که صدای جنگنده‌ها را بالای سرمان می‌شنیدیم دیدم که دسته‌‌ی گنجشک‌ها و کلاغ‌ها کف حیاط نشسته‌اند. سعی کردم یادم بماند که از آن صبح سگم پیوسته در اطراف خانه دنبالم می‌آمد و هاج و واج نگاهم می‌کرد. او چیزی حس کرده بود و من دائم حرکات او را زیر نظر داشتم بلکه کمک کند نشانه‌ای از لحظه‌ی بعد بدهد. واقی، زوزه‌ای، چیزی. چون نمی‌دانی لحظه‌ی بعد قرار است چه اتفاقی بیفتد. دائم با خودت مجموعه‌ای از کارها را دوره می‌کنی که اگر زد بتوانی خودت و بقیه را نجات بدهی. هر بار کنار ظرفشویی آشپزخانه که پنجره‌ای رو به کوچه دارد مشغول ظرف شستن بودم با خودم فکر می‌کردم ممکنه همین الان بزنه، ممکنه دقیقه‌ی بعد من دیگه اینجا نباشم، همسایه‌بغلی‌ها کیا بودن؟ ممکنه کوچه بالایی آدم مهمی زندگی کنه. نگاه می‌کنم به برج‌های دور و بر؛ شبیه آنهایی که تا امروز زده زیاد می‌بینم. یکی از حرف‌هایی که خیلی بین مردم رد و بدل می‌شود این است که نمی‌دونیم کیا دور و برمون زندگی می‌کنند برای همین محاسبه‌ی احتمال حمله و اینکه چه‌قدر در خطریم سخت است. همه‌مان، خیلی‌ها به این نتیجه رسیدیم که نمی‌دانیم. نمی‌دانستیم.

✍ یکشنبه‌ای که ۲۵ خرداد بود زودتر از سر کار تعطیل شدیم. از میرداماد که راه افتادیم قدم به قدم اطرافمان را می‌زد. باورکردنی نبود. انگار در فیلمی سینمایی یا کارتونی بودیم. رسیدیم اتوبان همت غرب به شرق، جایی که ساختمان‌های وزارت اطلاعاتِ احتمالاً حسین‌آباد و شمس‌آباد، با آن دیوارهای بلندش و ۸۰۰ مدل دوربین همیشه خاری در چشم ما بود. ناگهان دود سفیدی در سمت چپ ما بلند شد. هنوز در شوک بودیم که این دقیقاً کجا را زده، شریعتی؟ اوایل پاسداران؟ در میانه‌ی این تصورات بودیم که ماشین یه تکان کوچک خورد. فکر کردیم شاید مثلاً موتوری که رد شده با دست به صندوق عقب ماشین کوبیده. اما این صدا و ضربه‌ی یک حمله‌ی دیگر بود. این‌بار سمت راست اتوبان. ترافیک سنگین بود. آن موقع نمی‌فهمیدیم. الان فکر می‌کنم اگر اطراف یا خود اتوبان را می‌زد تو این ترافیک هیچ راه پس یا پیشی نداشتیم. دود سیاه غلیظی از سمت راست ما به هوا بلند شد. خیلی نزدیک بود. ساختمان‌های وزارت اطلاعات در محوطه‌ی وسیعی در شمال و جنوب همت قرار دارند. دروغ نگویم با اینکه خود ما در تیررس ترکش‌های احتمالی این انفجارها بودیم خوشحال هم شدیم که این ساختمان‌ها را زدند. انفجارها پشت دیوارهای خیلی بلند بود و ما نمی‌دیدیم دقیقاً کجاست. ناگهان «برادرها» از دور و بر جاهایی که زده بود بیرون ریختند و دسته‌دسته ماشین‌ها را هدایت می‌کردند که نایستند و حرکت کنند. 

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

جنبش دادخواهان؛ چرا اینجا نیستی؟🔺
📽
مهدی شبانی ــ نهال تابش

«در تابستان ۱۹۹۵، در بحبوحه‌ی جنگ‌های داخلی یوگسلاوی، نیروهای نظامی صرب حمله‌‌ی بزرگی به شهر مسلمان‌نشین سربرنیتسا کردند و هزاران مرد و پسر نوجوان بوسنیا‌ئی را کشتند. سال‌ها بعد، به ابتکار آیدا سهو‌یک، هنرمند بوسنیا‌‌ئی، یادمان بی‌نظیری برای قربانیان کشتار سربرنیتسا بر پا شد که این گزارش داستانش را شرح می‌دهد.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

مهاجران افغان؛ سپر بلای بحران‌های ایران

🔸 بنا به شواهد گوناگون، در جریان اخراج مهاجران، که به «افغانی‌بگیری» شهرت یافته است، مأموران بین مهاجران قانونی و غیرقانونی تفاوتی قائل نمی‌شوند. محمود (نام مستعار) که از پانزده سال قبل با سه فرزند و همسرش در مشهد زندگی کرده و کارگر ساختمانی بوده است، می‌گوید هرچند «کارت آمایش» داشته و دو فرزندش در ایران به دنیا آمده‌اند اما سه ماه پیش بازداشت شد و بی‌آنکه به او فرصت دهند که با خانواده‌اش تماس بگیرد، اخراج شد. دو هفته‌ی بعد، محمود با پرداخت ۱۲۰ یورو از کنسولگری ایران در هرات ویزا گرفت و نزد خانواده‌اش در ایران بازگشت. او می‌گوید پس از حمله‌ی اسرائیل به ایران و مطرح شدن اتهام جاسوسی علیه مهاجران افغان، بسیاری مثل او نگران‌اند اما بازگشت به افغانستان نیز به علت محدودیت‌های طالبان، به‌ویژه در زمینه‌ی حق آموزش و کار دختران و زنان و بیکاری، با چالش‌های فراوانی همراه است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

روایت زنان افغان از رد مرز🔻

✍ هاجر در سال ۱۳۶۳ زمانی که ۱۶ ساله بوده از افغانستان به ایران می‌آید. همسرش چند سال قبل از انقلاب به ایران آمده و کارگر مزرعه‌ی کشاورزی در خراسان بود. پنج فرزند دارند که همگی در ایران به دنیا آمده‌اند و هرگز افغانستان را ندیده‌اند. همسر ۶۷ ساله‌ی هاجر و دو پسرش که کارگر ساختمانی بودند به‌رغم داشتن کارت‌های موسوم به آمایش، دو ماه قبل در محل کارشان دستگیر شدند و بدون اطلاع به خانواده رد مرز شدند. دو دختر دوقلوی هاجر به بیماری تالاسمی ماژور مبتلا هستند. در قوانینی که دولت ایران برای اخراج اتباع افغانستانی در نظر گرفته بود، کسانی که بیماری‌های خاص دارند، با تأیید پزشک، می‌توانند اجازه‌ی اقامت بگیرند. در آخرین مراجعه‌ی مادرش به اداره‌ی اتباع خارجه اجازه‌ی اقامت آنها تمدید نشده است.

✍ آمنه ۳۸ سال دارد، دانش‌آموخته‌ی بهیاری در دانشگاه کابل است و پس از فارغ‌التحصیلی، چند سال در بیمارستانی در کابل کار کرده. بعد از سقوط کابل و روی کار آمدن حکومت طالبان و آغاز ممنوعیت‌ها برای زنان در جامعه با تنها برادرش به ایران آمده‌اند. گذرنامه و مدارک قانونی اقامت دارند اما برادر ۲۲ ساله‌اش، که شاگرد یک مغازه در کرج بوده، چند هفته‌ی قبل دستگیر و بعد از مدتی اقامت در کمپ، از ایران رد مرز شده است. آمنه می‌گوید چندبار همسایه‌ها با تعجب از من پرسیده بودند که چطور امکان دارد که یک زن افغان پرستار باشد؟ به چشم آنها ما فقط می‌توانستیم کارگر یا سرایدار و نظافتچی باشیم. نه اینکه این کارها بد باشد، اما خب انگار برای مردم سخت بود که باور کنند در افغانستان زنان تحصیل‌کرده‌ای هم وجود دارند.

✍ بیتا ۲۳ ساله است، در تهران به دنیا آمده، هرگز به افغانستان نرفته و هیچ تصوری از کابل، هرات و قندهار و … ندارد. او دو دختر سه ساله و شش ساله دارد و می‌گوید: «می‌دانم که خیلی وقت ندارم اما هنوز دست و دلم به جمع کردن وسایل و لباس‌های بچه‌هایم نرفته است. باید همه چیز را رها کنم. با وجود اینکه سال‌ها در ایران ما را پناهجوی افغانی می‌خواندند اما این اولین تجربه‌ی مهاجرت من است، این اولین بار است که فکر می‌کنم باید خانه‌ام را رها کنم.» یکی از نگرانی‌های بیتا این است که نمی‌داند چطور به دخترهایش بگوید که باید خانه را ترک کنند. همسرش فکر می‌کند که دخترها به مرور زندگی در ایران را فراموش می‌کنند اما بیتا معتقد است که هرچند نام آنها هیچ‌جایی در ایران ثبت نشده اما اهل ایران هستند و یک دولت نمی‌تواند زندگی و خاطراتشان را از آنها بگیرد.

✍ خدیجه ۳۸ سال دارد، از ۸ سالگی در ایران زندگی کرده، در ایران ازدواج کرده و سرپرست خانوار است. هر پنج فرزند خدیجه در ایران به دنیا آمده‌اند و مدارک قانونی اقامت دارند. با این‌ حال، او در دو سال گذشته برای ثبت‌نام کودکانش در مدرسه با مشکلات فراوانی مواجه بوده و این فشارها باعث شده است که پسر نوجوانش ترک تحصیل کند. خدیجه از دستگیری فرزندانش در کوچه و خیابان و رد مرز کردن آنها به شدت می‌ترسد. او خودش را متعلق به افغانستان می‌داند اما می‌گوید ایران همیشه خانه‌ی دوم او بوده و از زندگی بین مردم ایران خاطرات خوب فراوانی دارد. او می‌گوید حساب حکومت ایران از مردم جداست و قبل از این موج افغان‌ستیزی اتفاق‌های زیادی نبوده که دل‌شکسته‌اش کند. اما حالا از زنان ایرانی و فعالان حقوق زنان ا نتظار دارد که صدای او و همه‌ی زنان افغان باشند. او می‌گوید: «ما زنان معلوم نیست که چه آینده‌ای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بی‌تفاوت باشید، درباره‌ی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

اختلاف نظر درباره‌ی نام سوریه چه ارتباطی با هویت ملی دارد؟🔻
  
✍ از زمان سقوط بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴، سوری‌ها مشغول گفت‌وگوهای عمیق و فراگیری درباره‌ی آینده‌ی کشورشان بوده‌اند. این گفت‌وگوها بر دو پرسش اساسی متمرکز است: سوری‌ها کیستند؟ و سوریه چیست؟ این‌ها صرفاً بحث‌هایی سیاسی یا دانشگاهی نیست. این‌ها سؤالاتی شخصی، فلسفی و حتی معنوی‌اند، و جامعه‌ای آن‌ها را می‌پرسد که، شاید برای اولین بار در تاریخ مدرن خویش، با صداقت و روراستی به خود می‌نگرد. علت پرسیدن این سؤالات این نیست که سوری‌ها سرانجام آزادند که چنین کنند؛ علتش این است که دیگر نمی‌توانند این پرسش‌ها را نادیده بگیرند ــ ایجاد هویتی ملی نیازی حیاتی است. این لحظه‌ای تعیین‌کننده و در عین حال فرصتی تاریخی است. 

✍ برای میلیون‌ها سوری، سقوط اسد لحظه‌ای سرنوشت‌ساز بود، اما این اتفاق به چالش‌های جدیدی انجامید. مخالفت با اسد هدفی بود که بسیاری از سوری‌ها را با یکدیگر متحد کرد. سقوط او سؤالات جدیدی را مطرح کرد. از خود می‌پرسیدم که آیا عاشق سوریه هستم یا سوری‌ها ــ مردم، ملت، ملتم. سوریه چیست؟ تکه‌ای زمین است؟ یک نقشه؟ یک اسم؟ اما سوری‌ها همان مردمی هستند که می‌شناخته‌ام، مدتی گم‌شان کرده بودم و دوباره آن‌ها را یافتم.

✍ حال می‌توان فهمید که چرا وقتی پرچمِ رژیم دیگر به اسم ما به اهتزاز در نیامد خوشحال شدیم. و می‌توان فهمید که چرا معترضان پرچم دیگری، پرچم «جمهوری سوریه»ی استقلال‌یافته از فرانسه، را برافراشتند. بعضی ادعا کردند که این پرچم نشانه‌ی سرسپردگی به استعمار است. آنها در اشتباه‌اند. حاملان این پرچم آن را نماد رهایی از اسد و نشانه‌ی دومین استقلال می‌دانند. این پرچم ما را دلگرم می‌سازد که هویتی داریم که می‌توان آن را احیا کرد: هرچند درد و رنج کشیده‌ایم اما خویشتنی داریم که قبل از حکومت شکنجه‌گر اسد وجود داشته است. ما بر سر رنگ‌ها و نمادها مبارزه کردیم زیرا چیزهای زیادی نداشتیم که واقعاً متعلق به خودمان باشد.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

زیر سایه‌ی جنگ؛ گفت‌وگو با پرستو فروهر درباره‌ی دادخواهی و آینده‌ی ایران🔺

«خانه‌ی پدر و مادرم برایم آینه‌‌ای کوچک و نمادی از سرزمینی است که به آن تعلق دارم. آنجا هم زندگی و عشق و امید و شیرینی ته‌نشین شده و هم قتل و کشتار و وحشی‌گری و تلخی. رابطه‌ی ما، یا دست‌کم رابطه‌ی من، با ایران در این دوگانگی شکل می‌گیرد. به همین دلیل است که رابطه‌ی نقادانه‌ای با جامعه‌مان داریم. خود من سعی می‌کنم که چشمم را به روی آن روال‌های نادرست و ناعادلانه نبندم. اما این از حس تعلق ما به ایران نمی‌کاهد. ایران انگار مثل پیکر مادری زخم‌خورده است که هم بسیار بسیار برایت عزیز است و هم زخم‌هایی به تو زده است. در این کشمکش میان دوست داشتن ایران و رنجی که به ما تحمیل می‌کند، من می‌کوشم تا این رابطه‌ی نقادانه را به سمتی ببرم که چیزهای زیبا مثل همان «جنبش زن، زندگی، آزادی» را هم ببینم.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«در نخستین روزهای پس از حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران، پرستو فروهر، هنرمند و کنشگری که از سال‌ها قبل در راه دادخواهی و عدالت گام برمی‌دارد، یادداشتی کوتاه در صفحه‌ی اینستاگرام خود منتشر کرد که با استقبال گروه‌های متنوعی از ایرانیان روبه‌رو شد. به مناسبت انتشار این یادداشت با پرستو فروهر درباره‌ی وضعیت دشوار کنونی در ایران گفت‌وگو کردیم و پرسش‌هایی درباره‌ی دادخواهی، رویکرد اخلاقی به جنگ و جمهوری اسلامی، و همبستگی اجتماعی را با او در میان گذاشتیم.»

https://aasoo.org/fa/multimedia/videos/5163
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرده است که طی شش ماه گذشته بازگشت بیشتر از ۷۰۰ هزار مهاجر افغانستانی از ایران را ثبت کرده که ۷۰ درصد آنها به صورت اجباری بازگردانده شده‌اند. از اول فروردین‌ماه ۱۴۰۴ و با تعیین مهلتی برای بسیاری از افغانستانی‌های ساکن در ایران، روند اخراج آنها شدت گرفت. حمله‌ی اسرائیل به ایران به روند اخراج شتاب بخشید، به‌طوری که در یک ماه گذشته بیش از ۲۵۰‌هزار نفر از آنها مجبور به ترک ایران شده‌اند.»

aasoo.org/fa/articles/5161
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«جامعه‌ای که در میانه‌ی خشونت به هیچ صدایی اعتماد ندارد، فقط می‌خواهد در جایی پناه بگیرد تا بازی موضع‌ها، موشک‌ها و حتی دروغ‌ها تمام شود.»

aasoo.org/fa/articles/5162
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…
Subscribe to a channel