shafiazad | Unsorted

Telegram-канал shafiazad - کتابخوانی📚

6222

https://www.instagram.com/azadshafi7 هدف این انجمن پشتیبانی علمی از آتئیست ها،آگنوستیک ها و سایر دگر اندیشان است 👻مخاطب نوشته هام یه موجود خیالیه :) Admin: @ShafiAzad7 کانال های ما: @PublicExit @AtheistsChannel

Subscribe to a channel

کتابخوانی📚

به خودم
اومدم
دیدم
دوباره
زیادی
دل خوش‌
کردم
به کسی
جز خودم...

@ShafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

I don't know why we all hang on
to something we know we're better
off letting go of. It's like we're scared
to lose what we don't even really
have. Some of us say we'd rather
have something than absolutely
nothing, but the truth is, to have it halfway is harder than not having it at all ...

نمیدونم چرا همه ما معطل موندیم
نسبت به چیزی که میدونیم برامون بهتره.
انگار از رها کردن و از دست دادن چیزی که هیچ وقت واقعاً نداشتیم، میترسیم.
بعضی از ماها ترجیح میدیم
چیزی رو داشته باشیم تا اینکه مطلقا هیچ چیز نداشته باشیم.
اما حقیقت اینه که چیزی رو نصفه و نیمه داشتن، سخت تر از نداشتن مطلقه ...

@ShafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

-اگه تو روت میگفت برو میخوام تنها باشی میرفتی؟؟
+برگشته؟؟؟
-نه جانم میگم اگه نیاز،به تنهایی داشتُ ازت میخواست میرفتی ؟
+برگشته نه؟؟
-نه منظورم اینه که بی خدافظی نمیرفت مستقیم میگفت نیاز به آرامش و تنهایی دارم !
+من طاقتشو دارم بگو... من باید بدونم برگشته!!!
-واقعا منتظرِ برگشتشی بعده اینهمه وقت بعده اینهمه حالِ خرابت !؟
+منتظرِ یِ خبرم ازش یِ حالِ خوب ازش!
-حالِ خوبی که خودت نداریُ واسه اون میخوای؟؟
+وقتیم بود همین بود،تو که یادته:/
-یادمه مگه میشه یادم بره:)
+حالا میگی یا نه برگشته؟؟
-جوابمو ندادی که!
+تو دادی،مگه !
-نه من میخوام بدونم اگه ازت میخواست یه مدت طولانی تنهاش بذاریُ تو هم با تمومِ وجودت دوسش داشتی باز منتظرش میموندی؟
+دیگه الان نمیخوام با من باشه خیالِشو راحت کن :/چون وقتی ی بار رفته بازم میره...الان فقط میخوام حالش خوب باشه کمکش کنم...دستاشو بگیرم بلند شه...یِ پتو بندازم رو شونه‌هاش که سردش نشه تو این هوا:)
دستامُ ببرم تو موهاش واسش فروغ بخونم تا بخوابِ بی قرص بی درد...امید بدم بهش...از روزایِ خوب بگم از اینکه ی روز میرسه که میتونه بی‌ترس  زندگی کنه...تهِ همه اینا من بهش نگا کنم ...
با اینکه مالِ من نیست...
با اینکه  منو نخواست...
-برایِ‌تو‌وتنهاییت...!

@ShafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم


هوشنگ ابتهاج
@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

Don't be a bad reason for people!
دلیل حالِ بد‌ِ آدما نباشید!
@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

@Shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

-not everyone you love will stay.
-not everyone you trust will be loyal.
-some people only exist as examples of what to avoid.

هرکسی رو که دوست داری نمی مونه.
هر کسی رو که بهش اعتماد داری وفادار نیست.
بعضیا فقط وجود دارن که تو از مثل اونا پرهیز کنی.

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

You can't see people's mental health. Be kind always.

شما نمی توانید سلامت روان مردم را ببینید.
همیشه مهربان باشید.

@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

I'm ok

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

ای آرزویِ دیده                          
     دلم در هوایِ توست

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

اگر بمب‌ها را کسانی روی سر آدم بریزند که دولت منتخب دموکراتیکی آن‌ها را فرستاده، معنی‌ش این نیست که آدم راحت‌تر و خوشایندتر لت‌وپار می‌شود.

📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون 

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

«عشق جانوری‌ است گرسنه؛ خوراکش ارتباط، اطمینان دادن‌های پی‌در‌پی و چشم به هم دوختن است. وقتی چشم‌ها بسیار نزدیک می‌شوند، چشمِ هیچ‌کدامشان چیز دیگری نمی‌بیند...»

📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون 

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

گاهی وقت‌ها به ماهی‌های قرمز، غبطه می‌خورم. ظاهرا دامنه‌ی حافظه‌شان فقط در حدِ چند ثانیه است. محال است بتوانند هیچ‌یک از فکرهایشان را دنبال کنند. همه‌چیز را بعد از چند ثانیه دوباره برای اولین بار تجربه می‌کنند.
ماهی ها هیچ خاطره ای بیشتر از چند ثانیه ندارند و همان را هم فراموش می‌کنند و مادامی که از این نقص‌شان بی‌خبرند،

حتما زندگی برای‌شان یک داستان بلندِ خوب و خوش است. یک جشنِ همیشگی ...


📚اَبَر ابله

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

با او در آمیختم وقتی رها شدم
         بخشی از من در او حل شده بود و
                                    بخشی از از او در من

دیگر نه من خودم بودم و نه او خودش

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

Read aloud :

I have no doubt in my capacity to work hard. I challenge myself to be the best I can. I am successful at whatever I do. I am constantly learning. I have a clear mind. I am focused. I work hard. I am a doer. I love my life. I am grateful.

این متن را بلند بخوانید :
من در توانایی خودم برای سخت کار کردن شک ندارم.
من خودم را به چالش می کشم تا بهترین باشم.
من در هر کاری موفق هستم.
من مدام در حال یادگیری هستم.
من ذهن روشنی دارم.
من متمرکز هستم.
سخت کار می کنم.
من کننده هستم.
من زندگی ام را دوست دارم.
من برای همه چیز سپاسگزارم.

@ShafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

Your success depends on how much energy, enthusiasm and discipline you bring to your day. Today. Now. Nothing less than absolute and complete personal commitment. Dont reach for low hanging fruit. Stretch, even climb up the tree to go after the highest hanging fruit.

موفقیت شما به میزان انرژی، اشتیاق و نظم و انضباطی که دارید بستگی دارد. امروز و همین حالا، چیزی کمتر از تعهد شخصی مطلق و کامل ندارد.
به میوه هایی که چیدنشان آسان است، دست نزنید.
شاخه را بکشید، حتی از درخت بالا رفته و به دنبال بالاترین میوه های آویزان شده باشید و آنها را بچینید.

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

نمی‌داند که عشق او رگی با جان من دارد

@Shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

𝗡𝗼𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗶𝘀 𝗽𝗲𝗿𝗺𝗮𝗻𝗲𝗻𝘁, 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁 𝗰𝗵𝗮𝗻𝗴𝗲

هیچ چیز همیشگی نیست، به جز تغییر‌‌

@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد
کتبیه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است

@ShafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

••𝕌 𝔻𝕆ℕ'𝕋 𝕌ℕ𝔻𝔼ℝ𝕊𝕋𝔸ℕ𝔻 𝕄𝔼 𝕐𝕆𝕌 𝕁𝕌𝕊𝕋 ℙℝ𝔼𝕋𝔼ℕ𝔻 𝕋𝕆..!

‏درك نمیکنید، فقط اداشو درمیارید..!

💭 @shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

حرف است فراوان و دگر

حوصله ای نيست...

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

آدمهای سمی
نوشته : لیلیان گلاس
ترجمه : نهضت صالحیان فرنودی و مینا فتحی

Читать полностью…

کتابخوانی📚

از جمع بیزار می شوی
از آدم ها
از تردد
از عبور و مرور
انگار که حکومت نظامی باشی
تنها اما یک نفر می تواند
حکومت تو را سرنگون کند ...
@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

📝

نه،اشتباه نمیدیدم
گرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشتباه میبینید!
اما نه!
خودش بود
داشت شانه به شانه غریبه ای راه می آمد!
نه برای او
برای من غریبه بود.
دستانش را نگرفته بود ولی.
آخر با من که بود دستم را ول نمیکرد که، خیس میشد دستمان اما ول کنیم؟عمرا!
صورتش ذوق نداشت، آرایش داشت، موهایش را هم رنگ کرده بود..موهایش،،موهایش باشد برای بعد،حرف دارم!
آرایش داشت اما صورتش سرد بود،خیره بود
راستش با من که به خیابان میزدیم چشم و ابرویش شلوغ میکردند،صورتش با دماغ و گوش و پلک و ابرو همه با هم میخندیدند.
اما ساکت بود،خیره بود
این خستگی از پشت ارایش غلیظش داد میزد.
معلوم بود روزی هزار و صد بار کسی نمیگوید ای به قربان آن چشمان مورب ات.
گیسو نمیبافدو رژ بیرون زده ازگوشه ی لبش را پاک نمیکند
وسط جمع چشم غره نمیرود که دکمه مانتوات را ببنند،آرام بخند..آخرش هم بگوید میخواستی انقدر خوشگل نباشی..به من چه!
نه این یارو مال این حرف ها نبود
عزیزم این یارو اصلا دستهایت را وسط خیابان به صورتش نزدیک کرده و بو کشیده!!؟
این یارو؟
مردک تا چشمش به برجستگی زنی میخورد کم میمانند دندان روی لب بکشد!
حق داری دستانش را نگیری!
من خیلی پسر بوقی بودم!
در اوج تنهاییمان حتی به لب هایش یورش نمیبردم
ها چرا
چند باری فقط قطرات باران را از روی لب هایش نوشیدم
نوشیدن که هوس نداشت
مستی داشت ولی هوس نه!
اما بوسیدن لب هوس داشت و اعوذبالله مِن هوس!با من که بود فقط پیشانی اش را میبوسیدم.
پیشانی اش آرام وملایم!
انقدر آرام که چشمانش را باز نمیکرد و میگفت تمام شد؟!
میگفتم آری بانو تمام شد
تنها چیزی که در صورتش یافتم همان بوسه های پیشانی بود و لاغیر!
رد بوسه ام را جا گذاشته بودم و ای لعنت برمن!
لعنت که مسیرم به این خیابان افتاد و دل جفتمان ریش شد!
دیدمرا که ای کاش نمیدید!
دیدکه دارم شانه به شانه ی دیگری راه می آیم
دیدکه خال لب دارد
دیدکه گردنبند فیروزه ای انداخته
دیدکه چقدر شبیه خودش است!
و دیدکه دستانش را نگرفته ام!
شاید من هم یکی بودم مثل همان مردک!
مثل تمام یارو های شهر!
راستش
مردها
فقط یک بار میتوانند آن همه دیوانه باشند.
موهایش؟!
هیچ..موهایش را کوتاه کرده بود
اخر میدانست
فقط من میتوانم دو ساعت وقت بذارم و آن موهای بر هم ریخته و فرفری را مرتب کنم!!
مردها؟!
مردها فقط یک بار جنون را زندگی میکنند.
جنون؟
نمیدانم
شاید تو را دیدن و دوستت دارم نگفتن هم جنون باشد
دوستت دارم؟!
آسمان که بدون باران نمیشود!
باران؟!
خاطره
خاطره؟!
بوی موی تو
بویِ مویِ تو هر چند کم پشت، خیابان را برداشته بود!

@shafiAzad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

کسی که ترک می‌کند، دردی ندارد.
کسی که ترک می‌کند، صحبت نمی‌کند؛ زیرا حرفی برای گفتن ندارد. کسی که ترک می‌کند، آماده است.

درد بزرگ این است. کسی که ترکش می‌کنند، نیاز دارد تا ابد صحبت کند. و همه‌ی این صحبت‌ها تلاشی است برای گفتن این‌که دیگری اشتباه کرده است و اگر فقط متوجه ماهیت واقعی همه‌چیز می‌شد، این انتخاب را نمی‌کرد و درعوض، او را دوست می‌داشت.


📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون 
@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

🔳عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه می‌توان به حسِ بی‌کلام اعتماد کرد، اما در درازمدت، عشقِ بی‌کلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد.

🔳“کلمه‌ ها  می‌ توانند مثل خاکستر سبک و سوخته باشند؛ مثل خاکستر راحت و سبک پراکنده شوند، ب
ی‌هدف بچرخند و هر جایی سقوط کنند.

کلمه‌ ها سنگ بنای ماندگار و نقطه ثِقل حقایق و معانی نیستند،
آ‌ن‌ ها می‌ توانند فقط صداهایی باشند که مردم با آن‌ها سکوت را پر می ‌کنند.

📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون 

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

✓هرچه لازم بود بداند، شنید تا درنهایت درک کند که باید به راه خود برود و دیگر هرگز به این مرد فکر نکند.😊

اما این بینش به سیستم اعصاب خودکار غریزی‌اش نرسید.

در مرحله‌ی سطح متوقف شد؛ جایی که بهانه‌ها و توجیه‌ها از هرچه می‌یابند، نیرو می‌گیرند.

📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون 

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

ادبیات باید به مردم امید بدهد - امیدی که هیچ ربطی به ثروت ندارد و لزوماً در جایی که مردم صدها و هزاران سال به دنبالش گشته‌اند یافت نمی‌شود.

@shafiazad

Читать полностью…

کتابخوانی📚

هر عارضه ای که تسکین پیدا کند عارضه ای دیگر به وخامت می گراید.
بشر یک چاه است با دو سطل.
یکی پایین می رود تا پر شود، دیگری بالا می آید تا خالی شود.

📚 مرفی
ساموئل بکت


@shafiazad

Читать полностью…
Subscribe to a channel