گرداننده درگاه : سیروس حامی @Cyrus_Hami
🛫 /channel/bonyad_neyshaboor
کانال رسمی بنیاد نیشابور
جایگاه کورش و داریوش در شاهنامه
این یادداشت برگرفته از کتاب «زندگی و مهاجرت نژاد آریا بر اساس روایات ایرانی» نوشته استاد #فریدون_جنیدی است که در سال ۱۳۵۸ برای نخستین بار چاپ شد.
سخن نخست آن است که: بند شاهنامه با آنچه که امروزیان با خواندن تاریخهای اروپایی «تاریخ»اش میخوانند، همانا هنگام پادشاهی داراب، و دارای دارایان است...
پادشاهی هخامنشیان دو هنگام را در بر میگیرد: نخست، هنگام کورش و کمبوجیه، دو دیگر، هنگام داریوش و فرزندانش. و بدینسان میتوان آنرا با دو نام کورشیان و داریوشیان خواند.
هنگام داریوشیان در شاهنامه به دارای دارایان (دارا پسر دارا) نامزد گردیده است و بسی از رویدادهای زمان داریوشیان در این هنگام بازگو شده است، چونان ساختن دارابگرد (تخت جمشید امروزین)، و کاخ شوش در خوزستان:
یکی شارسان کرد، زرنوش نام
به اهواز گشتند از او شادکام
کندن کانال از دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه و دیگر کانال ها که در یونان کنده شد:
ز پستی برآمد به کوهی رسید
یکی بیکران ژرف دریا بدید
بفرمود کز هند، وز رومیان
بیارند کارآزموده ردان
گشایند از این آب دریا دری
رسانند رودی به هر کشوری
چو بگشاد از آن آب، داننده بند
یکی شهر فرمود، پس سودمند
چو دیوار شهر اندر آورد گرد
ورا نام کردند دارابگرد
آتشی که در دو آتشدان سنگی کوه رحمت، کنار تخت جمشید (کاخ نوروزی دارا: دارابگرد) فروزان بوده است:
یکی آتش افروخت از تیغ کوه
پرستیدن آذر آمد گروه
زهر پیشهای کارگر خواستند
همه شهر از ایشان بیاراستند
و برای آگاه شدن از کار کارگران همه کشورهای زیر فرمان هخامنشیان نیک است که به سنگنوشتههای داریوش در تخت جمشید و شوش بنگریم، و نیز اکنون بجا است که نگارههای دیوارهای تخت جمشید را که داستان آوردن پیشکشیها از سرتاسر آن مرز بزرگ، باز میگوید در شاهنامه ببینیم:
فرستاده آمد ز هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
ز هند و ز فغفور و خاقان چین
ز روم و ز هر کشوری همچنین
همه پاک، با هدیه و باژ و ساو
نه پی بود با او کسی را، نه تاو!
در شاهنامه داراب پسر همای آمده است و همای گونهای دیگر از هومای (هوماد) یا کشور نیک ماد است و چنانکه میدانیم کورش از سوی مادر، پیوسته مادیکان بود، و چرا از مای (ماد) در شاهنامه به گونه زن یاد کرده شده؟ زیرا که در زبانهای ایرانی باستان سرزمین و شهر و کشور در سخن به گونه زن بکار میرفته است چنانکه این ویژگی هنوز در زبانهای آریایی اروپا، و نیز در زبان تازی دیده میشود.
/channel/ShahnamehToosi
همسرگزینی #پسران_فریدون
(فروایش از کرانه کاسپین به سومر)
ارائه: #سیروس_حامی
هنگام : شنبه - پانزدهم دی ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
پاک همان پاک است
✍️ #وحید_عیدگاه_طرقبهای
اینکه برخی از بیتهای فردوسی پس از پژوهشها و ارزیابیها و منبعشناسیهای فراوان همچنان با غلطهای فاحش منتشر میشود و مسائل ابتدایی و بدیهی ادبی در تصحیح آنها رعایت نمیشود، نشان میدهد که با همهٔ گامهای استواری که برداشته شده است، هنوز یکی از شرایط لازم برای تصحیح این اثر برجسته به خوبی فراهم نشده است و آن چیزی نیست جز تسلط بر قواعد فنی شعر کهن فارسی، به ویژه اصول وزن و قافیه.
در بیت زیر از شاهنامه، در هر دو پیرایش دکتر خالقی مطلق (چاپ دبا، ج ۶، ص ۵۹۹؛ چاپ سخن، بخش دوم، ص ۵۷۷)، کلمهٔ «پاک» با خودش قافیه شده است و این اشکال از فرط بدیهی بودن مایهی شگفتی است:
بشستش به دینِ به و آبِ پاک
وزو دور شد گردِ زنگار، پاک
(شاهنامه، داستان بهرام گور)
این که برخی از واژهها کاربردهای ثانوی و مجازی میگیرند و در معناهای فرعی به کار میروند در قانون قافیه اثر ندارد. «نام» با «نام» به معنای «آبرو» قافیه نمیشود. «جای» با «جای» به معنای «رتبه و مقام» قافیه نمیشود. «گرفتن» با «گرفتن» به معنای «فرض کردن» قافیه نمیشود. «کار» با «کار» به معنای «جنگ» قافیه نمیشود. «خوب» با «خوب» به معنای «زیبا» قافیه نمیشود. پس «پاک» در کاربرد قیدی باز همان «پاک» است و نمیتواند با «پاک» در کاربرد صفتی قافیه شود.
عیب تکرار قافیه در مصراع دوم بیت مورد بحث جز خلاف قاعده بودن و ناسازگاری با سبک فردوسی و عرف شعر فارسی، اشکال دیگری هم دارد و آن این که با روش درست تصحیح علمی هم مطابق نیست. در تصحیح علمی مجاز نیستیم بر خلاف سندهای کهن عمل کنیم. هنگامی که همهی نسخههای معتبر و نیمهمعتبر (بیش از پانزده دستنویس قدیمی و متأخر) در قافیهی مصراع دوم کلمهی «خاک» را ضبط کردهاند، هیچ منطق علمیای به مصحح اجازه نمیدهد که ضبط یکی از نسخههای فرعی و متأخر خود را وارد متن کند و همهی سندهای معتبر را نادیده بگیرد. در بقیهٔ نسخهها از جمله نسخهی بیروت که در پیرایش دوم مورد استفاده بوده است، قافیهٔ مصراع دوم «خاک» است، با نویسش زیر یا نویسشی نزدیک بدان که باید وارد متن میشد:
بشستش به دینِ به و آب پاک
وزو دور شد گرد و زنگار و خاک
🛫@vahididgah
/channel/ShahnamehToosi
درودها از جان،
فرازی دیگر از نامه خرد نیاکان پیشکش پیشگاه خردورزان میهن، همراه با بهترین آرزوها برای هفته و ماه و فصل نو!
زمستان زیبا!
مهرورزتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۹۵
/channel/ShahnamehToosi
گرامیباد یاد همیشهجاوید آموزگار بزرگ خرد، پیشوای فرزانه نامدار ایرانی ، زرتشت سپنتمان.
/channel/ShahnamehToosi
اگرچند باشد شبی دیریاز،
بر او تیرگی هم نماند دراز!
«زال و رودابه»
شب چله برای ایرانیان نویدبخش پایان تیرگیهاست!
خجسته باد این نوید!
مهرورزتان - سیروس حامی
/channel/ShahnamehToosi
#شب_چله
#یلدا
🗣 پروفسور #ژاله_آموزگار
«در شب چله (یلدا) که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمیخوابد؛ ایرانیان گرد هم میآیند، تا به نیروی عشق و نیروی مـهر، بـه نور دل بدهند، تا به جنگ سیاهترین و شومترین شب سال برود. خوراکیهای شبچره را بر سفره کرسی میگسترانند و تا بامداد شعر میخوانند، داستان میگویند، فال حافظ میگیرند و بیدارمیمانند، تا بیداری آنها یاریی باشد هرچند اندک به فرشتهی پیمان، فرشتهی راستی، فرشتهی نظم(سامان).
همه نگران و چشم در راهند،تا نتیجهی این کارزار را با دمیدن بامداد و دیده شدن نخستین فروغ، جشن بگیرند». ( سخن شفاهی استاد آموزگار در مقاله خانم سیما سلطانی نقل شده است: بخارا، ش۵۷، ر۲۷۹-۲۷۸).
شب در فرهنگ و ادب ما، یک نماد کهن است برای چیرگی ظلم و ظلمت بر آفاق زندگی ایرانی. هنگامی که شکست میخوریم، سرودمان این است: چرا شب ما سحر ندارد؟ یلدا، هم دیرندهترین شب است و آغازی بر سرمای سوزندهی زمستان.
اما از دل این شب سیاه، برای مردم ما خورشید میزاید...
این یعنی به نیروی عشق و امید، یلدای دیجور تبدیل میشود به شبی روشن؛ شبی شاد و چراغان. پس در ژرفای درازترین شب سال، امید به پیروزی خورشید و نور و گرما را عشق است!...
مهمانی و شیرینی و شعر و شادی و شادخواری را عشق است!...
سرخی انار و هندوانه را عشق است!...
نوید آمدن نوروز را عشق است!...
از فردا شبها کمکمک کوتاه میشود... این یعنی فواره چون بلند شود، سرنگون شود و بگذرد این روزگار تلختر از زهر...
این حکمت بالغهی ملت ایران است. ملّت ما زمستانهای تاریخی خود را با این حکمت سرکردهاند:
«شب یلدا اگرچه دراز بود
زایل شود و صبح جهانافروز روی نماید» (ذیل نفثةالمصدور، ص۵۰).
حافظ میگفت:
صحبت حکّام ظلمت شب یلداست.
صحبت،یعنی مصاحبت، یعنی زیستن.
ملّت ما در درازنای زمان ظلم و ظلمت شب یلدای صحبت با حکّام را تاب آورده است؛آنها را گذرانده و راه خود را نرمک نرمک به آستانهی صبح و خورشید پیموده است. زمین خورده و برخاسته. در اقصای سردترین زمستانها زیسته اما یخ نبسته است. زنده مانده است. یخ نبسته و زنده مانده چون هر سال در شب یلدایش امید به برآمدن خورشید زاییده شده است :
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
این بیت سعدی بیت نیست. اقلیم است . چکیدهی تاریخ مردم ایران است. میگوید درد هست٬ تاریکی هست٬ سرمای ناجوانمرد هست اما امید درمان هم هست.
امید درمان هست تا تأویل روشن ملت ایران از یلدا هست٬ امید درمان هست تا امید و شادی و دوستی هست٬ تا خورشید هست٬ تا نوروز هست . تا ایران هست...
فال امشب حافظ برای کشور ما و ملّت ما این است:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
پس به گفته استاد ژاله آموزگار،شب چله را با شعر و شادی و مهر و آشتی بیدارمیمانیم تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشتهی پیمان، فرشتهی راستی، فرشتهی نظم...
تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشتهای که نگهبان ایران است...
http://t.me/ShahnamehToosi
🍉🍉
برترین کانال های تلگرام
📕اشعار ناب
🧘♀ مدیتیشن 📖 ادبیات
🧠 روانشناسی ⚖ حقوقی
🎼 موسیقی ☀️ علمی
🔢 علم اعداد 👩⚕ درمانی
🏛 تاریخی 👩🎓 آموزشی
🔺 لطفا همه شرکت کنید🔺
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
🔆 #شب_چله یادآوری هرسالهای است که هر ستم و تاریکی را با تمام دور و درازی، پایانی است که مغلوب آفتاب حقیقت و نور میشوند.
اگرچند باشد شب دیریاز،
بر او تیرگی هم نماند فراز!
🔹 شب چله پیشاپیش بر ایراندوستان فرخنده باد!
🍉 🍉 🍉 🍉
🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
ستیزگی با فرهنگ ایرانی و شاهنامه
گفتاری از استاد #علیرضا_قیامتی
برگرفته از 👇
dr_ghiyamati" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@dr_ghiyamati
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
«شهنامه» و «چکامه مهر» و «خردسرا»
دارند شنبـهها ز شعف مجمعـی به پا
خوش بهره بردن از در ناب حکیم توس
تاریخ و شعر و شور و نواها و یادها!
به یاری یزدان،
نشست این هفته خردسرای فردوسی یزد
سر ساعت ۱۸:۰۰ شنبه ۲۴ آذر
آغاز خواهد شد.
جایگاه :دانشگاه امامجواد(ع) یزد
میدان اطلسی؛ بلوار شهیدان اشرف، بلوارجوادالائمه
گامهای پرمهر ایرانیاران گرامیست.
با هم به #ایران میاندیشیم.
«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
مسئولیت اجتماعی در ادبیات فارسی
گفگویی با استاد دکتر #علیرضا_قیامتی
بخش نخست
🛫 harkatensani7525" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@harkatensani7525
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📝 #آذربایجان_جان_ایران!
✍️ #فریدون_جنیدی
در دل و جان همۀ «ایرانیان» جز مهر به «آذربایجان» گرامی نیست و آنان که به گذشتههای دور زندگی نیاکان خود چشم دوختهاند، این سرزمین پرارج را «قبلهگاه ایرانیان» میشناسند؛ از آن هنگام که «کیخسرو کیانی»، آتشکدۀ «آذرگشسپ» را در آن گستره بنیاد نهاد؛ تا یکی دو سده پس از «اسلام»!
هیچ «ایرانی» نیست که آن مرز پرگهر را که بیگمان، با کوشش و تلاش مردمان آن به چنین پایگاه بلند رسیده است، به بدی و دشمنی یاد کند. ما «ایرانیان» با مهر «آذربایجان» چنانکه با مهر «بلوچستان» و «خوزستان» و ... زندگی میکنیم، همه با هم پیوستهایم و «آذربایجانیان» نژاده و فرهیخته نیز همین اندیشه و مهر را به جایجای این کشور کهنسال و مردمان آن دارند و این ستیزهها در این 75 سال از سوی آن کسان روی میدهد که مهر را از پدر و مادر و نیاکان گسستهاند و به بیگانگان پیوستهاند.
سرودهای از «خاقانی شروانی»، یکی از بزرگترین سرایندگان سخن «پارسی»:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذراند // عندلیبم به گلستان شدنم نگذراند
و در ستایش «سپاهان» سرودهای بلند دارد:
نکهت حور است یا صفای صفاهان // جبهت جوز است یا لقای صفاهان
و در همین سروده هفت گفتار در برتری «سپاهان» بر «بغداد» و چهار گفتار در برتری آن بر «مصر» آورده است!
پیوند «آذربایجان» با «ایران» و «ایرانیان» روشن است. گواهی تاریخ:
1) بخشی از یک دفتر، نوشتۀ «مولانا روحی انارجانی» در آغاز سدۀ یازدهم نشان میدهد که زبان مردمان «آذربایجان» یک گونۀ زیبا و شیرین از زبانهای «ایرانی»، میان «فارسی» امروز و زبان «پهلوی» بوده است.
2) یک هنگام پیشتر از آن گواه بزرگ «صفوۃ الصفا» از «ابن بزاز اردبیلی» را در دست داریم که در آن هرگاه سخنان «شیخ صفی الدین اردبیلی» را آورده همه «فارسی»، یا نزدیک به «پهلوی» است.
3) یک هنگام پیشتر از آن، هنگام درخشش دو موسیقیدان بزرگ «ایرانی»، «عبدالقادر مراغی» و «صفی الدین ارموی»، است که کتابهای آنان، همه داستان از «ایرانی» بودن آنان میگوید و این دو موسیقیدان بزرگ در شمار بزرگترین موسیقیدانان جهاناند.
4) یک هنگام پیشتر از آن، درخشش سخنسرایان بزرگ «آذربایجان»، «خاقانی شروانی»، «نظامی گنجوی»، و پیشتر از آنان «قطران تبریزی» است که همۀ آنان به «فارسی» روشن و شیرین سخن سرودهاند و نه به زبانی دیگر.
5) یک هنگام پیشتر از آن، «آذربایجان» هنگام «اشکانی» و «ساسانی» است که نشانها و مهرهای به دست آمده از آتشکدۀ «آذرگشسپ» همگی به خط و زبان «پهلوی» است.
6) یک هنگام پیشتر از آن، زمان پایانی «هخامنشیان»، آغاز کار «اسکندر» و «سلوکیان» است و «آتورپات» (نگهبان آذر) با کاردانی خویش آن بخش از «ایران» را از یورش «یونانیان» برکنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد: «آتورپانکان»: خانۀ «آتورپات»، که همین نام، از آن پس، بر آن استان «ایرانی» ماند و در گذر روزگار دگرگون به «آذربادگان»، «آذربایگان» و «آذربایجان» شد و علمیترین گفتار در این باره در کتاب «تاریخ آتورپاتکان» نوشتۀ آکادمیسین روانشاد پرفسور «اقرار علیاف» است که رئیس بخش تاریخ آکادمی علوم «آذربایجانِ باکو» بود. این کتاب به زبان «پارسی» ترجمه شد و در «بنیاد نیشابور» به چاپ رسید.
7) یک هنگام پیش از آن، هنگام «ماد» است که همۀ نویسندگان «یونانی» و «رومی» و «ایرانی» آنان را یکی از سه تیرۀ «ایرانی» در شمار میآورند و خوشبختانه تاریخ آنان و فرمانروایی آنان در دست هست و «ماد بزرگ» سرزمینهای «آذربایجان» تا «همدان» تا شمال «لرستان» و «کردستان» در «عراق» و «ترکیۀ» امروزی و بخشهایی از «اَران» و «قفقاز» را در برمیگرفت و بهروشنی پیوند نژادی و ملی «کردان» و «آذربایجانیان» و «قفقازیان» را نشان میدهد.
8) یک هنگام پیشتر از آن، به نامهای «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ «ایرانی» آنان در این سرزمین برمیخوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است.
9) یک هنگام پیش از آن، هنگام پادشاهی «کیخسرو کیانی» است که همۀ نوشتههای «اوستایی»، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچۀ «چیچست» (اورمیه) یاد میکنند که در سنگنبشتۀ «شلمنصر»، پادشاه خونریز «آشور» از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد میکند! و بدین سان نخستین «پارسیان» جهان که از نام و نشان آنان در 2852 سال پیش (834 سال پیش از میلاد مسیح) یاد میشود، نیاکان همین «آذربایجانیان» گرامی هستند.
آذربایجان جان ایران بود!
آذربایجان جان ایران است!
بنیاد نیشابور
۲۱ آذر ۱۳۹۸ خیامی
بنیاد نیشابور
/channel/bonyad_neyshaboor
/channel/ShahnamehToosi
به یاری یزدان،
در آغازین دم هفته نو، درودی دیگر دارم از ژرفای جان به پیشگاه یاران و هممیهنان، همراه با بهترین آرزوها و با پیشکشی دیگر از نامه خرد نیاکان!
مهرورزتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۹۳
/channel/ShahnamehToosi
با درود❤️
یادآوری: این تالار بازتاب دهنده برآیند پژوهشها و دیدگاههای گرداننده تالار در پیوند با شاهنامه و «استوره»های ایرانی و در برگیرنده جستارهایی ویژه با رویکرد زندآگاهانه(هرمنوتیک) و با الگوواره(پارادایم) نو و دیگرگون است، پس:
الف - نوشتن و فرستادن هر فرسته تازه نیازمند رسیدن هر بخش از پژوهش و بررسی به انجامی است که قابل ارایه باشد! این مهم هفتهها و گاه ماهها زمان میبرد!
ب- آشنایی همراهان گرامی با الگوواره نگارنده و چگونگی دریافت و رسیدن به هسته راستین و تاریخی داستانهای شاهنامه نیازمند آگاهی از جستارهای پیشین -از آغاز گشایش تالار- است!
فهرست فراهم شده، که اینک بخش چهارم آن پیشکش میشود، یاریگر همراهان است! بخشهای پیشین فهرست هم نشانی داده شده! 👇
4️⃣ فهرست ۴
بخش چهارم فهرست جستارهای تالار «رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه»
بساویدن هر هشتگ یا تارپیوند (سرنام آبیرنگ) به جستار و یا زنجیرهها راه میبرد.
⏪⏪ گشایش تالار
👈 بخش نخست فهرست
👈 بخش دویُم فهرست
👈 بخش سهیُم فهرست
👈 #نامهای_مردانه (شاهان و پهلوانان)- نماد تیرههای ایرانی و بخشی از سرگذشت راستین نیاکان
۱ - کاوس؛ فریبرز ؛ زنگه ؛ فرامرز ؛ توس
۲ - نوذر
۳ - منوچهر
۴- افراسیاب
۵ - اغریزث
۶- کیقباد
۷ - کاوس
۸- رستم
۹- سهراب
۱۰- زَو/زاو/زاب تهماسپ
👈 سنجش بیتهایی منتسب به فردوسی فرزانه در «گفتار اندر ستایش پیغمبر»
👈 بررسی چند واژه: شهر /شهریار / شاه / پادشاه / شاهنشاه
👈 گفتاری پیرامون نمادینگی شاهان بخش آغازین شاهنامه
👈 نکتههایی از جنگ افراسیاب با نوذر
۱- میدان جنگ
۲- افرسیاب
۳- درگذشت سام
۴- شکست ایرانیان از افراسیاب
👈 چند جستار به فراخور روز کورش بزرگ.
👈 ریشهشناسی و تلفظ واژههای «آفرین» و «نفرین»
👈 گویش نرم(مجهول) واکههای«ای» و «او» در شاهنامه
👈 «زبان برگشادن» در برابر «سخن برگشادن»
👈 دیرپایی آیین رایورزی در کارهای کشور
👈 جایگاه «البرز کوه» !!
👈 سویههای زمینپیمایی در ایران باستان
👈 کاربرد «برگشتن» در معنی «شدن» در شاهنامه
👈 «مازندران شاهنامه» کجاست!؟
👈 آز و تعصب (زندهنام دکتر اسلامی ندوشن)
👈 «برگشتن» در معنی «شدن» در شاهنامه
👈 دشنام در شاهنامه
👈 بهزه کردن کمان - بایستهای پیش از کارزار
👈 #هزار_سال_دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی فرزانه
👈 گفتار نخست: دولتشاه سمرقندی
👈 گفتار دویم – تاریخ گزیده
👈 گفتار سهیُم - تاریخ سیستان
👈 گفتار چهارم تا نهم : نظامی عروضی
👈 گفتار دهم تا سیزدهم - شاهنامه فلورانس
👈 گفتار چهاردهم - لباب الالباب عوفی
👈 گفتار پانزدهم تا هفدهم : مجمل فصیحی
👈 سه عامل سقوط حکومتها در نگاه فردوسی
👈 بهرام گور و رفاه عمومی شهروندان
👈 واژه موبد در سخن فردوسی
👈 شاهنامه یک اثر نژادپرستانه نیست
👈 «گشادن» برابر «انداختن ، گسستن، رهاکردن*»
👈 ریشهشناسی نام گرامی«ایران» و گویش درست آن
👈 اوستیا / ایرستان سرزمینی در قفقاز با میراث فرهنگ ایرانی
✍️ پیرامون نخستین بیت شاهنامه
👈 نخستین اعلامیه حقوق بشر
👈 فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است
👈 چرا شاهنامه به وجود آمد، چرا شاهنامه نوشته شد؟
👈 جاندارانگاری - اساس زبان
پیشنهاد میشود ایران دوستان گرامی آشنایی با پارادایم نو و واکاوی شاهنامه از نگاه «تاریخ» را از زنجیره
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
و گزارش شاهنامه از آغاز را از
✍️ پیرامون نخستین بیت شاهنامه
بیاغازند!
❇️
ستیزگی با فرهنگ ایرانی و شاهنامه (۲)
گفتاری از استاد #علیرضا_قیامتی
برگرفته از 👇
dr_ghiyamati" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@dr_ghiyamati
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
بازهم درود از ژرفای دل،
هفتهای دیگر را آغاز میکنیم به یاری یزدان و به امید کامروایی و شادی. بازهم فرازی از نامه خرد نیاکان پیشکش پیشگاه خردپیشه یاران و هممیهنان.
دوستدارتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۹۶
/channel/ShahnamehToosi
.
🎥 نعمت ییلدریم:
«من واژه به واژه شاهنامه را خوانده و [به ترکی استانبولی] ترجمه کردم... من در هیچجای شاهنامه، توهینی یا تحقیری به تُرکان ندیدم.»
سخنران ویژۀ نشستِ یکصد و دوازدهم کارگاه شاهنامهخوانی تبریز (چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ خورشیدی)، نعمت ییلدریم - استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتُرک شهرِ ارضروم تُرکیه و مترجم شاهنامۀ فردوسی به زبانِ تُرکی استانبولی - بودند.
ایشان در این نشست ضمن شرحِ روندِ ترجمۀ شاهنامه فردوسی به زبانِ ترکی استانبولی و استقبال گستردۀ شهروندان ترکیهای از این کتاب، در پاسخ به پرسشی، تأکید کردند در هیچجای شاهنامه، توهینی به تُرکان نشده است.
ایشان همچنین خاطرۀ تلخی از دیدار خود با یک رئیس دانشگاه تبریزی یا اردبیلی تعریف کردند که به ایشان گفته بودند که چرا شاهنامه را به تُرکی استانبولی ترجمه کردهاند؛ زیرا از ظنِّ آن مقام ایرانی، در شاهنامه به تُرکان، توهین شده است! و این جمله در حالی بوده که اصلاً آن رئیس دانشگاه تبریزی یا اردبیلی، اصلاً شاهنامه را نخوانده بوده است!/ مجله آذربایجان
@tahlilvarasad
/channel/ShahnamehToosi
📝 «بیارا»
(پیشنهاد تصحیح بیتی از شاهنامه!)
✍️ #وحید_عیدگاه_طرقبهای
در داستان رستم و اسفندیار از شاهنامهی فردوسی (پیرایش نخست دکتر خالقی مطلق، ج ۵، ص ۳۴۳) بیتی است که دچار چند تحریف شده است:
تهمتن بفرمود کز دست راست
نشستن بیارا چنان کت هواست
در پیرایش نهایی دکتر خالقی مطلق (ج۲، ص ۱۵۹) نیز همین نویسش با حرکتگذاری «کِت» (کهت) به صورت «کَت» دیده میشود که نمونهای است از حرکتگذاریهای غیر علمی و نامستندی که صورتهای بیاساسی چون «کَم» (کهم) و «وُرا» را به جای صورتهای مستند و علمیِ «کِم» (کهم) و «وَرا» در میان شاهنامهخوانان و شاهنامهپژوهان رواج داده است.
جدا از مصراع نخست که ممکن است به صورت «بفرمود بهمن که بر دست راست» قابل تصحیح باشد و پرداختن به آن نیاز به بحث دیگری دارد، در مصراع دوم که موضوع بحث ماست، باید یک تصحیح ضروری صورت بگیرد و «بیارا» به نویسش دیگری دگرگون شود، زیرا حرف «ی» در زبان فردوسی از پایان صورتهایی چون «آرای»، «گرای»، «گشای» و «نمای» حذف نمیشده است. بنابراین، در مرحلهی نخست باید نویسش «بیارا چنان کت هواست» را چشمبسته کنار گذاشت و نویسشهایی چون «بیارای از آن کم سزاست»، یا «بیاراست چونان که خواست» یا «بیاراست زان سان که خواست» یا «بسازید از آن سان که خواست» را وارد دایرهی احتمالات کرد.
اکنون با توجه به اینکه اغلب نسخهها فاقد فعل امر هستند، ضبط کمپشتوانهی چاپ مسکو یعنی «بیارای از آن کم سزاست» هم خودبهخود کنار میرود. پیداست که برخی از کاتبان انتظار داشتهاند که بعد از «بفرمود» فعل مضارع التزامی یا امری ببینند نه ماضی ساده، غافل از آن که این در شاهنامه سابقه دارد:
به لشکر بفرمود پس شهریار
کـه برداشتنـد آلت کارزار
(پیرایش نخست دکتر خالقی، ج ۶، ص ۸۱).
پس، ازین نظر، نویسش باپشتوانهی «نشستن بیاراست زان سان که خواست» را باید درست یا نزدیک به درست شمرد. نویسشهای «بیاراست چونان که خواست» یا «بسازید ازان سان که خواست» نیز از این نظر فاقد اشکالاند، اما از تأیید نسخههای پرشماری برخوردار نیستند و نباید وارد متن شوند.
اگر با تاریخ وزن شعر فارسی آشنا باشیم، میتوانیم با سنجش نسخهبدلهای آسانشده و دگرگونییافته، صورت دشوار اما اصیل مصراع دوم را بیابیم که عبارت است از:
نشستن بیاراست از آن سان که خواست
خوانشِ «بیاراست از آن» بر وزن فعولن فعو در این صورتِ پیشنهادی مطابق است با آنچه در شاهنامه و دیگر متنهای منظوم کهن فراوان دیدهایم، یعنی کوتاه خواندن مصوت بلند پیش از دو صامت (بنگرید به کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی، صص ۶۸۱ تا ۶۸۷).
اغلب کاتبانی که وزن «بیاراست از آن سان» را سنگین یافتهاند، آن را به «بیاراست زان سان» یا «بیاراست چونان» دگرگون کردهاند و عروض بیت را با موازین پذیرفتهی شعر سدههای هفتم و هشتم تطبیق دادهاند. کاتب نسخهٔ بیروت کمی متفاوت رفتار کرده و «از آن» را نگه داشته و بجای تصرّف در آن، فعل را تغییر داده و بدین سان وزن را ساده کرده و صورت اصیل را از میان برده:
«نشستن بسازید از آن سان که خواست».
🛫 @vahididgah
/channel/ShahnamehToosi
درودها از جان،
در شب دیریاز چله با دلی پرامید آمدن بهار را از مسافتی نه چندان دور میبینیم که به ما خنده میزند!
شب چله ایرانیان پرشور و دلها گرم که به زودی بهار میآید!
نیکخواهتان - حامی
/channel/ShahnamehToosi
سخنرانی پروفسور #ژاله_آموزگار
شب یلدا
۲۹ آذر ۱۳۹۸
خانه اندیشمندان
http://t.me/ShahnamehToosi
سخنان استاد جنیدی در شب چله ۱۳۹۹
بنیاد نیشابور
/channel/bonyad_neyshaboor
/channel/ShahnamehToosi
خردسرای فردوسی یزد
جلوهگاه اندیشه و مهر ایران
/channel/XeradsarayeFerdosiYazd
خواستاری برای #پسران_فریدون
(نگاهی به تمدن کهن سومر)
ارائه: #سیروس_حامی
هنگام : شنبه - ۲۴ آذر ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
دگرباره درود از ژرفای جان،
گرمای دلتان پیروز بر سرمای پیش رو!
در آغاز هفتهای دیگر، پیشکشی دیگر از نامۀ خرد نیاکان، فراروی هر آن کو دلی دارد در گرو میهن!
مهرورزتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۹۴
/channel/ShahnamehToosi
مسئولیت اجتماعی در ادبیات فارسی
گفگویی با استاد دکتر #علیرضا_قیامتی
بخش دو
🛫 harkatensani7525" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@harkatensani7525
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
#ستاره_شناسی_در_شاهنامه
گفتاری از استاد دکتر #علیرضا_قیامتی
🛫dr_ghiyamati" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@dr_ghiyamati
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
آغاز پادشایی #فریدون
گفتار ۲
ارائه: #سیروس_حامی
هنگام : شنبه - هفدهم آذر ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
✍️از اقتضای "خرد کیشی" است که در تمام شاهنامه هرگونه سرپیچی از داد - که خود چیزی جز آیین و فرمان خرد نیست - همواره مجازات خود را در دنبال دارد و این نیز در جای خود قانون تخلف ناپذیر طبیعت و حیات انسانی است و لاجرم خرد انسانی در سراسر کارهای عالم ضرورتش را الزام میکند.
از اینجاست، که سلم و تور، به انتقام خون ایرج کشته میشوند و باید کشته شوند. ضحّاک با همهی گربزی ها و چارهگریهایش و افراسیاب با تمام دلیریها و زیرکساریها که دارد هيجیکشان از کیفر بیدادیهای خویش ایمن نمیمانند و نباید بمانند.
حتی رستم و اسفندیار، دو پهلوان محبوب و نجیب دنیای شاهنامه به خاطر لحظههایی که به الزام دیو "خشم" از حکم خرد سرفرو میتابند به بادافره سنگین گناهان خویش گرفتار میآیند و باید گرفتار بیایند. جمشید و کاوس دو فرمانروای درخشان و نامآور دنیای باستان هم جریمهی خروج از حدّ خرد را به محنتهایی که در پایان عمر با آن روبرو میشوند میپردازند - و به حکم خرد نیز باید بپردازد.
✍️ عبدالحسین زرین کوب، جستار " خرد و خردگرایی در شاهنامه"
/channel/ShahnamehToosi
3️⃣ فهرست ۳
بخش سهیم جستارهای تالار «رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه»
بساویدن هر هشتگ یا تارپیوند (سرنام آبیرنگ) به جستار و یا زنجیرهها راه میبرد.
⏪⏪ گشایش تالار
👈 بخش نخست فهرست
👈 بخش دویُم فهرست
👈 #فریدون = سهپاره شدن آریاییان
۱- شکوه رهایی/خاموشی دماوند
۲- گسترش آیین شکوهمند مهر
۳- شادزیستن، بنیاد آیین مهر
۴- دو آموزه کیش مهر
۵- گذر از زنسالاری
۶- آغاز راستین جنبش باغ شهر
۷- «کوس» نخستین پایتخت آریاییان!
۸- شهرناز و ارنواز دو پاره از ایرانزمین
۹- پسران فریدون، سه تیرۀ نوپای آریایی
۱۰- همسرگزینی پسران فریدون
(سه بخش)
۱۱- راز درآمدن فریدون به پیکر اژدها
۱۲- ریشه و چرایی نام فریدون
۱۳- نامگذاری فرزندان فریدون
(چهار بخش)
۱۴- سهبخش کردن جهان میان فرزندان فریدون
۱۵- پشیمانی و آهنگ بازگشت کوچیدگان
(سه بخش)
۱۶– زدودن پارهای ناروشنیها
۱۷- نگاه دیگران(۱)!
۱۸- برخوردهای مرزی کوچنشینان (سلم و تور) با ایرانیان(ایرج)!
۱۹- نگاه دیگران(۲)!
۲۰- نگاه دیگران(۳)!
۲۱- شکست کوچیدگان(سلم و تور) در تازش دوباره به ایرانیان(ایرج)
(هشت بخش)
۲۲- پایان روزگار فریدون
۲۳– جایگاه اَلانی دژ
۲۴- منوچهر ، نبیره یا فرزند ایرج!!؟؟
۲۵- پیوستگی تباری در قلمرو میانی
👈 راز #سیمرغ_و_زال
الف – درآمد
ب- ریشهٔ نام «زال»
پ- آلبینیسم- سپیدیِ موی زال
ت – سیمرغ- پزشکی از تبار خورشید!
۱- سیمرغ و آفتاب
۲- سیمرغ در استورههای ایران
۳- سیمرغ در شاهنامه
ج- زال زر؛ زروان شاهنامه
چ- پروردن زال در کنام سیمرغ
خ- فرنام «دستان»
د- دستان زند
ذ- ریشهشناسی واژهٔ «پزشک»
ر- سکایان و سیستان
ز- شهر سوخته
س- انگارهای از ریشه تاریخی زال و رودابه
ش- افسانه افزوده ضحاکتباری و بتپرستی مهراب کابلی
غ- دانش شگرف سیستان در شاهنامه
ف- #رستمزاد
- پاسخی به یک پرسش
👈 کتاب #جامعه_شناسی_خودکامگی
واکاوی پادشاهی ضحاک و زمینه اجتماعی نهادینه شدن خودکامگی در ایران - زندهنام استاد رضاقلی
✅ پیدیاف کتاب
✅ کتاب آوایی (ده فرسته پیاپی)
👈 بخش چهارم فهرست
🔎🔍