گشتم نبــود آنکه بفهمـد زبــانِ مــا ¶¶¶ ۱۳۹۸/۱۰/۱۶ ¶¶¶ @rr33zzaa تبادل
بد مکن، از گردش دوران بترس...
- وحشی بافقی |شعر۹|
میکنی ناز که قربان شوم این نازِ تو را
- اهلی شیرازی |شعر۹|
«باور کن،
من آنقدر برایت
اشک ریختهام
که حالا دیگر،
چشم دیدنت را هم ندارم...!»
- غزل آزاد |شعر۹|
تا قوّت صبر بود، کردیم
دیگر چه کنیم اگر نباشد؟
- سعدی |شعر۹|
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
- مولوی |شعر۹|
جان چه میدانست از دنیا چهها خواهد کشید.
- صائب تبریزی |شعر۹|
«من چگونه رد کنم این ترم آخر را گلم؟
در تمام جزوهام چیزی به جز اسم تو نیست »
- علی صاحبکار |شعر۹|
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
- مولوی |شعر۹|
چون که تقدیر چُنین است، چه تدبیر کنم؟
- حافظ |شعر۹|
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند، ساز میشویم
- صائب تبریزی |شعر۹|
به اونهایی که رویاهایی دارند: هرگز ازشون دست نکشید، ما قرار نیست رویاهامونو ترک کنیم میشنوی؟ |شعر۹|
Читать полностью…«جایِ قلبم را نمیدانستم، تا اینکه عاشقت شدم»
- ناشناس|شعر۹|
تو درونِ جان نشینی، که لطیف تر ز جانی...
- اهلی شیرازی |شعر۹|
گُفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صَبر کمتر است...
- سعدی |شعر۹|
دوستتر دارمت از هر دو جهان
دوستتر دارم از خویشتنت
- خاقانی |شعر۹|
عوضِ تو،
من نیابم
که به هیچکس نمانی...
- سعدی |شعر۹|
مطلب تویی، طالب تویی
هم منتها، هم مبتدا.
- مولانا |شعر۹|
چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
- خاقانی |شعر۹|
تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد
- سعدی |شعر۹|
گر نیمشبی مست در آغوش من افتد
چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد
- ملکالشعرای بهار |شعر۹|
تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم
وای بر من گر ازین قید کنی آزادم
- فروغی بسطامی |شعر۹|
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست
- سعدی |شعر۹|
جهان یادگارست و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
- فردوسی |شعر۹|
بر زخمهای جانم هم درد و هم دوائی...
- خاقانی |شعر۹|
چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو...
- صائب تبریزی |شعر۹|
دل برنکنم زِ دوست
تا جان ندهم...
- مولانا |شعر۹|