🪞 حرفی که دارد آینه، مرهون حیرت است سیلیخور زبان نشود گفتوگوی ما... 𖢨 شعر خوب: @Best_Poems 📂 ارسال پیام: @QafiyehBot 📩 🪞
حتماً میگویی مرده کسیست
که قلبش از کار افتاده باشد،
بله امّا این فقط یک قرارداد است
بسیاری از مردم، جنازههای متحرّکاند
و فقط قسمتهایی از بدن آنها
به کارشان ادامه میدهند،
ولی وقتی کسی حتّی نتواند
عقاید تازه را درک کند،
مرده به حساب میآید...
⧗ #جورج_اورول
⧖ کتاب #تنفس
سوزی که در آسمان نگنجد، دارم
وآن ناله که در دهان نگنجد، دارم
گفتی ز جهان چه غصّه داری آخر؟
آن غصّه که در جهان نگنجد، دارم...
⧗ #خاقانی
⧖ وبسایت گنجور
تو گلواژهی آرزویی برام
یه شعری که سرشاره از قافیه
توی برزخِ سرنوشت بدم
همین که تو باشی، برام کافیه
من اون عاشقی که توی زندگیش
نداره به غیر از تو همصحبتی
یه شاعر که توی چشات خونه کرد
کسی که میخوادت به هر قیمتی
سرم گیجه، ذهنم پر از وسوسهست
به حدّی که جفتْ دست و پام یخ زده
بیا حالمو بهترش کن گلم
دیوونهت خودش رو به مَسلخ زده
یه دیوونه که تار و پودش تویی
یه عاشق که بود و نبودش تویی
نباشی، سراسیمه دق میکنه
کسی که تموم وجودش تویی...
⧗ #منصور_نارویی
⧖ کانال اشعار منصور نارویی
یاد روی تو به خاطر رسد از دیدن گل
هیچ راهی به حقیقت نبُود بِه ز مَجاز
رشک بر زندگی خضر ندارم، به جز این
که نشان از سر زلف تو دهد عمر دراز...
⧗ #قدسی_مشهدی
⧖ تذکرهی شُعرای کشمیر (جلد ۳)
😍 این موزیکهای بیکلام شنیدن دارن:
🎧 @InstruSongs
دانی ز چیست عزّت آیینه نزد خلق؟
عیب یکی نگوید بر دیگر آینه
«مسرور» فکر خویشتنم زآنکه هرچه دید
عیب مرا ندید ز من بهتر آینه...
⧗ #مسرور_چهارمحالی
⧖ تذکرهی شُعرای بختیاری
دوش از تو دلم شاد شد ای چشمهی نوش
وَامْشب ز غم فراقت آمد به خروش
چیزی که قیاس آن نشاید کردن
یا محنت امشب است، یا راحتِ دوش!
⧗ #شهابالدین_مروزی
⧖ ادبیات افغانستان در ادوار قدیمه
زندگی،
خوشبختیایست در دسترس
که از کنارش میگذریم...
⧗ #ادیت_سودرگران
⧖ سرزمینی که وجود ندارد،
گزیدهی شعرهای اِدیت سودِرگِران
ما چو طفلیم و جهان مکتب و عشق تو ادیب
هجر و وصل تو بُود شنبه و آدینهی ما...
⧗ #الهی_قمی
⧖ دفتر عشق یا مشاعرهی واقعی،
گردآورنده: یدالله رسولنژاد
نگذاشته بیجهت به هر سو بروی
طوری به تو زل زده که از رو بروی!
آیینه به قاب عکس تبدیل شده
نگذاشته اینبار تو از او بروی...
⧗ #جلیل_صفربیگی
⧖ واران، کانال شعر جلیل صفربیگی
ایکاش، ایکاش دریانوردی بودم
ایکاش قایقی داشتم
تا هر شامگاه، در بندر آبی چشمانت
بادبان برافرازم...
⧗ #نزار_قبانی
⧖ در بندر آبی چشمانت، ترجمهی احمد پوری
قبل از تو، با خلق جهان کلّی دغل کردم
بعد از تو، به کوچکترین قولم عمل کردم
تأثیر تو در من چنان بوده که اینگونه
دقّ و دلیهای دل خود را غزل کردم!
تا اینکه آغوشم نیفتد از دهن هر شب
عکس تو را در اوج دلتنگی بغل کردم
در یک نبرد تن به تن در بین آغوشم
با چشم و گوشِ بیتحرّک هِی جدل کردم
من مشکلات زندگی را در دو فنجان چای
با بغض و فریاد و سکوت و قند حل کردم...
⧗ #ایمان_همتی
⧖ کانال اشعار ایمان همّتی
میروم از کویش امّا تاب تنهاییم نیست
گر شکیبایی تو ای دل، من شکیباییم نیست
همچو نِی از بند بندم ناله میآید برون
فاش گویم دور از آن لب، تاب تنهاییم نیست
زلف خود را بازجو، در سینهی من دل نمانْد
روزگاری شد خبر زاین مرغِ هرجاییم نیست
یک نظر دیدیم رویت را و از خود رفتهایم
فرصتی تا بار دیگر ما به خود آییم، نیست
چون حبابی دیده بُگشودیم و در دریا شدیم
هرچههست از اوست؛حرفی از منو ماییم نیست
من تنی رنجور و بار هجر سنگین است و سخت
رحمی ای نامهربان! دیگر تواناییم نیست...
⧗ #محمدحسین_جلیلی
⧖ تذکرهی شُعرای معاصر ایران (جلد ۲)،
تألیف سیّد عبدالحمید خلخالی
من دیگر باز نمیگردم،
من دیگر به جانب شب باز نمیگردم؛
زیرا که تو، سراسر روزی
□
من دیگر باز نمیگردم،
من دیگر به جانب زمستان باز نمیگردم؛
زیرا که تو، سراسر بهاری
□
من دیگر باز نمیگردم،
من دیگر به قرون وسطیٰ باز نمیگردم؛
زیرا که تو، رنسانس منی...
⧗ #طاهره_بهمنی
⧖ وبلاگ شعر باران
باد گر از جانب مشکوی توست
مشکساست
خاک گر از راه سر کوی توست
کیمیاست
رنگ گل سرخ و شمیم نسیم
ای ندیم!
گر نه ز رخسار تو و روی توست
از کجاست؟
خار که در دست تو افتد، گل است
مُقبل است
سرخگل اَر زآنکه به پهلوی توست
بدنماست
دُرّ سخن گرچه لطیف است و پاک
تابناک
آنچه نه زآن رشتهی لؤلؤی توست
بیبهاست
شیخ که دَم میزند از آبرو
تا که او
دور ز تأثیر دو جادوی توست
پارساست
دل سوی درگاه تو آرَد نیاز
در نماز
روی روان وقت دعا سوی توست
این دعاست!
آنچه بُود تنگتر از آن دهن
قلب من
وآنچه سیهفام چو گیسوی توست
روز ماست
این دل رنجور که سوزد ز تب
روز و شب
گر نه نصیبیش ز داروی توست
بیدواست
گر به جهان، ای صنم خَلُّخی!
پاسخی
درخور گفتار بیآهوی توست
مرحباست
چون برِ تو شعر فرستد همی
«یاسمی»
قوّتش از طبع سخنگوی توست
واین بهجاست...
⧗ #رشید_یاسمی
⧖ دیوان رشید یاسمی،
با مقدّمهی جلالالدّین همایی
برای من ماجرای مردی را نقل کردند
که دوستش به زندان افتاده بود
و او شبها روی زمین میخوابید
تا از آسایشی لذّت نبرد
که دوستش از آن محروم شدهاست
چه کسی؟
چه کسی به خاطر ما
بر روی زمین خواهد خوابید...؟
⧗ #آلبر_کامو
⧖ کتاب #سقوط
روزشماری مکن،
حتّی اگر فکر میکنی
در مهلکهای افتادهای، روزشماری مکن!
شب نمیتواند تمام نشود؛
طبیعتِ شب آن است که برود رو به صبح،
نمیتواند یک جا بماند، مجبور است بگذرد
امّا وقتی تو ذهنت را
اسیرِ گذر لحظهها کنی،
خودت گذر لحظهها را
سنگین و سنگینتر میکنی؛
بگذار شب هم راه خودش را برود...
⧗ #محمود_دولتآبادی
⧖ کتاب #طریق_بسملشدن
به نعمتهای خدا در پیرامونتان بنگرید؛
آسمان صاف، هوای ناب، علف لطیف، پرندگان،
طبیعت زیبا و بیگناه است
و ما -تنها ما- بیخدا و احمقیم
و نمیفهمیم که زندگی بهشت است،
چون تنها باید این را بفهمیم
و آنوقت است که زندگی
در تمامی زیبایی خود بهشت خواهد شد،
یکدیگر را در آغوش گرفته و خواهیم گریست...
⧗ #فئودور_داستایوفسکی
⧖ کتاب #برادران_کارامازوف
گوش اگر دارند با من، چشمشان با دیگریست
من اذان ناتمام سفرهی افطاریام!
با دل صدپاره میخندم که من هم چون انار
با تمام رنجها، سرگرم مردمداریام
هرکه لب تر کرد در این بزم، کامش تلخ شد
کِی به من خواهی رسید ای قهوهی قاجاریام؟
⧗ #علیرضا_بدیع
⧖ کانال علیرضا بدیع
دوتا عینک به من دادند
برای خوبتر دیدن
دوتاشان مثل هم، امّا
یکی تیره یکی روشن
یکی را میزدم شب بود
دلی پُرکینه با من بود
و با آن دیگری، شب هم
برایم روزِ روشن بود
دلم با هر دوتا عینک
چو سیر و سرکه میجوشید
برای دیدن دنیا-
-به رنگ زنده، میکوشید
اگر دیدی دوتا عینک
میان کوچه افتاده
رها کن، چون که باید دید
بدون عینک و ساده...
⧗ #مصطفی_رحماندوست
⧖ وبسایت ایدهآلیتی
پشیمانی مگر از اینکه با من مهربان بودی؟
پشیمانی که با من سالها همآشیان بودی؟
به سمت روشنایی، صبح را پرواز میکردیم
پشیمانی از اینکه در مسیر آسمان بودی؟
از آن احساس، از آن آشنایی، شوقْ گل میداد
میان آنهمه بیگانه، با من همزبان بودی
چه پیش آمد دلت یکباره از من رویگردان شد؟
زمانی این من -این آشفته را- آرامِ جان بودی
به رنگ آفتاب و گل، به چشمم جلوه میکردی
در اوج آسمان، تصویری از رنگینکمان بودی
هزار امّید از لبخندهایت سهم من میشد
برایم در دلِ این شهر کوچک، یک جهان بودی
در اینجا هیچکس غیر از تو حالم را نمیفهمید
همیشه با من و احساس من، همداستان بودی
هزاران واژه را با آب و گل پیوند میدادم
مرا انگیزهی این شعرهای ناگهان بودی!
رصد میکردم آن دریای شورانگیز را هر روز
چقدر آن فصلها در چشمهایم دلْسِتان بودی
جنون، با یک بیابان شوق، میشد گردنآویزم
تو سهم شاعری از عشقهای باستان بودی...
⧗ #خدابخش_صفادل
⧖ کانال شعرها و نوشتههای
خدابخش صفادل، نیشابور
چون پرتو خویش، مهرِ تابان
برگیرد از این سرای غمناک،
جز ظلمت و تیرگی چه مانَد
در خانهی باد و تودهی خاک؟
ای ذات تو خارج از تصوّر
ای معرفت تو فوق ادراک
ای ماه و خورت دو بنده بر در
وی درگه تو فراز افلاک
من از تواَم و تو گر نبودی
«آزاد» نبود و نیست، لَولاک...
⧗ #آزاد_همدانی
⧖ دیوان علیمحمّد آزاد همدانی
ای دل آشفته چو زلفش شده کار من و تو
بیرُخش رفته ز کف، صبر و قرار من و تو
کوه بُگداخته از شعلهی آهِ من و تو
سنگ بِگریسته بر حالتِ زار من و تو
خیز کز باده بشوییم غبارِ غم دل
پیش از آنی که بَرد باد، غبار من و تو
ای بسا باغ شود سبز و بهار آید و گل
بُگذرد ابر و بگرید به مزار من و تو
ای بسا شور قیامت که بهپا خواهد شد
در قیامت به هم افتد چو گذار من و تو...
⧗ #دهقان_سامانی
⧖ تذکرهی شُعرای بختیاری
ز من نگار به ایما پیام گفت و نگفت
به سینه دست نهاد و سلام گفت و نگفت
مقام صیدِ دل خود ز یار پرسیدم
نمود کاکلِ پُرحلقه دام، گفت و نگفت
سپرد تیغِ نگه را به دست مردمِ چشم
به عاشقان جهان قتل عام گفت و نگفت...
⧗ #محب_بلگرامی
⧖ تذکرهی شمع انجمن
به صدهزار فسون، دل گرفتم از کف ماهی
ربود سروْ قدِ دیگر از کفم به نگاهی!
ز ناوَکِ مژه کردی هزار رخنه به جانم
کجا رواست به یک تن ستم کنند سپاهی؟
⧗ #منظور_شیرازی
⧖ تذکرهی گلزار جاویدان (جلد ۳)
شِبلی را در بیمارستان
بازداشته بودند که دیوانه است،
جمعی نزد او شدند،
پرسید: کیستید؟ گفتند: دوستان توییم،
سنگ بر ایشان انداختن گرفت، رفتند...
گفت: دروغ گفتند!
اگر دوست بودند،
بر بلای من صبر میکردند...
⧗ #سید_محمد_طاهری_شهاب
⧖ مجلهی ارمغان، دورهی ۳۳، شمارهی ۱
لبخند از فکر
قابل اعتمادتر است؛
لبخند بسیار مؤثرتر
و بسیار پرمعنیتر است...
⧗ #کریستین_بوبن
⧖ کتاب #ابله_محله
نگاهت طعم بارانهای بادآورده را دارد
که بعد از سالها بر سرزمینی خشک میبارد
شبیه دارویی که روی زخمی کهنه بگذارند
اگرچه حرفهایت گاه روحم را میآزارد،
ولی من باز هم مثل کویرِ تشنهای هستم
که بیتاب است تا خود را به باران تو بسپارد...
⧗ #پانتهآ_صفایی
⧖ روزهای آخر آبان