textsmile | Unsorted

Telegram-канал textsmile - TextSmile

476

﮼میل‌به‌سخن‌نیست‌اما،پرازحرفیم... موزیک‌ومتن‌قفلی‌داری‌اینجا @NimaShirzi بفرست‌باهم‌گوش‌کنیم ﮼مرسی‌که‌اینجا‌عضو‌شدی‌لذتشو‌ببر:)

Subscribe to a channel

TextSmile

درگیری افکارم از شدت عصبانیت

Читать полностью…

TextSmile

ولی من هنوز دوست دارم

Читать полностью…

TextSmile

من یه روح ابدیم که فقط میخوام باتو بمونم

Читать полностью…

TextSmile

دیوونه شدم من بعد تو اینطوری نبودم قبل تو:))

Читать полностью…

TextSmile

ولی خب کاری نمیشه کرد جز همین سیگار و تنهایی هام کنار موزیکا

Читать полностью…

TextSmile

نمیدونستم به چشم های کدومشون نگاه کنم

Читать полностью…

TextSmile

امشبم یکی از اون شب های فراموش نشدنی:)

Читать полностью…

TextSmile

اون شب برام شب عادی نبود هیچوقت بهترین شب زندگی من بود شبی که انگار تازه متولد شدم
نه خبری از کافه و مهمونی مجلل بود
یه چهار دیواری ساده که شب و روزمو
داخلش سپری میکردم
قبلش برام هیچ اهمیتی نداشت
ولی بعد اون شب همچی فرق کرد
حتی نگاه من به اون چهار دیواری

Читать полностью…

TextSmile

گفتی که راحتم گفتم من ناراحتم :)) بیا کنارم پنج دقیقه دیگ میخای بری
تو ذهنم: ( پرو نشو نیما زیاد اگه بدش اومد و ناراحت شد چی؟ )
اومدی کنارم نشستی
با اشاره گونه هامو نشونت دادم :))
اولش اهمیت ندادی :)
دوباره نشون دادم فک نمیکردم ولی جای بوست روی گونمو حس کردم

Читать полностью…

TextSmile

خدایی حیف نبود:) تو این شب قشنگ بوسه روی گونه هات حکاکی نشن؟
ترسیدم فک کنی که اشغالم:))
بگی نگا اینو هنوز نیومده و نرفته ...
اما گفتم اجازه هست؟
خندیدی و حرفی نزدی
:) اولین بوسه روی گونه هات حکاکی شد
ساکت شدیم چند دقیقه ایی
بلند شدم دوباره رفتم پشت سرت از خجالت

Читать полностью…

TextSmile

تقریبا از چشم‌های هم خوندیم
که از هم خوشمون اومده
یجوری احساس رضایت دیده میشد
بهم گفتی که زود باید بری خونه
زیاد نمیتونی( به دلایلی)
گفتم کاش میشد بیشتر پیشم باشی
اصن کاش میشد امشب پیشم بمونی
خندیدی گفتی چی میگی نه نمیشه
باید برم :)))
گفتم پس حداقل یکم تایمش بیشتر کن
گفتی بازم میام پیشت ...
دوس نداشتم بری دوس نداشتم دیدنت زود تموم شه

Читать полностью…

TextSmile

صحبتامون گرم گرفته بود
تقریبا یخمون تویه دیدار اول هم آب شد
همونطوری که رو صندلی نشسته بودم نمیدونم چیشد گفتم بیا کنارم
اولش خجالت میکشیدی
اما اومدی
بویه عطرموهات
نزدیکتر شدن چشمات
دستات
اون ارایشی که من دوسش داشتم
ولی خودت نه
همه چی نزدیکتر شد
الانم که اینو مینویسم
بوی عطر موهات به مشامم خورد...

Читать полностью…

TextSmile

اومدم رو به روت
فقط میخواستم چشماتو ببینم
:)بخدا ندیدم به این زیبایی چشمی
همینطور که داشتم نگاهت میکردم
جاتو عوض کردی
رفتی رو اون صندلی نشستی و من اومدم جات
از من درمورد کارم پرسیدی و باز هم سوال و جوابامون

Читать полностью…

TextSmile

رفتم پشت سرت لامصب من فک میکردم فقط تو چشمات نگاه نکنم میتونم خجالت نکشم
ولی کلا نه تو پیشم بودی انگار خودم نبودم
بدجوری زبونم لال میشد
قفل قبل بودم
خلاصه...
پشت سرت بودم سوال و جواب هایی که بینمون رد و بدل میشد

Читать полностью…

TextSmile

اصلا اون چیزی که تو ذهنم فکر میکردم نبود
یه فرشته دیدم اون شب
که هرکی نگاش کنه این حس منو نمیتونه هیچوقت درک کنه
اروم نشستی رویه صندلی انتظار کمی صحبت کردیم
سر صحبت با همون احوال پرسی ساده بود

Читать полностью…

TextSmile

نمیدونم چون ندارمت اینقدر دوست دارم،یا چون دوست دارم انقدر ندارمت؟:)))

Читать полностью…

TextSmile

من با این ضربان تند رفیقم:))

Читать полностью…

TextSmile

میخوام برگردم ببین چقدر صبر کردم هر راهی رو کج کردم ترجیحت این بود نبینیم:))

Читать полностью…

TextSmile

نزدیک به هفت ماه گذشت

Читать полностью…

TextSmile

چقدر ریه هامو زخمی کنم

Читать полностью…

TextSmile

ملاقات با فرشته و بچه فرشته:)

Читать полностью…

TextSmile

بعد رفتنت اون شب من نیم ساعت تویه افکار خودم گیر کردم
نمیدونستم واقعیه
شوخیه
اون من قبلی نبودمم
دیگه
از شدت خوشحالی دلم میخاست :)) گریه کنم نمیدونمم
تا خود خونه پیاده رفتم و خوشحال بودم
اون شب تمام من بود
هیچوقت از یادم نمیره حتی اگه
ذهنم رو پاک کنن
هیچوقت از یادم نمیره

Читать полностью…

TextSmile

اینبار دیگه تعداد ضربان قلبم از هزار گذشته بود طوری که باهاش میتونستن برق تولید کنن
نمیدونستم رو زمینم یا هوا
:)))
دستامو روی صورتم گذشتم
چون واقعا از خجالت داشتم اب میشدم
...
پنج دقیقمون بدین صورت گذشت
قرار شد که فردا همو ببینیم :)) بعد از بغل و خدافظی که دوس نداشتم برییی و تو رفتی

Читать полностью…

TextSmile

دوباره تویه ذهنم یه دو دقیقه اون خجالت کوفتیتو نگه دار
اروم باش
چیزی نیست
:)))
دوباره اومدم نشستم
تو بلندشدی و گفتی خب دیگ من برم :))
گفتم چه زودد پنج دقیقه دیگ بمون بعد برو
قبول کردی و گفتم حالا بشین چرا سرپایی
روی صندلی اونطرف نشستی گفتم بیا کنارم بشین

Читать полностью…

TextSmile

راستشو بخوای وقتی کنارم بودی از جهان کور و کر میشدم

Читать полностью…

TextSmile

ضربان قلبم دیگه
از حد تعداد تپش های معمولی گذشته بود
طوری که احساس میکردم الان از تویه گلوم پرت میشه پایین
هروقت اینطوری میشم دستام میلرزه
نمیخواستم متوجه این بشی خیلی زیاد کنترلش کردم
لرزش داشت صدامو فرا میگرفت

Читать полностью…

TextSmile

تقریبا نیم ساعتی از دیدنت واسه اولین بار گذشت اما واسه من نیم قرن بود...

Читать полностью…

TextSmile

تو ذهنم: چه مرگته؟ یختو آب کن دیگه
نیم ساعت گذشته هنوز تپش قلب داری؟
قلبم به ذهنم: اسکل تو چی میفهمی؟
بزار من به تپم تا بفهمه
ذهنم به قلبم: اینجوری تو داری همه چیو خراب میکنی بزار خودش باشهههه
من به جفتشون: یه دقیقه خفه شید فقط چشماشو ببینم لطفا

Читать полностью…

TextSmile

یه خجالت تو چشمات میدیدم
ولی نمیدونستی من خودم دنیایه خجالتم
ازت پرسیدم چیه گفتی بخاطر ارایشته
اما واسم من جذاب بود
نمیدونم خودت چرا هیچوقت دوسش نداشتی
گفتم بیا بشین روی صندلی
اون صندلی ما بهش میگیم صندلی کار
چون تنها جایی که میشد برم پشت سرت قایم شم
و خیلی راحت باهات صحبت کنم

Читать полностью…

TextSmile

تویه ذهنم :چقدر قشنگی ، خالصیت و مهربونی تو چهرت میبینم
چجوری سر و صحبت رو باز کنم خدایا
نفس نفس زدنم یه طرف
تو یه طرف
تپش قلبم یع طرف

Читать полностью…
Subscribe to a channel