﮼میلبهسخننیستاما،پرازحرفیم... موزیکومتنقفلیداریاینجا @NimaShirzi بفرستباهمگوشکنیم ﮼مرسیکهاینجاعضوشدیلذتشوببر:)
ولی خب کاری نمیشه کرد جز همین سیگار و تنهایی هام کنار موزیکا
Читать полностью…اون شب برام شب عادی نبود هیچوقت بهترین شب زندگی من بود شبی که انگار تازه متولد شدم
نه خبری از کافه و مهمونی مجلل بود
یه چهار دیواری ساده که شب و روزمو
داخلش سپری میکردم
قبلش برام هیچ اهمیتی نداشت
ولی بعد اون شب همچی فرق کرد
حتی نگاه من به اون چهار دیواری
گفتی که راحتم گفتم من ناراحتم :)) بیا کنارم پنج دقیقه دیگ میخای بری
تو ذهنم: ( پرو نشو نیما زیاد اگه بدش اومد و ناراحت شد چی؟ )
اومدی کنارم نشستی
با اشاره گونه هامو نشونت دادم :))
اولش اهمیت ندادی :)
دوباره نشون دادم فک نمیکردم ولی جای بوست روی گونمو حس کردم
خدایی حیف نبود:) تو این شب قشنگ بوسه روی گونه هات حکاکی نشن؟
ترسیدم فک کنی که اشغالم:))
بگی نگا اینو هنوز نیومده و نرفته ...
اما گفتم اجازه هست؟
خندیدی و حرفی نزدی
:) اولین بوسه روی گونه هات حکاکی شد
ساکت شدیم چند دقیقه ایی
بلند شدم دوباره رفتم پشت سرت از خجالت
تقریبا از چشمهای هم خوندیم
که از هم خوشمون اومده
یجوری احساس رضایت دیده میشد
بهم گفتی که زود باید بری خونه
زیاد نمیتونی( به دلایلی)
گفتم کاش میشد بیشتر پیشم باشی
اصن کاش میشد امشب پیشم بمونی
خندیدی گفتی چی میگی نه نمیشه
باید برم :)))
گفتم پس حداقل یکم تایمش بیشتر کن
گفتی بازم میام پیشت ...
دوس نداشتم بری دوس نداشتم دیدنت زود تموم شه
صحبتامون گرم گرفته بود
تقریبا یخمون تویه دیدار اول هم آب شد
همونطوری که رو صندلی نشسته بودم نمیدونم چیشد گفتم بیا کنارم
اولش خجالت میکشیدی
اما اومدی
بویه عطرموهات
نزدیکتر شدن چشمات
دستات
اون ارایشی که من دوسش داشتم
ولی خودت نه
همه چی نزدیکتر شد
الانم که اینو مینویسم
بوی عطر موهات به مشامم خورد...
اومدم رو به روت
فقط میخواستم چشماتو ببینم
:)بخدا ندیدم به این زیبایی چشمی
همینطور که داشتم نگاهت میکردم
جاتو عوض کردی
رفتی رو اون صندلی نشستی و من اومدم جات
از من درمورد کارم پرسیدی و باز هم سوال و جوابامون
رفتم پشت سرت لامصب من فک میکردم فقط تو چشمات نگاه نکنم میتونم خجالت نکشم
ولی کلا نه تو پیشم بودی انگار خودم نبودم
بدجوری زبونم لال میشد
قفل قبل بودم
خلاصه...
پشت سرت بودم سوال و جواب هایی که بینمون رد و بدل میشد
اصلا اون چیزی که تو ذهنم فکر میکردم نبود
یه فرشته دیدم اون شب
که هرکی نگاش کنه این حس منو نمیتونه هیچوقت درک کنه
اروم نشستی رویه صندلی انتظار کمی صحبت کردیم
سر صحبت با همون احوال پرسی ساده بود
نمیدونم چون ندارمت اینقدر دوست دارم،یا چون دوست دارم انقدر ندارمت؟:)))
Читать полностью…میخوام برگردم ببین چقدر صبر کردم هر راهی رو کج کردم ترجیحت این بود نبینیم:))
Читать полностью…بعد رفتنت اون شب من نیم ساعت تویه افکار خودم گیر کردم
نمیدونستم واقعیه
شوخیه
اون من قبلی نبودمم
دیگه
از شدت خوشحالی دلم میخاست :)) گریه کنم نمیدونمم
تا خود خونه پیاده رفتم و خوشحال بودم
اون شب تمام من بود
هیچوقت از یادم نمیره حتی اگه
ذهنم رو پاک کنن
هیچوقت از یادم نمیره
اینبار دیگه تعداد ضربان قلبم از هزار گذشته بود طوری که باهاش میتونستن برق تولید کنن
نمیدونستم رو زمینم یا هوا
:)))
دستامو روی صورتم گذشتم
چون واقعا از خجالت داشتم اب میشدم
...
پنج دقیقمون بدین صورت گذشت
قرار شد که فردا همو ببینیم :)) بعد از بغل و خدافظی که دوس نداشتم برییی و تو رفتی
دوباره تویه ذهنم یه دو دقیقه اون خجالت کوفتیتو نگه دار
اروم باش
چیزی نیست
:)))
دوباره اومدم نشستم
تو بلندشدی و گفتی خب دیگ من برم :))
گفتم چه زودد پنج دقیقه دیگ بمون بعد برو
قبول کردی و گفتم حالا بشین چرا سرپایی
روی صندلی اونطرف نشستی گفتم بیا کنارم بشین
ضربان قلبم دیگه
از حد تعداد تپش های معمولی گذشته بود
طوری که احساس میکردم الان از تویه گلوم پرت میشه پایین
هروقت اینطوری میشم دستام میلرزه
نمیخواستم متوجه این بشی خیلی زیاد کنترلش کردم
لرزش داشت صدامو فرا میگرفت
تقریبا نیم ساعتی از دیدنت واسه اولین بار گذشت اما واسه من نیم قرن بود...
Читать полностью…تو ذهنم: چه مرگته؟ یختو آب کن دیگه
نیم ساعت گذشته هنوز تپش قلب داری؟
قلبم به ذهنم: اسکل تو چی میفهمی؟
بزار من به تپم تا بفهمه
ذهنم به قلبم: اینجوری تو داری همه چیو خراب میکنی بزار خودش باشهههه
من به جفتشون: یه دقیقه خفه شید فقط چشماشو ببینم لطفا
یه خجالت تو چشمات میدیدم
ولی نمیدونستی من خودم دنیایه خجالتم
ازت پرسیدم چیه گفتی بخاطر ارایشته
اما واسم من جذاب بود
نمیدونم خودت چرا هیچوقت دوسش نداشتی
گفتم بیا بشین روی صندلی
اون صندلی ما بهش میگیم صندلی کار
چون تنها جایی که میشد برم پشت سرت قایم شم
و خیلی راحت باهات صحبت کنم
تویه ذهنم :چقدر قشنگی ، خالصیت و مهربونی تو چهرت میبینم
چجوری سر و صحبت رو باز کنم خدایا
نفس نفس زدنم یه طرف
تو یه طرف
تپش قلبم یع طرف