😍ان شاءالله با هم تمام مفردات کاربردی هر بخش را بترتیب میخوانیم و در بین وقفه های خواهیم داشت جهت دستور زبان و بعضی قصه های کوتاه به لهجه 😍.
مهمترین چیز پیشنهاد شما است، آی دی همکار مان در پیام های سنجاق شده فوق است هر پیشنهاد داشتید، شریک سازید.✍
🟢المصطلح اللهجه العراقیه 🟢
یا الله / یالله:-
زود باش، چشم انجام میدهم، آمدم، درسته، بفرما.
المحادثه
🙎♂حمید: هلا ست مریم! الیوم علی ما اجی للدوام، انتی تدرین هو وین؟
🧕مریم: اهلا! لا صدگ خوی، بس حچیت ویه اخته، هی گالت یتاخر الیوم.
🙍♂حمید: ماشی اختی بس ردت اطمن علیه لیش ماجای.
🧕مریم: إن شاءالله هوه بخیر لا یظل بالک.
🙍♂حمید: ای صار.
🧕مریم: الله ویاک.
🙍♂حمید: علی فکره، عدچ رقم مبایل مالته؟
🧕مریم: لا والله، بس عدی رقم مبایل اخته.
جُک عراقي
👱♂تفکیر الشّاب بِلّیل:-
هَسّه لو متزوِّج، مرتی چانت تِسَوّیلی عشه.
👩🦳تفکیر البنت بِلّیل:-
هَسّه لو متزوِّجه، زوجی چان طِلَعنی نتعشه بالمطعم.
🤦♂🤦♀والمتزوجین:-
مِتعارِکین و نایمین بدون عشه، مِن وَرَه اعیونکم.
سلام و درود خدمت شما دوستان عزیز!
ام صبح الله قبول کند نائب الزیاره همه دوستان و مؤمنین در نجف اشرف بودم، خداوند به حق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیهما زیارات عتبات را نصیب همه گرداند بخصوص عزیزان افغانستانی که لحظه شماری میکنند تا ویزا صادر شود و عازم شوند.
🐩گال الثعلب للاسد الجوعان : انت اكتل المطي, اني هم اخذ حصه: روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، من هم سهمی بر میدارم.
🦁الأسد گال شلون؟:
شیر گفت چطور؟
🐩الثعلب گال: گول للحمار"احنه نحتاج نختار ملك "و طبعا ينتخبوك و بعدين انطي أمر حته اكتل المطي: روباه گفت: به خر بگو"ما نیاز به انتخاب سلطان داریم" قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشم.
🦁قبل الأسد و صاح المطي , الاسد قره شجره العائله مالته و گال : اني جد من بعد جد چانو ملوك: شیر قبول کرد و خر را صدا زد ، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت : جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند.
🐩الثعلب گال و اني هم جد من بعد جد چنه خَدَمة للسلطان: روباه گفت:من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم .
🫏گال المطي اني مو متعلم و شجره العائله مالتي مكتوبه جوه حافري الخلفي!!: خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سُم عقبم نوشته شده!!!
🦁گال الأسد اني متعلم و راح يقره المكتوب علی حافره: شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
🫏المطي زگط و انكسرت رگبه الاسد ومات: خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مُرد.
🐩الثعلب شرد , المطي صاح له وگال : ليش تشرد؟ : روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت:چرا فرار میکنی؟
🐩الثعلب گال : اريد اروح لگبر ابوي أتشكر منه لانو ما خلاني اصير متعلم: روباه گفت : میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم.
لأن المتعلمين اكثر عرضه لزگط المطايه !!!: چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!
🕊 مولاي الحسين! سلام على جرحك النّازف في قلوبنا، سلام على دمك الذي يُحيينا، سلامٌ على طيفك ما انفك يحمينا ...
🕊 مولاي! قالوا لنا أن نصل لمرسى سفينتكم لننجو، أن نضيء الطريق بمصباحكم ولن نضلّ بعدها أبدًا، قالوا أن نلوذ بعباءتكم، وأن نمسك بأطرافها، وننشد عندها أنشودة الخلاص والهدى ...
🕊 قلنا ما خبنا ولن يخيب المتمسك بكم! لن يموت قلب ينبض باسم حسين! لن تذلّ نفس لاذت بساحة قدسكم! سيدي! بحبر الدماء كتبت اسمك في شراييني، وهمست باسمكم للريح، علها إن مرت بكم وعادت إليّ تحييني ...
📚دستور زبان
حروف ربط:-
حروف ربط برای وصل کردن کلمات، عبارات یا اجزای جمله به یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرد. در لهجه عراقی دو نوع حرف ربط وجود دارد. حروف ربط ساده و حروف ربطی که با اضافه کردن پسوند ما به برخی حروف اضافه، ادوات استفهام و یا اسم ها ساخته میشوند.
حروف ربط ساده
وْ / وَ( و)، بَس ( اما، فقط، بس)، لاکِن ( اما)، أو / لو ( یا)، لو / إذا (اگر)، لِأن ( برای اینکه)، حَتّی ( تااینکه، که، تا)، لا / ولا ( نه / ونه)، مِنْ ( وقتیکه)، وَلو ( یا اینکه، حتی اگر).
حروف ربط با پسوند مَ به همراه ادوات استفهام:-
مثال:-
وین مَ ــــ هرکجا که. وین مَ تْروح أروح ویّاک( هرکجا که بروی با تو می آیم).
شْوَکِت مَ ـــــــــ هروقت که. شْوَکِت مَ تْریدین( هرزمان که بخواهی).
شْلون مَ ـــــ هرطورکه. شْلون مَ تْریدین( هر طورکه بخواهی).
شْ مَ ــــــ هرچیزیکه. شْ مَ تْرید أنطیک( هرچیز که بخواهی به تو می دهم).
شْگد مَ ــــ هرچقدرکه. أرید السیّارة شْگد مَ یْکون سِعِرها( آن موتر را میخواهم هرچقدر که قیمتش باشد).
مِنو مَ ـــــ هرکس که. مِنو مَ یِجي یاخذ لکتاب( هرکس که بیاید کتاب را میگیرد).
مْنین مَ ــــ از هرکجا که. مْنین مَ إجیت أهلا بیک( از هرکجا که آمدی، خوش آمدی).
به همراه حروف اضافه:-
مثال:-
گبُل مَ ـــــــ قبل از. هو راح گبل م إجیتو( او قبل از اینکه شما بیاید رفت).
بَعَد مَ ـــــــ بعد از. روح بعد م تْشوف احمد( بعد ازاینکه احمد را دیدی برو).
بین مَ ـــــــ درحین، درحال. هی وصْلت بین م آنی نایم( او رسید درحالیکه من خواب بودم).
مِثِل مَ ــــــ همانطورکه. سوّیت الشغل مثل م تْرید( کار را انجام دادم همانطورکه تو میخواهی).
به همراه برخی از اسم ها:-
مثال:-
یوم مَ ـــــ روزی که. أکون فرحان یوم م أزور نجف( روزیکه نجف را ببینم خوشحال خواهم بود).
ساعَة م ــــــ ساعتی که. فِرَحت هوایه ساعة م شِفتِچ( خیلی خوشحال شدم آن ساعتی که تو را دیدم).
محل مَ ــــــ جاییکه. راحو محل م شِفْتَک( آنها رفتند به جاییکه من تو را دیدم).
مِن: اگز قبل از فعل آورده شود معنی « وقتیکه، وقتی » را میدهد.
مثال:-
آنی من گِلِت إنته إجیت( من وقتی گفتم تو آمدی).
مِن تاکل طعام گول بسم الله الرحمن الرحیم( وقتی غذا میخوری بسم الله الرحمن الرحیم بگو).
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.
عید الله الاکبر عید غدیر الأغر برای همه مؤمنين و مؤمنات مبارک باد❤️❤️❤️❤️
داود (ع ) والارمله
فد مره اجت يم حضرت داود (ع) وگالت : يا نبي الله ربك ظالم لو عادل ؟
زنی به حضور حضرت داوود آمد و گفت: ای پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
داود (ع) گال : الله عادل الي ابد ما يظلم , وبعدين گال: قابل شنو من حادثه الي صايرتلچ الي تسالين هذا السوال ؟
داوود فرمود: خداوند عادلی است که هرگز ظلم نمیکند؛ سپس فرمود: مگر چه حادثهای برای تو رخ داده است که این سؤال را میکنی؟
المره گالت : اني ارمله وعندي تلث بنات , اغزل بايدي , البارحة چنت مخليه شال محيوك بنص قماش و چنت اخذه للسوگ حته ابيعه وبفلوسه ادبر اكل جهالي:
زن گفت: من بیوهزن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگی میکنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچهای گذاشته بودم و به طرف بازار میبردم تا بفروشم و با پول آن غذای کودکانم را تهیه سازم.
فجأة فد طير اجه وباگ ذاك القماش من ايدي واخذه وبقيت مسكينه وحزينه وما
عندي شي حته اءمن عيشة جهالي:
ناگهان پرندهای آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزی ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم.
بعده كلام المره ما چان كامل الي دگو باب بيت داود ع , حضرته سمح بالدخول للبيت:
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد.
فجأة عشر اشخاص تجار اجو يم داود ع وكل واحد مية دينار ( المجموع الف دينار ) خلوهه يم حضرته وگالو : هاي الفلوس انطيهه لمستحقيهه:
ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داود ع سألهم : شنو سبب الي انتم مجموعين جايبين هذا المبلغ ؟
: حضرت داوود از آنها پرسید: علت این که شما دستهجمعی این مبلغ را به اینجا آوردهاید چیست؟
گالو : چنه راكبين سفينة , صارت عاصفة , السفينة تضررت وقريب انو تغرگ و نوصل للهلاك كلنه:
عرض کردند: ما سوار کشتی بودیم، طوفانی برخاست، کشتی آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم.
فجأة شفنه فد طير , شمر النه قماش احمر ملفوف , فتحناه :
ناگهان پرندهای دیدیم، پارچه سرخ بستهای به سوی ما انداخت، آن را گشودیم
شفنه بيه شال محيوك , بواسطته سدينه باحكام ضرر السفينه ورفع الخطر عن السفينه وبعدين العاصفة هدأت و وصلنه للساحل:
در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتی را محکم بستیم و کشتی بی خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم.
واحنه اثناء الخطر نذرنه انو اذا نجينه ندفع كل واحد ميه دينار وهسه هذا المبلغ الالف دينار من عدنه العشر اشخاص جايبينه لحضرتك حته تنطيه صدقه لاي واحد تريد :
و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آوردهایم تا هر که را بخواهی، به او صدقه بدهی.
حضرت داود ع انتبه للمره وگال الهه : ربچ يرسلچ بالبحر هديه , بس انتي تسميه ظالم:
حضرت داوود به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا برای تو هدیه میفرستد، ولی تو او را ظالم میخوانی؟
بعدين انطه الف دينار لذيچ المره وكال : اصرفي هاي الفلوس لتأمين عيشة جهالچ , الله اعلم من البقيه بحالچ ورزقچ:
سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.
الفقر والحياة
فد مجموعه چانو يشيعون جنازه:
جمعی جنازه را تشییع می کردند .
بصف الجنازة فد زغير چان يصيح بالبچي: در کنار جنازه کودکی با گریه فریاد می کشید.
بويه روحي , ياخذونك لحفره الي لا فراش اكو ولا گلوب ولا اكل !: پدر جان , تو را به گودالی می برند که نه فرشی هست نه چراغی و نه غذایی !
طفل فقير سمعه: کودک فقیری این را شنید.
وبسرعه وصل روحه لبيته وگال لابوه:
و سریعا خود را به خانه رساند و به پدرش گفت :
يا يابويه مجموعه يريدون يجيبون فد جنازه لبيتنه ! :
ای پدر عده ای می خواهند جنازه ای را به خانه ما بیاورند !
العنوان الي چانو ينطون بالضبط چان بيتنه !:
آدرسی که می دادند دقیقا خانه ی ما بود !
مكان الي لا فراش اكو , لا ضوه ولا اكل !:
جایی که نه فرشی هست ، نه نوری و نه غذایی !
لا ننسى انو الفقر يكون سبب الحياة لبعض الناس ما يكون بيهه فرق عن الموت:
فراموش نکنیم که فقر باعث می شود زندگی برای بعضی از انسان ها با مرگ فرقی نداشته باشد.
«لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلامالله علیها»
Читать полностью…جُک عراقي
واحد یِگول لصدیقه: ماتَت
زوجتی و اَحاوِل اَبچی مِنِ الصُّبُح بس ما گِدَرِت و ما نِزلَت و لا دمعه شسوی؟
گال صدیقه: اِتخَیِّل زوجتَک رِجَعِت.
بعد سماعك خبر استشهاد السيد
اذا بچيت وحزنت واثر بيك الموقف فاسجد شكر لله وقبل راس الوالدة واشكرها لانها ( صائنة ) لنفسها في ايام حياتها
واذا والعياذ بالله فرحت بعد سماعك الخبر
فكان الله بعونك لان وضعك ما يبشر بخير
درود خدمت همراهان گرامی!
عزیزانی که برای زیارت اربعين می آیند
یا علاقه مندان لهجه که تازه ملحق شدند، تا بحال مطالب و موضوعات کاربردی زیارتی، سیاحتی،... گذاشته شده کافیست پیام های سنجاق شده را زده از اول مرور کنید درس ها را.
پیروز باشید عزیزان😍
المحادثة
الزوّار: إحنه نْرید نْروح لِلْحرم. اشگد تاخِذون عَالنَّفَر؟
سائق الکَيّة: ما أگدَر أوَصِّلْکُم للْحرم. راح أوَدّیکم بس لِلْگراج.
الزوّار: لعد شِنْسَوّي بَعْدِین؟
سائق الکَيّة: تِگْدِرون تِمْشون لُو تِأَجِّرون سِتّوتة وْتِرُوحون.
الزوّار: مَیْخالف، اشْگد یْطّوِل السّفر؟
سائق الکَيّة: ما اگدر اگلْکم زمان، علمود إلشّوارع مُزْدَحِمة وْبیهه سِیْطَرَه.
الزوّار: خوش نِصْعَد و نِنْزل بِالْگراج، ابّیش الْکرْوَه؟
سائق الکَيّة: خَلّوني أشوف... دَ آحاسِب.... یصیر لْکِلْکم عشرین.
الزوّار: زین، الله یِنْطیک الْعافیة.
المحادثة
🙍♂محمود: هله حبیبی ولید! عاش من شافک! وین إنته؟!
🙍ولید: خَجلان! إشْتاگیْت لَک صِدِگ؛ بس إشْتَغْلیت وِ الشُّغُل ما انْطاني فُرصَة.
🙍♂محمود: خابُرتَک مرّات وْ دَزِّیت لک رِسالة وْ ماجاوَبِتْني.
🙍ولید: عفوا، ما گِتْلَکِ الموضوع! موبایلي ضَیَّعته وْما اشْتِرِیت واحد جدید.
🙍♂محمود: إلْامِس عایَنِتْ أصدقاءْ نه وْکِلِّیّتْنه ذِکَرناک.
🙍ولید: هَنیئا؛ اشْگد گلْبي مِشتاگ لْهم. صار زمان ما شِفِتْهُم.
🙍♂محمود: مُرّ لبینه اکثر، إنسَرّیْت علمود شِفْتَک..َ. سوال: عِدّک سیّارة؟
🙍ولید: لا حبیبی؛ سیّارْتي إنْخَرْبَتْ وْاجِیْتَک هَسّه بِالباص.
المحادثة
🙆احمد: سلام علیکم
🙎♂قاسم: وعلیکم السلام
🙆احمد: آنی عن قریب أسافر للعراق.
🙎♂قاسم: آنی انتظرک بس توصل اتصل بیه.
🙆احمد: ما عندی رقمک دزلیاه
🙎♂قاسم: ماشی سجله.
🙆♂احمد: آنی مقرر اروح بالطیاره.
🙎♂قاسم: ای احسن.
🙆احمد: آنی هسه بالعراق.
🙎♂قاسم: شوکت اجیت؟
🙆احمد: صار یومین من اجیت.
🙎♂قاسم: هسه انت وین؟
🙆احمد: هسه آنی بالنجف.
🙎♂قاسم: شگد تبقه بالعراق؟
🙆احمد: اسبوع او اکثر مو معلوم.
🙎♂قاسم: آنی زعلان منک.
🙆احمد: خیر لیش زعلان؟
🙎♂قاسم: لیش مگلت راح نجی؟
🙆احمد: ما حبیت ازاحمکم ویای.
🙎♂قاسم: بالعکس والله احنه نفرح بجیتکم لبیتنه.
🙆احمد: آنی ممنون منک.
🙎♂قاسم: انتم ویه حمله اجیتو؟
🙆احمد: لا ماجینه ویا حمله.
🙎♂قاسم: انت ویا من اجیت؟
🙆احمد: آنی و عائلتی.
🙎♂قاسم: تعالوا عدنه لبیتنه.
🙆احمد: لا خویه زحمه علیکم ما نگدر.
🙎♂قاسم: راح اجی علیکم هسه اخذتکم.
🙆احمد: خویه تصیر زحمه علیکم.
🙎♂قاسم: احنه ناخذکم لکل مکان بسیارتنه.
🙆احمد: ما انحب نکلفکم.
🙎♂قاسم: انتظرونی اجیب علیکم.
🙆احمد: احنه ساکنین بشارع طوسی.
🙎♂قاسم: بس اوصل اتصل بیک.
🙆احمد: ممنون منک.
🙎♂قاسم: بخدمتکم
🌿🌻 نبارك لكم حلول عيد الأضحى المبارك.
✨🕋✨🕋✨
ونسأل الله تعالى أن يجمع شملنا على ما يرضيه دائمًا، وأن يملأ قلوبكم بالسعادة ويمتعكم براحة البال، وأن يتقبل أعمالنا صالحها وخيرها، ويعيد العيد علينا وعليكم بالخير واليمن والبركات.
📚 دستور زبان
إذا و لو: اگر.
کلمه إذا برای موقعیت های شرطی واقعی و محتمل استفاده میشود، و کلمه لو برای موقعیت های شرطی غیر واقعی و غیر ممکن استفاده میشود.
نکته:- إذا که اغلب فعل ماضی ساده به دنبال آن می آید، البته میتوان از فعل مضارع نیز استفاده کرد. لو که معمولا در دپی آن یک اسم فاعل و یا فعل ماضی می آید البته از فعل مضارع نیز میتوان استفاده کرد فعلی که در قسمت دوم جمله می آید فعل ماضی یا مضارعی است که بر اساس فاعل صرف میشود و قبل از آن چان به صورت ثابت و تغییر ناپذیر می آید.
مثال:-
إذا رِحِت لْ سمنگان، شوف تخت رستم( اگر به سمنگان رفتی تخت رستم را ببین).
إذا تْروح لْ سمنگان، شوف تخت رستم( اگر ب سمنگان رفتی تخت رستم را ببین).
إذا یخابُرني، أسْئِلَه( اگر به من زنگ بزند از او میپرسم).
إذا خابَرْني، أسْئلَه( اگر به من زنگ بزند از او میپرسم).
لو رایْحین لِلْمکتب، چان شافَو المدیر( اگر به دفتر رفته بودند، مدیر را دیده بودند).
لو زایر العراق، چان شاف نهر دجلة( اگر از عراق دیدن کرده بود، رود دجله را میدید).
لو جیت، چان رِحْنا سوِیَّه( اگر امده بودی، با هم رفته بویم).
إلِّي: که، چیزیکه، کسی که.
زمانی این حرف ربط به کار میرود که اسم موجود در جمله اصلی معرفه باشد، اگر اسم معرفه نباشد هیچ نیازی به إلِّي نیست.
مثال: -
ألاستاذ إلّی یُدَرِّس عربی(آن استادی که عربی درس میدهد).
وین المُراسِلین إلّی رایحین لِلْعراق( خبرنگارانی که به عراق رفته اند کجا هستند؟).
إلّی یْعیش یْشوف( آنکه زندگی میکند میبیند.« به دنبال کسب تجربه برو»).
إلّی إنْکِتَب عَالجبین لازم تْشوفَه الْعین( هرچه مقدر شده همان میشود).
📚 دستور زبان
ألْوان: رنگها
صفت رنگ سه صورت دارد: مذکر، مونث و جمع. رنگها باید از نظر جنسیت و عدد با اسم موصوف خود هماهنگ باشد.
مذکر مونث جمع دری
أبیض بیضة بیض سفید
أسْود سودَة سود سیاه
إحمَر حَمْرَة حُمُر سرخ
أحْضَر خَضْرَة خُضُر سبز
أصفَر صَفْرَة صُفُر زرد
أزْرَگ زَرگة زُرُگ آبی
أسمَر سَمْرة سُمُرة گندمی
أشْگَر شَگْرَة شُگُر بور
رنگ های خاص: آنها فقط دو جنسیت دارند و از خود جمع ندارند.
مذکر مونث جمع دری
رُمادی رُمادیَّة خاکستری
بُرتُقالي برتقالیّة نارنجی
بَنَفْسِجي بنفسجیّة بنفش
بُنّي بُنيّة قهوه ای