aamout | Unsorted

Telegram-канал aamout - نشر آموت

1711

🌸رمان ایرانی / رمان خارجی 🌸کتاب‌های ما را از کتابفروشی‌ها و شهرکتاب‌های معتبر سراسر ایران بخواهید 🌸سایت فروش آنلاین http://aamout.ir واتساپ کتابفروشی آموت ۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰ ☎️021 44232075 ☎️021 66499105 🌸کتابنامه‌‌ی نشر آموت https://t.me/aamout/13191

Subscribe to a channel

نشر آموت

بررسی رمان «زندگی محال» از مت هیگ – سفری برای بازیابی خویشتن
زنی در ایبیزا صاحب توانایی‌های ماورایی می‌شود؛ ادامه‌ای برای رمان «کتابخانه‌ی نیمه‌شب»
نوشتهٔ: جوانا کانن | جمعه ۱۶ اوت ۲۰۲۴

«من آدم خاصی نیستم»، این جمله را «گریس وینترز»، راوی رمان جدید مت هیگ ــ که ادامه‌ای بر پرفروش‌ترین اثر او «کتابخانه نیمه‌شب» است ــ می‌گوید. «من فقط یک پیرزن غرغرو از بریتانیا هستم. یک معلم بازنشستهٔ ریاضی از ناکجاآباد. من هیچ‌کس خاصی نیستم، همینم.» اما اگر با سبک همیشگی هیگ آشنا باشید که چگونه از دلِ زندگی معمولی، شگفتی خلق می‌کند، خواهید دانست که گریس هیچ‌وقت «هیچ‌کس» نبوده است.
یک لطف کوچک و قدیمی که گریس در حق همکارش کریستینا کرده بود، باعث می‌شود کریستینا خانه‌ای در جزایر بالئاری (ایبیزا) را در وصیت‌نامه‌اش برای گریس به ارث بگذارد. گریس که نمی‌فهمد چرا یک آشنای کم‌ارتباط چنین کاری کرده، و در حالی که به‌تازگی همسرش را از دست داده و هنوز با احساس گناه از مرگ پسرش در کودکی زندگی می‌کند، تصمیم می‌گیرد برای کشف حقیقت و بررسی مرگ مشکوک کریستینا به ایبیزا سفر کند. به قول خودش، این کار حواسش را پرت خواهد کرد چون: «درد مفاصل مثل غمه، هر چی بیشتر بهش فکر کنی، بیشتر اذیتت می‌کنه.»
گریس که تنها با نامه‌ای از کریستینا به خانه‌ای متروک رسیده، سرانجام به «آلبرتو ریباس» می‌رسد؛ یک مربی غواصی پر سر و صدا که اهالی هشدار داده‌اند از او دوری کند. در سفری نیمه‌شب با قایق، آلبرتو قول می‌دهد حقیقت شب مرگ کریستینا را آشکار کند، و در همان سفر گریس شاهد نوری مرموز در زیر اقیانوس ــ «لا پرسنسیا» ــ می‌شود. این برخورد، توانایی‌هایی خارق‌العاده به او می‌بخشد: خواندن ذهن، حرکت دادن اشیا با فکر، و درک کامل لذت و عمق زندگی.
با بهره‌گیری از این قدرت‌ها، گریس مأموریت حل معمای مرگ کریستینا را آغاز می‌کند؛ سفری که او را به دل طبیعت ایبیزا و مقابله با سرمایه‌گذاران طماع که تهدیدی برای جزیره هستند، می‌برد.
اگر بخواهیم برای «زندگی محال» یک برچسب بزنیم، احتمالاً باید آن را واقع‌گرایی جادویی بنامیم؛ یکی از آن اصطلاحات متضادی که عاشقش هستیم (مثل «جنایت گرم و دل‌نشین»). هیگ از خواننده می‌خواهد ناباوری را کنار بگذارد و قدرت‌های «لا پرسنسیا» و هدایایی که به گریس می‌دهد را بپذیرد. و نوشته‌اش چنان قانع‌کننده است که خواننده بی‌هیچ مقاومتی همراه می‌شود ــ خواندن یک رمان از مت هیگ شبیه یافتن یک راه‌پله‌ی مخفی در خانه‌ات است: ناگهان اتاق‌های جدیدی کشف می‌کنی و کل چیدمان خانه معنای تازه‌ای پیدا می‌کند.
در ظاهر، «زندگی محال» داستانی است درباره تضادها. گریس از خانه‌ای دلگیر در لینکلن به جزیره‌ای پرجنب‌وجوش سفر می‌کند. دوستی عجیب او با آلبرتو، ذهن منطقی و ریاضی‌اش را با غیرممکن‌ها آشنا می‌سازد. او از بی‌احساسی کامل، به تجربه‌ی شدید احساسات می‌رسد. شاید صحنه‌ی موردعلاقه‌ام، لحظه‌ای است که گریس، رنجِ خرچنگ‌ها را در یک آکواریوم رستوران حس می‌کند، با ذهنش شیشه را می‌شکند، و خرچنگ‌های خوشحال از کنار مشتری‌های متحیر عبور کرده، به دریا بازمی‌گردند. اگر قرار است تله‌کینزی را امتحان کنی، این بهترین روشش است!
هرچه داستان پیش می‌رود و راز مرگ کریستینا جزیره را تهدید می‌کند، مرز بین این تضادها محو می‌شود. علم با هنر درآمیخته و ریاضیات در طبیعت حل می‌شود. اشاره‌های پراکندهٔ هیگ ــ از نوستراداموس تا فردی مرکوری، از شکسپیر تا مجموعهٔ Hill Street Blues ــ کم‌کم با هم مرتبط می‌شوند. و تنها راهی که گریس می‌تواند خودش و جزیره را نجات دهد، این است که این ارتباطات را بپذیرد. آلبرتو هنگام تماشای غروب خورشید می‌گوید: «این توالی عظیم و باشکوه است. تو را به همه چیز در این جهان متصل می‌کند.»
رمان عاقلانه و تأثیرگذار هیگ، هم معماست و هم داستانی عاشقانه؛ هم فانتزی است و هم نامه‌ای عاشقانه به سیاره‌ی زمین. شاید بزرگ‌ترین هدیه‌اش این باشد که نشان‌مان می‌دهد می‌توانیم مرزهایی را که خود ساخته‌ایم بشکنیم، پیوندهای پنهان را دریابیم و زندگی را در تمام غنا و پیچیدگی‌اش درک کنیم. و شاید بفهمیم که «واقع‌گرایی جادویی» اصلاً تناقض نیست.

@aamout

https://www.theguardian.com/books/article/2024/aug/16/the-life-impossible-by-matt-haig-review-a-journey-of-rediscovery?utm_source=chatgpt.com

Читать полностью…

نشر آموت

چاپ هفتادم رسید؛

#ما_تمامش_می‌کنیم
#ItEndsWithUs
(رمان خارجی)
نوشته‌ی
#کالین_هوور
ترجمه‌ی
#آرتمیس_مسعودی

نشر آموت / چاپ هفتادم / ۳۸۴ صفحه / ۳۷۵۰۰۰ تومان

✅ رتبه اول پرفروش‌ترین های سال 2016
✅ رتبه دوم پرفروش‌ترین های سال 2022
✅ پرفروش‌ترین‌رمان نشر آموت در دو سال گذشته
✅نویسنده پرفروش نیویورک تایمز برای هفت رمان و یک رمان کوتاه

✅  گاهی اوقات، کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت می‌دهد.

🌿وقتی لیلی با یک جراح مغز و اعصاب خوش‌تیپ به نام رایل کینکید وارد رابطه می‌شود، ناگهان زندگی برایش آن‌قدر زیبا می‌شود که باورکردنی نیست اما وقتی دغدغه‌های مربوط به رابطه‌ی جدید، ذهن لیلی را به خود مشغول کرده است، خاطرات اتلس کاریگن، اولین عشقش و رشته‌ای که او را به گذشته‌ پیوند می‌دهد، درگیرش می‌کند. اتلس در گذشته، با لیلی نقاط مشترک فراوانی داشته و از او محافظت کرده است. به همین علت، وقتی ناگهان پیدایش می‌شود، هر آنچه لیلی با رایل ساخته، مورد تهدید قرار می‌گیرد.

✅ کالین هوور، با این رمان جسورانه و کاملا منحصربه‌فرد، داستانی را روایت می‌کند از عشقی فراموش‌ناشدنی که ناچار باید بیشترین بهاء را برای آن پرداخت.

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

روایتی از زیستن در سایه‌ی طوفان
مروری بر کتاب «آوارگی‌ها» نوشته‌ی بروس هالسینگر و ترجمه‌ی آرتمیس مسعودی

آیدا کوروش‌فر

رمان «آوارگی‌ها» نوشته‌ی بروس هالسینگر، اثری خیره‌کننده و چندلایه است که در ژانر ادبیات معاصر با گرایش اجتماعی-پسا‌فاجعه‌ای جای می‌گیرد. این کتاب از نظر محتوایی و ساختاری، تلاقی‌ای است میان روایت داستانی پرکشش و واکاوی عمیق مفاهیم بحران، هویت، نابرابری اجتماعی و تاب‌آوری.

ماجرای کتاب با وقوع طوفانی بی‌سابقه آغاز می‌شود؛ طوفان «لونا» که نخستین طوفان رده شش جهان محسوب می‌شود، سواحل فلوریدا را ویران می‌کند و خانواده‌ای مرفه را به ناگاه به جمع آوارگان می‌افکند. دافنه، زنی هنرمند و مادر سه فرزند، به همراه خانواده‌اش ناچار به ترک خانه و زندگی‌شان در میامی می‌شوند. همسرش، برنتلی، که جراح است، تصمیم می‌گیرد در بیمارستان بماند تا به بیماران کمک کند. دافنه، بدون پول، هویت یا سرپناه، به همراه فرزندانش وارد اردوگاهی عظیم در اوکلاهاما می‌شود، جایی که با هزاران نفر دیگر که قربانی این فاجعه شده‌اند، زندگی می‌کند.

رمان از چند زاویه‌ی دید روایت می‌شود. هالسینگر با مهارت، صداهای مختلف را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد: صدای دافنه به‌عنوان راوی اصلی، خاطرات و افکار فرزندانش، گزارش‌هایی از رسانه‌ها، و حتی نظرات بی‌نام در شبکه‌های اجتماعی که بازتابی از افکار عمومی و تعصبات جامعه‌اند. این چندصدایی بودن، به داستان بعدی مستندگونه و تحلیلی می‌بخشد و به‌ویژه خواننده را از یک روایت خطی و ساده دور می‌کند.

یکی از برجسته‌ترین خطوط روایی کتاب، سقوط ناگهانی خانواده‌ای از طبقه‌ی ممتاز جامعه به موقعیتی شبیه به پناهندگان داخلی است. خانه‌ی مجلل، خدمات پزشکی اختصاصی، آموزش عالی برای فرزندان، و حتی هویت قانونی، همه از آن‌ها گرفته می‌شود. این سقوط، فرصتی فراهم می‌کند تا نویسنده به بررسی لایه‌های نامرئی امتیاز طبقاتی بپردازد و این پرسش را مطرح کند که اگر این امتیازها از شما گرفته شود، چه باقی می‌ماند؟

در حالیکه داستان در دل یک فاجعه‌ی طبیعی روایت می‌شود، طوفان لونا فقط یک نقطه‌ی آغاز است. هالسینگر با اشاره به پیامدهای تغییرات اقلیمی، به طور غیرمستقیم نظام‌های ناکارآمد مدیریت بحران، زیرساخت‌های آسیب‌پذیر و نابرابری در دسترسی به منابع را نیز به چالش می‌کشد. او با استفاده از تخیل روایی، آینده‌ای نزدیک را ترسیم می‌کند که نه آن‌قدر دور است که صرفا علمی-تخیلی به نظر برسد، و نه آن‌قدر نزدیک که به گزارش خبری تقلیل یابد.

اردوگاه محل تقاطع تنش‌هاست: نژادی، فرهنگی، اقتصادی. نویسنده با مهارت، نشان می‌دهد که در شرایط بحرانی، انسان‌ها ممکن است هم‌زمان به همدیگر کمک کنند و به یکدیگر آسیب برسانند. همبستگی و خشونت، به‌صورت هم‌زمان حضور دارند. کودکان، زنان، و اقلیت‌ها در اردوگاه به نوعی نمایندگان گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه‌اند.

شخصیت‌پردازی در «آوارگی‌ها» از نقاط قوت آن است. دافنه شخصیتی پیچیده، با گذشته‌ای پنهان، تصمیم‌گیری‌هایی دشوار، و انگیزه‌هایی گاه متضاد است. فرزندانش، به‌ویژه میای نوجوان، بازتابی از تغییرات روانی و رفتاری در بستر بحران‌اند. حتی شخصیت‌های فرعی نیز با دقت ترسیم شده‌اند و هر یک بخشی از روایت را پیش می‌برند.

سبک هالسینگر در این کتاب، روان، تصویری و در عین حال چندلایه است. استفاده از قالب‌های گوناگون روایی باعث شده است که خواننده هم‌زمان درگیر روایت شود و بتواند از دور نیز نگاهی تحلیلی به آن بیندازد.

«آوارگی‌ها» فراتر از یک رمان حادثه‌ای یا روایت بحران است. این کتاب، آینه‌ای است در برابر جامعه‌ی مدرن، تا نشان دهد که چگونه در بستر فاجعه، مرزهای طبقاتی، هویتی و انسانی بازتعریف می‌شوند. هالسینگر نه قضاوت می‌کند، نه راه‌حل ساده‌ای پیشنهاد می‌دهد، بلکه با هوشمندی، ما را با خود واقعی‌مان در هنگام بحران روبه‌رو می‌سازد. این کتاب پیشنهادی جدی برای خوانندگانی است که به ادبیات اجتماعی، تغییرات اقلیمی، و روان‌شناسی بحران علاقه دارند.


#آوارگی_ها
#آرتمیس_مسعودی

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

اینجا کتابفروشی آموت است
کلمه‌های ما را از میان قفسه‌های کتاب‌های نخوانده می‌خوانید

لینک این گروه را به غریبه‌ها هم می‌توانید بدهید
غریبه: کسی است که با کتاب آشنا نیست

T.me/aamoutnevesht

🌸سایت فروش آنلاین
aamout.ir



۰۲۱۴۴۲۳۲۰۷۵
۰۹۳۶۸۸۲۸۱۸۰

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

اول یک متن شاعرانه نوشتم؛ درباره‌ی روز پایان و شروع یک آغاز.
پاک‌اش کردم؛ چون شعار بود.
این را نوشتم
اگرچه تلخ
اما چند راز نگفته در خود دارد.
نخوانید بهتر است:

چند سال پیش دوستی روبروی غرفه‌ی آموت، غرفه داشت. مدام می‌دیدم که نشسته و با همسر جان‌اش چایی می‌خورد و هر از گاهی به یکی که به غرفه‌شان می‌رسید، سلام می‌کرد و شکلات تعارف. شنیدم که مسخره‌ام کرده بود که «فلانی اصلا کلاس نداره. من اگر جای #یوسف_علیخانی بودم کلاس نویسندگی‌ام را حفظ می‌کردم.»
خجالت کشیدم آن سال بهش چیزی بگویم و چند سال است مثل یک گردو، بغض‌اش سر گلویم مانده که بگویم «من هم اگر مثل تو، کتاب‌های سفارشی دولتی درآورده بودم و ارگان‌ها و نهادها سه‌هزارتا و سه‌هزارتا ازم می‌خریدند، هرگز گلو پاره نمی‌کردم برای تبلیغ و فروش‌ یکی‌یکی‌شان.»
 
دوست نویسنده‌ای دیروز آمد و گفت «رمان دارم. شنیدم شما ایرانی چاپ نمی‌کنید. من خودم حاضرم پول چاپ را بدهم.»
گفتم «آموت نزدیک به ۹۰ عنوان رمان و داستان کوتاه ایرانی منتشر کرد که متاسفانه ۹۰ درصدشان نفروختند و شکست خوردم. با این احوال اگر رمانی برای بررسی برسد و تمام جوانب ادبی و جذابیت برای مخاطب را داشته باشد، با افتخار چاپ می‌کنم. دیگر اینکه هیچ‌وقت پول‌ات را به رخ ناشر نکش. پول نویسنده مثل زهر می‌ماند. اگر نویسنده‌ای با پول خودش کتاب چاپ کند، عملا رمانش را کشته. ناشر باید سرمایه‌گذاری کند تا برای برگشت پولش هم شده، تلاش کند.»
 
دوستان مترجم می‌آیند و می‌گویند «چطوری باهاتون همکاری کنیم؟»
و یک جواب دارم فقط که «خیلی از مترجمان #نشر_آموت را ندیدم اصلا. گروه ترجمه آموت یک آی‌دی در تلگرام دارد. رمانی را که ترجمه‌ کرده‌اید، برایش می‌فرستید و بررسی می‌شود و تایید که شد، باهاتون قرارداد بسته می‌شود؛ از ۵ درصد تا ۱۰ درصد. وارد شدن به آموت سخت است اما دوستان مترجم وقتی وارد آموت می‌شوند کمتر دیدم به جای دیگری بروند و اغلب مجموعه ترجمه در این خانه دارند.»

آی‌دی گروه ترجمه‌ی آموت
 @aamout_pub

و امروز آخرین روز خرید از نمایشگاه مجازی کتاب است. نگذارید برای دقایق پایانی که از یک طرف ممکن است کتاب‌ها تمام شود و ناشر نتواند شارژ کند و از این طرف ممکن است سرور نمایشگاه جان نداشته باشد و ...
 
امسال شماها باشکوه‌ترین بودین و امروز آخرین روز #نمایشگاه_کتاب_تهران است.

اصلا این یادداشت‌ها را می‌خوانید؟

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

در گروه تلگرامی «آموت‌نوشت» ببینید

گزارش تصویری نشر آموت در #سی_و_ششمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران ۱۴۰۴
#بخوانیم_برای_ایران

روز اول؛ چهارشنبه، هفدهم اردیبهشت‌ماه
روز دوم؛ پنج‌شنبه، هجدهم اردیبهشت‌ماه
روز سوم؛ جمعه، نوزدهم اردیبهشت‌ماه
روز چهارم؛ شنبه، بیستم اردیبهشت‌ماه
روز پنجم: یک‌شنبه، بیست‌ویکم اردیبهشت‌ماه
روز ششم: دوشنبه، بیست‌ودوم اردیبهشت‌ماه
روز هفتم: سه‌شنبه، بیست‌وسوم اردیبهشت‌ماه
روز هشتم: چهارشنبه، بیست‌وچهارم اردیبهشت‌ماه
روز نهم: پنج‌شنبه، بیست‌وپنجم اردیبهشت‌ماه
روز دهم: جمعه، بیست‌وششم اردیبهشت‌ماه
روز یازدهم: شنبه، بیست‌وهفتم اردیبهشت‌ماه

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

پرفروش‌ترین‌های نشر آموت در دهمین روز نمایشگاه کتاب تهران:

▪️بخش حضوری
۱. صدای آرچر/ میا شریدن/ منا اختیاری
۲. مخاطب خاص/ فریدا مک‌فادن/ رضا اسکندری‌آذر
۳. تنها بازمانده/ رایلی ساجر/ ساره خسروی
۴. جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند/ دیلیا اوئینز/ آرتمیس مسعودی
۵. تراویس/ میا شریدن/ آرتمیس مسعودی
۶. خاما/ یوسف علیخانی
۷. جیمز/ پرسیوال اورت/ سیدرضا حسینی
۸. ما تمامش می‌کنیم/ کالین هوور/ آرتمیس مسعودی
۹. ما شروعش می‌کنیم/ کالین هوور/ آرتمیس مسعودی
۱۰. زندگی کوتاه است/ ابی هیمنز/ مریم رفیعی
۱۱. بازی آرزوها/ مگ شفر/ هدیه گرامی‌مقدم
۱۲. شیفت شب/ الکس فینلی/ مریم رفیعی
۱۳. اگر حقیقت این باشد/ کالین هوور/ عباس زارعی
۱۴. زندانی/ فریدا مک‌فادن/ رضا اسکندری‌آذر
۱۵. موهبت/ ادیت اگر/ آرتمیس مسعودی
۱۶. مثل آب برای گل/ والری پرن/ مریم مفتاحی
۱۷. خدمتکار و پروفسور/ یوکو اوگاوا/ کیهان بهمنی
۱۸. بیوه‌کشی/ یوسف علیخانی
۱۹. سلام غریبه/ کاترین سنتر/ مریم رفیعی
۲۰. خاک آمریکا/ جنین کامینز/ سیدرضا حسینی
۲۱. زن همسایه/ شاری لاپنا/ عباس زارعی
۲۲. پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت/ کترینا اینگرید سوندبرگ/ کیهان بهمنی
۲۳. پروژه شادی/ / آرتمیس مسعودی
۲۴. زاهو/ یوسف علیخانی
۲۵. من پیش از تو/ جوجو مویز/ مریم مفتاحی
۲۶. زندگی محال/ مت هیگ/ سیدرضا حسینی
۲۷. پیدایت می‌کنم/ هارلن کوبن/ محدثه احمدی
۲۸. جاری چون رود/ شلی رید/ آرتمیس مسعودی
۲۹. هوای او/ بریتنی سی‌چری/ منا اختیاری
۳۰. فرداها/ ملیسا ده‌کوستا/ آریا نوری
۳۱. روزی مثل امروز/ کلی مک‌نیل/ سیدرضا حسینی
۳۲. فرشته‌ساز/ استفان برایس/ سامگیس زندی
۳۳. سه‌گانه یوسف علیخانی
۳۴. هنوز هم من/ جوجو مویز/ مریم مفتاحی
۳۵. آوارگی‌ها/ بروس هالسینگر/ آرتمیس مسعودی
۳۶. پس از تو/ جوجو مویز/ مریم مفتاحی
۳۷. سالار مگس‌ها/ ویلیام گلدینگ/ ناهید شهبازی‌مقدم
۳۸. جنگل/ هارلن کوبن/ محدثه احمدی
۳۹. استونر/ جان ویلیامز/ سامگیس زندی
۴۰. در بزم آتش/ کاترین سنتر/ فیروزه مهرزاد
۴۱. کفش‌های دیگری/ جوجو مویز/ مریم مفتاحی
۴۲. یاد او/ کالین هوور/ عباس زارعی


▪️بخش مجازی
۱. صدای آرچر
۲. جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند
۳. سالار مگس‌ها
۴. من پیش از تو
۵. ما تمامش می‌کنیم
۶. زن همسایه
۷. تراویس
۸. ما شروعش می‌کنیم
۹. سلام غریبه
۱۰. زندگی کوتاه است
۱۱. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۱۲. خاما
۱۳. زندانی
۱۴. قلب دوخته
۱۵. شیفت شب
۱۶. جیمز
۱۷. مزرعه حیوانات
۱۸. نحسی ستاره‌های بخت ما
۱۹. یاد او
۲۰. اگر حقیقت این باشد

توضیحات بیشتر
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

خسته‌ام
خیلی زیاد
حتی جان نوشتن ندارم
امسال مدیریت بخش مجازی با آرمیتاخانم برجی بود و همکارانش؛ آرمین و فاطمه و شقایق و محمدجواد و فروغ
خیلی اذیت‌شون کردم حتی خودخواهانه گفتم جمعه سر کار باشند که بسته‌های شماها دیر نرسد، اگرچه الان پشیمانم که چرا اینقدر جدی هستم در کار. ظلم کردم بهشون؛ خیلی زیاد.
از این طرف صبح‌ها و آوردن کتاب که با حمیدخان و آقایدالله بود که آرمین و محمدجواد بعضی روزها به کمک‌مان آمدند.
مدیریت داخل غرفه با جیمان جان بوده و غذای بچه‌ها با ساناز.
گاهی بدخلقی کردم، عذرخواه‌ام ازشون.

امروز #عباس_زارعی مترجم آمد.
امروز ابراهیم حیدری، مدیرعامل خانه کتاب آمد.
برادرم منصورخان آمد.
هادی خورشاهیان و لیلا عباسعلیزاده آمدند و‌ میکاییل و ملیکا.
مازیارجان برامون شیرینی آورد.
نازنین نوذری، گل آورد.
کیا آمد، سحاب آمد.
نیلوفر و آرتمیس آمدند.
مرتضی دلاوری پاریزی و کمال شفیعی آمدند
شکیبا محبعلی‌و سحر قدیمی آمدند.
آقای عزیزی ، هم‌اتاقی تمام سال‌های نمایشگاه‌های کتاب استانی آمد.

خیلی‌ها آمدند و آمدید.

یادم رفته بود از مینا فرشی احمدی، مدیر بخش نمونه‌خوانی آموت بنویسم که چند روز پیش آمد.
الان که اینا رو می‌نویسم پناه بیمارستانه و زیر سرم. درد می‌کشم از فشار کاری که به همراهانم می‌آید.

من هم آدم‌ام
خسته می‌شوم
ناتوان می‌شوم
و گریه می‌کنم
شما ببخشیدم.
همین

اینجا عکس‌ها را ببینید

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای کمال شجاعی؛ شاعر، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

خانم محیا ساعدی؛ خبرنگار، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای فرزاد ادیبی؛ استاد طراح، در غرفه‌ی نشر آموت
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای زهیر حنیفه و آرتمیس از آوانامه، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

خانم آذین نوذری؛ مترجم، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamour

Читать полностью…

نشر آموت

آقای کیان جوادی؛ خبرنگار، در غرفه‌ی نشر آموت
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای عباس زارعی؛ مترجم، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

چاپ هفتم رسید؛

مجموعه کامل داستان‌های فلانری اوکانر
ترجمه‌ی آذر عالی‌پور

نشر آموت / چاپ هفتم / ۸۹۶صفحه / گالینگور / ۱.۱۰۰.۰۰۰ هزار تومان

📚 سرانجام تمام داستان‌های «فلانری اوکانر»، نویسنده‌ی برجسته‌ی آمریکایی، ترجمه شد.

💫بهترین ترجمه سال

📚 اوکانر در ۱۹۲۵ در ساوانای جورجیا به دنیا آمد و در ۳۹ سالگی به مرض لوپوس درگذشت.
بنابراین در این عمر کوتاه فقط توانست دو رمان و ۳۲ داستان کوتاه بنویسد. که همین حجم نسبتاً اندک کار نیز اثری ماندگار بر ادبیات آمریکا به جای نهاد.

📚 در سال ۱۹۷۲ یعنی هشت سال پس از مرگش، «مجموعه داستان‌های کوتاه» او جایزه‌ی کتاب ملی آمریکا را دریافت کرد، جایزه‌ای که معمولاً به نویسنده‌ای در قید حیات اعطاء می‌شود.

📚 داستان‌های اوکانر از حیث درون‌مایه، بی‌شباهت به داستان‌های نویسندگان جنوبی معاصرش نیستند، اما زنده بودن آدم‌ها و جسارت بی‌مانندِ نویسنده در ارائه‌ی کمیک‌ترین، تلخ‌ترین، گزنده‌ترین و از همه مهم‌تر واقعی‌ترین احساسات آدم‌های جامعه در قالب آن‌ها، و نیز درگیر کردن شخصیت‌ها با مسائلی چون مذهب و برابری اجتماعی، تحسین بسیاری از منتقدان هم روزگارش را برانگیخت.

#پیشنهاد_کتاب_خوب

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

پرفروش‌ترین‌ کتاب‌های «نشر آموت» در نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۴:

۱. صدای آرچر
۲. جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند
۳. تراویس
۴. مخاطب خاص
۵. خاما
۶. جیمز
۷. سلام غریبه
۸. قلب دوخته
۹. ما تمامش می‌کنیم
۱۰. بازی آرزوها
۱۱. ما شروعش می‌کنیم
۱۲. تنها بازمانده
۱۳. ستاره‌ساز
۱۴. زندگی کوتاه است
۱۵. اگر حقیقت این باشد
۱۶. زندانی
۱۷. شیفت شب
۱۸. خاک آمریکا
۱۹. بیوه‌کشی
۲۰. مثل آب برای گل
۲۱. آوارگی‌ها
۲۲. موهبت
۲۳. زن همسایه
۲۴. فرداها
۲۵. جاری چون رود
۲۶. جنگل
۲۷. یاد او
۲۸. در بزم آتش
۲۹. زاهو
۳۰. خدمتکار و پروفسور
۳۱. زندگی محال
۳۲. استونر
۳۳. روزی مثل امروز
۳۴. سالار مگس‌ها
۳۵. پیدایت می‌کنم
۳۶. من پیش از تو
۳۷. هنوز هم من
۳۸. سه‌گانه یوسف علیخانی
۳۹. کفش‌های دیگری
۴۰. تنها غم عشق می‌تواند این‌طور زخم بزند
۴۱. باغ مخفی
۴۲. ایراندخت
۴۳. بخشنده ستارگان
۴۴. پروژه شادی
۴۵. شکوفه‌های درخت گیلاس
۴۶. بودن
۴۷. نحسی ستاره‌های بخت ما
۴۸. دختر خوب
۴۹. پس از تو
۵۰. اتاق
۵۱. شازده کوچولو
۵۲. فرشته‌ساز
۵۳. مهمان ناخوانده
۵۴. هوای او
۵۵. دریاچه مه‌آلود
۵۶. جاذبه میان ما
۵۷. هیچ کدام از این‌ها حقیقت ندارد
۵۸. پیش از آنکه بخوابم
۵۹. سلام زیبا
۶۰. هرگز دروغ نگو
۶۱. بازگشت
۶۲. تمام چیزهایی که نمی‌گوییم
۶۳. زیبای گمشده
۶۴. پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
۶۵. پلیس حافظه
۶۶. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۶۷. تحصیل‌کرده
۶۸. کلمه‌های آبی تیره
۶۹. الینور آلیفنت کاملا خوب است
۷۰. نفرت‌بازی
۷۱. کسی که می‌شناسیم
۷۲. خاطرات خانه ابری
۷۳. یک بعلاوه یک
۷۴. لی‌لا
۷۵. ناگاه ناکجا
۷۶. آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند
۷۷. پنیر هلندی
۷۸. پیرمرد صد ساله‌ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد
۷۹. پاییز حافظیه
۸۰. وقتی باران می‌بارد
۸۱. مردی از شب
۸۲. زبان گل‌ها
۸۳. تمام چیزهایی که می‌بخشیم
۸۴. جاده رستگاری
۸۵. اندوه بلژیک
۸۶. پیامبر
۸۷. نسکافه با عطر کاهگل
۸۸. شوهر عزیز من
۸۹. به خانه بیا
۹۰. اولین تماس تلفنی از بهشت
۹۱. تمام چیزهایی که باقی گذاشتیم
۹۲. پرتقال خونی
۹۳. گیلیاد
۹۴. خانه‌داری
۹۵. فرار کن
۹۶. باکره‌ها
۹۷. ارتقا
۹۸. میوه خارجی
۹۹. کشتن عمه‌خانم
۱۰۰. زن پشت پنجره

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

گروه کتاب‌خوانی «آموت‌نوشت» به همت نشر آموت و با مدیریت یوسف علیخانی، نویسنده و ناشر شناخته‌شده، در بستر تلگرام فعالیت می‌کند و به یکی از پویاترین محافل کتاب‌خوانی فارسی‌زبان تبدیل شده است.

درباره‌ی گروه آموت‌نوشت
گروه «آموت‌نوشت» از ابتدا با هدف ترویج فرهنگ مطالعه و ایجاد فضایی برای گفت‌وگو پیرامون کتاب‌ها راه‌اندازی شد. در این گروه، اعضا به‌صورت روزانه کتاب‌هایی را معرفی می‌کنند و درباره آن‌ها به بحث و تبادل نظر می‌پردازند. اگرچه درصدی از اعضا در بحث‌ها فعال نیستند، اما بسیاری از آن‌ها به‌طور پیوسته مطالب را دنبال می‌کنند و از محتوای گروه بهره‌مند می‌شوند.

فعالیت‌ها و نشست‌ها
علاوه بر فعالیت‌های آنلاین، گروه «آموت‌نوشت» نشست‌های حضوری متعددی را برگزار می‌کند. این نشست‌ها که تحت عنوان «نوشتِ تازه‌ی آموت» شناخته می‌شوند، فرصتی برای دیدار و گفت‌وگو با نویسندگان، مترجمان و منتقدان فراهم می‌کنند.

چگونه به گروه بپیوندیم؟
برای عضویت در گروه کتاب‌خوانی «آموت‌نوشت»، می‌توانید از طریق لینک زیر به گروه تلگرامی آن بپیوندید:

👉 t.me/aamoutnevesht

همچنین، برای اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای مرتبط با نشر آموت، می‌توانید صفحات اینستاگرام آن را دنبال کنید:

👉 instagram.com/aamout
instagram.com/aamoutbookstore

اگر به کتاب‌خوانی و مشارکت در بحث‌های ادبی علاقه‌مند هستید، «آموت‌نوشت» می‌تواند فضای مناسبی برای شما باشد.

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

ایبنا گزارش می‌دهد؛
پرفروش‌ترین‌های ادبیات در روزهای آخر نمایشگاه کتاب
سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به ایستگاه پایانی خود رسید و ایبنا به این منظور، پرفروش‌ترین‌های حوزه ادبیات در آخرین روزهای نمایشگاه جاری را مرور کرده است.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سایه برین: سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به ایستگاه پایانی خود رسید و ایبنا به این منظور، پرفروش‌ترین‌های حوزه ادبیات در آخرین روزهای نمایشگاه جاری را مرور کرده است که در ادامه با هم می‌خوانیم.

صدای آرچر

برای به دست آوردن آماری از پرفروش‌ترین‌های ادبیات در نمایشگاه کتاب، باید حتماً ابتدا به سراغ نشر آموت رفت. آموت، آماری منظم در این خصوص ارائه می‌دهد و هرروز در غرفه این نشر در نمایشگاه، پلاکاردی با مضمون پرفروش‌ترین‌های روز به چشم می‌خورد. این آمار علاوه بر آنکه می‌گوید چه آثاری بیش از دیگران دیده شدند، مشی ناشر را نیز در ادامه مسیر خود مشخص‌تر خواهد کرد. در تابلوی نشر آموت به مناسبت پرفروش‌ترین‌های روز نهم، صدر لیست در انحصار «صدای آرچر» است.

رمان «صدای آرچر» داستان زنی‌ست که به کابوس یک شب وحشتناک زنجیر شده و مردی که عشقش کلید آزادی زن است. همچنین داستان مرد بی‌صدایی است که با جراحتی طاقت‌فرسا زندگی می‌کند و زنی که به او کمک می‌کند تا صدایش را بازیابد. این کتاب، داستان رنج، تقدیر، و قدرت دگرگون‌کننده عشق است. هنگامی که بری پریسکات وارد شهر ساحلی و آرام پیلاین می‌شود، با تمام وجود امیدوار است این شهر همان جایی باشد که بالاخره آرامش از دست رفته‌اش را در آن بیابد. او در اولین روز اقامتش با آرچر هیل برخورد می‌کند؛ مرد منزوی و گوشه‌گیری که همچون بری، اسیر عذابی پنهان است. مردی که هیچ‌کس دیگری حاضر به دیدنش نیست. این رمان را میا شریدن نوشته و مُنا اختیاری ترجمه کرده است.

متن کامل خبر را بخوانید

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

هر روز می‌نوشتم: روز اول. روز دوم. روز سوم و… تا رسیدم به روز یازدهم. باید چه می‌نوشتم؟ باید می‌نوشتم روز آخر؟ روز آخر مگر داریم در دنیای کلمه‌ها و کتاب؟
روز یازدهم نمایشگاه کتاب تهران برای همهٔ ما روز آغاز است؛ چه من که کارگر کلمه‌ام و چه شما که کلمه‌ها عاشق‌تان هستند.
آغاز یک راه. کتاب‌ها نوشته و منتشر شده و آمده‌اند به دیدارتان. حالا شمایید و باقی راه؛ خواندن‌شان.
امروز هم ایستادیم چون تمام روزهای دیگر.
یکی از دختران آموت، کتابی را برداشت که برایش یادگاری بنویسم. برای نوشتم: برای…، برای تمام جنگیدن‌هایش. »
دختران و پسران آموت نه کتابفروش‌اند و نه کارمند آموت. همه‌شان برای شناخت خودشان می‌آیند. اینکه آیا می‌توانند یازده روز بمانند؟
پناه دیشب کارش به بیمارستان کشیده شده و برایم نوشته بود که «غروب برای خداحافظی می‌آید.»
هنوز روز نمایشگاه شروع نشده بود که دیدم پناه و مادرجان‌اش آمدند. آمد و ایستاد و کتاب معرفی کرد و به وقت‌اش نشست پای دخل و یکی دو ساعت بعد دیدم حالش دوباره دارد برمی‌گردد به حال دیشب‌اش و با گریه گفت «نمی‌خواهم بروم.»
و با التماس بچه‌ها، مادرش پناه را برد.
امروز بارها رو برگرداندم که گریهٔ دختران آموت را نبینم که یکی از شیراز آمده و یکی از اصفهان و یکی از یزد و یکی از قزوین و یکی از اندیشه و یکی از کرج و… این‌ها عاشقان کتاب هستند.
گردنم دارد می‌شکند اما انگشتانم می‌دوند روی کیبورد که حالم را بنویسند چون این کلمه‌ها فقط می‌مانند.
ما سال‌هاست می‌ایستیم و می‌گوییم «خوش آمدید.»
و شما سال‌هاست که می‌آیید و می‌گویید «سلام.»
دقایق آخر، لپ‌تاب و پرینترها و… را جمع کردم و همزمان که حمیدخان و آقامحمدجواد و بقیهٔ رفقا مشغول جمع‌کردن کتاب‌ها بودند، از نمایشگاه زدم بیرون. باید می‌رسیدم.
و رسیدم به کتابفروشی.
تمام راه خداخدا می‌کردم که بچه‌ها نرفته باشند.
و نرفته بودند.
کاری که این گروه در کتابفروشی کردند، تای دیگر نمایشگاه بود. نمایشگاه مجازی امسال غلغله بود و هنوز نتوانستیم بسته‌های دو روز گذشته را پرینت بگیریم؛ چه برسد به جمع کردن کتاب‌ها. مخصوصا این دو روز آخر که گویی تازه یادتان افتاده که کتاب‌ها منتظرتان هستند.
چه بگوید این بی‌نوا که رسم ادب، ایستادن است و دست به سینه گذاشتن؛ در برابر پادشاهی که شما هستید؛ کتاب‌خوان.
قدر خودتان را بدانید.
در یادداشت بعدی یک راز را خواهم گفت.
این روزها یادداشت‌ها را دنبال می‌کردید؟

عکس‌ها را ببینید
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

ربابه میرغیاثی؛ داستان‌نویس
فواد صادقیان؛ شاعر
در غرفه‌ی نشر آموت
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

دیشب دیدم توی گروه آموت‌نوشت همه از یوسف علیخانی تشکر می‌کنند، خجالت کشیدم که کار همکارانم به اسم من دارد تمام می‌شود و همه از معرفی کتاب و خوشرویی‌ام را می‌گویند، دچار عذاب وجدان شدم که چرا کاری کردم بقیه همراهانم دیده نشوند.
مگر می‌شود وارد غرفه آموت بشوی و حمیدخان را نبینی که صبح پیش از همه کسری‌های روزانه را می‌آورد و بعد سیستم را به راه می‌کند و گاهی پای دخل می‌نشیند و گاهی پابه‌پایم کتاب‌ها را معرفی می‌کند.
مگر می‌شود وارد غرفه آموت بشوی و آرامش حضور بخش میانی غرفه را نبینی که با مدیریت جیمان‌جان هرسال خانه است؛ مادرانگی و مهربانی و نهار و چایی و نسکافه و ...
مگر می‌شود وارد غرفه آموت بشوی و حضور آرمیتاجان را حس نکنی. امسال تمام بخش مجازی در اختیار او بود و همراهانی داشت مثل آب روان: آرمین تقوی و شقایق سعید و فاطمه سعیدی و لیلا سلیمیان و فروغ مظلومی و آقامحمدجواد.
آقامحمدجواد سه ساله چنان آموت را زنده نگه داشته که خودم هم باورم نمی‌شود. تمام کسری‌های غرفه و کتابفروشی به عهده او بوده.
مهر و جان زهراجان توسلی ده ساله همراه آموت است و بوی بهارنارنج شیراز می‌دهد.
چشم‌های سیمین تیموری نزدیک به ده ساله نگه‌دار آموت هست.
پناه بهانسته، جان من است. چهار سال پیش از لابلای مردم پیدای‌اش کردم. توانمند و مدیر و مهربان.
رعنا و رویا پورصادق چنان صادقانه و عاشقانه به مردم کتاب معرفی می‌کنند که می‌مانم به نگاهشان.
مهتاب فراهانی و مبینا محمدی و میترا علیزاده و رعنا و زهرا، یک سوی این خانه‌اند.
از این طرف، فاطمه بیات رنگ کاشی‌های آبی اصفهان است؛ زلال. و این سومین سال است بهتون کتاب معرفی می‌کند.
آیدا کوروش‌فر چنان آرام و باوقار برابرتان می‌ایستد که دیدنی است.
تارا جباری اولین سال است می‌آید اما گویی سال‌هاست ریشه در این خاک دارد.
فرزانه محمدپور که مادر کوچولوی من است.
فرگل و مبینا آزادنیا، و مهشید فهیم کنارمان ایستاده‌اند.
ساناز و علی‌آقاجان نعمت‌اللهی نان‌آور این خانه‌اند.
و منصورخان هم همراه و یاور
و آقایدالله. آقایدالله. آقایدالله. رفیق و جان هفده ساله. بی وانت او، این خانه به نمایشگاه نمی‌آمد.
و امسال یک جان دیگر هم داشتیم که در غرفه نبود؛ ابوالفضل ثابت‌مقدم. بلاگری که نامحسوس، کنارمان بود؛ از آغاز تا پایان نمایشگاه. ابوالفضل جان من است.
امسال شماها بودید. اگر شماها نبودید. اگر همین گروه کتابخوانی آموت‌نوشت نبود، آموت بود؟
حالا دیدید، تشکر از من، عین نامردی به این همراهان جان است.
دوست‌تون دارم.

برای ورود به «آموت‌نوشت» کلیک کنید
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای عزیزی؛ هم‌سفر نمایشگاه‌های استانی کتاب

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای مرتضی کاردر، مدیرعامل نشر هرمس، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

روزبه معین، نویسنده، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

خانم شهلا انتظاریان، مترجم
آقا محمد، تسهیلگر کتاب
خانم منیره‌سادات موسوی، نویسنده
در غرفه‌ی نشر آموت
@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای ابراهیم حیدری؛ مدیرعامل خانه کتاب، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

استاد علوی و همراهان ؛ در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای سبحان محب‌علی؛ روزنامه‌نگار، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…

نشر آموت

آقای مازیار بیات مقدم؛ فیلمساز، در غرفه‌ی نشر آموت

@aamout

Читать полностью…
Subscribe to a channel