1023
جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین
از یه جایی به بعد
کلمات دیگه توان بیان حرفارو ندارن
مثلا الان چطور میتونم بگم:
تو
مرا در آغوش بگیر
بگذار قلبم سرخ شود
بگذار خونی که ماسیده توی رگهام
جریان بگیرد
بیهوا رهایم کن
انگار که بوی شراب خورده باشم
مست نشوم
گیج اما
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بعضی وقتا اونقدر بهت فکر میکنم
که فکرم درد میگیره
برات نامه مینویسم که شاید از پشت اسمت بیای بیرون،
بغلم کنی
و آروم در گوشم بگی:
من باورت داشتم، دارم.
من هنوز روی نقشه به فاصلهی احتمالیمون نگاه میکنم
و خسته از این سوال که
تو دورتری یا من؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
در انعکاسِ آینه معصوم بودی
دردا که آنجا عکس ها وارونه بودند
تاریخ را با چشم هایت مینوشتی
آری! تمام فاتحان اینگونه بودند
#آبا_عابدین
@aba_abedin_channel
گل دادی
اما نه در بهار
اینگونه
عاشق پاییز شدم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
لای بشقابها بغضی را مخفی میکردیم
زیر لیوانها فریادهایمان را
همیشه چیزی بیشتر از این ظرفها
در کابینت سنگینی میکرد
#آبا_عابدین
اینروزها مدام تکرار میکنم
به اندازهی کافی، به اندازهی کافی، به اندازهی کافی
انگار هیچچیز دیگری برایم مهم نیست
از تو میخواهم به اندازهی کافی دوستم بداری
به اندازهی کافی بغلم کنی
به اندازهی کافی برایم وقت بگذاری
یا حتی اگر قرار نیست باشی
به اندازهی کافی نباشی
به اندازهی کافی بروی
به اندازهی کافی!
به هر حال این اندازه از تو برای من کافی نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
Shayad is out now!
Lyrics & Melody: Me
Arrangement, Mix & Master: Farivar Tabatabaei
Back Vocal: Sepideh Azimi
Guitar: Faraz Farahani
Cover Art: iSobhan09
Video: Fardteam
وقتی به مو میرسی
تنها کسیکه میتونه نجاتت بده خودتی
تو شاهد سقوطت بودی، با چشمات فروپاشیتو دیدی، و نشستی به تماشای آواری که ازت باقی مونده
اینجا از خودت میپرسی یعنی میتونم دوباره بلند شم؟
یعنی میتونم از اول خودمو بسازم؟
یعنی صدامو میشنوم؟
یعنی پیدام میکنم؟
اما در نهایت ناامیدی و خراش به چیدمان خداوند اعتماد میکنی.
و مهمترین جملهی زندگیتو میگی:
من دوباره بلند میشم.
میدونی که دوباره میشی ولی میترسی
له شدی اما قدت بلندتره
تنهاتری چون ترسات عمیقترن
پس یه چاله میکنی و همهچیز رو دفن میکنی
فقط برای اینکه دیگه دست کسی بهشون نرسه.
حالا دیگه یه دفینه داری بدون هیچ نشونهای
با طلسمی که خودت با دستای خودت نوشتی
که با این جمله تموم میشه:
من بلند شدم.
حالا ازم بترسید.
#آبا_عابدین
شعر: یانیس ریتسوس
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
پل الوارشعر: پل الوار
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو برمیگردی
تو دوباره متولد میشوی و برمیگردی
این بار صداها را بیشتر دوست داری
روی عکس ابرها بیشتر مکث میکنی
و با پری که از پرندگان جا مانده اشک میریزی
تو برمیگردی
برمیگردی تا چیزهایی که گم کرده بودی را پیدا کنی
اما به دست نیاوری
تو برمیگردی تا داشتههایت را از دور تماشا کنی
تو برمیگردی
آبا عابدین
من فکر میکنم تنها چیزی که آدمی از روابطش میخواد یه آغوش اصیله، آغوشی که با درستترین و تمیزترین شکل ممکن دوستت داشته باشه و دوستش داشته باشی.
آغوشی که وقتی درونش قرار میگیری تنتو بو کنه، چشماشو ببنده و تو دلش بگه این تمام چیزیه که دارم و میخوام داشته باشم و اصالت دقیقا اونجاست که تو همهی اینها رو بفهمی و با پوستت لمسش کنی.
دوست داشتن کار سختی نیست، حتی بلد بودن هم نمیخواد، فقط اصالت میخواد.
آبا عابدین
@aba_abedin_channel
بذار آدما بگن دیوونهست
عقلمو یه جایی جا گذاشتم
من از این جماعت بی همهچیز
انتظار معجزه نداشتم
آبا عابدین
@aba_abedin_channel
شعر: آنا آخماتووا
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب و حتی یک کلمه هم نگفت
هاینریش بل
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: بیژن الهی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب سلوک
محمود دولتآبادی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب مثل کسی که از یادم میرود
سیاوش گلشیری
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: یانیس ریتسوس
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب متنهایی برای هیچکس
ساموئل بکت
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
میگفتی این بهترین لونهی دنیاست
منم باور کرده بودم تا اینکه زمستون رسید و فقط شاخه موند ازم
گفتم: تا بهار صبر کنی برگای سبزترم در میاد
گفتی: میرم که برگردم
منم باور کردم
حالا تابستون شده و میوه دادم همونجوری که خشکم زده بود
ولی تو هنوز نیومدی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
حوا
ساناز قبادی
آهنگ و تنظیم: وحید اختری
ترانه: سامی تحصیلداری
پنجره جان
میتوانم امشب ماه را
آنگونه که دوست دارم بکشم؟
#آباعابدین
وسط گریههای غرق شده
من یه دریاچهی جوون مرگم
خیلی وقته عوض شده اسمم
توی خونه ولی همون مرگم
آبا عابدین
شعر: جمال ثوریا
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
سعید نوشته بود "برای شل کردنِ پدال گاز، چند متر مانده به خانه، برای حس رسیدن..."
همینجا ترمز دستی را کشیدم، پیاده شدم. داشتم پاکت سیگار را از جیبم بیرون میآوردم که یادم افتاد من باید فرار میکردم، اما هنوز دارم با تو حرف میزنم.
ساعت ٢٢:٢١ است، مثل همیشه، تمام روز همین ساعت است، تمام روزها همین ساعت است.
سایهات را پهن میکنم روی زمین و همانجا کنار میدان کنارش دراز میکشم، دراز و لاغر، سیگار اول را خاموش میکشم و از سایهات میپرسم
خانه بودن چه شکلی بود؟ خانهی یک آدمِ تمامِ عمر غریب بودن چه حسی داشت؟
یک نفر از روی سایهات رد میشود، از رد پاهاش موجی به من میرسد، شبیه غریقی که جسدش در ساحل با موجها بالا و پایین میشود تاب میخورم، تو روی دستگیرهی در مکث میکنی.
سبک اما شتابزده، سرمست اما بیهوده، آزاد اما غمگین، سیگار دوم را روشن میکشم، دود عینکها را بیشتر میکنم و توی کاغذ اشتباهی با لاک غلطگیر آخرین نامه را مینویسم و از زیر در اتاق میفرستم تو.
من امروز در اتاقت را بستم. حالا برای همیشه زنده میمانی.
آبا عابدین
@aba_abedin_channel