abaq_al_shuhada_institution | Unsorted

Telegram-канал abaq_al_shuhada_institution - مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

5958

عبق الشهداء مؤسسة مستقلة, غير حكومية ,تطوعية ,لا تتبع اي جهة رسمية، نقوم بتوثيق وحفظ قصص الشهداء وترجمتها الى ثلاثة لغات و تقديم الدعم المادي والمعنوي فضلاً عن اقامة الدورات التثقيفية وورش العمل لعوائلهم الكريمة https://t.me/joinchat/0AXT4P_Go64wOWUy

Subscribe to a channel

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

ذكرى العروج الشهيد الاعلام الحربي في هيئة الحشد الشعبي حيدر المياحي
تاريخ الاستشهاد 2017/4/27 - الموصل

امروز مصادف سالگرد شهادت شهید رسانه نظامی نیروهای حشد الشعبی شهید حيدر مياحى است.
تاریخ و محل شهادت : 2017/4/27 موصل

This day marks the anniversary of ascension for the martyr of the war media in the popular crowd Haider Al-mayahi

Martyrdom place &Date : 27-Apr-2017 Iraq-Mosul.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

شهید حسنین على الساعدى
ولادت: ايران ۱۳۶۹
شهادت: بيجي ۱۳۹۴/٢/١

در یکی از عملیات ها که با گروهی از عناصر تروریستی درگرفت، یکی از همرزمان شهید به شهادت رسید و تروریست ها پیکر وی را به اسارت بردند. در این موقعیت شهید حسنین بپا خاست، طنابی با خود برداشت و به سمت دشمن پیشروی کرد، دو تن از افراد گروهک تروریستی را به قتل رساند و رفیق همرزم خود را بازپس گرفت و به سوی خانواده اش برگرداند ... "اما عجیب اینکه شهید حسنین هنگامیکه خود به شهادت رسید پیکرش پس از سالها از آن منطقه عملیاتی بازگردانده شد".
در منطقه "بیجی" و زمانیکه درگیری ها شدت گرفت یکی از گروه های حشد الشعبی بوسیله اتومبیل های بمب گذاری شده و کمربندهای انفجاری از جانب عناصر تروریستی مورد تعرض و هجوم قرار گرفته و محاصره و بازداشت شدند، شهید حسنین به همراهی دوستان همرزمش برای شکست این محاصره و نجات و آزادی دیگر مجاهدین قیام نموده، نبرد ساعاتی به طول انجامید و بعد از عقب نشینی کلیه رزمندگان، شهید مجاهد آخرین فردی بود که در محل محاصره باقی ماند و لحظاتی طول نکشید تا اینکه منطقه "بیجی" توسط گروهک های تروریستی دستخوش حمله ای سرسختانه و بیرحمانه قرار گرفت، شهید حسنین باز هم ایستادگی نموده و به همرزمان خود اشاره کرد که منطقه عملیاتی را ترک نمایند و تا زمانیکه خودش نفس در سینه دارد مبارزه نموده و کسی به کمک او نیاید، بالاخره عناصر تروریستی آن منطقه را به آتش کشیدند و پیکر شریف او متلاشی و در جای جای "بیجی" پخش و پراکنده شد.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد السيد عادل العوادي
الشهادة: كركوك 2016/4/10

يروي لنا أحد الإخوة أنه بالصدفة قد أركب الشهيد السيد عادل العوادي بسيارته ليوصله إلى بيته، و في أثناء الطريق مرّوا على صورة لأحد الشهداء من سومر،فأخذ السيد يبكي بكاءً شديداً، يقول الراوي قلت في نفسي كلنا نتأثر بصور الشهداء و لكن تأثر السيد كان بشكل آخر فلابد من سبب، فدفعني الفضول بعد أن طلب منّي إنزاله بنفس المكان، فقلت له:
سيدنا ما سبب نزولك؟ دعني اوصلك و لمّا ألححت عليه قال:
إن هذا الشهيد أوصاني بإيتامه و غداً أنا التحق و أريد أن أوصل لهم مصروفاً و أطمئن عليهم قبل أن التحق...
نعم التحق السيد عادل آمر فوج في الحشد الشعبي بالجبهات ليلتحق برفيقه الذي أوصاه بإيتامه مضيفاً أيتامه الى أيتامه...

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

One of the brothers tells us that, by chance, the martyr Mr. Adel Al-Awadi got into his car to drive him to his home, and on the way we passed a picture of one of the martyrs from Sumer, he started crying, This pushed me to ask, there must be a reason, so curiosity drove me after he asked me to put him down in the same place, so I told him:
Sir, Why did you ask us to stop? Let me pick you up and when you insisted on him, he said:
"This martyr advised me to his orphans, and tomorrow I joined to front , and I want to send them an amount of money and reassure them before I join ..."
Yes, Mr. Adel, the commander of a regiment in the popular crowd, joined the fronts to join his companion who recommended him to his orphans, adding his orphans to his friend orphans...
Today marks the martyrdom anniversary
The martyr sayed Adel Al-Awadi
Martyrdom place: kirkuk
Martyrdom Date : 10-Apr-2016

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهيد عزیز هاشم عزیز الناجی
تاریخ تولد : ۱۳۶۱
تاریخ شهادت ۱۳۹۵/١/٢٢کرکوک

شهید عزیز هاشم الناجی مدرک فوق دیپلمش را از دانشگاه نفت در سال ۲۰۰۳ میلادی(۸۲ شمسی) گرفت.
 در سال ۲۰۰۵ میلادی مشغول به کار در شرکت نفط جنوب شد.
سپس تحصیلش را ادامه داد و موفق به اخذ لیسانس در سال ۲۰۱۲ میلادی (۹۱ شمسی) شد.
به عنوان یکی از اعضای هیئت قمر بنی هاشم کارش تامین امنیت زائران اربعینی امام حسین علیه السلام بود.
او در تاریخ ۶/۱۰/۲۰۱۵ میلادی ( ۱۵ مهر ۹۴ شمسی) دوره های آموزشی را تکمیل کرد و در همان سال مشغول به آموزش دادن به قهرمانان حشد الشعبی شد.
 در ماه مبارک رمضان و در حالی که روزه بود، بعد از کار به سوی آموزش نیروهای مجاهد میرفت و نامه ی قدردانی به پاس زحمت هایش به او داده شد.
او فعالیت در حوزه خنثی کردن بمب ها را انتخاب کرد و با هزینه شخصی خود دستگاهی پیشرفته برای این کار تهیه کرد.
او یک بار به واسطه گاز کلر آسيب ديد و به این دلیل در بصره درمان شد.
در منطقه البشیر بعد از ایستادگی در مقابل تروريسم به مقام شهادت نائل گردید و جسدش به مدت ۲۰ روز روی زمین جنگ ماند. بعد از آزادی البشیر نیروهای حشد الشعبی جسدش را به عقب منتقل کردند.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد عماد نجم عبود العقابي
الولادة : بغداد 1989
الشهادة : جبال مكحول 6 / 4 / 2017


شارك الشهيد في عدة معارك قبل أن يلتحق بالمدافعين عن الإسلام والمقدسات في سوريا, فشارك في عدد من معاركها تعرض خلالها لإصابات عديدة، وكان له دور بارز في تحرير المناطق. وفي إحدى المرات أصيب برصاصة قناص في يده، وبعد شفائه قال لأصدقائه ممازحا بلهجته الجنوبية الجميلة : «هذا القناص أغم، لو بي حظ يرفع ايده ويجيبها بالگصة». وبعد شفائه التام عاد لساحات الشرف فأصيب بعدة شظايا نتيجة سقوط صاروخ بالقرب منه وكان يردد دائما: «اليحبني يدعيلي بالشهادة، معقولة تخلص المعارك وما أستشهد! شنو معقولة أموت بحادث سيارة !», فكان على استعداد دائم لنيل الشهادة . قبل استشهاده بسبعة أيام جری حدیث بينه وبين أخيه (عمار) ووالده، وكان (عمار) يقول له: «شلعت گلوبنا يومية متصوب، فضها لو تستشهد لو تگعد وتسكت», فكان جواب الشهید بابتسامته الجميلة : «الثالثة ثابتة ، راح أجيكم بيها مشدود على السيارة» ، فقال له والده: «بوية انت ما قصرت وهاي ثاني مرة تتصوب»، فضحك الشهيد وقال: «حجي مثل ما گلتلكم الثالثة بيها بشارة»، فكان له ذلك عندما التحق بالجبهة في جبال مكحول حيث كل من كان هناك كان ينتظر السيد نور، بما فيهم الرصاص والشظايا والمفخخات، فنال الوسام الذي كان يحلم به ليلتحق بأصدقائه الشهداء السعداء، وحسن أولئك رفيقا.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

The martyr participated in several battles before joining to the defenders of Islam and sanctities in Syria, He participated in a number of battles during which he suffered injuries.
he had a prominent role in liberating regions.On one occasion, he was shot in the hand by a sniper, After he recovered, he joked to his friends(This sniper is stupid
If he was smart, he would have hit the target quickly.

After his complete recovery, he returned to the battles , he was hit by several shrapnel as a result of a missile falling near him and he was always saying “ If you love me, pray for me so that I may be martyred,
Is it possible that the battles will end and I do not attain the honor of martyrdom
Is it reasonable for me to die in a car accident!!”
He was fully prepared to obtain martyrdom , 7 days before his martyrdom , A conversation took place among him and his brother (Ammar) ,his father.

Ammar used to jokingly tell him, "It worked us a lot, every day you get hurt, you either die or sit at home."
The response of the martyr was with a beautiful smile “The third time will be fixed and a martyr will come to you loaded on a car”
His father said “ Son, you put in a lot of effort, and you were loyal, and this is the second time you are injured "
The martyr laughed and said the third time would be good news.

So he had that when he joined the front in the Makhoul Mountains, He received the medal he was dreaming of to join his happy martyr friends, and good companions.

Today we remember the martyrdom
of
The martyr Imad Najm Al-Eqabi
Birth place: Baghdad
Birth Date: 1989
Martyrdom place: Makhul mountain (Salahaddin city)
Martyrdom Date : 6-Apr-2017

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهید سیف یاسین صالح الحمدي
ولادت: بصره ۱۳۶۸
شهادت: فلوجه ۱۳۹۴/۱۲/۲۹

"سیف" جوانی که عاشق نگاه کردن آسمان و دنبال کردن پرندگان بقصد صید بود، ساعتها خارج از خانه و در هور سعی در صید پرندگان داشت، تا جایی که هور مملو از عطر او شد و اثر پاهایش را در انجا بوضوح میشد دید.
او فقط یک صیاد ماهر نبود، بلکه راهنمایی بود برای ان کسانی که راه خود را میان نیزارهای هور گم کرده بودند.
مهارت "سیف" در تیراندازی سبب شد که او جایگاه مهمی در نیروهای (حشد الشعبی) بدست یابد و او به یکی از تک‌تیراندازان این نیرو تبدیل شد و هر آنچه که این کار نیاز داشت از دست آن صیاد ماهر "سیف" بر می‌آمد.
در ابتدای مسیر جهاد با نیروهای حشد برای حمایت از حرم امامین عسکریین به سامرا رفت، اما وقتی دید وضعیت در انجا رو به بهبودی رفته، او هم مکان جدیدی انتخاب کرد واینبار در خط مقدم (جرف النصر) حاضر شد.
او در ابتدا بعنوان یک نیروی ساده به انجام خدمت پرداخت، ولی چیزی نگذشت که مهارت او در تیراندازی و هدف گیری برای همگان عیان شد و او به تک‌تیراندازان مستقر در (جرف النصر) ملحق شد و قناصه خود را به دست گرفت وبسم الله گفت و شروع به درو کردن دشمنان کرد و هرگاه شخصی از دشمنان را زمین گیر می‌کرد نفس راحتی می‌کشید و این ابرهای سیاه در حال زوالند.
او که به دنبال ثبت رکورد نبود هیچ‌گاه تعداد شکارش را برای کسی بازگو نمی‌کرد و از جواب سوال همگان فراری بود، تا آنگاه که خود را در محاصره‌ی سوالات دوستان دید و برای منصرف کردنشان سبب عدم اعلام عدد کشته‌گان را بازگو کرد، او به انها نگاهى کرد وگفت: "انسان موجودی با کرامت است، و برغم اختلاف عقیده انها با ما ولی این برازنده نیست که به تعداد کشته‌گانشان افتخار کنیم، این نوعی ریاست و سبب سلب توفیق الهی از ما می‌شود".
او که همیشه تعداد کشته‌گان را مخفی میکرد، ولی دوستان تک‌تیراندازش و مسئول گردان تک‌تیراندازان به این نتیجه رسیدند که "سیف" بیش از (۴۸۰) تروريست را به هلاکت رسانده است.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد ابراهيم حمدي الشغانبي
الولادة : البصرة 1973
الشهادة: الثرثار 2016/3/12


شارك ابراهيم في مقارعة النظام الديكتاتوري منذ الخامسة عشر من عمره وحتى سقوط النظام ، وفقد ٣ من اخوته خلال كفاحه ضد النظام البائد .
عمل كضابط في وزارة الداخلية برتبة رائد
و مدير دائرة نفوس ناحية النشوة في البصرة
ولم يستطع المشاركة في الحرب ضد العناصر الارهابية نتيجة الضوابط القانونية ، رغم ذلك استطاع المشاركة في القتال ضد الارهاب حيث كان ينضم للمقاتلين في الحشد الشعبي خلال فترات اجازته .

في حياته ، عمل على مساعدة عوائل الشهداء، بعد استشهاده زارت عدة عوائل ذوي ابراهيم وابلغوهم بما كان يقدمه.

تقول زوجة احد الشهداء" عند كل شهر كان يزورنا ويخصص لنا مبلغاً من المال "

سلاماً على ابراهيم

يمكنكم التواصل معنا عبر بوت القناة
@FRAGRANT1_BOT👈

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

Ibrahim participated in fighting the dictatorial regime from the age of fifteen until the fall of the regime, and lost 3 of his brothers during his struggle against the former regime.
He worked as an officer in the Ministry of Interior with the rank of major and director of the personal status department of the Nashwa district in Basra.

He was unable to participate in the war against terrorist members as a result of legal controls. Nevertheless, he was able to participate in the fight against terrorism as he joined the fighters in the Popular Mobilization Forces during his vacation periods.

During his life, he worked to help the families of the martyrs, after his martyrdom, many families visited Ibrahim's relatives and informed them of what he was offering.

The wife of one of the martyrs says, "Every month, he would visit us and allocate an amount of money for us."

Peace be upon Ibrahim

Today marks the martyrdom anniversary
The martyr Ibrahim Hamdi Al-shganbi
Birth place: Basra
Birth Date: 1973
Martyrdom place: Al-Thrthar (Tikrit)
Martyrdom Date : 12-Mar-2016

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت شهيد سید عباس موسوی
ولادت: بصره ۱۳۷۸
شهادت: تپه‌های حمرین ۱۳۹۴/۱۲/۲۰

از کوچکی محبوب بود و همه از غیرت و شجاعتش می‌گفتند، غیرت و شجاعتی که از عمویش حضرت عباس (علیه السلام) بارث برده بود.
بعد از اعلان حکم جهاد کفایی "عباس" برای ثبت نام و ملحق شدن به نیروهای حشد الشعبی شتافت، ولی به دلیل سن کمش موفق به ثبت نام نشد؛ اما عباس نا اُمید نشد و شناسنامه برادر بزرگترش را برداشت وعکس خود را با عکس برادرش عوض کرد و موفق شد که به مجاهدین حشد الشعبی بپیوندد.
به دوره‌های اموزشی نظامی ملحق شد و وقتی پدرش به او گفت: ((تو سن مناسبی برای شرکت در این دورها نداری؟!)) سید عباس لبخندی زد و گفت:((پدر اینها فقط دوره‌ی آموزشی هستند)).
شهادت دوست مجاهدش او را ناراحت وغمگین کرده بود، وقتی دلیل این ناراحتی وغم را از او پرسیدند، عباس در جوابشان گفت: ((من از این ناراحتم که چرا او نشان شهادت را قبل از من دریافت کرد)).
شهيد "سجاد" دایی "عباس" قبل از شهادتش نقل می‌‌کند: (( قرار بود که به صقلاویه - منطقه‌ای در اطراف بغداد ونزدیک فلوجه - برویم، اما عباس به من گفت: دایی بیا که به تپه‌های حمرین - سلسله تپه‌های حمرین واقع در شمال استان دیاله و جنوب استان کرکوک - برویم.
* چرا؟!
- دایی میخواهیم صدای تیر وخمپاره را بشنویم. [کنایه از مشارکت در عملیات و درگیری‌ها]
همان شد و به "حمرین" رفتیم، در یکی از روزها صدای شلیک تیر به سمت ما آمد، به سمت خاکریز رفتم و نگاهی به عباس انداختم، اما او بر زمین افتاده بود، به سمتش دویدم و وقتی به نزدیکی او رسیدم متوجه شدم تیر به سرش اصابت کرده، او را با امبولانس به بیمارستان منتقل کردیم، ولی "عباس" در راه بیمارستان به خیل شهدا پیوست)).
شهید سید عباس در وصیتنامه خود خطاب به مادرش اینچنین می‌نویسد: ((مادرم اگر شهید شدم از تو می‌خواهم که عکس مرا بر دیوار منزل بگذاری، واگر پیکر مرا به خانه آوردند گریه نکنی و روی مزارم گل وشیرینی پخش کنی))، واینچنین شد که وقتی پیکرش را آوردند مادرش به استقبالش رفت وگفت: ((خوش آمدی ای که جان خود را فدای مولایت حسین کردی)) وبعد از حاضرین خواست که گریه نکنند و همانند مولایشان حضرت زینب (علیها سلام) صبر پیشه کنند.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد قاسم محمد الجوازرى
الولادة : بابل 1993
الشهادة : الموصل 2017/2/27

كان الشهيد يجاهد من دون راتب و يقضي اجازته في بناء المنازل لكي يعطي جزءا من المبلغ لمصرف عائلته و يبقي جزءا قليلا لكي يستعين به بالذهاب الى جبهات القتال
عند إنطلاق عمليات تلعفر أتت الأوامر برفض إلتحاق الشهيد الى الخطوط المتقدمة بسبب عدم تسجيل اسمه في الحــشد الشعبي بشكل رسمي فطلب منه آمر الفوج أن يبقى في الخلفيات و عند انطلاق العمليات قام الشهيد بركوب عجلة الدعم اللوجستي بدون علم القيادة و وصل الى الساتر الامامي و كانت هناك طائرة مسيرة للعدو تريد مهاجمة المجاهدين فأسرع الشهيد و استلم سلاح ثقيل و اطلق النار على الطائرة و لكن قصف الطائرة له سبب بالتعجيل في نيله شرف الشهادة

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

The martyr used to fighting without a salary and spend his vacation in building houses in order to give part of the sum to his family's bank and keep a small part for him to use by going to the battle fronts.


When the Tal Afar operations were launched, the orders came to refuse the martyr to join the advanced lines because his name was not officially registered in the popular crowd, so the regiment commander asked him to stay in the backgrounds.
And upon the launch of the operations, the martyr rode the logistical support wheel without the knowledge of the command and reached the front cover and there was An enemy drone wants to attack the fighters , so the martyr hurried, received a heavy weapon and fired at the plane, but the bombing of the plane has a reason to hasten his attaining the honor of martyrdom.

Today marks the martyrdom anniversary
The martyr Qasim Mohammed Al-Juazri
Birth Date: 1993
Birth place: Babylon
Martyrdom place: Mosul
Martyrdom Date : 27-Feb-2017

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهيد علاء سالم المنصورى
ولادت: بصره ۱۳۵۸
شهادت : حويجه ۱۳۹۶/١١/٢٩

شهید دوسال بعد از صادرشدن فتوای مبارک مرجعیت به نیروی اطلاعات حشد الشعبی پیوست
از جمله مواضع او
وقتی به خانواده ی پناهنده گان وآواره شدگان میرفت
درزمستان کت خود را به بچه های آواره شدگان میداد تا آنان را از سرما حفظ کند

وهنگام بازجویی از اسیران تروريسم بعضی از آن ها شهید را دشنام میدادند ولی شهید با آنان خوش اخلاقی میکرد وبه آنان میگفت ما فرزندان علی علیه السلام هستیم
به دوستانش میگفت باید همچون اسیران با آنان رفتار کنیم.

و وقتی جسدهای تروريست هایی را که کشته شده بودند پیدا میکرد انان را دفن میکرد
وهمچنین مقداری پول را برای خانواده های نیازمند پرداخت میکرد و به مسجد براى دیدار مجروحان میرفت ودرتشییع شهدا شرکت میکرد .

خیلی از شهادت صحبت ميكرد وقسم میخورد که من روزی شهید خواهم شد
باهفت تن ازبستگان مجاهدش در عملیاتی که درگیری زیادی بادشمن داشت درحویجه به شهادت رسیدند

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد علي عبدالرزاق الحيدري
الولادة :البصرة 1993
الشهادة :موصل 2017/2/13

تربى في عائلة جهادية قارعت نظام البعث البائد
والده و أخوه من المجاهدين
كان ملتزمًا بالصلاة من سن (٧) أعوام
وكان عضوًا في رابطة الساده آل الحيدري المشعشعية و عمل الرابطة هو دعم العوائل المتعففة و مواصلة المرضى و تزويج الشباب.

كان من مؤسسي موكب شباب الحسين لأقامة مراسيم العزاء و مؤسس موكب لخدمة زوار الإمام الحسين في البصرة و كان يسير مشييا على الأقدام من البصرة إلى كربلاء المقدسة لزيارة الإمام الحسين في الزيارة الاربعينية

كان يقول لوالدته(اذا كان الله يحبني يجعلني من أنصار الإمام المهدي و يأخذني إليه شهيدًا)


و قد لقب بعلي الأكبر لشجاعته و بطولته
في جبال مكحول حصل موقف في نقطة "العش"
حيث حصل قنص على المجاهدين فقام الشهيد السيد علي و عدد من المجاهدين وقفوا و ألقوا إهزوجات استهزاء بالقناص الارهابي

ينقل لنا رفيقه المجاهد معه أنه دارت معركة شرسة في قاطع "عين الحصان" قد استشهد فيها كثير من المجاهدين وبقي سيد علي و صديقه الشهيد علي محمود و مجاهد آخر في الساتر يصدون التعرض
ف كان الشهيد بيده سلاح "بي كي سي" و اطلق النار على العدو وتوقفت السلاح فضربها بالارض حتى عادت تطلق النار فقال له صديقه: انسحب سيد، فقال له الشهيد السيد علي: لا أنسحب وقد قال باللغة العامية ( العركه عركتنا احنا الساده) و كان يهتف :يا زهراء ، يا مهدي فبعدها نال شرف الشهادة و بقيت جثمانه في أرض العدو ليوم واحد.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

الشهيد حسنين علي الساعدي
الولادة: ايران 1990
الشهادة:بيجي 2015/4/21

في إحدى المعارك التي خاضها حصلت اشتباكات مع مجموعة من العناصر الارهابيه وبلغ أحد رفاقه على اثرها مرتبة الشهادة فقامت المجموعة الارهابيه بعد ذلك بأخذ جثمان الشهيد وهنا انتفض الشهيد حسنين وجلب معه حبالاً وتقدم نحو العدو وقام بقتل اثنين منهم واخذ صديقهُ وربطه وحمله حتى عاد به إلى أهله . وعندما أشتدت المعارك وحصل تعرض على أحدى فصائل الحشد الشعبي وحوصروا من قبل المجاميع الارهابيه بسبب السيارات المفخخة والأحزمة الناسفة و هبّ الشهید حسنين مع رفاقه المجاهدين لفك الحصار عنهم فدارت المعركة على مدى ساعات وقام الشهيد مع رفاقه بفك الحصار من أجل إخراج المقاتلين وعند انسحاب جميع المجاهدين بقي هو آخر شخص في المكان المحاصر وما هي إلا لحظات حتى حال تعرض عنيف على المكان من قبل المجاميع الارهابية ، هنا الشهيد قام بالمقاومة وأشار الى رفاقه بالذهاب الى قاطع العمليات لكي لا يأتوا اليه حتى قضى أنفاسه الأخيرة شهيداً حيث قامت العناصر الارهابيه بتفجير المكان بالأسلحة ويتناثر جسده الشريف في أرجاء المكان و بقيت جثمانه في ارض المعركة لعدة سنوات مفقود الاثر و بعدها تم العثور عليه و شُيع بين اهله و رفاقه

@FRAGRANT1_BOT

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

In one of the battles, a clash took place with the terrorists, and one of his friends was killed. Then the terrorist group took the body of his friend, Then Hassanein took a heroic stance, approaching the terrorists, taking ropes with him, and killing two of them, after which he tied his friend's body with ropes and pulled it with him.
In his last battle, in the Baiji-Salah al-Din region, a major attack took place against a group of Popular fighters. They were surrounded by car bombs and explosive belts, and at that point a group of fighters headed to break the siege on their friends, among whom was Hasanin.
A fierce battle took place, lasting for hours, and the trapped fighters were liberated.
When everyone withdrew, he remained the last fighter in the battle, and then the fire became intense. He could not get out of the battle and signaled to his friends to leave.

He continued to resist until he spent his last breath as a martyr, when the terrorists blew up the place, his body remained on the battlefield for a long time, after which it was recovered.

The martyr Hassanein Ali Al-Saadi
Birth place: Iran
Birth Date: 1990
Martyrdom place: Salah Al-Din (Baje)
Martyrdom Date : 21-Apr-2015

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهيد سيد عادل عوادى
شهادت : كركوك ۱۳۹۵/١/٢٢

یکی از برادران رزمنده تعریف میکند:
در یکی از روزها که بصورت کاملا اتفاقی شهید سید عادل العوادی را سوار ماشین میکند تا به منزل برساند، در طول مسیر به عکس یکی از شهدای سومر برخورد میکنند، در همان لحظه سید عادل به طرز عجیبی شروع به اشک ریختن میکند.
راوی میگوید: من با خودم گفتم همه ما تحت تاثیر عکس شهداء قرار میگیریم اما این واکنش سید عادل عجیب است. این نوع اشک ریختن باید دلیلی داشته باشد. در همان لحظه سید عادل از من خواست که همانجا توقف کنم، خیلی کنجکاو شدم که دلیل این توقف و گریه های بی امان را بدانم.
گفتم: سید عادل ما که هنوز به مقصد نرسیده ایم، اجازه بدهید شما را به منزل برسانم. وقتی ایشان متوجه اصرار و پافشاری من شد، گفت: این شهید به من وصیت کرده که مراقب فرزندان یتیم اش باشم، و فردا من عازم جبهه هستم بنابراین تصمیم دارم قبل از عزیمت به جبهه مبلغی را جهت کمک هزینه معیشتی به دستشان برسانم و با قلبی آسوده و خیالی راحت عازم جبهه شوم.
بدین ترتیب فرمانده سید عادل به جبهه های نبرد شتافت تا به دوست شهیدش که سفارش یتیمان اش را به او کرده بود ملحق شود، و در نهایت سید عادل نیز فرزندان یتیم خود را به جمع فرزندان دوست شهیدش اضافه نمود.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد عزيز هاشم عزيز الناجي
الولادة : 1982البصرة
الشهادة :10-4-2016 كركوك قاطع البشير

دخل معهد النفط و تخرج سنة 2003 و تعيّن في شركة نفط الجنوب سنة 2005

اكمل الدراسه و حصل على شهادة البكالوريوس سنة 2012

كان احد اعضاء هيئة قمر بني هاشم و كان عملة معهم هو حماية زوار الاربعين

في تاريخ 6-10-2015 اكمل فترة التدريب و في حزيران 2015 قام بتدريب الشباب من ابطال الحشد الشعبي وحصل على شهادة شكر و تقدير و عندما كان صائماً في شهر رمضان كان يخرج من العمل و من ثَمّ يذهب الى تدريب المجاهدين

اختار صنف مكافحة المتفجرات واشترى من امواله الشخصية جهازًا متطورًا لكشف الألغام والعبوات الناسفة

أصيب بغاز الكلور و على اثره تم معالجته في البصرة

استشهد في قاطع البشير اثر تصديه واخوته المجاهدين لعناصر الارهابية وبقي جثمان الشهيد مدة 20 يوم في ارض المعركة وبعد تحرير البشير قامت قوات الحشد الشعبي بإخلاء جثة الشهيد

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

In 2003 he was admitted to the Petroleum Training Institute, after two years he worked with the South Oil Company. In 2012, he obtained a bachelor’s degree after he decided to complete his studies.

Participated in volunteer organizations, where he joined the Qamar Bani Hashem Society, where he worked to protect visitors in the fortieth visit (approximately 10 million visitors visit Iraq each year from all countries of the world where they go to the holy city of Karbala).

After two years when the terrorists invaded large areas of Iraq, Aziz volunteered to defend the homeland and after completing the training and had to experience in it, he trained youth volunteers in the popular crowd and received a certificate of appreciation.
In Ramadan, where Muslims fast, Aziz used to do his work and after he finishes he returns to train the fighters despite his fasting.
He joined the Department of Anti-explosives and bought his own money advanced device works to detect mines.
He was wounded after a chlorine gas attack and was treated in his city of Basra.
He participated in the battles and was martyred in the Al-Bashir region. His body remained for 20 days on the battlefield and after the liberation of the city, the popular crowd fighters managed to evacuate his body.
Today marks the martyrdom anniversary
The martyr
Azez was born in basra 1982 , and martyred in kurkuk city 2016 .

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهید عماد نجم عبود العقابی
ولادت : بغداد ۱۳۶۸
شهادت : مکحول ۱۳۹۶/١/١٧

شهید قبل از اینکه به مدافعین اسلام و مقدسات در سوریه ملحق شود در بسیاری از نبرد ها شرکت کرد.
وی در تعدادی از نبرد ها جراحات زیادی دید، و نقش برجسته ای در آزادسازی آن مناطق ایفا نمود.
یک بار گلوله ای به دستش اصابت کرد و بعد از به دست آوردن سلامتی اش با شوخی و با لحجه جنوبی زیبا به دوستانش گفت: "این تیرانداز نامجرب بود، اگر بلد بود کمی دستش را بالاتر می گرفت و پیشانی ام را هدف قرار می داد"
پس از بهبود کامل، به میادین افتخار بازگشت و در اثر سقوط موشک در نزدیکی وی، مورد اصابت چند ترکش قرار گرفت؛ همیشه میگفت:《او که دوستم ميدارد شهادت را برایم میخواند، منطقی است که عملیات ها تمام شود و شهید نشوم! و خیلی معمولی در یک حادثه رانندگی بمیرم !》
او همیشه برای نائل شدن به شهادت آماده بود. هفت روز قبل از شهادتش گفتگویی بین او و برادرش (عمار) و پدرش رد و بدل شد، عمار به او میگفت : "از بس که زخمی شدی قلبمان از جا کنده شد، یا شهید میشوی یا ساکت در خانه می نشینی"
شهید با لبخندی زیبا جواب داد: "سومین بار دیگر شهید می شوم و پیکرم را روی ماشین با پرچم عراق به شهر می آورند"
پدرش گفت : "تو دوبار است که زخمی می شوی تو مقصر نیستی"
شهید خندید و گفت: " همین که گفتم إن شاء الله سومین بار دیگر شهید می شوم. "
هنگامی که شهيد به جبهه در رشته کوه های مکحول پیوست همه چیز منتظر سید نور (فرمانده گروه) بود از جمله گلوله ها، ترکش ها و تله های انفجاری؛ پس به مدال افتخاری که برایش صبر می کرد رسید و به دوستان شهید خوشبخت و همراهان نیک اش پیوست.

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد سيف ياسين صالح الحمدي
الولادة: البصرة 1989
الشهادة: هياكل الفلوجة 2016/3/19

كان لسيف هواية التطلّع إلى السماء، رصد الطيور ومحاولة اقتناصها، يقضي ساعات وأيام خارج البيت، يمرّن نفسه على مطاردة ذوات الأجنحة المحلقة، حملت رائحته نسمات الأهوار وترك أثر أقدامه على جنباتها، بالنجم يهتدي طُرقها الشائكة، كان دليل الضائعين في مياهها، بين قصبها وبرديها، براعته في القنص جعلته يملأ حيزاً مهماً ضمن تصنيفات الحشد الشعبي، ولكون هذه المهمة تحتاج الصبر الطويل والدقة اللامتناهية بتحديد الهدف فكان بها سيف الصياد الماهر كفيل.
انضم في بادئ الأمر ضمن صفوف احدى الوية الحشد الشعبي،
بقي هناك في حماية مرقد الإمامين العسكريين (ع) لأشهر معدودات، كان الوضع مستقراً بعض الشيء، بينما كان سيف مغموراً بحماسٍ شديدٍ للنزال، لهفةٌ طاغيةٌ للمناطق الساخنة، نقلتهُ تلك اللهفة للسواتر الأمامية في (جرف النصر) حينها انضم لتشكيل آخر، حال انضمامه عمل مقاتلاً، وبعد أن أُكتشفت براعتهُ في تصويب الأهداف، نُقِلَ منها إلى صنف القناصة، استلم السلاح، وبسم الله بدأ يُسدّد الرميات، كلما أصاب منهم تنفّس الصعداء، وهذا يعني زوال غمامة شؤم سوداء تسبّبت في الظلام من حولنا، لم يكن (سيمو هايه) القناص الفلندي الذي احتل مركز الصدارة في عدد رمياته الصائبة، لأنه لم يكن يطمح لألقاب دنيوية، كان كتوماً، فكلما سأله أحدهم كم عدد حصاد قناصك؛ يشيح بوجهه ،يتفلّت عن الجواب، ويقفل أبواب الحديث بلم أقتلْ أحداً، يُحاصر مرة أخرى بالسؤال فيبوح بالسر وراء كل هذا التكتّم، الإنسان مكرم يا إخوان، هم وإن كانوا يختلفون عنا في العقيدة إلا أنه لا ينبغي التباهي بعدد قتلاهم، إنه نوع من الرياء، يستوجب سلب التوفيق الإلهي.

لطالما أخفى عدد قتلاه، لكن هنالك من أحصى من مرافقيه، كان آمر كتيبة القناصة، بعد تقصّي الاحصائيات الصحيحة؛ حصلوا على شهادة تقول أنه قتل حوالي 480 ارهابياً

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

Saif had a hobby of looking to the sky, observing birds and trying to catch them, spending hours and days outside the home, practicing himself to chase Winged birds, his smell loaded the breezes of marshes and left the footprints on its sides, He was guided by the star in its thorny ways, he was the guide of those lost in its waters, between cane and papyrus.
His ingenuity in sniping made him fill an important space within the rankings of the popular crowd, and because this mission required long patience and infinite accuracy to determining the target, saif was a skilled hunter in it.
In the beginning, he joined the ranks of one the brigades, stayed there in the holy samara city to protect the shrine of the two alaskrian-imams for a few months, the situation was somewhat stable there.
While Saif was overwhelmed with enthusiasm for the battle, Great eagerness for the hot spots, this eagerness carried him to the front berms in Jurf al-Nasr (the Babylon city). Then he joined to another Brigade, once he joined, worked as a fighter.
And after discovering his skill in aiming the targets, he was transferred from it to the sniper’s class, received the weapon, and in the name of God (Allah) he began to aim the throws, whenever he hit them breathing a sigh of relief, and this means the disappearance of a cloud of darkness that caused the darkness around us.
he wasn't Simo Hae, Finnish sniper who took the lead in the number of right throws, because he did not aspire to worldly titles, he was secretive, so whenever someone asked him how many harvests your sniper? He looks away, escapes the answer, and closes the conversation, saying I didn't kill anyone!
He is surrounded again by the question, and reveals the secret behind all this discretion, saying: "The human is honored. Brothers"! If they differ from us in the belief but it should not brag about the number of dead, it is a kind of hypocrisy that necessitates the dispossession of divine conciliation.
He has always hidden the number of dead but there are those who count the number from his companions, He was a sniper battalion commander, after investigating the correct statistics, they obtained a testimony showed that he had killed about four hundred and
eighty terrorists militants.

Today we remember the martyrdom
of
Saif Yassin Al-Hamdi, was born in Basra, 1989

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت شهيد ابراهيم حمدى شغانبى
ولادت : بصره ۱۳۵۲
شهادت: ثرثار ۱۳۹۴/١٢/٢٢

ابراهیم از سن پانزده سالگی تا سرنگونی رژیم بعثی در عملیات های نظامی شرکت کرد و در جریان مبارزه با حکومت دیکتاتوری سابق، سه برادر خود را از دست داد.او با کسب درجه سرگردی بعنوان افسر در وزارت کشور، و مدیر اداره ثبت احوال در منطقه "نشوه" در شرق بصره کار میکرد، و طبق ضوابط قانونی قادر به شرکت در جنگ با عناصر تروریستی نبود، با این وجود، توانست در مدت زمان مرخصی اش با پیوستن به حشد الشعبی [مبارزان نیروهای بسیج مردمی] در مبارزه علیه تروریست شرکت نماید.شهید ابراهیم در طول زندگی خود برای کمک به خانواده های شهداء تلاش کرد و پس از کسب مقام رفیع شهادت، افراد بسیاری به دیدار خانواده شهید ابراهیم رفتند و خدمات ارزنده او را یادآور شدند.همسر یکی از شهدا نقل می کند: "شهید ابراهیم هر ماه به دیدار ما می آمد و مقداری وجه نقد به ما تقدیم میکرد".
درود بر شهید ابراهیم

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد عباس جاسم الموسوي
الولادة :البصرة 1999
الشهادة:2016/3/10 تلال حمرين

شهيدٌ محبوب منذ الصغر معروفٌ بالغيرة و الشهامة التي اكتسبها من حامل اللواء أبي الفضل العباس عليه السلام
بعد اعلان فتوى الجهاد الكفائي التحق ضمن صفوف الحشد الشعبي فشارك مع فصائل عديدة و بعد التدقيق في هويات المجاهدين
للتأكد من أعمارهم تبين أن سن عباس أصغر من المطلوب فرفضوا مشاركته في قتال عناصر (د ش) التكفيرية ، و بعدها قرر عباس أخذ هوية أخية الأكبر و جعل صورته فيها من أجل أن يتم قبوله ضمن صفوف الحشد الشعبي.
التحق بالدورات العسكرية، حيث كان والده يقول له: [أنت مازلت صغيراً على مثل هذه الدورات]فكان يقول له : [إنها دورات عسكرية فقط يا أبي]
في أحد الأيام التحق صديقه إلى الجبهة و رزقه الله وسام الشهادة ،فحزن عليه كثيراً ، و عندما سئل عن سبب حزنه ، قال:[ أنا حزين لأنه نال وسام الشهادة قبلي]
يقول الشهيد( سجاد ) خال الشهيد السيد عباس:
[ كان من المقرر أن نذهب إلى الصقلاوية فقال عباس: يا خالي لنذهب الى تلال حمرين.فقلت له:لماذا؟ فقال بلهجته العامية الجميلة:(خالي نريد نسمع الطگ]
و أضاف خال الشهيد و نحن على الساتر سمعت صوت إطلاق نار بأتجاهنا فرأيت عباس سقط على الأرض فهرولت إليه مسرعًا و جلست بجانبه و شاهدت الرصاصة قد اخترقت رأسه،فنقلناه في الإسعاف ، و لخطورة الإصابة نال الشهادة في الطريق إلى المستشفى
من وصيته لأمه [ اذا نلت الشهادة أطلب منكِ وضع صورتي على حائط منزلنا ، و إذا أحضروني إلى المنزل شهيداً لا تبكي و انثري الحلوى على قبري]
فكان له ذلك عندما جاؤوا به فاستقبلته أمه قائلة: [اهلاً بك يا من فديت نفسك للحسين]و طلبت من الحاضرين عدم البكاء متأسية بسيدتها الحوراء زينب عليها السلام

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

He was loved since childhood, known as the jealousy and the magnanimity that he acquired from Imam Abi Al-Fadl Al-Abbas (one of the heroes in Islamic history known as courage), after announcing the fatwa of the holy defense (announcement by the spiritual authorities in Najaf to defend the Iraqi lands), joined the ranks of the popular crowd.
The identity of the fighters was checked, and it turned out that Abbas was younger than required, and they refused to participate in the fight against the terrorists, What Abbas did was surprising, he took the identity of his older brother and made his picture there to be accepted among the fighters.
He joined the military training where his father said to him, "You are still young on this matter" where he was answering "dad. It’s just military training”!
One day the news of the martyrdom of one of his friends arrived, grief on him, and when asked about the cause of all this grief said “I'm sad because he won the honor of martyrdom before me”
His uncle says We were scheduled to go to Saqlawiyah Abbas said “Let's go to the Hamrin hill” and I answered him: Why? He answered with an Iraqi accent “We want to hear the voices” (a phrase that means we want to see the battle).

In his martyrdom accident, his uncle said “We were at one of the barriers, I heard gunshots towards us, I saw Abbas fall to the ground and I ran to him quickly”
He continues to say “I sat next to him and saw the bullet pierced his head. We took him to the ambulance, but he died on the way to the hospital”

From his commandment to his mother, he says “Mom, if I was martyred in the battle, put my picture on the wall of our house, and if they bring my dead body to the home as a martyr, I hope you will not cry over me and sprinkle sweets on my grave”

And this happened to him, when his mother greeted him saying "Welcome, oh son ...who sacrificed for the imam Hussein”, and she asked the mourners not to cry as Mrs. Zainab (granddaughter of the prophet Mohammed).

Today we remember the martyrdom
of
Abbas Jassim AL-musawi
Birth Date: 1999
Birth place:Basra
Martyrdom place: Hmrin Hills
Martyrdom Date : 10-Mar-2016

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت شهيد قاسم محمد الجوازرى
ولادت : استان بابل ۱۳۷۲
شهادت : موصل ۱۳۹۵/١٢/٩

او همیشه بدون دستمزد فعالیت‌های جهادی انجام می‌داد. در دوران مرخصی‌اش ساختمان سازی می‌کرد تا بخشی از درآمد آن را به خانواده‌اش بدهد و بخش اندکی از آن را برای رفتن به جبهه کنار بگذارد.
هنگامی که عملیات تلعفر آغاز شد، فرماندهی دستوراتی برای جلوگیری از حضورش در خط مقدم صادر کرد، چون او به طور رسمی در حشد الشعبی ثبت‌نام نشده بود؛ به همین خاطر فرمانده هنگ از او خواست تا پشت جبهه بماند. با شروع عملیات، بدون اطلاع فرماندهی، مخفیانه سوار چرخ یدکی لجستیکی شد و به خاکریزهای جلویی رسید. همان زمان هواپيماى بدون سرنشين‌ جنگى دشمن بالای سر رزمندگان در حال پرواز بود؛ او شتاب کرد و سلاح دوشكا گیرآورد و به سمت هواپيما بدون سرنشين دشمن شلیک کرد، اما بمباران امانش نداد و او را به سرعت سوی آسمان‌ها پرواز داد...

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد علاء سالم المنصوري
‎الولادة: البصرة 1979
‎الشهادة : الحويجة 2018/2/18


إلتحق الشهيد بعد سنتين من إصدار الفتوى المباركة في إستخبارات الحشد الشعبي

من مواقفه
كان عند ذهابه إلى عوائل النازحين يعطيهم معطفه لأطفال النازحين في فصل الشتاء لكي تقيهم من البرد ..

وعند أستجوابه لأسرى الارهابيين كانوا بعض الدواعش يشتمون الشهيد فكان الشهيد يعاملهم بحسن الخُلق و يقول لهم نحن أولاد علي(عليه السلام )كان يقول لأصدقاءه يجب علينا أن نعاملهم معاملة الأسرى ..

وعندما يتم العثور على أجساد عناصر الارهابية كان الشهيد يقوم بدفنهم ..

وأيضاً يدفع مبالغ مالية للعوائل المتعففة و يتردد على المساجد و يزور الجرحى و يشارك في تشييع الشهداء
كان كثيرًا يتكلم عن الشهادة و كان يقسم قسم( أنني سوف أنال الشهادة)
نال شرف الشهادة مع سبعة من أقرباءه المجاهدين أثناء تنفيذ عملية نوعية أثر أشتباك مع العدو في قاطع عمليات الحويجة..

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

The martyr joined two years after the blessed fatwa was issued in the crowd intelligence,
Narrated about him, when he was going to the families of the displaced, he gave them his coat to the children in the winter season, in order to protect them from the cold.
When he interrogated terrorists, some of them insulted him, the martyr treated them with good manners and told them that we are the Sons of Ali(peace be upon him). He used to tell his friends: We must treat them as prisoners.
When he found the bodies of terrorists, he was working to bury them.
He also pays money to needy families, visits mosques, visits the wounded, and participates in the funeral of martyrs
He used to talk a lot about martyrdom and he used to swear (I will get martyrdom)

He won the honor of martyrdom with seven of his Fighters relatives during the implementation of a specific operation that led to a violent clash with the enemy in the Hawija sector.

Today we remember the martyrdom
of

The martyr Alaa Salim Al-Mansori
Birth Date: 1979
Birth place: Basra
Martyrdom place: Al-Hawija
Martyrdom Date : 18-Feb-2018

Читать полностью…

مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء

سالگرد شهادت
شهيد علی عبدالرزاق الحیدری
ولادت: بصره ۱۳۷۲
شهادت: موصل ۱۳۹۵/۱۱/۲۵

در خانواده‌ای جهادی و مبارز علیه رژیم پیشین بعث، به دنیا آمد. پدر و برادرانش همگی رزمنده بودند. او از سن هفت سالگی نماز می‌خواند‌. علی یکی از اعضای انجمن سادات آل حیدری مشعشعیه بود. از فعالیت‌های این انجمن، حمایت از خانواده‌های بی‌بضاعت و مراقبت از بیماران و کمک به ازدواج جوانان بود.
او از تاسیس‌کنندگان موکب «جوانان حسین علیه السلام» بود که مراسمات عزا برپا‌می‌کردند؛ همچنین موکبی برای خدمت به زائران امام حسین(ع) در بصره برپا کرده‌ بود. او هر اربعین از بصره تا کربلا برای زیارت امام حسین(ع) پیاده می‌رفت.
همیشه به مادرش می‌گفت: «اگر خدا من را دوست می‌داشت، سرباز امام مهدی(عج) و شهیدم می‌کرد و من را پیش او می‌برد.»
به او لقب علی اکبر داده بودند؛ بس که شجاع و بی‌باک بود! در جبهه «جبال مکحول» در محلی به نام «العش» توقف کرده بودند که یک تک‌تیرانداز به طرف رزمنده‌ها شلیک کرد. شهید سید علی و چند نفر از رزمنده‌ها بلند شدند و رجز‌هایی به تمسخرِ تک‌تیرانداز تروریست خواندند!
هم‌رزم و رفیق شهید علی، تعریف می‌کند که درگیری شدیدی در منطقه‌ی جنگی «عین الحصان» درگرفت و تعداد زیادی از رزمنده‌ها طی آن درگیری به شهادت رسیدند. فقط سید علی و رفیقش شهید علی‌محمود ‌و رزمنده‌‌ی دیگری در خاکریز باقی مانده بودند و مانع پیش‌روی تروريست‌ها می‌شدند. شهید علی با اسلحه «بی کی سی»‌اش به دشمن تیراندازی کرد؛ اما ناگهان اسلحه از کار افتاد. او سلاح را به زمین انداخت که دوباره به کار بیوفتد؛ دوستش فریاد زد: «عقب‌نشینی کن سید!» شهید سید علی رو به رفیقش کرد و گفت: «نه عقب نشینی نمی‌کنم! ما سیدیم و این جنگِ حفظ ناموس ماست!»
او مدام زمزمه‌ی یا زهرا و یا مهدی به لب داشت تا آن که به شهادت رسید و پیکر پاکش برای یک روز روی زمین دشمن باقی ماند.

Читать полностью…
Subscribe to a channel