🔴علایم خستگی
🔺اعتماد ۱۶ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘نقد سیاستهای جاری را از یک منظر متفاوت نیز میتوان انجام داد. اقدامات مداخلهجویانه، متکی بر مجازات، نظارت بیش از اندازه و حتی غیر ضرور و نیز شیوههای تقابلی و پرهیز از گفتگو، نخ تسبیح سیاستهای جاری در بیشتر حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاست خارجی است. از صبح که اخبار را پیگیری میکنیم در هر زمینهای با مصادیقی از این رویکرد مواجه هستیم.
🔘در اقتصاد قیمتگذاری و تعزیرات، دخالتهای دستوری ارکان اساسی آن هستند، و جالب اینکه همه میدانند این سیاستها نه دردی را دوا میکند و نه چنان که باید و شاید اجرا میشود و از همه بدتر اینکه نتیجه آن توزیع رانت و فساد و ناکارآمدی است. از نرخ سودهای بانکی گرفته تا نرخ ارز، تا سیاستهای بورسی، و نرخ مرغ و تخم مرغ و آب و برق و گاز و بنزین تا نرخ بلیط هواپیما و نرخ گندم، و جالبتر از همه تعیین نرخ برای اجاره و تهدید بنگاههای مسکن، نرخ خودرو و شیوههای مسخره در فروش آن، تا نرخ مدارس غیر انتفاعی و... در واقع جایی نیست که حکومت محترم دخالت نکند.
🔘این نرخگذاریها به طور طبیعی باید همراه با ضمانت اجرا و تهدید و ارعاب و مجازات باشد و گروههای نظارتی متعدد نیز بر آن نظارت کنند، و طبیعی است که لفت و لیسهای فراوان در اجرای این دو مرحله رخ میدهد، و در نهایت هم جز دردسر و گرانی چیز دیگری نصیب مردم نمیشود و شاید بتوان گفت که همه اینها نوعی بازی و توزیع رانت است و در پایان هم به سر ملت منت میگذارند که اگر ما نبودیم!! قیمت مرغ به جای ۱۰۰ هزار تومان ۱۸۰ هزار تومان میشد،. در حالی که اگر آنان نبودند، قیمت مرغ آلان زیر ۲۰ تومان بود!
🔘در حوزه اجتماعیات نیز با همین وضع سر و کار داریم، حجاب و فرزندآوری دو نمونه دم دست آن است و البته در سایر موضوعات هم همین است. مسأله این نیست که حجاب و فرزندآوری خوب یا بد است. مسأله این است که اینها را نمیتوان با برخورد و نظارت احضار و جریمه و زندان و... حل کرد. اینکه هر کس آزمایش حاملگی او مثبت شود میرود در لیست نظارتی که مبادا سقط جنین کند. بله سقط جنین غیر قانونی و بد است، ولی خیلی چیزهای دیگر هم هست که حکومت نمیتواند با این شدت وارد آنها شود و عملیات نظارتی را پیش ببرد.
🔘در مورد مواجهه با حجاب نیز هر روز اخباری از بستن اماکن و کافهها و فروشگاهها و ارایه لوایح عجیب و غریب و... میشنویم که گویی کل حکومت کار دیگری جز پرداختن به این مسأیل ندارد، و همه توان خود را بسیج کرده که آنها را حل کند، و جالب این که بدتر هم میشود.
🔘اگر همین سه مورد فرزندآوری، حجاب و قیمتگذاری را در نظر بگیریم، شاید ۹۵ درصد توان فکری و نیروی حکومت را مشغول خود کرده است و هر روز هم باید بودجه و منابع و نیروی بیشتری را صرف این کارها کند و تمام حکومت را مستهلک و فرسوده میکند، و در پایان هم هیچ، تأکید میکنم هیچ دستاوردی ندارد، جز اینکه فاصله خود با مردم را بیشتر کرده است.
🔘در حوزه سیاست و رسانه و فرهنگ هم عیناً همین شیوهها رایج است. هر روز اخباری از پروندههای جدید برای زنان، وکلا، روزنامهنگاران، فشارها به روزنامهها، سانسور کتاب و برخورد با هنرمندان و... میشنویم که کل جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. آخرش هم نتیجه چه میشود؟ اینکه برای مقابله با شادیهای مردم، جشنهای مشابه مذهبی راه میاندازند و با افتخار میگویند که: «ابتکار عمل جریان شادی و نشاط جامعه به دست جبهه انقلاب افتاده است.» یعنی تازه میشوند مثل همانها که محکومشان میکنند. همه مسأله همین است که کسی از خودشان میداندار باشد.
🔘متأسفانه در حال فرسوده کردن دستگاه قضایی هم هستند، دستگاهی که باید فصلالخطاب جامعه باشد، در حال تبدیل شدن به نهادی است که یک طرف منازعه است.
🔘از همه اینها بدتر، برخوردهایی است که در دانشگاه با دانشجویان و اساتید میکنند. آییننامههای انضباطی نادرست و تضییعکننده حقوق دانشجویان و استادان مشکلی را حل نمیکند. مقابله با خواست عمومی دانشجویان مثل استفاده از چاقو برای بریدن آهن است که به سرعت آن را از کار میاندازد. خودشان ۷۰ تا ۸۰ درصد دانشجویان را معترض میدانند بعد در صدد مواجهه سختافزاری با این پدیده هستند!
🔘این وضعیت در آموزش و فرهنگ نیز وجود دارد. فقدان عناصر ایجابی برای محتوای کتابها، نداشتن آموزگار و استادان مجرب که همسو با ارزشهای رسمی باشند، آنان را به سوی تخریب هر چه بیشتر محتوای کتابها و یا اخراج و بازنشسته کردن استادان و جذب افراد همسو ولو بیسواد واداشته است. که این امر خطرناکی است.
🔘در هر حال این شیوه حکومتداری نیست. تمام قدرت حکومت را در تقابل با فرآیندهای اصلی جامعه بسیج و مستهلک و فرسوده میکنید. زمانی میرسد که خودتان هم خسته خواهید شد. که علایم خستگی هویدا است.
⭕️معمولا رهبران سیاسی فرصت و امکان مدلل کردن رویکردهایشان را ندارند و چنین انتظاری هم نباید داشت. کلیات را میگویند و طرفداران آنها را تبیین میکنند.
بنده تا کنون ندیدهام که کسی از طرفداران نظام، فراتر از تبلیغات این کار را در سطح شایسته و نه تبلیغاتی برای مواضع رهبری انجام دهد.
.
از این رو اولویت اول نظام سیاسی پیدا کردن کسانی است که با این رویکردها موافق بوده و آنها را بفهمند و قدرت تبیین کنندگی آنها را داشته باشند و الا این رویکردها در سطح کلیات باقی میماند و به هیچ اقدامی تبدیل نخواهد شد.
ساختار سیاسی ایران از نظر مدافع تبیینگر زیر خط فقر قرار دارد.
🔴تکملهای بر یک توییت
پس از انتشار این متن یکی از دوستان که در حرفه ساختمانسازی فعال است توضیح زیر را برایم ارسال کرد.
سلام
در مورد این مطلب شما، جالب است که بدانید، از بابت این پول گزافی که میگیرند خدماتی هم به سازندگان نمیدهند و واقعا پول بابت هیچ است.
شنیده ام این مبلغ جهت تسویه حساب میان شهرداری و بیمه است و هیچ ربطی به ساختمان ساز و کارگران پروژه ندارد، و صرفا پرداختش با ساختمان ساز است.
🔘امیدوارم بیمه در مورد حجم دریافتی از این راه و خدماتی که ارائه میدهد توضیحی بدهد.
همچنین دوست دیگری که در حوزه تامین تخصص دارد و فعال است پاسخ مفصل زیر را فرستاد. که در پایان هم جمعبندی خودم را تقدیم میکنم.
https://telegra.ph/تکمله%E2%80%8Cای-بر-یک-توییت-06-02
⭕️آیا این اقدام در جهت مهار تورم و تسهیل ساخت مسکن است؟ ۵۰ برابر افزایش قیمت از طرف دولت؟ باور کردنی نیست. ظاهراً هر بخش دولت فقط دنبال کسب درآمد برای خودش است. کاش حق بیمه میگرفتند، خدماتی درخور و متناسب هم میدادند.
Читать полностью…🔴فقر صدا ندارد، فریاد میزند
🔺اعتماد ۹ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یادداشت دو روز گذشته با عنوان «چرخه ویرانگر فقر» موجب شد که دوست روزنامهنگاری پرسشی را طرح کند و خواست که اگر لازم بود پاسخ آن را عمومی دهم.
🔘وی گفت؛ برخی افراد نسبت به ابعاد فقر در ایران نظر متفاوتی دارند و معتقدند که، اگر فقر هست، پس چرا چند میلیون نفر خودرو ثبتنام میکنند؟ یا چرا دلار و طلا میخرند؟ یا در بورس شدیدا فعال هستند؟ یا در روزهای تعطیل جادههای شمال و جنوب کشور ترافیک اعصاب خردکن است و...؟ آیا اینها نشانههای رفاه نیست؟
🔘پاسخ به این پرسش هم جدلی و هم تحلیلی است. پاسخ جدلی این است که اگر اینهایی که ذکر شد، نشانه وضعیت قاطبه مردم است، باید اعتراضات را نیز نشانه اعتراض اکثریت قاطع ملت دانست، در حالی که میدانیم ماجرا تا حدی متفاوت است.
🔘اگر گفته میشود که فلان قدر دلار لای متکا یا در خانه هست یا فلان مقدار طلا در دست مردم است یا در تعطیلات جاده شمال ترافیک میشود، اینها نه نشانه ثروت است و نه نشانهای از وضع همه یا اکثریت مردم. کافی است ۵ درصد خانوارهای کشور چنین باشند، که حدود ۴ تا ۵ میلیون نفر میشوند، و هنگام تظاهر رفتارشان، بسیار چشمگیر هستند.
🔘مثلاً همین اعتراضات یا راهپیماییها که حد فاصل میدان فردوسی تا آزادی را پر میکنند یا مصلا و تمام اطرافش پر میشود، از دویست و سیصد صد هزار نفر نمیگذرد. تازه پُر پُر چنین است. همین امروز اگر واردات آزاد شود صدها و شاید چند هزار خودروی آخرین مدل پورش و مازراتی وارد کشور میشود، آیا این دلیل رفاه و ثروت عموم مردم است؟ همین الان ویلاها و آپارتمانهایی در تهران هست که در بیشتر کشورهای غربی هم نیست آیا این نشانه رفاه است؟ یا نشانه نابرابری و قرینهای بر فقر عمومی؟
https://telegra.ph/فقر-صدا-ندارد-فریاد-می%E2%80%8Cزند-05-29
🔴الزامات خروج از چرخه فقر
🔺اعتماد ۸ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘در یادداشت دیروز به ویژگیهای عام وضعیت فقر در ایران اشاره شد. در این یادداشت به برخی دیگر از ویژگیهای این پدیده شوم سپس الزامات خروج از آن اشاره میشود.
🔘یکی از مهمترین شاخصهای اجتماعی و اقتصادی در هر جامعه ضریب اِنگل است. منظور سهمی است که هر خانوار از کل درآمد خود را صرف خورد و خوراک میکند. در اقتصادهای بَدَوی شاید بخش اعظم درآمد خانوار صرف تغذیه میشد، ولی با توسعه جوامع این رقم کمتر و کمتر شده است. برای نمونه دهک دهم شهری که ثروتمندترین هستند، حدود ۱۹ درصد هزینههای خود را صرف مواد غذایی میکنند ولی این رقم برای دهک دهم که فقیرترین است به حدود ۴۰ درصد هم میرسد.
🔘این ضریب برای کل مردم و در ۷ سال گذشته حدود ۴ درصد افزایش یافته است که نشانهای از افزایش فقر است. ولی مسأله این است که با رشد سریعتر قیمت مواد غذایی، مردم از یک سو میزان کمتری مواد غذایی مصرف میکنند به طوری که متوسط کالری مصرفی مردم در این سالها ۱۱ درصد کاهش یافته و به خط قرمز ۲۱۰۰ کالری در حال نزدیک شدن است.
🔘همچنین کیفیت مواد غذایی مصرفی نیز کاهش یافته و مواد پروتئینی در سبد خانوار بسیار کم شده است. محاسبات مرکز پژوهشهای مجلس نشان داده که اگر کالری مورد نیاز روزانه را ۲۱۰۰ کالری در نظر بگیریم، میانه کالری دریافتی در حال نزدیک شدن به حداقل کالری مورد نیاز است. این به معنای وجود تعداد زیادی از مردم است که در حال حاضر زیر این میانه قرار دارند.
🔘یکی از نکات جالب، بیشتر بودن تعداد کودکان خانوادههای فقیر است ولی مهم اینکه با گذشت زمان خانوارهایی که فقیرترند، به نسبت بیشتری فرزند هم میآورند، بنابراین سیاست فرزندآوری تا هنگامی که مسأله فقر به صورت ریشهای حل نشود، موفق نخواهد شد و فقط به جمعیت فقرا اضافه و چرخه فقر را تشدید میکند.
🔘پرسش اساسی این است که راه برطرف کردن و ریشهکنی فقر چیست؟ در اینجا چندین عنوان کلی را مختصر شرح میدهم.
🔘اول باید به از میان بردن فقری که ناشی از عوامل فردی است پرداخت. یعنی فرد و خانواده به علل وجود ضعفهایی، در چرخه فقر میمانند. برای این کار باید فرصتهای آموزشی مناسب برای فرزندان آنان فراهم کرد. البته نه این آموزش کمارزش و حتی زیانبار موجود را.
🔘آموزش جدید با توانمندسازی افراد در کنار فرصتهای مناسب برای ورود به بازار کار و مراحل بالاتر. همچنین عرضه خدمات بهداشتی و درمانی یک امر ضروری است تا افراد به دلایل بیماری و درمانی زمینگیر نشوند و به چرخه وحشتناک فقر سقوط نکنند. پس راه حل اصلی برای افراد، توانمندسازی است.
🔘در گام دوم و پیش از هر اقدامی باید در جهت پایان دادن به تحریمها اقدامات موثری انجام داد. آمارهای رسمی نشان میدهد که افتادن مردم زیر خط فقر با تحریم، همبستگی شدیدی داشته است.
🔘سپس و در سطح جامعه باید سهم نیروی کار در ارزش افزوده بیشتر شود. اینکه دولت با تورم ۵۰ درصدی دستمزدها را فقط ۲۰ تا ۲۷ درصد افزایش میدهد، در حالی که درآمدهای نفتی هم خوب بوده، به این معناست که سال جدید وارد یک شیب تند فقر و رشد نابرابری خواهیم شد.
🔘به علاوه کاهش حداقل دستمزد به نصف رقم رسمی تحت عنوان ساختار شغلی استاد/شاگردی این شیب را تندتر میکند. ولی اصلاح این موارد به تنهایی هم مشکلی را حل نخواهد کرد. باید شرایط کسب و کار و شاخصهای آن، چنان بهبود یابد که سرمایههای داخلی و خارجی به سوی تولید جذب شوند و اشتغال ایجاد گردد.
🔘در سال گذشته کمتر از ۲۷۰ هزار شغل ایجاد شده که در بخش صنعت بسیار کم بوده و فقط ۳۳ هزار شغل در این بخش ایجاد شد، که ناامیدکننده است. پس مسأله اصلی افزایش سرمایهگذاری و سپس رشد اقتصادی است که به نظر میرسد برای آنها هیچ ایده و برنامه روشنی وجود ندارد.
🔘اقدام بعدی، جلوگیری از تورمهای بالا است. تورم بیش از هر چیز دیگری فقر را در کوتاهمدت تشدید میکند، و با افزایش آن فقرا تحت فشار بیشتری قرار میگیرند، و شواهد و قراین کافی برای اینکه این شاخص نیز مهار خواهد شد دیده نمیشود.
🔘حذف فقر نیازمند جامعه قدرتمند و زیرساختهای مناسب مثل نهادهای مدنی و اینترنت و... است. تقریباً این دو مورد مهم در دولت جدید با بیمهری مواجه، و ذیل نگاه امنیتی به حاشیه رانده شدهاند و این برای آینده کشور و فقرا خطرناک است. البته آنچه که گفته شد کلیات و رئوس اصلی بود، که جزییات چنین برنامهای را کارشناسان به خوبی شرح میدهند.
🔴چرخه ویرانگر فقر
🔺اعتماد ۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از مشکلات روزنامهنگاران برای نوشتن در ایران، برچسبهای جناحی و سیاسی بر مطالب آنان است. از آنجا که سیاستمداران به طور متعارف مشکلات رقبای خود را برجسته و نقاط ضعف خود را نفی میکنند و برعکس؛ تصور این است که روزنامهنگاران نیز باید چنین کنند، در حالی که واقعیت چنین نیست و فارغ از اینکه چه جناحی در مصدر کار باشد، باید حقایق را منتشر و تحلیل کرد. البته ممکن است برحسب سلایق و علایق این کار قدری سوگیرانه انجام شود، ولی نباید حقیقت را فدای سیاست کرد.
🔘یادداشتهای انتقادی بنده نیز مشمول این رویکرد ناصواب میشود و طرفداران دولت نگاه سیاسی به آن میکنند. در حالی که مسأله طرح حقیقت اجتماعی است، و باید رویکرد خود را اصلاح کنند، و خود را از شناخت این حقایق محروم نکنند. در این یادداشت به طور مختصر به مسأله فقر و کم توجهی به آن اشاره میکنم.
🔘فقر را با یک مثال ساده به دو بخش تقسیم میکنم. اگر فرض کنیم درآمد روزانه یک خانوار ۴ نفری زیر ۵۰۰ هزار تومان باشد آن خانوار فقیر محسوب شود، در این صورت ما با دو نوع فقر مواجه هستیم، اول با خانوادههایی که درآمد روزانه آنان در گذشته پیش از این مبلغ بوده(به قدرت خرید امروز) و اکنون به زیر این مبلغ آمده، دوم کسانی که در گذشته نیز کمتر از این رقم داشتهاند، اکنون هم درآمدشان زیر این خط است، حتی ممکن است بهتر هم شده باشند، یعنی اگر ۳۰۰ هزار تومان درآمد روزانه داشته، الآن ۴۰۰ هزار تومان شده است.🔘این دو نوع فقر آثار به کلی متفاوتی بر زندگی خانوار دارند.
🔘یک تقسیمبندی دیگر این است که افراد جدیداً فقیر شده یا از پیش فقیر بودند، ولی در جامعه نابرابری کمتر یا بیشتر میشود. در واقع اگر عدهای فقیر هستند یا فقیر شدهاند این مسأله برای طبقات ثروتمند هم به صورت کاهش درآمد رخ دهد؛ فاصلههای طبقاتی زیاد نشده حتی کمتر هم شده است. حالت معکوس این است که خانوارها فقیر میشوند، در حالی که شکاف طبقاتی یا همان ضریب جینی نیز بیشتر میشود.
🔘از تقاطع این دو طبقهبندی ۴ نوع فقر را میتوانیم ببینیم.
▪️اول فقیر بودهاند و اندکی بهبود یافتهاند، و فاصلههای طبقاتی نیز کم شده است. این حالت عوارض خاصی ندارد، فقرا را به آینده خود و جامعه امیدوار میکند.
▪️دوم اینکه فقیر بودهاند و اندکی هم بهبود یافتهاند، ولی ثروتمندان به نسبت بیشتر از آنان رشد کردهاند و فاصله طبقاتی بیشتر شده است، این وضعیت نیز کمابیش امیدوارکننده است، هر چند نطفههای اعتراض را درون خود دارد.
▪️سوم فقیر نبودهاند، اکنون فقیر شدهاند، در عین حال همه دچار این وضع شدهاند بویژه طبقات بالا نزول به نسبت بیشتری کردهاند، تحمل این وضع برای خانوادهای که فقیر شده سخت است، ولی از برخی جهات فشار را تحمل میکنند، هر چند در نهایت زمینهساز عصیان است، برحسب اینکه علت این فقیر شدن چه باشد. اگر حوادث طبیعی باشد، وضعیت قابل تحمل میشود، ولی اگر ناکارآمدی دولت و جامعه باشد به مهاجرت و عصیان ختم خواهد شد.
▪️چهارمین حالت از همه بدتر است اینکه برخی فقیر شوند و در عین حال شکاف طبقاتی نیز بیشتر شود. این وضعیت فاجعهبار است و ترکیب آن با دیگر شرایط منفی جامعه خطرناک است.به نظر میرسد که وضعیت غالب فقر در ایران از نوع اخیر است. چرا؟
🔘طی ۱۷ سال گذشته یعنی از سال ۱۳۸۵ تعداد فقرای جامعه بیش از دو برابر شده است. یعنی اگر در سال ۱۳۸۵، جمعیت فقیر ایران حدود ۱۱ میلیون نفر بود، اکنون به حدود ۲۵ میلیون نفر رسیده است. به عبارت دیگر در این فاصله به جای آنکه از تعداد فقرا کم شود بیشتر هم شده است. البته بسیاری از کسانی هم که هنوز به زیر خط فقر پرتاب نشدهاند، در حال نزدیکتر شدن به خط فقر هستند.
🔘از سوی دیگر شکاف طبقاتی نیز بیشتر شده است. ضریب جینی که زمانی به حدود ۰٫۳۷ رسیده بود، در ادامه به حدود ۰٫۳۹ و اکنون به احتمال فراوان به بالای ۰٫۴۰ رسیده است. وضعیت عمومی جامعه نیز این حس را به خوبی نشان میدهد، ضمن اینکه منبع درآمدها به گونهای است که همچنان رانت نقش مهمی در ثروتاندوزی دارد. بنابراین ما با بدترین نوع فقر مواجهیم.
🔘این فقر یک ویژگی مهم دیگری هم دارد و آن وضعیت تشدیدکنندگی آن است. به عبارت دیگر خانوارها برای زنده ماندن دست به اقداماتی میزنند که آنان را فقیرتر میکند. تحصیل، آموزش، بهداشت و سایر امور رفعکننده فقر را از سبد مصرفی خانوار حذف میکنند در نتیجه در آینده فقر را تشدید میکنند.
🔘در سطح جامعه نیز نیروهای نخبه و تحصیلکرده و کارآمد اقدام به مهاجرت میکنند و بزرگترین سرمایه کشور که سرمایه انسانی است خارج میشود و این نیز فقر را در سطح کلان تشدید میکند و جامعه را وارد چرخه فقر میکند. در یادداشت بعدی به ویژگیهای دیگر فقر و خروج از این وضعیت اشاره خواهد شد.
/channel/abdiabbas
🔴تحلیلهایی که شنیده نشد
🔹گفتاری در سال ۱۳۹۷ که در آن، درباره رخدادهایی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ هشدار داده شده بود
اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ که همچنان با فراز و فرودهایی ادامه یافته است و موجب بازشدن پرونده و محکومیت برای دهها هزار نفر و سپس عفو اکثریت آنان شد و صدها نفر نیز کشته و زخمی شدند این پرسش را مطرح کرد که آیا این پدیده از سوی ناظران اجتماعی پیشبینی شده بود یا خیر؟ پاسخ از حیث پیشبینی جزییات خیر و غیر ممکن است ولی در حد کلان قابل پیشبینی بود و شده بود. یکی از این موارد تحلیل مختصری است که در نشست تحلیل افکار عمومی در دانشگاه تهران در آبان ۱۳۹۷ یعنی یک سال پیش از اعتراضات و بحران سال ۹۸ و ۴ سال پیش از اعتراضات ۱۴۰۱ از سوی عباس عبدی ارائه شد که با مختصر ویرایش تقدیم میشود، این تحلیل ضمن توضیح علل شکل گیری افکار عمومی مخالف با ارزشهای رسمی نشان میدهد که نادیده گرفتن آن از طرف ساختار رسمی موجب تقویتش هم شد.
🔺سخنرانی کوتاه عباس عبدی، در نشست افکار عمومی و رسانه، دانشگاه تهران، آبان ۱۳۹۷
🔘طی یک سال گذشته که نقطه آغاز آن در واقع دی ماه ۹۶ بود، یک تحول کیفی و رادیکال در افکار عمومی به وجود آمد و تقریبا تمامی نظرسنجیهای انجام شده در این زمان، در مقایسه با نظرسنجیهای قبلی، نشان میدهد که این تحول خیلی جدی است.
این تحول را میتوان در دو سطح مشاهده کرد که یکی از آنها سطح کمعمق افکار عمومی است و بخش دیگر حوزه عمقیتری را در بر میگیرد.
🔘منظور از حوزه سطحی، در واقع حوزه سیاست است و منظور از سطحی بودن این است که این حوزه میتواند تغییر کند و در واقع با یک تغییر سیاست به راحتی میتوان آنرا تغییر داد. اما در افکار عمومی حوزه عمقیتری نیز وجود دارد و نه تنها نمیتوان آن را به راحتی تغییر داد بلکه در مواردی قابل بازگشت به گذشته هم نیست چرا که شامل فرایندهای عمیقتر جامعه هستند و به نظر نمیآید که به سهولت تغییر کنند و چه بسا تشدید نیز شوند.
https://telegra.ph/تحلیل%E2%80%8Cهایی-که-شنیده-نشد-05-20
🔴در باره خدمت مقدس
🔺هممیهن ۳ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹خبر شهادت مرزبانان جوان در روزهای گذشته مایه تاثر شد و بازخورد زیــادی در افکار عمومی داشــت که در اینجا جا دارد ابتدا فقــدان آنان را به خانوادههایشان تسلیت بگوییم.
🔘باید اقرار کنم که در باره سربازی اجباری ننوشتهام و این انتقادی جدی است، زیرا بخش مهمی از زندگی پسران این سرزمین را دچار مشکل کرده و عجیبتر اینکه برخی از خانوادهها برای خلاص شدن از این دوره که آن را مُخلِّ زندگی عادی فرزند خود میدانند، به ترفندهای عجیبی رو میآورند.
🔘از جمله تحصیل فرزند در مراکز آموزش عالی کمکیفیت و بدون این که او علاقهای به تحصیل داشته باشد، فرستادن فرزند به خارج از کشور، اقدام به طلاقهای صوری که در مواردی به طلاق قطعی نیز ختم میشود!! و پارتیبازی و خرید کارت پایانخدمت جعلی و... بخشی از عوارض جانبی این سیاست است.
🔘یا بسیاری به سربازی نمیروند(گفته میشود چند میلیون نفر هستند) و تبعات نداشتن زندگی بدون برگه پایان خدمت را که زندگی در خوف و رجاست تحمل میکنند و در بسیاری از زمینهها محروم از حقوق شهروندی میشوند که دور زدن آنها عوارض فراوانی دارد.
🔘حتی برخی خود را دچار مشکل جسمی میکنند تا بلکه از نظر پزشکی معاف شوند و...
در این یادداشت که با توجه به شهادت ۵ جوان کشور در مرز سراوان که ۳ نفرشان سرباز بودند، میکوشم که به منطق نادرست این سیاست اشاره کنم.
🔘اجباری بودن سربازی، سنت قدیمی است و به زمانی تعلق داشته از یک سو ارتش حرفهای وجود نداشت و هر گاه نیاز بود از ولایات، ایلات، قبایل میخواستند که تعدادی را به عنوان سرباز و برای مدت محدود به مرکز گسیل دارند. حتی میرفتند و «سربازگیری» میکردند گویی شکار سرباز میرفتند، و پس از درگیری و جنگ نیز اگر زنده میماندند، به کار خود بازمیگشتند.
🔘از سوی دیگر امور نظامی نیز چندان حرفهای و تخصصی نبود و از همه مهمتر رابطه حکومتها و دولتها، قراردادی نبود، بلکه مبتنی بر زور بود. البته این سنت در برخی کشورهای پیشرفته نیز همچنان هست ولی بسیار تعدیل شده و به دورههای آموزشی کوتاه مدت و تداوم آموزش در طول چند سال و پرداخت کامل حقوق و دستمزد از سوی محل کار یا دولت محدود شده است و افراد نیز اغلب با رغبت کافی وارد این دوره میشوند. هر چند در همین کشورها نیز این جریان در حال ضعیف شدن است.
🔘پس چرا این سنت در برخی از کشورها همچنان ادامه یافته است؟ به نظرم چند علت مهم است. اول به این علت که حس تعلق خاطر در دفاع از کشور ضعیف شده، در نتیجه ممکن است افراد رغبتی به حضور داوطلبانه برای دفاع از کشور نداشته باشند. داوطلبی در امر سربازی اهمیت اصلی را دارد. زمان جنگ را به یاد بیاوریم این مسأله برجسته میشود.
https://telegra.ph/در-باره-خدمت-مقدس-05-23
🔴مهار یا رها؟
🔺اعتماد اول خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘وضعیت تورم بسیار نگرانکننده است. نه فقط از نظر اقتصادی، بلکه از نظر اجتماعی نیز بسیار حساس شده است. تورم امسال با تورم سالهای گذشته چند تفاوت جدی دارد. اول اینکه برای بیش از ۵ سال است که ما تورم بالای ۴۰ درصد و حتی ۵۰ درصد را تجربه میکنیم، و این در یک صد سال اخیر بیسابقه است.
🔘بالاترین نرخ تورم بعد از انقلاب در سال ۱۳۷۴، حدود ۴۹ درصد بود که سال بعد بلافاصله نصف شد، سپس در دوره اصلاحات، تماماً به زیر ۲۰ درصد رسید (بجز یک سال که ۲۰ درصد بود) ولی پس از آن دو باره افزایشی شد ولی از سال ۱۳۹۷، روند افزایشی پیدا کرد و هر سال نیز کمابیش بیشتر شده، به طوری که سال گذشته به رکورد سال ۱۳۷۴ نزدیک شده است.
🔘در همین ۵ سال اخیر قیمتها بیش از ۵۰۰ درصد افزایش یافته است. حتی اگر درآمد مردم هم ۵۰۰ درصد بیشتر شده باشد، باز هم این ارقام ویرانگر اقتصاد و اخلاق است، چه رسد به اینکه درآمدها کمتر از این رقم افزایش یافته باشد که به منزله توسعه فقر است.
🔘ویژگی دوم افزایش حقوق و دستمزدها کمتر از رقم تورم است. امسال افزایشها حدود نصف و کمتر از رقم تورم سال پیش بوده، ضمن اینکه تصور میرود میزان تورم تا پایان سال نیز مشابه سال گذشته و یا بیشتر از آن افزایش یابد که فشار مضاعفی را بر جامعه وارد خواهد کرد.
🔘و بالاخره ویژگی سوم این است که غذا به عنوان ضروریترین کالا برای حیات، بیش از سایر کالاها دچار تورم شده، شاید تا حدود ۸۰ درصد در سال است که حاکی از افزایش ۷ تا ۸ برابری هزینههای خوراکی در این ۵ سال اخیر است. این ویژگی نشان میدهد که فشار تورمی بر گُرده اقشار ضعیفتر بیشتر است، زیرا سهم خوراکی در سبد مصرفی خانوار آنان بیشتر است.
🔘این سه ویژگی هیچگاه، تأکید میکنم، هیچگاه در گذشته همزمان و در کنار هم وجود نداشته است، و این مسأله موجب افزایش عوارض منفی و ویرانگر تورم خواهد شد.
🔘از سوی دیگر امسال سال مهار تورم نیز نامیده شده است، ولی دولت بدون توجه به این مسأله، چون در پی افزایش درآمدهای خود است، سیاستهایی را اتخاذ میکند که به افزایش تورم منجر شده است. نمونه آن افزایش هزینههای دولتی و نیز گران شدن کالاها و خدمات دولت مثل گاز و... است و حتی گرفتن پول برای تراکنشهای بانکی است. این مورد اخیر به کلی غیر منطقی است. زیرا دولت و بانک مرکزی و بانکها از نقل و انتقالات الکترونیک سود میبرند، چون هم پول مردم در بانک است و هم اینکه هزینه مبادله اسکناس و سکه حذف میشود و هم اینکه اطلاعات حساب و مبادلات را در اختیار دارند.
🔘مردم نباید این هزینه را بپردازند، چه از طریق فروشگاه و چه از طریق مصرفکننده. ولی هنگامی که دولت آن را از فروشگاه میگیرد توجه ندارد که به شکل طبیعی فروشنده آن را به خریدار و مصرفکننده منتقل میکند. به همین علت است که نانواییها و سوپرمارکتها را مستثنا کردند، و این یعنی افزایش تورم.
🔘از سوی دیگر دولت به بدترین شکل ممکن به تورم هم مالیات میبندد. خودروی مردم به ریال گران شده و به ظاهر باید آن را در مقوله سود قرار داد، ولی اصلاً چنین نیست، چون این ریال است که به دلیل افزایش نقدینگی کمارزش یا بیارزش شده، حالا دولت نام این تفاوت را سود میگذارد، و مالیات آن را میخواهد، در حالی که به معنای واقعی زیان است.
🔘فرض کنید که کل تولید یک کشور، یک خودرو به ارزش صد تومان باشد، اگر دولت نقدینگی را ۱۰۰ تومان اضافه کند، در واقع قیمت آن خودرو را مثلا به ۱۸۰ تومان رسانده و با ورود پول بیارزش، خود را در ثروت مردم شریک کرده و صد تومان مردم را به جیب خود زده. حالا برای این ۸۰ تومان هم سود میخواهد!! در حالی که این فرد ۲۰ تومان ضرر کرده چون ۱۸۰ تومان فعلی او به اندازه ۹۰ تومان قبلی ارزش دارد که الآن زیان او دو برابر شده است.
🔘نام این کار هر چه باشد، مالیات نیست. مالیات باید بر ارزش افزوده و تولید با قیمت ثابت وضع شود و نه به تورم که به ناحق از جیب مردم برداشته میشود. با این کارها تورم مهار نمیشود، بلکه رها، و بدتر این که افسارش گسیخته میشود.
⭕️وجود یک همسایهای که با ایران همسو نباشد ولی مسئولیت پذیر باشد، صد برابر بهتر از حکومت مسئولیت ناپذیری است که در کوتاه مدت به سود ما باشد.
این بخشی از یادداشتی است که یک ماه پیش از تصرف کابل به دست طالبان در ۱۴۰۰ نوشتم و به نوعی نقد سیاست رسمی در حمایت از طالبان بود.
🔴علل تغییرات
🔺اعتماد ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘تغییرات دولت کنونی در کمتر از دو سال اول آن به نسبت زیاد بوده است، وزرا و روسای راه و شهرسازی، آموزش و پرورش، کار، صنعت و معدن، سازمان برنامه، بانک مرکزی اصلیترین مقامات تغییریافته هستند که عهدهدار اجرای اصلیترین شعارهای دولت نیز بودهاند. ایجاد شغل، مسکن و رشد اقتصادی و کاهش تورم شعارهای اصلی بودند که همچنان در زمین ماندهاند و حتی تغییرات کنونی نیز نتوانسته بهبودی و چشمانداز روشنی ایجاد کند.
🔘علت این تغییرات و ناتوانیها چیست؟ ناتوانی در انجام وظیفه، یا ناشی از این است که افراد نمیدانند چه کاری باید کنند؛ یا میدانند، ولی به لحاظ تواناییهای فردی قادر به انجامش نیستند، یا میدانند و قادر هم هستند، ولی ابزار و امکانات آن را در اختیار ندارند. مثل اینکه به کسی بگوییم لباسی بدوزد ولی او نداند که چه لباسی باید بدوزد. به کسی میگوییم پیراهن بدوزد، ولی او اصولاً خیاطی بلد نیست، و بالاخره به یک خیاط میگوییم برای ما پیراهن بدوزد، ولی نه نخ میدهیم و نه پارچه ...
🔘حالا باید دید که تغییرات در این دولت ناشی از کدام است؟ اول یعنی نداشتن برنامه و نقشه راه، دومی یعنی ناتوانی فرد و تشکیلات و ساختار، سومی یعنی فقدان امکانات و تخیلی بودن اهداف.
🔘آنچه میتوان گفت این است که مشکلات موجود و تغییرات به وجود آمده محصول هر سه علت است. اول اینکه افراد نمیدانند چه باید کنند. منظور از این فقدان هدف نیست، بلکه فقدان نقشه راه است. به عبارت دیگر همه میدانند که باید تورم را مهار و نصف و تکرقمی کنند، ولی این یک هدف و شعار کلی است، و نه برنامه. نقشه راه باید بگوید برای تحقق این هدف چه کارهایی را باید انجام داد تا این هدف محقق شود. در این زمینه هیچ برنامه ای که نشانگر چگونگی تحقق این هدف باشد وجود ندارد.
🔘برای مثال ساخت یک میلیون واحد مسکونی، و ایجاد یک میلیون شغل در سال، نیازمند منابع مالی فراوان و سرمایهگذاریهای بزرگ است. هر برنامهای برای تحقق این هدف در اولین گام باید نحوه تأمین این منابع فراوان را روشن کند. البته اجرای این کار موجب میشود که منابع از روشهای نامناسب تامین شود و چه بسا مشکلات عدیده درست کند، و مهمتر اینکه موجب افزایش تورم شود که هدف دیگر دولت مهار آن بوده است.
https://telegra.ph/علل-تغییرات-05-08
⭕️متاسفانه تا هنگامی که دادگاهها علنی و مطابق تمامی مواد آیین دادرسی برگزار نشود، حقیقت در پرده و ابهام میماند و بر حسب این که شخص به دادگاه یا متهم اعتماد داشته باشد ادعای او را میپذیرد.
این وضع برای ثبات جامعه خطرناک است. بجز موارد نادر همه دادگاه ها را علنی کنید.
یرای ورود به حساب اینستاگرام لینک شیشهای زیر را لمس کنید👇
Читать полностью…⭕️مدتهاست دنبال پاسخ به این پرسش هستم که تاخیر حدود ۶ ماهه در آغاز واکسیناسیون کرونا در ایران، در مقایسه با کشورهای مشابه، مرگ و میر کرونا را چقدر بالاتر برد؟
مطالعه تطبیقی دانشگاه ییل آن را محاسبه کرده است. باید منتظر بود تا تایید نهایی شود.
https://www.medrxiv.org/content/10.1101/2023.05.31.23290799v1
⭕️رسانهزدگی یعنی این که، فکر کنیم مردم به دلیل طرح تورم در رسانهها است که تو دلشان خالی میشود. در حالی که هیولای تورم قبل از طرح در رسانه، جیب و سفره مردم را خالی میکند، سپس خبرش در رسانه مطرح میشود.
Читать полностью…🔴افروغ جامعهشناس
🔺 هممیهن ۶ خرداد ۱۴۰۲(پرونده ویژه به مناسبت چهلمین روز در گذشت دکتر عماد افروغ)
✍️عباس عبدی
🔘دکتر عماد افروغ، جامعهشناسی بود که بیشتر به رویکرد تضاد گرایش داشت و جامعه را عرصه نزاع و رقابت گروههای اجتماعی میدانست. برای او، عدالت، نابرابری و سلطه بسیار مهم بود و این نوع موضوعات در نوشتههای مرحوم افروغ به روشنی دیده میشود. این رویکرد افروغ فقط جنبه نظری نداشت بلکه به لحاظ منش و رفتار هم به تبعات چنین نظراتی پایبند بود، به سخن دیگر، او منتقد وضع موجود بود و هیچگاه نقد را کنار نگذاشت.
🔘از سوی دیگر، این نقد را از موضع دفاع از جامعه انجام میداد. این رفتار سبب میشود که طرفداران چنین نگاهی از جمله افروغ، مغضوب ساختار قدرت شوند. با آن که در رویکرد تضاد حساسیت کمتری نسبت به کاربرد خشونت برای حل و فصل تضادها ابراز میشود و چه بسا برخی کاربرد خشونت را هم تجویز می کنند اما انصاف حکم میکند که گفته شود، دکتر افروغ از این نظر مخالف خشونت بود و آن را منجر به نتیجه مطلوب نمیدانست و معتقد بود که تبعات خشونت، گریزناپذیر است و به رفتار و سیاستهای خشن تحمیل میشود. از این رو باید او را طرفدار سیاست به دور از خشونت ولی انتقادی و واقعگرا تعریف کرد.
🔘ضمن اینکه از تنوع و تکثر دفاع میکرد و در عین حال معتقد بود که وحدت ما از خلال احترام به این کثرت شکل خواهد گرفت و از این منظر مخالف جدی هر گونه تبعیضی بود.
🔘در سال ۱۴۰۰ پیشنهاد شد که دبیری کنفرانس عدالت و جمهوریت را بپذیرد. او چنین پیشنهادی را پذیرفت مشروط بر این که نام آن به جمهوریت و عدالت تغییر کند زیرا جمهوریت را مقدم بر عدالت میدانست و بدون جمهوریت تحقق عدالت را ممکن نمیدانست.
🔘همچنین از خلال این رویکرد بر مفهوم طردشدگی که ضد جمهوریت است تاکید داشت و آن را منشأ رفتار خشن رسمی معرفی میکرد. بر همین سیاق بر ضرورت آزادی و تکثر و رابطه کلیدی قدرت و مسئولیت تاکید میکرد. تقدم جمهوریت از یک نظر به معنای تقدم اشتراک در شیوهها بر ارزشها بود.
https://telegra.ph/افروغ-جامعه%E2%80%8Cشناس-05-27
🔴اجرای قانون اساسی یا تغییر آن؟
✍️عباس عبدی
🔹گفتگو با نشریه چشمانداز ایران، شماره ۱۳۹، اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۲، در باره نسبت تحولات جامعه و تکوین قانون
🔹آیا قانون اساسی باید بازتابی از نظام عرفی و قواعد و هنجارهای رایج منابع تنظیمگر دیگر (مثلاً فقه) باشد یا حوزهای خودمختار است که باید این نظامهای عرفی و سنتی را نیز به سامان کرده و از تنظیم روابط خاصگرایانه به تنظیم روابط شهروندی فراگیر و عدمگرایانه ارتقا بخشد؟
🔘یکی از موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته میشود، قانون و ابعاد آن است، در حالی که نیاز گذشته و امروز جامعه ایران بیش از هر چیز یافتن پاسخ و تفاهم در باره این پاسخها پیرامون قانون است. پرسشهایی از قبیل، فلسفه حقوق در ایران کدام است؟ و کدام باید باشد؟ حاکمیت قانون چیست؟ رابطه حقوق و اخلاق و عدالت چگونه است؟ تفاوت اعتبار و درستی قانون؟ فلسفه جرم و مجازات؟ استقلال قضایی و الزامات آن؟ همه این موارد میتواند و میبایست در صدر موضوعات گفتگوی روشنفکران و سیاستمداران ایرانی و مردم قرار میگرفتند.
🔘ولی یکی از محجورترین مباحث در ایران قانون و حقوق است و اتفاقاً افراد کمی (بجز حقوقدانان که به صورت حرفهای به قانون میپردازند) از صاحبنظران به این مسأله پرداختهاند، شاید دکتر سیدجواد طباطبایی بیش از دیگران به این مسأله پرداخته است. همچنین مرحوم دکتر کاتوزیان نیز با «فلسفه حقوق» خود این راه را گشود و در سالهای اخیر نیز ترجمههای آقای دکتر راسخ نیز مفید بوده ولی ضعف شدید ما در جامعهشناسی حقوقی همچنان پابرجاست. بگذریم.
🔘چیستی حقوق و قانون و منشاء الزامکننده آن و رابطه آن با جامعه مبحث قدیمی است. پاسخ ابتدایی آن را در فلسفه حقوق باید جستجو کرد، که مشربهای تحققی، طبیعی، الهی و اجتماعی هر کدام به نوعی این پرسش را پاسخ میدهند که اینجا مجال بحث مفصل نیست.
https://telegra.ph/اجرای-قانون-اساسی-یا-تغییر-آن-05-28
🔴آموزش عمومی در اغما
🔺اعتماد ۱۰ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘نامزد پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش از مجلس رأی اعتماد گرفت ولی نه رفتن قبلی چندان مهم بود و نه آمدن فرد جدید. این نه به دلیل ویژگیهای شخصی آنان که مسأله چیز دیگری است. نظام آموزش عمومی کشور و در این اواخر آموزش عالی نه تنها پیشرفتی ندارد بلکه در همان وضعیت نامطلوب خود توقف کرده است و این ربطی به این وزیر و آن وزیر نداشته و طی ربع قرن گذشته و شاید پیش از آن هم چنین بوده است.
🔘البته وزرا به لحاظ ویژگیهای فردی میتوانند گامهایی بردارند، ولی در ساختار موجود این مسأله اهمیت تعیینکنندهای ندارد، بویژه در مورد وزیر قبلی نه معلوم شد که چرا آمد و چرا رفت؟ و معلوم نشد که معرفیکنندگان این وزیر نیز آیا براساس همان معیارهای قبلی وزیر فعلی را معرفی کردهاند؟ اگر بلی که وضع بدتر میشود و نه بهتر و اگر نه؛ تغییر سیاست دادهاند، که باید توضیح کافی دهند. بگذریم.
🔘در پاییز سال ۱۴۰۰ گزارشی از سوی مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتشر شد که بسیار مهم بود. بخشی از این گزارش به نتایج آزمون تیمز (Timss) پرداخته که در سال ۲۰۱۹ انجام شده است.
🔘این آزمونی بینالمللی است که هر ۴ سال یک بار و از حدود ۶۰ کشور انجام میشود و پیشرفت تحصیلی را در علوم و ریاضیات میسنجد. نمرات ایران در پایه چهارم و هشتم ابتدایی کلاً ناامیدکننده بود.
🔘میانگین نمرات ریاضی و علوم به ترتیب ۴۴۳ و ۴۴۱ بود که رتبه ایران از ۵۸ کشور را در ۵۰ و ۴۸ قرار داده بود. مشکل اصلی این بود که ۳۲ درصد دانشآموزان نمره زیر ۴۰۰ گرفته بودند که بسیار ضعیف محسوب میشود و فقط ۱۱ درصد بالای ۵۵۰ گرفته بودند، در حالی که میانگین آن در همه کشورها، این درصد سه برابر بوده است.
🔘آزمون دیگری نیز در سال ۲۰۲۱ انجام شده که مشابه آزمون تیمز به نام پرلز و برای کیفیت روخوانی است. گزارش آن را آقای رضا امیدی منتشر کرده است. دانشآموزان ایرانی از میان ۵۷ کشور شرکتکننده رتبه ۵۳ با نمره ۴۱۳ را آوردهاند که بسیار پایین است. ۴۱ درصد آنان زیر نمره ۴۰۰ که حداقل معیار است را آوردهاند. بقیه آمارها را هم بر همین سیاق حدس بزنید.
🔘مسأله این است که آموزش و پرورش الگوی کلی نهادهای حکومتی و جامعه است و به همین علت سنگاپور در این رتبهبندیها اول میشود. تا زمانی که آموزش و پرورش جایگاه شایستهای پیدا نکند، ممکن نیست که به مراحل اصلی توسعه و پیشرفت گام بگذاریم، و به موازاتی که نظام آموزشی عقبگرد میکند سایر نهادها هم در مسیر پسرفت خواهند بود همچنان که در این مسیر هستیم.
🔘تقریباً بخش مهمی از نابسامانیهای و ناهنجاریها ریشه در ضعف نظام آموزشی و جامعهپذیری کودکانمان دارد. مهمترین مشکلات نظام آموزشی آنهایی نیستند که امروز در سطح جامعه مطرح است، البته اینها مسایل مهمی هستند، ولی مهمترین ضعف نظام آموزش عمومی و ابتدایی و متوسطه ایران، فقدان فلسفه آموزش در جهت تربیت نوجوانان و جوانان خلاق، توانمند، منتقد و آزاد است.
🔘جوانانی که از طریق این آموزش متکی به نفس بار آیند و امید به آینده در آنان موج بزند. مدرسه در کنار خانه، مامن اصلی آنان باشد. با این وضعیت آموزشی، احتمالاً پس از این بدتر هم خواهد شد و تعداد دانشآموزان ترک تحصیل کرده بیشتر شده و از کیفیت آموزشی کاسته و در عین حال بر نابرابری آموزشی افزوده خواهد شد.
🔘مسأله در ایران زیاد داریم، ولی آموزش عمومی و سپس دانشگاهی جزو چند مسأله اصلی کشور است که نه به عنوان مسأله شناخته میشوند، و نه از نظر ساختار رسمی ایده ایجابی و مثبتی برای آن وجود دارد.
🔴دادگاه علنی حقی عمومی
🔺گفتوگو با شرق ۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹فکر میکنید برگزاری علنی دادگاه نیلوفر حامدی و الهه محمدی چه کمکی به پرونده این دو روزنامهنگار ایرانی میکند؟
🔘برگزاری علنی دادگاه لزوما به این معنا نیست که به نیلوفر حامدی یا الهه محمدی کمک کند. بلکه این بخشی از حقوق آنهاست که باید از آن برخوردار شوند. آنها روزنامهنگارانی هستند که وظیفه خودشان را انجام دادهاند و در این مسیر به آنها اتهاماتی وارد کردهاند و این اتهامات مسئله ای نیست که خلاف عفت یا نظم عمومی باشد که غیرعلنی رسیدگی شود و برای همین باید از حقوق طبیعیشان برخوردار باشند.
🔘هنگامی که حقوق کسی ضایع میشود این مسئله هم به زیان او و هم به زیان جامعه است. اگر حق علنی بودن دادگاه ضایع شود نشانهای از تضییع حق در حکم هم خواهد بود.
🔹بازداشت این دو روزنامهنگار موجب هجمههای زیادی به جریان روزنامهنگاری در ایران شد. به نظر شما برگزاری علنی این دادگاهها میتواند به روشن شدن واقعیت در این حملهها و اتهامزنیها به روزنامهها و روزنامهنگاران کمک کند؟
🔘گرچه این بازداشت را نمیتوان هجمهای علیه جامعه روزنامهنگاری وصف کرد. اما نشان داد که حساسیتها نسبت به اثرگذاری روزنامهنگاری همچنان شدید است و برای همین با آنها برخورد کردند و این دو همکارمان اکنون در بازداشت هستند. بنابراین هجمههای زیاد را نباید چندان منفی تلقی کرد چون نشانه زنده بودن جریان روزنامهنگاری است گرچه ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
🔘اما اگر کسی به جریان روزنامهنگاری اتهامی وارد کند باید این اتهام را ثابت کند و اثبات این مسئله از طریق دادگاه علنی باشد تا در معرض دید عموم هم قرار بگیرد. چرا دادگاههای قتل را علنی برگزار میکنند؟ چون همه قتل را فعلی بد میدانند و میخواهند در منظر عمومی هم این بدی نمایش داده شود و همچنین اگر متهم واقعا مرتکب قتل شده باشد و حکمی متناسب با این فعل صادر شود.
🔘اینجا هم همینطور است. در اینجا هم اگر جریان اتهام زننده به ادعای خودش اعتماد دارد باید از فرایند دادرسی علنی دفاع کند. نه فقط برای این دو خبرنگار که برای همه باید چنین شرایطی فراهم باشد.
🔹گمان میکنید دادگاه این دو روزنامهنگار ذیل دلایلی که برای غیرعلنی بودن دادگاهها اعلام شده قرار میگیرد؟
🔘در قانون اساسی اصل بر علنی بودن است و خلاف آن دلیل میخواهد. برای همین ما نباید برای علنی بودن دلیل بیاوریم. آنها باید برای غیرعلنی کردن دلایل محکم بیاورند و توضیح دهند که چه دلیلی وجود دارد که میخواهند دادگاه غیرعلنی باشد.
🔘وقتی چنین نمیکنند ابهام در زمین آنها و اقدامات شان ایجاد میشود و برای همین باید مورد سوال قرار گیرند. فکر نمیکنم آنها برای این کار اساسا دلیل یا علت معقولی داشته باشند. چون اگر چنین بود حتما آن را عنوان میکردند.
🔴کارنامه این کانال در مورد طالبان
🔺کانال آینده ۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘از اردیبهشت ۱۴۰۰ که پیشروی طالبان در افغانستان جدی شد، تا کنون ۱۲ یادداشت در این موضوع نوشتهام و به دلیل اهمیت اتفاقات تحلیل دو نفر از کارشناسان خبره افغانستان را نیز بازنشر کردم. البته تعدادی هم توییت نوشتم که در اینجا مطالب منتشره(بدون توییتها) به ترتیب تاریخ نوشتن تقدیم میشود.
🔘اهمیت اینترنت در این است که کارنامه افراد پیشروی همه است به نحوی که گویی صحرای محشر است. اکنون ارزش این را دارد که دوباره مرور کنیم و ببینیم که کجای فهم ما از ماجرای به این مهمی ایراد یا ضعف داشته است، و مهمتر این که چرا جناح حاکم تا این اندازه چشمان خود را بر واقعیتها میبندند و از تصمیمات و مواضع غلط خود شرم هم نمیکنند؟
🔘بزودی مجموعه بزرگتری شامل همه یادداشتهایم درباره کرونا از ابتدا تا پایان را نیز بازنشر خواهم کرد.
🔴لایحه بدون فلسفه
🔺اعتماد ۶ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘بالاخره متن لایحه پیشنهادی حجاب از سوی دولت و دستگاه قضایی منتشر شد. ظاهراً این لایحه در ذیل عنوان لوایح قضایی ناشی از اصل ۱۵۸ قانون اساسی تهیه شده که در اینجا مفهوم لایحه کیفری شامل آن میشود. این یادداشت در پی آن است که در باره مفهوم کیفر و جرم و تفاوت آن با خلاف توضیحاتی دهد و به این نتیجه برسد که آیا مسأله حجاب در چارچوبی که طرح شده، امری خلافی است یا کیفری؟ البته ما با طیفی از رفتارها مواجه هستیم که ترکیبی از هر ویژگی را دارند.
🔘میان خلاف و جرم تفاوتهای مهمی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود. اولین مورد آن حس عمومی است. در واقع جرم را در اساس وجدان عمومی تعریف و حکومت تبدیل به قانون میکند. مرتکب آن پیش از آنکه از طرف حکومت مجازات شود از طرف مردم طرد اجتماعی میشود. لذا کسی جرم را آشکارا انجام نمیدهد، نه فقط به دلیل ترس از مجازات آن، بلکه بیشتر به علت طرد و نگاه منفی مردم. البته شرط وجود مجازات و قانون نیز برای جرم یک امر ضروری است، ولی رویکرد منفی مردم به آن فعل، مسأله اصلی و شرط لازم است.
🔘از این رو تعداد کسانی که آشکارا مرتکب جرم میشوند و یا به آن اقرار میکنند، بسیار اندک هستند. برای نمونه کسی که سرقت میکند، همواره سعی میکند آن را پنهان دارد. حتی اگر حکومت هم متوجه شود و او را به زندان بیندازد، باز هم سعی میکند که زندان خود را بپوشاند یا به علل دیگری ربط دهد، چون مردم سارق را طرد میکنند و عمل او را قبیح میدانند و از او کنارهگیری میکنند، کسی هم از او دفاع نمیکند. در حالی که خلاف از این مقوله نیست. نمونهاش تخلفات راهنمایی و رانندگی است.
🔘تفاوت مهم دیگر در وجه معنوی ماجرا است. اگر کسی آگاهی از مجرمانه بودن فعل نداشته باشد، یا در تطبیق مصداق اشتباه کند، مجازاتی متوجه او نیست. در واقع «قصد» شرط ضروری تحقق ارتکاب جرم است. برای نمونه اگر کسی نداند که خوردن شراب حرام یا جرم است و یا نداند فلان مایع شراب است و آن را بخورد، مرتکب جرم نشده است و مصون از مجازات است، در حالی که در خلاف چنین شرطی را نمیپذیرند. البته در جرم هم بیاطلاعی از حقوق پذیرفتنی نیست. ولی برخی از مجازاتها ساقط میشود.
https://telegra.ph/لایحه-بدون-فلسفه-05-26
🔴سکوت صنفی
🔺اعتماد سوم خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از ویژگیهای اجتماعی که اتفاقاً از قرنها پیش در بسیاری از جوامع رایج بوده و اکنون نیز رایج و البته نظاممند است، وجود نظامهای صنفی است. ورود و خروج به هر صنفی ضوابطی دارد، صنف دارای تشکیلات و قواعد صنفی است. بر فعالیتهای صنفی و اعضای آن نظارت میشود و الی آخر.
🔘ولی یکی از نکات جالب در جامعه ایران فقدان نظارت صنفی نزد روحانیون نسبت به برخی از رفتارهای همصنفهای خودشان است. شاید عدهای نپذیرند که روحانیت را صنف خطاب کنیم، این نقد را میتوان پذیرفت، ولی واقعیت این است، حرفهایی که یکی از افراد ملبس به این لباس میزند، به طور عادی تبعاتش به دیگران نیز تعمیم داده میشود، چه حرفهای خوب و چه بد؟ بویژه در حوزه اظهار نظرات دینی این قاعده برقرار است.
🔘برای نمونه ممکن است که یک روحانی تخلفی کند که طبعاً نمیتوان به حساب همه نوشت، ولی هنگامی که یک روحانی سخنی یا روایتی و واقعهای را منتسب به خدا، پیامبر و امام میکند که موجب وهن و طیره عقل است، و با اعتراضی هم از جانب همصنفان روبرو نمیشود، در این صورت این سخن به پای همه آنان نوشته میشود. پس باید از خودشان در برابر چنین گفتاری رفع اتهام کنند.
🔘البته شاید بگویند، دادگاه ویژه روحانیت متولی این کار است. شاید باشد، ولی هنگامی که در عمل میبینند که اقدامی نمیشود پس این امر نیز موجب رفع مسئولیت از دیگران نمیشود، بویژه آنکه روحانیون در برابر کمتر مواردی سکوت میکنند. بویژه در برابر اندیشهها و مواضع نوگرایانه چه از سوی افراد صنف خودشان باشد و چه از طرف دیگران، به سرعت واکنش نشان میدهند، نمونه آن علیه دکتر سروش و آقای مجتهدشبستری و امثال آنان است، ولی در برابر سخنان خرافاتی و دروغپردازی واپسگرایانه سکوت میکنند. نتیجه این سکوت این است که به تأیید آنان تعبیر میشود.
🔘ماجرا از این قرار است که در گذشته نیز افرادی بودند که یا از روی ناآگاهی یا آگاهانه و تعمدی، داستانهای محیرالعقولی را جعل و به ائمهع منتسب میکردند، ولی این موارد در جمعهای محدود و اتفاقاً با سطح فرهنگی پایین بود و کسی جرأت نداشت که در جمعهای باسواد و فرهیخته چنین چرندیاتی را بگوید.
🔘هدف آنان جلب افراد سادهدل به اسلام از طریق تأکید بر کارهای خارقالعاده و فوق طبیعی بود. ولی اکنون که رسانههای جمعی شکل گرفته است، مطالب و سخنان کوتاه و بلند این افراد در تیراژهای زیاد منتشر میشود و جالب اینکه در برخی از برنامههای صدا و سیما نیز از این داستانها میشنویم، که ذکر تکتک آنها موجب وهن میشود.
🔘این افزایش تیراژ موجب مضحکه گوینده و مجموعه منتسب به آنان که روحانیت و حتی اسلام باشد میشود. یکی از علل گریز از دین همین مواضع و سخنان وهنآمیز برخی از این افراد است. ضربهای را که این افراد به دین و دینداری میزنند، رژیمهای ضد دین نمیزنند و نزدهاند، و البته تاثیر سکوت آقایان و یا حتی خنده معنادار در برابر این گفتارها، حتی بدتر از اصل این سخنان است.
🔘کسانی که به این شکل تیشه به ریشه اعتقادات عموم میزنند، نه تنها با مخالفتی مواجه نمیشوند، چه بسا اَجر هم پیدا میکنند. مسأله این است که این موریانه از درون این درخت، در حال پوک کردن آن است که ضربات آن بسیار کاریتر از تبری است که از بیرون به آن زده میشود. مردم و بویژه جوانان از این سخنان پوچ و غیر عقلایی و عجیب که موجب وهن است از دین رویگردان میشوند و بخش مهمی از مسئولیت این امر متوجه سکوت همصنفها است.
🔴اصل صلاحیت
🔺اعتماد دوم خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘شاید در سال ۱۳۵۷ کسی به ذهنش خطور هم نمیکرد که به روزگاری برسیم که بدیهیات اسلامی هم از سوی برخی از آقایان وعاظ و حتی امامان جمعه به گونهای طرح شود که نیازمند اصلاح باشد. ولی فعلاً که چنین شده است.
🔘یکی از امامان جمعه و موقت تهران در سخنان خود اظهار داشته که: ▪️”جمعی که سرِ کار آمدند خادم ملت هستند و می خواهند به مردم خدمت کنند. کسی که خطا می کند چون قصد خدمت دارد اجر دارد.“▪️
🔘این رویکرد در فرهنگ دینی در دو مورد اجتهاد و قضاوت گفته میشود. ولی هیچ ربطی به جمله اظهار شده از سوی این مقام محترم ندارد، در این مورد حدیثی است با این مضمون که:
▪️«قاضيان چهار گروهند: سه گروه دوزخىاند و يك گروه بهشتى. مردى كه ندانسته حكم ناحق دهد و مردى كه ندانسته حكم حق دهد هر دو دوزخى هستند، مردى كه، دانسته، حكم ناحق مى دهد نیز طبعا دوزخى است. و فقط مردى كه دانسته حكم به حق دهد، بهشتى است.»▪️
🔘گروه اول و دوم اشخاصی هستند که بدون صلاحیت حقوقی و شرعی، منصب قضاوت را اشغال کردهاند، تفاوتی نمیکند که احکام صادره از سوی آنان درست یا نادرست باشد؛ چون حکم درست آنان نیز نه از روی صلاحیت حرفهای، بلکه اتفاقی است.
🔘در اینجا گفته میشود که حقیقت واقعی نزد خداست، قاضی باید براساس اصول و قواعد قضاوت حکم دهد، اگر این حکم با واقعیتی که نزد خداست، تطابق داشت، دو اَجر و اگر نداشت یک اَجر و ثواب میبرد.
🔘در اینجا دو شرط مهم وجود دارد. اول اینکه آن فرد صلاحیت اخلاقی و علمی تصدی امر قضاوت را داشته باشد. صلاحیتی که به دست آوردن آن بسیار سخت است. جالب اینکه اگر فرد فاقد این صلاحیت باشد ولی به هر دلیلی حکمی دهد که مطابق واقعیت و صحیح باشد، باز هم او را عذاب میدهند، زیرا حقی در ورود به مسأله نداشته است.
🔘شرط دوم که در ادامه شرط اول میآید این است که مطابق قانون و علم عمل کند، و هر حکمی که خارج از این چارچوب صادر شود لغو و نادرست است. از جمله امور بدیهی آن رجوع به اَعلَم است، به عبارت دیگر ارجاع امر به کارشناسان خبره است.
🔘هیچگاه انگیزه خدمت کردن شرط پذیرش فعل و سیاست نیست. خودروی خود را برای تعمیر نزد کسی میبرید که تعمیرش کند، هر چند انگیزه او مادی باشد. این امر دقیقاً مثل طبابت است. هیچ کس حق تجویز نسخهای برای درمان یک بیمار را ندارد، حتی اگر معلوم شود تجویز او درست بوده است او خطاکار است. فقط پزشک حق تجویز دارد. آن هم پزشکی مرتبط با حوزه تخصصی او که در مدرکش نوشته شده است.
🔘دخالت پزشک هم وقتی پذیرفتنی است که کلیه مقررات و پروتکلهای علمی حوزه خود را رعایت کرده باشد، در این مرحله حتی اگر درمان پاسخ ندهد، مسئولیتی متوجه پزشک نیست، ولی اگر کسی پزشک نباشد، یا پزشک باشد ولی صلاحیت درمان او محدود به امور خاصی باشد و یا صلاحیت کامل دارد ولی مقررات پزشکی را در تشخیص و تجویز رعایت نکرده باشد در همه این حالات مسئولیت دارد. خیرخواهی نسبت به بیمار ربطی به این مسئولیت ندارد.
🔘در اداره امور کشور نیز چنین است. افرادی که روی کار آمدهاند، احتمالاً خیرخواه مردم هستند ولی این مسأله ما نیست، آنان باید صلاحیت حرفهای داشته باشند و در عمل نیز قواعد سیاستگذاری و اجرایی را نیز رعایت کنند. در این صورت غیر مسئول هستند، بجز این باشند همه آنان مسئول هستند.
🔘چگونه میفهمیم که آنان مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند؟ راههای زیادی برای این است. بیشتر آنان فاقد آشنایی و تجربه کاری در حوزه مسئولیتی خود هستند. همچنین قادر نیستند یک متن چند صفحهای در باره مسایل حوزه مسئولیت خود بنویسند و راهحلهای آن را توضیح دهند، و این متن از سوی کارشناسان مرتبط با موضوع قابل دفاع باشد.
🔘مهمتر از همه اینکه تجربه اخیر آنها هم نشان میدهد که فاقد توانایی هستند و عملکرد آنان مغایر با وعدهها و مدیریت متعارف است. عجیب این که گزارشی از سازمان نظارتی و بازرسی که اخیرا منتشر شده نشان میدهد که تعداد زیادی از این مدیران مورد نظر حتی صلاحیتهای قانونی را هم برای تصدی پستی که منصوب شدهاند را ندارند چه رسد به سایر صلاحیتها.
🔘پس دیگر دلیل چندانی برای رد صلاحیت آنان و مسئول بودن در برابر کارهایشان نیاز نیست. انگیزه خیر داشتن فرع بر صلاحیت است. برای انجام کار درست حتی نیازی هم به انگیزه خیر ندارد.
🔴ساعات کار؛ موردی دیگر
🔺اعتماد ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘دیروز و در باره تبلیغات ناروا علیه یک پزشک در مشهد نوشتم که «مطالعه موردی» اگر دقیق باشد به خوبی نشان میدهد که با چه وضعیتی عمومی در آن زمینه مواجه هستیم. هدف از مطالعه موردی، استنتاج یافتههایی فراتر از آن مورد خاص است. اکنون به یک نمونه مهم دیگر اشاره میشود. مسأله تثبیت ساعت رسمی کشور و تغییر ساعت کار و ارتباط آن با موضوع برق مصرفی است.
🔘این مجلس از همان زمان که آمد عزم خود را جزم کرد که خلاف منطق و تجربه و بیهیچ توجیهی تغییر ساعت را متوقف کند و برای این کار چنان عجله داشتند که تصویب آن را در پایان سال ۱۴۰۰ انجام دادند تا در ۱۴۰۱ اجرایی شود که نشد.
🔘در هر حال در همان سال ۱۴۰۱ که اجرایی نشد، باز هم معلوم شد که مشکل مصرف برق مطابق ساعت موجود در فصل گرما جدی است، لذا دولت بیش از یک ساعت معمول، ساعتِ کار را جلوتر کشید تا قدری از این مشکل کم کند، ولی نکته جالب و مهم این بود که همین دولت که میدانست این قانون به نفع جامعه و صنعت برق نیست، کسی را برای مخالفت با این طرح به مجلس نفرستاد.
🔘آنان حتی حاضر نیستند که به صورت علنی سخنی علیه این قانون و تصمیم غیر معقول بگویند ولی چون میدانند که ماجرا به زیان صنعت و مصرف برق است، این بار دو ساعت زمان شروع به کار را جلو بردند و از ۶ صبح آغاز کردند!!
🔘در حالی که این تصمیم کل روال اجتماعی و زندگی عادی را به هم میزند، زیرا در جامعه جدید مردم براساس ساعت که امری قراردادی است خود را تنظیم میکنند و نه براساس طلوع و غروب آفتاب. این دولت است که باید ساعت را براساس طلوع و غروب تنظیم کند، تا کل حیات اجتماعی و زندگی روزمره را به وضعیت طبیعی نزدیک کند.
🔘این چه معنایی دارد که ساعت ۶ صبح کارمند سر کار بیاید، در حالی که ارباب رجوع تا ساعت ۷ و ۸ خواب است؟ خوب از ابتدا ساعت را به مدت یک ساعت جلو بکشید، تا همه متناسب ساعت جدید خود را تنظیم کنند.
🔘جالب است که بدانیم که به صورت عجیبی گمان میکنند که وقت نماز ظهر ساعت ۱۲ است و نباید به ساعت یک منتقل شود!! در حالی که هم اکنون در مناطق شرقی کشور نماز ظهر حدود ۱۱٫۵ و مناطق غربی نیز ۱۲٫۵ است و این ذهنیت عجیبی است که در نظام سیاستگذاری کشور وجود دارد که با برخی موضوعات عقلایی البته به نام مذهب و انقلاب مخالفت میکنند.
🔘واقعیت این است که مسأله کمبود برق بسیار جدی است. در واقع کمبود که نه، اقتصاد برق بحرانی است. سال گذشته خسارت وارده به تولیدات صنعتی زیاد بود، فقط به این علت که برق آنها قطع شد و علت قطع برق نیز کوشش برای رساندن برق به بخش مصرف خانوار بود زیرا از اعتراض مردم نگران بودند، در حالی که قطع برق صنایع نیز منجر به اعتراض میشود ولی به طور غیر مستقیم و با تأخیر زمانی. این نشان میدهد که ساختار تصمیمگیری در ایران چگونه است.
🔘این نحوه سیاستگذاری و قانوننویسی وبال جامعه ایران شده است. از یک سو نمیتوانند تولید را به نحو مطلوب افزایش دهند، زیرا سرمایه کافی ندارند، و حتی حاضر نیستند اجازه تولید و صادرات برق را بدهند.
🔘از سوی دیگر نمیتوانند برای افزایش بهرهوری نیروگاهها و کاهش اتلاف در شبکه اقدام موثری کنند، چون این کار نیز نیازمند سرمایهگذاری کلان و نوسازی نیروگاهها است که به نحو چشمگیری راندمان آنها در جهان بالا رفته ولی در ایران همچنان با راندمان کم و افت انرژی بالا فعالیت میکنند.
🔘همچنین نمیتوانند قیمت برق را متعادل کنند، چون مردم نمیپذیرند و حق هم دارند که نپذیرند. از طرف دیگر فشارشان برای کاهش و قطع برق به صنعت و تولید است، که آن نیز به کاهش درآمد و سود و افزایش بیکاری و گرانی منجر میشود.
🔘🔘اینها مجموعهای از شرایطی است که ساختار سیاسی به وجود آورده و امتناع سیاستگذاری موثر و مفید محصول آن شده است.
🔴مطالعه موردی؛ پزشک مشهدی
🔺اعتماد ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از شیوههای تحلیل پدیدهها، مطالعه موردی یا به تعبیر انگلیسی Case Study است. در واقع به جای مطالعه دهها و صدها مورد، کافی است که یک نمونه را با دقت موشکافی کرده و تمام جوانب آن را تحلیل کنیم و نتایج حاصل را با اعتبار کافی تعمیم دهیم. هدف، استنتاج نتایجی فراتر از آن مورد خاص است.
🔘برای دریافت بخشی از واقعیت جامعه ایران، میتوان مورد ویژه پزشک مشهدی را که سر و صدای فراوان ایجاد کرد مطالعه کرد. یک مرد همسرش را به مطب آقای دکتر برده و درخواست ویزیت و معاینه او را میکند. پزشک نمیپذیرد. او نیز اعتراض میکند، در نهایت خبری را منتشر میکند که چون همسرم چادری بوده پزشک او را ویزیت نکرده و این آغاز ماجرا برای طرفداران وضع موجود میشود که بدون رسیدگی، مطب را پلمب میکنند، در فضای عمومی و رسانهای تبلیغات وااسلاما و واانقلابا سر میدهند. علیه پزشکان غربزده و... خواهان برخورد میشوند و الی آخر که میتوانید حدس بزنید چه قشقرقی راه میافتد.
🔘یک روز بیشتر طول نمیکشد که آقای پزشک که اتفاقاً از هاروارد هم فارغالتحصیل شده و اکنون در کشورش خدمت میکند، با استناد به فیلمهای موجود مطب و شواهد و ادله کافی، تمام ادعاها را رد و خلاف آنها را ثابت میکند. با نکتهسنجی جالب و تلمیح، تنها بیحجاب آن لحظه مطب را همان فرد معرفی میکند که با آستین کوتاه آنجا بوده است!! بلافاصله آبها از آسیاب میافتد، اندکی از آنان عذرخواهی میکنند و اغلبشان سکوت را پیشه مینمایند، تا نوبت بعدی دو باره قشقرق مشابهی را علیه دیگری راه بیاندازند.
🔘این واقعیت جامعه ماست که عدهای میتوانند برای منافع شخصی خود پشت اسلام و انقلاب پنهان شوند و با جار و جنجال علیه دیگران اتهام بزنند و فضای رسانهای رسمی و رانتی نیز به سرعت به حمایت آنان بیاید. چنین رفتاری در بیشتر حوزهها وجود دارد و البته این مورد خاص به دلیل زیرکی آقای پزشک یا هر علت دیگری به سرعت ادعاهای دروغ آنان برملا شد.
🔘فرض کنید که فیلمها و شهود مطب نبودند، حتماً تا آخر ماجرا میرفتند و یک بیگناه را گناهکار معرفی میکردند، و در پی آن دهها پزشک و متخصص دیگر نیز کشور را ترک میکردند، و طبعاً هیچکدام اینها برای این قدرتطلبان مهم نبود و نیست، ولی نکته مهم این است که چرا ساختار سیاسی خود و انقلاب و اسلام را هزینه چنین رفتارهایی میکند؟ واقعاً چرا؟ جالب است که آنجا تهدید میکنند که مطب را پلمب میکنیم و پلمب هم میکنند!
🔘نکته دیگر وارونه شدن اصل برائت است. کسی اتهاماتی زده است چرا باید متهم از خودش دفاع کند و اتهامات را رد نماید؟ مگر اتهامزننده نباید اثبات کند؟ واقعیت این است که این تبعیض کُشندهترین تبعیض موجود است. حالا پرونده را فرستادهاند به هیات انتظامی دانشگاه، ایرادی ندارد ولی اگر تبرئه شد آیا اتهام زنندگان هم محاکمه و مجازات خواهند شد؟
🔘عقل اقتضا میکرد که حتی اگر چنین ادعایی درست بود، باز هم نباید آن را آشکار و عمومی میکردند، این موارد را باید از طریق روالهای حرفهای رسیدگی کرد انتشار عمومی آن کینه و نفرت و واکنش ایجاد میکند که به سود جامعه و هیچ کس نیست. رسانه منتشرکننده باید حتماً از پزشک سوال میکرد که ماجرا چیست؟ ولی ظاهراً همه چیز مخدوش شده است.
🔘این رفتار ناشی از کوششی است که برای دو قطبی کردن جامعه صورت میگیرد. غافل از اینکه این دو قطبی شدن نه به سود افراد محجبه و دیندار است و نه به سود جامعه، بلکه ریشه آن در منافع بخشی از افرادی است که خود را پشت این مفاهیم پنهان میکنند.
🔘آنچه که برای من جالب بود تناقضی است که در رفتار این فرد وجود داشت. همیشه باید نسبت به پزشک اعتماد داشت اگر اعتماد ندارید، اصلاً نزد او نروید. پس چگونه میتوان به پزشکی اعتماد داشت ولی با زور درخواست معاینه و ویزیت کرد؟! و بعد هم اینچنین علیه او اقدام کرد؟ این رفتار محصول بساطی است که عدهای علیه پزشکان راه انداختهاند، نه میتوانند بدون آنان زندگی کنند و نه میتوانند به آنان احترام بگذارند.
🔘در هر حال باید منتظر بود و دید که آیا ساختار موجود قادر است که با رسیدگی و تنبیه خاطی، از خودش و از پزشکان و از مردم در برابر این افراد دفاع کند؟ خواهیم دید. حکومت با وجود این افراد نیازی به مخالفان و تخریبکنندگان ندارد.
⭕️این گزاره بیش از هر حقیقت دیگری نشان میدهد که ایران فاقد بروکراسی به عنوان یک ضرورت برای توسعه ملی است. بروکراسی را تابع سیاست کردن مثل نشستن بر سرشاخه و بریدن از بُنِ شاخه است.
Читать полностью…🔴سرمايه بزرگ ملی
🔺اعتماد ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘درباره تحولات روز و داخلی تركيه چيز چنداني نميدانم، از اين رو تحليلي كلي از انتخابات تركيه دارم كه به نظرم اهميت دارد و براي ما ایرانیان درس اموز است.
🔘۱- رقابت تقريبي ۵۰-۵۰ نشاندهنده وجود واقعيت مهمی از جامعه است. نتایج رقابت انتخاباتي بازتابي از رقابت واقعي است. جوامعی که به نسبت آزاد هستند به مرحلهاي ميرسند كه عموما اراي دو جناح اصلی حول ۵۰ درصد شكل ميگيرد. چرا؟ به اين علت كه اگر مثلاً ۷۰-۳۰ باشند، پیشاپیش معلوم است که حزب ۳۰ درصدي بازنده است و هيچ شانسي براي كسب قدرت ندارد. پس بايد مواضع خود را به نحوي متحول كند تا بتواند به ۵۱ درصد برسد والا همچنان ۳۰ درصد باقي ميماند و شاید هم کمتر شود.
🔘اين الزام موجب ميشود كه گروههاي سياسي از تصلب بيرون آيند و تطبيقپذيري با خواست عمومي پيدا كنند. البته همزمان بر خواست عمومي هم اثرگذار هستند، ولي انعطافپذيري بالايي دارند.
🔘رفتار سياسي اردوغان نمونه روشن اين ويژگي است. در سیاست خارجی آن را میبینیم برای نمونه در مواجهه با اسراييل، كشورهاي عربي، روسيه و غرب، همواره انعطافپذيري خود را نشان داده و احتمالا در سياست داخلي هم همين رويكرد را دارد. در واقع این ویژگی در نظامهای حزبی پراگماتیستی دو حزبی بخوبی مشهود است.
🔘۲- اين انتخابات فارغ از اين كه اردوغان يا رقيب او برنده شوند، سرمايه بسيار گرانسنگي براي حكومت ومردم تركيه است. چيزي كه ما نيز تجربه آن را در سال ۷۶ و ۹۲ داشتيم. انتخابات ترکیه بدون مداخله خارجي، ولي با حضور ناظران خارجي، و تقريبا با کاربرد ادبياتي متعارف از سوي دو نامزد رقیب بود.
🔘اگر در دور دوم اردوغان برنده شود، طبعا به منزله موفقيت او از نتیجه انتخابات هم خواهد بود، ولي اين پيروزيها دايمي نيست، احتمالا در دورهای بعدي شكست خواهد خورد، زيرا جامعه متحول است و فاصلهها اندك است. با كوچكترين اشتباه یا فساد سیاسی يا ناديده گرفتن مردم، حزب حاكم به زير ۵۰ درصد سقوط خواهد كرد.
🔘بنابراين در صورت پيروزي اردوغان این بازي ادامه خواهد يافت و او براي حفظ جايگاه خود و حزبش بايد حداكثر كوشش را جهت حفظ طرفداران خود و افزايش آن بنمايد. اين منطق بازی دموكراسي است. با همه ايرادهايي كه ميتوان به نظامهای مردمسالار وارد كرد ولي پويايي لازم را براي خوداصلاحي از طريق حاکم بودن رقابت دارد.
🔘۳- اگر اردوغان پيروز نشود، دو حالت وجود دارد، يا اين كه قدرت را مطابق قواعد و قانون تحويل ميدهد، يا زیر بازی ميزند. در صورت اول او بزرگ ترين شخصيت تاريخ تركيه جدید خواهد بود. حداقل بنده چنين گمان ميكنم. شاید ميراث او براي تركيه مهمتر و پايدارتر از كمال آتاتورك باشد.
🔘در دو دهه اخير، او تركيه را از كشوري درجه چند با فسادي گسترده، و شکاف عمیق میان مردم مذهبی و حکومت لاییک، به كشوري مدرن با اقتصادي پويا و نظام اداري خيلي متفاوت تبديل كرد و به شهروندان خود افتخار و عزت نفس داده است. گرچه عضو ناتو است، ولي استقلال كافي دارد و به يك بازيگر مستقل از ناتو تبديل شده است.
🔘از همه مهمتر اينكه توانسته دموكراسي را نهادينه كند و از شر نظاميان منسوب به آتاتورك كه سردمدار نظام كودتايي و فاسد بودند نجات دهد و مساله گرايشهاي رسمی ضد ديني را حل كند و نوعي همزيستي مسالمتآميز را در مقايسه با گذشته رواج دهد. اکنون به وضعیتی رسیده که حتی سکولارها هم خود را مقید به ارزشهای دینی معرفی میکنند.
🔘اگر اردوغان مقاومت كند و قدرت را تحويل ندهد مثل گاو ۹ من شيرده بوده و همه دستاوردهای خود را خراب خواهد كرد و آغاز نزول تركيه جديد خواهد شد و گمان نميكنم چنين كند، به ويژه كه اكثريت مجلس را هم دارد.
🔘۴- برخی ميپرسند كه انتخاب كدام يك از نامزدها به نفع ايران است؟ در اين باره باید اطلاعات دقیق داشت، ولي مهم اين است كه يك كشور پايدار از نظر سياسي و قدرتمند در كنارمان باشد و رهبران آن كشور در جهت خير و صلاح مردمشان باشند، همين خوب است.
🔘قرار نيست كه آنان براي ما كار كنند، همچنان كه ما هم بايد دنبال چنين اهدافي براي ملت خودمان باشيم. اردوغان براي ملتش مفيد بوده و همين مهم است ما هم بايد همين راه را برويم.
یرای ورود به حساب توییتر لینک شیشهای زیر را لمس کنید👇
Читать полностью…