🔴رضایت خدا در گرو چیست؟
🔺اعتماد ۱۲ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘شاید مقامات دولتی معتقد باشند که ما کارهای خود را میکنیم و کاری به سخن دیگران نداریم و رضایت خداوند ما را کفایت میکند. فارغ از این که افراد چگونه میتوانند از رضایت خداوند نسبت به اعمال خود اطمینان یابند؟ باید گفت که در هر حال رضایت بندگان خدا قرینهای بر احتمال رضایت خداست، و در دنیای امروز پاسخ دادن به پرسشهای افکار عمومی آزمونی برای موفقیت احتمالی در پاسخگویی در آن دنیاست.
🔘بنابراین اگر نتوان به افکار عمومی پاسخ داد، به طور قطع رضایت خداوند نیز تأمین نمیشود، زیرا متصدی قدرت و حکومت شدن، به معنای وکالت انجام امور از طرف مردم است و مستلزم تأمین رضایت آنان است. اگر اندکی از مطالب سیاسی و اجتماعی نهجالبلاغه را خوانده باشیم متوجه چنین برداشتی در اندیشه امام علیع نیز میشویم. قانون اساسی نیز همین را میگوید. عرف عقلا نیز متضمن این پاسخگویی است. با این مقدمه به طرح یک پرسش ساده اکتفا میکنم، و طبعأ انتظار میرود که پاسخی مشروح و مستدل دریافت شود.
🔘تورم سال ۱۴۰۱، در حداقل مقدار اعلام شده، حدود ۴۷ درصد بود، ولی میدانیم که این رقم برای همه مردم یکسان نیست، و برحسب شرایط گوناگون گاه رقم تورم برای خانوارهای ثروتمند بیشتر است و گاه کمتر و این تغییرات برای طبقات پایین حالت عکس طبقات مرفه را دارد.
🔘در سالهای اخیر به علت بالا بودن رقم تورم کالاهای خوراکی، فشار تورمی به طبقات مزد و حقوقبگیر و پایین به مراتب بیشتر از طبقات مرفه بوده، یعنی شاید تورم ۱۴۰۱ برای آنان بالاتر از ۵۵ درصد تا ۶۰ درصد است.
🔘از سوی دیگر آمار رسمی حکایت از آن دارد که رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۱، برابر ۴٫۸ درصد بوده است. این رشد علل گوناگونی دارد که فعلاً موضوع بحث ما نیست در هر حال گام مثبتی است که از سال ۱۳۹۹ آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
🔘همچنین رقم لایحه بودجه سال ۱۴۰۲ نسبت به ۱۴۰۱ و براساس گزارش مراکز رسمی، ۵۲ درصد افزوده شده است، به عبارت دیگر به اندازه جمع تورم و رشد اقتصادی، حجم بودجه افزایش یافته است، که به معنای ثابت ماندن نسبت بودجه دولت به تولید ناخالص داخلی است.
🔘البته این افزایش در لایحه بودجه یک ویژگی مهم دارد، که افزایش بودجه عمومی آن ۵۹ درصد و بودجه عمرانی ۲۱ درصد است و این به معنای کاهش اعتبارات عمرانی به قیمت ثابت است و نکته تأسفباری است.
🔘اکنون پرسش این است، در حالی که بودجه جاری حدود ۵۹ درصد افزایش یافته، چرا حقوق و دستمزد فقط به طور متوسط حدود ۲۰ درصد افزایش یافته است؟ قاعده افزایش حقوق این است که مطابق تورم و رشد اقتصادی باشد، یعنی اگر تورم مثلاً ۲۰ درصد باشد و رشد اقتصادی هم ۵ درصد، حقوق و دستمزد باید ۲۵ درصد اضافه شود تا هم جبران تورم شود و هم سهمی متناسب از رشد اقتصادی نصیب کارگر شود.
🔘بنابراین اگر با این معیار نگاه کنیم، حقوق و دستمزد باید حداقل ۶۰ درصد اضافه میشد، ولی میدانیم که بسیار کمتر از این رقم است. بعلاوه دولت بارها اعلام کرده که نفت هم به اندازه کافی میفروشد و از این نظر کم و کاستی چندانی ندارد.
🔘از سوی دیگر در لایحه برنامه هفتم، مستمری و حقوق بازنشستگان را در زمان بازنشسته شدن معادل میانگین ۵ سال گذشته آنها آوردهاند، این یعنی یک ظلم آشکار، زیرا تورم محصول اقدامات دولتها است، اگر تورم نباشد، معادل میانگین ۵ سال گذشته هم باشد، مشکل چندانی ایجاد نمیکند، ولی هنگامی که تورم سالانه بالای ۴۵ درصد است، یعنی حقوق بازنشستگی معادل میانگین حقوق ۵ سال پیش از بازنشستگی، احتمالاً کمتر از نصف اخرین حقوق زمان اشتغال است.
🔘پرسش این است که این سیاستها و اقدامات چه تناسبی با عدالت یا دفاع از محرومین دارد؟ در حالی که آشکارا علیه منافع و حتی وضعیت حداقل زندگی آنان است. چگونه کسی در دولت محترم متوجه تبعات این نوع تصمیمات نیست؟
🔘خطر اینگونه تصمیمات از آنجاست که منابع دولتی در جاهای دیگری خرج میشوند که هیچ سودی برای جامعه ندارد، در نتیجه هنگامی که با عوارض خطرناک این سیاستها مواجه میشوید، به یک باره دست به جیب بانک مرکزی و بانکهای دیگر میکنند و نقدینگی را افزایش داده و خطر تورمهای سه رقمی را برای کشور ایجاد میکنند. خود دانید.
🔴از مصادیق تبعیض
🔺اعتماد ۱۰ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اخیراً خبری از سوی دادستان یکی از شهرستانها به این مضمون منتشر شد که: ▪️«مدتی پیش شخصی که با نسبت دادن حدیث جعلی به امام حسن مجتبی (ع) در فضای مجازی به ساحت مقدس ایشان اهانت کرده بود با دستور قضایی و پس از تحقیقات انجام شده از سوی دستگاه امنیتی شهرستان، شناسایی شد.»▪️
🔘طبعا بازداشت و محاکمه هم خواهد شد. پیشتر هم از چنین بازداشتها و محاکمات و حتی مجازاتهای سنگین نیز خبرهایی منتشر شده بود. تا اینجا ممکن است که گفته شود این اقدامات براساس قانون است و متخلف از آن مستوجب مجازات است و دستگاه قضایی و نیروی انتظامی نیز موظف به مقابله هستند.
🔘مشکلی که در اینجا پیش میآید، انحصار برداشت از نسبت دادن حدیث جعلی منجر به اهانت به پیامبر (ص) و ائمه (ع) است، زیرا به عنوان یک شهروند عادی هنگامی که فضای مجازی را میبینم، به این نتیجه میرسم که بیشترین جعلیات و هتک حرمتها که از طریق انتساب کذب به ائمه و حتی خداوند است به وسیله برخی از منبریها صورت میگیرد.
🔘در واقع توهین حتی فحاشی به امام یا پیامبر (ص) فقط بیادبی و بیمنطقی گوینده را میرساند در حالی که اشاعه اکاذیب به آنان منجر به قلب واقعیت و مخدوش کردن چهره و واقعیت دین میشود و طبعاً این خطرناکتر از توهین و فحاشی است که چیزی از ائمه کم نمیکند.
🔘اتفاقاً خدا و پیامبر و ائمه (ع) نیز نسبت به انتساب کذب حساس بودهاند و در برابر توهین و فحاشی با کرامت و گذشت رفتار میکردند. آیه ۲۵ سوره فرقان به هر دو مسأله اشاره دارد؛ کسانی که گواهی دروغ نمیدهند، و چه گواهی بدتر از انتساب دروغ به پیامبر و ائمه، و این افراد هنگامی که با کار زشتی روبرو شوند، بزرگوارانه گذر میکنند.
🔘حالا کار ما برعکس شده است. در برابر گواهی دروغ، سکوت به منزله تأیید را شاهدیم و در برابر رفتار زشت برخی افراد واکنش تند نشان میدهیم. حتماً میپرسید که کدام انتسابهای دروغ اهل منبر را میگویم؟
🔘اخیراً دیدم که یک منبری مدعی بود که امام حسین به فرزندش گفت: ▪️«بابا چی دلت میخواهد و حضرت علی اکبر گفت: دلم موز و انگور می خواهد حضرت سید الشهدا امام حسین دستش را به ستون مسجد زد و فرمود موز و انگور بده و بعدش موز و انگور از داخل ستون خارج شد!»▪️
🔘دیگری در باره شیعه بودن میوهها و آب دریا سخن میگوید، یا آن دیگری از اقرار بادنجان به ولایت خبر میدهد، دیگری از شلواری که در جهنم به پای جهنمیان میکنند. یا دیگری پذیرش ولایت امام از سوی معادن طلا و... تا دلتان بخواهد از این خزعبلات به نام دین میگویند که اینها فقط مشتی از نمونه خروار است.
🔘چندی پیش یکی از دوستان که اتفاقاً مذهبی هم نیست، میگفت پیش از انقلاب ما برای ساختن مسجد جامع نارمک، چند روز در هفته داوطلبانه با دانشآموزان دیگر میرفتیم و کارگری میکردیم، و همیشه مسجد بودیم، ولی از این احادیث نمیشنیدیم، نکند، تازه زیر خاکی پیدا کردهاند؟!
🔘اخیراً با لباس روحانیت وارد مقولات دیگر هم شدهاند که همه خلاف قانون است و مجازات دارد، ولی ظاهراً کسی جرأت مجازات کردن آنان را ندارد. یک ویدیویی دیدم از یک روحانی جوان، که با اعتماد به نفس عجیبی میگفت:
▪️”وقتی یک بیمار با اختلالات مغزی و مخچهای به ما مراجعه میکند و مشکلات حرکتی و تعادلی دارد، تمام سعی ما این است که مشکلات به طور کامل حل شود، و بدن بتواند قوتی بگیرد. متأسفانه در بین درمان ما پزشکان شیمیایی گاهی ناخواسته یا ندانسته در امر درمان اختلال ایجاد میکنند.“▪️
🔘چقدر هم گذشت دارد که کار آنان را ناخواسته معرفی میکند. آن یکی دیگر که نسخه میپیچد و کانال دارد و کسی هم مانع از کارهای خلافش در امر پزشکی نیست. دیگری گواهی دوره طبابت صادر میکند.
🔘این وضعیت، ناشی از تبعیض سیاسی و قضایی است که در مورد افراد روا داشته میشود که دود آن به چشم دین و حکومت هر دو میرود. سود این کارها را عده اندکی میبرند و هزینهاش را همه نهادهای حکومت، دین، آموزش و مردم میپردازند.
🔘🔘آنان حکومت و قوای آن از جمله دستگاه قضایی کشور را حیات خلوت و ابزار کار خود تلقی میکنند و به صدور امر و نهی برای آن مشغول هستند و دستور مصادره اموال افراد را میدهند و کسی هم نمیتواند متعرض آنان شود.
🔴معیارهای دوگانه
🔺اعتماد ۶ تیر
✍️عباس عبدی
🔘بازگشایی سفارتهای ایران و عربستان و بهبود روابط دو کشور و به تبع آن تلطیف روابط با دیگر کشورهای عربی و در کنار اینها ادامه مذاکرات با غربیها بویژه آمریکا از طریق کشورهای منطقه، تا حدی شرایط خارجی را بهبود داده است و اثرات گرچه اندک این رفتار را در نگاه مردم و اقتصاد هم میبینیم، هر چند با منجمد شدن مذاکرات برجامی این وضعیت در کلیت خود ناپایدار به نظر میرسد ولی به هر صورت شرایط کنونی بهتر از تنشهای بیپایان قبلی است.
🔘در این میان برخی از افراد در رسانهها به نقد سیاستگذاران رسمی پرداختند و این اقدامات را نه از حیث اصل آنها، بلکه برحسب تاریخچه سیاستهای جریان حاکم نقد کردند. اکنون جریان طرفدار وضع موجود معترض است و میپرسد؛ چرا زمانی که مقاومت میشد، میگفتید که اینها هزینه دارد و از جیب مردم هزینه میکنید؟ و حالا که توافق میکنیم، میگویید چرا امتیاز میدهید و مملکت را فروختید؟ و...
🔘برای اینکه یک مسأله اختلافی هیچگاه حل نشود، بهترین کار این است که صورت مسأله نادرست مطرح شود. مسأله نه مقاومت و ایستادگی یا حتی دشمنی با دیگران است و نه تفاهم و سازش و یا دادن و گرفتن امتیاز، که خیلی هم طبیعی و منطقی است. هر دو سیاست برحسب مورد میتواند قابل دفاع باشد، همچنان که هر دو میتواند قابلیت رد کردن داشته باشند.
🔘هیچ کدام از این دو سیاست، پیشفرض و قطعی نیست که آن را قاطعانه تأیید یا رد کنیم. هر دو شیوههایی هستند برای تأمین اهداف دیگر. بنابراین پیش از هر چیز باید در باره آن اهداف و نحوه تأمین آن توافق داشت.
🔘اتفاقاً این استدلال علیه گویندگان آن بیشتر صادق است و کاربرد دارد، چون همین افراد هر گاه در گذشته کسی میخواست تفاهم کند، حرف از مقاومت و ایستادگی میزدند و معتقد بودند که نباید خیانت کرد یا کوتاه آمد و... و هر گاه کسان دیگر حرف متفاوت با سیاستهای آنان زدند و آنان را نقد کردند، آنان از ضرورت توسعه روابط و... سخن میگویند.
🔘پس مسأله چیز دیگری است. مشکل در وجود یک رویکرد و مشرب شبه مذهبی، آغشته به سیاست نزد طرفداران وضع موجود است. به این معنا که حُسن و قبح افعال را به فاعل ربط می دهند، به قول مولوی، ”هر چه آن خسرو کند، شیرین بُوَد.“ در واقع در نزد آنان، افعال ذاتاً واجد حُسن و قبح نیستند، بلکه این فاعل آن است که افعال را ارزشمند یا ضد ارزش میکند.
🔘این رویکرد اشعری مسلکی در سیاست مصداق قدرتطلبی است و حقیقت و واقعیت را پیش پای قدرت و روایت، قربانی میکند، و این همان رویکردی است که کلام شیعی در مقابل آن شکل گرفت. در این رویکرد حتی عدالت معنای عینی ندارد، بلکه اراده فردی که او را عادل میدانیم یا خدا را عادل میدانیم، تعیینکننده معنا و مصداق عدالت است، این مثل آن است که عدالت را از روی قانون نسنجیم، بلکه اراده و حکم دلبخواه قاضی را عین عدالت بدانیم.
🔘پس موضوع روابط اخیر با عربستان و اتفاقات رخ داده در گفتگوی رسانهای وزرایخارجه در سفر اخیر وزیر خارجه عربستان به ایران، نیز از همین منظر نقد میشود. نه اینکه چون شما قبلاً با سیاست گفتگو و تفاهم مخالف بودهاید، پس چرا حالا با سیاست تفاهم هم موافق هستیدید؟
🔘مخالفت منتقدان شما نه با مقاومت است و نه با تفاهم و سازش، بلکه با معیارها دو گانه شما است. کسانی که قبلاً با سیاستهایی مخالفت میکردند و مانع عملی آن میشدند و تمام مدارک و صوت و تصویر آن موجود است، و اکنون اجرای همان سیاست را چند پله بالاتر جزو افتخارات خود میدانند، بدون اینکه چیزی جز عامل و فاعل ماجرا تغییر کرده باشد.
🔘حالا قصد مچگیری نیست. همین سیاست کنونی را میتوان حمایت کرد ولی یک مشکل همچنان حل نشده باقی میماند. اینکه این سیاست جدید شما ناشی از تغییر رویکرد و فهم بهتر از امور نیست، این تغییر سیاست ناشی از کنار گذاشتن معیار دو گانه نیست، بلکه اینها ناشی از تغییر جایگاه و موقعیت عاملان آن است و با تغییر این جایگاه و موقعیت دو باره به همان وادی قبلی سقوط کرده و به تنظیمات کارخانه باز خواهند گشت.
🔘دلیل این ادعا نیز روشن است، زیرا مطلقاً نمیگویند که در گذشته اشتباه شد، بلکه همچنان از همان منطق دفاع میکنند، و البته مشغول دستاوردسازی و بازی با کلمات نیز هستند. البته چون مسأله سیاست خارجی است، دوست ندارم که وارد جزییات شوم، ولی خیلی مختصر میتوان گفت که: شما گفتید، زدیم، ما هم میگوییم، زدید، تا بعد چه پیش آید.
⭕️چند سال پیش هم مفصل نوشتم. گرفتن چنین پولی غیرموجه است. چون سودبرنده اصلی در پرداخت از طریق کارت خوانها، دولت و بانک مرکزی و بانکهای عامل هستند و دریافت این هزینه از فروشندگان که قطعا به مصرفکننده منتقل میشود، نوعی اجحاف آشکار و پول زور است.
Читать полностью…🔴سرنوشت آموزنده
🔺اعتماد سوم تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘وضعیت مجاهدین خلق را که میبینیم، بسیار متأسف میشویم که چگونه ممکن میشود، حضور مجموعهای از افراد در دل چنین ساختاری ادامه پیدا کنند و در قالب فرقهای متحجر درآیند و انواع و اقسام شکستها و خفتها را تجربه کنند، ولی همچنان در سنین بالای ۵۰ تا ۷۰ سالگی به چنین خطمشی احمقانهای ادامه دهند. این تداوم وضعیت در حالی است که میبینند، حتی فرزندان و نوههای آنان، راه خویش را جدا کردهاند و در مسیر دیگری قرار گرفتهاند. در این یادداشت میخواهم دو شاخص را برای فهم و سنجش آینده این نیروها و یا هر نیروی دیگر معرفی کنم.
🔘اولین مورد، شاخص آزادی است، هر گروه سیاسی یا دولت اگر به آزادی نقد و بیان بویژه نزد نیروهای داخلی خودش ملتزم نباشد، دیر یا زود یا از هم میپاشد یا به فرقه تبدیل میشود. موضوع آزادی نقد و بیان، چنین است که اگر جلوی آن گرفته شود، حد یقفی ندارد و مجبور میشوند دایره را تنگتر و تنگتر کنند، سپس به جایی میرسند که به یک باره کل ساختارِ ضدِ نقد فرو میریزد، مثل آنچه که در سازمان چریکهای فدایی خلق رخ داد یا به سوی فرقهای شدن پیش میرود که آزادی را به سوی صفر میبرد، مثل آنچه که در فرقه مجاهدین یا رجوی رخ داده است.
🔘شاید برای ما قابل تصور نباشد که یک فرد چگونه ممکن است که تا این اندازه تابع رهبری فرقه شود که جنگ داخلی را تجربه کند و هزاران نفر را بکشد و کشته شود، سپس برود عراق با دشمن دو ملت ایران و عراق به نام صدام همدست شود و فاجعه فروغ جاویدان یا مرصاد را رقم بزند، بعد در اردوگاههای مبتذل بدون ذرهای آزادی زندگی کند و صدایش در نیاید و آخر هم با این وضعیت در آلبانی که خارج از جهان سیاست است پرتاب شود و حیات و ممات آنها به دست آمریکا باشد، که روزی افتخار این گروه ترور چند نفر از مستشاران آمربکایی در تهران بود.
🔘این وضعیت محصول فقدان آزادی بیان است. آزادی درونگروهی در هر ساختاری، اعم از حزب، گروه، دولت یا کشور و... برای بقای آن ضروری است و هر نهاد و ساختاری که این ویژگی را نداشته باشد، سرنوشت آن در بهترین حالت چریکهای فدایی خلق است که پس از شکست از روی اجبار تن به تغییر خطمشی دهند و در بدترین حالت سازمان مجاهدین خلق است که چهارنعل راه گذشته را ادامه دهد و اعضای فرقه را از بدیهیترین حقوق برای درک از حقیقت محروم کند و اقدامات مبتذل رهبری سازمان را با لطایفالحیل توجیه کنند. چقدر گردانهای سایبری توجیهگر این نوع ساختارهای بسته، شبیه یکدیگرند؟
🔘معیار دوم عینیتر است، فرزندان. هر نسل یا سازمانی و یا حکومت و یا هر ساختار دیگری که نتواند با نسل بعد از خود تعامل داشته باشد، به طور قطع و یقین نابود خواهد شد. البته این مسأله نیز مربوط به موضوع آزادی است. ولی عینیتر است و قابل پوشاندن نیست.
🔘فیلمی که از اردوگاه اشرف منتشر شد، ظاهراً فاقد نیروی جوان بودند، متوسط سن حاضران آن اردوگاه باید بالای ۵۵ تا ۶۰ و ۶۵ سال باشد. چنین گروهی نیاز نیست کشته شوند یا بمیرند، به قول حافظ ”بر او نمرده به فتوای من نماز کنید.“ جوان یعنی آینده، مجموعهای که آنان را ندارد، یعنی فاقد آینده است.
🔘همان گونه که زاد و ولد موجب ادامه حیات جامعه میشود، در سازمانها و حکومتها و نهادهای نیز زاد و ولد موجب تداوم حیات آن میشود. البته نه هر جوانی که جوانان رانتی بلای جان چنین نهادها و حکومتهایی خواهند بود.
🔘🔘با این دو معیار میتوانیم آینده هر جریان و نهاد و ساختاری از جمله مجاهدین خلق را در ایران پیشبینی کنیم.
🔴کارنامه یکدستسازی
🔺 گفتگو با هممیهن ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹با گذشت دو سال از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ که موجب یکدستسازی ساختار سیاسی شد؛ ارزیابی شما از پیامدهای مثبت و منفی این رخداد برای ساختار سیاسی و کلیت روند اداره کشور چیست؟ آیا یکدستسازی منجر به افزایش کارآمدی سیستم شد؟
🔘در واقع پیامدهای مثبت آن همان پیامدهای منفی آن است! به این معنا که باید دید از چه زاویهای به مسئله نگاه میکنیم. مثل کسی که اصرار دارد برای رفتن به مقصد معینی باید از راهی که او میگوید رفت و ما میگوییم که چنین راهی درست نیست و به مقصد نمیرساند. البته او قدرت دارد و کار خودش را میکند. هنگامی که حرف او به اجرا در میآید و معلوم میشود که آن راه غلط است این نتیجه همزمان مثبت و منفی است.
🔘مثبت است زیرا تجربه نشان داد که تصور او غلط بوده است و باید مسیر را برگردند و راه دیگری را بروند، همچنین این نتیجه منفی است، زیرا نباید فرصت و زمان را از دست میدادیم. بنابراین از این منظر نتیجه منفی بوده و امیدواریم بازگشت از این راه موجب گردد که روی مثبت این اتفاق را که بازگشت از مسیر نادرست و اذعان به آن است را هم ببینیم.
🔘از سوی دیگر طبیعی است که یکدستی حکومت حتی به آن اندازه منفعت نداشت که برخی انتظار آن را میکشیدند. آمارهای رسمی اثباتکننده این ادعاست. با این حال مخالفتهای درون ساختاری با سیاستهای رسمی و دولت به حداقل رسیده است و امیدواریم این یکدستی راه را برای اتخاذ سیاستهای درست از جمله درباره حجاب باز کند.
🔹نیروهای سیاسی اصلاحطلب و منتقد در انتخابات ۱۴۰۰ نهایتا دو راهبرد مشارکتجویی و عدم مشارکت را برگزیدند و نوعی دودستگی و تقابل در این جریان شکل گرفت؛ با گذشت دو سال، موقعیت هر یک از دو طیف چگونه است و راهبرد کدامیک قابلدفاعتر بوده است؟
🔘جریان طرفدار مشارکت عملا از همان روز انتخابات شکست خورده بود و تاکنون هم جز تبعات منفی برای جریان اصلاحطلبی نتیجه دیگری نداشته است و نخواهد داشت. مهمترین علت شکست این رویکرد، عدم شفافیت و فرآیند مخدوش رسیدن به آن رویکرد بود. تمثیل روشن برای این رویکرد، کسی است که با یک سطل ماست کنار دریاچه نشسته و میخواست دوغ درست کند و البته اگر میشد، چه دوغی میشد؟
🔹با توجه به درپیش بودن انتخابات ۱۴۰۲ و دستورات رهبری برای برگزاری انتخابات با مشارکت و رقابت بالا، آیا نشانههایی از این امر در صحنه سیاسی مشاهده میشود؟
🔘تاکنون نهتنها شواهدی مثبت در این زمینه دیده نشده، بلکه مسیر معکوس آن را شاهدیم. درحالیکه همه میدانیم بنیان این حکومت بر حمایت و مشارکت مردم است، و در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ ضعف شدید این بنیان دیده شد. من نمیدانم که چرا از اکنون اقدامات جدی برای تقویت آن نمیکنند که مشارکت را حداقل به بالای ۵۰ درصد برسانند. این اقدامات نیز فقط به فرآیند انتخابات محدود و منحصر نمیشود، بلکه سیاستهای دیگر باید اصلاح شود.
🔹به نظر شما تفاوت فضای سیاسی کنونی (چه در سطح احزاب و جریانها و چه جامعه) تا چه حد با فضای ۲۸خرداد ۱۴۰۰ متفاوت است یا همان وضعیت تداوم یافته؟ چرا؟
🔘فضای امروز از چند جهت تفاوت جدی دارد. اول اینکه تمامی ادعاهای نواصولگرایان حاکم به محک تجربه خورده و ناکارآمدی آنها آشکار شده است. قولهایی داده شده به فراموشی سپرده شدهاند و هیچ مسالهای حل نشد بلکه مسائل گستردهتر هم شده است.
🔘دوم؛ اعتراضات پائیز سال ۱۴۰۱ است که یک تحول کیفی در افکار عمومی و فضای سیاسی کشور ایجاد کرده است.
🔘سوم؛ مساله تورم و تداوم افزایش قیمتها برای ششمین سال متوالی و بالای ۴۰ درصد است.
🔘چهارم؛ حذف چشمانداز حل برجام، نیز به خودی خود مشکلآفرین است.
🔘بنابراین باید براساس این تفاوتها تحلیل کرد.
🔴پیمایش یا پروندهسازی؟
🔺اعتماد ۳۰ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘پرسشنامهای را وزارت آموزش و پرورش به دانشآموزان داده است که پیش از آغاز امتحانات نهایی آن را تکمیل کنند. با توجه به مفاد پرسشها و توضیحات جنبی این پرسشنامه چند نکته مهم را متذکر میشوم.
🔘۱ـ ای کاش این برنامه، یک طرح علمی بود و با همین پرسشها از شرکتکنندگان در امتحانات نهایی کشور پرسیده میشد و نتایج آن نیز در اختیار افکار عمومی قرار میگرفت. جامعه ما به چنین پژوهشی بسیار نیازمند است. اتفاقاً کلیت رویکرد پرسشهای طرح شده هم خوب و قابل قبول است.
🔘اگر اجازه دهند که چنین پژوهشی انجام شود، آنگاه متوجه میشوند که نظام آموزشی موجود به کلی ورشکسته است. یعنی هر چه سعی کردهاند به دانشآموزان القا کنند، نتیجه عکس گرفتهاند.
🔘حتماً میپرسید که من از کجا چنین نتیجهای را گرفتهام؟ این فرضیه من بر حسب مطالعاتم است، میتوانیم با پیمایش آن را رد یا تأیید کنیم. اگر حاضر به انجام پژوهش مستقل نشوند، معلوم است که مقامات رسمی نیز کمابیش همین گزاره را قبول دارند، ولی نمیخواهند آن را بطور علمی آزمون کنند و تبعات آن را بپذیرند.
🔘۲ـ این پرسشنامه با هدف پژوهش انجام نشده است، چون انجام پژوهشی آن چند نقص جدی دارد.
▪️اول؛ اینکه پرسشنامه را به تعداد دهها و صدها هزار دانشآموز تهیه و توزیع نمیکنند. برای این کار یک نمونه ۱۲۰۰ تا حداکثر ۱۵۰۰ نفر کافی است. اضافه بر این تعداد نابخردی است و منابع مالی را تلف میکند و حتی نتایج آن اعتبار کمتری از نمونه ۱۵۰۰ نفری دارد. زیرا از دقت در جزییات اجرایی کاسته میشود.
▪️دوم؛ اینکه بسیاری از متغیرهای مستقل نیز باید پرسیده میشد که در این پرسشنامهها نیست، در واقع آنها را از روی پرونده دانشآموزی پر میکنند و این به معنای شناسایی پاسخگو و تشکیل پرونده است.
🔘سوم؛ شناسایی پاسخگو عملی غیر اخلاقی و غیر قانونی و مصداق تفتیش عقاید و مغایر با اصول پژوهشی است. اگر افراد به صورت کاملاً ناشناخته و برحسب تصادف انتخاب شوند و با رضایت خود پاسخ دهند، معنای تفتیش صادق نیست، چون کسی نمیداند که چه کسی پاسخ داده، ولی در اینجا روشن است که پاسخها ضمیمه پرونده فرد خواهد شد.
🔘چهارم؛ محقق باید شرایطی را فراهم کند که از صداقت نسبی پاسخگو اطمینان حاصل کند. البته همیشه تعدادی افراد هستند که مسیر دیگری را طی میکنند ولی در شرایط پژوهشی آزاد و ناشناخته و با اختیار و آزادی پاسخگویی، بیصداقتی در پاسخگویی خیلی کمتر رخ میدهد، چون اگر نخواهند صادقانه پاسخ دهند، میتوانند در پاسخگویی شرکت نکنند. بنابراین اعتبار پاسخهای داده شده به کلی مخدوش است.
🔘پنجم؛ مرجع اجرا کننده و گزارشدهنده نیز باید مستقل باشند. برخی از نهادهای نظرسنجی بودهاند که در ارقام گزارش نهایی دخل و تصرف میکردند. لذا حتی اگر این تحقیق درست هم انجام شود و به لحاظ اخلاق و حقوق حرفهای ایرادی هم نداشته باشد و ضوابط علمی هم رعایت شود، چون نتایج آن در دست مدیران غیرمستقل است و در خدمت افکار عمومی جامعه در نمیآید، انجامش مجاز نیست، و نتایج اعلام شده احتمالی آن نیز مخدوش و غیر معتبر است.
🔘۳ـ با توجه به جمیع جهات باید گفت که توزیع این پرسشنامه و اجرای آن خلاف حقوق دانشآموزان و اولیای آنان است و حق نداشتهاند از شرایط آغاز امتحانات سوءاستفاده کرده و آنان را مجبور به پاسخگویی کنند.
🔘البته تردیدی نیست که اغلب دانشآموزان متوجه مسأله هستند و به خوبی میدانند که هدف اصلی این پژوهش چیست و لذا با شوخی یا تمسخر کردن، پاسخهای غیرواقعی و مخدوش میدهند و شبهپژوهشگران دولتی را سر کار میگذارند، و در نهایت چیزی جز زیان محصول چنین اقدام نابخردانهای نیست.
🔘تنها حُسن آن برای مدیران این است که یک گزارش از نتایج مخدوش آن برای مقامات بالادستی بنویسند که ۹۸ درصد دانشآموزان در مسیر مطلوب ما هستند، و فقط دو درصد بیمار هستند.
🔘اگر بخواهند بر اساس این نوع تحقیقات از وضعیت اجتماعی مطلع شوند و تصمیم بگیرند حاصلی جز فریب دادن مسئولان و به خطا انداختن آنها ندارد. نتایج این نوع شبهتحقیقات در اجتماع علمی فاقد اعتبار قلمداد میشود و کسی به آن اعتنا نمیکند. همین نکته هم باعث بیاعتباری تحقیق و محققان خواهد شد. احتمالا هیچ پژوهشگر معتبری حاضر نیست نام خود را زیر گزارش این پرسشنامه قرار دهد.
🔘این تحقیق اثری بر افکار عمومی هم ندارد چون جامعه جور دیگری فکر میکند و به این شبهتحقیقات رسمی و تبلیغاتی اعتمادی ندارد. سوال این است که چنین شبه تحقیقی که نفعی برای هیچ یک از مخاطبان ندارد، پس چه نفعی در انجام آن وجود دارد؟ اگر به همین پاسخ فکر شود بدون تحقیق هم میتوان فهمید که در زیر پوست جامعه چه خبر است؟
🔴در چیستی حاکمیت قانون
🔺اعتماد ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اگر از بنده بپرسند که جامعه ما در چه موضوعی بیش از هر چیز دیگر باید به تفاهم برسد، خواهم گفت با دو مسأله قانون و حاکمیت آن. چندی پیش یک قاضی محترم از من پرسید اگر بگوییم که حاکمیت قانون نیست ولی حتی یک مورد از حاکم بودن قانون را نشان دهیم، گزاره فقدان حاکمیت قانون نقض میشود. پاسخ دادم که اتفاقاً برعکس، اگر فقط یک مورد از نقض قانون را ببینیم و آن را بپذیریم و اقدامی علیه آن نکنیم، این یعنی حاکمیت قانون در کلیت آن نقض شده است.
🔘زیرا نقض قانون، مجازات دارد و با ضمانت اجرا علیه ناقض آن همراه است. پس اگر چنین ضمانتی عمل نکند، و ناقض قانون با تبعاتی مواجه نشود، یعنی ارادهای وجود دارد که مانع قانونیشکنی نمیشود و چنین چیزی به معنای فقدان حاکمیت قانون است. حاکمیت قانون کل تجزیهناپذیر است یعنی قانون در همه جا و بر همه کس حاکم است، نقض یک مورد آن به منزله نقض این قاعده است.
🔘البته میتوانیم بپرسیم که قانون چیست؟ که فعلاً از آن میگذرم ولی اجمالاً قاعدهای واجد اعتبار که از طرف مرجع صلاحیتدار تصویب شده باشد آن را قانون مینامیم، مستقل از اینکه مفاد آن درست یا نادرست، اخلاقی یا غیر اخلاقی باشد. کیفیت دقیق اجرایی شدن آن نیز در قانون آمده است.
🔘حاکمیت قانون یعنی اجرای کلیت این قوانین فراتر از اراده اشخاص. هیچ شخصی نمیتواند از حدود آن تخطی کند، یا بخشی را نادیده انگارد. به این معنا حاکمیت قانون کل تجزیهناپذیر است. خوب و بدی مفاد قانون نیز مجال دیگری میطلبد.
🔘حکومتها برای اثبات مشروعیت خود چارهای ندارند جز اینکه به اصل حاکمیت قانون استناد و به آن نیز عمل کنند. هر گونه نقض این اصل به معنای تیشه زدن به ریشه های مشروعیت خود است. فرق نمیکند که چه کسی آن را نقض کند. مهم اصل نقض حاکمیت قانون است. پذیرش یا تن دادن به نقض قانون در هر موردی، موجب تسری آن به سایر حوزهها نیز میشود. مثل یک مسابقه فوتبال که اگر داور برخی از اقدامات غیرمجاز از سوی یک تیم را خطا نگیرد، بازیکنان تیم مقابل نیز خواسته یا ناخواسته به سوی نقض آن قانون و حتی نقض هر قاعده دیگری میروند.
🔘این روزها چند مورد از این نقض قانونها رخ داده که حساسیتها را زیاد کرده است. حمله به یک کنسرت، یا به یک کافه، یا سخنان فرمانده نیروی انتظامی مازندران که گفت: ▪️«تو این استان، تو این شهرستانهای ما خدای نکرده کسی خواست ناهنجاری کند، به حکم قانون گردنش رو بشکنین، پاسخش هم با من.»▪️
🔘اینها نشانههایی از این است که از قرارداد میان دولت و مردم عبور شده است. اتفاقاً این نوع رفتارها و اقدامات موجب تجری بیشتر مردم به نقض قوانینی میشود که حکومت توصیه به رعایت آنها میکند. مجازات با انتقام و خشم و نفرت بکلی متفاوت است. سخنان فرمانده مزبور مرز میان فرمان براساس تهدید را با حاکمیت قانون برداشته است.
🔘شاید کسانی باشند که گمان کنند با قانون نمیتوان مانع از تخلفات شد و باید تهدید را وارد میدان کرد. اگر این نتیجهگیری احتمالی باشد، در مقابل این نتیجه قطعی است که فراتر رفتن از قانون، شیرازه حیات اجتماعی را از هم میگسلد.
🔘واکنش نشان ندادن مسئولین بالاتر نسبت به این سخنان عوارض مهمی دارد. البته در فضای عمومی و بر حسب قرینه این برداشت شد که منظور ایشان افرادی است که حجاب را رعایت نمیکنند. ویدیوی کامل و توضیح نیروی انتظامی بر این واقعیت تأکید میکند که جمله معطوف به سارقان است، با این حال در اصل مسأله هیچ تغییری حاصل نمیشود. وظیفه نیروی انتظامی یا هر نهاد دولتی دیگر گرفتن حقوق برای انجام قانون است، اینکه با انجام آن چه نتیجهای حاصل میشود، مسأله اولیه آنان نیست، و در قانون نیامده که مبارزه با دزدان مستلزم شکستن گردن آنان یا پاسخگویی فرمانده بجای مامور متخلف است.
🔘البته به طور قطع منظور از شکستن گردن، یک اصطلاح است و نه توصیهای برای عمل، ولی کاربرد این اصطلاح به معنای جایگزین کردن تهدید به جای قانون است و این نقض حاکمیت قانون است. نتیجه روشن است و به قول زندانیان؛
▪️من بد کنم و تو بد مکافات دهی/ پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو!▪️
🔘در واقع مبارزه با جرم و اجرای مجازات از منطق دیگری جز آنچه که ایشان گفتهاند تبعیت میکند. واضح است که این سخنان در کنار اتفاقات دیگر از جمله حمله به کنسرت و کافه معنای روشنی دارد و شاید به همین علت برداشت عمومی از آن در مواجهه با وضعیت حجاب بوده، و البته حتی اگر ناظر به دزد هم باشد تفاوتی ایجاد نمیکند.
🔘سکوت نیروی انتظامی و مقامات سیاسی و قضایی در باره این ادبیات و این حملات غیرقانونی جایز نیست. گرچه مسئولین انتظامی و حراستی مانع از بهم زدن کنسرت شدند ولی در همین مواجهه، نوعی از به رسمیت شناختن آنان مشهود است ولی از دستگیری و محاکمه و مجازات آنان خبری نیست.
🔴پویایی سیاست
🔺اعتماد ۲۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘۲۴ خرداد، سالروز انتخابات و پیروزی میلیمتری آقای روحانی بود. اتفاقاتی که در این انتخابات رخ داد از نظر سیاسی بسیار مهم بود و متمایز از گذشته و حتی تا کنون است. چرا آن انتخابات بسیار مهم بود و چه آموزههای سیاسی داشت؟ شاید امروز خیلیها بگویند چه نتیجهای از این انتخابات حاصل شد؟ امروز که وضع ما چنین و چنان است، پس چرا باید آن را مهم بشماریم؟ در این یادداشت میکوشم که چند نکته مهم از آن انتخابات را برشمارم.
🔘۱ـ اولین آن رخ دادن پدیدههایی بود که احتمال وقوعشان پیش از آن به ذهنیت کسی خطور هم نمیکرد و اگر کسی به وقوع این موارد فکر میکرد یا در باره احتمال وقوع آنها مورد پرسش واقع میشد، بصورت پیشفرض وقوع آنها را پیشبینی نمیکرد. برای نمونه چه تعداد افراد احتمال میدادند که روزی برسد که آقای هاشمی با آن سوابق و جایگاه و ریاست مجمع تشخیص و خبرگان رهبری را داشتن، رد صلاحیت شود؟
🔘یا به شرکت گسترده و ۷۳ درصدی مردم در انتخابات به ویژه پس از رد صلاحیت آقای هاشمی فکر کند؟ یا بپذیرد که حکومت نامزد نامطلوبی غیر از قالیباف را با ۰٫۷ درصد بیشتر از حد نصاب! پیروز اعلام کند؟ و بالاخره اصل رأی آوردن یک روحانی از جناح اصولگرایان میانه با حمایت اصلاحطلبان را چه کسی احتمال میداد؟
https://telegra.ph/پویایی-سیاست-06-16
🔴حجاب، دیوار برلین نظام نیست
🔺گفتگو با سایت یورونیوز فارسی ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
🔘عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران در پاسخ به این سؤال که آیا حجاب اجباری دیوار برلین نظام است، به یورونیوز میگوید: «این تمثیل درست نیست؛ چون کسانی که از آلمان شرقی فرار کردند، چشماندازی جلوی خودشان داشتند به نام آلمان غربی؛ و دیوار برلین مانع رفتن آنها به آلمان غربی یا بهشت برین یا سرزمین موعود بود. هنگامی که دیوار برداشته شد، آنها آن مسیر را طی کردند.
🔘مشکل اساسی ایران وجود چنان دیواری نیست؛ فقدان چنان چشماندازی یا چنان بهشت برینی است. بنابراین این طور نیست که اگر حجاب برداشته شود، راه رسیدن به یک مدینۀ فاضله باز میشود. به نظرم این مقایسه از اساس نادرست است. پشت دیوار برلین خبرهایی بود و پس از این که دیوار برداشته شد، مردم به آن سوی دیوار رفتند. ولی پشت دیوار حجاب چیست؟ بعد از برداشتن این دیوار، مردم قرار است کجا بروند؟»
🔘آقای عبدی مطالبۀ اصلی را نه امکان حضور بیحجاب زنان در خیابانها، بلکه به رسمیت شناخته شدن زنان بیحجاب از سوی حکومت میداند و میگوید: «برداشته شدن حجاب به این راحتی نیست. ممکن است در سطح شهر با زنان بیحجاب کاری نداشته باشند. در رژیم شاه هم با کسی که حجاب داشت کاری نداشتند اما افراد محجبه عملا از ساختار سیاسی حذف شده بودند. یعنی شما شاه را هیچ جا در حال گفتوگو و تعامل با زنان محجبهای نمیدیدید که در ساختار سیاسی صاحب مقام و منصبی باشند. وزیر یا معاون وزیر باشند.
https://telegra.ph/حجاب-دیوار-برلین-نظام-نیست-06-14
🔴در حسرت بصیرت
🔺اعتماد ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘بصیرت چیست؟ بصیرت برخلاف تصور بیش از آن که یک امر فردی باشد، یک امر اجتماعی است. البته همیشه افرادی هستند که آگاهی و بصیرت بیشتری نسبت به دیگران دارند، ولی کیفیت و کمیت بصیرت در افراد فراتر از ویژگیهای فردی آنان است.
🔘به نظر میرسد که در جوامع امروزی دو عنصر بیش از عوامل دیگر در بصیرت عمومی نقش دارند و البته هر دو عامل ضروری و لازم و ملزوم یکدیگرند، اول آزادی؛ شامل رسانهها و نهادهای مدنی آزاد و مستقل، دوم دادگاههای مستقل. عامل اول اجازه میدهند که به اندازه کافی و از زوایای گوناگون به موضوعات جامعه پرداخته شود و در نهایت از خلال این آزادی گفتگو، حقیقت دریافت شود و رسیدن به حقیقت همان بصیرت است.
🔘دادگاه مستقل نیز در موضوعات مهم و پیچیدهتر که وجه حقوقی دارند، وارد میشوند و از خلال برگزاری دادگاههای علنی و آزاد و با حضور وکلای طرفین و دادرسی منصفانه و عادلانه، احکامی را صادر میکنند که فصلالخطاب اختلافات است و همه را به بصیرت و آگاهی میرساند.
🔘در غیاب این دو عامل، ما به جای بصیرت، در سرگردانی غرق میشویم و حقیقت به گمانی فردی و حدسیات تقلیل مییابد و جامعه در دریافت حقیقت به یکدیگر نزدیک نمیشود، بلکه در یک سرگردانی مفرط غوطهور و غرق میشود.
🔘یکی از علل بازگشت ایرانیان به تاریخ و گذشتههای دور و حتی نزدیک خود و کوشش برای بازخوانی آن، ابطال برداشتهایی است که گمان میکردند حقیقت بود و بعدا متوجه شدهاند که حقیقت چیز دیگری است و حتی در آینده ممکن است به اطلاعات جدیدی برسند که هیچکدام از این دو نیز حقیقت نیست، و برداشتهای سوم و چهارمی حقیقت است و پس از مدتی از کشف حقیقت کلاً منصرف و ناامید میشوند و چنین وضعی برای جامعه، فاجعهبار و به معنای بیبصیرتی است.
🔘اجازه دهید در همین هفتههای اخیر به چند مورد از اخبار و گزارشها اشاره شود که برخلاف هدف منتشرکنندگانش نه تنها بصیرت ایجاد نمیکند، بلکه نتیجه آن عکس است.
🔘مورد اول، مسأله واگذاریهای خودروها به نمایندگان مجلس است که تا کنون هیچ گزارش رسمی در باره چند و چون ماجرا منتشر نشده است، و گزارشهای رسانهای نیز امکان تولید و انتشار وجود ندارد. در واقع هر آنچه که میدانیم از افشاگریهای یک نماینده است که به تنهایی بار این کار را به عهده میگیرد و هیچ رسانه ای هم در عمل نمیتواند وارد این میدان شود و دادسرا هم او را احضار کرده، و در آخرین اقدام هم که خلاف قانون اساسی و رسالت نمایندگی است، بخشی از مجلس او را ممنوع از نطق کرده است؛ و طبعاً از رسیدگی قضایی علنی و عمومی نیز خبری نخواهد بود.
🔘در حالی که مسأله و پرسشها و پاسخهای آنها بسیار ساده است. مالک این شرکت کیست؟ چرا این خودروها را به نمایندگان مجلس دادهاند؟ چه کسانی و با چه نام و نشانی آنها را دریافت کردهاند؟ قیمت آن چقدر بوده؟ و هر پرسش دیگری که در این زمینه باشد، در کمتر از یک روز قابل ردیابی است. اگر چنین پاسخی داده نمیشود، محصول فقدان سازوکاری است که برای کشف حقیقت و بصیرت وجود دارد.
🔘مورد دوم که باعث تأسف بیشتری است، مسأله اعلام شده خروج فرشهای کاخ سعدآباد از ساختمانهای ریاست جمهوری است که حتی رادیو هم آن را بدون هیچ توضیحی با قید اینکه در دولت روحانی انجام شده پخش کرده است. انسان متحیر میماند که این مجموعه چگونه حتی به خودشان هم رحم نمیکنند و چنین بیمحابا علیه کارگزارانش وارد عمل میشوند.
🔘دهها تخته فرش را با چند کامیون از سعدآباد بیرون بردن اقدام پنهانی نیست، و آقایان که دو سال است در آنجا مستقرند. به سادگی میتوانند مدارک را ببینند زیرا همه اینها ثبت شده است و مطابق ضوابط اداری جابجا میشود، پس میتوانند به جای این کلیگویی یک گزارش روشن با ذکر جزییات که چه تعداد بوده و کی و توسط چه کسی یا کسانی دستور خروج دادهاند؟ و آیا مراحل اداری آن طی شده یا خیر؟ و کجا بردهاند؟ اگر خلافی صورت گرفته، چه کسانی مرتکب شدهاند؟ دادگاه و پلیس چه اقدامی در این زمینه کرده است.
🔘در واقع مسأله اصلی پاسخ به این پرسشها است که از اصل واقعه مهمتر است. اگر محدودیتهای ناروا نبود، همینها را میتوان از طریق رسانهها تهیه و منتشر کرد. اینهاست که موجب میشود کل ساختار در ذهن جامعه محکوم شود در حالی که آنان گمان میکنند فقط دولت روحانی را تخریب کردهاند، ولی در اصل کلیت ساختاری که قادر به بصیرتزایی نیست محکوم میشود.
🔘این دو مورد، که ذکر شد، مربوط به هفتههای اخیر است، و الا از این موارد بسیار زیاد است و تقریباً میتوان گفت موضوعی نیست که طرح شود و جامعه در نهایت در یک مسیر قابل قبول به داوری صحیح و بصیرت برسد. بنابراین جامعه ما همچنان در پی گمشده خویش یا همان بصیرت است و در این راه چه هزینهها خواهد پرداخت.
🔴معنای برنامهریزی
🔺اعتماد ۲۱ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از بدترین کارهایی که در ایران انجام میشود، خالی کردن کلمات از معنای واقعی و متعارف آن است، و این را ظلم به کلمات مینامند. یکی از این کلمات برنامهریزی است. برنامهریزی به تعیین اهدافی معقول، با شیوههای علمی برای رسیدن به آن تعریف میشود که امکانات لازم برای تحقق آن هدف تأمین و تحت مدیریت منسجم و کارآمد به اجرا در میآید.
🔘بنابراین اگر هدفی نوشتیم که منطقاً قابل تحقق نبود، یا شیوه تحقق آن را ندانیم، یا امکانات آن را نداشته باشیم یا در تعارض با دیگر اهدافمان باشد یا سازمان اجرایی و مدیر مناسب آن را نداشته باشیم، آن را برنامه نمینامند.
🔘برای مثال اگر دوندهای در ایران اعلام کند که هدفش رسیدن به رکورد ۹ ثانیه در ۱۰۰ متر دوی سرعت است حتماً باید او را مسخره کرد، او که الآن کمتر از ۱۲ ثانیه هم نمیتواند صد متر را طی کند، چگونه مدعی است که میتواند به رکورد ۹ ثانیه برسد!؟ جالب آنجا میشود که او برای رسیدن به این هدفی که وعده داده، تقاضای بودجه و امکانات هم بنماید، و اگر هم به او بگویی این هدف و برنامه نابخردانهای است، فوری انگ میزند که خواستن توانستن است، شما مرعوب هستید و درکی از امکانات کشور و اراده ما ندارید.
🔘اجازه دهید در همین قالب یکی از اجزای برنامه هفتم توسعه را با یکدیگر مرور کنیم.
▪️«ماده ۱۹۹- به منظور توسعه عدالت اقتصادی و بهبود توزیع درآمد اقدامات زیر را انجام میگردد
الف- دولت مکلف است تا پایان،برنامه ضمن حذف فقر مطلق در کشور اندازه شاخص ضریب جینی از سی و نه صدم (۰.۳۹) به سی و دو صدم .(۰.۳۲) نسبت هزینه دهک دهم به دهک اول در بخش روستایی از پانزده و هفت دهم (۱۵۷) برابر به نه و سه دهم (۹.۳) برابر و نسبت هزینه دهک دهم به دهک اول در بخش شهری از دوازده (۱۲) برابر به ده و سه دهم (۱۰.۳) برابر»▪️
🔘این فقط یک بند از ماده ۱۹۹ برنامهای است که ۳۰۲ ماده دارد. اینکه یک دولت بنویسد فقر ۳۵ درصدی کنونی را طی یک برنامه پنج ساله به صفر خواهد رساند، به طور قطع یا درکی از ۳۵ درصد ندارد یا از مفهوم فقر یا امکانات و تواناییهای خودش اطلاعی ندارد. شاید هم هر سه را ندارد.
🔘دولتی که طی دو سال خود، پیشرفتی در این مسیر نداشته، و طبعاً همان کارهایی را که در برنامه میخواهد انجام دهد، تا کنون انجام داده، چون فقر مسأله مهمی است و حتماً در برنامههای آنان بوده است، حال چگونه میتواند طی ۵ سال آن را به صفر برساند و فقر مطلق را به کلی از میان بردارد؟
🔘شاید فقر قدری مفهوم کشداری دارد. بیایید به مسأله ضریب جینی بپردازیم که گفتهاند از ۰٫۳۹ به ۰٫۳۲ خواهند رساند. اول اینکه احتمالاً رقم ۰٫۳۹ مربوط به گذشته است و در این دو سال قدری بیشتر شده است، به علاوه هیچ درکی عینی از مفهوم ضریب جینی ۰٫۳۲ ندارند و نمیدانند که رسیدن به این شاخص چقدر سخت است. هم باید رشد بالا داشت و هم سیاستهای بازتوزیعی گستردهای را به اجرا گذاشت که فعلا از هیچکدام خبری نیست.
🔘اگر روزی ضریب جینی در ایران به ۰٫۳۲ برسد باید آن روز را جشن ملی اعلام کرد. از ابتدای انقلاب تا کنون ضریب جینی حدود ۴۰ درصد است و به علاوه و منهای یک درصد کم و زیادتر میشده است. فقط پس از پرداخت یارانههای بنزین به حدود ۳۷ درصد و اندکی هم کمتر رسید که آن نیز به سرعت و به دلیل تورم خنثی و دو باره افزایشی شد.
🔘اگر میدانستند که ضریب جینی ۰٫۳۲ در چه جوامعی دیده میشود، قطعاً چنین ادعایی را نمیکردند. اگر وضع موجود ادامه یابد، در پایان برنامه باید شاهد ضریب جینی ۰٫۴۲ و بالاتر باشیم و نه ۰٫۳۲. تعیین چنین اهدافی که مابهازای عینی ندارد، همه را نسبت به برنامه بیاعتماد میکند.
🔘در سیاستهای کلی نظام و برنامههای قبلی نیز رسیدن به ضریب جینی ۰٫۳۴ تعیین شد ولی در نهایت ضریب جینی افزایشی گردید. جالب اینکه این امر را در کنار کاهش و رفع کامل فقر ذکر کردهاند، که به معنای ضرورت رشد اقتصادی بالاست که بدون تردید با ادامه وضع کنونی رخ نخواهد داد. زیرا نه زمینههای جذب سرمایهگذاری فراهم است و نه زمینههای ارتقای بهرهوری. در نتیجه چنین برنامهای از لحظهای که تصویب شود، به فراموشی سپرده خواهد شد.
🔘تقریباً و با اطمینان میگویم که بخش اعظم اهداف این برنامه همین گونه است، فارغ از اینکه تعارضات جدی میان اجزای آن وجود دارد که بعداً به تناسب به آنها پرداخته خواهد شد.
🔴معنای عفو ۱۴۰۱ چه بود؟
🔺اعتماد ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘پس از اعتراضات پاییز، افراد زیادی که تعدادشان به دهها هزار نفر رسید، یا بازداشت شدند یا سروکارشان به دادگاه افتاد. به طور طبیعی امکان اینکه چنین تعدادی زیادی زندانی شوند، مطلقاً به سود جامعه نبود. خیلی از آنان جوان بودند و حضورشان در زندان تبعات سیاسی میداشت.
🔘تجربه پیش از انقلاب نشان میداد که حکومت باید انتخاب میکرد. یا حدی از اعتراض را بپذیرد یا با زندان کردن جوانان، مسیر زندگی آنان را تغییر دهد و به سوی سیاست رادیکال سوق دهد. رژیم گذشته راه دوم را انتخاب کرد و هزاران نفر را به زندانهای خود گسیل داشت.
🔘با توجه به این تجربه انتظار میرفت که حکومت مسیر معکوسی را انتخاب کند، که با توجه به رویکرد رییس دستگاه قضایی این اقدام به عمل آمد، و تمامی کسانی که زندان بودند یا پرونده و محکومیت داشتند، یا حتی در مراحل دادرسی بود و حکم قطعی نداشتند طی شرایطی مشمول عفو شدند و سابقه نیز وارد سجل کیفری آنان نیز نشد. این اقدامی بود که از ابتدای انقلاب رخ نداده بود و با استقبال فراوان مواجه شد، و به نظرم تأثیر تعیینکنندهای در آرام شدن فضا که مطلوب حکومت بود داشت.
🔘این اقدام چنان مطلوب به نظر رسید که رییس جمهور نیز در سخنرانی ۲۲ بهمن وعده مشابهی را از طرف دولت داد که متأسفانه هیچ خبری از آن نشد، که شاید علت آن را بتوان در تغییراتی که در سرنوشت همان عفو رخ داد جستجو کرد.
🔘در واقع با اتفاق بدی روبرو شدیم که تعدادی از افراد عفو شده یا آنان که مشمول عفو میشدند مستثنا شدند. فارغ از اینکه این امر قانونی بود یا نبود، آثار مثبت عفو عمومی مذکور را در خطر قرار داد، و حتی اعتبار اراده رسمی را با سوال مواجه کرد، و میخواهم بگویم چنان روشن بود که این رفتار نادرست است که انجامش را باید در چارچوبهای متفاوتی دید. به عبارت دیگر هدف اصلی بیاعتبار کردن سیاست دستگاه قضایی و یا به طور کلی خارج کردن سیاست عفو عمومی از دستور کار حکومت بود.
🔘در این یادداشت توضیح میدهم که چرا این کار نادرست بود؟ آن عفو یک پیام روشن داشت. اینکه حکومت آن اندازه اعتماد به نفس دارد که اگر کسانی اتهاماتشان در چارچوب تعریف شده باشد را مورد عفو قرار دهد. کسانی که تقریباً اکثریت قاطع و شاید ۹۵ درصد محکومان و متهمان را شامل میشدند. این پیام با نادیده گرفتن دستور عفو و بازگرداندن تعدادی از آنان به زندان نقض شده است. گویی که عفو را از روی اجبار و نداشتن جا و بودجه انجام داده بودند و حالا هر کس را که بخواهند برمیگردانند.
🔘رفتار آنانی که مطابق این عفو آزاد شدند یا پرونده آنان مختومه شد، پس از آزادی از دو حال خارج نیست. یا آنکه دو باره اقدامات قبلی را ادامه میدهند یا برعکس مسیر دیگری را طی میکنند. اگر اولی باشد، بر همان اساس که در مرحله قبل با آنان برخورد شده است دو باره درگیر ماجرای قضایی خواهند شد، در مقابل اگر مسیر دیگری را طی کنند، در این صورت هدف عفو حکومت محقق شده و تحصیل حاصل است.
🔘شاید بگویند که مرتکب اقدامات قبلی شدهاند و باز کردن دو باره پرونده زحمت دارد یا احتمال میدهند که دو باره در همان مسیر بروند. اگر حتی این گونه باشد، نیز کسی مانع برخورد حکومت با آنان نیست و هزینههای این کار قطعاً کمتر از هزینههای لغو عفو است.
🔘من احکام برخی از این افراد را که روزنامهنگار هستند و برایم فرستادهاند خواندهام، طبیعی است که مشمول عفو مذکور میشوند، و موجب تعجب است که چرا آنان را از شمول عفو خارج کردهاند؟ مسأله اصلی فعلاً زندان رفتن یا نرفتن این افراد نیست، گر چه این مسأله مهم است، ولی چون تعداد زیادی هم در زندان هستند، حالا اینها هم میروند آنجا اتفاق نامنتظرهای رخ نمیدهد. مسأله اصلی همان بیاعتبار شدن نتیجهای است که از وجود و صدور چنین عفوی گرفته میشد و همچنان هم به قوت خود باقی است.
🔘مسأله عفو را باید از اختیارات کارشناسان و ضابطین خارج کرد و قاضی صادرکننده حکم یا مرجع دیگری که قانون و دستگاه قضایی تعیین میکند، و اتهامات پرونده را با ضوابط عفو تطبیق دهند. امیدوارم که آقای اژهای ریاست قوه در این خصوص شفاف و روشن نظر خود را اعلام نمایند.
🔴هیچ قانونی نمیتواند از پس مردم بربیاید
🔺گفتگو با شبکه شرق ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹به نظر می رسد قوه قضاییه در پی جرم زدایی است چون برخورد قضایی با موضوع بی حجابی هم به نارضایتی دامن می زند و هم پرونده ها را افزایش می دهد از طرف دیگر دولت هم می داند که اگر بخواهد نظر تندروها را جلب کند بخش های دیگر جامعه را ناراضی می کند در نتیجه توپ در زمین مجلس افتاده است. آیا به نظر شما تندروها می توانند دست بالا را پیدا کنند یا مجلس لایحه فعلی را تصویب می کند؟
🔘اظهار نظر در این رابطه کمی دشوار است به این دلیل که انسجامی درون ساختار سیاسی وجود ندارد و با بن بست و بحران مواجه شدهاند. بخشی از آنان که می بایست مسئولانه برخورد کنند مانند دستگاه قضایی خب طبیعی است که رویکرد دیگری را در قبال مساله حجاب اتخاذ کردهاند. بخشی هم که مسئولیتی ندارند در هر حال یک قانونی را مصوب میکنند و برایشان چندان مهم هم نیست که این قانون اجرا می شود یا مسیر دیگری را طی می کند. همچنان که توجه ندارند همین قانون موجود هم اصلا اجرا نمی شده و قصد هم نداشتند ببیند که چرا این قانون اجرا نمیشود.
🔘اصولا قانون خیلی معنای دقیقی در جامعه ایران ندارد. گویی که بیشتر میخواهند تکلیفی را از دوش خودشان بردارند و بگویند ما قانون نوشتیم. به عنوان مثال همین قانون ماهواره. آیا نمایندگان مجلس برایشان سوال پیش نمی آید که چرا اجرا نمی شود؟ ایا عدم اجرای آن توهین به حکومت و مجلس و قانون نیست که یک قانونی موجود است اما انجام نمی شود؟ در برابر این پرسش ها سکوت می کنند.
🔘بنابراین ممکن است دوباره قانونی نوشته شود ولی انجام نشود چون در موضع مسئولیت قرار ندارند. اما احتمال دیگری هم وجود دارد و این که بالادست این مجلس این مساله را حل کند و اجازه ندهد که به لحاظ تصویب قانون تندروی شود.
https://telegra.ph/هیچ-قانونی-نمی%E2%80%8Cتواند-از-پس-مردم-بربیاید-06-07
⭕️«فوری محدودیت ایجاد میکنیم»
سادهانگاری محض. بجای یافتن چرایی دادن تبلیغات به ماهواره، دنبال جلوگیری از فرآیندی هستند که صد جور میتوان از پذیرش مسئولیت آن شانه خالی کرد.
مسأله اصلی این است که ماهوارهها مخاطب و اثرگذاری دارند و صدا و سیما ندارد. اگر قادرید این را باید حل کنید.
🔴صادرات زیانبار
🔺اعتماد ۱۱ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘این را باید یک اصل در سیاست اقتصادی فرض کرد که درهای کشور برای صادرات و واردات باز باشد، زیرا این ویژگی از یک سو موجب رقابت در سطح بینالمللی میشود و از سوی دیگر قیمتهای نسبی به گونهای عمل میکنند که همه کشورها از آن منتفع میشوند. البته وجود استثنائات به ویژه موقت بحث دیگری است.
🔘ولی این ظاهر قضیه است، و نباید فریب آمار و ارقامهای افزایش و کاهش صادرات یا واردات را خورد. بویژه زمانی که کالاهای داخلی در یک فرآیند رقابتی، تولید نمیشوند و صادرات و واردات از سیاستهای ویژه دولتی تبعیت میکنند.
🔘برای نمونه کالایی مثل فولاد انرژیبر است و در ایران با قیمت بسیار اندک انرژی تولید میشود، حالا اگر بتواند با کالای مشابه مثلاً از هند رقابت کرده و بازار صادراتی به دست آورد، این به معنای صادرات انرژی ارزان است و نه به معنای تولید رقابتی فولاد و شاید بیش از آن که سودی داشته باشد به زیان است.
🔘صادرات خودرو و تراکتور نیز از این نمونهاند. یکی از پروژههای صادراتی ایران که برای نشان دادن قدرت مثلاً صنعتی کشور بود، ایجاد کارخانه خودروسازی در کشورهای دیگر بود که در دوره احمدینژاد به شرکت ایرانخودرو تحمیل شد و زیانهای سنگینی را بر دوش این شرکت گذاشت و عموماً هم به فاجعه اقتصادی ختم شد، و هیچ نتیجهای نداشت جز زیان محض.
🔘یا حتی صادرات تراکتور و سایر کالاها هنگامی مقرون به صرفه است که موجب رشد و شکوفایی اقتصادی میشود و بخش خصوصی ریسک آن را بپذیرد و برایش سودآور باشد، و اگر شرکت صادر کننده تحت فشار سیاستهای دولت به این اقدام دست بزند، جز زیان نتیجه دیگری ندارد فقط پُز دادن آن برای سیاستمداران میماند و زیان آن متوجه مردم میشود.
🔘یکی دیگر از موضوعات مهم و موثر در صادرات، تغییرات در قیمت ارز است. هنگامی که لبنیات را با دلار ۵۰ هزار تومان صادر کنید، معنایش این است که لبنیات را با این قیمت از سفره مردم ایران حذف میکنید و به خارج صادر میکنید. حالا اگر دستمزد کارگر را با همین قیمت ارز محاسبه کنید، حداقل دستمزد حدود ۱۶۰ دلار در ماه میشود و این یعنی یک فاجعه تمامعیار اقتصادی.
🔘این روشن است که با افزایش شدید قیمت ارز، صادرات با قیمت حتی پایینتر ارزی هم به صرفه شده است و بیش از پیش از سفره مردم حذف شده است، به همین علت است که سرانه مصرف لبنیات ایرانیان به طرز چشمگیری کاهش یافته است، و نیز حجم و وزن صادرات افزایش یافته بدون اینکه معادل ارزی آن افزایش خاصی پیدا کرده باشد.
🔘به گفته سخنگوی انجمن صنایع لبنی کشور، ایرانیان سالانه ۹۰ کیلوگرم کمتر از سرانه جهانی لبنیات مصرف میکنند. بر اساس آمار رکورد مصرف لبنیات در کشور به دوره پایانی دولت اصلاحات باز میگردد که، رقم ۹۰ تا ۹۵ کیلوگرم برای سرانه مصرف لبنیات به ازای هر فرد ایرانی ثبت شد. و پس از آن در یک روند نزولی، با افزایش سالانه تورم و اجرای قانون هدفمنمدی یارانهها در سال ۱۳۸۹ و ۱۴۰۱ ، کاهش مصرف لبینات سرعت بیشتری گرفت و در حال حاضر در خوشبینانهترین حالت میزان مصرف لبنیات در کشور ۷۰ کیلوگرم است.
🔘او با اشاره به اینکه میزان مصرف سرانه لبنیات در جهان حدود ۱۶۰ کیلوگرم است گفت: «فاصله ایران با مصرف جهانی لبنیات در حال افزایش است و با توجه به سالها روند نزولی مصرف این مواد غذایی سلامت محور، اثر آن بر سلامت مردم نمود پیدا کرده است.»
🔘از سوی دیگر لبنیات یک صنعت آببر است، اتفاقاً بخش مهمی از مواد اولیه آن نیز وارداتی است، بنابراین صادرات آن میتواند تعبیر دیگری نیز داشته باشد. صادرات آب ارزان در کنار نهادههای وارداتی با ارز نیمایی.
🔘ارقام صادراتی در نگاه جزیی در جداول صادرات دیده میشوند. ولی هنگامی که در حسابهای ملی که سرجمع تولید یا واردات نهادههای کشاورزی و دامداری است منظور شوند، ممکن است نتایج فرق کند و هیچ سودی برای کشور نداشته باشد.
🔘مدیریت سیاسی کشور باید نسبت به اینگونه اتلاف منابع و حتی معنای آمارهای صادراتی توجه داشته باشد. برای مردم مهم نیست که صادرات ما زیادتر میشود یا کمتر، برای مردم مهمتر از هر چیزی سبد مصرفی نهایی آنان است که متأثر از رشد اقتصادی و مهار تورم خواهد بود.
🔘اگر بهبود صادرات و واردات منجر به بهبود تولید و مهار تورم و در نتیجه بهبود شرایط اقتصادی مردم میشود، حتماً قابل دفاع است و باید از آن استقبال کرد، ولی اگر همراه با این نتیجه نیست، در این صورت اطمینان پیدا کنید که افزایش صادرات معنای دیگری دارد و باید در جهت اصلاح نقاط ضعف و خطاهای آن کوشید.
🔘🔘متأسفانه بسیاری از کارشناسان خبره که از نزدیک به این موارد آشنا هستند از بیان عمومی آنها پرهیز میکنند.
🔴انسان بیپناه
🔺اعتماد ۸ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘سال ۱۳۷۳ پس از ۷ ماه انفرادی، یک ماه هم در بند عمومی اوین بودم، روزانه با تعدادی از زندانیان صحبت میکردم. بعداً مجموعهای خاطرات آن دوران را تحت عنوان «انسان بیپناه» در روزنامه سلام، سپس در کتاب «از لسآنجلس تا قزوین» منتشر کردم. این مجموعه در صدد توضیح این واقعیت بود که، چرا زندانی، انسان بیپناهی است.
🔘اکنون هفته گذشته با موردی مواجه شدم که به گمانم باید فراتر از زندان رفت و گفت همه ما انسانهای بیپناهیم. گر چه علاقهای به طرح تجربههای شخصی در یادداشتها ندارم ولی این ماجرا فراتر از تجربه شخصی بود و باید موضوعی عام و عمومی تلقی شود.
🔘سالها بود که سوار هواپیما نشده بودم، تا اینکه هفته گذشته به مناسبتی مرا به شیراز دعوت کردند و بلیط رفت و برگشت را برای خود و دو عضو دیگر خانواده فرستادند. صبح در زمان مقرر به فرودگاه مهرآباد رفتم، برای پیدا کردن محل تأیید بلیط، به صفحه نمایشهای فرودگاه مراجعه کردم، ولی در ساعت مقرر چنان پروازی نبود، بجایش ۱۲ ساعت بعد بود.
🔘به دفتر شرکت هواپیمایی آتا مراجعه کردم، دیدم چند نفر دیگر هم در حال اعتراض هستند. مسئول آنجا گفت که این بلیطها صوری است و تقصیر آژانس فروشنده است. در مقابل تعجب من گفت که چنین مواردی زیاد رخ میدهد. حتی حاضر نبودند بگویند که شب میتوانید با این پرواز بروید یا خیر.
🔘درد سرتان ندهم که نه گفتگو با او و نه با رییس ترمینال ۲ هیچ نتیجهای نداد. از نظر آنان پدیدهای به نسبت عادی بود و باید مسافر وقت خود را میگذاشت و میرفت دنبال شکایت از آژانس صادرکننده بلیط. مسأله را از خریدار اصلی بلیط پیگیری کردم اطلاع داد که آژانس گفته، بلیط درست است ولی شرکت هواپیمایی پرواز خود را باطل کرده و دروغ میگوید. برخی از مسافرانی که آمده بودند، میخواستند همان شب به تهران برگردند و بلیط برگشت هم داشتند.
🔘نکته جالب قیمت بلیط است که ۲٫۶۵ میلیون برای هر نفر بود. یک مسافر دیگر ۳٫۳ میلیون خریده بود، در حالی که قیمت رسمی حدود ۱٫۳ میلیون است که یک ساعت بعد به واسطه کمک دوستی از شرکت دیگری خریداری کردم!!
🔘این وضعیت محصول بیتوجهی به حقوق ملت است. مختص این دولت هم نیست، گر چه الآن تشدید شده است. به خیال خود قیمتگذاری میکنند ولی در عمل بلیط پیدا نمیشود. چند برابر قیمت به جیب آژانس و واسطه میرود، ماهانه شاید حدود دو میلیون نفر مسافر جابجا میشوند، کافی است رقم حاصل از این رانت را حساب کرد تا ببینیم یک قلم از کالاها و خدمات نرخگذاری شده تا چه اندازه رانت و فساد ایجاد میکند و دولت خوشحال است که نرخ بلیط هواپیما گران نشده است!!
🔘اما مسأله اصلی و مهمتری از این رانت و فساد بزرگ ناشی از قیمتگذاری هم وجود دارد. این مسأله مهم همان احساس بیپناهی انسان است. هیچ کس پاسخگو نبود، همه حواله میدهند به جاهایی که مردم قادر به پیگیری نیستند. اگر کسی به خودروی من خسارت بزند، طبعاً باید خودم از او شکایت کنم، ولی اگر کسی خودروهای یک خیابان را خسارت بزند، این مسأله جرمی عمومی است و حکومت و پلیس باید رسیدگی کنند.
🔘این اتفاق زیانبار در فرودگاه اصلی کشور، از چشم حکومت دیده میشود زیرا مردم به درستی فکر میکنند که تقصیر دولت است، زیرا شرکت هواپیمایی، و آژانس و... آشکارا یک اقدام خلاف کردهاند و هر دو زیر نظر سازمان هواپیمایی کشوری و دولت هستند و برخورد با آنان برای دولت از خوردن آب هم راحتتر است.
🔘ولی وضعیت به گونهای است که خودشان وقوع چنین پدیدهای را عادی میدانند و تعجب میکنند که چرا ما پیش از آمدن به فرودگاه پرواز را چک نکردهایم!! این وضعیت از نظر مردم به معنای بیدولتی است. بی دولتی یعنی زندگی در فضای تعلیقی.
🔘اگر برای مقابله با چند دستفروش در چهارشنبه بازار میتوان لودر فرستاد و سیبزمینی و پیاز آنان را زیر چرخهای لودر له کرد، چرا نتوان جلوی تخلفات و فسادهای عجیب و آشکار دو شرکتی که از خودشان مجوز گرفته و شناخته شدهاند، اقدامی کرد؟ لطفاً از مردم نخواهید که چشم بر این واقعیت ببندند. حکومت متوجه نیست که چگونه ذره ذره در هر جایی در حال کاشتن تخمهای کینه و نفرت و بدبینی است.
🔘چند روز پیش خبری دیدم که کسی سوار هواپیمای تبریز به تهران شده بود و از پذیرایی عالی آن تعجب کرده و وقتی جویای ماجرا میشود، میگویند همراهان آقای رییس دولت در این هواپیما هستند، لذا از همه به صورت ویژه پذیرایی شده است.
🔘خوب! این یعنی که شرکتها خیلی خوب میدانند که چگونه مقررات را دور بزنند. تعدادی بلیط با قیمت مصوب و نیز آماده برای تحویل با پذیرایی ویژه برای آنان در نظر میگیرند، و بقیه مردم را به امان خدا و در برهوت بیپناهی رها میکنند.
🔘🔘این به زیان خودتان است. این دولت محرومان است، وای به آنکه دولت برخورداران میبود!!
🔴نمک پاشیدن بر زخم
🔺اعتماد ۵ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘در باره اظهارات برخی از ائمه جمعه چه موضعی میتوان گرفت؟ موضع صادقانه نقد و رد آنهاست، و اگر بخواهیم علیه ارزشهای دینی تبلیغ کنیم، به طور قطع باید از چنین اظهاراتی استقبال کرد، زیرا هیچ چیز به اندازه این سخنان، مردم را نسبت به گویندگان و موضوعات یا نهادهای مورد دفاع آنان بدبین نمیکند.
🔘تعجب از این است که طرفداران حکومت و کسانی که خواهان ارتقای جایگاه روحانیت و دین هستند، چرا در برابر اینها سکوت میکنند؟ بعضاً شک میکنیم که شاید آنان هم خواهان همین نتیجه هستند، بگذریم.
🔘به این سخنان آقای علم الهدی امام جمعه مشهد توجه کنیم:
▪️«متأسفانه در برخی از خانوادهها این رویه نادرست وجود دارد که بهمحض اینکه بر حقوق افزوده میشود یا درآمد بالاتر میرود، سطح هزینه نیز بلافاصله به همان نسبت افزایش پیدا میکند. این بزرگترین عامل از بین برنده معیشت خانواده است. این مسئله مصرف و هزینه از جمله ارکان مهمی است که خانوادهها باید مدنظر قرار بدهند.»▪️
🔘نمونه دیگر سخنان آقای مصباحیمقدم است که در مقایسه ایران و چین و در توجیه عقب ماندگی ایران گفتهاند:▪️« آن جمعیت(جمعیت چین) قانع است، جمعیتی که به دو یا یک وعده غذا در شبانه روز اکتفا میکند. این فرهنگ کاملاً متفاوتی است.»▪️
🔘در گذشته خیلی مرسوم بود که تا کسی حرفی از دین و فقه میزد که به مذاق برخی خوشایند نبود، فوری مدعی میشدند که این در حوزه تخصصی شما نیست، باید درس حوزوی خوانده باشید. فارغ از بیاعتباری این ادعا، کمکم چنان حوزه صلاحیت خود را بسط دادند که برای علم پزشکی هم شاخ و شانه میکشند و حکیم اسلامی و طب اسلامی راه انداخته و البته درآمد خوبی هم دارند، و در دولت جدید هم ارج و قرب بیشتری پیدا کردهاند.
🔘صلاحیت دخالت آنان در حوزههای روانشناسی و سیاست و تاریخ و جامعهشناسی و اقتصاد و... که جای بحث و چون و چرا ندارد. در این میان جالبترین آن، مداخلات و توصیههای آنان در حوزه اقتصاد است ولی توجه ندارند که اینجا دیگر مجالی نیست که هر حرفی را بتوان زد و مردم از کنارش بگذرند، مثل آن اظهار نظر عجیبی که وقوع زلزله را به عریانی خانمها ربط دادند. اینجا به جیب مردم ربط دارد که از رگ گردن برای حیات آنان ملموستر است.
🔘روحانیت که روزگاری مرجع دردهای مردم بود، امروز کارش به جایی رسیده که از منبر نماز جمعه، سعی در توجیه نادرست و وارونه مردم به تمکین در برابر مشکلات میکند. تا اینجا را هم شاید بشود نادیده گرفت، ولی هنگامی که این توجیه حالت نمک پاشیدن بر زخم پیدا میکند، قابل تحمل نخواهد بود.
🔘مسأله این است که نه تنها افزایش حقوقی وجود ندارد بلکه شاهد کاهش آن هستیم. در شرایط تورمی این کاهش حقوق و دستمزد است که از طریق افزایش نقدینگی و بصورت غیر شرعی و غیر قانونی از جیب مردم برداشته میشود و به خواص تعلق میگیرد.
🔘تورم در سال ۱۴۰۱، حدود ۴۸ درصد است، یعنی اگر افزایش حقوق در سال ۱۴۰۲، برابر ۴۸ درصد باشد تازه میتوانند مثل سال ۱۴۰۱ زندگی کنند. البته فراموش نشود، تورم سالانه برای طبقات پایین و مزد و حقوق بگیر به ۵۵ تا ۶۰ درصد هم میرسد.
🔘مردم سال گذشته را با هر بدبختی بود سر کردهاند، امسال باید حداقل ۵۵ درصد به حقوقشان اضافه شود تا بتوانند مثل سال گذشته و نه بهتر از آن زندگی کنند، در حالی که در بهترین حالت ۲۷ درصد، یعنی نصف این رقم به حقوق آنان اضافه شده است. به تعبیر دقیقتر باید بگوییم در سال جاری بیش از این مقدار از حقوق و دستمزد آنان نسبت به سال ۱۴۰۱ کم شده است، و باید سطح زندگی خود را به اندازه این مقدار تنزل دهند.
🔘آیا فهم و درک مسألهای به این سادگی آن اندازه سخت است، که اظهارات غیر منطبق با واقعیت را بیان میکنید؟ بعید است که ندانید.
🔘یا در مورد مردمچین آیا نمیدانند که بهبود وضع چین محصول اصلاح سیاست خارجی و اقتصادی است، و ربطی به ادعای دو وعده غذا خوردن ندارد؟ گزارش هیات مجمع تشخیص مصلحت به چین را منتشر کنید که چینیها چه میگفتند؟ بعلاوه آقایان خودشان چند وعده غذا میخورند که این توصیهها را میکنند؟
🔘این اظهارات و مواضع بیانگر چیست؟ اینکه پشت صحنه و نیز چنته آقایان خالی است، و هیچ چیزی برای بیان و عرضه وجود ندارد. این یک قاعده کلی است، که هر نیروی سیاسی فارغ از جهتگیریهای آن، اگر نتواند یک گزاره منطقی و قابل فهم ارایه کند، سرنوشت خود را با شکست قطعی پیوند زده است.
🔘به نظر میرسد که مهمتر از سخنان مزبور، سکوت ساختار سیاسی در برابر این اظهارات و ناتوانی در انجام تغییرات است. شاید همه میدانند که کفگیر به ته دیگ خورده است.
🔘🔘در هر حال نمک به زخم مردم نپاشید. اگر نمیتوانید یا نمیخواهید باری را از دوش مردم بردارید حداقل بار بیشتری بر بارگران آنان اضافه نکنید.
🔴اولویت نرمافزار بر سختافزار
🔹برداشتی از اتفاقات روسیه
🔺اعتماد ۴ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اگر علاقهمند به دیدن فیلمهای حیات وحش باشیم، حتماً متوجه میشویم که در جنگ میان حیوانات، هر دو نیروی نرمافزاری و سختافزاری در نتیجه جنگ اثرگذار است، و همیشه برای بیننده این تصور پیش میآید که اگر قدرت نرمافزاری یک طرف بیشتر و مثل انسان بود، میتوانست به راحتی بر طرف مقابل چیره شود، در حالی که انسان به لحاظ سختافزاری و قدرت بدنی بسیار ضعیف است.
🔘فیلمی دیدم که چهار انسان به سوی یک گله بزرگ از شیرها میرفتند که بوفالویی را شکار کرده بودند، شیرها همگی فرار کردند و اینها هم ران و دست بوفالو را بریدند و بردند و بقیه را برای آن گله بزرگ باقی گذاشتند. شیرها به دلایل روشنی از انسانها میترسیدند در حالی که به فیل و زرافه حمله میکنند.
🔘جنگ و سیاست انسانها را هم میتوان در چارچوب همین قاعده حیات وحش ارزیابی کرد. در اینکه قدرت سختافزاری در سرنوشت این جنگ موثر است تردیدی نیست، ولی عنصر اصلی موفقیت یکی از طرفین در بخش نرمافزاری آن است. در مدیریت، در تصمیمگیری، در کسب حمایت دیگران، در روحیهبخشی، در عقبنشینی، در گفتگو و اصلاح سیاست و...
🔘گربهسانان در حیات وحش یکی از نمونههای جالب هستند که معمولاً ویژگی نرمافزاری آنها بر دیگر حیوانات برتر است از جمله این که تن به ریسک شدید نمیدهند، در هنگام ضرورت عقبنشینی میکنند، در حالی که سختکوش هستند و زیرکانه شکار میکنند. شاید این ویژگیها را آموختهاند، بیش از اینکه غریزه آنان باشد.
🔘ماجرای جنگ اوکراین و وضعیت روسیه در این جنگ نشان داد که بمب اتم و تجهیزات پیشرفته نظامی و زرادخانه بزرگ گر چه مهم است، ولی در غیاب قدرت نرمافزاری، کارآیی مداوم و موثر ندارند و چه بسا موجب حجاب عقل و مانع از دیدن واقعیت شوند. دیدن درست واقعیت و تحلیل آن یک ویژگی نرمافزاری است.
🔘حکومتی که از شناخت نیروهای تحت فرمان یا نزدیک به خود غافل است، چگونه میتواند، دشمن و دیگران را بشناسد؟ این وضعیت مصداق پرسش سعدی از آن منجم است که: ”تو بر اوج فلک چه دانی چیست؟ که ندانی در سرایت کیست؟“ در واقع اشاره به وجود مردی در اندرون خانه او میکند که منجم از آن بیخبر است.
🔘اینکه آقای پوتین این ماجرا را خیانت بداند مسأله فرعی است. در نظامهایی که گفتگو و آزادی بیان و اظهار علنی احساسات ممکن نباشد، همین میشود که حاکم از شناخت جامعه خود نیز غافل میگردد و به یک باره با وضعی مواجه میشود که ذهن و روان او از آن غافل بوده است.
🔘در ساختاری که سرآشپز خود را به فرماندهی یک نیروی غیررسمی و جنایتکار منصوب کنند، نتیجهای از این بهتر که آن نیرو امروز تمرد نماید، نصیب آن ساختار نخواهد بود. این نشانه ضعف مفرط نرمافزاری آن ساختار است.
🔘کودتایی که در سال ۱۹۹۱ در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد معرف این نکته بود که چگونه حکومت شوروی دچار کودتایی شد که خودش دهها بار در جهان کودتا کرده بود ولی متوجه کودتا علیه خودش نشد. این واقعیت محصول فقدان آزادی و نظارت عمومی و رسانهای و نهادهای مدنی بود. اتفاقاً آن کودتا نیز به دست یلتسین که نوعی استقلال نسبی از حزب کمونیست شوروی پیدا کرده بود خنثی شد، و الا ماجرای شوروی به گونه دیگری رقم میخورد.
🔘در حقیقت باید گفت که گرچه در ظاهر پیشرفت تمدن با پیشرفت سختافزار قرین است، ولی آنچه که کمتر دیده میشود و به چشم افراد عادی نمیآید، پیشرفت چشمگیرتر نرمافزاری به عنوان ویژگی یک تمدن است. نرمافزار است که قدرت مدیریت و به کارگیری سختافزار را دارد و اصولاً پایدارتر و منعطفتر است.
🔘فارغ از هر سرنوشتی که برای روسیه و جنگ اوکراین رقم بخورد، در این نتیجهگیری نباید تردید کرد که روسیه در برابر غرب از نظر نرمافزاری پیشاپیش شکست خورده است.
🔘🔘فقط خدا کند که برای جبران این ضعف به ویرانگرترین سختافزار موجود، یعنی بمب اتم متوسل نشوند.
🔴عمومی کردن دانش حقوق
✍️عباس عبدی
🔹۳۰ خرداد در کانون وکلای شیراز جلسه رونمایی از کتاب خاطرات آقای محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری بود، که در این کتاب به زبانی عمومی و داستانوار پروندههای جالب از وکالت خود را نوشته است. فرصتی بود تا بنده نیز به اهمیت عمومی کردن دانش حقوقی اشاره کنم و این متن خلاصه ویرایش شده آن سخنرانی است.
🔘خوشحالم که در یکی از نهادهای مدنی مهم کشور هستم. در هر کشوری کانون های وکلا یکی از مهمترین نهادهای مدنی هستند و باید توجه کنیم که، تا این نهادهای مدنی قدرتمند نباشند، وضع مملکت چنانچه شایسته است بسامان نمیشود و امیدارم این نهادها قدرتمندتر از گذشته به کارکردشان ادامه دهند.
🔘درمورد کتاب آقای جعفرپور قصد داشتم بحثی را در جامعه شناسی حقوقی مطرح کنم که به علت کمبود وقت، خلاصه اشاره میکنم. اگر یک جامعه ۲۰۰ سال پیش را در ذهن خود تصور کنید آموزههای حقوقی آن روشن و عموما در قالب عرف بود. حقوق خانواده عرفی بود و همه میدانستند که در خانواده چگونه باید رفتار کنند. حقوق مدنی محدود در همان خرید و فروش و برخی عقود مثل روابط مالک و زارع بود. حقوق جزا را هم کمابیش همه میدانستند که چه افعالی جرم است. آیین دادرسی هم بسیار ساده و غیر مکتوب بود.
🔘اما جایگاه حقوق در جامعه امروز خیلی فرق کرده و به همان انداره که جامعه پیچیده شده، جرم و قراردادها هم پیچیده و متنوع شده و آشنایی با آنها مستلزم تخصص و سواد کافی است به همین دلیل داشتن سواد و آگاهی رکن اساسی این جامعه است و هر جا که بخواهید کاری کنید باید اطلاعات و آگاهی داشته باشید.
🔘این پیچیدگی بویژه در حقوق هم هست. اگر حقوق بینالملل را که بسیار تخصصی است کنار بگذاریم در حقوق جزا، حقوق تجارت، مدنی و خانواده به حدی پیچیده شده که شاید یک وکیل مبرز حقوق کیفری، برای موضوعات مدنی از همکارش که در مدنی تخصص دارد مشاوره میگیرد یعنی خود وکلا هم نیاز به مشاور دارند.
🔘در این میان حقوق جزا با سایر حوزههای حقوق یک فرق مهم دارد، زیرا مردم باید با حقوق جزا آشنا باشند. یک نفر هنگام خرید و فروش و تنظیم قرارداد ممکن است به وکیلی زنگ بزند و مشورت بگیرد اما در ارتکاب قتل و دزدی که از کسی مشورت نمیگیرند. این موارد را همه باید بدانند و راه اطلاع از ان نیز منحصر به مطالعه مستقیم دانش حقوق نیست. داستان و روایت انجام جرم و گزارش دادگاههای علنی مردم را با مضامین حقوق کیفری آشنا میکند.
🔘از سوی دیگر حقوق ایران منبعث از فقه، و ادبیات تخصصی آن برای مردم نامأنوس است. مثل «خیار غبن فاحش»! و همین موجب گریز مردم از این ادبیات میشود. به نظر بنده بهترین راه آشنا کردن عامه مردم با حقوق از طریق تجربه زیسته وکلای مبرز است که میتوانند در قالب داستان و روایت عرضه کنند آن هم با ادبیات متعارف و نه تخصصی.
🔘یکی از نشانههای جوامع توسعه یافته ارتکاب جنایات به شکل پیچیده است یعنی جنایتکارهایش هم میدانند که باید طوری جنایت کنند که پلیس نفهمد. یکی از دلایل جذاب بودن سریال های اگاتاکریستی همین پیچیده بودن داستانهای جنایت است.
🔘دیروز میخواندم که خانمی ایرانی ۵ سال را بی دلیل موجه در تاجیکستان زندان بود. وی داستان برخی از زنان زندانی تاجیک را نوشته بود. وقتی داستان اینها را میخوانیم میبینیم چقدر در انجام قتل یا جنایت سطحی عمل میکنند، آنقدر ساده پنهانکاری میکنند که برای کشف آن نیازی به هیچ کارآگاه ورزیدهای نیست و مصداق این شعر جنایت میکنند که؛ به سر مناره اُشتر رود و فغان برآرد/که نهان شدستم اینجا مکنیدم آشکارا!
🔘در مقابل مجرمین جامعه جدید هم پیچیده عمل میکنند و به همین جهت باید به مردم آگاهی داد که سادهلوحانه مرتکب جنایت و جرم نشوند و از ارتکاب جرم پرهیز کنند. این آموزش از طریق بازتاب داستانی پروندههای کیفری ممکن است و اتفاقا یکی از راههای کاهش ارتکاب جرم، همین آگاهی جامعه است.
🔘اگر مجرم بداند به راحتی دستگیر میشود، کمتر به سوی ارتکاب جرم میرود چرا که میداند در چنین جامعهای باید خیلی پیچیده عمل کند تا لو نرود. این نوع آگاهی دادن به جامعه وظیفه وکلا و روزنامهنگاران است، و ترجیحا وکلایی که کار روزنامهنگاری میکنند.
🔘فرقی هم ندارد پرونده کیفری باشد یا حقوقی یا خانواده چون تجربه زیسته خودشان است و بازتاب آن میتواند در آگاهی جامعه موثر باشد یعنی همین چیزی که در این کتاب به شکلی میبینیم. از این زاویه این کتاب اثرگذار است و بابت آن به آقای جعفرپور تبریک میگویم و امیدوارم این آغاز راهی باشه تا سایر وکلا هم بنویسند.
🔘 در اینجا گفته شد که وکلا کم مینویسند به نظر من معلم ها هم کم مینویسند و ما نیاز داریم در تمام حوزههای تخصصی، روزنامهنگار داشته باشیم و در حقوق نیز باید در گرایشهای گوناگون آن بویژه خانواده، مدنی ،کیفری دیده شوند.
🔴تورم تکرقمی؛ نقطه ضعف یا قدرت؟
🔺اعتماد ۳۱ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘برخی از نواصولگرایان قیاس به نفس کرده و گمان میکنند که اگر امروز به دولت انتقاد میکنم ناشی از سوگیری سیاسی است، در حالی که چنین نیست، در گذشته و در دولت آقای روحانی و حتی خاتمی هم انتقاد میکردم، کم هم نبود، ولی طبیعی است که انتقاداتم به آنها کمتر از دولت کنونی بود، چون در برخی از حوزهها همسویی بیشتری وجود داشت.
🔘امروز میخواهم به یکی از انتقاداتی که به دوره آقای روحانی مربوط میشود مراجعه کنم به ویژه اینکه روحانی آن را نقطه قوت خود دانسته است. وی چند روز پیش و در دفاع از دولت و عملکرد خود گفت: ▪️«دو بار در کشور تورم تکرقمی را تجربه کردیم؛ یکی در دهه ۶۰ در دو سال ۶۴ و ۶۹ و دیگری در دهه ۹۰ از سه ماهه آخر ۹۴ تا سه ماهه اول ۹۷. بعد از انقلاب سابقه نداشت که دو سال و نیم تورم تکرقمی شده باشد... ما در ۴ سال با تعامل سازنده پایینترین رقم در شاخص فلاکت را به دست آوردیم.»▪️
🔘این نحوه بیان و دفاعیه روحانی در برابر حملات غیرمنصفانه و حتی غیرواقعی که این دولت و طرفدارانش به او میکنند موجه است ولی واقعیت چیز دیگری است که البته متأثر از ساختار سیاسی ایران است که توضیح خواهم داد.
🔘توصیف روحانی از علت کاهش تورم در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ معقول و پذیرفتنی است و نقدش به دولت کنونی نیز در این چارچوب درست است. آنان که میگفتند بدون برجام و بدون نگاه به خارج تورم را نصف و تکرقمی خواهند کرد امروز باید پاسخ روشنی بدهند که چرا تورم کمتر نشد که بیشتر هم شد؟ علت آن چیست؟
🔘متأسفانه تا کنون سکوت کردهاند و هیچ نگفتهاند. ابتدا برخلاف واقعیت، تورم 60 درصدی در دولت روحانی را به رخ میکشیدند، بعداً هم دیدند این ادعا خریدار ندارد، سکوت کردند و تا کنون نیز حاضر به بیان حقیقت نشدهاند. البته در روزهای اخیر و با جدیتر تلقی شدن روابط خارجی و حتی رسیدن به توافقهای شفاهی و موقت با آمریکا، متوجه شدهاند که مسأله برجام خیلی مهمتر از آن چیزی بود که تصور میکردند، یا میخواستند تصور کنند، هر چند هنوز حاضر نیستند به این حقیقت اذعان کنند.
🔘با وجود این، انتقادی که به دولت روحانی وارد است همان چیزی است که آن را نقطه قوت و موفقیت خود معرفی کرده است، یعنی پایین نگه داشتن تورم و تک رقمی کردن آن. در واقع این پایین بودن واقعی نبود بلکه اقتصاد را دوپینگ کرده بودند. چرا؟
🔘قیمت دلار در سال ۱۳۹۲، حدود ۳۱۸۰ تومان بود این رقم در سال ۱۳۹۶ با ۲۸ درصد افزایش به حدود ۴۰۴۵ تومان رسید. در حالی که در این فاصله یعنی از سالهای ۱۳۹۲ تا پایان ۱۳۹۵ حدود ۹۰ درصد تورم در کشور بوده، و تثبیت نسبی نرخ ارز خلاف برنامه توسعه بود، که نرخ ارز باید با رشد اقتصادی و تورم تعدیل میشد که اگر چنین میشد احتمالاً در سال ۱۳۹۷ که ارز جهش کرد، نرخ دلار رقمی حداقل ۵۲۰۰ تومان میبود.
🔘چنین رقمی موجب میشد که تورم اندکی بیشتر شود ولی تقاضا برای ارز نیز کمتر میشد، صادرات بهبود مییافت، واردات کم میشد، و قطعاً شوک ارزی سال ۱۳۹۷ به این شدت نمیشد. این اشتباهی بود که در دوره هاشمی، سپس اواخر دوره دوم خاتمی و کل دوران احمدینژاد تا سال ۱۳۹۰ ادامه یافت.
🔘سیاستی که به بیماری هلندی مشهور است و با ارز حاصل از صادرات منابع معدنی و انرژی؛ اقتصاد را دچار بحران میکنند و یک شوک ارزی یا کاهش قیمت نفت یا تحریم، حباب قیمتهای آن شکسته میشود که شد. همان سیاستی که شاه را هم زمین زد.
🔘در واقع اقتصاد ایران دوپینگی شده بود، یعنی تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد برای مهار تورم و ارزانی واردات از طریق ارزانی ارز. کاری که از سال ۵۲ تا کنون بارها تکرار شده است
🔘پس ۳۰ ماه تورم زیر ۱۰ درصد به تنهایی افتخار ندارد، چون بعداً با بحران ارز به شکل بدتری جبران شد. این سیاست ریسکی و غلط بود که همان زمان کارشناسان متذکر میشدند. نتیجه آن شد که در کنار ۳۰ ماه تورم تک رقمی شاهد تورمهای بالا هم در دولت روحانی بودیم. حتی اگر بحران تحریمهای برجام پیش نمیآمد، دیر یا زود حباب قیمت ارز شکسته میشد.
🔘تکرار این وضعیت در همه دولتهای پس از انقلاب نشان میدهد که مسأله ساختاری است و لزوما ربطی به این دولت و آن دولت ندارد و البته دولتهایی که تجربه قبلیها را دیدهاند و باز هم تکرار میکنند مسئولیت بیشتری دارند.
🔘متأسفانه دولت کنونی نیز با ارز ۲۸ هزار تومان همان مسیر را ادامه میدهد و این پوست موزی است که زیر پای خودش و دولت بعدی میگذارد و دیر یا زود با بحران جدی مواجه میشود و در آینده نه چندان دور نیز حباب این قیمتگذاری شکسته شده و تورم بزرگتر دیگری گریبان جامعه را خواهد گرفت.
🔘🔘ظاهراً ما نه فقط دو بار که صد بار و همواره از یک سوراخ باید گزیده شویم که اگر گزیده نشویم صبحمان شام نخواهد شد.
🔴مادران طلایی
🔺اعتماد ۲۹ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘از حدود هشت ماه پیش که مادرم درگذشت، تا کنون چند تن از دوستان همنسل من نیز در غم از دست دادن مادر خود نشستهاند. از همان زمان قصد داشتم که یادداشتی در باره یکی از مهمترین نسلهایی که در شکلدهی جامعه جدید ایران نقش بیبدیلی داشت بنویسم. شاید هنگامی که این یادداشت را خواندید، تا حدی با من همعقیده شوید که چرا آنان را «مادران طلایی» نامیدهام.
🔘مادرانی که حدوداً متولد ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۵ هستند و اکنون شاهد خاموشی آخرینهای این نسل هستیم. آنان در مقطعی مهم از تحول تاریخی ایران به دنیا آمدند، در دوران اولیه گذار از یک جامعه سنتی به سوی جامعهای مدرن، که سیر تحول آن دهها سال طول خواهید کشید. تولد این نسل از مادران در جامعه کاملاً سنتی بود و مرگ آنان در جامعهای بود و هست که کمابیش از سنت گذر کرده است.
🔘آنان شاهد تحولات بسیار بزرگی بودند، بطوری که انطباق دادن خود با این تحولات برایشان سنگین بود ولی تحمل کردند و با آن همراه شدند. نسل امروز نمیدانند که این مادران در چه شرایطی رشد کردند؟ و با چه ارزشهایی اجتماعی و بزرگ شدند، و اکنون در هنگامه پیری شاهد آن هستند که نوهها و نتیجههایشان چه ارزشها و رفتارهایی دارند؟ طبعاً هر نسل حق خود را دارد ولی تحمل و هضم کردن چنین تحول بسیار بزرگی از عهده هر کسی ساخته نبود.
🔘این مادران در کودکی خود در فضای کاملاً سنتی زندگی کردند. به تعبیری از پدران و مادران خود نیز چیز چندانی جز سلطه ندیدند. در زمانی که سواد، بویژه در روستاها رایج نبود. تعداد باسوادان این نسل مطابق نتایج سرشماری سال ۱۳۴۵. کمتر از ۸ درصد است و آن هم حداکثر سواد خواندن و نوشتن و متمرکز در مناطق شهری است، این رقم در روستاها زیر ۲ درصد بود. در نتیجه بعدها در میانسالی به فکر خواندن و نوشتن هم افتادند که برایشان در آن سن و سال کار پر زحمتی بود.
🔘آنان در جامعه پدرسالار و مردسالار با اختلاف سنی حدود ۱۰ سال ازدواج میکردند، لذا غالباً در کودکی و زیر سن قانونی عازم خانه شوهر میشدند، آن هم با مردی که بعضا بیش از ۱۰ سال از خودش بزرگتر بود. میانگین تعداد فرزندان زنده آنان ۶، ۷ و ۸ نفر بود که اگر فوتیها را اضافه کنیم، به طور معمول در چارچوب آماری فرزندآوری طبیعی در میآیند، یعنی بدون پیشگیری و با بیش از ده فرزند مرده و زنده و سقط شده مواجه میشویم.
🔘تسهیلات زندگی و بهداشتی در حداقلهای خود بود. بسیاری از آنان به شهرها آمدند، و خارج از روستا که تحت پوشش نوعی از همیاری خانوادگی بود، در شهرها به تنهایی بار اداره خانواده را متحمل شدند، در واقع آنان از یک ساختار خانوادگی گسترده در روستا که با پدر و مادر و همسر و اقوام بود به خانوارهایی با ساختار هستهای شامل زن و شوهر و فرزندان و در محیط غریب شهری پرتاب شدند.
🔘گفتن اینها ساده است ولی تحمل و تطبیقپذیری با آن، توان فراوانی میخواهد.
نقش این کودک مادران بیسواد از نظام سنتی رانده در جامعه شهری مانده، چه بود؟ آنان در چنین شرایطی با چند وضعیت دیگر نیز مواجه شدند. اول زنده ماندن بیشتر کودکانشان که خبر خوبی بود ولی بار پرورش و تربیت آنها از هر جهت به دوش مادران بود.
🔘دوم و مهمتر، رواج آموزش و طولانی شدن حضور فرزندان در خانواده بود. در واقع در قدیم فرزندان از کودکی عضوی فعال از خانواده میشدند و سهمی از فعالیتهای خانواده و اقتصاد خانوار را عهدهدار می شدند، ولی در این دوران آنان باید درس میخواندند، که به نوعی سرمایهگذاری بلند مدت بود. سرمایهای که از جان مادر ارتزاق میکرد.
🔘کودکی که در ساختار سنتی از ۵ سالگی در انجام کارهای خانه و اقتصاد خانوار نقش داشت، به یک باره تعدادشان زیاد شد و تا ۱۸ سالگی و حتی بیشتر در خانه میماندند، بدون اینکه مشارکت چندانی کنند، و کار و زحمت هم ایجاد میکردند، و این مادران بودند که برای آینده فرزندانشان در چارچوب الگوی «مادر مهربان» همه گونه فداکاری کردند و در واقع ساختند و سوختند و سرمایه وجودشان را برای فرزندانی صرف کردند که قرار بود بعدها سود آن سرمایهگذاریها نصیب آنان شود.
🔘این سرمایهگذاری بسیار گرانقیمتی بود که نسل مادران طلایی برای توسعه و تحول این جامعه هزینه کردند. کدام یک از نسل امروز در ذهنش خطور میکند که ۵ تا ۸ فرزند را در چنان شرایطی بزاید و تا ۱۸ سالگی و حتی بیشتر تربیت کند و تمامی وجود خود را سرمایه آینده آنان نماید؟ مادران طلایی ما چنین بودند. روحشان شاد.
🔘درباره نقش همسری و اقتصادی آنان باید جداگانه نوشت. آنها زنان صرفهجو و مقتصدی بودند که اقتصاد خانوار اغلب به دست آنان مدیریت میشد.
🔴نامهای که ۱۸ سال پیش نوشتم
🔹پس از اتفاق نامیمونی که در ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ رخ داد و آقای هاشمی و احمدینژاد برای انتخابات ۳ تیر به دور دوم رفتند، با آقای عطریانفر که دسترسی به آقای هاشمی داشت صحبت کردم و پیشنهادی را دادم که مبتنی بر تحلیلی سیاسی بود قرار شد آن را مکتوب کنم که این همان متن نامه خصوصی است. یکی از خوانندگان عزیز توصیه به انتشار دوباره آن نمود.
جناب آقاي عطريانفر
با سلام
🔘به پيوست تحليل مورد نظر تقديم ميشود، خدا كند كه تحليل حاضر غلط باشد، اما اگر درست باشد، قطعاً بدانيد كه در صورت تحقق آقاي هاشمي در مجمع تشخيص هم چندان كارهاي نخواهد بود و پس از اين همه شكست، معلوم نخواهد بود كه كاري از دستش برآيد، در حالي كه انصراف حداقل اين حسن را دارد كه وي كماكان در مجمع هست، شايد رياست جمهوري هم كس ديگري بيايد كه به دليل اين انصراف موضع نرمتري در برابر وي اتخاذ كند. البته ميدانم كه كار از كار گذشته است.
اميدوارم كه در فرصتي مناسب خطاهاي استراتژيك آقاي هاشمي را در اين حضور انتخاباتي بعداً بنويسم و برايت بفرستم.
توكل بر خدا
۳۰/۳/۱۳۸۴
https://telegra.ph/نامه%E2%80%8Cای-که-۱۸-سال-پیش-نوشتم-06-17
🔴 درباره مرگ و میر ناشی از الکل
در آبان سال ۹۷ یادداشت زیر را تحت عنوان «دوربرگردان فرهنگی» نوشتم که نواصولگرایان حاکم عصبانی شدند و نزدیک بود مدیر مسئول روزنامه را هم به دادگاه کشیده و مجازات کنند. البته آنان توان خواندن درست یک متن را نداشتند زیرا نقد من رادیکالتر از برداشت آنان بود و فلسفه جزایی موجود را نقد کرده بودم و نه ممنوعیت الکل را. این رویکرد فلسفه جزایی در مورد حجاب و سایر موضوعات همچنان وجود دارد.
اکنون به دلیل تکرار اتفاق مشابه در کرج و نیز ارائه لایحه حجاب بد نیست که این یادداشت را با هم مرور کنیم.
/channel/abdiabbas/1684
🔴در چالش ماندگاري و حقيقت
▪️«سياستِ روايت» و حاكميت «روايتمحور» در ايران منشأ اصلي بحران روزنامهنگاري است
🔺روزنامه اعتماد، ۲۴ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
▪️مهمترين چالشهاي پيش روي فعاليتهاي روزنامهها در ايران كدامند؟ چرا روزنامهها و حكومت در ايران هنوز به درك مشتركي نرسيدهاند؟ چگونه ميتوان ميان ماندگاري روزنامهها و بيان حقيقت مسير معقولي را پيدا كرد؟ آيا روزنامههاي ايران در حال سياهنمايي هستند يا واقعيتهاي جامعه را بازتاب ميدهند؟ پاسخ اين پرسشها و پرسشهاي ديگري از اين دست، از يك طرف براي كساني كه فعاليت رسانهاي ميكنند و از سوي ديگر، براي مخاطبان، نظام حكمراني و جامعه حياتي است. عباس عبدي يكي از چهرههايي است كه از دهه ۶۰خورشيدي تا به امروز از نزديك در بطن فعاليتهاي روزنامهنگاري كشور قرار داشته است. انتشار هزاران يادداشت و مقاله و گفتوگو ماحصل اين حضور رسانهاي بوده است. در سالگرد ۲۱سالگي «اعتماد»، فرصتي دست داد تا با عباس عبدي در تحريريه روزنامه ديداري تازه كنيم. اين روزنامهنگار باسابقه، دستان يك يك اهالي تحريريه را فشرد و به آنها خسته نباشي گفت. نهايتا هم فرصتي دست داد تا درباب روزنامهنگاري، جامعه و حقيقت گپ و گفتي داشته باشيم.
🔹براي ۲۱سالگي يك روزنامه چه اظهارنظري ميتوان مطرح كرد؟ اساسا مهم است كه عمر يك روزنامه بالا برود؟
🔘در زندگي عادي، وقتي فردي ۹۰ سال عمر ميكند، اطرافيان ميگويند چه خوب كه زياد عمر كرده است، اما وقتي انساني در ۲۰سالگي فوت كند، ميگويند كه جوانمرگ شده است. اين گزاره در رسانههاي ايران معكوس است. يعني وقتي روزنامهاي ۲۰سال عمر ميكند همه از طول عمر بالاي اين روزنامه تعجب كرده و اظهار خوشحالي ميكنند. به اين معنا كه اين روزنامه از گزند حوادث و دشواريهاي فزاينده به دور مانده است. مانند فردي كه در محيطهاي خطرناك، جنگل، آتش و جنگ و حوادث دهشتناك بدون اسلحه و حفاظ و سنگر قرار داشته و عمر طولاني داشته باشد. يك چنين فردي احتمالا بايد شانس زيادي داشته باشد كه جان سالم از مهلكهها به درببرد. روزنامه سلام ۸سال عمر كرد، ساير روزنامهها در دوران اصلاحات مانند صبح امروز، خرداد و... عمري به مراتب كمتر داشتند.
در چالش ماندگاري و حقيقت – Telegraph
🔹مسأله جمعیت؛ فراتر از تصورات رسمی
🔺اعتماد ۲۲ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘هر سیستم سیاسی از حیث حل مسایل جامعه باید سه ویژگی را به طور مستمر داشته باشد. اول شناخت مسایل اولویتدار، دوم یافتن راه علمی و بهینه برای حل آن، و سوم پایش نتایج به منظور اصلاح و تکمیل سیاستهای اتخاذ شده با هدف افزایش کارایی سیاستها.
🔘واقعیت این است که اگر در ویژگی اول به توافق نرسیم، دو ویژگی بعدی سالب به انتفای موضوع است. ولی اگر در مورد مسأله بودن موضوعی توافق کنیم، آنگاه باید به دو ویژگی بعدی پرداخت.
🔘جمعیت یکی از این مسایل است، در این مورد با سیاست رسمی کشور که آن را مسأله مهمی میداند همنظر هستم. البته عدهای هم چنین عقیدهای ندارند و آن را مسأله مهمی نمیدانند ولی من معتقدم که مسأله بسیار مهمی است.
🔘البته چگونگی ورود بنده به مسأله جمعیت متفاوت از نگاه سیاست رسمی است. به نظر من معقول و قابل انتظار نیست که کاهش رشد جمعیت و فرزندآوری با این سرعت کم شود. پس حتماً مسألهای در جامعه وجود دارد که دچار این وضع شدهایم، بنابراین مسأله اصلی که باید حل شود آن عاملی است که موجب این کاهش شدید در فرزندآوری شده است که اگر حل شود نه فقط رشد جمعیت و فرزندآوری در مسیر مناسب و طبیعی خود قرار خواهد گرفت، بلکه برخی مشکلات دیگر هم حل خواهد شد.
🔘آن مسأله چیست؟ فقدان امید به آینده و ضعف بنیانهای اقتصادی و احساس بیگانگی از جامعه است و تا این چند مشکل مرتبط با هم حل نشود با تزریق بیهوده منابع مالی به جامعه، با هدف فرزندآوری مشکلی حل نخواهد شد.
🔘در این باره یادداشتی نوشتهام و وضعیت جمعیت در سال ۱۴۰۱ که سال اجرای کامل قانون جوانی جمعیت است را از حیث اثربخشی تحلیل کردهام که جداگانه منتشر خواهد شد، ولی در این یادداشت فقط به آمارهای دو ماه فروردین و اردیبهشت امسال (۱۴۰۲) میپردازم که نشان میدهد تمامی استدلالهای قبلی علیه اثربخشی این قانون در سال جاری نیز وجود دارد. کافی است به آمار و ارقام زیر توجه کنیم.
🔘مطابق آمار رسمی، تعداد متولدین دو ماه اول سال ۱۴۰۲، برابر ۱۶۸٬۱۴۲ نفر است که ۶٬۲۵۹ نفر کمتر از دو ماه مشابه سال ۱۴۰۱ است، یعنی با حدود ۳٫۵ درصد کاهش فرزندآوری مواجهیم. تعداد فوتیهای این دو ماه، برابر ۷۱٬۲۹۹ نفر است که ۴٬۰۸۹ نفر بیشتر از دو ماه مشابه سال گذشته است.
🔘این در حالی است که کرونا در سال ۱۴۰۲ تقریباً پایان یافته محسوب میشود و به طور قطع باید مرگ و میر کرونایی از سال گذشته کمتر شده باشد، ولی آمار فوتیها بیش از ۶ درصد افزایش داشته است. این رشد مرگ و میر بسیار مهم است و باید دلایل آن جستجو شود. احتمال میدهم که امید به زندگی نیز در حال کاهش باشد. مرگهای ناشی از ناامیدی، فقر و بیماری و عدم درمان آنها و مشکلات روانی بر این ارقام اثرگذار هستند.
🔘با توجه به این دو رقم زاد و ولد و مرگ و میر میباید گفت که میزان رشد جمعیت تا حدود ۰٫۱ درصد کم شده است و از حدود ۰٫۷۶ درصد در سال گذشته به حدود درصد ۰/۶۸ میرسد که اگر این روند ادامه یابد تا پایان سال هم کمتر میشود. البته این رقم بدون توجه به میزان مهاجرت از کشور است.
🔘نتایج بدتر در آمار ازدواج و طلاق است. ازدواج در این دو ماه ۹۶٬۷۱۱ مورد بوده که ۱۸ درصد کاهش نسبت به دو ماه سال گذشته دارد و طلاق نیز ۳۷٬۷۰۱ که ۳۸ درصد افزایش دارد. همین اعداد برای آنکه مسئولین مربوط نسبت به سیاستهای موجود خود تجدید نظر کنند کافی است.
🔘شناخت درست و علمی مسأله جمعیت مستلزم استفاده از کارشناسان خبره برای تحلیل این دادهها و تحقیق علل و عواملی است که موجب این وضعیت ناهنجار شده است. به جای تعیین بودجههای کلان و بیفایده، ابتدا باید برای شناخت مسأله و پیدا کردن راهحل آن اقدام نمایند.
🔘خیلی خلاصه بگویم، در صورت ادامه وضع موجود هیچ اقدامی نمیتواند مانع از تداوم روند نزولی در فرزندآوری و ازدواج و در مقابل روند صعودی مرگ و میر و طلاق شود، بویژه اقداماتی از قبیل آنچه که در حال اجرا است.
🔘تنها راه ایجاد امید نسبت به آینده و بهبود شرایط اقتصادی و برداشتن موانع بیگانگی جوانان با جامعه است. تجربه نشان داده که شما نه میخواهید و نه قادر هستید که این مشکلات را حل کنید.
⭕️تصویری از جمعیت حاضر در کنسرت دیروز سالار عقیلی در سالن وزارت کشور را دیدم. برای دوستی فرستادم؛ نوشت:
در جامعهشناسی هنر این نکته تقریبا مورد توافق است که فرم همان محتواست. حکومت به خطا فکر میکند میتواند فرم را بگیرد و محتوای خودش را به آن تزریق کند.
سرگشتگی و تعارضات در برگزاری این برنامهها به علت ندانستن همین نکته است. اینکه مغازههای مردم را پلمب میکنند ولی در سالن وزارت کشور همان را مجاز میدانند چیزی جز سرگشتگی در سیاستها نیست.
برنامهٔ گفتگومحور مِهستان
ایران به روایت عباس عبدی
(گزيدهٔ برنامه: درک نادرست اپوزیسيون از حل مسئلهٔ ایران)
✅ مجموعهٔ ایران پایدار در ادامهٔ برنامههای گفتگومحور مِهستان، روز جمعه ۱۴ بهمنماه ۱۴۰۱ میزبان «عباس عبدی»، نویسنده، کنشگر و پژوهشگر سیاسی- اجتماعی بود.
✅ عبدی در این بخش از برنامه معتقد است که نظامهای سیاسی برای بقای خود حاضر به سازش میشوند؛ همانطور که شاه نیز حاضر شد و مخالفان او به اشتباه نپذیرفتند. عبدی بر آن است که تعریف مسیری برای سازش وظیفهٔ اپوزیسیون است و نه حکومت. او معتقد است که منتقدان درک درستی از چگونگی اصلاح وضعیت کشور ندارند.
نسخهٔ صوتی کامل برنامه در تلگرام
نسخهٔ صوتی در کستباکس
نسخهٔ تصویری در یوتیوب و آپارات ايران پایدار
رؤیای ملّی عباس عبدی
لیست برنامههای گفتگومحور مهستان
#ایران_پایدار
#روایت_ایران
#مهستان
#عباس_عبدی
⭕️ ایرانِ پایدار بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی بنیانی برای پایداری ایران.
/channel/iranepaydar_official
⭕️برنامه اول در ۱۱ مرداد سال گذشته بود.
برنامه دوم امروز بود.
هر دو را در آخرین ساعات لغو کردند.
اینگونه میخواهید توافق مردم را نسبت به سیاستهای خود به دست آورید؟
🔴مشت نمونه خروار
🔺اعتماد ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘ماجرای تغییر ساعت گر چه مهم است و زندگی و عادات روزمره مردم را دچار مشکل کرده است، ولی مهمتر از آن ذهنیت نادرستی است که در پس تصویب این گونه طرحهای مخالف علم وجود دارد و این ذهنیت همچنان در حال فعالیت است و تقریباً بیشتر مصوبات این مجلس را میتوان در قالب این ذهنیت تجزیه و تحلیل و نقد کرد.
🔘البته برخی از مصوبات مثل تغییر ساعت فقط دو ماه لازم بود که عوارض آن برملا شود، و برخی دیگر از مصوبات این مجلس سالهای زیادی طول خواهد کشید تا این اندازه آشکار شود که منافعی برای مردم نداشته و یا اگر هم داشته در برابر هزینههای غیر عقلایی آن بسیار اندک بوده است.
🔘ماجرای تغییر ساعت از گذشته چنین بود که برای استفاده بیشتر از خنکی صبحگاهان، از نیمه اول سال، ساعت رسمی یک ساعت به جلو کشیده میشد و مطالعات هم نشان میداد که این مسأله در کاهش مصرف انرژی اثرگذار است. ولی از زمان احمدینژاد یک مخالفت عجیب و ایدئولوژیک از سوی نواصولگرایان ضد علم با این ایده وجود داشت که گویی طراحان این ایده میخواستهاند ساعت نماز را جابجا کنند!!
🔘پس از یک دست شدن مجلس اخیر باز هم این ایده را دنبال کردند تا در سال ۱۴۰۰ و در آخرین لحظات لغو قانون جلو کشیدن ساعت را تصویب کردند که خوشبختانه اجرای آن به سال ۱۴۰۱ دست نداد و افتاد به ۱۴۰۲ و جالب اینکه دولت هم مخالفتی با این طرح نکرد. ولی دولت برای صرفهجویی در برق حتی به آن یک ساعت جلو رفتن ساعت رسمی نیز کفایت نکردند و ساعات کار را بعضاً جلوتر هم بردند.
🔘امسال که این قانون اجرا شد، برای جبران، ساعت کار را دو ساعت جلو بردند!! و کل نظام زندگی و کار را به هم زدند. در واقع ریشه این مشکل، در آن قانون نادرست و غیر علمی است. آنان گمان میکنند که تغییر ساعت و زندگی مردم در دست و اراده آنان است، و هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند.
🔘در حالی که نمیدانند زندگی امروز، تابع نظامهای اجتماعی است که در طول دههها شکل گرفته است، و هر گونه دخالتی در آن باید سیستماتیک یا نظاممند باشد. این طور نیست که بتوان هر کاری را انجام داد. اگر شما بخواهید بر یک ساختمان ۵ طبقه دو طبقه جدید اضافه کنید، باید همه محاسبات ساختمان را دوباره انجام دهید چون بارهای وارده به ساختمان تغییر میکند.
🔘ساعت روزانه نیز همین گونه است. ساعت رسمی در سراسر کشور برقرار است، ادارات، مراکز آموزشی، حمل و نقل، مغازهها و بازار، امور بانکی، خواب و استراحت مردم، همه آنها تحت تأثیر این ساعت قراردادی هستند و اگر بخواهید ادارات را چند ساعت زودتر آغاز کنید، همه این متغیرها تحت تأثیر قرار میگیرند. در همین مورد آغاز بکار زودتر مترو کل برنامه ریزی فنی و موازنه اقتصادی مترو را دگرگون میکند.
🔘در نگاه سیستماتیک داشتن به برنامهریزی و قانونگذاری توجه به این نکات را ضروری میکند. هنگامی که یک قانون تصویب میشود مردم در برابر آن واکنش نشان میدهند، باید این را متوجه باشید و بدانید که واکنشهای رفتاری مردم چیست؟
🔘سالهاست که مردم میدانند اول سال یک ساعت جلو میرود، در ۱۵ روز تعطیلات خود را با این تغییر تطبیق میدهند. در مهر ماه نیز تطبیقپذیری با عقب بردن ساعت راحتتر است.
🔘حالا مجلس بدون توجه به نیاز کشور و بدون توجه به تبعات لغو این قانون کاری را انجام داده که جز با لغو این قانون قابل جبران نیست. هزینههای ملی ناشی از افزایش مصرف برق، ایجاد مشکلات در زندگی روزمره، کاهش کارآمدی ادارات و بانکها، ایجاد مشکلات در حمل و نقل و... همه و همه ناشی از تبعات این تصمیم و مصوبه کاملاً غلط است که نتایج آن خیلی زود روشن شده است.
🔘ولی واقعیت این است که بخش دیگری از مصوبات این مجلس عوارض بسیار بدتری دارد که به سهولت و در کوتاهمدت قابل مشاهده برای عموم مردم نیست فقط کارشناسان مطلع هستند. نمونهاش قانون فرزندآوری است که صدایش در حال در آمدن است. این طرح مجلس مشت نمونه خروار از سایر طرحها و مصوبات آن است.