🔴دلالتهای ضمنی
🔺اعتماد ۸ مهر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘بسیاری از مواقع مردم منظوری را که در ذهن خود دارند بطور مستقیم نمیگویند، بلکه گزارهای را میگویند که اصطلاحاً دلالت ضمنی آن همان منظور اصلی آنان است. این کار ممکن است آگاهانه رخ دهد، مواردی هم هست که فرد متوجه دلالت ضمنی سخن خود نیست و چه بسا نخواهد آن را بیان کند، ولی به علت ناچاری یا از روی ناآگاهی به صورت ضمنی مفاهیمی را اظهار میدارد که برای مخاطب مهم است.
🔘این پدیده در فرهنگ ایرانی و زبان فارسی رواج دارد. در وضعیت کنونی بویژه در محدودیتهای گفتاری باید سخنان مسئولین را از این زاویه دقت کرد، و دلالتهای ضمنی سخنان آنان را پیدا کرد؟ در این نوشته سعی میکنم به برخی از آنها اشاره کنم.
🔘در مورد دلالتهای آگاهانه، به بیانیه اخیر مجلس خبرگان رهبری اشاره میکنم که در بخشی از آن آمده است: ▪️”از شورای محترم نگهبان میخواهیم در چارچوب قانون اساسی، زمینه حضور نخبگان و مشارکت گسترده مردم را فراهم سازند که رسانه ملی در این عرصه، مسئولیت مهمی دارد.“▪️
🔘دلالت ضمنی این بخش از بیانیه نقد عملکرد شورای نگهبان و تا حدی رسانه رسمی است، و الا شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات چه ربطی به شورای نگهبان دارد؟ نه کسی منتظر دعوت آنان است و نه کسی نگاهش به مطلوبهای آنان است.
🔘ولی روشن است که رویکرد رسمی این شورا در تایید یا رد صلاحیتها یکی از عوامل تعیینکننده در میزان مشارکت مردم است. اگر این رویکرد مبتنی بر قانون باشد، باز هم ربطی به آنان ندارد که از آنان چنین درخواستی صورت گیرد. پس معلوم است که از نظر صادر کنندگان بیانیه، این رویکرد مبتنی بر سلیقه و نظر اعضای شورای نگهبان است که چنین در خواستی را از آنان نمودهاند. اگر این دلالت ضمنی را نادرست بدانیم، این جمله از بیانیه، بیهوده و اضافی است.
🔘امام جمعه یکی از استانها فرمودهاند: ▪️"خلاصه ما با دنیا داریم میجنگیم. با دنیا جنگیدن سختی داره، مشکلات داره، کمبود داره، گرانی داره، مسایل مختلف داره، نمیتوانیم بگوییم با دنیا میجنگیم، اما میخواهیم زندگی ما در رفاه باشه آب تو شکممان تکان نخورد.“▪️
🔘دلالت ضمنی این سخنان پذیرش بخش اخیر آن در باره وجود فقر و گرسنگی است. ولی ایشان روشن نکردهاند که آیا این جنگ در دو سال اخیر آغاز شده، یا قبلاً هم بوده؟ اگر تازه آغاز شده، چگونه و چرا؟ و اگر قبلاً آغاز شده چرا چنین الزاماتی را در دولت قبل نمیگفتند بلکه در آن زمان علیه تورم و فقر مفصل سخنرانی میکردند؟
🔘به علاوه بارها مسئولین گفتهاند که دنیا با ماست فقط با یکی دو کشور دعوا داریم، پس حالا چرا برای توجیه فقر و گرسنگی موجود، دنیا را طرف جنگ خود دانستهایم؟ مگر اینکه، همان یکی دو کشور را همه دنیا بدانیم.
🔘دلالت ضمنی دیگر و مهم این است که، این جنگ بیپایان است، چون هیچ رویکردی برای خاتمه دادن به آن وجود ندارد. این دلالت ضمنی بسیار ویرانگر از اصل وجودی چنین جنگی است.
🔘مدیر مسئول روزنامهای که طرفدار وضع موجود است، نوشته: ▪️”تا اواسط سده ۱۹ میلادی منطقهای از جنوب خلیج فارس که از قطر امروزی تا سواحل عمان را در بر میگرفته (یعنی امارات متحده عربی امروز) به «ساحل دزدان دریایی- ساحل القرصان» شهرت داشته است.“▪️
🔘دلالت ضمنی را نخواسته بگوید، این که، دزدان دریایی هم توانستند از وضعیت فاجعهبار قبلی خود عبور کنند و اکنون رفاه و آرامش را برای خود به ارمغان آورند، ولی ما که مهد تمدن مشرق زمین بودهایم، اکنون در وضعیتی هستیم که نیازی به شرح آن نیست، و بسیاری از نخبگان و سرمایهداران این مهد تمدن در حال رفتن به سرزمین سابق دزدان دریایی هستند.
🔘یک نماینده مجلس گفت: ▪️”نداشتن خانه بهانهای برای ازدواج نکردن است. حتماً که همه نباید در بالای تهران ساکن باشند. جوانان میتوانند در روستاهای اطراف تهران با رهن و اجاره پایین زندگی کنند و صبح با اتوبوس و مترو به سر کارشان بیایند.“▪️
🔘شاید نتوان دلالت ضمنی برای این نظر بیان کرد، چون از ضمنی گذشته و آشکار است. در هر حال نتیجه ضمنی این است که محصول انتخابات استصوابی نمایندگانی است که اغلب هیچ شناختی از جامعه و مسایل جوانان و ازدواج و فقر و اقتصاد ندارند.
🔘از این نوع سخنان که دلالتهای ضمنی آن مورد نظر گوینده نیست و حتی با آن مخالف است فراوان یافت میشود. این چند موردی بود که این روزها با آن برخورد کردم. واقعیت امروز ایران و نگاه طرفداران وضع موجود به جامعه را از این دلالتهای ضمنی میتوان دریافت.
🔴ما مرده بودیم یا اقایان کر بودند؟
🔺اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘پس از نوشتن یادداشت «قیمت نان نماد چیست؟» در روزنامه اعتماد، روزنامه کیهان حمله تندی را علیه آن یادداشت و بنده کرد و با ارجاع به وجود چنین وضعی در دوره روحانی نوشته است که:
▪️”آن سالها احتمالاً امثال لیلاز و عبدی مرده بودند که صدایی به هشدار و اعتراض بلند نکردند.“▪️
🔘دوستی که این را برایم فرستاد تعجب کرده بود که چرا علیه تو و لیلاز که همیشه مخالف قیمتگذاری در این گونه موضوعات بودهاید چنین نوشته است؟ پیشنهاد کرد پاسخی دهم. گفتم که به احتمال قریب به یقین نویسنده محترم کیهان آن اندازه آگاه بوده که بداند مواضع من از ابتدای نوشتن در روزنامه سلام در نقد سیاست قیمتگذاری دستوری است، بارها علیه قیمتگذاری ارز و حتی یک بار علیه قیمتگذاری رُب گوجه فرنگی هم نوشتم.
🔘لذا نیازی به پاسخ ندارد، و طبعاً نظر مرا آگاهانه قلب واقعیت کردهاند، زیرا چون نمیتوانستند منطق یادداشت را پاسخ دهد به موضوع دیگری پرداخته است. در خوشبینانهترین حالت که فرض کنیم اشتباه کردهاند باید پاسخ داد که؛ در آن زمان هم من زنده بودم و هشدار دادم و اعتراض هم کردم ولی آن زمان نویسنده محترم کیهان بیدار نبود که آنها را بشنود.
🔘البته آن زمان تفاوت قیمت نان این اندازه حاد نشده بود. آنچه که حاد شد، قیمت بنزین بود که بارها هشدار میدادیم ولی تصمیمگیران کشور از ترس کیهانیان اقدامی نمیکردند، یک بار هم که در آبان ۱۳۹۸ اقدام کوچکی کردند چنان رودستی از آنان خوردند که برای همیشه پشت دست خود را داغ کردند که دنبال اصلاح قیمتها بروند.
🔘با این همه آن دولت آن اندازه مسئولیت پذیری داشت که در سال ۹۹ قیمت نان را بیش از ۱۰۰ در ۱۰۰ افزایش داد ولی این دولت تا کنون که بیش از ۱۵۰ درصد تورم بود بطور رسمی اقدامی نکرده است و شکاف قیمتی بسیار زیاد شده است.
🔘پس چرا کیهان این را نوشته؟ هدف آنان در درجه اول، قانع کردن مخاطبان اندک خود است و اینکه خلاصه ما زندهایم و حرف داریم. آن مخاطبان نیز مطالب دیگران و ما را نمیخوانند که پاسخ به آنان دهم.
🔘ولی از حیث منطق نوشتاری آنان دو نکته را متذکر میشوم.
۱ـ در دو دهه گذشته در تمام دولتها با فاصله قیمتی کالاها مخالف بودهام البته از انتقال واقعی (و نه صوری مثل سال ۱۳۹۸) تفاوت قیمتها به همه مردم و نه فقط اقشار فقیر، دفاع کردهام. ولی اکنون این تفاوت قیمت در همه حوزهها بویژه نان و انرژی خیلی زیاد شده است و این به زیان مردم است ولی چون اعتماد متقابل میان دولت و مردم نیست جرأت انجام آن را ندارند.
🔘۲ـ فرض کنیم که من و افراد دیگر در دولت گذشته در این باره موضعگیری نکرده باشیم. خوب در صورت اثبات این فقط یک ضعف ما است، ولی اگر حرفهای امثال بنده درست است چرا الآن اجرا نمیکنید؟ به علاوه چرا خود شما نمیگویید؟ اینکه خیلی بدتر است. اگر در گذشته هم نگفتهاید کار بدی کردهاید، و اگر الآن هم نمیگویید کار بدتری میکنید.
🔘البته اگر منطق آن غلط است، ایرادی ندارد آن را نقد و رد کنید. قطعاً نمیتوانید رد کنید، علت حمله به آن یادداشت و طرح موضوعی انحرافی نیز همان منطق درست آن بود.
🔘بنده برخلاف شما تعهد میدهم که در اصلاح قیمتها از دولت حمایت کنم، به شرطی که مابهالتفاوت آن به جیب مردم و همه مردم برود و نه به جیب دولت برای جبران کسری بودجه. نه مردم را تحریک خواهم کرد و نه اعتراضی میکنم، آنگونه که شما در آبان ۱۳۹۸ چنان کردید. متعادل شدن قیمتها به سود همه است، به شرطی که دنبال خالی کردن جیب مردم و پر کردن بودجه دولت نباشیم.
🔘لطفاً از حقوقها و خرجهای بیهوده خود کم کنید. راستی چرا در باره یک سفر یک روزه به یک استان که فقط ۱۲۰ میلیون تومان هزینه غذای ۱۲-۱۰ نفر شده چیزی نمینویسید؟!! اغلب هزینههای رسمی از این نوع بیهوده و مسرفانه است.
🔘🔘اینها را کم کنید. ما هم زنده نباشیم مردم زندهاند!
🔴سرنوشت آرزوهای بزرگ
🔺اعتماد ۳ مهر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اعضای محترم شورای نگهبان
🔘مصوبه مجلس در باره پوشش زنان برای اظهار نظر به آن شورا ارسال شده است. شاید راحتترین برخورد برای هر منتقد و بالاتر از آن هر براندازی این است که بخواهد این مصوبه تأیید و اجرایی شود، بلکه با تداوم و تعمیق سیاستهای خودبراندازی به هدفشان برسند. ولی چه میتوان گفت که چنین اتفاقی، شکست یک ملت دارای تاریخ و فرهنگ و تمدن ارزشمند است، و هیچ نیروی مسئولی به صرف مخالفت و یا دشمنی با صاحبان قدرت، خود را مجاز نمیداند که از چنین سیاستهای ویرانگری دفاع نماید، به این امید که فرآیند خودبراندازی را تقویت کند.
🔘حکومتها همیشه درگیر این خطا هستند که مثل افراد دچار آرزوهای بزرگ شوند. شما حتماً با گزارههای انذاردهنده امام علیع در باره آرزوهای بزرگ آشناتر هستید؛ که این آرزوها چگونه فرد را به انجام کارهای ناروا سوق میدهد. این خطر برای حکومتها بیشتر است.
🔘حتی برای رسیدن به آرزویهای کوچک و متوسط نیز نیازمند عقلانیت هستیم، در واقع برای رسیدن به آن آرزوها باید از در عقلانیت وارد شد و نه از پشتبام احساسات و زور.
https://telegra.ph/سرنوشت-آرزوهای-بزرگ-09-24-3
🔴اینترنت و رفاه خانوار
🔺اعتماد ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘تا هنگامی که رویکرد رسمی بر این محور است که اینترنت را میتوان فیلتر کرد و گمان کنند که اتفاق خاصی هم نمیافتد، به احتمال فراوان وضع ما بهبود پیدا نمیکند. اخیراً گزارشی از یک پژوهش را خواندم که در باره تأثیر اینترنت بر رفاه خانوار بود. به طور سنتی رفاه خانوار را از طریق تولید ناخالص داخلی(GDP) میسنجند ولی به این رویکرد چند ایراد جدی وارد شده است.
🔘تولید ناخالص داخلی در اصل مجموع تولیدات قابل مبادله و خرید و فروش است. ولی همه میدانیم که بخش قابل توجهی از خدمات و تولیدات ما خرید و فروش نمیشود و به ازای آن نیز مزدی پرداخت نمیشود. برای مثال کارهای خانمها در خانواده چنین است. اگر شما فرزندی داشته باشید که مادر از آن نگهداری کند در تولید ناخالص ملی محاسبه نمیشود ولی اگر همین مادر فرزندش را در مهد کودک بگذارد، هزینه نگهداری کودک در مهد جزو تولید ناخالص داخلی حساب میشود. در حالی که هر دو خانوار کار مشابهی میکنند و شاید از رفاه یکسانی برخوردارند. یا آشپزی زنان در خانه مطلوبیت بیشتری برای مصرف خانوار ایجاد میکند ولی در GDP منظور نمیشود.
🔘این نوع کارهای رایگان که مبادله نمیشوند در طبقات پایین جامعه و در جوامعی که زنان کار دستمزدی نمیکنند، بیشتر است. بنابراین GDP معرف مناسب برای مقایسه رفاه این دو جامعه نیست.
🔘ایراد دیگری که به GDP گرفته میشود، مسأله نابرابری است. هر چه ضریب جینی و نابرابری بیشتر باشد، رفاه برای اغلب خانوارها کمتر است، دو جامعه با GDP یکسان؛ آن که نابرابری کمتری دارد رفاه بیشتری دارد. با این مقدمه میپردازیم به نتایج آن پژوهش در تأثیر اینترنت و زندگی دیجیتال در افزایش رفاه خانوار.
🔘با پیشرفت اقتصادی، سهم خدمات و تولیدات رایگان که قابل مبادله اقتصادی نیستند، کاهش یافته است، ولی از زمانی که اینترنت آمده است، این نوع کالا و خدمات در حال افزایش هستند و سهم قابل توجهی از خدمات و تولیدات رایگان در دسترس همگان قرار گرفته است.
🔘برای نمونه همین گزارش پژوهشی که من خواندم به صورت مجانی و از طریق اینترنت توزیع شده و دوستانی که آن را خوانده بودند، با سرعت و بدون هزینه برای من هم فرستادند، و با کمترین هزینه ممکن و در واقع رایگان، از خدمتی بهرهمند شدم که اگر ۲۰ سال پیش میخواستم مقاله و گزارش مشابهی را به دست آورم هم هزینه زیادی باید میپرداختم، و هم فرصت خیلی خیلی بیشتری را باید صرف تهیه آن میکردم.
🔘یکی از نتایحی که در این پژوهش به آن اشاره شده است سنجش ارزش مادی استفاده از اینترنت است. از افراد خواستهاند که اگر پولی به شما داده شود که یک ماه از فیسبوک استفاده نکنید، حداقل رقمی که راضی هستی بگیری و برای یک ماه فیسبوک را کنار بگذاری چقدر است؟ پاسخ میانگین حدود ۴۲ دلار در ماه بوده است.
🔘البته این فقط یک سکوی[پلتفورم] اجتماعی است، و اگر در ایران به مردم گفته شود که فقط یک ماه از اینترنت استفاده نکنید حداقل چقدر پول به ازای آن راضی هستید که بگیرید، بعید میدانم که از چند میلیون تومان کمتر شود. این یعنی وجود اینترنت و خدمات آن به این اندازه پول برای مردم تولید رفاه میکند. در حالی که در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمیشود.
🔘برخی ارزیابیها نشان داده که این محاسبات موجب افزایش ۶ درصدی در GDP میشود که رقم قابل توجهی است. به همین علت است که مردم حاضرند هزینه سنگین فیلترشکن را بدهند ولی دست از شبکه اجتماعی و اینترنت برندارند. فراموش نکنید که مردم برای ضدیت با حکومت یا علل سیاسی این هزینه را نمیدهند، نیازهای گوناگونی دارند که موجب رفاه آنان میشود.
🔘از سوی دیگر اینترنت تأثیری جدی در کاهش نابرابری دارد. چرا؟ اینترنت امکانات رایگان در اختیار همه قرار میدهد، برای طبقات میانی و فقیر ارزش این خدمات بیشتر است. مثل پرداخت مستقیم یارانهها است که ضریب جینی را بشدت کم میکند.
🔘فرض کنید که یک نفر ماهی صد تومان درآمد دارد و دیگری ۱۰۰۰ تومان، که ده برابر اولی است. هنگامی که اینها از اینترنت استفاده کنند، نفر اول به اندازه ۲۰ تومان به رفاه خود اضافه میکند، نفر دوم هم کمابیش به همین اندازه. پس از این مرحله رفاه فرد ثروتمندتر نسبت به نفر اول ۸٫۵ برابر است و نه ۱۰ برابر. پس اینترنت و استفاده از آن هم در افزایش رفاه موثر است و هم در کاهش نابرابری.
🔘همچنین به بهبود زندگی و مهارتهای زندگی، خدمات مشاورهای، بهبود محیط زیست، کاهش حمل و نقل و رفت و آمدهای روزانه، مدیریت زمان و دهها امر دیگر کمک و رفاه را بیشتر میکند.
🔘🔘حالا باز هم فیلتر کنید. فقط علیه رفاه مردم کار میکنید و نه هیچ چیز دیگری.
🔴تداوم یک رویکرد غلط
🔺اعتماد ۲۷ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘مدتی پیش یکی از مجریان تلویزیون با خوشحالی از ممنوعیت موقت برای ورود وزیر اسبق بهداشت و درمان به کانادا اظهار خوشحالی کرد، چنان که گویی یک پیروزی بزرگ نصیب صدا و سیما و نظام شده است. پس از چند روز رییس سازمان صدا و سیما از این برخورد پوزش خواست. طبق متنی که آقای محمد مهاجری نوشتند و تکذیب هم نشد، به نظر میرسید که این پوزش به این دلیل نبوده که مدیریت محترم صدا سیما متوجه این برخورد ناروا شده، بلکه به علت مورد انتقاد قرار گرفتن از سوی مقامات بالاتر بوده است.
🔘اتفاقاً در آن اظهار خوشحالی چیزی که بیش از شعف علیه آقای وزیر دیده میشد، وجود کینه و نفرت سیاسی بود، به طوری که حتی از اقدام کشوری چون کانادا علیه یک شهروند ایرانی که زمانی وزیر همین ساختار بوده، استقبال کرده بود. این وجه ماجرا بسیار تأثرآور بود، و یا نباید آن خبر را میگفتند یا باید اقدام کانادا را محکوم میکردند، چون تصمیم علیه او را به سبب انتسابش به این حکومت گرفته بودند، حالا در مقام طرفداری از این حکومت از این تصمیم به وجد و شعف آمدهاند!! و پایکوبی میکنند.
🔘همان زمان معتقد بودم که اگر اعلام پوزش مزبور به علت تذکر مقامات بالاتر است، هیچ فایدهای ندارد. زیرا پوزش باید مبتنی بر اصلاح رویهها باشد و پیش از آن باید فهمید که کدام رویه اشتباه و کدام درست است؟ اگر کسی متوجه رویه اشتباه نشود، و یا بشود ولی آن را اصلاح نکند، پوزش خواستن او مانع از تکرار خطا نخواهد شد.
🔘مثل اینکه ما چشم خود را ببندیم و در پیادهرو راه برویم و به دیگران بخوریم و پوزش بخواهیم ولی همچنان با چشم بسته به حرکت خود ادامه دهیم. معلوم است که دو باره و صد باره مرتکب چنین خطایی میشویم. حال اگر زورمان به طرف نرسد، پوزش میخواهیم و اگر هم زورمان بیشتر باشد، طلبکار هم میشویم، میگویم تقصیر خودت است که سر راه ما قرار گرفتی!
🔘پوزش خواستن صدا و سیما از آقای وزیر اسبق نیز از این نوع است که به هر دلیلی زورشان نرسید، هر چند آنجا هم در درجه اول باید از مردم عذرخواهی میکردند. آن رفتار گذشت ولی هنوز یک هفته نگذشته بود که رفتار بسیار بدتری را این بار علیه آقای روحانی مرتکب شدند. این نشان داد که آن خطمشی همچنان برقرار بود.
🔘حرفهایی که علیه آقای روحانی زدند، حتی اگر علیه یک فرد عادی هم زده شود موجب تأسف و حتی مجازات شدید است، چه رسد علیه کسی که ۸ سال رییس جمهور همین نظام بوده است، و چند دهه در بالاترین سطح سیاسی و امنیتی و... این ساختار مسئولیت داشته و اکنون نیز عضو خبرگان رهبری همین حکومت است.
🔘اصولاً باور کردنی نیست که تا این حد بیمحابا علیه دیگران و مقامات سیاسی که کمابیش نمایندگی جامعه را داشتهاند حرف زده شود و کسی هم پاسخگو نباشد. مسأله فقط حفظ حرمت و شخصیت افراد نیست، گر چه این موضوع مهمی است، ولی مهمتر این است که پیام این رفتار به مردم چیست؟
🔘اینکه با این همه سیاستهای نظارتی و فیلترهای تنگ و بسته، کسانی را معرفی میکنند که مردم به انها رأی دهند، ولی جاسوس و خائن آب در میآیند. خوب چه تضمینی وجود دارد که مسئولان دیگر چنین نباشند؟ هنگامی که کسانی در این سطح از مدیریت کشور را به نفوذ متهم میکنید و هر چه توهین دارید نثار آنان میکنید، این پیام روشنی به مخاطب و مردم است که صدر و ذیل افراد را در معرض اتهام قرار میدهد آیا اجرای چنین سیاستی محصول نفوذیها نیست؟
🔘هنگامی که هر ۴ رییس جمهور گذشته هر کدام به دلیلی مطرود شده و مسألهدار معرفی میشوند، چه دلیلی دارد که بعدیها چنین نباشند؟ اصلا چرا باید در چنین ساختاری در انتخابات مشارکت کرد و رای داد؟ حتی هنگامی که گذشته را تخطئه میکنید نیز همین امر صادق است. چنین رفتاری یک ملت را نسبت به گذشته خود دچار بدبینی و ناامیدی میکند. جز این است؟
🔘در یکی از فرازهای نقل شده از امام علی آمده است که دید کسی در دشمنی با فرد ثالث خیلی زیادهروی میکند. گفت تو مثل کسی هستی که میخواهد کسی را که پشت خود ایستاده بکشد، ولی خنجر را به سینه خود میزند، بلکه با عبور از آن به او نیز اصابت کند.
🔘🔘این نحوه رفتار رسانهای و تبلیغی با گذشتگان نابود کردن خودتان نیز هست. گذشتهای را برای مردم و خود باقی نمیگذارید.
🔴نقطه اشتراک دو طرف
🔺۲۶ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘دیروز ۲۵ شهریور سالگرد مهسا بود که مرگ او سرآغاز مجموعهای از اعتراضات شد که بیش از سه ماه طول کشید. گرچه هر کس و طرفی میکوشد که روایت خود را از این حوادث برجسته کند، ولی حدی از واقعیت است که میباید در باره آن اتفاق نظر داشت و عبور از این واقعیت، نه تنها ماهیت ماجرا را تغییر نمیدهد، بلکه موجب گمراهی عبورکنندگان نیز میشود.
🔘یک سوی این روایت در ساختار رسمی است که متأسفانه میکوشد این وقایع را به مفهوم اغتشاش، دخالت بیگانگان و فریبخوردگی جوانان و افراد تقلیل دهد. گزارش عجولانه دو نهاد اطلاعاتی که در اوج اعتراضات منتشر شد، شاهدی بر وجود این رویکرد است. رویکردی که همچنان ادامه دارد، حداقل در افواه رسمی آن را در همین چارچوب بیان میکنند، و نمیخواهند بپذیرند که چیزهایی فراتر از این روایت وجود دارد که بهبود آنها به مسئولیت ساختار رسمی برمیگردد و نیازمند تغییر رویکردها و نگرشها و سیاستهای آنان است.
🔘آن روایت به شکل عجیبی گمراهکننده است و حتی تبعات منفی هم دارد. اینکه بتوان چند ماه جامعه را در قابل سه عنصر، اغتشاش، دخالت بیگانه و فریبخوردگی در چنین وضعی قرار داد، خود نشاندهنده یک ضعف بنیادی است. این رویکرد متوجه مسأله نیست، آن را حداکثر یک مشکل و جرقه اتفاقی میبیند. روزانه هزاران جرقه و اتصال الکتریکی رخ میدهد، ولی فقط معدودی از آنها که در محیط مناسب هستند به آتشسوزیهای گسترده تبدیل میشوند.
🔘این رویکرد به جای طرح مسأله و حل آن به طرح مشکل و جمع کردن مشکل بسنده میکند. نتیجه بدتر اینکه میپذیرد در سالگرد ماجرا میتواند اتفاقات گستردهای رخ دهد، در حالی که مشابه این حالت را برای اتفاقات سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ قایل نبود. در واقع اگر اعتراضات سال گذشته یک مشکل و اتفاق گذرا بود، دیگر نیازی به این اندازه از تمهیدات برای جلوگیری از سالگردش نبود.
🔘پس آنچه که رخ داد مشکل نبود، بلکه مسأله بود. مسأله را باید شناخت و حل کرد. حل مسأله اجتماعی نیز یک سویه امکانپذیر نیست، مثل مسأله ریاضی یا فیزیک نیست که دانشمند حل کند. حل مسأله اجتماعی مستلزم مشارکت همه طرفهای ذینفع است. چون مسأله از عامل و کنشگر و مردم جدا نیست، راهحل آن نیز جدا نیست.
🔘بنابراین صرف نظر از اینکه در سالگرد مهسا چه اتفاقی رخ میداد، با این تمهیدات فراوان جهت ممانعت از تکرار که از سوی ساختار اندیشیده شد، شرایط برای تکرار گسترده آن اتفاقات در روز سالگرد وجود نداشت. در حالی که از نظر کارشناسان ناظر، همین تمهیدات به تنهایی نشانه آن است که آن اعتراضات بالقوه ادامه دارد. حال اگر امروز به فعلیت تبدیل نشود، فردا یا هر زمان دیگری خواهد شد.
🔘دلیل مهم این استدلال را باید در تبدیل جریان اعتراضی به جریان فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی دید. کافی است که وضعیت امروز دو اردوگاه را در این حوزهها مقایسه کنید. غیر قابل مقایسه هستند. یک طرف با انبانی پُر از تولیدات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و طرف مقابل، تقریباً هیچ.
🔘در سوی مقابل نیز عدهای هستند که سادهلوحانه خاموشی اعتراضات را به مواجهه نیروهای حکومتی تقلیل میدهند. البته طبیعی است که اگر هیچ مواجههای صورت نگیرد، هر حرکت اعتراضی کوچکی هم میتواند به بزرگترین پیروزیها برسد.
🔘ولی اگر گمان شود که این حرکتها صرفاً به دلیل مواجهه ساختارهای رسمی شکست میخورند، دو ایراد مهم دارد. اول اینکه، پس هیچگاه هیچ حرکتی موفق نخواهد شد، زیرا حکومتها در هر حال مواجهه موثر میکنند. دوم اینکه مواجهه را حداقل از حیث کارآمدی معقول و منطقی و شاید هم اخلاقی میکند.
🔘این روایت مخالفان نیز به همان اندازه روایت رسمی، مخدوش و ناکارآمد است. بخش عمدهای از افول این جریان ناشی از رهبران خودخوانده و شعارها و اقدامات ناروایی بود که رخ داد. جالب اینکه در هر دو طرف ماجرا کمتر کسی از منسوبین به این دو جریان جرأت کردند یا کوشیدند که این ضعفها را بفهمند و یا اگر فهمیدند، آن را شجاعانه بیان کنند.
🔘ویژگی حرکتهای رادیکال در همین است که مانع از اندیشیدن درست میشود و مهمتر اینکه مانع از نقدهای جدی و درونی میشود و نقدهای بیرونی را نیز انگیزهشناسی میکند. دو طرف در صدد قطبی کردن و تبدیل بازی سیاست به صفر و یک بودند و هر گزاره دیگری را طرد و محکوم میکردند.
🔘هنوز که هنوز است یک آسیبشناسی جدی از ماجرا صورت نگرفته است. در سطح حکومت که بیانیه دو نهاد اطلاعاتی بر پرسشهای موجود افزود، ولی از اقدامات بعدی در آسیبشناسی ماجرا نیز خبری نیست.
🔘در سوی مقابل نیز زبان نقد، فقط تا حدی ممکن است که جریانساز نباشد، مثل کسانی که چند سنگ ریزه داخل دهان دارند و بخواهند حرف بزنند. شاید این بار فرصتی پیش آید که در فضای مجازی، نقدهای عمیقتری از رویدادها صورت گیرد.
🔴درسی از ۱۱ سپتامبر
🔺اعتماد ۲۱ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘۱۱ سپتامبر که رخ داد، عموم افراد به این نتیجه رسیدند که دنیای کنونی ما دچار یک تحول جدی خواهد شد و چنین هم شد، ولی آن تحول دیری نپایید.
🔘آغاز این تحول با حمله به افغانستان و برچیدن حکومت طالبان بود. خیلی زود اجرا و به نتیحه رسید، شاید زودتر از آنچه که تصور میرفت. در ایران نیز برخی از یک حیث خوشحال بودند که چنان حکومت مرتجعی در شرق کشور منقرض شده است و از این حیث تأسف میخوردند و حتی به زبان میآوردند که، حالا کابل هم پاریس میشود و ما همچنان در تهران خودمان خواهیم بود. دو سال بعد هم که به عراق حمله شد، این کلیشه را برای بغداد به کار میبردند.
🔘اگر آن روز کسی پیدا می شد و پیامبرگونه ادعا میکرد که دو دهه بعد همین طالبان برمیگردد و بساط آمریکاییها و دولت ساخته شده آنان را برمیچیند، قطعاً همگان به او میخندیدند و آن را ناشی از جهالت گوینده میدانستند. ولی در عمل دیدیم که چنین شد. چرا؟
🔘به این دلیل ساده که جامعه موم نیست که به هر شکلی بخواهید بتوانید در آورید. نیروهای بیرونی تا حد محدودی توانایی تأثیرگذاری دارند. اتفاقاً کسانی هم که تحولات داخل کشورها را به دستهای بیگانه و خارجی نسبت میدهند دچار همین خطا میشوند. اگر ایالات متحده میتوانست تغییر اساسی در کشوری چون افغانستان ایجاد کند، باید طی دو دهه و با آن همه هزینه و قدرت آنجا را مطابق میل خود آباد میکرد ولی نتوانست.
🔘اگر نتوانست در افغانستان اراده خود را حاکم کند، به طور قطع قادر به ایجاد تحولات عمیق در کشورهای دیگر هم فراتر از ظرفیت داخلی آنجا نیست. تحولات جوامع انسانی ناشی از پویایی خاص درونی آنها است، که البته از خارج هم تأثیر میگیرند ولی این تأثیرات به نسبت فرعی و حتی بطئی است.
🔘ملتی که سرنوشت خود را در اراده دیگران جستجو کند، ذلیل و خوار خواهد شد. در برابر نیز صاحبان قدرتی که تحولات درونی جامعه خود را کماهمیت بدانند و بخواهند آنها را ناشی از دخالت یا اراده بیگانگان بدانند، موفق نخواهند شد و به خطا خواهند رفت.
🔘نکته آموزنده در ماجرای افغانستان این است؛ به همان اندازه که باید در نفی دخالت و حضور بیگانگان ثابت قدم بود، به همان اندازه بلکه بیشتر باید تحولات داخلی و درونزای جامعه را محترم شمرد و با آن همنوایی کرد.
🔘این دو رویکرد دو روی یک سکه هستند. به میزانی که تحولات داخلی را اهمیت ندهیم افکار عمومی و مردم را منفعل و ناامید میکنیم و نگاهشان معطوف به خارج میشود و زمینه حضور بیگانگان از این طریق فراهم میشود. برعکس این گزاره نیز حقیقت دارد. به میزانی که بیگانگان حضور پررنگ پیدا کنند، و بخواهند تحولات برونزا را به جامعه قالب و غالب کنند، بخش مهمی از نیروهای جامعه را به واکنش منفی در برابر تحولات تحریک خواهند کرد.
🔘۱۱ سپتامبر که با پذیرش گزاره صدور دموکراسی در سال ۲۰۰۱ آغاز شده بود در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ و با خروج آخرین سرباز آمریکایی از افغانستان و با اعلام شکست این رویکرد پایان یافت. از این نظر جریان ۱۱ سپتامبر میتواند دستاورد خوبی برای کشورهای در حال توسعه باشد که تنها راه رهایی آنان نه در تقابل با جهان و انزوای از آن است، همچنان که پیش از ۱۱ سپتامبر در افغانستان بود و نه رفاه و پیشرفت آنان میتواند محصول دخالت قدرتهای جهانی باشد.
🔘پذیرش این آموزه نه فقط نزد کشورهای در حال توسعه، بلکه برای کشورهای پیشرفته نیز ضرورت دارد که ظاهراً آن را پذیرفتهاند.
🔴پایان رقابت در تولید محتوا
🔺اعتماد ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘برخلاف برخی افراد که گمان میکنند مسئولین کشور از واقعیات کشور اطلاع کافی ندارند، بنده معتقدم که چنین نیست. اغلب واقعیات مرتبط با زندگی متعارف مردم چیزی نیست که به گوش کسی نرسد. ولی برخی مسایل است که نه تنها مقامات بالای سیاسی از آن اطلاع ندارند چه بسا سازمانهای مسئولی که باید گزارش این وضع را منعکس کنند نیز به این موارد بیتوجه هستند.
🔘در واقع منظورم موضوعاتی ریشهای است که کمتر مورد بحث قرار میگیرد. در این یادداشت میکوشم که تصویر بخشی از این واقعیت را ارائه کنم، بلکه آقایان روسای محترم قوا و دیگر مقامات عالی در هر سطحی که هستند به آن توجه کنند، شاید در سیاستگذاریهای جاری تجدید نظر شود.
🔘مسأله این است که ساختار سیاسی ایران متمرکز شده بر چند پلتفرم یا سکوی مجازی و خود را در مقابله با برخی از مطالب سیاسی و مبارزهجویانه آن سرگرم کرده است. مهمتر از همه توییتر و اینستاگرام و تلگرام و سایتهای سیاسی و خبررسانی. البته و در صورتی که حکومت توان لازم را داشته باشد مقابلهای هم با شبکه های ماهوارهای میکند. در زمینه جلوگیری و سانسور انتشار کتاب و روزنامه و تئاتر و فیلم و موسیقی و انحصاری کردن آن نیز کوتاهی نمیکند.
🔘این مقابلهها بیثمر و حتی انحرافی است. به دو دلیل مشخص. اول و مهمتر اینکه اقدامات مزبور مقابله با بخش آشکار و ملموس این تولیدات فکری و فرهنگی است. مثل کوه یخ که ۹۰ درصدش زیر آب است و دیده نمیشود. این تولیدات فقط آن بخشی است که مسئولین کشور میبینند و برایشان مهم است. در حالی که آن ۹۰ درصدی که زیر آب است حتی از چشم کارشناسان نهادهای دولتی نیز کمابیش دور است.
🔘دوم؛ علت ندیدن چیست؟ فقدان بصیرت؛ زیرا دیدن آنها چشم بصیرت میخواهد که کارشناسان این ساختار کمتر واجد آن هستند. آنهایی هم که میبینند کار موثری نمیتوانند انجام دهند. ضمن این که بازتاب دادن آنها و اثراتی که دارد، موجب مسئولیتی برای آنان میشود که قادر به تحمل آن نیستند.
https://telegra.ph/پایان-رقابت-در-تولید-محتوا-09-10
🔴گفتگویی درباره «منافع ملی و رسانه»
🔹این گفتگو در اردیبهشت ماه امسال انجام، و با قدری تاخیر منتشر شده است و خودم هم از انتشارش بیاطلاع بودم. از آنجا که معتقدم پاشنه آشیل این حکومت نظام رسانهای آن است و در این مورد هم زیاد مینویسم، توصیه میکنم اگر علاقهای به بحث رسانه دارید دیدن این گفتگو خالی از فایده نیست.
🔴پیشبینی در علوم اجتماعی
🔺اعتماد ۱۴ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘پیشبینی در موضوعات اجتماعی و انسانی متفاوت از پیشبینی در موضوعات طبیعی و فیزیکی و شیمیایی است. برای مثال اگر میزان خلوص آب را داشته باشیم و در ارتفاع معینی از سطح دریا باشد، میتوانیم با قطعیت پیشبینی کنیم که آن آب در چه دمایی به جوش خواهد آمد. وقایع اینچنینی مستقل از پیشبینی ماست.
🔘ولی در حوزههای انسانی و نیز موجودات زنده اینگونه پیشبینیها قطعیت ندارند. مثلاً برخی از پیشبینیها در پزشکی اشتباه میشود، زیرا همه عوامل موثر در بیماری برای پزشک شناخته شده نیست، به علاوه آثار روحی و روانی بیمار نیز بر درمان بیتأثیر نیست.
🔘اگر پیشبینی از یک جامعه و یا رفتار یک فرد باشد، ماجرا به کلی تغییر میکند. مثلاً کسی پیشبینی وقوع انقلاب یا اعتراضات را در جامعه میکند، این پیشبینی میتواند در وقوع یا عدم وقوع آن پیشبینی موثر باشد. برای نمونه رهبران انقلابی، پیشبینی میکنند که وقوع انقلاب قطعی است، نه به این علت که به لحاظ علمی و تحلیلی به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب میشود، بلکه به این علت که میخواهند مردم را برای تحقق وقوع آن تهییج و بسیج کنند.
🔘بنابراین به این پیشبینی میگوییم، پیشبینی فعال. حالت عکس هم رخ میدهد، اگر جامعه واقعاً در مسیر انقلاب و فروپاشی باشد، پیشبینی عالمانه ممکن است، مسئولین را به تأمل وادارد و مسیر خود را تغییر دهند و امکان وقوع وضعیت پیشبینی شده را منتفی کنند. این از مهمترین دلایل در دفاع از آزادی بیان و تحلیل و خبر برای صاحبان قدرت و همه جامعه است.
🔘چند روز پیش برخی از طرفداران وضع موجود تصویری از روزنامه اعتماد را بازنشر کرده بودند که طی آن ۶۱ اقتصاددان در سال گذشته (خرداد ۱۴۰۱) پیشبینی تورم سه رقمی را کرده بودند و حالا با این مضمون مورد سوال واقع شده بودند که:
▪️«بدور از سیاسی سخن گفتن، خوب است بررسی شود این ۶١کارشناس محترم اقتصادی از فهم صحنه اقتصادی عاجز بوده و اشتباه کرده اند یا این هنر دولت بوده است که پیش بینی آنان (تورم سه رقمی) محقق نشده است. پذیرش هر کدام حریت میخواهد»▪️
🔘اول از همه اینکه اگر دولت یا سیاستگذاران اقتصادی تحت تأثیر این هشدارها نبوده و سیاست خود را اصلاح نکرده باشند باید متأسف بود، و اگر بوده که بنا بر برخی شواهد احتمالاً چنین است، حتماً سعی کردهاند که در ادامه راه و سیاستهای خود، تجدید نظر کنند و مانع از تحقق این پیشبینی شوند.
🔘بنابراین چنین اظهاراتی میتواند نقش بازدارنده در ادامه سیاستهای غلط داشته باشد. از سوی دیگر اینکه اقتصاددانان براساس متغیرهای موجود چنین ارزیابی داشتهاند، حرجی نیست حتی اگر اشتباه کرده باشند، در بدترین حالت یک علامت منفی در دانش اقتصادی آنان محسوب میشود ولی کسانی که وعده دادند؛ توجه کنید، «وعده دادن» یک شرط ضمن عقد است و ماهیت حقوقی و اخلاقی و سیاسی دارد و فراتر از یک پیشبینی ساده است؛ آنان وعده دادند که تورم را نصف و تکرقمی میکنند ولی حدوداً ۱/۵ برابر کردند؛ اکنون چه پاسخی دارند؟
🔘آیا اشتباه کردند؟ یا فریب دادند؟ یا ناتوان بودند؟ دیگرانی که براساس این وعدهها از شکلگیری این دولت حمایت کردند، چه پاسخی دارند؟ به علاوه این هنر دولت نیست که اجازه نداد تورم سه رقمی شود. مثل این است که کسی بگوید من نمره ۱۸ میآورم ولی ناظران به او بگویند که با این وضعیت و پیشرفت تحصیلی تو نمره ۲ میآوری، البته او در نهایت ۶ میآورد و بعد خود را موفق نشان دهد!! او مردود است و نه قبول و نه هنرمند. کسانی هم که برای او کف میزنند، خودشان باید پاسخگو باشند.
🔘پس از انتشار این متن از جانب طرفداران وضع موجود، یک ویدیویی دیدم از یک دامدار که در مصاحبه با خبرنگار میگفت، سال آینده گوشت ۵۰۰ هزار تومانی را خواهید دید، در حالی که در زمان مصاحبه او گوشت حدود ۱۳۵هزار تومان بوده است.
🔘او خیلی روشن توضیح میدهد که چرا گوشت به این رقم میرسد. همکارش نیز توضیح میدهد که گوشت به نسخه تبدیل میشود یعنی صد گرم گوشت را به عنوان دارو در نسخه بنویسند تا درمان بیماری شود.
🔘استدلالهای آن فرد خیلی دقیق بود، ولی چون کسی توجه نکرد و یا او را مهم ندانستند، اقدامی هم نکردند، لذا گوشت به همان قیمت و حتی بیشتر هم رسیده است. حالا به این دامدار چه باید گفت؟ آیا میتوان بیکفایتی را به دولت نسبت داد؟ آیا او را باید اقتصاددان قابل معرفی کرد؟
🔘متاسفانه یکی از مهمترین نقاط ضعف این دولت وجود طرفدارانی است که از منظر منطقی و رسانهای بسیار ضعیفاند. شاید هم عملکرد موثری پیش روی آنان نیست که بتوانند دفاع کنند؛ بناچار از هر وضعی و با هر قیمتی دفاع میکنند نتیجه از این بهتر نمیشود.
🔴راه رفته؛ تجربه کلیسا
🔺 اعتماد ۱۲ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘ریشه بسیاری از سیاستهای جاری را باید در برخی رویکردها مشاهده کرد، از جمله سخنان اخیر آقای دکتر حداد عادل که به یکی از این ریشهها اشاره میکنند و با توجه به جایگاه ایشان تحلیل و نقد این رویکرد و استدلال ضروری است. ایشان میگویند:
▪️«آگر پاپ بگوید سقط جنین حرام است ولی پارلمان ایتالیا بگوید آزاد است، حرف حرف پارلمان میشود؛ این بلایی است که در اروپا بر سر دین آمده است.»▪️ دکتر حداد این را جلوه بارز غلبه سکولاریسم در واتیکان دانسته و معتقد است که این بلا به نام سکولاریسم بر سر دین آمده است.
🔘شاید جناب حداد عادل توجه ندارند که وضعیت توصیف شده مطلوب ایشان را واتیکان پیشتر در بیش از ۱۰ قرن طی کرد که پایانش شکست و تباهی بود و موجب وهن مسیحیت شد. در آن مقطع کلیسا تاجبخش بود و امپراطور مقدس روم را بر تخت مینشاند و موقوفات وسیع را در انحصار داشت، برای علم و دانشمندان علوم طبیعی هم باید و نباید تعیین میکرد، ولی همزمان نطفه نهضت ضد دین را در جامعه خود میکاشت و در نهایت کلیسا را به اینجا رساند که عطای قدرت را به لقای آن ببخشد و به همین دلیل است که امروز صدها هزار نفر با علاقه پای سخنان پاپ مینشینند. این فرآیند تضعیف «زور» کلیسا در مقابل تقویت «اقتدار» و نفوذ آن بود.
🔘گذشته از این، اولین پرسش این است که چرا ایشان برای رد سکولاریسم باید به چنین استدلالی و دلسوزی برای واتیکان پناه ببرند؟ خوب این همان واتیکانی است که در زمان اقتدارش ظلمی را نبود که به نام دین نکرده باشد. داستان گالیله یکی از آنها است. آیا نقض استقلال علم و مخالفت با گالیله چیزی جز حکومت به نام دین و واتیکان بود؟
🔘کلیسایی که تاج شاهی را بر سر شارلمانی گذاشت، اکنون به همان محوطه کوچک واتیکان محدود شده است. ولی نتیجه این وضع که به قول آقای حداد سکولاریسم است، چه بود؟ تقویت نفوذ دین بویژه نزد جوانان که در چند دهه اخیر مشهود است. در واقع دوران قرون وسطی، انحراف واتیکان البته به نام دین و به کام پاپ بود و اتفاقاً هنگامی که بر اثر جبر به جدایی از قدرت تن دادند، کلیسا و دین نفس راحتی کشیدند و به جایگاه اصلی خود بازگشتند.
🔘الهیات رهاییبخش در این مرحله از حیات واتیکان است که رشد و نمود میکند. حتی هم اکنون نیز آنچه که رهبران کلیسای سنپیتر را شرمنده میکند، همان دورانی است که آن را مطلوب میشمارید. هنوز زیر بار مسئولیت سنگین آن سیاستها به نام دین هستند.
🔘از سوی دیگر فرض کنیم نمایندگان مردم ایتالیا سقط جنین را غیر قانونی ندانند، چه قدرتی میتواند مردم را مجبور کند که خلاف این گزاره فکر کرده یا انتخاب نمایند؟ آیا باید نظارت استصوابی بر انتخابات آنان حاکم شود؟ آیا باید شورای نگهبان مصوبات مجلس ایتالیا را با خواست واتیکان و پاپ تطبیق دهد؟ خوب چرا روحانیون مسیحی مستقیماً این عقاید را نزدم مردم نمیبرند تا مردم بپذیرند؟
🔘این همان کاری است که پاپ در حال انجام آن است. پاپ آن اندازه متوجه است که مردم را نمیتوان مجبور به پذیرش عقیدهای یا انجام رفتاری نمود، مگر آنکه به طیب خاطر و از طریق مدنی آن را بپذیرند. فهم این نکته ساده سرمنشاء تحول در جایگاه مسیحیت در جوامع غربی و حتی جوامع دیگر شده است.
🔘حتماً شنیدهاید که مردم به آنچه که منع میشوند، حریص هستند. پس چرا باید مردم را منع کرد؟ مردم را قانع کنید تا خودشان سقط جنین را به عنوان قانون بپذیرند، و طبعاً اندکی از افراد ناقض این قانون هم مجازات میشوند. حجاب را هم همین طور.
🔘فارغ از این نکات استدلالی و کلامی، استفاده از نمونه واتیکان برای دفاع از حکومت دینی در ایران یک ایراد مهمتری هم دارد. در اسلام چیزی به نام حکم خدا به معنایی که در مسیحیت کاتولیک هست وجود ندارد. در اینجا هر فقیهی برداشت خود را از حکم خدا دارد که الزاماً برای دیگران واجد اعتبار نیست، مگر اینکه مقلد او باشند. در حالی که در مذهب کاتولیک، نظر پاپ و فقط پاپ، حکم عیسی و خداست، مردم هم نقشی در ماجرا ندارند. بنابراین میان این دو نمونه فاصله فراوانی است که قابل مقایسه یا تعمیم به یکدیگر نیستند.
🔘روندی که مسیحیت در اروپا طی کرد برای ما درسآموز است. مسیحیت برخلاف آموزههای اولیهاش تبدیل به یک نهاد قدرت و فراتر از مردم شد. در هر موضوعی دخالت میکرد. برای علم هیأت و نجوم نیز قواعد گذشت و بسیاری از دانشمندان را مجازات یا وادار به سکوت کرد. در نهایت به دلیل تحولات اجتماعی و اقتصادی، طبقه متوسط شکل گرفت و عنان قدرت را از دست کلیسا و سپس دربار خارج کرد و کلیسا را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.
🔘🔘در واقع رویکرد متصلب کلیسا بود که سکولاریسم را در دامان خود پرورش داد. اگر مثل اسلام واقعی عمل میکردند و بندگان را در فهم دین آزاد میگذاشتند دچار سکولاریسم به شکل موجود نمیشدند.
🔴مردم از همه ما عبور کردهاند
▪️اصولگرایان متعهد و اصیل مخالف طرفداران وضع موجودند
گفتگو با روزنامه هممیهن ۵ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹آیا مواضع سیدمحمد خاتمی در یک سال گذشته و پس از شروع اعتراضات در ایران تغییری داشته؟ (در یکی از اولین اظهارنظرها گفته بود حکومتها باید موازین حکمرانی خوب را رعایت کنند و ضمن شنیدن صدای انتقاد و اعتراض، زمینه را برای فراهم آوردن رضایت مادی و معنوی مردم فراهم کنند.) این صحبتها نشان میدهد که بیشتر جنبه دستوری به حاکمیت دارد (در دیدار شورای مرکزی کانون زندانیان سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد که نظام باید خود را اصلاح کند و در بخش دیگری گفت به حاکمیت اعلام میکنیم که به مردم بد میکند)، به نظر شما علت این تغییر چیست؟
🔘هر کسی که با محمد خاتمی و صحبتهای او آشنا باشد، متوجه است که هیچ تغییر رویکردی نسبت به حکومت به معنای آنچه که برآمده از انقلاب است، وجود ندارد. ولی این ادبیاتی که اخیراً در نوشتهها و گفتار آقای خاتمی دیده میشود، به چند دلیل ناشی از شرایط جدیدی است که با آن مواجه شده است.
🔘اول، تغییرات گستردهای است که در عملکرد و رفتار و اهداف حکومت شاهدیم. دوم، تغییرات عمیقی است که در جامعه رخ داده و همه شاهد و گواه آن هستیم. علت اینکه خاتمی مخاطب خود را بیشتر حکومت قرار داده و یا به تعبیری صریحتر از قبل با آنان صحبت میکند، این است که مردم از همه ما عبور کردهاند و اساساً چیز جدیدی برای گفتن به اغلب مردم باقی نمانده که بخواهد به آنها اشاره کند.
🔘بنابراین مخاطب اصلی سخنان او صاحبان قدرت هستند. پس تغییر گفتاری در ادبیات محمد خاتمی به این دلیل است که طرف مقابل او تغییرات مهمی کرده است و او نیز ادبیات خود را متناسب با آن تغییر بهروز کرده است. چه کسی در ابتدای انقلاب فکر میکرد که 45 سال بعد با چنین وضعیتی مواجه خواهیم شد؟
🔘این تغییر ادبیات طبیعی است و مورد عجیب و غریبی نیست اما به لحاظ خواستههای ایجابی و اینکه محمد خاتمی دنبال چه چیزی است، به نظر نمیرسد شاهد تغییری اساسی در رویکرد او باشیم.
🔹برخوردهای تند اصولگرایان با صحبتهای خاتمی را چطور ارزیابی میکنید؟
🔘اصولگرایان دو دسته هستند؛ یک دسته اصولگراهای اصیل و متعهد هستند که نهتنها برخورد تندی ندارند، بلکه بعضاً از خاتمی حمایت کرده و همدلی و حتی دفاع هم میکنند و تعداد آنها هم کم نیست اما به دلیل ملاحظاتی صدایشان کوتاه است. اما گروهی که منافع آنها در ادامه وضع موجود است، طبیعی است که برخورد میکنند. برخی طرفدار رئیس مجلس و گروه دیگر طرفدار رئیس دولت هستند. از اینها نیز انتظاری غیر از این نمیرود و باید از منافع خود و وضع موجود دفاع کنند و از آنجایی که صلاحیت قرار گرفتن در جایگاههای موجود را ندارند، به آقای خاتمی و هر کس دیگری که مخالف باشند، این تندیها را میکنند.
🔹خاتمی خودبراندازی و خوداصلاحی را نسبت به حاکمیت مطرح میکند. تحلیل شما از هشداری که داده چیست؟
🔘این تحلیل نیز موضوع پیچیدهای نیست و آنچه با قطع به یقین میتوان دربارهاش صحبت کرد این است که ادامه سیاستهای جاری از یک سو منجر به تضعیف بیشتر حکومت و قدرت آنها میشود و از سوی دیگر منجر به افزایش شکاف با مردم میشود. میتوان این روند را «خودبراندازی» نامید چراکه خودشان تصمیم گرفتهاند این سیاستها را اجرایی کنند.
🔘اما از سوی دیگر، چون آقای خاتمی مخالف تقابل و تنشهای تند است، تاکید میکند که برای عبور از این خودبراندازی و وضعیت موجود بهجای تقابل باید «خود اصلاحی» پیشه شود. به همین دلیل اصل مخاطب آقای خاتمی حکومت است که خودش این اصلاحات را آغاز و عملی کند، وگرنه معلوم نیست در تقابل با مردم وضعیت بهتر و نتیجه اصلاحطلبانهای را پیدا کنیم و به همین دلیل است که آقای خاتمی بارها گفته است که براندازی نه مفید است و نه ممکن.
🔹آیا خاتمی به عنوان یک چهره سیاسی میتواند راه جدیدی پیش پای حاکمیت و مردم بگذارد؟
🔘طبیعی است که هر چهره سیاسی متناسب با نفوذی که دارد، ایدههای خود را مطرح میکند و متناسب با اینکه ایدهها پذیرفته شود، آثار عملی هم خواهد داشت و اینگونه نیست که سیاستمداران حکومتی منتظر باشند تا ببینند افراد چه میگویند و بعد حساب و کتاب کنند و ببینند که آیا میخواهند حرف آنان را بپذیرند یا نه. سیاست یعنی قدرت و قدرت نیز در عرصه عمومی شکل میگیرد.
🔘فکر میکنم صحبتهای آقای خاتمی میتواند مبنای یک تفاهم جدید برای همه نیروهای خواهان اصلاحات باشد و از آنجا که بخش اعظم نیروهای مردمی خواهان تغییرات اصلاحجویانه هستند، میتوانند حول این رویکرد به توافق برسند و بهعنوان یک مطالبه از حکومت بخواهند که سیاست خوداصلاحی را در پیش بگیرد.
⭕️این گافهای پایانناپذیر، رویه دیگری از اخراج استادان تاریخ دانشگاه است.
Читать полностью…🔴وجدان و قضاوت
🔺اعتماد ۷ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘قضاوت امری سخت و پیچیده است، و مواردی پیش میآید که قضات میان دو موقعیت گاه متضادِ قانون و وجدان درگیر میشوند. قاضی از یک سو میخواهد و یا بهتر است بگوییم موظف است که مطابق قانون حکم دهد، و این قاعدهای درست است. از سوی دیگر قاضی نیز یک انسان است و وجدان دارد، و نمیتواند خلاف وجدانش حکم دهد.
🔘این تعارض هنگامی جدی میشود که قاضی حق ندارد از صدور حکم نیز استنکاف کند. پس به ناچار باید حکم دهد، و اگر میان قانون و وجدانش تعارض بود چه کاری باید انجام دهد؟ این مشکل در برخی جرایم تعزیراتی تا حدی قابل تعدیل است، چون دست قاضی برای صدور حکم به نسبت باز است، ولی در سایر موارد مشکل است.
🔘از این رو هر نظام حقوقی وظیفه دارد که قوانین را به گونهای تدوین و تصویب کند که تعارض کمتری با وجدانهای فردی پیدا کنند. به عبارت دیگر نظامهای حقوقی باید مبتنی بر عرف و وجدان عمومی نوشته شوند. به هر میزان که قوانین با عرف عمومی فاصله داشته باشند قضات نیز به همان میزان در هنگام رسیدگی دچار تعارض قانون و وجدان میشوند و این یکی از بدترین بلایا برای نظام حقوقی و قضایی و مفهوم عدالت کیفری است.
🔘در ماجرای قانون حجاب، گر چه مسئولیت نهایی تصویب قانون با مجلس است، ولی این مسئولیت بیقید و شرط نیست. آن قانون را باید قضات به اجرا بگذارند. لایحهای که با چند ماده محدود از سوی دستگاه قضایی برای تصویب ارایه شده در مرحله نهایی، با دهها ماده و صدها پیشنهاد مواجه شده است، آیا توافق مجریان از حیث تطبیق آن بر وجدان عمومی قضات کسب شده است؟
🔘قاضی یک ماشین امضا و صدور حکم نیست که فقط برای حقوق ماهانه قضاوت کند. کسی که وجدان خود را در خطر ببیند ولی آن را پیش پای شغل و حقوق ماهانه قربانی کند، دیگر قاضی نیست.
🔘همچنین یک عامل دیگر نیز موجب تعارض وجدان و قانون در صدور حکم میشود. این ماجرای مشهور را حتماً شنیدهاید که قرار بود سه گروه در کنار هم طرح آبرسانی را اجرا کنند. گروه اول مسیر لوله را حفاری، و گروه دوم لولهگذاری، و گروه سوم مسیر حفاری شده را پر و آسفالت میکرد. آنان کار خود را آغاز کردند فقط گروه دوم رفته بودند مرخصی، نتیجه معلوم است، حفاری بیهوده و سپس پُر میشد بدون آنکه لولهگذاری شود.
🔘ماجرا از این قرار است که برخی از نیروها گمان دارند که وظیفه دستگاه قضایی و نیروی انتظامی بگیر و ببند است و باید کار خودشان را انجام دهند و دیگر حرفی نزنند، در حالی که این وظیفه در کنار سایر وظایف ارکان حکومت معنادار است.
🔘چندی پیش رییس قوه قضایی در گزارهای معقول و متعارف که هر عقل سلیمی آن را تأیید میکند اظهار داشت که: ▪️”مسائل مرتبط با ناهنجاریهای اجتماعی را نمیشود صرفا با راهکار قضایی و بگیر و ببند حل کرد. زندان و استفاده از قوه قهریه هم لازم است اما نمیتوان فقط از این راهکار استفاده کرد.“▪️
🔘در پی این موضعگیری مسئول فضای مجازی بسیج در متنی انتقادی نوشت که: ▪️«رفع هر آسیبی یا کاهش هر جرمی بدون استثنا هم پیشگیری میخواهد، هم نظارت و هم مجازات مجرم. هر کسی هم وظیفه خودش را دارد. اینکه قاضی بگوید با بگیر و ببند نمیشود خیال مجرم را راحت و زحمت دستگاههای پیشگیری را صدچندان می کند. شغل قاضی و پلیس بگیر و ببند است نه ول کن و رها کن.»▪️
🔘واقعیت این است که سخن رییس قوه قضاییه، موضعی بدیهی بود و از فرط بداهت، نیازی به بیان آن نبود، ولی چرا اظهار شده بود؟ به علت همین رویکرد برخی از افراد که گمان میکنند با بگیر و ببند مسایل جامعه حل میشود.
🔘جامعه و حکومت یک سیستم است، شاید مثل خودرو. حرکت خودرو با بخشی از قطعات خودرو عملی میشود، ولی حرکت به تنهایی کافی نیست، فرمان و ترمز و تغییر دنده و... نیز لازم است، تا با وجود این قطعات، مهار شده حرکت کند.
🔘بدون تردید بگیر و ببند مثل همان حفاری زمین و پر کردن آن لازم است، ولی اگر لولهگذاری انجام نشود، این کار عبثی است ولی برخی در حرف معتقدند که لولهگذاری باید باشد ولی اگر نیامدند، باز هم به گروه اول و دوم ربطی ندارد، آنان باید کار خود را انجام دهند.
🔘در جامعهای که فقر رو به رشد است، کدام قاضی باوجدانی است که افراد فقیر را که به علل روشنی مرتکب این جرم میشوند مجازاتهای مقرر در قانون را اجرا کند؟ قاضی از خود میپرسد که بقیه مسئولین حکومت و دولت مشغول چه کاری هستند؟
🔘فیلم یک دادگاه در غرب را دیدم که قاضی دزد نان را جریمه کرد (اجرای قانون) ولی از جیب خودش جریمه را پرداخت (مطابق با وجدان) و معتقد بود جامعهای که کسی نیازمند نان باشد و آن را بدزد، سالم نیست و نمیتوان او را محکوم کرد. لطفاً با وجدان قضات بازی نکنید.
⭕️بجای توجه به توهم گدایی دیپلماتیک، بهتر است به واقعیت گدایی در داخل و چهار راههای شهر نگاه شود؛ که با تداوم سیاستهای نادرست فقر و گدایی در میان مردم فراگیر میشود.
وقتی کسانی سیر هستند و از فقر و گرسنگی مردم بیخبرند، بیان ادعاهای اینچنینی عادی میشود.
🔴فرسودگی
🔺اعتماد ۵ مهر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اصطلاح آفتابه خرج لحیم را شنیدهاید؟ آفتابههای قدیمی فلزی و حلبی بودند و بعضاً کنار لولهاش یا زیرش سوراخ میشد و با لحیم کاری آن را درست میکردند. ولی این فرسودگی آن قدر ادامه مییافت که تعمیر به لحاظ اقتصادی به صرفه نمیشد و بهتر بود که یک آفتابه نو خرید. این مرحله از تعمیر را میگفتند که آفتابه خرج لحیم میشود. یعنی خریدن یک آفتابه نو، ارزانتر از تعمیر آن میشود.
🔘ماجرا این است که هر دستگاه متعارفی یک عمر مفید دارد. برای نمونه خودروها دارای عمر مفیدی هستند از آن مرحله که بگذرند، نگهداری خودرو برای فرد یا محیطزیست و جامعه پر هزینه است و زیان دارد و باید آن را اسقاطی در نظر گرفت و خودروی نو خرید. مسکن هم همین گونه است. حتی حیوانات هم همین هستند، به جایی میرسند که هزینه نگهداری آنها بسیار بیش از منافع و سودآوری آنها است. این مرحله نهایت فرسودگی است.
🔘برای نرسیدن به این مرحله باید سرمایهگذاری کرد. بویژه در فنآوریهای جدید که دستگاههای جدید واجد امکانات بسیار بیشتری هستند، مثل این است که اکنون کسی بخواهد از نسل اول تلفنهای همراه استفاده کند که فایدهمندی لازم را ندارد. جامعه و اقتصاد ایران از این حیث در وضعیت فرسودگی قرار دارند. علت اصلی نیز روابط ناکارآمد خارجی در کنار فقدان سرمایهگذاری لازم و نبود سیاستهای علمی است.
🔘به طور متعارف برای جبران فرسودگی و استهلاک باید حدود ۱۰ درصد کل سرمایه موجود را سرمایهگذاری کرد و هر چه تجهیزات و ساختمان و حتی نیروی انسانی فرسودهتر شود، درصد لازم برای حفظ کیفیت موجود نیز بیشتر میشود.
🔘این فرسودگی را در حمل و نقل میتوان دید، اعم از حمل و نقل هوایی یا زمینی یا جادهها و فرودگاهها، و بنادر. در کارخانجات میتوان دید، در صنعت نفت و کاهش بازدهی چاهها و بد شدن وضع بهرهدهی آنها، در صنعت پتروشیمی، فولاد، سیمان هم هست. در صنعت گاز و بویژه انتقال گاز و جلوگیری از اتلاف و کاهش فشار شبکه.
🔘یکی از بدترین جاهایی که این فرسودگی دیده میشود، در تولید برق و شبکه انتقال آن است. در این روزها نیز امنیت شبکه و هک کردن سایتهای اینترنتی برجسته شده که ناشی از مهاجرت کارشناسان آن از کشور است.
🔘فرسودگی به این معنا خوردن از جیب
بدون جایگزین کردن و به روز کردن تجهیزات است. از این نظر بیشترین فرسودگی را در محیط زیست و منابع آبی و کیفیت خاک و حتی شور شدن آن در برخی نقاط شاهدیم.
🔘فرسودگی را حتی در نظام اداری هم میبینیم. گر چه برخی تحولات همچون نقل و انتقال پول و پرداخت انواع قبضها و سایر وجوه از طریق اینترنت به افزایش کارآیی بانکها منجر شده است ولی توقف نسبی در پیشرفت اینترنت و خدمات آن به علاوه ناکارآمدی مقررات اداری و بانکی، آنها را به ساختارهایی فرسوده تبدیل کرده است.
🔘اگر فرسودگی را در بخشهای دیگر از جمله آموزش و بهداشت دنبال کنیم، ماجرا عجیبتر خواهد شد. با توجه به وضعیت کنونی این احتمال وجود دارد که بخش قابل توجهی از تجهیزات پزشکی به علت فرسودگی یا نبودن لوازم جایگزین از گردونه استفاده خارج شوند، یا کاهش کیفیت دارو و سایر امکانات پزشکی موجب ناکارآمدی نظام درمانی خواهد شد.
🔘فرسودگی کادرهای پزشکی و پرستاری برای به دست آوردن درآمد کافی جهت زندگی از طریق افزایش ساعات کاری، فشار مضاعفی را بر این ساختار وارد کرده و کیفیت خدمات را بیش از پیش کاهش میدهد. فرسودگی شدید پزشکان دستیار با هدف کاهش هزینه درمان بزودی عوارض خود را نشان خواهد داد.
🔘همه اینها یک طرف فرسودگی ساختار تصمیمگیر هم یک طرف. ساختاری که مبتنی بر شفافیت، پاسخگویی و علم و مشارکت نخبگان نباشد، از پس مشکلات در حال افزایش بر نخواهد آمد. ساختار فرسوده، ساختاری بسته است و با بیرون از خود تعامل موثری ندارد. مثل ورزشکاری که همیشه تنهایی ورزش میکند و حاضر به رقابت با دیگران نیست.
🔘🔘چنین ساختاری بسیار محافظهکار، و به دور از شجاعت است. جامعه را نیز فرسوده میکند و از رفع فرسودگی جامعه هم استقبال نمیکند، و قادر به رفع این فرسودگی نیز نیست.
⭕️همانطور که با قانون فرزندآوری تعداد موالید بیشتر شد؟
چطوره یک قانون هم برای مومن و نمازخوان کردن مردم نوشته شود؟
🔺نقش آموزش در هویتیابی
🔺اعتماد اول مهر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘اتفاقات پیش آمده در استقبال از رونالدو، مصادف با آخرین روزهای شهریور و آغاز سال تحصیلی شده است و مرا به یاد بخشی از سخنان مقام رهبری انداخت که سال گذشته و در جریان روز معلم بیان شد. ایشان در خصوص اهمیت آموزش و پرورش اظهار داشتند:
▪️”این دوازده سال بهترین فرصت است. خب این رسالت آموزش و پرورش است،... این خیلی کار عظیمی است ، این فقط یک تعلیم عادی و معمولی نیست این تعلیم بنیادین است... ما بایستی کاری کنیم که دانشآموز ما دارای هویت ملی بشود. مهمتر از علمآموزی یا لااقل در حد علمآموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند... از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد خیلی از افتخارات... شما بین بچههای مدرسهتان، مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت میشناسند چند درصد، رونالدو را چند درصد میشناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمیشناسیم؟“▪️
🔘اکنون با وضعی که در استقبال از رونالدو پیش آمد، طبعا از منظر سیاستهای رسمی رفتاری مسالهدار بود، آیا باید نظام آموزش عمومی کشور را مسئول چنین رفتاری دانست؟ گرچه از منظر جامعهشناسی استقبال از سلبریتیها رفتاری متعارف است.
🔘پیش از پاسخ، بهتر است نکتهای را توضیح دهم. برخی گفتند مگر این افراد چقدر بودند که میخواهیم رفتارشان را تعمیم دهیم؟ باید گفت که، اینگونه استقبال از سلبریتیها مرسوم است، ولی تعداد چند صد نفری که در فیلمها دیده شدند مهم نیست، زیرا آنان منتهیالیه یک طیف رفتاری هستند که میتوانستند حضور یابند و بسیاری از مردم در بخشهای دیگر این طیف جا دارند.
🔘از منظر ساختار رسمی، چنین رفتاری نوعی آسیب و با آن مخالف است. تقصیر رواج چنین فرهنگی متوجه کیست؟ فرد؟ جوان و نوجوان؟ رسانه؟ خانواده؟ حکومت؟ سیاستگذار؟ یا نظام آموزشی؟ و...مقصر هر کس که باشد، اکنون فقط به نقش آموزش و پرورش(آ.م) اشاره میشود.
🔘انتظارات ما از آ.م منطبق بر ظرفیت و ماهیت آن نیست. در حقیقت آ.م نمیتواند به تنهایی انسان با هویت و مطابق معیارهای رسمی را تولید کند. پس هنگامی که فشار زیادی بر آن وارد میکنیم، نتیجه عکس میگیریم. گمان میکنیم که اگر کار خوب، ارزشهای مثبت، رفتارهای درست و انسانی و اخلاقی را آموزش دهیم و امتحان بگیریم، دانشآموزان نیز به همان نسبت که آنها را یاد میگیرند، درستکار و خلاق و اخلاقی میشوند.
🔘مشکل این است که بهبود امور را به آموزش و آگاهی تقلیل میدهیم. گمان میکنیم که معتاد شدن فقط محصول ناآگاهی از تبعات مصرف مواد مخدر است؛ یا دزدی محصول ناآشنایی با قبح دزدی است، و بیگانگی با فرهنگ و هویت ملی ناشی از بیتوجهی نظام آموزشی به این موارد است. در حالی که ماجرا بکلی متفاوت است. در تمامی کتابهای آموزشی همه این موارد گفته میشود، دانشآموزان هم آنها را میخوانند و اغلب هم نمره قبولی میگیرند، ولی در جهتدهی به رفتار آنان لزوماً کارساز نیست.
🔘در حقیقت آموزش یکی از حلقههای اجتماعی شدن جوانان است و نه همه آن. اتفاقاً مهمترین حلقه هم نیست، گر چه حلقه لازم این زنجیره است. اشتباه رژیم گذشته نیز همین بود. آنان فکر میکردند که با تربیت نیروی متخصص و آموزش تاریخ و اجتماعیات و برنامههای عملی مورد نظرشان، میتوانند نیروی کارشناسی خود را تربیت کنند.
🔘در واقع جوان در حال آموزش، برای آنان یک ابزار بود و نه هدف. در نتیجه هنگامی که شاه دید در بهترین دانشگاهها و حتی نخبهترین دانشجویان کشور به سوی مبارزه علیه او رفتهاند، تعجب میکرد و از وزیر دربارش اسدالله عَلَم میپرسید که چرا این دانشجویان که همه امکانات به آنها دادهایم اعتراض میکنند؟ او نیز به درستی میگفت که چیزهای دیگری هم میخواهند.
🔘آن چیز دیگر آزادی برای حضور در عرصه اجتماع است. ما بیش از آموزش از طریق رسانه آزاد، مشارکت سیاسی-اجتماعی آزاد اجتماعی میشویم. هویت پدیده درس دادنی نیست، بلکه هویت در دل جامعه کسب میشود، آموزش آن را تقویت نموده و غنا میبخشد.
🔘تأکید بر آموزش بدون وجود این نوع از کنش آزاد و هویتبخش از خلال سیاست، جامعه، خانواده، دین و سایر نهادهای اجتماعی، نمیتواند به نتیجه مطلوب مورد نظر حکومتها منجر شود. هویت امری تزریقی از طریق آموزش نیست، بلکه امری اکتسابی در عرصه جامعه است.
🔘🔘هر نظام تربیتی و اموزشی که از دل جامعه و مطابق با ارزشهایش بیرون نیاید در بهترین حالت فقط کارکرد علمآموزی خواهد داشت. اتفاقا دلیل اصلی در دور شدن نسل جدید از معیارهای رسمی هویت؛ نظام اموزش عمومی ما است که متاسفانه در حال بدتر شدن هم هست.
🔴قیمت نان نماد چیست؟
🔺اعتماد ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘چندی پیش رفتم نانوایی. میان مشتری با نانوا تنش ایجاد شد. نانوا که جوانی خراسانی بود به متلک گفت میخواستی ۵۷ انقلاب نکنی. مشتری که انتظار این را نداشت، دنبال اثبات این بود که آن زمان تازه به دنیا آمده بود! شاید لازم بود بگم تقصیر من است تمامش کنید. هفته بعدش که رفتم نان بخرم دیدم، این متن را در دو نسخه پشت شیشه زدهاند که عکسش را گرفتم.
▪️«مشتری عزیز از شما خواهشمندیم و التماس میکنیم تحت هیچ شرایطی با ما بحث نکنید، حتی اگر ما مقصر باشیم، چون در شرایط سختِ به وجود آمده، دیگر توان گفتگو نداریم. ما میدانیم مشکلات شما از ما کمتر نیست و همه ما گرفتار اوضاع بد اقتصادی و از همه مهمتر افکار پریشان هستیم، اما باور کنید ما به عنوان نانوا داریم بدترین دوران خود را سپری میکنیم و هر روز هم از طرف رسانهها و هم دولت مورد سوءظن قرار گرفتهایم و به دلیل بعضی از مسایل، نانوا سپر بلا شده. از سال ۱۳۹۹ به ما نرخ نداده و هر روز تمام هزینهها بیشتر میشود و گران شدن مایحتاج نانوایی یک طرف و نبودن و کم بودن مایحتاج طرف دیگر، و دولت هم هیچگونه کمکی نمیکند حتی حاضر نیست از منافع خود مثل مالیات، قبوض آب، برق و گاز، عوارض و پسماند شهرداری و... بگذرد. به عنوان مثال کنجد کیلویی سه هزار تومان به صد و سی هزار تومان رسیده یا مزد کارگر ۸۰ درصد افزایش یافته یا مایه خمیر به ۱٫۵ میلیون رسیده حتی به نانوا رول برای کارتخوان نمیدهند و جدیداً چیزی به عنوان درصد درست کردن که گفتن ندارد. عزیزان؛ نانوا حتی برای گرفتن آرد در مضیقه است و دیگر قادر به ارایه نان با کیفیت نیستیم و جالب آن که قیمت نان خشک از نان داغ بیشتر است. امید نانوا فقط و فقط به فهم و درک بالای شما است و از اینکه با ما همکاری میکنید سپاسگزاریم.»▪️
https://telegra.ph/قیمت-نان-نماد-چیست-09-19
🔴مواضع به دور از کینهورزی
🔺هممیهن ۲۶ شهریور ۱۴۰۱
✍️عباس عبدی
🔘دوست عزیز آقای زیدآبادی گفتگوی به نسبت مفصلی انجام داده که یک بخش آن بازتاب بیشتری پیدا کرد. آنجا که گفت:
▪️«من از سال ۶۶ وارد مطبوعات ایران شدم. در تمام این دورانها، اولین دورهای است که ما در روزنامه مینشینیم و مطلب انتقادی مینویسیم و هر طور دلمان میخواهد همه سیاستها را نقد میکنیم، راجع به حجاب، سیاست خارجی، حتی گاهی درباره صحبتهای رهبری مینویسیم و منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود. یعنی دولت دارد از خودش تحمل نشان میدهد. چرا نباید این را ببینیم و به جایش بگوییم اختناق توتالیتاریستی حاکم شده است؟ این چه اختناق توتالیتاریستی است که من میتوانم راحت درباره مسائل حرف بزنم و وقتی از اینجا بیرون میروم مرا نمیگیرند؟ مگر در نظام توتالیتاریستی میشود اینگونه عمل کرد؟ البته این نهادینه نیست و بعضی جاها اگر دستشان برسد، اذیت میکنند اما آن اذیت سازمان یافته روزنامهها که در دوره آقای خاتمی بود، الان اتفاق نمیافتد.»▪️
🔘در این یادداشت ابتدا به نقد مخالفتهایی که با این بخش از سخنان آقای زیدآبادی شد میپردازم و سپس نظر خود را هم تقدیم میکنم.
https://telegra.ph/مواضع-به-دور-از-کینه%E2%80%8Cورزی-09-16
🔴پزشکان را در گوشه رینگ قرار دادهاند
▪️جریان شبه علم هیچ زمینه مذهبی ندارد و بنیانش بر خرافات است
🔺گفتوگو با شعیب شاهزمانی، سردبیر پایگاه خبری پزشکان و قانون (پالنا) ۲۲ شهریور ۱۴۰۲
1️⃣ چرا توجه اندیشمندان حوزههای اجتماعی به حوزه «سلامت» به شکل عام و «پزشکی» به شکل خاص کم است؟ به عنوان مثال حتی تخصصیترین روزنامههای اقتصادی و اجتماعی، صفحات مخصوص سلامت ندارند؟
🔘به عقیده من دو علت دارد اول آنکه در کشور ما بیشتر به حوزه بهداشت پرداخته میشود تا حوزه پزشکی و درمان؛ و از آنجا که بهداشت ابعاد فرهنگی و اجتماعی هم دارد خیلیها به این موضوع میپردازند. در کنار بهداشت، درمان نیز بخش مهمی است که از حیث ابعاد مختلف اقتصادی، انسانی، روانی، سیاستگذاری، علمی و تکنولوژیک حائز اهمیت است.
🔘درست است که رسانهها کمتر از آنچه که شایسته است به این موضوع مهم میپردازند ولی وقتی بررسی میکنیم میبینیم که خود پزشکان هم به این موضوعات کمتر میپردازند. من فکر میکنم نویسندگان پزشک باید بیش از آن تعداد که امروز مینویسند، باشند. به خصوص در حوزه مربوط به خودشان (صنفی). این در حالیست که ما پزشکانی داریم که در موضوعات سیاسی و اجتماعی و حتی فلسفی خیلی خوب مینویسند. البته به نظر میرسد اخیراً و با بد شدن وضع به حوزه حرفه خودشان هم ورود پیدا کردهاند.
https://telegra.ph/پزشکان-را-در-گوشه-رینگ-قرار-داده%E2%80%8Cاند-09-13
🔴شباهت سیاستگذاران ایرانی با ربات هوش مصنوعی
🔺اعتماد ۲۰ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘حتما تعجب خواهید که چرا سیاستگذاران خود را با روباتهایی که قله فنآوری بشر و پیشرفت در برنامه ریزی است مشابه دانسته شدهاند؟ پاسخ خلاصه این است.
🔘روباتهایی که هوشمند شناخته میشوند در واقع بر اساس الگوریتمهایی که بشر برایشان تعریف کرده عمل میکنند از این رو هنوز ضعفهای دارند که البته در حال جبران و ارتقای سطح آنها هستند. این را یکی از دوستان آشنا به موضوع برایم توضیح داد. نسل کنونی سیستم های هوشمند موسوم به "سیستم های هوشمند مولد Generative AI"، علیرغم نام هوشمندی که بر آنها نهادهاند، واجد ادراک و فهم دقیق، آنچنان که بشر برخوردار است، نیستند و بطریق اولی از خودآگاهی نیز بهرهای ندارند. مسائلی که برای حل در اختیار آنها قرار میدهند را عموماً مستقل از ظرف و زمینه گسترده تری که مساله در آن جای دارد، بررسی میکنند. دو مثال زیر، ارائه شده از سوی پروفسور استیوارت راسل، به فهم این مطلب کمک می کند.
🔘یک خانواده از طبقه متوسط که در آن پدر و مادر هر دو کار میکنند، برای پرستاری از دو کودک خردسال خود، در زمانی که بیرون از خانه هستند از یک ربات پیشرفته استفاده میکنند. روزی مادر خانواده متوجه می شود که برای کودکان غذا آماده نکرده است. بنابراین با ربات پرستار تماس گرفته و میگوید برای بچه ها غذا بپزد. ربات به سراغ یخچال و فریزر می رود و میبیند مواد غذایی چندانی، بخصوص گوشت، برای طبخ غذا وجود ندارد. گریه بی امان بچه ها نیز حکایت از آن دارد که آنان از گرسنگی بیتاب شدهاند و بنابراین فرصتی هم برای خرید مواد غذایی نیست. در این حال چشم ربات به گربه خانگی همبازی کودکان میافتد و میتوانید حدس بزنید چه اتفاقی میافتد. چون اندکی بعد بچهها یک غذای گوشتی خوشمزه را تجربه می کنند!
https://telegra.ph/شباهت-سیاستگذاران-ایرانی-با-روبات-هوش-مصنوعی-09-11
🔴اصرار بر تصمیم نادرست
🔺اعتماد ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘یکی از ویژگیهای جالب و البته بد در جامعه ایران، ناتوانی در اصلاح سیاست یا تصمیمهایی است که نادرستی آن بر اغلب افراد و مسئولین ثابت شده است. آن اندازه بر این سیاستهای نادرست؛ اصرار میشود که در نهایت ادامه آن سیاست ناممکن و بسیار پرهزینه میشود. نمونه این ادعا فراوان است، در اقتصاد موارد گوناگونی را شاهد بوده و تکرار کردهایم.
🔘در این یادداشت به بحث علنی بودن دادگاهها به عنوان یک مصداق میپردازم، گرچه تکراری است ولی با توجه به مطلب اخیر آقای دکتر برهانی استاد حقوق و وکیل دادگستری به موضوع میپردازم. ایشان نوشتهاند:
▪️”حال که کیفرخواست علیه من صادر شده است، از سازمان اطلاعات سپاه و مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه رسما تقاضا میکنم که گزارشهایشان را علیه بنده که منجر به تشکیل پرونده شده است، منتشر کنند تا هم ملت و هم دانشجویان و هم مدعیان آزادی بیان با نحوه قصهپردازی امنیتی، آشنا شوند.“▪️
🔘این حرف کاملاً حق است. مطابق قانون اساسی اجرای آن نه فقط جزیی از حقوق متهم، بلکه از حقوق عمومی است. اتفاقاً آقای اژهای نیز بارها بر ضرورت علنی بودن دادگاه تأکید کردهاند و عوارض علنی نبودن یا منتشر نشدن اتهامات و دفاعیات که تعبیر دیگری از علنی نبودن است را شرح دادهاند.
🔘در غیاب دادگاه های علنی بنیان اعتبار احکام قضایی نیز زیر سوال رفته است. یکی از عجیبترین تصمیمات شورای نگهبان نیز تأیید قانونی است که انتشار مفاد دادگاههای علنی را منع کرده است! در واقع به قول آقای رییس قوه این وضعیت مصداق «کوسه و ریش پهن» است. این چه دادگاه علنی است که انتشار مطالبش ممنوع است؟! خوب اگر دادگاه را به صورت تلویزیونی علنی کنید تا همه ملت در آن حاضر باشند، ایرادی دارد؟
🔘این تصمیم و قانون در حقیقت با هدف دور زدن اصل ۱۶۵ قانون اساسی است که در عمل دادگاهها را غیر علنی میکند. مفاد دادگاهی که ماهها و سالها پس از گشودن پرونده، و با قطعی شدن حکم قابل انتشار باشد، بیفایده یا کمفایده است. دادگاهها باید علنی باشند، مگر در موارد بسیار استثنا و این به سلیقه قاضی مربوط نمیشود. بلکه باید در یک فرآیندی قابل قبول غیر علنی شود.
🔘ایراد اصلی غیر علنی بودن یا عدم انتشار مفاد اتهام و دفاعیات بویژه در حوزه سیاست، بیاعتبار کردن کلیه احکام صادره است. در واقع اگر قرار است که مردم در باره اتهامات داوری کنند و از آن درس بگیرند، باید از مفاد آن مطلع باشند، و قرار نیست که ادعای متهم یا دادگاه را به صورت یک سویه بپذیرند. ولی از آنجا که دادگاه عامل اصلی و تصمیم گیرنده در منع انتشار و علنی بودن رسیدگی قضایی است و متهمین خواهان علنی شدن و انتشار هستند، به طور طبیعی نیز مردم حق را به متهمین میدهند.
🔘تجربه زیسته و مشاهدات ما نشان میدهد که غیر علنی بودن دادگاه و عدم انتشار مفاد آن، موجب صدور احکام بسیار ضعیف و مغایر با اصول حقوقی میشود. حتی اگر این احکام در مراحل تجدید نظر و دیوان شکسته شوند، باز هم موجب تضعیف قوه قضایی و دادگاهها خواهد شد و به گشودن پروندههای بیمورد کمک میکند.
🔘درخواست آقای برهانی از این حیث مهم است که وی حقوقدان است و قریب به اتفاق نوشتههایش نقد حقوقی رفتارهای موجود است و از این نظر شاکیان ایشان، ذینفع پرونده محسوب میشوند و چون این نقدها متوجه ضابطان دادگستری و احکام دادگاههاست، پس بیش از پروندههای دیگر نیازمند انتشار اتهامات دادگاه و دفاعیات متهم هستیم.
🔘اینکه نمیشود دستگاه قضایی در دوره پیش برخی از پروندههای فساد را علنی برگزار کرد، و نوعی کارزار تبلیغاتی برای خود ایجاد نمود که اتفاقاً در مواردی هم آن احکام نقض شد، ولی اکنون که نوبت رسیدگی به ادعاهای سیاسی و حقوقی میرسد، همه منافذ انتشار اتهام و دفاعیات بسته شود.
🔘جالب است که حتی دبیر ستاد حقوق بشر گفته است که دادگاه رسیدگی به جنایات گروهک تروریستی منافقین باید علنی باشد. چرا؟ طبعاً به این علت که علنی بودنش به سود سیاستهای رسمی است.
🔘🔘اصلاح این سیاست و رویکردِ نادرست خیلی ساده است و باید عملی شود در غیر این صورت انتظار اینکه افکار عمومی با احکام صادره همراهی کنند، منطقی نیست.
🔴ضرورت استقلال شرکت ملی نفت از دولت
▪️ گفتگو درباره جدیدترین کتاب آبراهامیان و پیچیدگیهای دیروز و امروز مسأله نفت ایران
🔺دلوارنامه، ویژه صنعت نفت و گاز،شماره ۱ تابستان ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔹تازهترین اثر یرواند ابراهامیان پژوهشیست دربارهی اسناد امریکایی مربوط به بحران نفت در ایران و ایام زمامداری دکتر مصدق، به نظر میرسد این کتاب در پاسخ به تاریخنگاریهای تجدیدنظرطلبانهای نوشته شده که بهخصوص در یک دههی اخیر، در خصوص دلایل دخالت امریکا در ایران، اولا هراس امریکا از سیطره کمونیسم بر ایران را دلیلی مترادف با قضیهی نفت میشمارند و همچنین مصدق را به دلیل عدم نرمش در مذاکرات نقد میکنند. ابراهامیان در این کتاب بر این مدعاست که پیشنهادهای غرب به ایرانیا عملیاتی نبود و یا قابل پذیرش توسط مصدق نبود و ثانیا دخالت امریکا به دلیل ماجرای نفت بود نه کمونیسم. به عنوان نخستین سوال، آیا تورقی که از کتاب داشتید، جمع بندی شما را از بحران بین ایران و غرب در جریان نهضت ملی و دلایل دخالت امریکا در ایران در دوران مصدق تغییر داد؟
🔘واقعیت این است که مسأله نفت در ایران و همزمانی آن با آغاز جنگ سرد و همجواری شوروی و ایران و نیز حضور فعال حزب توده چنان در هم تنیده شده است که تفکیک آنها به سادگی میسر نیست، بویژه اینکه سیاست یک لایه رویی و تبلیغاتی دارد و یک لایه عمیق و راهبردی. همه قدرتها در سطح سیاست به نکاتی اشاره میکنند که لزوماً منطبق بر لایه زیرین و عمیق مورد نظر آنان نیست. از این نظر اسنادی که آقای آبراهامیان منتشر کرده، در صدد است که سطح عمیقتر سیاستهای آن زمان ایالات متحده و بریتانیا را نشان دهد، بویژه که این اسناد برای دهههای طولانی، بیش از آنچه که مقررات عادی این کشورها اجازه میدهد، از حالت محرمانگی خارج نشده بودند، و به ادعای کتاب حتی بعضی از آنها پیشتر ناقص منتشر شده بودند و در ادامه بخشهای حذف شده نیز منتشر گردیدند، و هنوز هم بطور کامل یا منتشر نشدهاند یا بخشی را از میان بردهاند.
🔘در مجموع و تا کنون ارزیابی عمومی این بود که ایالات متحده و بریتانیا، با هدف حفظ سلطه خود به منابع نفتی و جلوگیری از فرآیند ملیشدنها به کودتا اقدام کردند، هر چند از منظر تبلیغی مسأله کمونیسم و حزب توده را برجسته میکردند. اکنون هم این کتاب و اسناد آن همین گزاره را تأیید میکند. بویژه آنکه اگر مسأله اصلی آنان کمونیسم و نه نفت بود، چرا پس از کودتا قرارداد را به نحوی تنظیم کردند که همچنان از ملی شدن فاصله زیادی دارد و ملی شدن بعدها محقق شد؟ به عنوان یک خواننده با استدلالهای کتاب و اسناد آن میتوان همدلی کرد، بویژه آنکه نویسنده نیز از معتبرترینهای این حوزه است. ولی برای نتیجهگیری نهایی و دقیقتر باید نقد مخالفان را نیز خواند.
https://telegra.ph/ضرورت-استقلال-شرکت-ملی-نفت-از-دولت-09-04
🔴دو نوع سیاست
🔺اعتماد ۱۳ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘میگویند که یک نفر کودکی را بغل کرده بود، او چهره ترسناکی داشت و کودک بیتابی و گریه میکرد. هر چه کرد نمیتوانست او را آرام کند. نکتهسنجی به او گفت اگر کودک را بگذاری بر زمین آرام خواهد شد، از چهره تو هراسان و ترسیده است.
🔘ماجرای سیاست نیز همین گونه است. نوعی از سیاست داریم که همه را نگران میکند و هر جای جامعه را زخمی کرده و تعادل آن را به هم میزند. کافی است این سیاست اجرا نشود تا روند بهبودی غالب شود. نوع صحیح سیاست، دخالت حداقلی است، زیرا مردم و جامعه خودشان میدانند که بر چه اساسی زندگی خود و امور را اداره کنند. حکومتهایی که سیاست دخالت حداکثری را پیش میگیرند، هر جایی که وارد میشوند زخمی میکنند و موجب نگرانی میشوند.
🔘یکی از بدترین این سیاستها قیمتگذاری، سهمیهبندی و تولیت همه امور مردم شدن است. براساس این سیاست دخالت در امور با هدف مثلاً عدالت و خدمترسانی و... آغاز میشود، ولی جز فساد و تباهی و رانت و خرد شدن اعصاب مردم و نارضایتی آنان نتیجه دیگری ندارد.
🔘از این رو و در ادامه این سیاست به مرور و به ناچار منجر به غلبه قاعدهای جدید در سیاست میشود. به قول یکی از جامعهشناسان، سیاست در این مرحله ناچار است که به جای انتخاب تأمین رضایت برای شهروندان، کنترل نارضایتی آنان را پیشه کند، و این شیوه نتیجه نمیدهد. چرا؟
🔘چون از یک سو توان دولتها محدود است، اگر همه توان خود را صرف مهار نارضایتی کند، دیگر توانی برای خدمترسانی و تأمین رضایت باقی نمیماند و از سوی دیگر نارضایتی را ممکن است بتوان در کوتاهمدت مهار کرد، ولی نمیتوان آن را محو یا تبدیل به رضایت کرد، بنابراین نارضایتی انباشته میشود و هر چه جلوتر برویم، امکان مهار آن کمتر میشود و مهار آن نیروی بیشتری را طلب میکند و به مرحلهای میرسد که سد نارضایتی شکست میشود.
https://telegra.ph/دو-نوع-سیاست-09-03
🔴تجسم خیرخواهی
🔺اعتماد ۱۱ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘سردار سیدعلی صنیعخانی در یک عمل جراحی نه چندان سخت دچار عوارض بیمارستانی شد و در روز چهارشنبه هشتم شهریور چشمانتظاران به بهبودی خود را تنها گذاشت تا دیگر منتظر صدای گرم و صمیمی او نباشند.
🔘حدود نیم قرن است که آقای صنیعخانی را میشناسم. او ۷ سال بزرگتر از من بود، شاید یکی از اولین جوانان نازیآباد بود که وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. انسانی نیکخواه، خیراندیش و آرام و بسیار مهربان بود که خود را وقف خدمت به مردم و جامعه کرده بود.
🔘او خانوادگی چنین بود و همه مردان خانوادهاش یا در جنگ شهید شدند یا بعضاً همزمان در جبهه بودند. او انقلابی بود ولی به قول سردار علایی «انقلابی معیار» بود و جز خیرخواهی و محبت به دیگران در وجودش و رفتارش نمیدیدید.
🔘ما عادت داریم برای کسی که فوت کرده از محاسن او مینویسیم، ولی انصاف باید داشت که در باره سجایای سیدعلی صنیعخانی هر چه بنویسیم، باز هم جا دارد. او علیرغم آنکه برادرانش شهید شدند و خودش نیز ترکش خورده بود و از حضور در جبهه و جنگ کم و کسری نداشت و میتوانست چون دیگر مدعیان و حتی بدون تظاهر، پلههای دیگری را طی کند، ولی نردبان خود را در کوچه مردم گذاشته بود و همچنان تا پایان عمر در پله اول این نردبان ماند و خانه کوچکش نیز در جنوب نازیآباد بود.
🔘مهمترین ویژگیهای سیدعلی در دو چیز بود. اخلاق و مدارایش در کنار تعهدش به حق و مخالفت با بیعدالتی و ظلم. در هر دو ثابتقدم بود. به نظر من تعهدش به حق نیز متأثر از منش اخلاقی او بود.
🔘هنگامی که دید یک جریان سیاسی برخلاف ارزشها و شعارهای اسلامی و انسانی رفتار میکند و پا روی حق و حقیقت گذاشته است، لحظهای در متمایز کردن خود از آن درنگ نکرد، گر چه این را نیز با متانت و رفتار حسنه انجام داد. کافی است گفتگوی ۶ سال پیش او را با سایت شفقنا مرور کنید تا رویکرد سیاسیاش را نسبت به چرایی دچار شدن به این وضع اسفناک بدانیم.
🔘وی پس از بازنشستگی توان خود را صرف بهبودی وضع منطقهای کرد که تحصیل و زندگیاش را تماماً در آنجا گذرانده بود. سیدعلی با تشکیل موسسه همیاران نازیآباد کوشش کرد که همکاری همه نیروهای قدیم و جدید این منطقه را جلب کند تا به بهبود آن همت گمارند. او محور همه این فعالیتها بود. افراد هر نوع گرایشی را برای این مشارکت دعوت میکرد. زندگی خود را وقف خدمت به همنوعش کرده بود.
🔘او تجسم امروزی عارف بزرگ ابوالحسن خرقانی بود که بر سر در خانقاه خود نوشته بود: «هر کس که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باری تعالی به جان ارزد. البته برخوان بوالحسن به نان ارزد.»
🔘سیدعلی نادره روزگار بود. اخلاق و فتوت او زبانزد بود. انقلاب و اسلام برای او نان نبود که مسئولیت بود و گمان میکرد هر چه خدمت کند، هنوز کم است. در یکی از آخرین جلسات موسسه برای انجام طرحی جهت رفاه حال سالمندان محله هنگامی که مسأله مالی طرح میشود به عنوان اولین کمک چند میلیارد سهمالارث مادری خود را روی میز میگذارد، برای سالمندانی که در این محله نیازمند انواع کمکهای روحی و روانی و جسمی و مادی هستند.
🔘علیرغم آنکه وضع جسمی او ناشی از عوارض جنگ چندان مناسب نبود ولی تماموقت در خدمت همنوعان خود بویژه جوانان بود، برنامه اشتغال آفرینی موسسه که با همت او اجرا شد نمونه خوب این مسئولیت پذیری است. حیف که نظام اداری ایران بسیار غیر منعطف و سیاستزده است، و الا او و امثال او در این محله و دیگر مناطق شهری و روستایی کشور حاضرند با کمال میل به خدمت مردم خود در آیند.
🔘برای درک عملکرد این ساختار کافی است که بگویم یکی از طرحهای آقای صنیعخانی در موسسه همیاران نازیآباد، انجام آموزش ضمن خدمت برای معلمان کلاس اول بود تا با کیفیت بالاتری فرزندان مردم را آموزش دهند. این طرح با هزینه قابل توجه موسسه انجام میشود، بدون این که نامی از موسسه بیاورند. برای انجام دوره جدید از تکرارش استقبال میکنند مشروط بر این که مرحوم صنیعخانی در اداره آموزش و پرورش منطقه دیده نشود!! این وضعیت امروز جامعه ماست افرادی با چنان سوابق درخشان و چنین خدمتکاری بیریا باید مطرود، و مشتی رانت خوار و البته بدون تعهد و بدون تخصص مقرب باشند.
🔘مهندس سیدعلی صنیعخانی روح یک محله زنده و پویا بود، که خدمت به هممحلهایها او را از خدمت به میهن و شهرش دور نکرده بود. او با سعه صدر خود و منش اخلاقی و صادقانه خود رفت، ولی زود رفت. شاید میشد احتیاط بیشتری کرد تا چنین نشود. ولی همین رفتن نیز محصول رفتار مردمی او بود که علاقهای به تمایز در بهرهمندی از خدمات ویژه درمانی نداشت.
🔘🔘تشییع جنازه دیروز او واجد نکته مهمی بود که شاید در فرصتی به آن بپردازم. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
⭕️اگر اقایان اعتماد به نفس داشتند اول به رای خودمان احترام میگذاشتند. دوم به فرزندان زنان ایرانی که همسرشان از اتباع بوده شناسنامه میدادند، و قانون دیرهنگام را چنین بی خاصیت نمیکردند، شناسنامه دادن پیشکش.
Читать полностью…🔴مهمترین شاخص قدرت
🔺اعتماد ۸ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘مهمترین شاخص قدرت یک جامعه یا دولت یا حتی یک فرد و مدیر در چیست؟ به طور طبیعی توان اقتصادی ـ نظامی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی از اجزای این شاخص هستند، ولی اگر بتوان یک شاخص را برجستهتر نمود آن کدام است؟ در پاسخ باید گفت، آزادی نقد و اندیشه.
🔘البته جوامع و افرادی هستند که بدون این شاخص نیز قدرتمند هستند، ولی واقعیت آن است که این قدرت هر چه باشد پایدار نیست. نمونه آن اتحاد جماهیر شوروی است. چه کسی فکر میکرد آن ابرقدرتی که از هزاران کیلومتر مرزهایش چنان مواظبت میشد که موجودی از آن عبور نمیکرد، قویترین بمب اتم دنیا را منفجر کرد، دستگاههای جاسوسی آن در همه جا نفوذ داشتند، ولی در نهایت در چشم بر هم زدنی فروپاشید، آن هم به دست یک عضو برجسته حزب کمونیست که همیشه مست و لایعقل بود و دچار چنان خفتی شد که در سفر به ایالات متحده مضحکه دست آمریکاییها شد.
🔘البته آزادی صفر و یک نیست، به همین علت نیز وضعیت چین متفاوت از شوروی است. ولی چین هم اگر نتواند این مشکل را به نحو شایسته حل کند، دیر یا زود دچار بحران میشود. هر چند چینیها حدی از آزادیهای عمومی و نیز گفتگو در معادلات درون حزبی را رعایت میکنند که آنها را متفاوت از سایر کشورهای مشابه کرده است.
🔘چرا آزادی شاخص و نماد قدرت است؟ پیش از توضیح باید متذکر شد که آزادی هم مثل همه امور دیگر عوارض مثبت و منفی دارد. بنابراین اگر از آن دفاع میشود مطلقاً به معنای نادیده گرفتن عوارض منفی و سوءاستفادههایی که از آن میشود نیست، همچنان که رژیم نازی آلمان با تکیه به آزادی بر حکومت مستولی شد.
🔘هم اکنون نیز سوءاستفادههای فراوان از آزادی میشود. قدری از این عوارض منفی را با شیوههای قانونی و مدنی میتوان حل کرد یا کاهش داد، ولی نمیتوان مانع همه موارد منفی شد. پس چرا باید از آن دفاع کرد؟ به چند دلیل روشن.
🔘اول اینکه موازنه سود و زیان قطعی و احتمالی آن با هیچ موضوع دیگری قابل مقایسه نیست. اگر هر فرد یا حکومتی خیر مردمش را بخواهد، و آن را از طریق علم و دانش و اخلاق پیش ببرد، پس قادر است که در یک رابطه آزاد موافقت اکثریت جامعه را با خود به دست آورد. آزادی موجب میشود که فضای سیاست و قدرت رقابتی شود؛ و گروههای رقیب همواره از نقاط قوت یکدیگر الگوبرداری و نقاط ضعف را جبران و اصلاح کنند.
🔘دوم؛ قدرت در چنین ساختاری مبتنی بر جلب توافق دیگران و حمایت آنان است و ناشی از ترس و قدرت مادی نیست. این نوع قدرت پایداری زیادی دارد. در این ساختار افراد همان هستند که هستند، نیازی به تغییرات بزرگ و انقلابی ندارند، و این به معنای پایداری جامعه و قدرت است. در این نوع ساختارها هر نهادی استقلال نسبی خود را دارد و از این رو فروپاشی رخ نمیدهد، و مثل حکومتهای بسته نیست که نهادها واجد استقلال نیستند و اگر اتفاقی برای ارکان قدرت بیفتد، بقیه نهادها دومینووار نیز سقوط میکنند.
🔘در فضای آزاد صاحبان قدرت مسئولیتپذیر می شوند و متوجه هستند که هر کاری را نباید انجام دهند و هر حرفی را نباید بزنند. هنگامی که آزادی نباشد صاحبان قدرت و اصولاً هر فرد دیگری در فضای غیر مسئولانه و غیر شفاف و غیر پاسخگو رفتار میکند و این برای هر انسان و نهادی خطرناک است و عامل سقوط آن خواهد شد. در واقع فقدان آزادی محصول ضعف و ناتوانی است که با حذف آزادی میخواهد این واقعیت دیده نشود.
🔘آزادی سازوکار خوداصلاحی را در فرد، نهاد و یا حکومت تأمین میکند. زیرا فقط در فضای آزاد است که امکان دیده شدن ضعف و نقد آن فراهم میشود و چون این اتفاق میافتد، ضعفها در مراحل اولیه یا در مرحله قابل بازگشت برملا و اصلاح میشوند. آزادی به مثابه قدرت میتواند عامل خودترمیمی باشد. و این علت مهم دیگر در دفاع از آزادی است. برخلاف تصور عدهای که آزادی را منشاء تشدید اختلافات میدانند، قدرت ایجاد تفاهم آن بیشتر از انشقاق و اختلاف است.
🔘با این توضیحات اگر فقط یک دلیل برای ضعف مدیریت فعلی بخواهیم ارایه کنیم، همان رویکرد آنان در ضعف دسترسی به اطلاعات عمومی، نقد و اظهارنظر آزاد و توقع نابجا داشتن از رسانهها است. برای همه این موارد میتوان شواهد کافی ارایه کرد. برای نمونه ماهها است که اطلاعات ثبت احوال فقط هر دو ماه یک بار در حد چند عدد و رقم کلی و محدود منتشر میشود. یا انجام و انتشار نظرسنجیها عملاً منتفی شده است. اگر هم انجام شود، منتشر نمیشود و یا فاقد اعتبار کافی است.
🔘یا اقدامات یک سال گذشته و پیش از آن در محدود کردن مطبوعات از طریق ارایه شکایات فراوان از نهادهای بیربط با موضوع، یا نامهای که اخیراً از وزارتخانهها خواسته از مطبوعات شکایت کنند، در حالی که میتوانند پاسخ دهند و پاسخهای آنان نیز منتشر میشود. همه اینها حکایت از فقدان قدرت میکند.
🔴ارزیابی کلی از عملکرد دولت ۳
🔺اعتماد ۶ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘۴ـ تولید ناخالص داخلی
در عرف کارشناسی جهانی مهمترین شاخص ارزیابی عملکرد اقتصادی، تحولات در میزان تولید ناخالص داخلی است. همین ویژگی است که تفاوت میان کشورها را رقم میزند. کشوری را از رتبه پایین پس از دو یا سه دهه به جایگاههای بالا میرساند. چین را طی ۴ دهه از اقتصادی ساده و کشاورزی به رتبه دوم جهانی میرساند و زیمبابوه را از رتبهای در میانههای جدول کشورها به قعر جدول میراند. به همین علت است که مهمترین شاخص و نیز هدفگذاری دولتها رسیدن به رشد اقتصادی معین است.
🔘ایران طی ۳۵ سال گذشته، همیشه رشد ۸ درصدی را هدف قرار داده است. ولی دریغ از تحقق آن. برای اینکه درکی از ابعاد و اهمیت این رقم پیدا کنیم، کافی است که بگوییم بر حسب این که رشد اقتصادی ایران در ۳۴ سال گذشته یعنی از ابتدای برنامه اول تا حالا چه رقمی میبود، اکنون چه اقتصادی داشتیم؟
https://telegra.ph/ارزیابی-کلی-از-عملکرد-دولت-۳-08-28
🔴ارزیابی کلی از عملکرد دولت ۲
🔺 اعتماد ۵ شهریور ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘۲ـ اشتغال
به نظر من مهمترین شاخص موفقیت اقتصادی و اجتماعی دولتها در ایران را باید اشتغال در نظر گرفت. اشتغالی مولد همراه با بهرهوری بالا و نه خدماتی پیش پا افتاده و پارهوقت که نقش مهمی در افزایش تولید ندارد. توجه کنیم که حتی با ایجاد شغل احتمالاً در کوتاهمدت بیکاری هم بیشتر میشود، چون تقاضا برای شغل افزایش پیدا میکند و نیروهای جدیدی وارد بازار میشوند. بنابراین مهمترین شاخصِ نیروی کار، ابتدا تولید شغل سپس نرخ فعالیت و در مرحله سوم نرخ بیکاری است. برای درک بهتر از این عامل، رشد تعداد مشاغل در چند دهه گذشته را مرور میکنیم.
https://telegra.ph/ارزیابی-کلی-از-عملکرد-دولت-۲-08-27