absurdmindsmedia | Unsorted

Telegram-канал absurdmindsmedia - Absurd Mind's Media

34542

من از سرنوشت انسان چه می دانم؟ در مورد کلم بیشتر می توانم برایتان حرف بزنم! بکت سردبیر: محسن الوان ساز @absurdcall

Subscribe to a channel

Absurd Mind's Media

#بیکلام
@Arhythmia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

Gary Moore
۴ آوریل ۱۹۵۲ _ ۶ فوریه ۲۰۱۱

گری مور سال ١٩۵۲ در ایرلندشمالی به دنیا آمد. نوای بلوز گیتار این پسر به زودی دریچه‌ای نو بر جهان موسیقی گشود.
گری ۸ ساله بود که دست به گیتار برد و چند سال بعد صدای الویس او را به جهان راک دعوت کرد.
گری اما از دروازه جیمی هندریکس وارد دنیای سرشار بلوز شد، از اینجا بود که قصه گیتار و گری کوک شد. دیری نگذشت که گری به عنوان یک نابغه جوان شناخته شد و در همین روزگار بود که پیتر گیرین بنیانگذر و گیتاریست گروه فلیتوود مک با دیدن گیتار زدن گری جوان حمایت بی دریغیش را شامل حال او کرد.

گری مور یک سال بعد از منتشر کردن اولین آلبومش به گروه تین لیزی و بعد گروه "کلوسئوم ٢" و بعد اندرو لوید وبر پیوست اما این همکاری ها دوامی نداشتند و روحیه بلوز او فعالیت تک نفره را در گوشش زمزمه می‌کرد.

گری مور چیره دست که آهنگهای بیکلام آلبوم هایش گواهی بر این ادعاست در کنار فعالیت سولو با هنرمندان بزرگ هم همکاری می‌کرد. ٢٠ آلبوم استودیویی از این صدای دلنشین و گیتار دلنواز برای ما یادگار مانده است.
ششم فوریه ٢٠١١ حمله‌ی قلبی او را برای همیشه خاموش کرد!

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

زیرنویس فارسی
@absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

کارگاه نویسندگی(آنلاین)
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»

پاییز ١۴٠٢

در دو سطح برگزار می‌شود

ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته‌» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرین‌های کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه‌ کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.

ترم ٢:
این ترم مناسب کسانی‌است که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)

طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفته‌ای ١جلسه

برای ثبت‌نام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتس‌اپ ‌پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال می‌شود)

٠٩٩٢‌٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi

جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد

ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی این‌هاست:


شنبه و یکشنبه و دوشنبه

15-17
16-18
20-22

شروع از هفته اول آذر

http://Telegram.me/masoudriyahii

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

#دانلود_فیلم
#Salò, or the 120 Days of Sodom 1975
#پیر_پائولو_پازولینی
امتیاز مجله ابزورد ۹


سالو یکی از منزجر کننده ترین فیلمهای تاریخ سینماست . آنقدر حال به هم زن و کثیف و هولناک که ترجیح میدهیم پس از دیدنش یک کمدی دسته چندم و درپیت تماشا کنیم

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

در ۳۱ اکتبر سال ۲۰۱۱ «لولو» آلبوم مشترک «لو رید» و «متالیکا» منتشر شد. بدیهی است که اثر خلق شده توسط یک هنرمند ماجراجو و گروهی همیشه متفاوت، از سوی طرفداران نوستالژی طلب و چشم به گذشته دوخته (مخصوصاً طرفداران متالیکا) مردود خواهد بود و غیر قابل هضم.
اکنون با گذشت چند سال از انتشار آلبوم مذکور و بازنگری و تعمق بیشتر در آن، می توان به این نکته پی‌برد که قضاوت‌های پیشین درباره‌ی لولو غالبا بدون در نظر داشتن سابقه‌ی هنری لو رید و نقش وی در آلبوم، و بر مبنای دو فاکتور «قیاس» با آثار پیشین گروه متالیکا و «میزان فروش» آن در بازار موسیقی صورت گرفته و عملا جنبه‌ی هنری آلبوم به عنوان یک اثر واحد مورد بررسی چندانی قرار نگرفته است.
آلبوم پیش رو اثریست تجربی با بن مایه‌ای الهام گرفته شده از دو نمایشنامه‌ «Erdgeist » و « Pandora's Box» نوشته‌ی «فرانک ویدیکند» نمایشنامه نویس آلمانی. لولو از لحاظ فرم و محتوی در جایگاه یک کانسپت آلبوم قرار دارد، با این تفاوت از مابقی این دست آلبوم‌ها که در آن، هم در فرم موسیقی و هم در بیان محتوا، نوآوری‌هایی منحصر بفرد به چشم می‌خورد. موسیقی در اکثر آلبوم های این‌چنین، با ساختاری چند لایه و چند رنگ در سازبندی و با اتکا بر چرخه‌های آکورد قابل هضم برای مخاطب و اساسا به عنوان بک‌گراندی کاملا پذیرای کلام ساخته می‌شود. علاوه بر این، کارکرد کلام در چنین آثاری به گونه‌ای است که جنبه‌ی داستانی محتوای آلبوم به خوبی حفظ و به مخاطب منتقل گردد. به عنوان مثال می‌توان به آثار برجسته‌ای همچون آلبوم The Final Cut اثر گروه «پینک فلوید» در لایه‌ی موسیقی و آلبوم The Crimson Idol اثر گروه «وسپ» در لایه‌ی کلام اشاره کرد که هر کدام در نوع خود سنجه و متر محسوب می‌شوند.
لو رید که خود را پیرو Andy Warhol چهره‌ی نامی جریان «پاپ آرت» می‌داند، هنرمندی بی‌پرواست و پیش از لولو نیز دست به ماجراجویی‌های جسورانه‌ای زده است، بطور مثال می‌توان به آلبوم Metal Machine Music اشاره کرد که به کلی نویز (سروصدا) است. او پیش از این به سراغ ادبیات نیز رفته بود و در این مورد می‌توان آلبوم Raven را نام برد که بر گرفته از داستان‌های کوتاه Edgar Allan Poe است. لو رید با گروه ولوت آندرگرند برای بسیاری از موزیسین‌های پس از خودش تبدیل به اسطوره‌ای دست نیافتنی شده
در نحوه‌ی بیان محتوای آلبوم لولو، این نکته قابل تامل است که لو رید به هیچ وجه به روند داستانی نمایشنامه‌های نام برده وفادار نمی‌ماند. او زیست خود از مفاهیم برجسته‌ی آن ها را به زنجیره‌ی کلام در می‌آورد و با خواندن هر دو نمایشنامه می‌توان به این نکته پی‌برد که به جز یکی از شخصیت‌ها در قطعه‌Pumping Blood جک شخصیتی که در پایان نمایشنامه دوم ظاهر می‌شود) خبری از هیچ شخصیت دیگری نیست و چیزی شبیه به یک برداشت شخصی از نمایشنامه‌ها در کار است که با توانمندی لو رید به زیبایی بیان شده.
از سوی دیگر، لولو اثریست که به ذات قابل قیاس با هیچ یک از آثار دیگر گروه متالیکا نیست. تجربه ایست شجاعانه و یک «نه» بزرگ به روندی تجاری که بطور روتین از گروهی مثل متالیکا توقع می‌رود.
ما در این آلبوم شاهد فضاسازی‌هایی با سازبندی یک گاراژ بند هستیم (آنچه که از سازبندی گروه متالیکا بطور متدوال یاد می‌شود). سرعت و ریف جای تعلیق‌های متداول و توالی آکوردهای متعارف در کانسپت آلبوم‌ها را گرفته و در پس صدای خواننده سرکشانه پیش می‌روند. فضاسازی با اتکا بر ریف پیش‌تر از این نیز توسط گروه‌هایی همچون «اسلیر» بطور مثال در قطعه Hell Awaits) انجام شده بود، اما در آلبوم لولو این روند با تاکید بسیار توسط گروه متالیکا استفاده شده و نمود پیدا کرده است.
نحوه‌ی ضبط و اجرا آلبوم لولو به گونه‌ای است که بکر بودن ایده‌ی اصلی حفظ شده و ملموس بماند؛ نه اصراری بر ژوست و کوآنتایز خواندن است و نه ارنجمنت قطعات استاندارد پیش می‌رود.
لولو پلی منحصر بفرد است، میان موسیقی و ادبیات. لولو نه تکراریست و نه تجاری. هنر است برای هنر. این همان تفاوت چشم نواز لو رید و متالیکا با هنرمندان معاصرشان است. آن‌ها خطر کرده‌اند، از مرزهای خیالی گذشته‌اند و راه‌هایی تازه را کشف و خلق کرده‌اند و این راه‌ها را به دیگران نیز نشان داده‌اند.

نویسنده: #عبدی_اوحدی

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

ترانۀ شگفت انگیز زمان از گروه پینک فلوید

خوانش و ترجمه: #مانی_مظاهری

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

به بهانه‌ی ۲۳ ساله شدن آلبوم اول لینکین پارک

۲۴ام اکتبر سال ۲۰۰۰ ، در چنین روزی هایبرد تئوری یا نظریه دو رگه ، اولین آلبوم #لینکین_پارک منتشر شد
نظریه دورگه، از اسم قبلی گروه گرفته شده که به دوئت خوانی با آوازهای متفاوت اشاره می‌کنه ، که توی ترانه پیش رو مشهوده ؛ رپ خوانی #مایک_شینودا در کنار فریادهای تکرار نشدنی #چستر_بنینگتون فقید.

هایبرد تئوری ، پرفروشترین آلبوم سال ۲۰۰۱ شد.

ترانه محبوب شما از این آلبوم کدومه؟

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

#دنیای_قشنگ_نو ترانه ای از گروه استیکس اقتباسی از رمانی با همین عنوان اثر #آلدوس_هاکسلی

در این کتاب که از آینده بشر می‌گوید موضوع اصلی، کنترل جامعه با استفاده از تکنولوژی توسط قدرت هاست.

امروز #تامی_شا ، رهبر گروه #استیکس هفتاد ساله شد!

شما هم اگر ترانه‌ای می‌شناسید که از آثار ادبی اقتباس شده باشند، اینجا کامنت کنید

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

این ترانه درباره دور شدن و گذشتن از مکان‌ها یا آدمهاییه که یه روزی مث یه مأمن بودن.

تک آهنگ جدید #سوئن که برای ساخت اون اولین باره از صدای یه خواننده مهمان استفاده می‌کنن و الیسا این هنرمند با صدای گرمش این اثر رو سرشار از احساس کرده.

پیام ترانه اینه که آیا به اندازه کافی اراده داری که از رابطه ای بیرون بری که یه زمانی سرشار از هارمونی بوده ولی الان فقط فالش می‌زنه و لب رو روی لب های کسی که دیگه مرده نذاری و دست از تلاش برای احیای اون برداری؟

#زیرنویس_فارسی

ترجمه: #مانی_مظاهری

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

"Wherever I May Roam"

و جاده عروس من می شود
از همه چیز دل می برم به جز غرور
بدان می آویزم
و مرا خشنود می کند
می بخشد آنچه را که می خواهم
با غباری در گلو می خواهم آگاه شوم
تو در این بازی برده ای می مانی
ولگرد ، آواره
خانه به دوش ، سرگردان
هرچه می خواهید بنامیدم
ولی من هرچه بخواهم وقت تلف می کنم
هر چه بخواهم می گویم
هرجا بخواهم پرسه می زنم
هرکجا سربگذارم آنجا خانه است
و زمین تخت پادشاهیم
به گمنامی خو کرده ام
به زیر ستارگان آواره ای که با آن ها بزرگ شده ام
با خویشتنم اما تنها نیستم
از کسی چیزی نمی خواهم
کوله بارم را بسته ام
هر چه سبکتر باشم کامرواتر
به دور از تمامی این جاده های غم انگیز پادشاهی می کنم
ولگرد ، آواره
خانه به دوش ، سرگردان
هرچه می خواهید بنامیدم
ولی من هرچه بخواهم وقت تلف می کنم
هر چه بخواهم می گویم
هرجا بخواهم پرسه می زنم



برگردان
#محسن_الوان_ساز



به ابزورد بپیوندید

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

کتاب صوتی دنیای عمودی من
نویسنده: یرزی کوکوچوکا
مترجم: رامین شجاعی
گوینده: فاطمه قاسمی

یرزی کوکوچوکا نویسنده کتاب خود یک کوهنورد زبدهٔ لهستانیست که تصمیم می‌گیرد برای اولین بار در تاریخ کوهنوردی، صعودهاي خود را بدون کپسول اکسیژن و شرپا ادامه دهد. او فاتح چهارده قلهٔ بلند جهان است. یرزی خاطرات صعود خود را با زبانی ساده و شیرین در ۱۵ فصل شرح داده است.

آنچه در صعود این ۱۴ قله بر یرزی و همراهانش گذشته به صورت یک زندگی‌نامه درآمده است که بعد از مرگ نابهنگام یرزی توسط "ویلیچکی" دوست و همنوردش چاپ و نشر می‌شود.

این کتاب در قدردانی و ستايش از افتخارآفرین ایرانی، کوهنورد بزرگ، "عظیم قیچی‌ساز"؛ فاتح چهارده قلهٔ بلند جهان صوتی شده است. امید که کاستی های شنیداری و اشتباهات گوینده نادیده گرفته شود.

کانال ابزورد شما را به شنیدن این کتاب خواندنی و جذاب که سراسر چالش انسان با طبیعت، معجزه، شکست و پیروزی و در نهايت شگفتی قدرت انسان‌ها در به دست آوردن اهداف افسانه‌ای ذهنشان است دعوت و همراهی می‌کند.

/channel/absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

«سفت مثل پاره آجر» ترانه پیش رو از آلبومی با همین عنوان و اصطلاحی ست به معنی : «خنگ، کودن ، کندذهن» و داستان جرارد بوسکات را روایت می‌کند، شخصیتِ زاییده ذهن #ایان_اندرسون ، رهبر گروه #جترو_تال که معمولا طرفداران گروه خیال می‌کنند یک شخصیت حقیقی ست.

جرارد، پسر بچه فوق العاده باهوش که تصمیم می‌گیرد علایق خود به دنیای هنر را رها کرده و راه پدر را دنبال کند، او نظامی می‌شود.

_
برایم واقعاً مهم نیست اگر این حرف ها را به سختی تحمل می کنید

کلامم چون نجواست، اما سنگینی گوش هایتان چو نعره ای گوشخراش
شاید قادر باشم حواستان را برانگیزم، لیکن نمیتوانم به اندیشیدن وادارتان کنم
نطفه تان، به هرزآب رفته، و عشقتان به چاه فاضلاب
این است که در هر میدانی بدون مکثی می تازید
و به هر رفتار حیوانیِ دور از اندیشه دست می زنید
و عاقل ترینتان هم نمی دانند که
مثل آجر، سخت احمق بودن، چه حسی دارد

و همه ارزش های قلعه- ماسه ای هایتان
با یک موجِ جزرو مد، ویران شد و رفت، آن همه هیاهوی مبتذل
ارزش های اخلاقی هرهری، مانندِ امواجی پیاپی، هر یک دیگری را محو می کنند
طوریکه هرموج جدید، مسلکی من درآوردی جدید را به خوردِ عوام می دهد.
اما آن نیز مانند کفشی بظاهر نو، از پاشنه فرسوده خواهد گشت
و مانند رنگ برنزه پوستی زیبا، به سرعت رنگ خواهد باخت
و عاقل ترینتان هم نمی دانند که مثل آجر، سخت احمق بودن، چه حسی دارد

و اما عشقی که در وجودم است چه دور از من می نماید
من همان کابوسم که امروز به سراغم آمد، و تو
سر تکان میدهی
و می گویی: شرم آور است

مرا برای نظاره به آن سالها و روزهای جوانی و کودکیم به گذشته میبری
پرده ای سیاه را حجاب می کنی و تمام حقیقت را در پس آن پنهان
این سالهای طولانی را به آرامی از نظرم بگذران، بگذار تا خود نغمه شان را سر دهند


ترجمه : #هومن_پورزکی

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

"In the Year 2525"
«سالِ ٢۵٢۵»

برگردان: #مانی_مظاهری
@Mazaheri_Mani


سال ٢۵٢۵
اگه هنوز مردی زنده باشه
اگه هنوز زنی مونده باشه
شاید بفهمن

سال٣۵٣۵
نیازی به راستگویی نیست و اصلا لازم نیست دروغ بگی
هرچی که توی فکرته، انجام می‌دی و می‌گی
توی قرصیه که می‌خوری

سال ۴۵۴۵
به دندون هات نیازی نداری, نیازی به چشمات نداری
هیچی پیدا نمی‌کنی بجویی
هیشکی تو رو نگاه نمی‌کنه

سال ۵۵۵۵
دستات آویزون و شل
پاهات کاری برای انجام ندارن
کاراتو یه سری ماشین آلات انجام می‌دن


If man is still alive
If woman can survive
They may find-

In the year 3535
Ain't gonna need to tell the truth, tell no lies
Everything you think, do, and say
Is in the pill you took today

In the year 4545
Ain't gonna need your teeth, won't need your eyes
You won't find a thing to chew
Nobody's gonna look at you

In the year 5555
Your arms are hanging limp at your side
You legs got nothing to do
Some machine's doing that for you

سال ۶۵۶۵
نیاز به هیچ شوهری نداری، نیاز به هیچ زنی نداری
پسرت رو خودت انتخاب می‌کنی، دخترتم همینطور
از تهِ لولهٔ بلند آزمایشگاهی

سال ٧۵١٠
اگه خدا اومدنی بود، باید تا اون موقع می‌اومد
شاید اون دور و برش رو نگاه کنه و بگه:
«به گمونم دیگه وقت روز حسابه»

سال ٨۵١٠
خدایِ قادر سرش رو تکون می‌ده
شاید بگه: «از اینجایی که بشر بهش رسیده راضی ام»
یا نابودش می‌کنه و از نو شروع می‌کنه

سال ٩۵٩۵
یه کم تعجب می‌کنم اگه بشر هنوز زنده باشه
این آدم هر چیزی که این زمین کهن می‌تونه ببخشه رو گرفته
و هیچی رو پس نمی‌ده

In the year 6565
Ain't gonna need no husband, won't need no wife
You'll pick your sons, pick your daughte

rs too
From the bottom of a long glass tube
Whoa-oh-oh

In the year 7510
If God's a-coming, he ought to make it by then
Maybe he'll look around himself and say
“Guess it's time for the judgement day!”

In the year 8510
God is gonna shake his mighty head
He'll either say, “I'm pleased, where man has been”
Or tear it down and start again
Whoa-oh-oh

In the year 9595
I'm kinda wondering, if man is gonna be alive
He's taken everything this old Earth can give
And he ain't put back nothing
Whoa-oh-oh

حالا ده هزار سال گذشته
بشر میلیونها بار اشک ریخت
واسه چیزی که هیچوقت نفهمید
و حالا حکمرانی انسان‌ها سراومده
در این شب بی‌پایان اما، ستاره‌ها از دوردستها چشمک می‌زنن
انگار همین دیروز بود

سال ٢۵٢۵
اگه هنوز مردی زنده باشه
اگه هنوز زنی مونده باشه
شاید بفهمن

سال٣۵٣۵
نیازی به راستگویی نیست و اصلا لازم نیست دروغ بگی...

Now it's been ten thousand years
Man has cried a billion tears
For what he never knew
Now man's reign is through
But through the eternal night
The twinkling of starlight
So very far away
Maybe it's only yesterday

In the year 2525
If man is still alive
If woman can survive
They may find

In the year 3535
Ain't gonna need to tell the truth, tell no lies…

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

در باب خودکشی
#محسن_الوان_ساز

در مورد خودکشی دیدگاه‌های مثبت و منفی فراوانی وجود دارد. روانشناسان به طور خلاصه خودکشی را راه‌حلی قطعی برای مشکلی موقت می‌دانند و استدلال می‌کنند انتخابی که به حذف انتخاب‌های آینده منتهی شود، نمی‌تواند به عنوان گزینه‌ای مناسب در تصمیم‌گیری مورد استفاده قرار گیرد. دیدگاه‌های مثبت از جانب فیلسوفانی نظیر نیچه، شوپنهاور، راسل، فرانکفورتی‌ها و حتی روانشناسانی نظیر لایتمن، مینگر، داگلاس و ..‌. خودکشی را نوعی دیدگاه ارزشی به مسئله هستی تلقی می‌کنند. البته تا قبل از نظریه‌پردازی ایشان در برخی جوامع نظیر ژاپن مرگ انسان در شرافت و شجاعت به مثابه بزرگترین افتخار زندگی هر شخص محسوب می‌شد. آئین هاراکیری همراه با هایکوی مرگ و موسیقیِ پایان، فرصتی برای اثبات شرافت فردی بود. خودسوزیِ راهبان بودایی در اعتراض به جنایات نگودین دیم در ویتنام نیز تا امروز به دیده تحسین نگریسته می‌شود.
در نیمه دوم قرن بیستم جامعه‌شناسان نیز به تحلیل خودکشی به عنوان یک پدیده اجتماعی ورود نمودند. آن‌ها استدلال نمودند تحلیل‌های فلاسفه و روان‌شناسان فاقد بررسی رانه‌های اجتماعی در میل به خودکشی است.
دورکیم هاراکیری، آئین ساتی در بیوه‌زنان هندی و  خودکشی سالخوردگان در قبایل آفریقایی را به کنترل‌گری و تحمیل ارزش از سوی اجتماع تعبیر می‌کند. البته جامعه‌شناسان دیگری نظیر داگلاس با نقد دورکیم چنین می‌گویند که خودکشی‌های آنومالیک یک رهیافت فردی به یک پدیده اجتماعی هستند وی با برشمردن آزادی فرد بر بدن و محترم دانستن حق انتخاب افراد برای پایان به رنج، خودکشی را یک پایان انتخابی می‌داند.
دانامردیت لیزاردی با بررسی تاثیر عوامل نورولوژیک و زیست‌شناسی بر خودکشی در انسان و سایر حیوانات (خودکشی در حداقل دویست گونه جانوری پدیده‌ای رایج است.) فرضیه داشتن ذهن بیمار در افرادی که خودکشی می‌کنند را رد می‌کند و می‌گوید: انگیزه اولین محرک برای تداوم هستی است و پایان دادن به رنج، انتخابی هوشمندانه و یک مکانیسم طبیعی برای حفظ امنیت در جانداران است.
با این تحلیل، در مواجهه با کسی که حوصله‌اش به ادامه فیلم قد نمی‌دهد، چه راهکاری باید اتخاذ نماییم؟ آیا مرگی قطعی و ناشی از انتخاب با یک مرگ تدریجی نامعلوم ارزشی یکسان دارد؟ کامو این سوال را مطرح می‌کند: آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ او زندگی را تهی از معنا می‌داند و چنین می‌گوید: علم، فلسفه، جامعه یا مذهب نمی تواند معنایی برای زندگی خلق کند که مسئله پوچی را از بین ببرد. آن‌کس که زندگی را تهی از معنا می‌یابد، خوشبخت خواهد زیست.
شما در این‌ باره چگونه فکر می‌کنید؟
@Absurdmindsmedia

محسن الوان‌ساز در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/CqvR3F3Lsmy/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

#بیکلام
@Arhythmia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

ما در ابزورد تبلیغ و تبادل نداریم ، اگر فعاليت کانال را مفید می‌بینید آن‌را به دوستان‌تان معرفی کنید

سپاس

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

فیلم
@absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

سالو را پیر پائولو پازولینی در سال ۱۹۷۱ کارگردانی کرده است . فیلمی جنجال برانگیز که حاشیه های فراوانی را به دنبال خود داشت . از ممنوع شدن اکرانش در بسیاری از کشورها گرفته تا کشته شدن کارگردانش در مدت کوتاهی پس از ساخت فیلم ، بخشی از این حواشی بود .
سالو در نگاهی سطحی صرفا یک اثر حال به هم زن و منزجر کننده است . فیلمیست که کثافت و درد و رنج از سر و رویش می بارد . اما اگر کمی موشکافانه تر به آن نگاه کنیم و پیشینه کارگردانش را مورد بررسی قرار دهیم در میابیم که هدف از ساخت سالو چیزی بیش از اینها بوده . مضامینی که شاید مطرح کردنش برای جامعه آن سالها بسیار زود بوده ولی پازولینی یا چندان به این مسئله اهمیت نمی داده و یا از زمان خودش جلوتر بوده است . البته مطرح شدنش را نمیتوان زود دانست ، بلکه بی پردگی و صراحت کارگردان در نحوه روایت ماجرا به منظور القای اندیشه مورد نظرش به تماشاچی باعث چنین برداشتی میشود و شاید همین مسئله سبب شد که Salo امضای حکم مرگ پازولینی به دست خودش باشد .
پازولینی در Salo خوی حیوانی بشر را برای رسیدن به اوج لذت به تصویر میکشد . بشری غرق شده در مدرنیته که دیگر هیچ چیزی نمیتواند به لذت بخشیدن به زندگی به ظاهر باشکوه ولی سرشار از پوچی او کمک کند . در نتیجه او به توحش روی می آورد . عقب گردی بسوی وحشیگری مطلق برای رسیدن به اوج لذت و آرامش با استفاده از روشهایی کثیف و هولناک که البته امروزه در گوشه و کنار جهان نیز طرفدارانی دارد . کسانی که ظاهرشان شاید در جامعه آراسته باشد و انسانهای موجهی در بین مردمشان باشند ، اما در خلوت آنقدر کثیفند که حتی فکر کردن به اینکه چه کارهایی ممکن است از این جماعت سر بزند ما را آزرده خاطر می سازد چه برسد به اینکه بخواهیم با کیفیت HD شاهد اعمالشان باشیم !!! پازولینی دقیقا همینجا وارد عمل میشود . او پرده ها را بر میدارد و همه چیز را با جزئیات چندش آور و رقت انگیزش به ما نشان میدهد . او برای بیان مفاهیم مد نظرش فیلمش را به چهار بخش تقسیم میکند :

۱- پیش از دوزخ
۲- محفل فساد
۳- محفل کثافت
۴- محفل خون
سالو «انسان» را در بحرانی ترین موقعیت خود، وقتی ماهیتِ خویش را دچار دگرگونی می بیند، به نمایش می گذارد.وقتی «انسان» تبدیل به «ابزار» می شود و تمام شاخصه های معرفی خود را از دست می دهد.اما راهِ پازولینی برای رسیدن به چنین برداشتی هیچ با فرمول های رایج و تهوع آور سینمای متعارف نمی خواند.گرچه اگر روراست باشیم سینما هیچ گاه نتوانسته دست و پای خود را از قیود بی معنا و متعصبانه ای که برایش تراشیده اند رها کند و به این موضوع بسیار مهم بشر بپردازد، و از این نظر سینما همواره بایست مدیون و ممنون پازولینی بزرگ باشد که با گذشتن از جان خویشتن –مرگ وحشت بارش پس از ساخت سالو- به اوج ایجاد تضاد در معنای یک هنر بی پشتوانه –که اغلب از جنبه ی سرگرمی آورش مورد توجه بوده- دست پیدا می کند.و نشان می دهد که مرتد ترین انسان این سیاره متعهدترین ایشان است. راهِ پازولینی چیزی شبیه راهی ست که او به عنوان یک شاعر و در اشعارش برای «بیان» به کار می برد.



فیلم با موسیقی مفرح پیشنهادی «انیو موریکونه» و قاب سبز و ساده یی از مناظر چشم نواز شمال ایتالیا آغاز می شود.چهار تن از سران نازی (یک رئیس‌جمهور، یک اسقف، یک دادستان و یک دوک) در اٌطاقی سندی را امضا می کنند، و طبعا با این سیر منطقی ما انتظار تماشای یکسری درگیری ها و آزارهای معمول حکومت های مستبد را داریم، که بارها در فیلم های بی خاصیتی که به شکلی خنده دار به جنگ دوم می پردازند دیده ایم.اما «داستان» مثل یک «خوره» این توهمات را پس می زند و دنیایی را رو به ما قرار می دهد که هر لحظه تحمل آن سخت تر می شود.
پازولینی آینده ی انسان را در سایه ی تهدیدآمیز و سرکوب گر تفکری می بیند که فرای بورژوازی و سادیسم و فاشیسم دارای ایدئولوژی ترسناکی ست که نیروهای بالقوه ی نگرش های پیشین را می گیرد و در آمیزه ای خطرناک صاحب تفکر را به حیوانی تمام عیار با ظاهر آراسته ی انسان متمدن تبدیل می کند.طوری که نمی شود این تفکر و صاحب اش را در یک جمع بازشناخت.
پازولینی مرزهای استعاره ی زمانه اش را در هم می شکند و هشدار می دهد از جهان بی معنای تهی از هر نوع بینش ثابت و متعهدانه که به یک لغزش ساده می توان در دام آن گرفتار شد.

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

پیر پائولو پازولینی

کارگردان ، نویسنده ، شاعر و روشنفکر ایتالیایی
دوم نوامبر سال ۱۹۷۵ در سن ۵۳ سالگی به قتل رسید

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

نگاهی به آلبوم «Lulu» اثر مشترک لو رید و متالیکا دوازده سال پس از تولید و ناکامی‌اش در بازار

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

بخش کوچکی از زندگی #پیکاسو ، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های قرن بیستم به همراه معرفی سه تا از آثار معروف این هنرمند به بهانه‌ی زادروز او

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

@absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

🔰 #شماره_یکم فصل‌‌نامه#گفت
منتشر شد.
فصل‌نامه
#گفت |تابستان| سال ۱۴۰۲

📌 شامل بخش‌های:

▪️#داستان‌کوتاه
◽#ترجمه
▪️#نقدادبی
◽#گفت‌وگو
▪️#مقاله
◽#متون‌کهن
▪️#هنرهای‌دراماتیک
◽#معرفی‌کتاب

⬅️ کانال تلگرام فصل‌نامه گفت:
@faslnameh_goft

⬅️ نشانی وبلاگ فصل‌نامه گفت:
[دانلود بدون فیلترشکن]
https://faslnamehgoft.blogsky.com

⬅️ برگه اینستاگرام فصل‌نامه گفت:
www.instagram.com/faslnameh.goft

📬نشانی ایمیل:
faslnameh.goft@gmail.com


📌 "گفت" فصل‌نامه ادبیات روایی
زیر نظر شورای برنامه‌ریزی

✔️ دانلود کنید👇

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

آلبوم سیاه متالیکا ٣٢ ساله شد!

دوازدهم آگوست سال ١٩٩١ در چنین روزی
متالیکا پنجمین آلبومش که هم‌نام گروهشون بود و به «آلبوم سیاه» هم معروفه رو منتشر کرد.

کدوم ترانهٔ این آلبوم رو بیشتر از بقیه گوش کردید؟

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

@Absurdmindsmedia

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

ایان اندرسون هفتاد و شش ساله شد!

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

دوازدهم جولای سال ۱۹۶۹، در چنین روزی:

یک هفته قبل از اینکه اولین انسان به روی ماه قدم بذاره، ترانۀ «در سال ۲۵۲۵» از گروه «زگر اند ایوانس»، به صدر بیلبورد ترانه‌های برتر صعود کرد.

این اثرِ علمی-تخیلی با فضایی تیره و تار از دستاوردهای علمی و مسیر جدید زندگی بشر می‌گه و این گونه رفته رفته خودش رو به سمت انقراض سوق می‌ده.

Читать полностью…

Absurd Mind's Media

Aspiration"

«تنفس»

جاناتان پالت _ مارتینا هالاس
#محسن_الوان_ساز

Days entangled in a web of constant promises
You struggle to keep up, frustrations rise to the top
They tell you you're dispensable, a slave in their machine

روزها تنیده در وعده‌های همیشگی
در استواریِ راهِ خویش می‌کوشی
ناامیدی‌ها به اوج می‌رسند
به تو می‌گویند که بی‌مصرفی، برده‌ای در دستگاهشان هستی

Yet you try, you fail, endless carousel of dreams
Your soaring needs trigger their fragility
But a second-hand life is not what's meant to be

تقلا می‌کنی، شکست می‌خوری، چرخه بی‌پایان رویاها
خواسته‌هایِ بی‌امانت، آن‌ها را فرو می‌شکند
اما این زندگیِ پیزوری در شأنِ تو نیست

Aspire to fly
No matter how high, the candle still burns
You're indestructible, incredible
So break this crystal ceiling and rise above

رویایِ پرواز را جان بده
هر چند دست‌نیافتنی، امید چون شمع همچنان شعله می‌کشد
تو نابود‌نشدنی، شگفت‌انگیزی
این گنبدِ مینا را بشکن و برخیز

Time devours all your pride, and all that's left behind
We're all but cosmic dust, swallowed by the sun

زمان غرور و هر آن‌چه در پس وانهاده‌ایم، در خود هضم می‌کند
ما ذره‌ای ناچیز چون غبار کهکشانیم که خورشید می‌بلعد

Their unrelenting creed feeds your humility
Still, you must try, must fail, until you're closer to your dreams
They've trimmed your wings so you don't escape their plan
It's time to lose this guilt, so resist and revive

فروتنیِ شما آن‌ها را گستاخ‌تر می‌کند
هنوز باید بکوشید، باید شکست بخورید، تا زمانی که به رویاهایِ خویش دست یابید
پر و بالت را چیده‌اند تا از شرشان نگریزی
وقت آن است که شرم وانهی و رستاخیز کنی
ایستادگی کن

Aspire to fly
No matter how high, the candle still burns
You're indestructible, incredible
So break this crystal ceiling and rise above

رویایِ پرواز را جان بده
هر چند دست‌نیافتنی باشد، اما امید چون شمع شعله می‌کشد
تو نابود نشدنی، شگفت‌انگیزی
این گنبدِ مینا را بشکن و برخیز

Now is the time to lose this guilt
Resist, revive
You must carry on

شرمت را فرو گذار
ایستادگی کن، برخیز
ادامه بده

Shadows of doubts
Will cripple your trials
Slurs and contempt
Will not strike you down
In darkness and light
You must carry on
Reclaiming your destiny
No masters, no gods

سایه‌هایِ تردید
ناتوانت می‌کنند
توهین و تحقیر
سرکوبت نخواهند کرد
در ظلمات و نور
باید تاب بیاوری
سرنوشتت را پس بگیر
نه اربابی و نه خدایی

Aspire to fly
No matter how high, the candle still burns
You're indestructible, incredible
So break this crystal ceiling and rise above
Aspire to thrive
And shed this pain that weighs you down
Become invincible, impossible
Beyond the glass is where your heart belongs

رویایِ پرواز را جان ببخش
هر چند دست‌نیافتنی باشد، اما امید چون شمع شعله می‌کشد
تو نابود نشدنی، شگفت‌انگیزی
این گنبدِ مینا را بشکن و برخیز
رویایِ بالندگی را جان ببخش
و این دردِ جان‌کاه را رها کن
شکست‌ناپذیر و ناممکن شو
قلب تو در پسِ این شکستن‌هاست

مجله‌ فرهنگی ابزورد

Читать полностью…
Subscribe to a channel