من از سرنوشت انسان چه می دانم؟ در مورد کلم بیشتر می توانم برایتان حرف بزنم! بکت سردبیر: محسن الوان ساز @absurdcall
وقتی میخوای نماد یه نسل رو به نام خودت بزنی، اما تاریخ حواسش هست.
نهم ژوئن سال ۲۰۱۷، جین سیمنز، خواننده و بیسیست همیشه جنجالی گروه کیس، تصمیم گرفت نماد معروف Devil Horns رو، که بهنوعی دستخط تصویری موسیقی متال شده، ثبت حقوقی کنه. ادعاش ساده بود:
«من این علامت رو سال ۱۹۷۴ اختراع کردم.»
اما تاریخ موسیقی شوخی نداره.
واقعیت اینه که این علامت سالها پیش از اون روی کاور Yellow Submarine (۱۹۶۶) با دست جان لنون دیده شده بود. توی سال ۱۹۶۹، گروه Coven هم در آلبوم پرحاشیهشون از همین حرکت استفاده کرده بودن.
اما شاید مهمترین چهرهای که این ژست رو جهانی کرد، رانی جیمز دیو بود. اون در ۱۹۷۹ با پیوستن به Black Sabbath، این علامت رو از میراث خانوادگیش بیرون کشید؛ یه ورد قدیمی ایتالیایی برای دور کردن چشمزخم.
و از اون روز، این علامت، شد پرچم غیررسمی متالهدها، روستای دورافتادهای از احساسات تند و تاریک که زبان خودش رو پیدا کرده بود.
📍در نهایت، اداره ثبت اختراع ایالات متحده، این درخواست رو رد کرد.
#مانی_مظاهری
👇
تو اولین بار این علامت رو با کی دیدی؟
کدوم هنرمند برات تداعیکنندهی این حرکته؟
@Absurdmindsmedia
مرکز کنترل به مامور تام
مرکز کنترل به مامور تام
کپسول پروتئینتو بخور و کلاهتو بذار.
مرکز کنترل به مامور تام
(ده... نه... هشت... هفت... شش...)
شمارش معکوس شروع شده، موتور روشنه
(پنج... چهار... سه... دو...)
جریان اشتعال رو چک کن،
و امیدوارم خدا پشت و پناهت باشه
(یک... پرتاب)
اینجا مرکز کنترل به مامور تام
تو سربلندمون کردی!
و حالا روزنامهها میخوان بدونن برند لباست چیه
وقتشه از کپسول فضایی بیای بیرون... اگه دل و جرأتشو داری
اینجا مامور تام به مرکز کنترل
دارم از در رد میشم
و یه جور عجیبی تو فضا معلقم
امروز ستارهها خیلی فرق دارن...
چون اینجام،
توی یه قوطی فلزی،
بر فراز دنیــا
زمین، آبیه(غمزدهست)
و دست منم کوتاه!
با اینکه از صدهزار مایل رد شدم،
یه آرامش غریبی دارم
و فکر کنم سفینهم خودش میدونه کجا باید بره
به زنم بگین خیلی دوسش دارم... خودش میدونه
مرکز کنترل به مامور تام
ارتباط قطعه...یه مشکلی پیش اومده
صدامو داری، مامور تام؟
میشنوی؟
میشنوی؟....
من اینجام،
معلق دور این قوطی،
بالاتر از ماه
زمین، (غمزدهست)
و دست منم کوتاه!
ترجمه #مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
آیا موسیقی میتواند در سکوت بیپایان فضا طنین انداز شود؟
دوازدهم ماه مه سال ۲۰۱۳، کریس هدفیلد، فضانورد کانادایی، اولین اجرای ترانهای از دیوید بویی، «Space Oddity»، را از ایستگاه فضایی بینالمللی منتشر کرد. این نخستین بار بود که یک ترانه، در مدار زمین اجرا میشد، همزمان با چرخش زمین و شناور بودن اجسام.
در این قطعه، دیوید بویی با خلق شخصیت مأمور تام، تنهایی انسان معلق در فضا را به استعارهای از گمگشتگی در جهان معاصر تبدیل کرده است. مردی که از زمین جدا میشود، با جهان قطع ارتباط میکند و در دل سکوت کیهانی محو میشود.
هدفیلد، که خوب میدانست نمیخواهد در فضا گم شود، شعر را تغییر داد و با گیتاری که میان زمین و ماه میچرخید، جان تازهای به این اثر داد. بویی بعدها گفت که این اجرای هدفیلد شاید «تأثیرگذارترین نسخه» از این ترانه باشد.
«Space Oddity»
فقط یک آهنگ نیست؛ این سرود معلق بودن است، برای بریدن از زمین و گم شدن در مرز بین رویا و واقعیت. و حالا، در سالروز این اجرا، صدای دیوید بویی همچنان در میان کهکشانها طنینانداز است.
🖊 #مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
جایی میان کابوس و بیداری
اولین آلبوم انفرادی راجر واترز بیش از آنکه یک اثر موسیقایی باشد، سندیست از روانکاوی خالق «دیوار»، اثری که جسورانه به درون مینگرد، نه برای نمایش، بلکه برای مواجهه.
در «مزایا و معایب سفر بیمقصد»، با یک روایت خطی معمولی طرف نیستیم. اینجا، زمان نه در قالب دقیقه و ثانیه، بلکه در ابعاد روانیاش حرکت میکند. واترز با وسواسی مهندسیشده، تجربهای صوتی از یک کابوس ممتد خلق کرده؛ خوابی که از ساعت ۴:۳۰ صبح آغاز میشود و در ۵:۱۲ تمام که نه، بلکه رها میشود.
این بازهی زمانی، استعارهایست از فاصلهی میان فروپاشی و بیداری؛ جایی که آدمی میان فرار از خودش و مواجهه با خودش، آونگان است.
عنوان آلبوم، در ظاهر بازی زبانیایست، اما در لایهی زیرین، استعارهایست از دلدادن به بیجهتی، فرار، ریسکِ تن دادن به ناشناختهها؛ همان کاری که شخصیت اصلی در ذهنش انجام میدهد: سوار شدن بر کابوسها، پشت کردن به تعهد، و چشم دوختن به افقی که معلوم نیست نجات است یا سقوط. این مقصدهای ناشناخته همانقدر وسوسهبرانگیزند که ویرانگر.
نقش اریک کلپتن در این آلبوم چیزی فراتر از نوازندگیست. صدای گیتارش نه تزئین اثر، که ترجمان خفگیها، ندامتها و عطشهای فروخوردهی شخصیت اصلیست. این شخصیت، نه قهرمان است و نه ضدقهرمان؛ بلکه انسانیست آشنا، آینهای برای خود ما، در لحظههایی که از همهچیز گریختهایم، و چیزی جز تنهاییِ اگزستانسیالیستی باقی نمانده.
واترز در این اثر، تجربهای را صورتبندی میکند که انگار سالها پیش در ذهنش شکل گرفته و تنها در نبود پینک فلوید بود که توانست آن را از ناخودآگاه بیرون بکشد. شباهتهای فرمی با «دیوار» و «بُرش نهایی»، انکارناپذیرند، اما اینجا خشم کمتر اجتماعیست و بیشتر درونی. اگر دیوار بیرونی بود، اینجا ما در راهروهای روان قدم میزنیم.
داستان آلبوم، یک خط باریک میان وفاداری و خیانت، اشتیاق و فرار، واقعیت و خیال میکشد. مسافر داستان نه به دنبال مقصد، بلکه در جستوجوی معناست. معنا هم، مثل مه صبحگاهی، مدام از چنگش میگریزد.
واترز در این آلبوم، به شکل عریانتری با خودش حرف میزند. و این، در زمانهای که موسیقی روزبهروز از مخاطب میخواهد مصرفکننده باشد، نه همسفر، جسورانهترین کاریست که یک هنرمند میتواند انجام دهد.
این آلبوم نه یک شاهکار عامپسند است، نه حتی محبوبترین اثر طرفداران واترز. اما برای آنها که از او فقط صدای اعتراض نمیخواهند، بلکه تمنای فهم خود را جستوجو میکنند، یکی از صادقانهترین آثار زندگیاش است.
🖊 #مانی_مظاهری | تحلیل قطعات آلبوم در پیج اینستاگرام
https://www.instagram.com/salbutamoll_
@Absurdmindsmedia
«شکاف»
میدونم که تکهها با هم چفت میشدن،
چون با چشمهام دیدم که چطور فرو ریختن
کپکزده، دودآلود، با تفاوتهای اساسی
نیتهای پاکی که کنار هم قرار گرفتن،
میتونستن روح دو عاشق رو به حرکت بندازن،
اما در حین حرکت، داشتن فرو میپاشیدن؛
داشتن ارتباط رو به آزمون میکشیدن
نوری که یه روز آتیشمون رو روشن کرده بود،
حالا بین ما یه حفرهس.پ
یه شکاف سوخته که نمیذاره
به هیچ پایانی برسیم
زبان رو قاصر کرده،
ارتباط رو فلج
میدونم که تکهها با هم جور بودن،
چون دیدم که چطور یکییکی فرو ریختن
نه تقصیری بود، نه مقصری،
ولی این به این معنی نیست که
نخوام انگشت اتهام رو به سمتش بگیرم
و معبدی رو که با هم ساختیم
تماشا کنم که فرو میریزه
شاید، فقط شاید،
برای اینکه از دل ویرانی،
راهی برای بازسازی پیدا بشه
شعری که از برخوردها درمیاد،
از این دور باطل،
ارزش زخمهاش رو داره
میشه زیبایی رو
از دل همین ناهماهنگی کشف کرد
یه وقتی تکهها دقیق کنار هم مینشستن،
ولی دیدم که چطور از هم پاشیدن؛
کپک زدن، سوختن،
زیر دست حرصمون خفه شدن
اونقدری حساب کردهم که بدونم
این حدسهای مدام،
بیشتر از چیزی که فکر میکردیم مخربان
ما محکوم به فروپاشیایم،
اگه رشد نکنیم،
اگه دوباره ارتباطمون رو نسازیم
سکوت سرد،
تمایل داره
هر ذرهٔ شفقتی رو
بین آدمایی که فقط
اسمشون عاشق بود،
بپوسونه.
میدونم که تکهها با هم جور بودن
میدونم که تکهها با هم جور بودن
میدونم که تکهها با هم جور بودن...
ترجمه: #مانی_مظاهری
@Arhythmia
شکافی که میان ماست | تحلیل موزیکویدئوی «شکاف» از «تول»
🖊 #مانی_مظاهری
جدایی همیشه با رفتن آغاز نمیشود؛
گاهی درست لحظهای آغاز میشود که گمان میکنی یکی شدهاید.
«شکاف» نه فقط روایت گسست دو انسان است، بلکه شکافیست درون معنا، زبان، و فهم. اثری چندلایه، که از زیستشناسی تا الهیات، از روانکاوی تا فلسفهی ارتباط، در آن تنیده شده.
موزیک ویدئوی اثر، به کارگردانی آدام جونز، جهانی بیچهره خلق میکند:
موجوداتی میان انسان و خیال، بیزبان اما واگویهگر، بدنهایی تبدیل به فریاد، که در لابهلای نور سرد و بافتهای عصبیِ بیرونزده، واژگان گمشدهی یک رابطه را جستوجو میکنند.
آنچه از دور، رقص بهنظر میرسد، درواقع تشنجیست از درون؛ تلاش اندامی برای بازسازی پیوندی که از دست رفته، تماسی که هیچگاه کامل نمیشود، نگاهی که هرگز به دوربین نمیافتد و حفرهای که بزرگتر و عمیقتر میشود.
همهچیز با بیسلاین ترکخوردهی جاستین چنسلور آغاز میشود: ضربهای ناگهانی، بدون پیشدرآمد!
آغاز شکاف است، بیهیچ هشدار.
دنی کری، با ضرباهنگهایی مهندسیشده، تکراری وسواسگونه میسازد، و مینارد، وکال را چون زخم، از تاریکیِ درون بیرون میکشد.
همهچیز بهجای حرکت رو به جلو، در خودش چرخ میخورد، در خود فرو میریزد.
ترانه دربارهی ازهمپاشیدن رابطهایست که زمانی معنا داشت.
اما شاعر، برخلاف بسیاری، کسی را مقصر نمیداند:
نه تقصیری بود، نه مقصری
روزنامه نیویورک تایمز، او را برجسته ترین متفکر زنده جهان نامیده است. نظرات او در علم زبان شناسی، انقلابی بر پا کرد و عنوان پدر زبانشناسی نوین را برایش به همراه داشته است.
در کنار مطالعات دانشگاهی، چامسکی به انتقادهای تندش از سیاست خارجی دولت آمریکا شهرت دارد. سخنرانی های پیوسته او درباره وقایع جاری جهان معمولا با ازدحام هزاران دانشجوی طرفدارش همراه می شود.
نوآم چامسکی از سال ۱۹۵۵ در موسسه فن آوری ماساچوست (آم آی تی) به تدریس و پژوهش مشغول بوده و هم اکنون هم به عنوان استاد بازنشسته در این دانشگاه معتبر دنیا فعالیت می کند.
از او بیش از ۱۰۰ کتاب به چاپ رسیده و بیش از ۴۰ دانشگاه معتبر دنیا به او دکترای افتخاری داده اند.
نظریاتش در زمینه چگونگی یادگیری زبان در کودکان، علاوه بر زبان شناسی بر علومی چون روانشناسی، ریاضیات و حتی علوم کامپیوتر تاثیر گذاشته است.
گزیده ای از اندیشه های چامسکی:
🔴 در صحنه جهانی ما بسرعت بسمت پرتگاه می رویم و تنها می توانیم در آن سقوط کنیم. این مسیر به شدت شانس ما برای ادامه حیات را کاهش می دهد. در واقع دو پرتگاه وجود دارد یکی فاجعه زیست محیطی که قریب الوقوع است و ما زمان زیادی برای مقابله با آن نداریم و در حال حاضر در حال حرکت در مسیر اشتباهی هستیم. پرتگاه دیگر نیز هفتاد سال آینده و تهدید جنگ هسته ای است. این تهدید همواره رو به افزایش است. اگر به پرونده این موضوع نگاه کنید. باید بگویم واقعا معجزه است که تاکنون جان سالم بدر برده ایم.
🔴 ما نباید به دنبال قهرمانان بگردیم. باید به دنبال ایده های خوب باشیم.
🔴 دیگر وقت آن نیست بدانیم چه کسی جهان را آفریده است. باید دید چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند!
🔴 اگر ما به آزادی بیان کسانی که از آنها خوشمان نمی آید اعتقاد نداشته باشیم. پس اصلا به آزادی بیان اعتقاد نداریم.
🔴 اگر موضوعی را مدام برای شما تکرار کردند بدانید که به احتمال زیاد یک دروغ است.
در زادروز #نوآم_چامسکی، اندیشمندی که درخت زبانشناسی را با ریشههای فلسفه پیوند زد، بیایید با چشمانی بازتر به دنیای اطرافمان بنگریم. او از ما دعوت میکند تا از محدودیتهای خود فراتر رویم و به حقیقت و آگاهی متعهد باشیم. 🌟
@Absurdmindsmedia
در دنیای تخیل و واقعیت، انیمیشن "Destino" به عنوان پلی پرحکمت، عبور از مرزهای خواب و بیداری را به نمایش میگذارد. این اثر، آینهای از عشق و غم است که به شکلی هنری و با روح سالوادور دالی تصویر شده است. دالی، با ریشهگزینی افکار سوررئالیستیاش، عواطف عمیق انسانی را در جملات بصری پیچیدهای گنجانده است.
اگر به جای موزیک اصلی متن این اثر، آهنگ «زمان» از گروه #پینک_فلوید را اضافه کنیم، عمق مفهومی آن به طرز شگفتانگیزی افزایش مییابد. آهنگ، ابهام زمان و تعلل را به چالش میکشد و هر ثانیه از زندگی را به یک تصویر خیرهکننده تبدیل میکند. «زمان» نگاه ناپایدار ما را به عمر و هستی به چالش میکشد و یادآوری میکند که زندگی، همانقدر که زیباست، گذرا و ناپایدار نیز هست.
در «سرنوشت» ، تداخل عشق و سرنوشت نمایان است؛ داستانی بنیادی که تلاش بشری برای دسترسی به زیباییها و معانی عمیقتر را نشان میدهد. ایدههای دالی، در عین حال پر از راز و معماست، همچون خود زندگی. این انیمیشن نه تنها یک هنر بصری، بلکه یک کلام جاودانه در زبان تصویر و موسیقی است که جوهر وجودی بشر را به نمایش میگذارد.
به مناسبت تولد والت دیزنی، خالق جهانی خیال، این اثر را ارج مینهیم. «سرنوشت» و «زمان» به ما میآموزند که هر لحظه از زندگی حامل پیامهای پنهانی است و در جستجوی معانی، گرچه ممکن است دچار توفانها شویم اما زیبایی و عشق در نهایت ما را به مقصد میرساند.
#مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
#تابلو_برتر 🎨
#رنه_ماگریت، معمار خیال و نبوغ بصری، دنیایی شگفتانگیز خلق کرد. با نگاهی نو به عادیترین امور، او ما را به مسیری دعوت کرد که هر تصویر، اسراری نهفته در دل خود دارد.
در آثارش، اشیاء روزمره با واژههای جدیدی سخن میگویند و معانی پنهان در پس سادگی پدیدار میشوند. او چالشگر واقعیت است و به ما میآموزد که در دل هر تصویر، جهانی از تفکر و تعمق نهفته است.در پست پیش رو، تحلیل پنج اثر معروف این هنرمند را بشنوید.
تحلیل و دکلمه: #مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
Album: Bridge Over Troubled Water
Year Released:1969
Genre: Folk Rock
Songwriter: Paul Simon
@Absurdmindsmedia
نوشتار زنانه، قلمروزدایی و بازتوزیع امر محسوس
#پژمان_برخورداری
کتاب شعر «این پنجره به کل جهان مشکوک است» اثر زینب اطهری نمونههایی از گسست از جهان سرد و یخ زدهی سلسله مراتب ساز، «معقول» و نمادین فالوس محور پیش میگذارد. جهان مردانه ای که با برساختن دوگانههایی همانند درد/ لذت زندگی /مرگ، زیبایی /زشتی و ... متافیزیکی مبتنی بر ارجحیت یک وجه تقابل بر وجهی دیگر بر میسازد. اما این جهان نوشتاری به شکل عام در ادبیات و به شکل خاص در کتاب شعر مورد بررسی چگونه جهانی است و چه رانهای آن را به پیش میراند؟
متن پیش رو به میانجی مفاهیم انتقادی چون «امر نشانه ای»، «قلمروزدایی» و «بازتوزیع امر محسوس» به شکل موجزی به بررسی این کتاب میپردازد.
@Absurdmindsmedia
این آهنگ به بیتوجهی و بیاحساسی انسانها در مقابل مسائل اجتماعی و سیاسی اشاره دارد. باب گلداف با گفتن داستانهایی در مورد بحرانها و مشکلات انسانی، همگان را به تفکر و عمل تشویق میکند. هدف آن جلب توجه به شرایط انسانی و هشدار به مخاطبان نسبت به عدم واکنش به مشکلات جهانی است.
@Absurdmindsmedia
🎙️ #تام_جونز ،
مردی که اگرچه نامش با زرقوبرق و شهرت گره خورده، اما رگ و ریشهاش از خاک خاموش ترانههای تلخ و جسور دههی شصت میلادی تغذیه میکند.امروز، زادروز اوست.
در «Delilah»، او ما را به خانهای میبرد که در آن، عشق به خیانت بدل میشود، خنده به فاجعه، و عاشقِ دلباخته به مردی که چاقو در دست، از آستانهی عقل عبور میکند. ترانهای که اگر امروز نوشته میشد، شاید ممنوع، شاید مسکوت، شاید محکوم میشد.
اما اینجا ما از داستانی میگوییم که در لفافهی موسیقی روایت شد.
نه برای توجیه خشونت، بلکه برای اعتراف به آن چیزی که در پیچوتاب عشق و جنون، ممکن است درون هر انسانی بخزد.
دلیله، ترکیبیست از تراژدی و ترومپت؛ از معشوقهای که خندید، و مردی که دیگر هیچچیز برای از دست دادن نداشت.
@Absurdmindsmedia
روایت رویاهای شکسته،
در ویدئویی ششدقیقهای با صدای من جان گرفته؛
تحلیل نریشندار از آلبوم «مزایا و معایب سفر بیمقصد» حالوهوای نیمهشب، گامبهگام با رویا، تا مرز بیداری و جنون.
برای تماشای این نسخه تصویری، به کانال آریتمی سر بزنید.
@Arhythmia
تحلیل آلبوم «مزایا و معایب سفر بیمقصد»
بهبهانهی سالروز انتشار | راجر واترز، جایی میان کابوس و بیداری
@Absurdmindsmedia
🎞 Music Video: Schism
🎧 Band: Tool
🎬 Director: Adam Jones
💽 Album: Lateralus
📅 Release Year: 2001
#موزیک_ویدئو
شکافهایی که از درون آغاز میشوند...
ویدئویی رازآلود و عمیق؛
جراحی سردی از فروپاشی ارتباط میان روح و تن.
@Absurdmindsmedia
#دانلود_مستند
Requiem for the American Dream 2015
#Peter_Hutchison ,#Kelly_Nyks
امتیاز مجله ابزورد 8
این مستند درباره پروفسور نوآم چامسکی، زبان شناس، فیلسوف، تاریخدان و متفکر آنارشیست آمریکایی است
@Absurdmindsmedia
انیمیشن شگفتانگیز «سرنوشت» اثر #والت_دیزنی با همکاری #سالوادور_دالی ، داستانی از عشق و سرنوشت را روایت میکند که پس از ۵٨ سال بلاتکلیفی، سرانجام در سال ٢٠٠٣ به جهان معرفی شد.
@Absurdmindsmedia
به یاد والت دیزنی، خالق دنیای خیال و شادی، که در ۵ دسامبر ۱۹۰۱، در چنین روزی به دنیا آمد
📸
#عکس_تاریخی
محمدرضا شاه پهلوی و ملکه فرح دیبا در سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳ شمسی) با والت دیزنی و همسرش در جریان بازدید از ایالات متحده ملاقات کردند. این ملاقات بخشی از سفرهای خارجی آنها بود که در آن تلاش میکردند روابط فرهنگی و اقتصادی بین ایران و آمریکا را تقویت کنند.
در این دیدار، شاه و فرح به تاریخ و فرهنگ غنی دیزنی که به عنوان بنیانگذار دیزنیلند شناخته میشد، علاقهمند بودند. آنها در مورد پروژههای فرهنگی و تفریحی گفتگو کردند و تأثیر دیزنیلند بر روی صنعت گردشگری و سرگرمی را مورد بررسی قرار دادند.
«بوکسور»
من یه پسر بی پولم فقط،
هرچند قصهام سر زبونها نیست
واسه یه مشت حرف مفت انرژیم رو هدر دادم
وعدههای این مدلی
همش دروغ و چرند، با این حال یه مرد چیزی رو که دلش میخواد میشنوه
و بقیه رو نشنیده میگیره
وقتی خونه و خونواده رو ول کردم، یه پسر بچه بیشتر نبودم
توی یه مشت غریبه
توی خلوتِ ایستگاه راهآهن،
ترس وجودم رو گرفته بود، قایم میشدم
یه سرپناه محقر میخواستم
همونجا که کارتن خوابا میرن
جایی که فقط اونها میشناسن
یه حقوق روزمزد و کارگری میخواستم
دنبال کار بودم
ولی هیچ پیشنهادی بهم نشد
به جز آغوش باز فاحشههای خیابان هفتم
راستشو بگم وقتایی که خیلی تنها بودم
اونجا خودمو یه ذره آروم میکردم
حالا سالها از کنارم میگذرن
یه نواخت تباه میشن
بزرگتر از اونیام که بودم
و کوچیکتر از اونی که خواهم بود
ولی این غیر طبیعی نیست
نه، چیز عجیبی نیست
بعد از کلی تغییر پشت سر هم
کم و بیش همونم
بعد از کلی تغییر
کم و بیش یه جورم
بعدش لباسهای زمستونیم رو آماده کردم
و آرزو کردم ای کاش رفته بودم
رفته بودم خونه
اونجایی که زمستونای نیویورک رُسمو نمیکشید، سوقم نمیداد
به سمت خونه
توی این معرکه یه مشتزن وایستاده؛ یه مبارز که راه نون و آبش همینه
و توی ذهنش هی یادآوری میکنه
اون دستکشهایی که اونو نقش زمین کرد
و میزد تا جایی که با خشم و خجالت فریاد میزنه:
«من از اینجا میرم، من از اینجا میرم»
ولی مبارز هنوز همون جاست...
برگردان: #مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
مبارزه با سرنوشت
آهنگ «بوکسور» اثر «سایمون و گارفانکل» ، نمادی از مبارزه و پایداری در برابر چالشهای زندگی است. در این اثر، زندگی به رینگ بوکس تشبیه میشود و ما، به عنوان بوکسرهایی در این میدان که با ضربات تند و ناگهانی سرنوشت روبهرو هستیم. شخصیت اصلی آهنگ، نه تنها یک مبارز، بلکه تجسمی از تمام انسانهایی ست که در پی شناختن خود و تحقق آرزوهایشان تلاش میکنند.
آغاز آهنگ با نوای آرام گیتار، حس تنهایی و اندوه را القا میکند و به تدریج با صدای دلنشین پل سایمون ترکیب میشود و به شنونده اجازه میدهد تا به دنیای درونی شخصیت نزدیکتر شود. در بخشهای پرشورتر آهنگ، سازها با انرژی بیشتری نواخته میشوند و این تضاد نشاندهندهی نبرد درونیای ست که شخصیت داستان با آن دست و پنجه نرم میکند. با گوش سپردن به این ملودی، تصویری از تنهایی و ناامیدی در ذهن شکل میگیرد. با هر ضربهای که بر او وارد میشود، تلاش میکند تا دوباره روی پای خود بایستد.
این مبارزه، در این شاهکار موسیقی نمایانگر ارادهای ست که در درون همه ما وجود دارد. زندگی، گاه با چالشهای سخت، همچون حریف قدرتمندی در میدان بوکس، به ما ضربه میزند. در رینگ زندگی نباید تسلیم شویم؛ حتی ناکاوت شدن پایان ماجرا نیست، بلکه فرصتی ست برای یادگیری و رشد. ما میتوانیم از هر باختی به عنوان درسی برای پیشرفت بهره بریم.
#مانی_مظاهری
@Absurdmindsmedia
چرا حرفی میزنیم که منظورمان نیست؟!
#محسن_الوان_ساز
از جمله تفاوتهای فرهنگی ما ایرانیان با سایر ملل، پیچیدگی زبانی و شاعرانگی کلام است. یعنی در پسِ واژگان زبان فارسی آنچه به زبان میآید با آنچه مقصود گوینده است زمین تا آسمان فاصله است. کمتر زبانی در دنیا از این فرهنگ استعاری - کنایی بهره میجوید. ریشه این تفاوت رفتاری - کلامی در کجاست؟
برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ مراجعه کنیم. ایرانیان در طول تاریخ تاجرپیشه و معاملهگر بودهاند در طول هزاران سال اینجا محل اتصال شرق و غرب بوده و کشاورزی و صنعت سهم اندکی در اقتصاد داشته است حتی طبقات اجتماعی در دوران ساسانی مشتمل بر چهار گروه روحانیان، ارتشتاران، دبیران و پیشهوران بوده است. حتی اختراع پول توسط ایرانیان گواه تسهیل مبادلات تجاری است. بنابراین اقتضای اقتصاد مبتنی بر مبادله، داشتن مهارت کلامی و قدرت چانهزنی است. در این بین ناگهان حوادثی نظیر حمله اسکندر، اعراب، مغولان، ترکها، افغانها و... رخ میدهد و ایرانیان برای هضم این خونخواران ناچارند همان استراتژیهای بازاریابی و مذاکره را به کار گیرند. يکی از دلایل اصلی عدم نابودی زبان فارسی در این تهاجمات همین ویژگی خاص زبان فارسی است که رازآلود و مبهم است. هیچ فرهنگ دیگری نظیر زبان فارسی غنی از شاعر و شعر نیست. ایرانی کلام روزمرهاش، اعتراضش، هنرش، اقتصادش و هر آن چه دارد شعر است. در زبان شاعرانه است که میتوانی نفرتت را پشت تملق پنهان و نثار فلان حاکم خونخوار کنی! درست همین نقطه است که تعارف و تفسیر وارد میشود. اگر از یک جنگجوی داعش بپرسید فلان آیه معنایش چیست به صراحت پاسخ میدهد یعنی کافران را بکشید و مالشان را غارت کنید در حالی که سنت ایرانی میگوید دست نگهدار باباجان باید ببینیم کافر یعنی چه؟ قتل چه کسی؟ و چه شرایطی؟ اصلا این آیه شان نزولش این نیست! ما که خدا نیستیم اصلا ما که باشیم که کلام خدا را معنا کنیم! حتی در نقطه معکوس زمانی که یک هنرنشناس به یک ایرانی میگوید مثلا این شعر حافظ کفرآمیز و اروتیک است میگوید: آقا این چه حرفیست؟ مگر نمیدانی منظور از گیسوان یار همان حبلالمتین الهی است؟!
ما ایرانیان حتی برای ایجاد تفاهم با افراد زباننفهم، برای ترک مخاصمه میگفتیم: عیسی به دین خود، موسی به دین خود! اگر نگاهی به جغرافیای ایران بیاندازید روستاهای سفلا و علیایی را میبینید که برای پرهیز از جنگ و آدمکشی به دو تکه تقسیم شدهاست و در سالیان دور این تقسیمبندی به منظور تفاوتهای دینی دو ناحیه صورت میپذیرفت.
ایرانی برای پرهیز از جنگ، کدورت و ایجاد بستری امن برای زندگی، به دامان زبان فارسی و ویژگیهای شاعرانهاش آویخته است. بدینترتیب منظور ما آن نیست که میگوئیم!
@Absurdmindsmedia
این آهنگ پیامی از امید و همبستگی جهانی را منتقل میکند. باب گلداف در این قطعه به ارتباط بین انسانها و اهمیت درک مشترک در دنیای پر از چالشهای اجتماعی و سیاسی پرداخته است. او به شنوندگان یادآوری میکند که همه ما در یک سفر مشترک به سوی انسانیت هستیم و باید به یکدیگر کمک کنیم.
@Absurdmindsmedia
این آهنگ درباره یک حادثه واقعی است که در آن یک دانشآموز به مدرسهای در کالیفرنیا حمله کرد و چند نفر را کشت. باب گلداف در این اثر به تأثیرات خشونت بر جامعه و بیحوصلگی نسبت به زندگی اشاره میکند. مضمون آهنگ به این سؤال میپردازد که چرا بسیاری از افراد از روز اول هفته متنفرند و این احساس را به خشونت و ناامیدی عمومی مرتبط میکند.
@Absurdmindsmedia