🕊 بهمنگان، پاسداشت جانوران سودمند
بخش دوم و پایانی
🕊🌱 جشن بهمنگان جشنی فراگیر در ایران باستان و جشنی در ستایش نیکاندیشی و پاسداری از جانوران بود. گویا آیینهای این جشن با گذشت هزارهها دستخوش دگرگونیهایی شد.
🕊🌱 پوشیدن جامهی سپید یکی از آیینهای کهن جشن بهمانگان بود. ایرانیان با این کار نمادین از هرگونه ناپاکی و آلودگی بیزاری میجستند. سپس به دیدار یکدیگر میرفتند و گلهای یاسمن سپید به یکدیگر پیشکش میکردند. در جشن بهمنگان نوشیدن شیر، نوشیدنیهای گیاهی و خوردن گیاهان نیک شمرده میشد. از آنجا که این روز، نماد نگهداری از جانوران بود، آیین نَبُر یا پرهیز از کشتن جانوران و خوردن گوشت یکی از آیینهای بهمنگان بود ولی به گمان این باور با گذر زمان دستخوش دگرگونیهایی شد. زیرا ابوریحان بیرونی نوشته است که به هنگام بهمنگان در خراسان مهمانی بزرگی میدهند و آشی به نام «دانگو» از هر دانه خوراکی، گوشت، تره و سبزی میپزند. در پختن این آش هر کس یا خانواده دانگ(سهم) داشت و برای فراهم کردن آن میکوشید. این کار نمادی از همکاری گروهی بود. شاید نام دانگو از همین آیین دانگی گرفته شده است. هرچند «دانکو» نیز به چم بنشن است که میتواند همان دانگو باشد.
🕊🌱 بیرونی نوشته است: ایرانیان در این روز گل بهمن زرد و سپید را با شیر میخوردند و باور داشتند که این کار فراموشی را از میان برده و به یادهورزی(تقویت حافظه) میانجامد. مردم پارس(شیراز کنونی) نیز از بُنشَن(حبوبات) و گوشت خوراک میپختند و با شیر میخوردند تا بر فراموشی چیره شوند.
در این آیینها ایرانیان پس از خوردن و آشامیدن از آفریدگار برای دادههایش سپاسگزاری میکردند.
🕊🌱 «اسدی توسی» در نیپیک «لغت فرس» نوشته است که ایرانیان باستان در جشن بهمنجنه خوراکی آمیخته از بهمن سپید، ماهی، ماست و تره میخوردند.
گیاهان بهمن سرخ، زرد و سپید گیاهانی همچون هویج بودند که آن را با شیر میآمیختند و خوراکی نیروبخش و گندزُدای(ضدعفونیکنندهی) تَن درست میکردند.
بر پایهی نوشتههای بیرونی چیدن گیاهان از کنار رودخانهها و جویها، روغن گرفتن از گیاهان، سوزاندن و دود کردن گیاهان گندزدا از دیگر آیینهای بهمنگان بود. او ریشهی این آیین را از جاماسب، وزیر گشتاسب میدانست ولی امروز نویسندگان در درستی آن شک دارند زیرا در زمان باستان این ماه بسیار سرد بود و گیاهی از زمین نمیرویید مگر در بخشهای خوش آبوهوا و کمابیش گرم!
🕊🌱 برهان: «گویند دراین روز سپند را با شیر باید خورد بجهت زیادتی حافظه و در بعضی از بلاد در این روز مهمانی کنند بطعامی که در آن جمیع حبوبات باشد.»
صحاحالفرس: «پادشاهان عجم این روز را بفال نیکو داشتندی و بهمن سرخ و زرد سر همه چیز بیفشاندندی.»
🌱🕊 @AdabSar
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
__________________
📚 برگرفته از:
۱- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
۲- یاسمن سپید، نماد جشن بهمنگان #شاهین_سپنتا
۳- اصل و نسب دینهای ایرانیان باستان #عبدالعظیم_رضایی
۴- گاتها #ابراهیم_پورداود
۵- فرهنگ ایران باستان #ابراهیم_پورداود
۶- جشنها و آیینهای شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
__________________
#جشن_های_ایرانی #بهمنگان #جشن_بهمنگان
فرتور(عکس):سنگنگارهای از جانوران در آیینهای ایران باستان
yon.ir/Adabsar01
🌱🕊 @AdabSar
بازتاب #جشن_بهمنگان در شماری از چامههای پارسی:
اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود
فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه
#منوچهری
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخندهی بهمنجنه و بهمنمه را
#فرخی
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران
منوچهری
رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه
ای درخت ملک، عزت بار و بیداری تنه
منوچهری
اندرآمد ز در حجرهی من صبحدمی
روز بهمنجنه یعنی دویم از بهمن ماه
#انوری
❄️ @AdabSar 🕊
🕊 بهمنگان، جشن خردورزی
بخش نخست
🕊🌱 بهمنگان از واژهی اوستایی «وهومنه» وهو(خوب)+منه(من، منش و اندیشه) ساخته شده است. وهومنه، وهومن، وهمن و سپس بهمن و بهمنش به چم بهترین اندیشه، اندیشهی نیک، منش نیک و من نیک و بهمنگان جشنی در ستایش درستکاری است. بهمن در آیینهای کهن ایران یکی از ویژگیهای ایزد یکتاست.
«فرهنگ مهر» در نیپیک(کتاب) «فلسفه زرتشت» نوشته است که شش فرشتهی اهورامزدا، هریک پاسدار زیستبوم(محیط زیست)، جانواران و آدمیان بودند که نخستین آنها فرشتهی وهومن یا بهمن پاسدار جانوران سودمند، تندرستی و نیکاندیشی در روی زمین بود. از اینرو ایرانیان در جشن بهمنگان بیش از هر جشن و آیین دیگری از کشتن و آسیب رساندن به جانوران پرهیز میکردند.
🕊🌱 بر پایهی باورهای کیش زرتشتی، زرتشت پیامبر ایرانی برای دریافت پیامهای اهورامزدا از فرشتهی وهومن یاری میگرفت. در «گاتها» آمده است که زرتشت به یاری او پیامبر شد. بر پایهی این باورها نیکوکاران در سرای وهومن یا بهشت جای دارند. در نسک(کتاب)های دینکرد و بندهش نوشته شده که وهومن نخستین آفریدهی خداست. از این رو نخستین روز هر ماه(اورمزد) نام پروردگار است و روز دوم ماه وهومن/بهمن نام دارد. ایشمَه یا خشم، آز و اَکوُمَن(اندیشهی بد و اهریمنی) دیوهایی هستند که امشاسپند بهمن با آنان میستیزد. او در جهان مینوی(معنوی) نماد منش نیک اهورامزدا و در جهان ماتکیک(مادی) پاسبان جانوران سودمند است ولی با آدمیان نیز سروکار دارد. چرا که اندیشهی نیک در هستی آدمی و کار او جایگاه بهسزایی دارد.
🕊🌱 «خروس» نشان ویژهی بهمنگان بود. ایرانیان باور داشتند كه از ميان جانوران خروس همانند سروش(از فرشتگان خدا) با بانگ هوشياری و بيداری خود نویدبخش روزی روشن با انديشهای روشن و سپيد است. همچنین رنگ سپید رنگ ویژه و گل یاسمن سپید گل ویژهی بهمن و جشن بهمنگان بود. جشن بهمنگان پیش از تازش مغولان در ایران فراگیر بود. در زمان صفویان برخی از آیینهای آن زنده شد.
🕊🌱 جشن بهمنگان یا جشن بهمنجنه در بهمنروز از بهمنماه برابر با دوم بهمن در ایران باستان برگزار میشد. بهمنگان در ایران نماد مردان نیکاندیش بود.
🌿 @AdabSar
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
__________________
📚 برگرفته از:
۱- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
۲- یاسمن سپید، نماد جشن بهمنگان #شاهین_سپنتا
۳- اصل و نسب دینهای ایرانیان باستان #عبدالعظیم_رضایی
۴- گاتها #ابراهیم_پورداود
۵- فرهنگ ایران باستان #ابراهیم_پورداود
۶- جشنها و آیینهای شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
__________________
#جشن_های_ایرانی #جشن_بهمنگان #بهمنگان
یاسمن سپید، نماد جشن بهمنگان
plink.ir/xDhei
🌿 @AdabSar
🖋📜 شوربختانه در گفتوگوی روزانه یا در #نامه_نگاری های دیوانی (اداری) برخی زبانزدها را با بهرهگیری از واژهی بیگانهی «حَسَب» بهکار میبریم که هم زبان ما را کممایه کرده و هم جایگزین پارسی شیواتر و زیباتری دارند:
#حَسَب = شَوَند، برابر، انگیزه، اندازه
#حسب_الاجازه = با پروانه
#حسب_الاشاره = برابر دستور
#حسب_الاضطرار = به ناچار، ناگزیر
#حسب_الاقتضا = به فراخور
#حسب_الالتماس = به خواهش
#حسب_الامر = به فرمان، به فرموده، به فرمایش، به دستور، برابر فرمایش، برابر فرموده، برابر دستور
#حسب_الامکان = تا جایی که شود
#حسب_الحال = چُنانکه باید
#حسب_الحکم = به فرمان
#حسب_الفرمایش (!) = (از ساختههای نادرست فارسیگویان)برابر فرموده، برابر فرمایش، برابر فرمان
#حسب_الفرموده (!) = (از ساختههای نادرست فارسیگویان)به فرموده، به فرمایش، به فرمان
#حسب_المعمول = به روایی
#حسب_الوظیفه = به خویشکار
@AdabSar
✍ نمونه:
📃 حَسَبُالامر امیر، شورشیان را زندانی کردند =
برابر فرمان سردار، شورشیان را زندانی کردند
📃 حَسَبُالاجازهی اوليای دولت، جمعی که تقريبا پنجهزار خانوار میشدند در سرخس منزل کردند =
با پروانهی کشورداران، گروهی که نزدیک به پنجهزار خانوار میشدند در سرخس خانه کردند
📃 بر حَسَبِ وظیفه وارد عرصه شدم =
به خویشکار پا به میدان گذاشتم
از روی بایستگی به میدان آمدم
✒️📜 @AdabSar
🌹 واژگان پارسی در زبان عربی
اسکاف = از پارسی اسکاف، کفشدوز
اَسکَدار = از پارسی اسگُدار، نامهبر
اُسکُرَّجهٔ = از پارسی سکرچه، آوند(ظرف) کوچک برای چاشنیها
اسلحه = از ریشه ی اوستایی سَلَهش، جنگافزار
اُسوه = از پهلوی اسا، الگو، نمونه
اَشائب = از پارسی آشوبها
اَشبانی = از پارسی شبانه، می خوری شبانه
اُشتربان = از پارسی شتربان
اشرار = از ریشهی پارسی شَر (بد)
اُشُق = از پارسی اُشَج، گیاهی زردرنگ که از آن ژَد (صمغ) دارویی میگیرند
اِشکاره = از پارسی شکاره، زمین کوچکی که برای کشت به دهگانان (دهقانان) واگذار میشود
🌹 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- الکلمات الفارسیه فیالمعاجم
۲- فرهنگ دانشگاهی عربی پارسی از المنجدالابجدی لویس معلوف
۳- واژهنامهی عمید
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🌹 @AdabSar
💫
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند
دردِ بیدرمانشان را درد درمان میکند
#مژگان_عباسلو
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#اخیرا = بهتازگی، تازنگ، واپسینگاه، در زمان بازپسین، در این نزدیکیها، در این روزها، چندی پیش، پس از همه، سپس
#ایضا = (Idem، لاتینی تازیشده)، هاس، اَیدی، بِنیز، نیز، و نیز، و نیز هم، اَندی، هم، باز هم، همچنین، گذشته از این
#باطنا = نهانی، درونی، در پنهانی، پنهانی، در بنیاد، در شکم
#بعضا = برخی، پارهای، تکوتوک، گاه، گاهی
#تادبا = از سر ادب
✍نمونه:
🔻آیا اخیرا سردرد شدیدی داشته اید؟ =
آیا بهتازگی سردرد سختی داشتهاید؟
آیا در این روزها سردرد سختی داشتهاید؟
🔺اخیرا کمی سردرد داشت =
چندی پیش کمی سردرد داشتم
🔻بسیاری از مشکلات را حل کردیم و اخیرا این مشکل هم حل شد =
بسیاری از گرهها را گشودیم و پس از همه این گرفتاری هم چاره شد
🔺ایضا میتوان از این تکنولوزی استفادههای دیگری هم کرد =
همچنین میتوان از این فناوری بهرههای دیگری هم برد
🔻در ظاهر دوستش بود و باطناً بقتل او مصمم =
آشکارا دوستش بود و در پنهانی به کشتناش استوار
🔺ظاهر خوبی داشت ولی باطنا عذابآور بود =
بیرون خوبی داشت ولی درونی رنجآور بود
🔻باربرهای بازار بعضا لیسانسهاند=
باربرهای بازار برخی کارشناساند
باربرهای بازار تکوتوک کارشناسی دارند
🔺بعضا دیده شده که بعضی از روی تفریح دست به سرقت میزنند =
گاهی دیده شده که برخی از روی سرخوشی دست به دزدی میزنند
🔻با وجود عدم اطمینان به انتخابش، تادبا بر نظر وی صحه گذاشتند =
با همهی نگرانی از گزینشاش، از روی ادب رایاش را پذیرفتند
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💫
شبت زِ بهر چه بر روز سایبان انداخت
که روزِ من به شبِ تیره در گمان انداخت
دو زلف پُر شِکنت گر نگه کنی دو شباند
که روزِ رویِ تو خود را در آن میان انداخت
هزار روز به شب کردم از غمت که رُخَت
بگفت سایه بر این ناتوان توان انداخت
#امامی_هروی
@AdabSar
@AdabSar
بانو اجازه هست غمم را رها کنم
دردِ تمامِ بیکسیات را دوا کنم
یک گریه بغض را بکشانم به دغدغه
یا با تمام خندهی تو جابهجا کنم
بانو اجازه هست دوباره سرودنت
دل دادن و دوباره کمی دل ربودنت
حالا که چشمهای درون شسته میشود
بانو دوباره چشم بدوزم به بودنت
بانو اجازه هست تو را نقش دل کنم
با تو تمام خاطرهها را خجل کنم
برخیزم و به سردیِ شبهای انتظار
بر شانهات تمام خودم را شنل کنم
بانو اجازه هست بخندم کنار تو
بانو بگو شکوفه کنم در بهار تو
بر روی ریل بودن تو شعر دل شوم
این ساک این بلیط و این هم قطارِ تو
#محسن_انشایی
@AdabSar
🌾 واژگان پارسی در زبان عربی
ازدخانه = از پارسی خانه
ازل = از پارسی اَسَر، آغاز، نخست
ازمِنه = از پارسی زمان، زمانها، روزگاران
اساتِذِه = از پارسی اُستاد
اساطین = از پارسی ستونها، عربی شدهی اُستوُانِهها
اَساوِر، اسوار = از پارسی اسب سوار
اِسبانَج = از پارسی اسپناج
اَسبَرَنج = از پارسی اسپرَنگ، مهرهی اسب در شَترنَگ
اِسپیداج = عربی شدهی سپیدآب
اِستاج = از پارسی ستاک، شاخه
اِستار = از پارسی چهار، چهارتایی
اِستتَبرَق = از پارسی استَبرَک درختان چوب پنبه در کنارهی دریای پارس
اَستَم = از پارسی ستم
استنِساخ = از ریشهی پارسی نُسک(نسخه)،نُسک بَرداری، رونویسی
🌾 @AdabSar
دنباله دارد
📜بازخنها:
۱- الکلمات الفارسیه فیالمعاجم
۲- فرهنگ دانشگاهی عربی پارسی از المنجدالابجدی لویس معلوف
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🌾 @AdabSar
💫
دلت چون رود پاک است و زلال اما به این پاکی
نباید خو کنم چون رودها یک جا نمیمانند
شبیه دانهی تسبیح زیبایی ولی افسوس
که در تسبیح هرگز دانهها تنها نمیمانند
#مصطفی_پاکدل
@AdabSar
@AdabSar
خستهام اما اهورا با من است
پاکی این قلب تنها با من است
گرچه محکومم به تنهایی ولی
سایهی آن عشق دانا با من است
سربهزیر و خسته و سردرگمم
موج ناآرام دریا با من است
نت به نت واژه به واژه خط به خط
عقدههای زشت و زیبا با من است
عاشق ایران و ایرانی منم
پند آن موبد دانا با من است
گر نباشی در میان ایرانِ من
درد بیپایان دنیا با من است
سراینده و فرستنده #سورنا_آرام
@AdabSar
🌳 واژههای پارسی در زبان عربی
اَذقان (تک: ذَنَق) = از پارسی زنَخ، زنخها
اَذناب (تک: ذَنَب) = از پارسی دُنب، دُنبها، پیروان
اَرائکِ (تک: اریکه) = از پارسی اورنگ،تختها، ریمها
اَران/آران = از پارسی اران، گاهوک، تخت مُرده
اُربیان، روبیان = از پارسی ملخ دریایی
اِرتِزاق = از ریشهی پارسی روزی، رزق یافتن
اَرجان = از پارسی اورجان، پستهی بیابانی
ارجَوان = از پارسی ارغوان
اَرز = از پارسی ارزن
اَرش = از پارسی ارز، ارج، بها
اَرندج = از پارسی ارنده، رنده
آزاذ = از پارسی آزاد
آزار = از پارسی آذار
🌳 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها(منابع):
۱- المنجد فیالغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فیالمعاجم
۳- معجم المعربات الفارسیه
۴- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🌳 @AdabSar
💫
چقدر ایستاده تا کوه شده است؟
چقدر گریسته تا دریا شده است؟
ایستادم
گریستم
«من» شدم!
#صابر_ساده
فرستنده #مهین_دری
@AdabSar
#فردوسی بزرگ، آن پهلوان نامهنگار مهرین بیهمتا، در #شاهنامه لَختهای یاد شده را در داستانهای سیاوش، پادشاهی گشتاسپ و جنگ بزرگ کیخسرو و افراسیاب آورده است.
#قاتل = کُشنده
اگر ویژه ابری شود در بار
کُشنده پدر چون بود دوستدار
#مقتول = کُشته
گرامی خرامید با خشم تیز
دل از کینهی کُشتگان پر ستیز
کشتگان: کشت + پسوند «گان» = مقتولها
کشتگاه: کشت + پسوند «گاه» = قتلگاه
چنين گفت پس با پشوتن كه خيز
برين كشتگان آب چندين مريز
پیشکش به جان باختگان راه میهن
✍ #بزرگمهر_صالحی
نگاره: نبرد رستم و سهراب
🎨 هنرمند: حمید رحمانیان
📒 @AdabSar
🕊 جشن بهمنگان، روز مردان نیکاندیش در ایران گرامی باد.
بهمنگان میتواند روزی نمادین در ستایش خردورزی و اندیشه، دوستی با زیستبوم و زندگی بر پایهی همیاری آدمیان باشد. باورها و آیینهای افسانهای و نمادین بهمنگان چشماندازی از زندگی در آشتی و زیستن جهانی آرام را به باورمندانش مینمایاند.
فرتور: نگارهی نمادین امشاسپند وهومَنَه(فرشتهی بهمن) نماد نیکی و نیکاندیشی و پاسدار جانوران.
🌿 @AdabSar 🕊
🌱🕊 @AdabSar
#جشن_بهمنگان
سراینده: #شاهین_سپنتا
به فرخندگی جشن بهمن رسید
به هر بوستان یاسمن نودمید
بُوَد تا در این جشن باشی به هوش
نیوشنده باشی پیام سروش
خروس سپید است پیک سروش
که هر بامدادان برآرد خروش
که یزدان به جاندار داده است جان
مبادا به جانش رسانی زیان
«چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد:
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگ دل
که خواهد که موری شود تنگدل»
مکن با سگ پیر آواره، جنگ
مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ
مکش بیش از اندازه از باره کار
مکن روز حیوان بیچاره تار
مزن لانهی مرغکان را به سنگ
مشو پشتوان خروسان به جنگ
مکن صید ماهی به وقت خوشی
مکن پیشهات کار ماهیکُشی
منه بار بر اسب بیمار و لنگ
مکش در پیاش چوب و الوار و سنگ
چنان بستهای تنگ راه نفس
که بلبل دهد جان به کنج قفس؟
چرا میکنی دشمنی با ددان؟
چرا میکنی کار نابخردان؟
ز نامهربانی بهرام گور
تهی شد همه دشت میهن ز گور
کنون پند گیر از سرانجام او
نشد جز دل خاک انجام او
گر ایرانستایی مزن تیر کین
به قرقاول و کبک ایرانزمین
تو بر شیر ایران ستم کردهای
دل مام میهن دُژَم کردهای
چو خالی شده بیشه از نرهشیر
شده این وطن مُلک کفتار پیر
بسی ببر کشتند پتیارگان
که ناهست شد ببر مازندران
نباشد جز این پند و پیغام دین
ز پیغام دین پند نیکو گزین
همه دام و دد را ز ریز و درشت
نباید شکار و نباید بکشت
همه جیرهخوارند از مور و شیر
بر این خوان گستردهی بینظیر
نخواهد چنین خوار و خرد و نزار
سرانجام مخلوق، پروردگار
نگهدار، گنجینهی زیست.بوم
گرانپایه سرمایهی مرز و بوم
مبادا ز کف مفت و آسان دهی
ز خودکرده نالان و پژمان شوی
حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد
که در زندگی، سبز اندیشه کرد!
🌱🕊 @AdabSar
🌵 واژگان پارسی در زبان عربی
اشکرا = اشکره از پارسی اشکار
اُشکُز = از پارسی اَدرَنگ، ادرنج، چرم سفید زین
اِشکست = از پارسی شکستن، پیشآمد ناگوار
اَشکَفته = از پارسی شکافته، دخمه
اِشکنّج = از پارسی اشکنک
اُشنان = از پارسی اشنان گیاهی که با آن رخت و دست میشویند
اِشناو = از پارسی شنا
اُشنه = از پارسی اشنه، از پیچکهای گیاهی
اَشِهّ = از پارسی آش
اِصالَت = از ریشه ی پارسی آسال، گوُهَر
اِصبَهبُد = از پارسی اسپَهبُد، سپِهبد
🌵 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- المنجد فیالغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات الفارسیه
3- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🌵 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#ادب = پارسی تازیشده، آزرم، هنر، فرهنگ، دانش، پرهیخت، آیین، اندازه نگاهداشتن، پالایش درون، زیرکی، هوشیاری
#ادباء = ادبمَندان
ادب کردن = فَرهنجیدن، فَراهِختن، فَرهیزش، فَرهیختن
#ادبی = از پارسی، ادبی، ادبیک، فرهنگی
#ادبیات = ادبسار، دانشهای ادبیک، خوبنوشتهها(خوب نیپک، پارسی پهلوی)، فن، فرهنگ، شیوه، سبک، رفتار، راه و روش
#ادبیات_فارسی = ادبسار پارسی
#ادیب = ادبوَر، ادبشناس، ادبمَند، ادبدان، اندازهدان، زباندان
#ادیبانه = ادبمَندانه
#تادب = ادبیافتن، فَرهیختن
#تادبا = از سر ادب
#تادیب = ادب آموختن، فَرهیختن، ادبکردن، گوشمال، گوشمالیدن، گوشمالیدادن
#تادیبی = گوشمالی، فَرهیختی
#مؤدب = باادب، بافرهنگ، فَرهیخته
🔴 به گواه بسیاری از دانشوران زبان پارسی، واژهی «ادب» پارسی است و تازیان آن را از زبان پارسی وام گرفتهاند.
چند نمونه:
۱. دهخدا:
ادب . [ اَ دَ ] (ع اِ) (معرب از فارسی) فرهنگ
۲. ابوالقاسم پرتو در واژهیاب:
ادب: پارسی تازی گشته
۳. فرهنگستان زبان پارسی در واژهنامهی پارسی سره:
ادب: ادب به چم دانش و فرهنگِ نوشتهشده، خود یک واژهی پارسی است که از پارسی به تازی رفته است. دبیر، دبیره، دبستان و دبیرستان هر یک از ادب برگرفته شدهاند.
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💫
گر غبارم دیدهی آیینهام منزل بُود
نیستم گَردی که از دامن بیفشانی مرا
در میان گلرخانم همچو شاخِ گل «رفیع»
خارم اما میکند صد گل نگهبانی مرا
#رفیع_مشهدی
@AdabSar
@AdabSar
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مهست این دل اشارت میکرد
که نه اندازهی توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو
#مولوی
@AdabSar
☔️🧣 جشن نیران
جشن شادی و ستایش باران
🌦 «جشن نیران» واپسین جشن از جشنهای پرشمار دیماه، در «انارام روز» یا سیام دی در ایران باستان برگزار میشد. جشن نیران یکی از دهها جشن شاد برای ستایش باران و نمادی از آفریدن و زندگی بخشیدن بود. شاید آیین آب پاشیدن از بازماندههای جشن نیران باشد. اگرچه این گمان دربارهی دیگر جشنهای آب هم گفته شده است.
🌨 ویژگی جشنهای دیماه این است که با افسانهها و رویدادهای ماندگار ایران باستان پیوند دارند.
دربارهی پیدایش جشن نیران گفته شده که در زمان «پیروز ساسانی» ایران را خشکسالی فراگرفت و همه چشمبهراه باران بودند تا اینکه در این روز در جایی بهنام «دهکام پیروز»(در استان پارس کنونی و یا ایلام)، چکههای باران بر زمین فروریختند، شاه به آرزویش رسید و مردم شادی و پایکوبی کردند. از اینرو جشن نیران جشنی برای یادآوری پایان یافتن تنگدستی و خشکسالی و آغاز رویش و فراوانی است. این افسانه را نیز برای دیگر جشنهای آب گفتهاند.
❄️ آب پاشیدن روی زمین و آتش افروختن از آیینهای این جشن و بسیاری دیگر جشنهای ایرانی بود.
☔️🧣 @AdabSar
__________________
🖋 برگرفته از:
۱- جشنها و آیینهای ایرانی #حسام_الدین_مهدوی
۲- گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
__________________
#جشن_های_ایرانی #جشن_نیران #دیگان
☔️🧣 @AdabSar
💫
چو من هلاک شوم از طبيب شهر بپرس
كه مرگ كشت مرا يا تو بیوفا کشتی
#محتشم_کاشانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#احتراما = ارجنمدانه، با بزرگداشت، باسِنایش، با گرامیداشت
#احتمالا = شاید، چهبسا، گمانم، انگارکه ، گمان میرود، اندیک، تواندبود، بُوَک، بودکه، گاسم، گاس که (بنگرید به: telegram.me/AdabSar/4552)
#احتیاطا = از روی دوراندیشی
#احیانا = شاید، گهگاه، گاهگاه، گاهگاهی، اگر
#اختصارا = بهکوتاهی، کوتهسخن
#اصلا = هرگز، هیچ، از هیچ، هیچگاه، از بیخ، از بن، از هیچباره، هیچ بُن، همیشه، همواره، هر آینه، از آغاز، از کنده
#اقلا = کمینه، کمترین، دستِ کم، کمیست (بنگرید به: telegram.me/AdabSar/1850)
#اکثرا = بیشتر، بیشینه، بیشین، بیشترین
#اولا = یکم، نخست، نخستین، پیش از همه (بنگرید به: telegram.me/AdabSar/3236)
✍ نمونه:
🔻احتراما به استحضار می رساند... =
ارجمندانه به آگاهی میرساند...
🔺حین مسافرت احتیاطا زنجیر چرخ همراه داشته باشید =
هنگام بومنوردی از روی دوراندیشی زنجیر چرخ همراه داشته باشید
🔻مقصر اصلی در تهدید و احیانا نابودی منابع آب کشور کیست؟ =
گنهکار مِهادین در هراساندن و شاید نابودی سرچشمههای آب کشور کیست؟
🔺اسم گروهشان را اختصارا "داعش" نامیده اند =
نام گروهشان را بهکوتاهی "داعش" نامیدهاند
🔻اصلاً نفس نمی کشد =
هیچ دَمِش ندارد
🔺اصلا خر ما از کره گی دُم نداشت =
از آغاز خر ما از کرهگی دُم نداشت
🔻اصلا تمام حرف هایش کذب بود =
از بیخ همهی سخنانش دروغ بود
🔺بهیچ چیز و بهیچ کس اصلاً مشغول نگردم =
به هیچچیز و به هیچکس هرگز سرگرم نگردم
🔻اصلاً از اول هم کارش اشتباه بود =
هرآینه از آغاز هم کارش نادرست بود
🔺اکثراً در نیمکرۀ جنوبی قرار دارند =
بیشتر در نیمپادَک نیمروزی هستند
🚩دنباله دارد
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
#استیضاح
پارسی: واپرسی، بازخواست، کاوش، گزارشخواهی
عربی: استیضاح
انگلیسی: Impeachment
✍ نمونه:
با به رای گذاشتن فراخوانی گواهان(احضار شاهدان)، گمان میرود که دونالد ترامپ در دادگاه برای واپُرسی گناهکار شناخته شود.
برای پیریزی واپرسی وزیران در مهستان ایران، غوغای سخنرانان کر کننده بود.
✍ #بزرگمهر_صالحی
👩🏻⚖ @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#آمرا = فرمانی، زورکی، دستوری
#ابتدائا = نخست، در آغاز، نخستین
#ابدا = هرگز، هَگـَرز، هیچگاه، بههیچروی، همیشه، برای همیشه، جاودانه، کـَنارجِه(پارسی پهلوی)
#ابداعا = نوآوری، نوپیدایی، مندرآوردی
#اتصالا = دمادم، پیوسته، پَیاپی
#اتفاقا = ناگهانی، ناگهان، بیگمان، یکباره، بهناگاه، باری، وانگهی، همگی، با هم، با همراهی هم
#اتهاما = دروغزنی، بدنامی، نارواگویی، بهدروغ، بهناروا
#اجبارا = بهناچار، از روی ناچاری، زورکی، ناگزیر، ناگزیری، بهستم، بهزور، فِرِچپانیک(پارسی پهلوی)
#اجماعا = گروهی
#اجمالا = بهکوتاهی، اندک، کوتاه، فشرده، بهفشردگی
#عامدا = دانسته، بهدلخواه، آگاهانه
✍ نمونه:
🔻هر مالکی که عامداً یا آمراً باغ خود را از بین ببرد مجرم است =
هر دارندهای که بهدلخواه یا دستوری باغ خود را از میان ببرد بزهکار است
🔺ابتدائا باید از همه ی شما تشکر کنم =
در آغاز باید از همهی شما سپاسگزاری کنم
🔻ورزش را ابدا از برنامه یومیه تان حذف نکنید =
ورزش را هرگز از برنامهی روزانهتان نزدایید
🔺آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی (ناصرخسرو) =
آز نگردد هرگز گرد آنک
در شکم مادر گردد بینیاز
🔻نه فقط فعلا، که ابدا دوستت خواهم داشت =
نهتنها اکنون، که همیشه دوستت خواهم داشت
🔺ابداعا به راه حل جدیدی رسید =
مندرآوردی به راهکار نویی رسید
نوآورانه به راهِ چارهی تازهای رسید
🔻در صحبت هایش اتصالا به این مساله اشاره می کند =
در سخنانش پیوسته این پرسمان را مینُمارد
🔺اتفاقاً من هم نظرم همین است
باری من هم نگرم همین است
🔻در خیابان بودم که اتفاقا رفیقم را دیدم =
در خیابان بودم که بهناگاه دوستم را دیدم
🔺همگی تصمیم گرفتیم که اتفاقا محل را ترک کنیم =
همگی بر آن شدیم که با هم از آنجا برویم
🔻اتفاقاً اینطور هم نبود که شما گفتید =
باری اینگونه هم نبود که شما گفتید
وانگهی اینگونه هم نبود که شما گفتید
🔺در پيامشان، اتهاماً از زبان مـن مطالبی را نقل قول کرده اند =
در پیامشان، با دروغزنی از زبان من سخنانی را بازگفتهاند
در پیامشان، بهدروغ از زبان من سخنانی را بازگفت کردهاند
🔻اجبارا انصراف داد =
ناگزیر کناره گرفت
بهناچار کنارهگیری کرد
🔺اجبارا با پسرعمویش ازدواج کرد =
بهزور با پسر اَپدَرش زناشویی کرد
زورکی زن اَپدَرزادهاش شد
🔻اجماعا به دیدن دوست مریضشان رفتند =
همگی به دیدن دوست بیمارشان رفتند
🔺دکترش، اجمالا وضعیت مریضی اش را شرح داد =
پزشکش، کوتاه چندوچون بیماریاش را گزارش داد
پزشگش، بهکوتاهی چگونگی بیماریاش را گزارش داد
🚩دنباله دارد...
#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💫
آمد به سر کوی تو مسکین درویش
با چشم پرآب و با دل پارهی ریش
بگذار که در پای تو اندازد سر
کو بی رخ خوب تو ندارد سر خویش
#فخرالدین_عراقی
@AdabSar
🌸🌺🌼
🌺🌼
🌼
چنین بود تا بود چرخِ روان
به اندیشه رنجه چه داری روان؟
چه گویی؟ چه جویی؟ چه شاید بُدَن؟
بر این داستانی نشاید زدن
روانت گر از آز فرتوت نیست
نِشیمِ تو جز تنگْتابوت نیست
#فردوسى
امید آن:«که از دادگَر یکخدای
خرِد بادِمان بهره و داد و رای»
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌺🌼
🌸🌺🌼
📜🖋 @AdabSar
راهنمای پارسینویسی در #نامه_نگاری سازمانی
حقالزحمه مشاورالیه = دستمزد نامبرده
متمنی است اینجانب را از اقدامات بعمل آمده مطلع سازید = خواهشمند است بنده را از کارهای انجام شده آگاه سازید
ضمن قبولی طاعات و عبادات = همراه با آرزوی پذیرش بندگیها و نیایشها
در خصوص مذاکرات فیمابین = دربارهی گفتگویی انجام شده در میان
اقدامات لازم را مبذول دارید = کارهای نیازین را انجام دهید، به سرانجام رسانید
بر اساس ضوابط و مقررات = بر پایهی شیوهها و آییننامهها
متعاقبا طی اعلامیهای اعلام خواهد شد = در پی یا پس از این با ازدنامهای به آگاهی خواهد رسید
ضمن تشکر از زحمات بیوقفه و صادقانهی جنابعالی = همراه سپاس از کوششهای پیوسته و بیدریغ و پاکدلانهی شما
لازم است که اقدام عاجل به عمل آید = بایسته است که هرچه زودتر انجام شود
لذا تقاضامند است = از این روی خواهشمند است
موافقت و تصویب شد = همآوایی/هماهنگی و پذیرش یافت
در اسرع وقت نسبت به تکمیل فرم ثبتنام اقدام به عمل آورید = هر چه زودتر/در زودترین هنگام پرسشنامهی نامنویسی را پر نمایید
فرمهای استخدامی به ضمیمه میباشد = پرسشنامههای کارگماری/کارگزاری به پیوست است
*درخور یادآوری است که واژهی «تاریخ» خود واژهای است پارسی
📝 برگرفته از برگهی یادداشتهای «ایراندوست»
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
📜🖋 @AdabSar