با نقطه نقطه
نقطهی خون
خون رهروان
خون هزار مهسا خون بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
درحال شکلگیری و گسترانگی
میگسترد به هر سو در بیکرانگی
این نقشه را شبانه به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهی شکفتگی و شادی وطن
این نقشهی رهایی و آزادی وطن…
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
اینروزها باریده غم بر جان شببوها
گلگون شده دشت و دمن با خون آهوها
کوچیده از تالاب عشق و برکهی دلها
تصنیف قوها و غزلهای پرستوها
یک روز بام زندگی جَلد کبوتر بود
حالا شده جای پَرِ خونینِ تیهوها
دیگر صدای رقص و آوازی نمیآید
حتی صدای سادهی ساز النگوها
دریا پر از ماهی آزاد است اما ما
در تُنگ هستیم و اسیر تور جاشوها
میپیچد آخر عطر و بوی صلح و آزادی
مانند بادی در میان موج گیسوها
#علی_اکبر_سلطانی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
ز جَنگِ سواری تو غمگین مشو
نگه کن بدین نامدارانِ نو
نگه کن بدین لشکرِ نامدار
جوانانِ شایستهی کارزار
ز بهرِ بَر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک خُرد و اَروَند خویش
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
#فردوسی
و در این هفته:
به پاداشِ تو نیستمان دسترس
زبانمان پر از آفرینست و بس
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
فرتور: #امیرمهدی_نجفلو
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
باز اینها بدند و آنها خوب
باز هم صحبت از بدِ آشوب
باز هم حق بهجانب سرکوب
کاش میشد به خود بیندیشید
سراینده: #محمدعلی_رضاپور
هنرمند: #سام_مشاور
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
چنین است رسم سرای فریب
گهی در فراز و گهی در نشیب
چنین بود تا بود گردانسپهر
گهی کین و زهرست و گه نوش و مهر
غم و کام دل بیگُمان بگذرد
زمانه دَمِ ما همیبشمرد
همان به که ما جام می بشکریم
بر این چرخ نامهربان ننگریم
#فردوسی
مهربانهمراهان،
بکوشید تا مهر و داد آورید
به شادی مرا نیز یاد آورید
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
🏕 واژگان پارسی در زبان عربی
اِنبیق = از پارسی انبیق، آوند چکانش، تقطیر(زهیدن)
اَنجبِار = از پارسی اَنگبار، از گیاهان دارویی
اَنجُدان = از پارسی اَنگُدان، از گیاهان دارویی
اَنجَر = از پارسی لنگر
اَندَبور = از پارسی مندبور، بیپول، بدسرشت
اَندِجان = از پارسی اَندِگان شهری در ترکستان که کوههای زر و سیم دارد
اَنَدَروُد، اندرودیه = از پارسی اندرود، گونهای از شلوارها
اَنزروت = از پارسی انزروت
انگم(صمغ) = پارسی سرخ زرد یا سپید
اُنگری = از پارسی سینی بزرگ مسی
🏕 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی - پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات الفارسیه
۳- زبانشناسی و کارنامهی زبان پارسی، بهروز تابش، چاپ آلمان
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🏕 @AdabSar
💫
نترس اهلی دنیا نشو به خاک نشستن
برای آنکه دلش رنگ آسمان شده ننگ است
همین نشانهی خوبیست از شکست نخوردن
همین که با تو زمانه هنوز بر سر جنگ است
#سجاد_رشیدی_پور
@AdabSar
🌼🌺🍀
🌺🍀
🍀
اگر نیستت چیز لَختی بوَرز
که بیچیزکس را ندارند ارز
مروت نیابد که را چیز نیست
همان چاره نزدِ کسش نیز نیست
چو خشنود باشی تنْآسان شوی
و گر آز ورزی هراسان شوی
نه کوشیدنی کو تن آرَد به رنج
روان را بپیچانی از آزِ گنج
ز کارِ زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابی به داد آفرین
#فردوسى
امید آنکه باشیم:
به داد و به آیین و مردانگی
به نیکی و پاکی و فرزانگی
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
@AdabSar
🍀
🌺🍀
🌼🌺🍀
🔥 آیا یادمان جشن سده از ویر(حافظه) ایرانیان پاک شده است؟!
#جشن_سده یکی از جشنهای ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمنماه برگزار میشود.
جشن سده در میان چلهی بزرگ و چلهی کوچک آرام گرفته است. چلهی بزرگ به ۴۰روز آغاز زمستان از شب چله تا دهم بهمن میگویند. چلهی کوچک نیز به بیست روز میان دهم تا پایان بهمنماه است.
اگر از مادربزرگها و پدربزرگها و هاتا(حتی) پدر و مادر خود بپرسیم، با ریزبینی یادآور دوران چلهی بزرگ و کوچک میشوند. نکتهی چشمگیر آن است که نام سده را فراموش کردهاند. چنین مینماید که سردترین روزهای سال یا «چارچار» که به ۴روز پیش و ۴روز پس از جشن سده (۶ تا ۱۴ بهمن) گفته میشد، هنوز در پندار ایرانیان کهنسال باز مانده است.
پس جشن سَده و به گمان رُتایش(کشفِ) آتش بهدستِ هوشنگِ پیشدادی، جشنی میان چلهی بزرگ و کوچک است. به گفتهای دیگر هرچند نام جشن سده دیر زمانی است که از اندیشهی همگان مگر زرتشتیها پاک شده است، ولی آیین آن هنوز زیر نامهای شب چله، چله بزرگ و کوچک، چارچار و… زنده است.
شاد زیوید
✍ #بزرگمهر_صالحی
فرتور(عکس):تندیس ننهسرما در شاندیز مشهد
🔥 @AdabSar
🔥 #جشن_سده در گوشههایی از چامه و ادب پارسی
🔥 فرخی:
شب سده ست یکی آتش بلندافروز
حق است مر سده را بر تو حق آن بگذار
🔥
از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه
سده فرخ روز دهم بهمن ماه
🔥 منوچهری:
این جشن فرخ سده را چون طلایگان
از پیش خویشتن بفرستاد کامگار
🔥
آمد ای سید احرار شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت بسیار بود
🔥
وینک بیامده ست به پنجاه روز پیش
جشن سده طلایه نوروز نوبهار
🔥 عنصری:
جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد همایون
🔥
سده جشن ملوک نامدار است
ز اَفریدون و از جم یادگار است
زمین امشب تو گویی کوه نور است
کزو نور تجلی آشکار است
که این روز است؛ شب خواندش نباید
وگر شب روز شد؛ خوش روزگار است
🔥 لامعی:
انجم بر آسمان چو به مجلس شب سده
با آتش و چراغ نشسته صد انجمن
🔥 خاقانی:
آن شب که شب سده بود در کویت
آتش دل من بادو چلیپا مویت
🔥
چون دیدمش که عید سده داشت چون مغان
آتش ز لاله برگ و چلیپا ز عنبرش
🔥 نظامی:
به نوروز جمشید و جشن سده
که نو گشتی آیین آتشکده!
🔥 @AdabSar
🔥 سده، جشنی که رخدادهای هزارهها گذر کرد
🔥 #جشن_سده پس از نوروز و مهرگان از جشنهای بزرگ و فراگیر ایران باستان بود ولی شوربختانه دربارهی چگونگی برگزاری آن پیش از اسلام بسیار کم میدانیم. آنچه میدانیم این است که در زمان اردشیر پاپکان ساسانی این جشن دوباره آیینمند و فراگیر شد. اگرچه پیداست که آتش افروختن، گرد هم آمدن، نیایش و شادی پایههای این آیین بودهاند.
🔥 دربارهی برگزاری جشن سده پس از اسلام، کسانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و دیگران از شیوهی جشن در زمان غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آلزیار و هتا(حتی) مغولان بسیار نوشتهاند و داستان مرگ مردآویز را گفتهاند.
بزرگترین جشن سده پس از اسلام به دستور مردآویز زیاری در اسپادانا (اصفهان) برگزار شد ولی پس از جشن پاداندیشان(مخالفان) او را کشتند.
🔥 @AdabSar
🔥 سده، امید دمیدن سپیده و پایان سرمای اهریمنی
🔥 برخی ایرانشناسان آیینها را در پیوند با شمارش روز و ماه و بخشبندی سال میدانند:
- این جشن ۱۰۰ روز پس از آغاز زمستان (آغاز آبان در ایران باستان که سوز سرما میآغازید) برگزار میشد. #جشن_سده پنجاه روز پیش از نوروز است که سرما به آرامی کاهش مییابد و اگر روز و شبهای مانده تا نوروز را جداگانه شمارش کنیم، ۱۰۰ شب و روز به فرا رسیدن نوروز میماند. پس واژهی «سده» برگرفته از «ست» پارسی پهلوی به چَم(معنی) شمارهی ۱۰۰ است.
- سده یا چلهی کوچک ۴۰ روز پس از زایش خورشید(فردای یلدا)، ۴۰روز مانده تا ۲۰ اسپند(اسفند) که جشن آغاز سرسبزی و گرماست و یا ۲۰ روز و ۲۰ شب مانده به آغاز اسپند است.
🔥 مهرداد بهار و غیاثآبادی میگویند که سده پیوندی با ست ۱۰۰ ندارد و «سَدَه» یا «سَذَه» در پارسی اوستایی به چم سپیدهدم است و جشن سده امیدی برای کاهش یافتن سرما است. بر این پایه، سَدَه، سَدَک یا سَذَک کنایه از آتش هستند.
ایرانیان ماههای دی و بهمن را که هوا بسیار سرد بود، زمان نیرومند شدن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن روزگار اهریمنی نیایش میکردند.
🔥☀️ @AdabSar
🔥 پیوند افسانهای جشن سده با نخستین زن و مرد روی زمین
«ابوریحان بیرونی» با نگاه به افسانههای ایرانی، چند دیدگاه دربارهی پیدایش #جشن_سده گفته است. یکی از افسانهها این است که در این روز فرزندان مَشی و مَشیانه (نخستین زن و مرد روی زمین که خود از ریواس روییده بودند) به ۱۰۰ تن رسیدند و از میان خود یک تن را به سروری برگزیدند.
بیرونی همچنین این جشن را بر آمده از افروختن آتش در بامها به دستور فریدون میدانست. به نوشتهی او روزی که آژیدهاک(ضحاک) در بند شد و مردم از ستم او رستند، به دستور فریدون در بامها آتش افروختند و جشن سده بنیاد نهاده شد.
دربارهی آیینهای سده در زمان بیرونی از زبان او بخوانید: «آتش افروزند تا شر آن "جهنم" برطرف گردد و گیاه خوشبو تبخیر میکنند تا مضرات آن را برطرف کنند. در خانهی ملوک رسم شده که آتش بیافروزند و چون شعلهور گردد، جانوران وحشی را به آتش میاندازند و مرغها در شعلهی آن میپرانند و در کنار این آتش مینشینند و به لهو و لعب مشغول میشوند.»
🔥🌱 @AdabSar
تهمینههایمان گیسو بریدند
بر سینه کوفتند
غمگین ترانهی داغ را مویه کردند
در سوگ سهرابهایمان
کاین بار نه پدر
پدرخواندگانی که گاه مهربانی
نقش فریب بود در کلامشان
فرمان مرگ را
از پشت پیشخوان سنگی دلهاشان صادر کردند
تهمینههایمان گیسو بریدند
مجلس اندوهشان را پایانی نیست
که دشتهای شقایق
داغ یلانشان را به نمایش میگذارند
#محمدمحسن_سوری (سهره)
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀@AdabSar
💇🏻♀ گیسو
ای یل گیسوی من از هر چه باید رادتر
در پریشانیِ تو خانه کنم آبادتر
بند فریاد است و ما فانوسیانِ شببهراه
وندرین زندان همه زندانیان آزادتر
شیر از شادیِ شیرین شلتهاش را پاک کرد
خسرو از شیر و نشانِ عشق شد فرهادتر
گرزِ گیسوی مرا کاوه به آهنگی گرفت
تا بگیرد جان ضحاکان به مرگی شادتر
سربدارانیم و از سر چون لچک برداشتیم
در گلو غوغای غمهامان بشد فریادتر
ای فریدونِ نگاهم ناجیِ نامِ وطن
در نظربازی فرانک را کنم خوشزادتر
دادخواهانیم و در دیوانِ دیو و دد اسیر
دادِ ما وحشیگریها را کند بیدادتر
در قفس قفل است آواز قناری، ای دریغ
زندگانیبخشِ ما از جبر شد جلادتر
ـ...
میکشد موی مرا تا مهر برگیرم ز خود
غافل آن که پتک آهن را کند پولادتر
سراینده: #الهام_امریاس
فرتورگر(عکاس): #علی_جمشیدی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
عشق آتشین دلبران و
خون داغ کبوتران مست را
هراسی نیست
در آذرخش تازیانههای نیرنگ و مرگ
در زیر گلولهباران شببانان ناتوان
و تاریخ در سرزمین من
درجستجوی ترانهای دیگر
در شهرها به آواز ایستاده است
#بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
زندگی نمیکنند
زایشگران فانوسهای سبز
در ناودان مادرشان
آنان که
روشنایی را میریزند
به شهرهای تار
در سایسار
گیسوان رنگین خویش…
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
در شهر پرآشوب و در این دورهی سخت
فریاد گلولهها شده راوی بخت
پاییز غمانگیز که گفتند این است:
گلها به زمین ریخته، شرمنده درخت
سراینده: #مجید_محبعلی
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «روسیاهان»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
کاوهی آیندهی ایران زن است
#فریدون_مشیری
بر سر ما سایهی اهریمن است
هستی ما زیر پای دشمن است
در مزارآباد ما آهسته رو
کاندر این مرداب خون تا دامن است
سالها رفته است و وحشت برقرار
همچنان تکرار تیر و بهمن است
در افقها چهرهای میپرورد
ماهرخساری که پشت توسن است
گیسوان افشانده بر تاراج باد
تیغ بر کف راست چون روئینتن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
زانکه این آزردهجانان قرنهاست
طوق خونآلودشان بر گردن است
صبرشان روزی به پایان میرسد
پیش من این نکته روز روشن است
گرچه اینک نام این نازکدلان
لاله و نسرین و ناز و سوسن است
باش تا گُردآفریدی بر جهد
تا ببینی زن نه آتش، آهن است
دست در شمشیر آرد ناگزیر
آنکه دستش خونچکان از سوسن است
بگسلد زنجیرها تا بنگری
تیغ ازنین شورافکنان شیرافکن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «دیوها»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
همگان میدانند که من سخنوری پیشهورز نیستم و گهگاه به فرمان دل یا به انگیزهای دیگر شعری سرودهام. از نگاهی فراخ و فراگیر، سرودههایم را به دو گونه بخش میتوان کرد. یکی آنهاست که به ناگاهان در نهاد و نهانم برجوشیدهاند و میتوانم گفت که به ناخواست و برکامهی من بر زبان و خامهام روان شدهاند. دیگر آنها که به خواست و نیاز دیگران سروده آمدهاند و به پاس خشنودی آنان و آرانکردِ جانشان که در سوری شادمان بوده است یا در سوگی پژمان و آشفتهغمان.
«دستان مستان» گزیدههایی از سرودههایم است که بیشینهی آنها در دههی ۱۳۵۹-۱۳۶۸ تا ۱۳۸۷ درپیوسته آمدهاند، گردآوری شده است.
امیدم آن است که خوانندگان نمود و نشانی از خرمیهای بهار را در آن بتوانند یافت و دمی چند از دژمیهای روزگاردل بر کنار بتوانند داشت. باشد که دستان مستان بهانهای بهینه بتواند بود مستان فرهنگ و ادب ایران را، در شکفتنی بهارآذین و دستانزنیی هزارآیین. ایدون باد!
📜از دیباچهی دستان مستان
میرجلالالدین کزازی
🖋دستان مستان با دستینه(امضا)ی سراینده
بها: ۳۵ هزار تومان
❗️برای خرید پیام دهید: @MajidDorri
📚 فروشگاه ادبسار
📚 @AdabSaar
💫
ترسم که شوم دربدر کوچه و بازار
ای برده تو جان و دل من کی به در آیی
سراینده و فرستنده #علیرضا_جعفری
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔥 @AdabSar
🔥 گسترهی #جشن_سده در روزگار کهن از آناتولی تا استان کنونی سینکیانگ چین دنباله داشت و در هر شهر به نامی خوانده میشد. از اینرو در خوانش و نوشتههای بزرگان نیز بازتاب بسیاری داشته است.
🔥 رشیدی:
دهم روز از بهمن ماه که جشن مغان است. سَدَق معرب آن و دو وجه برای تسمیه آن گفتهاند. یکی آنکه از آن روز تا نوروز پنجاه روز میباشد، دوم آنکه در آن روز عدد فرزندان آدم بصد رسیده بود و در قدیم صد را به سین مینوشتند.
🔥 غیاث:
جشنی از جشنهای مغان که روز دهم بهمن ماه باشد.
🔥 تاریخ بیهقی:
امیر مسعود غزنوی فرمود تا سراپرده بر راه مرو بزدند بر سه فرسنگی لشگرگاه و سده نزدیک بود. اشتران سلطانی را، و از آن همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید و گز میآوردند و در صحرایی که جوی آب بزرگ بود، پر از برف میافکندند تا به بالای فلعتی برآمد و چارطاقها بساختند از چوب، سخت بلند و آن را به گز بیاکندند و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و بالای کوهی بر آمده و اَله[عقاب] بسیار و کبوتر. و سده فراز آمد.
🔥 نوروزنامه:
و افریدون همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت جشن سده بنهاد.
🔥 خلف تبریزی:
گویند واضع این جشن کیومرث بوده و باعث بر این است که کیومرث را صد فرزند از اناث وذکور بود، چون بحد رشد و تمیز رسیدند در شب این روزجشنی ساخت و همه را کدخدا کرد. و فرمود که آتش بسیارافروختند بدان سبب آن را سده میگویند و بعضی مخترع این جشن هوشنگ بن سیامک را میدانند و سبب آن در جشن سده مذکور است. و جمعی بر آنند که چون در این روز عدد فرزندان آدم به صد رسید جشن عظیمی کرد بدین نام موسم شد. و بعضی دیگر گویند چون از این روز تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است که مجموع آن صد باشد بنابراین سده میگویند و صد به صاد معرب سد به سین است چه در کلام فرس قدیم صاد نیامد…
🔥 آنندراج:
دهم روز از بهمن ماه که روز جشنی و عیدی بزرگ از پارسیان بوده. صَدَق معرب آن است و صد که دو پنجاه است پارسی است و مانند شصت که دو سی است به سین آمده. گویند از آن عید تا عید نوروز پنجاه شب و پنجاه روز بود. وجه دیگر آنکه چون عدد اولاد آدم به صد رسیده بود آن را سده نام نهادند و در آن شب آتشبازی کردند و کوههای آتش از هیمه و چوب برافروختند و بعضی این جشن را بفریدون نسبت دادهاند.
🔥 همچنین حمدالله مستوفی نوشته است که جمشید جشن سده را بنیاد نهاد.
گردیزی در زینالاخبار همچون بیرونی، پیدایش این جشن را با چیرگی فریدون بر آژیدهاک در پیوند میداند.
نویری نوشته است سده جشنی بود که ایرانیان پس از بیرون کردن افراسیاب از ایران در زمان زَو، پسر تهماسپ برگزار کردند.
🔥 برگرفته از واژهنامهی دهخدا
🔥 @AdabSar
🔥 گزیدههایی از داستان پدید آمدن آتش به دست «هوشنگ پیشدادی» و هر آنچه که گفته میشود که فردوسی در شاهنامه دربارهی #جشن_سده گفته است. برخی شاهنامهپژوهان این سرودگان را از فردوسی نمیدانند.
بر پایهی این داستان هوشنگ با گروهى در کوه بودند که خزندهاى تیرهتن در دوردست دیدند. هوشنگ برای کشتنش سنگى پرتاب کرد. مار گریخت و از برخورد سنگ کوچک به سنگ بزرگ شید(نور)ى روشن شد و آتش پدید آمد.
🔥
جهاندار پيش جهانآفرين
نيايش همى کرد و خواند آفرين
که او را فروغى چنين هديه داد
همين آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست اين ایزدی
پرستید باید اگر بخردى
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه بر گرد او با گروه
یکى جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار
بسى باد چون او دگر شهريار!
🔥🔥
به هر برزنی جشنگاهی سده
همه گرد بر گردش آتشکده
یکی آذری ساخت برزین به نام
که با فرخی بود و با برز و کام!
🔥🔥
به هشتم بیامد ز آتشکده
چو نزدیک شد روزگار سده!
🔥🔥
🎨 نازکنگاره/ریزنگاره، فرتابی یافته از(مینیاتور، الهام گرفته از) داستان هوشنگ پیشدادی و پدید آمدن آتش به دست اوست.
🔥 @AdabSar
🔥 #جشن_سده
روانشاد #رسام_ارژنگی
تهران، اسپند ۱۳۲۷
ای جوان بر خیز تا جشن سده بر پا کنیم
آتش شادی بر افروزیم و خوش غوغا کنیم
سنت و آیین ایران کهن را نو کنیم
اندر این روز خجسته یاد از آبا کنیم
آن شکوه و فر دیرین را که از ما گم شده
در جهان پر ز نیرنگ و فسون پیدا کنیم
نیست دنیا جای سستی و خمودی هوشدار
دود آتش را بیا در دیدهی دنیا کنیم
کامرانی، بسته بر کار است و کردار درست
چند روزی دفتر گفتار بیجا تا کنیم
جای ما برتر ز هر کس بود در دانشسرا
از برای خویش آنجا بار دیگر جا کنیم
مستی و سستی تو را رنج و الم بار آورد
کار کن تا خویش را با دیگران همتا کنیم
دانش و فضل و هنر باید به بازار جهان
یک چنین کالا فراهم کن سپس سودا کنیم
کشورت دارای گنج و تو به رنج اندر چرا؟!
خیز جانا تا گره از کار بسته وا کنیم
تا به کی «رسام» رنج مردم نادان کشی؟
کو؟ کجا دانا که درد دل به آن دانا کنیم!
🔥 @AdabSar
🛶 واژگان پارسی در زبان عربی
الوه = از پارسی الوه، رُستنی بسیار تلخ دارویی
الوار = از پارسی لُرها
اَماج =از پارسی آماج، آرمان
اَمَد = از پارسی آمد، سرانجام
اُمَرا = از پارسی میرها، میران، امیران
اَموال = از پارسی داراییها، هستیها
اَمهار = از پارسی مُهر، مُهرها
امیر = جاندار، از پارسی پردهدار، امیر جان مردم
امیر شکار = از پارسی میر شکار
اَنارکَبو = از پارسی انارگیوا، کوکنار و غورهی خشخاش
امیره = از پارسی میربانو، شاهدخت
اَنابیر = از ریشهی پارسی انبار، انبارها
انبان = از پارسی همبان، کیسهی چرمی
انبیج = از پارسی انبه میوهی هندی
🛶 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی - پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات الفارسیه
۳- زبانشناسی و کارنامهی زبان پارسی، بهروز تابش، چاپ آلمان
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🛶 @AdabSar
💫
آلودهای و صحبت جانانت آرزوست
در می نشسته پاکی دامانت آرزوست
ما دیده بستهایم و تو دزدیده در نگاه
ما چاک دل تو چاک گریبانت آرزوست
#عرفی_شیرازی
@AdabSar
@AdabSar
ما و شکن دامی و فریاد و دگر هیچ
فریاد ز بیرحمی صیاد و دگر هیچ
صیاد جفاپیشه اسیران قفس را
ای کاش دهد رخصت فریاد و دگر هیچ
در خلوت دل پردهنشین نیست بهجز تو
آسوده در این پرده پریزاد و دگر هیچ
از خاطر مجنون مطلب جز غم لیلی
شیرین بود اندیشهی فرهاد و دگر هیچ
غم ماند و دل از جلوهی حسن تو ز جا رفت
این سیل برد خانه ز بنیاد و دگر هیچ
ای آنکه ز خونین جگرانت خبری نیست
تا کی کنی از بوالهوسان یاد و دگر هیچ
زانگه که طبیب انجمن افرزو نشاط است
ماییم و همین خاطر ناشاد و دگر هیچ
#طبیب_اصفهانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#تخفیف = کاهش، کمکردن، کاستن، کاستِگی، کاهش بها، سَبُکسَری، سَبُکنَمایی، سَبُککردن، سَبُککردگی، سَبُکی، سَبُکگردانیدن، سَبُکساختن، آسانگرفتن، دردکاهی، کاهشِ درد، آرامسازی، آرامدادن، آرامش، واژهکاهی(در دستور زبان)
🔻تخفیفدادن = از بها کاستن، ارزانفروختن
🔻تخفیفگرفتن = ارزانخریدن
✍ نمونه:
🔺۲۵درصد تخفیف داد =
۲۵درسد از بها کاست
۲۵درسد کاهشِ بها داد
🔺نتوانست بیشتر تخفیف بگیرد =
نتوانست بیشتر کاهشِ بها بگیرد
نتوانست بیشتر کاستگی بگیرد
نتوانست بیشتر از بها بکاهد
نتوانست ارزانتر بخرد
🔺این دوا دردش را کمی تخفیف میدهد =
این دارو دردش را کمی آرام میسازد
این دارو دردش را کمی کاهش میدهد
🔺مجازاتش از پنج سال به سه سال تخفیف یافت =
کیفرش از پنج سال به سه سال کاستِگی یافت
کیفرش از پنج سال به سه سال کاهش یافت
🔺تخفیف کلمه «کلاه» به «کله» =
واژهکاهی «کلاه» به «کله»
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸