adabsar | Unsorted

Telegram-канал adabsar - ادب‌سار

12480

آرمان ادب‌سار پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی instagram.com/AdabSar گردانندگان: بابک مجید دُری @MajidDorri پریسا امام‌وردیلو @New_View فروشگاه ادبسار: @AdabSaar

Subscribe to a channel

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹
@AdabSar

🔅پیام شما


🔶 پیش‌نوشت:
پس از آوردن برابرهای پارسیِ واژه‌ی "موج" در این پیام: (t.me/AdabSar/7879)، ،یکی از همراهان همیشگی ادبسار، پژوهشی را از "مجید روهنده" در باره‌ی این واژه فرستاده‌اند که بی هیچ داوری‌ای در پی می‌آید.
شما نیز اگر دیدگاهی در این زمینه دارید می‌توانید بفرستید تا با دیگر هَموَندان هَمرسانی شود.


🔸ریشه واژه موج، پسوند اوچ
موچ(مو=جنبش-حرکت+اوچ=پسوند) شکل اصلی واژه ایرانی «موج» که در صربستان موچ‌کتیмућкати(در معنای shake لرزش) و درلیتوانی موش mūša(در معنای surf موج‌سواری) خوانده می‌شود، ساخته شده از ریشه‌ی اوستایی *مو mu(به معنای حرکت، جنبیدن)، هم‌خانواده با واژگان move و mobile در لاتین و پسوند «اوچ» که در واژگان اوستایی *مروچ(مر=گذر، هم‌خانواده با مرور) و کوچ(کوی-کو=راه) و روچ(rao=نور) یا همان روز کنونی  نیز دیده می‌شود.
بدینسان روشن می‌شود که واژگان عربی «امواج الامواج تموج تموجات» جعلی هستند.

*پیرس‌: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی- فریدون جُنیدی


✍مجید روهنده
فرستنده: Am Sa
@AdabSar
🔷💠🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

مُردَم از درد و به گوش تو فغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب راز نهانم نرسید

آه ! آن روز که دادم به تو آیینه‌ی دل
از تو این سنگدلی‌ها به گمانم نرسید!

#شفیعی_کدکنی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

طبیب، رنگ مرا خوب دید و هیچ نگفت
گرفت نبضم و آهی کشید و هیچ نگفت

شنید دختر ایران خبر ز آزادی
عرق ز هر سر مویش چکید و هیچ نگفت

به پیر میکده رمزی ز رادیو گفتم
درون خرقه به حیرت خزید و هیچ نگفت

به ناله مرد فقیری میان کوچه ز جوع
توانگری همه را می‌شنید و هیچ نگفت

ز خوابگاه غنی دید عکسی آهنگر
به فکر غرق شد و دم دمید و هیچ نگفت

ز من‌مبارز‌ی صنفِ کارگر چو شنید
سیاه شد، لب خود را گزید و هیچ نگفت

ز رنج کارگران خواجه را خبر کردم
پیاله‌ی می خود سر کشید و هیچ نگفت

به پیش شیخ گشودم کتاب لاهوتی
برهنه‌پا سوی مسجد دوید و هیچ نگفت!

#ابوالقاسم_لاهوتـی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar

🔅آشنایی با نام‌های ایرانی

«کامیار»
💭💭 نام پسرانه‌ی "کامیار" به چمار پشتیبان آرزو، یار و یاور خواهش، کامیاب، به آرزو رسیده و بهره‌مند، نام آمیخته از کام+یار است.

💭💭 "کامیار" یکی از نام‌هایی است که با گذر زمان و سده‌ها در دیسه(شکل) آن دگرگونی چندانی رخ نداده است. از سویی درباره‌ی آن دگرسانی(تفاوت) دیدگاه‌ها دیده نمی‌شود.

💭💭 بخش نخست این نام بهره از واژه‌ی "کام" در پارسی پهلوی به مانک خواسته و خواهش(فره‌وشی) و بخش دوم نام، دگرگون شده‌ی واژه‌ی پهلوی "اَدیار" به چم یار و دوست و پشتیبان در پارسی پهلوی(فره‌وشی) است.(نام‌های ایرانشهری)

💭💭 "کامیار"، نام یکی از فرمانروایان اردشیر ساسانی در زمانی بود که اردشیر برای جنگ به سرزمین کادوسیان(گیلان و تالش کنونی) رفت.(حسن پیرنیا، ایران باستان)

💭💭 "کامیار"، نام یکی از اندیشمندان و فرزانگان و شاگرد شهاب‌الدین سهروردی بود.(دهخدا)


🇮🇷🇮🇷 چند نام ایرانی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 کامه، کارین، کاسان، کاساندان، کیانا، کاویش، کَنوکا و...
👦🏻 کوشا، کوشیار، کامین، کوشان، کارنگ، سامیار، ساتیار و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی ایرانی برگزینیم✨

#پریسا_امام_وردی
#نام_پسرانه_ایرانی
#کامیار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

نامی از خویش در جهان بگذار

زندگانی برای مردن نیست

#ناظم_هروی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🇮🇷❤️ @AdabSar

‏ای سرزمین!
کدام فرزندان، در کدام روزگار،
تو را آزاد، آباد و سربلند؛
با چشمان باور خود خواهند دید؟

ای مادر ما، ایران!
جان زخمی تو در کدام روز هفته بِه شدنی است؟
چشمان ما به راه بهروزی تو سپید شد؛
ای ما پیشکش رستگاری تو!

#محمود_دولت_آبادی
برگردان شده پارسی

🇮🇷❤️ @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻دِرام= Drame، اندوهبار، اندوه، زیستواره
🔻دِراماتیک= Dramatic ،Dramatique، زیستواریک
🔻مِلودِرام= Melodrame، خُنیاوَشت


🔺زیستواره(درام) نمایشنامه یا داستانی است که دستمایه‌ی آن غم‌انگیز و شادی‌بخش باشد (فرهنگ #دهخدا)

🔺خُنیاوَشت(مِلودِرام) نمایش یا داستانِ همراه با خُنیا(موسیقی)، وَشت(رقص) و آواز است که پایان بدی نداشته باشد(فرهنگ #دهخدا)


گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#درام #دراماتیک #ملودرام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

✨ ادب‌سار
بزرگ‌ترین کانال پالایش زبان پارسی از واژگان بیگانه

✨ تلگرام:
T.me/AdabSar

✨ اینستاگرام:
Instagram.com/AdabSar

دوستداران را فرا بخوانید.

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

هرکس آزار منِ زار پسندید، ولی
نپسندید دلِ زارِ من آزارِ کسی

شهریارا، سرِ من زیرِ پیِ کاخَ ستم
به که بر سر فِتَدَم سایه‌ی دیوار کسی!

#شهریار 
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

بی‌قرار آمدی اما به قراری که نبود
ماه شهناز شدی در شب تاری که نبود

قد و بالای تو از ناز بنان بر می‌گشت
مو پریشان و پشیمان بهاری که نبود

چتر بستی و نشستی چه سراپایت خیس
روی قالیچه‌ی گلفرش اناری که نبود

صندلی بود، غزل بود، گل سرخ تو بود
چشم‌های تو ولی لحظه‌شماری که نبود

بغض کردی و پر از گریه سلامی گفتی
دستی از مهر کشیدی به غباری که نبود
@AdabSar
پلک وا کردم و با آه جوابت دادم
آه جانسوخته‌ی مرد دچاری که نبود

در بغل تنگ گرفتی و مرا بوسیدی
ریخت انگور به رگ‌های خماری که نبود

نم‌نم آرام، خدا داشت پیانو می‌زد
شیشه‌ی پنجره‌ی خیس و بخاری که نبود

لحظه‌ی تلخ خداحافظی از راه رسید
چشم ما خیره به هم آخر کاری که نبود

رفتی و هق‌هق تو در دل و جانم پیچید
اشک جا مانده‌ای و سنگ مزاری که نبود

عشق تاوان گره‌خوردن آه من و توست
بین تنهایی یک عاشق و یاری که نبود!

#شـهراد_میدری
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹
@AdabSar

هشتم دی‌ماه، روز گرامی‌داشت #رادمان_پورماهک فرمانروای نیک‌سرشت ایران، زنده‌کننده‌ی زبان پارسی پس از یورش و تازش تازی و رامیارِ ایران و ایرانی پس از ستم‌ها و بیدادِ فراوانِ ارب بر این بوم و خاک است! درود بر روان پاک و پالوده‌اش و جاوید باد نام و راهش...

نشان آمده سوی پرچینِ شب
یَلی آمده پر ز غم پر ز تب

به بازو یلِ مهربان بسته است
نشانی ز فرخ‌نژادش به دست

نشانی ز خرم‌ترین سرزمین
ز برنا بُنِ پاکِ خوش این چنین

یلی آمده پاسِ میهن کُنَد
به ایران همه نامِ نیکی زَنَد

ستایش همه برده بر ایزدان
به گیتی همه خوانده نام‌آوران

نِگه کن یلِ ما ددان را کُشد
بَدان را همه بر خموشی کِشد

که پانا یلِ پر توان دل‌سِتان
به جانش همه مهرِ میهن روان

چنان او شده بر جهانی مِهین
بنازم شَهِ نازِ ایرانزمین

به دانش شده شاهِ دانشوران
ستایش برِ او برم من ز جان

به اندیشه‌ی پاک او بر سپهر
سراسر شده خاک میهن به مهر

کژی گر همه چیره شد بر جهان
به ایران شده رهگشا "رادمان"

بگفتم یلِ نیک نهاد ای گرام
نَمارش بده باده پر کن به جام

که مانا شده مهرِ تو این چُنین
سپنتا شهِ نیکِ مهرآفرین

بگو با منِ پر ز غم، مهرِ خود
که جانم همه شورِ مستانه شد

#پوریا_عزیزیان
#چکامه_پارسی

✍🏻 پی‌نوشت:
پانا = آقا
نمارش = اشاره
@AdabSar
🔷💠🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

چون وا نمی‌کنی گرهی، خود گره مشو

ابروگشاده باش، چو دستت گشاده نیست

#صائب_تبریزی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹
@AdabSar
«سرِ تختِ شاهی
بپیچد سه کار
نخستین
ز بیدادگر شهریار
🌾☘️🌾
دگر آنک بی‌سود را
برکشد
ز مرد هنرمند سر
درکشد
🌻🌸🌻
سه دیگر
که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد
که بیشی کند»
#فردوسی
🌸🌺🌸
هفته‌ی پیشِ‌رو ، نیکو

فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔷💠🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

❄️❄️❄️❄️
@AdabSar

❄️ آشنایی با جشن‌های ایرانی
❄️ جشن دیگان دوم

☃☃ روز "دی بمهر" از ماه دی، برابر با هشتم دی، روز جشن دیگان دوم در ایران باستان بود.
ماه دی در ایران باستان یکی از ماه‌هایی بود که جشن‌های پرشماری داشت و از میان آن‌ها، سه جشن "دیگان" بودند.

⚱⚱ در روز "دی بمهر" ایرانیان باستان از گِل پیکره و تندیس آدمی را می‌ساختند و بر پشت‌بام‌‌ها می‌گذاشتند و گاهی آن‌ها را در آتش می‌سوزاندند تا اهریمن و آزار نیروهای پلید را از خود و همبودگاه(اجتماع) دور کنند.

🔥🔥 در برخی پژوهش‌ها گفته شده که تندیس‌های گِلی را در کنار راهرو یا در خانه می‌گذاشتند تا رنج و بیماری آن‌ها به تندیس راه یابد و در پایان روز آن را در آتش می‌سوزاندند و سوسن دود می‌کردند. انگیزه‌ی آن‌ها دور کردن تنگدستی و فراخواندن شادمانی بود.
یکی از گمان‌ها این است که ساختن تندیس و سوزاندن آن، آیین سومین جشن دیگان (دی بدین) بود.

🗿🗿 از این جشن به نام «تبیکان» یا «بتیکان» نام برده شده است که گمان می‌رود این واژه دگرگون شده‌ی واژه‌ی «دیبگان» یا شاید نامی در پیوند با ساخت تندیس‌ها باشد.

🍎🍎 همچنین گفته شده که در بامداد این روز سیب می‌خوردند و گل نرگس می‌بوییدند و با فرا رسیدن شامگاه خوشه(سنبل) بر آتش می‌نهادند. باور داشتند که با این کار سراسر سال را آسوده و به دور از رنج و خشکسالی زندگی می‌کنند.

🌼🌼 گل‌های مورد و یاسمن نماد خور روز(یکم دی)، گل بادرنگ نماد نخستین جشن دیگان(دی بآذر)، گل کاردک نماد دومین جشن دیگان(دی بمهر) و گل شنبلید نماد سومین جشن دیگان(دی بدین) است.
در نَسک(کتاب) پهلوی بُندهشن نوشته شده:
مورد و یاسمن هرمزد را خویش است، بادرنگ دی به‌آذر را، كاردَک دی به‌مهر را، شنبلید دی به‌دین را.

🛁🛁 یکی دیگر از جشن‌های ماه دی، روزی برای پاسداشت فرهنگ پاکیزگی و شست‌وشو بود. اکنون به درستی نمی‌دانیم جشن پاکیزگی در نخستین جشن دیگان (دی بآذر) یا در دومین جشن دیگان(دی بمهر) یا در سومین جشن دیگان(دی بدین) و یا روزی میان این‌ها بود! گمان‌زدها این است که روز پاسداشت پاکیزگی برابر با دومین جشن دیگان بود و بر پایه‌ی اندرزهای آذرباد مهراسپندان (از اندیشمندان بزرگ دوران ساسانی)، پاکیزگی تن را در این روز گرامی می‌داشتند.

گردآوری و نگارش #پریسا_امام_وردی
______________
📚📖 برداشت آزاد از:
۱- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
۲- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان #هاشم_رضی
۳- تارنمای خردگان
______________
#دیگان #فرهنگ_ایران
@AdabSar
❄️❄️❄️❄️

Читать полностью…

ادب‌سار

🇮🇷 @AdabSar

#روزشمار نیاکان(۸ دی)
#رادمان_پورماهک
goo.gl/7yx7JF

"رادمان پور ماهک"(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام "یعقوب لیث صفاری" و "یعقوب عیار" می‌شناسیم، یکی از کسانی است که پس از تازش ارب(عرب)ها به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی و زبان پارسی را از گزند به‌دور نگهدارد و آن را زنده بدارد.

چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاه‌اش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین "روز میهنی(ملی) گرامی‌داشت یعقوب لیث صفاری" برگزار می‌شود؛ هرچند که این روز، هنوز در گاهشماری(تقویم) ایران دیده نمی‌شود.

"رادمان پور ماهک" یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوشش‌های وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است.
او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان در برابر بیگانگان بود.

یکی از کارهای بزرگ او، زنده کردن زبان شیوای پارسی و آیینمَند(رسمی) کردن زبان پارسی در ایران ماست. وی پیش از فردوسی می‌زیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان تازی را ننگ می‌شمرد. اگر کوشش "رادمان" و پس از او فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مسر(مصر)یان امروز زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند میرجلال‌الدین کزازی باور دارد که زبان پارسی زبان سخت‌جانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته، ولی زنده مانده است.
"رادمان" در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد.

او نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست.
"محسن ابوالقاسمی" در نَسک "تاریخ زبان فارسی" آورده‌است: "[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد‌[...]" در بن‌مایه‌های کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.

از زمان تازش ارب‌ها تا زمان "رادمان پور ماهک"، زبان آیینی ایران تازی بود. پس از او، سامانیان و خاندان بویه(آل‌بویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی می‌اندیشیدند. غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.

🇮🇷 @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🍇🍷🍖☘
@AdabSar

🥗 آشنایی با جشن‌های ایرانی
🥗 جشن سیرسور یا سیرشور

💃💃 شادی، جشن و پایکوبی، شیوه‌ی زندگی ایرانیان باستان بود و اندوه، گریستن و پریشانی، ناپسند شمرده می‌شد. گفته می‌شود ایرانیان باستان دست‌کم ۶۵روز از سال جشن‌های همگانی داشتند. هرچند که پژوهش‌های دیگری به بیش از ۶۵ جشن باور دارند.

🍲🍲 ماه دی یکی از ماه‌هایی بود که جشن‌های پرشماری داشت و یکی از این جشن‌ها "سیرسور" یا "سیرشور" بود که به گفته‌ی ابوریحان بیرونی و برخی دیگر از ایران‌شناسان، با سوگواری همگانی برای مرگ جمشیدشاه، پادشاه آرمانی ایران که به دست اهریمن کشته شد، پیوند داشت. نگر(توجه) داشته باشید که در روز سوگواری جمشیدشاه نیز مردم ایران آیینی داشتند که گریه و اندوه به آن راه نداشت.

🍶🍶 جشن "سیرسور" در "گوش‌روز"، برابر با چهاردهم دی ماه برگزار می‌شد.
در بن‌مایه‌ها نوشته شده: "در این روز مردم سیر می‌خوردند و آب انگور[😉👈🍷] می‌نوشیدند، سیر و سبزی‌ها را با گوشت می‌پختند و می‌خوردند تا با این کار زیان‌های دیو یا اهریمن را از خود دور کنند و از اندوهی که پس از کشته شدن جمشید بر آنان رسیده بود، خود را برهانند."

👑👑 در افسانه‌ها و همچنین داستان‌های شاهنامه‌ی فردوسی آمده است که در زمان "جمشید"، مرگ، رنج، تنگدستی، سرما و گرما از ایران رخت بربست و وی بهترین شیوه را برای به‌زیستی و شادکامی مردمان پدید آورد و روز بر تخت نشستن جمشید، نوروز نامیده شد. وی نزدیک به شِش‌سَد(۶۰۰) سال بر ایران فرمانروایی کرد ولی در سده‌های پایانی از راستی و راه یزدان سرپیچید و ناخرسندی و شورش در کشور پدید آمد. سپس جمشید ناگزیر از ایران گریخت و تاج و تخت به آژی‌دهاک(ضحاک)ماردوش رسید. جمشید سد سال پنهان بود ولی در گوش‌روز از دی‌ماه، آژی‌دهاک وی را در دریای چین یافت و او را به دو نیم کرد. در این زمان جمشید ۷۰۰ساله بود.
چو این گفته شد فر یزدان ازوی
بگشت و جهان شد پر از گفت‌وگوی!
#شاهنامه #فردوسی

🍗🍗 شگفت آنکه در میان ایرانیان و به‌ویژه در این روز خوردن چربی ناپسند شمرده می‌شد.
همچنین خوردن سیر پخته و خام و دیگر خوراک‌های ویژه‌ی این روز، نشان از رویارویی با سرما و پیشگیری از بیماری‌ها را دارد. زیرا امروز سیر را گیاه تندرستی نامیده‌اند. در داستان‌ها آمده است که خوردن گوشت پس از زمان جمشیدشاه در میان ایرانیان رواگ(رواج)یافت.

🍏🍏 امروزه انجمن خوراک ایران به پاس این رفتار هوشمندانه‌ی ایرانیان، روز چهاردهم دی را "روز میهنی خوراک"(روز ملی تغذیه) نام گذاشته است.

📖📖 در گوش‌روز از دی‌ماه، "سیرسور"، فرستادن فرزندان به آموزشگاه و آموختن دانش و پیشه نیک شمرده می‌شد.

گردآوری و نگارش: #پریسا_امام_وردی
________________
برداشت آزاد از:
۱- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
۲- تارنمای "ایران‌بوم"
۳- برهان قاطع #محمدحسین_خلف_تبریزی
۴- فرهنگ نام‌های شاهنامه #منصور_رستگار_فسایی
________________
#دیگان #سیرسور #سیرشور #جمشید #فرهنگ_ایران
@AdabSar
📚📚📚📚

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

مرا دردی‌ست
اندر دل
که گر گویم زبان سوزد

وگر پنهان کنم
ترسم
که مغز استخوان سوزد!

#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


#آخرین = واپَسین
#ابرام = اُستَوار‌کردن
#ابلاغ = رساندن
#ابلاغ_نامه = رسیدنامه
#اجاره = کرایه
#اجرت_المثل = بَهره‌بَها
#احضار = فراخوانی
#احضار_مامور = فراخواندن
#احضاریه = خواسته‌برگ
#اخطاریه = یادبرگ
#ادعانامه = کیفرخواست
#ازدواج = زناشویی
#استشهاد = گواه‌خواستن
#استناد = گواهمنَدی، گواه
#استنطاق = بازپرسی
#استیناف = پژوهش، وارسی
#اسقاط = واهَشتَن
#اصل_سند = بنچک
#اعتراض = واخواهی، واخوست
#اموال_غیرمنقول = دارایی‌های بَرجا
#اموال_منقول = دارایی‌های نابَرجا
#اول = نخست
#پزشکی_قانونی = دادپزشکی
#تایید = استوار‌کردن، پذیرش
#تجدیدنظر = بازبینی
#تعقیب = پیگرد
#تعقیب_کردن = پی‌کردن
#توقیف = بازداشت
#توقیف_شخص = دستگیرکردن
#جانی = تبهکار
#جرم = بزه
#جلسه = نشست
#حقوق = t.me/AdabSar/655
#حقوق_اساسی = آیین‌های بنیادین
#حکم = (حـَـکــَم) داور
#حکم = (حُکم) t.me/AdabSar/5148
#حکم_محکمه = دادنامه
#حکمیت = داوری
#خبرویت = کارشناسی
#دعوی = دادخواهی
#دیوان_عالی_تمیز_کشور = دیوان دادرسی
#رجوع = بازگشت
#رسیدگی_تمیزی = رسیدگی فرجامی، فرجام
#رهینه = گروگان
#سقوط = واهَشت
#شاهد = گواه
#شخص_ثالث = سوم‌کَس
#صالح = شایسته
#صحت = درستی
#صداق = کابین
#صغیر = خردسال
#صلاحیت = شایستگی
#ضابطین_عدلیه = پاسگَران
#عدلیه = دادگستری
#عرض_حال = دادخواست
#عرض_حال_استیناف = دادخواست وارَسی
#عضو_ممیز = گزارش‌ده
#علیه = بَر، به‌زیان
#عمارت_عدلیه = کاخ دادگستری
#غیرقانونی = نارَستکی، اَپدات، ناداتی
#قاضی = دادرس، داور
#قانون = دات، آیین
#قانوندان = داتَکدان
#قانونا = آیینی، دادگرانه، آسایی
#قانونگذار = آیین‌گذار، داتگذار
#قانون_مدنی = آیین شهری
#قانون_جزایی = آیین کیفری
#قانونی = آیینی، دادگرانه، داتیک
#قرار = دستور
#قرار_اتهام = کیفرخواست
#قرار_احاله = دستور دِگـَردادگاهی
#قرار_تعقیب = دستور پیگرد
#قرار_مجرمیت = دستور بزه‌رَسی
#قرار_ملاقات = زمان دیدار
#قرار_منع_تعقیب = دستور بی‌پیگرد
#قضاوت = دادرسی، داوری
#قضاییه = دادگستری
#قوه_قضائیه = دیوان دادگـُزاری/داتگـُزاری، نیروی دادرسی، دیوان دادگستری
#قوه_مجریه = دیوان کارگـُزاری، نیروی دادکاری، نیروی کشورداری
#قوه_مقننه = دیوان داتگـُذاری/دادگـُذاری، نیروی آیین‌گذاری
#قیم = سرپرست
#قیمومت = سرپرستی
#کفیل = پایَندان
#له = به‌سود، برای
#متقلب = دَغَل
#مجازات = کیفر
#مجرم = گناهکار، بزهکار
#مجلس = انجمن، انجمنگاه، همنشینی، همایش، همایه، نشستگاه، نشست
#مجلس_شورا = سِگالِش‌گاه، گزینِستان
#محاکمه = دادرسی
#محکمه = دادگاه
#محکمه_صلح = دادگاه آشتی
#محکوم_جزایی = کیفریافته
#محکوم_علیه = دادبرده
#مختومه = انجام‌یافته
#مدعی_العموم = دادستان
#مدعی_العموم_بدایت = دادبان نخست
#مدعی_به = خواسته
#مدعی_خصوصی = تاوان‌خواه
#مرهونه = گروگان
#مرور_زمان = گذر زمان
#مستاجر = کرایه‌دار، کرایه‌نشین
#مصادره = بازگیری
#معترض_علیه = واخوانده
#مکفول_عنه = تن‌سپرده
#ملت = مردم، مردمان، توده، زادبُن
#منکر = (مُنکِر) ناخَستو
#مهر، #مهریه = کابین
#موجر = کرایه‌دِه، کرایه‌دهنده
#موکل = t.me/AdabSar/5491
#نقض = شکستن
#نکاح = زناشویی
#وجه_الکفاله = تن‌بها
#وکالت = t.me/AdabSar/5516
#وکیل = t.me/AdabSar/5482

بهره از نیپیک «تاریخ معاصر دستگاه قضایی ايران»

💥 پیام ویرایش شد

#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

گفتی که برمی‌گردی و
چشمت به سویِ غیر نیست

فالـی به حافظ می‌زنم
اما جوابش خیر نیست!

#محسن_صحت
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🌊🌊🌊🌊
@AdabSar

طفلی به نام شادی
دیری‌ست گم شده‌ست؛

با چشم‌های روشن براق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو؛

هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر

این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
فرستنده: #مجتبا_گروسی

goo.gl/BnTCiM
🌍🌏🌎🌍🌏

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹
@AdabSar

چاره نیست پادشاه را از آنکه هر هفته‌یی دو روز به مظالم بنشیند و داد از بیدادگر بستاند و انصاف بدهد و سخن رعیت به گوش خویش بشنود بی‌واسطه‌یی، و چند قصه که مهم‌تر بود باید که عرضه کند و در هر یکی مثالی دهد؛ که چون این خبر در مملکت پراکنده شود؛ که خداوند جهان، متظلمان و دادخواهان را در هفته‌یی دو روز، پیش خود می‌خواند و سخن ایشان می‌شنود، همه‌ی ظالمان بشکوهند و دست‌ها کوتاه دارند و کس نیارد بیدادی کردن و دست‌درازی کردن از بیم عقوبت.


بریده‌ای از سیاستنامه‌ی خواجه نظام‌الملک طوسی، به کوشش جعفر شعار، رویه: ۱۲
✒️📖🖋
برگردان به پارسی پاک: #بلال_ریگی


چاره نیست پادشاه را از آنکه هر هفته‌ای دو روز به رسیدگی ستم‌دیدگان بنشیند و داد از بیدادگر بستاند و داد بدهد و سخن توده‌ی مردم به گوش خویش بشنود بدون هیچ میانجی، و چند سرگذشت که بایا‌تر بُوَد باید که نشان دهد و در هر یکی فرمانی دهد؛ که چون این رویداد در کشور پراکنده شود؛ که خداوند جهان، ستم‌دیدگان و دادخواهان را در هفته‌ای دو روز، پیش خود می‌خواند و سخن ایشان می‌شنود، همه‌ی ستم‌پیشگان بشکوهند و دست‌ها کوتاه دارند و کس نیارد بیدادی‌کردن و دست‌درازی‌کردن از بیم تاوان.

@AdabSar
🔷💠🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar

🔅آشنایی با نام‌های ایرانی

«کامبیز»، «کامبوزیا» و «کمبوجیه»

🔆🔆 دو نام پسرانه‌ی "کامبیز" و "کامبوزیا" از ریشه‌ی نام کمبوجیه هستند که در فرانسوی یا یونانی "کامبیز" و "کابوزیا" شده و به ایران بازگشته‌اند.

🔆🔆 برای نخستین‌بار "دیودور"، کهن‌نگار(مورخ) ایتالیایی، ماتیکانی به زبان یونانی نگاشت که در آن نام "کمبوجیه"، "کامبیز" نوشته شده است.(حسن پیرنیا) کهن‌نگاران امروز نوشته‌ها و بررسی‌های او را بی‌پایه و نادرست می‌دانند.(دهخدا)

🔆🔆 "کمبوجیه" نام پدر و پسر "کوروش" و نام شماری چند از شاهزادگان و فرمانروایان هخامنشی بود. پدر کوروش شاه انشان بود. به باور کهن‌نگاران امروز، به وارون(برخلاف) آنچه که برای کوچک شمردن "کمبوجیه" فرزند "کاساندان" و "کوروش" گفته می‌شود، او نه تنها مردی تندخو و خودکامه(دیکتاتور) نبود، ونکه(بلکه) برای سامانمندی(منظم کردن) کشور و دیوان‌سالاری بسیار کوشید. یکی از برجسته‌ترین کوشش‌‌های او کشورگشایی و گرفتن مسر(مصر) بود.

🔆🔆 درباره‌ی نام "کمبوجیه" در جایی سخنی گفته نشده و هیچ سنگ‌نبشته‌ای از زمان کمبوجیه بجا نمانده است. شماری از ایران‌شناسان اروپایی درباره‌ی پیشینه‌ی این نام دیدگاه‌هایی دارند.

🔆🔆 هرتسفلد، فردریش فون اشپیگل و مولتن این نام را با افسانه‌ها و داستان‌های بومی سانسکریت زبان اَپاختَـر باختری(شمال غربی) کشور هند در پیوند می‌دانند.
ولی "ریچارد فرای" در "تاریخ باستانی ایران" با این دیدگاه هم‌رای(موافق) نبود و نام "کمبوجیه" را برآمده از سرزمین‌های خاوری(شرقی) ایران نمی‌دانست.

🔆🔆 "آرنولد تویین‌بی" نوشته است که کمبوجیه(کمبوجَه، کامبوجَه، کمبوجا یا کامبوجا) از نام‌های کوچ‌نشینان اوراسیایی است که در زبان سانسکریت هم از آن یاد شده است.
به گفته‌ی او کشورگشایی‌ها به دست شاخه‌ی بزرگتر دودمان هخامنشی و با دلاوری کوچ‌نشینانی به نام "کامبوجه" و "کورو" انجام شد و همین مایه‌ی آن شد که در خاندان هخامنشی نام شاهزادگان بسیاری را کمبوجیه و کوروش بگذارند. بیشتر پژوهشگران در این باره با تویین‌بی همداستان هستند.

🔆🔆 یکی دیگر از گمانزد‌ها این است که "کمبوجیه" ریشه‌ی ایلامی* دارد و در گذشته "کنبوزیه" خوانده می‌شد. در زبان اَکدی* "کمبوزیه" و در زبان آرامی* "کنبوزی" بود. در نوشته‌های مسر(مصر)ی "کنبوت" و "کمبات" و در تازی و نوشته‌های ابوریحان بیرونی "قمبوزس" و "قمبسوس" است. ابن خلدون نام او را "کیکوس" نوشته است.

🔆🔆 گفته می‌شود ← شاید "کبوج" همان "کبود" و کمبوجیه به ماناک(معنی) "جوانی که جامه‌ی کبود پوشیده"، باشد.
گفته می‌شود ← "کمبوجیه" به چمار "خوشبختی دو جهان" و در سانسکریت به چم "شاه مردمان این سرزمین" است.
ادبسار درباره‌ی درستی این گفته‌ها داوری نمی‌کند.

🔆🔆 برای آشنایی با نام "کوروش" به این پیوند بنگرید:
t.me/AdabSar/4943

✍🏻✍🏻 پی‌نوشت: زبان ایلامی در سرزمین خوزستان باستان زبانی رواگ‌دار(رایج) بود و در زمان هخامنشیان جایگاه ویژه‌ای داشت.
زبان‌های اَکدی و آرامی از زبان‌های وابسته و پشتیبان زبان سامی در سرزمین میان‌رودان(بین‌النهرین) بودند.


🇮🇷🇮🇷 چند نام ایرانی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 کامه، کارین، کاسان، کَتی(در اوستایی سرور و بزرگ خانه)، کَنوکا و...
👦🏻 کامکار، کارن، کامبد، کادوس و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی ایرانی برگزینیم✨

#پریسا_امام_وردی
#نام_پسرانه_ایرانی
#کامبیز #کامبوزیا #کمبوجیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹
@AdabSar

#روزشمار نیاکان(دهم دی)

۱۳۸۹ سال پیش در چنین روزی خسروپرویز پادشاه ایران به‌دست افسران ارتش بازداشت شد و این آغازی بود بر پایان شاهنشاهی توانمند ایران.😔
خسرو پرویز که آرمانش رساندن مرزهای ایران به روزگار داریوش بزرگ بود، جنگ‌های گسترده‌ای انجام داد و آسیای باختری و مسر(مصر) را گرفت و چلیپای سِپَندِ ترسایان (صلیب مقدس مسیحیان) را که مسیها(مسیح) برآن آویخته شده بود به تیسپون(تیسفون) آورد، ارتش را فرسوده کرده و از مردم باژ(باج، خراج) سنگین می‌گرفت و به شَوَند(دلیلِ) شکستی که یک‌سال پیش از این در جنگ نینوا از رومِ خاوری خورده بود به باده‌گساری روی آورده و در بیشتر نشست‌های ارتشی مست بود.
با نگر به آنچه گفته شد و به درخواست افسران ارتش (که در برابر دشمن سرگردان شده بودند) و پَسَندِشِ(تصویبِ) فرزندش "شیرویه" او را بازداشت کردند و شیرویه را برتخت فرمانروایی ایران نشاندند.
چند هفته پس از آن، خسرو پرویز به‌دست زندان‌بانش کشته شد و نُه سال پس از آن ارتش ایران در کادُسی(قادسیه) شکست خورد.
همچنین سپاه روم نیز که در این جنگ‌ها ناتوان شده بود در برابر تازش تازیان شکست خورد.

مرگ خسروپرویز یکی از رویدادهای دگرگون‌کننده در جهان بود.

فرستنده #کوروش_آریاویج
ویرایش #ادبسار

@AdabSar
💠🔷🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

آیی و
بگذری به من و
باز ننگری

ای جانِ من فدای تو
این نیز بگذرد...

#فخرالدین_عراقی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


ـ #Society = (اجتماع، جامعه)، هازمان، هَزانه، هازه، انجمن، همبود، همبودگاه، همزیستگاه، چَپیرِه، مردم
ـ #Sociality = (اجتماعی‌بودن)، هازه‌خواهی
ـ #Sociable = (اجتماعی، جامعه‌پذیر)، هازمان‌پذیر، هازه‌پذیر
ـ #Sociability = (جامعه‌پذیری)، هازمان‌پذیری، هازه‌پذیری
ـ #Sociologist = (جامعه‌شناس)، هازمان‌شناس، هازه‌شناس
ـ #Sociologism = (جامعه‌شناسی)، هازه‌باوری
ـ #Socialize = (اجتماعی‌کردن)، هَزانیدن
ـ #Socialization = (اجتماعی‌کردن، اجتماعی‌شدن)، هَزانِش
ـ #Societal = (جامعه‌ای، اجتماعی)، هازمانی، هَزانی
ـ #Sociology = (جامعه‌شناسی)، هازمان‌شناسی، هَزانه‌شناسی، هازه‌شناسی
ـ #Social = (اجتماعی)، هَزانه‌ای
ـ #Socialism = (جامعه‌خواهی)، هازمان‌باوری، هازه‌خواهی، هازه‌گرایی
ـ #Socialist = (جامعه‌گرا، اجتماعی)، هازمان‌باور، هازه‌گرا

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#جامعه #اجتماع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

🥀🍂 @AdabSar

"من تو را بار دگر می‌سازم..."
سروده‌ای از #هما_ارژنگی
به انگیزه‌ی هم‌دردی با بومَهَن‌زدگان (زلرله‌زدگان) بم - دی ۱۳۸۲


در سحرگاهی سرد
که فلق از خط زیرین افق سر می‌زد
سینه‌ی خاک به ناگاه گشود؛

در سحرگاهی سرد
دیو غرید و زمین از نفس دیو تپید
لرزه افتاد به خاک وحشت
مرگ به هر گوشه دوید؛

در سحرگاهی سرد
کودکان خفته به ناز
اولین مرغ هوا در پرواز
لرزه افتاد به دشت
لرزه افتاد به جان و تن
آن ارگ بلند
جان به‌‌در برده ز بیداد زمان
همچو گنجی به دل خشک کویر
قرن ها مانده به پا
با وقار و زیبا
قصه‌پرداز شکوهی دیرین
سینه سایید به خاک
تن به آوار ستمکاره‌ی دیوانه سپرد!

اینک ای مام وطن
ای که سرمایه‌ی بودم بُـوَد از بودن تو
اندر این ماتم و اندوه و بلا
داغدار توام ای مادر پیر
ماتمم را بپذیر؛

داغدار تواَم ای هموطن خانه‌خراب؛
خانه ویرانی تست
خانه ویرانی من!
رنج آوارگیت درد پنهانی من
ای ز هستی شده سیر
ماتمم را بپذیر!

لیکن ای یار بلادیده بدان
گرچه امروز از این درد گران
همچو نی ناله‌کنان می‌مویم
یا در این وحشت هنگامه‌ی مرگ
من ز بیداد زمان می‌گویم
قصه‌ی غصه و این مویه و آه
قصه‌ی پایان نیست؛

در پی این شب اندوه فزای
سحر روشن و زیبایی هست
تا امیدی به دلی می‌روید
در سر اندیشه‌ی فردایی هست
و تو ای ارگ درافتاده به خاک
ای ستم‌دیده‌ی پاک
از خرابیت چه باک!

من در این کوره‌ی دل
با گل دشت کویر
با سرشکی که به مژگان دارم
با لهیبی که به دامان دارم
خشت‌ها خواهم پخت
من تو را از سر شوق
من تو را با دل و جان
من تو را از ره عشق و ایمان
عاقبت خواهم ساخت؛
برج‌هایی به بلندای امید
دشت‌هایی سر سبز
خانه‌هایی آباد
مردمانی دل‌شاد...

ای بم ای مهد کهن‌سال سترگ
من تو را بار دگر می‌سازم!

🥀🍂 @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

چرا هرکس که یک آغوش پر احساس می‌خواهد

همیشه دست گرمش را دو دست سرد می‌گیرد؟

#حسین_عباسـیان
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻موج = کوهه، آب‌کوهه، خیزاب، خیزآبه، آب‌خیز، آب‌خیزه، تکانه، نَوَرد، نَوَرد آب، آب‌شوران، آشوب دریا، اُشتُرُک، ورمه(Wave)
🔻امواج = خیزاب‌ها، کوهه‌ها، ورمه‌ها
🔻امواج رادیویی = ورمه‌های پَرتُوی
🔻پُرموج = خروشان، پُرکوهه، پُرخیزاب
🔻تَمَوُج = ترنَند، ورمش، خیزابِگی، کوهِگی
🔻تموج هوا = وَزِش
🔻حرکت موجی = جنبش کوهه‌ای، پویش ورمه‌ای
🔻طول موج = درازای ورمه، بلندای کوهه
🔻مواج = کوهه‌دار، خروشان، خیزابه‌دار، خیزابدار، پُرخیزاب، خیزابه‌گیر، شکن‌گیر، دِرَفشنیک، ناهموار
🔻موج‌خیز = کوهه‌خیز
🔻موج‌دار = کوهه‌دار، دِرَفشنیک، ناهموار، چین‌دار، شِکَن‌دار، چین‌وشِکَن‌دار
🔻موج‌زدن = دِرَفشیدن، فَرَویدن، کوهه‌زدن
🔻موج‌زن = کوهه‌زن
🔻موج‌شکن = کوهه‌شکن، خیزاب‌شکن
🔻موج گیسو = چین گیسو، شِکَن گیسو، چین‌وشِکَن گیسو
🔻موج موج = کوهه کوهه
🔻موج عظیم = کولاب

✍️نمونه:
🔺موج‌ها او را غرق کردند =
خیزاب‌ها او را فرو بُردند

🔺تنی چند از موج دریا برست
رسیدند نزد یکی آبخوست #عنصری =
تنی چند از آشوب دریا بِرَست
رسیدند نزد یکی آبخَوست(=جزیره)

🔺خوشحالی و شعف در چشمانش موج می‌زد =
شادی و شور در چشمانش می‌دِرَفشید

🔺طول موجی که مایکروفر با آن کار می‌کند =
درازای/بلندای ورمه‌ای که تندپز با آن کار می‌کند

🔺موج جدیدی از ناامیدی جامعه را فرا گرفته است =
روایی تازه‌ای از ناامیدی هازمان را فراگرفته است

🔺این فیلم به سینمایِ موج نوی فرانسه تعلق دارد =
این رُخشاره به رُخشارِ نوگَرای فرانسه بستگی دارد

🔺می‌نشست و شانه را میان موج گیسوانش بازی می‌داد =
می‌نشست و شانه را میان چین‌وشِکن گیسوانش بازی می‌داد

🔺موج مهاجرت از مناطق جنوبی آفریقا به اروپا شدت یافته است =
رَوَند کوچ از سرزمین‌های نیمروزی آفریکا به اروپا فزونی یافته است

🔺رنگ‌کاری کابینت‌ها خوب انجام نشده و سطح کار مواج است =
رنگ‌کاری گنجه‌ها خوب انجام نشده و رویه‌ی کار ناهموار است

🔺موج گرما از غرب کشور به سمت نواحی مرکزی و شرقی در حرکت است =
گذران گرما از باختر کشور به سوی کرانه‌های میانی و خاوری در پویش است

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#موج #امواج #مواج #تموج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

یعقوب اگر نماند نمویم به ماتمش
پاینده باد کشور ایران و پرچمش؛

در گوشم این چکامه‌ی زیبا چه خوش نواست
ایران بجاست تا که بلند آسمان بجاست!

سراینده #پژمان_بختیاری
نگارگر #رسام_ارژنگی

🇮🇷💪🏻 @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🇮🇷💪🏻 @AdabSar

یعقوب پسر شمشیر - بخش دوم
سراینده #هما_ارژنگی


چون پیک معتمد به ادب بر در ایستاد
وان نامه و نبشته‌ی او در میان نهاد
یعقوب برگزیده هم او را به مهر خواند
قرصی ز نان و تیغه‌ی شمشیر در میان
بر پیشگاه سفره‌ی پر مایه‌اش نشاند
وانگه چُنین به شیوه‌ی مردان زبان گشود:
«مردی سپاهی‌ام من و ایران سرای من
خاکِ رَهش به دیده بُود توتیای من
با دشمن وطن نبود آشتی مرا
بر گو تو با خلیفه‌ی خود ماجرای من
گر مرگ ناگزیر بود سرنوشت من
گردد رها ستیزه‌گرِ بَدکنشتِ من
ور زانکه روزگار دگر باشدم به جا
این تیغ تیز و مرگ هماورد زشت من
ور بخت من سیه شود و روز او سپید
نان جوین بهینه و شیرین خورشت من»

از آن زمان گذشته خزان و بهارها
ویرانه گشته پیکر این خانه بارها
از روزهای روشن و از شام‌های تار
دارد وطن به سینه بسی یادگارها

یعقوب رفت و کشور ایران نمی‌رود
این سرزمین، زبون انیران نمی‌شود
گویی روان مام وطن تا جهان بپاست
چون خون تازه‌ای به رگ کهنه می‌دود

ما پیروان راه هزاران ستاره‌ایم
بی‌نام و بی‌نشانه ولی بی‌شماره‌ایم
آیینه‌دار آن همه گُردان رفته‌ایم
گُردآفرید و رستم این گاهواره‌ایم

«یعقوب اگر نماند نمویم به ماتمش
پاینده باد کشور ایران و پرچمش
در گوشم این چکامه‌ی زیبا چه خوش نواست
ایران بجاست تا که بلند آسمان بجاست»(۶)


✍🏻✍🏻 پی‌نوشت سراینده:
۱- گُردِ نژاده: یعقوب خود را از فرزندان انوشیروان پادشاه ساسانی می‌دانست و آرزو داشت که بتواند نَسب خود را زنده کند.
در داستان‌ها آمده که پس از تازشِ ارب(عرب)ها، کیخسرو و ماهان، دو پسر از فرزندان انوشیروان، به دزفول آمدند و در کنا بزرگ مردی پناه جُستند و پس از بیش از دو سده، فرزندان کیخسرو، از بیم تازیان، به دژ هفتواد کرمان رفتند و ماهک پدر رادمان(لیث پدر یعقوب) به سیستان جا گرفت.

۲- سخن گفتن دَری: رادمان پس از شنیدن قصیده‌ای که در ستایش وی به زبان اربی سروده شده بود، با آوای بلند گفت: چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟
این سخن او مایه‌ی آن شد که منشیان و سرایندگان به پارسی روی آوردند و نامه‌های دیوانی را به پارسی نوشتند. از کارهایی که به دستور رادمان انجام شد، برگردان تاریخ ملوک عجم، گردآوری و ساماندهی تاریخ فرهنگ و تمدن ایران از گاه کهن تا پایان کار ساسانیان است. بدین‌سان وی بنیادی نهاد که برپایه‌ی آن شاهنامه پدید آمد و زبان دَری جان گرفت.

۳- فرمان نوشت: هنگامی که یعقوب به خوزستان رسید و آهنگ بغداد کرد، معتمد خلیفه‌ی عباسی، از بیم او نامه‌ای نوشت و در آن فرمانروایی سرزمین هایی که رادمان بر آن‌ها چیره بود، به او بخشید. پاسخ تاریخی رادمان به خلیفه خواندنی است.

۴- دستی به روی لشکریان...: در رویارویی سپاه رادمان با خلیفه، در دیر عاقول، نزدیک دجله، هنگامی که رادمان و سوارانش از نهر آب می‌گذشتند، گماشتگان خلیفه به فرمان او بند را گشودند و آب همه‌ی صحرا را فراگرفت. آن‌ها همچنین از پشت اردوگاه و دام و بنه او را به آتش کشیدند. پنج هزار شتر همگی سوختند و مردان و اسبان بسیار از ضربه گروهه کور شدند. رادمان نیز زخمی شد.

۵- فرمانی از خلیفه شیاد می‌رسید: هنگامی که رادمان در بستر بیماری افتاده بود، فرستاده‌ای از سوی خلیفه رسید. خلیفه در نامه‌ای او را به فرمانبرداری خواند و فرمانروایی عراق و خراسان را به وی پیشنهاد کرده بود.

۶- یعقوب اگر نماند: دو بیت پایانی سروده، برگرفته از چکامه‌ی زیبای "پاسخ یعقوب"، از سراینده‌ی توانمند،زنده یاد "پژمان بختیاری" است که روانش به سپنتا مینو باد.


📜📜 بخش نخست را بخوانید:
t.me/AdabSar/9642

#رادمان_پورماهک
🇮🇷💪🏻 @AdabSar

Читать полностью…
Subscribe to a channel