adabsar | Unsorted

Telegram-канал adabsar - ادب‌سار

12480

آرمان ادب‌سار پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی instagram.com/AdabSar گردانندگان: بابک مجید دُری @MajidDorri پریسا امام‌وردیلو @New_View فروشگاه ادبسار: @AdabSaar

Subscribe to a channel

ادب‌سار

💫

می‌دانی
هیچ‌کس
هیچ چیز را
به‌راستی فراموش نمی‌کند،
تنها آدم‌ها
یک وخت‌هایی
از به‌یادآوردن خسته می‌شوند!

#الهه_بهشتی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻کمک = یاوری، یاور، یاری، یار، پشتیبانی، دستگیری، دستیاری، همدستی، همراهی، همراه
🔻کمک به یکدیگر = همیاری
🔻کمک‌دهنده = همیار، دستیار، یاری‌دهنده، یاری‌رسان
🔻کمک‌راننده = شاگردراننده
🔻کمک‌طلبیدن = یاری‌خواستن
🔻کمک‌فنر = یارخیزه
🔻کمک‌کار = یارکار، یاری‌کننده
🔻کمک‌کردن = یاری‌کردن
🔻کمکِ مالی = دستگیری، پشتیبانی پولی

✍️نمونه:
🔺همیشه کمکش بود =
همیشه یاورش/یارش بود

🔺همه‌جا کمکش می‌کرد =
همه‌جا یاری‌اش می‌کرد
همه‌جا پشتیبانی‌اش می‌کرد

🔺هدفش کمک به مسکینان بود =
هدفش یاری به تهیدستان بود
آرمانش دستگیری مستمندان بود

🔺داور با کمک‌داور مشورت کرد =
داور با داوریار رایزنی کرد

🔺با کمک هم، "فارسی" را "پارسی" می‌کنیم =
با همراهی هم، "فارسی" را "پارسی" می‌کنیم

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#کمک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

برای کسی که دلسردی تو را
تجربه کرده
این برف و بوران
به شوخی شبیه است...

#رسول_ادهمی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻قطعاً = سَددرسَد(صددرصد)، بی‌گُمان، بی‌بروبَرگرد، هرآینه، همانا، به‌راستی، پنداری، چُنین، هرگز، به‌هیچ‌روی، آوَر*
🔻قطعی = سَددرسَدی، پایانی، بی‌چون‌وچرا، بی‌بروبَرگرد، بی‌برگشت، برگشت‌ناپذیر، آوَریک(=یقینی)، روشن
🔻غیرقطعی = برگشتنی، بابرگشت، برگشت‌پذیر
🔻به‌طورقطع = سَددرسَد، بی‌گمان، به‌راستی، به‌آوَر

*"آوـر" به چَمِ(معنی) "یقین، یقینا، به‌راستی، به‌تحقیق" است. واژه‌ی "باوَر" نیز کوتاهیده‌ی "به آوَر"(=به یقین) است.

✍نمونه:
🔺قطعا موفق خواهیم شد =
بی‌گمان پیروز خواهیم شد
سَددرسَد کامروا خواهیم شد

🔺قطعا زیر بار زور نمی‌رویم =
هرگز/به‌هیچ‌روی زیر بار زور نمی‌رویم

🔺این روش قطعا نتیجه می‌دهد =
این روش بی‌بروبَرگرد به بار می‌نشیند

🔺این معامله قطعی است یا غیرقطعی؟ =
این دادوستد بی‌برگشت است یا برگشت‌پذیر؟

🔺این معامله قطعی است =
این سوداگری سَددرسَدی/برگشت‌ناپذیر است

🔺بعد از تحقیقات بسیار، نظر قطعی خود را اعلام کرد =
پس از بررسی‌های بسیار، دیدگاه پایانی خود را آشکار کرد

🔺جمعیت دنیا به‌طورقطع و به یقین، هرسال زیادتر می‌شود =
آمار جهان بی‌گمان و به آوَر، هرسال بیشتر می‌شود

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#قطعا #قطعی #غیرقطعی #غیر_قطعی #به_طور_قطع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

✨ ادب‌سار
بزرگ‌ترین کانال پالایش زبان پارسی از واژگان بیگانه

✨ تلگرام:
T.me/AdabSar

✨ اینستاگرام:
Instagram.com/AdabSar

دوستداران را فرا بخوانید.

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

من خویشاوندِ هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند.
نه اَبرو درهم می‌کشد، نه لبخندش ترفندِ تجاوز به حقِ نان و سایه‌بانِ دیگران است.
نه ایرانی را به غیرِایرانی ترجیح می‌دهم، نه ایرانی را به ایرانی.
من یک لر، بلوچ، کردِ، فارسم،
یک فارس‌زبانِ ترک، یک آفریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی ِ آسیایی‌ام.
یک سیاه‌پوستِ زردپوستِ سرخ‌پوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم،
بلکه بدونِ حضورِ دیگران وحشتِ مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم.
من انسانی هستم میان انسان‌های دیگر بر سیاره ی مقدسِ زمین،
که بدونِ حضورِ دیگران معنایی ندارم...

#احمد_شاملو
فرستنده #مهین_دری
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻الان = اکنون، اینک، اینگاه، این‌هنگام، همینگاه، همین‌دَم، این‌دَم، هم‌اکنون، هم‌اینک، ایدَر

✍نمونه:
🔺الان میام، کمی طاقت بیارید =
هم‌اینک می‌آیم، کمی تاب بیاورید
به‌زودی می‌آیم، اَندی بَرتابید

🔺الان پشت فرمونم، نمی‌تونم صحبت کنیم =
اکنون پشت فرمان هستم، نمی‌توانم سخن بگویم

🔺بیدار شو از خواب خوش ای خفته چهل سال
بنگر که ز یارانت نماندند کس «ایدَر» #ناصرخسرو

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#الان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

🇮🇷👩🏻 @AdabSar

بانو خرمدین، همسر #بابک_خرمدین (به گمان ۷۹۵ تا ۸۳۸ ترسایی)، از زنان جنگاور ایران و کمانداری چیره‌دست بود که در جنبش خرمدینان یا سرخ‌جامگان، پابه‌پای بابک، رویاروی فرمانروایی تازیان در ایران ایستاد و در همه‌ی نبردهایی که به فرماندهی همسرش رخ می‌داد، جنگید.

بانو، از کودکی با تیر و کمان آشنا بود. او همراه بابک ۲۳ سال با تازیان جنگیدند و در هیچ یک از نبردهایشان شکست نخوردند. سپاهیان بابک را که جامه سرخ به تن می‌کردند، سرخ‌جامگان می‌نامیدند.

با پیمان‌شکنی(خیانت) افشین، بانو همراه بابک دستگیر شد ولی درباره‌ی سرنوشت بانو دو دیدگاه را گفته‌اند. گروهی می‌گویند بانو همراه با بابک کشته شد. گروهی دیگر می‌گویند بانو آزاد شد ولی او را وادار کردند که به دیدار مرگ دلخراش همسرش بنشیند.

داستان آن‌ها در افسانه‌های آذربادگان(آذربایجان)، به نام داستان بهرام و گل‌اندام شناخته شده است.

📖📖 بیشتر بخوانید:
T.me/AdabSar/9703
____________
به ادبسار بپیوندید:
اینستاگرام
Instagram.com/AdabSar

تلگرام
T.me/AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

نگارم رفت و چشمم ماند در راه

ولی اشکم هنوز از پی روان است


#سلمان_ساوجی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻خشن= تندخو، سخت‌رو، درشت‌رو، ستیزه‌جو، خشمگین، ناهموار، ناهنجار، ناتراشیده، پَرغونه، زُفت، کدر(مانیک بنیادین)

🔻خشونت= درشتی، درشتخویی، درشت‌رویی، تندخویی، سخت‌رویی، ستیزه‌جویی، خشمگینی، پرخاشگری، بدرفتاری

✍نمونه:
🔺با خشونت و اخلاق‌های خشن چگونه مقابله کنیم؟
با تندخویی و رفتارهای تندخویانه چگونه رویارویی کنیم؟

🔺خشونت در رابطه از کجا می‌آید؟
پرخاشگری در پیوند از کجا می‌آید؟

🔺برخورد خشونت‌آمیزی داشت=
برخورد ستیزه‌جویانه‌ای داشت

🔺شخص خشنی است=
آدم خشمگینی است
تَنوم درشت‌رویی است


گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#خشن #خشونت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

✨ @AdabSar

شیرِ کوهِ بذ، #بابک_خرمدین
#هما_ارژنگی ۲۹ دی ۱۳۸۰


این فروغ بی‌زوال و جاودان من
قبله‌گاه و جان‌پناه نیکم این وطن

این همیشه سبز، این همیشه پاک
این همیشه روشن و بلند و تابناک

این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بی‌غروب و مهر بی‌کران

این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند

آشیان دلفروز و خانه‌ی من است
در زمانه‌ای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانه‌ی من است
زیر آسمان پر فروغ و روشنش

از درون سینه‌ی ستبر سنگ‌ها
می‌جهد به خاک چشمه‌های نور
وز پس غبار می‌کشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور

گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار

بر ستیغ کوه قلعه‌گاه بذ می‌شود عیان
وز پس حصار جلوه می‌کند روح بابکان
بابک غیور از فراز کوه می‌رود به تک
در رکاب او شیهه می‌کشد اسب راهوار

این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب می‌رود به پیش

سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج می‌زند

نقش گنگی از عهد باستان
می‌درد ز هم پرده‌ی زمان
وز پس غبار سال‌های دور می‌شود عیان
کار و انی از خلق خسته جان

دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان

مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج، جزیه و خراج

می‌کشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانه‌ی ستم

در خیال من جلوه می‌کند باز بابکان
شعله می‌کشد در نگاه او گرم و آتشین خشم بی‌امان

آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایه‌دار
در کنار او سرخ‌جامگان جمله جانسپار
راه بی‌عبور کوه‌ها بلند قله سرفراز
لرزه افکند کاخ ظلم را گرد یکه‌تاز

سال‌های سال کاخ اهرمن در تب شکست
سال‌های سال در هراس و بیم دشمنان پست

سال‌ها نبرد رزم و کار زار
سال‌ها جدال فتح و افتخار

نقش‌های گنگ می‌دود به هم
پنجه‌های شب نقش دیگری می‌کشد کنون
می‌شود عیان نقش مکر و خون
یار نیمه‌راه حیله و جنون

آنکه می‌زدی لاف دوستی از برای او
خنجر جفا می‌کشد کنون در قفای او

آسمان سیاه چهره‌ها دژم خلق ناامید
می‌کشد به بند شیر شرزه را روبه پلید

آه روزگار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟

آه از این ستم وای از این فسون
شهسوار یل می‌رود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر

فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی می‌تپد ز غم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بارگاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او

پیر و نوجوان، کودک و کلان
گرد دارالعام صف کشیده‌اند

بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوهوار
همچو شیر نر پر دل و جسور
همچو کوه بذ سخت و استوار

جمع تازیان گرد او به صف
نیزه‌ها به دست تیغ‌ها به کف

معتصم بر او بانگ می‌زند
"مرد نا خلف کیستی؟ بگو
نیست پاسخی بهر پرسشش

دیدگان خلق سوی بابکان خیره می‌شود
آن دلیر گرد می‌رود به پیش

خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او

بار دیگرش می‌دهد ندا
آی خیره‌سر کر شدی مگر؟ نام خود بگو

بابک و سکوت
یک جهان پیام در سکوت او
زهر نفرتش می‌چکد ز رو

معتصم ز خشم نعره می‌کشد
ای بریده کام با من و سکوت؟
آنگه از جنون می‌کشد غریو
"مرد تیغ‌زن کتف او بزن"

مردک پلید می‌رود به پیش
می‌درد به تن سرخ‌جامه‌اش

خون روشن‌اش می‌چکد به خاک
تیره می‌شود آن نگاه پاک

لیکن از غرور تا نبیند آن
دشمن دنی روی زرد او
می‌زند به رخ
رنگ لاله از
زخم خون فشان

چهره می‌کند از گلاب خون
رنگ ارغوان
آنگه از زمین
سوی آسمان خیره می‌شود

شاد و پر توان بر خدای جان سجده می‌برد
"آه کردگار، ای همیشه یار
در ره وطن سهل باشدم
مرگ و افتخار"

باز معتصم می‌زند نهیب
تیغ‌زن بزن کتف دیگرش
برکَنَش زبان، مُثله کن تنش"

بابک دلیر در زلال خون آورد خروش
واپسین ندا از گلوی او می‌رسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بی‌بها سری خون‌بهای تو گر فتد به خاک؟"

باز نقش‌ها می‌دود به هم
سایه‌های شب می‌کشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان

بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه می‌کند پشت کوهسار

بانگ مبهمی می‌رسد به گوش از پس حصار
"بابک دلیر خرمی تو راست ای بهین‌تبار

کی فتد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار؟

✨ @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

و خودت می‌دانی
مثل چنگیز مغول
هرچه در کشورِ دل بود
به یغما بردی...!


#وحید_ابراهیمی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻فتوسنتز:
شیدآمایی، شیدسازی، شیدساخت
فروغ‌آمایی، فروغ‌سازی

❗️شید = نور

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#فتوسنتز #فتو_سنتز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

Читать полностью…

ادب‌سار

🔷💠🔹🔹

کاش آنی چون "بابک" می‌بودم
کاش آنی
بی‌ارزش می‌نمودم
جان و تنم برای میهنم!
خون دلاورمردان و شیرزنان
بسان رود خواهد گذشت
از دل سنگ‌های تیز زمان،
با موی سپید
چگونه پاسخی خواهم داد
پرسش کودکم را...؟

فرستنده و سراینده: #Hani_Mm
#بابک_خرمدین
@AdabSar
🔷💠🔹🔹

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

دل دیوانه، چه جایی‌ست که باشد جایت

بر سر و چشمم اگر جای کنی، جاست تورا

#خواجوی_کرمانی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

وقتی دو بیت از تو سرودن مرا بس است
دیگر عزیز دل، بنویسم رمان که چه؟
آبی سفید چشم، لب سرخ، موی زرد
دیوانه‌ام، روم پی رنگین‌کمان که چه؟

دنیای من دوقسمت ناعادلانه بود
بسیار در خیالت و کمتر کنار تو
وقتی خیالت از خود تو مهربان‌تر است
از دوری‌ات گلایه کنم همچنان که چه؟

خوشبخت آن کسی‌ست که یک‌روز با شما
جغرافیای مشترکی را قدم زده
همراهی تو یک‌دو‌سه‌گامی مرا بس است
از این اضافه‌تر بشوی مهربان که چه؟

من آسمان ندیده‌ام، این خنده‌آور است
هر سمت را که می‌نگرم رنگ چشم توست
در ذهن من که چشم تو را ثبت کرده است
آبی چرا شود صفت آسمان؟ که چه؟

شب‌گریه‌های تلخ گدا بود و شعر من
این بیت‌ها نتیجه‌ی یک عمر دوری است
حالا بخند شعر مجسم، ولی مپرس
شب‌گریه چیست؟ شاعر بی‌آب و نان که چه؟

#علیرضا_کیانی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

چه وقت آمده‌ام ای خدا به این دنیا

که قرن‌هاست در این سینه غصه‌ها دارم!


#وحید_اشجع
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar
پاورچین اشغ ...!

درسکوتِ نیمه‌جانِ نیمه‌شب
گوهرِ یادت برون شد از صدف
می‌دهد سان در خیابان خیال
یاد باد آن روزگاران شعف

سرخوش از رویای خیس لحظه‌ها
سوی رود زندگی جاری شدم
پرتوی دیدم ز رخسارت بر آب
مبتلای خوابِ بیداری شدم!

بی‌خبر از گام پاورچین اِشغ(عشق)
خفته بودم کنج آغوش بهشت
زُل‌زدن در یک نگاه دوره‌گرد
آتشی بر خرمنِ جانم به‌هِشت

وه چه شب‌ها تا پگاه پنجره
لاله‌ی چشمم گریزنده ز خواب
تشنه‌ی یک جرعه لب بودم، دریغ
مُردم از اوج عطش در موج آب

آسمان چون چادر شب می‌کشید
می‌شدم در بند رویایت اسیر
گُرگرفتن‌های دل یادش به‌خیر
گرچه گشتم در اجاغ اِشغ پیر

خفته در نارِ نفس‌هایَت خیال
وقت دیدارت نفس می‌کَند جان
غنچه‌ی لب‌های تو چون می‌شکفت
می‌شد الکن این زبان بسته- زبان!

می‌زدی بر سینه‌ی کوچه قدم
کوچه از هُرم تن‌ات گُر می‌گرفت
کج چو می‌کردی مسیر گام خویش
بغض کوچه از دلِ پُر می‌گرفت!

ابرهای یائسه از آه من
زایمان کردند و عالم گریه کرد
خواجه را پرسیدم از احوال دل
«هفت خان» با چشم فالم گریه کرد!

وه از آن شب، پشت پرچین سحر
تَنگ آغوشم به گِردت قاب شد
لب خموش از گفتمان بوسه بود
سینه‌ی سنگ از تپیدن آب شد!

خنجر مژگان کشیدی از نیام
از دل سبز شقایق خون چکید
آفتاب از شرم تو آتش گرفت
آسمان از گونه‌ی هامون چکید!

بعد تو ای آبِ روی لاله‌ها
آبرویَم رفت و رویَم شد کبود
ای اَروس(عروس) باکره، ای شهد شور
انتظارم از تو دیگرگونه بود

بعد تو ای مریم نیکوسرشت
حال دل را کس نپرسد جز فراق
ای خیال تو خیابان دلم
دل ز دامان تو می‌گیرد سراغ...


✍پی‌نوشت:
"در سکوت دلنشین نیمه‌شب "
می‌گذشتیم از میان کوچه‌ها
رازگویان، هردو غمگین، هردو شاد
هردو بودیم از همه عالم جدا
انوشه‌روان #فریدون_مشیری


سراینده و فرستنده #پرند
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

❄️❄️❄️❄️
@AdabSar

❄️ آشنایی با جشن‌های ایرانی
❄️ جشن دیگان

روز "دی بدین" از ماه دی، برابر با هفدهم دی در ایران باستان، سومین و واپسین جشن دیگان برگزار می‌شد و بیشتر آیین‌های آن با آیین دیگر جشن‌های دیگان یکسان بود.

☃☃ ماه دی پس از فروردین دارای بیشترین جشن‌های همگانی در ایران بود که سه یا چهار جشن آن "دیگان" بودند. در این روزها نام روز و ماه یکی است. جشن‌های ایرانی در زمان ساسانیان، باشکوه‌تر از هر زمان دیگری برگزار می‌شد.

🌨🌨 "دی" به چم آفریدگار است و جشن‌های دیگان که به آن‌ها "دی جشن" نیز گفته می‌شد، انگیزه‌ای برای نیایش همگانی و سپاسداری از آفریننده‌ی هستی، برابری، همبستگی و همنشینی پادشاهان با مردم بود.

🚿🚿 در واپسین جشن دیگان پاکیزگی و آسودگی را نیز ارج می‌نهادند.

🌼🌼 در بن‌دهش نوشته شده که گل بادرنگ گل ویژه‌ی دی به‌آذر(دیگان نخست)، گل كاردَک ویژه‌ی دی به‌مهر(دیگان دوم) و گل شنبلید ویژه‌ی دی به‌دین(دیگان سوم) است.
__________
✍🏻✍🏻 درباره‌ی جشن‌های #دیگان در #فرهنگ_ایران بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/9560
t.me/AdabSar/9570
t.me/AdabSar/9649
t.me/AdabSar/9579
__________
📖📖 برگرفته از:
۱- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
۲- از نوروز تا نوروز #کورش_نیکنام
۳- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان #هاشم_رضی
@AdabSar
❄️❄️❄️❄️

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

به این غریبه بیا قدری آشنایی کن
به من بگو چه کنم! بیش‌تر خدایی کن

به من بگو غزلی باشم و تو شاعر باش
مرا سپید کن و آشنازدایی کن


#مهدی_فرجی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

🔹به ایران درود

به ایران سلام و به ایران درود
به این بیشه و خاک شیران درود

به زردشت دانا، به نوشیروان
به تاج و به نام امیران درود

به فردوسی و حافظ نامدار
به سعدی، به هر یک ادیبان درود

به رستم، به کاوه، به دارای پاک
به بیژن، به سام و نریمان درود
ـ...
به جمشید و آرش، به بابک سلام
به کوروش، به آن شاه شاهان درود

به یوتاب و زربانو و رکسانا
به رودابه آن ماهِ تابان درود

به شاپور و نادر‌، کریم‌خان زند
به سرباز گمنام ایران درود

به هر مهربانو، به هر شیر نر
به نام و به جان هژبران درود

به کردار نیک و به پندار نیک
به گفتار نیک عزیزان درود

به آیین پاک و به جشن و سرود
از اینجا به روح نیاکان درود

به جشن سده، تیرگان، مهرگان
به جشن سپندارمزگان درود
@AdabSar
به کوه و به دشت و به جنگل سلام
به دریا، خلیج خروشان درود

به البرز و زاگرس، به زاینده‌رود
به رود ارس سَدهزاران درود

به کرد و لر و بختیاری، بلوچ
به ترک و به فارسی‌زبانان درود

به بندرنشینان خونگرم و شاد
به ایلام و یزد و سپاهان درود

به شیراز و مشهد، به تبریز و قم
به زنجان و بوشهر و همدان درود

به کرمان، آبادان و هم زاهدان
به تهران و رشت و به گیلان درود

به ساری، ارومیه و اردبیل
به قزوین و یاسوج و سمنان درود

به هر ذره از خاک ایران سلام
به هر نقطه از مهد شیران درود

به یاران و گل‌های این بوستان
به خوبان و نیکوسرشتان درود

بخوانیم با هم به آیین عشق
اهورا سلام و به یزدان درود

رود خشکسالی ز ایران پاک
به ذات همه راستگویان درود

رود غصه و ماتم از قلبمان
به دل‌های شادآفرینان درود

«پرستو» بیاور نوید بهاری ابد
ز من بر تو و خاک ایران درود


#پرستو_نادری
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫🐄 @AdabSar

🐄 آشنایی با جشن‌های ایرانی
🐄 جشن "گاوگیل" یا "درامزینان"


🐂🐂 "جشن گاوگیل" که به آن جشن درفش‌ها، کاکیل، گاوگمل، گاگنل، کاکثل و درامزینان هم می‌گویند در روز مهر از ماه دی، برابر با شانزدهم دی در گاهشماری ایران باستان برگزار می‌شد و جشنی در پیوند با "گاو" بود.

🐄🐄 درباره‌ی این جشن رازآمیز گفته می‌شود چون "آژی‌دهاک" بر ایران چیره شد، گاوهای "اثفیان" پدر فریدون را به تاراج برد. ولی در این روز "فریدون" بر "آژی‌دهاک" پیروز شد و آن گاوها را بازگرداند. "اثفیان" که مردی بخشنده و مردم‌دار بود، با بازگشت گله‌هایش به مردم بخشش‌ها کرد و مردم این روز را هر ساله جشن گرفتند.

🐂🐂 یکی دیگر از گمان‌های پیدایش جشن درامزینان این است که در این روز ایرانیان بر تورانیان پیروز شدند و گله‌هایی از گاو که به دست آن‌ها افتاده بود، پس گرفتند.

🐄🐄 همچنین گفته شده که در این روز "فریدون" را از شیر گرفتند و وی سوار بر گاوی کردند. "فریدون" گرزی داشت که سر گاو بر آن تراشیده شده بود. در افسانه‌ها آمده که فریدون در کنار گاوها بزرگ شد.

💫💫 در این شب از روی جایگاه ستارگان در آسمان دست به پیشگویی می‌زدند و باور داشتند که گاوی از شید(نور) که شاخ‌هایش از زر(طلا) و پاهایش از سیم(نقره) است و ماه را می‌کِشد، اندک‌زمانی در آسمان پدیدار شده و سپس پنهان می‌شود. هر که در آن زمان بتواند این گاو درخشان را ببیند، آرزوهایش برآورده می‌شود.
اگر این گاو بر بلندی کوه‌ها پدید آید و دوبار بانگ زند، سالی پر فراوانی و بدون تنگدستی در پیش خواهد بود و اگر یک‌بار بانگ زند، نشانه‌ی خشکسالی است.

🤴🏻🤴🏻 در افسانه‌ها گفته شده که در زمان جمشید، وی یک کاکیل یا گاو نر سرکش را با سر آدم، چهره‌ی زیبا و تن سپید گاو دید که دسته‌ای سوسن به دست داشت و می‌بویید. گاو از هفت گوهر ساخته شده بود و هرکه را می‌دید به نام می‌خواند و از امروز و آینده آگاهی می‌داد و شید خود را می‌پراکند. جمشید گفت: تو کیستی و چه می‌کنی؟ پاسخ داد: من بخت هستم و سپیدروزی و بخت میان مردم بخش(تقسیم) می‌کنم. جمشید پرسید که در چه هنگامی بخت در میان مردم بیشتر است؟ پاسخ داد: هنگامی که گاو در میان آسمان باشد.
او پس از این گفت‌وگو میان آسمان پنهان شد.

🥛🥛 ایرانیان این روز را با نوشیدن شیر تازه‌ی گاو آغاز می‌کردند و بامداد، پیش از هر سخنی "بِه" می‌خوردند و "ترنج" می‌بوییدند تا سالی فراخ و آسوده در پیش داشته باشند.

☠☠ همچنین گفته شده که این جشن ریشه‌ی بابِلی دارد و جشن دیو و اهریمن است. زیرا در این روز اهریمن بر جمشید پیروز شد. برخی نیز جشن اهریمن در این روز را با شکست داریوش سوم از اسکندر در جنگ "گوگمل" در پیوند می‌دانند. ولی سرچشمه‌های این داوخواهی(ادعا) روشن نیست.

🐂🐂 "جشن گاوگیل" یکی از جشن‌هایی است که زمینه‌های پیدایش آن ناشناخته و آگاهی درباره‌ی آن بسیار اندک است و دیدگاه‌های "ابوریحان بیرونی" در "آثارالباقیه" درباره‌ی این جشن از راه گفت‌‌وگوی وی با مردمان گرد آمده است. از این‌رو هرآنچه گفته می‌شود، گمان‌زدهایی درباره‌ی این روز است.

🐄🐄 همچنین گفتنی است ستایش گاو در میان بسیاری از هندوان، ریشه در فرهنگ ایران باستان و باورهای هنباز(مشترک) این دو تیره دارد.

گردآوری و نگارش #پریسا_امام_وردی
#فرهنگ_ایران #دیگان #گاوگیل
____________
✍🏻✍🏻 برداشت از:
۱- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان #هاشم_رضی
۲- جشن‌های ایرانیان #عسگر_بهرامی
۳- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی
____________
به ادبسار بپیوندید:
اینستاگرام
Instagram.com/AdabSar

تلگرام
T.me/AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان

که من این خانه به سودای تو ویران کردم

#حافظ
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

تازه سلام اول این قصه می‌رسد
پُر می‌شود تمام من از ماجرای تو

صبحانه حاضر است، بفرما غزل بنوش
طعم بهشت می‌دهد امروز چای تو


#امیر_مرزبان
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

👥👥👥👥
🔅پرسش شما

درود بر شما
خشن تازی است؟
بجای خشونت چه واژه ای به کارببریم؟


🔅پاسخ ادبسار 👇👇👇

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

هر کسی را همدم غم‌ها و تنهایی مدان

سایه هم راهِ تو می‌آید، ولی همراه نیست

#رضا_خادمه_مولوی
#چکامه_پارسی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

غزل! دختر خوب و دلبند من
کنارم نشین، گوش کن این سخن

نه پند و نصیحت که گردی ملول
به طعنه بگویی که «باشد قبول»

کلامی‌ست چون حرف‌های دو دوست
نه وعظ و خطابه، که یک گفتگوست

عزیزم در این سرزمینِ کهن
بسی گنج باشد زِ شعر و سخن

همه حاصلِ علم و عشق و خِرَد
کزآن برتر اندیشه برنگذرد

یکی از چنین گنج‌های سخن
که شد مایه‌ی افتخارِ وطن

کتابی‌ست چون گوهر شاهوار
ز فردوسی نامور یادگار

بلی شاهنامه، نه‌تنها کتاب
که از روشنی همچو سَد آفتاب

پر از معرفت، دانش و راز و پند
نه تلخ و دل‌آزار، شیرین چو قند

بِدان قدرِ این گوهرِ باستان
مخوانش تو افسانه‌ی کودکان

به دقت بخوان شاهنامه و ز آن
به هر قصه‌ای نکته‌اش را بِدان

ز جمشید، شاهی که مغرور شد
بدان نخوت از لطفِ حق دور شد

که ضحاک ظالم، به گیتی نماند
وگرچه بسی جور و بیداد راند

ز ایرج که شد طعمه‌ی خاک گور
ز کین و حسدبردنِ سلم و تور

چو شد ریخته خون آن بیگناه
شده خاندانی سراسر تباه

چرا سام، فرزند نیکونهاد
ز کفران نعمت به سیمرغ داد

ز رودابه و عشق پاکش به زال
که شد ماجرایی پر از قیل‌وقال

ز فرزندشان رستم پهلوان
به مازندران قصه‌ی هفت‌خوان

جوانمردی‌اش بین که قبل از نبرد
ز خواب گران دیو بیدار کرد

ز تهمینه آن دختر تیره‌بخت
ز فرجام عشقش که شد تلخ و سخت

به سهرابِ خود دلخوش، اما پسر
شده کشته، آن هم به دست پدر

ز گردآفریدی که آن شیرزن
نهاده به کف جان به راه وطن

سیاوش که چون یوسف راستگوی
بِگرداند مردانه از ننگ روی

بر آن ننگ چون متهم نیز گشت
چو فرزند آزر ز آذر گذشت

چو یحیا سپس قوم بیدادگر
سرش را بریدند در تشت زر

بجوشید خونش به روی زمین
نگون کرد بنیادِ آن ظلم و کین

سخن را به پایان برم این زمان
دگر خود بخوان شرحِ هر داستان

بیندیش بسیار در این کتاب
و مقصود هر قصه‌اش را بیاب

#محسن_مردانی
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

☀️🇮🇷☀️ @AdabSar

#روزشمار نیاکان(۱۴ - ۱۷ یا ۲۱دی)

☀️🇮🇷 بابک خرمدین: «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بنده‌ای زبون.»

☀️🇮🇷 ۱۱۸۰ سال پیش، اَبَر دلاور ایران زنده‌یاد "بابک خرمدین" با بریدن تک‌تکِ دست‌ها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم(خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند، در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام(عنوان) یکی از بزرگ‌ترین جان‌سپاران میهن جاویدان شد. گفته می‌شود سپس سر او را در خراسان گرداندند.

☀️🇮🇷 بابک، رهبر جنبش سرخ‌جامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا(اصفهان)، هگمتانه(همدان)، آذربادگان/آتورپاتکان(آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند.
بابک با دلاوری و توانمندی‌اش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزو و افسانه‌ای دست‌نیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش تازیان ایستادگی کرد و سرانجام به شوند(دلیل) پیمان‌شکنی افشین دشمنیار دستگیر شد.

☀️🇮🇷 جنبش خرمدینان یا سرخ‌جامگان تا دهه‌ها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود.

☀️🇮🇷 یک سال پس از بابک، مازیار، فرمانروای میهن‌پرست تبرستانی با دشمنیاری برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند، به دار آویخته شد.

☀️🇮🇷 سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است، ولی سرآمد همه‌ی آن‌ها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهره‌ی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشده‌ی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.

☀️🇮🇷 واپسین سخن بابکِ سرفراز "پاینده باد ایران" بود.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.


✍🏻✍🏻 پی‌نوشت:
زادروز نمادین #بابک_خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار می‌شود. درباره‌ی سال زاده شدن او آگاهی درستی در دست نیست ولی می‌دانیم که در سال ۸۳۸ ترسایی(میلادی) جان باخت.
نوشیروان کیهانی‌زاده مرگ وی را در روز ۱۴دی، سعید نفیسی ۱۷دی و در نوشته‌های جسته و گریخته‌ای ۲۱دی می‌دانند.

☀️🇮🇷☀️ @AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

💫

دست از این عاشقی بکش ای دل
رفتنش مثل آب‌خوردن بود

سال‌ها رفته و نفهمیدی
او کجا مرد دل‌سپردن بود‍!

#علیرضا_آذر
@AdabSar

Читать полностью…

ادب‌سار

@AdabSar

به لب چشمه سرشب به شتاب آمده بود
کوزه بر دوش، پی بردن آب آمده بود

خوی وحشی‌نگهان ده بالا را داشت
آب از دیدن او در تب‌و‌تاب آمده بود

در هوا از نفسش عطر گل سنجد ریخت
شادی انگیز تر از بوی گلاب آمده بود

پیر مردان همه گفتند که همزاد پری‌ست
بس که شاداب زجوبار شباب آمده بود

کوزه در آب فرو رفته و از قهقه‌اش
اشک در چشم بلورین حباب آمده بود

رقص را در گذر باد به ریواس تنش
مخملی بود که از کوچه خواب آمده بود

عصمتش راه به هر دزد نگاهی می‌بست
گرچه سکر آور و سرمست و خراب آمده بود!


#خسرو_احتـشامی
@AdabSar

Читать полностью…
Subscribe to a channel