adnanfallahi | Unsorted

Telegram-канал adnanfallahi - تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

2264

درباره: اسلام‌شناسی، تاریخ، اندیشه‌ی سیاسی * صفحه‌ی من در سایت آکادمیا: http://independent.academia.edu/AdnanFallahi * لینک نخستین مطلب کانال: https://t.me/AdnanFallahi/2

Subscribe to a channel

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

👑پادشاهی اروپایی و مسیحیت: مورد انگلستان

از زمان اوج گرفتن نهضت پروتستانتیسم و فروپاشی تدریجی هیمنه‌ی واتیکان و ایجاد کلیساهای ملی، نظام‌های پادشاهی با مسیحیت مستقر پیوندی عمیق برقرار کردند. این پیوند خاصه در دو پادشاهی بریتانیا و اسپانیا بسیار مستحکم است. اما با توجه به اینکه اروپای پیشامسیحی یک منطقه‌ی عاری از فرهنگ، تمدن و سنت فکری نبود، قابل توجه و تأمل است که پادشاهی‌های اروپایی عموما هیچ‌گاه سودای بازگشت به عصر پیشامسیحی و دوران پاگانیسم را نداشتند. امپراتوری مقتدر روم (تا پیش از فروپاشی بال غربی‌اش) وارث یک آیین پاگانیستی (چندخدایی) باستانی بود که نظایر آن در میان مردم باستانی بریتانیا (قبل از تسلط رومیان بر بریتانیا) مستند و مشهود است.
گروش بریتانیا به مسیحیت از قرون ششم و هفتم میلادی شروع شد، هنگامی که پاپ گریگوری کبیر مبلغان خود را به بریتانیا فرستاد. در این هنگام انگلستان تحت سیطره‌ی پادشاهان آنگلوساکسون قرار داشت که در قرن پنجم میلادی موفق شدند رومیان را از بریتانیا بیرون کنند و خودشان قدرت را در دست گیرند. روند گسترش و تثبیت مسیحیت از زمان همین پادشاهان پاگانیستِ آنگلوساکسونی شروع شد. در قرون 10و11، با حمله‌ی وایکینگ‌های دانمارکی به انگلستان بخش‌های دیگری از این منطقه با توسل به زور و قوه‌ی قهریه به مسیحیت گرویدند. بنابراین سلسله‌ پادشاهی‌های بریتانیا شاهد گسست‌ از پاگانیسم (آیین باستانی اقوام آنگلوساکسون و اقوام پیش از آنها مانند سلت‌ها) و پذیرش تدریجی مسیحیت وارداتی از خارجِ بریتانیا ـ به واسطه‌ی تبشیر یا جنگ و قوه‌ی قهریه ـ بوده است. با این وجود مسیحیت به بخشی از هویت پادشاهی بریتانیا تبدیل شد و سودای بازگشت به عصر پیشامسیحی بلاموضوع تلقی گشت. از همین رو بود که فیلسوف محافظه‌کاری مانند ادموند بورک (1797م) از کلیسای ملی انگلستان به شدت دفاع می‌کرد و انقلاب کبیر فرانسه را به دلیل گسست از سنت مسیحی به باد شدیدترین انتقادها می‌گرفت[1].
گفتنی است سایر پادشاهی‌ها و امپراتوری‌های اروپایی نیز - از پادشاهی‌های اسپانیا گرفته تا فرانسه - وضعیتی مشابه داشتند و اغراق نیست اگر تنها نمونه‌ی برجسته‌ی تمنای بازگشت به عهد باستان پیشامسیحی و پاگانیسم آریایی را به دولت رایش سوم (آلمان نازی) و چهره‌های برجسته‌ی نازی چون آلفرد روزنبرگ، رودلف هس و هاینریش هیملر (فرمانده اس‌اس) منتسب کنیم.
ـــــــ
ارجاعات:
[1]. بورک، مسیحیت‌ستیزی مندرج در انقلاب فرانسه را به هذیان‌گویی پس از مستی تشبیه می‌کرد که از اعماق جهنم بیرون آمده است:
Edmund Burke, Reflections on the revolution in France, p. 77, Yale University Press, 2003

  ✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🤼درباره‌ی نسبیت مفاهیم سیاسی

ما رخدادها، تلاش‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی بسیاری را با نام‌ها یا اصطلاحات یکسانی خطاب می کنیم: انقلاب، کودتا، انتخابات، پوپولیسم، ناسیونالیسم یا قوم‌گرایی و غیره. اما بر عکس تلقی رایج، این مفاهیم به خودی خود فاقد بار ارزشی هستند و بلکه با عطف به تخته‌بند زمانی و مکانی و غایات و دستاوردهای خود ارزیابی می‌شوند. من در ادامه می‌کوشم با ذکر چند مثال این نکته‌ را روشن کنم:
برای مثال مفهوم کودتا برغم طنین ناخوشایندی که دارد برای هواداران اصلاحات اقتصادی پینوشه در شیلی (کودتای 1973 علیه دولت سوسیالیست آلنده)، سوهارتو در اندونزی (کودتای 1965) و یا هواداران رضا شاه پهلوی در ایران (کودتای 1299ش علیه آخرین شاه قاجار) به مثابه یک کنش سیاسی با برآیند دستاوردهای مثبت تلقی می‌شود نه پدیده‌ای مذموم یا کنشی منفور.
مفهوم انقلاب نیز به همین ترتیب بسته به دیدگاه‌های متفاوت و نتایجی که در پی دارد قابل ارزش‌گذاری است و به خودی خود ارزش یا ضد ارزش تلقی نمی‌شود. برای مثال انقلاب کبیر فرانسه (1789م) مخالفان و موافقان بزرگی داشت. گروهی آن را حرکتی رو به جلو و مترقی می‌دانستند و عده‌ای نیز پیامدهای هولناک و مخربش را گوشزد می‌کردند. فیلسوفان بزرگی مانند فیشته (یا فیخته) از هواداران انقلاب فرانسه و از آن سو متفکرانی چون ادموند بورک انگلیسی از معارضان این انقلاب بودند.
مفهوم قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم ـ برغم تعاریف گوناگون و ناهمگونی که از این مفاهیم شده ـ نیز چنین وضعیتی دارند. در اینجا می‌توان هشتاد سال منازعه‌ی اعراب و اسراییل را مثال زد. صهیونیسم که مهم‌ترین و برجسته‌ترین مصداق قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم یهودی در اروپای اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم است و به مثابه بدیلی برای همگون‌سازی (Assimilation) فرهنگیِ اُمّت یا قوم یهودی در اروپای مدرن به شمار می‌آید، زمانی که به مرحله‌ی استقرار دولت می‌رسد قومگرایی یا ناسیونالیسم رقیب (عربی یا فلسطینی) را به رسمیت نمی‌شناسد. در اینجا قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم به خودی خود ارزش هنجاری ندارد بلکه بسته به چهارچوب منازعه بر سر تشکیل دولت یا بقای سیاسی، از سوی اردوگاه‌های رقیب ارزش‌گذاری شده و برای اردوگاه خودی ارزش و برای اردوگاه غیرخودی به مثابه ضدارزش تلقی می‌شود[1].
صدالبته اینها صرفا مثال‌هایی دم‌دستی برای گوشزد کردن این نکته‌ی بدیهی است که مفاهیم سیاسی عموما در میدان منازعات و مرافعات ـ و نه در خلأ علم الاخلاق یا علم حقوق ـ تناورده شده و به مثابه ارزش یا ضد ارزش، و در مقام مدح یا ذم به کار گرفته می‌شوند.
ــــــــــ
ارجاعات:
[1]. لازم به گفتن نیست که بنیاد و اساس بسیاری از دولت‌ملت‌های کنونی مستقر در جهان (از ترکیه گرفته تا جمهوری‌های استقلال یافته‌ی شوروی سابق تا کشورهای حوزه‌ی بالکان تا حتی کشوری چون فرانسه که مهد ناسیونالیسم مدرن بوده) همین قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم است.

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

▪️در این شماره و در بخش جهان‌شهر، مقالهٔ اوّل به قلم دکتر عدنان فلّاحی به سویه‌های اندیشهٔ اقتصادی کارل پوپر اختصاص یافته است. او می‌نویسد:

«دخالت دولت در نظام بازار و چندوچون آن یکی از مهم‌ترین مواضع نزاع بين اردوگاه موسوم به چپ با اردوگاه موسوم به سرمایه‌داری است. پوپر به‌رغم دوستی عمیق با فون هایک - یکی از بزرگ‌ترین حامیان تئوریک آنچه بعدها به اقتصاد نئولیبرالیستی مشهور شد - و نیز با وجود انتقادات تندی که روانهٔ مارکسیسم می‌کرد‌، از مدافعان مداخله‌گری دولت به‌سود طبقات پایین‌دست و نقش حمایت‌گری دولت بود. صدالبته، برخلاف تصوّر القاشده از سوی برخی جریانات لیبرتارین، بحث از لزوم دخالت دولتی در اقتصاد، اختصاصی به نگرش‌های مارکسیستی ندارد بلکه بیش از سیصد سال پیش، وقتی که هنوز مفاهیمی مانند بازتوزیع ثروت‌، خدمات تأمین اجتماعی و... متولّد نشده بود و محلّی از اعراب نداشت‌...»

دنبالهٔ مطلب را در شمارهٔ جدید جهان‌اشراقی مطالعه بفرمایید.

#جهان‌_اشراقی
#بخش_جهان‌شهر
#شماره_یازدهم


@Jahan_Eshraghi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🔬الحديثية المتخيلة: ابن حزم وأبو حنيفة

مؤخرا وجدت أقوالا لابن حزم في حدیثیة أبي حنيفة وقد فات الأقوال عني حين تأليف كتاب الحدیثیة المتخیلة؛ انقطاع بين أبي حنيفة وأبي حنيفة المتخيل. هذه العبارات مهمة جداً، وإذا أعطاني الله عمراً سأحيلها إلى الطبعة الثانية من الكتاب. وإليکم هذه الأقوال:

والذي كان عند أبي حنيفة من السنن فهو معروف محدود، وهو قليل جدا، وإنما أكثر معوّله على قياسه ورأيه واستحسانه، كما روي عنه أنه قال: عِلْمُنا هذا رأي، فمَن أتى بخير منه أخذناه"[1].

ويقول ابن حزم في موطن آخر:
فتالله إنَّ أبا حنيفة لمعذور في كثير من خطأ أقواله؛ لضيق باعه في رواية الآثار، وقصر ذراعه في المعرفة بالسنن والأخبار، إنما الشأن فيمن تبحر منهم في الروايات للآثار.."[2].

ـــــــــ
الهوامش
[1]. ابن حزم الأندلسي، الرسالة الباهرة، ص40،41، تحقیق: محمد صغیر حسن المعصومي. طبع في مجلة المجمع العربي بدمشق: المجلد 64، سنة 1409هـ ـ 1989م.
[2]. ابن حزم الأندلسي، الإعراب عن الحيرة والإلتباس الموجودين في مذاهب أهل الرأي والقياس، ص956، تحقيق محمد بن زين العابدين، الرياض: أضواء السلف، الطبعة الأولى 1425 هـ - 2005م.

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🕯ناگفته‌هایی درباره دشواره‌ی "تکفیر"

۱) ماهیت و ذات تکفیر چیزی نیست جز یک پیش‌بینی یا پیش‌گویی اخروی. بدین معنا که تکفیرکننده پیش‌بینی می‌کند که تکفیرشده تا ابد در عذاب الهی خواهد بود و مفری از آن متصور نیست. بنابراین تکفیرگر درحقیقت به کار پیش‌گویی و پیش‌بینی مشغول است: نوعی طالع‌بینی پساآخرالزمانی یا اخروی.
۲) در دوران خلافت علی بن ابی طالب، تکفیرگرانِ خوارج بدون هیچ محدودیتی "پیش‌بینی‌"های خود را آزادانه بیان می‌کردند. در دوران امویان هم خوارج در حجاز همچنان به پیش‌بینی و پیشگویی درباره مابقی مسلمانان مشغول بودند و حتی با برخی از بزرگان دوران خود مانند عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر مراوده و گفتگو و بحث داشتند و با این وجود گزارشی از سرکوب آنان به دست زبیریان در حجاز در دست نیست؛ بلکه خوارج در کنار عبدالله بن زبیر و مختار ثقفی علیه سپاه یزید جنگیدند. گزارش‌های مربوط به سرکوب خوارج - خاصه مانند جنگ نهروان - نیز به سبب اقدامات مرگبار و ارتکاب جنایت از سوی آنان بود و نه صرف پیش‌بینی عاقبت اخروی افراد (تکفیر)
۳) تکفیر مختص خوارج نبود. بلکه گزارش‌های کسانی مانند شافعی و ابن قتیبه نشان می‌دهد که تکفیر در قرن دوم و سوم - که خوارج رو به ضعف نهاده بودند- هم رایج بود. برای مثال ابن قتیبه تصریح می‌کند که اهل حدیث و پیروان احمد حنبل بر سر مساله ماهیت تلفظ به قرآن گاه کارشان به تکفیر و لعنت‌فرستادن به همدیگر می‌رسید. با این توضیحات روشن است که تکفیر جهمیه و مابقی فِرق نیز پدیده‌ی نادری نبوده است. فلذا حتی در عصر عباسی هم تکفیرگران در جامعه وجود داشتند و محدویت خاصی هم بر آنان اعمال نمی‌شد.
۴) نکته‌ی دیگری که اصطلاحا از "بین خطوط" رواج تکفیر در قرون نخستین می‌توان دریافت این است که تکفیرگران - به جز احتمالا برخی فرق افراطی و بسیار خونریزِ خوارج - صرفا به تکفیر مشغول بودند اما اراده و اشتیاق و الزامی در قتل تکفیرشدگان نمی‌دیدند وگرنه باید انبوهی گزارش از قتل عام‌های سهمگین عقیدتی در آن قرون در دست می‌بود. در حالی‌که می‌دانیم رهبران و بزرگان فرقی چون اهل رای، جهمیه، مرجئه، معتزله، خوارج و... در سه قرن نخست عموما زندگی اجتماعی معمولی‌ای را تجربه می‌کردند و به جرم تکفیرشدن (ارتداد) به دست تکفیرگران به قتل نرسیدند. خود این نکته نشان می‌دهد که مجازات مرتدان در این دوران هنوز به آستانه تثبیت و تصلب نرسیده بود و قربانیان عقیدتی این قرون نیز در درجه اول در هیبت معارضان سیاسی اعدام شدند (امثال جهم و جَعد و معبد و..)
۵) تکفیر (طالع‌بینی اخروی) فِرق منسوب به اسلام علیه همدیگر - چنان‌که غزالی به درستی در کتاب الاقتصاد بدان تصریح می‌کند - نهایتا امری اجتهادی است مانند مابقی ابواب فقه. یعنی تکفیرگران بر اساس ظن غالب خود، شخص یا دیدگاهی را ـ برغم اقرار به شهادتین ـ تکفیر می‌کنند که به زعم خویش، تفسیر آنان از آموزه‌های "صحیح" اسلامی فاصله بسیار دارد. بنابراین به لحاظ چهارچوب و ساختار، هیچ فرق ماهوی‌ای بین اجتهاد در ابواب عبادات، معاملات، احکام شخصیه و... با اجتهاد در امر تکفیر نیست. به دیگر سخن من حیث معرفت‌شناسیِ ادله، حکم کردن در باب مسائل حج یا روزه با حکم کردن درباره تکفیر هیچ فرقی ندارد بلکه آنچه این دو را متفاوت می‌کند صرفا بحث‌های خارج از موضوع اجتهاد نص‌محور ـ مسائلی مانند غایات و پیامدها و نتایج ـ است. البته به گفته کسانی چون ابوالمعالی جوینی (استاد غزالی) و ابن تیمیه، باب تکفیر از زمره‌ی غیرمنضبط‌ترین، مضطرب‌ترین و مبهم‌ترین ابواب موضوعات فقهی است که برغم این همه آشوبناکی باز هم شیفتگان و عاشقان بسیاری دارد که هم‌چنان شهوت ورود به این کاخ بی در و پیکر را دارند[1].
ــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. برای مثال جوینی درباره ادعای آشکاربودن جزییات مبحث تکفیر اجتهادی (تکفیر منسوبین به اهل قبله) می‌گوید:

چنین چیزی مصداق طمع غیرمطمع [= آب در هاون کوبیدن] است؛ چنین چیزی دور از فراچنگ آوردن و مسیرش صعب العبور است" (الجوینی، الغیاثی، ص188)


✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

دخالت دولت در نظام بازار و چند و چون آن، یکی از مهم‌ترین مواضع نزاع بین اردوگاه موسوم به چپ با اردوگاه موسوم به سرمایه‌داری است. پوپر برغم دوستی عمیق با فون‌هایِک ـ یکی از بزرگ‌ترین حامیان تئوریک آنچه که بعدها به اقتصاد نئولیبرالیستی مشهور شد ـ و نیز با وجود انتقادات تندی که روانه‌ی مارکسیسم می‌کرد، از مدافعان مداخله‌گریِ دولت به سود طبقات پایین‌دست و نقش حمایتگریِ دولت بود. صدالبته برخلاف تصور القا شده از سوی برخی جریانات لیبرتارین، بحث از لزوم دخالت دولتی در اقتصاد، اختصاصی به نگرش‌های مارکسیستی ندارد بلکه بیش از سیصد سال پیش وقتی که هنوز مفاهیمی مانند بازتوزیع ثروت، خدمات تأمین اجتماعی و... متولد نشده بودند و محلی از اعراب نداشتند جان لاک (1704م) فیلسوف سیاسی لیبرال و از پدران نظریه‌ی قرارداد اجتماعی ضمن تأکید بر حق مالکیت شخصی بر دارایی‌ها و وظیفه‌ی دولت در حمایت از اموال افراد، گفته بود که دولت بدون صَرف یک هزینه‌ی سرسام‌آور، قادر نخواهد بود تا از اموال شخصی شهروندان مراقبت کند فلذا شهروندان برای تداوم کار دولت، می‌بایست بخشی از اموالشان را به دولت بدهند"
(عدنان فلّاحی، "سویه‌هایی از اندیشه‌ی اقتصادی کارل پوپر"، فصلنامه‌ی جهان اشراقی، ش11، تابستان1403)*


* مقاله‌ی "سویه‌هایی از اندیشه‌ی اقتصادی کارل پوپر" را به درخواست یکی از دوستان بزرگوار ـ که قرار بود مجموعه مقالاتی درباره‌ی پوپر به قلم نویسندگان ایرانی منتشر کند ـ تألیف کردم. سال‌ها گذشت و متاسفانه انتشار آن مجموعه میسر نشد. به لطف خدا و همت دیگر دوستان، مقاله به تازگی در فصلنامه‌ی جهان اشراقی منتشر شده است. اگر عمری باقی باشد متن کامل این نوشتار را در همین‌جا قرار خواهم داد.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🔬ابهام در مفهوم "دار الاسلام": به روایت ابن تیمیه و گزارش رائد السمهوری

فاطمیان در حالی بر قاهره تسلط یافتند که قاضی‌القضاة آنجا فقیهی مالکی به نام ابوالطاهر محمد بن احمد الذهلی (متوفای 367 ​​هجری قمری) بود. پس المعز خلیفه‌ی فاطمی او را در سمت خود ابقا کرد. الذهلی، از علمای حدیث بود و ذهبی او را "الإمام العالم، المسند، المحدّث" وصف می‌کند.. منصب قاضی‎القضاتی [پس از فوت الذهلی] غالبا در دست فقهای اسماعيلیه بود. گاه قضات اهل سنت نیز این منصب را به عهده می گرفتند، که مثلا الحاکم بأمر الله این منصب را به قاضی حنفی ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله بن ابی العوام داد.. چنان‌که پسرعموی همین قاضی مذکور با نام احمد بن محمد بن زکریا بن ابی العوام تا زمان مرگ عهده‌دار همین منصب بود. از شافعیان هبة الله بن میسّر، احمد بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن ابی عقیل و سلطان بن ابراهیم بن المُسَلّم مقدسی معروف به ابن رشا همگی قاضی فاطمیان بودند و این آخری، چهارمین نفر از چهار قاضی‌ای است که هر کدام بر اساس مذهب [سنّی] خود ـ و نه مذهب [اسماعیلیه‌ی] دولت ـ قضاوت می‌کردند: دو نفر از شیعیان (اثنی عشری و اسماعیلی) و دو نفر از اهل سنت (شافعی و مالکی). و این قاضی شافعی، همین ابن رشا و قاضي مالکی هم محمد بن عبدالمولی است. برغم همه اینها، ابن تیمیه مصر [عهد فاطمی] را "سرزمين ارتداد و نفاق" (دار ردة ونفاق) نامیده است!
برخی فقهای اهل سنت و اهل حدیث در مصر عهد فاطمیان از دنیا رفتند. کسانی که ذهبی نامشان را در سیر أعلام النبلاء آورده است: عبدالواحد بن محمد البلخی (متوفای 378 ه.ق.) که ذهبی او را به عنوان "الإمام، الحافظ، المحدث، الرحّال" وصف کرده است، جعفر بن الفضل البغدادی مشهور به ابن حنزابة (متوفای 391ه.ق) که ذهبی او را "الامام، الحافظ، الثقه" وصف کرده و به عنوان "وزیر" برای فاطمیان کار کرد، ابوالحسن علی بن محمد حلبی شافعی (متوفای 396 ق)، "الشیخ العالم المقرئ المسند" ابومسلم الکاتب محمد بن احمد بن علی (متوفای 399 ق)، ابومحمد الحسن بن رشیق (متوفای 370 ق)، مُسنِد مصری المحدث ابوبکر عتیق بن موسی الأزدی (متوفای 378 ق) و بسیاری دیگر.
و از مشهورترین کسانی است که به مصر [عصر فاطمیون] ـ [به قول ابن تیمیه] "سرزمین ارتداد و نفاق" ـ هجرت کردند شیخ مالکیان، قاضی عبدالوهاب مالکی (متوفای 422 ق) است... و از مشهورترین فقهایی که به مصر "تشریف آوردند"، امام عبدالله بن محمد بن العربی (پدر فقیه مشهور مالکی، ابوبکر بن العربی) بود...
با این وجود می‌بینیم که ابن تیمیه در بافتار نزاع با قبطی‌ها درباره‌ی کلیساهای قاهره، معتقد است که قاهره یکی از شهرهایی است که مسلمانان ساخته‌اند. یعنی قاهره دارالاسلام است (با اذعان وی به اینکه سازندگان قاهره فاطمیون زندیق بودند که ارتداد آنها از ارتداد مسیلمه کذاب هم شدیتر است). ابن تیمیه در حالی می‌گوید: "اهل ذمه نباید در شهرهایی که مسلمانان ساخته‌اند، کلیسا بسازند"، که تأکید می‌کند مسلمانان متفقند که فاطمیون "خارج از شریعت اسلام" قرار دارند. پس مصر فاطمیون، در یک بافتار سرزمین اسلام است و در بافتار دیگر سرزمین ارتداد. وهکذا بر حسب نیاز به احتجاج!
هدف از بیان آنچه گذشت آشکارکردن این نکته بود که ملاک وصف "الدار" (سرزمین) از نظر ابن تیمیه، کاملاً شلخته و متناقض است[1].

ـــــــــــــــــ
[1]. رائد السمهوري، ابن تيمية التاريخي والمستعاد: مقاربة تاریخیة تحلیلیة في موقف ابن تيمية من المختلِف الديني، ص493ـ495، قطر: المرکز العربي للابحاث ودراسة السیاسات، 2024.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

✈️نیروی هوایی و توسیدید

آقای د. صلاح‌الدین خدیو در مطلبی تلگرامی با عنوان آیرونیک "آیا حق با نیروی هوایی است؟" ضمن اشاره به جنایات جنگی ارتش اسراییل در غزه، به استانداردهای دوگانه‌ی حوزه‌‌ی روابط بین‌الملل اشاره کرده و بی‌محتوایی مفاهیمی چون "حقوق بشر" و "اخلاق" را در حوزه‌ی بازیگران فراملی و فرادولتی گوشزد کرده‌اند. در این بین، ایده‌ی رئالیستیِ"حقانیت به مثابه غلبه و زور"، لاجرم برترین و موثرترین نوع زور در جهان امروز را به قدرت و قوت نیروی هواپایه و به خصوص داشتن جنگنده‌های پیشرفته‌ی نسل5 و نسل4+ ترجمه خواهد کرد. پررنگی نقش قدرت نظامی ـ و در دوران ما نیروی هوایی ـ در تحمیل حقانیت سیاسی (و نه اخلاقی) البته مورد اشاره‌ی مورخ بزرگ یونان نیز بود. توسیدید (حدود 400 پیش از میلاد) در نقل رخدادهای شانزدهمین سال از جنگ‌های پلوپونزی (بین آتن و اسپارت)، از نمایندگان آتن (طرف غالب) نقل می‌کند که به نمایندگان مِلوس (طرف مغلوب) می‌گویند:

ما و شما هر دو می دانیم که در ارتباط های آدمیان، حق در آنجا معنی دارد که هر دو طرف از لحاظ قدرت برابر باشند؛ و در غیر این صورت طرف قوی هر کاری را که بتواند می کند و ضعیف چاره ای جز تحمل ندارد"[1].

ایده‌ی برتری نظامی البته نزد متفکران و استراتژیست‌های مسلمان هم حضور پررنگی داشت. در دوره‌ای که هنوز نیروی هواپایه متولد نشده بود و در جغرافیای جنگی‌ای که نیروی دریایی حرف اول را می‌زد و سرنوشت جنگ‌ها روی زمین را تغییر می‌داد، مورخ و حکیم بزرگ مسلمان ابن خلدون فاسی (808هـ) در "مقدمه" بحث مفصلی درباره‌ی اهمیت بی‌بدیل نیروی دریایی درانداخته و مسلمانان را بابت عقب‌افتادگی در این زمینه سرزنش می‌کند که موجبات شکست‌ها و هزیمت‌های بسیاری خواهد شد.
ما پیش‌تر در این پادکست به طور مفصل دیدگاه‌های ابن خلدون درباره‌ی اهمیت نیروی دریایی و گزارش‌های نظامی خواندنی وی در تحلیل بخشی از منازعات مسلمین و مسیحیان در جنگ‌های صلیبی، در پیوند با نیروی دریایی را شرح دادیم. خالی از لطف ندیدم در تکمله‌ی مطلب د.خدیو این پادکست را بازنشر کنم.
ـــــــــــــــ
ارجاعات:
[1].توسیدید، تاریخ جنگ های پلوپونزی، کتاب پنجم، بند89، ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی، 1377.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🖋نومورخان اسراییلی و نقد استقرار صهیونیسم سیاسی،
نشریه فرهنگی و اجتماعی قبا، ش12، تابستان 1403 ه‌ش.

✍️عدنان فلّاحی


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🛜افتتاحیه المپیک پاریس و کورنوکوپیای بوالهوس!

در اساطیر یونان چنین آمده است که وقتی رِئا مادر زئوس از ترس بلعیده‌شدن پسرش توسط پدر، ناچار شد زئوس را در غاری در جزیره‌ی کرت مخفی کند، موجودی بنام آمالثیا، زئوس را شیر داد و از او حفاظت کرد و او را پروراند. بعدها زئوس این موجود ـ و یا بُز وی ـ را کشت و از شاخ آن، جامی جادویی ساخت که هرگاه صاحب شاخ آرزویی می‌کرد آن شاخ لبریز از آن آرزو می‌شد. این شاخ را در اساطیر یونان "کورنوکوپیا" (Cornucopia) یا شاخ نعمت نامیده‌اند.
این شاخ نعمت یا کورنوکوپیا، در نقطه‌ی کنونی تاریخ ـ به ویژه پس از فروپاشی اردوگاه شرق ـ در اختیار تمدن غربی قرار گرفته است. با این وجود این شاخ نعمت می‌تواند نقشی خودتخریب‌گر نیز داشته باشد؛ موضوعی که استراتژیست‌هایی چون برژینسکی را نسبت به آینده‌ی این تمدن نگران می‌کرد. برژینسکی با استفاده از این استعاره (Permissive Cornucopia)، هشدار می‌داد که ترکیب این شاخ نعمت با ایده‌ی بوالهوسی ـ بدین معنا که هر چه هوس کنیم را مجاز بدانیم ـ "برج و بارویی سست‌بنیان"[1] برای شالوده‌ی اجتماعی و فرهنگی غرب ـ و در راس آن ایالات متحده ـ به ارمغان خواهد آورد:

تلویزیون در غرب هرچه بیشتر به مرکز نمایش و ترویج غرایز جسمانی، امور جنسی و صحنه های شورانگیز تبدیل شده است. علاوه بر آگهی ها و تبلیغات بین برنامه ای، با تماشای تنها يك روز برنامه های تلویزیون متوجه می شویم که تلویزیون شدیداً این امور را القاء می کند... مضافاً اینکه، برنامه های تلویزیونی در هر فرصتی که برای ارائه ارزشها به دست می آورند، به طور وضوح به تبلیغ ارضای تمایلات نفسانی و خشونت و بیرحمی می پردازند و بی‌بند و باری جنسی را از طریق ارائه الگوهای عینی ترویج و فحشا را به بدترین شیوه آن تبلیغ می کنند. حاصل کار، از دست رفتن کامل کنترل رفتار اجتماعی است. این آلودگی خاصه در مورد فیلمهای تلویزیونی و صنعت فیلم سازی آمریکا که رقابت جهانی دارد نیز صادق است.. تصویری که این فیلمها از ارزشهای آمریکایی به بینندگان خود ارائه می دهند، در جهت تقویت موقعیت جهانی آمریکا نیست. برعکس، با مشاهده تصویری غلط از ارزشهای ملی آمریکا و باتبلیغ پوچی وخلأ معنوی، انسان تردید می کند که آیا اساساً آمریکا پیام عمیقتری هم برای جهان معاصر دارد؟"[2].

نمایش افتتاحیه‌ی المپیک پاریس ـ در مهد جنبش‌های مهم چپ فرهنگی ـ که حتی موجب واکنش برخی از محافظه‌کاران غربی هم شد، شاید یکی از ده‌ها نمود و نماد چیرگی این کورنوکوپیای بوالهوس بر ساحت فرهنگی و اجتماعی تمدن کنونی غرب باشد؛ پدیداری که صدالبته به مدد بازنمایی رسانه‌ای، کارکردی دوگانه دارد: هم سرچشمه‌های فرهنگی و تمدنی غرب را مبتذل می‌کند و هم بدیل خود یعنی نوعی غرب‌ستیزی واکنشی را دامن می‌زند.
ـــــــــــ
ارجاعات:
[1]. برژینسکی در مصاحبه‌ای درباره‌ی نظریه‌ی "نبرد تمدن‌ها"ی هانتینگتون، گفته بود که ترویج لذت‌گرایی مادی (Material hedonism) از سوی غرب، نهایتا به زیان بعد معنوی انسان است و سکولاریسم افسارگسیخته (Out-of-Control Secularism)، نطفه‌ی خودویرانگری فرهنگی را در دل خود خواهد پروراند. ترجمه‌ی فارسی این مصاحبه‌ی برژینسکی با عنوان اصلی "برج و باروی سست‌بنیان غرب بوالهوس"(Weak rampart of the Permissive West) را می‌توانید در این کتاب ببینید:
نظریه برخورد تمدن‌ها (هانتینگتون و منتقدانش)، ترجمه و ویراسته مجتبی امیری، ص162 ـ ، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1386.
[2]. زی‌بیگنیو برژینسکی، خارج از کنترل؛ اغتشاش جهانی در طلیعه قرن۲۱، صص۸۶،۸۷، ترجمه عبدالرحیم نوه‌ابراهیم، انتشارات اطلاعات.

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🥂مطالعات خاورمیانه: سیاست موازنه به روایت حَنا آرنت

ترجمان دم‌دستی سیاست موازنه (Balancing) همان اصل مشهور "تفرقه بینداز و حکومت کن" است. این سیاست از زمان جنگ‌های صلیبی که نخستین رویارویی چندجبهه‌ای بین مسلمانان و مسیحیان بود، اجرایی شده و تا عصر حاضر نیز ادامه دارد.
اما حَنا آرنت (1975)، فیلسوف سیاسی و مورخ برجسته‌ی آلمانی ـ از یهودیان فراری از دست رژیم نازی ـ که یکی از نظریه‌پردازان برجسته‌ی تبیین مفاهیمی چون توتالیتاریانیسم نیز هست، در نگاه انتقادی خود به "مسأله‌ی یهود" و طبعا تشکیل دولت یهودی و معضلات و تراژدی‌های پیامد آن، سیاست موازنه‌گری بریتانیا را یکی از اهم عوامل این نابسامانی‌ها می‌داند که بدون توجه به نتایجش، صرفا تثبیت قدرت و نفوذ بریتانیا ـ و نه فی المثل برقراری صلح پایدار ـ را مورد توجه قرار می‌داد. آرنت در مقاله‌ای که در سال 1948 ـ به درخواست رییس وقت دانشگاه عبری قدس (اورشلیم) ـ تألیف کرده است می‌نویسد:

... بریتانیایی‌ها از این وضعیت [ایجاد توازن بین نیروهای درگیر در فلسطین] کاملاً راضی بودند، زیرا هم مانع از یک توافق کارآمد بین یهودیان و اعراب می‌شد که ممکن بود به شورش علیه حکومت بریتانیا منجر شود، و هم از درگیری آشکار بین آنها جلوگیری می‌کرد که ممکن بود آرامش مملکت را به خطر بیندازد. بلاشک: “اگر حکومت بریتانیا واقعاً با توان و حُسن نیت، خود را برای برقراری روابط حسنه بین یهودیان و اعراب به کار می‌گرفت، چنین چیزی می‌توانست محقق شود” ([نقل قول از] حَییم وایزمن)"[1].

ـــــــــ
[1]. برای مطالعه‌ی مقاله‌ی آرنت نک. به این مجموعه:
Prophets Outcast: A Century of Dissident Jewish Writing about Zionism and Israel, Edited by: Adam Shatz, pp. 70-98, Nation Books; First Edition, 2004.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

ده سال تحقیق درباره جنگ ۱۹۴۷-۱۹۴۹
   * Le Monde diplomatique (نسخه فارسی)
   * نویسنده: Dominique Vidal (پژوهشگر تاریخ)
   * برگردان به فارسی: عدنان فلّاحی (پژوهشگر مطالعات خاورمیانه و اندیشه سیاسی) - ژوئیه۲۰۲۴
  

به پاس دستاوردهای آنها و برغم محدودیت‌هایشان، ما باید شجاعت نومورخان اسرائیل را تحسین کنیم. این، فقط یک صفحه قدیمی از تاریخ نیست که آنها برای پرتوافکنی بر آن، کار کرده‌اند. چیزی که آنها در معرض دید عموم قرار داده‌اند «گناه اصلی» دولت اسرائیل است. آیا پذیرفتنی است که بازماندگان نسل‌کشی هیتلر این حق را داشته باشند که در کشور خود زندگی کنند و بر مبنای همین حق، پسران و دختران فلسطین را از داشتن حق زندگی مشابه توأم با صلح در کشور خود محروم کنند ؟ ۵۰ سال پس از این واقعه، برای پایان دادن به این منطق ـ که این همه جنگ‌ به بار آورده است ـ و یافتن راهی برای همزیستی دو ملت بسیار دیر است. در عین حال ما نباید بر سرچشمه‌های تاریخی این فاجعه، پرده بیفکنیم.



@AdnanFallahi
https://ir.mondediplo.com/2024/07/article4982.html

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

سیاست خارجی و خط مشی امریکایی‌ها از دوران جنگ‌های موسوم به جنگ‌های استقلال در قرن هجدهم تا انتهای جنگ سرد در پایان هزاره‌ی دوم میلادی، تغییرات شگرفی را به خود دیده است. برخی از پژوهشگران حوزه‌ی سیاست و روابط بین‌الملل، این تغییر و تحولات را از منظر بنیادهای دینی و الاهیاتیِ پس‌زمینه‌ی تاریخ تکوین ایالات متحده مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند.
در جدول پیوست، جان بی. جودیس (John B. Judis) نویسنده و پژوهشگر موقوفه‌ی کارنگی برای صلح بین‌المللی (Carnegie Endowment for International Peace)، بنیان‌های الاهیاتیِ چهارچوب سیاست خارجی امریکا را ذیل هفت دوره‌ی تاریخی (از دوران ماقبل استقلال امریکا تا دوران بوش پسر) به تصویر کشیده است. در هر دوره‌ی تاریخی، جهان امریکایی، آمال خود و ابزارهای رسیدن به آنها و نیز دشمنان ضد این آمال را ترسیم کرده است که در این جدول به تفکیک آمده‌اند.
منبع:
John B. Judis, The Chosen Nation: The Influence of Religion on U.S. Foreign Policy, Policy Brief, No. 37, March 2005

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🟰امت سیاسی: ابوالأعلی مودودی و چالش استانداردهای دوگانه

برادران عرب از مسلمانان جهان این انتظار را دارند که در مسائل فلسطین، الجزاير، برمه وغیره از آنان حمایت کنند. اما اگر بر مسلمانان غیر عرب باران ستم نازل شود آماده نیستند کوچکترین نکوهش لفظی را ابراز دارند. ما بر این باور هستیم که برادران عرب در خصوص رویدادها و حوادث هندوستان چنین می‌اندیشند که اگر آنان علیه اقدامات مستبدانه حکومت هند و کشتار عمومی مسلمانان سخن بگویند حکومت دوست - یعنی حکومت هند - از آنان می‌رنجد.
آیا بر همین اساس مسلمانان پاکستانی خود را مجاز نمی‌دانند که درباره رویدادهای الجزائر و درخواست حمایت برادران عرب بگویند اگر ما به حمایت شما برخیزیم فرانسه از ما آزرده میشود یا اگر در قضیه فلسطین با شما همکاری کنیم دشمنی اسرائیل بلکه تمام یهودی‌های دنیا را به جان خریده ایم؟
مودودی (۱۸آگوست ۱۹۵۳، زندان مرکزی لاهور پاکستان)[۱].
____
ارجاعات:
[۱]. سعید اسعد گیلانی، زندگی‌نامه سيد ابوالاعلی مودودی، ص۳۳۴، ترجمه نذیراحمد سلامی، تهران: نشر احسان، ۱۳۸۰.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

مقارن با جنگهای صلیبی (٤٨٨-٦٩٣هـ/ ١٠٩٥-١٢٩٣م)، شکاف‌های عمیقی هم بین حکومت‌های محلی مسلمانان وجود داشت و مفهوم "امت سیاسی" بیش از پیش مضمحل شده بود. این شکاف‌ها البته در سمت مسیحیان نیز بود و همین موضوع، موجب ائتلاف‌های فرادینی علیه دشمنان سیاسی مشترک می‌شد. در این بین فرقه‌ی نزاریه‌ی اسماعیلیه، دست به سلسله اقداماتی می‌زدند که می‌توان آن را ترورهای قُدَمایی نامید؛ چنان‌که پاتریشیا کرون هم متذکر می‌شود که "اصولا کلمه‌ای که امروزه در زبان‌های اروپایی برای دلالت بر این عمل [ترور] به کار می‌رود یادآور همین فرقه [حشاشیون] است (Assassination)"(کرون، تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام، ص۳۵۷).
    د. محمد مختار شنقیطی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر معاصر، فهرستی از ترورهایی که نزاریه‌ی شام (و نه نزاریه‌ی ایران) در یک دوره‌ی تقریبا ۱۷۰ساله (از ۴۹۶ تا ۶۹۷هـ) و معاصر با جنگهای صلیبی انجام داده‌اند را تهیه کرده است.
چنان‌که اینجا می‌بینیم از بین این ۱۷ترور، ۷نفر از سنی‌ها، ۴نفر از فرق شیعه، ۴نفر از مسیحیان و ۲تن هم از زمره‌ی دُروزی‌ها بوده‌اند (منبع: الشنقيطي، أثر الحروب الصليبية علی العلاقات السنية الشیعية، ص۲۲۹).

@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

یکی از سلاح‌های مهم دوران باستانِ پَسین (Late antiquity) نوعی سلاح آتش‌زا مشهور به "آتش یونانی" بود. امپراتوری بیزانس خاصه از این سلاح در اوج قدرت امویان برای متوقف کردن نیروی دریایی آنها بهره برد. لئوی سوم امپراتور روم شرقی با کمک این سلاح استراتژیک موفق شد آخرین و بزرگ‌ترین ناوگان دریایی امویان را از دریای مرمره متواری سازد و به گفته‌ی تاریخ‌پژوهان یکی از اهم عوامل مقاومت قسطنطنیه در برابر سپاهیان اموی استفاده از همین سلاح عجیب بود که در منابع عربی با عناوینی چون "النار الإغريقية" یا "النار البحرية" بدان اشاره شده است. بعدها مسلمانان نیز به این سلاح دست پیدا کرده و حتی تحت عنوان "النار الاسلامیة" آن را ارتقا دادند. نهایتا محمد دوم (فاتح) از این سلاح برای فتح قسطنطنیه استفاده کرد.
* تصویر پیوست: نقاشی‌ای متعلق به قرن دوازدهم میلادی (موجود در کتابخانه‌ی اسکوریال مادرید) که مورخ رومی یوحنا اسکیلتزس (John Skylitzes) از نبرد بین کشتی‌های بیزانس و استفاده‌ی آنان از آتش یونانی علیه ناوگان مسلمانان تصویر کرده است.

@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

مطالعات بالکان: مسجد سلطان محمد فاتح در پریشتینا (پایتخت جمهوری کوزوو)

این مسجد را سلطان محمد دوم (ملقب به فاتح) در سال ۱۴۶۱ - یعنی ۸ سال بعد از سقوط امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و تسخیر استانبول به دست ترکان عثمانی - بنا کرد. کوزوو اینک ـ به تعبیر احمد داود اوغلو ـ بخشی از عمق راهبردی ترکیه و از آن سو یکی از آمریکاگراترین کشورهای جهان است. کشوری با میراث فرهنگی باقیمانده از دوران اوج اقتدار عثمانی‌ها (تا جایی که اردوغان زمانی گفته بود "ترکیه، کوزوو است و کوزوو ترکیه") که استقلال سیاسی و تجزیه از صربستان را وامدار دخالت نظامی ناتو در جنگ کوزوو (۱۹۹۹-۱۹۹۸) علیه دولت وقت صربستان به رهبری اسلوبودان میلوشویچ است.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

امروزه اگر به آرای گوبینو مراجعه می شود، به این سبب است که نظریه‌پرداز نژادی بوده و آرای او بر تفکر نژادی هوستون چیمبرلین، آلفرد روزنبرگ و آدولف هیتلر مؤثر افتاده است. از کتاب گوبینو به نام جستار در باب نابرابری نژادهای بشر (۲ جلد، ۱۸۵۳- ۱۸۵۵) فراوان سخن می رود، به ویژه از جانب کسانی که آن را نخوانده اند. اما، گرچه نظریه‌پردازان نازی قرائتی ظفرمندانه از تاریخ عرضه کردند که در آن مقدر بود نژاد برتر آریایی بر نژادهای پست‌تر چیره شود، خود گوبینو نظر دیگری داشت. او معتقد بود آریایی ها، به واسطه قرنها اختلاط نژادی، محکوم به تباهی اند و «بهترین روزهای بشر را اینک پشت سر نهاده ایم». گرچه گوبینو و رِنان هر دو نژادپرست بودند، در دو قطب متضاد طیف نژادپرستی قرار می گیرند، چون رنان گمان می کرد در آمیختگی نژادی چیز بدی نیست، اما گوبینو آن را منشاء همه بدیها می دانست... به علاوه، برخلاف اکثر نژادپرستان، از جمله نژادپرستان بریتانیایی و فرانسوی، گوبینو دیدگاهی ضداستعماری داشت و استعمار را یکی دیگر از علائم فساد نژادی و فرهنگی می دانست: «آسیا طعامی بس اشتهاانگیز است، اما خورندگان خود را مسموم می کند». نژادهای قوی محکوم به تباهی بودند، زیرا با نژادهای ضعیف مسخّر خود در می آمیختند و آلوده می شدند...
او ایران را دوست می داشت و مدت مأموریت خود در تهران را جزء سالهای طلایی عمرش می دانست، اما این نکته مانع از آن نبود که ايرانيان را محصولات منحط درآمیختگی نژادی بداند. (اگر خوانندگان ایرانی احیانا از این قضیه آزرده خاطر شده اند، شاید مایه تسلی خاطرشان باشد که بدانند به عقیده گوبینو، اهالی ایالات متحده از این لحاظ از ایرانیان هم منحط‌ترند)".


رابرت اروین،
دانش خطرناک: شرق‌شناسی و مصائب آن،
صص۲۰۸،۲۰۹
مترجم محمد دهقانی
نشر ماهی


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

محافظه‌کاریِ انترناسیونال: یک سوءتفاهم

حقیقت این است که حتی جریانی به نام چپ بین‌المللی یا چپ انترناسیونال هم عملا هیچگاه متولد نشد. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه در شرایط بی‌ثباتی پس از جنگ جهانی اول بهترین فرصت بود که جریان همگنی تحت لوای چپ انقلابی قدرت را در بخش‌های وسیعی از اروپای شرقی و مرکزی در دست گیرد و یک جنبش انترناسیونال فراملی را به راه بیندازد اما حتی جریان قدرتمند چپ در کشوری چون آلمان نیز نخواست که خود را با ایده‌های لنین و حزب وی هماهنگ کند و مسیر "ملی" خود را رفت. اینها همه در حالی است که تفکر چپ بیشترین استعداد را در بسیج نیروهای فراملی دارد. با این توضیحات مشخص است که سخن از جریان همگن و هماهنگ و فراملی‌ای بنام محافظه‌کاری - که من آن را محافظه‌کاری انترناسیونال می‌نامم - چقدر نابه‌هنگام‌تر و نادرست‌تر می‌نماید.
بنیاد تفکر محافظه‌کاری بر حفظ و پاسداری از بخش‌های مهم و موثر سنت قدما استوار است و از آنجایی که ما در جهان واقع با سنت‌های ریشه‌دار متفاوت و گاه متضادی در کشورها و فرهنگ‌های مختلف روبرو هستیم مصادیق محافظه‌کاری را نمی‌توان از جایی به جای دیگر صادر کرد؛ تا جایی که صدور مصادیق محافظه‌کاری از جایی به جای دیگر ممکن است به انقلابی بنیادافکن و گسستی معنادار از سنت منجر شود و از قضا به فلسفه‌ی ضد محافظه‌کاری بدل گردد.
برای مثال زمانی که فعال محافظه‌کاری چون بِرد لیتل‌جان (Brad Littlejohn) - پژوهشگر مرکز پرواسراییلیِ EPPCDc و بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی پروتستان Davenant Institute - در سخنرانی کنفرانس سال ۲۰۲۴ محافظه‌کاری ملی بنیاد ادموند بورک در امریکا از شکست ایده‌ی جدایی دولت و کلیسا در امریکا سخن می‌گوید و اتحاد دین و دولت در ایالات متحده را از سنگ‌بناهای پدران بنیانگذار امریکا برمی‌شمارد[۱]، چنین ایده‌ی محافظه‌کارانه‌ای را نمی‌توان مثلا به فرانسه یا ترکیه صادر کرد و ترجمان آن را مصداق محافظه‌کاری فرانسوی یا ترکیه‌ای خواند! چراکه فی‌المثل در فرانسه قانون جدایی کلیسا از دولت در سال ۱۹۰۵ و در دوره‌ی جمهوری سوم تصویب و تنفیذ شد و اینک به یک رویه‌ی ثابت و قُدَمایی در فرانسه تبدیل شده است و هرگونه مخالفت یا ضدیت با آن، از حیطه‌ی محافظه‌کاری فرانسه خارج شده و وارد حوزه‌ی انقلابی‌گری خواهد شد.
با این توضیحات روشن است که هیچ سنت محافظه‌کاری‌ای را نمی‌توان از یک جغرافیای فرهنگی به فرهنگ دیگر صادر یا وارد کرد. چنین فرآیندی حتی تحت لوای راست‌گرایی هم غیرممکن می‌نماید. شاید یکی از دلایلی که بخشی از محافظه‌کاران و اکثریت احزاب مسیحی آلمانی، مخالف به قدرت رسیدن حزب دسته‌راستی نازی در آلمان بودند همین بود که عناصر قدرتمندی از ستیز با سنت آلمان مسیحی (نظیر ایده‌ی بازگشت به آلمانِ پاگانیست پیشامسیحی و یا ضدیت با برخی ایده‌های مسیحیت) نزد برخی از متفکران نازی وجود داشت.
__
ارجاعات:
[۱]. لیتل‌جان در سخنرانی خود می‌گوید:

محافظه‌کارانی که به اصالت‌گرایی اهمیت می‌دهند، باید این واقعیت ساده را در نظر بگیرند که این قضیه که اکثریت قریب به اتفاق پدران بنیانگذار [امریکا] علاقه‌ای به "دیوار جدایی" بین کلیسا و دولت نداشتند، اکنون یکی از موضوعات با سابقه‌ی پژوهشی است

https://bradlittlejohn.substack.com/p/why-separation-of-church-and-state

   ✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

اردوغان که همواره السیسی را با اوصافی چون "قاتل" و "کودتاچی" می‌خواند و وعده می‌داد که تا آزادی زندانیان کودتای مصر با السیسی دیدار نخواهد کرد، به سه دلیل عمده السیسی را "برادر" خطاب کرد:
   ۱) یکی از استراتژی‌های مهم ترکیه در حوزه‌ی اقتصاد تبدیل ترکیه به هاب است: هاب ترابری، هاب انرژی، هاب دیپلماسی. ترکیه به دلیل جغرافیای منحصربفردی که دارد می‌تواند با تکمیل "خط لوله گاز عرب" - که از العریش در شمال شرق سینا آغاز می‌شود - گاز طبیعی مصر را به اروپا برساند. در بخش گاز مایع(LNG) نیز ترک‌ها بعد از اروپا - که مشتری ۷۰٪ گاز مایع مصر است - بزرگترین مشتری مصر هستند.
   ۲) جنگ اسرائیل با غزه نیز یکی از دلایل نزدیکی مصر و ترکیه است. بر اساس آنچه که اردوغان در کنفرانس خبری خود گفت و دفاعی که از مصر در برابر بیانات مقامات اسراییلی نمود، ترکیه و مصر سیاست واحدی را در قبال این قضیه دارند که همانا حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای۱۹۶۷ است.
   ۳) نفوذ دو کشور در شمال آفریقا نیز یکی از دلایل این ماه‌عسل غیرمنتظره است. نزدیکی مصر و ترکیه می‌تواند تنش‌ها در این منطقه - خاصه در لیبی - را مدیریت و به سمت کاهش سوق دهد.

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🌙جوامع مسلمان، امریکا و غریزه‌ی بقا: متخیلات اسلام‌ستیزانه

نظریات متعدد و گوناگونی را می‌توان برای تفسیر مسائل روابط بین‌الملل در خدمت گرفت. شکی نیست که بسیاری از این نظریات حاوی بصیرت‌های مهم و درخور توجهی هستند اما به قول استیون والت - از نظریه‌پردازان برجسته مکتب رئالیسم در روابط بین‌الملل - اصرار بر تفسیر رخدادها از منظر نظریه‌ای خاص و اهمال نظریات دیگر، تصویری غیردقیق از واقعیات به دست می‌دهد.
اما یکی از مدهای فکری نسبتا جدید در حوزه روابط بین‌الملل این است که عده‌ای از غرب‌گرایان چنین تبلیغ می‌کنند که عمده‌ی مشکل مسلمانان و جوامع مسلمان، ستیز ذاتی با ابرقدرتیِ آمریکا و متحدان غربی‌اش است. آنها با یک تلقی ذات‌گرایانه، معتقدند که ستیزه‌جویی جوامع مسلمان در برابر قدرت امریکا در سرشت این جوامع وجود دارد که دست صلح‌جو و خیرخواه امریکا را پس می‌زنند. صدالبته این دیدگاه برای توجیه خود، از نظریه نبرد تمدن‌ها هم خرج می‌کند تا خودآگاه یا ناخودآگاه، نوعی "اسلام‌ستیزی" خجالتی را نیز به مثابه واقعیتی مسلّم در کنار بقیه‌ی انواع ستیزه‌جویی‌های ایدئولوژیک (مانند یهودستیزی) تثبیت کند. اما این شکل جدید از بنیادگراییِ بیگانه با ارزش‌های عصر روشنگری[۱]، چقدر به واقعیت نزدیک است؟
بر اساس گزارش‌هایی که خود موسسات غربی تهیه کرده‌اند اهالی جمهوری کوزوو - بالاتر از اسراییل و لهستان - امریکادوست‌ترین ملت دنیا هستند[۲]. جمهوری کوزوو کشوری با نزدیک به ۹۰ درصد جمعیت مسلمان (اکثرا آلبانیایی‌تبار) زمانی نه چندان دور بخشی از صربستان بود. در سال‌های پایانی قرن بیستم اهالی کوزوو به سبب اوج‌گیری موجی از استقلال‌خواهی و خودمختاری، در خطر نسل‌کشی از جانب صرب‌های تحت حمایت روسیه بودند. این منازعه با ورود نظامی آمریکا و ناتو علیه دولت اسلوبان میلوشویچ در صربستان و بمباران مواضع صرب‌ها، به نفع آلبانیایی‌تبارهای کوزوو رقم خورد و کوزوو - علی‌رغم مخالفت شدید صربستان و روسیه - با حمایت آمریکا نهایتا در سال ۲۰۰۸ به استقلال رسید. حمایت همه‌جانبه‌ی آمریکا از مردم کوزوو در برابر ارتش صربستان - که سابقه نسل‌کشی در بوسنی را داشت - و نیز کمک‌های مالی مستمر به کوزوو، یگانه دلیل محبوبیت آمریکا نزد اهالی اکثرا مسلمان کوزوو است. اما آیا آمریکا مثلا حاضر است سیاستی مشابه را در خاورمیانه و در برابر چند دهه پاکسازی قومی اعراب فلسطینی به دست دولت اسراییل اتخاذ کند؟
می‌توان از دوران آغازین جنگ سرد تاکنون مثال‌های متعددی آورد و نشان داد که کنش‌ها و واکنش‌های جوامع مسلمان نیز مانند بقیه جوامع و مردمان، غالبا بر اساس غریزه‌ی بقا و حفظ منافع شکل گرفته است (مانند مورد کوزوو و یا حمایت رهبر مذهبی‌ای چون ابوالاعلی مودودی از روابط پاکستان و امریکا). همین منافع و غریزه‌ی بقاست که فی‌المثل دولت طالبان را به چین کمونیستی نزدیک می‌کند که بسی بیشتر از مسیحیت غربی از اسلام بیگانه است و حتی متهم به تحت فشار قرار دادن مسلمین ایغور است. بنابراین بر خلاف متخیلات و مشهورات بی‌اعتبار برخی اتاق‌فکرهای غربی دال بر ستیزه‌جو بودن ذاتی جوامع مسلمان (عموما خاورمیانه‌ای) و "فناخواهی" این جوامع، ابدا مایه تعجب نخواهد بود که تاخت و تازهای پوچ در عراق و افغانستان - که منجر به قتل و قطع عضو ده‌ها هزار غیرنظامی در این مناطق شده و زندگی نسل‌های متعددی را تحت‌الشعاع قرار داده است - و نیز حمایت بی‌قیدوشرط از دولتی که مقوله‌ی ابتری به نام حقوق بین‌الملل را تا حد یک جوک تنزل داده است (اسراییل)[۳]، چه بازخوردهایی خواهد داشت. در واقع بسیار ساده‌لوحانه و حتی ابلهانه است اگر گمان کنیم محتمل‌ترین پاسخ به ستیزه‌جویی و تاخت‌وتاز، چیزی جز مقابله به مثل باشد.
___
ارجاعات:
[۱]. کارل پوپر فیلسوف لیبرال معتقد بود که جنگ جهانی دوم، استانداردهای اخلاقی جهان غرب را تنزل داده و نوعی "درنده‌خویی" و "شدت زور" را غالب کرده است (پوپر، حدس‌ها و ابطال‌ها، ص۷۱۲، ترجمه رحمت‌الله جباری).
[۲]. نک. گزارش مجله‌ی تایم و نیز نتایج تحقیق موسسه‌ی نظرسنجی گالوپ منتشر شده در نیوزویک.
[۳]. ژنرال جورج مارشال (مبدع طرح هژمونی‌ساز "مارشال") - رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و وزیر خارجه دولت ترومن، کسی که چرچیل وی را "طراح پیروزی" متفقین در جنگ دوم می‌نامید - به همین دلایل مخالف حمایت آمریکا از اسرائیل بود و آن را موجب ناامنی مزمن منطقه خاورمیانه و نیز تخریب قدرت امریکا در میان اعراب می‌دانست. جالب است که دیگر همکار برجسته‌ی مارشال در تیم وزارت خارجه دولت‌های ترومن و آیزنهاور، جورج کنان (مبتکر دکترین مهار شوروی) نیز استدلالات مشابهی برای مخالفت با تاسیس دولت اسرائیل ارائه می‌کرد. اینان دو تن از بزرگ‌ترین استراتژیست‌های تاریخ سیاست خارجی امریکا بودند و فی‌المثل خود ترومن، مارشال را "بزرگ‌ترین آمریکایی زنده" جهان می‌خواند.


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

Why Realists Oppose the War in Gaza

https://foreignpolicy.com/2024/05/21/why-realists-oppose-the-war-in-gaza/

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

⌛️‍ آلفرد روزنبرگ و بازگشت به آلمان باستان

اروپای پیش از مسیحیت، منطقه‌ای عاری از سکنه و فرهنگ و زبان و سنت‌های دینی نبود، بلکه برخی از نویسندگان و اندیشمندان بزرگ اروپایی ـ از اومانیست‌های ایتالیایی گرفته تا کسی چون نیچه ـ سودای نوعی بازگشت به سنت‌ها و ارزش‌های پیشامسیحی را در سر می‌پروراندند.
البته برغم اینکه بخش‌های پهناوری از اروپای شمالی و شرقی به مدد زور و اصطلاحا فتوحات نظامی به مسیحیت گرویدند (این روند در مواردی مانند فتح بریتانیا به دست پادشاهی دانمارک در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میلادی و یا در جریان بازپس‌گیری تدریجی اسپانیا از حکومت‌های مسلمانان، در غربی‌ترین نواحی اروپا هم رخ داد)، به نظر نمی‌آید که صرف این فتوحات نظامی دلیل ایده‌ی بازگشت به اروپای پیشامسیحی ـ اروپای چندخدایی یا مشرک (Paganist) ـ باشد؛ خاصه اقوام آلمانی بیشتر از طریق مسیحیان تبشیری مسیحی شدند.
اما آلفرد روزنبرگ (Alfred Rosenberg) از فرماندهان بلندپایه و مهم‌ترین نظریه‌پردازان رژیم نازی ـ که بعدا به دست متفقین اعدام شد ـ یکی از منادیان بازگشت آلمان‌زمین به دین و سنت شرک‌آمیز پیشامسیحی بود. هرچند که رابطه‌ی نازی‌ها با مسیحیت، رابطه‌ای پیچیده و چندوجهی می‌نمود اما وجود چهره‌های برجسته‌ای مانند روزنبرگ در بین متفکران اصلی ناسیونال‌سوسیالیسم، نشان می‌دهد تفسیر برخی از مورخان از نازیسم به عنوان یک ایده‌ی ضدمسیحی یا دستکم مخالف با مسیحیت ارتدکس، پر بیراه نیست[1]. روزنبرگ و همفکرانش در حزب نازی معتقد بودند که مسیحیت کاتولیک و نیز پروتستان، خون آلمانی‌ها را مسموم کرده و برای بازیابی مجد نژادی، باید طرحی نو درانداخت. ایده‌ی مسیحیت مثبت (Positive Christianity) ـ یه مثابه نوعی دین ملی و نژادی برای آلمان‌زمین ـ نیز از همین جا نشأت می‌گرفت.
ــــــــــــ
[1]. پاپ پیوس دوازدهم در خطابه‌ای به تاریخ 2ژوئن 1945، ایده‌ی حزب نازی را این‌گونه وصف کرد: "ارتداد پر نخوت از عیسی مسیح، انکار آئین و کار نجات بخش او، کیش تعدی و تجاوز، بت‌پرستی نژاد و خون، براندازی آزادی و شأن بشری" (نک: ویلیام شایرر، ظهور و سقوط رایش سوم، 1/383، ترجمه کاوه دهگان، تهران: انتشارات فردوس، چـ2، 1367)


* تصویر پیوست: آلفرد روزنبرگ در دوران حکومت رایش سوم (آلمان نازی)
@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

یکی از برنامه‌های اصطلاحا چالشی الجزیره انگلیسی، برنامه Head to Head است که از استودیوی این شبکه در لندن پخش می‌شود. این برنامه حالتی بینابین مناظره و مصاحبه ـ در حضور تماشاگران در استودیو ـ است.
در این قسمت که پیوست کردیم، مهمان برنامه تاریخ‌نگار بسیار مشهور اسراییلی بِنی موریس ـ سردمدار جریان موسوم به "نورمورخان" اسراییل ـ به پرسش‌هایی درباره ماهیت نسل‌کشی، پاکسازی قومی و ارتباطش با منازعه اعراب فلسطینی و اسراییل و نیز رخدادهای اخیر جنگ غزه پاسخ می‌دهد. در پنل مقابل موریس، سه شهروند اسراییلی (یک استاد یهودی روابط بین‌الملل، یک فعال صلح و پژوهشگر یهودی و یک عرب اسراییلی) به ارائه نقطه نظرات خود درباره گفته‌های موریس می‌پردازند. چیدمان برنامه طوری است که دو هوادار سیاست‌های اسرائیل (بنی موریس و یکی از مهمانان) در برابر دو منتقد دیگر قرار گرفته‌اند.
این گفتگو من حيث وزن و اعتبار بنی موریس در پاسخ به چالش‌هایی که پرسش‌های ناظر بر ماهیت صهیونیسم سیاسی و منازعه اعراب و اسرائیل پیش می‌کشد، برنامه‌ی بسیار مفیدی - خاصه برای علاقمندان به مطالعات خاورمیانه - است.
کسانی که مایلند برنامه را با زیرنویس انگلیسی ببینند می‌توانند آن را از لینک زیر در یوتوب نگاه کنند:
https://www.youtube.com/watch?v=Amz2Sf1JMDE


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🇺🇸مطالعات امریکا: افسانه‌هایی در باب دو حزب

خاصه در سال‌های اخیر، یک تلقی فُکاهی بین بخشی از مردم و یا حتی فعالین سیاسی در تفاوت بین دو حزب اصلی امریکا (جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها) شکل گرفته است که تنه به تنه‌ی نوعی خرافه‌ی سیاسی می‌زند. در این تلقی ناقوار، تصور می‌شود که مثلا دموکرات‌ها بسی بیشتر از جمهوری‌خوا‌هان مایل به صلح و توافق هستند و از آن سو جمهوری‌خواهان ـ برعکس دموکرات‌ها ـ بر رژیم‌های سیاسی معارض خود بسی بیشتر سخت می‌گیرند. اما یک بررسی حتی سرانگشتی ناظر بر تاریخ سیاست خارجی امریکا ـ از زمانی که با حضور فاتحانه در جنگ جهانی دوم، ابرقدرتی‌اش را تثبیت کرد ـ نشان می‌دهد که دو حزب امریکا کمابیش یک مسیر رئالیستی مشابه را در سیاست خارجی خود پیگیری کرده‌اند و هرگاه مداخله‌ی نظامی یا توافق سیاسی را لازم دیده‌اند بی‌درنگ بدان دست یازیده‌اند. چند مثال برجسته برای نقض این خرافه سیاسی کافیست:
1) ورود آمریکا به دو جنگ بزرگ تاریخش در قرن بیستم را دموکرات‌ها رقم زدند نه جمهوری‌خواهان. ورود فرانکلین روزولت به جنگ جهانی دوم و لشکرکشی به شرق دور و قلب اروپا، و ورود همه‌جانبه‌ی لیندون جانسون به جنگ ویتنام (و البته پیش‌تر ورود مستشاران نظامی امریکایی به ویتنام جنوبی در دوره‌ی جان اف کندی دموکرات)، هر دو در دوره‌ی حکمرانی دموکرات‌ها رخ داد.
2) بیش از یک دهه جنگ خونین و ویرانگر و البته بی‌حاصل ویتنام را جمهوری‌خواهان تمام کردند. این جرالد فورد ـ جانشین نیکسون ـ بود که دستور پایان حضور امریکا در ویتنام و توقف جنگ را صادر کرد.
3) در دوره‌ی جنگ ویتنام که یکی از مراحل حساس جنگ سرد به شمار می‌رفت، این جمهوری‌خواهان ـ در دوره‌ی ریاست جمهوری نیکسون و وزارت کیسینجر ـ بودند که با دولت کمونیستی چین مائو از در توافق و آشتی برآمدند. حتی برخی از نظریه‌پردازان امریکایی مانند جان میرشایمر معتقدند که غول چین را خود امریکا در زمان نیکسون از بطری خارج کرد و با هموار کردن مسیر چین در ورود به مناسبات باز ـ و طبعا بازارهای بین‌المللی ـ آن را به رقیب بزرگ خود در شرق بدل نمود. گفتنی است جمهوری‌خواهان به توافق با چین مائو بسنده نکردند و در اواخر دوره‌ی ریگان پیمان منع استفاده از سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد را با شوروی نیز امضا کردند.
4) درباره‌ی کاربست خشونت افسارگسیخته، باید یادآوری کرد که نخستین آزمایش انسانی بمب اتمی ـ در ژاپن ـ به فرمان یک رییس جمهور دموکرات یعنی هری ترومن اتفاق افتاد. البته جمهوری‌خواهان هم در دوره‌ی نیکسون با پیشبرد دکترین کیسینجر ـ "ویتنامیزه کردن جنگ" ـ انبوهی بمب فسفری و غیرفسفری بر سر مناطق ویتنام شمالی ریختند.
5) درباره‌ی اسراییل‌دوستیِ استراتژیک در سیاست خارجی امریکا، باید یادآور شد که این روند از زمان یک رییس جمهور دموکرات یعنی جان اف کندی آغاز شد. سَلَف کندی یعنی دُوایت آیزنهاورِ جمهوری‌خواه اتفاقا در تنش‌هایی مانند بحران کانال سوئز، از اعراب حمایت کرد و دکترین رسمی سیاست خارجی امریکا را حمایت از اسلام و گروه‌های سیاسی اصطلاحا اسلامگرا اعلان نمود. در واقع در دولت آیزنهاور کسانی مانند جورج کِنان (استراتژیست امریکایی و سفیر پیشین امریکا در شوروی و یوگسلاوی) حضور داشتند که آشکارا گرایش‌های ضداسراییلی خود را بروز می‌دادند و حتی بعضا از سوی جریان‌‌های صهیونیستی به افرادی "یهودستیز" شهره شدند.
6) در دوره‌ی کلینتون دموکرات نیز امریکایی‌ها دخالت‌های نظامی خود را ادامه دادند. آنها ابتدا در1993 در سومالی ـ جنگ موگادیشو ـ دخالت نظامی کردند و سپس در کنار متحدان غربی خود وارد منازعه‌ی بالکان شده و مواضع صربستان را در حمایت از جدایی‌طلبان کوزوو بمباران کردند؛ چنان‌که ورود امریکا به یک جنگ نیابتی بزرگ در افغانستان ـ علیه شوروی ـ را نیز یک دموکرات دیگر (جیمی کارتر) آغاز کرد.
7) درباره حمله جورج دبلیو بوش به افغانستان، اگرچه بوش جمهوری‌خواه بود اما جو سیاسی پس از ۱۱سپتامبر به گونه‌ای بود که حتی یک رییس جمهور دموکرات هم نمی‌توانست از واکنش تمام‌عیار نظامی پا پس بکشد. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که نهایتا این تیم جمهوری‌خواهان در دوره ترامپ بودند که با امضای توافق دوحه با طالبان (بین مایک پامپئو و ملا برادر)، زمینه خروج کامل امریکا از افغانستان و بازگشت طالبان را فراهم کردند؛ کاری که در 8سال حکمرانی اوبامای دموکرات رخ نداد.
مثالهای بیشتری در دست است که نشان می‌دهد تصور رایج از تفاوت بنیادین سیاست خارجی حزبین امریکا ـ که در ابتدا آوردیم ـ تلقی‌ای کاملا نادرست و رهزن است. صدالبته جریان محافظه‌کاری مذهبی در جمهوری‌خواهان قوی‌تر است و از آن سو دموکرات‌ها گرایش بیشتری به لیبرالیسم دارند اما در اتخاذ سیاست خارجی امریکا ـ با نگاهی رئالیستی ـ کمابیش مسیری یکسان را پیموده‌اند.

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

این مقاله در دسامبر ۱۹۹۷ منتشر شده است

💢 ده سال تحقیق درباره جنگ ۱۹۴۷-۱۹۴۹: بازخوانی اخراج فلسطینی‌ها

پنجاه سال پیش سازمان ملل تصمیم گرفت فلسطین را به دو کشور، یکی عربی و دیگری یهودی تقسیم کند. جنگِ متعاقبِ اعراب و اسرائیل، با گسترش سهمِ سرزمینیِ اسرائیل به یک‌سوم پایان یافت، در حالی که آنچه برای اعراب باقی مانده بود توسط مصر و اردن اشغال شد. چندین هزار فلسطینی خانه‌های خود را ترک کردند و به پناهندگانی تبدیل شدند که در مرکز درگیری‌ها قرار گرفتند. اسرائيل هميشه اخراج آنها را چه به اجبار و چه به صورت یک برنامه‌ سیاسی انکار كرده است. «نومورخانِ» اسرائیل این انکار را دوباره بررسی کرده و به تعدادی از اسطوره‌ها پایان داده‌اند.

متن کامل: https://is.gd/ax92yy

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

نويسندگان محافظه‌کار مقاله زیر هشدار می‌دهند - البته با لحنی محتاطانه - که محافظه‌کاری "سنتی" آمریکایی در خطر استحاله به واسطه‌ی یک نسخه‌ از ناسیونالیسم قومی و نژادی اسرائیل است؛ آنها می‌گویند گروهی از محافظه‌کاران آمریکایی که خود را تابع بی‌چون و چرای ناسیونالیسم یهودی (صهیونیسم) می‌دانند متوجه نیستند که برخی از عناصر این صهیونیسم افراطی - من‌جمله قوم‌گرایی دینی مندرج در آن - با سنت سیاسی آمریکا در تضاد است. همین شکاف در بین محافظه‌کاران آمریکایی- که همگی در حمایت بی‌قید و شرط از آرمان صهیونیسم سیاسی همدلند - از عمق نفوذ بالای لابی‌های سیاست‌ساز اسرائیل - من جمله بنیاد ادموند بورک متعلق به یورام هازونی (Yoram Hazony) از کاهانیست‌های (Kahanist) معروف اسرائیل که در این مقاله بدان اشاره شده است - پرده برمی‌دارد؛ نفوذی که دو دهه پیش نظریه‌پردازان واقع‌گرای آمریکایی مانند جان میرشایمر و استیون والت، خطر به گروگان‌گرفته شدن منافع ملی امریکا از سوی این جریان را تئوریزه و تبیین کرده بودند.
    خواندن این مقاله را به علاقمندان حوزه روابط بین‌الملل، مطالعات آمریکا و پژوهشگران تاریخ و اندیشه سیاسی توصیه می‌کنیم.


@AdnanFallahi
https://www.theamericanconservative.com/neoconservatism-by-another-name/

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

جان رالز بزرگ‌ترین فیلسوف سیاسی امریکا زمانی گفته بود که طرح جدایی کلیسا از دولت، یکی از واقعیات "خودبنیاد" و "غیرقابل مناقشه" برای جامعه‌ی دموکراتیکِ عادلانه است. رالز این موضوع را به مثابه سنگ‌بنای ایجاد "قانون مردمان" برای یک جامعه‌ی مللِ عادلانه می‌انگاشت (Rawls, The law of peoples, p. 124). اما به نظر می‌آید نظریه‌ی رالز تاب مقاومت در برابر نظریه‌ی همکارِ واقع‌گرایش سامی هانتینگتون را نداشت.
اغراق نیست اگر که نظریه‌ی "نبرد تمدن‌ها"ی هانتینگتون را واجد رویکردی آخرالزمانی بدانیم: نبردی برای فتح نهایی تاریخ. این نظریه برغم تشکیل ده‌ها و صدها سازمان همکاری اقتصادی و غیراقتصادی، هم‌چنان در بزنگاه‌های "استثنایی" ـ که قانون و حقوق و عدالت و... همگی به حالت تعلیق درمی‌آیند و استثناگرایی محض خود را حاکم می‌کند ـ خودنمایی می‌کند. در کنه نظریه‌ی هانتینگتون این نهفته بود که جنگ‌های صلیبی تمام نشده و ما هنوز پایان تاریخ را ندیده‌ایم. صدالبته در دل این آخرالزمان‌گراییِ نوظهور، ایده (idea) همواره فدای آرمان (cause) خواهد شد؛ چنانکه مثلا ایده‌ی آزادیِ در دسترس برای کاهش رنج میلیونها انسان تشکیل شده از پوست و گوشت و استخوان، فدای آرمان آزادیِ "واقعی" در آخرالزمان شده است: موازنه‌ای که بیش از آنکه قدسی و الهی باشد، شیطانی و اهریمنی می‌نماید.

📎فایل پیوست: جِی. دی. وَنس، سناتور محافظه‌کار امریکایی ـ که به تازگی به عنوان معاون ترامپ نیز برگزیده شده است ـ در اینجا با پرده برداشتن از بنیادهای ایدیولوژیک سیاست، می‌گوید که در مقایسه با حمایت مشروط امریکا از اوکراین، اساسی‌ترین دلیل حمایت بی قید و شرط ایالات متحده از اسراییل (عملا در هر آنچه که اسراییل مرتکب شود) این است که منجی اکثریت مسیحی ایالات متحده ـ یعنی عیسی مسیح ـ در اسراییل متولد شده، در آنجا به صلیب رفته است و دوباره در آخرالزمان از آنجا رجعت می‌کند (ایده‌ی مشهور به Second coming).


@AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

🤝ابوالاعلی مودودی و دفاع از روح ناتو!

تنها چند سال بعد از پیدایش معاهده‌ی ناتو (پیمانی دفاعی میان امریکا و متحدان غربی‌اش علیه شوروی سابق)، ایالات متحده در سال 1955 پیمان دفاعی مشابهی را با چهار کشور پاکستان، ایران، ترکیه و عراق منعقد کرد که به پیمان سِنتو(CENTO) یا پیمان بغداد نیز مشهور است. این دوران مصادف است با ریاست جمهوری دُوایت آیزنهاورِ جمهوری‌خواه که به شدت از اسلام دفاع می‌کرد و کارگروهی را نیز در شورای امنیت ملی امریکا مأمور کرد تا سیاست‌های حمایت از اسلام و اسلامگرایان را تدوین کنند. این کارگروه بعدا در سوم می 1957 اعلان کرد:

اسلام متحد طبیعی ایالات متحده آمریکاست. کمونیست‌ها دشمن اسلامند و اسلام قدرتی بزرگ در سیاست جهانی است".

اما ابوالأعلی مودودی رهبر مشهور جماعت اسلامی پاکستان، مرشد و مقتدای بسیاری از جریان‌های سیاسی موسوم به اسلامگرا در قرن بیستم و احتمالا تنها فقیه معاصرِ مورد اعتماد سید قطب، در همین فضای جنگ سرد بود که به اوج شهرت رسید و افکار و آرای او مرزهای شبه‌قاره‌ی هند را در نوردید. مودودی در یکی از مسافرت‌هایش به اردن، و در جریان ضیافت شام ملک حسین پادشاه اردن، مورد اعتراض واقع می‌شود که چرا کشور مسلمانی مانند پاکستان ـ که اساسا فلسفه‌ی جدایی و استقلالش از هند، پررنگ‌کردن اسلام در سپهر اجتماعی و سیاسی‌اش بود ـ باید به متحد امنیتی و نظامی امریکا در پیمان بغداد بدل شود؟ پاسخ تهاجمی‌ای که مودودی می‌دهد حاکی از درک رئالیستی وی از قدرت و مفاهیمی چون موازنه قوا (Balancing) و البته دلبستگی به ایده‌ی دولت ملی پاکستان است. مودودی در پاسخ می‌گوید:
کشورهای عربی با وجود اینکه از حیث جمعیت، ۲۰ برابر اسرائیل هستند اما به خاطر ترس، دست گدایی به سوی روسیه دراز کرده و وابستگی به بلوک سوسیالیستی را برای خود جایز می‌دانند. در چنین حالتی اگر پاکستان به خاطر نجات از سلطه دشمنی مانند هندوستان که چند برابر پاکستان است از آمریکا کمک مالی و تسلیحاتی دریافت کند چه مانع و کراهتی وجود دارد؟ چرا عده‌ای از دوستان پاکستان در این خصوص باید شاکی باشند؟! حال آنکه پاکستان از همه مسائل دنیای عرب حمایت می‌کند"[1].
البته دولت پاکستان پس از فروپاشی پیمان بغداد، پا در همان مسیری گذاشت که مودودی از آن دفاع می‌کرد و پاکستان اکنون در کنار 17کشور دیگر ـ از جمله 6کشور خاورمیانه‌ایِ بحرین، قطر، تونس، مصر، کویت، مراکش، اردن و اسراییل (اشغالگر) ـ جزء متحدان بزرگ غیرناتویی (Major non-NATO allies) ایالات متحده امریکاست که این کشورها روابط امنیتی و دفاعی تنگاتنگی با امریکا دارند و آخرین کشوری که از سوی پنتاگون به این لیست اضافه شد، دولت قطر در سال 2022 بود.
ــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. سعید اسعد گیلانی، زندگی‌نامه سيد ابوالاعلی مودودی، ص۱۶۷،۱۶۸، ترجمه نذیراحمد سلامی، تهران: نشر احسان، ۱۳۸۰.

✍️عدنان فلّاحی


/channel/AdnanFallahi

Читать полностью…

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

❌مشهورات بی‌اعتبار: معتزله و ماجرای محنت خلق قرآن

مشهور است که در دوره‌ی سه خلیفه‌ی عباسی، مأمون و معتصم و واثق، معتزله کل دستگاه خلافت را در دست گرفتند و با به راه انداختن یک روند تفتیش عقاید، مخالفان نظریه‌ی خلق قرآن - و در صدر آنها احمد بن حنبل - را مجازات کردند.
امروزه پژوهش‌ها و متن‌خوانی‌های دقیق کسانی چون یوزف فان‌اس، فهمي جدعان، رائد السمهوری و... پرتو جدیدی را بر این بحث افکنده‌اند که در ذیل به برخی نتایجش اشاره می‌کنیم:
۱) تراث طبقات نخست حنابله (شاگردان مستقیم احمد حنبل) نشان می‌دهد که احمد حنبل بیش از اینکه با شیعیان یا خوارج درگیر باشد، در نبردی سهمگین علیه "جهمیه" و "اهل رای" (پیروان ابوحنیفه) بود.
۲) اگر ما سخن علمای بزرگ متاخر معتزله مانند قاضی عبدالجبار را بپذیریم که معتزله را در دوره‌ی محنت یک فرقه‌ی متمایز شناسانده‌اند، باز هم نمی‌توان ردپای حضور پررنگ بزرگان معتزله را در دربار این سه خلیفه‌ یافت؛ بلکه به گفته‌ی نویسندگان "ملل ونحل"، برخی بزرگان معتزله معاصر با عصر محنت مانند جعفریْن، اساسا دارالخلافه عباسی را دار فسق می‌دانستند! چه رسد به آنکه مویدش باشند (د. نجاح محسن، پژوهشگر معاصر مصری، در اثر منحصربفردش "اندیشه‌ی سیاسی معتزله" - که به فارسی هم ترجمه شده - این موارد را به تفصیل آورده است).
۳) برجسته‌ترین نامی که خود حنابله در راس عاملین و محرک محنت خلق قرآن برشمرده‌اند قاضی احمد بن ابی دؤاد است. معتزله، نامی از وی در طبقات خود نیاورده‌اند بلکه حنفیه او را از علمای خود برشمرده‌اند و ابن تيميه‌ی حنبلی خود اقرار می‌کند:

وابن أبي دؤاد لم يكن معتزلياً، بل كان جهمياً.

۴) نام دیگری که به عنوان یکی از خصوم حنابله در دوره‌ی محنت برجسته می‌شود بِشر مَرّیسی است. گفته شده که او به دربار مأمون نزدیک شد. بشر نیز از زمره‌ی معتزله نیست بلکه حنفیه نام وی را در طبقات خود به مثابه یکی از اکابر اهل رای آورده‌اند.
   ۵) عقیده‌ی خلق قرآن مختص معتزله نبود، بلکه بخش‌های بزرگی از متکلمان فِرق مختلف در دوره‌ی محنت چنین عقیده‌ای داشتند که در این میان، نقش اصلی و میدان‌داری را فقهای اهل رای بازی می‌کردند. این نکته نیز از چشمان تیزبین ابن تيميه مخفی نمانده است و وی صریحا می‌گوید که از قضا اکثر اعضای کارزار محنت خلق قرآن، خارج از معتزله بودند:
فإنّ كثيراً من أولئك المتكلمين، أو أكثرهم لم يكونوا معتزلة. وبشر المريسي لم يكن من المعتزلة

۶) در جریان محنت خلق قرآن، برغم شناعت آن، ما شاهد یک تصفیه حساب خونبار یا سرکوب گسترده‌ی مخالفان نیستیم. قدیمی‌ترین منابع گفته‌اند که احمد حنبل چند ده ضربه شلاق خورد و پس از حبس، مدتی هم تحت نظر بود (جزییات در: السمهوري، السلف المتخیل). البته کسانی چون محمد بن نوح در حبس فوت کردند که تعدادشان از ۲یا۳ نفر تجاوز نمی‌کند.
   ۷) در دوران خلافت واثق، یکی از پیروان احمد حنبل به نام احمد بن نصر خُزاعی دست به خروج و قیام زد. احمد حنبل هرگز قیام وی را تایید نکرد و با خروج علیه خلیفه‌ی جهمی‌مسلک به شدت مخالف بود و در این قیام نیز شرکت ننمود. با شکست قیام خزاعی، خلیفه‌ی عباسی او را شخصا اعدام کرد.
   این‌ها نکاتی مهم و مستند به متن‌خوانی‌های دقیق تاریخی بود که نافی بسیاری از مشهورات درباره‌ی محنت است. معتزله هرگز فرقه‌ای مداراگر نبودند و مثلا دفاع کسانی چون جاحظ معتزلی از محنت، محرز است. اما اتخاذ یک رویکرد انتقادی اخلاقی علیه تفتیش عقاید، زمانی صادقانه و کامل می‌نماید که ما نگاهی هم به عملکرد حنابله و موافقانشان در دیگر دوره‌های تاریخی داشته باشیم. حقیقت این است که حنابله - خاصه در قرن چهارم - با تسلط بر بغداد پایتخت عباسیان عملا یک دوره محنت جدید را علیه مخالفان عقیدتی‌شان برساختند. کارزارهای خشن حنابله علیه اشاعره‌ی اهل سنت خود گویای سطح ستیزه‌جویی آنها علیه سایر فرق دورتر از آنهاست.
ما پیش‌تر به تفصیل به نقل از مورخان بزرگی چون ابن جوزی حنبلی آوردیم که چطور در سال ۴۰۸ قمری، قادر، خلیفه‌ی عباسی، صریحا دستور به قتل و تصلیب و زندان و تبعید معتزله و جهمیه و شیعه و... داد؛ رویه‌ای که به گفته‌ی خود ابن جوزی بعدا به "سنت" بدل شد. محنت و فشار بر مخالفان عقیدتی البته محدود به حنابله نبود. در دوره‌ی ممالیک با قدرت گرفتن اشاعره، فقیه و متکلم بزرگ حنبلی ابن تیمیه‌ حرانی نیز از آزار و شکنجه و تبعید و تهدید به قتل فقهای مخالفش در امان نبود و نهایتا هم در زندان درگذشت. در واقع با اتخاذ یک رویکرد واقع‌بینانه و آماری، می‌توان به قطع یقین گفت که ابعاد و پیامدهای سازوکار تفتیش عقاید در دوران کوتاه محنت (کمتر از دو دهه) اساسا قابل مقایسه با دوران قدرت حنابله و اشاعره نیست و این بزرگ‌نمایی محنت خلق قرآن، بیش از اتکا بر رانه‌های اخلاقی، مبتنی بر منازعات سیاسی و ردیه‌‌های مذهبی است.

✍️عدنان فلّاحی

Читать полностью…
Subscribe to a channel