aghalliat | Unsorted

Telegram-канал aghalliat - aghalliat.com ادبیات اقلیت

1693

کانال اطلاع‌رسانی سایت ادبیات اقلیت 📍 ادبیات جدی، ادبیات اقلیت است. سایت: www.aghalliat.com اینستاگرام: www.instagram.com/aghalliat ایمیل: aghalliat@gmail.com فیسبوک: facebook.com/aghalliat ارتباط با ادمین: @minorliterature

Subscribe to a channel

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 اتاقم، در جدایی‌ها

👤 شعری از: #تورگوت_اویار / ترجمه: #مریم_قربان_زاده

مثل کاروان حج،
آرام آرام در حال عبورند
ابرهای بزرگ خسته،
از روی پرده‌ها.
عطری به جا مانده از معشوق
– از روز خداحافظی-
در این گوشه،
تنها بهار توی اتاقم.
کش می‌دهد خودش را توی تختخوابم
آهسته آهسته، تنهایی.
ردی از موهای قهوه‌ای معشوق روی بالش.
تنهایی،
دوستی که رؤیاها را قسمت می‌کنم با او.
ساعت،
شب‌های دراز را متوقف می‌کند.
روشنایی است اتاقم، به اندازۀ جنگلی استوایی.
مهتاب،
چراغی که روغنش تمام شده، روی پرده‌هایم.
نقاشی‌هایم،
آدم‌هایی که روی دیوار خمیازه می‌کشند.
شب،
دستمال سیاهی که
اشک‌هایم را با آن پاک می‌کنم.

* تورگوت اویار در سال ۱۹۲۷ در استانبول به دنیا آمد. او که به همراه جمال ثریا و ادیب جان سئور از شاعران نسل دوم شاعران نوگرای شعر ترکیه بود، در سال ۱۹۸۵ در استانبول در گذشت.

https://bit.ly/3erscsk

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 هم‌خوانیِ نوشتن مادام بوواری در استانبول

🔖 نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های “هم‌خوانی” به همت “مرکز فرهنگی گذار” در استانبول برگزار شد. این نشست با موضوع خوانشِ کتابِ نوشتن مادام بوواری (حماقت، هنر و زندگی)» با ترجمۀ #اصغر_نوری، روز جمعه هفدهم دسامبر ۲۰۲۱ (۲۶ آذر ۱۴۰۰) در کافه سامسا در شهر #استانبول #ترکیه برگزار شد.

در این جلسه که با حضور اعضای این مرکز برگزار شد، این کتاب هم‌خوانی شد و شرکت‌کنندگان به بیان نظر خود دربارۀ کتاب پرداختند.

نوشتن مادام دوبوواری، درواقع گزیده‌ای بازنوشته‌شده از مجموعه‌ای از نامه‌هاست که فلوبر به لوییز کوله، معشوقش نوشته است. این متن، نه تنها دربردارندۀ سخنان فلوبر دربارۀ تکوین و شکل‌گیری رمان بزرگ او، #مادام_بوواری، بلکه در عین حال متنی است خواندنی و جذاب دربارۀ «چیستی ادبیات» و نگاه دقیق #فلوبر به آن را نشان می‌دهد.

🔺 متن کامل گزارش این نشست در سایت ادبیات اقلیت

#مرکز_فرهنگی_گذار، برگزارکنندۀ نشست‌ها و برنامه‌های فرهنگی، در سال ۱۴۰۰ در شهر استانبول ترکیه تأسیس شده است و برنامه‌های هم‌خوانی کتاب این مرکز به صورت مرتب در کافه سامسای این شهر برگزار می‌شود.

🔗 صفحۀ مرکز فرهنگی گذار در اینستاگرام

🤝 این مرکز از تمامی نویسندگان، شاعران، ناشران و اهالی فرهنگ و هنر در ایران و خارج ایران، برای همکاری و برگزاری برنامه‌های مشترک در استانبول و نقاط دیگر دنیا، دعوت می‌کند.

🔺 t.me/Gozaristanbul

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

آدم برفی می‌سازد
با برفک‌های تلویزیون
زنی که
شب‌ها اصلن نمی‌خوابد

من کنترل‌های زیادی در خانه دارم
و یادم داده‌اند که هرکدام را روی کدام مبل خالی بنشانم
تا نزدیک‌تر به جهان بایستم

دیشب
هزار و چهارصد و هفتاد و دو کانال را در تنم تمرین کردم
و صبح
گوینده‌ای با دهان من اخبار قندهار را می‌گفت
مردی با ریه‌های من
در آی‌سی‌یوی بیمارستان نفس می‌کشید
زنی سر میز صبحانه
تمرین رقص عربی می‌کرد
جنازه‌ای
در خیابان‌های خانه به راه افتاده بود
و فاحشه‌ای
هنگام صحبت تلفنی
خودش را پیچ می‌داد

مثبت شانزده
مثبت هجده
مثبت بیست و پنج
کنترل را برداشت
و روی تمام کانال‌های جهان قفل گذاشت
زنی که خوابیدن را از یاد برده بود.

🔺 سه #شعر از #فاطمه_تجریشی در سایت ادبیات اقلیت: 👇

🔺 bit.ly/3dmmJCn

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 نتایج مرحلۀ دوم سومین دورۀ جشنوارۀ سراسری داستان «صدای سکوت»

🔖 دبیر جشنوارۀ سراسری داستان کوتاه «صدای سکوت» نتایج مرحلۀ دوم سومین دورۀ این جشنواره را اعلام کرد.

🔗 متن کامل گزارش و اسامی راه یافتگان به مرحلۀ نهایی در سایت ادیبات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 برگزیدگان فراخوان داستان کوتاه و روایت با موضوع «بحران آب» + متن کامل آثار

فراخوان داستان و روایت با موضوع #بحران_آب، در مرداد ۱۴۰۰ منتشر شد و در طول مدت این فراخوان آثار متعددی به این فراخوان ارسال شد.

این فراخوان به دبیری رامین سلیمانی برگزار شد و بهاره حجتی، محمدجواد روزگار و امین علیزاده در بررسی آثار او را یاری دادند.

از میان آثار ارسالی سه اثر در بخش داستان کوتاه و سه اثر در بخش روایت برگزیده شدند که عناوین و متن کامل این آثار به این شرح است:

آثار برگزیدۀ بخش داستان کوتاه:

«وشن» اثر مریم عزیرخانی

«عروس» اثر محمد یاری‌کیا

«آش نذری» اثر راحله فاضلی‌جا

آثار برگزیدۀ بخش روایت:

«آخرین خون‌بس» اثر زهره شکراللهی

«دیوار» اثر مریم عزیزخانی

«شمایل» اثر محبوبه سلاجقه

🔺 bit.ly/3oF7olQ

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

باور کنی یا نه در مجالِ تو زخم‌ها سر باز می‌شوند
و زیرت می‌کنند تا به استخوان برسد درد از پیشانی
درد از درد
درد به تمام سلول‌ها
سلول‌های زندانی در محاصرۀ یک ویروس
ویروسِ محاصره در سلولِ زندان
استتارکرده در سایه
استعمارشده در تنهایی تو
کلمات بلعیده می‌شود در سر
سر بلعیده می‌شود در تنهایی
می‌خواهی از خودت برای خودت به کجا فرار کنی؟
توکیو دوست داری؟
که من از عدم به تو فرار کرده‌ام
و نمی‌فهمی
روی پا ایستادن برای کدام دست‌ها؟
(چانه نشسته بر زانو
زار می‌زنم با زور
خانه شکسته شد بانو
باورکنی یا نه)
هیچ سرباز جنگنده‌ای به سزای اعمالش نمی‌رسد
از کجا سِرایت کنم به تو؟
با دست‌هایم
از مهره به مهره‌ام جا‌به‌جا بشوم
به دست‌بوسِ پیشانی بروَم از آبرو
لب باز کنم از تو
از انجماد به گرمای تبخیر
صبح به‌خیر بگویم شب را
که از من باقی نماند روزها
درد رخنه می‌کند زیرِ پوست
و صبح با تنهایی چمدانش را می‌بندد...

🔺 متن کامل سه #شعر از #میثم_امیری در سایت ادبیات اقلیت: 👇

🔺 https://bit.ly/3FniWkt

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 شعری برای زادگاه / برای مرده‌زادِ خوزستان

👤 شعری از #نگین_فرهود

– بمیر و بزا!
و کلماتش
خونِ رَمانِ از پوست‌اند
می‌خرامند و
مثل یک شهوت سال‌خورده
زخم را
تحریک می‌کنند
ستایش از آن اوست
که اشکال مختلفش در مرگ
خیابان را می‌دواند و
بر کتفین
دو فرشته با مناسبات ربانی
تمثال آب و آتش‌اند
و رنگ چشم‌هاشان
تعادل روز و شب را به هم زده است

ستایش از آن کیست
کیست که سمت و سرعت بادها را
به تملک خود درآورد
و خاک را که خواستی‌اش
مادر بشمارد نشد
در حضورش که واجب
بسراید:
ای که در زهدانت
افشردۀ هزار نام است و
وجه زنانه‌ات از ما
شهد مرگانه می‌طلبد
ما شامل طوفان شدیم و گِل غلتانی از شن
که از شش‌های تو بیرون می‌پراند
حظ حسرت‌های عمیق را
تا نفس‌های ناخلفت باشیم.

🔺 https://bit.ly/3o6jwfr

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

ساری پریده از سنگ

مادرت بی‌شمار وحشی بود
و در هر خانه سری داشت
پیراهن‌اش اما تنها بود
تنها از دفتر شعر معشوقه‌اش
و شلوغ از گوشواره‌های طلای همسرش.

پایین همین پل
تن‌اش را
به سار سنگ می‌زدند
مردم اما
با سنگ‌هایی در مشتشان
به تماشای خون آمده بودند
تو را که از شکمش بیرون کشیدند
مرده بودی.

چند سال بعد
باد
شعری گم‌شده را در شهر جابه‌جا می‌کرد
“زنی را که دوست می‌داشتم
بابیل هلاک کرده بودند.”
Resort Palos Verdes
03.03.216

🔺 دو شعر از #شیدا_محمدی در سایت ادبیات اقلیت:

🔺 https://bit.ly/3wq5h97

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔴 دعوت از نویسندگان و مترجمان برای همکاری در شمارۀ هشتم مجلۀ #نوابت

⁦⬅️⁩ شمارۀ هشتم مجلۀ نوابت با محوریت و موضوع «هویت» و به دو زبان فارسی و عربی منتشر خواهد شد. علاقمندان می‌توانند با توجه به سیر مطالعاتی و دغدغه‌های خود از جنبه‌های فلسفی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، مطالعات زنان، تاریخی، ادبی و ... به این موضوع بپردازند.

⁦⬅️⁩ علاقه‌مندان برای هم‌کاری و اطلاع از شرایط نوشتن در نوابت می‌توانند به فایل PDF و آخرین صفحۀ شمارۀ پنجم یعنی بخش «چگونه در نوابت بنویسیم؟» رجوع کنند.

⁦⬅️⁩ لازم به ذکر است اغلب مطالبی که در ارتباط با موضوع پیشنهادشده توسط هیئت تحریریۀ مجله باشند در اولویت قرار خواهند داشت و مطالب دیگر نیز پس از بررسی و تأیید در این شماره منتشر خواهند شد. مطالب (چه تالیفی و چه ترجمه‌شده) می‌توانند به صورت مقاله، یادداشت، خبر، گزارش، مصاحبه، معرفی کتاب و هم‌چنین حوزه‌های نقد ادبی و هنری (زیبایی‌شناسی) باشند.

⁦⬅️⁩ نویسندگان و مترجمان گرامی می‌توانند برای توضیحات بیشتر به ایمیل، شماره‌ی واتساپ یا اکانت اینستاگرام و تلگرام سردبیر پیام دهند:

📧 ⁦➡️⁩ Gmail: abdullah.mohaysen@gmail.com
📞⁦ ➡️⁩ WhatsApp: 09395735646
📱 ➡️⁩ Instagram: @nawabet.magazine
🔔 ⁦➡️⁩ Telegram: @Nawabet

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 اعلام برگزیدگان نهایی «جشنواره داستانک در جست‌وجوی نان»

دبیرخانۀ جشنوارۀ داستانک در جست‌وجوی نان طی بیانیه‌ای برگزیدگان نهایی این جشنواره را اعلام کرد:

ـ نرگس احدی، داستانک «راه دراز»؛
ـ حسن خوش‌خبر، داستانک «فروش ضایعات»؛
ـ منصوره‌سادات میرآقاجانی، داستانک «عشق کامیون.»

همچنین آثار نویسندگان زیر شایستۀ تقدیر شناخته شد:

ـ سیما بنیادی، داستانک «از رئیس جمهور بعدی چی می‌خواید؟»؛
ـ محمد صالحی، «داستانک بدون نام»؛
ـ سید عابد میرمعصومی، داستانک «زُ، باله.»

🔗 متن کامل خبر در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 “مردان خیابانی” و “در” / دو شعر از هوشنگ ملکی

آن مرد که با چشم بسته در پیاده‌رو پیانو می‌زند منم
مردی در زمینۀ سیاه که سایه‌اش سفید است
و موش‌های تهران انگشت پاهایش را جویده‌اند
مردی گرسنه که یکی از دکمه‌های سرآستین‌اش از برلیان است یکی از پلاستیک کدر
مردی که میان دو قطعه پیپ می‌کشد
و اسکناس‌های مچاله را جمع می‌کند
مردی که سال‌هاست نخندیده و دندان‌های پوسیده‌اش را فقط یک شب یک زن خیابانی دیده است

سر در کتاب‌های فلسفۀ هنر
تن در تناقض محض
پا در رکاب اسب مرده
پا در رکابِ ایسادن
پا در رکاب پوسیدن

مردی که کلیه‌اش را برای کتاب فروخته است
مردی که با چشم بسته می‌خواند
مردی که آلودۀ سطرهای سفید است
و کلمات را اسنیف می‌کند
مردی که حالش برای همیشه خوب است
مردی که گوشۀ خیابان پشت پیانو مرده
منم
من که سال‌ها پارادوکس پیاده‌رو بودم
پیامبر پیاده‌رو.

🔺 متن کامل این دو شعر در سایت ادبیات اقلیت:

🔺 bit.ly/3A4UfWJ

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

انتشار شمارۀ ششم و هفتم مجلۀ نوابت با محوریت هنر و زیبایی‌شناسی

ششمین و هفتمین شمارۀ مجلۀ نوابت (اولین نشریۀ اهوازی در حوزۀ اندیشه) با محوریت هنر و زیبایی‌شناسی، شمارۀ شهریور ۱۴۰۰ / سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شد.

🔺 /channel/Nawabet

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 تأملی در باب حرکت – زمان – واقعیت

👤 نوشتاری از عمران راتب [انتشار به مناسبت سالروز مرگ نویسنده]

🔖 بد نیست به یاد داشته باشیم که زندگی در حوزه‌ی عمومی روی‌هم‌رفته معمولن از یک‌تعداد نمادها و نشانه‌های روشن، تاریک و نیمه‌تاریکی تشکیل می‌شود که معنای میزان متفاوت برخورداری هریک آن‌ها از روشنی و تاریکی، این است که آن نماد یا نشانه به همان میزان از شفافیت در نزد ما برخوردار است و بر حسب عقل متعارف می‌توانیم در مورد آن سخن بگوییم. با این‌حال، رویارویی با زندگی از یک منظر هرروزه، منظری که هایدگر به‌نحو تسخیرکننده‌ای آن را «سقوط دازاین در میان هرکس» می‌خواند، سبب می‌شود که علی‌رغم شفافیت شماری از مسائل و چیزها، سخن گفتن از آن‌ها تا حدی مسخره جلوه کند، چیزهایی که به‌دلیل سوءفهم ما از «واقعیت» و «امر واقع»، همواره نادیده گرفته می‌شوند. البته این‌همان‌انگاری و خلطی که میان «واقعیت» و «امر واقع» صورت می‌گیرد، چندان هم آگاهانه نیست و ما غالبن هیچ‌گاهی از خود نپرسیده‌ایم که تعریف ما از «واقعیت» چیست؟ به‌ بیانی دیگر: اگر هیچ‌گاهی نخواسته‌ایم واقعیت را آگاهانه برای خود تعریف کنیم، بیش از آن‌که معلول جهان واقع و بیرونی و سروکار داشتن ما با واقعیت‌های مضاعف باشد، ضعف درونی ما در اندیشیدن و فکر کردن را افشا می‌کند: پیش‌فرضی داریم که ریشه در کلان‌روایتی دارد که پیشاپیش «نسخه‌ی مطلوبی» از نسبت ما با جهان برای‌مان پیچیده و خیال ما را از اندیشیدن آسوده کرده است...

🔺 ادامۀ مطلب در سایت ادبیات اقلیت

آن‌چه می‌خوانید بخش نخست از نوشتاری از عمران راتب با عنوان «تأملی در باب حرکت – زمان – واقعیت» است که پیش از این به تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۷ در نشریۀ اینترنتی پارکور ادبی منتشر شده بوده است و به این علت که متأسفانه این وب‌سایت ادبی دیگر در دسترس مخاطبان نیست، وب‌سایت ادبیات اقلیت به مناسبت سومین سال‌روز مرگ این نویسنده و منتقد ( ششم مهر 1397) آن را منتشر کرده است.
#عمران_راتب نویسنده و منتقد جوان اهل افغانستان بود که در ششم مهر ۱۳۹۷ به علت ایست قلبی در کابل درگذشت.

🔺 bit.ly/2ZySggN

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

📣 اعلام نتایج مرحله اول جشنواره داستانک «در جست‌وجوی نان» (با موضوع زباله‌گردها)

دبیرخانۀ جشنوارۀ داستانک «در جست‌وجوی نان» اعلام کرد: آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره «در جست‌وجوی نان»، توسط اعضای هیئت انتخاب ــ مریم بابایی، مرجان صادقی و آزاده مالکی ــ بررسی و برگزیدگان مرحله اول جشنواره مشخص شد.

جشنوارۀ مستقل داستانک «در جست‌وجوی نان» (با موضوع زباله‌گردها) در قالب داستانک ۵۰ کلمه‌ای را مؤسسه فرهنگی هنری خوانش و با همکاری سایت ادبیات اقلیت در تابستان ۱۴۰۰ برگزار کرده است.

بنابر گزارش این دبیرخانه، از میان ۴۴۷ اثر واجد شرایط اولیه، ۱۱۰ اثر به مرحله داوری راه یافتند.

🔺متن کامل گزارش و اسامی 110 برگزیدۀ مرحلۀ اول این جشنواره در سایت ادبیات اقلیت:

🔺 bit.ly/39Donh9

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

سفیدی

فکر کرد به هیچ ‌چیز فکر نکند.
«و آن یک‌ نفر هنوز، هرروز، از اعماق تاریکی ابدیت را صدا می‌زند.»

و شکفت آن سیارۀ سفید که گفتم می‌شکفد، نگفتم؟
دامن من سفید بوده است،
سفید مثل خواب‌ها
سفید چون صبحی ناشتا
پشت پنجرۀ آن خانۀ آجری
با عطر اقاقی
و دختره آن‌قدر بهار بود که فکر می‌کرد باکرگی ابدی ا‌ست.
آن‌قدر شکوفه بود که سیب روییده بود روی موهاش
و آرام زیر گوشش گفته بود: بگو باد بوزرد سلیمان،
بعد بیا برقصیم!
باد می‌وزید و سلیمان ملک‌الموت جوان را می‌دید که از کوچه تماشاش می‌کرد.
چه جوان رعنای زیبایی!
کجا مشغول هستین؟
دخترها دورتادور اتاق نشسته بودند و پچ‌پچ می‌کردند.
نیم‌تاج‌خانم ساق لخت پاش را از زیر چادر یواشکی نشون عاقد می‌داد و دخترها هروکر می‌کردند.

دامن سفید و طلایی
با دو گام معلق
یکی رو به ابدیت
یکی سوی تاریکی
علی‌الصداق المعلوم.
و مراقب بود پاهاش را کسی نبیند؛ شراره‌های دوزخ را
لبخندش را
و جوجه باید یک‌روزه می‌بود برای شفاش.
مادر فرستاده بود دوتا نون سنگک بخرد، وحیددیوونه دنبالش کرده بود و ترسیده بود و دهنش کج شده بود. هر چه آب‌طلا خورده بود هم، عق زده بود.

صبح را صدا
صبح سفید را صدا…
یک نفر نخوانده بود هنوز مرا.
صدای پس‌زمینه،
صدای آب روی سنگ
از اتاق مجاور
آخ صدات که وقتی من نبودم، صدای تو کیست؟
وقتی صورت تو در پس‌زمینه
بر پوست من میعادگاه سحرگاه‌های ابدی دو روح سرگردان بود.
«پس وای بر آنان از آنچه دست‌هاشان نوشت
و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آوردند.»
دست‌نوشته‌ها دست به دست می‌شدند و
زیر تخت سلیمان نهان می‌شدند.
صدای برش سنگ بود در پس‌زمینه.
یک نفر نخوانده بود مرا هنوز
که رقصان پله‌ها را پایین می‌آمدم و
بازی شروع شده بود.

فکر کرد به هیچ‌چیز فکر نکند.
«بی‌خبر شو که خبرهاست در این بی‌خبری»
فکر کرد به هیچ‌چیز فکر…

#شعر «سفیدی» از #افسانه_نجم_آبادی در سایت ادبیات اقلیت:

🔺 bit.ly/2VVytXD

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

ـ معمولاً هر نویسندۀ بزرگی مدام از نبود مخاطب می‌نالد و فلوبر هم در این نامه‌نگاری‌ها به این موضوع بسیار اشاره می‌کند. و در بخشی از نامه‌ای که در این نامه‌ها آن را نقل می‌کند خطاب به دوستش «ماکزیم» هم به این موضوع اشاره می‌کند که مخاطب، خواهد بود، اگر کار خوب باشد. چه الان، چه چند سال دیگر و چه حتی پس از مرگ ما. و انگار به این اعتقاد دارد که فعلاً مخاطبی ندارد. یعنی کاری که دارد می‌کند آن‌قدر ناشناخته و نو است که مخاطبی ندارد.

ـ این‌که فلوبر در نامه به معشوقش به جای سخنان عاشقانه و معمولی چنین حرف‌های ریز و خیلی حساسی را دربارۀ نوشتن و دربارۀ رمان مادام بواری می‌گوید، نکتۀ مهمی است. معشوق گویی برای چنین آدم‌هایی همان مخاطب فرضیِ ناموجود است. شاید خودِ فلوبر هم مانند منتقدانش می‌داند که لوییز کوله در واقع مخاطب او نیست، اما گویی چون نیاز دارد به وجود چنین مخاطبی او را مخاطب خود فرض می‌کند و گویی این موضوع از نیازِ فلوبر برمی‌آید.

ـ جاهایی که فلوبر از این می‌نویسد که در هنگام نوشتن چه حالت‌های فیزیکی و روحی‌ای دارد، گویی این حالت‌ها خیلی شبیهِ حالت‌های خودِ عاشق شدن است. انگار فلوبر (نویسنده) نمی‌تواند عاشق نباشد. گویی نویسنده در طی پروسۀ نوشتن در مقابل عاشق شدن بی‌دفاع است. و حالتی از شور و هیجان را از سر می‌گذراند که مشابه عاشق بودن است و گویی این دو یکی است.

ـ شاید هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند در این حالت عاشق هم نباشد. انگار نویسنده هر طور شده معشوق را تولید می‌کند. گویی فلوبر با لوییز صحبت نمی‌کند، گویی دارد با یک مخاطب صحبت می‌کند؛ مخاطبی که می‌خواست داشته باشد و ندارد. گویی برای او مخاطب حقیقی کسی است که می‌تواند عاشقش باشد یا برعکس، می‌تواند عاشق کسی باشد که مخاطب حقیقی اوست. و شاید هم چون لوییز تنها مخاطب حقیقی و واقعی اوست، فلوبر عاشقش شده است.

ـ در هنگام خواندن و شنیدن این کتاب، من به تمام کسانی فکر کردم که تا به حال برایشان نامه نوشته‌ام. نامه‌هایی نه از جنس نامه‌نگاری‌های روزانه، بلکه از همین سنخ نامه‌هایی که در آن‌ها خودت را می‌نویسی و می‌دانی که برای کسی است؛ کسی که می‌خواند. این خوانده شدن، به گمان من بزرگ‌ترین موهبت برای نویسنده است؛ این‌که کسی باشد که بتوانی برایش بنویسی. برای من یکی از بارزترین وجوه این کتاب همین مسئله است: «کسی که می‌توانی برایش بنویسی.»

🔺 https://bit.ly/3pam5if

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

مکان‌نگاری مِشراگِه [معماری شکست]

👤 نوشتۀ #محمد_عابدی

🔖 پیش از آن‌که بگویم می‌دانم، گفتن نادانم می‌کند.

از خبری گنگ و ناشنیده در کُنگ، از به آن‌جای نرفته، در بطن نشانه‌های گم و ناپیدا، در ته رنگ خطوط منظر انحناهای با ملایمت یله شده بر همِ تپه‌ها و مناظر دُورِ تکرار یال‌ها وُ نشانه‌های رنگ‌رنگ بی‌شمار در پس‌زمینه‌ها-یادآور خطوط ته‌چهرۀ زنی شهلا- در ماتیِ مسیِ پس‌زمینۀ پاره‌ابرهای معلقِ دربرگیرندۀ تپه‌هایی که بوی غریب تصویرهای آشنایی داشتند. از حفره‌گاه سردرهم‌بودگیِ انبوه تپه‌های پست و بلندی که دودی شیری – خاکستری در دورتر از ایشان (در عینِ حال انگار از نوک کوهی در میان‌شان) از رشته‌کوهی به‌هم پیوسته به آسمان می‌رفت، ردّش را گرفتم.

به دنبال زادگاه‌ها،
که گشتن و جُستنِ جز این بی‌معناست.

در پی چیزی، همان که می‌رهاند از مرگ و نطفه، همان که در آن‌ها تکرار می‌شود شد هربار از نو، همان! پس صفحه به صفحه راه پیمودن، از «داربهاره» رها نشدن در سکونت‌گاه کودکی-خانه‌ای از خانه‌های بی‌شمار-زیر درخت کُناری حجیم و گسترده، و تک در میدانگاه ماننده‌ای در وسعتی از تپه‌ماهورهای درون پهنه‌ای حاصل‌خیز که چیزیش برای گفتن جز سکوت که بود، نبود. میدان‌گاهی که اگر آن همه خلایق آن‌جا گرد می‌آمدند به قصدِ زیارت، به خاطر دعوتِ به سکوت بود اگر می‌دانستند. انگار آسیابانی پیر کشتگر آن درخت آن همه سبز بوده باشد بود. چه کسی از کسان از میان آن خیل جمعیت با وجود میل فراوانشان جرأت دخیل بستن داشت بر شاخ و برگ آن درختِ از بس که مقدس!؟

بی‌نیازِ به شرح، همین کافی است: ترجمۀ نوشتن؛ کُنارِ جنونِ آدمی!

📎 متن کامل این مکان‌نگاری در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 محمد مختاری و فرهنگِ بی‌چرا

👤 یادداشتی از #احمد_ابوالفتحی

#محمد_مختاری در جستاری با نامِ «دفع و نفی روشنفکران» که دو سال پیش از قتلش در کتاب تمرین مدارا منتشر شده است به مسئلۀ «تحقیر و تقبیح روشنفکران در جامعه» می‌پردازد. او کارویژۀ #روشنفکر را «تفکرِ انتقادی» می‌داند و می‌گوید ریشه‌های نابردباری در برابرِ این‌گونه از تفکر را باید در «فرهنگ بی‌چرا» که تناورتر از ساختِ قدرت است جست‌وجو کرد: «فرهنگِ بی‌چرای استبدادی به خودیِ خود با سالم‌ترین و دلسوزترین روشنفکران از درِ قهر و تضاد درمی‌آید و به حذف آنان می‌گراید. در چنین وضعی، حذف عادت‌شکنان و برهم‌زنندگان وضع موجود، تنها خواست یا وظیفۀ عوامل قدرت نیست، بلکه مشخصۀ عمومی همۀ اجزای جامعۀ سنتی است.»

🔺 ادامۀ یادداشت در سایت ادبیات اقلیت: 👇🏽

🔺 https://bit.ly/3orn5OM

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

مقالات ادبی منوچهر آتشی با اضافاتی نسبت به چاپ نخست به چاپ دوم رسید.
این کتاب را محسن میرکلایی گردآوری و تنظیم کرده است و مقاله‌ها و نقدهای ادبی مهم منوچهر آتشی را در بر می‌گیرد که درباره شعر، داستان و نمایشنامه است.
میرکلایی این کتاب را در این چند بخش تدوین کرده است:
بخش نخست: درباره شعر و شاعری؛
بخش دوم: نیما و همسایه‌های شعر معاصر از نگاه آتشی که درباره شاعران معاصر است؛
بخش سوم: درباره داستان و نمایشنامه که به تحلیل داستان‌های معاصر و نمایشنامه نویسی چون بهرام بیضایی پرداخته است
در چاپ دوم مقاله‌های جدیدی به سه بخش اضافه شده است و همچنین بخش چهارم و نمایه نیز به کتاب افزوده شده است.
این کتاب را نشر افراز منتشر کرده و عکس روی جلد آن اثر مریم زندی و طراح جلد آن داوود بیات است.

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

دخترک گفت: «اوهوم، تو هم بی‌خانمانی؟»
مرد سعی کرد واژه‌هایی را که دخترک می‌گفت کنار هم بگزارد. توپ‌ها، نی‌نی و بی‌خانمان. اما چیز زیادی دستگیرش نشد. فقط فهمید دنیای دخترک کوچک اما عجیب‌تر از آن است که فکرش را می‌کرد.
گفت: «هان؟ بی‌خانمان؟ شاید، مطمئن نیستم»
دخترک برای اولین بار لبخند زد: «اگر کمکم کنی توپ‌ها رو جمع کنم، کمکت می‌کنم مطمئن بشی»
مرد فکر کرد معامله بدی نیست. می‌توانست از دنیای کوچک اما عجیب دخترک سر در بیاورد و در نهایت امشب قصه‌اش را بنویسد. می‌توانست حس کند قصۀ خوبی خواهد شد با عنوانی که خواننده‌های روزنامه را جذب کند، دخترک و توپ‌های رنگارنگش. کافی بود توپ‌ها را جمع کند تا دخترک دریچۀ زندگی‌اش را به روی او باز کند. جمع کردن توپ‌ها سخت‌تر از آنی بود که فکرش را می‌کرد. آن‌ها کوچک و لغزنده بودند. با دو دستش فقط می‌توانست چهار توپ را نگه دارد. توپ‌های پخش شده، پنجاه یا شصت‌تایی می‌شدند و دامن کوچک دخترک بیش‌تر از ده تا جا نمی‌گرفت.

🔺 بخشی از داستان «دخترک و توپ‌های رنگارنگش» نوشتۀ #روح_الله_کاملی

🕙 روح الله کاملی 28 آبان 1397 در قم درگذشت. «الفبای قطعه‌ای از جهنم» (مجموعه داستان کوتاه / نشر هیلا، ۱۳۹۲)، «فرشته‌ها و قسم‌نامه» (مجموعه داستان / نشر برکه خورشید، ۱۳۹۶) و «هشت آتش و بردیا» (رمان / نشر بوتیمار، ۱۳۹۶) آثار داستانی منتشرشدۀ اویند.

🔗 آثاری از روح الله کاملی و مطالبی مرتبط به او در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔗 سمت ستاره / یادنامۀ محمود نیکبخت

#سمت_ستاره عنوان یادنامه‌ای است که به همت مؤسسۀ فرهنگی اصفهان زیبا برای #محمود_نیکبخت، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی منتشر شده است.

این یادنامه در ۱۶۸ صفحه و به صورت الکترونیکی در فضای مجازی منتشر شده است.

محمود نیکبخت، زادۀ دهم مرداد ۱۳۳۰، سوم خرداد 1400 درگذشت.

🔺 معرفی بیشتر این یادنامه در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 نتایج مرحلۀ اول سومین دورۀ جشنوارۀ سراسری داستان «صدای سکوت»

🔖 دبیرخانۀ جشنوارۀ «صدای سکوت» ویژۀ داستان‌نویسان ناشنوا، در دو بخش داستان کوتاه و کودک، در تابستان ۱۴۰۰ شروع به کار کرد. آثار نویسندگان تا بیستم مهرماه به این دبیرخانه ارسال شد.

🔖 بر اساس اطلاعیۀ این دبیرخانه، از تعداد ۴۹ نفر شرکت‌کننده در بخش داستان کوتاه، ۱۱۸ اثر دریافت شد. و ۹۶ اثر به مرحلۀ اول داوری راه یافت و از این تعداد 33 شرکت کننده به مرحله دوم راه پیدا کردند.

🔖 در بخش داستان کودک نیز ۵۷ اثر، همراه با دو کتاب به مرحلۀ دوم جشنواره راه پیدا کردند.

🔗 متن کامل گزارش و اسامی برگزیدگان مرحلۀ اول این جشنواره در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 گزارشی از نشست نقد و بررسی مجموعه داستان “بعد از هفت قدم بلند” نوشتۀ راضیه مهدی‌زاده

🔖 هشتمین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های داستان فارسی» در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان با نقد و بررسی مجموعه داستان بعد از هفت قدم بلند با حضور نویسندۀ اثر راضیه مهدی‌زاده و منتقدان رامین سلیمانی و مریم تاواتاو، دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ برگزار شد.
راضیه مهدی‌زاده متولد آبان ۱۳۶۷ از تهران و ساکن آمریکاست. او نویسنده و فارغ‌التحصیل کارشناسی فلسفه از دانشگاه تهران و دانش‌آموختۀ کارشناسی‌ارشد سینما از دانشگاه هنر تهران است. از او مجموعه داستان قم را بیشتر دوست داری یا نیویورک سال ۱۳۹۷ و مجموعه داستان بعد از هفت قدم بلند سال ۱۳۹۹ توسط نشر ققنوس منتشر شده است که قم را بیشتر دوست داری یا نیویورک نامزد دوازدهمین دورۀ جایزۀ ادبی جلال و جایزۀ ادبی بوشهر در سال ۱۳۹۸ شده است.

🔗 متن کامل گزارش این نشست در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

سال‌های استعاره

مُرده‌شور استعاره را ببرد
این جا وطنِ من است
ایران
سرزمینِ دست‌های تنگ
سرفه‌های کشدار
تب‌های به نوبت
سرزمینِ بی‌تخیل
وضعیت‌های کاملن موجود
دهان‌های ممنوع
می‌بویندهایِ مجازِ مداوم
آبان ماه‌های دوازده ماه
درخت‌های تعطیل
پرنده‌های تعطیل
سال‌های نیمکت‌نشینیِ در خانه
کرونا
بوسه‌های ممنوع
حالم خوب است هایِ دروغ
می‌خواهم برگردم به تاریکی
به زهدانِ مادرم
مرا در سرزمینی دیگر
در ایرانی دیگر
به دنیا بیاور لطفن!

🔺 «سال‌های استعاره» و یک شعر دیگر از #فرامرز_سه_دهی در سایت ادبیات اقلیت: 👇🏽

🔺 https://bit.ly/3B6PxbC

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

نمی‌دانیم از این پس، حال و روز کتاب و نشر کتاب در افغانستان چه خواهد شد. آیا هیچ کتابی اجازه خواهد یافت منتشر شود؟ آیا اثری از صنعت چاپ و نشر در افغانستان، باقی خواهد ماند؟ آیا کسی مجال خواهد یافت کتابی بنویسد، کتابی چاپ کند، کتابی بفروشد، کتابی بخرد، کتابی بخواند و یا کتابی نقد کند؟ آیا اصلا کتابی خواهد بود که در کتاب‌نامه معرفی و نقد شود؟
اگرچه از شماره قبل تا این شماره، هیچ کورسوی امیدی رخ ننموده، بلکه دورنما تیره‌تر هم شده است؛ با این حال امیدِ ناگزیری داریم که پاسخ هیچ‌یک از پرسش‌های بالا منفی نباشد. کتاب‌نامه هم، با تکیه بر همین امیدِ هرچند کم‌رنگ، به کارش ادامه خواهد داد؛ هر چند ممکن است برای مدتی نتواند نظم سابق را در انتشارش رعایت کند.
در کتاب‌نامه پانزدهم، علاوه بر یادداشت مدیر مسئول (تا دوباره بهار)، یادداشت‌هایی در نقد و معرفی این آثار خواهید خواند:

– بازتاب اوضاع زنان در حکومت سیاه طالبان / رحمت رشیق
– داستان « ماه دوم تابستان» نوشته‌ی روستا باختری / معرفی کوتاه
– بابا تاریکی و فرشته‌ی آرزو‌ها / حسن نوروزی
– تصویر بی تصویری / اسدالله حسینیان
– «سوله‌مل» او دهغه یادونه- پرهرونه / اکبر کرګر
– زنِ شجاع و آواره / کوثر مرسل
– رنج افغانستانی بودن / زکیه میرزایی
– خاکستر و تولد دوباره / دینا محسنی
– یادداشت‌هایی پراکنده درباره‌ی کتاب کودک و نگاهی به یک کتاب نامناسب برای کودکان / محمدحسین محمدی


نسخه الکترونیکی کتاب‌نامه را از وب‌سایت «خانه ادبیات افغانستان» یا صفحه فیس‌بوک کتاب‌نامه، در آدرس‌های زیر دانلود کنید:

📥 دانلود شماره پانزدهم کتاب‌نامه 📥

🆔 @khaneadabiat
🌐 www.khane-adabiat.com

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

داستان “آش نذری” نوشتۀ #راحله_فاضلی‌جا

🏅برگزیدۀ فراخوان #بحران_آب

نزدیک سی‌وسه پل که شدیم به راننده گفتم هر جا شد نگه دارد تا ما پیاده شویم؛ من و ده مسافر فرانسوی و سؤال‌هایشان. قبل از این‌که پیاده شویم، فرانسواز پرسید:
– اون آدما که دور هم جمع شدن چی کار می‌کنن؟
اول نگاهی به حاشیۀ رودخانه انداختم. کسی نبود. با اشارۀ دست، داخل رودخانه را نشان داد. من که تازه متوجه جمعیت شده بودم، با تعجب گفتم:
– نمی‌دونم. بذار پیاده شیم. بهت می‌گم.
عادت فرانسواز بود که همه چیز را زود بفهمد و از همه چیز سر دربیاورد. یکی از کابوس‌های هر شبم این بود که فرانسواز گم شده. زن شصت‌وپنج‌ساله اهل مارسی که عاشق فیلم‌گرفتن بود. فیلم‌ساز نبود. هنرمند هم نبود. فقط دلش می‌خواست همه چیز را ثبت کند. گاهی به خودم می‌گفتم نکند جاسوس باشد! از همسایه مراکشی‌اش در مارسی یاد گرفته بود چطور شالش را دور سرش بپیچد که جلوِ دست و پایش را نگیرد. عاشق بدلیجات بود و همیشه چند تا گردنبند دور گردنش بود. زودتر از ما راه افتاد سمت پل. ما هم پشت سرش. مسافرها شروع کردند به عکس گرفتن. آن‌ها سرگرم عکاسی از پل بودند اما فرانسواز رفته بود سمت جمعیت. توی رودخانه که خشک بود و بی‌آب، عده‌ای ایستاده بودند. ژان آمد کنارم و پرسید:
– اعتصاب کردن؟ و خندید. لب ورچیدم...

🔗 متن کامل این داستان در سایت ادبیات اقلیت

🔺این فراخوان به دبیری رامین سلیمانی برگزار شد و بهاره حجتی، محمدجواد روزگار و امین علیزاده در بررسی آثار او را یاری دادند.

🔺@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان “فیل‌کُش” نوشتۀ ضیاءالدین وظیفه‌شعاع

گزارشی از هفتمین نشست از سلسله‌ نشست‌های «شب‌های داستان فارسی» در گروه تلگرامی باشگاه همشهریان داستان با موضوع نقد و بررسی رمان فیل‌کُش نوشتۀ #ضیاءالدین_وظیفه‌شعاع در سایت ادبیات اقلیت منتشر شده است.

این نشست با حضور نویسنده و منتقدان، #آرش_محمودی و #آرزو_اسلامی، دوشنبه یکم شهریور ۱۴۰۰ برگزار شده است.

🔺 bit.ly/3kQETkg

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 شکل ابرها / شعری از #راد_قنبری

برای #هوشنگ_چالنگی
.
شکل کدام ابر به اندوه ِآسمان می‌افزاید؟
ابری که سپید و ممتد بود
و شبیه ِ ردّ پای بمب‌افکن‌ها از اقلیم رؤیاها می‌گذشت.
این را کودکی‌ام گفت

و یا آن‌که
پاره‌پاره و سرخ بود
و به قصد ِ کشت، زیبا
و تمام ِ خاورمیانه را باریده بود.
این را پرنده‌ای مهاجر گفت

و یا آن ابر سیاه و سوگوار
که از تشییع یک هواپیمای مسافربری باز می‌گشت.
این را شانه‌های خمیده‌ی کوه گفت
و یا آن ابر خیس و عریان
که در پنهانِ یک دشت
به‌زور باروَر شد
و هنوز دیوانه‌وار می‌بارد و می‌نالد
بی هیچ نرگس‌زاری در خاطره‌اش
این را حنجره‌ی خشک تالاب گفت

و یا آن‌که زندانبان گفت
آن ابرِ ممنوع‌الملاقات
که سهمِ دریچه‌ها را از اندوه پرداخت می‌کند
و یا آن ابر که تا صبح بیدار می‌ماند
تا ماه خوابش نبرد
این را یوزِ درّه‌ها می‌گفت

و یا شاید ابری با خطبه‌های آتشین
که بر سقف و میدان‌های خالی این شهر
می‌غرّد و می‌بارد
این را مادری با چشم‌های مانده به در می‌گفت

و یا آن تکه که آرام
آرام
محو می‌شود
و هرگز نمی‌بارد
این را تو می‌گفتی

🔺 bit.ly/2XUc2CQ

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

🔺 برگزیدگان فراخوان داستان کوتاه و روایت با موضوع «بحران آب» / سایت ادبیات اقلیت

پس از اتمام مهلت ارسال آثار فراخوان سایت ادبیات اقلیت با موضوع #بحران_آب، شش اثر در دو بخش «داستان» و «روایت» برگزیده شدند.

🔖 برگزیدگان بخش داستان کوتاه:

«وشن» اثر مریم عزیرخانی
«عروس» اثر محمد یاری‌کیا
«آش نذری» اثر راحله فاضلی‌جا

🔖 برگزیدگان بخش روایت:

«خون‌بس» اثر زهره شکراللهی
«دیوار» اثر مریم عزیزخانی
«شمایل» اثر محبوبه سلاجقه

💧بحران آب بزرگ‌ترین بحران قرن جدید است؛ تغییر اقلیم، فرسایش زیست‌محیطی، ضعف مدیریتی و اسراف در مصرف، همگی از عوامل به‌وجودآورنده یا تشدیدکنندۀ این بحران‌اند. با توجه به اهمیت این موضوع طی فراخوانی از شرکت‌کنندگان خواستیم از مواجهۀ خود را با بحران‌های ناشی از کمبود آب بنویسند. خوشبختانه بررسی آثار نشان از نگاه متنوع نویسندگان در داستان‌ها و روایت‌ها داشت. همچنین توجه در آثار به استان خوزستان و دیگر مناطق کشور که بیش از مناطق دیگر از بحران آب رنج می‌برند، کاملاً مشهود بود.
این فراخوان به دبیری رامین سلیمانی برگزار شد و بهاره حجتی، محمدجواد روزگار و امین علیزاده در بررسی آثار او را یاری دادند.

🔺 شش اثر برگزیدۀ این فراخوان به زودی در سایت ادبیات اقلیت منتشر و اطلاع رسانی خواهد شد.

🔺 bit.ly/3i5MbPB

@Aghalliat

Читать полностью…

aghalliat.com ادبیات اقلیت

از آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی آثار متعددی با ترجمه‌های گوناگون به زبان فارسی ترجمه شده است. یکی از آن‌ها نمایش‌نامه‌ای است که ناشران مختلف با عناوینی چون صالحان، دادگستران، عادل‌ها و یا راستان منتشر کرده‌اند. اخیراً فرصتی دست داد تا این نمایش‌نامه را با ترجمۀ آقای خشایار دیهیمی و عنوان صالحان بخوانم. داستان این نمایش‌نامه دربارۀ یک گروه سازمان‌یافتۀ تروریستی است که هدفشان سوءقصد به جان عموی تزار است. در مقدمۀ کتاب که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده است، کامو صراحتاً بیان کرده است که شخصیت‌های این نمایشنامه واقعاً وجود داشته‌اند و تمام تلاش او صرف این شده است که واقعه‌ای را که رخ داده است، به شکلی رئالیستی تصویر کند.

🔺 گفت‌وگوی عدالت‌خواهان / یادداشتی دربارۀ نمایش‌نامۀ #صالحان از آلبر کامو

👤 نگارنده: #محمدعلی_حسنلو

🔺 bit.ly/3lImWnv

@Aghalliat

Читать полностью…
Subscribe to a channel