aghayednet | Unsorted

Telegram-канал aghayednet - AghayedNet

-

﷽ @Aghayednet_bot 🌐Www.aghayed.net http://Instagram.com/aghayednet

Subscribe to a channel

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش چهاردهم


ترجمه مختصر حدیث بخش سیزدهم

خلاصه روایت این است که حضرت امیر صلوات الله علیه با جناب سلمان اعلی الله مقامه مزاح می‌فرمودند. سلمان عرض کرد: شما جوان هستید و من پیرمرد. فرمود: ای سلمان، گمان می‌کنی بزرگ‌سال هستی و من خردسال؟! آیا فراموش کرده‌ای جریان دشت ارژن را و کسی را که در آن‌جا از شیر نجاتت داد؟

وقتی سلمان این سخن را شنید، ترسید و گفت: آن جریان را به من خبر دهید. حضرت فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر می‌ترسیدی. دستان خود را به دعاء بلند کردی و از خدا خواستی که تو را نجات دهد. دعای تو مستجاب شد. در آن هنگام من در آن صحرا می‌گذشتم. من آن سواری بودم که زره او بر کتفش قرار داشت و شمشیر به‌دست بود. شمشیر را کشیدم و به شیر ضربه‌ای زدم که دونیم شد و تو را نجات دادم.

سلمان عرض کرد: آن جریان نشانه دیگری هم دارد. حضرت امیر دست خود را در آستین کردند و برگ گلی را که تازه بود بیرون آوردند. فرمودند: این هدیه تو است که در آن مکان به آن سوار هدیه دادی.

وقتی سلمان این نشانه و فرمایش را دید، بر حیرتش افزود و گویا هاتفی ندا داد که ای شیخ، نزد رسول‌خدا برو و حکایت خود را بازگو.

سلمان رحمه‌الله نزد رسول‌خدا رفت و جریان را گفت و عرض کرد: یا رسول‌الله، اوصاف تو را در انجیل خواندم و محبت تو در قلبم راسخ شد و همه ادیان غیراز دین تو را ترک کردم و از پدرم مخفی می‌کردم. وقتی از موضوع باخبر شد، خواست مرا بکشد. ولی شفقت و مهربانی مادرم او را مانع شد. اما در اندیشه قتل من بود. مرا به کارهای دشوار وامی‌داشت و به آن‌ها امر می‌کرد. تا این‌که از او فرار کردم و به دشت ارزنه (دشت ارژن) رسیدم. نیاز به شست‌وشو داشتم. در آن‌جا چشمه‌ای بود. لباس خود را درآوردم و وارد آب شدم. ناگهان شیری دیدم که نزدیک شد و کنار لباس‌های من ایستاد. ترسیدم و دعاء و تضرع می‌کردم و از خدا می‌خواستم که مرا از آن شیر نجات دهد. ناگهان اسب‌سواری دیدم که ظاهر شد. شیر را با ضربه‌ شمشیری به دونیم کرد. از آب خارج شدم و بر رکاب او افتادم و می‌بوسیدم. و چون فصل بهار بود و دشت آکنده از گل‌ها و ریاحین، گلی را کندم و به سوار هدیه دادم. وقتی آن را از من گرفت، پنهان شد. پس‌از آن اثری از او ندیدم.

سیصد سال از این واقعه گذشت و به کسی چیزی نگفتم. هم‌اکنون پسر عمویت علی‌ بن‌ ابی‌طالب علیه‌السلام مرا از آن جریان خبر داد.

رسول‌خدا فرمودند: ای سلمان، این از برادرم علی عجیب نیست. من از او عجیب‌تر دیده‌ام. وقتی که اِسراء واقع شد و به سدرةالمنتهی رسیدم و جبرئیل دیگر با من نیامد، به عرش پروردگار عروج کردم. در حال مناجات بودم که دیدم شیری برابر من ایستاده است. نظر کردم دیدم او علی‌ بن‌ ابی‌طالب است. وقتی از معراج به زمین برگشتم، علی علیه‌السلام بر من وارد شد و بر من سلام کرد و مرا از آنچه میان من و خدا گذشته بود خبر داد. ای سلمان، بدان احدی از انبیاء الهی و اولیاء از زمان آدم تاکنون مبتلا به بلائی نشده مگر این‌که علی نجات‌دهنده او بوده است.

ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش سیزدهم


روایت دیگر درباره ظهور حضرت امیر به هیئت اسد، در یکی از روایات معراج است که در احسن‌الکبائر قشیری نقل شده. هنگامی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جریان دشت ارژن و نجات دادن سلمان اعلی الله مقامه را به خودِ سلمان فرمودند، او تعجب کرد و جریان را خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد. ایشان فرمودند: عجیب‌تر این‌که در معراج، در مقام سدرةالمنتهی که جبرئیل نتوانست بالاتر بیاید، هنگام مناجات با خدا، در‌برابرم اسدی را دیدم. و چون نظر کردم، مشاهده کردم علی صلوات الله علیه است.

تمام این روایت را در این بخش نقل می‌کنیم:

«کان امیرالمؤمنین علیه‌السلام قاعداً علی سطح بیت یأکل الرطب، و هو اذ ذاک ابن سبع و عشرین و سلمان قاعد فی صحن الدار یرقع خرقة له، فرماه علی علیه‌السلام بنواة من رطب. فقال سلمان: تمازحنی یا علی و انا شیخ کبیر و انت شاب حدث السن؟ فقال علی علیه‌السلام: یا سلمان حسبت نفسک کبیراً و رأیتنی صغیراً؟ أ نسیت دشت ارزن و من خلصک هناک من الاسد؟ فقال: و لما سمع سلمان ذلک فزع و قال: اخبرنی کیف ذلک؟ فقال علی علیه‌السلام: انک کنت واقفاً فی وسط الماء تفزع من الاسد. فعند ذلک رفعت یدک بالدعاء و سألت الله عزوجل ان‌ینجّیک منه فاستجیبت دعوتک، و قد کنت انا اذ ذاک امرّ فی تلک الصحراء، فانا ذلک الفارس الذی کان درعه علی کتفه و السیف بیده، فجردت السیف و ضربت الاسد فقسمته نصفین و خلّصتک منه. فقال سلمان: ان لذلک علامة اخریٰ. قال: فمد امیرالمؤمنین علیه‌السلام یده و اخرج من کمه طاقة ورد طری، و قال: هذه هدیتک التی اهدیتها لذلک الفارس فی ذلک المکان. قال: فلما رأی سلمان ذلک ازداد تحیراً و اذا بهاتف ینادیه: یا شیخ امض الی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و اقصص علیه قصتک. فمضی سلمان رحمه‌الله الی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و جعل یقص علیه قصته، و یقول: یا رسول‌الله انی قرأت نعتک فی الانجیل و رسخ حبک فی قلبی و ترکت جمیع الادیان غیر دینک و کنت اخفی ذلک عن ابی. و لما وقف علی ذلک منی اراد قتلی لکنی منعه عن ذلک اشفاقه علی امی و کان یدبر الحیلة فی قتلی، فکان یکلفنی الاعمال الصعبة و یأمرنی بها. ففررت منه لذلک الی ان وقعت فی بادیة ارزنة. فنمت به ساعة و عرض لی احتلام. و لما انتبهت سرت الی عین هناک و نزعت ثیابی و دخلت الماء لاغتسل من الجنابة. و اذا انا باسد قد طلع من ناحیة و جاء حتی وقف علی ثیابی. و لما رأیت ذلک فزعت منه و جعلت ادعو و اتضرع و اسأل الله النجاة من الاسد. و اذا انا بفارس قد طلع فضرب الاسد بسیفه فقدّه بنصفین، فخرجت انا من الماء و انکببت علی رکابه اقبّله، و کان الفصل فصل الربیع و الصحراء مشتملة علی الورد و الریاحین، فعمدت الی طاقة ورد و اهدیتها له، و لما اخذها منی غاب عنی، فلم‌ار منه بعد ذلک عیناً و لا اثراً. ‌و قد جاءت علی هذه الواقعة بضع و ثلاثمائة سنة و لم‌اقصصها عند احد و قد اخبرنی الآن بذلک ابن عمک علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام. فقال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: یا سلمان انه لیس بعجب من اخی، فانی قد رأیت منه اعجب من ذلک. یا سلمان لما اسری بی الی السماء و بلغت سدرة المنتهی تخلف عنی جبرئیل، فعرجت الی عرش ربی، فبینا یناجینی الله تعالی و انا اناجیه و اذا انا باسد واقف قدامی، فنظرت و اذا هو علی بن ابی‌طالب، و لما رجعت الی الارض دخل علیّ علی علیه‌السلام و سلم علیّ و هنأنی بمواهب ربی و عنایاته لی، ثم جعل یخبرنی بجمیع ما جری بینی و بین ربی من الکلام. اعلم یا سلمان انه ما ابتلی احد من الانبیاء و الاولیاء منذ عهد آدم الی الآن ببلاء الّا کان علی علیه‌السلام هو الذی نجّاه من ذلک.»

شایان ذکر است این روایت در کتب عامه نیز آمده است و شهادت اهل‌سنت در این زمینه، در ثبوتِ آن کفایت است. از‌جمله آن‌ها محمدصالح ترمذی است که در کتاب المناقب نقل کرده است. (در بخش‌های بعد، عبارات عامه را به نقل از مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه ارائه خواهیم کرد.)

ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش دوازدهم

روایات تجلی به صورت اسد

روایتی است که مرحوم مجلسی رحمه‌الله در زمینه وقایع کربلا نقل کرده است و به حضور حضرت امیر صلوات الله علیه در کربلای معلی به صورت اسد اشاره دارد. این روایت در جلد ۴۵ بحارالانوار، صفحه ۱۹۳، نقل شده است:

«حكي عن رجل اسدي قال: كنت زارعاً على نهر العلقمي بعد ارتحال العسكر عسكر بني أمية فرأيت عجائب لا أقدر أحكي إلا بعضها.

منها أنه إذا هبت الرياح تمر علي نفحات كنفحات المسك و العنبر إذا سكنت أرى نجوماً تنزل من السماء إلى الأرض و يرقى من الأرض إلى السماء مثلها و أنا منفرد مع عيالي و لا أرى أحدا أسأله عن ذلك.

و عند غروب الشمس يقبل أسد من القبلة فأولي عنه إلى منزلي فإذا أصبح و طلعت الشمس و ذهبت من منزلي أراه مستقبل القبلة ذاهبا فقلت في نفسي إن هؤلاء خوارج قد خرجوا على عبيد الله بن زياد فأمر بقتلهم و أرى منهم ما لم أره من سائر القتلى فو الله هذه الليلة لا بد من المساهرة لأبصر هذا الأسد يأكل من هذه الجثث أم لا فلما صار عند غروب الشمس و إذا به أقبل فحققته و إذا هو هائل المنظر فارتعدت منه و خطر ببالي إن كان مراده لحوم بني آدم فهو يقصدني و أنا أحاكي نفسي بهذا فمثلته و هو يتخطى القتلى حتى وقف على جسد كأنه الشمس إذا طلعت فبرك عليه فقلت يأكل منه و إذا به يمرغ وجهه عليه و هو يهمهم و يدمدم فقلت الله أكبر ما هذه إلا أعجوبة.

فجعلت أحرسه حتى اعتكر الظلام و إذا بشموع معلقة ملأت الأرض و إذا ببكاء و نحيب و لطم مفجع فقصدت تلك الأصوات فإذا هي تحت الأرض ففهمت من ناع فيهم يقول وا حسيناه وا إماماه.

فاقشعر جلدي فقربت من الباكي و أقسمت عليه بالله و برسوله من تكون فقال إنا نساء من الجن فقلت و ما شأنكن فقلن في كل يوم و ليلة هذا عزاؤنا على الحسين الذبيح العطشان فقلت هذا الحسين الذي يجلس عنده الأسد قلن نعم أ تعرف هذا الأسد قلت لا قلن هذا أبوه علي بن أبي طالب فرجعت و دموعي تجري على خدي.»

همین مضمون در ناسخ‌التواریخ، جلد ۴، صفحه ۲۲، به‌نقل از مدینةالمعاجز آمده است:

«و دیگر در مدینةالمعاجز مسطور است که مردی از قبیله بنی‌اسد روایت کرده است که بعداز کوچ دادن لشکر بنی‌امیه از کربلا، با ضجیع خود بر نهر علقمی درآمدیم و شگفتی‌ها دیدم که قدرت بر گفتن ندارم. گاهی که باد وزیدن می‌گرفت، نفحات مشک و عنبر می‌پراکند و شبانگاه می‌نگریستم که ستاره‌های آسمان به زمین فرود می‌شدند و از زمین به‌سوی آسمان صعود می‌دادند و هنگام غروب آفتاب، از‌جانب قبله شیری در‌می‌رسید و به قتلگاه کشتگان در‌می‌رفت و بامدادان مراجعت می‌کرد.

با خویش اندیشیدم که این جماعت خوارج‌اند که بر عبیدالله بن زیاد درآمدند و به امر او کشته شدند. لکن من از قتلی این عجایب ندیده‌ام. سوگند با خدای یک امشب بیدار خواهم بود تا بدانم این شیر با کشتگان چه صنعت پیش خواهد داشت.

هنگام غروب آفتاب حاضر شدم. ناگاه دیدم که شیری هایل‌المنظر پادید آمد. مرا از خوف رعدتی بگرفت و بیم کردم که مباد قصد من کند. آن شیر به‌میان کشتگان درآمد و بر جسدی که طلیعه شمس داشت، بخفت و چهره خود بر آن جسد مسح همی‌کرد و همهمه و دمدمه همی‌داشت. گفتم: الله‌اکبر، این چه اعجوبه است؟!

و ببودم چون تاریکی جهان را بگرفت، روی زمین را به شموع افروخته معلقه آکنده دیدم و بانگ لطمات مفجع شنیدم و های‌های بکا و نحیب اصغا نمودم و از تحت‌الارض شنیدم که ناعی می‌گوید: وا حسیناه، وا اماماه.

پشت من بلرزید. پیش شدم و یک تن باکی را سوگند دادم که این هنگامه از کجاست؟! گفت: این جماعت زنان جن‌اند که هر روز و هر شب بر حسین ذبیح عطشان می‌گریند. گفتم: این حسین همان است که شیر در کنار او است؟!گفتند: جز او نیست. آیا می‌شناسی آن شیر را؟ گفتم: نمی‌شناسم. گفتند: او پدرش علی بن ابی‌طالب است.
پس من باز‌شدم و آب چشمم بر چهره روان بود.»

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش نهم

قاعده «مشبّه عین مشبّه‌به»

در علوم ادبی صنعتی است به نام تشبیه که شیئی را به شیئی مانند می‌کنند. میان این دو شیء، صفت یا صفت‌های مشترکی است که همان وَجهِ شَبَه و شباهت است.

بزرگان دین اعلی الله مقامهم با توجه به بعضی مقدمات کلامی، بیان فرموده‌اند تشبیهاتی که در کلمات خدا و رسول‌خدا و ائمه هدی علیهم‌السلام است، تشبیهاتِ قشریِ مَجازی نیست. در این تشبیهات، «مُشَبَّه عینِ مشبه‌به» است.

با توجه به بیانات مشایخ عظام رفع الله درجاتِهم، اجرای این قاعده سطوح مختلفی دارد.

در سطحی، این قاعده در باطن آیات و روایات و در عالم حقایق جاری است. و طبق تعریف مشهور، «حکمت» آگاهی به حقایق اشیاء است. عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه در کتاب اجتناب می‌فرمایند:
«در ظواهر آیات و اخبار مشبه عین مشبه‌به نیست، بلکه اقوی است؛ چنان‌که معروف است. اما در باطن آیات و اخبار از برای اهل باطن که علم به حقایق اشیاء دارند و غافل از حقایق نیستند، مشبه را نفس مشبه‌به می‌دانند و لازم هم نمی‌دانند که باید اهل ظاهر آن را بدانند، خصوص اگر اهل عناد و لجاج باشند.»

در سطحی، این قاعده در تعبیراتی قرآنی جاری است که از حرفِ «ک» برای تشبیه استفاده شده باشد و حروف و کلماتِ دیگرِ تشبیه هم‌چون «مثل»‌ ذکر نشده باشد؛ زیرا در مواضعی که کلمه «مثل» با حرف «ک» آمده، بر تطبیق صددرصد دلالت ندارد. برای مطالعه بیشتر، به مجلد اول شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ص۲۱۱، مراجعه شود.

و اما در سطحی، در همه تشبیه‌ها (چه در آیات و روایات و چه دیگر تشبیهات) جاری است. عالم ربانی مرحوم حاج سید کاظم رشتی اعلی الله مقامه در شرح الخطبة الطتنجیة می‌فرمایند: وقتی که گفتی زید شیر است، زید «من حیث هو هو‌» منظور تو نیست. هم‌چنین زید از‌حیث کاتب، شاعر، قائم یا قاعد بودن و... منظور تو نیست. منظور تو اسد من حیث هو هو‌ هم نیست. حتی منظورت اسد از‌حیث «حیوان مفترس» یا «سَبُع» بودن و امثال آن نیست. بلکه منظور تو ظهور زید به شجاعت است و منظور از اسد نیز ظهور او به شجاعت است.

همین ظهور زید به شجاعت و ظهور اسد به شجاعت، مبدأ اشتقاق برای این نام گردیده و «الشجاعة» آیینه‌ای برای ظهور اسم «الشجاع» شده (همان‌گونه که «قائم» «زیدٌ ظهرَ بالقیام» است).

ایشان بحث را دقیق‌تر کرده و می‌فرمایند: (در مثالِ «زید شیر است»)، شجاعتی که در زید ظاهر شده عین شجاعتی است که در اسد است؛ اگرچه «محلِ» ظهور متعدد باشد.

مناسب است به این جریان تاریخی نیز اشاره کنیم. سید موسی شبیری زنجانی، از مراجع فعلی قم و متخصص رجال، چنین نقل کرده است:
«آقای آشیخ محمدرضا مسجدشاهی صاحب وقاية الاذهان می‌گفت: من در سنه ۱۳۱۶ که اصول (یا درس دیگری) می‌گفتم، نظریه‌ای راجع به مجاز مطرح کردم و نظریه من در نجف منتشر شد. یک‌وقت بالای پشت‌بام بودم. دیدم آشیخ عبدالله گلپایگانی آمد.
آشیخ محمدرضا با تجلیل از ایشان یاد کرده بود. آشیخ محمدرضا عقیده‌اش این بود که در مثال «رأيت اسداً يرمی»، «اسد» در همان معنی «حیوان مفترس» استعمال می‌شود.
آشیخ محمدرضا می‌گفت: من بالای پشت‌بام بوده و آشیخ عبدالله پایین. آشیخ عبدالله گفت: این چه حرفی بود که تو زدی؟! آیا اگر من گفتم: «رأيت اسداً یرمی»، يعنی دم هم داشت؟! من گفتم: «لا خير فی اسد ابتر.» سپس مقداری مباحثه کردیم و آشیخ عبدالله پذیرفت و رساله‌ای نوشت به نام فصل القضاء فی الانتصار للرضاء.» (جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۴۰۷)

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش هفتم

تعبیر قرآنی قَسوَرَه

یکی از تعابیر قرآنی درباره شیر «قسوره» است که در آیه ۵۱ سوره مدثر آمده است. عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه در تعلیقات خود بر قرآن چنین مرقوم فرموده‌اند:

«(کأنهم) فی نفورهم عند سماع فضل آل‌محمد علیهم‌السلام (ث) حال عن حال او بعد حال (حمر مستنفرة ۵۰) بکسر الفاء علی السواد و فتحها علی قراءة (ن) و (ر) و (هـ) وحشیة (ث) (فرّت) حال (من قسورة ۵۱) الاسد (ث) او الرماة من الصیادین (هـ) جمع قسور.»

درباره معنای قسوره، تفسیرها و تأویل‌های مختلفی رسیده است. ابن‌عباس گفته: قسوره همان اسد است که به زبان حبشی، قسوره می‌گویند.
«عن ابن‌عباس انه سئل عن قوله: فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ قال: هو بالعربیة: الاسد، و بالفارسیة: شار، و بالنبطیة: أریا، و بالحبشیة: قسورة.» (جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۹، ص۱۰۷)

غیر‌از معنای اسد، ابن‌عباس قسوره را به‌معنای تیراندازان نیز توضیح داده است. این کلمه را به‌معنای صیاد نیز نوشته‌اند. امثال ابوحمزه از ابن‌عباس نقل کرده‌اند که قسوره به‌معنای «عصب من الرجال و جماعة» است و عطاء هم به‌نقل از ابن‌عباس، قسوره را به «اصوات الناس» توضیح داده است. قتاده آن را «نبل» تفسیر کرده است. (النکت و العیون (تفسیر الماوردی)، ج۶، ص۱۴۹)

در تفاسیر آمده است که کافران با شنیدن صدای رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و دعوت ایشان، همچون حمار وحشی فرار می‌کردند و آیه «فرّت من قسورة» به این مناسبت نازل شده است. (مختصر مجمع البیان، ج۳، ص۴۹۶ _ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۷۱۷ _ رموز الکنوز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۸، ص۳۷۳ _ نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷۴)

اما شواهدی در روایات است که هنگام نزول آیه، حضرت امیر علیه‌السلام حضور داشته‌اند و تعبیر «قسورة» بر این بزرگوار صادق است.

روایتی است که ابن‌شهر‌آشوب در مناقب خود (ج۲، ص۶۸) نقل کرده و گفته است:
«و کان النبیّ صلی الله علیه و آله اذا خرج من بیته تبعه احداث المشرکین یرمونه بالحجارة حتی ادموا کعبه و عرقوبیه و کان علیّ‌ علیه‌السلام یحمل علیهم فینهزمون فنزل کَأَنَّهُم حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ.»

روایتی در تفسیر برهان (ج۵، ص۵۳۱) آمده است که ارتباط قسوره را با حضرت امیر بیان می‌کند:
«فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قال: عمّا یذکر لهم من موالاة امیرالمؤمنین علیه‌السلام. کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ یعنی من الاسد.»

روایت دیگر معجزه‌ای از حضرت امیر علیه‌السلام است که مرحوم مجلسی رحمه‌الله در جلد نهم بحارالانوار (باب ما ظهر من معجزاته من استنطاق الحیوانات) نقل کرده است و روایت بسیار شریفی است. موضع استشهاد آنجا است که حضرت خطاب به شیر می‌فرمایند:
«یا لیث أ ما علمت انّی اللّیث و انّی الضرغام و القسور و الحیدر.» (بحار‌الانوار، ج۴۱، ص۲۳۳)

در کتاب مرآة الانوار و مشکاة الاسرار مشهور به مقدمه تفسیر البرهان نیز در توضیح قسوره، به تفسیر این کلمه به حضرت امیر صلوات الله علیه اشاره شده است.

تفسیر مرآة‌ الانوار به‌شیوه روایی است و مقدمه‌ای مبسوط در علوم قرآن دارد شامل سه مقاله که هر مقاله چند فصل است. این مقدمه در سال ۱۲۹۵ ق در تهران چاپ سنگی شده و سهواً‌ به شیخ عبداللطیف کازرونی نسبت داده شده است. سپس با تصحیح نام مؤلف (ابوالحسن عاملی)، بارها تجدید چاپ شده است.

در صفحه اول نسخه‌ای از تفسیر مرآة الانوار، یادداشتی درباره این کتاب نگاشته شده که آخر آن به نام «کریم» مزین است و ظاهراً‌ از عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه است. یادداشت ایشان این است:

«مصنف هذا الکتاب الشیخ ابوالحسن جد الشیخ محمدحسن صاحب الجواهر فی الفقه و لله درّه اعلی الله مقامه و رفع فی الخلد اعلامه و حشره مع محمد و آله سلام الله علیهم، کریم.»

عبارات مرآة الانوار، در توضیح قسوره چنین است:
«القسورة فی سورة المدّثّر حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ و المراد الاسد و قد مرّ فی الحمام ما یمکن ان‌یستفاد منه امکان تأویل القسورة بعلیّ علیه‌السلام فتأمّل.» (مقدمه تفسیر البرهان، ص۴۳۲)

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

📃مقاله | اهمیت فرشته‌شناسی
🔹نقش و جایگاه مفهوم فرشته در الهیات تنزیهی از دیدگاه هانری کربن
🔸با اشاره‌ای به عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه
🗞روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش سوم

پس‌از این‌که روشن شد هر طبقه‌ای از موجودات تکلیفِ مناسب خود دارند، واسطه برای رساندنِ آن تکلیف نبیِ‌ ایشان است. و نبی معتدل‌ترِ‌ هر گروه است و فیض به او و از او به سایرین می‌رسد.

در‌میان جمادها و گیاه‌ها و حیوان‌ها نیز چنین است. پیغمبر جماد در هر‌کجا که هست هست؛ ولی چون واسطه فیض است، جمیع آنچه جمادها دارند از او دارند و او به ایشان رسانده و تعلیم داده. و نه فقط نبی که راویان اخبار و ناقلان آثار نیز دارند، هم‌چون انسان‌ها.

این قاعده کلی در گیاه و حیوان و جن نیز جاری است. البته هرچه امر بالاتر می‌رود، واضح‌تر می‌شود؛ تا امر به انسان می‌رسد. بلکه انسان هم چون صاحب رتبه جمادی و نباتی و حیوانی است، جمادیت او تابع پیغمبر جمادی است و نباتیت او تابع پیغمبر نباتی و حیوانیت او تابع پیغمبر حیوانی است. چنان‌که اگر انسانی بر حیوانی سوار شود یا بر درختی بنشیند یا بر سنگی، آن حیوان و نبات و جماد تابع پیغمبر خودشان‌اند و انسان تابع پیغمبر خود.

آنچه از شعور و تکلیف و اختیار و نبیِ طبقاتِ مختلفِ موجودات اشاره شد، همه مقدمه بود برای اثبات این‌که رسول‌خدا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله خاتم پیغمبران است و پیغمبر است بر جمیع پیغمبران و بر انسان و جن و ملک و حیوان و نبات و جمادی که در عالم است و بر جمیع آسمان‌ها و زمین‌ها و عالم آشکار و عالم پنهان، بلکه بر کل هزار‌هزار عالم که خدا آفریده و بر هرچه جز ذات خدا است.

همهٔ ملکِ خدا رعیت اویند و او پیغمبر است بر انسان و جن و ملک و حیوان و نبات و جماد. احکام هر‌یک را به لغت و طور ایشان به ایشان می‌رساند؛ خواه آن‌ها را ترقی دهد تا به مقام نطق برسند و شنوا و گویا شوند تا عرض حال خود را بکنند و جواب بشنوند و خواه خود آن بزرگوار در رتبه ایشان تنزل و تجلی فرماید و احکام ایشان را به ایشان رساند یا آن‌که به یک یا دو واسطه یا واسطه‌های بسیار، بدون سخن یا با سخن، به ایشان برساند.

غرض این‌که پیغمبر بر کل حضرت خاتم انبیاء است و احکام هر چیز را به او می‌رساند به هر‌طور که می‌خواهد و از هیچ چیز عاجز نیست. و نه این است که او را یک نوع شریعت باشد در کل. بلکه شرع او در هر جنسی بر‌حسب آن جنس می‌باشد، به‌طوری که صلاح آن جنس را می‌داند.

کیفیت تبلیغ به همه طبقات موجودات و تنزل در رتبه آنان

اینک پس‌از اثبات مبعوث بودن رسول‌خدا صلی الله علیه و آله برای همه طبقات موجودات، به کیفیت رساندن تکلیف جمادات و نباتات و حیوانات اشاره می‌کنیم.

رسول‌خدا صلی الله علیه و آله با توجه به آیه قرآن و اجماع مسلمانان، خاتم‌النبیین و اول ما خلق الله است و می‌توان گفت که پانصد حدیث بر این دلالت می‌کند و همه از نور ایشان خلق شده‌اند و مقام ایشان هزار‌هزار دهر از مقام کل خلق بالاتر است و انبیاء به مقام این بزرگوار نمی‌رسند.

رسول‌خدا در رتبه انبیاء لباسی از جنس انبیاء و بر شکل و صورت ایشان پوشیدند. این لباس هم‌چون دل در‌میان پیغمبران بود. پیغمبر صلی الله علیه و آله ایشان را دعوت کردند و دعوت‌های چهارگانه را بیان کردند: «أ لست بربکم» تا آخر.

انبیاء در پاسخ‌گویی دارای مراتب شدند و برخی زودتر و بدون تأمل و برخی دیرتر پاسخ دادند. ترتیب انبیاء اولوالعزم، انبیاء مرسل و انبیاء غیرمرسل از همین موضوع سرچشمه گرفته. هرکدام که در اصول تأمل کرد، به همان مقدار در فروع تأمل کرد و ترک اولیٰ نیز از همین نشأت گرفته است.

اصول چهارگانه‌ای که عهد گرفته شد، توحید، نبوت، امامت، و ولایت و برائت بود. رجوع همه اصول به اصل آخری است. نه این‌که اصل آخر از اصول قبل برتر باشد؛ بلکه اصل آخر کاشف از اصول قبل است و این مثل تن است و آن‌ها مثل جان. اگر تن نباشد، دلیل آن است که جان نیست. و اگر تن باشد و حرکت داشته باشد، دلیل آن است که جان هست. و تن از جان شریف‌تر نیست. از‌این‌رو تأمل در ولایت و برائت وسیلهٔ آزمایش شد.

چون در رتبه انبیاء، کاملان و دیگر شیعیان نبودند، دربارهٔ دوستیِ شیعیان عهدی از پیغمبران گرفته نشد؛ چراکه معنا ندارد از خورشید عهدِ دوستیِ نور گرفته شود. گذشته از آن‌که نورها (شیعیان) همه از التفات رتبه انبیاء هستند و اگر ایشان بی‌التفاتیِ جزئی به نورها کنند، تیره‌و‌تار می‌شوند و اگر بی‌التفاتیِ کلی کنند، همه معدوم می‌شوند. برای همین از انبیاء عهد گرفته شد که با هم دوست باشند و از مخالفینشان که در سجین خلق شده‌اند روگردان و بیزار باشند.

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش اول

درآمد
در جلسات بررسی مباحث جلد اول ارشادالعوام (مطلب دوم از مباحث نبوت)، درباره فضائل رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام سخن می‌گفتیم. از‌جملهٔ فضائل، ابلاغ و تبلیغ شریعت به همه موجودات است. به‌مناسبت این موضوع، درباره کیفیت تبلیغ به همه طبقات موجودات نیز سخن به‌میان آمد. یکی از فروعات این مسئله، تجلی به هیئت اسد است که در بعضی متون روایی ملاحظه شده است. با فرا رسیدن ماه محرّم و گفت‌وگو درباره مقتل سیدالشهداء‌ صلوات الله علیه، نقلِ تجلی به هیئت اسد که در بعضی مقاتل و منابع آمده، مزید براین علت شد. در این نوشتار در‌پی تبیین جوانب این فرع از مسئله هستیم.

پیش‌از ارائه این تحقیق اشاره می‌کنیم که موضوعات معرفتی و عقیدتی بسیار است و شکی نیست که ارائه بسیاری از مسائل عقیدتی، بر بررسیِ این فرع رُجحان دارد. آن مسائل در جای خود محفوظ است و تلاش شده در دیگر نوشتارها درباره آنها پژوهش شود. این توضیح از‌باب دفع دخل مقدر بود که کسی معترض نشود که مگر مسائل توحیدی و معرفتی و عقیدتی به‌پایان رسیده است که به این فرع پرداخته‌اید! خیر، بی‌شک باید به آن موضوعات هم پرداخت و این نوشتار به‌مناسبتِ مباحثِ درسیِ ارشادالعوام تنظیم گردیده است.

هم‌چنین اشاره می‌کنیم توقعی نیست که این فرع مقبولِ کسانی باشد که مبانی و اصول و مَقسَمِ این فرع را نپذیرفته‌اند. امروزه در تجلی امیرالمؤمنین صلوات‌ الله‌ علیه به صورت انبیاء الهی بحث است و رد و ابرام‌ها در‌میان است. درباره این‌که انبیاء اولوالعزم پرتوی از ائمه اطهار علیهم‌السلام بوده‌اند و شریعتِ آنان جلوه‌ای از شریعت رسول‌خدا صلی الله علیه و آله بوده است و حتی درباره تجلی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزد هر محتضر، علماء شیعه بیانات مختلفی دارند. در کلام اهل‌البیت علیهم‌السلام رسیده که محتضر امیرالمؤمنین را رؤیت می‌کند و امثال مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی این روایات را تأویل کرده‌اند.¹

از‌این‌رو توقع نابه‌جایی است که بدون توجه به مبانی مسئله و بی تمرکز بر فهم آن مبانی، فرعِ موردبحث پذیرفته شود. در این نوشتار، تمرکز صرفاً‌ بر تجلی به صورت اسد است و البته به‌ناچار به بعضی مقدمات اشاره می‌گردد.

⏳ادامه دارد...

—————————————————

¹ اگرچه روایات متعددی رسیده است که محتضر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را مشاهده می‌کند، اما مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی آن‌ها را تأویل کرده‌اند.
عبارت سید مرتضی علم‌الهدی این است:
«[...] و اذا صحت الروایة فالمعنی انه یعلم فی تلک الحال ثمرة ولایته علیه‌السلام و انحرافه عنه، لان المحتضر قد روی انه اذا عاین الموت و قاربه اری فی تلک الحال ما یدل علی انه من اهل الجنة او من اهل النار [...] و انما اخترنا هذا التأویل لان امیرالمؤمنین علیه‌السلام جسم فکیف یشاهده کل محتضر؟ و الجسم لایجوز ان‌یکون فی الحالة الواحدة من جهات مختلفة، و لهذا قال المحصلون: ان ملک الموت الذی یقبض الارواح لایجوز ان‌یکون لانه جسم و الجسم لایصح ان‌یکون فی الاماکن الکثیرة.» (رسائل‌المرتضی، ج۳، ص۱۳۴)
شیخ مفید نیز نوشته است:
«[...] غیر انی اقول فیه: ان معنی رؤیة المحتضر لهما علیهماالسلام هو العلم بثمرة ولایتهما و الشک فیهما و العداوة لهما او التقصیر فی حقهما علی الیقین بعلامات یجدها فی نفسه دون رؤیة البصر لاعیانهما علیهماالسلام و مشاهدة النواظر لاجسادهما باتصال الشعاع.» (اوائل‌المقالات، ص۷۳)
شیخ حسن بن سلیمان حلی در کتاب المحتضر، در این موضوع بر شیخ مفید رد کرده است.
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

🔺کتاب مواعظ محرم‌الحرام ۱۳۰۲ ق
فرمایش‌های عالم ربانی مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبائی اعلی الله مقامه
#کتاب
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

🔺🎙فایل صوتی نشست
🔹کتاب‌ها، فعالیت‌ها و دیدگاه‌های نجومیِ
مرحوم حاج محمدکریم کرمانی

🔸گفت‌وگویی با دکتر امیرمحمد گمینی، پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران
📆 سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
Instagram.com/aghayednet
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️🔻عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه:

▪️«سرکار سائل فرموده است: و اینکه می‌گویند ما به دوربین دوازده ستاره سیاره و بیست و چهار ماه دیده‌‌ایم و حال اینکه این مسئله نقل و قول حکمای سابقین از اهل اسلام است منظور چیست؟

🔹عرض می‌شود: که بیشتر نبودن سیاره از هفت از شرع نرسیده و حکمای سابق هم که گفته‌اند به جهت آن گفته‌اند که اینها را دیده‌اند و زیاده ندیده‌اند با چشم خود یا با آلاتی که داشته‌اند.

🔸 و حال، آلات عجیبه ساخته شده و کواکب خفیه از انظار دیده می‌شود و نه منافاتی با شرع و کتاب و سنت دارد و نه منافاتی با عقل و تکذیب نمی‌توان کرد و ندیدن حکمای اسلام حجت خدایی نیست و واجب‌الاطاعه نیست.»
مکارم‌الابرار (فارسی)، ج۱۵، ص۲۶۷
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش یازدهم


نکته مهم دیگر در این مباحث این‌که این حَمل‌ها و این ظهورهای جزئی، به بدنِ شخصیِ عرَضیِ‌ حجت علیه‌السلام برگشت نمی‌کند. بدن حجت نیز یکی از محمولات و مظاهر است؛ اگرچه جامع‌ترین و حاکی‌ترینِ آن‌ها است و به‌منزله زید است که جامع همه صفات است و بقیه مظاهر به‌منزله قائم و قاعد و کاتب و...‌ هستند. این محمولات و مظاهر، همه، نسبت‌به حقیقتِ حجت، عرَض‌اند.

یا جوهراً قام الوجود به
و الناس بعدک کلهم عرض

یکی دیگر از مبانیِ حکمت که در توضیحِ بحث کمک می‌کند، توجه به صورت نوعیه و صورت شخصیه است.

می‌دانیم طبق بیان شیخ مرحوم اعلی الله مقامه، هر شیئی دو حل و دو عقد دارد و در این چهار مرحله ماده نوعیه و صورت نوعیه و ماده شخصیه و صورت شخصیه او مشخص می‌گردد. صورت نوعیه را صورت مقوِّمه و صورت شخصیه را صورت متمِّمه نیز می‌گویند. توضیحات این اصطلاحات در محل خود مذکور است و خارج از موضوع اصلی این نوشتار.

برای نمونه، زید نسبت‌به بکر و خالد و عمرو یکی از افراد انسان است. در‌عین‌حال، زید صورتی دهری دارد که در همه مظاهرش در این دنیا جلوه‌گر است؛ از کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی تا پیری و در صحت و مرض و خواب و بیداری و... .

در همه، آن صورتِ دهریِ زید متجلی است و ظهور کرده است. صورت‌های متممه عوض‌و‌بدل می‌شود و در همه احوال، زید زید است.

یا مانند یک موم در دست کودک که آن را به صورت‌ شیر و شتر و گربه و موش تبدیل می‌کند. آن موم در همه این صورت‌ها صورتِ مومی را حفظ کرده است. صورت‌های متممه عوض‌و‌بدل می‌شود و باز هم موم موم است.

در بحث ما نیز چنین است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حقیقتی نیست که حدی از حدود مانع او شود و شأنی از شئون او را محدود سازد. او «یتقلب فی الصور کیف یشاء». در‌عین‌حال که حافظِ صورتِ علویِ خود است، به صورت اسد در‌می‌آید و به صورت سوار ظاهر می‌گردد. صورت اسدی با صورت خود آن حضرت تعارضی ندارد. این‌ها همه صورت‌های متممه و جزئیه است.

مثل این‌که شمعی به صورت‌های متعدد ساخته شود. در همه آن‌ها، شمع می‌بینیم. یا هم‌چون جبرئیل که به صورت دحیه کلبی آشکار می‌شد. ملائکه او را جبرئیل می‌دیدند. آری، اهلِ صورت‌های متممه و زمانی به‌صورت دحیه کلبی می‌دیدند. (معرفی و بررسی رساله حملیه عالم ربانی مرحوم حاج سید کاظم رشتی اعلی‌ الله‌ مقامه نیز راهگشای درک عمیق‌تر این موضوع است و امیدواریم در فرصتی دیگر این رساله معرفی و بررسی گردد.)

ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش دهم

بررسی امکان عقلی و وقوعیِ تجلی به هیئت شیر، با توجه به مبانی حکمت

بزرگان دین اعلی الله مقامهم بیان فرموده‌اند که ظهور معصومین علیهم‌السلام به صورت‌های مختلف و در زمان‌های متعدد، امری است که با توجه به مبانی کلامی و اعتقادی ممکن است و واقع هم شده است.

دو معنا برای ظهورِ ائمه علیهم‌السلام به صورت‌های مختلف وجود دارد. معنایی که تحمل آن آسان‌تر از دیگری است این است که معصومین در زمان رسول‌خدا به صورت رسول‌خدا بودند. صورت حضرت آیینهٔ معتدلی بود و توجهی تام به این بزرگواران داشت. از آن صورت، آثار ایشان آشکار گردید. خود این صورت می‌دانست که صورت این بزرگواران است و ایشان با این صورت سخن می‌گویند و می‌شنوند و می‌بینند و می‌دانند. در زمان حضرت امیر علیه‌السلام، به صورت علی‌ علیه‌السلام بودند و در زمان امام مجتبی به صورتِ ایشان. همین‌طور تا صورتِ مهدویت و قائمیت عجل الله فرجه، یک نورند و یک روح و طینت‌اند.

معنای دیگر، ظهور حضرات معصومین است به غیرِ این صورت‌های کامل. در روایات متعدد، از ظهورشان به صورت‌های جزئی خبر داده‌اند؛ از‌جمله در حدیث نورانیت و در خطبه طتنجیه و خطبة‌البیان. به‌گونه‌ای که تعبیر آورده‌اند: «انا الآمل و المأمول» که همه را در‌بر‌می‌گیرد و فرموده‌اند: «نحن نذر الاولیٰ و نحن نذر الآخرة و الاولیٰ و نذر کل زمان و اوان.»

در این زمینه ممکن است دو اشکال به ذهن برسد:
نخست این‌که مگر ممکن است که به صورت‌های جزئی آشکار شوند؟! پاسخ مهم و راه‌حل اصلی این است که ایشان به ذات خود در این صورت‌ها نزول نکرده‌اند؛ بلکه به ظهوراتِ خود نزول فرموده‌اند. ذات این بزرگواران در مقام خود است و صورت‌های جزئی، به‌اندازه خود، پرتوهایی از آن انوار مقدسه را نشان می‌دهد.

استاد ما حفظه‌الله در یکی از مباحث خود در این زمینه می‌فرمایند:

«امام علیه‌السلام هم برای آن مقام مرکزیت و مبدئیت خود، بدن‌هایی انتخاب می‌کنند. این بدن‌ها ممکن است برایش مراتب باشد. ممکن است در یک درخت بسیار‌بسیار خوبی جلوه کند، مانند درخت کوه طور. آن درخت، آن شجره، چه‌کسی در آن درخت صحبت می‌کرد؟ معلوم است که امام امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود. آن درخت را برای خود مظهر انتخاب فرمود و در آن درخت جلوه کرد و به زبان خود از آن درخت سخن گفت و آن درخت شد زبان علی صلوات الله علیه و با موسی علیه‌السلام سخن گفت. «ان بورک من فی النار و من حولها.»

همین‌طور ممکن است در جایی لازم شود که یک پیکره حیوانی را انتخاب کند و مثلاً به‌شکل شیر بشود و بیاید کنار بدن پاره‌پاره فرزندش حسین صلوات الله علیه و عزاداری کند.

و آن‌هایی که جاهل‌اند به این امور، از این امور استبعاد می‌کنند. می‌گویند چطور می‌شود علی علیه‌السلام بیاید در لباس شیر ظاهر بشود؟! او نمی‌داند که مثلاً روح انسانیت با آن جلالت رتبه وقتی که در این پیکره عنصری ظاهر بشود، آیا بر آن جلالت روح انسانیت از این بدن عنصری صدمه‌ای وارد می‌شود؟! آیا ظهور روح انسانیت و عقل انسانی در این پیکره، نقصانی برای عقل است؟! آلوده شدنِ عقل است؟! پایین آمدن ارزش روح انسانی است که در این پیکره داخل شده است؟! این است که چون معنای ظهور و ظاهر و انتخاب مظهر را نمی‌فهمند، اشکال می‌کنند.

آری، گاهی مصلحت اقتضاء می‌کرده و جهاتی در کار بوده که امام علیه‌السلام مظهری برای خود انتخاب کند که به‌شکل شیر باشد و در عرصه حیوان باشد و کاری که از شکل شیری برمی‌آمده در آنجا لازم بوده است. و همین‌طور در جای لازم، بدن یا بدن‌ها برای خود انتخاب می‌کرده‌اند.» (مباحثی پیرامون آیه شریفه بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین، ج۲، مجلس۹)

اشکال دوم این‌که در عالَم، نجاسات و خبائث است. مگر می‌توان این پلیدی‌ها و آلودگی‌ها را بر این بزرگواران علیهم‌السلام حمل کرد؟! پاسخ دقیق این است که «الخبیثات للخبیثین و الطیبات للطیبین». اما باید میان مقام شرع و مقام تکوین تفاوت گذاشت.

در عالم تشریع، خبیثِ شرعی را بر این بزرگواران نمی‌توان حمل کرد و جایز نیست؛ چراکه از ایشان نیست و از اعداء ایشان است: «نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل برّ و اعداؤنا اصل کل شر و من فروعهم کل فاحشة.» اما در مقام کَون و تکوین، خُبثی برای چیزی نیست. همه در اطاعت خدا هستند و در عرصه تکوین همه مُسلم‌اند: «کلٌ قد علم صلاته و تسبیحه. یسبح اللهَ باسمائه جمیعُ خلقه.» از‌این‌رو در تکوین، همه طیب‌اند و طیب از طیب است.

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش هشتم

در جریان فتح خیبر و کشته شدنِ مرحَب، رسول‌خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به «کرّاراً غیرَ فَرّار» توصیف فرمودند و خودِ حضرتش صلوات الله علیه هنگام کارزار رَجَزهایی می‌خواندند که تعبیرهای مختلفی از شیر در آن به‌کار رفته بود. (بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۴ _ تفسیر جوامع الجامع، ج۴، ص۱۴۱ و ۱۴۲)

این اشعار در دیوان امیرالمؤمنین (شوقی، ص۷۰) چنین ثبت شده است:
انا الذی سمّتنی امی حیدرة
ضرغام آجام و لیث قسورة

عبل الذراعین شدید القصرة
کلیث غابات کریه المنظرة

اوفیهم بالصاع کیل السّندرة
اضربکم ضرباً یبین الفقرة

و اترک القرن بقاع جزرة
صدری اشفی من رءوس الکفرة

این‌گونه تعبیرات در روایات به‌طور متعدد منقول است و در لسان شعرا نیز آمده است. از‌جمله خلیعی، شاعر معروف شیعی، در ضمن قصیده‌ای خطاب به حضرت سروده است:
سمّاک ربّ العباد قسورة
من حیث فرّوا کأنّهم حمر¹

عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه نیز در یکی از رسائل خود حضرت امیر صلوات الله علیه را مصداق آیه مبارکه سوره مدثر معرفی فرموده‌اند. ایشان می‌فرمایند:
«[...] و ان کان له وجه لانه القسورة المشارالیه فی القرآن و الی اعدائه کأنهم حمر مستنفرة فرت من قسورة.» (مکارم‌ الابرار، ج۳۱، ص۳۸۶)

شایان ذکر است که اگرچه با توجه به فرمایش‌ها، در مقامی می‌توان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سایر معصومین علیهم‌السلام را به اَسَد تشبیه کرد، اما در مقامی فراتر از این‌گونه تشبیهات‌اند.

شیخ مرحوم اعلی الله مقامه در موضعی از مراثیِ خود درباره حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام به این «مقام» اشاره کرده و می‌فرمایند: اگرچه تشبیه حضرت سیدالشهداء به اسد حق و صحیح است، اما من تشبیه نمی‌کنم؛ چراکه شیرها همه ریزه‌خوار احسان این بزرگوارند. چگونه می‌توان ایشان را به شیر تشبیه کرد؟!

این نگاه نگاهی فؤادی است و خارج از نِطاقِ تعابیرِ مرسوم در روایات معصومین است. ائمه اطهار مطابق درک و فهم مخاطبان سخن می‌گفته‌اند و البته در تعابیرشان مَجاز نداشته‌اند و حقیقت بیان فرموده‌اند. با این حال، شیخ مرحوم اعلی الله مقامه، با توجه به بواطن روایات، ساحت ائمه اطهار را در «مقامی» از تشبیه به اسد منزه می‌دانند. در عوض، در ابیات مختلف، اصحاب حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه را به اَسَد و اُسْد تشبیه فرموده‌اند.

ابیات این بزرگوار در قصیده چهارم از قصاید دوازده‌گانه در مراثی چنین است:
فبعضُ مُحِبّیهِ یُشبِّهُ حالَهُ
بوصفٍ و عندی الوصفُ غیرُ مُطَابقِ

یقولُ کأنَّ السِّبطَ فی حومةِ الوغَا
عَفَرْنَی عثَی فی سُرْبِ وَحْشٍ زَهالِقِ

نَعَمْ غیرَ اَنَّ الحَقَّ فی وصفِ سیّدِی
لدَی الحربِ ما یُبدِیهِ لسْنُ حقائقِی

اِذِ الاُسْدُ یمتدُّونَ مِن فَضْلِ بَطْشِه
و وحشُ الفَلا اَمْثَالُ اهلِ البَهالِقِ [...]

⏳ادامه دارد...

—————————————————
¹ به‌مناسبت اشاره می‌کنیم که جای شگفتی است که شارحان دعاء ندبه، در این فقره سکوت کرده‌اند. از‌جمله در کتاب شرح دعای ندبه (نوشته محدث اُرمَوی و با استفاده از شرح محیی‌الدین طالقانی)، در شرح این فقره صرفاً چنین آمده است:
«و صل علی ابیه السید القسور (الاصغر)؛ و رحمت فرست بر علی علیه‌السلام پدربزرگ او که سید سلحشور و شجاع است.» (شرح دعای ندبه، ج۳، ۱۸۸۷)

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش ششم

تعبیر اسدالله در روایات

در لغت، ‌برای «اسد» تعبیرهای مختلف رسیده است. عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی اعلی‌ الله‌ مقامه بعضی تعابیر اهل لغت را در یکی از دروس خود بیان فرموده‌اند:

«غفرنا و هیصم و هرماس و ضیغم و غضنفر و اسد و حارث و لیث لأن کلها علی معنی واحد و حد سواء.»‌

بعضی‌از این تعابیر برای حضرت امیر صلوات الله علیه به‌کار رفته است. درباره شمایل ظاهری حضرت رسیده است که مغیره گفت:

«کان علی علیه‌السلام علی هیئة الاسد، غلیظاً‌ منه ما استغلظ، دقیقاً‌ منه استدق.» (علی علیه‌السلام بر هیئت شیر بود. آنچه در شیر درشت و غلیظ است، در علی علیه‌السلام نیز چنین بود. و آنچه در شیر ظریف و باریک است، در علی هم چنین بود.)

غیراز اسد، القاب دیگری نیز برای حضرت امیر علیه‌السلام استعمال شده که همه به‌معنای شیر است؛ مانند غضنفر، حیدر، ضرغام و لیث. این القاب، هر‌یک، شیر را در حالات مختلفی نشان می‌دهد. به شیری که در‌حال حمله کردن است، «ضرغام»، به شیری که درکمین طعمه است، «لیث»، به شیری که در میدان می‌دود و بی‌باک است، «حیدر» و به شیری که در بیشه است، «غضنفر» می‌گویند. (تفسیر الشعراوی ج۳ ص۱۷۷۹)

در روایات هم برای حضرت صلوات الله علیه لقب اسدالله آمده است. به‌عنوان نمونه، در حدیثی چنین آمده است:
«و سئل النبی صلی الله علیه و آله: من ازهد الناس و افقرهم؟ فقال: علی وصیی و ابن عمی و اخی و حیدری و کراری و صمصامی و اسدی و اسد الله.» (بحارالانوار، ج۳۹، ص۷۳)

طبق بیان رسول‌خدا صلی الله علیه و آله، مسلمین امیرالمؤمنین علیه‌السلام را اسدالله نامیدند.
حضرت امیر صلوات الله علیه در جواب معاویه مرقوم فرمودند:
«فانا صنائع ربنا و الخلق بعد صنائع لنا... منا النبی و منکم المکذب و منا اسد الله و منکم الاجلاف و منا سیدا شباب اهل الجنة و منکم صبیة النار و منا خیر نساء العالمین و منکم حمالة الحطب... .» (بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷۲)

در برخی‌از منابع، از حضرت امیر به اسد الله الغالب (شیر خدا که پیروز است) یاد شده است. (بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۶۸)

⏳ادامه دارد...

—————————————————

¹ در بحارالانوار، ج۳۵، ص۸۴، ح۲۷ و بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۶۷ و بحارالانوار، ج۲۹، ص۵۷، روایاتی در این باب وارد شده است.

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش پنجم

با توجه به بیانات بزرگان دین اعلی‌ الله‌ مقامهم، چند احتمال درباره کیفیت دعوت رسول‌خدا و ائمه اطهار علیهم‌السلام در عرصه همه موجودات مطرح است و البته باز هم این بزرگواران را به این راه‌ها محدود نمی‌کنیم:

۱) رسول‌الله صلی الله علیه و آله لباس جمادی و نباتی و حیوانی و ملکی و جنی و انسی و نبوت به خود گرفتند. هریک از این لباس‌ها، برای عالمِ آن لباس، قطب و مرکز بود و مُفیض. ازاین‌رو صدق می‌کند که در هر عالمی نزول فرمود و دین را رسانید. البته نذیرهایی جزئی از جنس همان عالم نیز بودند و فیض‌یاب می‌شدند و به مادون می‌رساندند.

مرحوم آقای کرمانی اعلی الله مقامه در مباحث معراج، به‌مناسبت بحث انواع ظهورات معصومین علیهم‌السلام در عالم می‌فرمایند:

«با وجودی که بدن شخص حضرت امیر علیه‌السلام یکی است، ممکن است از برای آن بزرگوار که از اعراض این دنیا در چندین‌جا مظهری قرار دهد مانند آیینه، و در هریک از آن‌ها نور مقدس او به‌کلّی ظاهر باشد و همه را معصوم و مطهر دارد و همه رخساره و چشم و گوش خدا باشند بی‏‌تفاوت؛ چراکه حرکت این اعراض به حرکت بدن اصلی است و در عصمت و طاعت و معصیت تابع اوست. پس چون بدن اصلی معصوم شد، اعراض هم به آن واسطه معصوم می‏‌شود. و از آنچه عرض شد معلوم شد که لازم نکرده است که به صورت علوی جلوه کند. بلکه ممکن است که به صورت غیر علوی جلوه نماید از صورت سایر انسان‌ها، بلکه صورت حیوان‌های طیّب و نبات‌های طیّب و جمادهای طیّب؛ و از همه شنوا و گویا و توانا می‏‌تواند باشد. و این یک قسم از ظهور ایشان است.»

۲) درباره کیفیت ابلاغ به همه عالم‌ها، شیخ مرحوم اعلی‌ الله‌ مقامه در رساله قطیفیه بیانی دارند که می‌فرمایند:

«و اما محمد و اهل بیته الطیبون علیهم‌السلام فکذلک لایجب الترتیب الطبیعی معهم لانهم یعلمون سایر اللغات فیبلغون نذر الحیوانات باحد وجوه ثلاثة: ان شاؤا خاطبوها بلغاتها، و ان شاؤا نزلوا الی رتبتهم فخاطبوهم بجهة المجانسة الحیوانیة، و ان شاؤا رفعوا تلک النذر الی مراتب الانسانیة فخاطبوها بجهة المجانسة الانسانیة.»

قریب به همین مضمون را مرحوم آقای کرمانی اعلی‌ الله‌ مقامه در ارشاد بیان می‌فرمایند:

«پس همه ملک خدا رعیت اویند و اوست پیغمبر بر تمام انسان و جن و ملک و حیوان و نبات و جماد. و احکام هریک را به لغت ایشان و به‌طور ایشان به ایشان می‌رساند، خواه آن‌ها را ترقی دهد تا به مقام نطق برسند و شنوا و گویا شوند تا عرض حال خود را بکنند و جواب خود را بشنوند و خواه خود تنزل و تجلی فرمایند در رتبه ایشان و احکام ایشان را به ایشان رسانند یا آن‌که به یک واسطه یا دو واسطه یا واسطه‌های بسیار بدون سخن یا با سخن به ایشان برساند. غرض که پیغمبر بر کل حضرت خاتم انبیاست و احکام هر چیز را به او می‌رساند به هرطور که می‌خواهد و از هیچ‌ چیز عاجز نیست.»

۳) از همه این‌ها گذشته، منافاتی ندارد که بدنی ظاهری از اشرفِ هر جنس برای خود بگیرند؛ با این توضیح که ذات این بزرگواران پایین نیامده و آن لباس ظهوری است که برای خود گرفته‌اند.

ازجمله روایاتی است که جبرئیل امام را به‌صورت کوکب انور زیارت کرد یا در عرش به‌صورت ملک زیارت کرد یا موسی حضرت را در لباسی از طلا در مجلس فرعون دید.

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش چهارم

بعداز عهد رتبه پیغمبران، از شعاع آنان مؤمنان اِنس آفریده شدند و باز رسول‌خدا صلی الله علیه و آله میان آنان آمدند و به لباس ایشان، ایشان را دعوت کردند و همان نداها را بیان کردند. در مؤمنان اِنس نیز مراتب پدید آمد: «السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان، السابقون السابقون اولئک المقربون.» در این رتبه نیز هرکسی در اصول تأمل کرد، در فروع هم به همان‌ مقدار تأمل کرد.

در رتبه بعد، مؤمنان جن و ملائکه و مؤمنان حیوان و مؤمنان گیاهان و مؤمنان جمادها آفریده شدند و رسول‌خدا در هر رتبه‌ای لباسی مناسب آن عالم برای خود گرفتند. مراتبِ دیگر نیز در این رتبه‌ها پایین آمدند و در هر مرتبه، انبیاء زودتر به نداها پاسخ دادند و مؤمنان انسان (با مراتبی که داشتند) زودتر از جن و جن زودتر از ملائکه و به همین ترتیب.

ازاین‌رو در این عالم جسمانی، رسول‌خدا هفت لباس پوشیده است و انبیاء شش لباس و مؤمنان پنج لباس و جن چهار لباس و ملک سه لباس و حیوان دو لباس و گیاه یک لباس و خودِ این عالم هم که عالم جمادات بود. رسول‌خدا صلی الله علیه و آله نداها را در همه این مراتب بیان فرمودند و به ترتیب فضیلت، این مراتب و اهالیِ آن پاسخگو بودند.

طبق این بیان، عالم‌های ذر سی و دو عالم است: هشت مرتبه کلی (‌از مقام رسول‌خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام تا مرتبه جماد) که هرکدام چهار عالم دارند (که عالم عقل و نفس و مثال و جسم باشد).
رسول‌خدا صلی الله علیه و آله در همه این مراتب لسان‌الله هستند و تکالیف خلق را، چه اصول و چه فروع، به نفس نفیس خود به خلق رسانیدند.

جاهلان گمان می‌کنند حقیقت رسول‌خدا همین است که می‌بینند وحال‌آن‌که «جاهلا این نور علیینی است؛ نه همین جسمی که تو می‌بینی است».

این بزرگوار صلی الله علیه و آله برای هر موجودی و رتبه‌ای و جنسی به‌حسب آن و قابلیت و صلاح آن، تکالیفی و شریعتی بیان فرمود و حتی برای هر صنف از بنی‌آدم شریعتی قرار داد که انسان سالم چگونه نماز بخواند و انسان مریض چگونه. شخص مسافر چگونه نماز بخواند و شخص حاضر در وطن چگونه و دیگر تفصیل‌هایی که رسیده است. به‌هرروی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در هرجا که هستند، هر قومی را به لسان آن قوم دعوت می‌کنند؛ خواه ایشان را به‌ظاهر ملاقات کند و خواه نکند.

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️«فَرَّت مِن قَسوَرَة ع»
🔻واکاویِ امکانِ عقلی و وقوعیِ تجلیِ حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸بخش دوم


در این نوشتار، تمرکز صرفاً‌ بر تجلی به صورت اسد است و البته به‌ناچار به بعضی مقدمات اشاره می‌گردد.

مبلّغ بودنِ رسول‌خدا و ائمه اطهار علیهم‌السلام برای همه طبقات موجودات

آیا شریعت مخصوص انسان‌ها است؟ یا حقیقت چیز دیگری است؟ یکی از فضائل رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام این است که آن بزرگواران بر همه طبقات موجودات حجت‌اند: جماد و گیاه و حیوان و ملک و جن و انسان.

برای اثبات این مطلب، ابتدا باید شعور موجودات اثبات شود و سپس تکلیف و اختیار آن‌ها؛ تا مبعوث شدنِ رسول‌خدا صلی الله علیه و آله بر آن‌ها معنا داشته باشد.

به‌طور کلی نورِ هر چیز تابع او است و دارای صفات او. و هرچه این نور نزدیک‌تر باشد، صفات صاحب نور بیشتر در آن دیده می‌شود. چون همه خلق پرتوِ مشیتِ خدایند، صفات مشیت را دارند. هر خلقی که به مشیت خدا نزدیک‌تر است، این صفات در او بیشتر است و هرچه دورتر است، این صفات کم‌رنگ‌تر است. صفاتی هم‌چون حیات، علم، سمع، بصر و اختیار.

خلق مختارند؛ اگرچه در طبقاتی از موجودات، این اختیار بسیار ضعیف است. آیات قرآن و روایات بر این مضمون گواهی می‌دهد: «کل قد علم صلاته و تسبیحه»؛ هر چیزی نماز و تسبیح خود را می‌داند. «و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الّا امم امثالکم»؛ ‌هیچ جنبنده‌ای در زمین و هیچ پرنده‌ای نیست مگر آن‌که آن‌ها هم امتی هستند مثل شما. احتمال می‌رود که بیش از پانصد حدیث بر شعور کل خلق دلالت می‌کند.

اینک این خلقِ باشعور برای فایده‌ای آفریده شده و خدا لغوکار نیست و آن فایده «بندگی» است. این بندگی پس‌از آشنایی با رضا و غضب خدا میسر است. این آشنایی با وجود واسطه میسر است؛ یعنی باید واسطگانی باشند که قابل دریافت وحی باشند و رضا و غضب الهی را به طبقات مختلف موجودات ابلاغ کنند تا تکلیف به آن‌ها برسد و برای نفع بردنِ خود، طاعت و بندگی کنند؛ چراکه منفعت عبادت به خلق می‌رسد نه به خدا.

به‌علت این‌که مصلحت وجود هر جنسی غیر مصلحت وجود آن دیگری است، تکلیف هر‌یک بر‌حسب مصلحت ایشان است و نباید تکلیف آن‌ها مثل تکلیف انسان باشد. مثلاً جماد نمی‌تواند از جای خود حرکت کند؛ پس تکلیف مناسب باید داشته باشد. یا گیاه سخن نمی‌گوید و تکلیف مناسب باید داشته باشد.

پس نبیِ جمادات مأمور نیست از جای خود حرکت کند و قوم او مأمور نیستند که به زیارت او بروند. هم‌چنین به تعلیم‌و‌تعلمِ قولی مأمور نیستند. آن‌ها بر‌حسب خلقت خودشان و انسان بر‌حسب خلقت خودش تکلیف دارند.

طاعت فرمان‌برداریِ خدا است و این فرمان‌برداری در هر رتبه‌ای به گونه‌ای است. حکم الهی به جماد این است که از جای خود حرکت مکن و هر‌کس تو را حرکت دهد حرکت کن و هر‌کس تو را بشکند بشکن. مثل این‌که سلطانی به نوکر خود بگوید: به هر تشنه آب بده و هر مسافری را راهنمایی و مشایعت کن. این‌ها خدمت این نوکر است و بحثی بر سلطان نیست که چرا نوکر را به این خدمت واداشتی. سلطان بر‌حسبِ مصلحتِ این نوکر و قابلیت او، چنین دستور داده است. از‌این‌رو هر موجودی نماز و تسبیح مناسب خود دارد و آیات و روایات نیز گواه این موضوع است.

⏳ادامه دارد...

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

✔️🔺 سلسله یادداشت‌هایی با عنوان:

فَرَّت مِن قَسوَرَة (ع)

واکاوی امکان عقلی و وقوعیِ تجلی حضرت امیر علیه‌السلام به هیئت اَسَد در کربلا و معراج

🔸به‌زودی...
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

📜قصیده اول از قصیده‌های دوازده‌گانه عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه (ابیات ۶۹ تا ۷۵)
پایان قصیده‌.
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

🔺گزارشی انتقادی از کتاب ملا آقا دربندی و مقتل‌نگاری

🔸شایان ذکر است که این نقد، هم‌زمان با چاپ کتاب مذکور نگاشته و منتشر شد. پس‌از مدتی که فایل دیجیتالی کتاب در فضای مجازی قرار گرفت، تغییرات و تصحیحاتی در متن کتاب اعمال شده بود که در پاورقیِ این نقد اشاره کرده‌ایم.
@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

@AghayedNet

Читать полностью…

AghayedNet

🔺اسطرلاب‌ها
با اشاره‌ای به حلقه کریمیه از ابداعات عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اعلی الله مقامه
@AghayedNet

Читать полностью…
Subscribe to a channel