ارتباط با ادمین کانال: @omidhosseini80
شهیدمطهری سال ۱۳۴۶ شمسی، در زمان حکومت پهلوی، از #دموکراسی علی میگفت!
چرا حکومت اسلامی آلترناتیو فکری، ذهنی و عینی حکومت شاهنشاهی شد؟ یک دلیلش میتواند این باشد که الگوی حکومت علوی را با تعابیر امروزی سادهسازی میکردند و به مردم وعده میدادند: آزادی علوی، عدالت علوی، دموکراسی علوی و...
جامعه و زمانهای را تصور کنید که شهروندانش، دانشجویانش، روشنفکرانش و ... آرزوی آزادی و دموکراسی داشتند، ساواک را هم میشناختند؛ بعد به آنها گفته میشد که خوارج در مسجد کوفه، نماز علی را بهم میزدند، علی برخورد نمیکرد و به زندان هم نمیانداخت.
@ahestan_ir
و هیچ خجالت نکشید!
"و رشت تمامش جنگل است. از هر خانه به خانه دیگر شخص برود بین راه بوته و درخت است. بیرونها گِل و باتلاق است و درختهای بلند و خوب هرچه بوده روسها بریده و بردهاند. چه بسا که در وسط جنگل درخت خوبی بوده بریدهاند و به جهت بیرون بردن آن صد درخت دیگر هم بریدهاند که راه گشوده شود و جنگل به این معتبری را در واقع به کلی تمام کردهاند. درختی که زیاده از سه زرع ارتفاع داشته باشد خیلی کم است.
پول جزئی به شاه و امنای دولت و احکام داده جنگلی را که میتوان گفت خزانه دولت است از دست اینها بردهاند و تعجب در این است که وقتی به طهران آمدم روزی مهمان کامران میرزای نایبالسلطنه بودم. در کامرانیه وضع جنگل را گفتم چون گیلان در اداره ایشان بود. بطوری تحاشی کرد که من از اظهار مطلب پشیمان شدم و بکلی انکار داشت که یک درخت را روسها نمیتوانند ببرند. حتی شاخهای را قدرت ندارند.
از حسن اتفاق محمودخان ناصرالملک قراگوزلو که دوسال حکومت رشت را کرده بود با کمال جرات تصدیق مرا کرد و کامران میرزا هیچ خجالت نکشید"
• منبع: خاطرات عباس میرزا ملک آرا
• شرح تصویر: عباس میرزا مُلک آرا، برادر ناتنی ناصرالدینشاه.
@aminhaghrah
برخلاف دیدگاه رایج در مورد دهقانان ایران، به نظر میرسد که آنان نسبت به تحول انقلابی در ایران واکنش کاملا جدی نشان داده باشند و در شمال در درخواستهای خود بسیار جلو رفته بوده باشند. بر اساس یادداشتهای برجا مانده از کنسول بریتانیا در رشت، جنبش شورایی دهقانی در ابتدا با اقدامات فردی، گاه خشونتآمیز علیه اربابان ستمگر آغاز شد. این را چلنگریان، سوسیال دموکرات ایرانی ارمنی در مقالهای که در روزنامه ارمنی تفلیس منتشر میشد، تصدیق میکند. به گفته او، دهقانان از پرداخت مالیات خودداری میکردند و زمینهایی را که کشت میکردند به تصرف خود در میآوردند.
در کشوری که یک دهقان غالبا مجبور بود در برابر ارباب زانو بزند یا دختر نوعروس خود را پیش از فرستادن به خانه شوهر، تسلیم پسر ارباب کند، شگفتانگیز نیست که شروع شدن جنبش انقلابی به زودی دهقانان را از اقدامات انتقامجویانه فردی به اقدام جمعی سوق دهد، از جمله به امتناع از دادن بخش بزرگتر محصولشان به زمیندار و دفاع از رویکرد جدیدشان با توسل به خشونت علیه پیشکار، مردان مسلح او یا قزاقهای اعزامی از سوی دولت.
بیتوجهی ناظران و تاریخنگاران آن زمان نسبت به اقدامات دهقانان، ما را از تمام اطلاعات مربوط به آن محروم کرده است. با این حال، درجاییکه چنین اقدامی علیه یک ارباب زمیندار بزرگ صورت گرفت، اطلاعات آن ثبت شده است. نمونهی آن، بستنشینی حدود ۱۰۰ دهقان در فروردین ۱۲۸۶ در مسجد خواهرامام در رشت برای جلب حمایت از امتناع تمام از تسلیم سهم مرسوم محصول به ارباب است. به نظر نمیرسد که انجمن ملی، گرچه در آغاز نسبت به مطالبات دهقانان بستنشین تردید داشت، با آنان به کلی مخالفت کرده باشند اما به محض اینکه فشار از ناحیه اربابان زمیندار و روحانیت، به ویژه از سوی نمایندگان رشت در مجلس شکل گرفت، انجمن علیه خواستهای دهقانان موضع گرفت و خواستار آن شد که دهقانان به بستنشینی پایان دهند.
فقدان همدردی از سوی اکثریت انجمن ملی که بیشترشان تاجر بودند، ناشی از وضعیت خاص زمینداری یعنی وجود یک گروه تاجر زمیندار در میان آنان بود. مسأله زمینهای وقفی نیز این وضعیت را تشدید میکرد. در این زمان همچون دوران بعدی جنبش جنگل (۱۲۹۳_۱۳۰۰) این ویژگی مانع عمده بر سر راهحل مسأله ارضی بود. با این حال، جواب رد انجمن ملی، دهقانان گیلانی را دلسرد نکرد. جنبش دهقانی که ظاهراً مورد پشتیبانی اعضای رادیکال انجمن بود، به سرعت در سراسر گیلان گسترش یافت. زمینداران نسبت به موجودیت خود به نحو روزافزونی احساس خطر میکردند و روحانی سرشناس حاجی خمامی (روحانی ضد مشروطه) که منافع آنان را نمایندگی میکرد، به عنوان اعتراض گیلان را به مقصد تهران ترک گفت، به این امید که در آنجا بتواند علیه دهقانان به جلب حمایت بپردازد. به زودی سایر روحانیون گیلان نیز به او ملحق شدند. یکی از آنان حاجی رضا، زمیندار ثروتمندی بود که به گفته رابینو، حاضر بود تمام ثروتش را برای از بین بردن انجمن ملی صرف کند. حاجی رضا با اعلام حمایت کامل خود از حاجی خمامی، خواستار تحویل اجباری سهم مالکانه از جانب دهقانان شد، اما بر اثر تهدید دهقانان، ناچار شد املاکش را رها سازد و روانه تهران شود...
در نتیجه تلاشهای مشترک حاجی خمامی و حاجی رضا، حکومت مرکزی ۲۰۰ قزاق را به گیلان اعزام داشت تا شورش دهقانان را سرکوب کنند و تلاشهایشان را متلاشی سازند.
«پیشینههای اقتصادی اجتماعی جنبش مشروطیت، خسرو شاکری، صفحه ۱۹۱_۱۹۳»
@ahestan_ir
قطعهی بارکارول از اپرای افنباخ
(این قطعه زیبا، دو بار در فیلم سینمایی «زندگی زیباست» پخش شده)
@ahestan_ir
⫸ خواننده : #الهه_حمیدی
تیتراژ برنامه "علی کوچولو" ...
شعر #شکوه_قاسم_نیا
آهنگ #بابک_بیات
دلآهنگان
فیلمی کوتاه از توضیحات استاد #شجریان درباره قطعهای از #جلیل_شهناز در مراسم تجلیل از آن مرحوم
@ahestan_ir
در این سرای بیکسی کسی به در نمیزند
به دشت پُـرملال مـا پـرنده پـرنمیزند
شعر #سایه با صدا و لحن جالب مرحوم #حسن_کسایی و نوای نی ایشان
@ahestan_ir
خاطره مرحوم #حسن_کسایی از تصادف دو پسرخاله و درد دل مادرانشان که در بیمارستان نگران وضعیت سلامتی آنها بودند و قطعه ای که از آن ماجرا ساخته و با نی نواخته شد
@ahestan_ir
امروز روز عید است. آقا گفتهاند، برای اینکه به جمهوری اسلامی رای داده شد. پس از چند هزار سال بساط سلطنت برچیده شد اما انگار نه انگار...
امکان دارد که در آینده، ملت به دو بخش مذهبی و غیرمذهبی تقسیم شود، با شکافی عبورناپذیر در میانه، ملت دوپاره شود...
روزها در راه
۱۲ فروردین ۵۸
شاهرخ مسکوب
@ahestan_ir
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید
ابتهاج
محمدرضا شجریان
محمدرضا لطفی
پشنگ کامکار
آلبوم به یاد عارف
@ahestan_ir
بهار سوگوار
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
زبس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینهی جویبار گریهی بید
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
زچشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جای من که دراین روزگار بیفریاد
زدست جور تو ناهید بر فلک نالید
ازین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس زآتش بیداد غیر دود ندید
گذشت عمر و به دل عشوه میخریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
کِراست سایه دراین فتنهها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید
صفای آینهی خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید
#هوشنگ_ابتهاج
@ahestan_ir
گولمار
با صدای حسین (امیر) مظفری
شعر: تیمور گرگین
آهنگساز: غلامرضا امانی
آخر زمستان بوشو اوی گولمار
بهار به گیلان بامو اوی گولمار
به یاد همه مادران و مادربزرگهای گیلانی که جایشان، مخصوصا در این روزهای نزدیک بهار خالی است...
@ahestan_ir
حدود نیم قرن با او زندگی کردم در کوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه و یک جمله سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت. یکبار که بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند در ساعاتی که مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایدار منزل او را بیاورند و برنامه موردنظر خویش را تماشا کنند.
به راستی او اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یک سیاست بزرگ را همیشه پیش چشم داشت و با آن زندگی کرد و آن سیاست، مصلحتاندیشی درباره سرنوشت جهان ایرانی بود. به همین دلیل، هم مورد احترام دکتر محمد مصدق و اللهیار صالح بود و هم مستشار موتمن سید حسن تقیزاده.
در مراکز علمی جهان و در حوزههای ایرانشناسی دانشگاههای کره زمین، هیچکس از معاصران ما، اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد. البته در کنار او، یارشاطر را هم به یاد میآورم.
در غربالی که ذهن من از مردان بزرگ قرن بیستم ایران در عرصه فرهنگ کرده است، ایرج افشار یکی از دانههای درشتی است که در کنار علامه قزوینی، سید حسن تقیزاده، محمدعلی فروغی، علیاصغر حکمت، ابراهیم پورداوود، علامه شیخ آقابزرگ تهرانی، بدیعالزمان فروزانفر، سید احمد کسروی، اقبال آشتیانی، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین مصاحب، علیاکبر دهخدا، صادق هدایت، ملکالشعرا بهار و نیما یوشیج قرار میگیرد، بیآنکه وجه مشابهت خاصی با هیچکدام ایشان داشته باشد و یا تکرار یکی از آنها بشمار آید. او ایرج افشار است و بس، رها از هر عنوان و لقبی.
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲۵ فروردین ۱۳۹۰
@ahestan_ir
دیمیتری ارماکف، عکاس روس (گرجستانی) در سفر خود به ایران و گیلان در اواخر دوره ناصرالدینشاه و دوره سلطنت مظفرالدینشاه، عکسهایی از قطع درختان قطور و تنومند به دست روسها، ثبت کرده است.
تصاویر بالا چند نمونه از خاطرات روسها در گیلان، از کتاب «گیلان عصر قاجار در عکسهای دیمیتری ارماکف» است.
@ahestan_ir
عکس از کتاب «پیشینههای اقتصادی اجتماعی جنبش مشروطیت» خسرو شاکری
Читать полностью…⫸ خواننده : علی جهاندار
آهنگ: #پرویز_مشکاتیان
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
دلآهنگان
⫸ خواننده : #الهه_حمیدی
تیتراژ برنامه "علی کوچولو" ...
شعر #شکوه_قاسم_نیا
آهنگ #بابک_بیات
#دلآهنگان
گنجینه موسیقی ایران و جهان از دیروز تا امروز
𝄞♡︎ @DelAhangaan
سهتار نوازی دلنشین مرحوم جلیل شهناز در سال ۴۰، دشتی.
🔹۲۷ خرداد، سالروز درگذشت استاد جلیل شهناز
@ahestan_ir
سوال: بعضیها کنارهگیری استادان را از صحنه موسیقی، علت نواقص موجود در وضعیت امروز موسیقی میدانند. نظر شما در این خصوص چیست؟
پاسخ تلخ مرحوم استاد #حسن_کسایی:
عزیزم، ما را کنار گذاشتهاند! ما سالیان سال در رادیوی این مملکت خدمت کردهایم و آثار بیشماری از ما بجای مانده است که از پخش آن دریغ میکنند. اگر هم پخش شود به صورت ناقص و در ساعاتی از شبانهروز که مردم در حال خوابند! اما در عوض انواع موسیقی هردمبیل، بیست و چهار ساعت پخش میشود و هر روز و هر ساعت مجوز کسب میکند و روانه بازار میشود. این فاجعه است برای موسیقی ما.
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهی حُسن
بسوخت دیده زحیرت که این چه بوالعجبیست!
سوال: به عقیده جنابعالی برای احیای موسیقی از دست رفته، چه باید کرد؟
جواب: فکر میکنم که بنده و افرادی نظیر بنده کار خودمان را انجام دادهایم و گفتنیها را هم هرچه بوده است، گفتهایم. بنابراین بهتر است برای یک مرتبه هم که شده از مسوولان، این سوال را بکنید تا اگر قرار است برای موسیقی کاری بشود، بشود!
□□□
استاد کسایی این نوازنده بینظیر نی، خرداد سال ۹۱ از دنیا رفت. به نظر شما تا آن موقع، کسی صدایش را شنید و پاسخ سوالش را داد؟!
@ahestan_ir
تک نوازی زیبای نی، اثر مرحوم استاد #حسن_کسایی، دشتی
آلبوم "از کران زنده رود"
این نوای دلنشین را بشنوید و لذت ببرید...
@ahestan_ir
25 خرداد، سالروز درگذشت استاد #حسن_کسایی
نی نوازی استاد با کاغذ، انگشت و در نهایت با نی واقعی!
@ahestan_ir
دیروز سیزیف تمام نکات و ایرادهای وارد بر «سولاریس» را که از سوی مراجع مختلف جمعآوری شده، بهم دیکته کرد:
۳۵ مورد از این نکات را رونویسی کردم. اگر آنها را اعمال کنیم (که از طرفی امکان ندارد) چیزی از فیلم باقی نمیماند. میشود گفت که بدتر از «روبلف» به دردسر افتادهایم.
این هم نکات و پیشنهادهایشان:
۱. شرح دادن تصویر زمین در آینده (میبینید که در فیلم به درستی نمیفهمیم آینده چگونه خواهد بود)
۲. مناظری از سیاره در آینده باید نشان داده شود.
۳.کلوین متعلق به چه نظام سیاسی است؟ سوسیالیسم، کمونیسم یا کاپیتالیسم؟!
۴.اسنوت نباید بگوید که مطالعهی فضا نامناسب است.
۵.حذف مفهوم خدا ؟!
۶.نوار فعالیت مغز باید تا آخر ادامه داشته باشد.
۷.حذف مفهوم مسیحیت.
۸.نشست اعضا، حذف سیاهی لشکرهای خارجی.
۹. برای پایان آیا نمیتوان: الف) بازگشت کریس به منزل پدری را رئالیستیتر نشان داد. ب) به روشنی نشان داد که کریس مأموریتش را انجام داده است؟
۱۰.این امر که کریس عاطل و باطل است نباید برجسته باشد.
۱۱. انگیزهی خودکشی گاباریان باید (برخلاف چیزی که نویسنده رمان نوشته) ایثار برای دوستانش و همکارانش باشد.
۱۲.سارتوریوس به عنوان یک دانشمند، زیادی بیرحم است.
۱۳. هری نباید تبدیل به موجودی انسانی شود؟!
۱۴. خلاصه کردن خودکشی هری.
۱۵. صحنهی مادر حذف شود.
۱۶. کوتاه کردن صحنههای تختخواب
۱۷. حذف کردن پلانهایی که نشان میدهد کریس بدون شلوار گشت میزند.
۱۸. قهرمان فیلم چه مدت زمانی نیاز داشت تا به فضا برود، بازگردد و کارش را انجام دهد؟
۱۹. به کمک متنی ( برگرفته از رمان) باید مقدمهای برای فیلم ترتیب داد که همه چیز را شرح دهد.
۲۲. بخش زمین، زیادی طولانیست.
۲۳. شورای علمی، شبیه به دادگاه است.
۲۸. در نهایت علم، انسانی است یا نه؟
۲۹. جهان غیرقابل شناخت است. فضا قابل درک نیست. انسان مجبور به نابودی است.
۳۰. تماشاگر چیزی نمیفهمد.
۳۱. سولاریس چیست و ملاقات کنندگان؟
۳۳. بحران باید برطرف شده باشد.
۳۴ چرا هری ناپدید میشود؟
۳۵. نتیجهای که از فیلم برداشت میشود: انسان از حمل کثافت خود از یک سر کهکشان به سوی دیگرش، چیزی نصیبش نمیشود.
فهرست این هذیانگوییها با این کلمات به پایان میرسد: «نکات دیگری وجود ندارد»
به خدا دیگر کم آوردهام. یک جور تحریک است. فقط ماندهام چه میخواهند؟ میخواهند که از تمام اصطلاحات سرپیچی کنم؟ آخر هدفشان چیست؟ یا اینکه میخواهند تمام پیشنهاداتشان را بپذیرم؟ ولی خوب میدانند که اصلاً این کار را نمیکنم. هیچ سر در نمیآورم.
🔹 یادداشت تارکوفسکی بعد از اصلاحات اولیه:
رومانف فیلم را قبول نمیکند. دوباره فهرستی از اصلاحات برای انجام دادن دریافت کردم:
۱. خلاصه کردن فیلم
۲. حذف کردن صحنه خودکشی هری
۳.حذف کردن شهر
۴. حذف کردن صحنه مادر
۵.لباسی که کریس، تکهتکه میکند، آن هم حذف شود.
۶. و بالاخره، حذف کردن آبی که جاری است.
به نقل از دفتر خاطرات آندری تارکوفسکی صفحه ۸۳ تا ۹۰ (با کمی تلخیص)
@ahestan_ir
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید
ابتهاج
محمدرضا شجریان
رحمتالله بدیعی
آلبوم راز دل
@ahestan_ir
برای من که جز خزان
ندیدهام در این جهان
بهشت آرزوی تو
بوی بهار میدهد
نادر گلچین
@ahestan_ir
استاد تازه درگذشته، سید جواد طباطبایی، حدودا سه سال پیش در صفحات پایانی کتاب «ملت، دولت و حکومت قانون» درباره «پدیدار شدن عربستان به عنوان قدرتی منطقهای، در بیخبری سیاستگذاران ایران» نوشته بود. طباطبایی آنجا هشدار داده بود که عربستان در پی ایجاد ائتلافی از کشورهای منطقه برپایه اسلام وهابی است که این میتواند برای ایران خطرناک باشد، مگر آنکه ایران هم به کشورهای وارث تمدن ایرانی تکیه کند. طباطبایی پیشبینی کرده بود که اگر ائتلاف عربی، ترکی در صورت نوعثمانی آن، قدرت بگیرد، یکی از پیامدهای آن، تبدیل شدن ایران به مستعمرهی اقتصادی چین و کشور تحتالحمایهی سیاسی روسیه است!
جدای از اندیشه ایرانشهری سید جواد طباطبایی که در این عبارات هم مشهود است، امروز به وضوح میتوان وضعیت منطقه و میزان اعتبار گزارهها را مخصوصا در خصوص نوع روابط ایران با چین و روسیه مشاهده و بررسی کرد.
امروز که خبر توافق ایران و عربستان برای بازگشایی سفارتخانههای دو کشور منتشر شد، یاد این صفحات افتادم. ایران با وساطت چین کمونیست با عربستان سعودی به توافق رسید. (که خود این موضوع، طنز جالبی است. دو کشور مدعی رهبری مسلمانان، با میانجیگری کشوری کمونیست، به توافق رسیدند!) البته در دنیای سیاست و روابط بینالملل، کنار هم نشستن کشورهای مختلف و مخالف، چیز عجیبی نیست اما برای ما که همهچیز را بر پایهی اعتقادات و اصول و ایدئولوژی و تقابل حق و باطل و ... میبینیم و گاه حتی سر سوزن هم حاضر به کوتاه آمدن از آن اصول و اعتقادات نیستیم، اتفاق جالبی است.
هرچند شاید این هم حرف چندان درستی نباشد. درستتر آن است که بگوییم حق و باطل و اصول و عقاید، در مقام شعار و ادعا و تنها برای اقناع مصرفکنندگان داخلی است اما در مقام عمل، هرجا که اهالی قدرت بخواهند، حق و باطل هم جای خود را به مصلحت میدهد. (حتی اگر چند سالی دیر شود!) در واقع مصلحت، برای و به نفع شهروندان عادی جامعه نیست، بلکه بستگی به وضعیت قدرت و حکومت دارد. به عبارت بهتر، عمر مردمان و جوانیهای از دست رفته و زندگیهای برباد رفته و ... جزو شرایط مصلحتسنجیها نیست.
انسان ایرانی سالهاست که به این وضعیت عادت کرده و کمرش در گیرودار تکرار مکررات و هیجانات و بالارفتن از دیوار سفارتها و بالا و پایین رفتن دلار، خم شده و خمیدهتر شده. دیگر فرصتی برای تأمل و اندیشه درباره فرهنگ و هنر و آزادی و عدالت و حق و حقوق و کشاورزی و محیطزیست و ... ندارد.
@ahestan_ir
ایرج افشار
۱۶ مهر ۱۳۰۴
۱۸ اسفند ۱۳۸۹
«عکسها از بخارا، شماره ۸۱، خرداد ۱۳۹۰»
@ahestan_ir