ahestan_ir | Unsorted

Telegram-канал ahestan_ir - آهستان

2506

ارتباط با ادمین کانال: @omidhosseini80

Subscribe to a channel

آهستان

موسیقی زیبای فیلم «۱۹۸۷: وقتی که آن روز فرا برسد»

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

قضاوتی دیگر!

آیا می‌دانید دلیل دلخوری بسیاری از هنرمندان چیست؟ اصلا دانستنش مهم هست؟! من نمی‌گویم در دعوای بین حکومت و هنرمندان، همیشه حق با هنرمندان است، اما خب بد نیست حرف آن هنرمندان را هم بشنویم. توقع هنرمندان، گاهی فقط احترام به هنر آنهاست. همین. این مصاحبه مرحوم #پرویز_مشکاتیان را بخوانید. جالب است:

"ببینید یکی از سوالات همیشگی من این بوده که تکلیف موسیقی در این مملکت چیست؟ یعنی اینکه ما به موسیقی چگونه نگاه می‌کنیم؟ آیا موسیقی اصلا در این سرزمین به رسمیت شناخته شده یا نه؟ آیا اصلا رسانه‌های گروهی (رادیو و تلویزیون که می‌توانند در این زمینه بسیار توانا عمل کنند چون حجم عظیمی از میان برنامه‌هایشان را موسیقی تشکیل می‌دهد) می‌دانند موسیقی چیست و آن را به رسمیت می‌شناسند؟

بچه‌ها آمدند پیش من و گفتند ما رادیو فرهنگ درست کردیم و شما بیا با ما مصاحبه کن. من به آنها گفتم من با شما چطور مصاحبه کنم و چه بگویم؟ یک آهنگی را یک استادی ساخته، مثلا استاد تجویدی و یک استاد دیگر هم آن را خوانده، آقای شاه‌زیدی. خیلی هم کار زیبایی است. دو دقیقه از آن را پخش می‌کنند و بعد قطع می‌شود و می‌گویند سرودی از شاه‌زیدی و تمام می‌شود.

من نه مائوئیست هستم و نه مارکسیست ولی بعضی از صحبت‌هایشان را دوست دارم. مائو می‌گوید: «درست است که کلیات چیزهایی هستند که به خاطر آنها باید از جزئیات گذشت ولی وای به حال آنکه جزئیات تشکیل یک کلیت بدهد.» الان این جزئیات سرزمین ما تشکیل یک کلیت مبتذل را داده است و من از این، هم دلخورم، هم ناراحتم و هم عصبانی.

... من که در این زمینه استخوان خرد کرده‌ام، زندگی‌ام را گذاشته‌ام و عشقم موسیقی بوده، من که توقع زیادی ندارم که مثلا مردم برایم چنین و چنان کنند و یا حاکمیت برایم کار خاصی بکند. من فقط یک حرمت می‌خواهم برای آن چیزی که برایم عشق است. شما نمی‌توانید ببینید که معشوقتان را سوراخ سوراخ می‌کنند و بعد بگویید که «شما چرا کم کار شدید؟»

شما حتما می‌دانید میهن یعنی چه؟ لاهوتی را هم می‌شناسید «تنیده یاد تو در تار و پودم، میهن ای میهن» چیزی است که ما قبل از انقلاب می‌خواندیم، در جریان انقلاب هم می‌خواندیم و بعد یکی از دوستانم رویش آهنگ گذاشت و استاد شجریان هم خواند. منی که دل در آتش دارم و شما معتقدید که باید «دستان» ساخت، «بیداد» ساخت، «آستان جانان» ساخت، «سرعشق» ساخت، «نوا» ساخت؛ می‌بینم که این آهنگ را از رادیو پخش می‌کنند و «میهن ای میهن» را از آهنگ بیرون می‌آورند، «میهن» مگر بد است؟ اگر هست من باید بدانم. به عنوان یک شهروند، به عنوان یک ایرانی، به عنوان کسی که در این سرزمین به دنیا آمدم و در آن نفس می‌کشم و می‌خواهم حرکت کنم. چرا «میهن ای میهن» را درآوردند؟ چرا شعر لاهوتی را سانسور کردند؟ این حق را چه کسی به آنها داده است؟ آن جزئیاتی که از مائو گفتم همین است که ذره ذره‌ی آن تشکیل یک مجموعه را می‌دهند که باعث می‌شود آهنگ بسازم و در گوشه ای بگذارم.

استاد #شجریان بعد از آن که آقای لاریجانی به تلویزیون رفت، بعد از ۱۷ سال موقع تحویل سال به آنجا رفت. تنها اشکالی که من و پیرامونیان بر او گرفتیم این بود که برای چه کاستش را برد تلویزیون؟ چون شجریان پهلوان بلامنازع آواز ایران، باید می‌گفت که باید دو ساز هم بیایند کنارم باشند؛ تا ساز را نشان بدهند. این اشکال را من نه از لاریجانی، از شجریان هم می‌گیرم. وقتی یک پهلوان این کار را می‌کند، اگر خواننده دیگری بگوید که حالا من می‌خوانم و شما فواره را نشان ندهید و ساز را نشان بدهید، می‌زنند توی سرش و می‌گویند استاد شجریان آمد و کاستش را آورد، تو دیگر چه می‌گویی؟

مجموعه این قضایا کار را به آنجا رساند که بعدش شما اگر در قله هم باشید (البته من هیچ‌وقت نه تنها در قله نرسیدم بلکه از کنارش هم رد شدم) باید بسازم و منتظر بنشینید که یک روزی لااقل برای میهن و وطن و ایران، نوارتان را تیغ نزنند."
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

ای میهن، ای داد
از آشیانت بوی خون می‌آورد باد
بر بالِ سرخِ کشکرت پیغام شومی‌است
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟

سه‌تار و آواز #پرویز_مشکاتیان

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

این سوال و جواب، بخشهایی از یک مصاحبه با زنده‌یاد #پرویز_مشکاتیان است. آنرا بخوانیم، شاید راز گلایه و ناراحتی برخی هنرمندان را بهتر درک کنیم.

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

یاری اندرکس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
چند دقیقه از آلبوم بیداد استاد #شجریان
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

آرزوی محال حافظ!
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

با صدای استاد شجریان
آلبوم بر آستان جانان

به گمانم زیباترین ساز و آواز شجریان و مشکاتیان

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب‌گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

مولانا
شجریان
مشکاتیان
ماهور
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

قطعه ابتدایی آلبوم #بیداد (شجریان) اثر ماندگار #پرویز_مشکاتیان

۳۰ شهریور سالروز درگذشت مشکاتیان

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا، خوش ناله‌های زار داشت

آواز افشاری
محمدرضا شجریان
آلبوم انتظار دل

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

مخالفت جنگلی‌ها با نام‌گذاری حکومت آذربایجان، هفت ماه قبل از موضع‌گیری دولت مرکزی ایران

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

استاد تیمور گورگین، نویسنده و روزنامه‌نگار پیشکسوت گیلانی و شاعر و ترانه‌سرا و خالق ترانه‌های ماندگار گیلکی درگذشت.

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

ملاحظات دانشگاه
سید جواد طباطبایی

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
شجریان
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

وقتی رضاخان به میرزاکوچک پناه آورد!

بعد از عقب‌نشینی سردار استاروسلسکی (فرمانده نیروهای قزاق ایرانی) و اشغال مجدد رشت به وسیله قوای سرخ (بلشویک‌ها)، اتریاد همدان ( به فرماندهی رضاخان) در محاصره‌ای قرار گرفت که تنها راه بلامانع و بلامعارض او برای خروج از این محاصره و عقب‌نشینی، همانا طرف منطقه نفوذ و استیلای میرزاکوچک‌خان بود. این افسر صریح‌اللهجه و وطن‌خواه یعنی سرتیپ رضاخان، به میرزاکوچک‌خان نامه‌ای نوشت که وضع او چنین است و البته قادر است خود را از محاصره بیرون آورد ولی مستلزم تلفاتی نیز خواهد بود. اکنون اگر میرزاکوچک‌خان موافقت کند، از طریق جنگل عقب‌نشینی کند. میرزاکوچک‌خان نیز به حکم عواطف وطن‌پرستی موافقت نمود و سرتیپ رضاخان با نفرات خود از آن محاصره بدون دردسر و تلفاتی بیرون رفت و خود را به قزوین رسانید.

«یادبودهای انقلاب گیلان و تاریخچه جمعیت فرهنگ رشت، حسین جودت»

🔹 در خاطرات به جای مانده از جنگلی‌ها و نظامیان و سایر افراد درگیر در حوادث گیلان، اشاره شده است که بین رضاخان و میرزا کوچک مکاتبات دیگری نیز رد و بدل شده بود که چند مورد آن برای مذاکره و قرار ملاقات و پایان درگیری‌ها بود که به دلایلی به نتیجه نرسید و میرزاکوچک‌خان که یک‌بار با عواطف خود، باعث نجات رضاخان و رفع محاصره نیروهای او شده بود، عاقبت گرفتار خشم و تعقیب و محاصره‌‌ی همان‌ها شد و به جنگل‌ و یخبندان و مرگ پناه برد.

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

پیام تسلیت جالب و قابل‌تامل جمعی از هنرمندان و اهالی فرهنگ، در پی درگذشت #اخوان_ثالث

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

قطعه خزان
ساخته #پرویز_مشکاتیان
دف #بیژن_کامکار

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

🔹بخشی از مصاحبه زنده‌یاد #پرویز_مشکاتیان در سال ۷۷ درخصوص فرهنگ ملی ایرانیان. نکات زیبا و قابل‌تاملی در این مصاحبه مطرح شده که این روزها گاهی فراموشش می‌کنیم. چند روز پیش #سایه هم همینها را می‌گفت و اینکه برخی بدشان نمی‌آید ما عرب شویم؛ در زبان و فرهنگ و همه چیز!

🔹تولد فرهنگ ما، تولد بخشی از فرهنگ جهان است. آنجا که فرهنگ یونان، هند، مصر به درخشش می‌رسد فرهنگ ایرانی هم در کنار آنها می‌بالد...

فرهنگ ما قطار نبود، سیاره‌ای بود که زیر سیل خرسنگ‌های عظیم و تهاجمات اقوام وحشی حتی نابود نشد. ما زخمی شدیم، شفا نیافتیم اما زنده ماندیم. فرهنگ مجروح ما ایرانیان منعطف‌ترین فرهنگ‌ها بوده است.

مصر آفریقایی، عرب شد، سوریه‌ی رومی عرب شد، قبطیان عرب شدند، بربرها عرب شدند، اما ما ایرانی باقی ماندیم. فرهنگ ما می‌داند حرف ملت ما سواست. ما شاعران مشرق‌زمینیم. شاعران، رفیقان رسولانند، نه تروریست.

(در افغانستان و عراق و ترکیه و بوسنی و کشمیر و هند و آذربایجان و ارمنستان و ...) اقوام به جان هم افتاده‌اند. اما قرنهاست که اقوام مختلف در لوای فرهنگ فدراتیو ایرانی از زرتشتی و یهودی و ارمنی و کرد و لر و بلوچ و ترک و قشقایی و فارس و عرب چه برادرانه، صمیمانه، هموند و یگانه در کنار هم زندگی می‌کنند. نه تحت فشار حکومت‌های مرکزی، که بنا به شعور متحد و وحدت ملی. پس هر قومی از اقوام ساکن ایران، به قدر خود سهمی در ساختار و بنای عظیم فرهنگ ما دارد...

من شوونیست نیستم. مجبورم از ملیتم دفاع کنم. چون دفاع از حقیقت است. درست است که امروز جهان، ما را به نام قالی و نفت می‌شناسد؛ درست است که امروز جهان ما را به نام تروریست معرفی می‌کند، ما نفت بالا می‌آوریم تا دیگران شنا کنند، اما فرزانگان غربی خوب می‌دانند که ما کیستیم. اولاد حافظ و خیام را نمی‌توان انکار کرد.

شما هیچ می‌دانید که جمهوری‌های آسیای میانه اسلام را بیشتر ایرانی می‌دانند تا عربی؟! با آنکه اکثریت آنها شیعه هم نیستند. مسلمانان چین نامهای ایرانی دارند، این خود عبور فرهنگ ما، فرهنگ مشترک ما از گردنه‌های تاریخ است. چهارده قرن بود که غرب از طریق سیاحان، ایران و اسلام را می‌شناخت؛ حالا این دین به نام ایران مُهر خورده است. دشمنان ملت ما از دین نمی‌ترسند، از نبوغ خلاقانه‌ی ملت ما می‌ترسند. در حالیکه اشتباه می‌کنند. ما قاصد ترس نیستیم، تاریخ این را می‌رساند.

#خوزه_سارتی ادیب در برزیل صاحب قدرت و محبوبیت عمومی‌ است و #واسلاو_هاول در چکسلواکی از نمایشنامه‌نویسی تا کرسی ریاست‌جمهوری را طی می‌کند. #لندز_برگیس اهل قلم در لیتوانی ... اینها همه خبر از پویائی فرهنگی می‌دهد. اما در ایرانِ ما، روشنفکرش به بقال سرکوچه بدهکار است، رمان‌نویسش گمان می‌کند عضو تیم واترپلوست، دلش به مصاحبه با بی‌بی‌سی خوش است. شاعرش نمی‌داند از کجا سر به‌در‌آورد. آفرینشگرش برای کسب معاش دوسه شغل کاذب دارد.

از دانشجویش می‌پرسی #کمال‌الملک که بود، می‌گوید ولیعهد محمدعلی‌شاه؛ می‌پرسی #صبا که بود، گمان می‌کند خواننده‌ای هندی‌تبار اهل کراچی‌ است. در ارکستر موسیقی ملی، مردم از فرط خودسانسوری خلاق، با بیات‌ترک، قِر عربی می‌دهند!

بله در قیاس با آفرینش‌های ملل عراق، افغانستان، پاکستان و حتی ترکیه، باید با شوق بسیار اعلام کنیم که ما پیشرو و پرقدرتیم. نقاشی ما، سینمای ما، موسیقی ما، شعر ما و حتی فرهنگ و رفتارهای اجتماعی ما...

در گذشته دور چه بودیم و حالا باید به چه قناعت کنیم؟ حالا نان‌آور فرهنگ بشری باید از نشان دادن تار بر صفحه‌ی تلویزیون مردد شود. دریغا!

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
#محمدرضا_شجریان
#پرویز_مشکاتیان
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

مقدمه #بیداد را ما شب تا صبح با #شجریان می‌نشستیم و گوش می‌دادیم. می‌نشستیم گپ می‌زدیم و ایشان هم دیوان حافظ را ورق می‌زد و زمزمه‌ای می‌کرد که چه شعری به آن فضا می‌خورد تا اینکه آنرا پیدا کرد. من سه‌تار در دستم بود و کوک کرده بودم و بیداد را می‌زدم و ایشان آواز را خواند و فردایش رفتیم برای ضبط. فی‌البداهه. یعنی یک‌بار هم باهم تمرین نکردیم.

زنده‌یاد #مشکاتیان

@ahestan_ir

/channel/ahestan_ir/992

Читать полностью…

آهستان

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
#نوستالژی دهه شصت
آهنگساز مشکاتیان، صدای علی جهاندار

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب‌گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

مولانا
شجریان
مشکاتیان
آواز دشتی
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

آه از این قطعه!

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

حافظ
شجریان
مشکاتیان
#بیداد
@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

ای فرزند دوست داشتنیم، ای نور چشمانم
توان زانوهایم و امید زندگیم
تا برگردی، چشم به راهت هستم
گهواره بچگی‌ات را همین‌طور تکان می‌دهم…

لای لای ای نهال زندگیم، من مثل باغبان هستم
با دلم از تو مواظبت می‌کنم، بخواب دردت به جانم

ای کودک شیرینم، آرزوی تمام زندگیم
شب تاریک نمی‌ماند، نور صبحدم بالا می‌آید


🔹لالایی کردی، با صدای مظهر خالقی

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند

فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟

کو کو؟ کجاست قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند

امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله‌ای ضعیف ز مسکین جرس نماند

توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و ساز بیهده ماند و فرس نماند

سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برج‌های قلعه‌ی تدبیر کس نماند

کارون و زنده‌رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!

تنها نه خصم رهزن ما شد، که دوست هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند

رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ- این حقیقت بی رحم- بس نماند

تابنده باد مشعل می، کاندرین ظلام
موسی بشد به وادی ایمن قبس نماند

برخیز امید و چاره‌ی غم‌ها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!

شعر و صدای مهدی اخوان ثالث
@qadahha

Читать полностью…

آهستان

مخالفت جنگلی‌ها با نام‌گذاری حکومت آذربایجان

در نتیجه انقلاب روسیه، بسیاری از قطعات آن مملکت دم از استقلال می‌زدند. از آن جمله اهالی بادکوبه و نواحی اطراف به نام آذربایجان، حکومت مستقلی تشکیل داده و تحت سرپرستی حزب مساوات که همان منشویک‌ها و طرفدار اصول سوسیالیست انقلابی روسیه بودند، خود را اداره می‌کردند. در آن موقع بادکوبه مرکز تجارت ایران و اغلب مال‌التجاره‌ که از ایران به روسیه و ممالک اروپا با بالعکس حمل می‌گردید، از طریق بادکوبه بود و همیشه این محل، انبار مال‌التجاره‌ مملکت ایران شناخته می‌شد و در آن اوقات بسیاری از مال‌التجاره‌ اتباع ایرانی که شاید به چندین میلیون تومان می‌گردید در بادکوبه به حال ضبط درآمده و از طرف حکومت اجازه صدور داده نمی‌شد. این موضوع باعث شکایت تجار ایرانی شده و بعد از تظلمات زیاد به اولیای دولت ایران و نگرفتن نتیجه، ناچار به هیأت اتحاد اسلام (نهضت جنگل) مراجعه و تقاضای اقدام می‌کردند و از طرفی انتخاب نام آذربایجان که منحصرا به آذربایجان ایران اطلاق می‌گردید، باعث سوءظن و تشویش خاطر ایرانیان وطن‌پرست گردیده، گمان می‌رفت حزب مساوات بادکوبه مایل است آذربایجان را از ایران مجزا و ضمیمه قفقاز کند و اهالی را به بهانه زبان مستعار ترکی فریب داده با خود متحد و یک حکومت ترک‌زبان که در باطن آلت دست ترکهای عثمانی باشند، در آسیای وسطی تشکیل دهد و به استقلال ایران لطمه وارد سازد.

این گمان تا آن حد قوت یافت که یک دسته از آزادیخواهان ایرانی، حزبی به نام دموکرات در بادکوبه تشکیل داده و علنا با حزب مساوات به مبارزه برخاستند و جریده‌ای به زبان محلی منتشر کردند که در صفحه اول آن، این عبارت چاپ می‌‌شد: «آذربایجان، جزو لاینفک ایران است»

هیأت اتحاد اسلام نیز نمی‌توانست به جریانات و مقاصد حکومت جدیدالتاسیس مساوات علاقمند نباشد. در همان موقع، روزنامه جنگل شرح مبسوطی در این موضوع نگاشته و تحت عنوان «دیگ همسایه زائید» مقاله مفصلی درج، نماینده‌ای (مرحوم میرزا ابوطالب عرفانی از زعمای معارف گیلان) نیز به بادکوبه اعزام نمود که نظر حکومت مساوات را دریابد. اینک مشاهدات و مذاکرات ایشان:

وارد بادکوبه شدم، به دیدن جنرال قنسول ایران (ساعدالوزاره که بعدا ساعد و مدتها وزیر امور خارجه و سپس رییس‌الوزا شد) که مرد باکفایت و وطن‌پرستی بود رفتم. بعد از دیدن ایشان، چند نفر از لیدرهای حزب مساوات را ملاقات و موفق به تشکیل جلسه برای مذاکره دوستانه با حضور ژنرال قونسول گردیم.

نخستین سوال من این بود که چرا این قسمت از مسلمان‌نشین قفقاز را به نام آذربایجان موسوم و‌ نام دیگری برای آن انتخاب نکرده‌اند؟ جواب دادند برای سوا کردن نواحی بادکوبه از قفقاز مانند گرجستان و ارمنستان، بهتر و مناسب‌تر از کلمه آذربایجان پیدا نکردیم و نباید باعث رنجش برادران ایرانی ما بشود و آنها می‌توانند مطمئن باشند که ما هیچگونه نظر سوئی نداشته و چشم طمع به خاک ایران و آذربایجان ایران نداریم.

پرسش دوم من آن بود حال که دولت مستقلی تشکیل داده، این قطعه خاک را از روسیه و قفقاز مجزا و می‌خواهید یک حکومت اسلامی داشته باشید، به کدام یک از حکومات و ملل اسلامی متمایل بوده و نقطه اتکا شما کجاست؟ صریحا گفتند در آذربایجان ما با آنکه اکثریت با مسلمین است، ملل روس، ارمنی، گرجی و غیره نیز هستند که در درجات تمدن از مسلمان‌ها بالاترند و حکومت اسلامی مساوات بدون تکیه کردن به یک دولت اسلامی دیگر نمی‌تواند و قادر نیست استقلال و زندگانی سیاسی خود را ادامه دهد و چون ایران کنونی، خود دچار ضعف است، نمی‌تواند تکیه‌گاه ما باشد، ناگزیر اتکا ما به دولت مقتدر عثمانی است. بعد از این پاسخ، معلوم شد که تمایل آقایان به ترک‌ها است و به بنده ثابت گردید تخم‌افشانی سالیان دراز جوانان اتحاد و ترقی در عالم اسلام و دعوت مردم به اتحاد اسلام و گرفتاری و غفلت اولیای دولت ایران، چنین نتیجه و ثمر داده که اکنون حزب مساوات می‌خواهد توجه تاریخی و ملی مسلمین قفقاز را برخلاف آرزوی توده مردم از تهران به استامبول و‌ به طرف مرکز حکومت عثمانی متوجه سازد.

موقع حرکت از بادکوبه شنیدم محمدامین رسول‌زاده که چند سال پیش سردبیر روزنامه ایران بود، از طرف حکومت مساوات نزد فرمانده کل قوای عثمانی رفته است تا وسیله گشایش راه قفقاز را برای قوای عثمانی‌ها فراهم سازد.

تاریخ انقلاب جنگل، محمدعلی گیلک

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب، زمین
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هرچه گذشت
خانه‌ی دل، بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر، تار کدورت از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم.
«فریدون مشیری»

🔹عکس: عصر یک روز گرم تابستان در شهر رشت

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

خاطره‌ای از جنگ خمام، روس‌ها و روس‌پرستان

شایع شد که قزاق‌های روس دو نفر دختر ایرانی را از همدان به زور گرفته و به آنها لباس قزاقی پوشانده، می‌خواهند از رشت و انزلی به روسیه ببرند. این خبر اعم از آنکه راست بود یا دروغ، در میرزاکوچک موثر و او را به خیال انداخت که جنگ دیگری با روس‌ها بنماید. برای نیل به این منظور، پس از تحصیل اطلاعات لازمه، شخصا چند نفر از رفقای خود را برداشته، شبانه از بیراهه به نزدیکی خمام (بین رشت و انزلی) آمد. در خمام روس‌ها راهدارخانه و پست نظامی داشته و این نقطه برای آنان حایز اهمیت بود. زیرا قشون و مهمات از همین خط به رشت و عراق می‌رفت و اگر این خط دچار مهاجمه می‌شد، درحقیقت راه عبور و مرور قشون دچار مخاطره شده بود. کوچک‌خان نیمه‌شب بدان‌جا رسید و در همان‌وقت جنگ را شروع کرد و این جنگ مدت دو ساعت به طول انجامید و چند نفر از قزاق‌ها کشته شدند و از قوای جنگل نیز یک نفر عثمانی که از روسیه فرار کرده و به جنگل آمده بود، مقتول گشت.

جنگ خمام در روحیه روس‌ها کاملا موثر واقع شد و فکر می‌کردند ممکن است از این به بعد در سرتاسر خط شوسه مخصوصا قطعاتی که دو طرف آن جنگل است، همین واقعه تجدید شود. بنابراین با نهایت جدیت درصدد تعقیب مهاجمین برآمدند اما تعقیب فایده نداشت.

در آن وقت، روس‌پرستان گیلان که همه از مالکین و متنفذین محلی بودند، با هرگونه قدرت اعم از قانونی و یا غیرقانونی به جز قدرت تزاری مخالفت می‌کردند. میرزا عیسی‌خان نیز (این شخص بعد از کودتا در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی وزیر مالیه و از آن پس کمیسر نفت ایران در لندن شده و در آنجا فوت نمود) در وصول مالیات از اتباع و بستگان روس، نهایت جدیت را مبذول می‌داشت و این امر سبب عدم رضایت آنان شده و بعد از واقعه خمام، بهانه‌‌جویی برای اتهام و انتقام از مشارالیه به دست آمد. میرزا عیسی‌خان را متهم کردند که خواهرزاده کوچک‌خان و از رفقا و اعوان اوست و به کمک او، این جنگ واقع شده (خواهر کوچک‌‌خان، نامادری میرزا عیسی‌خان بود) بالاخره در اثر اینگونه شایعات، روس‌ها به چوکام ریخته، آنجا را غارت و میرزا عیسی‌خان را تحت تعقیب قرار دادند...

بعد از جنگ خمام، روس‌ها دولت ایران را مجبور کردند برای قلع و قمع جنگل، اقدام سریعی به عمل آورد و روی این اصل، مناسب دانستند باز هم به وسیله ایرانی‌ها برای سرکوبی آنان اقدام شود و در همان وقت این قبیل نقشه‌ها و تدارکات در قونسولخانه روس به مشورت عده‌ای از مالکین و متنفذین و ملانماهای ایرانی، طرح و به دست عمال دولت ایران که در رأس آنها حاجی مفاخرالدوله حکمران و مفاخرالملک رییس نظمیه سابق رشت جا داشتند، اجرا می‌گردید.

بخشی از طبقه روحانیون در تظاهر به روس‌پرستی ید بیضا می‌کردند و عملیاتی که در زمان رضاشاه علیه این طبقه به عمل آمد، عکس‌العمل کارهایی بود که آنها در زمان اقتدار روس‌های تزاری مرتکب شده بودند و آن کارها به قدری ننگین است که قلم از شرح آن عجز دارد. اگرچه عده‌ای از این طبقه به وظیفه اصلی و حقیقی خود عمل کرده و مبرا از هرگونه آلودگی بودند اما تعداد آنان بسیار کم بود.

«تاریخ انقلاب جنگل به روایت شاهدان عینی»
مرحوم محمدعلی گیلک، کمیسر فواید عامه نهضت جنگل

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

آزادی و گله گوسفندان!

دفاع از مطلقیت سیاسی را نظام‌العلمای تبریزی از طبقه‌ی ملایان به عهده گرفته. ‌بدین منظور رساله‌ی «حقوق دول و ملل» یا «تحفه‌ی خاقانیه» را نوشته است. می‌نویسد: از عمده علل مغالطه در اصول حکمرانی و قوانین سیاسی اینست که چون غالب ارباب تالیف و تصنیف از صنف رعیت بوده نه از طبقه‌ی سلطنت، لهذا ایشان در تألیفات و تصنیفات خود غالبا از حقوق رعیت به ذمه‌ی سلاطین شرح داده و از طرز رفتار پادشاهان و آیین سلوک ملوک تفصیلاتی نوشته و شواهد از احادیث و اخبار در این باب‌ها ضبط و روایت فرموده‌اند. ولی در وظایف سلاطین و حقوق پادشاهان به ذمه‌ی رعایا و زیردستان چندان تفصیلی نداده‌اند. پایه‌ی رساله‌اش بر این فرضیه قرار گرفته که انتظام زندگی رعیت به ادای حقوق پادشاهان مربوط و قوام دولت و ملت به اطاعت و فرمانبرداری ایشان منوط است.

در تشریح این نظریه، اصل حکومت «من جانب‌الله» را مطرح ساخته که موهبت کبری است و بقای تمدن و انتظام امر اجتماع، بسته بر آن می‌باشد. اطاعت از آن، از جانب خدا بر ذمه‌ی بندگان و رعایا مقرر گشته و سرپیچی از احکامش، خلاف رضای خدا، مورث فتنه و نفاق است.

نویسنده بنیاد ظلم را نکوهش می‌کند. چه ستمگری، خود موجب تحریک و توهین و ناقص کردن قدرت و قوت دولت است اما مردم را حق اعتراضی نیست چون مظلومان و بیچارگانی که در چنگ ظالمی گرفتار هستند، پناهی ندارند. فقط می‌توانند روی به آستان عادل حقیقی نمایند و در آن درگاه زبان به شکوه و شکایت بگشایند و بخواهند نور عدل را در دل حکام روشن کند.

در تفکر سیاسی «محمد رفیع طباطبایی، نظام‌العلمای تبریزی» آزادی و مساوات، مخرب دین و دولت شناخته شده‌اند. اتفاق افتاد که گله‌ی گوسفندان خواستند به «آزادی» در چراگاه، علف بخورند و خود را از «زیر دست بودن» شبان، خلاص کنند. یکباره گرگ آمد همه را هلاک کرد.

«افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار» فریدون آدمیت و هما ناطق

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

بعد از این، تمام مدارس ایران در تحت پروگرام واحدی خواهند بود و امروزها در رشت، اردبیل، طهران، مشهد، جمعیت‌های خیریه تشکیل شده و اینها به‌طور جدی برای معارف شروع به اقدام می‌کنند اما علما و روحانیین هرچند اکثرشان دشمن ترقی و تجدد هستند، لیکن با آرزوهای ملت جرات جسارت و مخالفت را ندارند.

ای هیأت علما که کارخانه قندسازی طهران را تکفیر کرده، صلاح مملکت اسلامی نمی‌دانستید، اکنون کجایید که یک خطه اسلامی ما تمام مقدساتش رو به وادی فنا می‌رود و ابدا صدایی برخاسته نمی‌شود؟ چرا خاموش نشسته‌اید؟

«روزنامه جنگل، (مربوط به نهضت جنگل) شماره ۹»

@ahestan_ir

Читать полностью…

آهستان

«کسی راز مرا داند
که از اين رو به آن رويم بگرداند»

شعر پرمفهوم #کتیبه با صدای شاعر

🔹 چهارم شهریور، سالروز درگذشت #اخوان_ثالث

@ahestan_ir

Читать полностью…
Subscribe to a channel