ارتباط با ادمین کانال: @omidhosseini80
آدم ما در قاهره
سال ۱۳۲۶ شمسی، دکتر قاسم غنی از طرف محمدرضا شاه به سفارت ایران در مصر رفت که یا ملکه فوزیه را به ایران برگرداند و یا از او بخواهد که لااقل جواهراتی را که با خود برده، پس بدهد! غنی خاطرات خود را درباره این ماموریت نوشته که در لابلای آن، مسایل خصوصی و عمومی مختلفی وجود دارد. از جمله موضوع فلسطین. آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از یادداشتهای غنی در این مورد است که در کتاب «آدم ما در قاهره» با ویراستاری و پیشگفتار محمد قائد منتشر شده:
🔹همه افکار متوجه فلسطین است. کمیته مخصوص با ۲۵ رای موافق در برابر ۱۳ رای مخالف ( از جمله ایران، افغانستان، ترکیه، دولتهای عربی و کوبا) و ۱۷ رای ممتنع ( فرانسه، بلژیک ، بریتانیا و بسیاری دولتهای آمریکای جنوبی) و دو غایب، رای به تقسیم دادند. عربها تهدید به جنگ کردند.
🔹وزیر مختار سوییس مرد فهمیدهای بود. خیلی عربها را نقادی میکرد که تند رفتهاند و میل به جنگ دارند. در حالیکه هیچ وسیله ندارند. مصر صد هزار مشمول نظام وظیفه دارد، هفتاد هزار نفر فرار کردهاند. دلیل اینکه روسها با آمریکا کنار آمدهاند، این است که میخواهند تخم نفاق را بارور کنند. روسها هرجا نظم و امنیت بهم بخورد، با آن موافقند. آرزو دارند که چون شلوغ شود و جامعه ملل قشون بفرستد، باید از دول اروپایی بفرستد و قهرا مرکب از دولی از قبیل یوگسلاوی و چکسلواکی و لهستان خواهد بود که در واقع روس هستند. زیرا قرار است نه آمریکا بیاید نه روس. انگلیسها هم که از فلسطین میروند. فرانسه و ایتالیا هم مشغول مسایل خودشانند. میافتد به دست روس و راه پروپاگاند روس باز میشود. به اضافه، با یهود بند و بست دارند.
🔹عصر دیدار با محمد امین الحسینی، مفتی اعظم فلسطین. شیخ در منزلی که حکومت برای او تهیه کرده، گارد و پاسبان و به قرار اطلاع حتی مسلسل هم دارد و خیلی مواظب او هستند. خیلی اظهار امتنان از دیدن من کرد و تشکر از رفتار دولت ایران در جامعه ملل در بحث تقسیم فلسطین و موضوع یهود. گفتم تشکر اخیر را نمیتوانم قبول کنم. زیرا ایران با توجه به وحدت فکری و منافع مشترک، عمل کرده است. مرد عاقلی است، بلکه بتواند در موضوع فوزیه بیندیشد.
🔹ظهر در دیدار با کاردار سفارت سوریه در باب فلسطین به او گفتم موضوع، دولتی نیست. ملی و مذهبی است. با آمریکا هم عبوس نشوید و اینقدر در جراید و خطابات فحش ندهید. با خونسردی بکوشید در آمریکا، پروپاگاند کنید. آمریکا مملکت پروپاگاند است. همه را ببینید و با خوشرویی به آنها بفهمانید.
🔹در ملاقات با محمد امینالحسینی مفتی فلسطین در منزلش در موضوع فوزیه گفتم اگر این امر منجر به طلاق شود، تمام ملت ایران آزردهخاطر و از جنس عرب بیزار خواهند شد و هزار سال کوشش و ابرام در ایجاد حسن روابط، بیفایده خواهد ماند. گفت با وزیر خارجه که مرد مسلمان عاقل و فهمیدهای است، صحبت خواهد کرد و نتیجه را اطلاع میدهد.
🔹مفتی اعظم فلسطین به سفارت آمد. فرانسه را روان حرف میزند. انگلیسی قدری میداند، ترکی خوب حرف میزند. مرد سیاسی پرشور باشخصیت عاقل و فهمیدهای است. متوجه شده که اگر در قضیه فوزیه موفق شود کمکی بکند، چقدر اعلیحضرت پادشاه ایران راضی خواهد شد و ملت ایران قدردان. امروز گفت پیشنهاد کرده برای اهمیت قضیه فلسطین و تنبیه آمریکاییان، لازم است اتحادیه عرب وسیع شود و بدل به جامعه اتحاد اسلامی گردد و اینکه ایران در این قسمت بسیار مهم است و در ممالک فارسی زبان اسلامی و در هند و عراق و غیره وزن شیعیان بسیار مهم است. و چرا در چنین موقعی بر سر وصلت سوءتفاهم وجود دارد و باید کاری کرد.
🔹عصر رفتم منزل ولیخان و خانمش. بعد منزل شیخ قمی. تلفون کرده بود چند تا از شیوخ الازهر آمدهاند. صحبت از سید جمالالدین شد و یکی از آنها از زمینه اتحاد ایران و مصر حرف زد. بیاختیار با تشدد گفتم: چه اتحادی؟ شما زمینه موجود را هم خراب میکنید. متجاوز از دو سال است ملکه ایران در مصر لمیده و ملتی را رنجانده و میرنجاند. حالا چه توقعی دارید؟
🔹شیخ حسن البنا رییس اخوانالمسلمین به بازدید آمد. حرارت اینها در موضوع فلسطین کم شده. میگفت ایمان و شجاعت عرب خوب است اما تنظیم و اسلحه ندارد. یهود ایمان و شجاعت ندارد اما تنظیم و اسلحه دارد. ما تشتت داریم. هر یک از دول عرب سلیقهای دارد.
🔹کاردار سفارت عراق به دیدن آمد. از جمله زمزمه میکرد که ایران بیشتر نمیتواند به موضوع فلسطین کمک کند؟
🔹مفتی اعظم فلسطین میگفت الان در فلسطین هفتاد هزار قشون عرب هست. اسلحه و طیارات دول عرب بیش از یهود است ولی اسلحه خفیف یهود خیلی بیشتر است. آتیه فلسطین را تاریک میدید و معتقد بود قتال مستمر خواهد بود و هر دولتی پیش ببرد، دول غربی پشتیبان آن خواهند بود.
@ahestan_ir
•
جنگل مرده
وجدان فردی، طبیعی و بیهیچ میانجی عمل میکند: صورت خونآلود کودکی وحشتزده آن را به غلیان میآورد. اما وجدان جمعی اینهمه طبیعی نیست. عقاید، منافع و علائق جمعی، کلیشههای ذهنی و سوگیریهای سیاسی و اجتماعی وساطت میکنند. گاهی یک حادثه کوچک وجدان جمعی را به آتش میکشد گاه تلنبار اجساد خونین مردمان بیگناه و خانههای ویران شده هم در دم سرد آن اثر نمیگذارد.
وجدان فردی هم گاه ساییده میشود. تحت فشار سوگیری وجدان جمعی به سرعت از تصویر یک دختر بچه بیگناه چشم میپوشیم مبادا چنگی به دلمان بیاندازد.
حال و روز مردم ما در این روزها، از همین ضایعه خبر میدهد. فیلم و تصویرهای جنگ اسرائیل و غزه حیرتانگیزند. اما وجدان جمعی مردم ما کمتر از بسیاری نقاط دیگر جهان، متاثر میشود. انگار مسابقه فوتبال است. کسانی طرفدار این تیم کسانی طرفدار تیم مقابلند. گل بازی تلفات و ویرانیهای میدان جنگ است. این وضعیت خطرناک است. چه کسی میداند شاید در آینده نزدیک نظیر این بازیها در درون هم ظهور کند. آنگاه وجدان جمعی در کار نخواهد بود تا مانع از آشوب جنگ و خشونت و ویرانی شود.
وجدان جمعی ما بیمار است. عامل اصلی به حاشیه رانده شدن مردم در عرصه عمل سیاسی است. هنگامی که مردم اثرگذار عرصه سیاستاند، با تن و روح خود دست به گریبان امور عمومی میشوند. بازیگرند و در عرصه گرم بازی، میتوانند از هستی فردی خود حراست کنند و تماماً تسلیم فشار وجدان بیمار جمعی نباشند. اما وقتی بازیگر نیستند، تماشاگرند. تماشاگرانی تحقیر شده با سینههایی پر از حرفهای نگفته و کینه ورز. به مصرف کنندگان صرف تبلیغات تبدیل میشوند. در مصرف تبلیغات هم منفعل نیستند. سخن و تصویر و تفسیری را میپذیرند که با مقاصد و اغراضشان انطباق داشته باشد. به تدریج وجدانهای فردیشان را در آتش وجدان بیمار جمعی پرتاب میکنند. هیچ کس برای یک کودک تکه تکه شده اشگ نمیریزد. شاید برای قساوت قاتل هورای پیروزی هم بکشد.
بیش از ماجرای غزه نیازمند تماشای خود هستیم. سرمایه گرانی میان ما آب شده و از دست رفته است. ما بی وجود یک وجدان جمعی سالم و انسانی، مثل درختان خشک یک جنگل مردهایم. یک جرقه نابهنگام میتواند بنیادمان را بر باد دهد.
@javadkashi
@aminhaghrah
A video captured yesterday for children playing in Al-Ahli hospital which was bombed today by lsraeli warplanes, killing over a 500 Palestinians.
🔗 TIMES OF GAZA (@Timesofgaza)
📲 @twittervid_bot
آدم از بشر بودن خود خجالت میکشد
🔹دولت اسرائیل ۵۳ هکتار دیگر از زمینهای شرق اورشلیم یعنی ملک عربها را مصادره کرد تا آنها را براند و برای یهودیان خانهسازی کند. سیاست شایلاکی، آنهم در دوره مذاکرات صلح و پس از قرارداد اسلو. گفتهاند فعلاً برنامه دیگری برای گرفتن خاك فلسطینیها نداریم. شایلاک هر تکهای که از گوشت تن حریف میکند اطمینان میدهد که این آخری است. جای نگرانی نیست.
🔹جنایت نازیها علیه یهودیها، جنایت اسرائیل علیه عربها را توجیه نمیکند (هیچ جنایتی نمیتواند توجیه کننده جنایت دیگر باشد) اینکه ستمدیدگان به این زودی میتوانند ستمکاران سنگدلی بشوند، آدم را در ناامیدی تاريك فرو میبرد. دنیا مثل قبر میشود و انسان بودن مایهی شرمندگی است. Cana (که نمیدانم تلفظ عربیش چیست) ۱۸ آوریل و کشتار دانسته و عمدی بیش از صد و بیست نفر غیرنظامی (فلسطینی)، آنهم برای هدفهای انتخاباتی، آن هم به دست تنها «دموکراسی» خاورمیانه! و بدتر از این بیاعتنائی همگانی اسرائیلی و امریکائی!
🔹در Herald Tribune دیروز خواندم که دادگاه نظامی اسرائیل، چهار سرباز را که از سهلانگاری، جوان فلسطینی ۱۸ سالهای را به تیر زدند و کشتند محکوم کرد و اما حکم محکوميت: يك ساعت زندان و يك agora جریمه. کمتر از يك سوم يك سنت امريكایی! باور نکردم. دوباره خواندم و دیدم ناچار باید باور کرد. دو سه روز پیشتر دیدم که دو مرزدار اسرائیلی شش کارگر فلسطینی را نشانده بودند، چک و تیپا و مشت و لگد میزدند و تحقیر میکردند. باور نکردم. در برنامه تلویزیونی دیگری نگاه کردم، دیدم دیرباوری من از سادهلوحی است. در روزنامهها خواندم که دادگاه عالی اسرائیل، شکنجه دستگیرشدگان فلسطینی را که مشكوك به داشتن اطلاعات ارزندهای درباره توطئه و بمبگذاری هستند، مجاز و در نتیجه قانونی دانسته. باید منتظر بود تا يكباره قتل آنها را قانونی بشناسند و قال قضیه را بکنند.
در مقالهای دیدم واشنگتن پست زنجموره کشیده بود که حیف و صدحیف شکنجه رسمیت مییابد و قانونی میشود. آن هم اولبار از جانب دولتی متمدن و دموكراتيك! اما به گمان من آنچه جای افسوس دارد غریزه تبهکار و ستمکار بشری است. تازه پنجاه و چند سال بیشتر از آشویتس و بوخنوالد و ... نگذشته است. حالا همان ستمدیدگانند که با چنین گردنفرازی و غروری به دیگران ستم میکنند. آدم از بشر بودن خود خجالت میکشد.
در چنین وضعی هشتمین سخنرانی «ن» از رادیو اسرائیل اگر اشتباه نکنم در ٢٤ اکتبر پایان یافت و اعلام شد که از هفته آینده سلسله سخنرانیهای آقای «م» درباره ستم عربها بر ایرانیان آغاز میشود. از رادیو اسرائیل، درباره ستم اعراب! واقعاً باید به شعور این بزرگان آفرین گفت.
روزها در راه
شاهرخ مسکوب
@ahestan_ir
"محمود درویش" در برشی از فیلمِ
"موسیقی ما" به کارگردانی «ژان لوک گدار»
درویش اینجا دارد به خبرنگاری اسرائیلی پاسخ میدهد...
@aminhaghrah
❗️«ما صار» تکهای پراحساس از آلبوم «مجاز» گروه فلسطینی معروفالثلاثی جبران (سهنوازی جبران) است!
▪️این گروه خانوادگی که از سه برادر سمیر، ویسام و عدنان جبران تشکیل شده است، یکی از نمایندگان زنده فرهنگ کشور فلسطین هستند که در زیر سایه سیاه آپارتاید اسرائیل قرار دارد. هر چند تلاش زیادی شده است که موسیقی این گروه و کلا فرهنگ فلسطین بهنام اسرائیل مصادره شود، اما موسیقی جبرانها راهی بوده و هست که نام فلسطین بهعنوان یک کشور مستقل بر سر زبانها باشد.
▫️این آلبوم موسیقی بیکلام یکی از درخشانترین آثاری است که در زمینه معرفی کشور فلسطین منتشر شده است. موسیقی این گروه ترکیبی از موسیقی مینیمال، فلامنکو، جاز است که ریشه در موسیقی فلسطین و فرهنگ عرب دارد.
▪️مجاز، استعاره یا Metaphor آلبومی است که با استفاده از تکنیکهای دقیق و بدیع این ۳ برادر و همچنین ملودیهای عمیق و درونگرای خاورمیانهای و عربی، بدل به اثر درخشانی شده است .
▫️گروه ثلاثی جبران، فعالیتش را در سال ۲۰۰۴ در ناصره آغاز کرد و از آن زمان تاکنون مخاطبان زیادی از سراسر جهان جذب کرده است.آنها از خانواده های مسیحی قدیمی فلسطین هستند.
@artchanel
برای مهر جاودان، #محمدرضا_شجریان
صدای تو سحر است
صدای تو آغاز #مهر است
صدای تو از جنس آواز اهل زمین نیست
صدای تو از ماورای سپهر است
#قنبرعلی_رودگر
ویژه برنامه آثار استاد شجریان👉
آلبومهای :
به یاد پدر👉
چاووش ۱👉
چاووش ۲👉
چاووش ۶👉
چاووش ۷👉
چاووش ۹👉
شب سکوت کویر👉
جام تهی👉
راست پنجگاه👉
چهره به چهره👉
انتظار دل👉
گلبانگ شجریان ۱👉
گلبانگ شجریان ۲👉
دود عود👉
راز دل👉
درد عشق👉
زمستان است👉
رندان مست👉
رباعیات خیام👉
انتظار👉
طریق عشق👉
نوا مرکب خوانی👉
نای دل👉
رنگهای تعالی👉
بیداد👉
غوعای عشق بازان👉
سر عشق👉
بی تو بسر نمیشود👉
آستان جانان👉
سرود مهر 👉
آواز شجریان👉
بوی باران👉
عشق داند👉
گنبد مینا👉
در خیال👉
یاد ایام👉
پیوند مهر👉
خراسانیات👉
دستان👉
ساز قصه گو👉
دل مجنون👉
دلشدگان👉
فریاد👉
ساز خاموش👉
بازخوانیهای مرغ سحر👉
بازخوانیهای ایران ای سرای امید👉
درباره ربنا👉
"سناریو آماده است"
شعرخوانی محمود درویش در رام الله سال ۲۰۰۸
ترجمه و زیرنویس از حسین متقی
با دیدن عکسهای کودکی آتیلا پسیانی در کنار مادرش زندهیاد جمیله شیخی، یاد شعر سایه افتادم درباره مرگ و رسیدن دوباره به مادر:
بالای آسمانها، برتر ز کهکشان
بالاتر از بهشت خیالی سرخوشان
آنجا که نیست دیگر از اندوه و غم نشان
آنجاست نازنینی در انتظار من!
مشتاق و بیقرار، کشد تنگ در برم
بوسد رخ مرا و نهد دست بر سرم
بگذار تا بگویم، او هست مادرم
خنده به روی من که: پسرجان خوش آمدی!
@ahestan_ir
هنر حفظ هنر گذشتگان
دو روز پس از ورود ما به اصفهان، صمصامالسلطنه بختیاری حاکم اصفهان، به مناسبت خلع محمدعلیشاه از سلطنت، جشن مفصلی در میدان شاه ترتیب داد. ما نیز در این جشن دعوت داشتیم. میدان شاه اصفهان محلی است پروسعت و بسیار قشنگ و دورادور آن، ابنیه زیبای تاریخی وجود دارد، مانند مسجد شاه و مسجد شیخ لطفالله و عالیقاپو و مدخل بلند بازار بزرگ و غیره. در این میدان وسیع در زمان صفویه، شاه و امرا و شاهزادگان اسبدوانی و چوگان بازی میکردند. خلاصه این میدان بزرگ پر از جمعیت شده بود و اهالی شهر برای اظهار شادمانی و تماشای آتشبازی در آنجا ازدحام کرده بودند. همینکه آتشبازی شروع شد، من میدیدم که شعلههای بزرگ آتش، گاهی یک بدنه دیوار را خراب و گاهی یک تکه از کاشیهای مینایی گنبدها را از بین میبرد.
در اینجا انسان بلااراده در فکر گذشته باعظمت و ابهت اصفهان فرو میرفت. در زمان شاه عباس کبیر، تجار و سیاحان و کشیشان و سیاستمداران از مغرب به پایتخت صفویه روی میآوردند، برای اینکه شکوه و عظمت این ابنیه زیبا را که در زمان خود منحصر به فرد بود، از نزدیک تماشا کنند و ضمنا معاهدات پرفایده سیاسی و تجارتی منعقد نمایند. آیا آن گذشته چه بود؟ و این حال کنونی و تغییراتی که به واسطه بیعلاقگی ایرانمداران در این کشور روی داده چیست؟ تاج کیانی که زینتبخش سر شاهانی مانند شاه عباس کبیر و نادرشاه افشار و غیره بود، در سر طفلی که در نتیجهی استعفای پدر، به سلطنت رسیده به شدت در معرض تهدید واقع شده و در اساس منارشی (پادشاهی) و دیناستی (سلسله) اختلال راه یافته و مملکت از فردای خود اطمینانی ندارد.
فکر من از این آثار برجسته و درخشان و ظریف که از بقایای آن دوره نورانی و باعظمت و ابهت صفوی بودند، برنمیگشت. نقاشیهای زراندود و بینظیر داخل عمارات قصر بلند عالیقاپو و کاخ بیمانند چهلستون که عالیقاپو مدخل آن است و تصاویری از مراسم پذیرایی سفرا و جشنهای درباری و تصویر رقاصههای باملاحت و همچنین ظرافتی که در ریزهکاری آنها بکار رفته، سیاحان را از هنرمندی و سلیقه استادان چیرهدست آن زمان، مات و مبهوت میکند اما افسوس که کسی در فکر حفظ آنها نبوده و جابهجا نمونهای از آنها باقی مانده است و جای افسوس زیادتری است که قاجاریه مخصوصا ظلالسلطان در روی اغلب این تصاویر گچ کشیده و گویا خیال محو آنها را در نظر داشته است. بهطوریکه میگفتند عمارات بسیاری از این قبیل بوده که تمام را خراب کرده و مصالح آنرا فروخته است و هیچ فکر نکرده است که این آثار باعظمت که باعث سربلندی و مفاخر ایران است، باید از آسیب دهر مصون ماند. جای خوشبختی است که دولت حالیه به فکر تعمیر آنها افتاده و میخواهد این رشتهی باشرافت گذشته را دوباره پیوند زده و هنرمندی ایرانی را در مقام باافتخار خود باقی گذارد.
ایرانی که من شناختهام، خاطرات و سفرنامه موسیو نیکیتین، قنسول روس در ایران (گیلان و آذربایجان)
@ahestan_ir
🔹دیشب خبر رسید که آقامیرزامهدی کوچصفهانی، ملای معتبری که یار غار ملا خمامی (روحانی مشهور ضدمشروطهی گیلان) است، به دستور او در مسجد صفی رشت بر منبر رفته و فریاد از ستم مشروطهخواهان سر داده و مردم نخست با فریاد او گریستهاند ولی سرانجام عدهای رسیده و سروصدایی برپا کرده و او را از منبر به زیر کشیده و سخت زدهاند. ملاخمامی پس از خبردار شدن با چند تن به کاخ حکومتی رفته و فریاد سرداده ولی محمدولیخان (تنکابنی) او را نپذیرفته و او را از محوطه جلوی کاخ راندهاند. او اعلام کرده که قصد دارد از فردا با هوادارانش در جلوی کاخ حکومتی بست بنشیند.
🔹امروز خبر رسید که نیروهای گیلانی اردو زده در قزوین، راهی تهران هستند. خبر رسیده که در بیشتر مسجدهای رشت، مردم جمع شدهاند و برخی از ملاهایی که حتی بعضی از آنها حقوقبگیر ما هستند، بر منبرها به تحریک مردم مشغول هستند. ساعتی پیش با یکی از آنها تماس گرفتم و دلیل این کارشان را پرسیدم. جواب داد بگذارید ما تلاش کنیم، چون در غیر اینصورت مردم از ما فاصله خواهند گرفت و در لحظات حساس حرف ما را قبول نخواهند کرد. نترسید، مواظب شما هستیم. جواب منطقی بود ولی من اصلا اطمینانی به هیچکس در این شهر ندارم.
یادداشتهای اوسینکو (افسینکوف)
@ahestan_ir
واقعیت این است که این پیشنهاد خندهدار آقای نمایندهی اصفهان، در ده بیست سال اخیر، آهسته آهسته اتفاق افتاده و اگر دوستان اصفهانی من، ناراحت نمیشوند، باید بگویم که این روزها در هرجای گیلان، اصفهانیهای عزیز را نه به عنوان مهمان و مسافر، که به عنوان ساکن و مالک میبینید.
در سالهای اخیر بارها در دنیای مجازی این بحث مطرح شده است که شمال ایران، به همه ایرانیان تعلق دارد. حرف درستی است که نتیجه نادرستی از آن میگیرند. قطعا ایران به همه ایرانیان تعلق دارد اما هر گوشهی این سرزمین، برای خودش تاریخی دارد، فرهنگی، سنتی، زبانی و لهجهای و قبل از اینکه به همه ایرانیان تعلق داشته باشد، به ساکنان و بومیان همان منطقه تعلق دارد.
موج جدید مهاجرت و اقامت، ممکن است در ذهن آقای نماینده اصفهان و مسوولان کشوری و متاسفانه مسوولان استانی، هیچ ایرادی نداشته باشد، اما اگر به درستی درباره تبعات منفی آن بیاندیشیم، میتوان دهها دلیل فرهنگی و اجتماعی و محیطزیستی برای مخالفت با این موج بیرویه مطرح کرد. هرچند فعلا هیچ گوش شنوایی برای شنیدن و عقل سلیمی برای فکر کردن وجود ندارد.
@ahestan_ir
نورنبرگ
🔹در فیلم سینمایی «محاکمات دادگاه نورنبرگ» قاضی آمریکایی به همراهش میگوید من بهترین کسی بودم که برای قضاوت این دادگاه انتخاب شدم. و بلافاصله برای اینکه شبهه خودستایی را رفع کند، ادامه میدهد من اولین انتخاب نبودم، حتی جزو ده انتخاب اول هم نبودم. قاضی منظورش را بهتر توضیح میدهد: هیتلر رفته، گوبلز رفته، گورینگ رفته، همه اینها قبل از حکم اعدام، خودکشی کردند. حالا ما باید درباره دکترها، تجار و قاضیهای (آلمان نازی) قضاوت کنیم و بعضی مردم فکر میکنند که این افراد به هیچوجه نباید محاکمه شوند و همین نکته، نامزدهای انتخاب قاضی را کم میکند.
🔹 در فیلم، وکیل مدافع جوان میکوشد با دلایل منطقی، از قاضیهای آلمان نازی دفاع کند. در دیالوگی، هدف خود را نه دفاع از نازیسم و جنایات هیتلر، که دفاع از آلمان و مردم آلمان میداند. او میگوید که آلمان باید زنده بماند و مردم آلمان هم باید به زندگی ادامه بدهند. او آنقدر در توهم «آلمان» است که حتی بعد از اعترافات قاضی و وزیر آلمان نازی، همچنان از او دفاع میکند!
🔹 در فیلم، بارها این سوال از افراد و شخصیتهای مختلف و مردم عادی جامعه پرسیده میشود که آیا از جنایات هیتلر خبر نداشتید؟ از قتل مخالفان و دادگاهها و احکام و قوانین منجر به زندان و قتل و جنایت خبر نداشتید؟ همه میگویند نه! خبر نداشتیم. وکیل مدافع حتی قاضیان و وزیر دادگستری را هم بیگناه و بیخبر میداند! جرم آنها نهایتا، اجرای قانون و خدمت به کشور بود. اگر آنها در دستگاه و سیستم نبودند، دیگران بیشتر جنایت میکردند! زنی میگوید که هیتلر کارهای خوبی هم داشت. جاده ساخت. مدرسه ساخت؛ ولی از جنایاتش، اصلا خبر نداشتیم!
🔹در فیلم، وجدان قاضی آلمانی، او را به اعتراف وادار میکند. میگوید: باید زمانهای را که در آن زندگی میکردیم در نظر داشت. ما دموکراسی داشتیم اما این دموکراسی به وسیله بعضی مسایل، تکه پاره شده بود. مهمترینش، ترس. ترس از امروز و فردا. ترس از همسایگان و ترس از خودمان. وقتی اینها را درک کنید، میتوانید بفهمید که هیتلر برای ما که بود و چه معنایی داشت. او به ما انگیزه داد و به آلمان، معنا بخشید. او به ما گفت که شیاطینی (کمونیستها، یهودیها، آزادیخواهان و ...) در میان ما هستند که باعث بدبختی هستند و باید از بین بروند... چرا ساکت نشستیم و شریک شدیم؟ چون کشورمان را دوست داشتیم! گفتیم اگر چند فعال افراطی سیاسی، حقوقشان را از دست بدهند، چه فرقی میکند؟! اگر چند اقلیت نژادی هم حقوقشان را از دست بدهند چه؟ ما فقط باید از این مرحله عبور کنیم. کشور در خطر است و باید به پیش برویم. اما چیزی که قرار بود فقط یک مرحله گذرا باشد، به شیوه زندگی تبدیل شد!
🔹در فیلم، انسان بارها با این سوال و شبهه مواجه میشود که آیا فقط هیتلر مقصر بود؟ وکیل مدافع آلمانی، قاضی آمریکایی را مخاطب قرار میدهد و بمباران اتمی هیروشیما را یادآوری میکند و جنایات شوروی را. باز هم فقط هیتلر مقصر است؟! فقط مردم آلمان مقصرند که هیتلر را به قدرت رساندند؟ چرچیل و استالین مقصر نبودند که زمانی با او پیمان بستند و یا از او حمایت کردند؟ قاضی میگوید این متهمان که در این دادگاه حاضرند، مسوول اعمال خودشان هستند. اگر رفتار و تصمیمات آنها را در قانونگذاری و اجرا و انجام جنایات دولت نازی، کمرنگ کنیم و یا در حد خدمت به کشور و ندانستن و انحراف آنها بدانیم، پس ماجرا چه فرقی با تلفات یک زلزله دارد؟ آنها به صورت آگاهانه و هوشمندانه در جنایت نقش داشتند و باید برای قتل انسان محاکمه شوند.
@ahestan_ir
قطعهای زیبا از "رمزی ابورضوان"
آهنگساز فلسطینی
@ahestan_ir
پزشک فلسطینی، کودکی را که در یکی از بیمارستانهای غزه از ترس میلرزید در آغوش میگیرد...
@mosaallas
#شاهد| أطفال أصيبوا في مجزرة الاحتلال في مستشفى المعمداني بغزة.
Читать полностью…"اسفار"
گروه سه نوازی جبران، برادران مسیحی فلسطینی
*حس و حال سفر به کوچههای تاریخ پر از درد و رنج خاورمیانه!
@ahestan_ir
دوستی اشاره کرد که نام درست این قطعه زیبا، مسار است. یعنی مسیر
Читать полностью…🅰️ مستند «در جستجوی فلسطین، بازگشت ادوارد سعید به خانه»
محصول بیبیسی - ۱۹۹۸
(با زیرنویس فارسی)
https://t.me/joinchat/AAAAADwJhv38m4ETbG2ynA
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
حافظ
شجریان
مشکاتیان
قطعاتی از آلبوم بیداد
🔹۱۷ مهر، سالروز درگذشت استاد محمدرضا شجریان
@ahestan_ir
اعراب و اسرائیل، دکتر علیاصغر حاجسید جوادی، چاپ سال ۲۵۳۷
Читать полностью…در امور اداری، من متصل با ایرانیها سر و کار داشتم و تا اندازهای کشور خود را در تحت مناظر مختلفش به من نشان میدادند و این خود متضمن فوایدی بود زیرا که با زندگانی ایرانی آشنا میشدم و مطالب تازهای بر کتاب لغت خود میافزودم که در مکالمه و تحریرات زبان فارسى كمك شایانی به من میکرد اما لازم بود که به غیر از این اطلاعات که در مشاغل روزانه برای من حاصل میشد، مطالعات دیگری هم بکنم.
ابتدا به این فکر افتادم که طریقه حرف زدن گیلکی را یاد بگیرم زیرا که دهقانان گیلان مخصوصاً زنان آنها بجز زبان گیلك زبان دیگری نمیدانند. شنیده بودم که مجموعه اشعاری به زبان گیلکی است که نامش نیزار است ولی نسخه آن منحصر به فرد بود و بنابر روایتی درویشی این کتاب خطی را که در امامزادهای بوده ربوده است و نظر به اینکه نوشتهای بدست من نیفتاد، بر آن شدم که اشعاری را از کسانی که خوش لهجه بودند شنیده و یادداشت نمایم.
آشپزی داشتیم رضا نام كه گيلك بود و من بوسیله او توانستم قطعات كوچك اشعاری را جمع کنم. از صرف و نحو این زبان هم یادداشتهایی کردم. کسانی که زبان فارسی را خوب بدانند در فرا گرفتن زبان گیلکی چندان به اشكال برنمیخورند. بالاخره توانسته به صرف افعال آن آشنا شده و تا اندازهای حرف زدن آنرا بفهمم. اما فرصت کافی برای مطالعه کامل و آموختن آن نداشتم. به طوریکه اطلاع یافتهام اكنون يك انجمن ادبی در رشت وجود دارد که توجهى به عبارات عامیانه و افسانهها و منظومات و داستانهای عمومی دارد و شاید با کوشش این انجمن، زبان گيلك افتخار آشنائی با مطبوعات را پیدا کرده باشد زیرا که چند شعری از زبان گیلکی چاپ شده برای من فرستادهاند.
موسیو آ کریستن سن، پروفسور دانمارکی که در کنگره خاورشناسان در اکسفورد در سال ۱۹۲۸ با من آشنائی پیدا کرد، در موقع رفتن به گیلان، از من تقاضا کرد که چند توصیه به آشنایان گیلانی خودم برای او بنویسم و من هم درخواست او را اجابت کردم و توانست در مدت اقامت کوتاهش مطالب مفیدی راجع به زبان گيلك تهیه نماید. یادداشتهایی که خودم داشتم همه را دادم به پرفسور ژوکوفسکی و تصور میکنم اکنون در آرشیو موزه آسیائی سن پطرزبورغ موجود باشد.
ایرانی که من شناختهام، خاطرات و سفرنامه نیکیتین، قنسول روس در رشت
@ahestan_ir
روایتی از پناهندگی ارامنه باکو به گیلان
آن روزها اشغال باکو هدف سربازان عثمانی بود که به سوی قفقاز در حرکت و ارامنه با آنها در حال جنگ بودند. بالاخره باکو شکست خورد و مهاجرت ارامنه به سوی ایران ( انزلی) شروع شد. هزاران نفر سوار کشتیها شده به سوی سواحل ایران حرکت میکنند.
در این زمان وظیفه بس مهمی به دوش ارامنه گیلان، هیأتهای ارامنه انزلی و کمیته مهاجرین سنگینی میکرد. کار و تلاش شبانهروزی و خستگیناپذیر شروع شد. هدف همگی یک چیز بود: کمک و یاری به مهاجرین. فقط تعدادی از کشتیها مسافران خود را پیاده کرده بودند که ژنرال تامسون ( فرمانده نیروهای انگلیسی در گیلان) فرمان میدهد که کشتیها کسی را پیاده نکنند، کشتیها برگردند وگرنه با حمله توپخانه مواجه خواهند شد. وضعیت خیلی اسفبار بود، مردم گرسنه و خسته و مجروح و بیمار، در کشتیها مانده بودند. چه باید کرد؟ کجا بروند؟ چکار کنند؟ ولی بایستی میرفتند. تمام تلاشهای ما برای به رحم آوردن ژنرال، بیفایده بود.
این مردم ما بودند که به بهای خونشان به نفع متفقین، سقوط باکو با تاخیر انجام شد و باز به واسطهی کمک همین ارامنه بود که ژنرال توانسته بود بنزین قوای خود را فراهم سازد. فقط یک راه چاره وجود داشت و آن تخلیه مسافران کشتی در مناطقی که تحت کنترل انگلیسیها نبود، یعنی در اسکلهی ماهیگیری تالش، شفارود و حسنکیاده. ولی این مناطق دور از ما قرار داشتند و در دسترس ما نمیتوانستند باشند. همچنین فاقد امکانات رفاهی بودند. چاره دیگری نبود. برای اینکه از این مناطق مجوز بگیریم، بایستی قبلا مسأله را با کوچکخان در میان میگذاشتیم. به همین منظور هیأتی از طرف ارامنه به نزد کوچکخان میروند. کوچکخان به گرمی از هیأت ارامنه استقبال میکنند. یک رشته مذاکرات با کوچکخان انجام دادیم. کوچکخان نامهای به مسوولین آن مناطق نوشت و نمایندگان ما را به آنها معرفی کرد.
کوچکخان به گمرکچیها و مقامات مسوول تالش، کرگانرود و شفارود، همچنین به فرمانده نظامی حسنکیاده ( دکتر حشمت) دستور داد که ارامنه مهاجر را بپذیرند و از هیچگونه کمک انساندوستانه دریغ ننمایند. به مدد حمایتهای کوچکخان، ارامنه در آن مناطق از کشتی پیاده شده و به رشت پناه میآورند. کوچکخان به همهجا دستور و هشدار میدهد که مهاجرین را غارت یا اذیت نکنند و خود به نوبه خود قول میدهد که بیست هزار پوط برنج به ارامنه اهدا کند.
خاطرات میناسیان در روزنامه آلیک، چاپ تهران، بهمن ۱۳۳۳، به نقل از کتاب پناهندگی ارامنه باکو به گیلان، روایتی مستند از یک بحران انسانی، نشر فرهنگ ایلیا
@ahestan_ir
دیروز نکراسف (کنسول وقت روسیه در رشت) دستور داد تا به هر نوعی ممکن است همه نیروهایمان در رشت را برای تغییر اوضاع بکار گیریم. دیروز بیرون شهر رشت، قرار ملاقاتی با چند نفر داشتم. ملاهای معتبری بودند و یکیشان رک و پوستکنده گفت هدف از ملاقات ما با شما، بدون شک تلاش برای درهم کوفتن مشتی منحرف از عقل و انسانیت است و حاضریم در هر زمینهای با شما همکاری کنیم و عاقبت پذیرفتند که از فرصتهای موجود استفاده کرده و بر سر منابر شدیداً علیه مشروطه سخن بگویند و مردم را برای حضور در میدان مبارزه با مشروطه تحریک کنند.
به کنسولگری که بازگشتم، خیلی به گفتهها و دیدههایم در آن دیدار فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که کار از این کارها گذشته و دیگر نتیجه را اینها و صحبتهایشان تعیین نخواهد کرد و نتیجه در میدان جنگ و با صدای گلوله تعیین خواهد شد و باید راهی برای حضور هرچه سریعتر نیروهای نظامی ما بیابیم.
🔹یادداشتهای اوسینکو (افسینکوف) ترجمه افشین پرتو، صفحه ۳۸.
افسینکوف بعد از نکراسف و در آغاز نهضت جنگل، مسوولیت کنسولگری روسیه در رشت را به عهده داشت اما در زمان نگارش این یادداشتها، جهت ساماندهی امور سیاسی روسها به ایران و گیلان آمده بود.
@ahestan_ir
بحران در راه شمال ایران
https://aftabnews.ir/fa/news/862688/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86