سلام دوستان یک سوال در زمینه تست دیوایس های کنترل صنعتی نحوه پیدا کردن اسیب پذیری از طریق دسترسی به فایل سیستم ها به چه شکله من یک فایل .fw دارم که نمیدونم چطور میشه به فایل سیستم ها برای پیدا کردن اسیب پذیری های باینری توی این چیکار کنم هرکاری کردم هم اکسترکت نشد با binwalk و اینها تست کردم ولی خب بازم نشد یعنی تنها راه باز کردنش از طریق برنامه محیط توسعه اش هست؟
Читать полностью…رنج خواندنی! این کتاب پاسخی بر بسیاری از پرسش هاست اینکه چرا بسیاری از افرادی که به عنوان سیاسی زندانی شده بودند بعد از ازاد شدن دچار اختلالات روحی روانی شدند.اما جالب است هنوز هم بسیاری از انها از عقیده خود باز نگشته اند گرچه شاید به نظر برسد تغییر عقیده داده اما این کتاب و مطالب ان حاکی از ان است که تغیر عقیده ای در کار نیست. نوشتن چنین کتابی بسیار سخت است چون نوشتن در رابطه با درد و رنج و حتی صحبت درباره چنین مسائلی به مراتب سخت تر است. یقینا در چنین کتابی اگاهی را میتوان یافت.
Читать полностью…📝 مرا به طرف زیرزمین کشاندند، از پله ها که پائین می رفتیم به این فکر کردم چه وقت و به چه صورت از پله ها بالا خواهم آمد و یا بالا خواهندم آورد؟ در عین حال که در درون مصمم به مقاومت بودم و احساسم حاکی از استحکام بود اما تجربه زندگی و بازجوئی ها در زمان شاه تصمیمم را زمینی تر می کردند و من این را دوست نداشتم! دلم می خواست فقط نه بگویم! آن قدر ساکت بمانم و یا فریاد بکشم که روی تخت شلاق بمیرم! واقعا در آن لحظات می خواستم زلزله بیاید! ایکاش یک بار دیگر با ماشین مرا بیرون ببرند، هر طور شده اسلحه را از دستشان می گیرم و خودم را خلاص می کنم! حتی به این وسوسه نمی افتم که لااقل اول یکی از این جلادها را بکشم و بعد خودم را و با این ماجراجوئی کار را خراب کنم و به آنها فرصت دهم تا دستگیرم کنند! به تخت شلاق رسیدم، برخلاف زمان شاه بدون هیچ تشریفات خاصی، یک تخت لخت و ساده، کابل هائی در کنارش روی زمین افتاده، کمی هم خون در جائی نزدیک تخت روی زمین ریخته!
🖍 سر و صدای قدم های چند نفر آمد که به سرعت به اتاق وارد شدند، احساس کردم دو، سه نفر بازجو و چند نفر پاسدار در آنجا حاضرند، بازجویم گفت: «بخواب!» من هم به پشت روی تخت دراز کشیدم چون زمان شاه برای شکنجه شدن همیشه به پشت یعنی طاق باز روی تخت می خوابیدیم اما این بار بازجو گفت: «به رو بخواب!» یک آن جا خوردم، چرا به رو؟! اما آنها معطل نکردند و به سرعت مرا به رو خواباندند! کفشم را که هنوز به پا داشتم درآوردند و جوراب را هم! در همین اثنا یکی از بازجوها گفت: «به به! کابل هم که خورده ای! پس مزه شو می دونی!» او علامت زخم های کهنه کابل های ساواک را بر هر دو کف پایم دیده بود و خوب می دانست این علایم حاکی از چیست! بی اختیار گفتم: «آره، شما هم همان جائی را می خواهید بزنید که حسینی زد!» بازجوی جمهوری اسلامی که انتظار چنین جوابی را نداشت و به هیچ وجه خوش نداشت به او بگویند ساواکی یا حسینی شکنجه گر معروف شاه، با عصبانیت و خشم هیستریکی مرا به باد مشت و لگد گرفت و گلویم را فشار داد و به سر و صورتم محکم کوبید!
🧷 اولین ضربه کابل فرود آمد! آن قدر خودم را آماده کرده بودم که به جز صدای خشک و خشن و بلند کابل درد زیادی احساس نکردم، ضربه دوم اما به شدت دردناک بود، همان کابل خودمان بود! پنج سال زنگ تفریح تمام شد! دوباره همان آش و همان کاسه! آخ، چه دردی! چگونه می توان درد کابل به کف پا را توضیح داد؟ شلاق به پشت در مقابل کابل به کف پا مثل یک سیلی در مقابل سوختن تمام پا به وسیله آبجوش است! نه، نمی شود این گونه مقایسه کرد! این مقایسه فقط میزان درد را می رساند اما تحمل این درد در چه لحظه ای؟ به خاطر چه؟ و تا چه مدتی؟ اینها کیفیت هائی هستند که تبیین آنها شاید ناممکن باشد! اگر همان کابل به کف پا را (که به اعتراف شکنجه شده و شکنجه گر مؤثرترین شکنجه جسمی و روحی است!) در شرایط دیگری بزنند تحملش به مراتب آسانتر است!
آن شب سیاه و جهنمی که نه تنها خاطره اش بلکه خودش و تمام لحظاتش همیشه در جسم و جانم حاضر و ملموس است همین طور به سنگینی می گذشت، نمی دانم چه هنگام بود که واقعا بیهوش شدم، زمانی به هوش آمدم که حس کردم مرا از پله های زیرزمین کشان، کشان به بالا می برند، در آن لحظه به یاد حرف های همسرم که زندانی سیاسی زمان شاه بود افتادم که این گونه تجربه ای را بیان می کرد: «در دوره بازجوئی و شکنجه هیچ لحظه ای شیرینتر از لحظه ای نیست که تو را از تخت شلاق پائین می آورند اما تو تا آن لحظه چیزی نگفته ای!» من تا آن لحظه چیزی نگفته بودم و این انسان نماها مجبور شده بودند مرا به بهداری ببرند! یعنی چاره ای جز این نداشتند! آنها برای این که بتوانند دوباره مرا شکنجه کنند و به اصطلاح خودشان اطلاعاتم را بگیرند می بایست مرا به دکتر برسانند! بازجو فهمید که من به هوش آمده ام، به من نزدیک شد و گفت: «فکر نکن تموم شده ها ! این تازه برای دست گرمی بچه ها بود! به زودی دوباره نوبتت میشه! فعلا وقت تو را نداریم!» این کلمات اگر چه در نگاه اول تلخ و نارحت کننده بودند اما به من روحیه دادند!
📕کتاب ممنوعه; یک جنگل ستاره از امیرحسین بهبودی
🖌 خاطرات بسیار خواندنی از زندانهای جمهوری اسلامی در دهه 60
💢 امیرحسین بهبودی، نویسنده این کتاب در سال 1362 و در رابطه با سازمان فدائیان خلق (اکثریت) دستگیر میشود و تا اسفند 1367 در زندان میماند.
در کتاب تمام خاطرات واقعی از شکنجهها و بازجوییها و زندانیان سیاسی و اعدامهای سال 67 که نویسنده شاهد آن بوده، با نثری فوق العاده نوشتهشده.
🎖کتاب بهقدری گیرا و جذاب است که با شروع خواندن آن، تا پایان کتاب قادر نخواهید بود چشم از صفحه بردارید.
🤩 بعد از دو روز جستجوی شبانه روزی بالاخره موفق شدم یکی از معما و جایزه ها در شهر رو پیدا کنم 🎉❤️🥳 پاکتی همراه با صد دلار و نامه ای با یک سری اعداد و کارت سازمانی و ...
انتظار همچین جایزه ای نداشتم ممنون از سازمان 🫶🏻
حالا برای لول بعدی باید بفهمم معنی اعداد چیه🧐
🃏 گیم، یک سبک زندگی خواهد شد، انسانها در گیم علاوه بر محک زدن خود و رویارویی با چالشهای مختلف در دنیای واقعی، امکان کسب تجربهای منحصربهفرد در زندگی را خواهند داشت و با تست معیارها و واکنشها، استعداد و قابلیتهای افراد در گیم کشف میشود و در صورت پیروزی در بازی امکان کسب درجه و کار در دپارتمانی که در آن بهتریناند و به آن علاقه دارند، را بهدست میآورند و با تلاش و کوشش در آینده میتوانند در پروژههای بزرگ و جهانی مشارکت کنند.
نسخههای آیندهی گیم با محصولات ویژه های-تکنولوژی، واقعیت مجازی و واقعیت افزوده، نرمافزارها و سختافزارهای مدرن، همراه میباشد که بازیکنان در ماجراجویی در شهرها با این تجهیزات تعامل خواهند داشت.
گیم حدود دو سال رایگان در جهان قابل انجام و پذیرای بازیکنان خواهد بود و بعد از آن ورود به بازی پولی میشود.
این شانس بزرگی برای افراد فراهم میکند تا با سرمایهگذاری در این پروژه و حمایت از گسترش گیم به شهرهای دیگر، بعد از دو سال و با ارائه ورژن پولی، سرمایه خود را در کمترین زمان به میزان زیادی افزایش دهند. برندگان همیشه اولین سرمایهگذاران در اختراعات جدید هستند.
♦️
0d3396b9c6f02f9289d6af490d062f73f10f6ee9
87p5q6n33r2r1p483po9382spq2q5000
Genafnzrevpn Clenzvq
اخه چیجوری این نشونه هارو پیدا کنیم
مگه میشه تو تهران ب این بزرگی نشونه پیدا کرد
بدون اینکه بدونی نشونه چیه و باید کدوم سمت تهران بریم؟ ردش
از اول همین گفته شد اگه درست میخواندید، عکس حواس پرتی است که تا وقتی شما وقتتان را صرف عکس میکنید و تحلیل ارائه میدید، بازیکنان باهوش نشانهها را پیدا کنند.
Читать полностью…🔞 ضربات فرود می آمدند و فریاد از جگر آدم بیرون می زد، جانخراش و محکم! اما آن خروش به تدریج از حالت فریاد به زوزه و صداهای عجیبی تبدیل می شد! با صدائی که ترکیبی از ناله و غرش بودند پرسیدم: «از من چه می خواهید؟» – هیچ چی، یک کلمه میگم، پانصد ضربه می زنم! قبول؟ منظور بازجو این بود که یک نشانه از اطلاعاتی که لو رفته می گوید تا من بفهمم که مسائلم رو شده و دیگر شروع به حرف زدن بکنم اما به خاطر این راهنمائی که منحصر به یک کلمه است و نه بیشتر پانصد ضربه کابل بخورم! من می دانستم این بلوف است! آنها نمی توانستند روی پای پانسمانی من و با توجه به حال و روز آن موقع من حتی بیش از صد ضربه بزنند! باید صبر می کردند و با فاصله و با بردن به بهداری و خلاصه دوا و دکتر مرا آماده کنند برای خوردن ضربات بیشتر اما از طرف دیگر وضع جسمی و روحی من به گونه ای بود که آرزو داشتم بمیرم اما حتی یک ضربه دیگر نخورم! یک هفته ای از کابل خوردن اساسی شب اول می گذشت و در طول این یک هفته بدون اغراق پنج تا شش کیلو لاغر شده بودم!
❌ با صدای بلند گفتم: «هزار ضربه بزنید! من چیز مهمی ندارم که به شما بگویم! من قبلا سیاسی بودم، مدت هاست با تشکیلات رابطه ندارم!» بازجو گفت: «تقی؟» و شروع کرد به کابل زدن! فریاد زدم: «نمی شناسم!» گفت: «یوسف؟» گفتم: «نمی شناسم!» به طرزی باورنکردنی مغزم کار می کرد! دو ماه قبل تقی دستگیر شده بود، قبل از دستگیری باهم قرار منظم داشتیم و در آخرین قرار تقی سر قرار نیامده بود! ما سال ها با یکدیگر دوست بودیم و یوسف هم اسم سازمانی تقی بود! بیرون که بودم به عنوان یک خبر موثق از طریق تشکیلات شنیده بودم تقی در ۲۰۹ اوین بسیار شکنجه شده و یک روز در حالی که او را در راهرو اصلی اوین بسته و بی خوابی می دادند ناگهان با صدای بلند فریاد زده: «من تقی قانع، اکثریتی هستم، من مصاحبه نمی کنم!» وقتی پاسدارها و بازجوها صدای فریاد او را می شنوند با مشت و سیلی و کشان، کشان او را به زیرزمین برده به تخت شلاق می بندند! تقی تنها دو نکته را گفته بود، یکی معرفی خود و سازمانش و دیگر آن که: «من مصاحبه نمی کنم!» و این به بازجوها بسیار گران آمده بود.
قسمتی از کتاب :
🖊 پشت در اتاق تعزیر جنگ مغلوبه ای جریان داشت، پشت سر هم می آوردند و می زدند! یکی مقاومت می کرد، یکی می شکست، یکی گریه می کرد، جیغ، فریاد، حتی زوزه می کشید، زوزه ای که به ناله هیچ حیوانی شباهت نداشت تا چه رسد به انسان! اما آن خروش زوزه یک انسان بود که آن را تنها در شکنجه گاه هائی این چنین می توان شنید! یکی را به تخت بستند، از لهجه اش فهمیدم کرد است، اولین بار بود که می دیدم کسی کابل می خورد و هیچ فریادی نمی کشد! ضربات را بدون این که بخواهم می شمردم: ده، بیست، پنجاه، هفتاد! هفتاد ضربه خیلی زیاد بود! بعد از حدود هفتاد ضربه زندانی کرد گفت: «باز کنید، می گویم!» – همین جا بگو! زندانی گویا آدرسی را داد و بازجو از تخت شلاق بازش کرد، من احساس کردم مقاومت او درهم نشکسته چون نمی توان با این تسلط شکنجه شد و بعد یکباره مطلبی را گفت که قاعدتا منجر به دستگیری و اعدام چند نفر می شود!…به یاد آبان ماه ۱۳۵۷ افتادم که از زندان شاه آزاد شده بودیم، آبان ۱۳۵۷ تهران در تب و تاب بود، مردم شاد و خندان به خیابان ها می آمدند و به جنگ و گریز با نیروهای سرکوب مشغول بودند، وقتی مردم می فهمیدند که ما زندانی سیاسی بوده ایم با آغوش باز ما را می پذیرفتند، این بار اما زمستان بود و سرها در گریبان! ناگهان از آن چهار دیواری بی آسمان به فضای باز و آسمان بی کران رسیده بودم، از زندان کوچک و سرد و ساکت اوین به زندان بزرگ و گرم و شلوغ تهران پرتاب شده بودم! نمی دانستم چه باید بکنم، اوایل سعی می کردم به دوستان و آشنایان و فامیل ها سر بزنم، احساس می کردم همه را بی دریغ دوست دارم، از دیدن مردم کوچه و بازار و سر و صدا به وجد می آمدم، این را می دانستم که بدون افشای جنایت های ژریم و یا اقدامی هرچند کوچک علیه آنها نمی توانم آرام بگیرم!
- زندانیان از لای کرکره فلزی پنجره بند بیست زندان گوهردشت یک بنز خاور می بینند که دو پاسدار محموله هائی را در پشت ماشین جا به جا می کنند، بیشتر که دقت می کنند می بینند جسدهائی در باربند ماشین جا به جا می شوند! دست یکی از جسدها آویزان شده بود، پاسدار دست را گرفت و روی تن بی جان و شاید نیمه جان قربانی انداخت! دیگر مشخص می شود که اینها جسدهای کسانی هستند که در کشتار گسترده زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ اعدام شده بودند!
📡 ایستگاه های زمینی شبکه فضای عمیق ناسا (DSN)
معماری فضایی و نحوه ارتباطات و ارسال و دریافت از ماهواره به ایستگاه های زمین و فضاپیما
🌌 شبکه فضای عمیق ناسا (DSN) دسترسی بشر را به دور ترین نقاط منظومه شمسی و جهان ممکن می سازد. (مشاهده انلاین فعالیت سه ایستگاه زمینی فضای عمیق ناسا)
در شبکه ارتباطات و هوانوردی (SCaN) ماهواره های رله (relay) ، مسئول انتقال اطلاعات بین ماهواره، ایستگاه فضایی و زمین هستند.
🌌 ماهواره رله relay علاوه بر انتقال دیتای ماهواره های دیگر که دید مناسب به سایت ایستگاه زمینی ندارند، دستورات خود را مانند : تغییر مدار ، گرفتن عکس، استفاده از حسگرها، و غیره، از آنتن ایستگاه زمینی در نیومکزیکو آمریکا دریافت می کنند. (عکس1)
🌌 ده ماهواره رله relay در فاصله 35888 کیلومتری زمین وظیفه حفظ ارتباطات بین; ایستگاه فضایی و زمینی، و فضاپیماها را دارند. (عکس2)
🌌 انتقال بسته های ip بین فضاپیمای Orion و مرکز عملیات ، معماری ارتباطات فضایی (SCaN) مبتنی بر اینترنت برای ارتباط فضاپیما با زمین (عکس3)
حال چگونه قابل هک و نفوذ بودن ارتباطات فضایی آشکار است.
مقاله شبکه یکپارچه ماموریت های ناسا
تبریک میگم، شما استعداد ویژهای دارید و لایق جایزهاید. امیدواریم در حل معما و مراحل بعدی نیز موفق باشید.
Читать полностью…✉️
💻 فعالیت صحیح دانشجویی موضوع بسیار مهمی است، ارائه اندیشههای نوین و طرح مباحث یونیورسالیسم در بین اساتید و دانشجویان به شکل علمی و منطقی و شکلگیری جریان فکری آزاد و مشارکت همگانی و ... منجر به تکامل اندیشه و ترقی و پیشرفت در بالاترین سطوح و پرورش افراد میشود.
فعالیت اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و علمی و حق آزادی بیان در دانشگاه طبق ماده 36 و 37 فصل چهارم منشور حقوق دانشجویی حق مشروع و قانونی هر فرد است.
جهانشمولیستان در دانشگاه خود مسئولیتهای مهمی بر عهدهدارند، آنها باید تمام متون و مطالب نوشتهشده را به خوبی فراگرفته باشند و توانایی دفاع از ایده و گستردن آن را داشته باشند و به دنبال ضمیرهای روشن بگردند و کوشش کنند ضمیرهای خاموش را روشن سازند.
🪶 نمایندگان باید در کشف استعدادها و تعلیم و تحول دانشجویان کوشا باشند.
جهانشمولیستان همیشه تصویر بزرگ را در نظر خواهند گرفت و دید جهانی دارند و آنها راهحل مشکلات جهان و چگونگی رسیدن به اتحاد و یکپارچگی و تکامل بزرگ را خواندهاند و آمادهاند در جهان تأثیر مثبتی بگذارند.
آنها شکی در دل راه نخواهند داد و با عشق وظایف خود را انجام میدهند.
هر نماینده در دانشگاه خود گروهی تأسیس میکند و پروژههای علمی و نوآوری و های-تک و ... را استارت میزند و به کسب دستاورد مشغول میشوند تا نشان دهند که جهانشمولیستان برای تکامل و پیشرفت بشر گام مینهند و آنها برترینها هستند.
جهانشمولیستان در مدارس نیز میتوانند به فعالیتهای علمی و اکتشافی و اختراع و برنامهنویسی و غیره در سطح بالا مشغول شوند و نماینده وظیفه دارد استعدادها را شکوفا کند، به افراد فرصت نشان دادن توانایی و اثبات خودشان را بدهد و با همکاری تیمی به دستاوردهای قابلتوجه برسد تا همه بتوانند تواناییهای خود را کشف و توسعه دهند.
ما ایدههای مدرن و نوین آموزشی و پرورشی برای دانشگاه و مدارس در نظر داریم که میتواند باعث رشد جامعه و اندیشه و تربیت هزاران دانشمند و نخبه شود و نتیجهاش توسعه اقتصادی و رشد (GDP)، توسعه انسانی و افزایش شاخص (HDI) و توسعه فناوری و بهرهوری از نیروی نخبه انسانی در داخل میشود.
🔫 نمایندگان جهانشمولیست باید در محیط خود الگو باشند، گفتگو ایجاد کنند و به بحث و تفکر آزاد و فعالیتهای علمی مشغول شوند.
ما در پنج دانشگاه برتر هر کشور نمایندگانی برمیگزینیم تا یونیورسالیسم را به تمام جهان معرفی کنند و به موفقیتهای هنگفت دست یابند.
نمایندگان جهانشمولیست امتیازهای زیادی میتوانند کسب کنند از جمله امکان عضویت در سازمان و ارتقای درجه، امکان کار و فعالیت در دپارتمانی که به آن تعلق دارند، امکان کسب پذیرش از دانشگاههای آمریکا به اسپانسری سازمان بهشرط بازگشت به ایران بعد از فارغالتحصیلی، امکان کسب پوزیشن با حقوق بالا، امکان مشارکت در پروژههای سطح بالا و ...
ما هستیم تا اثبات کنیم رسیدن به جهانی بهتر و خوشبختتر غیرممکن نیست. باشد تا این حقایق را با گوش هوش بشنوید و با ضمیر روشن و ژرفاندیشی تأمل کرده و با راحتی خیال، راه راستی را اختیار کنید.
✉️
🏆 سازمان جهانشمول در طرح و اختراعی نوین، دموی پروژه "گیم.1" را در 20 شهر جهان به اجرا میگذارد، ورژن 1.0 گیم بعد از گذراندن مراحل و آزمایشات ارائه میشود و با آپدیتهای جدید، امکانات پیشرفته و مراحل پیچیده و انواع فیچرها و شهرهای دیگر اضافه میشوند.
گیم، اولین در سبک خود و محصولی اختصاصی از سازمان جهانشمول است. در نسخههای آینده، بازیکنان بایست دوربین مخصوص را به خود متصل کنند و ما از بازیکنان در حال انجام بازی و برندگان فیلم تدوین خواهیم کرد و به در قالب سریال در اپیزودهای مختلف منتشر میکنیم، اینگونه بازیکنان تبدیل به بازیگر نیز میشوند و برندگان با کسب جایزه، شانس عضویت در سازمان و دستیابی به موفقیتهای بزرگ را خواهند داشت.
⬇️
نشانه ها زیادن و موقعیت تقریبی شون رو میشه حدس زد. همینطور که گفته شد بازی برای کشف نوابغ و افراد خاص ساخته شده و اکثر مردم توانایی حل معماها و کشف نشانه ها را ندارند.
Читать полностью…...بازی به وسعت تمام زمین خواهد بود، و انواع معماها، سرنخها و هدایا در تمام کلانشهرهای ایران، پایتختهای غرب اروپا و سواحل غربی و شرقی آمریکا، کار گذاشتهشده است...
این یعنی نشانه ها از قبل وجود نداشتن و تازه کار گذاشته شدن. با این تفاسیر مجسمه هرکول اصن نشانه و سرنخ محسوب نمیشه