akhalaji | Unsorted

Telegram-канал akhalaji - فراسوی سیاست

2327

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Subscribe to a channel

فراسوی سیاست

🔷 پوتین جنگ‌طلب!

🔹 نامه سرگشاده ای از ادوارد توپول (ادموند توپلبرگ)، کارگردان و نویسنده مشهور شوروی و روسیه، به دونالد ترامپ، با این عنوان در جراید منتشر شده است.

✍️ جناب آقای رئیس جمهور!

🔸 دونالد عزیز!

به عنوان نویسنده پنجاه کتاب و دوازده فیلم درباره روسیه، خود را محق می‌دانم که قبل از ملاقات شما با پوتین، شما را مطلع کنم.
حتی اگر ویلای مار-ئه-لاگو در پالم بیچ، برج ترامپ در نیویورک و دوازده تا از چوب‌های گلف خود را به او بدهید، باید بدانید که او نمی‌تواند جنگ با اوکراین را متوقف کند.

نه به این دلیل که نمی‌خواهد تنفسی دراین اثنا داشته باشد، بلکه چون نمی‌تواند. زیرا او تاریخ روسیه را نه از کتاب های درسی، بلکه از زندگی واقعی یادگرفته است.

بازگشت نیروهای روسی از اروپا به روسیه پس از پیروزی بر ناپلئون، منجر به قیام ضد تزاری «دسامبریست‌ها» در سال ۱۸۲۵ شد.
شکست روسیه در جنگ روسیه و ژاپن، منجر به انقلاب ۱۹۰۵ شد.
فرار یک میلیون سرباز روسی از جبهه روسیه و آلمان در طول جنگ جهانی اول، منجر به کناره‌گیری امپراتور نیکلاس دوم و انقلاب فوریه ۱۹۱۷ شد.
صلحی که لنین با آلمان امضا کرد به بلشویک‌ها اجازه داد تا تمام خانواده سلطنتی را تیرباران کنند.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با بازگشت نیروهای شوروی از افغانستان در فوریه ۱۹۸۹ آغاز شد.

پوتین با علم به این موضوع، نمی‌تواند جنگ با اوکراین را پایان دهد و نیروهای خود را به خانه بازگرداند.

تنها فرصتی که در ماه مه ۱۹۴۵ به استالین کمک کرد تا از کودتای پس از جنگ جلوگیری کند، این بود که تقریباً تمام ارتش خود در اروپا را، به عنوان نیروهای اشغالگر باقی گذاشت.

پوتین رویای اشغال اوکراین و همچنین کشورهای بالتیک، فنلاند، لهستان و غیره را در سر می‌پروراند تا ارتش خود را از مسکو دور نگه دارد.

او به یاد دارد که چگونه ۵۲۵ هزار سربازی که در سال ۱۹۸۹ از افغانستان بازگشتند، به «راهزنان افغان» تبدیل شدند که کل جمعیت اتحاد جماهیر شوروی را به وحشت انداختند.

و او می‌داند اگر یک و نیم میلیون سرباز که قاتل، دزد و متجاوز حرفه‌ای هستند از جبهه اوکراین به خانه بازگردند، چه اتفاقی خواهد افتاد.

جنگ با اوکراین به پوتین اجازه داد تا از شر دو میلیون نفر از فعال‌ترین مخالفان رژیم خود که مجبور به فرار از روسیه شده بودند، خلاص شود و بقیه مردان جوان روس را یا به جبهه راند یا آنها را به خدمت اجباری درآورد.

امروزه، هر جنگی - با اوکراین، با کشورهای بالتیک، با ناتو - با هر کسی، بهترین راه برای مجبور کردن کشور روسیه به تسلیم شدن در برابر پوتین و حکومت نظامی اوست. این برای پوتین بسیار مهم‌تر از هر چیزی است که رئیس جمهور ترامپ می‌تواند به او پیشنهاد دهد.

من نمی‌خواهم پوتین، یک مأمور کا گ ب، یک دزد و قاتل میلیون‌ها نفر، همچنان بی‌شرمانه شما را فریب دهد، دروغ بگوید و رئیس جمهور آمریکا را فریب دهد. من یک متخصص نظامی یا دانشمند علوم سیاسی نیستم، اما نویسنده‌ای هستم با یک حافظه خوب. به یاد دارم که چگونه رونالد ریگان، مارگارت تاچر و پاپ ژان پل دوم توانستند قیمت نفت را به ۹ دلار در هر بشکه کاهش دهند، به افغان‌ها موشک‌های استینگر بدهند و از این طریق مسکو را از تصرف افغانستان بازداشته، درنتیجه موجب نابودی اتحاد جماهیر شوروی بشوند.

اگر می‌خواهید پوتین و جاه‌طلبی‌های امپریالیستی هواداران او را متوقف کنید، باید همین کار را انجام دهید. قیمت نفت را حداقل به ۲۵ دلار در هر بشکه کاهش دهید و به اوکراین سلاح‌هایی بدهید که تا متجاوز را سرکوب کند.

در مورد تمایل شما برای ایجاد مشارکت‌های تجاری آمریکا و روسیه، نه فقط در حرف، بلکه در عمل، این ممکن است در صد سال آینده اتفاق بیفتد یا هرگز اتفاق نیفتد. اگر به دلیل آن علاقه‌مند هستید، با من تماس بگیرید تا توضیح دهم.

با احترام

پی‌نوشت:

این تنها راهی ست که به روسیه کمک خواهد کرد.

https://setaresobh.ir/fa/main/detail/128612/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%84%D8%AF-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE

#نامه‌ای_به_ترامپ #پوتین_جنگ‌طلب

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷باور نکردنی است، ولی خواهید دید ...

✍🏻یدالله کریمی‌پور

تراشه‌ای بسیار کوچک، کوچکتر از ربع انگشت کوچک آدمی، به‌زودی مرز میان انسان و ماشین را از میان برمی‌دارد. این تراشه به‌دست ربات جراح در بخش سطحی مغز کار گذاشته می‌شود؛ جایی که هزاران، و شاید میلیون‌ها سیم میکروسکوپی آن به نورون‌های مغز متصل است. این رشته‌های ناپیدا می‌توانند سیگنال‌های الکتریکی نورون‌ها را بخوانند ــ یعنی افکار، احساسات و فرمان‌های ذهن را ــ و در صورت نیاز، پیام‌هایی تازه به مغز بفرستند.

تراشه از راه امواج بی‌سیم، مانند بلوتوث یا شبکه‌های نوری آینده، با جهان بیرونی در تماس است. ذهن انسان دیگر بی‌هیچ کیبورد یا صفحه‌نمایشی، مستقیماً با رایانه، شبکه اینترنت، یا حتی با ذهن انسان‌های دیگر ارتباط می‌گیرد.

برخی از توانایی‌ها و کارکردهای این فناوری شگفت‌انگیز عبارت‌اند از:

1. کنترل اشیاء با ذهن: تنها با اندیشه می‌توان چراغ‌ها را روشن کرد، خودرو را هدایت نمود، ربات‌ها را به کار انداخت یا درها را گشود.

2. بازگرداندن توان حرکتی به افراد کاملاً فلج: تراشه، سیگنال‌های عصبی را از مغز گرفته و مستقیماً به اندام‌ها یا اندام‌های مصنوعی می‌فرستد.

3. درمان بیماری‌های عصبی و روانی: از پارکینسون و آلزایمر گرفته تا افسردگی، اضطراب و صرع، با تنظیم امواج مغزی قابل کنترل خواهند بود.

4. تقویت حافظه و یادگیری: ذهن انسان با اتصال مستقیم به بانک‌های داده و رایانه‌های ابری، می‌تواند اطلاعات را بی‌واسطه ذخیره و بازیابی کند.

5. ارتباط ذهن با ذهن: بدون زبان و گفتار، در سکوتی مطلق، افراد می‌توانند مفاهیم، احساسات و نیات را به یکدیگر منتقل کنند.

6. ترجمه آنی افکار: تراشه می‌تواند اندیشه را به گفتار یا نوشتار در هر زبانی برگرداند؛ انسانِ آینده می‌تواند هم‌زمان با ده‌ها زبان بیندیشد و سخن بگوید.

7. کنترل احساسات و خواب: با تحریک بخش‌های ویژه مغز، می‌توان اضطراب را فرو نشاند، خلاقیت را افزایش داد یا خواب را به فرمان درآورد.

8. ثبت و بازپخش خاطرات: خاطرات می‌توانند چون فایل‌های دیجیتال ذخیره شوند، بازبینی گردند یا حتی بازنویسی شوند.

9. هم‌زیستی با هوش مصنوعی: مغز انسان، با پیوند مستقیم به سامانه‌های هوش مصنوعی، به پردازنده‌ای چندلایه بدل می‌شود که فراتر از توان طبیعی می‌اندیشد.

10. آغاز «اینترنت ذهن‌ها»: شبکه‌ای از ذهن‌های متصل، که در آن دانش، احساس و تجربه از مغزی به مغز دیگر جاری می‌شود.

در آینده‌ای نه‌چندان دور، مرز میان تفکر، گفتار و عمل از میان خواهد رفت. انسان دیگر تنها می‌اندیشد و جهان در پاسخ، تغییر می‌کند.

اما این پایان کار نیست. انسانِ عصر نورالینک، دیگر موجودی طبیعی نیست؛ او آمیخته‌ای از نورون و الگوریتم است؛ موجودی که هم در زیست و هم در معنا بازتعریف می‌شود. اگر در روزگاران گذشته، روح، سرچشمه‌ی ماورایی آگاهی شمرده می‌شد، فردا این آگاهی در تراشه‌ای نهفته است که ساخت انسان است. مرز دیرینه میان وحی و فناوری، روح و داده، و دین و دانش به‌نظر درحال در هم شکندن است.

انسانِ جدید، «آفریده‌ی خود» است؛ و شاید از همین‌جا پرسش بزرگ آغاز شود:
وقتی انسان بتواند ذهن خود را بازنویسی کند، آیا هنوز محتاج نجات، ایمان و دعا خواهد بود؟
و اگر نبوغ فناورانه، جای راز آفرینش را بگیرد، تکلیف امر قدسی چه می‌شود؟

در جهان فردا، شاید خدا دیگر تنها در آسمان‌ها جست‌وجو نشود، بلکه کسانی در ژرفای مدارهای سیلیکونی مغز انسان، در پی آن باشند.

@karimipour_k

#انسان_عصر_نورالینک #انسان_دیجیتال
#نئوانسان‌سالاری #امپراتوری_ذهن‌ها #عصر_امپراتوری_ذهن‌ها

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷جایگاه ۳۷ دانشگاه در رتبه‌بندی «لایدن» افت کرد

🔸مرثیه «لایدن» برای مرجعیت علمی دانشگاه‌های ایران

بررسی رتبه‌بندی لایدن ۲۰۲۵ نشان می‌دهد ۳۷ دانشگاه ایرانی در شاخص مرجعیت علمی تنزل رتبه داشته و تنها ۸ دانشگاه در رده‌بندی امسال صعود کرده‌اند. دانشگاه علم و صنعت هم بدون تغییر نسبت به سال گذشته در همان رده ۳۶۱ دنیا قرار گرفته است.

دانشگاه تهران که برترین دانشگاه ایران هم در این فهرست عنوان شده، در رده‌بندی امسال لایدن با ۱۲ پله سقوط نسبت به سال گذشته به رده ۱۶۶ شاخص مرجعیت علمی رسیده است.

دانشگاه تربیت مدرس هم با ۲۷ رتبه سقوط به رده ۳۷۲ رسید. دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دانشگاه صنعتی شریف به ترتیب با ۳۶ و ۴۶ رتبه تنزل در جایگاه‌های ۴۰۸ و ۵۱۰ دنیا قرار گرفتند.

دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی نیز به ترتیب با ۲۷ و ۶۱ رده سقوط در رده‌های ۶۲۰ و ۸۳۸ جا خوش کرده‌اند.

📚برشی از گزارش ندا اظهری در فرهیختگان

@dr_arjmandnia
#مرجعیت_علمی #رتبه‌بندی_لایدن
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 اوج عملکرد ذهنی در میانسالی

🔹 مغز انسان تازه در میانسالی روی غلتک می‌افتد


🔹مطالعه‌ای مشترک توسط محققان استرالیایی و لهستانی نشان می‌دهد که عملکرد ذهنی انسان در میانسالی به بالاترین سطح خود می‌رسد.

🔹در این تحقیق ۱۶ بُعد روان‌شناختی از جمله استدلال، حافظه، سرعت پردازش اطلاعات، دانش عمومی و هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفت.

🔹همچنین پنج ویژگی اصلی شخصیت شامل برون‌گرایی، پایداری هیجانی، وظیفه‌شناسی، پذیرابودن نسبت به تجربه و سازگاری تحلیل شد.

🔹با ترکیب نتایج این ابعاد و ویژگی‌ها، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که عملکرد ذهنی کلی انسان‌ها بین ۵۵ تا ۶۰ سالگی به اوج خود می‌رسد و پس از حدود ۶۵ سالگی به‌تدریج کاهش می‌یابد، هرچند برخی مهارت‌ها مانند دانش عمومی و هوش هیجانی همچنان تا حدی پایدار باقی می‌مانند.

🔹این یافته‌ها نشان می‌دهد که سن میانسالی می‌تواند دوره‌ای طلایی برای بهره‌وری ذهنی باشد.

@chandsanieh_news

#میانسالی #عملکرد_ذهنی #اوج_عملکرد_ذهنی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 کجای داستان قرار داریم؟

✍🏻 گاندی جمله‌ی خیلی خوبی داره! اون می‌گه:

🔸 «هیچ‌کس از فاسد حمایت نمی‌کند، جز فاسدان!
🔸 ‏هیچ‌کس از ستمگر دفاع نمی‌کند، جز ستمگران!
🔸 ‏هیچ‌کس از آزادی دفاع نمی‌کند، جز آزاداندیشان!
🔻 ‏و البته در این میان هرکسی می‌داند کجای این داستان قرار دارد ...»

#فساد #ستم #ستمگری #آزادی #دفاع_از_فساد #دفاع_از_ستم #دفاع_از_آزادی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 جَم یا جٍم ؟!

✍️ حامد پاک طینت

🔸جٍم:

بزرگترین موزه باستان‌شناسی جهان
دومین موزه بزرگ دنیا
با مساحت ۴۷۰.۰۰۰ متر مربع
و فضای نمایشگاهی ۱۱۰.۰۰۰ متر
بیش از ۱۰۰.۰۰۰ اثر باستانی
بی رقیب در زمینه باستان شناسی در دنیا

یک معماری منحصر بفرد، الهام گرفته از اهرام مصر با نمایی خارجی از سنگ اهک و شیبدار درست مانند شیب اهرام سه گانه و با سایبانی مشبک به مساحت ۴۸.۰۰۰ متر که سایه ای شبیه بالهای خدای هوروس ایجاد می کند، با نور طبیعی و ورودی تمثیل معابد باستانی، دیشب در جوار مجسمه ابوالهول با حضور مقامات عالی مصری و مهمانان بین المللی افتتاح شد.

موزه بزرگ مصر یا Grand Egyption Museum که اختصارا GEM نامیده میشود در سه طبقه به علاوه زیرزمین و تراس های خارجی، با امکاناتی رفاهی و تفریحی گسترده، در یک مراسم مجلل و پوشش رسانه ای جهانی کار خود را آغاز کرد تا روزانه ۱۰.۰۰۰ بازدیدکننده را با رزرواسیون آنلاین پذیرا باشد.

یک پروژه چندملیتی با معماری یک کمپانی ایرلندی، پیمانکاری مشترک بلژیکی و مصری با سابقه ساخت برج خلیفه دوبی و مشاوره مهندسی ژاپنی و البته نظارت یونسکو، که یک میلیارد دلار برای دولت مصر آب خورده هرچند ۸۰% آن وام ۱.۴% با بازپرداخت ۲۵ ساله و ۷ سال تنفس از بانکهای ژاپن و بقیه آن هم بنیادهای فرهنگی و تاریخی از جمله یونسکو، اتحادیه اروپا و در سراسر جهان تقبل کرده اند!

السیسی بدنبال چیست؟!
مصر با این موزه منحصر بفرد سالانه ۵ تا ۷ میلیون گردشگر جدید به ارزش ۲ میلیارد دلار جذب می کند و به سرعت به سوی چشم انداز ۳۰ میلیون گردشگر سالانه حرکت خواهد کرد. مصر بدنبال رها شدن از وابستگی به کانال سوئز و نفت و تبدیل شدن به قطب گردشگری خاورمیانه است. ۱۰.۰۰۰ شغل مستقیم و ۵۰.۰۰۰ هزار شغل غیرمستقیم با تمرکز بر جوانان دستاورد دیگر این موزه است.

السیسی اما فقط اهداف اقتصادی را دنبال نمی کند. او با اینکار، میراث ۵۰۰۰ ساله مصر را از انبارها خارج کرد تا به مردم مصر و بخصوص جوانان هویت ملی و نمادی از وحدت و همبستگی تاریخی ارایه کند حتی برای دو آتیشه های ضدغربی مصر این موزه یک نماد ملی است. مصر این پروژه را با یونسکو و مشهورترین موزه های جهان گره زد و این کشور را بعنوان نگهبان میراث بشری در دنیا معرفی کرد؛ تاریخ و فرهنگش را به رخ جهانیان کشید، تصویر جدیدی در دنیا از خود ساخت و به شرق تا غرب دست دوستی و رفاقت داد.

🔸جَم:

بزرگترین موزه جهان
مساحت ۵۷ هکتار
فضای نمایشگاهی ۲۲۰.۰۰۰ متر مربع
هزاران اثر باستانی بی نظیر
بی رقیب در زمینه باستان شناسی در دنیا

جَم، شامل تراس هایی پانوراما برای دید به ستونهای آپادانا، رمپ های الهام گرفته از راه شاهی و یک سایبان هخامنشی برای حفاظت از آثار با ظرفیت بازدید ۱۵.۰۰۰ نفر روزانه و ۲۰ میلیون نفر تور مجازی سالانه میتوانست تخت جمشید ما را با وسعت جغرافیایی امپراتوری هخامنشی از هند تا یونان، آثاری از پاسارگاد تا شوش را در انظار جهانیان بدرخشاند. تاریخ ایران باستان از ۳۰۰۰ قبل از میلاد مسیح و امپراتوری هخامنشیان ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح با ۲۵۰۰ سال تاریخ مستند و پیوند با تمدن های پیشین با جواهراتی مانند سرستون گاو بالدار، استوانه کوروش( اولین منشور حقوق بشر) می توانست یک سر و گردن بالاتر از جٍم باشد. این موزه می توانست ۵ تا ۱۰% به تولید ناخالص ملی ایران معادل ۱۰ میلیارد دلار اضافه کند و ۸۰۰۰ شغل مستقیم و ۳۰.۰۰۰ شغل غیرمستقیم خلق کند؛ همه برای جوانان.

اما حیف!
حیف که همین امروز خبر آمد که ۸۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داریم که دولت مانده است در این چهار ماه آخر سال باید با آن چه کند؛ درست یک روز بعد از آنکه گفتند بانک آینده ۵۰۰ هزار میلیارد تومان با خود برده و ۱۴۰ هزار میلیارد تومان در چای دبش گم شده است! اصلا در این گیر و دار تحریم و جنگ و دعوا چه کسی به ما وام تاریخی، فرهنگی، هنری می دهد؟ به کدام حساب تراستی واریز کند!؟ و کدام بنیاد حاضر است حمایتی بکند زمانی که ملاحظه می کند دولت، خود، سرگرم پروژه های فرهنگی مهمتری است!

حیف که جَم با فرسایش زمین و فرونشست حاصل از خشکسالی، ساختنش زیر سئوال است، خیلی چیزهای دیگرش هم زیر سئوال است!

موزه جَم، می توانست در باستان شناسی روی کره زمین بی رقیب باشد

واقعا حیف شد!

@Iran_economy_online
#مصر #جم #ایران #جم #گردشگری #موزه #موزه_باستان‌شناسی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷کدام انقلاب بی‌رهبر!

🔸درسی که انقلاب مردم سودان به ما ایرانی‌ها داد ...

✍🏻صفدر آصفی

انقلاب سودان یک انقلاب بدون رهبر بود یا به تعبیری رهبران آن مردم سودان بودند و البته نقش زنان هم در آن پررنگ بود.

شبکهٔ اینترنشنال مستندی در ستایش جنبش سودان ساخته بود و سایت بی‌بی‌سی فارسی هم از رویکرد بی‌رهبر انقلابیون سودان ستایش کرده بود.

پلیس سودان اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم سودان را سرکوب کرد، نهایتاً ارتش به حمایت از معترضان برخاست و رئیس‌جمهور مستبد، عمرالبشیر هم بازداشت شد.

در برنامهٔ ارتش برای دورهٔ انتقالی امتیازات قابل‌توجهی برای فرماندهان ارتش در نظر گرفته شده بود، اما انقلابیون مخالف، این برنامه را رد کردند.

در سودان هیچ رهبر اپوزیسیون مشخصی وجود نداشت که به ارتش فرمان یا قول عفو بدهد و طبعاً حالا هم کسی نبود که به آن‌ها دستور بدهد باید به پادگان‌هایشان برگردند.

انقلاب سودان بدون رهبر بود و فرماندهان ارتش اگر هم می‌خواستند، نمی‌توانستند با عموم مردم یا زندانیان سیاسی متنوع و پرشمار سابق مذاکره کنند. ضمناً از برگشتن به پادگان‌هایشان هم می‌ترسیدند.

بعضی از فرماندهان‌ ارتش به همدستی با عمرالبشیر متهم بودند و نمی‌دانستند که انقلابیون بی‌رهبر چه نقشه‌ای برایشان در سر دارند : برخی انقلابیون حاضر نبودند کوچکترین خطایی را فراموش کنند، برخی نمی‌خواستند ببخشند و عده‌ای نیز مایل بودند هم ببخشند و هم فراموش کنند.

نهادهای مدنی و تشکل‌های سودان فاقد وزن سیاسی معنادار بودند؛ سلسله‌مراتبی وجود نداشت که شخص یا گروه مشخص با افکار مشخصی در رأس آن باشد و بتواند از طرف «مردم» یا انقلابیون ضمانت اجرایی بدهد.

روابط خارجی‌ انقلابیون سودان محدود به رسانه‌ها بود، نه دیپلمات‌های خارجی.

بنابراین در سودان اصرار بر «انقلاب بدون رهبر» و اینکه «همه رهبر انقلاب‌اند» در فردای براندازی به بحران نمایندگی در بین انقلابیون منتهی شد.

این‌گونه بود که ارتش بر اوضاع مسلط شد و داشتن «اسلحه» ملاک نفوذ و قدرت سیاسی گردید.

همین باعث شد عده‌ای از ضعف پلیس - که پس از انقلاب ضعیف شده بود - سؤاستفاده کنند و گروه‌های شبه‌نظامی تشکیل دهند.

پای طرف‌های خارجی و تبهکاران فراملی هم به ماجرا باز شد و سرانجام پس از حدود چهار سال زندگی در سایهٔ رهبری پراکنده و نامنسجم مردمی، درگیری‌های داخلی شروع شدند.

اهل فن می‌دانند اگر جنگ بتواند «گردش مالی» خود را ایجاد کند، دیگر به این راحتی‌ها قابل جمع کردن نیست.
در بهترین شرایط سودان هم مثل سومالی و لیبی به سرزمینی بی‌دولت تبدیل شد که هر گروه و قبیله، در آن دولتی کوچک برای خودش درست کرده‌ بودند. 

پافشاری بر انقلاب بدون رهبر، گفتن اینکه «رهبر منم، رهبر تویی»، «رهبران ما در زندان‌اند»، «ما برده نیستیم، پس رهبر نمی‌خواهیم» و نظایر این‌ها، به‌رغم ظاهر فریبنده و زیبایشان تضمینی‌اند برای هرج و مرج.

شاید به نام «ملت ایران» حساسیت دارید، شاید از مفهوم «ایران» خوشتان نمی‌آید؛ ولی اگر فقط به «حق حیات» اعتقاد دارید، محض محافظت از حق حیات خود، خانواده، همشهری و هم‌قومی‌تان هم که شده، شعار «انقلاب بی‌رهبر» را به این راحتی‌ها باور نکنید.

#فرهیختگان #انقلاب #رهبر #رهبر_انقلاب #انقلاب_بدون_رهبر #انقلاب_بیرهبر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔶خلاصه‌ای از سخنرانی آقای محسن حسام مظاهری در نشست «مناسک و جنگ»

🖊سمیه توحیدلو (دبیر نشست)
 
🔹سخنرانی محسن حسام مظاهری باعنوان «چرا از ایران خوانده نشد؟ ناکامی در استخدام مناسک مذهبی در جنگ ۱۲ روزه و دلایل آن» به شرح زیر ارائه گردید:
 
🔹۱-پیوند مناسک و جنگ

• مناسک (Rituals) دارای قابلیت‌ها و ظرفیت‌های گسترده‌ای هستند که در شرایط بحرانی مانند جنگ، می‌توانند به کار جامعه و دولت آیند.
• کارکردهای مناسک شامل بسیج کنندگی، ایجاد وفاق، پیوند دادن افراد، کاهش فاصله‌ها، تحریک و هدایت عواطف جمعی است.
موقعیت‌های جنگی معمولاً بستری برای خلق مناسک جدید، بازسازی فرم‌های مناسکی قبلی و تغییر آن‌ها متناسب با نیازهای جدید هستند.
• مناسک و جنگ از دو منظر قابل تقسیم هستند: حین جنگ و پس از جنگ.
◦ حین جنگ: مناسک با خصلت‌های تهییج‌آفرین و بسیج‌کننده مصرف می‌شوند تا افراد را به مشارکت در جنگ تشویق کرده و روحیه رزمندگان را تقویت کنند. در این مقطع، مناسک می‌توانند کارکرد پنهان ابزار سرکوب را نیز داشته باشند، زیرا مرزگذاری و افتراق ایجاد می‌کنند.
◦ پس از جنگ: مناسک یادمانی و سوگ اهمیت پیدا می‌کنند تا پاسدار حافظه جمعی و گرامی‌دارنده قربانیان باشند و نقش التیام‌بخشی ایفا کنند.
 
🔹۲-ناکامی در جنگ ۱۲ روزه

• تلاش‌هایی برای استخدام مناسک مذهبی در جنگ ۱۲ روزه برای مدیریت افکار عمومی صورت گرفت (مانند نوحه‌های با مضامین ملی).
• این تلاش‌ها به‌رغم استقبال اولیه، خیلی زود خاموش شد، به جریان تبدیل نشد و از سطح چند مصداق فراتر نرفت.
• مصادیق تولیدشده، حتی در بدنه مذهبی حامی نظام نیز به صورت فراگیر مصرف و الگوبرداری نشدند.
• فرضیه اصلی: نظام در استخدام مناسک مذهبی در جنگ ۱۲ روزه ناکام ماند.
 
🔹۳-تجربیات موفقیت‌آمیز گذشته (مقایسه)

ما دو تجربه موفق در استفاده از مناسک مذهبی در جنگ‌های معاصر داشته‌ایم:
• الف) جنگ ۸ ساله با عراق:
◦ مناسک مذهبی نقش مؤثری در تبلیغات و پشتیبانی جنگ داشتند؛ محافل سینه‌زنی و نوحه‌خوانی‌های حماسی به کانون‌های تبلیغاتی مبدل شدند.
◦ یک خوانش عاشورایی ذیل اسلام سیاسی شکل گرفت و شبیه‌سازی‌های تاریخی (صدام یزید زمان، خمینی امام حسین زمان) انجام شد.
◦ این جنگ بستر شکستن فرم‌های سنتی مناسکی و زایش فرم‌های جدید (مانند مداحی مدرن) بود.
◦ گفتار پشتیبان جنگ کاملاً مذهبی و اسلامی بود. بر اساس پژوهشی در وصیت‌نامه‌های شهدا، ۶۵٪ واژگان مذهبی و اسلامی، ۳۰٪ سیاسی انقلابی و کمتر از ۳٪ مربوط به مضامین ملی و میهنی بودند. این گفتار مذهبی غلیظ، ناظر به مرحله دوم جنگ (پس از یکدست شدن سیاست رسمی) بود.
• ب) جنگ سوریه:
◦ یک گفتار تماماً مذهبی و کاملاً شیعی در پشتیبانی از این جنگ شکل گرفت.
◦ این گفتار در پی شکست پروژه وحدت و تقریب و تقویت سویه‌های هویتی کاملاً شیعی در جامعه و تقویم رسمی بود.
◦ کلیدواژه «دفاع از حرم و مدافعان حرم» برای شبیه‌سازی تاریخی خلق شد.
◦ این ادبیات، علاوه بر تهییج، کارکرد مشروعیت‌سازی در برابر بحران مشروعیت عمومی جنگ سوریه داشت و در اقشار مذهبی ابزار مؤثری بود.
 
🔹۴- دلایل ناکامی در جنگ ۱۲ روزه

این ناکامی به دلیل عدم توانایی در خلق خوانش مذهبی پشتیبان جنگ با اسرائیل بود:
• غیبت عنصر ملیت: در دو سه دهه اخیر، عنصر ملیت در گفتار رسمی سیاسی و گفتار مذهبی غایب بوده است. هر دو گفتار به سمت خلوص، یکدست شدن و فاصله گرفتن از عناصر ملی پیش رفته‌اند.
• فاصله گرفتن نظام مسائل: نظام منافع و نظام مسائل بین جریانات مذهبی با بقیه اقشار جامعه فاصله گرفته و زبان مشترک کاهش یافته است.
• تمرکز بر هویت شیعی: بخش مذهبی به سمت صرفاً دغدغه‌های مذهبی خود که سویه‌های شیعه‌گرایی و هویتی دارند، حرکت کرده است.
• تضعیف مناسک فراگیر: حتی آیین‌های مذهبی فراگیر مانند عاشورا نیز در روند تقویت سویه‌های هویتی شیعی (تورم مناسک)، چتر پوشش فراگیر خود را از دست داده و به حاشیه رفته‌اند.
• تبدیل مناسک به ضد مناسک: توسعه افراطی مناسک  خود به ضد مناسک تبدیل شده و اختلال عملکردی ایجاد کرده است.
• خاصیت بازتابی مناسک: نمی‌توان در شرایط عادی به عنصر ملیت بی‌اعتنا بود و سپس در موقعیت جنگ انتظار داشت که ناگهان یک گفتار مذهبی با سویه‌های ملی شکل گیرد.
• نبود محرک هویتی شیعی: در جنگ اخیر، تمایز هویتی شیعی یا حمله‌ای به مکان مذهبی شکل نگرفته بود که مناسک شیعی را به کار اندازد.
 
🔹• نتیجه‌گیری: این ناکامی ثمره روند تحولاتی است که در دهه‌های گذشته در مسیر تقویت سویه‌های هویت‌گرایانه پیشرفته و بر غیبت عنصر ملی در بدنه مذهبی افزوده است.

@smtohidloo

#جنگ #مناسک #مناسک_و_جنگ

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 او کیست؟

✍🏻 حامد پاک‌طینت


جان هورلی فرد کلیدی در طراحی ساختار تحریمهای ایران و معمار اصلی کمپین فشار حداکثری در دوره اول ترامپ که منجر به کاهش صادرات نفت ایران به ۲۰۰ هزار بشکه شد!

هورلی یک فرد عادی نیست. مسلما شخصی که لیسانس خود را از دانشگاه پرینستون، فوق لیسانس را از استنفورد، و در حال تدریس در استنفورد است نمی‌تواند یک فرد سیاسی معمولی باشد

یک تحلیلگر اقتصادی و مالی حرفه ای که در بزرگترین مراکز اقتصادی جهان مدیریت کرده، عمیقا مسلط به چرخه های اقتصاد و تجارت و در عین حال به عنوان افسر ارشد در جنگ عراق بالاترین جایزه نظامی را دریافت کرده قطعا یک فرد عادی نیست!

رفیق شفیق ترامپ که حتی در دوران دوری او از کاخ سفید به عنوان تحلیلگر در کنارش بود.

امروز او در امارات متحده است برای ماموریتی در قامت معاون خزانه داری آمریکا برای سفت کردن طناب تحریم بر گردن ایران!

پس از آن به کشور دوست و برادر ترکیه و سپس لبنان و در انتها به اسرائیل خواهد رفت تا از متد جدید تحریمهای ایران رونمایی کند.

آثار این سفر را تا سه چهار هفته آینده حس خواهیم کرد!

@Iran_economy_online

#جان_هورلی #تحریم #معمار_تحریم

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

‌ 📚 معرفی کتاب

🔷 نظام سلطنتی، بحران هژمونی و اقتدار

✍🏻 مرتضی کاظمیان

بیش از دو دهه‌ی پیش، در پژوهشی به بهانه‌ی نگارش پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد علوم سیاسی، برخی علل و عوامل تغییر نظام سیاسی در ایران با انقلاب ۱۳۵۷ را بررسی و تدوین کردم. حاصل آن تحقیق، کتابی شد با عنوان «نظام سلطنتی، بحران هژمونی و اقتدار».

کتاب هرچند در همان هنگام (نیمه دهه ۱۳۸۰) مورد استقبال قرار گرفت و خیلی زود کمیاب شد، اما به‌دلایلی امکان چاپ مجدد نیافت.

امروز مطلع شدم کتاب به همت نظر لطف بزرگوارانی، به PDF و نسخه‌ی قابل مطالعه در فضای الکترونیکی تبدیل شده است.

پژوهش را به پیوست، به علاقه‌مندان تاریخ سیاسی معاصر ایران تقدیم می‌کنم؛ با یادکرد از زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی که کتاب را به لطف و مقدمه‌اش مزین کرد.

#فرهیختگان #کتاب #معرفی_کتاب #نظام_سلطنتی #بحران_هژمونی #بحران_اقتدار

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

ایران در خطر فروپاشی خاموش


تحلیلی تطبیقی میان وضعیت کنونی ایران و تجربه‌ی ونزوئلا


✍🏻حسن یونسی

چکیده

این نوشته به بررسی احتمال «فروپاشی خاموش» در ایران می‌پردازد؛ وضعیتی که در آن، جامعه بدون جنگ یا انقلاب، در اثر انسداد سیاسی و ناکارآمدی مزمن، به‌تدریج فرسوده می‌شود.

اگر اصلاحات واقعی رخ ندهد و نیروی اجتماعی مؤثری برای تغییر وجود نداشته باشد، کشور ممکن است مانند ونزوئلا وارد مسیر زوال آرام شود؛ ظاهراً پایدار، اما از درون تهی.

مقایسه‌ی ایران و ونزوئلا نشان می‌دهد که فساد سیستماتیک، فرار مغزها، و بی‌تفاوتی عمومی، از نشانه‌های اصلی این نوع فروپاشی‌اند.

مقدمه

در تحلیل آینده‌ی ایران معمولاً دو مسیر مطرح می‌شود: اصلاحات از درون، یا تغییرات برآمده از انقلاب یا جنگ.

اما سناریوی سوم، یعنی تداوم وضع موجود بدون اصلاح، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

در این حالت، نهادها پابرجا می‌مانند ولی کارکرد خود را از دست می‌دهند و جامعه در چرخه‌ای از تکرار و سکون فرو می‌رود. این همان روندی است که ونزوئلا در دو دهه‌ی اخیر طی کرده است.

۱. فرسایش اجتماعی و روانی

وقتی نظام سیاسی پاسخگو نباشد و امید به اصلاح از میان برود، جامعه دچار بی‌حسی جمعی می‌شود. مردم از مشارکت فاصله می‌گیرند، اعتماد اجتماعی فرو می‌ریزد و بقا جای توسعه را می‌گیرد.

در ایران، افزایش مهاجرت نخبگان، افسردگی، و ناامیدی گسترده نشانه‌های این روند است.

در ونزوئلا نیز میلیون‌ها نفر بدون جنگ یا انقلاب کشور را ترک کردند، صرفاً به‌دلیل فقدان امید به آینده.

۲. تضعیف سرمایه انسانی

هر نظامی که به‌جای شایسته‌سالاری بر وفاداری ایدئولوژیک تکیه کند، سرمایه‌ی انسانی خود را از دست می‌دهد.

در ایران، حذف نیروهای متخصص و مهاجرت نخبگان بهره‌وری را به شدت کاهش داده است.

در ونزوئلا نیز تصفیه‌ی گسترده در شرکت نفت ملی و سیاست‌های پوپولیستی، صنایع حیاتی را از کار انداخت.

در هر دو کشور، راه‌حل حکومت‌ها نه اصلاح ساختار تولید، بلکه توزیع رانت و یارانه بوده است، درمانی موقتی و مخرب.

۳. اقتصاد رانتی و فساد ساختاری

اقتصادهای نفت‌محور به‌طور ذاتی در معرض فساد و تمرکز قدرت هستند.

در ونزوئلا، انحصار درآمد نفت و کنترل دولتی اقتصاد، به ابرتورم و فروپاشی پول ملی انجامید.

در ایران نیز فساد در نظام بانکی و تخصیص رانتی منابع، بخش مولد را تضعیف کرده است.

وجه مشترک این دو الگو، تکیه بر مدیریت فقر به‌جای تولید ثروت است؛ راهی برای حفظ اقتدار سیاسی، نه توسعه.

۴. اقتدارگرایی پایدار اما پوسیده

چنین نظام‌هایی ممکن است سال‌ها دوام بیاورند، اما از درون پوک می‌شوند. در ظاهر نهادها پابرجاست، اما کارکردشان نمایشی است.

در ونزوئلا انتخابات برگزار می‌شود اما نتیجه از پیش مشخص است؛ در ایران نیز نشانه‌هایی از همین روند دیده می‌شود.

این نوع اقتدارگرایی، به‌جای بازتولید مشروعیت، تنها به بازتولید کنترل می‌پردازد.

۵. بی‌تفاوتی عمومی

بزرگ‌ترین خطر برای هر جامعه نه خشم، بلکه بی‌تفاوتی است. وقتی مردم باور به امکان تغییر را از دست می‌دهند، جامعه از کنش‌گری به انفعال می‌رسد.

در ونزوئلا همین انفعال عمومی سبب شد حکومت مادورو با وجود بحران اقتصادی شدید در قدرت بماند.

در #ایران نیز اگر روند بی‌اعتمادی ادامه یابد، جامعه ممکن است وارد همین چرخه‌ی سکوت و فرسایش شود.

۶. فروپاشی تدریجی؛ خطر خاموش‌تر اما عمیق‌تر

در نگاه نخست، انقلاب یا حمله‌ی خارجی خطرناک‌تر از سکون سیاسی به‌نظر می‌رسد، اما واقعیت برعکس است.

فروپاشی تدریجی، به‌دلیل از بین بردن اعتماد، انگیزه و ظرفیت بازسازی، آسیب‌زاتر است.

در بحران ناگهانی ممکن است بازسازی امکان‌پذیر باشد؛ اما در فرسایش مداوم، جامعه حتی نیروی احیا را نیز از دست می‌دهد.

این همان «مرگ در لباس بقا»ست. کشوری که هنوز هست، اما دیگر زنده نیست.

نتیجه‌گیری

اگر ایران بدون اصلاح ساختاری، بدون اعتراض مؤثر و بدون بازخورد اجتماعی به مسیر کنونی ادامه دهد، احتمال ورود به مرحله‌ای از «حیات نباتی سیاسی» جدی است: ظاهراً پایدار، اما در عمل تهی از پویایی.


تجربه‌ی #ونزوئلا هشدار می‌دهد که #اقتدارگرایی می‌تواند بماند، اما بهایش #زوال_جامعه است.

در چنین مسیری، #فروپاشی نه با صدای انفجار، بلکه با سکوت طولانیِ #فرسایش رخ می‌دهد.

#فرهیختگان #فروپاشی_خاموش #مرگ_در_لباس_بقا

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 بزرگ‌ترین تولید کنندگان برق هسته‌ای جهان

🔸 ایالات متحده آمریکا، فرانسه و چین به ترتیب با تولید گیگاوات 97، 63، و 55 برق هسته‌ای مقامهای نخست تا سوم را در اختیار داشته و در صدر جدول قرار دارند.

#برق_هسته‌ای #بزرگ‌ترین_تولید_کنندگان_برق_هسته‌ای

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «مثلت توهم، قدرت و نادانی»!

✍️ دکتر احمد ایزدی‌طامه


یکی از ویژگی های مثبت شخصیتی، اعتماد به نفس است. این مفهوم اشاره دارد به یک تصویر ذهنی از خویش مبنی بر اینکه «من می توانم».
انسانها، از سه نوع «من می توانم» برخوردارند:

۱ـ من می توانم جسمانی که اشاره دارد به تصویر ذهنی فرد از توانایی های جسمانی خود، مانند این که من می توانم این وزنه را بلند کنم.
۲ـ من می توانم روان شناختی که به تصویر ذهنی فرد در باره استعداد هایش اشاره دارد. مانند این که من می توانم ریاضی یاد بگیرم.
۳ـ من می توانم روحی که ناظر است به قدرت های شخصیتی فرد مانند این که من توانایی بخشش دیگران را دارم و می توانم در برابر ناملایمات زندگی شکیبا و خویشتن دار باشم.

هرچند سهم این سه نوع خود توانمندی در همه افراد دارای اعتماد به نفس یکسان نیست، اما در هر صورت، فرد دارای اعتماد به نفس تصویری از خویش دارد که بر اساس آن خود را در مقابله با چالش های زندگی، فردی توانا ارزیابی می کند که امکان رویاروی سازگارانه با مسایل و چالش های زندگی را دارد.

این ویژگی شخصیتی، ذاتی نیست و انسانها بر اساس تجاربی که ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه، گروه دوستان، جامعه و نهایتاً تجاربی که خودشان برای خودشان فراهم می کنند، آن را یاد می گیرند.

با این حال باید بین داشتن یک تصویر ذهنی واقعی از خویش که ریشه در #خودآگاهی، #تجربه و #مهارت دارد با داشتن یک تصویر ذهنی غیرواقعی از خود که ریشه در #خیال، #جهل، #آرزو و #توهم دارد، تمیز قایل شد. اولی، منجر به شکل گیری اعتماد به نفس سالم و من می توانم منطبق با واقع می شود و دومی، منجر به توهم اعتماد به نفس خواهد شد و فرد به غلط خود را توانمند ارزیابی می کند.

توهم اعتماد به نفس ریشه در تربیت دارد. دستگاه ذهنی انسان، به ویژه در دوران کودکی بسیار القاپذیر است و در نتیجه زمانی که والدین صفات و ویژگی های غلو آمیزی را به صورت مکرر به فرزندان نسبت می دهند، آنها به غلط تصور ابرانسان بودن پیدا می کنند. این ویژگی منفی شخصیتی، پیآمدهای زیانبار فردی و اجتماعی به همراه دارد.

این زیانباری خصوصاً زمانی فاجعه بار خواهد شد که توهم اعتماد به نفس با ویژگی های منفی دیگر شخصیتی و موقعیت اجتماعی فرد ترکیب شود. یکی از خطرناکترین این ترکیب ها، ترکیب توهم اعتماد به نفس با نادانی و قدرت بشرح زیر است:

توهم اعتماد به نفس ✖️ نادانی ✖️ قدرت 🟰 بحران و فاجعه.

ترکیب این سه ویژگی می تواند از یک انسان کاملاً معمولی، موجودی بدترکیب، هیولا، خطرناک و آسیب‌زا برای خود و دیگران بسازد. این افراد در هر نقش اجتماعی قرار بگیرند، برای آن مجموعه تولید آسیب می کنند.

افرادی که دچار توهم اعتماد به نفس اند، در درون از ناتوانی خود آگاهند و در نتیجه از یک ترس دایمی رنج می برند، اما زمانی که بر مسند ریاست یک واحد اجتماعی مانند سازمان، نهاد، وکالت، صدرات و وزارت تکیه می زنند، فرصت پیدا می کند تا «#من_نمی‌توانم» درونی را با کمک قدرت بیرونی به «#من_می‌توانم» توهمی تبدیل کنند.

یکی از مهمترین وظایف مدیران در سطوح مختلف، تصمیم گیری است. دوام و بقای هر واحد اجتماعی تا حدود زیادی به تصمیماتی که مدیران آنها می گیرند، بستگی دارد. با ورود عنصر سوم یعنی جهل و نادانی، معادله دو مجهولی توهم/ قدرت، سه مجهولی می شود و دامنه و عمق آسیب ها را افزایش می دهد. در این شرایط چه بسا مدیران اقدام به اتخاذ تصمیم هایی کنند که تبعات سنگینی به همراه دارد. داستان گنجشک های مائو و توهم فتح مسکو و اروپا توسط هیتلر نمونه هایی از این فجایع است.

عدم پذیرش اشتباه، خودبزرگ‌بینی، حس ابرانسان بودن، در هر زمینه ای سخن گفتن، گستاخی در بیان و افکار و اتخاذ تصمیم های متهورانه از ویژگی های شخصیتی این افراد است.

خانواده ها با افزایش سواد تربیتی خود و کاهش احتمال شکل گیری توهم اعتماد به نفس در فرزندان، می توانند از شکل گیری مثلت توهم، قدرت و نادانی جلوگیری کنند.

@Hastiyadgirandeh

#توهم #قدرت #نادانی #اعتماد_به_نفس #مثلت_توهم_قدرت_نادانی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷تأملی در باره‌ی فقر دوراندیشی سیاسی و امکان بازسازی عقلانیت از پایین

🔸از تشخیص تا درمان: آیا می‌توان از فقر دوراندیشی سیاسی عبور کرد
؟

✍️ در امتداد یادداشت دکتر علی کریمی‌مله

در پی انتشار یادداشت تحلیلی دکتر علی کریمی‌مله با عنوان «فقر شناسه دوراندیشی سیاسی در فرآیند حکمرانی و تصمیم‌گیری ایران»، این متن کوتاه در ادامه‌ی همان مسیر نگاشته شده است.

آن یادداشت، با دقتی ستودنی، به تشخیص یکی از ریشه‌های بنیادین بحران حکمرانی در ایران پرداخت: فقر دوراندیشی سیاسی در میان کارگزاران.

اما پرسش این است:
اگر بیماری را شناختیم، آیا راهی برای درمان وجود دارد؟
و اگر ساختار قدرت به اصلاح تن نمی‌دهد، مردم چگونه می‌توانند از تماشاگر به کنش‌گر تبدیل شوند؟

🔍 آیا کارگزاران، خودبه‌خود اصلاح می‌کنند؟
در ساختارهایی که پاسخ‌گویی نهادینه نشده، آیا می‌توان انتظار داشت که کارگزاران، بدون فشار اجتماعی یا بحران‌های ساختاری، دست به اصلاح بزنند؟
آیا تجربه‌های تاریخی ما -از مشروطه تا اصلاحات دهه هفتاد- نشان نمی‌دهد که اصلاح، بدون مطالبه‌گری عمومی، یا سطحی می‌ماند یا به ضد خود بدل می‌شود؟

🧠 آیا مردم، قدرت خود را باور دارند؟
اگر مردم شناخت دقیقی از حقوق شهروندی، ساختار قدرت و تجربه‌های تاریخی نداشته باشند، چگونه می‌توانند کنش‌گر باشند؟

آیا ناآگاهی، تنها نتیجه‌ی ضعف آموزش رسمی‌ست، یا محصول سال‌ها سرکوب، تحقیر و بی‌اعتمادی نیز هست؟
چگونه می‌توان نیروی خیال‌پردازی سیاسی را در ذهن جامعه بازآفرینی کرد؟

🚧 چه موانعی پیش‌روی مردم است؟
آیا ترس از هزینه‌های اعتراض، بی‌اعتمادی به نهادها، پراکندگی اجتماعی، و درونی‌سازی ناتوانی، مردم را به سکوت کشانده است؟
اگر مردم به نجات فردی رو آورده‌اند، آیا می‌توان از آن‌ها انتظار کنش جمعی داشت؟
و اگر نهادهای مستقل شکل نگرفته‌اند، نیروی جمعی چگونه بازسازی خواهد شد؟

🕊 آیا بازگشت به آرمان‌ها، راهی به رهایی‌ست؟
هرگاه ناکارآمدی در حکمرانی آشکار می‌شود، گروهی بر این باورند که مشکل، نه در اصل اندیشه، بلکه در انحراف از آن است.
آیا این نگاه، مردم را دوباره به جست‌وجوی نسخه‌ی ناب و آرمانی سوق نمی‌دهد؟
و آیا این بازگشت‌های مکرر، به‌جای گشودن راهی نو، ما را در چرخه‌ای از آرمان‌گرایی بی‌ثمر گرفتار نکرده‌اند؟
شاید پرسش اصلی این باشد:
آیا زمان آن نرسیده که به‌جای بازگشت به آرمان‌ها، به بازسازی عقلانیت سیاسی بیندیشیم؟

🧭 آیا شباهتی میان حکمرانی ایدئولوژیک و حکومت‌های تمامیت‌خواه وجود دارد؟
وقتی یک دستگاه فکری خاص، به‌عنوان حقیقت مطلق معرفی می‌شود و تنها یک گروه خاص حق تفسیر و اجرای آن را دارد،
آیا ساختار قدرت به‌جای پاسخ‌گویی، به انحصار و سرکوب گرایش پیدا نمی‌کند؟
آیا حذف تنوع، سرکوب اندیشه‌های متفاوت، و بازتولید وعده‌های آرمانی، ما را در چرخه‌ای از ناکامی و تکرار گرفتار نمی‌کند؟
و آیا این ساختار، بی‌آنکه نامی از آن برده شود، شباهتی به حکومت‌های تمامیت‌خواه ندارد؟

💊 آیا راهی برای درمان وجود دارد؟
آیا آموزش سیاسی فراگیر، می‌تواند آگاهی عمومی را تقویت کند؟
آیا نهادسازی مستقل از پایین، می‌تواند مردم را از تماشاگر به کنش‌گر تبدیل کند؟
آیا اقلیت‌های آگاه و اخلاق‌مدار، می‌توانند جرقه‌ی دگرگونی باشند، حتی اگر در آغاز تنها باشند؟
و آیا بازسازی اعتماد عمومی، بدون شفافیت و گفت‌وگوی صادقانه ممکن است؟

🎯 جمع‌بندی تأملی
اگر فقر دوراندیشی سیاسی، بیماری حکمرانی ماست،
و اگر ساختار قدرت به درمان تن نمی‌دهد،
شاید تنها راه، بازسازی عقلانیت سیاسی از پایین، از دل جامعه، و از مسیر گفت‌وگوی صادقانه باشد.
نه با نسخه‌های آماده، بلکه با پرسش‌هایی که ما را به اندیشیدن و کنش‌گری دعوت می‌کنند.

با احترام

🖊حمید رستگار

#دوراندیشی_سیاسی #تشخیص #درمان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پایان زندگی «خشن‌ترین آبی‌پوش ایران»؛ خداحافظی با نیسان وانت!

🔹مهرماه ۱۴۰۴ را باید به خاطر سپرد؛ ماهی که آخرین نیسان وانت آبی از خط تولید زامیاد در ساوه خارج شد و یکی از ماندگارترین نمادهای جاده‌های ایران برای همیشه به تاریخ پیوست.

🔹نیسان آبی، که از سال ۱۳۴۹ با نام «زامیاد ۲۴» وارد جاده‌های کشور شد، فراتر از یک خودرو بود؛ نمادی از استقامت، خشونت جاده‌ای و نوستالژی جمعی ایرانیان.

🔹بسیاری آن را با غرش موتور، بوق‌های ممتد و شعارهای حک‌شده بر بدنه‌اش به یاد می‌آورند.

🔹کارشناسان، محبوبیت و خشونت نیسان را ترکیبی از ویژگی‌های فنی قدیمی، فرهنگ رانندگی کاری و شرایط اقتصادی می‌دانند. رانندگانی که این خودرو را ابزار کار می‌دیدند، گاه در جاده‌ها بی‌پروا می‌راندند، اما همین ویژگی، نیسان را به «غول آبی جاده‌ها» تبدیل کرد.

🔹با توقف تولید آن و ورود مدل جدید زامیاد EX با امکانات مدرن‌تر و ایمنی بالاتر، دورانی در جاده‌های ایران به پایان رسید.

🔹نیسان آبی شاید دیگر تولید نشود، اما در خاطره جمعی ایرانیان، نماد یک دوره، یک فرهنگ و یک زندگی ساده و سخت‌کوشانه باقی خواهد ماند.

@chandsanieh_news

#نیسان #نیسان_آبی #نیسان_وانت #خداحافظی_با_نیسان #غول_آبی_جاده‌ها #خشن‌ترین_آبی‌پوش_ایران

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تاریخ دگرگونی اوقات فراغت!

🔸 مردم جهان از سال ۱۹۳۰ تا ۲۰۲۴ چگونه وقت خود را سپری کرده‌اند؟

@EsfandiarKhodaee

#وقت‌گذرانی #اوقات_فراغت #سبک_زندگی #الگوی_مصرف

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📚 معرفی کتاب

🔷 چگونه می‌توان یک کشور را دزدید؟

🔹 تبارشناسی خصوصی‌سازی در جمهوری اسلامی


✍🏻 بهمن احمدی امویی

این کتاب، تنها یک کتاب تاریخی یا اقتصادی نیست؛ یک پرونده جنایی در ابعاد ملی است. بهمن احمدی امویی در این اثر شجاعانه و مستند، به شکلی سیستماتیک و دقیق، به پاسخ این پرسش تلخ و به ظاهر اغراق‌آمیز می‌پردازد: «چگونه می‌توان یک کشور را دزدید؟»

این کتاب درباره چیست؟
تبارشناسی خصوصی‌سازی: این کتاب فقط لیستی از شرکت‌های فروخته‌شده نیست. نویسنده ریشه‌ها، قوانین، شبکه‌های قدرت و ایدئولوژی‌ای را که بستر «تغییر مالکیت عظیم» ثروت ملی ایران را فراهم کرد، موشکافی می‌کند.
از تئوری تا عمل: نشان می‌دهد چگونه شعارهای اقتصادی در دهه‌های گذشته، در عمل به ابزاری برای انتقال دارایی‌های عمومی به دست گروهی خاص تبدیل شد.
نقشه راه یک انتقال تاریخی: کتاب به شما نشان می‌دهد که چگونه دولتی که مدعی دفاع از مستضعفان است، بزرگ‌ترین پروژه واگذاری ثروت به ثروتمندان را در تاریخ معاصر ایران به اجرا گذاشت.

چرا باید این کتاب را بخوانید؟
برای درک امروز ایران: اگر از خود می‌پرسید «چرا اقتصاد ایران در این وضعیت است؟»، «ثروت بادآورده برخی افراد از کجا آمده؟» و «فاصله طبقاتی عمیق چگونه ایجاد شد؟»، پاسخ بسیاری از پرسش‌های شما در لابه‌لای صفحات این کتاب نهفته است.
مستند و تحقیقی: این کتاب بر اساس اسناد رسمی، آمارهای دولتی و گزارش‌های معتبر نوشته شده است. یک اثر ژورنالیستی-تحقیقاتی قدرتمند که ادعاهایش را مستند می‌کند.
روایتی که کمتر شنیده‌اید: این کتاب، روایت رسمی از خصوصی‌سازی را به چالش می‌کشد و لایه‌های پنهان، معاملات غیرشفاف و پیوند سیاست و ثروت را آشکار می‌سازد.
شکافتن یک اَبَرروایت: نویسنده با شجاعت، یکی از کلان‌روایت‌های حاکم بر چند دهه اخیر را شکافته و سازوکارهای آن را به نمایش می‌گذارد.

این کتاب برای چه کسانی است؟
برای تمام کسانی که به تحولات سیاسی و اقتصادی ایران معاصر علاقه‌مندند.
برای دانشجویان و پژوهشگران حوزه‌های علوم سیاسی، اقتصاد و جامعه‌شناسی.
برای همه شهروندانی که می‌خواهند بدانند ثروت ملی‌شان چگونه و چرا «جابه‌جا» شد.
«چگونه می‌توان یک کشور را دزدید؟» تنها یک عنوان جذاب نیست، بلکه پرسشی است که این کتاب با ارائه اسناد و شواهد، پاسخی تکان‌دهنده به آن می‌دهد. اگر می‌خواهید از پشت پرده یکی از بزرگ‌ترین تحولات اقتصادی ایران با خبر شوید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.
همین حالا این پرونده را ورق بزنید و با روایتی مستند و شجاعانه از «دزدیدن یک کشور» آشنا شوید.

/channel/hamidasefichannel2

#کتاب #معرفی_کتاب #خصوصی‌سازی #تبارشناسی_خصوصی‌سازی #دزدیدن_یک_کشور #چگونه_می‌توان_یک_کشور_را_دزدید

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 آغاز عصر امپراتوری ذهن‌ها

✍🏻 یدالله کریمی‌پور

از دیرباز ابزار قدرت «زمین، ارتش و سلاح» بود. ولی به تعبیر فوکو، آینده قدرت نه بر بدن‌ها، که بر ذهن‌ها و ادراک‌ها استوار است.

در جهان در حال ظهور، هر انسان می‌تواند به پایگاه داده‌ای متحرک بدل شود. کمپانی‌هایی مانند «نورالینک» قدرتی فراتر از دولت‌ها به دست می‌آورند، زیرا بر «جریان اطلاعات عصبی» انسان چیره می‌شوند.

در این نظم تازه، آدمی دیگر کاربر فناوری نیست، بلکه بخشی از آن است. به تعبیر هایدگر، انسان از «بودن در جهان» به «ابزار بودن برای جهان تکنولوژیک» تغییر ماهیت می‌دهد.

در سطح جهانی، پدیده‌ای تازه در حال تولد است:

💢 تِکنوژئوپلیتیک - محور نوین قدرت.

قدرت دیگر نه در کنترل زمین و نفت، بلکه در چیرگی بر مغز انسان‌ها تعریف می‌شود. کشوری که استانداردهای اخلاقی، نرم‌افزاری و امنیتی تراشه‌های مغزی را تعیین کند، در واقع امپراتوری ذهن‌ها را می‌سازد.

نتیجه روشن است:

ملت‌ها بیش از پیش به کمپانی‌های فناوری وابسته می‌شوند.

قدرت شرکت‌هایی چون نورالینک از نفت و ارتش‌ها فراتر می‌رود.

جهان به سه دسته تقسیم می‌شود:

🔹 کشور‌های دارای فناوری ذهنی
🔹 کشورهای وابسته به فناوری ذهنی
🔹 کشورهای فاقد فناوری ذهنی

این همان استعمار نوین ذهنی است؛ یا به تعبیر دیگر: نئوانسان‌سالاری.

در این عصر تازه، امنیت فقط مرزهای جغرافیایی یا سایبری نیست،
بلکه شامل مرزهای شناختی و ذهنی ملت‌ها نیز می‌شود.

کوتاه آن‌که:
🔸 کشوری که مغز انسان را به شبکه وصل کند، بر ذهن بشر فرمان خواهد راند.
🔸 فلسفه قدرت از «کنترل منابع» به «کنترل ادراک» تغییر یافته است.

🧠 نورالینک، آغاز عصر امپراتوری ذهن‌هاست؛ جایی که آزادی، امنیت و حتی تفکر، به عبور از مرزهای ذهن وابسته خواهد بود.

@karimipour_k

#نئوانسان‌سالاری #امپراتوری_ذهن‌ها #عصر_امپراتوری_ذهن‌ها

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 دارندگی و برازندگی اتمی!

🔸 کدام کشورهای جهان بمب اتمی در اختیار دارند و قدرت اتمی تلقی می‌شوند؟

▪️روسیه و ایالات متحده آمریکا با در اختیار داشتن 5459 و 5177 بمب اتمی ابرقدرت هسته‌ای تلقی می‌شوند و کشورهای چین با 600، فرانسه با 299 و انگستان با 225 بمب اتمی در جایگاه بعدی قرار دارند. اسرائیل، کره شمالی، هند و پاکستان نیز هر کدام کمتر از 200 بمب اتمی دارند.

#بمب_اتمی #قدرت_اتمی #سلاح_هسته‌ای #بمب_هسته‌ای #ابرقدرت_هسته‌ای

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 اراده و مرگ اراده!

✍️ محمود شفیعی

🖊انسان تنها آفریده جهان هستی است که قبل از انجام عمل در سطح فردی و اجتماعی، از آگاهی به عملی که بناست انجام دهد، برخوردار است و هر عملی را بعد از توجیه کافی و یافتن دلیل یا دلیل‌های عقل‌پسند، انجام می دهد.
🖊البته دست یازیدن به عمل آگاهانه به معنای فقدان رفتارهای ناخودآگاه در انسان نیست. همچنین توجیه و آگاهی از عمل، به معنای فقدان انگیزه های غیرعقلانی برای عملی که از سوی انسان صورت می گیرد نیست.
🖊با این حال، تاکید بر این است که دست کم بخشی از عوامل سازنده عمل انسان، استناد به آگاهی از چند و چون عمل و توجیه کافی برای انجام آن، می باشد.
🖊بدون وجود آگاهی و توجیهات عقلانی، عمل انسانی تحقق یافتنی نیست. عوامل دخیل دیگر (تمایلات غریزی، ناخودآگاه، رسومات، عادت‌های فردی، و دیگر محرک‌های درونی و بیرونی) نیست که یک عمل را به عمل انسانی تبدیل می کند؛ بلکه وجود آگاهی و توجیه عقلانی است که سازنده عمل انسانی است.
🖊پس در پسِ عوامل لازم برای وقوع یک عمل از انسان، تنها آگاهی و توجیه عقلانی است که دو شرط کافی برای تحقق عمل انسانی به شمار می رود. این دو شرط، "مقوم اراده" در انسان هستند و با عوامل دیگر، تفاوت ذاتی دارند.
🖊بعد از پیدایش مکتب پوزیتویستی در عصر جدید، اندیشمندان اجتماعی، به ویژه جامعه‌شناسان، کوشیده اند، همه کارهایی که در جوامع بشری از انسان سر می زند، آن کارها را با روش تجربی تبیین کنند.
🖊 در این رویکرد کارهایی که از انسان سر می زند، همچون فعل و انفعالاتی است که در جهان طبیعت رخ می دهد. البته، به طور منطقی، اندیشمندان طبیعی پدیده های طبیعت را با روش تجربی مطالعه می کنند.
🖊 در این رویکرد طبیعت‌گرایانه به عرصه زندگی فردی و اجتماعی انسان، اندیشمند علوم انسانی و اجتماعی، عمل انسان را همچون فعل و انفعالات طبیعی تبیین می کند و از این رو، چیزی که در انسان "اراده" می نامیم، به اجزای مادی در وجود انسان تقلیل می یابد و به آن، همچون مطالعه طبیعت، به شکل تجربی نگریسته می شود. با این نگرش، در واقع، اراده در انسان مضمحل می گردد.
🖊وقتی روش تجربی تنها روش معتبر برای کسب معرفت در نظر گرفته می شود، و این روش در عرصه علوم انسانی و اجتماعی نیز به کار گرفته می شود، دیگر فرصتی برای جولانگاه اراده آزاد انسانی باقی نمی ماند. در این صورت، چگونه می توان کار انسانی را از کار غیر انسانی تشخیص داد؟!!
🖊انسان عصر جدید مدعی بود که انسان را از انواع سلطه های بیرونی رها ساخته است. آنها با تحولاتی که رقم زدند، باور کردند که نه کلیسا و نه پادشاهان، دیگر نمی توانند انسان را به اطاعت کورکورانه وادارند.
🖊انسان جدید برده‌داری را خلاف شان بشر دانست و برده‌داری را نیز لغو کرد. همچنین انسان مدرن ادعا کرد که تنها مرجع داوری در جامعه انسانی عقل خودبنیاد بشر خواهد بود و بعد از این فال‌گیران، رمال‌ها، ساحران، دعانویسان، جن‌گیران، و دیگر مدعیان جامعه سنتی بساط سلطه خود بر جامعه انسانی را برای همیشه بر خواهند چید. البته نمی توان انکار کرد که این تحولات، دستاوردهای بزرگی برای جامعه جدید بود.
🖊اما پاشنه آشیل جامعه جدید انکار جهان استعلایی، فرامادی و عوالم غیبی است. با انکار این ساحت وجودی از عرصه زندگی فردی و اجتماعی، اتوماتیک، اراده انسان نیز به امری مادی تبدیل می گردد.
🖊با تبدیل اراده به امری مادی، گویی که اراده به زندانی ابدی و بلکه بدتر از آن به مرگی خودخواسته، همچون خودکشی، گرفتار می آید؛ چرا که با اعتبار مطلق دادن به امر تجربی مادی، اکسیر اراده در انسان به امری موهوم تبدیل می گردد و رهایی انسانی به سد و بن‌بست خودساخته برمی خورد.

🔻نتیجه: تنها راه حراست از جوهر انسانی، یعنی حفظ اراده آزاد در انسان، با کنار گذاشتن تقلیل وجود انسانی به امر مادی، امکان‌پذیر است. به عبارت دیگر اگر انسان خود را موجودی آزاد و صاحب اراده در می یابد، به ناچار، باید به این نتیجه دست یابد که جوهر اراده امری فرامادی است. به مجرد انکار امر فرامادی انسان جوهر اصیل خود را نیز نفی خواهد کرد. برگشت به انسان بدون تصدیق جهان غیرمادی استعلایی، آب در هاون کوبیدن است.

@Mahmood_shafiee
#اراده #مرگ #مرگ_اراده
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📚 معرفی کتاب

🔷فساد در نظام سرمایه‌سالار

🔸چرا رانت‌جویی پاداش دارد ولی کار مولد نه؟

✅ کتاب حاضر به قلم گای استندینگ، استاد مطالعات توسعه در مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقایی لندن (SOAS)، در سال 2017 منتشر شده است. این کتاب با نگاهی انتقادی نسبت به آنچه در واقعیت نظام سرمایه­‌داری در غرب می­‌گذرد سعی دارد تا در چارچوب اقتصاد سیاسی، روند رو به گسترش رانت­‌جویی را در حوزه­‌های مختلفی همچون نظام مالیاتی، نظام نوآوری، بدهی، منابع عمومی و بازار کار نوین به تصویر بکشد و بدین ترتیب پنج دروغ سرمایه­‌داری رانتی را آشکار ­سازد. تأکید نویسنده در فصول مختلف بر شکست نظام توزیع درآمد به نفع بازار سرمایه و بخش مالی و ظهور گونۀ جدیدی از بهره‌کشی از طبقات پایین جامعه است. وی، راه مقابله با سرمایه­‌داری رانتی را مبارزه از سوی طبقۀ پریکاریات با هدف ایجاد یک نظام توزیع درآمد جدید می­ داند؛ ...

#کتاب #معرفی_کتاب #فساد #سرمایه‌داری #سرمایه‌سالاری #نظام_سرمایه‌سالار #رانت‌جویی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «کهتران بر جایگاه مهتران»!

✍️ دکتر احمد ایزدی‌طامه

بر اساس نظریه احساس کهتری آلفرد ادلر، کودکان به دلایل ناتوانی ذاتی این دوره و نیز سبک نگهداری والدین، دچار یک نوع احساس کهتری می‌شوند. اما به مرور با افزایش میزان کنشگری و حق انتخاب آنها و نیز رشد عقلی، هیجانی و اجتماعی کودکان، احساس کهتری اولیه رنگ می‌بازد و احساس توانمندی و قدرت جایگزین آن می‌شود.

با این حال، این احساس در گروهی از انسان ها به دلایلی مانند ادامه یافتن شرایط کودکی در زندگی آنها، فقر، محرومیت‌های محیطی، رفتارهای غلط والدین، ناکامی‌ها و نقص بدنی، تثبیت می‌شود و آنها در زندگی بزرگسالی همچنان از احساس بی‌کفایتی و ناتوانی رنج می‌برند.

تحمل درازمدت چنین احساسی نسبت به خود بسیار ناگوار است و در نتیجه فرد دست به اقداماتی می زند تا به کمک آن بر این احساس غلبه کند. این اقدامات، به هیچ وجه احساس کهتری را درمان نمی کنند و تنها ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر روی آنهاست.

این اقدامات جبرانی با توجه به امکانات محیطی که در اختیار فرد قرار دارد و نیز خصوصیات شخصیتی او، دامنه وسیعی را در بر می‌گیرد. گروهی از این افراد تلاش می کنند تا با فعالیت های سازنده علمی، هنری، ورزشی و اجتماعی و درخشیدن در این زمینه ها، بر این احساس غلبه کنند.

این که در طول تاریخ مشاهده شده است که فردی معلول، به قهرمانی شنا دست یافته و یا فردی با لکنت زبان به سخنوری چیره دست تبدیل شده، ناظر بر همین احساس و تلاش برای غلبه بر آن است.

دسته ای دیگر از این افراد برای جبران احساس کهتری، روش‌های غیر اخلاقی و ضد اجتماعی را برمی‌گزینند. یکی از این روش ها، تلاش های غیر سازنده آنها برای تکیه زدن بر مسند قدرت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی است.

اصولاً سمت های مدیریتی و ریاست به دارنده آن احساس قدرت می دهد و به همین دلیل هم یکی از گزینه‌های مورد علاقه کهتران است. البته هدف این نوشته به هیچ وجه تاکید بر این نکته نیست که تمام مدیران دارای احساس کهتری اند، بلکه هدف بیان این نکته است که ریاست بر دیگران و کسب قدرت از علاقه‌مندی‌های کهتران است.

مسند قدرت دارای سطوح اجرایی، میانی و راهبردی است و افراد کهتر با توجه به امکانات پیش روی خود تلاش می کنند تا در یکی از این سطوح قرار بگیرند. عده ای با استخدام در یک سازمان و تلاش و کوشش افراطی و لابی‌گری تلاش می کنند تا به آرزوی خود برسند و عده ای دیگر همچون هیتلر، استالین، صدام، قذافی و موگابه با شرکت در کودتا، فعالیتهای مبارزاتی و انقلابی و کنار زدن رقبا بر این مسند تکیه می زنند.

در این حالت فرد کهتر بر مسندی تکیه می زند که اساساً جایگاه مهتران است و این شکاف بین شخصیت کهتر با جایگاه اش زمینه‌ساز بسیاری از آسیب های سازمانی و فجایع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای کشورها است. جنگ جهانی دوم، وضعیت اسفبار لیبی و سوریه، حادثه کربلا، قتل‌عام و تبعید مخالفان توسط استالین، گسترش جنگ از آلمان تا ژاپن و گسترش حرم‌سراهای قجری، را باید بر اساس نشستن فردی کهتر بر جایگاه شخصی مهتر فهم کرد.

از آنجا که قدرت طلبی، داروی احساس کهتری نیست و تنها ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر آن است، فرد قدرتمند در اوج قدرت نیز همچنان احساس کهتری می کند و در نتیجه در این ساختارها یک سیکل معیوب شکل می گیرد:

احساس کهتری ⬅️ میل به کسب قدرت ⬅️ افزایش مجدد احساس کهتری ⬅️ تمایل به قدرت بیشتر ⬅️ احساس کهتری بیشتر ...

به همین دلیل، ولع سیری‌ناپذیر این افراد به قدرت با مرگ آنها تسکین می‌یابد و چه بسا به دست کهتری مانند خود، عزل یا ترور شوند و یا به دلیل نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی که نتیجه عملکرد آنهاست، از طریق شورش و انقلاب از مسند قدرت برکنار شوند.

@Hastiyadgirandeh
#کهتران #مهتران #احساس_کهتری #کهتران_بر_جایگاه_مهتران
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 ایران و بحران استراتژی؛ سرزمین نبوغ بی‌بنیان!

✍🏻 مصطفی نجفی


در تاریخ ایران، از دوران باستان تا امروز، همواره نام‌هایی درخشان از سیاست و حکمرانی دیده می‌شود؛ از کوروش بزرگ و داریوش گرفته تا نظام‌الملک طوسی، امیرکبیر و دکتر مصدق. با این حال، در مقایسه با دیگر تمدن‌های بزرگ، ایران در پرورش و تداوم تفکر استراتژیک ضعیف بوده است. این ضعف نه‌تنها در عرصه‌ی سیاست و نظامی‌گری، بلکه در فرهنگ تصمیم‌گیری و آینده‌نگری نیز ریشه‌دار است.

یکی از دلایل اصلی این وضعیت، غلبه‌ی فردگرایی بر نهادگرایی در تاریخ ایران است. ساختار سیاسی ایران در بیشتر ادوار، بر محور شخصیت‌ها استوار بوده نه بر سیستم‌ها. هرگاه فردی نیرومند و اندیشمند ظهور کرده، کشور جهش یافته؛ اما با رفتن او، همه چیز فرو ریخته است.
در حالی‌که در تمدن‌های غربی و شرق آسیا، اندیشه‌ی حکمرانی از فرد به نهاد منتقل شد، در ایران اندیشه و قدرت همواره در گرو حضور یک شخص باقی ماند. به همین سبب، عمر هر استراتژی بزرگ در ایران معمولاً به اندازه‌ی عمر صاحب آن بوده است.

مشکل دیگر، نبود نهادهای آموزشی و اندیشه‌ساز برای تربیت سیاستمداران و مدیران راهبردی است. در حالی‌که از دوران باستان در یونان، چین و سپس اروپا، مدارس نظامی و مراکز فکری برای آموزش هنر حکومت‌داری و طراحی استراتژی شکل گرفته بود، در ایران چنین سنتی نهادینه نشد. چهره‌هایی چون نظام‌الملک و امیرکبیر حاصل نبوغ فردی بودند، نه محصول یک نظام آموزشی هدفمند. ایران در طول تاریخ استراتژیست به دنیا آورده، اما هیچ‌گاه استراتژیست تربیت نکرده است.

از سوی دیگر، سیاست در ایران اغلب ماهیتی واکنشی داشته است. تصمیم‌گیری‌ها بیشتر در پاسخ به تهدید و بحران انجام می‌شده تا بر اساس طرحی بلندمدت و پیش‌دستانه. از حمله‌ی اسکندر و مغول گرفته تا رقابت‌های استعماری قرن نوزدهم، سیاست ایران بر محور دفاع و بقا شکل گرفته است، نه بر اساس طراحی برای گسترش و توسعه. در نتیجه، تفکر راهبردی در ذهن سیاستمداران ایرانی جای خود را به مصلحت‌گرایی کوتاه‌مدت داده است.

گسست‌های تاریخی نیز نقش مهمی در تضعیف حافظه‌ی استراتژیک ایران داشته‌اند. هر بار که سلسله‌ای سقوط کرده، میراث فکری و اداری آن نیز از میان رفته است. نه انتقال تجربیات وجود داشته و نه استمرار نهادی. برخلاف اروپا که اندیشه‌ی حکمرانی از امپراتوری روم تا دوران مدرن پیوسته تحول یافته، در ایران هر حکومت جدید با ویران کردن ساختار پیشین، از صفر آغاز کرده است. این گسست تاریخی موجب شده هیچ تجربه‌ای در زمینه‌ی تصمیم‌سازی و آینده‌نگری به صورت ماندگار انباشته نشود.

عامل دیگر، شکاف تاریخی میان خرد و قدرت است. در بسیاری از دوره‌ها، صاحبان اندیشه و تدبیر قربانی قدرت‌طلبی حاکمان شده‌اند. سرنوشت نظام‌الملک، امیرکبیر، قائم‌مقام و مصدق نمونه‌های آشکار این تقابل است.

در ایران غالباً صاحبان قدرت از استراتژیست‌ها بیم داشته‌اند، زیرا تفکر مستقل و آینده‌نگر با تهدید قدرت اشتباه گرفته شده است. نتیجه آنکه قدرت در ایران کمتر به عقل اعتماد کرده و در غیاب پیوند میان فکر و سیاست، استراتژی جای خود را به تصمیم‌های مقطعی داده است.

افزون بر این، تفکر ایرانی از دیرباز در عرصه‌ی فلسفه، عرفان و اخلاق غنی بوده، اما در طراحی سیستمی و عمل‌گرایانه ضعیف مانده است. اندیشه‌ی ایرانی بیشتر به نجات فرد و جامعه می‌اندیشید تا ساختار و نهاد. در نتیجه، حکیمان ما بزرگ بودند، اما کمتر سیاست‌ساز. به تعبیر جامعه‌شناسان، ایران در حوزه‌ی «اندیشه» ژرف بوده اما در حوزه‌ی «سازمان» کم‌عمق.

جغرافیای ایران نیز این ضعف را تشدید کرده است. قرار گرفتن در چهارراه امپراتوری‌ها و فشار دائمی قدرت‌های بیرونی، سیاست را به سمت بقا سوق داده است. وقتی بقای کشور در خطر باشد، طراحی بلندمدت جای خود را به واکنش فوری می‌دهد. از همین رو، سیاست ایرانی در بیشتر دوران‌ها دفاعی و اضطرارمحور بوده است، نه برنامه‌محور و آینده‌نگر.

در مجموع، کمبود #استراتژیست در تاریخ ایران محصول هم‌زمان چند عامل است: نبود نهادهای فکری، شخص‌محوری در سیاست، گسست‌های تاریخی، حذف صاحبان اندیشه و ضعف نگاه سیستمی.
هرگاه اندیشه و قدرت به‌طور هم‌زمان در یک فرد جمع شده‌اند ــ از کوروش تا امیرکبیر ــ ایران جهشی تاریخی را تجربه کرده است. اما این جهش‌ها کوتاه‌مدت و ناپایدار بوده‌اند، زیرا بر بستر نهادهای فکری و آموزشی پایدار بنا نشده‌اند.

امروز اگر بخواهیم از چرخه‌ی تاریخی ضعف استراتژی بیرون بیاییم، بیش از هر زمان دیگر به نهادسازی فکری، تربیت استراتژیست و پیوند دوباره‌ی عقل و قدرت نیاز داریم.

تاریخ نشان داده است که بدون تفکر راهبردی، هیچ ملتی -حتی با ثروت و قدمت ایران- نمی‌تواند آینده‌ی خود را طراحی کند.

/channel/aliakbargorji2

#ایران #استراتژی #بحران_استراتژی #سرزمین_نبوغ_بی‌بنیان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷مرگ موبایل و [ابزارهای دیجیتال] ...

✍🏻 یدالله کریمی‌پور

🔵 به‌زودی موبایل، مثل میلیون‌ها ابزار دیگر بشر، به تاریخ خواهد پیوست. ایلان ماسک همین دیروز گفت:
🔴 «تا پنج سال آینده، گوشی موبایل، اپ و سیستم‌عامل از بین می‌روند.»

🔸در ظاهر شاید این فقط یک پیش‌بینی فناورانه باشد، ولی در واقع، نشانه‌ی تغییر بزرگ در توازن قدرت جهانی است. (گذار از «ژئوپلیتیک اطلاعات» به «ژئوپلیتیک ذهن»).

🔸در دنیای امروز، موبایل و اینترنت مرزهای سیاسی را درنوردیده‌اند. ولی در آینده‌ای نزدیک، وقتی مغز انسان مستقیماً به شبکه وصل شود، همه‌چیز( از سیاست گرفته تا امنیت و آزادی) دگرگون می‌شود. چگونه؟!

1️⃣ مرزها در ذهن فرو می‌ریزند.
کنترل ذهن و داده‌های عصبی مهم‌تر از کنترل خاک و دریاست. دولت‌ها برای تسلط بر افکار مردم خواهندجنگید، نه برای تصرف سرزمین‌ها. این جنگ برای حکومت‌های بسته و دیکتاتوری بسیار پرهزینه خواهد بود.

2️⃣ انتقال قدرت به شرکت‌ها
اگر امروز اپل و گوگل بر داده‌ها مسلط‌اند، فردا تراشه‌های مغزی «نورالینک» شبکه‌های ذهنی میلیاردها انسان را کنترل خواهند کرد. یعنی بخش خصوصی، حاکم جدید جهان خواهد شد.

3️⃣ زایش استعمار نو
این بار نه با ارتش، بلکه با «اتصال ذهنی»، بدین معنا کشوری که فناوری عصبی خود را از دیگران بگیرد، در واقع استقلال مغزی اش را از دست داده است.

4️⃣ دگرگونی مفهوم‌ امنیت ملی
دیگر تهدیدها نه از آسمان و دریا، بلکه از درون افکار می‌آیند.
مرزهای واقعی آینده، مرزهای ذهنی خواهند بود.

🔹 شاید پرسش اصلی آینده این نباشد که «بعد از موبایل چه می‌آید؟» بلکه این باشد: چه کسی صاحب ذهن انسان خواهد شد؟

@karimipour_k

#مرگ_موبایل #ابزارهای_دیجیتال #کنترل_ذهن

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 ژنرالی که تصمیم گرفت پادشاه نشود!

✍🏻 رضا احمدی

🟣ژنرالی که سیاست را از نو تعریف کرد
جرج واشینگتن را نمی‌توان تنها نخستین رئیس‌جمهور ایالات متحده دانست؛ او طراح اصلی منطق قدرت در جمهوری نوپای آمریکا بود. واشینگتن در لحظه‌ای تاریخی ایستاد که میان دو مسیر باید یکی را برمی‌گزید: قدرت مادام‌العمر یا نظام مبتنی بر قانون و گردش قدرت. او دومی را انتخاب کرد و با همین تصمیم، بنیان دموکراسی مدرن آمریکا را گذاشت. واشینگتن از طبقه‌ای زمین‌دار و مرفه در ویرجینیا برخاسته بود، اما تجربه‌ی جنگ فرانسه و سرخ‌پوستان و سپس فرماندهی در جنگ استقلال، او را از مرز تعلق طبقاتی فراتر برد. در چشم مردم، او قهرمان رهایی از استعمار بریتانیا بود. طبیعی بود که پس از پیروزی، بسیاری بخواهند وی را پادشاه آمریکا بنامند، اما واشینگتن این وسوسه را رد کرد. او فهمیده بود که هر انقلاب بدون تحدید قدرت، دیر یا زود به استبداد تازه‌ای می‌انجامد.

🟢 انقلابی علیه تداوم قدرت
در قرن هجدهم، کناره‌گیری داوطلبانه از قدرت، مفهومی ناشناخته بود. از نادرشاه ، ناپلئون تا کاترین و فریدریش، همه فاتحان به دنبال تثبیت سلطنت خویش بودند. اما واشینگتن مسیر دیگری را برگزید. پس از دو دوره ریاست‌جمهوری، داوطلبانه به خانه‌اش در مونت‌ورنان بازگشت و نشان داد که «فضیلت سیاسی» نه در ماندن، بلکه در کنار رفتن به‌موقع است. همین کناره‌گیری آگاهانه، در ذهن جامعه آمریکایی به اصلی اخلاقی تبدیل شد و به نهادینه‌شدن سنت گردش قدرت انجامید.
واشینگتن قدرت را از خود ندانست، بلکه آن را امانتی از ملت می‌دید. او هشدار می‌داد که تمرکز قدرت در هر شکلش، حتی زیر نام «منافع ملی»، به زوال آزادی می‌انجامد. این نگرش، روح جمهوریت آمریکایی را شکل داد؛ نظامی که رئیس‌جمهور را خادم قانون می‌داند، نه مالک کشور.

🔵 دشمنی و دوستی، تابع منافع
در سیاست خارجی نیز واشینگتن نگاهی مدرن داشت. او برخلاف بسیاری از هم‌عصرانش، سیاست را عرصه‌ی دوستی یا دشمنی ابدی نمی‌دید. در «نامه‌ی وداع» خود، توصیه کرد که آمریکا باید از وابستگی به اتحادهای دائمی پرهیز کند و روابطش را بر اساس منافع متغیر ملی سامان دهد. همین نگاه، بنیان‌گذار نوعی پراگماتیسم سیاسی شد که بعدها در دیپلماسی آمریکا تداوم یافت. او حتی با بریتانیا، دشمن دیروز، پیمان تجاری بست تا اقتصاد کشورش را از انزوا بیرون آورد.

🔴 اقتصاد و آزادی؛ دو روی یک سکه
واشینگتن به‌خوبی می‌دانست که استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی دوام نمی‌آورد. آمریکا در آغاز راه، کشوری کشاورزی بود و منابع مالی محدودی داشت. از این‌رو، او سیاستی در پیش گرفت که بر تجارت آزاد و جذب سرمایه استوار بود. در اندیشه‌ی او، آزادی سیاسی و اقتصاد باز لازم و ملزوم یکدیگر بودند: جامعه‌ای که گردش قدرت در آن نهادینه شود، می‌تواند از انحصار اقتصادی نیز رهایی یابد.

🟢 میراث واشینگتن: نهاد، نه چهره
واشینگتن با همه‌ی محبوبیت و نفوذش، کشور را بر اساس نهادها بنا کرد، نه بر محور شخصیت خود. او بنیان قدرت را از فرد به قانون منتقل ساخت. این انتقال، شاید بزرگ‌ترین دستاورد سیاسی سده‌ی هجدهم باشد: آن‌که ژنرالی فاتح، به‌جای ساختن تخت سلطنت، سنگ بنای جمهوریت را گذاشت. امروز در حافظه‌ی تاریخی آمریکا، واشینگتن بیش از آن‌که فرمانده‌ی جنگ باشد، معمار نوعی نظم سیاسی است که در آن «قدرت محدود» و «مسئولیت عمومی» در کنار هم معنا می‌یابند. او به جهانیان آموخت که مشروعیت قدرت نه از شمشیر، بلکه از کناره‌گیری آگاهانه و پذیرش قانون زاده می‌شود.

/channel/Nasim_Tarikh
https://chat.whatsapp.com/IcaiaEPDT76EBieB4a1zZc

#جورج_واشنگتن #حکومت_مادام‌العمر
#ژنرال_جورج_واشنگتن

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷بلای سوسیالیسم

🔸آمریکای جنوبی از ۱۹۸۰ تا ۲۰۲۳

بلایی که سوسیالیسم چاوزی سر ونزوئلا آورد رو به بهترین نحو در این مقایسه می‌تونید ببینید.

تولید ناخالص سرانه در کشورهای مختلف آمریکای جنوبی رو در ۱۹۸۰ و ۲۰۲۳ می‌تونید ببینید.

تنها کشوری که درجا زده؟ ونزوئلا!

ونزوئلا زمانی دو برابر شیلی ثروتمند بود. شیلی اصول بازار آزاد رو به کار گرفت، در حالی‌که ونزوئلا تحت حکومت سوسیالیست‌ها باقی موند.

امروز، شیلی ثروتمندترین کشور بزرگ آمریکای جنوبیه و ونزوئلا فقیرترین.

تفاوت میان سرمایه‌داری و سوسیالیسم، در یک نگاه.


@Garajetadayoni

#سوسیالیسم #بلای_سوسیالیسم

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 سیاست‌مداران پرگاری!

‏✍🏻 محمد فاضلی

سیاست‌مداری که از بین کل علوم فقط هندسه؛ از کل هندسه فقط دایره، و از ابزارهای هندسه فقط پرگار را دوست دارد؛ تیری می‌اندازد، به هر کجا خورد، سوزن پرگارش را آنجا قرار می‌دهد، دایره‌ای رسم کرده و می‌گوید: زدم به هدف!

پس در کوتاه‌مدت همیشه پیروز، و در درازمدت اغلب شکست خورده است.

مصادیقش را بسیار سراغ دارید.

@fazeli_mohammad
#سیاست‌مداران_هندسی #سیاست‌مداران_پرگاری
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷در بارۀ اجماع لندن

✍️رضا اميدی

اخیراً مدرسۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن کتاب «اجماع لندن؛ اصول اقتصادی برای قرن ۲۱» را منتشر کرد.
این کتاب که به‌عنوان بدیلی برای اجماع واشنگتن معرفی می‌شود، در قالب ۷ بخش و ۱۷ فصل تنظیم شده است و به بحث‌های اقتصاد کلان، تولید، تجارت، سیاست‌های پولی، نیروی کار، نابرابری و سیاست‌گذاری اجتماعی، محیط‌زیست و تغییر اقلیم، و اقتصاد سیاسی و ظرفیت دولت می‌پردازد.

در مقایسه با اجماع واشنگتن که هیچ جایگاهی برای نابرابری قائل نبود، شاید بتوان نقطۀ عزیمت فصل‌های مختلف اجماع لندن را مسئلۀ نابرابری دانست.

به تعبیر فرانسسکو فریرا؛ نویسندۀ فصل مربوط به نابرابری، اجماع واشنگتن در سال‌های پایانی جنگ سرد نوشته شد و نابرابری دغدغه‌ای بود که به طرف بازندۀ جنگ سرد نسبت داده می‌شد و جریان‌های محافظه‌کارِ غالب در آن مقطع اساساً نابرابری را مسئله نمی‌دانستند.

دوره‌ای که اوج فشار بر دولت‌های رفاه و سیاست‌های اجتماعی بود. هرچند اجماع واشنگتن با محوریت مسئلۀ بدهی کشورهای جنوب و به‌ویژه آمریکای لاتین نگاشته شد، اما از جمله به‌دلیل فشار نهادهای بین‌المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، اغلب کشورهای جنوب به این اجماع پیوستند و سیاست‌های آن را در دستور کار قرار دادند.

نقدها به اجماع واشنگتن از اواخر دهۀ ۹۰ میلادی به‌تدریج جدی شد، اما از اوایل قرن ۲۱ و به‌ویژه پس از بحران مالی جهانی ۲۰۰۷ مردم در برابر نابرابری‌ها عاصی شدند و از اوایل دهۀ ۲۰۱۰ مسئلۀ نابرابری به‌طور جدی به خیابان کشیده شد: مخالفت مدیترانه‌ای‌ها نسبت به سیاست‌های ریاضتی، خیزش‌های عربی علیه فرصت‌های نابرابر، دانشجویان شیلیایی علیه سیاست‌های نابرابر آموزشی، جنبش اشغال در آمریکا و بریتانیا علیه یک درصدی‌ها. این رویدادها و تحولات موجب شد تا بحث «نابرابری» دوباره در کانون بحث‌های اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد و مراکز مطالعاتی جدیدی با رویکردهای بین‌رشته‌ای در محیط‌های دانشگاهی تأسیس شوند. در برخی کشورها قوانینی برای عدالت تدوین شد و سازمان ملل ابزار ارزیابی نابرابری را برای تدوین سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی طراحی و معرفی کرد.

گزارش‌های فیلیپ الستون؛ گزارشگر ویژۀ سازمان ملل در حوزۀ فقر (۲۰۲۰-۲۰۱۴)، که باعنوان «فقر شدید و حقوق بشر» منتشر شد از جمله گزارش‌های سازمان ملل در نقد سیاست‌های پیشین و ضرورت بازنگری در آن‌ها است. حتی نهادهایی نظیر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول که نقش اصلی را در تدوین اجماع واشنگتن داشتند، مسئلۀ نابرابری را برجسته کردند و آن را مانعی در مسیر توسعه دانستند؛ از جمله گزارش صندوق بین‌المللی پول با عنوان «علل و نتایج نابرابری درآمدی در جهان» که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.

پس از سال ۲۰۱۰، نهادهای توسعه‌ای وابسته به سازمان ملل متأثر از این تحولات جهانی بحث «سیاست‌گذاری اجتماعی دگرگون‌کننده» را به کشورها توصیه کردند که تلاشی است برای پیوند نهادی بین سیاست‌های اقتصادی و سیاست‌های اجتماعی، و بر درهم‌تنیدگی چهار کارکرد تولید، بازتولید، حمایت اجتماعی، و بازتوزیع تمرکز دارد.

بحث اصلی این رویکرد این است که نه‌تنها سیاست‌های اجتماعی را نباید در رقابت و تقابل با رشد اقتصادی دید، بلکه برخلاف منطق رایج، رشد اقتصادی باید در خدمت رفاه اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی جمعی باشد و نادیدن این فهم اساساً خود مانعی جدی پیش روی رشد اقتصادی است.

اجماع لندن هم محصول چنین رویکردی است و همانطورکه نویسندگان در فصل‌های مختلف اشاره کرده‌اند، امروزه ادبیات علمی هرچه‌بیشتر از چنین اجماعی دفاع می‌کند و چه‌بسا این اجماع برای عمق نابرابری‌های موجود ناکافی باشد و باید به ایده‌های رادیکال‌تری هم اندیشید.

دورۀ طلایی اعتماد به نهادهای دموکراتیک در اروپا و آمریکای پس از جنگ جهانی دوم عصر ایجاد اشتغال قوی، با مشاغل و دستمزدهای خوب بود. موج دموکراتیزه‌شدن در آسیای شرقی و آمریکای لاتین در دهۀ ۱۹۹۰ و اوایل دهۀ ۲۰۰۰ نیز با رشد شغل تقویت شد. اما سال‌های پس از آن اکثر اقتصادهای پیشرفته ثبات شغلی کمتر، بیکاری رو‌به‌افزایش، و کاهش سهم نیروی کار از درآمد ملی را تجربه کرده‌اند و در همۀ کشورها شبح تخریب مشاغل ناشی از اتوماسیون و هوش مصنوعی کارگران را تحت فشار قرار داده است.

همزمان با این روند، جریان راست افراطی به‌طور مداوم رشد کرده است. سوانک و بتز در مقاله‌ای با عنوان «جهانی‌سازی، دولت رفاه، و پوپولیسم راست‌گرا در اروپای غربی» استدلال می‌کنند که در دورۀ اوج‌گیری جهانی‌سازی اقتصاد از بین بردن مشاغل تولیدی، تضعیف اتحادیه‌های کارگری، و عقب‌نشینی رفاهی دولت‌ها به افزایش درخواست‌های پوپولیستی منجر شده است. پرسش این است که در چنین وضعیتی، اجماع لندن آیا می‌تواند به دستور کار کشورها تبدیل شود، و آیا می‌تواند مانع پیشروی جریان راست افراطی و پوپولیستی شود؟

#اجماع_لندن

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷فائزه هاشمی و روایت مرگ پدرش؛ وقتی خاطره به جرم تبدیل می‌شود و قدرت از روایت می‌ترسد

🖊حمید آصفی

✍️ در فضای مه‌آلود رسانه‌های ایران، سکوت ناگهان خبرساز شد. فائزه هاشمی پیش‌تر نیز گاه‌گاه سخن گفته بود، اما این بار روایت تازه‌اش از مرگ پدر، در شرایطی حساس و بحرانی، مسئله‌ساز شد. آنچه در ظاهر تنها یک یادآوری شخصی به نظر می‌رسید، چنان موجی برانگیخت که دستگاه قضایی تنها در عرض چند ساعت علیه او پرونده گشود؛ گویی نظام سیاسی از سایه‌ی کلمات نیز بیم دارد.
✍️ در جامعه‌ای که روایت رسمی تنها صدای مجاز است، هر روایت متفاوتی می‌تواند به تهدیدی علیه نظم قدرت بدل شود. فائزه هاشمی شاید قصد افشاگری نداشت، اما در نظامی که کنترل تاریخ بخشی از کنترل سیاسی است، حتی یک روایت خانوادگی نیز می‌تواند خطوط قرمز را جابه‌جا کند.
✍️ پرسش اصلی اما این نیست که فائزه چه گفت؛ مسئله این است که چرا گفتن چنین سخنی باید جرم تلقی شود؟ چرا در کشوری که هر روزه فساد و ناکارآمدی از در و دیوار می‌بارد، نظام قضایی با چنین سرعتی به سراغ یک مصاحبه می‌رود؟ پاسخ روشن است: چون در ایران امروز، «کنترل روایت» از کنترل سیاست مهم‌تر شده است.
✍️ وقتی قدرت از پاسخ دادن به واقعیت‌ها ناتوان است، به سراغ حذف روایت‌ها می‌رود. پرونده‌سازی برای یک اظهار نظر، نشانه ضعف است نه اقتدار. در چنین وضعی، خاطره به جرم تبدیل می‌شود، و حافظه جمعی در هراس از بازجویی شکل می‌گیرد. نظامی که حتی از گفت‌وگو درباره مرگ یکی از چهره‌های اصلی خودش می‌ترسد، در واقع از درون دچار تزلزل حافظه شده است.
✍️ این ماجرا نه درباره فائزه است و نه درباره هاشمی رفسنجانی؛ بلکه درباره سازوکاری است که می‌کوشد تاریخ را مثل بایگانی امنیتی اداره کند. هر روایتی که با متن رسمی نخواند، حذف یا جرم‌انگاری می‌شود. نتیجه آن است که جامعه‌ای شکل می‌گیرد که در آن همه چیز گفته می‌شود جز حقیقت.
✍️ فائزه هاشمی در این میان صرفاً «بهانه» است، پرونده او یکی از صدها نمونه از سیاستی است که می‌خواهد مردم را از روایت کردن خودشان بترساند. از مرگ‌ها، از پشت‌پرده‌ها، از تناقض‌ها و از آنچه در تاریخ رسمی جایی ندارد. در چنین فضایی، سکوت نه از بی‌علاقگی، بلکه از غریزه بقا می‌آید.
✍️ عجیب نیست که نظام از روایت می‌ترسد؛ زیرا هر روایت تازه، در حکم شکافی در دیوار روایت رسمی است. و شکاف‌ها، دیر یا زود، به فروپاشی روایت مسلط می‌انجامند. ترس اصلی نه از حرف‌های فائزه، بلکه از الگویی است که او ناخواسته یادآور شد: اینکه هر فرد می‌تواند راوی خویش باشد، و این بزرگ‌ترین تهدید برای نظامی است که تنها یک راوی می‌خواهد — خودش.
✍️ پرونده فائزه هاشمی شاید زود فراموش شود، اما آنچه باقی می‌ماند، این حقیقت است که در ایران امروز، حکومت نه از اسلحه، نه از شعار، بلکه از «روایت» می‌ترسد. چون روایت همان جایی است که قدرت معنایی فرو می‌پاشد و جامعه دوباره خودش را تعریف می‌کند.

/channel/hamidasefichannel2
#روایت
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷فراخوان دریافت مقاله

🔸فصلنامه مطالعات صلح

▫️فرهیختگان گرامی و پژوهشگران ارجمند

انجمن علمی مطالعات صلح ایران پس از یک دهه تلاش مستمر در تولید و گسترش ادبیات صلح و خشونت‌پرهیزی، پیشرو در میان انجمن‌های علوم اجتماعی و بین‌رشته‌ای؛ با تکیه بر سرمایه عظیم علمی-فرهنگی در جایگاه مرجعیت علمی حوزه صلح در ایران و با عطف توجه به تحولات مفهومی و مصداقی صلح به ویژه در عصر مدرن و پُست مدرن که صلح نه در  نبود جنگ؛ بلکه با شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، روان‌شناختی و زیست‌محیطی سنجیده می‌شود، با افتخار به اطلاع می‌رساند، «فصلنامه مطالعات صلح» را با تحریریه بین‌المللی و ملی و نیز کادر اجرایی حرفه‌ای در آستانه انتشار دارد.

بنابراین از صاحبنظران و پژوهشگران گرامی این حوزه دعوت می‌نماید مقالات خود را با توجه به شیوه‌نامه پیوست برای این فصلنامه به نشانی اینترنتی  journalofpeacestudies@gmail.com ارسال نمایند.

▪️شماره تماس فصلنامه مطالعات صلح:

09028202624

/channel/ipsan
#صلح #مطالعات_صلح #فصلنامه_مطالعات_صلح
#فراخوان_دریافت_مقاله
@akhalaji

Читать полностью…
Subscribe to a channel