alachiq60 | Unsorted

Telegram-канал alachiq60 - آلاچیق دهه شصتیا

12

@BgooBot

Subscribe to a channel

آلاچیق دهه شصتیا

با آرزوی روزهای بهتر و پر امید برای ایران، سالی شاد و پر از روشنایی را به مردم عزیز سرزمینمان تبریک می‌گوییم 🎉❤️

از طرف بگوتیم 💜

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

📭 نجوای Mahdieh خونده شد

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

منتظر نمی شم
لایق باشی و فیک نباشی میای

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

سلام
دختر یا زن واقعی و
با اخلاق مادرونه و اسلیو هستی
بیا
پی وی


فیک نیاد

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

نه بابا خطر کجا بود 😁

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

میتونیم کنار هم بسازیم خب

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

میتونی راحت بگیری بخوابی

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

والا گفتم ی گشتی بزنم

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

دختر یا زن واقعی و
با اخلاق مادرانه و اسلیو هستی
بیا پی وی

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

زن مصنوعی هم مگه داریم

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

خوشبختم از همکلامیتون

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

گاهی باید دروغ را راست پنداشت
و گاهی راست را  دروغ
بی فریب خوردن زندگی سخت است...

#فروغ_فرخزاد

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

خودت باش، نه تندیسی که دیگران می خواهند.. !

وقتی قالب فکر دیگران می شوی، زیبا میشوی به چشمشان،
اما ،،
قبول کن ...
تمام مجسمه ها
شکستنی هستند، در کمال زیبایی ...!

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

♦️ضرب المثل گدا به گدا رحمت به خدا...

می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود .

آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟
یکی از گداها جواب داد : چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم ، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم . بگو مگو ما برای همین است .

آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت :

"گدا به گدا ، رحمت به خدا "

یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد ، پس صد رحمت به خدا که به هر دوی آنها رق می رساند....

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

#توئیت

آدم ها
وقتی تو را نمی فهمند ...
" ترجمه ات" می کنند؛
آن هم به زبان خودشان....!

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

✅ بگوبات توی گروه نصبه و میتونی از قابلیت ارسال نجوا بدون نیاز به آیدی (ریپلای) اینجا استفاده کنی 😁
به هرکی خواستی نجوا بدی مانند تصویر بالا، فقط روش ریپلای کن و متن نجواتو بنویس!
⚠️ فقط توی گروه‌هایی که بگوبات نصب باشه، میتونی از قابلیت 'نجوا با ریپلای' استفاده کنی

برای نصب و استفاده از این قابلیت در گروه‌های دیگه، آموزش زیر رو ببین 👇

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

✅ بگوبات توی گروه نصبه و میتونی از قابلیت ارسال نجوا بدون نیاز به آیدی (ریپلای) اینجا استفاده کنی 😁
به هرکی خواستی نجوا بدی مانند تصویر بالا، فقط روش ریپلای کن و متن نجواتو بنویس!
⚠️ فقط توی گروه‌هایی که بگوبات نصب باشه، میتونی از قابلیت 'نجوا با ریپلای' استفاده کنی

برای نصب و استفاده از این قابلیت در گروه‌های دیگه، آموزش زیر رو ببین 👇

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

خدایا شفا این دوستمون هرچه سریعتر

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

پایینم هفت هشت تا مغازه می‌زنیم کاسبی میکنیم 😄

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

ی یازده طبقه بزنیم بره بالا 😁

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

هر وقتم خواستی پاهاتو دراز کنی وسط گروه 😁

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

احساست از اینکه اومدی تو ی ابرگروه ده نفره چیه 😄

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

دختر
یا زن
واقعی و
اسلیو هستی
بیا
پی وی

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

از کجا فهمیدی مصنوعیم

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

دختر
یا زن
واقعی و
اسلیو هستی
بیا
پی وی

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

بله من اینجا خاطره زیاد دارم😂😂

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

*سقراط بیشتر اوقات جلوی دروازه شهر آتن می‌نشست و به غریبه‌ها خوشامد می‌گفت*

*روزی غریبه‌ای از راه رسید و نزد او رفت و گفت :*
*من می‌خوام در شهر شما ساکن شوم ، اینجا چگونه مردمی دارد ؟*
*سقراط پرسید :*
*در زادگاهت چه جور آدم‌هایی زندگی می‌کنند؟*
*مرد غریبه گفت :*
*مردم چندان خوبی نیستند ، دروغ می‌گویند، حقه می‌زنند و دزدی می‌کنند ، به همین خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام*

*سقراط خردمند در جوابش گفت :*
*مردم اینجا هم همانگونه‌اند ، اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه می‌دادم*
*چندساعت بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط آمد و درباره مردم آن شهر سوال کرد*
*سقراط دوباره پرسید :*
*آدم‌های شهر خودت چه جور آدم‌هایی هستند ؟*

*غریبه پاسخ داد :*
*فوق‌العاده‌اند ، به هم کمک می‌کنند و راستگو و پرکارند ، چون می‌خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم*
*سقراط اندیشمند پاسخ داد :*
*اینجا هم همینطور است، چرا وارد شهر نمی‌شوی ؟*
*مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می‌کنی ؟!*
*شخصی که هر دو ملاقات را نظاره گر بود و راهنمایی و پیشنهادهای سقراط را شنیده بود با تعجب پرسید چرا به آن گفتی خوب نیست و برو بگرد و جستجوکن و به این گفتی خوب است و خوش آمد گفتی ؟*
*سقراط پاسخ داد :*
*ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم و در دیگران چیزهایی را می بینیم که در درون مان وجود دارد*
*انسانی که مثبت و مهربان باشد، هر کجا برود در اطرافش و در آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید و انسان کج اندیش و منفی باف نیز به هر کجا برود جز زشتی و نقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد*
*وقتی تغییر نکنیم هرکجا برویم آسمان همین رنگ است*
*انسانهای خوب*
*خوشبختی را تعقیب نمی کنند*
*زندگی می کنند*
*وخوشبختی پاداش مهربانی، صداقت،*
*درستکاری و گذشت آنهاست*
.

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می‌آید که نجس‌ترین چیزها در دنیای خاکی چیست.
برای همین کار وزیرش را مأمور می‌کند که برود و این نجس‌ترین نجس‌ها را پیدا کند.

پادشاه می‌گوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند می‌بخشد.
وزیر هم عازم سفر می‌شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجس‌ترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است.

عازم دیار خود می‌شود، در نزدیکی‌های شهر چوپانی را می‌بیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازه‌ای داشت.
بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید:
«من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»

وزیر نشنیده شرط را می‌پذیرد
چوپان هم می گوید:
«تو باید مدفوع خودت را بخوری.»

وزیر آنچنان عصبانی می‌شود که می‌خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید:
«تو می‌توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده‌ای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده‌ای نشنیدی من را بکش.»
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می‌کند و آن کار را انجام می‌دهد.

سپس چوپان به او می گوید:

کثیف‌ترین و نجس‌ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می‌کردی نجس‌ترین است بخوري!👌🏻

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

برف را دوست دارم
می آید،
می نشیند،
می پوشاند و
سفید می کند
سیاهی های این دنیا را...

Читать полностью…

آلاچیق دهه شصتیا

این پیام را همیشه و تا آخر عمرتون يادتون باشه ..
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن،
بعد چشمشون به یه گردو می افته ....

خم میشن تا گردو رو بردارن، یهو الماسه
می افته رو شیب زمین، قل میخوره و
تو عمق چاهی فرو میره .... میدونی
چی می مونه ...؟
یه آدم دهن باز ...
یه گردوی پوک ...
و یه دنیا حسرت ...
مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید
به دلیل اینکه صاحبش هستیم و بودنش
برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم ...
میدونی الماسهای زندگی آدم چی میشه :
پدر ، مادر ، همسر،  فرزند،  سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و ... هستند ...

Читать полностью…
Subscribe to a channel