فیلم «رمانس بی رحم» (A Cruel Romance) محصول شوروی در سال ۱۹۸۴ به کارگردانی «الدر ریازانوف» است که بر اساس رمانی به نام «دختر بیجهاز» یا «عروس بینوا» نوشته «آلکساندر آستروفسکی» (۱۸۷۸)، یکی از نویسندگان شاخص روس ساخته شدهاست.
زنی از یک خانواده اشرافزاده ۳ دختر دارد. پس از فوت همسرش، وضعیت مالی خانواده به وخامت گذاشته و مادر در تلاش است تا با معاشرت و مهمانی گرفتن و رفت و آمد، برای دخترانش که از بد روزگار بدون جهیزیه ماندهاند، خواستگار پولدار پیدا کند.
لاریسا، دختر کوچکتر چند خواستگار دارد. از جمله یولی، که دوست دوران کودکی لاریسا است. مردی ابله، بیپول و خودخواه که لاریسا به او علاقهای ندارد.
مرد دیگری که به لاریسا ابراز علاقه کرده، متاهل است و مادر لاریسا فقط از علاقه او به دخترش استفاده کرده و از او پول تیغ میزند.
اما لاریسا دلباخته مرد دیگری به نام سرگی است. او خوشتیپ، پولدار و صاحب کشتی بخار است و به نظر میرسد او هم عاشق لاریسا شده. اما به یکباره به بهانه کار فوری، بدون خداحافظی، شهر را ترک میکند و لاریسا را تنها میگذارد.
لاریسای دلشکسته، یک سال منتظر سرگی میماند، اما خبری از او نیست.
مادرش به مهمانی گرفتن ادامه میدهد و بعد از دزد و دغلباز درآمدن یکی از خواستگارها، به دخترش فشار میآورد که هرچه زودتر ازدواج کند. لاریسا قبول میکند تا به اولین خواستگار جواب بله بدهد.
بلافاصله، یولی بیپول، خواستگاری میکند و لاریسا به او میگوید که بدون عشق و علاقه و فقط از سر ناچاری جواب مثبت میدهد.
در گیر و دار برپایی مراسم عروسی لاریسا با یولی، سر و کله سرگی از سفر پیدا میشود.
لاریسا و سرگی ملاقات میکنند و لاریسا اعتراف میکند که هنوز عاشق اوست.
در مراسم عروسی، سرگی با کمک دوستانش، داماد را به قدری مست میکنند که لاریسا از ناراحتی و شرم، مراسم را ترک میکند.
سرگی به دنبالش میرود و بدون اشاره به ورشکستگیاش و این که در شرف ازدواج با یک خانم پولدار است، به لاریسا میگوید من هم عاشق تو هستم، همه چیز را ترک کن و عروس را با خود به کشتیاش میبرد و کل مراسم عروسی بهم میریزد.
در کشتی، جشن میگیرند و کولیها برای این زوج موسیقی اجرا میکنند و لاریسا شب را پیش سرگی میماند.
صبح روز بعد، در کمال ناباوری لاریسا متوجه میشود که سرگی با احساسات او بازی کرده و آبرویش در معرض خطر است.
در این میان، داماد که تازه متوجه شده که بازی خورده، تفنگش را بر میدارد و با قایق خود را به کشتی میرساند و دوستان سرگی را میبیند که در حال شیر یا خط انداختن هستند تا انتخاب کنند کدامشان لاریسا را با خود به سفر پاریس ببرد!
داماد از لاریسا خواهش میکند با او برگردد، اما لاریسا مستاصل و شوکه است و میگوید به تو علاقه ندارم و با دوست سرگی میروم پاریس. داماد هم در یک جنون آنی، او را با شلیک یک گلوله از پای در میآورد.
تماشای قسمت اول: /channel/AlfarusORG/522
تماشای قسمت دوم: /channel/AlfarusORG/523
@AlfarusORG
ماجراهای کاپیتان «ورونگل»
با لهجه لاتی بخوانید!
#دبش
ما یه مشت راهزن و گنگستر معروفیم که پنجه بوکس و شیشلول داریم
کارمون اینه که هفتتیر بکشیم و آدم بکشیم و هرچی دستمون میاد بدزدیم
ما تو سه سوت، خزانه مملکت رو هم خالی کردیم
سر همین معروف شدیم و یه کارگردان از زندگیمون فیلم ساخت
سوار فیات و شورولت تو خیابونا دور دور میکنیم
صبح تا شب، شراب گرون قیمت میزنیم و همیشه سیر و مستیم
تو حساب بانکیمون میلیون میلیون پول خوابیده
گور بابای هر چی قانونه
ما آدمای درست و حسابی و لطیف و حساسی هستیم
یه قرون دوزاری هم نیستیم، ما دنبال پولیم، پول
اصلا ما انسان نیستیم، جیبیم
و جیب، همون طور که مستحضر هستین، پول لازم داره، پول!
کارتون موزیکال «ماجراهای کاپیتان ورونگل» (Adventures of Captain Vrungel) یکی از کارتونهای معروف ساخت شوروی در اواخر دهه ۷۰ میلادی (تقریبا معادل دهه شصت ایران) است.
تماشای کل ۱۳ قسمت این کارتون در یوتیوب:
https://youtu.be/MRq4qZM8kRg
ترجمه: بهروز بهادری فر
www.iloverussia.org/captain_vrungel
@AlfarusORG
فیلم کمدی «طنز سرنوشت» یا «عافیت باشه!» محصول شوروی (۱۹۷۶) به کارگردانی ایلدر ریازانوف است.
شاید اغراق نباشد که این فیلم موفقترین و محبوبترین فیلم شوروی است و تا امروز، همه ساله، شب سال نو میلادی از تلویزیون پخش میشود.
ژِنیا قرار است شب سال نو میلادی را با نامزدش باشد و همان شب به او پیشنهاد ازدواج بدهد. مادرش هم که تلاش دارد پسرش سر و سامان بگیرد، تصمیم دارد شب آنها را تنها بگذارد.
همان روز، با دوستانش به بانیا (حمام روسی) میرود. آنجا همه مست میکنند و دوستانش به اشتباه، ژنیا را به جای یکی دیگر از دوستان که قرار بوده به سنت پترزبورگ برود، سوار هواپیما میکنند.
ژنیا به سنت پترزبورگ میرسد و در عالم مستی به راننده آدرس منزل خودش را میدهد، به این خیال که در مسکو است.
کلید میاندازد و وارد آپارتمان میشود و روی تخت به خواب میرود.
در زمان شوروی، به خصوص برژنف، انبوه سازی مسکن با یک نقشه واحد رونق گرفته بود. این موضوع دستمایه طنز این فیلم شده. یعنی در دو شهر مختلف، آدرس و نقشه و کلید عین هم یکسان است.
صاحب آپارتمان در سنت پترزبورگ، نادیا، دختر جوانی است که مادرش او را تنها گذاشته تا نامزدش (ایپولیت) شب سال نو بیاید و به او پیشنهاد ازدواج بدهد.
نادیا که از خرید برمیگردد، با یک مرد غریبه مست در تخت خوابش مواجه میشود.
در این میان نامزدش هم وارد میشود و داستان را باور نمیکند و با قهر، نادیا را با ژنیا تنها میگذارد.
حال ژنیا که بهتر میشود، عذرخواهی کرده و سعی میکند به مسکو برگردد، اما شب سال نو پروازی وجود ندارد.
در این حین سعی میکند به منزل خود در مسکو زنگ بزند و به نامزدش ماجرا را بگوید. اما شرایط طوری میشود که وقتی نامزدش زنگ میزند، نادیا گوشی را بر میدارد. و وقتی ایپولیت زنگ میزند، ژنیا گوشی را برمیدارد. ایپولیت برمیگردد و با ژنیا بحث و دعوا میکنند و خلاصه کار بدتر میشود.
به اجبار، ژنیا و نادیا سال را با هم نو میکنند. در این میان، دوستان نادیا میآیند مهمانی، تا هم ایپولیت، نامزد نادیا را ببینند و هم سال نو را تبریک بگویند. نادیا از ترس اینکه برایش داستان درست نکنند، مجبور میشود وانمود کند ژنیا همان ایپولیت است و او را میبوسد.
داستان طوری پیش میرود که این دو به هم علاقمند میشوند. صبح زود، ژنیا با اولین پرواز به مسکو برمیگردد و میرود میخوابد. وقتی بیدار میشود، نادیا کنارش است.
پیدا کردن ژنیا سخت نبوده، چون آدرس و کلید، یکی است!
این فیلم به قدری محبوب است که قسمت دوم آن هم چند سال پیش ساخته شد، اما خیلی موفق نبود.
تماشای قسمت اول: /channel/AlfarusORG/516
تماشای قسمت دوم: /channel/AlfarusORG/517
www.iloverussia.org/tanze-sarnevesht
@AlfarusORG
رهبانیت در روسیه
رهبانیت مختص به روسیه نبوده و در اروپای کاتولیک هم نقش پررنگی داشتهاست. صومعهها در طول تاریخ مکانی برای رهبانیت، تعلیمات دینی، عبادت و امور خیریه بودهاند.
نزدیکترین معادل برای «صومعه» (به روسی: «ماناستیر») در فرهنگ ایران، «خانقاه» است.
در این مطلب کوتاه سعی شده با معادلسازی، افرادی که در مذهب ارتودوکس روسیه رهبانیت و زهد پیشه کرده و خود را وقف عبادت میکنند، معرفی شوند.
درویش
«یورُدیوی» (Yurodivy) افرادی بودند که با پشت پا زدن به امور دنیوی و خودداری از داشتن هرگونه ملک و دارایی، با دریافت صدقه از مردم امرار معاش میکردند و سعی داشتند مانند حضرت مسیح زندگی خود را وقف امور دینی کنند. این افراد خیلی پایبند قوانین نبودند، به صومعه وابستگی نداشتند، خرقهپوش بودند و مانند ملا نصرالدین رفتار عجیب غریب و خاصی داشتند. بعضی از عوام، کرامات خاصی را به این افراد نسبت میدادند که موجب شهرت آن ها میشد.
در تاریخ آمده است که یک «یورُدیوی»، تزار «ایوان مخوف» را نفرین میکند و ایوان مخوف که به شدت مذهبی و بیرحم بود، از ترس به خلوت کلیسا پناه برده و دست به دعا میشود.
فقیر
«استرانیک» (Strannik) یا «کالیکا» (Kalika) افرادی بودند که دست خالی و اغلب پیاده و حتی بدون پاپوش به مکانهای مقدس سفر کرده و با نواختن ساز (گوسلی) و خواندن آوازهای مذهبی امرار معاش میکردند. بعضی از آنها خود را حتی به یونان و فلسطین هم رسانده بودند. آنها هم مانند «یورُدیوی» ها سعی داشتند مانند حضرت مسیح زندگی کنند و ارتباط خاصی با صومعه نداشتند.
معروفترین «استرانیک» روسیه، «راسپوتین» شخصیت رازآلود تاریخ روسیه است که به دربار تزار روسیه راه یافت، امین «نیکلای دوم» آخر تزار روسیه و به خصوص همسر او شد و بر خلاف ظاهر و ادعایش، بسیار عیاش و زنباره بود.
لازم به ذکر است که همه «استرانیک» ها نیت مذهبی نداشتند. عده ای هم بودند که به خاطر معلولیت یا به دلایل دیگر، نمیتوانستند رعیتی کنند و با همین نواختن موسیقی و آوازخوانی، به نام مسیح از مردم صدقه میگرفتند و زندگی میگذراندند. امروزه در زبان روسی به معلول «Kaleka» میگویند که ریشه در همان «کالیکا» دارد.
خادم
«ترودنیک» (Trudnik) کسانی هستند که به صورت داوطلبانه به خدمت کلیسا و صومعه در میآیند. این افراد همسر و فرزند دارند، لزوما در کلیسا و صومعه زندگی نمیکنند، لباس معمولی میپوشند و تعهدات مذهبی خاصی ندارند.
صوفی
«ماناخ» (Monakh) یا راهب شدن آسان نیست و مستلزم طی کردن مراحل مختلف و ادای سوگند است. بر خلاف کشیشهای ارتودوکس و خادمان، راهب و راهبه ها نمیتوانند همسر اختیار کنند و نباید هیچ ملک و دارایی داشته باشند.
برای راهب شدن، فرد باید حداقل به مدت ۶ سال به عنوان «پاسلوشنیک» (Poslushnik) که به روسی یعنی مطیع، در صومعه خدمت و زندگی کند، اما منعی برای حضور در جامعه ندارد.
طلبههایی که حوزه علمیه را تمام کردهاند، از طی کردن این دوره معاف هستند. در روسیه هم مانند ایران بعد از دیپلم، به جای دانشگاه میتوان وارد «سمیناری» (Seminary) یا همان «حوزه علمیه» شد و درس طلبگی خواند. فارغالتحصیلان میتوانند با طی تشریفاتی کشیش بشوند. در روسیه حدود ۵۰ «سمیناری» ارتودوکس فعالیت میکنند.
بعد از اتمام دوره «پاسلوشنیک»، به راهب یا راهبه اجازه داده میشود «چُتکی» (Chetki) یا همان تسبیح به دست بگیرد و «ریاسا» (Ryasa) یا همان عبا به تن کند. اما این پایان ماجرا نیست. راهب باید چند دوره دیگر را هم بگذراند که مدت آن به رفتار و صلاحیت فرد و نظر مسئولان صومعه بستگی دارد. در نهایت پس از مراسم رسمی و ادای سوگند فقر و پرهیزکاری و اطاعت، شخص رسما راهب میشود.
راهبها و راهبهها، زندگی خود را وقف دین کرده و کشیشها را در انجام امور کلیسا و برگزاری مراسم دینی یاری میرسانند. اما کارشان فقط عبادت و پرهیزکاری نیست و معمولا کشاورزی میکنند و تا حدودی هم در جامعه حضور دارند.
شاید معروفترین راهب روسیه، «آندری روبلوف» (Andrei Rublev) بزرگترین و معروفترین نقاش شمایلهای مذهبی روسیه باشد. همان کسی که زندگی او موضوع چندین کتاب و فیلم و از جمله فیلمی از «آندری تارکوفسکی» کارگردان فقید روسی هم بوده.
جالب این که یکی از گرانترین مناطق مسکو، «روبلیوفکا» (Rublyovka) نام دارد.
زاهد
راهبهایی هم هستند که تازه بعد از طی همه این مراحل، صومعه را ترک کرده و خلوت نشینی پیشه میکنند. به این افراد «سخیمنیک» (Skhimnik) گفته میشود که شاید بشود آن را زاهد ترجمه کرد.
علاوه بر این، «آتشِلنیک» (Otshelnik) یا تارک دنیا، کسانی هستند که برای عبادت به دشت و بیابان پناه میبرند، بدون آن که در صومعه و کلیسا خدمت کرده یا آموزشهای مذهبی دیده باشند.
بهروز بهادری فر
www.iloverussia.org/raheb
@AlfarusORG
نمایش «بیعرضه» اثر آنتون چخوف
قسمتی از سریال تلویزیونی «کاروسِل» (چرخ و فلک) به کارگردانی «میخاییل شوایتزر» (Mikhail Schweitzer) محصول شوروی، ۱۹۷۱
ترجمه و زیرنویس: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
آهنگ روسی «آرام و قرار ندارم»
روحم بیقرار است
چشم انتظار کسی هستم
شب تا صبح را به یاد او چشم بر هم نمیگذارم
کسی کنارم نیست
آه چگونه او را بیایم؟
دنیا را به جستجویش میگردم
آه ای نگهبانان عشق
ای نیروهای ناشناخته
دلبری را سالم و سلامت به من برسانید
کسی کنارم نیست
غم مرا فرا گرفته
قسم که هر چه دارم میدهم تا به او برسم
خواننده: Alisa Freindlich
شاعر: Robert Burns
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
آهنگ روسی «اگه عمه نداشته باشی»
اگه خونه نداشته باشی، آتیش نمیگیره
اگه زن نداشته باشی، بهت خیانت نمیکنه
اگه سگ نداشته باشی، همسایهات سم تو غذاش نمیریزه
اگه رفیق نداشته باشی، دعوات نمیشه
مطربها دارن آهنگشون رو میزنن
تصمیم خودتو بگیر، داشتن خوبه یا نداشتن
اگه عمه نداشته باشی، از دستش نمیدی
اگر هم زنده نباشی، هیچ وقت نمیمیری
تصمیم خودتو بگیر
خواننده: Sergey Nikitin
شاعر: Aleksandr Aronov
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
دوره جامع و رایگان تاریخ فرهنگ و هنر روسیه
به زبان فارسی (روسی با ترجمه همزمان)
جمعا ۲۲ ساعت در ۱۳ ویدئو
مدرس: خانم Galina Keller، استاد دانشگاه دولتی مورمانسک روسیه (MSTU)
مترجم دوره: خانم یولتان سادیکُوا
مشاور و طراح دوره: بهروز بهادریفر
دوره اول (۵ ویدئو، جمعا ۸/۵ ساعت)
https://danabin.com/fa/course/11
دوره دوم (۴ ویدئو، جمعا ۷ ساعت)
https://danabin.com/fa/course/12
دوره سوم (۴ ویدئو، جمعا ۶/۵ ساعت)
https://danabin.com/fa/course/13
@AlfarusORG
سرود «فقط و فقط»
(همخوانی بدون ساز)
فقط و فقط عشق بورز
شمع قلبت را بیافروز
تا همچو ماهی در اعماق آبها
آسمانی روشن بر تو ظاهر گردد
فقط و فقط قضاوت مکن
رویگردان از حق مباش
تقدیر در انتظار توست
هزار راه نارفته در پیش داری
فقط و فقط عشق بورز
به ضعیفان مهربانی کن
تا همچون عقابی آزاد بر فراز دشتها
افقهای جدیدی را کشف کنی
فقط و فقط غم مخور
سرنوشت پر از ناهمواری است
قدردان و سپاسگزار باش
که از موهبت زندگی برخورداری
فقط و فقط عشق بورز
فقط و فقط قضاوت مکن
فقط و فقط غم مخور
فقط و فقط همه را ببخش
شاعر: کشیش Andrey Logvinov
آهنگساز: راهبه Juliana Denisova
ترجمه: بهروز بهادری فر
توضیح: در ترجمه، برخی از اشارات مذهبی-مسیحی، رقیق شدهاند.
@AlfarusORG
آهنگ روسی «طبیعت هوای بد ندارد»
طبیعت هوای بد ندارد
هر آب و هوایی رحمت است
باران و برف و هر فصل را
شکر گزار و بپذیر
پژواک طوفانهای فکری
داغ تنهایی بر دل
بیخوابی و اندوه شبانه را
شکر گزار و بپذیر
مرگ آرزوها و ناملایمات عمر
دشوارتر از دیروز
و تقدیر روزگار را
شکر گزار و بپذیر
گذر عمر، طلوع و غروب آفتاب
موهبت عشق آخر
و روز اجل را
شکر گزار و بپذیر
طبیعت هوای بد ندارد
جریان زمان توقف ندارد
پاییز زندگی را همچو پاییز سال
شکر گزار و غم مخور
خواننده: Alisa Freindlich
شاعر: Eldar Ryazanov
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
«آهنگ پاییز»
فرا میخواند مرا
خاطرات
در باغِ پاییز
خزان پوشیده نارنجی ردا
خوش و تازه هوا
بلند در آسمان، آواز درنا
تو گویی نبودست هیچ فراقی
تو همچون خورشید و آبی
تو هستی در کنارم بی جدایی
پاییز که آید هر بار به هر سال
پناه آرم به باغ دنج و خاموش
تا که باز آرَد دوباره
خاطراتم
آن عشق و رویا را
صدای گرم تو آید به ناگه
کلامت همچو آتش پر حرارت
بَرَد روحم به آن دیرینه ایام
بدانم، نیک بدانم
تو را فراموش من نتوانم
خواننده: Anna German
شاعر: Vladimir Ivanovich Sergeev
آهنگساز: Boyajiev
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
کنسرت موسیقی ایرانی «آویشن و اندوه» در مسکو
دکتر حسین نورشرق (خواننده)
سیاوش ولیپور (سنتور)
آزاده امیری (تار)
توحید وحید (کمانچه)
امین گلستانی (عود)
حمید قنبری (ساز کوبهای)
تاریخ: یکشنبه ۲۶ ژوئن ۲۰۲۲ ساعت ۱۹
محل برگزاری: کنسرواتوار مسکو، «مالی زال» (طبقه ۳)
ул. Большая Никитская, д. 13
تلفن:
+74956958905
خرید بلیت (از ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ روبل):
http://www.mosconsv.ru/ru/concert.aspx?id=176981
@rusma
تقویم در روسیه
همان طور که ما در ایران از دو تقویم خورشیدی و قمری استفاده میکنیم و یک تقویم شاهنشاهی منسوخ شده داریم، در روسیه هم ۳ تقویم دارند که یکی از آنها دیگر استفاده نمیشود.
تقویم گریگوری
یا همان تقویم میلادی که در اکثر کشورهای دنیا استفاده میشود و در روسیه هم تقویم اصلی است.
این تقویم با روی کار آمدن حکومت شوروی وارد روسیه شد و تا قبل از آن تقویم ژولینی رایج بود.
اروپاییها حدود ۳۵۰ سال قبل از روسیه به این تقویم روی آورده بودند.
تقویم ژولینی
تقریبا فقط توسط کلیسای ارتودوکس روسیه برای مناسبتهای مذهبی استفاده میشود. این تقویم را تزار «پتر کبیر» (قرن ۱۸ میلادی) وارد روسیه کرد. تا قبل از آن در حکومت تزاری، تقویم اسلاوی رایج بود.
در اروپا هم این تقویم تا قرن ۱۶ میلادی مورد استفاده بوده اما به دلیل ضعف دقت در محاسبات کنار گذاشته شد.
در حال حاضر، تقویم ژولینی ۱۳ روز از تقویم گریگوری (میلادی) عقب است.
تقویم اسلاوی
تقویم اسلاوی که دیگر منسوخ شده، تا قبل از تزار «پتر کبیر» (قرن ۱۸ میلادی) رایج بود و مبنای آن آغاز خلقت بود. اگر سال ۲۰۲۳ میلادی را به تقویم اسلاوی برگردانیم، سال ۷۵۳۱ اسلاوی است.
برای مدتها، سال نو را در اول مارس (اسفند ماه) جشن میگرفتند. جشن «ماسلنیتسا» یا جشن آغاز بهار که شباهتهایی به نوروز ایرانی دارد، هنوز در روسیه در اسفند ماه جشن گرفته میشود.
به دلیل استفاده کلیسای ارتودوکس روسیه از تقویم ژولینی، روز تولد حضرت مسیح در روسیه با دیگر کشورهای مسیحی تفاوت دارد.
یعنی به جای ۲۵ دسامبر که در اکثر کشورها (مطابق تقویم میلادی) روز تولد حضرت مسیح است، در روسیه با ۱۳ روز تاخیر، ۷ ژانویه (مطابق تقویم ژولینی) جشن گرفته میشود.
به عبارت دیگر، این اختلاف تاریخ ناشی از تفاوت در روایتهای تاریخی نیست و در هر دو کلیسا در یک تاریخ، اما در دو تقویم مختلف جشن گرفته میشود.
جالب این که روز آغاز سال نو، یعنی اول ژانویه، که در روسیه هم مطابق تقویم میلادی جشن گرفته میشود (از آنجا که مناسبت مذهبی نیست)، اما بعضی مردم روز ۱۴ ژانویه (مطابق تقویم ژولینی) را هم با عنوان «سال نو قدیمی» جشن میگیرند. اگرچه روز ۱۴ ژانویه تعطیل و مناسبت رسمی نیست.
بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه، «قلب سگی» نوشته «میخاییل بولگاکوف» است.
این رمان را «بولگاکوف» چند سال بعد از انقلاب شوروی نوشت، اما به دلیل تمسخر خلاقانه وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انقلاب، تا بیش از ۶۰ سال اجازه انتشار پیدا نکرد.
داستان از این قرار است که یک پزشک، مغز یک انسان را به یک سگ پیوند میزند. سگ به شکل انسان درمیآید، ولی آنقدر برای دکتر و دیگران مشکلات درست میکند و عرصه به همه تنگ میشود که در نهایت با عمل جراحی مجدد، او را دوباره به شکل سگ در میآورد.
نویسنده میخواهد بگوید که این قلب است که انسان را میسازد و نه مغز. در واقع «شاریک»، این «موجود آزمایشگاهی» و شخصیت فانتزی داستان، همان انقلاب شوروی است که زندگی مردم را مختل کرده است.
زمان خلق این اثر، بولگاکوف تنها ۳۴ سال داشت، با این وجود این رمان کوتاه، یکی از خلاقانهترین آثار ادبی روسیه است.
بهترین ترجمه فارسی قلب سگی را نشر ماهی با ترجمه آقای آبتین گلکار منتشر کرده است.
ترجمه و زیرنویس: بهروز بهادری فر
www.iloverussia.org/heart-of-a-dog
@AlfarusORG
نیایش روسی «خداوند را متبارک بخوان»
نیایشی به زبان روسی که ممکن است در روسیه، در کلیسا یا صومعه بشنوید.
ای جان من خداوند را متبارک بخوان!
و هر چه در درون من است، نام قدوس او را متبارک خواند!
ای جان من، خداوند را متبارک بخوان و جمیع احسانهای او را فراموش مکن!
مزامیر، باب ۱۰۳، آیه های یک و دو
www.iloverussia.org/raheb
@AlfarusORG
آهنگ «خورشید خسته»
۱۹۳۷ میلادی
خورشید خسته
با دریا وداع گفت آرام
اعتراف کردی
که دلباخته نیستی
در آن غروب
غم مرا گرفت
خالی از حزن و اندوه بود
کلامت
در آن غروب
جدا میشویم
خشمگین نمیتوانم بود
به یکسان مقصریم
خواننده: Pavel Mikhailov
موسیقی: Jerzy Petersburski
ترانه: Iosif Alvek
ترجمه: بهروز بهادری فر
«خورشید خسته» یک آهنگ اصالتا لهستانی است که به «آخرین یکشنبه» یا «تانگوی خودکشی» شهرت دارد و توسط آهنگسازان و خوانندگان زیادی اجرا شدهاست و شاعران زیادی روی آن شعر نوشتهاند.
این آهنگ به شکلهای مختلف در فیلمهای زیادی به کار رفته است، از جمله «فهرست شیندلر» اثر استیون اسپیلبرگ و «آفتاب سوخته» اثر نیکیتا میخالکوف.
@AlfarusORG
دختر برفی* را
چه به آن خرمن آتش؟
غرق میشد در رود، ای کاش
یا به زیر سم اسبان میافتاد
دامن نیلگون به آتش داد
نیست شد
تا نمایان گشت پایش
جرعهای آب را میمانَد اکنون
با هوا آمیخت چه پاک
به پایان آمد او وقتش
بازی با آتش
دیرینه بازیگوشی ماست
گیرا رنگی است نارنجی
رها نمیکند ما را
ذوب میشویم از تسلیم
و تن به نابودی میدهیم
لیک بگذار آتش برافروزیم
و به بازی بخوانیمش
خطر در آغوش گیریم
و تن به آتش بسپاریم باز
سرانجام را دیدن نتوان
در میان دود آتش
بیرون آییم، زنده
یا یکی شویم با آتش، جاودان
* در روسیه به بابانوئل Ded Moroz میگویند که به معنی پدربزرگ سرماست.
«دد ماروز» معمولا با نوهاش به نام «Snegurochka» (به معنی دختر برفی) برای بچهها هدیه میآورد.
در یکی از افسانههای روسی آمده که دختر برفی از روی عشق روی آتش میپرد و آب میشود.
خواننده: Valentina Ponomaryova
شعر: Bella Akhmadulina
آهنگساز: Andrey Petrov
ترجمه: بهروز بهادری فر
شعر این آهنگ، از بلا آخمادولینا، شاعر برجسته روس است.
@AlfarusORG
فرهنگ توده
از سری پوسترهای شوروی
اثر Alexander Faldin و Alexander Segal
سال ۱۹۸۸
@AlfarusORG
آهنگ روسی «والس جدایی»
صدای وزش بادهای مضطرب را میشنوی؟
زمان جدایی فرا رسیده است
جنگل الوان و رنگارنگ به دور سرمان میچرخد و میچرخد
و ما به یک والس قدیمی و فراموش شده میرقصیم و میچرخیم
وقتی مسیر سرنوشت را طی میکنی
این سرزمین دوردست
این رودخانه و ساحل ماسهایاش
و این رقص والس آرام را از یاد مبر
ما جدا می شویم که دوباره به هم برسیم
عشق جاودانه است و میماند
نخستین برگ پاییزی چرخ میخورد و میافتد
و همان رقص والس دوران جوانی، در خاطرمان میچرخد و میچرخد
نسیم وزان، زلف بر باد میدهد
این موسیقی، به سرنوشت ما میماند
برف میبارد و صورتمان را گرم میکند
و در دل، همان والس قدیمی، همچنان میچرخد و میچرخد
خواننده: Yan Frenkel
شاعر: Konstantin Vanshenkin
ترجمه: بهروز بهادری فر
«یان فرِنکِل» (Yan Frenkel) یکی از خوانندگان و آهنگسازان محبوب اوکراینی تبار اهل شوروی بود.
در اکثر اجراهایش، مثل زنده یاد «فرهاد مهراد» پشت پیانو مینشست و آواز میخواند. در نوازندگی ویولون هم تبحر داشت و در چند فیلم سینمایی هم به عنوان بازیگر ایفای نقش کرد.
@AlfarusORG
آهنگ روسی «اقبالِ نیک»
باران که آید چون رَوَد
آب، نیلیتر، فراختر آسمان
زنگار مس، سبزتر میشود
در شهر، بانگ فلوت و شیپور
مطرب، پر وجد و پر شور
یاد باد آن آهنگ ایام دور
نه آوای جنگ، که صلح و سرور
در کوچه، طنین ساز و آواز
نغمه همان، رفته ترانهخوانِ آواز
خرامان، زنان در شهر و بازار
غرق شکوفه، گیلاسِ گلدار
گر شود قرعه به نام ما باز
نایل آییم به دیدار دیگر بار
مانده در دل، کهنه غمی
نکند، شِکوِه، تمنا، اثری
جوشد این آهنگ در خونم روان
سیاه نهری خروشان، بیامان
شاعر و خواننده: Bulat Okudzhava
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
«آهنگ پاییز»
فرا میخواند مرا
خاطرات
در باغِ پاییز
خزان پوشیده نارنجی ردا
خوش و تازه هوا
بلند در آسمان، آواز درنا
تو گویی نبودست هیچ فراقی
تو همچون خورشید و آبی
تو هستی در کنارم بی جدایی
پاییز که آید هر بار به هر سال
پناه آرم به باغ دنج و خاموش
تا که باز آرَد دوباره
خاطراتم
آن عشق و رویا را
صدای گرم تو آید به ناگه
کلامت همچو آتش پر حرارت
بَرَد روحم به آن دیرینه ایام
بدانم، نیک بدانم
تو را فراموش من نتوانم
خواننده: Anna German
شاعر: Vladimir Ivanovich Sergeev
آهنگساز: Boyajiev
ترجمه: بهروز بهادری فر
@AlfarusORG
آهنگ روسی «زنبور کرکدار»
در پیِ رازک خوشبو، زنبور کرکدار
در پیِ نیزار، حواصیل خاکستری
و در پیِ یار، دختر کولی در تاریک شب
روح سرگشته، پیوندشان
ستاره کولیِ مهاجر را بگیر و برو
پیش به سوی غروب آفتاب
به بادبانهای برافراشته
و دیدگان مشتاق و آواره
خیره به ارغوانی آسمان
همقدم در مسیر سرنوشت
خواه دوزخ باشد، خواه بهشت
چنین باید رفت و نهراسید
به آخر و فراتر از آخر دنیا
ستاره کولیِ مهاجر را بگیر و برو
به ملاقات طلوع خورشید در شرق
به امواج گلگون آهسته و آرام
که سپیدهدم، میخزند بر ساحل
ستاره کولیِ مهاجر را بگیر و برو
به امواج خروشان جنوب
به طوفانهای سهمگین
چنانکه گویی جاروی خدا
میروبد غبار اقیانوس را
برو! اینگونه برو!
خواننده: Nikita Mikhalkov
شاعر: Rudyard Kipling
اقتباس روسی: Grigory Kruzhkov
ترجمه: بهروز بهادری فر
درباره کولیهای روسیه:
/channel/AlfarusORG/336
@AlfarusORG
Хоп-хоп-хоп
Леонсия Эрденко
موسیقی کولیهای روسیه
درباره کولیهای روسیه
/channel/AlfarusORG/336
@AlfarusORG
این تایم لپس مربوط به حدود ۷ سال پیش مسکو است
حجم ساخت و ساز و تغییرات باور نکردنی است و مسکو امروز خیلی تغییر کرده.
https://youtu.be/vXRVwaHJ98o
@AlfarusORG