آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن
دوستان را شاد گردان دشمنان را کور کن
از پس کوهی برآ و سنگها را لعل ساز
بار دیگر غورهها را پخته و انگور کن
آفتابا بار دیگر باغ را سرسبز کن
دشت را و کشت را پرحله و پرجور کن
ای طبیب عاشقان و ای چراغ آسمان
عاشقان را دستگیر و چاره رنجور کن
حضرت مولانا
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
و مالک دینار را گفتند چگونه ای؟ گفت، «چگونه باشد کس که عمرش می کاهد و گناهش می افزاید». و حکیمی را گفتند چگونه ای؟ گفت، «چنان که روزی خدای تعالی می خورم و فرمان دشمن وی ابلیس می برم.» و محمد واسع را گفتند چگونه ای؟ گفت، «چگونه باشد کسی که هر روز به آخرت نزدیکتر می شود و بر گناه دلیرتر می باشد.» و حامد لفاف را گفتند چگونه ای؟ گفت، «چگونه بود حال کسی که به سفر دراز می شود و زاد ندارد و به گوری تاریک می شود و مونس ندارد و بر پادشاه عادل می شود و حجت ندارد.»
کیمیای سعادت «غزالی»
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
“عید سالکان”
☆ میدانی عید فطر چیست؟! عید به "فطرت" رسیدن است. تلاقیِ تو با سِرشت خویش است. شُهود خودِ متعالی است. یک ملاقات مقدس. یک نکاح درونی. رسیدن به سرچشمۀ خویش... و این جشن دارد. به واقع بزرگترین جشنی که سالک میتواند به آن ورود یابد، همین است. این اوج زندگی است. اصل بیداری از اینجا نشأت میگیرد. و این مادر همه ی جشن هاست. هر جشن دیگری حیات خود را از این جشن گرفته است. زیرا اینجا "فاطِرُ السَّمواتِ وَ الأرضِ" دست اندر کار است. "فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها" متجلّی است. اینجا ذات تو نهفته است. وجودِ تو از اینجا سر برآورده است. تو یک ماه تمام، پرده های غفلت را کنار زدی، غبارها را روفتی، خواهش ها را زدودی، توجه از این و آن گرفتی، تسلیم نیاز بدن نشدی، به هوا و هوس، نه گفتی، از جلوه آرایی ها گذشتی، وجود خود را آنقدر خالی نگاه داشتی تا ببینی در آن اعماق چیست، تا مرواریدِ صدفِ خویش را معرفت یابی. تا فطرت خویش ببینی و دریابی که سرشتِ تو الهی است. یگانه است. همان "فطرت الله" است. میدانی این آیه به چه اشاره دارد؟! این نصِ شریف، صریحاً میگوید که فطرت تو با فطرت خدا یکی است. یک منشأ است. خداوند، تو را از فطرت خویش سرشته است. در این فطرت دوگانگی راه ندارد. بیگانگی راه ندارد. چندگانگی راه ندارد. و نیل به چنین کیفیتی است که جشن دارد. که عید دارد. که باید عید گرفت. و نشانه ی بارز نائل شدن به فطرت، آن است که خودت شده ای، دیگر تصنعی نیستی، زیرا همه ی من های دروغین کنار رفته اند.
حال ببين آیا به فطرتت نائل شده ای که اکنون خود را مهیای جشن میکنی؟! آیا آن را ملاقات کرده ای، که جملات پر طمطراقِ تبریک گونه را به این و آن ارسال میکنی؟! یا این نیز از سر عادت و شرطی شدگی است. ای دوست سالک، تا فطرتت را ملاقات نکنی، تا به سرشت الهی خویش آگاه نگردی، به حقیقتِ عید فطر وارد نگشته ای! عید فطر، جشن وصل درون است. جشن رسیدن به خویشتن خویش است. جشن ملاقات با سرچشمه است. جشن نیل به خود متعالی است. و اگر رسیدی، پس برکت باد تو را و همۀ سالکان را. و این وصل نوش جانتان باد.
مسعود ریاعی
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
🌸🌙🕊
دیگران را عید اگر فرداست
ما را این دَم است
روزهداران ماهِ نو بینند
و ما ابروی دوست
هر کسی بیخویشتن
جولانِ عشقی میکند
تا به چوگانِ که در خواهد فتادن
گوی دوست...
@tahlilvarasad
#قصهی_یوسف_خوانیهای_من 107
جبرئيل با جماعتی از فرشتگان به نزدیک ابراهیم(ع
) آمدند. گفت: یا ابراهیم مهمان خواهی؟ گفت: بلی. دست ایشان گرفت و در خیمه برد. پنداشت که آدمیانند. گوسفندان او از خانه دور بودند. در وقت گوسالهای بکشت و در پیش ایشان برد. ایشان دست بدان نکردند. پرسید که: چرا طعام نخورید؟ گفتند: عادت ما آن است که طعام آنگه خوریم که بها داده باشیم. ابراهیم گفت: بها بدهید و بخورید. گفتند: بهای این طعام چیست؟
ابراهیم گفت: آنکه چون دست فراز کنید بگویید بسم الله الرحمن الرحیم و چون خورده باشید بگویید الحمدالله. و در بدایت و نهایت نام دوست برید.
آن فرشتگان در يکديگر نگریستند گفتند: به غلط برنگزیده است پادشاه عالم این بنده را به دوستی خویش.
@bahavabahane
#قصهی_یوسف
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
بهگزین: #پارسا_نوروزی
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲
انتشارات علمی فرهنگی
و گفت: چهل سال دیده بان دل بودم. چون بنگرستم زنار مشرکی بر میان دل دیدم.
و شرکش آن بود که جز به حق التفات کردی که در دلی که شرک نماند به جز حق هیچ میلش نبود تا به چیزی دگر کشش میبود، شرک باقی است.
«عطار»ذکر بایزید بسطامی
نفس تا به صفات شیطانی گرفتار باشد ، أماره است. هرگاه که از صفات شیطانی مبرا گردد ، لوامه شود و نفس لوامه چون از صفات سبعی پاک گردد ملهمه شود و نفس ملهمه وقتی که از صفات حیوانی پاک گردد مطمئنه شود و نور کبود که علامت اطمینان و تزکیهٔ نفس است ، در این حال در عالم مثال به ظهور آید.
رسائل نوربخشیه ،
✍️ هر چه مرد را به خدا رساند، اسلام است
و هر چه مرد را از راه باز دارد، کفر است.
👤 عین القضات همدانی
#روجین
🌹
✍️ تهذیب جسم و جان با کشیدن خطِ بُطلان بر تیرگیها و دشمنیها و دوریها، میسر میشود.
عبادت همیشه عبادت است اما نیکوکاری، افضل عبادات است و از خاطر نبریم که برترین عبادت دستگیری از خلق خداوند و شفقت بر آنهاست.
👤 عبدالکریم سروش
#روجین
🌹
همانگونه که وقتی آب را در ظرفی میریزیم، به سرعت و بدون مقاومت به شکل ظرف در می آید، اما ظرف نمیشود و با آن هویت نمیگیرد، همانگونه نیز انسان خردمند با شرایط پیرامونش وفق پیدا میکند، اما آگاهی و هشیاری اش را از دست نمیدهد.
تعالیم ذِن
@eshgh_javdanegi_channel
رمضان بیست وچهارم: گـذشت
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ. س.اعراف آ.۱۹۹
فیض مشرقی با قاضی مَروَزی بر دروازه مرو نشسته بود و از او پرسید: هیچ آیتی میشناسی در مصحف که هم امروز ما را خوش کند و هم ترا از وِزر قضاوت برهاند؟ درماند. فیض "خذالعفو" را خواند و گفت: رواست آیه "بگذر، نیکویی کن و از نادان بپرهیز" قوت هر روزه دیوان تو باشد.
قاضی مروزی گفت: عفو امر نیکویی است ولی ما را حدود و قصاص واجب که شریعت سامان جامعه است !
فیض گفت: قاضی مردمان را حکم به گذشت کند تا جور حدود نکشد، مشربه در دست تست. مردمان را ساغر بخشش بنوشان تا از ابریق مجازات روی بگردانند. قاضیان بر دوراهی معافات و مکافات نشستهاند.
مروزی مشاجره مرویان در بازار را نشان داد و گفت: روزی بی بلا نباشد، خلایق را خُلق تنگ است و معاش لنگ، کجا عفو کنند !
فیض گفت: این قضای تیره روزان است که مصیبتی از پی مصیبتی است. با ویرانی معاش مردم، عدلیه آبادان نمیکنند. مردم را نان دهید و گذشت بیاموزید تا از حدود و قصاص روزی نخورند !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند
و روزهها را و صدقهها را همچنین؛
اما چون محبّت را بیارند
محبّت در ترازو نگنجد.
پس اصل محبّت است.
اکنون چون در خود محبّت میبینی
آن را بیفزای تا افزون شود.
فیه مافیه
جلالالدین محمد بلخی (مولانا)
به تصحیح مرحوم استاد فروزانفر
#حکایت_خوانی
در شهر [شیرازِ قرن هشتم] چیزی که فراوان پیدا میشد ابواب خیر بود –مساجد، مدارس و خانقاهها– که املاک بسیار بر آنها وقف بود، اما از این اوقاف بسیار که فقیه مدرسه* را «دست» میداشت چیز درستی به آنچه مصرف واقعی بود نمیرسید و بیشتر در دست خورندگان بود؛ خورندگانِ اوقاف.
شاه شیخ در شادخواری و عشرتجویی خویش این همه را آزاد میگذاشت. اما بعدها، محمد مظفر به بهانهٔ آنکه «ضبط و نسق» موقوفات کند، تمام اوقاف را به مقاطعه بِستَد و اکثر آنها دیوانی شد. (متصل شد به اموال حاکمیتی).
از کوچهٔ رندان
[دربارهٔ زندگی و اندیشهٔ حافظ]
شادروان استاد عبدالحسین زرینکوب، صص ۸-۷
* برگرفتهٔ بیتی از حافظ:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی بِه زِ مالِ اوقاف است
رمضان بیست ودوم: اعـتدال و میانهروی
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرض هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجاهلون قَالُواْ سَلاَماً. سوره فرقان آیه ۶۳
حاکم فرارود (ماوراءالنهر) بدلالت مشاوران و خاصّان زیرک، تَفتین مردمان و تحریک عوام میکرد تا میزان اعتدال ایشان بسنجد و برسبیل مقابله، تدبیر کند. قضا را جماعتِ غوغایی بمصداق "کما تکونوا یُولّی علیکم" (هر خلایقی را دولتی لایق) در افراط و تفریط از هم سبق میبردند و اختلال مشاعر کُندروان و اختلاف ضمایر تُندروان، سامانی نگذاشت و احدی را میانِگی نبود.
فیض مشرقی بر منبر جامع بخارا حدیث میخواند که: آی خلایق ! در احساس و عاطفه میانه روید. خویشتنداری کنید، هرکسی را بچوب مبالغه نرانید و به لفظ معاشقه نخوانید. اوضاع شما بسامان نخواهد شد تا در داوری انصاف نورزید.
یکی از زیر گفت: حد وسط کدامست، میانه کجاست؟
فیض گفت: میانه در تناسب عقل و شهوت و غضب شماست. تا آن تناسب نیابید رنگ عدالت نبینید !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت ِعزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بیحضور صراحی و جام رفت
حضرت حافظ
جویند همه هلال و من ابرویت
گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این دوازده ماه تمام
یک ماه مبارک است، آنهم رویت
واعظ خوانساری
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
💠 عارفی گفتوگوی زن و مردی را شنید، زن به شوهرش میگفت: اگر #نان نیاوری با گرسنگی صبر میکنم و اگر #لباس ندهی با سرما و گرما میسازم و هر نوع کمبودی را در #زندگی تحمل میکنم، امّا چیزی که نمیتوانم تحمل کنم، این است که #همسر دیگری انتخاب کرده او را هووی من قرار دهی.
💠 اطرافیان با تعجب دیدند آن عارف با شنیدن این کلمات افتاد و غش کرد. پس از آنکه به هوش آمد علتش را از او پرسیدند.
💠 گفت: شما کلمات را از آن دو میشنیدید، امّا من از خدا میشنیدم که میفرمود: بندهی من! اگر در #نماز و روزهات تقصیری داشتی تو را میبخشم و اگر در وظایف #بندگی کوتاهی کردی از تو میگذرم، ولی اگر برای من #شریک بیاوری، هیچگاه از تو نمیگذرم و من از #ترس اینکه مبادا شرک بورزم منقلب شده و غش کردم.
💠 اینها از اسرار عالم #توحید است که فقط اهلش به آن پی برده و متوجه آن میشوند. آنان نیز بسیار اندکاند و اکثریت #مردم قابلیت درک این معانی را ندارند.
📚 #سفینة_الصادقین
🦋🌿🦋
نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید
سعدى
.
حکایت شنیدنیِ مجسمهی عشق یا مجسمه علی و نینو در گرجستان
دو مجسمه ای که هر ۱۰ دقیقه، به سمت هم حرکت کرده اول بوسه بر لبان هم میزنند و بعد جسم آنها در هم ممزوج یافته و به شکل یک تن در میآیند... سپس از یکدیگر جدا شده و به سمتِ مخالف میروند و از هم دور میشوند.
#مجسمه_عشق یا مجسمه علی و نینو
واقع در پارک میراکل=معجزه (Miracle) در کنار اسکله قرار دارد این مجسمه یکی از آثار مهم هنرمند گرجستان بهنام Tamara Kvesitadze است.
مجسمه عشق یا مجسمهی علی_و_نینو که نمادی از عشق یک پسر آذربایجانی به نام علی و
دختر گرجی به نام نینو است، یکی از جاذبههای مهم شهر باتومی محسوب میشود
و بازدید از آن تقریباً در برنامه همه تورهای باتومی قرار دارد.
این مجسمه مدرن برگرفته از داستانی غمانگیز و نوستالژیک است که فیلمی هم بر اساس آن ساخته شده است.
@tahlilvarasad
هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
فریدون مشیری
✍️ در روزه، عموم از خوردن و آشاميدن و آميزش پرهيز ميكنند،
اما در روزه اهل طريقت،
چشم و گوش و زبان هم
روزه ميگيرند .
👤 سید حیدر آملی
#روجین
🌹
مگس بر نجاستِ آدمی
نیکوتر از آنکه
علما بر درگاهِ سلطان.
کیمیای سعادت
امام محمد غزالی
به کوشش حسین خدیوجم، جلد ۱، صفحهٔ ۳۸۱
#حکایت_خوانی
#سهروردی_خوانی_های_من 4
گفتم: ای پیر، این چشمهی زندگانی کجاست؟
گفت: در ظُلُمات. اگر آن میطلبی، خضروار، پایافزار در پای کن و راهِ توکل پیش گیر تا به ظُلُمات رسی!
گفتم: راه کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که روی، اگر راهرویی راه بری.
گفتم: نشانِ ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی. و تو خود در ظلماتی، اما تو نمیدانی. آن کس که این راه رود چون خود را در تاریکی بیند بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنائی به چشم ندیده. پس اولین قدمِ راهروان این است و از این جا ممکن بُوَد که ترقی کند. اکنون اگر کسی به این مقام رسد، از این جا تواند بُوَد که پیش رود. مدعیِ چشمهی زندگانی در تاریکیِ بسیار سرگردانی بکشد. اگر اهلِ آن چشمه بُوَد به عاقبت بعد از تاریکی روشنایی بیند.
@bahavabahane
#قصه_های_شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_یحیای_سهروردی
قرن ششم هجری
بهگزین: #پارسا_نوروزی
انتشارات مرکز چاپ اول۱۳۷۵
ویرایش: #جعفر_مدرس_صادقی
رمضان بیست وسوم: سوء و حسن عاقبت
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا. سوره اسرا آیه ۸۰
لاهور را دوپاره بود: اعلی و سُفلی. مردمان بالا از افاضل و اعیان نوخاسته را چندان اعتماد بود که کار جهان و خلق آن هیچ انگاشتی، غرّه خویشتن بودی و هر مفلس و خاطی و مجنون و مسجونی را تَسخَر زدی و ریشخند کردی و از برج عافیت و مسند قضاوت، بحکم منیّت بر ایشان حُکم سفاهت و بلاهت راندی.
مردمان ناحیه فرودین اما از چاشت تا شام کوشان و نگران و در قضای خویش حیران. در هر مصیبت پرسوز و بلیّه ناساز بچشم عبرت نگریستی و پُرسان از فرجام امور، چشم از ملامت دیگران بستی و بوعظ خویش بنشستی که: ما چون پرکاهیم.
مجنون مغربی را مریدان آگهیدند. گفت: نیک بختان بر خویش بیمناکند. ما را وقوف نیست که انجام کار چیست. زودا که سکنه فرازین لاهور به فرودین آن روند و پیش از مرگ بحکم ملامت، عبرت دیگران شوند !
تفسیر احوال خود کنید و تاویل قضای دیگران به روزگار وانهید که هر سواره، پیاده است !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
شب قدر را پنهان کردهاند در میان شبها؛ [همانطور که] بندهٔ خدا را پنهان کردهاند میان مدّعیان. پنهان است نه از حقیری، بلکه از غایتِ ظاهری پنهان شده است.
چنانکه آفتاب بر خفّاش نهان است؛ پهلویِ او نشسته و از او خبر ندارد، چون پردهٔ محبت دنیا او را صُمّ بُکم کرده است!
مگر که رحمت فرو آید
که انّا انزلناهُ فی لیلة القدر.
مقالات شمس تبریزی
تصحیح دکتر محمدعلی موحد
#حکایت_خوانی
🔻رمضان بیستویکم: عافیت طلبی
قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْنَدْخُلَهَاأَبَدًا مَادَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ. سوره مائده آیه ۲۴
مجلسی از شیوخ در ری فراهم آمد تا سبب انحطاط بلاد روشن کند. هریک از مشایخ علتی گفت و دیده گریانید. داروغه سهرورد گریبان درید که خشت گنبد سلطانیه بتاراج است و عمارت در حراج. امیر پارسه در فغان که صدستون لانه موران است، والی جی از خشکی زاینده رود نالید و مهتر تبریز از خرابی ارگ و خواجه کرمان از آفت ماهان و دیگری از ابتلای سمنان و فتنه گرگان و غصه سیستان و بغض خراسان و عُسر همدان.
مجنون مغربی در زوایه میشنید و گفت: شهدالله این مایه انحطاط و ادبار جز از تطاول اغیار نمیخیزد و اغیار، رعیت این ملک است که محنتی جز بطن و دون آن ندارد و جز عمارت نفس و عافیت عورت، رسالتی نمیبیند. ای خواجگان، رعایا را شریک کار ملک کنید تا بهانه بطالت از کف ایشان برون شود که هر قوم کار خویش به شمایان سپرد وگوشه عافیت نشست، خاک مذلّت بر سر خود ریخت. رعیت لاابالی مایه تباهی دولت و ولایت است!
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline