الهي
در دل ما جز تخم محبّت مكار
و بر اين جانها جز الطاف و مرحمت مَدار
و بر اين كِشت ها جز باران رحمت مبار
👤خواجه عبدالله انصاري
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
💧سعدی بنوش
قدرت، سیاستِ برآمده از رذالت نیست؛ قدرت، سیاستِ برآمده از حکمت است.
در روزگاری به سر می بریم که دارایی سیاستمدار ریا و رشوه است و چون از درون، ناشایسته و از برون، نابایسته است، خود، بیش از هر کسی به ناکسی خود آگاه است.
و او که می داند ناکس و نادوست داشتنی است، چاره ای جز ترسناک بودن ندارد. همه می دانیم آنکس که می ترساند بیش از همه می ترسد.
محبوبیت، قدرت است، نرم و لطیف. بی غل و زنجیر و بگیر و ببند.
اول اردیبهشت، روز نکوداشت سعدیِ سیاستمدار و حکمت ورز است. اما چه سرگذشت سوگناکی دارد این سرزمین که از سعدی اردیبهشت پرور و گلستان آفرین، به زمستان سازانِ ناآزموده کار و بیابان باورانِِ نابخرد دچار آمده است.
اگر سعدی در این روزگار زنده بود و مشاور امنیت ایران بود، شاید چنین می گفت:
همی تا برآید به تدبیر کار
مدارای دشمن به از کارزار
به تدبیر، رستم در آید به بند
که اسفندیارش نجَست از کمند
حذر کن ز پیکار کمتر کسی
که از قطره، سیلاب دیدم بسی
مزن تا توانی بر ابرو گره
که دشمن اگرچه زبون، دوست بِهْ
بوَد دشمنش تازه و دوست ریش
کسی کش بوَد دشمن از دوست بیش
اگر پیلْ زوری وگر شیرْ چنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ
✍️#عرفان_نظرآهاری
#سعدی_بنوش
#اول_اردیبهشت
#حکمت_و_تدبیر_در_حکمرانی
#به_نزدیک_من_صلح_بهتر_که_جنگ
@erfannazarahari
برگزاری جشن هزاردف در روستای پالنگان استان کردستان در روز جمعه ۳۱ فروردینماه.
جشن هزاردف در آخرین جمعه ماه فروردین برگزار میشود و در آن زنان و مردان با نواختن دف اشعار عرفانی میخوانند
به گفته مصطفی فاطمی، مدیرکل دفتر توسعه گردشگری وزارت میراثفرهنگی، قرار است پرونده پالنگان کردستان و هفت روستای دیگر برای انتخاب بهعنوان روستای جهانی، به سازمان جهانی گردشگری ارسال شود
.
بنشین!
مرو!
که در دلِ شب، در پناه ماه..
خوشتر ز حرف ِ
عشق و
سکوت و
نگاه نیست..
بنشین
و جاودانه به آزار من مکوش
یک دم کنار دوست نشستن گناه نیست!
فریدون_مشیری
#شعر
@Roshanfkrane
َ
چهره به چهره
آواز: #محمدرضا_شجریان
تار: #حسین_علیزاده
کمانچه: #کیهان_کلهر
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را، نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت، همچو صبا فتادهام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه
کو به کو
مهر تو را دل حزین بافته با قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ، تار به تار
و پو به پو
میرود از فراق تو، خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله، یم به یم، چشمه به چشمه،
جو به جو
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
.
تو کمانکشیده و در کمین،
که زنی به تیرم و من غمین
همهی غمم بُوَد از همین،
که خدا نکرده خطا کنی
#هاتف_اصفهانی
"خطا کردم"
قطعهی بسیار زیبا و روحنوازی با صدای:
سحر_سُروری
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
خود را زِ برای خویش غمناک مدار
بردار نظر زِخاک و بر خاک مدار
چون قبلهی تو جمال معشوقهی تست
رو سجده کن و ز هیچکس باک مدار
#شیخعینالقضات_همدانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
ذکر السّیل
▪️روز شنبه نهم ماهِ رجب میان دو نماز بارانکی خرد خرد میبارید چنان که زمین تَرگونه میکرد.
و گروهی از گلهداران در میان رود غزنین فرود آمدند.
هرچند گفتند از آنجا برخیزید که مُحال بوَد بر گذرِ سیل بودن، فرمان نمیبردند، تا باران قویتر شد، کاهلوار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوارها افگندند.
و آن هم خطا بود، که بر راهِ گذر سیل بودند.
و پاسی از شب بگذشته سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درختِ بسیار از بیخ بکنده میآورد و مغافصه در رسید، گلّهداران بجَستند و جان گرفتند.
بسیار کاروانسرای که بر رستهٔ وی بود ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیرِ قلعت آمد.
و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حسابِ هیچ شمارگیر نیاید.
و از چند ثقهٔ زاولی شُنودم که پس از آنکه سیل بنشست مردمان زر و سیم و جامهٔ تباهشده مییافتند، که سیل آنجا افگنده بود، و خدای عزَّ و جل تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.
تاریخ بیهقی،
به تصحیح دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی سیدی
صص ۲۶۱–۲۵۹
مغافصه: به ناگاه گرفتن
#سیل
🌔
🎥موزیکویدئوی بسیار زیبای «ماه شبم»
با صدای #ماندانا_خضرایی
آهنگساز و سرپرست گروه: کوروش بابایی
شعر: سعید احمدزاده
نوازندگان:
کمانچه: کوروش بابایی
تار: رضا منبعچی
عود: سردار محمدجانی
سنتور: خاطره قراگزلو
پرکاشن: جلال کیمیا
پرکاشن: مونا مرادی
ویولن: نوشین فراهانی
ویولا: ادلیا شهیدی
ویولنسل: الن گیرا
دبل بیسل: زک اسمیت
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
گَر به تو افتدم نظرم
چهره به چهره رو بـه رو
شرح دهـم، غـم تو را
نُکته به نُکته مــو به مــو؟
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
حضرت عطار در یک مصرع به اندازه دهها کتاب سخن گفته است:
«هر چه در فهمِ تو آید آن بُوَد مفهومِ تو»
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری یکی از بزرگترین عارفان، صوفیان و شاعران ایرانی سترگ و بلندنام ایرانی گرامی باد🌹
آثار:
الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه، تذکرةالاولیا، منطقالطیر، جواهرنامه، خسرونامه، مختارنامه، مظهرةالعجایب، پندنامه، اشترنامه، نزهةالحجاب، بیانالارشاد، سیفصل، بلبلنامه، هیلاجنامه، وصلتنامه
@Khodshnasi
☆☆☆
#امشب_با_حافظ 📖
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
"ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است"
غزل: عطار نیشابوری
آواز: شجریان
@kharmagaas
مشکلات ایران به روایت سعدی:
به خُردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت
رعیت نوازی و سر لشکری
نه کاری است بازیچه و سرسری
نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناکاردیده مفرمای کار
#سعدی_بنوش
👇💧👇
https://nooronaar.ir/saadi-benoosh
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
«سعدی»
چنین گفت مهتاب
ابراهیم ساوی میگوید:
در آن سال که در هرات بودمی، نزد شیخ صائنالدین غزنوی درس حدیث خواندمی.
شیخ صائنالدین را هماره تبسم بر لب بودی، جز آن روز که گفتوگوی خویش را با محمد مهتاب برای ما بازگفت….
غم در سیما داشت و لرزه در صدا.
گفت: امروز در راه مدرسه، مهتاب را دیدم که در کنجی نشسته و اشک گرم بر خاک سرد میریزد.
نزد او رفتم و تحیتش گفتم.
سر برنیاورد اما تحیت مرا به نیکوتر از آنچه شنید، پاسخ گفت. پرسیدم:
خواجه را چه پیش آمده است که چنین زار میبینمش؟
دست اشارت به سوی مدرسه دراز کرد؛ یعنی به راه خویش برو و از حال من مپرس.
گفتم: والله اگر ندانم این اشک در چشم تو از کدام راه آمده است، پای در راه نگذارم.
لختی گذشت…
سرانجام مهتاب به سخن آمد و گفت:
پیش از آنکه تو از راه رسی، دیدم که اهل شهر دخترکی را سنگزنان نزد قاضی میبرند که در مجلس مردان رقصیده است.
از آن دم، نه پای رفتن دارم که در راه گذارم و نه دست نسیان که غم از سینه بردارم.
گفتم:
ای خواجه، تو را نزیبد که بر خاک نشینی و بر عاقبت دختری چنان، اشک از دیدگان فروریزی.
خواجه سر برآورد و تیز در چشمان من نگریست و گفت:
ای شیخ، نگفتمت که به راه مدرسه رو و از حال من مپرس؟
اگر بر آن دختر بگریم رواست که بندۀ خداست و جگرگوشۀ مرد و زنی بینواست.
اما گریۀ من نه برای اوست؛ بر مردمی است که از دین خدا و آیین تقوا برای آنان جز این نمانده است که دخترکان را سنگ زنند.
#رضا_بابایی
حاشا که من به موسم گل ترک مي کنم
من لاف عقل مي زنم اين کار کي کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز ني کنم
از قيل و قال مدرسه حالي دلم گرفت
يک چند نيز خدمت معشوق و مي کنم
کي بود در زمانه وفا جام مي بيار
تا من حکايت جم و کاووس کي کنم
از نامه سياه نترسم که روز حشر
با فيض لطف او صد از اين نامه طي کنم
کو پيک صبح تا گله هاي شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پي کنم
اين جان عاريت که به حافظ سپرد دوست
روزي رخش ببينم و تسليم وي کنم
.
🔅رفتم و سرمست شدم...
#حضرت_مولانا
#علامه_مروجی_سبزواری📻
شیخ گفت:
هفتصد پیر از پیران طریقت سخن گفتهاند اول همان گفت که آخر،
اما عبارت مختلف بود و معنی یکی بود که: التّصوّف تَرک التّکلّف.
و هیچ تکلّف تو را بیش از تو نیست
که چون به خویش مشغول شدی ازو بازماندی.
اسرارالتوحید
فی مقامات شیخ ابوسعید
هر که به این دریای نور رسیده باشد، و در این دریای نور غرق شده باشد، آن را علامات بسیار باشد.
با خلق عالم به یک بار به صلح باشد، و به نظر شفقت و مرحمت در همه نگاه کند، و مدد و معاونت از هیچ کس دریغ ندارد…
و هیچ کس را به گمراهی و بیراهی نسبت نکند، و همه را در راه خدای داند، و همه را روی در خدای بیند ...
و شک نیست که این چنین است .
#شیخعزیزالدین_نسفی
#قصهی_یوسف_خوانیهای_من 108
اگر نَفس تو از تو شهوت خواهد، تو از او طاعت خواه. چون نفس تو را در طاعت فرمان نبرد، تو نیز در شهوت او را فرمان مبر، تا اگر از او بهتر نیایی باری از او کمتر نیایی.
@bahavabahane
#قصهی_یوسف
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
بهگزین: #پارسا_نوروزی
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲
انتشارات علمی فرهنگی
🎵برگ سبز ۲۵۵
💠اساتید :
محمدرضا شجریان
احمد عبادی
جلیل شهناز
حسن ناهید
💠دستگاه :شور
💠💠💠
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
آنچنان پای گرفتست که مشکل برود
👤سعدی
درود
وقتی خوش با حضرت حافظ
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
خنیاگر: #علیرضا_افتخاری
چکامه: #عطار_نیشابوری
آهنگ: #جلال_ذوالفنون
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل بر گشا حاضر و هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش
لشکر خواب آورد بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش
گر دل و جان تو را درّ بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
🌹🙈🙊🙉🌹
مرنج و مرنجان ۱واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/BjQftKVtAEF13XfB7aruvP
مروت و مدارا تلگرام👇
/channel/MorovvatOModaaraa
مرنج و مرنجان تلگرام👇
/channel/AliAmiriMarbini
.
بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم
بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی
بار دل است همچنان ور به هزار منزلم
سهتار: جلال ذوالفنون
آواز: صدیق تعریف
شاعر: مصلحالدین سعدی
@tahlilvarasad
.
🔸با ذهن آشفته چه کنیم؟
اگر در ذهنت صلح باشد،
صلح را با هر کسی پیدا خواهی کرد.
اگر ذهن تو بر آشفته باشد،
بر آشفتگی را در همه جا خواهی دید.
پس نخست صلح را در درون پیدا کن و خواهی دید که صلح درونی در همه جای دیگر منعکس میشود.
@tahlilvarasad