علی جعفرپور آموزش و فروش اثار هنری . و لوازم خوشنویسی تخصصی و اماتور اولین بار در سمنان @Ali52170 ارتباط با ادمین
یک انسان بخشی از کل است که ما آنرا جهان مینامیم.
بخشی که در زمان و مکان محدود شده است.
ما خودمان افکارمان واحساساتمان را چیزی جدای از بقیه تجربه میکنیم. نوعی خطای دید از هوشیاری، این خطا برای ما نوعی زندان است که ما را در رویاهای شخصی و در محبت و علاقه به تعدادی از نزدیکانمان محدود میکند.
کار ما باید این باشد که با گسترده کردن حلقهی شفقت و مهربانی خود، همهی مخلوقات و کل طبیعت با تمام زیباییاش را به آغوش بکشیم و خود را از این زندان برهانیم.
/channel/alijafarpor
از نظر من رهایی به هر بهایی وجود ندارد.
من نمی توانم از چیزی رها شوم که ندارم، انجام نداده ام یا تجربه نکرده ام.
رهایی واقعی فقط هنگامی برای من ممکن است، هر کاری را که بدان قادر بوده ام انجام داده ام.
زندگی کردن بدون زندگی کردن اتفاق نمیافتد،
رهایی با کتاب خواندن و فکر کردن میسر نمیشود!
زندگی را باید زیست...
و عبور یعنی؛
رهایی حاصل زیستن است...
#کارل_گوستاو_یونگ
/channel/alijafarpor
#حکایت
نجاری بود که زن زیبایی داشت
که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد .
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب .
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد .
صبح صدای پای سربازان را شنيد.
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم .
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی .
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .
فکر زيادی انسان را خسته می کند .
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی
یا از زندگی عقب
در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده
و هر لحظه منتظررحمت بی کرانش باش.
/channel/alijafarpor
نفهمیدم، اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد ! همه جور زندگی هست، و گاه طرف دیگر تپه ، سبزتر به نظر میرسد .
چیزی که برایم مشکلتر از همه است، این است که نمیدانم اینجور زندگی به کجا میکشد اما ظاهرا آدم هرگز نمیفهمد، صرف نظر از اینکه چه جور زندگی کند .
به هرحال چارهای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم
#کوبوآبه
زن در ریگ روان
/channel/alijafarpor
.
شاید خوشبختی همین باشد
که با خودت نگویی ..
کاش جای دیگری بودم
کار دیگری داشتم
یک آدم دیگری بودم ..
#آلدوس_هاکسلی
/channel/alijafarpor
روز جهانی خوشنویسی از کجا شروع شد!
روز جهانی خوشنویسی دومین چهارشنبه ماه آگوست می باشد. در واقع بنیاد روز جهانی خوشنویسی توسط یکی از شرکت های قدیمی تولید کننده قلم و تجهیزات نگارشی برای گرامی داشت این هنر ارائه شده است. هنری که شاید با ورود کامپیوتر ها به عرصه نگارش قدرت سابق خود را از دست داده و کمتر کسی به سراغ آن می رود. روز جهانی خوشنویسی قدردان این هنر بزرگ و کهنسال است که پا به پای انسان ها در این سال ها همراه او و نوازشگر چشمان او بوده است. روز جهانی خوشنویسی تلنگری به علاقه مندان این هنر است که آن را با جدیت بیشتری دنبال کنند و از تلاش در راه آن فروگذار نباشند. پیشاپیش هفته خوشنویسی را به همه هنرمندان این عرصه تبریک میگویم 🙏🙏🙏❤️❤️❤️
/channel/alijafarpor
.
خوشا به حالِ کسی
که لحظه لحظهاش،
از بانگ ِ عشق سرشار است!
#فریدون_مشیری
روزوروزگارتان بخیر
"...از راه زندگی،
تنها یکبار می توان گذشت،"
پس، بر ایوان هر لحظه،
باید شکوفه مهر و گل امیدواری بست...
🌹
/channel/alijafarpor
[نشناختن خود، بلای عالم بشری است]
مولانا در تمثیل کوتاه و لطیف این مطلب را به خوبی بیان کرده است.
گفت درویشی، روزی یک خسی
که تو را اینجا نمیداند کسی
گفت او: گر می نداند عامیام
خویش را من نیک؛ میدانم کیام
وای اگر بر عکس بودی درد ریش
او بُدی بینایِ من؛ من کورِ خويش
(دفتر ششم _۴۳۳۳ ۳۳۳۱)
[خودشناسی، کلید رمز غیرشناسی است]
مولانا در ديباچه دفتر دوم مسئله فوق را به قول خودش "با کنایات دقیق مستتر" حل کرده است. مولانا در این دیباچه اسراری از خودشناسی را به صورت سرگذشتِ احوال خود در بیان آورده و در این عرصه تنگ، نیزهبازیها و باریک ریسیهایی کرده که حقاً محیرالعقول است. بیانات مولانا در این بخش از مثنوی بر سه محور استوار است. یکی آنکه تجاذب ارواح بر مبنای تجانس ارواح است. چنانکه گوید: ناریان، مر ناریان را جاذباند
نوریان، مر نوریان را طالباند ۱ (دفتر دوم ۸۳)
دوم انکه خودشناسی، کلید رمز غیرشناسی است، بدین معنی که نخست باید خود را شناخت، آنگاه دیگران را، پس بهترین راه برای غیرشناسی، همانا خودشناسی است. سوم آنکه طلب مرید و جذبه مراد وقتی راستین باشد مرید و مراد و طالب و مطلوب و جاذب و مجذوب یکی میشوند و در نتیجه مقامِ «که منم تو، تو منی در اتحاد» به ظهور میرسد.
چون خلیل آمد خیالِ یارِ من
صورتش بُت، معنیِ او بُتشکن
شکرِ یزدان را که چون او شد پدید
در خیالش جان، خیالِ خود بدید
خاکِ درگاهت دلم را میفریفت
خاکِ بر وی کو ز خاکت میشکیفت
گفتم: ار خوبم، پذیرم این از او
ورنه؛ خود خندید بر من زشترُو
چاره آن باشد که خود را بنگرم
ورنه او خندد مرا، من کی خرم؟
او گفت درویشی، روزی یک خسی
که تو را اینجا نمیداند کسی
گفت او: گر می نداند عامیام
خویش را من نیک؛ میدانم کیام
وای اگر بر عکس بودی درد ریش
او بُدی بینایِ من؛ من کورِ خويش
(دفتر ششم _۴۳۳۳ ۳۳۳۱) است و مُحِبّ لِلْجَمال
کی جوانٍ نو گُزیند پیرِ زال؟
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبّات لِطَّیبین بر وَی بخوان
مسائلی راکه مولانا در ابیات مذکور آورده فهرستوار بدین قرار است:
۱. دردِ طلب و جذب و کشش از کسی درمیرسد که ارادت و محبت او در درون ما رخنه کرده و برقی از عشق او در دل ما تافتن گرفته باشد.
۲. جذب و کشش درونی را از کجا بشناسیم؟ از گرفتگی و قبض درون! وقتق که دل به قبض و تیرگی دچار میآید گواه آن است که دل از محبوب و مطلوب خود جدا افتاده و محتجب شده است. پس تاسه دل نشان میدهد که جذب و کشش یاری بر ما غالب آمده است.
۳_ از جانب حضرت معشوق بهظاهر جذبه و عنایتی میبينم، امّا شکزده و سرگردانم که آیا این لطفی حقیقی است یا قهری است در جامه و جلباب لطف؟! نکند حضرت معشوق، عاشق خامی همچون من را به سخره و بازی گرفته است؟! پس لازم است که نخست حقیقت خود را بشناسم که ایا بهراستی شايسته آن عنایتم، یا معشوق، مرا به لاغ و طیبت گرفته است! آری گشودن این معمّا نیازمند به خویشتنشناسی است. وقتی خود را نیک بشناسم و صدق طلب و صفای باطنم مسلّم آید روشن میشود که آن يگانه جمیل مرا حقاً جذب کرده است.
۴_ برای خودشناسی به هر دری زدم و آنچه در توان داشتم به کار بستم اما نه دری به رویم باز شد و نه به نتیجهای رسیدم.
۵ _پیش خود گفتم طبق قاعده لطف، حضرت معشوق قطعاً آینهای برای انسانها پدید آورده که چهره جان خود را در آن مشاهده کنند. و اين آینه، روی یار دیار الهی است. همان انسان کاملی است که برای هدایت و دستگیری خلایق از حق به خلق سفر کرده است.
۶_ دردِ طلب مرا به کوی آن یار الهی کشید و مالاً خود را در آينه وجود او دیدم.
۷_ دوباره خارخار وسوسه به جانم افتاد که مبادا آنچه من از نقش خود در چشم یار دیدهام پنداری بیش نباشد.
۸_ سرانجام وقتی یقین کردم که به خیال، فتنه نشدهام و نقشی که میبینم نقش حقیقی جانم هست آرامش و سکینتی بر روحم آرمید و دیدم که روح من و او یکی است.
📗میناگر عشق شرح موضوعی مثنوی معنوی
صفحه ۲۳۳ تا ۲۳۵
✍ استاد کریم زمانی
/channel/alijafarpor
همهی ما توسط کسانی که دوستمان داشتهاند ساخته و باز ساخته شدهایم.
ما اثر افراد اندکی هستیم که در عشقشان به ما سماجت به خرج دادهاند...!
#فرانسوا_موریاک
/channel/alijafarpor
بزرگی گفته است: شگفتا از آن کسی که خدای خویش بشناسد و لحظه ای از او غافل ماند.
صوفئی گفت: اگر پرسند چه چیزی ترا بیش از همه به شگفت می آورد، خواهم گفت: دلی که خدا را بشناخت و سپس عصیانش کرد.
(کشکول «شیخ بهایی》
/channel/alijafarpor
.
صبح است ، باید بلند شد
در امتدادِ وقت قدم زد...
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن ...
#سهراب سپهری
درود، بر رهروان کمال و عشق
هر بامداد و بیداری،
زمین،
شاداب کوشایی باد ودلبسته
نیکوکاری و مهربانی...به هر لحظه .
🌹/channel/alijafarpor
.
این سوی پنجره
گلدان
در آفتاب
گل آورده است
آنسوی شیشه
باغ عرق کرده است
من هم در آینه
آبی بهچشم خوابآلودم
میزنم
ای روح تازهی خاک
ای پاک
ای صبح تابناک
« سلام »
درود پگاه آغاز هفته و اول مهر ماه فرخ باد
/channel/alijafarpor
.
جهان سوم جایی است که مردماش به
فکر آمدن یک روز خوب هستند، نه
آوردناش!
منتظر لقمهی حاضر و آماده نباشید،
خودتان ایجادش کنید!
#میشل_فوکو
/channel/alijafarpor
ما انسانها مثل مداد رنگی هستیم،
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم
اما روزی
برای کامل کردن نقاشی هایمان
دنبال هم خواهیم گشت
به شرطی که همدیگر را تا حد نابودی نتراشیم!
/channel/alijafarpor
.
خدمت و محبت
این دو لذت شریف را
آفریدگار مهر
گوهر نهاد آدمی شناخته ست...
رهروی،شنیدوگفت
کار عاشقان پاکباخته است...
گفتم:ای رفیق راه
یک نگاه مهربان
که از تو ساخته است...
#فریدون_مشیری
با درود روزتون پر شور
کاش باور خداوند در مردمان
برابر بود با مهربانی و بخشندگی
🌹
/channel/alijafarpor
زبان ترجمان دل است؛ نخست دل گوید، آنگاه زبان گوید، هر که را دل راست باشد، گفتار زبان راست باشد.
راست گفتاری گواه راست دلی باشد و کژ گفتاری گواه کژ دلی. هر کس گواه اصل و گوهر خویشاند. بیمار دل را هیچ چیز خوش نیاید و هیچ چیز راست نشنود و راست نبیند
انس التائبین
#شیخ_احمد_جام_ژندهپیل
/channel/alijafarpor
🔷🔹
لوییز هی خالق کتاب شفای تن میگوید:
می توانیم گرایشی را که در برابر گذشته داریم عوض کنیم. گذشته تمام شده و پی کار خود رفته است.
اکنون دیگر نمی توانیم گذشته را عوض کنیم
اما می توانیم اندیشه هایی را که درباره ی گذشته داریم عوض کنیم.
زندگی واقعا بسیار ساده است.
از هر دست که بدهیم از همان دست می گیریم.
هرگونه درباره ی خود بیندیشیم،
برایمان به واقعیت در می آید و هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد، آینده ی ما را می آفریند.
📚 شفای زندگی
#لوئیز_هی
/channel/alijafarpor
.
هرچه انسانها بیشتر در خشنودی درونی دچار کمبود باشند، بیشتر مایل هستند تا در نگاه دیگران شخصِ خوشبخت و خوش اقبالی به نظر آید، و حماقت به چنان نقطهای میرسد که نگاه دیگران هدف اصلی تلاشهای فرد میگردد.
#آرتور_شوپنهاور
جهان همچون اراده و تصور
/channel/alijafarpor
باز هم شب شد و
رویای تو در یاد آمد
آینه، عكس تو را دید
و به فریاد آمد
خلسه عشق تو،
تا مرز جنون برد مرا
رخ زیبای تو
یک لحظه به امداد آمد
/channel/alijafarpor
.
به هرکه عشق به من میدهد
سلام میکنم
به باد، به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی که خواب گل همیشه بهار میبیند!
سلام میکنم به چراغ،
به «چرا»های کودکی،
به چالهای مهربان گونه تو!
سلام میکنم به کوچه،
به کلمه، به چلچلههای بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِساده!
سلام میکنم
به بیصبری، به بغض، به باران،
به بیم باز نیامدن نگاه ِتو...
باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام سرسری راضیام!
#یغما گلرویی
درود بامدادتون فرخ باد
/channel/alijafarpor
.
صد سلام، ای روشنایی بخش!
صد درود، ای صبح
بر تو زین غمگین نیایشگر
بر تو از فرزند طوس، امّید
کّه ابر عابر آفاق نومیدی
همچو نام نامی زردشت،
می فرستم من سلامی روشن و جاوید،
ای همیشه روشنی، ای هرگزی طالع،
تاج زردشت، ای گل خورشید.
مهدی_اخوان_ثالث
درود آیین آفتاب روشنای راهتان
/channel/alijafarpor
☆☆☆
▪️#معنی_زندگی_چیست؟
فیلسوف یونانی دکتر پاپادروس در پایان کلاس درسش با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد:
آیا كسی سؤالی دارد؟
یکی از شاگردانش به نام "رابرت فولگام" نویسندۀ مشهور در بین حضار بود و پرسید: جناب آقای دكتر پاپادروس، معنی زندگی چیست؟
بعضی از حضار خندیدند!
اما پاپادروس، دانشجویان خودرا به سکوت دعوت كرد، سپس كیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینۀ گرد و كوچکی را بیرون آورد و گفت:
موقعی كه بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی میكردیم، روزی در كنار جاده چند تکه آینۀ شکسته، از لاشه یک موتورسیکلت آلمانی پیدا كردم. بزرگترین تکۀ آن را برداشتم و با ساییدن آن به سنگ، گِردش كردم.
همین آینهای كه حالا در دست من است و ملاحظه میكنید.
سپس بهعنوان یک اسباببازی شروع كردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف كمد و صندوقخانه و تاریکترین جاهایی كه نور خورشید به آنها نمیرسید. از اینكه با كمک این آینه میتوانستم ظلمانیترین نقاط دنیا را نورانی كنم بهقدری شیفته و مجذوب شده بودم كه وصفش مشکل است.
*در واقع، بازتاباندن نور به تاریکترین نقاط اطرافم، بازی روزانۀ من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدیِ زندگی نیز هر وقت كه بیکار میشدم آن را از جیبم در میآوردم و به بازی همیشگی خود ادامه میدادم.
بزرگ كه شدم دریافتم این كار یک بازی كودكانه نبود، بلکه استعارهای بر كارهایی بود كه احتمال داشت بتوانم در زندگی خود انجام دهم.
بعدها دریافتم كه من، خود نور و یا منبع آن نیستم، بلکه نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریکترین نقاط عالم را نورانی خواهد كرد كه من بازتابش دهم.
من تکهای از آینهای هستم كه از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه كه هستم، میتوانم نور را به تاریکترین نقاط عالم، به سیاهترین نقاط قلوب انسانها منعکس كنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسانها گردم.
شاید دیگران نیز متوجه این كار شوند و همین كار را انجام دهند. بهطور دقیق این همان چیزی است كه من به دنبال آن هستم. این معنی زندگی من است.
دکتر بعد از پایان درس، آینه را به دقت دوباره در دست گرفت و به كمک ستونی از نور آفتاب كه از پنجره به داخل سالن میتابید، پرتویی از آن را به صورتم و به۷ دستهایم كه روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند و گفت:
▪️به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم.
▪️به جایی که امید نیست، امید ببریم.
▪️به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
این معنای زندگیست.
هنر به مثابهی عشق به شناخته شدن( مصاحبه با حسین شقاقی)
اشاره، زمستان سال ۱۳۸۴، کتاب حکمت و هنر در عرفان ابنعربی، نوشتهی دکتر نصرالله حکمت، توسط انتشارات فرهنگستان هنر منتشر شد.
این اثر، مشتمل بر سه بخش است که عبارتند از: انسانشناسی، حکمت و هنر.
۱ بخش انسانشناسی، در این کتاب بهعنوان تمهیدی برای ورود به بحث حکمت و هنر، در نظر گرفته شده است؛ زیرا به نظر نویسندهی این کتاب: بدون انسانشناسی ابنعربی. نمیتوان حکمت و هنر را از نگاه او تبیین کرد. نویسنده؛ انسانشناسی ابنعربی را با شرح و تفسیر بخشهاپی از فصّ آدمی آغاز میکند، تا هم آشناییای اجمالی با عرفان ابنعربی حاصل شود و هم ، مرتبهی وجودی انسان در اندیشه ابن عربی، معین گردد.
بهنظر ابنعربی، معرفت الاهیّت و شناخت آدمیّت، دو رکن اساسی عالَم است و در نتیجه، در رکن اساسی کتاب فصوص الحکم ابن عربی را نیز در بر گرفته است. در واقع، بحث اساسی عرفان ابن عربی، مربوط به چگونگی وصول عبد به رب است.
از جملهی مباحث مهمی که نویسندهی کتاب حکمت و هنر در عرفان ابنعربی در بخش انسانشناسی مطرح ميکند، موضوعِ تار یخی بودن وجود آدمی است. به نظر ابن عربی، کل عالم هستی، مشتمل بر دو قرس نزول و صعود تصویر شده است که همان تنرّل و عروج کل هستی است و درون آن، تنزّلات و معارج جزیی قرار دارد که مقتضای ظهور اسماء و صفات خداوند است. بهاين معنا که در هر دورهای از تاريخ، یکی از اسمای خداوند ظاهر میشود و در هر دوره، متناسب با آن اسم؛ پیامبری خاص، بهظهور میرسد و انسان را به سوی خدا میخواند. به نظر دکتر حکمت، بحث ادوار تاریخی و وجود تاریخی آدمی، بحثی کلیدی در فهم اندیشهی ابن عربی است.
در بخش دوم کتاب، نویسنده. مباحثی را حول سه محور عمده، یعنی حکمت، قلب و عقل بیان میکند. در این فصل، نویسنده یادآور میشود که در قرون متمادی، معنای واژهی حکمت، از معنای قرانی آن فاصله گرفته است و ابن عربی؛ سعی دارد به همان معنای قرآنیِ «حکمت» رجوع کند و به این نکته التزام میجوید که: حکمت، آن چیزی نیست که انسان از طریق تعقل به دست میآورد، بلکه حکمت، علم به حقایقی است که خداوند به بندگان خاص خود عطا میکند و معلّم آن، پیامبر است.
نویسنده، بخش سوم کتاب را با کندوکاوی در باب «چیستی هنر» آغاز میکند و سپس بهطرح مباحثی دربارهی خیال، خلاقیت، همت، عشق، زیبایی و حیرت میپردازد.
📗مباحثی در عرفان ابنعربی
✍ دکتر نصرالله حکمت
/channel/alijafarpor
.
در گفتن ذکر حق زبان از همه به
طاعت که به شب کنی نهان از همه به
خواهی ز پل صراط آسان گذری
نان ده به جهانیان که نان از همه به
ابوسعید ابوالخیر رباعی ۶۰۴
با درود...
همزادان همدیگرند؛ تاریک و روشنا،
در تاریک ترین شب ها،
باید، دل بست و امید داشت،
به لبخند" مهر"در هر سپیده و پگاه..
با آرزوی فردایی روشن و پر نوید
🌹
/channel/alijafarpor
از عشق خدا نه بر زیان خواهی شد.
وقتی به چشم خود حل شدن مشکلات کسانی را که به روح جهان هستی متکی بودند دیدیم ، ناگزیر شک و تردید در مورد قدرت خدا را به کنار گذاشتیم و متوجه شدیم که ایده های ما کاری از پیش نبرده اند و این ایده ی خداست که موفق است
/channel/alijafarpor
.
نسیمِ صبح
مگر میوزد ز جانبِ دوست؟
که مهربانیاش
از جنسِ مهربانیِ اوست
فضای سینه
میانبارم از هوای سحر
مگر نه هر چه که
از دوست میرسد نیکوست؟!
#حسین_منزوی
با درود...
لبخند و تر و تازگی ،پیشکش
دوستان مهرورز و نیکو نهاد..
به هر لحظه
🌹/channel/alijafarpor
کسی که گمان می کند برگ ریزان پاییزی به معنای مرگ برگ هاست
هرگز رقص آن ها را در روزهایی که باد می وزد ندیده است
چطور با هشتاد سالگی و احساس اینکه دارین به پایان نزدیک و نزدیکتر میشین کنار اومدین؟
شوپنهاور در جایےاحساس عشق رو با نور ڪور ڪنندهی خورشید مقایسه میڪنه. وقتی در سالهای آخر، زندگے ڪم نور میشه، ناگهان متوجه آسمانهاےپر ستارهاے میشیم ڪه خورشید مانعشون بوده یا پنهانشون ڪرده بوده.
خب ناپدید شدن جوانے ڪه بعضے اوقات خیلےاحساس بدیه، باعث شده از آسمانهاے پر ستاره و شگفتے هاے زنده بودن، بیشتر لذت ببرم؛ شگفتےهایےڪه قبلا بهشون توجهے نداشتم.
👤اروین د یالوم
📚مخلوقات یک روز.
/channel/alijafarpor
تو زندگی همیشه آدمهایی برنده میشوند که جرئت داشته باشند. هر وقت در برابر سختی قرار گرفتی، این رو بذار جلو چشمت. کسی که شجاع باشه، همیشه برنده ست!
پرونده بالتیمور
#ژوئل_دیکر
/channel/alijafarpor
.
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند
گوشی
كه صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود
برای تو و خویش، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم
#مارگوت بیکل
/channel/alijafarpor