مجموعه نوشته های تحلیلی علی نصری پیرامون مسائل ایران و جهان.
اسرائیل با حمله به بیمارستان رسماً دارد کشورهای اطراف را به واکنش نظامی تحریک میکند. به نظر میرسد هدفش کشاندن پای ایران و آمریکا به جنگ است؛ اگر موفق شد، خودش را کنار میکشد تا آمریکا و ایران با هم بجنگند. هدفی که سالهاست دنبال میکند.
@AliNasriTelegram
اسرائیل از طریق چهرههای رسانهای مشهورش - مانند بن شاپیرو - دولت آمریکا را تهدید میکند که اگر برای مقابله با حزبالله و سوریه و ایران کمک و تجهیزات ارسال نکند از سلاحهای هستهای استفاده خواهد کرد.
دستگاه دیپلماسی ایران و کشورهای منطقه باید در مجامع بینالمللی اسرائیل را وادار به شفافسازی در مورد سلاحهای هستهایاش بکنند.
صرف مطرح کردن این تقاضا از سوی کشورهای منطقه - فارغ از موفق شدنش یا خیر - فضای سیاسی بینالمللی و افکار عمومی جهان را علیه اسرائیل و تهدیدش برای «صلح جهانی» حساس خواهد کرد.
@AliNasriTelegram
نمایش قدرت اصلی اسرائیل در این روزها «سیاسی»ست، نه نظامی. اسرائیل میخواهد نشان بدهد که همچنان یک «استثناء»ست و ملزم به رعایت هیچ قوانین و اصولی نیست؛ به همین دلیل تکتک مصادیق جنایت جنگی و پاکسازی قومی را با اعلام قبلی انجام میدهد و کوچکترین مخالفتی را در اروپا و آمریکا برنمیتابد.
@AliNasriTelegram
رئیس سابق موساد: تا چند روز دیگر آنها برای آب و سایر نیازها التماس خواهند کرد که البته به آنها داده نخواهد شد. همین که آب، برق و میزان کالری هر فلسطینی در کنترل اسرائیل است و او میتواند هر لحظه که بخواهد جریان آنها را قطع و وصل کند، حقانیت موضع فلسطین را آشکار میکند.
@AliNasriTelegram
اینکه مقامات سعودی در هر دیداری با ایرانیان - اعم از دیپلماتیک یا ورزشی - خواستار حذف عکسها و مجسمههای سردار ایرانی میشوند، نشان میدهد که از نگاه خودشان کاملاً از «موضع قدرت» با ایران وارد مذاکره شدند. جریانی که ۸ سال سرکوفت «اقتدار»ش را به دولت قبلی میزد، چه توضیحی دارد؟
@AliNasriTelegram
ما و آینده روابط بینالملل
نویسنده: علی نصری
در زندگینامه جدید ایلان ماسک که قرار است در روزهای آینده در آمریکا منتشر شود، آماده که او سال گذشته - علیرغم «التماسها»ی مقامات اوکراینی - شبکه ارتباطی ماهوارهای «استارلینک» در نزدیکی سواحل کریمه را خاموش کرده تا حمله مخفیانه زیردریاییهای آنها به ناوگان دریایی روسیه مختل شود.
ایلان ماسک خود میگوید که دستور قطع این شبکه را به دلیل «ترس» از واکنش متقابل روسها صادر کرده؛ یعنی ماسک پس از گفتوگو با مقامات روسی متوجه شده که آنها پاسخ چنین حملاتی به ناوگان دریاییشان را با تسلیحات هستهای خواهند داد، و در نتیجه او نیز برای جلوگیری از چنین فاجعهای ترجیح داده که ارتباط ماهوارهای نیروهای اوکراینی در منطقه کریمه را قطع کند تا نقشی در بالا گرفتن تنش در جنگ نداشته باشد.
پس از این اتفاق، مقامات اوکراینی ایلان ماسک را متهم به «ارتکاب شرارت» کردند و میخایلو پودولیاک - مشاور رئیسجمهور اوکراین - این عملکرد او را ناشی از «جهل و خودبزرگبینی» خواند.
از طرفی دیگر، عدهای ماسک را برای رفتار «مسئولانه» و «اخلاقی»اش ستایش کردند و از بابت اینکه مانع بالا گرفتن آتش جنگ شده، تشکر نمودند.
این خبر از این جهت بسیار حائز اهمیت است که ماهیت روابط بینالملل در جهان امروز را برای تحلیلگران و سیاستگذاران این حوزه مقداری روشنتر میکند و آنها را به بازنگری در نظریههای موجود و تلاش برای درک مناسبات جدید قدرت، وادار میسازد.
این واقعیت که امروزه یک شهروند/بیزنسمن یا یک شرکت خصوصی در یک کشور ثالث قادر است که نه تنها در روند تحولات یک جنگ در قارهای دیگر تاثیر بگذارد که یک تصمیم لحظهای او میتواند موجب حمله اتمی (و چه بسا جنگ اتمی) شود، تمام چارچوبهای نظری کلاسیک در روابط بینالملل را به چالش کشیده و بعضاً بلاموضوع میکند.
به عبارت دیگر، تمام نظریههایی که تا کنون تحلیلها/سیاستگذاریها در روابط بینالملل را مبنی بر نقش کشورها (States) به عنوان تنها یا اصلیترین بازیگران روابط بینالملل، اصالت بخشیدن به جغرافیا (ژئوپلیتیک) در تعیین سیاستهای خارجی، و با استفاده از مفاهیمی مانند «ابرقدرت»، «نظم جهانی»، «جهان تکقطبی/دوقطبی/چندقطبی»، «ائتلافهای دائمی» (Permanent alliances)، «محور شرارت»، «جبهه حق و باطل» و غیره، درک و تشریح و تبیین میکردند، امروز دیگر قادر به ارائه یک تصویر دقیق و جامع از مناسبات و تقسیمبندیهای قدرت در جهان جدید نیستند.
نظریهها و دیدگاههای موجود چگونه میتوانند در چارچوب مفاهیم کلاسیک روابط بینالملل، توضیح بدهند که چرا مقامات سیاسی و نظامی اوکراین به جای درخواست همکاری لوژستیکی از دولت ایالات متحده آمریکا و پنتاگون یا پایگاههای نظامی آنها در منطقه، با شهروندی به نام «ایلان ماسک» تماس گرفتند و به او «التماس» کردند که ارتباط آنها با شبکه ماهوارهای را مجدداً برقرار سازد؟ یا چرا مقامات روسیه مثلاً به جای تقاضای تشکیل جلسه اضطراری در شورای امنیت سازمان ملل و هشدار رسمی در مورد عواقب همکاری کشورهای غربی با اوکراین در حمله به ناوگان دریاییشان در سواحل کریمه، در «گفتوگویی» با یک شهروند آمریکایی و شرکت خصوصی «استارلینک» از واکنش هستهای احتمالی خود خبر دادند؟ یا اصولاً چگونه «ترس» یا «خودبزرگبینی» یا «احساس مسئولیت» یک شهروند، چنین جایگاهی در روابط بینالملل پیدا کرده که میتواند نه تنها روند اتفاقات یک جنگ را تغییر بدهد که چه بسا صلح جهانی و سرنوشت بشر را نیز تحت تاثیر قرار بدهد؟
این اتفاق البته تنها نمونه کوچکی از مناسبات قدرت در ساختار جدید و دائماً متغیر روابط بینالملل در جهان امروز و جهان پیشروست. جهانی که هر لحظه عناصر، بازیگران، شبکههای قدرت، اکتشافات جدید و مفاهیم نوظهور بر پیچیدگی آن میافزایند و اگر ما نیز نتوانیم نگاه و نظریههایمان را هر لحظه در مواجهه با پدیدههای بروز کنیم، بیشک مبهوت و مغلوب شرایط خواهیم شد.
در آخر از خود بپرسیم که به راستی اگر در آیندهای نزدیک به جای «ایلان ماسک» و ترسها یا خودبزرگبینیها یا احساس مسئولیتهای او، تصمیمگیری در مورد خاموشی یا برقراری ارتباط ماهوارهای نیروهای اوکراینی برای حمله به ناوگان دریایی روسیه، بر عهده «هوش مصنوعی» در یک شرکت خصوصی قرار بگیرد، تکلیف بشر چه خواهد شد؟ پاسخ ما به این سوال و سوالات فراوان دیگر چیست؟ قطعاً امروز اتاق فکرها و دانشگاهها و متفکران و نخبگان در سایر کشورها، مشغول به اندیشیدن در این مباحثاند...ما در (با) دانشگاههایمان چه میکنیم؟
@AliNasriTelegram
پیوستن ایران به #بریکس به همراه عربستان از دو جهت امیدوارکننده است:
- بهبود وضعیت اقتصادی و ایجاد آرامش و ثبات در منطقه و در نتیجه کاهش رنج مردم.
- (شاید) تغییر نگاه و پی بردن به اهمیت دیپلماسی توسط جناحی که تا دو سال پیش هر تلاش دیپلماتیک را نشانه «ضعف» و «حقارت» و «مماشات» میخواند.
@AliNasriTelegram
امروز در روابط بینالملل مفاهیم «خیر» و «شر» بر اساس میزان پایبندی حاکمیت به منافع ملی، کاهش رنج مردم کشور و حرکت به سمت صلح و ثبات تعریف میشوند، نه با جبههبندی شعاری«حق» و «باطل»، تقسیمبندی جهان به «شرق» و «غرب» با نگاه کهنه جنگ سردی و تنش و درگیری مدام و فرسایشی و رنجآفرین.
@AliNasriTelegram
مدتها فضای اندیشه در کشور در انحصار «استاد»های همهفنحریف خودخوانده و مروجان نظرات توطئه و سریالسازان «گاندو» و رجزخوانان نظامی و متوهمان تبدیل کاخ سفید به حسینیه، بدون درکی از «منافع ملی» بوده. دعوت دکتر #ظریف به آسیبشناسی و تولید اندیشههای نو، شکستن این قفل زنگزده است.
@AliNasriTelegram
کتابسوزی به خودی خود یک نماد توحش است. اما مجوز دادن دولت #سوئد به مراسم آتش زدن کتاب آسمانی یک گروه عظیمی از انسانها، در یکی از اعیاد مذهبیشان، با قصد مشخص آزار روانی و برانگیختن خشم آنها، نشان روانپریشی و سایکوپاتی نهادینه شده در آن دولت و افول آن تمدن است.
@AliNasriTelegram
این اصطلاح «مذهبی صورتی» چقدر انحصارطلبانه و مستبدانه است؛ یعنی اگر تمام باورهایت هم دقیقاً مشابه من باشد، اگر صد در صد «همرنگ» من نباشی، مورد تحقیر قرار خواهی گرفت. بخشی از شهروندان ما به دیکتاتورهای کوچکی تبدیل شدند که هر کدام در حد خودشان زندگی اطرافیانشان را «سیاه» میکنند.
@AliNasriTelegram
تفاوت اصلی دکتر #ظریف با مخالفانش این است که او از هر مذاکرهای که به نفع کشور و مردم باشد حمایت میکند، حتی اگر بدست کسانی امضا شود که بیشترین کارشکنیها را در زمان مسئولیت او کردند و امروز خود ثمره فعالیتهای او را میچینند. اولویت او مردماند و برای همین #مردم او را دوست دارند.
@AliNasriTelegram
ایران از دهه ۷۰ میلادی حداقل ۹بار نائبرئیس مجمع عمومی بوده که ۸ بار آن پس از انقلاب و در دولتهای مختلف بود. اینکه عدهای این را به عنوان یک «دستآورد ملی» دولت کنونی معرفی میکنند، یا مفهوم «دستآورد ملی» را نمیدانند، یا توقعاتشان از دولت بسیار پایین است یا دستشان بسیار خالیست.
@AliNasriTelegram
«یک قطار تاخیر»
در زبان فرانسه اصطلاح زیبایی هست که کمی به اشعار سهراب سپهری شباهت دارد؛ اصطلاح «یک قطار تاخیر داشتن». یک «قطار» تاخیر زمان زیادی نیست، چرا که قطار بعدی با اندکی فاصله، پشت سر آن، در راه است. مقصد هم که همان است. ریل هم که همان است. پس به ظاهر یک قطار تاخیر داشتن اتفاق چندان مهمی به نظر نمیآید و هزینهاش نهایتاً اندکی انتظار تا رسیدن قطار بعدی و یا خرید مجدد یک بلیط است . اما اگر کمی عمیقتر بنگریم، و نگاهمان، را - به جای قطار و ریل و مقصد - معطوف به زندگی فردی مسافران بکنیم، چه بسا همین یک تاخیر، همین یک بار نرسیدن به قطار، کل مسیر زندگی آنها را دگرگون میکند و سرنوشتشان را به طول کامل زیر و رو میسازد.
یا به عبارتی، اگر نگاهمان صرفاً به مجموعه کلان ایستگاه راهآهن و مدیران و کارمندان و خدمه آن و قطارها و ریلها و ایستگاههای بین راه و مقصد نهایی باشد، نرسیدن یک مسافر به قطار، چه اهمیتی دارد؟ هیچ! اما از منظر آن مسافر، بازماندن از همین یک قطار، تمام رویدادها و آشناییها و فرصتها و وقایع زنجیرهوار زندگیاش را تغییر میدهد، مسیر زندگیاش را بر روی همان «ریلهای ثابت» تغییر میدهد و سرنوشت کاملاً متفاوتی را برایش رقم میزند.
حکایت جامعه ما در چند دهه اخیر - اعم از نظام سیاسی و نخبگان و شهروندان - حکایت همان مسافریست که بارها و بارها از قطار اندیشهها و دیدگاهها و فرصتها و بعضاً حتی جملات تاریخساز بازمانده، در وهله اول با آسودگی خیال کاذب اهمیت این تاخیر را درنیافته و در انتظار قطار بعدی نشسته، و تنها سالها بعد که عواقب آن را در زندگی و سرنوشتش با گوشت و استخوان چشیده، نگاهی به عقب انداخته و با حسرت بر قطار از دست رفته غبطه خورده.
به تاریخ چند دهه گذشته نگاهی بیاندازیم؛ چه قطارهایی را - با همین خیال آسوده که مسیر همان است و ریل همان است - از دست دادهایم و چه آسیبهایی را در زندگی فردی و سرنوشت اجتماعی خود متحمل شدهایم.
چقدر در کوبیدن اندیشهها و رد نمودن نظریهها و سوزاندن فرصتها و سطحی عبور کردن از جملات تاریخساز و هجوم آوردن به گویندههای آنها - از هر سو - عجله کردیم و سالها بعد دوان دوان و لنگ لنگان و پشیمان به دنبال همان نسخهها گشتیم؟
مثلاً دو دهه پیش وقتی آقای خاتمی، در یکی از سخنرانیهای انتخاباتیاش، چنین گفت که «هرگاه دین در مقابل آزادی قرار بگیرد، این دین است که شکست میخورد» - فارغ از جناحبندیهای سیاسی و مواضع متفاوتمان نسبت به او - چقدر این جمله را جدی گرفتیم و در عمق آن تامل کردیم؟ هیچ! دینداران متعصب داخلی از یک سو و مدعیان دموکراسی و آزادی از سوی دیگر، بیدرنگ به این جمله تاختند؛ یکی گفت که او میخواهد «دین» را قربانی «لیبرالیسم» کند و دیگری گفت که مگر اصلاً «دین» و «آزادی» قابل جمعاند و در یک جمله میگنجند که این «سوپاپ اطمینان» اینچنین در پی فریب مردم است؟
سالها از این جمله گذشت و پس از هزینههای هنگفت و آسیبهای فراوان و رنجهای بیشمار و بحرانهای عمیق اجتماعی و دو قطبی شدن جامعه در حد دشمنی و دینگریزی و دینستیزی نسلهای جوان و سرکوبها و درگیریهای خیابانی، تازه امروز منتقدان متعصب آن زمان - از هر سو - به تکاپو افتادهاند که چگونه میتوان سیاستهای اشتباه گذشته را جبران کرد و آسیبهای آن را درمان نمود و شکافهای عمیق را دوباره ترمیم کرد و تنشها را کاهش داد و از «سطل ماست» روی سر یکدیگر ریختن و «عمامه پرانی» شهروندان تا خطر جنگ داخلی و «سوریه» شدن ایران، جلوگیری نمود؟
یا وقتی در تمام سالهای اخیر، دکتر ظریف، از اهمیت برجام و مذاکره با قدرتهای جهانی و تعامل با شرق و غرب و بهبود روابط با همسایگان و ایجاد «منطقه قوی» و رفع تحریمهای اقتصادی و شکست پروژه «امنیتیسازی» توسط ایرانستیزان و ارتقای جایگاه و قدرت تاثیرگذاری و عزت کشور در جامعه جهانی با استفاده از ابزار دیپلماسی سخن میگفت، منتقدان عجول و رقبای جناحی و مدعیان «اقتدار» در داخل و مدعیان حقوق بشر و دموکراسی در خارج - از هر سو - بدون کمترین تأمل در عمق این جملات و خاستگاه نظری آنها، با برچسبهای سطحی و اتهامات واهی و استدلالهای کلیشهای و طعنه و کنایه و متلک و حملات شخصی به او، کشور را از رسیدن به این «قطار» بازداشتند، تا اینکه پس از تخریبهای جبرانناپذیر زیرساختهای اقتصادی و لطمات بیشمار اجتماعی ناشی از آن و تبعات عظیم روابط خصومتآمیز با همسایگان و سقوط جایگاه کشور در عرصه بینالمللی و جان گرفتن جریانهای ویرانیطلب و جنگطلب و ایرانستیزتر خارجی، سرسختترین منتقدان دیپلماسی و رجزخوانترین سیاستمداران مدعی «اقتدار» که مذاکره را «خیانت» و دیپلماسی را «سازشکاری» میخواندند، به همان نتیجه رسیدند که تنها راه نجات کشور از این بحرانها و ترمیم آسیبها و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و توسعه - اگر همچنان 👇
از سالها پیش شاهد پدیده #کودک_خبرنگاری در فضای رسانهای کشور هستیم. خبرنگارانی که نه تحلیل مستقلی از خود دارند و نه علاقهای به نقد و بررسی عمیقتر مسائل. کافیست یک عبارت «قافیهدار» بشنوند تا مدتها مشغول بازی با آن شوند؛ جمله بسازند، ویدیو درست کنند، سر به سر بزرگترها بگذارند.
@AliNasriTelegram
فرصتی برای پایان بخشیدن به دکترین «ابهام استراتژیک» اسرائیل.
در حوادث اخیر، اسرائیل جهان را تا مرز جنگ هستهای برد. در مدت کوتاه مقامات سابق و حامیان رسانهای اسرائیل در شبکههای مختلف خبری، از تهدید جهان با گزینه هستهای هیچ دریغ نکردند. اضطراب جمعی، انزجار و نفرت گستردهای که این روزها در افکار عمومی ملتها از اسرائیل ایجاد شده فرصت کمیابی را برای اعمال فشارهای دیپلماتیک بر رژیم صهیونسیتی برای شفافسازی در مورد سلاحهای هستهایاش فراهم ساخته.
دستگاه دیپلماسی ایران میتواند در این مطالبه پیشگام باشد و به جامعه جهانی گوشزد کند که دکترین «ابهام استراتژیک» (strategic ambiguity) اسرائیل در مورد سلاحهای هستهایش خطری واقعی برای «صلح جهانی» و چه بسا بقای بشریت است و دیگر نمیتواند جایگاهی در روابط بینالملل داشته باشد.
نویسنده: علی نصری
@AliNasriTelegram
اسرائیل و حامیانش به دنبال «نظم جدید» بین المللی.
نویسنده: علی نصری
آرایش سیاسی و فضای «جنگ جهانی» که اسرائیل و حامیانش در روزهای گذشته در عرصه بینالمللی ایجاد کردند، حکایت از این دارد که هدفشان بسیار فراتر از نابود کردن زیرساختهای غزه یا از بین بردن گروه حماس است؛ غزهای که ۱۷ سال است در حصر کامل اسرائیل قرار دارد و هیچ «تهدید وجودی» برای اسرائیل و حامیان غربیاش محسوب نمیشود.
حتی در زمان جنگ ویتنام، حوادث ۱۱ سپتامبر و جنگ آمریکا و عراق سابقه نداشته که آزادی بیان به این شکل در سراسر اروپا و آمریکا شمالی به تعلیق درآید، تظاهرات خیابانی مخالفان ممنوع شود و احکام سنگین جریمه و زندان برای اظهار نظر در شبکههای اجتماعی صادر گردد.
همچنین سابقه نداشته که عضوی از سازمان ملل با چنین حقبهجانبی کامل و اعلام قبلی تکتک قوانین جنگ را نقض کند - آب و برق و سوخت و غذا را به روی ۲.۵ میلیون انسان ببندد، قتلعام کند، مناطق مسکونی و بیمارستانها را بمباران کند، پاکسازی قومی کند - و مقامات رسمیاش به صراحت بیان کنند که تفاوتی میان «شهروند» و «نظامی» قابل نیستند و هیچ «درس اخلاقی» را از کسی نمیپذیرند! و هیچ مقاومتی در عرصه بینالمللی در برابر اقدامات و اظهارات آنها شکل نگیرد.
به عبارت دیگر، این شرایط «بحران» و فضای خفقان و سرکوب منتقدان به صورت مصنوعی و بدن وجود تهدیدی واقعی برای «صلح جهانی»، توسط اسرائیل و حامیانش بوجود آماده تا زمینه را برای یک تغییر پارادایم و ایجاد یک «نظم جدید» در روابط بینالملل - و چه بسا در سیاست داخلی کشورهای غربی - فراهم سازند؛ نظم جدیدی که در آن مفاهیم «شهروند»، «تروریست»، «نظامی» و «مهاجر» به طور غیرقابل تفکیکی با یکدیگر ادغام میشوند و دیگر نهادهای بینالمللی، کنوانسیونهای حقوقی، رسانهها و حتی افکار عمومی نمیتوانند کوچکترین مانعی در برابر نسلکشی، پاکسازی قومی، اخراج مهاجران یا هرگونه سیاست رادیکال دیگری در برابر «شهروندان» و «غیر نظامیان» ایجاد کنند.
امروز چالش بزرگ ایران و کشورهای منطقه و جریان «مقاومت» پرهیز از افتادن در دام این تغییر پارادایم و ناخواسته وارد شدن در این «نظم جدید» است، نظمی که بقای رژیم آپارتاید اسرائیل و جریانهای جنگطلب غربی وابسته به آن است.
@AliNasriTelegram
استفاده از روایت آمریکاییها برای تخریب برجام و حملات بیوقفه به دکتر ظریف وجه مشترک رسانههای فارسیزبان ویرانیطلب و رسانههای جریان «ارزشی» داخلی در طول این سالها بوده که بیشترین لطمه را به منافع ملی زده. جا دارد که ارزشیهای منصف در مورد این «همسویی» چند ساله بسیار تأمل کنند.
@AliNasriTelegram
از نظر ایلان ماسک به «جهنم» حواله دادن گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور فلسطین، تا اسرائیل بتواند بدون هیچ مزاحمتی به جنایات جنگیاش ادامه بدهد نقض قوانین «نفرتپراکنی» X نیست. اما سوال در مورد اینکه آیا قطع آب/برق/غذا به روی ۲ میلیون نفر در حین بمباران آنها، نقض این قوانین است.
@AliNasriTelegram
رابطه اقتدار و محبوبیت:
یکی از بدترین پیامهایی که یک نظام سیاسی میتواند به مردمش بدهد این است که در زمان «اقتدار» مطالباتشان را نادیده میگیرد یا آزادیها و حقوقشان را سلب میکند و در موقعیت «ضعف» به آنها امتیاز (یا وعده امتیاز) میدهد.
این امر باعث میشود که بخشی از جامعه همواره از اقتدار یافتن حکومت ناراحت و هراسان باشد و از تضعیف آن (مثلاً از طریق تحریمهای خارجی) - ولو به زیان مسلم خود - حمایت کند، به افرادی که در جهت بهبود شرایط فعالیت میکنند انگ بزند و از ویرانیطلبان قهرمان بسازد.
حکومتی در جلب حمایت و محبوبیت مردمش موفق است که بتواند در افکار عمومی اقتدار خود را با آزادی و آسایش و امنیت بیشتر و دست یافتن به مطالباتشان و تضعیف خود را با تضییع حقوقشان گره بزند.
نویسنده: علی نصری
@AliNasriTelegram
از یک طرف دَم از اتحاد میان شیعیان و وحدت مسلمانان میزنند، از طرف دیگر حتی «خودی» های خودشان را به فرقههای جدید «صورتی» و «آبی» تقسیمبندی میکنند. احیانا در آینده نزدیک مذهبی «آبی» هم به «آبی آسمانی» و «آبی تیره» تقسیم بشود. فرقهسازی شاخ و دُم ندارد.
@AliNasriTelegram
رابطه معکوسی بین میزان شعار دادن یک کشور و موفقیتش در عرصه بینالمللی وجود دارد؛ هر چقدر صدای رجزخوانی/شعار از کشوری کمتر به گوش برسد و «چراغ خاموش»تر حرکت کند، فرصتهای بهتری برای روابط سیاسی/اقتصادی برایش فراهم میشود. رویه چین همواره این بوده. ظاهراً عربستان هم به همین درک رسیده.
@AliNasriTelegram
مختصات جدید «انسان» در روابط بینالملل
نویسنده: علی نصری
ماه گذشته شورای امنیت سازمان ملل برای اولین بار جلسهای با موضوع بررسی خطرات «هوش مصنوعی» برگزار کرد. در این جلسه آنتونیو گوترش - دبیرکل سازمان ملل - اهمیت فناوری هوش مصنوعی در سیر تکامل تمدن بشری را با ظهور «صنعت چاپ» مقایسه نمود؛ البته با این تفاوت که پس از اختراع دستگاه چاپ، ۵۰ سال طول کشید تا کتابهای چاپی در میان مردم اروپا رواج یابد، حال اینکه امروز تنها در عرض ۲ ماه، بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر اینترنتی به Chatgpt متصل شدند و از آن در امور مختلف زندگیشان استفاده میکنند.
گوترش در آن جلسه گفت که او نیز مانند بسیاری از انسانها از سرعت پیشرفت و تواناییهای این فناوری جدید دچار «شوک» شده و از سران تمام کشورها دعوت نمود تا تهدیدهای «بسیار جدی» آن برای صلح و امنیت جهانی و همچنین نقش و فوایدش در حل مشکلات بشر - مانند فقر و گرسنگی و تغییرات اقلیمی و درمان بیماریهای لاعلاج - را با جدیت تمام بررسی و مدیریت کنند.
چند روز پیش، این بار در کنگره ایالات متحده آمریکا، جلسه استماع عمومیای برگزار شد که در آن برای اولین بار افسران سابق بلندپایه امنیتی و نظامی این کشور، تحت سوگند، به موضوع پدیدههای هوایی نامعین (UAP) پرداختند و از وجود سفینههای فضایی و موجودات بیولوژیک «غیرانسان» و «فرازمینی» و یا «چند بُعدی» سخن گفتند و از مقامات و نهادهای سیاسی رسمی خواستند تا با ایجاد شفافیت بیشتر به مطالعه و بررسی جدی این پدیده در ارتباط با «امنیت ملی» کشورشان و همچنین پیامدهای آن برای آینده بشریت بپردازند.
از سوی دیگر، از سه سال گذشته، شیوع ناگهانی ویروس کرونا و همهگیر شدن آن در سراسر جهان در زمانی بسیار کوتاه، این واقعیت را به بشر گوشزد نمود که جهان امروز آنچنان مرتبط و درهم تنیده شده که ظهور یک بیماری در هر نقطهای از کره زمین میتواند روند زندگی تمام انسانها در سراسر دنیا را مختل کند و همه مناسبتها و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و کلا سبکزندگی آنها را به طور اساسی و غیرمنتظره دگرگون سازد.
هر چند هر کدام از این موضوعات ممکن است در نظر اول یادآورد فیلمهای علمی-تخیلی و فانتزی دهههای گذشته باشد اما واقعیت این است که انسان امروزی در بهت و حیرت پیشرفت تصاعدی تکنولوژی و در معرض تحولات عظیم اجتماعی و بعضاً آنتروپولوژیک، در اندیشه و دغدغه جُستن «مختصات» جدید خود بر روی کره خاک و حتی بسیار فراتر از آن؛ در کهکشانها، بُعدها و عوالم دیگر افتاده. و امروز این کنکاش و بازبینی انسان در جایگاه خود، به سازمانهای بینالمللی، نهادهای سیاسی، مراکز آکادمیک و رسانههای جمعی، راه باز کرده است.
به عنوان مثال در روابط بینالملل، این سوالات اساسی مطرح است که:
آیا با توجه به این تحولات عظیم و ورود چنین اطلاعات و مولفههای جدیدی در زندگی انسان، میتوان همچنان «دولت» (به معنی State) را تنها بازیگر - یا حتی بازیگر اصلی - در روابط بینالملل دانست؟
آیا نگاه و رویکرد منجمد شده در دوران «جنگ سرد» به جهان امروز و تقسیمبندی جریانها و جناحهای سیاسی به «غربگرا» و «شرقگرا» و تلاش برای ایجاد «قطب»های جدید قدرت و ائتلافهای دائمی سیاسی، اقتصادی و نظامی - و صرفاً بر اساس ایدئولوژی یا جغرافی (ژئوپلیتیک) یا خصومتهای تاریخی - و سپس قرار دادن این «قطب»ها در تقابل با یکدیگر، میتواند راهگشای چالشهای پیچیده انسان امروزی و ساختارها و شبکههای درهم تنیده او باشد؟
قطعاً منجمد ماندن در چنین افکاری، همانند لشکریست که بخواهد از طریق تیز کردن شمشیرها و کسب مهارت در اسبسواری و نشانهگیری با تیر و کمان به مصاف رقبایی برود که نوع نگاه و حوزه اقتدار خود را به جنگ سایبری و تسلط بر فضای مجازی و رصد ماهوارهای و پهپادهای رادارگریز و جنگ اقتصادی و روانی و رسانهای، ارتقاء دادهاند.
چندی پیش، دکتر ظریف با بیان دوازده نکته درباره نظم نوین جهانی، باب مباحث نظری بنیادینی را گشود که هر کدام قابلیت بسط و تبیین و تشریح فراوانی توسط جامعه سیاسی و آکادمیک کشور را دارد و میتواند نه تنها نقطه آغازینی برای بروزرسانی و ارتقای نگاه ما به روابط بینالملل باشد که به عنوان نظریهها و راهکارهای ارزشمندی از سوی ایران، برای معضلات روابط بینالمللی امروز، به سایر جهان ارائه گردد.
ظرفیت تمدن ایرانی و اسلامی که حکما و فلاسفه و اندیشمندان آن همواره - و چه بسا بسیار فبلتر از جوامع مدرن امروز - دغدغه یافتن مختصات انسان در عالم را داشتند، برای پاسخ دادن به تهدیدات امنیت و صلح جهانی، بسیار فراتر از مباحث حاشیهای و کمارزشیست که این روزها مفهوم «امنیت ملی» در نهادهای رسمی کشور به آنها تقلیل یافته.
@AliNasriTelegram
در فضای سیاسی ایران دو فوبیای بنیادی تصمیمگیری در سیاست خارجی را فلج کرده:
- وحشت از استعمار شدن توسط «شرق» و در نتیجه پناه بردن در آغوش «غرب»
- وحشت از استعمار شدن توسط «غرب» و پناه بردن به «شرق»
راهحل: رهایی ذهن از تفکر «جنگ سردی» و تحلیل روابط بینالملل بر اساس «شبکهها»
@AliNasriTelegram
اگر همان نگاه منفی و تعبیر غلط که در فضای سیاسی ایران نسبت به کلمه «سازش» وجود دارد، در میان سیاستمداران و نظامیان روس هم وجود داشت، از امروز صبح شاهد آغاز یکی از خونینترین و ویرانگرترین جنگهای داخلی تاریخ در روسیه بودیم.
@AliNasriTelegram
آقای ثابتی و همفکرانش درست به سبک تلویزیونهای ماهوارهای لس آنجلسی، جلوی دوربین مینشینند و با سخیفترین برچسبها و اهانتها و خالیترین محتوا، به وزیر خارجه سابق حمله میکنند، بعد انتظار دارند دکتر #ظریف «مناظره» آنها را هم بپذیرید وگرنه به اعتقاد نداشتن به «گفتوگو» متهمش میکنند.
@AliNasriTelegram
آیا گفتمان دکتر ظریف گفتمان واقعی قدرت است یا گفتمان منتقدان او؟
نویسنده: علی نصری
طبق معمول هرگاه سخنی از دکتر ظریف پخش میشود، عدهای میشتابند و در متن آن میگردند تا جملهای را از آن استخراج کنند و از آن یک «کلیشه» بسازند و به کلیشههای قبلی وصله پینه کنند تا تصویری غلط و دروغین از شحصیت، دیدگاهها و عملکرد او بسازدند و بر آن بتازدند.
دکتر ظریف در نوشته اخیرش در اینستاگرام، با استناد به شواهد تاریخی، این رویکرد یا فرهنگ سیاسی قدیمی در کشورمان را نقد کرده که اهدافمان را نه بر اساس تواناییها که بر اساس آرزوهایمان میچینیم و نسبت به لطمات این رویکرد هشدار داده.
در یک فضای گفتوگوی سالم، قاعدتاً چنین آسیبشناسی مهمی از سوی یک سیاستمدار و متخصص برجسته روابط بینالملل، در میزگردهای متعدد، به یک موضوع بحث و مناظره و تحلیل جدی تبدیل میشد و در صورت تایید این نظریه، بازنگری و اصلاح در رویه موجود صورت میگرفت.
اما بار دیگر، به جای گفتوگوی علمی و سازنده، عدهای هشتگ میزنند و پوستر چاپ میکنند و فریاد و فغان برمیآوردند که «ای داد! ظریف میخواهد ما ذلیل بشویم و سازش کنیم و موشکی و صنعت فضایی نداشته باشیم تا صدام و داعش و سایر دشمنان به راحتی کشورمان را اشغال کنند!»
طبیعتاً در چنین فضای مسموم رسانهای، جای چندانی برای تحلیل و تفکر باقی نمیماند و هر کسی که صدایش بلندتر و رگ گردنش «به حجت قوی»تر است، پیروز «میدان» میشود و نظرش را به زور و با تکرار - لااقل برای بخشی از مخاطبان خود - به کرسی می نشاند.
اما با این حال، جا دارد که منتقدان این نظریه دکتر ظریف، به این دو سوال پاسخ بدهند:
۱ - آیا خروجی تفکر دکتر ظریف بیشتر منجر به «قدرت» یک کشور میشود یا تفکر منتقدان او؟
آیا کشورهایی که در طول یک قرن اخیر، از یک جامعه ضعیف «جهان سومی» به قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل شدند، اهدافشان را بر اساس تواناییهایشان تعریف کردند یا بر طبق آرزوهایشان؟
آیا مثلاً کشور چین در نیمقرن اخیر با شعارهایی معادل تبدیل کردن «کاخ سفید به حسینیه» و به چالش کشیدن «نظم جهانی» و از بین بردن «استکبار جهانی» و «مدیریت جهان» و «نابود کردن دلار» و «مشت محکم کوبیدن بر دهان آمریکا» امروز به یک ابرقدرت اقتصادی، سیاسی، علمی و نظامی در جهان تبدیل شده یا با هدفگذاریهای حسابشده و دقیق و بر حسب نیازهای جامعه خود در هر مقطع زمانی؟
آیا اگر ۴۰ سال پیش، چین، به جای تقویت زیرساختهای اقتصادی خود و با «هدف» سیر کردن بیش از یک میلیارد جمعیت کشورش، هدفش را «نابودی استکبار جهانی» اعلام کرده بود و در نتیجه در تمام این سالها با تحریمهای اقتصادی «خردکننده» و «فلجکننده» دست و پنجه نرم میکرد، امروز به چنین ابرقدرت جهانی تبدیل شده بود که دارد به تدریج جایگاه آمریکا را میگیرد، یا اینکه هماکنون درگیر مهار کردن اعتراضات خیابانی ناشی از فقر و گرسنگی و استیصال جامعه خود بود؟
۲ - کدام یک از نظریهها و عملکردهای دکتر ظریف - هم به عنوان یک نظریهپرداز روابط بینالملل و هم یک سیاستمدار با ۴۰ سال سابقه خدمت، اهداف «ضعیف»ی برای ایران تعریف کرده؟
- آیا طرح ایجاد «منطقه قوی» با محوریت ایران، نشانی از «ضعف» دارد؟
آیا نظریه «جهان پسا غرب» او - که به صورت کتاب هم منتشر شده - نشانی از تسلیم و کرنش در برابر غرب دارد؟
آیا خارج کردن پرونده ایران از فصل ۷ شورای امنیت - برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل - نشانی از «ضعف» و عدم خودباوری دارد؟
آیا حملات بیامان جریانهای ایرانستیز خارج از کشور و قرار دادن نام او در لیست تحریمهای آمریکا و کانادا - حتی سالها پس از صدارت او در وزارت خارجه - و تلاش بیوقفه نخستوزیر اسرائیل و رئیسجمهور آمریکا و لابیهای صهیونیست و نئوکان در اسرائیل و آمریکا برای از بین بردن دستآوردهای او - مانند برجام - نشان از «ضعف» در گفتمان اوست یا قدرت؟
@AliNasriTelegram
...میسر باشد - تنها از طریق همان دیپلماسی و مذاکره و تعامل با قدرتهای جهانی و تنشزدایی امکانپذیر است. و امروز همانها، به تلاششان برای آشتی با عربستان سعودی و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با مصر و پایان بخشیدن به جنگهای نیابتی و ساخت مسیرهای تجاری و ایجاد «منطقه قوی» و به توافق رسیدن بر سر مسئله هستهای با آمریکا و غرب و خنثیسازی پروژه «امنیتیسازی» و «ایرانهراسی» از طریق توافق بر پایان بخشیدن - یا مهار کردن - جنگ رسانهای، به خود میبالند و این رویکرد را به حساب اندیشهها و «استراتژی»های خودشان میگذارند.
بله، سالهای دیگر گذشت، از نگاه انقلابیون «انقلاب» همچنان در مسیر خود و بر روی ریلهای ثابت و به سوی مقصد غایی در حال حرکت است. از نگاه اپوزیسیون خارجنشین هم اتوبوس دموکراسی همچنان در مسیر خود روانه آرمانشهر «آزادی» آنهاست. اما در این میان، مسافرانی که از قطارهای پی در پی باز ماندند، زندگیهای فردیشان، فرصتهای پیشرفت و شکوفایی و سازندگی و خلاقیتشان، سرنوشتشان، عمرشان، در سوت قطارهایی که دور میشدند، به حسرت گذشت.
نویسنده: علی نصری
@AliNasriTelegram
#زلنسکی با دو حرکت اخیرش؛ خطاب قرار دادن و مقصر خواندن «مردم» ایران در جنگ روسیه و اوکراین. و پیشنهاد لایحه «تحریم ۵۰ ساله» علیه ایران - تنبیه دو نسل آینده ایرانیان که هنوز حتی به دنیا نیامدهاند- میکوشد تا روند «انسانیتزدایی» (dehumanization) مردم ایران را چند مرحله فراتر ببرد.
Читать полностью…#دیپلماسی_التماسی این است که سالها از این کشور به آن کشور به دنبال قدرتهای غربی راه بیافتی و به جای مذاکره «بیانیه»های تکراری بخوانی و از آنها بخواهی تا از خر شیطان پایین بیایند و دست از «استکبار» و «آزار» جهانیان بردارند و در پایان هر جلسه با یک قطعنامه جدید علیه کشورت برگردی.
@AliNasriTelegram