مجموعه نوشته های تحلیلی علی نصری پیرامون مسائل ایران و جهان.
ریشه در خاک
نویسنده: علی نصری
لحظاتی پس از تحویل سال، در کنار سفره هفتسین، میلیونها مادربزرگ و پدربزرگ ایرانی، از پشت صفحه «تبلت»هایشان، که با سختی و پشتکار فراوان استفاده از آن را آموختند، با فرزندان و نوههایشان در آن سوی آب «ویدئو کال» میکنند.
با ظاهر شدن اولین تصویر، از هر دو سوی این پنجره سرد، هر دو طرف همزمان برای پنهان کردن بغض گلو و پوشاندن لرزش صدایشان، با خندهها و جیغ و دادهای اغراقآمیز، تند تند برای هم دست تکان میدهند.
سپس، فرزندان پس از احوالپرسی کوتاه و توصیف عمدتاً دروغین حال و روزشان در غربت، و پدرها و مادرها با تکرار چندباره «نگران ما نباشید!» و تظاهر به سلامتی کامل جسم و روانشان، نوهها را با جملاتی مخلوط از زبان مادری و زبان کشور میزبان صدا میزنند تا آنها نیز چند لحظهای جلوی دوربین در این «بزم خانوادگی» حاضر شوند، دستی تکان دهند و بوسهای به آن سوی قارهها و اقیانوسها پرتاب کنند.
و بعد، تبلتها، در خانههای میلیونها ایرانی، تقریباً همزمان یا با اندکی فاصله خاموش میشوند. سکوت همه جا را میگیرد. تا شاید «ویکند»ی دیگر، «عید»ی دیگر، «تولد»ی دیگر، همین بازی تکرار شود، تا سالیان سال، تا یک سکوت بزرگتر، تا یک خاموشی همیشگی، و زخم حسرتی که تا ابد بر دل میماند.
و این وضعیتیست که امروز پدیده «مهاجرت» برای میلیونها خانواده ایرانی ایجاد کرده است.
مهاجرت یکی از اصلیترین دردهای ایران در این مقطع از تاریخ کشورمان است. دردی که صحبت کردن دربارهاش بسیار دشوار است، چرا که توأم با احساسات متضاد و متناقض است؛ احساس ناامنی و بیثباتی نسبت به آینده فرزندان، احساس گناه از ترک پدران و مادران، تشویق جوانان به رفتن از سوی والدین، احساس دلتنگی از همان لحظه خداحافظی و بازگشت از مسیر فرودگاه، احساس شوق برای ساختن آیندهای بهتر، احساس سرخوردگی از «واقعیت» زندگی در غربت، تلاش برای پذیرفته شدن در جامعه و فرهنگی جدید، ترس از کمرنگ شدن و محو هویت خود و فرزندان، احساس «فرار» از مشکلات وطن، حس تلخ اعتراف به «شکست» در زیر نگاههای ترحمآمیز آشنایان و بستگان در صورت تصمیم به بازگشت...
به راستی «مهاجرت» با همه زرق و برقهای ظاهریاش، درد پیچیده و عجیبی است که تا کنون هیچ سیاستمداری آنقدر شم درمانگری نداشته که بتواند ابعاد و لایههای متعدد و تو در توی آن را بشکافد و برایش نسخهای درخور بپیچد.
اما امروز دکتر پزشکیان - که از قضا متخصص قلب است و با دردهای دل خوب آشناست - بیت شعری از فریدون مشیری خواند، که اگر در ذهن و جان ایرانیان بنشیند و زمزمه زبان آنها در فراز و پستیهای روزگار بشود، نوشداروی برگرفته از تاریخ و فرهنگ و ادب این سرزمین، برای درمان این درد است. نوشدارویی که به ما قوتی میبخشد تا از بستر رنجهایمان برخیزیم، گَرد و غبارهای یأس را از روی سینهها و شانههایمان بتکانیم، عزم کنیم که «بمانیم و بسازیم» که همین «یک ایران» را داریم. و بخوانیم که ما «ریشه در خاکانایم»
من اینجا ریشه در خاکم من اینجا عاشق این خاک
اگر آلوده یا پاکم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینج
ا روزی آخر از سِتیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
#من_اینجا_ریشه_در_خاکم
@AliNasriTelegram
وقتی گفتمان نظامی جایگزین زبان تخصصی در همه عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی میشود، نامزد ریاستجمهوری وعده تصمیمهای «نقطهزن» میدهد و مسئله حجاب را از منظر «عمق راهبردی» بررسی میکند!
@AliNasriTelegram
در زمانی که در منطقه خودمان امارات وزارتخانه هوش مصنوعی تاسیس کرده تا به کمک آن اقتصادش را ارتقاء بخشد و عربستان سعودی طرحی دارد که تا سال ۲۰۳۰ بیش از ۲۰میلیارد دلار سرمایه خارجی در این فنآوری جذب کند، ستاد دکتر جلیلی ظاهراً «صندلی» را نماد مخرب «مدرنیته» و روشنفکری غربی میداند.
@AliNasriTelegram
هر رفتار مردمی، متواضعانه، سخن گفتن به زبان ساده، حضور در بطن جامعه، اتصال با فرهنگ ملی و دینی مردم، درک مشکلات لایههای زیرپوستی شهر و روستا، «صدا»ی مردم بودن در سطوح بالای مدیریت، «پوپولیسم» نیست، عین دموکراسی است. جامعه ما به این ارتباط نزدیک نیاز دارد. تخریبش نکنیم.
@AliNasriTelegram
دکتر لاریجانی نوشته که برای وصول مالیات نیاز به «داغ و درفش و سرک کشیدن» نیست، به آقایان «انقلابی» بَر خورده که مگر در آمریکا همین کار را نمیکنند؟ برای دوستان هر جا صحبت از داغ و درفش و سرک کشیدن است آمریکا خیلی هم الگوی خوبی است، آزادیهایش بد است. بدترین نوع #غربگرایی همین است.
@AliNasriTelegram
اپوزیسیون خارجنشینی که از تحریمهای «خردکننده» و «فلجکننده» اقتصادی علیه کشورش حمایت میکند، بر روی قربانیان ترور داعش اسم «غذا» میگذارد، به عاملان نسلکشی در غزه آدرس «سر مار» در تهران میدهد و با وعده دار زدن بر تیرهای چراغبرق به وجد میاید، با رای دادن ما مشکل «اخلاقی» دارد!
@AliNasriTelegram
نامزد اختصاصی بدون «نسخه اختصاصی»؟
نویسنده: علی نصری
بخشی از جریان اصلاحطلب دچار یک سکون نظریست. سکونی که بخشی از آن ناشی از وقایع سیاسی پُر فراز و نشیب ۲۵ سال گذشته است و بخش دیگر آن مربوط به پیشرفت تکنولوژی و تغییرات نسلی در طول این مدت است.
واقعیت این است که تکنولوژی و تغییرات نسلی بسیاری از شعارها و وعدههای جریان اصلاحطلبی را - بدون اینکه دخل و تصرفی در آن امکانپذیر باشد - محقق نموده و نیازهایی که به ویژه نسل جوان در دهههای ۷۰ و ۸۰ احساس میکرده را برطرف ساخته است.
شعارها و وعدههایی از قبیل آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادیهای اجتماعی، ترویج رواداری، ترویج حقوق فردی، پذیرش تکثرگرایی، ارتباط با جهان، هر چند هنوز از نقصانهای فراوانی برخوردارند اما دیگر به عنوان «نیاز»های اساسی جامعه مورد توجه نیستند.
به عنوان مثال، در عصری که یک جوان میتواند نظرات خود را در شبکههای اجتماعی - ولو با اسم مستعار - بدون هیچ ملاحظهای به سمع و بصر میلیونها مخاطب برساند، «نیاز» چندانی به «مطبوعات» آزاد - به معنی کلاسیک آن - در خود نمیبیند، یا در شرایطی که خانوادهاش آزادیهای فردی و حق انتخاب سبکزندگیای به مرتب بیشتر و گستردهتر از نسلهای گذشته به او دادهاند، دیگر آن فضای «خفقان»ی که جوان دهه ۷۰ با آن دست و پنجه نرم میکرد را احساس نمیکند تا بخواهد با آن مبارزه کند.
پس انگیزه او امروز برای رای دادن به یک نامزد «اختصاصی» جریان اصلاحطلب چیست؟ اگر از آن نامزد اصلاحطلب بپرسد که چه نیازهایی را از او با چه نسخهای برطرف خواهد کرد، چه پاسخی خواهد شنید که «مختص» جریان اصلاحطلب باشد و چه متاعی به او ارائه خواهد شد که نزد نامزد دیگری - با رویکرد میانهروی - پیدا نمیشود؟
جریان اصلاحطلب اگر میخواهد در این انتخابات یک «نامزد اختصاصی» داشته باشد، باید یک «نسخه اختصاصی»، فلسفه سیاسی-اجتماعی اختصاصی، شعار اختصاصی و وعدههای اختصاصی نیز ارائه بدهد تا رایدهندگان بتوانند میان او و سایر نامزدهای میانهرو تمایز قائل شوند.
در غیر اینصورت تفاوت او با دیگران چیزی جز عضویت در احزاب خاص یا سوابق فردی یا احیانا شدت و حدت نقدهای سلبی او به ساختار سیاسی موجود، نخواهد بود.
اگر چنین «نسخه اختصاصی» امروز نزد نامزد خاص جریان اصلاحطلب وجود ندارد - یا در این مقطع هنوز نظریهپردازی نشده - آیا بهتر نیست که رهبران این جریان به جای مشروط نمودن مشارکتشان در انتخابات به تایید صلاحیت نامزد اختصاصیشان، نقش بزرگتری در مقطع سرنوشتساز تاریخی ایفا کنند و وزن سیاسی، اعتبار ملی، پایگاه اجتماعی و نیروی سازماندهیشان را برای یک اجماعسازی حداکثری و تشکیل یک «دولت وحدت ملی» برای حل بحرانهای داخلی و مقابله با تهدیدات خارجی، بکار گیرند؟ آینده ایران در میان است.
@AliNasriTelegram
ایرانیان خارج از کشور حق خودشان را پس بگیرند
نویسنده: علی نصری
در سالهای اخیر ایرانیان خارج از کشور قربانی قلدری جریان ویرانیطلب بودند؛
هرگاه خواستند علیه جنگ و تحریم صحبت کنند با انواع تهمتها و برچسبها سرکوب شدند، هرگاه خواستند از تیمهای ورزشی کشورشان حمایت کنند با فحش و ناسزا مواجه شدند، وقتی مانند سایر شهروندان جهان در تظاهرات ضد نسلکشی شرکت کردند مورد آزار و اذیت و تحقیر قرار گرفتند، و هر زمانی که خواستند در انتخاباتی رای بدهند با کمپینهای «شرمساری» ترور شخصیت شدند و بعضاً جلوی مراکز رایگیری کتک خوردند.
انتخابات پیشرو فرصتیست برای ایرانیان خارج از کشور تا این فضای ارعاب را بشکنند و حق مشارکت سیاسی خودشان را از اقلیت ویرانیطلب قلدرمآب پس بگیرند.
@AliNasriTelegram
انتخابات در ایران حاصل ۱۲۰ سال مبارزه، استقامت و فداکاری مردم است. هر انتقادی که به روند برگزاری آن در ادوار مختلف داریم، استفاده از تعابیری مثل «سیرک انتخابات» نه تنها توهین به شهروندانیست که میخواهند از راه صندوق رای بر سرنوشت خود تاثیر بگذارند، که اهانت به تاریخ ایران است.
@AliNasriTelegram
زمانه منت هیچ ملتی را نمیکشد
نویسنده: علی نصری
هیچ شرایطی وجود ندارد که در آن انسان هیچ انتخابی نداشته باشد. به همین دلیل همیشه «مسئول» وضعیت خودش است. مردم آمریکا - قدیمیترین دموکراسی جهان - امروز انتخابشان بین ترامپ و بایدن محدود شده؛ یک مجرم با اختلال خودشیفتگی و یک پیرمرد دچار زوال عقل و متهم به حمایت از نسلکشی.
آیا در جمیعت ۳۳۰ میلیونی آمریکا هیچ افرادی لایقتر از این دو نیست؟ قطعاً هست! آیا این امر باعث میشود که مردم آمریکا با انتخابات قهر کنند، لج کنند، بهانهجویی کنند، خودزنی کنند؟ قطعاً نه!
جامعه آمریکا - شاید به علت همین قدمت دموکراسیاش - به خوبی دریافته که تاریخ هیچ «بدهکاری» به هیچ ملتی ندارد، و زمانه منت کسی را نمیکشد تا برای مصلحت خودش قدمی بردارد. اگر به هر دلیلی و با هر استدلالی از فرصت «انتخاب» خودت صرف نظر کنی، «مسئول» وضعیت آیندهات هیچ کس جز خودت نیست.
@AliNasriTelegram
انگیزه «بازگشتکنندگان» به انتخابات چیست؟
نویسنده: علی نصری
مشارکت مجدد بخشی از جامعه در انتخابات - پس از یک فاز «براندازی» یا قهر یا تحریم - لزوماً به معنی ورود دوباره آنها به عرصه سیاست از دریچه اصلاحطلبی یا میانهروی نیست.
این «قاعده» همیشگی که رابطه مستقیمی میان مشارکت بیشتر مردم و شانس پیروزی جریانهای میانهرو و اصلاحطلب وجود دارد، چه بسا در انتخابات پیشرو صدق نکند.
عوامل و انگیزههای دیگری ممکن است در رای «بازگشتکنندگان» به انتخابات موثر باشد:
- انتخاب یک چهره «مقتدر» که توان نظم و انضباط بخشیدن به اوضاع آشفته کشور، جمع کردن بساط فساد اقتصادی، و قاطعیت بهخرج دادن در تصمیمگیریها را داشته باشد؛ شعار «رضاشاه روحت شاد» را به خاطر بسپاریم.
- وقایع چند ماه گذشته در منظقه؛ نسلکشی اسرائیل در غزه، تنشهای نظامی میان ایران و اسرائیل و عملیات «وعده صادق»، اعتراضات دانشجویی در آمریکا، از عواملیست که ممکن است با برانگیختن احساسات انساندوستانه ناسیونالیستی، تمایل به همراهی با اعتراضات مردمی در جهان، انزجار از حمایت دولتهای غربی از اسرائیل، و استیصال از انفعال جامعه بینالمللی نسبت به جنایات آن، به آرای بخشی از بازگشتکنندگان جهت ببخشد.
- تداوم روند موجود، علیرغم همه مشکلات، و ترجیح «ثبات» بر «تغییر» رادیکال پس از سالهای پُر از التهاب و اضطراب و ناامنی اخیر، ممکن است بخشی از جامعه را به حضور مجدد پای صندوقهای رای ترغیب کند.
- فضای احساسی و همدردی پس سقوط غمانگیز هلیکوپتر حامل رئیسجمهور و همراهانش و بزرگداشتهای متعدد از آنها در فضای شهری، تریبونهای مذهبی و صدای و سیما، قطعاً در آرای بخشی از بازگشتکنندگان بیتاثیر نخواهد بود.
جریانهای میانهرو باید یک استراتژی انتخاباتی مشخص، برنامهریزی دقیق و استدلالات قانع کننده برای جذب آرای این بخش از جامعه داشته باشند و صرفاً به این فرمول که مشارکت بیشتر لزوماً به موفقیت بیشتر آنها منجر میشود متکی نباشند.
@AliNasriTelegram
اسم «ایران» را خرج نسلکشی جانیان اسرائیلی میکنند و دم از وطن میزنند. نخیر! چشم ما ایرانیان هم بر روی کودکان غزه است. اجازه نمیدهیم شما بیشرمان تاریخ اسم ایران را به نسلکشی اربابانتان گره بزنید. ما پیش و بیش از همه جهانیان چشمانمان بر روی مظلومان غزه بود و هست.
@AliNasriTelegram
به عنوان یک شهروند در انتخابات پیشرو همه تقسیمبندیهای جناحی را نادیده خواهم گرفت و به نامزد «ملی» بر اساس ۴ سوال زیر رای خواهم داد:
۱- کدام نامزد بیشترین توان/انگیزه را برای رفع تحریمهای اقتصادی دارد؟
۲- کدام نامزد درک جامعتری از مفاهیم اقتدار و امنیت دارد؟
۳- کدام نامزد بهتر میتواند با فساد و پولشویی و رانتخواری و زمینخواری مبارزه کند؟
۴- کدام نامزد سیاست فرهنگی/اجتماعیاش با زور و فشار و گشت ارشاد بیشترین فاصله را دارد؟
@AliNasriTelegram
شکستن «حباب»
نویسنده: علی نصری
«در درونم تناقض دارم؟ باشد! انقدر بزرگ هستم که جای کافی برای تناقضات خود داشته باشم»
والت ویتمن (شاعر آمریکایی)
سالهاست که جریانهای سیاسی داخل کشور از ترس اینکه مبادا در درون خودشان دچار تناقض بشوند و هویت حزبی/جناحی/سیاسیشان زیر سوال برود، به تدریج در اطراف خود «حباب»ی ساختهاند که هم دیدههایشان را از مشاهده «واقعیت»های جامعه مخدوش کرده و هم انعطافپذیری و قدرت مانور سیاسیشان را به کٍش و قوسها و پیچ و تابهای دیواره حباب محدود ساخته.
دیواره این حباب از جنس نوستالژیهای گذشته، رقابتهای دیرینه، معیارهای قدیمی، شعارهای به روز نشده، آرزوهای بر دل مانده، و چهرههای امن و آشنا برای خودشان، تشکیل شده است.
این حباب به آنها اجازه نمیدهد تا وارد فضای بزرگتر جامعه بشوند، قدرت اثرگذاری خود را بسط بدهند و جایگاه واقعی خودشان را بیابند و دریابند.
انتخابات پیشرو فرصتی است برای جریان اصلاحطلب - که شاید این روزها نام «اصلاحگر» را به عنوان قدمی در راستای شکستن این حباب برای خود برگزیده - فراهم ساخته تا در جهت منافع ملی، با حمایت تمام قد از نامزدی که چه بسا روزی یکی از «رقبای دیرینه» محسوب میشده یا با «معیار»های اصلاحطلبی سازگار نبوده و یا چهرهای آشنا و امن برایشان نیست، دیوارههای این حصار را فرو بریزد و «خود» را بزرگتر از تناقضات درونیاش ادراک کند.
@AliNasriTelegram
ضرورت تشکیل یک دولت همبستگی ملی در انتخابات حساس پیش رو:
نویسنده: علی نصری
انتخابات ریاست جمهوری پیش رو با انتخابات دورههای قبل تفاوتهای اساسی دارد؛ سانحه دلخراش سقوط هلیکوپتر که منجر به درگذشت ناگهانی رئیسجمهور شد و جامعه را در بهت فرو برده، فشارهای عظیم اقتصادی ناشی از تحریمها که گذر روزمره زندگی را برای بخش قابل توجهی از جامعه بسیار دشوار ساخته، رکورد مشارکت پایین مردمی در انتخابات اخیر مجلس که حکایت از سرخوردگی همهگیر در سطوح مختلف جامعه دارد، تنشهای ژئوپلیتیک که با وقایع چند ماه گذشته در منطقه به بالاترین سطح خود رسیده و احتمال بالای بازگشت مجدد دونالد ترامپ به مسند ریاست جمهوری ایالات متحده که بیشک منجر به افزایش چشمگیر فشارهای اقتصادی/ سیاسی/امنیتی خواهد شد، کشور را در وضعیت چالشی کمسابقهای قرار داده که جای چندانی برای جنگ قدرت جناحی، دعواهای سیاسی و قطبیسازیهای تفرقهانگیز در میان مردم - که طبیعت انتخابات در شرایط معمولیست - باقی نگذاشته است.
با توجه به این شرایط خاص، به نظر ضروری میرسد که رویکرد ما - و مجموعه نظام - نیز به مقوله انتخابات با سالهای گذشته متفاوت باشد و جنبه «همبستگی» و «همافزایی» آن بر جنبه «رقابتی» و بعضاً «حذفی» آن مقدم باشد.
ایجاد دولت همبستگی میتواند بر حول دو محور اصلی شکل بگیرد؛
- شناسایی «همه» نیازها و به رسمیت شناختن «همه» ارزشهای موجود در تمام سطوح جامعه.
- ارائه طرح مدیریتی جامع برای پاسخگویی به این نیازها و ایجاد فضای مناسب برای همزیستی میان همه این ارزشها در کنار یکدیگر؛ از فقیر تا کارآفرین و از سبکزندگی سنتی تا مدرن.
درک نیازها و ارزشها:
برای درک نیازها و ارزشها موجود در جامعه ایران میتوان از چارچوب زیر که برگرفته از نظریه Spiral Dynamics است استفاده نمود:
- بقا: تمرکز بر رفع نیازهای اولیه و حیاتی جامعه که با تحریمهای «خردکننده» و «فلجکننده» اقتصادی و وضع تورم کنونی برای بخش بزرگی از جامعه غیرقابل دسترسی شدهاند.
- هویت: تأکید بر هویت ملی ایرانی و سنتهای دینی و معنوی که با تمایل روزافزون به مهاجرت و فشارهای ناشی از افزایش فقر در جامعه، در معرض رنگ باختن و کمسو شدن هستند.
- نظم و اقتدار: تأکید و نظارت بر اجرای دقیق قانون در تمام سطوح مدیریتی، ایجاد هماهنگی و همسویی میان نهادهای مختلف تصمیمگیری، ایجاد شفافیت در فرایند تصمیمگیریها، کنترل مقتدرانه مرزهای کشور و اصلاح روند مهاجرت غیرقانونی و رسیدن به بازدارندگی مطلوب نظامی برای جلوگیری از تهاجم خارجی، از مصادیق نظم و اقتدار مد نظر جامعهاند.
- توسعه: ارزش نهادن به مفهوم «توسعه» به عنوان یکی از «حقوق» بنیادی ملت ایران - و نه اکتفا نمودن صرف به «بقا» و گذر عمر در شرایط دشوار - از نیازها و مطالبات اساسی مردم است. و تقویت مراودات علمی، تجاری و فرهنگی با کشورهای منطقه و جهان، رفع تحریمهای اقتصادی و بهبود روابط خارجی، بهرهبرداری و مشارکت در بهینهسازی فناوریهای روز جهان، ایجاد فضای مطلوب برای جذب سرمایهگذاری خارجی و گردشگری، از روشهای پاسخگویی به این هدفاند.
- برابری و هارمونی: حمایت از عدالت اجتماعی و برابری و کاهش اختلاف طبقاتی از یک سو، و ایجاد فضای مناسب برای همزیستی هارمونیک و مسالمتآمیز میان اقشار مختلف جامعه با سلایق و سبکزندگی و نوع پوشش گوناگون - با رعایت خط و مرزهای عرفی - از سوی دیگر، از خواستههای مسلم مردم در سالهای اخیر بوده که عدم رسیدگی به آن، تنشهای ویرانگری را در پی داشته.
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
(و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید) :
در انتخابات حساس پیش رو سرنوشت چند سال و بلکه چند دهه آینده کشورمان رقم خواهد خورد. مواجهه با حجم عظیم چالشها و بحرانها و مخاطراتی که در برابر ملت ما قد علم کرده و درمان «درد مشترک»ی که همه ما را دربر گرفته، از طریق قرار دادن بخشهای مختلف جامعه در مقابل یکدیگر و رویکردهای جناحی و تفرقهانگیز و تقابلی و حذفی و «جدا جدا» میسر نیست.
@AliNasriTelegram
https://www.khabaronline.ir/news/1921723
از متن: علی نصری کارشناس مسائل بین الملل در گفتگویی با خبرآنلاین با اشاره به اینکه اظهارات ظریف بی نظیر بود گفت: هم از نظر محتوای علمی و تاریخی و ساختار منظم و منسجم کلامش، و هم از نظر آن حس دلسوزی برای مردم و آن حس وطندوستی عمیقی که در لحن و زنگ صدایش بود و به هر کسی که آن ۸ دقیقه را شنید - حتی مخالفان سرسختاش - منتقل شد. یکی از لحظات به یاد ماندنی در تاریخِ گفتوگوهای سیاسی تلویزیونی ایران بود.
@AliNasriTelegram
پزشکیان در مورد مسائلی که تخصص دارد با نهایت تسلط صحبت میکند و در مورد مسائلی که تخصص ندارد صادقانه میگوید «نمیدانم» و به متخصص ارجاع میدهد. در مورد «بیعدالتی» که سخن میگوید صدایش عصبانی میشود و آینده را با لحنی «امیدوار» ترسیم میکند. او شاگرد خوب نهج البلاغه بزرگمرد تاریخ است.
@AliNasriTelegram
یک نامزد ریاستجمهوری نباید اجتناب از وعدههای دروغین را با داشتن دیدگاه آیندهنگر (visionary) اشتباه بگیرد. پرهیز از وعدههای غیر عملی نشانه صداقت و واقعبینی است، اما یک سیاستمدار «آیندهنگر» باید بتواند فراتر از مشکلات کنونی را ببیند، تصویر بلندمدتی را ترسیم کند و الهامبخش مردم برای حرکت به سمت اهداف بزرگتر باشد.
@AliNasriTelegram
پزشکیان نامزدیست که میتواند موج جدید امیدواری در جامعه ایجاد کند و اقشار مختلف مردم را به انسجامی دوباره بر حول «منافع ملی» دعوت کند. به همین دلیل برای ویرانیطلبان خارجنشین یک تهدید وجودی محسوب میشود که میتواند هر چه در تمام این سالها برای گسترش شکافها رشته بودند را پنبه کند.
منتظر حملات و تخریبهای «کارشناسان» رسانههای فارسیزبان، به بهانهها و با تهمتهای مختلف، به او باشید.
@AliNasriTelegram
خطای «تاریخگرایی» در تحلیل انتخابات ۱۴۰۳
نویسنده: علی نصری
این روزها بسیاری از تحلیلگران و کنشگران سیاسی دچار خطای «تاریخگرایی» - Historicism - شدهاند؛ یعنی میکوشند تا با پیدا کردن شباهتهایی میان انتخابات حاضر و سالهای ۸۴ و ۹۲ و ۱۴۰۰ سرنوشت روزهای آینده را پیشبینی کنند و احیانا نوع کنشگری خودشان را بر اساس آن تنظیم کنند.
اما واقعیت این است که بافت جمعیتی، فضای اجتماعی، نقش تکنولوژی و ابزار ارتباطی، دینامیسم میان جریانهای سیاسی و ویژگیهای فردی بازیگران امروز مختص به همین مقطع خاص تاریخیست و با کنکاش در گذشته نمیتوان برای زمان حال استراتژی انتخاباتی تعیین نمود.
بهتر است مولفههای حال حاضر را معیار تحلیلها و کنشگری خود قرار بدهیم.
@AliNasriTelegram
عدهای بیانیه #راهگشایی را نخوانده با آن مخالفت میکنند بدون اینکه بگویند با کدام بخشش مشکل دارند. مشکلشان با خود واژه «راهگشایی» است. در باور آنها کُنشگری سیاسی همیشه باید جامعه را به «انسداد» و بنبست بکشاند تا راهی جز مداخله خارجی باقی نماند. #انسدادطلبی زمینهساز ویرانی است.
@AliNasriTelegram
فقر خیابانی: از گُلفروشی تا فالفروشی تا چماقفروشی
نویسنده: علی نصری
در طی چند سال گذشته، یکی از آزاردهندهترین صحنهها در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران، حضور روزافزون کودکان کار و فروشندگان گُل و فال بر سر چهارراهها و کنار اتوبانها بود.
چند ماه پیش، برای اولین بار، هنگام گذر از اتوبان ستاری در غرب تهران، فردی را دیدم - با هیبتی زمخت و ظاهری «خلاف» - که مشغول فروش «چماق» بود. پس از آن، چندین بار دیگر، در نقاط مختلف شهر، با همین صحنه مواجه شدم.
از چند راننده تاکسی اینترنتی پرسیدم که آیا آنها هم تا کنون «چماقفروشان» خیابانی را دیدهاند؟ پاسخش اکثرشان مثبت بود؛ یکی از آنها میگفت که نه تنها «چماق» که در برخی از مناطق شهر، شاهد فروش اسپری فلفل و شوکر برقی و انواع سلاحهای سرد نیز بوده است.
نمیدانم آیا تا کنونی یک مطالعه تفصیلی جامعهشناسی و روانشناختی اجتماعی، در مورد «اجناس»ی که فروشندگان خیابانی برای ارائه به «بازار» انتخاب میکنند انجام شده یا خیر؟ اما بررسی این موضوع قطعاً میتواند برای جامعهشناسان و البته مسئولین، به مثابه یک «نبضگیری» از لایههای زیرپوستی شهر برای تشخیص میزان التهاب ناشی از فقر باشد.
اگر زمانی فروشندگان خیابانی برای جلب محبت رهگذران «گُل» و اسباببازی «حبابساز» میفروختند یا ویالون و آکاردئون مینواختند، یا زمانی با فروش «فال حافظ» برای چند لحظهای اضطراب ناشی از «عدم اطمینان به آینده» رهگذران را تسکین میبخشیدند، گویا امروزه تشخیص دادهاند که جامعه به تدریج در «حالت بقا» فرو میرود و شهروندان برای دفاع از جان و اموال خود در برابر سارقان و زورگیران نیاز به چماق و چاقو و شوکر دارد.
این تحولات زیرپوستی در شهرهای ایران بازتابدهنده نگاهیست که در سالهای اخیر به طور فزاینده در سطوح مختلف مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور رخنه کرده است؛ نگاه «بقامحور» که مردم را صرفاً به مقاومت و تحمل و ریاضت در برابر فشارهای زندگی و تحریمهای اقتصادی دعوت میکند، خود «بقا» را یک هدف و دستآورد برای جریان سیاسی خود میداند و هر مصداق توسعهیافتگی و سبکزندگی فراتر از حالت بقا را با برچسبهای «تجملپرستی» و «اشرافیگری» تحقیر مینماید - فارغ از این که زیستن با حداقلها چه اتفاقاتی خطرناکی را دارد در لایههای عمیق شهر رقم میزند.
در مقابل این نگاه، رویکرد «توسعهگرا» قرار دارد که مردم ایران را مُحق و لایق زندگیای مرفه و مجلل و شکوهمند میداند، زندگی را محل تجربههای زیبا و خلاقیتها و مشارکت در پیشرفتها و بهرهبرداری از آخرین فنآوریهای بزرگ بشر میخواهد و رنجهای انسان ایرانی را با چماق و چاقو و گُل و فال و حباب تسکین نمیبخشد.
انتخاب بین این دو نگاه با خود ماست.
@AliNasriTelegram
نبرد نوستالژیها
نویسنده: علی نصری
در فرهنگ سیاسی ایران، نوستالژی نقش بسیار پُر رنگی دارد. کافیست تا نگاهی به تمام طیفهای سیاسی از برانداز تا انقلابی، از سلطنتطلب تا مارکسیست، از اصولگرا تا اصلاحطلب بیاندازیم تا به شدتٍ حضور این پدیده در زیست سیاسی خود پی ببریم.
نوستالژی سیاسی در ایران فقط شامل تجربهها و خاطرات شخصی افراد از ادوار گذشته تاریخی نمیشود، بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. تا حدی که یک جوان ۲۰ ساله امروزی غصه سقوط شاهنشاهی ساسانی را میخورد، و جوان دیگر غم حصر پیر احمدآباد را دارد، دیگری دلتنگ خیابان لالهزار تهران در زمان شاه است، و آن یکی در حال و هوای جبهههای جنگ در کنار شهید همت و باکری بسر میبرد، و جوان دیگری سرود «یار دبستانی» دوم خرداد را میخواند.
رهبران این جریانهای سیاسی نیز گویا در بند همین نوستالژیها هستند و نمیتوانند خود را از زمان گذشته رها کنند، در زمان «حال» حضور یابند و با «واقعیت»های روز دست و پنجه نرم کنند.
پدیده نوستالژی، فضای رقابتهای سیاسی ایران را به میدان «نبرد نوستالژیها» تبدیل کرده که هر جریانی در آن میکوشد تا «فضا»ی خودش را بر کل جامعه غالب کند؛ عدهای از آن سوی آب میخواهند زبان «پارسی» را از واژههای «تازی» پالایش کنند، عدهای در اینجا میخواهند فضای پس از انقلاب دهه ۶۰ را با همان ادبیات سیاسی و همان پیراهنهای یقه بسته و تسبیح و دستان پُر از انگشترهای عقیق بازسازی کنند و عدهای به نبال دوم خردادی دیگر با مردی دیگری با عبای شکلاتیاند.
البته که درک ریشههای تاریخی و اتصال به ارزشها و آرمانهای گذشته شرط بقای هر ملت - و هر جریان سیاسی - است، اما زمانی که این اتصال به اسارت در گذشته بدل میشود، دو قربانی اصلی آن «واقعیت» در زمان حال و «برنامهریزی» واقعبینانه برای آینده است.
امروز جریانی میتواند جامعه را به سوی آیندهای بهتر رهبری کند که خود از گذشته خود رها شود.
@AliNasriTelegram
مسئولینی که شغلهای پُر مسئولیت خودشان را نیمهکاره رها میکنند و وارد کارزار انتخاباتی میشوند، آیا هیچ طرح و برنامه و تعهد و علاقهای نسبت به ماموریتی که پذیرفته بودند ندارد؟ چه تضمینیست که همین شیوه را به عنوان رئیسجمهور دنبال نکنند؟
@AliNasriTelegram
طبق محاسبات chatgpt، اگر اقتصاد ایران در سالهای گذشته تحت تحریم نبود، امروز میتوانست GDP معادل ۱ تریلیون دلار (به جای ۴۰۰ میلیارد)، تورم ۳-۵٪ (به جای ۳۰-۴۰٪) و سرانه ۱۱ هزار دلار (به جای ۳هزار) داشته باشد. اقتصادی که با عربستان سعودی برابری میکرد. «حل مسئله تحریم» اولویت همه ماست.
@AliNasriTelegram
انتخاب یک رئیسجمهور یا یک الگوی رفتار اجتماعی
نویسنده: علی نصری
همانطور که در یک فضای انتخاباتی آزاد، رئیسجمهور برآمده از صندوقها تجسمی از خُلق وخو و باورهای مردم است، خُلق و خوی فردی او نیز بر جامعه تأثیر میگذارد و به تدریج به یک الگوی رفتاری برای مردم تبدیل میگردد.
رئیسجمهوری که راستگو، روادار، نرمخو، معتدل، عقلگرا، اهل علم، اهل فرهنگ و هنر، فاخر، خوشبیان و خوشپوش باشد، جامعه را نیز به سمت همین ویژگیها سوق میدهد.
و رئیسجمهوری که دروغگو، عوامفریب، خرافاتی، تندخو، مستبد، متکبر، بینزاکت و شلخته باشد، همین خصلتها را در جامعه میپروراند.
بر اساس نتایج یک تحقیق گسترده که در سال ۲۰۱۹ در مجله PNAS - نشریه رسمی National Academy of Sciences - در آمریکا منتشر شد، شهرهایی که دونالد ترامپ در آنها تجمعات حامیانش را برگزار میکرد، نسبت به مناطقی که در آنها حضور کمرنگتری داشت، جرایم نفرتمحور، نژادپرستانه و زنستیزانه، افزایش ۲۲۶٪ داشتهاند.
مطالعات فراوان دیگری نیز نشان میدهند که رابطه معناداری بین ادبیات گستاخانه، بیادبانه و خشن مورد استفاده دونالد ترامپ - چه در سخنرانیها و چه در توییتهای مشهورش- و افزایش تصاعدی خشونت کلامی بر علیه مهاجران، زنان و اقلیتهای نژادی در سطح جامعه، رشد پدیده «قلدری» در مدارس و افزایش خشونت فیزیکی، بهویژه توسط طرفداران موسوم به MAGAی او، وجود دارد.
در سال ۲۰۱۸ "Harvard Business Review" گزارشی از روند افزایش خشونت کلامی نژادپرستانه و زنستیزانه در محیطهای اداری و کاری آمریکا پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور منتشر کرد و نسبت به عواقب مخرب آن هشدار داد.
انتخاب یک رئیسجمهور صرفاً انتخاب یک رئیس دولت و مسئول سیاسی نیست، بلکه انتخاب یک الگویی رفتاری و فرهنگ اجتماعی نیز هست که اقشار مختلف جامعه - دانسته یا ندانسته، آگاهانه یا ناخودآگاهانه - از آن پیروی میکنند و از سطوح بالای مدیریت کشور تا مناسبات روزمره میان شهروندان در محیطهای کار و تحصیل و کوچه و بازار، تاثیر میگذارد.
از این رو بسیار حائز اهمیت است که در حمایت از نامزدهای انتخاباتی، توجهمان را صرفاً به جناح و جریان و حزبی که به آن متعلقاند یا کارنامه سیاسی گذشتهشان محدود نسازیم و منش و ادبیات و «شخصیت» فردیشان را نیز به عنوان یک معیار اساسی مد نظر قرار بدهیم.
@AliNasriTelegram
حکایت دو «تیم ملی»
نویسنده: علی نصری
همه کسانی که مسابقات فوتبال تیم ملی را دنبال کردند، حتماً این تجربه مشترک را داشتهاند که دیدند تیمشان از آغاز سوت داور بازیای بیش از حد دفاعی، محتاطانه، ضعیف و بیبزنامه را انجام میدهد؛ تحت فشار مدام قرار میگیرد، پاس اشتباه میدهد، زیاد خطا میکند، بین بازیکنان خود تیم تنش و دعا رخ میدهد، گُل میخورد و تا دقایق آخر مسابقه از رقیب عقب میمانند. بعد ناگهان «غیرت»اش به جوش میآید و در لحظات باقیمانده بازی، با تمام توان و جسارتش، مانند یک تیم درجه یک جهان، از هر طرف به دروازه رقیب حملهور میشود و برای پیروزی با چنگ و دندان میجنگد.
البته عمدتاً در آخر هم بازی را میبازد اما «آبرومندانه» زمین را ترک میکند.
هوادارنش هم به اینکه «باختیم اما لااقل خوب بازی کردیم!» عادت کردند و یاد گرفتند که به همین مقدار دلشان را خوش کنند. بعضاً حتی به خیابان میریزند و شکستهای «نزدیک» را هم به عنوان «موفقیت» جشن میگیرند.
البته همیشه این بهت و حسرت در گوشهای از ذهنشان میماند که «پس چرا از همان اول اینطور بازی نکردند؟!»
حکایت بازی تیم «ملی» عرصه سیاست در انتخابات هم همین است؛ از سوت آغاز رقابت با ضعیفترین، ناشناختهترین و کسالتبارترین نامزدها وارد میدان میشویم، در طول رقابت با تردید و محافظهکاری و بیبرنامگی کمپین انتخاباتی را پیش میبریم، مدام با اضطراب و یأس و سرخوردگی دست و پنجه نرم میکنیم و بعد ناگهان در دقایق آخر که شانس پیروزی به حداقل رسیده - و یا انتخابات به مرحله دوم کشیده شده - همه نیروهایمان را متمرکز میکنیم، بر روی یک نامزد واحد توافق میکنیم، و شبانهروز با خواهش و التماس از مردم میخواهیم تا برای «نجات وطن» پای صندوقهای رای بروند.
واقعیت این است که فرق بزرگیست بین از اول خوب «مبارزه» کردن و در لحظات آخر «تقلا» نمودن. فرق است بین فشار مداوم آوردن بر دروازه حریف و خارج شدن از «لاک دفاعی» از روی ناچاری در لحظات شکست. فرق است بین حمایت تمام و کمال و پُر شور و هیجان و با طرح و برنامه دقیق از یک نامزد انتخاباتی از همان آغاز رقابتها و به نفع او کنارهگیری کردن یا پشت او ایستادن و التماس نمودن به مردم برای «نجات وطن» در نزدیکی سوت پایانی.
پس سوال این است که چرا از همان اول به قصد پیروزی بازی نکنیم؟ چرا از همان لحظه اول - مانند دقایق پایانی - با حداکثر انرژی و تمرکز همه نیروها و برنامهریزی دقیق وارد میدان رقابت نشویم؟
آیا باز میخواهیم پس از اعلام نتایج به اینکه «لااقل خوب بازی کردیم» دل خوش کنیم؟ یا از اینکه «حتی» با نامزدهای درجه دوم و سوم خود توانستیم با شاخصترین چهرههای رقیب مبارزه کنیم و «شکست نزدیک»ی بخوریم بر خود ببالیم و جشن بگیریم؟
@AliNasriTelegram
Israel is punishing the #ICC by burning Palestinians alive in #Rafah
اسرائیل دیوان کیفری را با زنده سوزاندن فلسطینیها در #رفح تنبیه میکند.
@AliNasriTelegram
چالشهای یک انتخابات استثنایی:
نویسنده: علی نصری
انتخابات پیشرو در یک فضای استثنایی شکل میگیرد و با دورهای گذشته بسیار متفاوت است. رقبای دولت - اصلاحگران، توسعهگرایان و محافظهکاران میانهرو با چالشهای قابل توجهی روبرو هستند که مختص به این دوره خاص انتخابات است. آنها باید بتوانند استراتژیها و رویکردهای انتخاباتی خود را با این شرایط ویژه وفق بدهند تا احتمال پیروزی خود را افزایش بدهند.
برخی از این چالشها شامل موارد زیر میشوند:
۱ - فضای احساسی: درگذشت ناگهانی و دلخراش رئیسجمهور و وزیر خارجه و همراهانشان موجی از همدردی و فوران عاطفی در سراسر کشور و منطقه ایجاد کرده که باعث شود رقبای سیاسی دولت نتوانند به طور مؤثر کمپین کنند بدون اینکه به بیاحترامی، بیاحساسی و حرکت در جهت خلاف موج مردمی، متهم گردند.
۲ - پوشش رسانهای: در هفتههای آینده شاهد پوشش گسترده رسانهای در صدا و سیما در تجلیل از درگذشتگان این حادثه، ادای احترام به آنها و خانوادهها و همراهانشان، اعلام برائت و نقد تند مخالفان سیاسیشان، مصاحبههای پیدرپی خیابانی با مردم، میزگردهای متعدد با کارشناسان و سرودها و نماهنگهای گوناگون در میانپرده برنامهها، خواهیم بود. فضای رسانهای کشور تقریباً به طور مطلق مشغول به این امور خواهد بود که حضور رسانهای نامزدهای رقیب و دسترسی آنها به مخاطبان را به شدت محدود خواهد کرد.
۳- فضای عمومی شهری: معمولاً در هر دوره انتخابات، فضای عمومی شهرها تقریباً به شکل مساوی میان نامزدها و ستادهای تبلیغاتیشان تقسیم میشود. اما انتخابات پیشرو در شرایطی شکل میگیرد که خیابانها، پوسترها و بنرهای شهری، استادیومها و مساجد به طور گسترده در اختیار حامیان دولت خواهد بود. در چنین فضایی «دیده شدن» سایر نامزدها بسیار دشوارتر از دورههای گذشته خواهد بود.
۴- مناظرهها: معمولاً در انتخابات ریاستجمهوری، مناظرهها نقش اساسی در جذب آرای خاکستری و تعیین نتیجه نهایی دارند. گاهی یک انتقاد صریح یا یک جمله کلیدی میتواند سرنوشت انتخابات را رقم بزند. اما در انتخابات پیشرو، به دلیل ملاحظات اخلاقی، دست نامزدهای رقیب، در انتقاد از عملکرد دولت و میراث به جا مانده آن بسیار بسته است، در حالی که نامزدهای حامی و نزدیک به دولت، هیچ محدودیتی در شدت و حدت و تندی نقدهای خود ندارند.
۵- تحتالشعاع قرار گرفتن مسائل اقتصادی و اجتماعی: در هر انتخابات، شرایط اقتصادی، اصلیترین عامل تعیین کننده نتیجه نهایی است. هر چقدر فشار اقتصادی بر مردم بیشتر باشد، احتمال رای دادن مجدد آنها به دولت مستقر کمتر است یا به عبارتی، رابطه مستقیمی بین شاخصهای تورم/بیکاری/فقر/رشد اقتصادی و رای مردم برقرار است. اما در انتخابات پیشرو، به دلیل جو عاطفی، این رابطه چندان «مستقیم» نیست و بخش قابل توجهی از جامعه با ارفاق و گذشت بیشتری با کارنامه اقتصادی دولت مواجه خواهد شد و مفاهیمی مانند «همدردی» و «درک» رنج مردم، برای آنها اهمیتی بیشتری خواهد یافت.
۶- چالش «تغییر مسیر» در شرایط بحرانی منطقه: یکی دیگر از عواملی که انتخابات پیشرو را متفاوت کرده، شرایط بحرانی منطقه و تنش شدید میان ایران و رژیم صهیونسیتی است. معمولاً در شرایط بحرانی، تغییر مسیر و انتقال دولت کار دشواری است. نامزدهای منتقد دولت باید بتوانند - در حین حفظ روحیه همبستگی و انسجام ملی و پرهیز از انتقادات تند از دولت کنونی که منجر به تفرقه داخلی و سوءاستفاده دشمنان خارجی نشود - جامعه را متقاعد سازند که تغییر سیاستهای خارجی به نفع منافع ملی و امنیت کشور است.
غلبه بر این چالشها نه تنها به طراحی استراتژیهای انتخاباتی خاص نیاز دارد، که به بسیج حداکثری نیروهای سیاسی و اجتماعی و بهرهبرداری کامل از ظرفیتهای جامعه مدنی نیز نیازمند است. اگر جریان اصلاحگر بخواند در این انتخابات حضور موثر داشته باشد، باید بهترین استفاده را از زمان محدود خود تا روز انتخابات ببرد و این وقت کم را با شک و تردیدها و جدالهای فرساینده داخلی، از بین نبرد.
@AliNasriTelegram
هر جریانی که ادعای «اپوزیسیون» بودن دارد، شرط لازمش این است که یک «آلترناتیو اخلاقی» برتر از ساختار موجود ارائه بدهد. جریانی که فقط نشسته تا بعد از هر حادثه مرگبار اجساد مخالفانش را به «غذا» تشبیه کند، نه تنها آلترناتیو سالم اخلاقی نیست که مجموعه امراض و عفونتهای تاریخی است.
@AliNasriTelegram