amotahar | Unsorted

Telegram-канал amotahar - گاه‌گویه‌های‌ مطهر

352

نوشته‌ها و سروده‌های سیدعلیرضا شفیعی‌مطهر دائره‌‌المعارف روشنگری: "شفیعی‌مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلُّط ستایش‌انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی‌شناسیم."

Subscribe to a channel

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

#طنزسیاهنمایی.866

معمّای دربی!!

گفت: زمانی یک نفر از تریبون مجلس شورای اسلامی مدّعی شد که در ۲۰ کشور دنیا تدریس کرده است!

گفتم: آیا آن روز هیچ نماینده‌ای از او نپرسید کدام کشورها!؟

گفت: نه تنها کسی نپرسید کدام کشورها،که حتّی هیچ نماینده‌ای نپرسید با چه زبان‌هایی چه درس‌هایی را به چه کسانی تدریس کردی و از سوی چه نهاد و دستگاهی اعزام شدی و...

گفتم:شاید ایشان علّامۀ دهرند و بیش از 20 زبان هم بلدند و بر همۀ دروس هم مسلّط‌اند و...

خب! معمولاً تو به بهانۀ هر موضوعی جوکی می‌سازی! جوک این موضوع را نگفتی!

گفت: بله!! اتّفاقاً ایشان هر کمبودی هم داشته باشند،در تولید جوک خودکفا هستند!!جوک این دفعه را خود آقای وزیر فرمودند.آقای صحرایی وزیر وقت آموزش و پرورش در‌ واکنش به سوال خبرنگار دربارۀ دِربی، می‌گویند:

هنوز تصمیمی برای آن نگرفته‌ایم!!!

گفتم: تو این خبر را دنبال نکرده‌ای؟

گفت: احتمالاً ایشان موضوع «دربی» را در شورای معاونان مطرح و نظرخواهی کرده است.

یکی از معاونان گفته: درب یعنی دَرِ بزرگ. دربی یعنی یک درب بزرگ!

معاون دومی فرموده: نخیر! دربی اصلاً غلط است! درپی درست است! درپی یعنی پینه و پاره !!

معاون سومی اظهارنظر فرموده‌اند که درپی یعنی در پس،در عقب،در دنبال!!

وقتی معاون چهارمی مشغول اظهارنظر می شود،آبدارچی چای می‌آورد. وقتی موضوع بحث را می‌شنود ،می‌گوید:

ببخشیید آقای وزیر! دربی Derby مسابقۀ اسب دوانی است که همه ساله در انگلستان در شهر اپسم برگزار می‌شود و به نام موسس آن دربی نامیده شده‌است.امروزه ما در ایران آن را به شهرآورد ترجمه کرده‌ایم!

گفتم: باز هم
#سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی‌مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1459
🔰 «برحق» یا «احمق»؟!

🖌__ در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»،
آیا فرد یا گروهی «احمق» را یافته‌اید که خود را «برحق» ندانند؟

⭕️ اگر احمق، «حماقتِ خویش» و «لیاقتِ دگراندیش» را درک می‌کرد،
او را «ورجاوند موفّق» می‌نامیدند، نه «خودپسند احمق»!
بنابراین احمق نه «نشانی» در «پیشانی» دارد
و نه «گُمانی» در «پشیمانی»!

👌 لذا «بایسته» و «شایسته» است،
که هر «خردپیشه» و «اهل اندیشه»،
«عیارهای حماقت» و «معیارهای بلاهت» را
در «کار خویش» بجوید، نه تنها در «افکار هر دگراندیش»!

❓آیا کسی هست که خود را از پُرسش از این «راز»، «بی‌نیاز» بداند؟

❓"چرا من «برحق» هستم و مخالفانم، «احمق»؟!"


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/21
---------------------------------------------------

ورجاوند: ارجمند

عیار: اندازه، اندازه نمودن

معیار: اندازه، پیمانه

بلاهت: نادانی، حماقت

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1457
🔰از «شوکت طاغوت» تا «نوبت تابوت»!

🖌__ چه بسیار «پرندۀ زار» چون «درندۀ هار»،
با «غرور»، «مور» می‌خورَد؛
ولی چون «می‌میرد» و «زوال می‌پذیرد»،
«خوراک موران» می‌شود و «خاشاک زنبوران»!
👈 اینان هستند که «تنَش را می‌درَند» و «بدنش را می‌خورند».

🤔 صدها قطعۀ چوب با «جنبۀ تثبیت» یک «جعبۀ کبریت» می‌سازند؛
ولی گاه یک «چوبِ کبریتِ سرکش» یک جنگل را «به آتش» می‌کشد!
بنابراین آنان که امروز «با قُدرت می‌تازند»،
بدانند روزی همه چیز را «با عُسرت می‌بازند»!
👌 پس از «شوکتِ تختِ طاغوت»، «نوبتِ تختۀ تابوت» است.


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/16
---------------------------------------------------

تثبیت: پابرجا ساختن، پایدار کردن

عُسرت: زحمت، دشواری، سختی

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1456
🔰 سرچشمۀ «فساد» و «بیداد»

🖌__ هر «مردی» در هر «نبردی»،
تا حدّی می‌تواند «سختی‌ها را تحمُّل» و در «بدبختی‌ها، تامُّل» کند
و بدین گونه «توان پایداری» و «میزان بردباری» خویش را نشان دهد؛
ولی برای «پیمودن هویّت» و «آزمودن شخصیّتِ» افراد
باید به آنان «قُدرت» و «مُکنت» داد.

🤔 «قُدرت» به «نُدرت» می‌تواند به «فساد» و «بیداد» نگراید!
بنابراین در «جهان» در هیچ «زمان»
«شهروندان خردمند» و «ورجاوندان فَرَهمَند»،
«زمام امور» و «تمام ثُغور» را
بدون «پایش» و «پیمایش» به یک نفر نمی‌سپارند!

👌 هر گاه روزگار، خواسته «تفکُّری فاسد» و «تحجُّری کاسد» را رسوا کند
به او «دولتی احمق» و «قُدرتی مطلق» داده است!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/14
----------------------------------------------

مُکنَت: توانایی

ورجاوند: ارجمند، شایسته

فَرَهمَند: دانا، هوشمند

ثُغور: مرزها

پایش: نظارت

پیمایش: اندازه گرفتن، پیمودن

تحجر: مثل سنگ، سخت گردیدن،

کاسد: دارای کساد، مقابل رایج

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر (فرگرد 2274)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

ما برای خویش در «آفرینش جسم» و «گزینش اسم» نقشی نداشته‌ایم.

ولی اکنون می‌توانیم به این دو «مبنایی ژرف» و «معنایی شگرف» ببخشیم.

جسم،«مبنایی آغازین» دارد،ولی «مانایی دیربازین» ندارد؛

امّا اسم می‌تواند هم «مبنایی زمانی» داشته باشد و هم «مانایی جاودانی».

اگر ناگزیریم «جسم را به خاک بسپاریم»،می‌توانیم «اسم را به افلاک برسانیم»!
ما می توانیم از خویش " انسانی فرزانه بسازیم" و در "جهانی جاودانه سربیفرازیم" .

شفیعی مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر (فرگرد 2273)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

بزرگ‌ترین «بلیّۀ بلایی» در این «بلدیّۀ بلوایی»،

«نومیدی از بالیدن» و «پلیدی نالیدن» است.

در این «شوره‌زار نومیدی» و «ذهن‌آزار تقلیدی»،

باید از «کوفۀ پلید»،«شکوفۀ امید» بچینیم

و «برگ‌های پژمُرده» و «گلبرگ‌های افسرده» را

«طراوت» و «لطافت» بخشیم.

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

بلیّه: گرفتاری،سختی

بلاء:آزمایش،آزمون،امتحان

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

#طنزسیاهنمایی. 864

آنجا که دستگاه گوارش سرنوشت یک ملّت را می‌سازد!!

گفت: آیا تو می‌دانی گاه خدمتکارها واقعاً نقش مهمّی در تاریخ ما داشته‌اند؟!

‍گفتم:باز هم شوخی می‌کنی؟!

گفت: نه! کاملاً جدّی می‌گویم! وقتی نیروهای متشکّل مردمی بر رفتار و گفتار حاکمان خودکامه نظارت ندارند، آنان گاه از روی بخار معده تصمیم می‌گیرند و فرمان‌های لازم‌الاجرا صادر می‌کنند!
مثلاً می‌گویند نیکلای چائوشسکو دچار سوءهاضمه بوده است. بنابراین، به قول درباریان، «تصمیمات صبح» او به قولی ملایم‌تر از تصميمات عصر یا شبش بودند.

میان مردم چنین شایع بوده که هر وقت لازم بود چائوشسکو پیش از یک تصمیم مهم قدری «آرام» شود، به آشپزش دستور می‌دادند کمی مُلیّن در غذای ارباب بریزد.

در این صورت گاه سرنوشت یک ملّت به وضع دستگاه گوارش یک حاکم خودکامه بستگی دارد.

گفتم:این گونه حاکمان خودکامه به چه درد ملّت می‌خورند؟ مسائل و مشکلات مردم را چگونه حل می‌کنند؟

گفت: با سخنان احساسی و عوامفریبانه!

گفتم: مثلاً چطوری؟

گفت:دهقانی از مأمور مالیات به حاکم شکایت برد.
حاکم شروع کرد به نفرین‌کردن مأمور فاسد مالیات .
دهقان به خشم آمد و نومید راه بازگشت را پیش گرفت.
حاکم پرسید: کجا می‌‌روی؟
پاسخ داد:می‌روم نزد عمّه‌ام، زیرا او بهتر از تو نفرین می‌‌کند!

گفتم: باز هم
#سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2272)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

تنها راهی که «آب‌های اطراف» و «خیزاب‌های مُضاف»،

می‌توانند «کشتی را به‌کامِ خویش»فروبرند،

این است که آن را با «نَشتی به‌دامِ تشویش» اندازند!

آب وقتی می‌تواند کشتی را از «اوج شرق» بر «موج غرق» کشاند،

که بتواند با «فنونِ نشتی» به «درونِ کشتی» نفوذ کند.

بنابراین بیاییم آن‌چنان بر «ظرافتِ بیش» و «ظرفیّتِ خویش» بیفزاییم،

که هیچ «غرورِ کاذب» نتواند بر «شعورِ جاذب»ما نفوذ کند.

باید «عالمانه بیندیشیم»،تا «عوامانه نپریشیم»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

ظرافت: زیرکی،نکته‌سنجی

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

/channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1452
🔰 «آیین خویش» و «آیینۀ دگراندیش»

🖌__ هر کس می‌خواهد «خویش را بیابد»، باید به سوی «دگراندیش بشتابد»؛
زیرا آن که ما را با «ناآگاهی می‌ستاید»، در حقیقت ما را به «خودخواهی می‌آلاید».

⭕️ هر کس «شخص خود را به جمال» و «شخصیّت خود را به کمال» می‌پندارد.
دوستان نیز نه در «جمال ما عَیبی» می‌یابند و نه در «کمال ما، رَیبی».

👈 این دشمن است که با «ذرّه‌بین»، «نقاط چرکین» را
با «پویایی می‌یابد» و به سوی «دُرُشت‌نمایی می‌شتابد».
👌 بنابراین بهترین راه شناخت خود، تماشای «آیین خویش» در «آیینۀ دگراندیش» است.


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/04
---------------------------------------------------

عَیب: نقص، نقیصه، بدی

رَیب: شک، گمان، تهمت

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2271)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

خدایا! من از بندگان تو:

نه «مال» می‌خواهم،نه «منال».

نه «پول» می‌خواهم، نه «تیول».

نه «تکریم» می‌خواهم، نه «تعظیم».

نه «قوت» می‌خواهم، نه «یاقوت».

نه از «توهین، دلریش می‌نالم» .

و نه از «تحسین، به خویش می‌بالم».

از «نَفَسِ نفرت و نفرین نمی‌رَنجم».

و در «قَفَسِ افرند و آفرین نمی‌گُنجم» .

نه این که «از همۀ این‌ها بی‌نیازم»،

بلکه «برای همۀ این‌ها، تویی چاره‌سازم»!

شفیعی مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

#طنزسیاهنمایی.863

اگر حقوق و دستمزد در ایران 5برابر شود...

گفت: روزنامه اعتماد نوشت:

🔹آنچه امروز عاید حدّاقل‌بگیران و حقوق‌بگیران ایرانی می‌شود، تورُّم فزاینده‌ای است که طول و عرض معیشت مردم را به هم دوخته. اگر برخی کشورهای در حال توسعه و کشورهای شرق جهان (و نه کشورهای توسعه‌یافته) را مدِّ نظر قرار دهیم خطِّ فقر در آن‌ها حول و حوش هزار دلار است (میزان دستمزدها در ایران 200دلار است) اگر حقوق‌ها در ایران تا 5 برابر هم افزایش یابد، تازه مردم ایران می‌توانند به درآمدهایی دسترسی داشته باشند که نزدیک به خطِّ فقر جهانی است! از این جهت هزینه‌های مردم و مصرف خانوارها افزایش می‌یابد و این روند به رونق تولید می‌انجامد.

گفتم: شاید امکانات ایران اجازۀ بهبود اقتصاد را نمی‌دهد!
گفت: تو کجای کاری؟ ایران پنجمین کشور ثروتمند دنیاست! ما مدیر باکفایت نداریم!

گفتم: یعنی بهرۀ هوشی مدیران ما کم است؟

گفت: نه! بر عکس ما چه بسیار مدیرانی توانمند و لایق در همۀ زمینه‌ها از جمله در عرصۀ اقتصاد داریم. ولی متاسّفانه به دلیل گرایش‌های فکری متفاوت با حاکمیّت در انزوا بسرمی‌برند یا مهاجرت می‌کنند!

مثلاً جالب است بدانید زمانی که خاتمی در سال 1376 رئیس جمهور ایران شد، قیمت پژو 405 که یکی از ماشین‌های عالی و باکیفیّت آن زمان بود 12 میلیون تومن بود و زمانی که دورۀ 8 سالۀ خاتمی به پایان رسید، قیمت 405 به 11 میلیون کاهش پیدا کرده بود.

ولی ما مدیرانی منصوب می‌کنیم که تنها دغدغۀ خویش را دارند،نه جامعه را. مدیرانی که

پاداش یک هفته سفر خارجی هر یک از آنان 100 میلیون تومان است ،در حالی که حقوق یک ماه یک کارگر 10 میلیون تومان است!

گفتم:آیا متولّیان و کارشناسان اقتصادی این وخامت اوضاع اقتصادی را درک نمی‌کنند؟

گفت:فقط سربسته به تو بگویم!تو خود حدیث مفصّل بخوان از این تمثیل!

به یکی گفتند:پدرت مُرده،لباس مشکی بپوش تا برای کفن و دفن او به مزار برویم.
پاسخ داد:من می‌دانم که یک طوری شده است که به من نمی‌گویید!!

گفتم: باز هم
#سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

*سفرنامه تایلند*
*فرگرد اول(تاریخچه)*

تایلند یا «سرزمین مردمان تای» با نام تاریخی« سیام »، کشوری با هفتاد میلیون جمعیت است که در شبه جزیره هندوچین در آسیای جنوب شرقی و در همسایگی کامبوج، برمه، لائوس و مالزی قرار دارد. بیشتر مردم آن پیرو آیین بودایی هستند.
بعد از عمان، با پروازی به پوکت، بخش دوم سفر ما در تایلند شروع شد.
تایلند کشور خوش نامی برای ایرانی ها نیست ولی جاذبه های طبیعی جنوب تایلند همراه با معابد باشکوه مرکز و شمال این کشور زیباتر از چیزی بود که انتظار داشتم.
برای ما به عنوان یک مسافر از کشوری با تمدن چندهزارساله ، شاید عجیب باشد که بشنویم اولین حکومتی که توسط «قوم تای» در جنوب شرق آسیا تشکیل شد مربوط به قرن سیزدهم میلادی است.
خاستگاه اصلی قوم تای در حوالی ویتنام و جنوب چین است. مردمان تای به تدریج در جنوب شرق آسیا پراکنده شدند. آنها در قرن سیزدهم در تایلند کنونی که تا آن زمان بخشی از«امپراتوری خمر» بود، «پادشاهی سوکوتای» را تاسیس کردند و تازه در همان زمان با الهام از الفبای خمری، خط تای را ابداع کردند و دین بودا و بسیاری از آیین های هندو (مثل افسانه راما، تقویم و...) را گرفتند.
پادشاهی سوکوتای دویست سال دوام آورد. با شکست آنها قدرت به سلسله دیگری رسید که به نام پایتخت پرآوازه شان ، «آیوتایا» نام گرفتند. پادشاهان آیوتایا بیش از چهارصد سال بر بخش بزرگی از آسیای جنوب شرقی حکومت کردند و قلمرو آنان فراتر از لائوس، کامبوج و برمه کنونی گسترش یافت. آنها روابط تجاری زیادی داشتند و حتی یکی از محله های این شهر مخصوص بازرگانان ایرانی بود. یک ایرانی به نام شیخ احمد قمی در دربار آیوتایا به مقام وزارت رسید و اداره گمرکات بندرهای کشور سیام حتی تا اوایل قرن بیستم در دست خاندان او باقی ماند.
در قرن هجدهم میلادی، برمه به آیوتایا حمله کرد و پایتخت را ویران کرد ولی طولی نکشید که یکی از سرداران سیام ، برمه ای ها را بیرون کرد. یکی از بزرگان دربار سیام که از قضا از قوم تای نبود، لقب قهرمان افسانه ای هند یعنی «راما» را برای خود انتخاب و سلسله جدیدی به نام «چاکری» تأسیس کرد که هنوز فرزندان او مقام پادشاهی را در تایلند بر عهده دارند. او شهر بانکوک را پایه‌گذاری کرد و پایتخت خود قرار داد.(ادامه دارد...)

دکتر سید میثم شفیعی مطهر

این سفرنامه را همراه با عکس می توانید در اینستاگرام یا کانال تلگرامی خوش سفر دنبال کنید.
https://www.instagram.com/shafiei_motahar

/channel/shafiei_motahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

#طنزسیاهنمایی 862

پایتخت پولشویی ایران اعلام شد!

گفت: آقای سعید لیلاز در یک نشست اقتصادی در ستاد دکتر پزشکیان گفتند:

پایتخت پولشویی ایران، مشهد است!

دکتر سیف رییس وقت بانک مرکزی می‌گوید یکی از مدیران موسّسه‌های اعتباری مشهد با سلاح آمد پیش من را تهدید کرد که شما می‌خواهید با ناترازی ما برخورد کنید؟!
بعد این‌ها رفتند غائله ۹۶ را در مشهد راه انداختند!!
موسسه مالی وابسته به آستان قدس چیزی در حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان باعث خلق پول شدند و این پول از جیب تک‌تک مردم ایران برداشته شد!!
گفتم: با توجّه به این که این افشاگری‌ها در ستاد انتخاباتی آقای دکتر پزشکیان انجام شده،چرا اکنون که در جایگاه رئیس قوّۀ مُجریّۀ کشور نشسته،با این فسادها برخورد نمی‌کنند؟

گفت: احتمالاً اگر بخواهد برخورد کند،آن قدر بهانه‌های گوناگون می‌آورند که ایشان ناگزیر است بپذیرد!

گفتم: مثلاً چه بهانه‌هایی؟

گفت: گویند باغبانی وارد باغ خود شد. دید مردی پشتواره‌ای پیاز را از باغ او کنده و دارد با خود می‌برد. از او پرسید: در باغ من چه کار داری؟

پاسخ داد: از این حوالی می‌گذشتم. باد سختی وزید و مرا به این باغ انداخت!

باغبان پرسید: چرا پیازهای مرا کنده‌ای؟

پاسخ داد:باد مرا با خود می‌بُرد. من چنگ در پیازها زدم. پیازها از ریشه درآمد!

پرسید: چه کسی پیازها را چنین دسته‌بندی کرده و به صورت پشتواره درآورده است؟

پاسخ داد:والّا،من نیز در این فکر بودم که تو از راه رسیدی!!

گفتم: باز هم
#سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1447
🔰 «پندارِ واهی» و «هوارِ تباهی»!

🖌__ برخی از «شهریاران مغرور» در میان محاصرۀ «یاران بی‌شعور»،
در  زیرِ «هوارِ تباهی» به این «پندارِ واهی» می‌رسند،
که «سربه زیری شهروندان» و «ستم‌ پذیری دردمندان»
«ظرفی نامحدود» است و «ظرفیّتی نامعدود» دارد.

👈 در حالی که «سکوتِ انزجار»، چون «باروت انفجار»
و به منزلۀ «بارش زیر بستر» و «آتش زیر خاکستر» است!

👌 «فرجام محتوم» و «سرانجام مشئوم»،
برای هر «حاکمیّت بیداد» و «حکومت استبداد»،
«تلاشی» و «فروپاشی» است؛
زیرا نه «بار کج» به منزل می‌رسد و نه «بیمار فلج»!

⭕️ همان گونه که هر «شبانگاه تار» آن گاه به «پگاه انفجار» می‌رسد،
که «سیاهی به موج» می‌رسد و «تباهی به اوج»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/01/23
---------------------------------------------------

هوار: سقف و دیوار فروریخته، صدای فروریختن سقف یا بنا

محتوم: حتمی، قطعی، ناگزیر

مشئوم: نامبارک، بدیُمن، بدشگون

تلاشی: از هم پاشیده شدن، نیست و نابود شدن، اضمحلال

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1446
🔰 هر چه «پیرتر»، «بصیرتر»!

🖌__ «روند پیری» و «فرایند زمین‌گیری»،
«وجاهتی تام» و «شباهتی تمام» دارد
با «کوه‌نوردی» و «جهان‌گردی»!
زیرا انسان هر چه بیشتر «گره‌های راه را می‌گشاید»
و «گریوه‌های جانکاه را می‌پیماید»،
«نیروهایش کاسته»، ولی «آرزوهایش پیراسته» می‌شود.

👈 کوهنورد بر «بلندای کوه»، «شیدای شکوه» است،
هر چه «جایگاهش رفیع‌تر»، «اُفُق دیدش، وسیع‌تر»!
انسان نیز هر چه «پیرتر»، «بصیرتر»!

👌 شکوه انسان نه به «پیل‌تَنی»، که به «فروتَنی» است؛
زیرا «شُکوهِ آبشار» بر سیمای «نَستوهِ کوهسار»،
به خاطر این است که «با غرور می‌ستیزد» و «با سُرور فرومی‌ریزد»!
او برای رسیدن به «مام دریا» و «تمام تمنّا» نیک می‌داند
که راه «پیوستن به امواج دریاها»، «رستن از رواج رویاها» است!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/01/20
--------------------------------------------------

وجاهت: خوبرویی، زیبایی

گریوه: پشته، تپه، گردنه‌ی کوه

نستوه: خستگی‌ناپذیر

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1460
🔰 «رنگ باختن» و با «نیرنگ ساختن»!

🖌__ چه بسیار «درخت‌های میوه‌دار» و «جان سخت‌های پایدار»،
که به هر «رمیده، رامش» می‌بخشند و به هر «آرمیده، آرامش»؛
ولی با «هجوم پاییزان» و وزش نخستین «سَموم برگ‌ریزان»،
«خزان را برنمی‌تابند» و به سوی «زمستان می‌شتابند»!

🤔 این درختان همه‌ی «برگ و بارشان را فرومی‌ریزند» و به «دامان زمستان می‌گریزند»؛
ولی بنازم به «سرو سرافراز» و «نخل چشم‌نواز»،
که در یورشِ «خزان برگ‌ریز» و «زمستان طراوت‌ستیز»،
همچنان سبزِسبز «قامت می‌افرازند» و با پایداری «قیامت برپامی‌سازند»!

👌 اینان در «نگونی بهار» و «گونه‌گونی روزگار»،
نه «رنگ می‌بازند» و نه «نیرنگ می‌آغازند»!

🙏 بیاییم «رنگی را برگزینیم» و «فرهنگی را بیافرینیم»،
که در «یورش طوفان فریب» و «شورش شتابان نهیب»،
بتوانیم در برابر «طاغوت دوران» و «بادِ بُروت سلطان» بایستیم
و «رنگ نبازیم» و با «نیرنگ نسازیم»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/26
---------------------------------------------------

سَموم: باد گرم، باد زهرآگین، باد گرم و خفقان‌آور (ج. سَمائم)

نهیب: ترس، بیم هراس، تشر

بادِ بُروت: کنایه از خودبینی و خودپسندی و عُجب و تکبُّر

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1458
🔰 «نرمیِ خردمندانه» یا «بی‌شرمیِ موذیانه»؟!

🖌__ آن چه «بیش از همۀ عوامل» و «پیش از همۀ رذایل»،
در «سیّارۀ زمین» این «گهوارۀ وزین»،
«خون ریخته» و «شبیخون برانگیخته»،
«تحجُّر کور» است و «تکبُّر امپراتور».

🤔 وقتی پیروان هر «باور» تنها خود را «داور» پنداشتند
و هر «دگراندیش» را «کافرکیش» انگاشتند،
«خشونت، رنگ قداست» می‌گیرد و «رعونت، فرهنگ سیاست».
👈 «خون‌ریزی را، مُباح» می‌انگارند و «فتنه‌انگیزی را، عین صلاح».

😔 اینان کشتارِ همنوع را نه «دردِ بشر»، که «شگردِ نابودیِ شر» می‌پندارند.

🙏 بیاییم از این «شگردها، در امان» و برای همۀ «دردها، درمان» باشیم.

👌 آن چه «گره‌های کور» و «گریوه‌های دور» را می‌گشاید،
«نرمیِ خردمندانه» است، نه «بی‌شرمیِ موذیانه»!


✍ استاد شفیعی‌ مطهر
1399/02/19
---------------------------------------------------

رعونت: کم‌عقلی، نادانی، سستی، یاوه‌سرایی

رذائل: (جمع رذیلت) فرومایگی

گریوه: گردنه‌ی کوه، تپه، پشته
🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

#طنزسیاهنمایی.865

... خيك شیره ما را ول نمي‌كند!!

گفت: با توجُه به تغییر حکومت در سوریه،ما باید طلب‌های خود از سوریه را از حکومت فعلی مطالبه کنیم.

گفتم: ایران چقدر از سوریه بستانکار است؟

گفت: بهرام پارسایی نمایندۀ پیشین مجلس می‌گوید:
تا زمانی که مجلس بودم، بدهی
#سوریه #بشار_اسد به #ایران ۳۰میلیارد دلار بود که بر خلاف اصل هشتادم #قانون_اساسی به تصویب مجلس نرسیده بود!
به دلار ۷۰ هزار تومان برابر است با
۲٫۱۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ بیش از دو کادریلیون (quadrillion) یعنی دو هزار تریلیون تومان!
تکلیف این مبلغ کلان چیست؟

حشمت الله فلاحت‌پیشه در گفت‌وگویی باور دارد که، بعد از تغییر دولت، مسئولیت وصول این طلب از سوری‌ها ساقط نمی‌شود. اکنون که دولت در سوریه تغییر پیدا کرده، جمهوری اسلامی ایران باید برای همه این طلب خود مستندسازی کند و طبق حقوق بین‌الملل هم ساختار جدید سیاسی - اداری سوریه موظّف است که این بدهی خود را به مردم ایران بدهد. دولت و مجلس وقت سوریه امضا کرد که چنین بدهی به ایران دارد. لذا هر دولتی با هر نگاه سیاسی که در سوریه روی کار بیاید باید این بدهی را به ما بدهد؛ مصوبّۀ دولت و مصوبّۀ مجلس خود سوریه پشت این بدهی است.

گفتم: بله،حق با توست.دولت ما باید برای احقاق حقوق ملّت ایران این مبلغ را از دولت فعلی سوریه مطالبه کند.

گفت: بله،من هم در این فکر بودم که شنیدم محمّدالجولانی در جواب خبرنگار انگلیسی که پرسیده :

ج ا ا ایران ادّعا دارد رقمی بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است که باید دولت جدید آن را به ایران پرداخت کند ، نظر شما چیست ؟

او گفته : بله هزینه کرده است ولی برای اهداف خودش هزینه کرده است ، با این پول کشور ما را نابود کرده است ، به اندازه دویست سال کشور ما را به عقب برده است ، تمام شهرهای ما را ویران کرده است ، تمام فرهنگ و تمدُّن مردم ما را تخریب کرده است . با ایجاد جنگ و ناامنی و حمایت از کشتار بشّار باعث کشته‎شدن دو ملیون نفر در ده سال گذشته در کشور ما شده است ، آیا با این پول‌ها بیمارستان درست کرده است ؟ جاده درست کرده است ؟ پل و راه آهن کارخانه و دانشگاه درست کرده است ؟ نه، زندان و قتل‌گاه و امام‌زاده و بسیج برای اهداف شوم خود درست کرده است ، بله ایران با این ۳۰ میلیارد دلاربه اندازه سیصد میلیارد دلار کشور ما را تخریب کرده است . لطفاً سی میلیارد از این مبلغ کم کند و مابقی را سریعاً برگرداند که ما امروز برای ساخت کشورمان لازم داریم!

گفتم:حالب است! بدهکار به جای پرداخت بدهی خود یک چیزی هم بستانکار شده است!

گفت: بله،ما خيك شیره را ول كردیم، خيك شیره ما را ول نمي‌كند!!

گويند چند نفر در زورقي نشسته از رودي مي‌گذشتند. خرسي در آب افتاده بود. خيال كردند خيك شيره است. يك نفر از آن‌ها «دل به دريا زده» خود را در آب انداخت و شناكنان به خرس نزديك شد. همين كه دست دراز کرد تا خرس را بگيرد، خرس او را سخت بگرفت و در او بياويخت. بيچاره هرچه بيشتر در خلاص خود كوشيد كمتر نتيجه گرفت.

رفقايش از طول انتظار خسته شده فرياد كشيدند: خيك شیره را ول كن و بيا.

در جواب آن‌ها گفت: من مي‌خواهم خيك شیره را ول كنم، ولي خيك شیره مرا ول نمي‌كند!!

گفتم: باز هم
#سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

/channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

باند مافیایی دوغ‌فروشان هردمبیلی

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ 208

شفیعی مطهر

در شهر هرت جوان بیکاری بود که همه او را «شازده‌غلام» صدامی‌زدند.او هر روز با ولگردی روزگار را می‌گذرانید.روزی در کنار خیابان دوغ‌فروشی را دید که مشتریان بسیاری داشت.

روز بعد پس از جورکردن بساط دوغ‌فروشی در سر کوچۀ خود شروع به فروش دوغ کرد. روزبه‌روز کار و کسبش بهتر می‌شد. تا این که روزی شازده‌غلام به وزارت بهداشت رفت و در یک دیدار خصوصی مصرّانه و ملتمسانه از ایشان درخواست کرد که از فردا دوغ‌فروشی را در سطح شهر ممنوع اعلام کند.وزیر علّت این کار را پرسید،شازده‌غلام ماجرای زیر را برای آقای وزیر تعریف کرد:

در یکی از شهرهای ایتالیا جوانی به نام آلفردو دکّۀ کوچکی داشت که در آن عرق سگی می‌فروخت. او هر بطری عرق را به قیمت دو لیره می‌فروخت و در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود می‌برد. او در روز 200 بطری عرق می‌فروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی می‌گذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام کرد. فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد و شروع کرد به گریستن. ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت :
هی آلفردو! خوب شد پیدایت کردم. بد جوری در خماری مانده‌ام . امروز تمام عرق‌فروشی‌های شهر را تعطیل کردند و من نمی‌دانم باید از کجا عرق گیر بیاورم. تو چیزی در خانه‌ات داری به من بدهی؟ من حاضرم به جای دو لیره ، 10 لیره پول به تو بدهم.
آلفردو فوراً به خانه رفت و در زیر زمین تعدادی بطری عرق پیدا کرد . یکی از آن‌ها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت و به مشتری گفت :
اگر باز هم خواستی بیا همین جا.
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک می‌رفت. هر روز تعداد بیشتری پیدایشان می‌شد. در هفته اول مشتری‌های او به ده تن و هفتۀ دوم سی تن شده بودند. در آمد او کم‌کم روزانه به 200 لیره رسید. او خانه‌ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت. با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد!
لئوناردو. کارلو . الساندرو کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق می‌فروشد. بنابراین ماموری را برای تحقیقات فرستاد.
مامور فردا به اداره برگشت و گفت:

نه قربان . آلفردو هیچ قانون شکنی‌ای انجام نداده است.
مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت . مامور دیگر هم همین را گفت و این گونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست.
آن ماموران برای حق‌السّکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل می‌گرفتند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد . کم‌کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه‌گرفتن کرد.
گذشت تا این که موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد. او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد، اما افسوس که دیگر دیر شده بود. آلفردو حتّی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آن‌ها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کلِّ کشور برای آلفردو اطّلاعات می‌آورد. مرتّب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج می‌کرد. در نهایت آلفردو با متّفقین متّحد شده و زمینۀ سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کارآمدن نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل می‌شدند. در واقع همه سیاستمداران فهمیده بودند که " پدر خوانده " کیست.
چند بار چند تن از سیاستمداران مستقل کوشیدند که خرید و فروش عرق سگی را آزاد کنند، اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.

عموم تصوّر می‌کنند که مافیا در فقدان قانون رشد می‌کند؛ حال آن که دقیقاً برعکس مافیا از قانون تغذیه می‌کند. منتهی یک قانون اضافی (نامناسب)
هر جا قانون اضافه باشد، مافیا آنجا است.

در اینجا وزیر پرسید: ممنوعیّت دوغ‌فروشی برای من چه عایدی دارد؟

شازده‌غلام پاسخ داد: بدیهی است که ما هر چه گیرآوردیم،شریکی تقسیم می‌کنیم.

در نتیجه از فردا فروش هرگونه دوغ در شهر هرت تحریم و ممنوع شد!

این اعلام ظاهری به اصطلاع قانون بود! ولی آن چه مهم است اقدامات زیرزمینی باند دوغ‌فروشی به مدیریت حضرت شازده‌غلام بود!

چند صباحی نگذشت که در شهر هرت بسیاری از عزل و نصب‌های درباری و دولتی نیز با تایید شازده‌غلام صورت می‌گرفت!!

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1455
🔰 خود«فرجادانگاری» و «باسوادپنداری»!  

🖌__ «بزرگ‌ترین سد» و «سِتُرگ‌ترین حد»،
در برابر «ارتقای سطح سواد» و «شکوفایی استعداد»،
خود«فرجادانگاری» و «باسوادپنداری» است!

👌 آن که سطح آگاهی‌های خود را «کافی» و «وافی» می‌پندارد،
و «کوزه‌های درون» را انباشته از «آموزه‌های روزافزون» می‌داند،
دیگر جایی برای «آموختن» و «تجربه اندوختن» ندارد.
بنابراین «بیشتر می‌گوید» و «کمتر می‌پژوهد»!

⭕️ او نه «گوشی برای شنیدن» دارد و نه «هوشی برای اندیشیدن» !
او «زبانی وِرّاج» دارد و «مکانی در برج عاج»!

👈 «مطلب هر چه باشد» و «مُخاطَب هر که باشد»،
او فقط باید «گوینده» باشد و دیگران، «شنونده»!
او «حقِّ ارشاد» دارد و دیگران «مستحقِّ استرشاد»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/12
--------------------------------------------------

فرجاد: دانشمند و فاضل

سِتُرگ: بزرگ

وافی: تمام و کامل

ارشاد: راهنمایی، رهبری

استرشاد: راهنمایی خواستن، طلب هدایت و راهنمایی کردن

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1454
🔰 «پاس» یا «اختلاس»؟!

🖌__ «گُرگ»، «چه کوچک و چه بُزُرگ»،
اگر به «گلّه‌ای بتازد» و «فَلّه‌ای را بیندازد»،
برای چوپان «بسی دل‌آزار» و «بسیار اندوهبار» است،
ولی از آن «مرموزتر» و «جان‌سوزتر»
این است که سگی «گوسپندان را بدرَد» و این «دردمندان را بِبرَد»،
که باید امنیّت گوسپندان را «پاس دارد» و گلّه را به «همّاس نسپارد»! 

👈 او، گلّه‌ای را می‌درَد که باید در سایه سارش «رامش گیرند» و «آرامش پذیرند»!

👌 آن چه «دل را می‌گزَد» و «عاقل را نمی‌سزَد»،
این است که پاسبان، «پاس» را به «اختلاس» بیالاید
و نگاهبان، «نگاه» را به «گُناه»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/10
---------------------------------------------------

فلّه: اجناسی که به صورت کیلویی و غیر بسته‌بندی فروخته شود

همّاس: شیر درّنده

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2272)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

تنها راهی که «آب‌های اطراف» و «خیزاب‌های مُضاف»،

می‌توانند «کشتی را به‌کامِ خویش»فروبرند،

این است که آن را با «نَشتی به‌دامِ تشویش» اندازند!

آب وقتی می‌تواند کشتی را از «اوج شرق» بر «موج غرق» کشاند،

که بتواند با «فنونِ نشتی» به «درونِ کشتی» نفوذ کند.

بنابراین بیاییم آن‌چنان بر «ظرافتِ بیش» و «ظرفیّتِ خویش» بیفزاییم،

که هیچ «غرورِ کاذب» نتواند بر «شعورِ جاذب»ما نفوذ کند.

باید «عالمانه بیندیشیم»،تا «عوامانه نپریشیم»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

ظرافت: زیرکی،نکته‌سنجی

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

/channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1453
🔰 «راه اکتشافی» یا «کج‌راه انحرافی»؟!

🖌__ من «فَلّه‌ای از وحوش» را چون «گلّه‌ای چموش» دیدم،
که «شتابان» و «چراکُنان»،
«گروه گروه» در «جنگلی انبوه»،
«راه می‌سپردند» و «چراگاه را می‌ستُردند».

👈 آن‌ها در آن «اقلیم» به جای گزیدن راهی «مستقیم»،
چنان «کج و مُعوَج» آن «راه فج» را پیمودند،
که «راهی راست و کوتاه» را به «کج‌راهی تباه» تبدیل کردند!

⭕️ بدین سان پسینیانِ «فاقدِ فکر» و «مقلّدِ بکر»،
این «کج‌راه انحرافی» را به عنوان «راه اکتشافی» برگزیدند.
از آن پس هر «روشنگر آگاه» و «دانشور دادخواه»،
که می‌خواست این «قاف قفا» و «خطِّ خطا» را افشا کند،
او را متّهم به «عناد» و «ارتداد» کردند!

🙏 بیاییم «چراغ عقل را برافروزیم» و در پرتو آن، «هر نقل را بیاموزیم»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/08
---------------------------------------------------

فَلّه: اجناسی که به صورت کیلویی و غیر بسته‌بندی فروخته شود

ستُردن: تراشیدن، پاک کردن، محو کردن

فج: راه فراخ و گشاده میان دو کوه

قاف: در افسانه‌ها، کوهی که می‌پنداشتند سیمرغ بر فراز آن آشیانه داشته

قفا: پس گردن، پشت گردن، پشت، پی، دنبال، عقب

عناد: ستیزه کردن، لجاج ورزیدن، لجاج، سرکشی، ستیزه

ارتداد: از دین برگشتن، کافر شدن

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

استخر هردمبیلی با چه آبی پُر می‌شود!!

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ 207

شفیعی مطهر

روزی اعلی‎حضرت هردمبیل،به‌قصد تفریح به اتّفاق اطرافیان خود به بالای کوهی مُشرف بر شهر هرت رفت. از آن جا مناظر شهر بخوبی دیده می‌شد. بدین جهت شاه دستور داد در قُلّۀ کوه برای او قصری بسازند تا هر وقت به اینجا تشریف‌فرما شد از تماشای مناظر شهر نهایت لذّت را ببرد.

همین که بنای قصر نزدیک به اتمام بود،بار دیگر شاه برای سرکشی در آنجا حضور به هم رسانید،دراین موقع به فکرش رسید اگر در جلوی این قصر استخر آبی باشد، به زیبایی این قصر خواهد افزود. بنابراین برای ساختن استخر در آنجا دستور لازم را صادر فرمود.پس از چندی که بنای هر دو به اتمام رسید.تازه شاه فهمید که استخر نیاز به اب دارد. یکی از نزدیکان شاه گفت:

قبله عالم چه بهتر است جهت پرکردن استخر ،از سقّاهای شهر استفاده کنیم.

به فرمان ملوکانه مقرّر شد که همۀ سقّاهای شهر هرت از اب‌انبارهای شهر،مشک‌هایشان را پر کنند و به بالای کوه ببرند و اب آن‌ها را در استخر خالی کنند.شاه یک نفر را مامور کرد تا با صدای شیپور روند اجراشدن کار را به سقّاها آموزش دهد تا آنان با صدای شیپور یک‌باره همۀ بندهای مشک‌ها باز و آب را در استخر بریزند.

در میان سقّاهای شهر،پیرمردی بود که برای گذران امرار و معاش خانواده،روزانه چند مشک را به اطراف می‌برد و می‌فروخت و توانایی بیشتر کارکردن،به ویژه حمل یک مشک آب سنگین از ته آب‌انبار تا قُلّۀ کوه را نداشت.ولی متاسّفانه به دستور ملوکانه، پیرمرد سقّا نیز در لیست قرار گرفت.سقّای پیر نومید و درمانده شد و به فکر چاره و راه حلّی افتاد و پیش خود گفت چه بهتر است از این فرصت استفاده و مشک خود را پر از باد کنم و در کنار سایر سقّاها ،هیچ‌کس به خالی‌بودن مشک من شک نمی‌کند.

از این جهت روز موعود فرا رسید و به دستور شاه ،مامور شیپور به‌دست به سمت کاخ بالای کود رهسپار شد و سقّاها نیز براساس فرمان شاه، مشک هایشان را آماده پرکردن استخر کردند. سقّاها مشک‌ها را در لبۀ استخر قرار دادند و منتظر شیپور شدند.همین که صدای شیپور نواخته شد و سقّاها سر مشک‌ها را باز کردند، به جای صدای شُرشُرِ آب صدای فِس‌فِس باد در فضای کوهسار پیچید!

معلوم شد که همۀ سقّاها مثل این پیرمرد همۀ مشک‌ها به‌جای آب با باد پر شده بود!!!

بدین ترتیب سُلطۀ آبکی یک دیکتاتور دیگر در مشک‌ها،باد هوا شد!!

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1451
🔰 «سافرِ جویا» و «مسافرِ پویا»

🖌__ «نادان» و «سرگردان» کسی است که دانش خود را «مُطلق» و تنها خود را «برحق» می‌پندارد،
اگر چه «جهانی موهوم» و «انبانی از علوم» را
در «سر انباشته» و در «دفتر نگاشته» باشد.
ولی «خردمند» و «ورجاوند» کسی است،
که «می‌داند» که «نمی‌داند»!

👌 همۀ «نوآوری‌های دانش» و «پژوهش‌گری‌های بینش» را
کسانی «فهمیده» و «آفریده»اند،
که «اهل تشویش» بوده و «جهل خویش» را پذیرفته‌اند.

👈 دنیای دانش «دایره‌ای وسیع» و «نایره‌ای منیع» است
و «دانش انسان» در آن «دایرۀ بی‌کران»،
«شعاعی باریک» با «ارتفاعی نزدیک» است.

🤔 بنابراین بپذیریم که راه دانش نه «کرانی» دارد و نه «پایانی».
همه در این راه «سافری جویا» و «مسافری پویا» هستیم!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/02/02
---------------------------------------------------

سافر: سفرکننده، رسول، سفیر، کاتب

تشویش: شوریده کردن، اضطراب

نایره (نائره):  آتش افروخته

منیع: بلند

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1450
🔰 «تخت طاغوت» و «تختۀ تابوت»

🖌__ شهریارِ «خودکامه» و «سیاه‌نامه»،
در «قصرِ قُصور» بر تختی از «شرّ و شور» نشسته است.
«سلاحش فریب» است و «صلاحش در تخریب»!

👌 «نابغه به نبوغ زنده» است و «داروغه به دروغ»!
برای مردم «شکیبایی» همراه با «پویایی» زیبنده است،
ولی «شکیب» در عرصۀ «فریب»
«نفریده» و «نکوهیده» است.

👈 تا مردم در خویش «کرامت انسانی» و «شخصیّت آرمانی» احساس نکنند،
از خودکامه، «فرمان» است و از دیگران «بله، قربان!»

⭕️ کسانی «آزادی را قدر می‌دانند» و «نقّادی را بر صدر می‌نشانند»،
که «سلامتِ ایمانی را شناخته‌اند» و «کرامت انسانی را نباخته‌اند»!

👈 این شهروندانِ «آزاده» و «بااراده»اند،
که می‌توانند خودکامه را از «فراز تخت طاغوت»
به «فرود تختۀ تابوت» فروکشند!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/01/30
-----------------------------------------------

قُصور: کوتاهی، واگذاشتن کاری از روی درماندگی.

شور: فتنه، فساد، هیجان

نفریده: نفرین شده

فرود: زیر، پایین

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1449
🔰 «الهام الکن» و «پیام بی‌سخن»

🖌__ در «ریزش هر برگ» و «خیزش هر مرگ»،
«الهامی الکن» و «پیامی بی‌سخن» برای همۀ ما نهفته است.
«نیوشیدنِ پیامِ رحیل» از «نوشیدنِ جامِ گسیل» خبر می‌دهد.

👌 خبری که اگر «دیر و زود» دارد، «رَدّ و رکود» ندارد!
این خبر برای هر «شخص»، «شاخص» است
و برای هر «دار»، «هشدار»!

⭕️ ما همه در این دیار «سافر»یم و «مُسافر»،
در «پگاهی» آمده‌ایم و در «شامگاهی» می‌رویم؛
بنابراین باید هر «آن» و هر «زمان»،
«پای در رکاب» باشیم و «روی بر تُراب».

👈 «زندگی، یک فُرصت» است و «ارزندگی یک نُصرت».
«نُزهت دنیا، یَم» است و «فُرصت ما، یک نَم»!
ما می‌توانیم از این «نَم»، «جهنَّم» بسازیم
و نیز از «سرنوشت»، «بهشت»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/01/27
---------------------------------------------------

اِلهام: در دل افکندن، در دل افتادن

الکن: کسی که دچار لکنت زبان است

نیوشیدن: گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن (نیوشا: شنوا)

رحیل: کوچ کردن، کوچیدن

گُسیل: روانه ساختن

رکود: آرام گرفتن، بازایستادن

دار: خانه، سرا

سافر: سفرکننده، مسافر

نصرت: یاری، یاری کردن

نُزهَت: خوشحالی، شادی، خوشی

یَم: دریا

نَم: رطوبت، قطره، آب اندک

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

🌝💫🤔

🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو...
🔢 فرگرد 1448
🔰 «زمینۀ فریب» و «زمانۀ تخریب»!

🖌__ من زمین را «بسی با ارزش»، ولی «بسیار در لرزش» دیدم؛
نه از «برف و سرما» و نه از «هُرم گرما»،
بلکه از «ستم و بیداد» و «جور استبداد»!

- آن جا که «فقیری از دردهایش می‌نالد» و «امیری به دستاوردهایش می‌بالد»!

- آن جا که «سُفره‌های خالی» به «حُفره‌های خیالی» می‌انجامد!

- آن جا که «فرودستان رنج» می‌برند و «فرادستان، گنج»!

- آن جا که بشر، «نهشتۀ جنگ» را بر «فرشتۀ فرهنگ» برتری می‌دهد
و «دست‌ها روی ماشه‌ها» می‌لغزد و «نگاه‌ها روی لاشه‌ها»!
- آن جا که «نهاد دادگستری»، «مِهاد دام‌گستری» می‌شود؛
- آن جا که «رذیلت» به جای «فضیلت» می‌نشیند و «رایت» به جای «درایت»!
😔 آن گاه «بشریّت با همۀ هستی می‌میرد»، که «بشر، همۀ پستی را می‌پذیرد»!
- در این جا «مرد بودن، درد» دارد و «نامرد را ستودن، دستاورد»!

- در این جا «زمین، زمینۀ فریب» است و «زمان، زمانۀ تخریب»!  

- در این جا نه تنها «زمین می‌لرزد»، که «زمان هم می‌لغزد»!

🙏 بیاییم به جای «صورت ریش»، «سیرت خویش» را اصلاح کنیم
و به جای «تلاش دمادم» برای تغییر همۀ «عالَم و آدَم»،
هر گونه تغییر را از «پیش بیاغازیم» و نخست «خویش را بسازیم»!


✍ استاد شفیعی مطهر
1399/01/25
---------------------------------------------------

هُرم: حرارت، داغی، گرمی

نهشته: هر نوع ماده‌ی موجود در زمین سست یا سخت که بر اثر فرایند یا عاملی طبیعی انباشته شده باشد

مِهاد: بستر، گهواره، زمین پست

رایت: پرچم، درفش

درایت: دریافت، آگاهی، مزاج، عادت، سرشت، نهاد، دانستن، دریافتن

سیرت: روش رفتار، طریقه

🌱🎋🌴

✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' :

🌐 /channel/nedayemotahar

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گل‌گشتی در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی

(فرگرد دوم)

شفیعی مطهر

حافظ می‌افزاید :

رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم راز است

و نیز :

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

و شیخ اجل ، عشق را سرِّ نهانی عاشق می‌داند :

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدّعیان در طلبش بی‌خبرانند

کان را که خبر شد خبری باز نیامد

در گل‌گشت بوستان و گلستان سعدی از هر گلبُنی گلی و از هر نهالی سنبلی می‌چینیم . زلال مُل معنی را در جام گُل سخنشان می‌نوشیم و نغمۀ ملکوتی عرفان را از آواز لاهوتی پیامشان می‌نیوشیم .

سرانجام از عُسرت و با اشک حسرت دیار یار را پشت سر می‌گذاریم و با دلی سوخته و درس‌هایی آموخته ، روی به دیار سوخته‌دل قونیه حضرت مولانا می‌آوریم . شراب طهور مثنوی و بادۀ حضور معنوی او چنان مَستمان می‌کند که دامن پرگل گلستان از کف‌مان می‌رود و خود را مرغی از باغ ملکوت می‌یابیم که دو سه روزی قفسی از بدنمان ساخته‌اند و باز بر آنیم که رخت خود را همان جا بیفکنیم .

پس از قونیه سفری داریم به گنجه و دیداری با حکیم نظامی گنجوی . " پنج گنج " حکیم چون پنج خورشید درخشان بر تارک آسمان ادب پارسی می‌درخشد . " مخزن الاسرار " او حدیث عشق " خسرو و شیرین " و " لیلی و مجنون " را برملا می‌کند و قصّۀ " هفت پیکر " و " اسکندرنامه " او داغ دل عاشق را تازه می‌کند .

عطر گلستان سعدی را در " بهارستان " جامی استشمام می‌کنیم و رایحۀ عرفان را در " نفحات الانس "و " لوایح " او ،و " هفت اورنگ " او هفت آسمان ادب پارسی را درمی‌نَوَردَد و خورشیدوار نور می افروزَد .

در این جا سوته‌دل همدانی بابا طاهر عریان هم ما را بی‌نصیب نمی‌گذارد و با یک ناله قلبمان را به آتش می‌کشد .

به یک ناله بسوزم هر دو عالم

که از سوز جگر خُنیاگرستم

اقیانوس موّاج ادب پارسی همچنان در برابرمان گسترده و امواج خروشان ، درهم‌فشرده ، هر موج هزاران دُرِّ غلتان و گوهر درخشان در سینه دارد و صد هزار لعل و یاقوت جاودان در گنجینه .

این آسمان پُرستاره و این دریای بی‌کرانه را پایانی نیست . ولی فرصت سیر و سفر و گشت و گذر ما به پایان رسید .

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

به صد دفتر نشاید گفت وصف‌الحال مشتاقی

برای حُسن ختام و پایان کلام یکی از غزلیات خود به نام " فهم حقیقت " را به پیشگاه شما فرهیختگان هنرور و ادیبان پژوّهشگر تقدیم می‌دارم :

شراب ناب ز عُنّاب یار نوشیدن

ز عمق چشمۀ نور امید جوشیدن

به بال‌های نسیم سحر سفرکردن

ز چشمه‌سار سپیده زلال نوشیدن

سیاه‌ْگیسوی شب را به چنگ شانه‌زدن

ز سینۀ سیَهَش شیر ماه دوشیدن

به بزم بلبل و گل عاشقانه رقصیدن

حریر نرم ز گلبرگ لاله پوشیدن

به دیر دل‌شدگان مست و بی‌خبر رفتن

نوای زمزمۀ عاشقان نیوشیدن

گل ستاره ز گلزار آسمان چیدن

چو آذرخش بر اوج فلک خروشیدن

همه خوش است ولی خوش‌تر آن که یک لحظه

برای فهم حقیقت تلاش و کوشیدن

Читать полностью…

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

گل‌گشتی در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی

(فرگرد نخست)

شفیعی مطهر

امروز بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه روز پاسداشت زبان پارسی و بزرگداشت حکیم فردوسی است.

بدین بهانه گل‌گشتی داریم در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی و در آن سفر شادی‌انگیز و مشکبیز، مشام جان را از پیام پر روح و ریحان ادب پارسی می‌آگنیم .

اینک عصایی از عاج طلب در مُشت و کوله‌باری انباشته از امواج ادب بر پُشت می‌افکنیم و استمرار سفر را پی می‌گیریم .در گشت‌وگذار ادبی خود سری به کوچه‌باغ‌های عطرآگین و همیشه‌بهار آثار پربارادب پارسی می زنیم .

درگاه قصر فیروزه‌ای حماسۀ شاهنامۀ فردوسی را می‌گشاییم و قاصدک دیده را به همراهی فردوسی به بزم شاهان و رزم پهلوانان گسیل می‌داریم . رستم را در هفت‌خوان سفر مازندران و کشتن دیو سفید همراهی کرده ، بر سوگ سهراب و سیاوش نم اشکی می‌افشانیم و از سرنگونی سرو قامت اسفندیار اندوهگین می‌شویم .

از آن جا به منظور یافتن مروارید علم و حکمت و گوهرهای عرفان و حقیقت در دریای دانش حجّت‌الحق امام‌الحکما ابوعلی سینا و حکیم خوارزمی ابوریحان بیرونی فرو می‌رویم . «شفا»ی دردها را در «قانون» و داروی اندوه دل را در « اشارات و تنبیهات» شیخ‌الرئیس می‌یابیم . سپس با گشودن « تحقیق ماللهند» بال در بال مَلَک بر اوج فلَک همپا و همراه حکیم خوارزم تا هند پرواز می‌کنیم و آموزه‌های «صناعه‌التَّنجیم» را در «التَّفهیم» و «آثار‌الباقیه» را از «قرون‌الخالیه» می‌آموزیم .

در جام جهان‌نمای « تاریخ بیهقی » سایۀ روح بلند ابوالفضل بیهقی را می‌بینیم که نگران انهدام و نابودی بیست‌ و اند جلد از ۳۰ جلد تاریخی است که تالیف آن حاصل تلاش همۀ عمر اوست .

با افشاندن اشک غم و سرشک ماتم از این تطاول ایّام و تهاجُم حق‌ستیزان خون‌آشام ، اندوهگنانه بر می‌خیزیم و امیدوارانه در قلعۀ یَمگان بدخشان در محضر حکیم فرزانه و شاعر جاودانه ناصرخسرو قبادیانی فرود می‌آییم . سس با گشودن« سفرنامه »اش در رکاب او سفری ۷ ساله را تجربه می‌کنیم . در این سفر از گسترۀ « خوان اخوان » ، لقمه‌های معرفت بر می‌گیریم و آن را توشۀ « زادالمسافرین » قرار می‌دهیم و سیمای زیبای مهر و محبّت را در «وجه دین » به تماشا نشسته ، قفل ابهامات را با کلید « گشایش و رهایش » می‌گشاییم .

پس از آن با برگرفتن توشه‌ای تربیتی از« قابوس‌نامه» عنصرالمعالی شتابان به شب‌های خلوت و جلوه‌های جلوت عارف هروی شیخ عبدالله انصاری می‌رویم . حلاوت « مناجات‌نامه » او ، «رسالۀ دل و جان » ما می‌شود و « نصایح » رشدآور او « زادالعارفین » ما می‌گردد .

در پیگیری سفر روحانی خود بار دیگر خطّۀ توس ، ما را به تلمُّذ در محضر حکیم و عارف بزرگ ابوحامد محمد غزّالی و استادالبشر خواجه نصیرالدّین توسی فرا می‌خواند . شیفته و تشنه به پیشگاه‌شان می‌شتابیم و می‌آموزیم که : « کیمیای سعادت » را باید در گنجینۀ « اِحیاءُ علوم‌الدّین » و کمال بشری را در « اخلاق ناصری » بیابیم .

حال که در خطّۀ مُشکبیز و مردخیز خراسان هستیم ، سری هم به کوچه‌باغ‌های پر روح و ریحان نیشابور می‌زنیم تا خوشه‌هایی از خرمن علم و ادب و عرفان خیّام و عطّار بچینیم . پس از استشمام رایحه‌ای روح‌افزا از رباعیّات خیّام و تورُّقی در آثار علمی او ، به مکتب عطرآگین عطّار می‌شتابیم و روح و ریحان عرفان را در می‌یابیم . زندگی‌نامه ۹۶ تن از عرفا را در « تذکره‌الاولیا» و سخن پرندگان را از اثر عرفانی « منطق الطّیر » می‌آموزیم .

« کلیله و دمنه » و « مرزبان‌نامه » ، ما را به دنیایی پر از رمز و راز فرا می‌خوانند و در آن‌ها نویسندگانی توانا چون نصرالله منشی و سعدالدّین وراوینی از زبان وحوش و پرندگان ، چشمه‌سارانی از علم و حکمت و آبشارانی از زلال سعادت را جاری می‌سازند .

«آواز پر جبرئیل» را از آوای شهاب‌الدّین سُهروردی می‌شنویم و « صفیر سیمرغ » را از ندای او .

« مدارج کمال » را در « منهاج المبین » افضل‌الدّین کاشانی می‌بینیم . عُبید زاکانی در «اخلاق‌الاشراف » و « رسالۀ دلگشا » با طنز شیرین و سخن شکرین خود غنچۀ لبخندی روی لب‌های ما می‌نشاند .

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش

طوطیان شکرشکن و بلبلان شیرین‌سخن با ترنُّم این ترانه ، ما را به شیراز می‌خوانند . عطر سخن سعدی و حافظ در دشت دل‌ها پیچیده و راز عشق نهانی ایشان به هر کوی و برزن کشیده . شگفتا که خواجه می‌سرود :

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

ولی مگر عطر را می توان نهُفت و راز را می شود نگُفت ؟! البته راز و رمزی بین عاشق و معشوق است که هیچ ناآشنایی را توان درک آن نیست .

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش .....

دیگر فرگرد این گلگشت را فردا بخوانید.

Читать полностью…
Subscribe to a channel