نوشتهها و سرودههای سیدعلیرضا شفیعیمطهر دائرهالمعارف روشنگری: "شفیعیمطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلُّط ستایشانگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمیشناسیم."
#طنزسیاهنمایی.148
تحمُّل سختی ها!
گفت: با این همه فشار تحریم ها و کمی حقوق ها و کرونا و گرانی ارزاق و سوء مدیریت مسئولان واقعاً به تنگ اومدم.
گفتم: هنر زندگی جنگیدن با سختی هاست.آدم هایی زیادی بودن که با وجود سختی به هدفشون رسیدن!
مثلاً میلتون , نابینا بود اما می نوشت!
بتهوون , ناشنوا بود اما آهنگ می ساخت.
هلن کلر نابینا و ناشنوا بود اما سخنرانی می کرد.
رنوار , دست هایش دچار عارضه رماتیسمی بود اما نقاشی می کرد .
مجسمه ساز مکزیکی بعد از قطع دست راستش، ساخت مجسمه ای را که شروع کرده بود با دست چپش تموم کرد!
پس تو هم باید خودتو با این مشکلات عادت بدی!
گفت: پس تا مسئولان شَل و کر و کورمون نکردن زود برم دنبال بدبختی هام!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#علیمطهر
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1560)
«گَسستن طناب» و «رَستن از قُلّاب»
من مردمی «شایق» را نشسته بر «قایق» دیدم،
که همگی با «همۀ نیرو»،«پارو» می زدند!
پس از سال ها چون از «نزدیک نگریستند»،«نیک گریستند»؛
زیرا «رَستن از قُلّاب» و «گَسستن طناب» را از ساحل فراموش کرده بودند
و قایق هنوز «اسیر ساحل»بود و «درگیر سلاسل» !
برای سیر در «قاموس بینش» و «اقیانوس آفرینش»،
باید «رشتۀ تفکُّر» را از «سرشتۀ تحجُّر» گسست،
تا بتوان به «امواج خروشان پویش» و «معراج کوشان رویش» پیوست!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
شایق :آرزومند،مشتاق،راغب
سلاسل: زنجیرها، جمع سلسله
سرشته: آغشته،خمیرشده
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1559)
«توهُم» یا «تفهُّم»؟!
هیچ انسانی مصون از «گناه» و «اشتباه» نیست.
بنابراین ما باید «شطِّ شطا را بگذاریم» و از «خطِّ خطا بگذریم» .
کسانی می توانند چون «مهر» بر «سینۀ سپهر» «بدرخشند»،
که بتوانند دیگران را «ببخشند»!
آنان که «سینه» را آکنده از «کینه» می کنند،
«دگراندیش را وامی گذارند» و «خویش را می آزارند» !
بیاییم «پیشه را از توهُّم بزداییم» و «اندیشه را با تفهُّم بیاراییم»!
بیاییم «سینه ای چون سینا بپردازیم»،
تا بتوانیم «مدینه ای چون مینا بسازیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
شطا: شهرکی است در مصر در سه میلی دمیاط در ساحل بحرالملح
پیشه: عادت ، خوی
توهُّم: گمان بردن،پنداشتن
مدینه: شهر،آرمان شهر
مینا: آبگینه،نام گلی زیبا
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1558)
«کرامت انسانی» و «شخصیّت وِجدانی»
هیچ «عاصی» مرتکب «معاصی» نمی شود،
مگر این که در خویش«احساس حقارت» و «هراس از اسارت» دارد.
انسانی که در خود «کرامت انسانی» و «شخصیّت وِجدانی» بیابد ،
هرگز تن به «شرار گناه» و «تکرار اشتباه» نمی دهد.
زیرا شخصیّت خویش را «پاک تر» و «بااداراک تر» از این می داند،
که آن را به «گناه بیالاید» و با «اشتباه بفرساید»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
وِجدانی: آنچه به وسیلۀ قوّۀ باطنی ادراک می شود
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی.145
ده یا صد؟!
گفت: یک هزارم ده میلیون تومان چقدر می شود؟
گفتم: ما را گرفتی؟ خب،می شود ده هزار تومان .این که سواد چندانی لازم ندارد. حتّی بدون یک ماشین حساب معمولی می شود محاسبه کرد.
گفت: آخر مسئولی که برای بودجه یک کشور تصمیم می گیرد،گفته یک هزارم ده میلیون تومان می شود صدهزار تومان!!
گفتم: به نظر خودت علّت این اشتباه فاحش چیست؟
گفت: من می گویم این آقای مسئول خیال می کرده ده میلیون تومان پول های قدیم چون بابرکت بوده،یک هزارم آن می شده صدهزار تومان!! حالا چون ارزش پول ملّی کاهش یافته،یک هزارم آن به زور می شود ده هزار تومان!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#ع.مطهر
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1556)
«کاه» و «شاه»!
در هر جامعه ای که «شهروندان را حقیر» و «ورجاوندان را تحقیر» می کنند،
از «کاه،کوه» می سازند و از «شاه،شکوه»،
آن جامعه نه «روی رستگاری را می بیند»
و نه «تکاپوی ابتکاری را برمی گزیند»!
تا «علّامه ها تحقیر» نشوند،«خودکامه ها تکثیر» نمی شوند!
تا «انسان ها کرامت» دارند و «شایگان ها،شخصیّت»،
هیچ گاه خودکامه نه «بختی برای کبریایی» دارد
و نه «تختی برای فرمانروایی»!
در جوامع توسعه نیافته از «شانه های سلیم»،«نشانه های تسلیم» می سازند
و «پایه های تخت خودکامه» را بر «شانه های پَخت عامه» می گذارند.
«وبال بیداد» و «اِغفال استبداد»،
بر سر مردمی «آوار» و «هموار» می شود،
که خود «تن به پستی» و «سر به سرمستی» می دهند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
شانه: دوش،کتف،جای اتّصال دست به تنه
پَخت: پهن،چیزی که در زیر پا یا بر اثر ضربه و فشار کوبیده و پهن شده باشد
وبال:سختی،عذاب،سوءعاقبت
سرمستی: سرخوشی،مستی،تکبُّر و غرور
در کانال «آوای مطهر» مقدمتان را گرامی می داریم
/channel/aavayemotahar
#گزینگویههایمطهر/82
در شهری که «شرافت»را،«آفت» بپندارند،
«شهامت»،موجبِ «ملامت»است!
و «آزادگی» را «سادگی» می نامند
و «بردگی» را عینِ «زندگی»!
http://gozinguy.blogfa.com/
#طنزسیاهنمایی. 147
قدرت شبکه های اجتماعی
گفت: سیلی زدن یک نمایندۀ مجلس به صورت یک سرباز چرا این قدر مهم شده و در صدر اخبار قرار گرفته به طوری که بالاترین مقام قوّۀ مقنّنه و نیروی انتظامی با قاطعیّت قول رسیدگی و برخورد با مجرم را داده اند؟ به نظر تو چه قدرتی پشت سر این سرباز مظلوم است که این چنین از او حمایت می شود؟
گفتم: خب! معلوم است قدرت قانون و مردم !
گفت: درست است. ولی من قدرت بالاتر و مهم تری را می شناسم که به مردم هم روحیّۀ حمایت و همبستگی داده است!
گفتم: چه قدرتی؟
گفت: قدرت شبکه های اجتماعی که صدای مردم را بازتاب بخشیده است!
گفتم: چه عرض کنم؟ مسئولان هم این برخورد قاطع را به حساب حقگرایی و قانونمداری خود می گذارند. هم تو درست می گویی و هم آنان!
گفت: روزی خدمت یکی از روسا بودم. دو نفر از کارمندانش به شکایت از همدیگر نزد او آمدند. اولی شرح مفصلی علیه دومی ارائه کرد. رئیس در پاسخش گفت :«تو راست می گویی».
بعد دومی حرف های اولی را رد کرد و علیه او داد سخن داد. آقای رئیس به دومی هم گفت:
«تو هم راست می گویی»!
بعد من به او گفتم: هر دو ضدّ یکدیگر سخن گفتند،چطور هر دو راست می گویند؟
رئیس کمی فکر کرد و گفت: «اتّفاقاً تو هم راست می گویی»!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#علی_مطهر
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
کامنت استاد حسین آهویی دربارۀ گزین گویه های مطهر:
سلام ! چقدر مطالب کوتاه و معنی دار حضرت عالی در مشاوره های روزانه این معلم کهنه کار بسیار اثرگزار و مفید و برای جوانان و خانواده ها و قابل توجه است .خداوند به حضرت عالی سلامتی و عاقبت بخیری عنایت فرمایند.بنده در دل سیاهی شب دعاگویتان هستم.
مطالب کوتاه انگیزشی و اخلاقی مورد پسند جوانان در مشاوره بسیار کارساز است و زودتر به نتیجه می رسد.
لطفا مطالب نوشته شده امروز بنده را درگروه ها منعکس نمایید.
#طنزسیاهنمایی.146
عملیات پیچیده !!
گفت: سردار ذوالقدر در مورد انتخابات سال ۸۴ فرموده اند:
"پیروزی احمدی نژاد نتیجۀ طرّاحی یک عملیات پیچیدۀ چند لایۀ نیروهای انقلاب بود".
گفتم: معنی این حرف چیست؟
گفت: یعنی صریحاً اعتراف کرده اند که انتخابات مهندسی شده بوده.زبان حال این گونه افراد این است که اگر حقِّ انتخاب را به مردم بدهیم،باز هم کسانی چون خاتمی و روحانی را برمی گزینند؛بنابراین باید خودمان دست به کار شویم تا یک رئیس جمهور خوب!! انتخاب کنیم!!که دیگر دلوایس نباشیم!
گفتم: خب،وقتی رئیس جمهور مورد نظر خودشان را برگزینند،دیگر راضی می شوند؟
گفت: اگر مطیع خودشان باشد،می گویند:«اطاعت از او اطاعت از خداست!» ولی وقتی مستقل عمل کند،او را منحرف می خوانند و مردم را مقصّر جلوه می دهند که به او رای داده اند!!
گفتم: حالا چه نتیجه ای می خواهی بگیری؟
گفت: به پیش! به سوی یک عملیات پیچیدۀ چند لایۀ نیروهای اصولگرا در انتخابات آینده!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#علی_مطهر
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
وقتی هردمبیل ظرفیت انتقاد ندارد!
قصّه های شهر هرت/قصّۀ 117
#علی_مطهر
زمانی اعلی حضرت هردمبیل هوس کرد سفری به دور دنیا داشته باشد. بنا به دستور شاه به چند کشور خارجی سفارش ساخت یک کشتی سلطنتی دادند. پس از چندین ماه تعداد ده فروند کشتی سلطنتی توسّط ده کشور صنعتی دنیا ساخته و تحویل شد. صدراعظم تعدادی از ناخدایان پرسابقۀ کشتی رانی را به ارزیابی کشتی ها و انتخاب بهترین کشتی فراخواند. پس از بررسی های کارشناسانۀ دقیق همه بالاتّفاق کشتی شماره هفت را مطمئن ترین و پیشرفته ترین کشتی برگزیدند. سپس روزی اعلی حضرت را به بازدید کشتی ها دعوت کردند. هردمبیل پس از بازدیدی شتاب زده کشتی شمارۀ پنج را پسندید. هر چه به او گفتند نظر کارشناسان کشتی شمارۀ هفت است،او نپذیرفت و دستور تجهیز و حرکت کشتی شمارۀ پنج را سه روز بعد تعیین کرد.
درباریان برای این سفر شش ماهه به تعداد 85 نفر از همراهان، لوازم سفر و مایحتاج خوراکی و پوشاکی و سایر نیازمندی های این گروه را تدارک دیدند. پس از تعیین همراهان و تهیّۀ همۀ نیازمندی های مسافران در صبح یک روز آفتابی کشتی سلطنتی سفر شش ماهه به دور دنیا را آغاز کرد.
پس از چند روز انباردار حبوبات پس از توزین حبوبات و شمردن تعداد نفرات احساس کرد مقدار نخود و عدس برای شش ماه 85 نفر کم است. لذا نزد سلطان رفت و قضیّه را به عرض رسانید. سلطان که انتظار هیچ انتقاد و گزارش منفی را نداشت،فریادی بر سر او کشید و او را از در بیرون کرد و گفت:
ما پس از سال ها قصد یک سفر تفریحی کرده ایم. از این پس هر کس انتقادی از کشتی کند یا خبر بدی برایمان بیاورد،دستور می دهیم او را به دریا بیندازند!
چند روز بعد انباردار مواد گوشتی و پروتئینی احساس کرد که گوشت ها در شُرُف فاسدشدن و گندیدن است. به محض این که خبر را به گوش شاه رساند،شاه فوراً دستور داد او را به دریا بیندازند.لذا دیگر هیچ کس جرات نمی کرد لب به انتقاد بگشاید یا خبر تلخی را مطرح کند.
از آن پس هر کس از هر جای کشتی عیبی و اشکالی می یافت،نزد وزیر دربار می رفت و مراتب را به عرض ایشان می رسانید.
وزیر دربار هم می گفت: برو و خودت یک جورایی حل کن. خبر بد را نمی توان به شاه گفت.چون اعلی حضرت خودشان این کشتی را برگزیده اند،همۀ ما موظّفیم از همه جای کشتی تعریف کنیم.
بدین ترتیب هر چند روزی گزارشی منفی از وضع کشتی به وزیر دربار می رسید و او با مخفی کاری و سهل انگاری وقت گذرانی می کرد.
روزی برای وزیر دربار خبر آوردند که چند جای کشتی سوراخ شده و آب به درون کشتی می آید!وزیر وقتی این خبر تلخ را شنید گفت:
این خبر را اصلاً نباید به عرض اعلی حضرت رسانید.چون بدترین خبر است و ممکن است گوینده خبر را به دریا بیندازد!
لذا خود کارکنان کوشیدند با ابزاری که داشتند تا اندازه ای راه ورود آب را به کشتی ببندند.
ولی این وصله کاری ها موثّر واقع نشد و روزهای بعد آب با شدّت بیشتری به درون کشتی می ریخت. کم کم سطح آب بالا و بالاتر آمد.به گونه ای که خطر غرق کشتی حتمی الوقوع شد!
یک روز عصر که اعلی حضرت در عرشۀ کشتی در میان زنان حرمسرا،غروب خورشید را تماشا می کرد،ناگهان چشمش به آب های درون کشتی افتاد!و احساس کرد که کشتی دارد غرق می شود. وحشت زده فوراً وزیر دربار را فراخواند و با تشر بر سر او داد کشید که:
چرا زودتر به عرض ملوکانه نرساندید و چاره ای نیندیشیدید؟
وزیر دربار با لکنت زبان و ملتمسانه به عرض رسانید:
اعلی حضرت راه هر گونه انتقاد و گزارش تلخ و منفی را بستند. دیگر کسی جرات نداشت این خبر بسیار بد را به عرض ملوکانه برساند! این نوکرتان نیز....
در این بین سطح آب بالاتر آمد و با غُرّش طوفانی کشتی به اعماق دریا فرورفت!
بدین گونه ممنوعیّت انتقاد و ارائِۀ گزارش های واقعی ولی تلخ باعث غرق کشتی و هلاکت جمع بسیاری از درباریان چاپلوس شد!
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1557)
«جاودانه پاییدن» و «عارفانه شاییدن»!
آن چه «خواب را از هر دیده می رباید»
و «تاب را از هر پدیده می زداید» ،
«غم جانکاه» است و «ماتم بی گاه».
در دنیا چیزی «باافرندتر» و «ارزشمندتر» از انسان وجود ندارد،
که انسان به خاطر از دست رفتن آن «بیفسُرَد» و «بپژمُرَد».
بنابراین بیاییم دل را جز به «پروردگار لایزال» و این «ماندگار بی زوال» نبندیم.
تا «جاودانه بپاییم» و «عارفانه بشاییم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
افرند: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی
بشاییم: شایسته باشیم
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی. 144
نشانۀ صداقت!
گفت: آقای رئیس جمهور فرموده اند ما اجناس مردم را چنان آرام آرام و با آرامش گران کردیم که اصلا بسیاری متوجه نشدند که ارز اقلام را از ۴۲۰۰ تومانی به آزاد تغییر دادیم.
گفتم: کار خوبی است. تو نظر دیگری داری؟
گفت: تاجری وارد شهری شد. شب جایی برای بیتوته نیافت. به مسجدی رفت و از خادم اجازه گرفت که در غرفه ای تا صبح استراحت کند. پاسی از شب گذشت و آن مرد خوابش نمی برد. خادم از او پرسید:
چرا با آرامش نمی خوابی؟
پاسخ داد: کیسه ای پر از جواهرات اصل دارم. می ترسم بخوابم و کسی از من برباید یا با جواهر بدلی جابه جا کند.
خادم گفت: اینجا امن است. راحت بخواب. خیالت راحت باشد.
مرد با آرامش کامل خوابید. صبح که برخاست و کیسۀ جواهرات خود را سرجایش دید،خیالش راحت شد و از مهمان نوازی و امانتداری خادم خیلی تشکر کرد.
موقع رفتن خادم به او گفت:
چون این مسجد نیاز به تعمیرات دارد و ما پولی برای این کار نداریم از هر کس به اندازۀ توانش مبالغی می گیریم. من برای تامین مخارج مسجد چنان با آرامش جواهرات اصلی تو را با جواهرات بدلی جابه جا کردم که اصلا متوجّه نشدی!
گفتم: اگر آرام آرام بدون اطّلاع آن مرد جواهراتش را جابه جا کرده،گفتن این حرف او نشانۀ صداقت اوست!
گفت: حرف آقای رئیس جمهور هم ظاهراً همین طور است!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#ع.مطهر
کانال رسمی ندای مطهر
/channel/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی. 143
ما بدبختیم!
گفت : در اتتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت می کنی؟
گفتم: عمده ترین تفاوت یک نظام جمهوری با سلطنتی این است که در جمهوری مردم،حاکمان را برمی گزینند ولی در سلطنتی بدون ارادۀ مردم پسر جانشین پدر می شود.
گفت: حالا اگر به بهانۀ نظارت استصوابی نامزدهای مورد قبول مردم را حذف کردند،مردم باید به کسی رای دهند که او را نمی خواهند؟
گفتم: بر فرض درستی نظر تو در هر صورت چه رای بدهی و چه ندهی هر کس را خودشان بخواهند رئیس جمهور می کنند!
گفت:
می گویند، مردی دو دختر داشت؛
یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت :
ای مرد ،سری به دخترانت بزن و احوال آن ها را جویا شو!
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد. دخترک گفت :
زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم. اگر باران ببارد، خیلی خوب است، اما اگر نبارد، بدبختیم!
مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت:
کوزه ها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم. اگر باران ببارد، بدبختیم و اگر نبارد ،خوب است!
مرد به خانه خود برگشت. همسرش از اوضاع پرسید. مرد گفت:
چه باران بیاید و چه باران نیاید ،ما بدبختیم!!!
حالا حکایت امروز ماست!
ما چه رای بدهیم و چه رای ندهیم،ارادۀ ما تغییری ایجاد نمی کند!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
ع.مطهر
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1554)
🔰 «داوری» و «دادوری»
⬅️ اگر «داوری» از «دادوری»،
به جای«صله»، «فاصله» بگیرد،
چه «خونها میریزد» و چه «افسونها برمیانگیزد»!
چه «سرهای بیگناه که بر دار» میرود
و چه «باورهای دادخواه که پندار» میشود!
مبادا که با «نیش یک قلم»، «نوش یک عالَم» را تلخ کنیم!
قلمِ داوری، «نمادِ فرهنگ» است، نه «جمادِ کلنگ»،
مبادا با آن «خانهها را ویران» و «آشیانهها را پریشان» کنیم
و با یک «کلام خام»، «تمام خیام» را به آتش بکشیم!
پیش از آن که با «داوری بپریشیم» به «دادوری بیندیشیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------------
صله: پیوستن، پیوستن چیزی به چیزی
خیام: خیمهها، چادرها
🌺🌸🍃
🌐 http://modara.blogfa.com/