☁️یک دورهمی و انجمن هنری برای علاقهمندان در این عرصه ی نویسندگی ✨گپ کتابخوانی: https://t.me/mahfeleketabkhanianahel ✨آنلاین شاپ کتاب: https://t.me/ketabkhooneanahel
💙 کدوم نرم افزار رو میخوای یاد بگیری؟ کلیک کنید و JOIN بزنید :
ا SPSS تحلیل آماری پیشرفته
ا Endnote مدیریت منابع پژوهشی
ا SnapGene طراحی و آنالیز پلاسمید
ا BacMet پیشبینی مقاومت آنتیبیوتیک
ا Pharmit طراحی دارو آنلاین و تعاملی
ا Python برنامهنویسی چند منظوره
ا GraphPad Prism تحلیل آماری گرافیکال
ا MATLAB محاسبات مهندسی عددی
⬆️پست موقت || تا پاک نشده جوین بشید⬆️
آدم حساسی نيستم. وقتی خانهٔ والدينم را ترک كردم گريه نكردم؛ وقتی گربهام مُرد گريه نكردم؛ وقتی در ناسا كار پيدا كردم، گريه نكردم. حتی وقتی روی ماه قدم گذاشتم گريه نكردم.
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت، با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم از آن فاصله، رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانهٔ گرد آبی. با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند؟ انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کرهٔ زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم.
#نیل_آرمسترانگ
(از خاطرات اولین فضانوردان تاریخ)
چهار دسته مختلف برای کسانی که داستان مینویسند وجود دارد.
دو دسته اول و آخر که روی هم رفته، فقط ده درصد از نویسندگان را تشکیل میدهند: یا خیلی سریع و خیلی خوب مینویسند. یا خیلی آهسته و خیلی بد مینویسند.
دسته اول به شانس خیلی وابستهاند و دسته دوم، نیاز به یادگیری آکادمیک بیشتری دارند.
اما دو دسته هستند که اکثر ما نویسندهها همینطوری هستیم.
یک دسته هستیم که خیلی سریع و بد مینویسیم. و بعد شروع میکنیم به بازنویسی کردن داستان. یعنی ابتدا، یک نسخه اولیه معمولی یا حتی ضعیف مینویسیم و بعد با ویرایش مداوم، صیقلش می دهیم.
یک دسته هم هستیم که خیلی کند، اما با دقت تمام شروع به نوشتن میکنیم. سعی میکنیم نسخه اولیه ما هم خوب باشد.
هر دو روش خوب هستند. اما گهگاهی بین آنها جابهجا شوید. در اینصورت، ذهنتان درگیر خود بازنویسی نخواهد شد و فقط به نوشتنتان فکر میکنید.
کسی که طبیعت به او ذهنی سرشار بخشیده است، سعادتمندترین فرد است، زیرا ذهنیت، بیشک به ما نزدیکتر از عینیت است، که تأثیرش هرگونه باشد، همواره نخست از طریق ذهنیت به ما انتقال مییابد.
لوسیان این معنی را با این بیت زیبا بیان میکند:
«غنای روح تنها ثروت حقیقی است، باقی ثروتها، همه بیشتر موجب زیانند تا سود.»
کسی که غنای درونی داشته باشد از جهان بیرون به چیزی نیاز ندارد جز هدیهای سلبی، یعنی فراغت، تا تواناییهای ذهنی خود را بسازد و تکامل بخشد و از غنای درونی خود بهرهمند شود،
یعنی فقط به این امکان نیاز دارد که در طول زندگی، هر روز و هر ساعت آنگونه باشد که هست.
آرتور شوپنهاور | در باب حکمت زندگی
«معتقدم نوشتن تجربۀ شگفتانگیزی است و بیشتر از هر چیزی این لذت را دارد که آدم در آن خودش را کشف کند.
برای نوشتن اعتبار و ارزش و احترام قائلام. به رغم رنجهایمان، ما آدمهای خوشبختی هستیم، چون این شانس را داریم که کار مورد علاقهمان را انجام دهیم.
سعی میکنم علاقهام را به عادت آلوده نکنم. به همین دلیل، به عشقِ نوشتن بیشتر اعتماد میکنم تا عادتِ نوشتن.
دومی را میشود عوض کرد و اولی را نه.»
اگر کسی مطالعۀ عمیق نداشته باشد، نمیتواند عمیق و مؤثر بنویسد. واقعیت امر این است که اولین قاعده برای نویسندههای تازهکار، بسیار ساده، بیدردسر و حتی لذتبخش است:
قبل از اینکه شروع به نوشتن کنید، بخوانید؛ هم داستان کوتاه و هم رمان. تا حد مستی داستان بخوانید. اگر این کار را انجام دهید، خونتان پرِ الکل داستان میشود و تصاویری را که ذهنتان آکنده از آنهاست، باور میکنید.
همش که نباید غذاهای بیرون باشه
یه بار هم خودت توی خونه سلیقه به خرج بده و درست کن😋
آموزش۱۰ نوع کباب خوشمزه و آسون اینجاست👇🏽🥩🥓:
@ideashpaazi @ideashpaazi
شرایط فراخوان جایزۀ ادبی چوک و مجموعه آثار دوازدهم چوک؛ حتماً قبل از ارسال اثر این فایل مطالعه شود. @mehdirezayi
Читать полностью…مسیر درست نوشتن از واقعی نوشتن میگذرد.
یکی از بهترین کارهایی که برای یادگیری نوشتن می توانیم انجام دهیم، نوشتن از واقعیت است. باور داشته باشید که دنیای واقعی هنوز هم قصههای زیادی برای گفتن دارد. هر خانوادهای، هر کوچهای، هر محلهای، هر کلاسی و هر خیابانی هنوز پر از داستانهای گفتهنشده است. داستانهایی که نویسندهای برای آنها وجود ندارد. نوشتن از واقعیت را شروع کنیم. این ترس را داشته باشیم که نوشتن از واقعیت میتواند غیرواقعی به نظر برسد، اما بعداً میتوان آن را درست کرد.
سید فیلد در ابتدای کتاب راهنمای فیلمنامهنویس می گوید: «نسخه اولیه یک داستان یا فیلمنامه، فقط پنج درصد از کار است. نود و پنج درصد باقیمانده، فقط و فقط بازنویسی است.»
بیرحم باشید. نوشتن کار سختی است. گاهی حتی لازم است از زیباترین قسمتهای یک نوشته بگذرید. اما برای واقعی جلوه کردن، نیاز است این بیرحمی را روی نوشتهمان داشته باشیم که همه آن زیبا نیست!
رایجترین پرسش از کسانی که میل نوشتن دارند این است که آیا موضوعی خوب دارند. ولی مشکل، بهراستی کمتر خود موضوع است. رمانها، نمایشنامهها و فیلمهای خوبی دربارۀ بیشتر موضوعات تولید شده است.
نکتۀ مهم استعداد نویسنده و پیوندش با موضوع است.
پس آدم نباید حتماً دربارۀ موضوعی که فرد یا افرادی بسیار دوست دارند بنویسد و در هیچ شرایطی نباید مطلبی بنویسد که فکر میکند مردم اگر بشنوند خشنود میشوند. بهجای آن باید چیزی نوشت که فرد دوست دارد بخواند. کتابی که فردی آرزوی خواندنش را دارد ولی به نظر نمیآید کسی بتواند یا بخواهد آن را بنویسد!
اگر آدم همینجوری تنها دوست دارد اثری جنایی بخواند باید جنایی بنویسد. اگر آدم بهگونهای ویژه با خواندن کتاب سرگرم نشده، نباید کتاب بنویسد.
«وظایف و ویژگیهای ویراستار» ۱
۱- صریح و دقیق است: ویراستار نظرات خود را به گفتن چند کلمه در مدحوذمِ نوشته، بسنده نمیکند؛ نظرات و نکات او باعث بهبود نوشته میشود و سازندهاست؛ تغییر و تعویضی که در نوشته، اعمال میکند برای نویسنده توضیح میدهد.
ازآنجاکه نوشتن کار سختی است، قواعد و مقرراتی دارد که ما آنها را یاد میگیریم تا هدایتمان کند؛ اما بیشتر اوقات این قوانین راهمان را میبندد. بهعنوانمثال من در کالج، یک استاد انگلیسی داشتم که هر وقت دانشجویان دربارۀ طرز نوشتن فلان یا بهمان چیز در مقالهاش میپرسیدند، او میگفت: «از اول شروع کن. آنقدر پیش برو تا به آخر برسی».
بنابراین این شعار من شد، قانون شخصی من شد و من با این باور که این روش گام به گام منطقی، تنها راه درست نوشتن است، چقدر رنج بردم و جان کندم. سالها طول کشید تا دریافتم که روند نوشتن، همیشه اینطور نیست. سعی در وانمود کردن به اینکه این روش درست است، باعث میشود کلماتتان تصنعی به نظر برسد. گاهی باید از وسط شروع کنید، بعد به اول برگردید، بعد بروید آخرش را بنویسید و بعد توقف کنید.
عزیزانی که انجمن عضو شدن و فعال هستن.
برای دوره جامع و رایگان
پیوی پیام بذارن تا به گپ اطلاع رسانی تلگرام اضافه بشن. 🌼
@telm_aa0
همهی این دیالوگهای نابی که وسط فیلمها یا داستانها گفته میشود و میتوانیم برای دیگران بفرستیم، در یک نقطه خاصی گفته میشوند.
داستان و روایت، تا جایی مجبور است که با تعلیق و کشمکش ما را با خود بکشاند. وقتی که خوب درگیر داستان شدیم، نویسنده به ذهن بیینده یا خواننده استراحت میدهد. خواننده نیاز دارد که آن وسط داستان، کمی نفس بکشد و آرام بگیرد و دوباره وارد هیاهوی بین شخصیتها و کشمکشها بشود.
در این فاصله کوتاه، دیالوگی که مبتنی بر جهانبینی نویسنده است گفته میشود. دیالوگی که ذهن آماده خواننده یا بیننده را کاملاً درگیر خودش میکند. یک صحنه احساسی، ساده، با ریتمی آرام و یک دیالوگ تاثیرگذار...
آنچه که نوشتن به زندگی ما میآورد وضوح و ملایمت است. ما با نوشتن، شاهد عینی خودمان میشویم. ما مثل سالخوردههای روستامان میگوییم: «من تو را از وقتی که یک ذره بودی میشناختم و مسلماً راه درازی را تا اینجا آمدهای.»
نوشتن جایی به ما میدهد تا بگوییم: «دلم برای بچۀ همسایه تنگ شده. او خیلی شاد و بامزه بود. او بچه کوچولوی خوب و خوشحالی بود.»
نوشتن جایی به ما میدهد تا بگوییم: «الآن دو سال است که بابا مرده. شاید لازم است مثل او چند تا لانۀ پرنده بخرم.»
نوشتن جایی به ما میدهد تا آنچه را که میخواهیم بگوییم، اما در عین حال به آنچه لازم است گوش بدهیم.
مسئله اصلی در مورد نوشتن داستان، پیدا کردن شروع نیست. مسئله اصلی برای شروع کردن داستان، روبرو شدن با صفحههای سفید است. صفحههای سفید، ترسناکند. آنها این قدرت را دارند که ذهن را به هزار جای ناممکن ببرند. پس جسارت روبرو شدن با صفحههای سفید، از پیداکردن شروع داستان مهمتر است.
جسارت داشتن، به معنای قرار گرفتن جلوی صفحه کلید یا قلم و کاغذ است. داستان از جایی شروع میشود که اولین کلمهها، شروع به بارش میکنند. حتی اگر اشتباه باشند. میتوانیم بعداً این کلمههای اضافی را حذف کنیم. توضیحی که در مورد سختی کار در مورد نوشتن این داستان هست را میتوانیم حذف کنیم. اما باید مانع ذهنی جلوی نوشتن را برداریم و اجازه بدهیم کلمات بیرون بریزند... خودتان را جلوی صفحه کلید قرار بدهید و هرچه به ذهنتان میرسد بنویسید. تاکید میکنم، هرچه به ذهنتان میرسد.
مولوی میگوید عشق چیزی نیست که بیرون بشود پیدایش کرد. درونی است.
تنها کاری که باید بکنیم این است که موانعی را که در درونمان جلوی عشق را میگیرند پیدا کنیم و از میان برداریم!
الیف شافاک | ملت عشق
تنها کسانی شادند که هرگز فکر نمیکنند یا به عبارتی فقط به ضروریات محض زندگی فکر میکنند و فکر کردن به این چیزها عین فکر نکردن است.
اندیشیدن واقعی به دیوی میماند که چشمهی زندگی را گلآلود میکند یا بیماریای که باعث گندیدن ریشههای زندگی میشود.
همواره اندیشیدن، پرسشگری، تردید به تقدیر خود، احساس ملال زندگی، خستگی از زندگی و اندیشیدن تا سر حد از نفس افتادن و از ماجرای زندگی خود ردی از دود و خون به یادگار گذاشتن همه و همه یعنی آنقدر غمگیناید که تفکر و تاملتان همچون نفرینی نمایان میشود که به تنفر بیامان میانجامد.
در این جهان، که نباید افسوس چیزی را خورد، چه بسیار چیزها مایهی افسوساند؛ اما از خودم آیا جهان به افسوس خوردن من میارزد؟
📚 بر قلههای ناامیدی
👤امیل چوران
•کتاب
هیچچیزی ، هیچ وسیلهای و هیچ ابزاری، در هیچ زمانهای و در هیچ زمینهای هرگز نمیتواند جایگزین کتاب شود
به کسی که در جمعتان حرف نمیزند،
فوری برچسب افسرده، منزوی، ضداجتماع و خجالتی نزنید!
شاید او میخواهد خودش انتخاب کند که با چه کسی معاشرت کند.
سکوت شاید در شخصیت اوست.
شاید حرفی ندارد یا شاید از شما خوشش نمیآید.
فلسفه تنهایی | لارس اسوندسن
هر آنچه به ذهن نمیآید را باید نوشت.
ما از درون خود بیخبر، دنیا بیخبر، ما هم بیخبر؛
با نوشتن، دنیا هم باخبر میشود، نه آن دنیا.
میتوان نوشت از دنیا، نه از آن دنیا.
دنیا فاصلهٔ بین دو گوش ماست.
دنیای درون را باید نوشت بیآنکه به ذهن آید. تا دنیا، دنیاست باید نوشت.
با نوشتن میتوان چندین دنیا داشت بیآنکه به کسی بربخورد.
با نوشتن میتوان دنیایی به بزرگی کهکشان راه شیری و یا به کوچکی مولکول داشت.
میتوان با نوشتن دنیا را آرام کرد، بهآرامی دریایی آبی، یا میتوان دنیا را به آتش کشید همانند آتشفشان.
دنیای من نوشتن است.
در لغتنامهها و فرهنگهای مهم فارسی از دهخدا و معین گرفته تا سخن و... دهها معنی برای «انداختن» آورده شده؛ اما یک معنی این فعل که البته بیشتر ویژهٔ گفتار است تا نوشتار، مغفول ماندهاست: «رساندن با وسایل نقلیه.»
«سر راهت من را هم بنداز میدان انقلاب.»
«من رو انداخت دم کافه و رفت.»
این معنا نسبتاً تازه است و بر فرهنگهای قدیمی حرجی نیست؛ اما فرهنگهای نو یا ویراستهای تازهٔ فرهنگهای قدیمی باید آن را ضبط کنند.
استادحسینجاوید
فراخوان جایزۀ ادبی چوک و مجموعه آثار دوازدهم چوک
تلفن، تلگرام و واتسآپ 09352156692مهدی رضایی @mehdirezayi
خانۀ داستان چوک، پایگاه فرهیختگان
سایت آموزشی خانهٔ داستان چوک www.khanehdastan.ir
سایت انتشارات چوک www.khanehdastan.ir/chouk-publications
سایت کانون فرهنگی چوک www.chouk.ir
کانال خانه داستان چوک t.me/chookasosiation
خانه ویراستاران چوک t.me/virastaranchook
به مسیر زندگی ام که نگاه میکنم، آدمی را میبینم که در هر زمان و در هر اتفاق، به اندازه رشد همان زمانش تصمیم گرفته و جلو رفته است.
ما قرار است به اندازه رشدمان اتفاق ها را تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم. پس نمیتوانیم با تجربه و رشد امروزمان، خودمان را در گذشته مان سرزنش کنیم.
پونه مقیمی | تکه هایی از یک کل منسجم
لازم به...
عبارت «لازم به ذکر است» و نظایر آن (لازم به یادآوری است، لازم به تذکر است، لازم به توضیح است و...) غلط مسلّم است؛ زیرا لازم بودن حرف اضافه به نمیگیرد و اساساً بدون حرف اضافه میآید.
باید گفت:
لازم است یادآوری شود.
این تذکر لازم است.
همچنین در بیشتر موارد میتوان این عبارت را حذف کرد، بیآنکه معنی ناقص شود.
هر دقیقه یک جمله:
برای نویسنده شدن لازم است به صورت مداوم بنویسید. هرروز پنج دقیقه نوشتن بهتر از این است که در هفته 35 دقیقه یا حتی دو ساعت بنویسید؛ اما روزهایی هست که صرف پنج دقیقه برای نوشتن هم برایمان دشوار است.
با این حال همه چیز را از دست ندادهایم. اگر روزی فقط یک جمله هم بنویسید هنوز مغز خود را پرورش میدهید که برای مواقع لازم آماده باشد و به شکلی منظم بنویسد.
همۀ ما برای نوشتن یک جمله در روز وقت داریم و آن جمله میتواند آغازگر قطعهای بلندتر باشد. لازم نیست آن جمله شگفتانگیز باشد. ریموند کارور در جایی تعریف کرده که چطور این شیوه برایش کارایی داشته است:
«برای چند روز هر جا میرفتم مدام این جمله توی ذهنم میچرخید: داشت جاروبرقی میکشید که صدای زنگ تلفن بلند شد. حس کردم داستانی در این جمله هست که منتظر است من آن را بازگو کنم. من آن داستان را ساختم درست مثل اینکه بخواهم شعری بگویم.
یک سطر و بعد سطر دیگر. چیزی نگذشت که شاهد یک داستان بودم و فهمیدم این همان داستانی است که قرار بود بنویسم.»
بالای ۲۰۰ پیام دریافت کردم این چند روز
به تمامی پیامها پاسخ داده و لینک انجمن و راهنماییهای لازم فرستاده شد.
الان نمیتونم لینک رو برای همه بفرستم؛ چون نمیدونم چند نفر و چه کسایی عضو شدن پس لطفاً پیام بدید تا لینک رو تحویل بگیرید.🌼
برای اینکه بتوانیم بنویسیم باید امکان بدهبستان فراهم کنیم، باید بتوانیم داستانهای قبلی خودمان را بخوانیم، باید بهترینها را بخوانیم تا بزرگتر از گذشتگان شویم.
فقط هم کافی نیست که کتاب بخوانید. باید با آدمها ملاقات کنید. یک آدمهایی تجربههایی کردهاند باید بیایند و بنشینند در جلساتی و این تجربهها را بررسی کنند و آنها را رشد دهند تا دوباره و دوباره بنویسید تا بالاخره کار خوبی در بیاید. مگر ما چقدر داستان نوشتیم و هی برای دوستان خواندیم و هی پاره کردیم و دوباره نوشتیم؟
من هربار که کلاسی بوده از اغلب داستاننویسان دعوت کردهام تا از دوستان داستاننویس هرکدام چیزی یاد بگیرم، دانش پهلوی من نیست پیش همه است.
مصاحبه با هوشنگ گلشیری.
هر انسانی اگر به اندازه کافی تحت فشار قرار بگیرد قادر به انجام دادن کارهای وحشتناک است.
هیچوقت دروغ نگو، فریدا مک فادن