به نام خداوند جان و خرد
به آگاهی عموم پژوهشگران میرساند، مجموعه علوم سیاسی انتشارات گزارش تاریخ، آماده انتشار آثار ارزنده در دانش سیاسی و روابط بینالملل است.
۱. اندیشه سیاسی
تاریخ اندیشه سیاسی در غرب (باستان، قرون وسطی، مدرن)
تاریخ اندیشه سیاسی در ایران (باستان، پس از اسلام و معاصر)
اندیشه سیاسی مدرن در ایران
تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام
مفاهیم سیاسی و تحولات آنها
۲. جامعهشناسی سیاسی
احزاب
توسعه سیاسی و نظریههای مربوط به آن.
انقلاب و جنبشهای اجتماعی و نظریههای مربوط به آنها.
نظریههای جامعهشناسی سیاسی
سیاستهای مقایسهای و نظریههای مربوط به آن.
۳. تاریخ تحولات سیاسیاجتماعی
تاریخ تحولات سیاسیاجتماعی ایران (پیش و پس از اسلام و دوره معاصر)
تحولات سیاسیاجتماعی در غرب
تحولات سیاسیاجتماعی منطقه خاورمیانه
۴. سیاست خارجی
نظریههای سیاست خارجی
سیاست خارجی ایران
روابط ایران و کشورهای جهان
نظریههای روابط بینالملل
سیاست جهانی و مسائل آن
تاریخ روابط بینالملل
مطالعات منطقهای
ایمیل دبیر مجموعه
hamed.ameri@gmail.com
ایمیل مدیر انتشارات
Jalilianshahram@yahoo.com
شماره واتساپ:
09165219166
دبیر مجموعه
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
مدیر انتشارات شهرام جلیلیان، استاد گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز
آموزش عالی یا «بختآزمایی»
دانشگاه و تحصیل در ایران، نوعی «بختآزمایی» است. این گزاره، برای من نه تنها اثباتشده است که چون نیک بنگریم نشانههای پررنگ آن، عیناً قابل مشاهده است.
نخست اینکه، تحصیلات عالیه در ایران، بیش از آنکه یک روند مستقل داشته باشد، نخست ادامه آموزش دوره متوسطه است. البته، این گزاره لزوماً برای کل آموزش عالی «صدق» نمیکند #ولاکن نشانههای قوی بیانگر چنین وضعیتی است.
همچنین، آموزش عالی، فاقد یک نگاه واقعبینانه و مؤثر و استراتژیک به مسائل آموزشی و سپس پژوهش است. دو مقوله جدا ولی بههمپیوسته. در جاهایی، آموزش با پژوهش خلط شده و جاهایی برعکس و در هیچکدام حدود و ثغور این تداخل مشخص نیست.
گذشته از آن، بهسبب نگاه «شغلمحوری» و «بازار کار»ی به امر آموزش، و بهدنبال آن نگاه «هزینهفایده» به مقولات مرتبط با آن، تمایل به آموزش عالی بهنحو بسیار گستردهای با «بخت»ی پیوند خورده که «آشکار» و «پنهان» برای فرد تحصیلکرده «تصور» میشود. ازاینرو، کنکور، انتخاب رشته، تحصیل، ادامه آن در مقاطع بالاتر و مسائل پیوسته به اینها، جملگی برای «گشایش» آن «بخت»ی طراحی شده که «معلوم» یا «موهوم» است.
چنین نگاهی، دانشگاه را بیش از اندازه از معنای خود تهی کرده و آن را از یکسو به «مرکز بختآزمایی» و از سوی دیگر به نوعی از «بنگاه کاریابی» یا «ارتقای شغلی» تبدیل کرده است که دانش و پژوهش، در بهترین و شاید درستترین حالت، زینت و زیور آن محسوب میشود.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
@andishe_irani
گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی: تاملاتی در وجوه سیاسی حکمت اشراق
نویسنده
احمد بستانی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
مقاله حاضر به بررسی فهم سهروردی از شاهنامه فردوسی میپردازد. شاهنامه همواره بازتابدهنده هویت ایرانی و تداوم تاریخی آن در دوره اسلامی بوده است و تفاسیر و تعابیر مختلفی از حکایتها و شخصیتهای آن عرضه شده است. یکی از این مکاتب تفسیری حکمت اشراق سهروردی است که بهطور خاص در رسالههای فارسی او عرضه شده است. مقاله حاضر بر فهم و درک سهروردی از شاهنامه و مضامین آن متمرکز است و میکوشد وجوهی از آن را که به مباحث فلسفه سیاسی مرتبطاند، مورد تأکید قرار دهد. بیتردید هانری کربن مهمترین اندیشمندی بود که در دوران معاصر به نسبت حکمت اشراق و شاهنامه توجه کرده است. در این مقاله با بهرهگیری از برخی تأملات کربن در باب آنچه وی «گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی» خوانده است، میکوشیم وجوهی سیاسی از این گذار را در حکمت اشراقی و بهطور گستردهتر در تاریخ اندیشه اسلامی در ایران، مورد مطالعه قرار دهیم.
کلیدواژهها
حماسه حکمت اشراق فردوسی سهروردی اندیشه ایرانشهری
فصلنامه سیاستپژوهی اسلامیایرانی، دوره۱، شماره ۳، پاییز ۱۴۰۱، ۳۳-۵۹.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697008_db242a4b9cd3e83bf4b4fd3051678cff.pdf
@andishe_irani
شمارۀ سوم فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
هویت و عقلانیتگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (دوره ریاستجمهوری حسن روحانی)
حسین کریمیفرد 1-32.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695319_a635f1a65c3ac0047a9c348c13220146.pdf
گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی: تأملاتی در وجوه سیاسی حکمت اشراق
احمد بستانی 33-59.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697008_6585e550c74cdde8d18f907ae0585462.pdf
جغرافیای تاریخی از دو منظر درآمدی بر اهمیت جغرافیای تاریخی پیرامون مسائل تاریخی ایران
محمدجلال ماخانی 60-80.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695502_f5e27b28b78550c43844620de91109df.pdf
بررسي نسبت خشونت، جنگ و سياست با تأكيد بر اندیشههاي هانا آرنت
علي تدينراد سارا نجفپور 81-110.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695637_1fe3caf9ea6f83d83c8f7d53b111c8b1.pdf
درباره سیاست در اسلام؛ مطالعهای غیردولتبنیاد
حمید ملکزاده مریم شمسایی 111-137.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695413_6eed26d7575ec369bc501034b2478ede.pdf
راهکارهای عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم
سید کاظم سیدباقری 138-163.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_696545_817d007186320bea1e5f5b839925ef1e.pdf
واکاوی موانع تحقق حقوق شهروندی در دوره مشروطه
ریحانه نورمحمدی حسین فرزانهپور سمیه حمیدی 164-190.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697210_75bfff01e696afcaba84444fee868735.pdf
مشروعیت و شیوههای نظارت بر حکومت در اندیشههای خواجه نظامالملک طوسی با تأکید بر کتاب سیاستنامه
سهیلا لویمی 191-210.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697409_954457b272871dd1409bab9afdacda81.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
/channel/iirp_journal
مبدأ دورة جديد تاريخ ايران كجاست؟
دکتر علیرضا ملایی توانی
https://hii.alzahra.ac.ir/article_6481_84fa1c3e1eac64c9ae6035550c164ab0.pdf
«خواجه نظامالملک طوسی که در این دفتر سوانح احوال و مقام او را در تحول سیاستنامهنویسی در دورهٔ اسلامی مورد بررسی قرار میدهیم، با توجه به نظر و عمل خود، اگرنه ارجمندترین، دستکم، یکی از برجستهترین نمایندگان سیاستنامهنویسی به شمار میآید و سیاستنامهٔ او بنیادیترین نوشته در انتقال اندیشهٔ سیاسی ایرانشهری به دورهٔ اسلامی بوده است. با سیاستنامهٔ خواجه، و نیز رسالههایی در سیاست که به پیروی از سرمشق آن نوشته شد، تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطهخواهی ، سیاستنامهنویسی به مهمترین جریان اندیشهٔ سیاسی و نظریهٔ سلطنت مطلقه به نظریهٔ رایج حکومتی ایران تبدیل شد.»
ص. ۹۷
@minooyekherad
دومین شمارۀ فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
روش تاریخ نگاری در اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک طوسی
صفحه 1-17
مهین نیرومند آلانکش؛ گارینه کشیشیان سیرکی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693949_361b723a5deb15b0c885b34ba5857ebc.pdf
مفهوم و مبانی خرد سیاسی در کلیله و دمنه
صفحه 18-46
مهدی حسنی باقری شریف آباد؛ حامد حسینخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693950_2c316913c449728f20b1a2276ad8c2de.pdf
سنت قرآن پژوهی سیاسیاجتماعی در ایران معاصر (شیخ هادی نجم آبادی و اسدالله خرقانی)
صفحه 47-78
سید محسن آل سیدغفور؛ منا حمیدینسب
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694255_d16678dd628e18a2ada8c676c9d8ac75.pdf
اندیشه نوسازی در بستر دولت مدرن و جنبش انقلابی در ایران معاصر
صفحه 79-97
سعید حاجی ناصری؛ صادق ظفری حاتم خانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694275_f11e985870145ed69a80fa86ea00ed29.pdf
وجوه واقعگرایانه مفهوم ایرانشاهی در اندیشه سیاسی خواجه نظامالملک طوسی
صفحه 98-124
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694566_62568dcdb0ec957d5482d89de3cb31bf.pdf
حاکم و ویژگی های آن در تفکر سیاسی جاحظ
124-140
علی شیرخانی؛ حسین شیرخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694567_932f567432fc97e4cc73871de5305494.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
من در آن سخنرانی که ذکر آن گذشت کوشش کرده بودم نشان دهم که مشروطیت ایران چه ریشههایی در ژرفایی در تاریخ دو سدۀ اخیر ایران دارد. در آن سخنرانی تعبیری را به کار بردم که باید توضیحی دربارۀ آن بیاورم. گفته بودم که دورۀ قاجار، افزون بر تاریخ ظاهری و سیاسی آن، یک «تاریخ باطنی» نیز دارد که نمیتوان به آن بیاعتنا ماند. این ادعای من مبتنی بر جدّی نگرفتن نظریۀ جامعۀ کوتاهمدت و کلنگی ایران است، زیرا بر آنم که سازندۀ این نظریه فرق میان دولت و جامعه را نمیدانسته است. میتوان ادعا کرد – به شرط اقامۀ دلیل – که در شرایطی بسیار پیچیده، در دورۀ قاجار، دولت ایران «کلنگی» شد، اما آن «تاریخ باطنی» مردم ایران پیوسته در کار بود و هنر، ادب، معماری و اندیشه تولید میکرد. این جامعه، مانند جامعۀ ایرانی در طول تاریخ آن، در دورههایی کلنکی میشد – واپسینِ این دورهها یورش افغانان بود – اما هرگز کلنکی نمیماند. مشروطیت ایران را در این سطح تحلیل میتوان توضیح داد. اهمیتی ندارد که تقیزاده دربارۀ مشروطیت چه گفته است؛ او نقش خود را به عنوان نمایندۀ مجلس اول ایفا کرده بود. بحث دربارۀ «پیشزمینههای مشروطیت» در سطح دیگری قابل تحلیل است : با تاریخِ در حدِّ باستانی پاریزی، و با نظریههایی مانند جامعۀ کلنکی و «مشروطیت به عنوان پیشزمینه» نمیتوان جایگاه مشروطیت ایران را توضیح داد.
تکرار میکنم، مشروطیت ایران یک رخداد مهم تاریخی، سیاسی و بیشتر از آن حقوقی است. این تاریخ نوشته نشده است. به انجام رساندن دو مجلدی از تأملی دربارۀ ایران که موضوع آن تفسیر حقوقی مشروطیت بود ممکن نشد. کوشش میکنم یادداشتهای بسیار فراهم آمده را در رسالههای کوچکتری به خوانندگان عرضه کنم. پیشتر، مقدمات این بحث را در دولت، ملّت و حکومت قانون آوردهام. آنچه از این پس به صورت یادداشتهایی در دسترس خواهم گذاشت برگرفته از رسالهای دربارۀ انتقال علم حقوق اساسی و تحقیقی دربارۀ دو بحث 1. نظریۀ انتقال علم ،که در لاتینی translatio studii نامیده میشود، و 2. گفتاری دربارۀ انتقال مفاهیم است. این هر دو بحث دو شاخۀ ناشناخته از مباحث نظری است که در زبان چیزی دربارۀ آنها نمیدانیم.
/channel/jtjostarha
«من هیچ کتابی را نمیشناسم که مانند این کتاب مشکل عمیق و اساسی ایران را در دوران معاصر برای پیشرفت علمی و صنعتی و اقتصادی را به درستی آشکار کرده باشد و تباین اصول تمدن غربی را با عادات ذهنی و آئینهای سنتی ما به دست داده باشد. اگر امروز بخواهیم یک کتاب فارسی را دربارۀ تاریخ مشروطیت، مقدم بر سایر کتب، توصیه کنم همین کتاب مشروطه ایرانی دکتر آجودانی است که آن را بیش از هر کتاب دیگری روشنگر کیفیت شکل گرفتن این مشروطه و آبـ وـ هوای خاصِّ آن و شامل سیری در آثار اصیل دوران جنبش مشروطه و پیشینه آن میدانم.»
«مشکل عمیق و اساسی» ایران چیست و در کجای کتاب دربارۀ آن بحثی شده است؟ «اصول تمدن غربی» چیست که با «عادات ذهنی و آئینهای سنتی ما» «تباین آشکار» دارد؟ یارشاطر نمیگوید که اگر چنین «تباین آشکاری» وجود داشته چگونه پیروزی مشروطیت، یعنی نخستین حکومت قانون در یک کشور اسلامی، ممکن شد؟ آیا یارشاطر نظری به مذاکرات مجلس اول انداخته بود که بداند در همان مجلس – که به قول ادوارد براون در حدِّ مجلسهای اروپایی بود – چگونه نوانستند این تباین را رفع کنند و شالودۀ استواری برای حکومت قانون در یک کشور اسلامی فراهم آوردند؟ به خلاف گفتۀ یارشاطر در آن کتاب دربارۀ «کیفیت شکل گرفتن مشروطه» چیزی نیامده و آن کتاب «دربارۀ تاریخ مشروطیت» نیست، تحلیلی پراعوجاج از مشروطیت برای نقادی از روشنفکری ایران و چسباندن آن به ولایت فقیه است! اگر یارشاطر و آجودانی اندکی در «پیشزمینههای مشروطۀ ایرانی» مطالعه کرده بودند، میتوانستند بدانند که محمد کاظم آخوند خراسانی، که در خط مقدم دفاع از مشروطیت قرار داشت، نه تنها به ولایت فقیه هیچ اعتقادی نداشت، بلکه چنین ولایتی را حتیٰ برای پیامبر اسلام نیز – جز در مواردی که از سوی خدا به تصریح تفویض شده باشد – قبول نداشت.
«دولت مقتدر» و مسئلۀ «وحدت ملی» در مجلۀ آینده
نویسندگان
کیانوش افشاری۱
حامد عامری گلستانی (نویسنده مسئول) و شیوا جلالپور ۲
دانشجوی دکتری گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
۲. استادیار گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
چکیده
از دل زمانۀ پرآشوب مشروطیت دو ایدۀ مهم برآمد که بر مبنای یک «زمینۀ» مهم گسترش یافت: «دولت مقتدر» و «وحدت ملی». این دو مفهوم پس از مشروطیت بهعنوان «انگیزه» و «نیت» بسیاری از روشنفکران رشد کردند. در این میان، تأمین امنیت یکی از اصلیترین خواستههای روشنفکران و رجال آن روزگار بود که هم تشکیل دولتی مقتدر را طلب میکرد و هم موجب ایجاد وحدت ملی میشد. از این رو، در نوشتههای دوران گذار از قاجار به پهلوی این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفت. مسئلۀ اساسی این مقاله یافتن نسبت این دو مفهوم از خلال بررسی یکی از مهمترین مطبوعات اواخر قاجار و اوایل پهلوی، یعنی آینده و گفتارهای بنیانگذار آن، محمود افشار یزدی، است. این مقاله با تکیه بر روش هرمنوتیک قصدگرایِ اسکینر به دنبال پاسخ به این پرسش است که میان مسئلۀ «وحدت ملی» و ایدۀ «دولت مقتدر» در مجلۀ آینده چه نسبتی وجود دارد؟ نتایج پژوهش نشان میدهد مجلة آینده با تأکید بر لزوم وحدت ملی و تبیین شاخصهای آن، «دولت مقتدر ملی مشروطه» را یکی از لوازم اساسی برای تحقق آن میداند. همچنین، ایدة وحدت ملی، در آینده، به صورت یک تفکر «منظومه»ای با مقولاتی چون امنیت و تعلیم و تربیت نیز ارتباطی وثیق دارد.
کلیدواژهها
دولت مقتدر، مجلۀ آینده، محمود افشار، وحدت ملی
https://irhj.sbu.ac.ir/article_102019_43749801e538f671e9cc660ecd95c527.pdf
این عبارتِ میرزا آقا خان آغازِ تاریخنویسی جدید ایرانی است و او «هیستوار (Histoire) یعنی تاریخ» را از این حیث به فرانسه آورده است که تاریخ خود را ادامۀ تاریخنویسان کهن ایران نمیدانست. در نظر میرزا، تاریخ، از سویی، تاریخ وقایع (histoire événementielle) یا به تعبیر او تاریخ «وقایع جوهری و امور نفسالامری» است و، از سوی دیگر، این تاریخ، اگر بتوان گفت، «تاریخ ملّی» است. این دو وجه از تاریخنویسی جدید تا آن زمان «در مشرق متداول و معمول» نبود و میرزا آقا خان را میتوان یکی از نخستین نمایندگان این شیوۀ جدید به شمار آورد. با این شیوۀ نوآئین، که میرزا آن را از منابع فرانسوی گرفته، تاریخنویسی «ملّی» ایران آغاز میشود و، مانند اصل فرانسوی آن، «تاریخ ملّیگرا» است. میرزا، تا جایی که امکانات او اجازه میداد، برخی از مفاهیم و مقولات تاریخنویسی ملّیگرا را به کار برده و، بدین سان، گسستی از تاریخنویسی «معمول و متداول در مشرق» ایجاد کرده است. این شیوۀ تاریخنویسی، تا تأسیس دانشگاه تهران و نخستین گروه تاریخ در کشور، پیشرفت چندانی نداشت و آنچه در ادامۀ نامۀ خسروان و آئینۀ سکندری نوشته شد از اهمیت چندانی برخوردار نیست. با شروع به کار گروه تاریخ دانشگاه تهران، و اعزام برخی از دانشآموختگان همین رشته، اگرچه اهل تاریخ ایرانی آشناییهایی با اسلوب تاریخنویسی جدید پیدا کردند، اما در شیوۀ تاریخنویسی ایرانیان تحول چندانی صورت نگرفت. به اجمال، میتوان گفت که تاریخنویسی ایران، در بهترین حالت، ملّیگرا ماند و حتیٰ این شمار اندک دانشآموختگان دانشگاههای اروپایی نیز با مکتبهای جدید تاریخنویسی اروپایی آشنایی چندانی پیدا نکردند، بویژه اینکه هرگز نتوانستند با موضوعهای (object) جدید تاریخنویسی آشنایی پیدا کنند.(4) آنچه بر تاریخنویسی کهن افزوده شد تاریخ سیاسی بود. از اینرو، نوشتههای تاریخی نخستین عبدالحسین زرینکوب را میتوان از بهترین نمونههای همین تاریخ ملّیگرا دانست،(5) در حالیکه تشکیل شاهنشاهی صفویه : احیاءِ دولت ملّی مجیرالدین شیبانی نوع سطحیتری از این نوع تاریخنویسی است. (6) یک شیوۀ تاریخنویسی دیگر نوعی از تاریخ سیاسی است که بیشتر فعالان سیاسی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیکی خود نوشتهاند. بدیهی است که این نوشتهها را نمیتوان تاریخ در معنای دقیق آن دانست. این شیوۀ تاریخنویسی، در دهههای اخیر، که گروههای بیشتری از ایرانیان فعال سیاسی جایی در دانشگاههای اروپایی و امریکایی پیدا کردهاند، بیش از پیش رواج پیدا کرده و اگرچه ظاهری علمی دارد، اما روایتی خاصّ ــ بهتر بگویم : یک روایت یگانه ــ را در تحلیل تاریخی دنبال میکند. از نمونههای جالب توجه این نوع تاریخنویسی نوشتههای یرواند آبراهامیان است که در ادامۀ تاریخنویسان چپ اروپایی کوشش کرده روایت سیاسی چپی از تاریخ معاصر ایران عرضه کند. این اثر او، مانند بسیاری از تاریخهای سیاسی با گرایش جامعهشناسی سیاسی، از زمانی آغاز میشود که روایت تاریخی قصد توضیح تاریخ با تکیه بر آن را دارد. از اینرو، تاریخِ دو انقلاب ایران ناچار باید با ظهور طبقۀ کارگر و آرایش جدید در مناسبات طبقاتی آغاز شود.
Читать полностью…حامد عامری
مشروطهخواهی، حادثهای مهم و دورانساز در تاریخ ایران است. این گزاره بدیهی، در عین حال از جنبههای گوناگون قابل تامل است. وجه غالب تحلیل مشروطه، سیاسی بوده و غلبۀ تاریخ سیاسی، بر دیگر نوشتهها در طول سالهای پس از مشروطه، گواه آن است. با انتشار آثار متأخر دکتر جواد طباطبایی، که به عصر قاجار و مشروطه توجه دارد و البته کشیده شدن دامنۀ بحثها به آنچه در «پسِ» این آثار وجود دارد، مباحثی نو در مورد مشروطه و پیشینۀ آن به وجود آمد.
یکی از این مباحث، که آخرینِ آن نیز محسوب میشد، به سخنرانی اخیر ایشان در سمپوزیوم انقلاب مشروطه بازمیگردد و توسط دکتر حسن حضرتی، صورت گرفته که در این سخن پیشین دکتر طباطبایی پیچیده است که مشروطه ربطی به عثمانی ندارد و ریشۀ آن در انگلستان و از تأملات سفرنامهنویسان ایرانی در نظام سیاسی این کشور است.
دکتر حضرتی ضمن اقامه دلایلی این ادعا را رد و در عین حال تکرار سخن مرحوم دکتر فریدون آدمیت میداند. البته نوشتۀ دکتر حضرتی، موارد دیگری هم دارد که نگارنده بنایی به پرداختن به آن ندارد چون، اگرچه گویا باید انگیزه و «غرض» اصلی کلام ایشان را آنجا یافت، اما بحثی فرعی است و بیشتر شخصی و اندکی صنفی.
باری...
بحث دکتر طباطبایی، که دکتر حضرتی اساس آن را نادیده گرفتهاند، بحثی است در اندیشۀ سیاسی و نیز «تحول مفاهیم» که ذیل موضوع بزرگتر «تاریخ اندیشۀ سیاسی» قرار دارد. در صورتی که بحث دکتر حضرتی حداکثر در تاریخ عمومی یا آنچه که ظاهر امر نشان میدهد، نوعی «سندشناسی» است. نکتۀ مهم اینجاست که «تحول مفاهیم» سیاسی، امری پیچیدهتر از آن است که در چند سند، آن هم یک دستۀ خاص و هم نه همۀ آن، یافت. نمیتوان با تکیه بر معدودی از اسناد، یک جریان تحول مفهومی را تبیین کرد. اگر مرحوم دکتر آدمیت در تبیین تاریخ فکری ایران جدید، از اسناد استفاده کرد، اولاً گستره وسیعی از اسناد را، به گواهی آنچه در نوشتههای او آمده میتوان دید، در عین حال، آدمیت نیز به «تحلیل» این اسناد میپرداخت و گزارههای خود را ارائه میداد، چرا که اساساً در تاریخ فکر و اندیشه، تحلیل نهایی اهمیت بسیاری دارد و حتی زمانی که نویسنده با متنی، صریح و روشن نیز روبهرو است، باید به دنبال آن چیزی باشد که در «نهان» و «باطن» آن قرار دارد. چنانکه دکتر طباطبایی، از «تاریخ زیرزمینی» و «باطنی» قاجاریه سخن به میان آوردند که دکتر حضرتی این گزارۀ مهم را نادیده گرفته یا فاقد اهمیت دانسته است.
نکتۀ مهم سخن دکتر طباطبایی، تحول مفهومی مشروطیت بود که ریشۀ آن، یعنی قانونخواهی و «تحدید» قدرت را بهوضوح میتوان در نوشتههای عبدالطیف شوشتری و میرزا صالح شیرازی یافت. ترجمه House of justice توسط میرزا صالح، به «عدالتخانه» سنگ بنای مشروطیت در ایران، در بُعد قانونخواهانه است و در عصر ناصری هم قوانین مشخصی در اینباره نوشته شد، که یک نمونۀ مهم آن «قانون عدالتخانههای ایران» است که میرزا یوسف خان مستشارالدوله است.
در بُعد «تحدید قدرت»، آنچه اعتمادالسلطنه در مورد علت قتل قائممقام یا آنچه میرزا یعقوب خان از زبان میرزا تقی خان میآورد، بسیار مهم است.
جملگی اینها، مطلقاً ارتباطی با عثمانی ندارد و سخن دکتر طباطبایی در این مورد هم با شواهد تاریخی مطابقت دارد و هم از منظر «تاریخ اندیشه» و «تحول مفاهیم» قابل تبیین است.
اینکه پیشتر در عثمانی چیزی بهعنوان مشروطه شکل گرفته است، با آنچه در اندیشۀ تجددخواهان فکریسیاسیِ ایران و «تجربۀ تجدد ایرانی» وجود داشت، لااقل از دیدگاهی که دکتر طباطبایی دنبال میکند، ارتباطی ندارد و البته چنین مناقشهای موضوعیت ندارد. البته، ایرانیان به صفحات عثمانی، بهدلایل متعدد، رفتوآمدهای بسیاری داشتند و با رجال ترقیخواه این کشور هم نشستوبرخاست، اما بنیاد مشروطهخواهی ایرانی، با آنچه در عثمانی اتفاق افتاد، تفاوت زیادی داشت.
در پایان باید گفت که چنین نقدهایی، فتح بابی نیکو است، برای شناخت بهتر دورانسازترین حادثۀ تاریخ معاصر ایران، البته به شرط آنکه آن را به «اغراض» شخصی و «صنفی» گره نزنیم.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد.
سخنرانی دکتر جواد طباطبایی در سمپوزیوم انقلاب مشروطه
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دانشگاه کالیفرنیا-ارواین
در این سخنرانی دکتر طباطبایی درباره طرح فکریشان درباره تاریخ مشروطه سخنرانی کردند. یکی از بحثهای مهم در این سخنرانی، گفتاری در مورد تاریخ باطنی یا زیرزمینی قاجاریه است. مفهومی که میتواند سنگ بنایی برای مطالعات جدید در مورد این دوره بسیار مهم تاریخ ایران باشد.
@andishe_irani
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
سیاستنامۀ ذکاءالملک: مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمّدعلی فروغی
سیاستنامۀ ذکاءالملک مجموعۀ مقالات و متن سخنرانیهایی است که محمدعلی فروغی در سالیان دراز اشتغال به امور سیاسی در مناصبی چون نمایندگی ایران در سازمان ملل، نخستوزیری، وزارت امور خارجه و ... به قلم آورده و غالباً مضمونی سیاسی و حقوقی دارند. نوشتههایی از روزگار تدریس و بعضی مباحث فرهنگی و سیاستهای مربوط به آن هم در این کتاب آمده است. در کنار فواید تاریخی، این مکتوبات منبع موثق و ارزشمندی برای شناخت مشی و مرام سیاسی فروغی است و آنچه در سراسر این اسناد مشهود است دغدغۀ او دربارۀ سرنوشت ایران است. نثر پخته و دلانگیز فروغی بر جذابیت این نوشتهها افزوده است.
[سیاستنامۀ ذکاءالملک: مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمّدعلی فروغی، بهکوشش ایرج افشار، هرمز همایونپور، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰]
علاقهمندان میتوانند از بیست و هشتم اردیبهشت تا دهم خرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از سیصد هزار تومان ارسال رایگان است.
قیمت با تخفیف: ۱۰۵۰۰۰ تومان
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
عظمت و نام ایران، بهخاطر کوششهای بزرگمردانی است که نامشان بر تارک تاریخ ایران میدرخشد. در میان این بزرگان، حکیم توس ابوالقاسم فردوسی، و گرانمایه خردنامهاش، شاهنامه، جایگاه رفیعی دارد و بر قله ایستاده است.
در میان متون فارسی، هیچ متنی مانند شاهنامه نتوانسته است روح ایرانی را انعکاس دهد. حکیم توس، اگرچه روایتگر اسطورهها و داستانها و تاریخ پیش از خود است، اما در جایجای اثر سترگش، خرد و دانش و فرهنگ و احساس ایرانی را به بهترین وجه و با محکمترین سخن و بیان عرضه کرده است.
خردنامه فردوسی بزرگ، یکی از بهترین منابع برای فهم فلسفه تاریخ و سیاست در ایران است. هر چه درباره آن سخن بگوییم، باز کم گفتهایم و تمام نگفتیم.
بجاست که هر روز، به هر بهانهای، به آن بپردازیم و از این خوان گسترده معرفت و دانش و خرد و فرهنگ، بهره ببریم.
بیست و پنجم اردیبهشت، مزین به نام این مرد بزرگ ایرانشهر، این حکیم بیبدیل و بینظیر است. روزش گرامی.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
@andishe_irani
وطن و ملت دو اصل اول وحدت ملّی است
آیا «وطن»، به معنی جامع کلمه، شهر، استان و محلی است که شخص در آنجا متولد شده یا کشوری است که اینها در آن قرار دارد و او از افراد ملتی میباشد که در آن سکونت دارند؟
نگارندۀ این سطور که تولدم در شهر یزد بوده و انتسابم به ایل افشار است و اجدادم از ترکستانها یا از دشت قبچاق به ایران آمدهاند، آیا وطنم یزد است یا ایل افشار یا ایران؟ بدیهی است که ایران وطنم و یزد زادگاهم میباشد. رابطۀ قدیمی ترکستان هم با من بهکلی قطع شده است. اگر کسی از یک سید ایرانی بپرسد آیا شما عرب هستید؟ خواهد گفت نه! من ایرانیام. اگر هنوز هم بعضی به زبان ترکی یا به لسان عربی حرف بزنند، آن زبانها برای ایرانیان فرعی و محلی است، چه زبان اصلی و ملّی آنان فارسی دری میباشد که زبان عموم ملّت ماست. اکنون من و مانندهای من ایرانی تمامعیار هستیم، چه اصفهانی، چه تبریزی، چه کرمانی و چه کردستانی و چه قشقائی باشیم. به این صفت و سمت در داخل و خارج کشور بهوسیلۀ شناسنامه یا گذرنامه شناخته شدهایم- هر زبان و هر مذهب یا هر سابقۀ نژادی و مکانی داشته باشیم. یک نفر آذربایجانی یا کردستانی یا اصفهانی یا ارمنی یا یهودی یا زردشتی همان اندازه ایرانی است که یک نفر خراسانی یا بلوچ و کرمانی ایرانی است، زیرا همه وطن مشترکی دارند که ایران است. اگر بیگانهای در خارج از ایران از یک نفر کرد ایرانی بپرسد وطن شما کجاست یا اهل کجا هستید، خواهد گفت: وطنم ایران است، یا ایرانی هستم. نخواهد گفت: کردم یا وطنم کردستان است. در داخل ایران اگر کسی از یک نفر کاشانی بپرسد اهل کجا هستی؟ خواهد گفت: اهل کاشان.
وطن به اصطلاح امروز، معنی جامعتر و خاص برای خود در دنیا دارد و تنها مربوط به ایران و ایرانی نیست. وطن نزد عوام و در ادبیات قدیم به معنی محل تولد و سکونت بوده است.
ایران کنونی که وطن ما است تاریخ و جغرافیا برای ما ساخته است. مردمی که در این وطن مشترک (جغرافیای تاریخی) زندگی میکنند، موظف به نگهبانی و آبادی آن میباشند، مانند افراد یک خانه که باید خانۀ خود را با هم حفظ کنند و اگر کسی خواست به آن تجاوز کند دفاع نمایند.
[افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۲۴۶-۲۴۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
*به نام خداوند جان و خرد*
بهآگاهی دوستان و پژوهندگان فرهیخته میرساند که انتشارات _گزارش تاریخ_ در شهر اهواز کار خود را آغاز کرده است. یک برنامهی ویژهی ما، کوشش برای چاپ تألیفات و یا ترجمههای ارزشمند پژوهندگان دربارهی تاریخ، زبان و ادبیات، دین و فرهنگ، و نیز باستانشناسی و هنر ایران خواهد بود. امید است با همکاری و همدلی پژوهندگان و شیفتگان تاریخ و فرهنگ ایرانی، آثاری در حوزههای زیر منتشر کنیم؛
۱. *تاریخ ایران باستان*
تاریخ ایلام، تاریخ ماد، تاریخ هخامنشیان، تاریخ سلوکیان و پارتیان، تاریخ ساسانیان
۲. *دینهای ایران باستان*
زردشت و دین زردشتی، مانی و دین او، مزدک و آموزههای او، یهودیت و مسیحیت در ایران باستان
۳. *زبان، ادبیات و کتیبههای ایران باستان*
زبان و ادبیات اوستایی، زبان و ادبیات فارسی باستان، زبان و ادبیات پارتی، زبان و ادبیات فارسی میانه، زبانها و ادبیات ایرانی میانهٔ شرقی، کتیبههای ایرانی
۴. *باستانشناسی و هنر ایران باستان*
گذشته از این، کوشش خواهد شد در چند مجموعهی دیگر نیز تالیفات و ترجمههای پژوهندگان ارجمند منتشر شوند.
• *مجموعهی تاریخ ایران*
۱. تاریخ سیاسی
۲. تاریخ اجتماعی-اقتصادی
۳. مطالعات خلیج فارس
۴. تاریخ محلی
۵. منبعشناسی و نقد تاریخی
• *مجموعهی زبان و ادبیات*
۱. تاریخ زبان و ادبیات فارسی
۲. زبانها و خطوط باستانی ایرانی
۳. فردوسی و شاهنامهپژوهی
۴. متون کهن و نسخهشناسی
• *مجموعهی ادیان و اساطیر*
۱. ادیان ایران باستان
۲. اسطورههای ایرانی
۳. اسطورههای ملل
۴. اسلام و قرآنپژوهی
• *مجموعهی تاریخ جهان*
۱. تاریخ شرق باستان
۲. تاریخ یونان و روم
۳. تاریخ اروپا و آمریکا
۴. تاریخ کشورهای عربی
راههای ارتباط با مدیریت انتشارات _گزارش تاریخ_ برای چاپ و نشر آثار شما؛
پست الکترونیک:
gozareshetarikh@gmail.com
Jalilianshahram@yahoo.com
شماره واتساپ:
09165219166
مدیر انتشارات/ شهرام جلیلیان
(عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز)
سخنرانی استاد دکتر جواد طباطبایی درباره موضوع دانشگاه ایرانی.
به مناسبت زادروز ایشان و با آرزوی تندرستی و بازگشتشان به میهن...
مصاحبه دکتر سید ناصر سلطانی استاد حقوق اساسی دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی) با روزنامه شرق درباره اصل ۲۷. یکشنبه ۱۵ آبان
Читать полностью…به یاری پروردگارِ یکتا، فصلنامۀ سیاستپژوهی اسلامیایرانی، در ارزیابی شهریور 1401 دانشگاه آزاد اسلامی، رتبه B با امتیاز 70 را در نخستین ارزیابیِ خود به دست آورد.
با سپاس از همۀ عزیزانی که در این راه کمکهای بسیار ارزندهای نمودند بهخصوص جناب آقای دکتر علی شیرخانی سردبیر محترم و دانای فصلنامه، اعضای محترم و دانشمند تحریریه، ویراستارِ گرانقدر سرکار خانم دکتر انوشه دربندی و همچنین همکاران همدل و کوشای معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، جناب آقای مهندس علیرضا نویدی و سرکار خانم دکتر پیوند مکتبی.
امیدواریم، این نهاد نوپای علمی، بتواند گامهای استواری در اعتلای دانش سیاسی در کشورمان بردارد و در این راه، چشمبهراه همراهی و همدلی همۀ اعضای خانوادۀ بزرگ علوم سیاسی هستیم.
حامد عامری گلستانی، مدیرمسئول فصلنامه
وبسایت نشریه
https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیلِ iirp.journal@gmail.com
اینستاگرام iirp.jornal.iauahvaz@
تلفن و تلگرام و واتساپ نشریه 09352216987
مقالات دو شماره نخست فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامیایرانی در Google scholar نمایه شد.
https://scholar.google.com/citations?hl=en&user=2EvvuUoAAAAJ
نخستین شمارۀ فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
پدیدارشناسی سیاسی دیوان حافظ در بستر سازه های معنایی خرد مزدایی باستان
صفحه 1-24
روح اله اسلامی؛ فاطمه ذوالفقاریان
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_691818_1cfb39393cf61a91e1f799dd2a02cd16.pdf
جستاری دربارۀ «تجربۀ» ترقیخواهیِ میرزا یوسف خانِ مستشارالدوله
صفحه 25-46
حامد عامری گلستانی؛ شروین مقیمی زنجانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_692636_9674faccdfa772086370ca0e90e55c2f.pdf
اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و همسایگانش در قرن بیستم در آثار سرریدر بولارد
صفحه 47-79
مریم شیپری؛ حسین میرزایی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_692960_ff954420804425b4b86a3a43dc965ca0.pdf
نقاط دگرگونی تاریخی در روحیات یکصدساله ایرانیان و اثرگذاری آن بر سیاست در ایران
صفحه 80-105
حسین ابراهیم نیا؛ سید عبدالامیر نبوی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693233_f86bdd4a8b8184073cc1b741487048e9.pdf
مفهوم انقلاب در اندیشه مارکسیستهای ایرانی با تاکید به دوره دهه 40 و 50 شمسی
صفحه 106-136
علی علی حسینی؛ رضا صادقیان
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693482_73efdff38c106e3229e8f2248986541b.pdf
مفهوم قانون در اندیشه میرزا ملکمخان
صفحه 137-166
فردین مرادخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693878_a29b38679f8fff254898eac164e1e302.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
@iirp_journal
یک موضع نادرست دیگری نیز دربارۀ مشروطیت وجود دارد و آن همان است که دههها پیش حسن تقیزاده، نمایندۀ مردم تبریز در مجلس اول، آن را بیان کرده و گفته بود که لفظ «مشروطه» را ایرانیان از عثمانی گرفته و به کار بردهاند. تا اینجا اشکالی ندارد، زیرا حتیٰ اگر گفتۀ تقیزاده درست باشد اخذ لفظی از دیگری بر نامیدن چیزی نو امر رایجی است، اما وقتی کسانی از اسناد عثمانی برای اثبات آن دلیل میآورند، در واقع، میخواهند بگویند مشروطه، به خلاف گفتۀ ثقةالاسلام، «ایرانی» نبود، بلکه از عثمانی آمد. حسن حضرتی در کتاب مشروطۀ عثمانی مینویسد : «ایرانیان برای نخستین بار در سال 1906 نظام مشروطه را تجربه کردند، اما جامعۀ عثمانی پیشتر در سال 1876 به عنوان نخستین کشور مسلمان – هرچند ناقص و ناتمام – به آن نایل شده بودند.» (حسن حضرتی، مشروطۀ عثمانی، ص. 315؛ نیز ص. 291 و بعد )
بدیهی است که چنین مقایسههایی در حدِّ تاریخنویسی وطنی است. ایرانیها مشروطه را تجربه کردند، اما ترکان به آن نایل آمده بودند. مقدمۀ این استدلال گزارۀ غلط گِرد بودن هر گردو است. خود همان نویسنده، در مواردی متعددی با نگاهی سخت سطحی – به لحاظ حقوقی، زیرا که حقوق اساسی نمیدانسته – رشتههای ناشی از برجسته کردن همین هسانیهای ظاهری را پنبه کرده و نوشته است که البته قانون اساسی عثمانی، به خلاف قانون اساسی ایران، چنان مصالحههایی با سلطان کرده که مشروطیت را از حیز انتفاع ساقط کرده است. (همان، ص. 296 و بعد؛ نیز ص. 300)
جالبتر از این ادعای تقدم قانون اساسی عثمانی نسبت به قانون اساسی ایران – که تکرار میکنم از دیدگاه حقوق اساسی هیچ ربطی به یکدیگر ندارند – افاضات یکی از استادان راهنماست که در حتیٰ عنوان مطلب او نیز نادرست است. باستانی پاریزی در مقدمهای با عنوان «همسایه از همسایه ارث میبرد» مینویسد : «سرزمین اناطولی (با رعایت املا و نشانههای سجاوندی استاد) که وارث و کمک کننده به تحقق تئوریهای اجتماعی یونان قدیم بوده، به علت همان روشهای سازگاری و سازواری، در این دویست سیصد سال، در تجددخواهی نیز، پیشقدم شرق، و خصوصاً ایران بوده است ...» (باستانی پاریزی، «همسایه از همسایه ارث میبرد»، حسن حضرتی، همان، ص. 38) بگذریم که حتیٰ در پاریز باستانی هم تا کنون هیچ همسایهای از همسایه ارث نبرده است. عبارت استاد عین همۀ عبارتهای او در بحر طویلهای بسیار بامزۀ اوست و دهههایی است که موجب انبساط خاطر هموطنان میشود که امر مبارکی است، اما تاریخ نیست. با این سخن یاوه بعید میدانم بتوان ایران را به دُم عثمانی چسباند و افسار مشروطهخواهی ایران را به دست تجددخواهی آناطولی داد! گیرم که در یونان قدیم تئوریهای اجتماعی تدوین شده بوده، که میتوانست راه تجددخواهی را هموار کند، اما آیا استاد میداند که، نمیگویم رعیت عثمانی ساکن آناطولی، بلکه یونانی دویست سیصد سال پیش همان قدر از میراث یونان باستان، زبان و فرهنگ آن، اطلاع داشته که اجداد ما از زبان و فرهنگ اوستا و زبان پهلوی. یونانیان دویست سیصد سال پیش از ما ایرانیان منحطتر بودند و ورود استعمارگران غرب اروپا را انتظار میکشیدند که به آنان بگویند پدرانشان چه گفته و نوشتهاند، همچنانکه به ما ایرانیان یاد دادند که پیامبر باستانی ایران اهل آذربایجان نبود و از جانب شرقی ایران میآمد. رعیت آناطولی که جای خود دارد!
باری، با برجسته کردن این شباهتهای ظاهری نمیتوان تاریخ مشروطیت نوشت. تاریخنویسی که به خواندن یکجانبۀ اسناد بسنده کند، چیزی از مشروطیت نخواهد فهمید. نخستین علم توضیح مشروطیت حقوق اساسی است و کسی میتواند به مقایسهای میان دو قانون اساسی بپردازد و دربارۀ آنها نظر دهد که اصول آن علم را بداند و گرنه در همۀ قانون اساسیهای همۀ کشورهای چیزی به نام مجلس هست، اما هیچ ربطی به هم ندارند. مجلس میز و صندلی و نماینده نیست، قدرتی است در نظام سیاسی یک کشور و مقامی که در توزیع آن قدرت دارد. به این اعتبار، هیچ دو مجلسی عین هم نیستند. اطلاع نویسنده از قانون اساسی مشروطه همین قدر است که در هر اشارهای به رئیس کشور در ایران او را «سلطان» میخواند و نه شاه! نه شاه قاجار سلطان عثمانی بود و نه شاه پهلوی. دلیل دارد که چرا قانون اساسی مشروطیت لفظ سلطان را نیاورده است.
درآمد بر تحقیقی دربارۀ مشروطیت ایران
در هفتههای گذشته، به مناسبت نشستی در دانشگاه ایرواین، کالیفرنیا، من نیز دربارۀ مشروطیت در ایران سخنانی گفتم. حال من در آن روزها هیچ مساعد نبود و به سبب کمبود وقت نیز بیان همۀ مطالبی را که به آن مناسبت فراهم آورده بودم ممکن نشد. فایل تصویری آن سخنرانی روی سایت آن دانشگاه منتشر شد و گفتگوهایی را به دنبال داشت. فرصتی میجستم تا آن مطلب را بازنویسی کنم و در معرض داوری خوانندگان قرار دهم. در اثنای بازنویسی اطلاع پیدا کردم که، در آشفتهبازار نشر وطنی، یکی از مجلههای تهران سخنان مرا از نوار پیاده و منتشر کرده است. یکی دو صفحه از آن مجله را دوستی از تهران برایم فرستاد که جز یکی دو جملۀ نخست را نتوانستم بخوانم. سبب این بود که حتیٰ نخستین جملۀ آن مطلب غلط بود و به چنان فارسی سخیفی نوشته شده بود که ساعتی رعشه به من دست داد. با کمال تأسف، من پیشتر مدتی را با اصحاب آن مجله سرـ وـ کلّه زده و وقت تلف کرده بودم، اما هرگز نتوانستم به آنان یاد بدهم که، به عنوان مثال، جای «را» در جملۀ فارسی کجاست! ضرورتی ندارد که شرح آن ماجرا را اینجا بیاورم. همین چند سطر را به عنوان دیباچهای بر مطالبی میآوردم که از این پس به علاقهمندان عرضه خواهم کرد.
مشروطیت مهمترین رخداد تاریخ معاصر ایران و یکی از انقلابهای مهم جهانی برای برقراری حکومت قانون است، اما این فرق عمده را با همۀ آن انقلابها دارد که دربارۀ آنها انقلابهای دیگر یک کتابخانه نوشتهاند، در حالیکه آنچه تاکنون دربارۀ مشروطیت نوشته شده در بهترین حالت حتیٰ به دو سه دوجین هم نمیرسد. از فریدون آدمیت که بگذریم، که نخستین تاریخنویس جنبش مشروطهخواهی ایران بود، از دیدگاه متفاوتی، باید از احمد کسروی یاد کنم که همّتی کرد و خاطرات بازماندگان جنبش را گرد آورد و تاریخ وقایع آن را نوشت. اهمیت پژوهشهای آدمیت در این بود که ضمن پرداختن به تاریخ وقایع به نوعی از تاریخ اندیشه را نیز با آن آمیخت و راهی را برای فهم معنای مشروطیت هموار کرد، اگرچه آن راه راهروان چندانی پیدا نکرد و خود آن راه نیز از باد و باران آسیبهای بسیار دید. از نظر من، ایراد پژوهشهای آدمیت این بود که او به طور عمده جنبههای سیاسی آن را تحلیل کرد و به مشروطیت، به عنوان تحولی در نظام حقوقی ایران، توجهی نشان نداد. یک استثنای مهم در نوشتههای آدمیت همانا واپسین تحقیق او بود که کمابیش به تفسیر حقوقی مجلس اول مربوط میشد. با این اثر، که جلد دوم ایدئولوژی مشروطیت ایران با عنوان مجلس اول و بحران دموکراسی بود، و گویا پیش از انقلاب اسلامی نوشته شده بود، آدمیت به پژوهشهای خود دربارۀ مشروطیت پایان داد. بدین سان، در فاصلۀ سالهایی پیش از انقلاب تا صدمین سالگرد جنبش مشروطیت پژوهش چندانی دربارۀ مشروطیت ایران صورت نگرفت.
بسیاری گمان میکردند که «مشروطیت پیشزمینۀ ولایت فقیه» (عنوان کتاب آجودانی، چاپ لندن، انتشارات فصل کتاب) است و چون صدِ انقلاب اسلامی آمده نیازی به نودِ مشروطیت نیست. از نخستین مطالبی که به مناسبت صدمین سالگرد مشروطیت انتشار پیدا کرد مجموعه مقالات چند تن از «استادان» دانشگاه مادر بود که به آخوند خراسانی اختصاص یافته بود و مانند همۀ صوادر «استادان» دانشگاه مادر ارزشی نداشت. برخی از نویسندگان تا زمانی که مقالهای به آنان سفارش داده بودند چیزی دربارۀ مشروطیت نمیدانستند، اما این جهل به مشروطیت مانع از آن نشد که مقالهای دستـ وـ پا کنند، که هم اجر دنیوی داشت و هم اجر اُخروی!
از آن پس، نوشتههایی دربارۀ مشروطیت منتشر شد و دانشجویانی نیز جرئت پیدا کردند رسالۀ دکتری خود را به جنبههایی از جنبش مشروطهخواهی اختصاص دهند. در میان مطالب جدیدتری که در این دو سه دهه انتشار پیدا کرده دو نظر دربارۀ مشروطیت وجود دارد که نظر به موضعگیری آشکار «ضدِ» مشروطۀ ایرانی شایان توجه هستند. مورد نخست کتاب آجودانی است که به آن اشاره کردم. او، در آغاز، کتاب خود را برای توضیح ذبح مشروطه با صفت «ایرانی» – تعبیری که در رسالۀ لالان مجتهد شیخی تبریز، ثقةالاسلام، آمده – و به عنوان «پیشزمینۀ ولایت فقیه» نوشته و در اصل کتابی «ضدِ» مشروطه است. کتاب وقتی به ایران رسید و مجوز انتشار از وزارت ارشاد را گرفت که با ارشادهای احسان یارشاطر به مهمترین کتاب دربارۀ مشروطیت تبدیل شد. تردیدی نیست که احسان یارشاطر دانشمندی بزرگ بود و با دانشنامۀ ایرانیکا خدمت بزرگی به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران کرد، اما من تردید ندارم که آن استاد ارزیابی شتابزدهای کرده و چند عبارت نامربوطی را به هم ربط داده است. او نوشته است :
یادداشت ها
(1) بیآنکه بخواهم به تفصیل وارد این بحث شوم باید به این نکتۀ مهم اشاره کنم که رمزی از بیشتر ــ اگر نه همۀ ــ نوشتههای تاریخی ایرانشناسان ایرانی اروپا و امریکا در همین نکته نهفته است. این ایرانیان، که بیشتر تاریخنویسان سدههای اخیر هستند، نه آگاهی تاریخی ایرانی و نه تصور درستی از آگاهی تاریخنویسان اروپایی و امریکایی دارند که بتوانند تاریخ ایران را در محدودۀ دانش تاریخی آنان بنویسند. بیشتر اینان، اگر هم زبان کشور مقصد خود را میدانند، اما در مقیاس وسیعی زبان کشور مبدأ را فراموش کرده، اگر یاد گرفته بودند! و گاهی نیز به اجتهادهایی دست میزنند که رابطۀ نوشتۀ آنان با فارسی زبان را به نسبت «من خواب دیده و عالمِ تمام کر» تبدیل میکند.
(2) محمد جعفر خورموجی، حقایقالاخبار ناصری، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، زوار 1344، ص. 2.
(3) میرزا آقا خان کرمانی، آئینۀ سکندری، تهران 1906، ص. 8.
(4) منظور از موضوعهای جدید یا nouveaux objets مباحث جدید در تاریخنویسی به عنوان موضوعهای تاریخی است که تاریخنویسان جدید در میدان معرفتشناختی تاریخ وارد کردهاند، مانند بیماری، آشپزی، هواشناسی، افکار و عقاید و ... برای تحلیل تاریخی نمونههایی از این موضوعهای جدید ر.ک.
Faire de l'histoire, sous la direction de Jacques Le Goff et Pierre Nora, vol. III : nouveaux objets, Paris, Gallimard 1974.
(5) اثر مهم زرینکوب تحقیق دو جلدی او با نشانههای کتابشناسی زیر است : عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، تهران، امیرکبیر 1342، دو جلد. یکی از واپسین نوشتههای زرینکوب اثر زیر است که نوشتهای فاقد اهمیت و از برخی جهات در موضعگیریهای جدید نوشتهای بد است : عبدالحسین زرینکوب، روزگاران : تاریخ ایران، انتشارات سخن 1393.
(6) نظامالدین مجیر شیبانی، تشکیل شاهنشاهی صفویه : احیاءِ دولت ملّی، انتشارات دانشگاه تهران 1346.
لطفا بدون اجازه منتشر نکنید
/channel/jtjostarha
بخشی از رسالۀ دربارۀ ایرانشهر
ایرانشهر : مقولهای برای رمزگشایی از تداوم ایران
چنانکه گذشت، تداوم تاریخی ایران، از ایرانشهرِ دوران باستان تا ایران دورۀ اسلامی، یکی از مهمترین ویژگیهای تاریخ این کشور است. فهم تاریخ کشوری که بهرغم دگرگونهای بسیار بیش از بیست و پنج سده تداوم پیدا کرده و توانسته است وحدت سرزمینی، فرهنگ ملّی و ویژگیهای تمدنی خود را حفظ کند نیازمند مفاهیم و مقولاتی در تاریخنویسی است. چنین مینماید که بهرغم کوششهای ایرانشناسان اروپایی، از دو سده پیش تا کنون، و به دنبال یک سده تاریخنویسی ایرانیان، از نامۀ خسروان جلالالدین میرزا و آئینۀ سکندری میرزا آقا خان کرمانی تا تاریخنویسان معاصر، در داخل و خارج از کشور، هنوز چنان نظامی از مفاهیم و مقولات تدوین نشده است که بتوان معنای دگرگونیهای تاریخ ایران را توضیح داد. نیازی به گفتن نیست که ایرانشناسان اروپایی، که با آگاهی تاریخی اروپایی تاریخ مینوشتند، نمیتوانستهاند چنین هدفی را دنبال کنند. تاریخنویسی جز از درون تاریخ یک کشور و با تکیه بر آگاهی تاریخی ملّی ممکن نیست. از اینرو، ایرانشناسان تاریخنویسان کشورهای خود هستند و آنجا نیز که تاریخ ایران را مینویسند، در واقع، هدفی جز تدوین تاریخ ناحیهای از کشور خود دنبال نمیکنند. (1) اینکه اُسوالد اشپنگلر گفته بود که «ایران به امان لغتشناسان رها شده است» بر این واقعیت تاریخنویسان اروپایی نظر داشت که اینان چیزی از تاریخ دیگران برمیگزینند که در فهم تاریخ اروپا آنان را به کار میآید. خاستگاه توجه پژوهشگران آلمانی به جنبههای لغتشناسی زبانهای باستانی ایران، نویسندگان اسکاندیناوی به تاریخ شاهی آرمانی و دینهای باستانی ایران پیوندهایی است که زبانهای باستانی ایران با زبانهای ژرمنی، شاهی آرمانی و دینهای ایران با نظریۀ شاهی و دینهای باستانی در شمال اروپا دارد. بدیهی است که همۀ آن پژوهشها بسیار مهم و برای مطالعات ایرانی مغتنم هستند، اما با این همه حاصل این پژوهشها را نمیتوان تاریخ ایران خواند. تدوین تاریخ ایران، در دوران جدید، به تکوین آگاهی تاریخی از درون نیاز دارد و تکوین این آگاهی جز برای ایرانیان ممکن نیست. نخستین تاریخنویسان ایران، جلالالدین میرزا و میرزا آقا خان کرمانی به نوعی آگاهی از ضرورت تکوین چنین آگاهی رسیده بودند. میتوان گفت که نخست در میان نخبگان عصر ناصری بود که نطفۀ آگاهی تاریخی تکوین پیدا کرد. خاستگاه تاریخنویسی آنان نیز همین آگاهی است که نطفۀ آن در عصر ناصری تکوین پیدا کرد. نوعی از تاریخنویسی ایرانی تا عصر ناصری ادامه پیدا کرده بود که یکی از مهمترین نمونههای آن ناسخالتواریخ بود، اما حتیٰ در همان زمان هم روشن بود که آن شیوۀ تاریخنویسی با گذشت زمان منسوخ شده است. این نوع تاریخنویسی، چنانکه در آغاز کتاب یکی از منشیان همان زمان آمده، هرگز «خالی از خرافات منشیانه و جزافات مترسلانه» نبود.(2) این تاریخنویسی بخشی از ادبیات به شمار میآمد و ایرانیان هنوز تصوری از تاریخ در معنای دقیق و جدید آن نداشتند. تاریخنویسی روشنفکران در همین دوره در واکنش به این شیوۀ منسوخ آغاز شد. به احتمال بسیار، نخستین نویسندهای که اشارهای به تمایز میان ادبیات و تاریخ آورد میرزا آقا خان کرمانی بود. او در آغاز آئینۀ سکندری میگوید کتابی در آئین سخنوری نوشته و آن را به نظر یکی از بزرگان رسانده بود. میرزا مینویسد : «پس از تمجید و تحسین بسیار فرمودند : ”بسیار خوب، ولی ما امروز مهمتر و لازمتر از لیتراتور (littérature) چیزی دیگر لازم داریم و آن هیستوار (Histoire) یعنی تاریخ است، اما نه تاریخی که در مشرق معمول و متداول است، به طوری که خوانندگان را از آن جز استماع قصه و افسانه و مجرد گذرانیدن وقت، و نویسنده را نیز منظوری غیر از ریشخند و خوشامدگویی و بیهودهسرایی نمیباشد، بلکه تاریخ حقیقی که مشتمل بر وقایع جوهری و امورِ نَفْسالامری بود تا سائِقِ غیرتِ مُحرِّکِ ترقی و موجب تربیت ملّت بتواند شد.“»(3)
دیباچهای بر نظریهٔ انحطاط ایران
جواد طباطبایی
چاپ پنجم انتشارات مینوی خرد
ص. ۳۰-۳۱
پیشتر به عبارتهایی از ابوالفضل بیهقی، عطاملک جوینی و دو بیت از حافظ اشاره و دریافت خود از آنها را بیان کردم. اینک به یکی از مهمترین نکتههایی که در همین دفتر نخست آمده اشارهای گذرا بیاورم. تردیدی نیست که خواجه بوفضل «تاریخ پایهای» را به معنایی که من میتوانم دریافت نیاورده و امکان این را نداشت که با مقدمات تاریخنویسی زمان خود از «تاریخ پایهای» چنان تفسیری عرضه کند که بتوان آن را جدید در معنای اندیشهٔ جدید تلقی کرد اما نمیتوان تردید کرد که نطفهٔ فهم نظریهپردازی کنونی تاریخ در بیان او نهفته است. برخی شهودهای بیهقی چنان ژرفایی دارد که در هر دورهای مرتبهای و وجهی از معنای آن میتواند آشکار شود. پیشتر به عبارتی از عطاملک نیز اشارهای کردم و در جایی دیگر نیز از ضرورت تدوین « پدیدارشناسی وجدان نگونبخت» سخن گفته بودم. من کوشش کردهام سخن جوینی را که گفته بود : ایران «در مسیر وزیدن باد بینیازی خداوند» قرار دارد، با مفهوم هگلی به گونهای توضیح دهم که وصف عطاملک به مفهومی در توضیح وجهی از تقدیر تاریخی ایران تبدیل شود، اما آن مفهومْ هگلی صرف نباشد. تجربهٔ تاریخی ایرانی، «در مسیر وزیدن باد بینیازی خداوند»، که مغولان صندوقهای مصحفها در مسجدها را به کاهدان چهارپایان خود تبدیل کردند، هیچ نسبتی با تجربهای که هگل از آن سخن میگوید ندارد. ایرانیان بخش مهمی از حیات تاریخی خود را در معرض وزیدن چنین بادی سپری کردهاند، دورههایی که در آن «سامان سخن گفتن» نبود، چه رسد به توان نظری تدوین مفهومی فلسفی، اما فرق میان ایرانیان با مردمان «جامعههای کوتاهمدت» این بود که اینان هیچ نمیتوانستند گفت، آنان میتوانستند وجود تاریخی خود را در سطرها و میان سطرهای تاریخ جوینی پنهان کنند. از برابر ملّتی که پیوسته توانسته بود در برابر بادهای سَموم خم شود، اما با این همه استوار بماند، حتی باد بینیازی خداوند محتوم به گذشتن بود و ، با گذشتن باد، هر بار، به تعبیر ریچارد فرای، سرو ایران خم میشد، اما نمیشکست، یعنی تاکنون نشکسته است!
@minooyekherad
پیوند سخنرانی های پنل بعد از ظهر بیست و پنجم اردیبهشت ماه دانشگاه کالیفرنیا - ایرواین - دربارۀ مشروطیت ایران 👇
https://fb.watch/d4535DHqAy/
ستایش انوری فردوسی را...
آفرین بر روان فردوسی/آن همایون نژاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد/او خداوند بود و ما بنده
یادداشت ها
محمد بن جریر طبری، همان، ج. نخست، ص. 4ـ353. در جای دیگری، طبری مدت «فرمانروایی ایرانیان از زمان کیومرث تا ظهور اسلام را 3139 سال» میداند. طبری، همان، ص. 17. ابن بلخی «مدت مُلک» ایرانیان را با احتساب «روزگار اسکندر به هم و رومیان، کی پس از وی پادشاه بودند، چهار هزار و صد هشتاد و یک سال و چند ماه» ذکر کرده است. ابن بلخی، همان، ص. 9. آنچه مسعودی دربارۀ آگاهی ایرانیان از تاریخ ملّی میگوید مبیّن همین تداوم است. او مینویسد : «ایرانیان با وجود اختلاف عقاید و دوری وطن ها و پراکندکی شهرها ... به اتفاق گویند که سرِ پادشاهان کیومرث بود.» ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب 2524، ج. نخست، ص. 215. در این اشارۀ اخیر مسعودی یک نکتۀ مهم نیز وجود دارد و آن اینکه ایرانیان دربارۀ آنچه به تاریخ ملّی میشد، از کهنترین روزگاران، «با وجود اختلاف عقاید و دوری وطنها و پراکندگی شهرها» نظر واحدی داشتهاند. هزارهای پس از مسعودی نیز آرتور دُ گُبینو نوشته که همۀ طبقات ایرانیان با تاریخ خود آشنایی دارند. همین نظر واحد به آنچه به «شئون ملّی» میشد، که من در جای دیگری آن «امر ملّی» نامیده و توضیح دادهام، زمینهای برای تکوین وحدت ملّی فراهم آورد. بدیهی است که نظر مسعودی و گبینو را باید به درستی فهمید، زیرا منظور آنان این نبود که عامّۀ ایرانیان تاریخ میدانند، یعنی حافظهای تاریخی دارند، بلکه ایرانیان همیشه خاطرهای از تاریخ خود داشتند و همین خاطرۀ تاریخی زمینۀ وحدتی میان آنان را فراهم میآورد.
2 در زمان خسرو پرویز، «چون عجم شکسته شدند، پیغمبر گفت : ”اﷲ اکبر، اﷲ اکبر! هذا اول یوم انتصف العرب من العجم و باسمی نصر.“ گفت : ”این اول روز بود که عرب داد از عجم ستانیدند و به نام من نصرت یافتند که علامات خویش نام من کردند.“» ابوعلی محمد بلعمی، همان، ج. دوم، ص. 6ـ1135.
3 اصطلاح نصّ را به عمد به کار میبرم تا اشارهای به اهمیت آن متنها در تدوین نظام سنت قدمایی ایران کرده باشم. همۀ کشورهایی که در خلافت ادغام شدند توانستند سنتی تدوین کنند که تنها مبتنی بر یک نصّ ــ کتاب آسمانی اسلام ــ بود. در ایران، یکی از مهمترین نمایندگان این دریافت از سنت امام محمد غزالی بود که با احیاء علومالدین خود بیانیهای برای اسلامِ نابِ شریعتمدارانه فراهم آورد، اگرچه آن اسلام ناب نیز به تصوف آمیخته بود. پیکار او با فیلسوفان دورۀ اسلامی و اسماعیلیان و شیعیان از دیدگاه دفاع از همین اسلام «ناب» شرعی بود. در ایران، از همان آغاز، سنت بر پایۀ نصّهای سهگانۀ کتاب آسمانی، منابع اندیشۀ ایرانشهری و نوشتههای فیلسوفان یونانی تدوین شد و در سدههای آتی نیز ادامه پیدا کرد.
4 دربارۀ نفوذ زبان و ادب فارسی در عثمانی پژوهشهای مهمی صورت گرفته که در زبان فارسی میتوان به نوشتۀ دانشمند ایرانی، ریاحی، مراجعه کرد : محمد امین ریاحی، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران، پاژنگ 1968. دربارۀ تأثیر زبان فارسی و ادب ایرانی در اردو میتوان به مجموعه مقالات دو زبانۀ فارسی و انگلیسی زیر مراجعه کرد : جعفر قاسمی، تأثیر معنوی ایران در پاکستان، لاهور، ادارۀ اوقاف پنجاب 1350.
دنباله دارد
/channel/jtjostarha/