برنامه شانزدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران
علم سیاست و تجربه زیست سیاسی پس از انقلاب اسلامی: الگوها، روندها و نتایج
همایش به صورت حضوری برگزار خواهد شد.
⏰ زمان برگزاری همایش: ۲۶ و ۲۷ بهمن ماه ۱۴۰۱
🔶 راههای ارتباط با همایش:
📞 دبیرخانه: 66493412- 021
🌐 وبسایت: www.ipsa.ir
حضور در این همایش برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان میباشد.
حتی آنجا که گذشته به نظر بهتر جلوه کند، تابعِ زمانِ حال باشید، و این سخن دربارۀ زینتهای تن و هنرهای جان به یکسان درست می آید. فضیلت از این قاعدۀ زندگی استثناست، زیرا باید پیوسته به آن عمل کرد. امروزه نمی دانیم که حقیقت چیست و وفای به عهد امری منسوخ جلوه میکند؛ چنین مینماید که رادمردان به عصری دیگر تعلق دارند تا جایی که اگر از تبار آنان کسانی بتوان یافت، به آنان ارج گذاشته میشود، امّا کسی از آنان تقلید نمیکند. بدا به حالِ سدهای که فضیلت در آن غریب باشد و پتیارگی سکۀ رایج! فرزانه اگر نتواند چنان که باید بِزِیَد، باید چنان زِیَد که میتواند. او باید به آن چه تقدیر به او داده، بیشتر از آن چه از او دریغ داشته است، ارج نهد.
بالتازار کراسیان، اندیشمندِ اسپانیاییِ دورانِ رُنسانس
در: دکتر سید جواد طباطبایی، جدال قدیم و جدید، 216-215.
درسگفتارهای در حقوق بشر و دموکراسی
نویسنده: حامد عامری گلستانی
قطع: رقعی، شومیز
انتشارات: نگاه معاصر
نوبت چاپ: اول
تعداد صفحه: ۱۷۷
قیمت: ۸۹ هزار تومان
موضوع کتاب: دموکراسی
#سیاسی
کتاب رشد اهواز
@ketabroshdahvaz
نقد کتاب «تجدد و قانونگرایی: اندیشه میرزا یوسف خان مستشارالدوله»، نوشته حامد عامری گلستانی در فصلنامه پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، با عنوان:
«نگرش مستشارالدوله به عقب ماندگی ایران : نقدوبررسی کتاب تجدد و قانون گرایی»
نویسندگان
محمد جواد تحصیلی1 مقصود رنجبر 2، محمد ترابی 3
1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم، قم، ایران
2 استادیار، علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی قم، قم، ایران
3 استادیار، علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم، قم، ایران
https://doi.org/10.30465/crtls.2021.36535.2252
چکیده
رساله«یک کلمه» مستشارالدوله ،ازمهم ترین واصلی ترین نوشته های دوران قاجاردرزمینه ی قانون خواهی بود ونیزبه همین اعتبارازپایه های شناخت اندیشه ی قانون گرایی درایران عصرقاجارونیزشناخت تبارجنبش مشروطه خواهی است.حامد عامری در کتاب تجدد وقانون گرایی به بررسی این اثر پرداخته است واین مقاله نقدی بر نوشته وی درخصوص این کتاب می باشد.مهم ترین نقدی که برکتاب وارد هست،توصیفی بودن آن هست ومولف فاقد رویکرد وجهت گیری انتقادی به اثر می باشد، در حالی که رساله«یک کلمه» مستشارالدوله از حیث های مختلف قابل نقد می باشد که در این مقاله به آنها پرداخته شده است ومهم ترین نقد بر رساله فوق ،این هست که مستشارالدوله درفهم قانون ومعنای آن دچار تقلیل گرایی شده وهمین موجب سوء برداشت جدی وی از جایگاه ومعنای قانون در دنیای مدرن شده است واین برداشت نادرست وی اثرمهمی برعدم تحقق قانون گرایی در تاریخ معاصرایران داشته است.
کلیدواژهها
قانون اساسی قانون حاکمیت قانون قانون گرایی تجدد مستشارالدوله
به نام خداوند جان و خرد
به آگاهی عموم پژوهشگران میرساند، مجموعه علوم سیاسی انتشارات گزارش تاریخ، آماده انتشار آثار ارزنده در دانش سیاسی و روابط بینالملل است.
۱. اندیشه سیاسی
تاریخ اندیشه سیاسی در غرب (باستان، قرون وسطی، مدرن)
تاریخ اندیشه سیاسی در ایران (باستان، پس از اسلام و معاصر)
اندیشه سیاسی مدرن در ایران
تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام
مفاهیم سیاسی و تحولات آنها
۲. جامعهشناسی سیاسی
احزاب
توسعه سیاسی و نظریههای مربوط به آن.
انقلاب و جنبشهای اجتماعی و نظریههای مربوط به آنها.
نظریههای جامعهشناسی سیاسی
سیاستهای مقایسهای و نظریههای مربوط به آن.
۳. تاریخ تحولات سیاسیاجتماعی
تاریخ تحولات سیاسیاجتماعی ایران (پیش و پس از اسلام و دوره معاصر)
تحولات سیاسیاجتماعی در غرب
تحولات سیاسیاجتماعی منطقه خاورمیانه
۴. سیاست خارجی
نظریههای سیاست خارجی
سیاست خارجی ایران
روابط ایران و کشورهای جهان
نظریههای روابط بینالملل
سیاست جهانی و مسائل آن
تاریخ روابط بینالملل
مطالعات منطقهای
ایمیل دبیر مجموعه
hamed.ameri@gmail.com
ایمیل مدیر انتشارات
Jalilianshahram@yahoo.com
شماره واتساپ:
09165219166
دبیر مجموعه
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
مدیر انتشارات شهرام جلیلیان، استاد گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز
آموزش عالی یا «بختآزمایی»
دانشگاه و تحصیل در ایران، نوعی «بختآزمایی» است. این گزاره، برای من نه تنها اثباتشده است که چون نیک بنگریم نشانههای پررنگ آن، عیناً قابل مشاهده است.
نخست اینکه، تحصیلات عالیه در ایران، بیش از آنکه یک روند مستقل داشته باشد، نخست ادامه آموزش دوره متوسطه است. البته، این گزاره لزوماً برای کل آموزش عالی «صدق» نمیکند #ولاکن نشانههای قوی بیانگر چنین وضعیتی است.
همچنین، آموزش عالی، فاقد یک نگاه واقعبینانه و مؤثر و استراتژیک به مسائل آموزشی و سپس پژوهش است. دو مقوله جدا ولی بههمپیوسته. در جاهایی، آموزش با پژوهش خلط شده و جاهایی برعکس و در هیچکدام حدود و ثغور این تداخل مشخص نیست.
گذشته از آن، بهسبب نگاه «شغلمحوری» و «بازار کار»ی به امر آموزش، و بهدنبال آن نگاه «هزینهفایده» به مقولات مرتبط با آن، تمایل به آموزش عالی بهنحو بسیار گستردهای با «بخت»ی پیوند خورده که «آشکار» و «پنهان» برای فرد تحصیلکرده «تصور» میشود. ازاینرو، کنکور، انتخاب رشته، تحصیل، ادامه آن در مقاطع بالاتر و مسائل پیوسته به اینها، جملگی برای «گشایش» آن «بخت»ی طراحی شده که «معلوم» یا «موهوم» است.
چنین نگاهی، دانشگاه را بیش از اندازه از معنای خود تهی کرده و آن را از یکسو به «مرکز بختآزمایی» و از سوی دیگر به نوعی از «بنگاه کاریابی» یا «ارتقای شغلی» تبدیل کرده است که دانش و پژوهش، در بهترین و شاید درستترین حالت، زینت و زیور آن محسوب میشود.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
@andishe_irani
گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی: تاملاتی در وجوه سیاسی حکمت اشراق
نویسنده
احمد بستانی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
مقاله حاضر به بررسی فهم سهروردی از شاهنامه فردوسی میپردازد. شاهنامه همواره بازتابدهنده هویت ایرانی و تداوم تاریخی آن در دوره اسلامی بوده است و تفاسیر و تعابیر مختلفی از حکایتها و شخصیتهای آن عرضه شده است. یکی از این مکاتب تفسیری حکمت اشراق سهروردی است که بهطور خاص در رسالههای فارسی او عرضه شده است. مقاله حاضر بر فهم و درک سهروردی از شاهنامه و مضامین آن متمرکز است و میکوشد وجوهی از آن را که به مباحث فلسفه سیاسی مرتبطاند، مورد تأکید قرار دهد. بیتردید هانری کربن مهمترین اندیشمندی بود که در دوران معاصر به نسبت حکمت اشراق و شاهنامه توجه کرده است. در این مقاله با بهرهگیری از برخی تأملات کربن در باب آنچه وی «گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی» خوانده است، میکوشیم وجوهی سیاسی از این گذار را در حکمت اشراقی و بهطور گستردهتر در تاریخ اندیشه اسلامی در ایران، مورد مطالعه قرار دهیم.
کلیدواژهها
حماسه حکمت اشراق فردوسی سهروردی اندیشه ایرانشهری
فصلنامه سیاستپژوهی اسلامیایرانی، دوره۱، شماره ۳، پاییز ۱۴۰۱، ۳۳-۵۹.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697008_db242a4b9cd3e83bf4b4fd3051678cff.pdf
@andishe_irani
شمارۀ سوم فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
هویت و عقلانیتگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (دوره ریاستجمهوری حسن روحانی)
حسین کریمیفرد 1-32.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695319_a635f1a65c3ac0047a9c348c13220146.pdf
گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی: تأملاتی در وجوه سیاسی حکمت اشراق
احمد بستانی 33-59.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697008_6585e550c74cdde8d18f907ae0585462.pdf
جغرافیای تاریخی از دو منظر درآمدی بر اهمیت جغرافیای تاریخی پیرامون مسائل تاریخی ایران
محمدجلال ماخانی 60-80.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695502_f5e27b28b78550c43844620de91109df.pdf
بررسي نسبت خشونت، جنگ و سياست با تأكيد بر اندیشههاي هانا آرنت
علي تدينراد سارا نجفپور 81-110.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695637_1fe3caf9ea6f83d83c8f7d53b111c8b1.pdf
درباره سیاست در اسلام؛ مطالعهای غیردولتبنیاد
حمید ملکزاده مریم شمسایی 111-137.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_695413_6eed26d7575ec369bc501034b2478ede.pdf
راهکارهای عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم
سید کاظم سیدباقری 138-163.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_696545_817d007186320bea1e5f5b839925ef1e.pdf
واکاوی موانع تحقق حقوق شهروندی در دوره مشروطه
ریحانه نورمحمدی حسین فرزانهپور سمیه حمیدی 164-190.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697210_75bfff01e696afcaba84444fee868735.pdf
مشروعیت و شیوههای نظارت بر حکومت در اندیشههای خواجه نظامالملک طوسی با تأکید بر کتاب سیاستنامه
سهیلا لویمی 191-210.
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_697409_954457b272871dd1409bab9afdacda81.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
/channel/iirp_journal
مبدأ دورة جديد تاريخ ايران كجاست؟
دکتر علیرضا ملایی توانی
https://hii.alzahra.ac.ir/article_6481_84fa1c3e1eac64c9ae6035550c164ab0.pdf
«خواجه نظامالملک طوسی که در این دفتر سوانح احوال و مقام او را در تحول سیاستنامهنویسی در دورهٔ اسلامی مورد بررسی قرار میدهیم، با توجه به نظر و عمل خود، اگرنه ارجمندترین، دستکم، یکی از برجستهترین نمایندگان سیاستنامهنویسی به شمار میآید و سیاستنامهٔ او بنیادیترین نوشته در انتقال اندیشهٔ سیاسی ایرانشهری به دورهٔ اسلامی بوده است. با سیاستنامهٔ خواجه، و نیز رسالههایی در سیاست که به پیروی از سرمشق آن نوشته شد، تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطهخواهی ، سیاستنامهنویسی به مهمترین جریان اندیشهٔ سیاسی و نظریهٔ سلطنت مطلقه به نظریهٔ رایج حکومتی ایران تبدیل شد.»
ص. ۹۷
@minooyekherad
دومین شمارۀ فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
روش تاریخ نگاری در اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک طوسی
صفحه 1-17
مهین نیرومند آلانکش؛ گارینه کشیشیان سیرکی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693949_361b723a5deb15b0c885b34ba5857ebc.pdf
مفهوم و مبانی خرد سیاسی در کلیله و دمنه
صفحه 18-46
مهدی حسنی باقری شریف آباد؛ حامد حسینخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693950_2c316913c449728f20b1a2276ad8c2de.pdf
سنت قرآن پژوهی سیاسیاجتماعی در ایران معاصر (شیخ هادی نجم آبادی و اسدالله خرقانی)
صفحه 47-78
سید محسن آل سیدغفور؛ منا حمیدینسب
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694255_d16678dd628e18a2ada8c676c9d8ac75.pdf
اندیشه نوسازی در بستر دولت مدرن و جنبش انقلابی در ایران معاصر
صفحه 79-97
سعید حاجی ناصری؛ صادق ظفری حاتم خانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694275_f11e985870145ed69a80fa86ea00ed29.pdf
وجوه واقعگرایانه مفهوم ایرانشاهی در اندیشه سیاسی خواجه نظامالملک طوسی
صفحه 98-124
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694566_62568dcdb0ec957d5482d89de3cb31bf.pdf
حاکم و ویژگی های آن در تفکر سیاسی جاحظ
124-140
علی شیرخانی؛ حسین شیرخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_694567_932f567432fc97e4cc73871de5305494.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
من در آن سخنرانی که ذکر آن گذشت کوشش کرده بودم نشان دهم که مشروطیت ایران چه ریشههایی در ژرفایی در تاریخ دو سدۀ اخیر ایران دارد. در آن سخنرانی تعبیری را به کار بردم که باید توضیحی دربارۀ آن بیاورم. گفته بودم که دورۀ قاجار، افزون بر تاریخ ظاهری و سیاسی آن، یک «تاریخ باطنی» نیز دارد که نمیتوان به آن بیاعتنا ماند. این ادعای من مبتنی بر جدّی نگرفتن نظریۀ جامعۀ کوتاهمدت و کلنگی ایران است، زیرا بر آنم که سازندۀ این نظریه فرق میان دولت و جامعه را نمیدانسته است. میتوان ادعا کرد – به شرط اقامۀ دلیل – که در شرایطی بسیار پیچیده، در دورۀ قاجار، دولت ایران «کلنگی» شد، اما آن «تاریخ باطنی» مردم ایران پیوسته در کار بود و هنر، ادب، معماری و اندیشه تولید میکرد. این جامعه، مانند جامعۀ ایرانی در طول تاریخ آن، در دورههایی کلنکی میشد – واپسینِ این دورهها یورش افغانان بود – اما هرگز کلنکی نمیماند. مشروطیت ایران را در این سطح تحلیل میتوان توضیح داد. اهمیتی ندارد که تقیزاده دربارۀ مشروطیت چه گفته است؛ او نقش خود را به عنوان نمایندۀ مجلس اول ایفا کرده بود. بحث دربارۀ «پیشزمینههای مشروطیت» در سطح دیگری قابل تحلیل است : با تاریخِ در حدِّ باستانی پاریزی، و با نظریههایی مانند جامعۀ کلنکی و «مشروطیت به عنوان پیشزمینه» نمیتوان جایگاه مشروطیت ایران را توضیح داد.
تکرار میکنم، مشروطیت ایران یک رخداد مهم تاریخی، سیاسی و بیشتر از آن حقوقی است. این تاریخ نوشته نشده است. به انجام رساندن دو مجلدی از تأملی دربارۀ ایران که موضوع آن تفسیر حقوقی مشروطیت بود ممکن نشد. کوشش میکنم یادداشتهای بسیار فراهم آمده را در رسالههای کوچکتری به خوانندگان عرضه کنم. پیشتر، مقدمات این بحث را در دولت، ملّت و حکومت قانون آوردهام. آنچه از این پس به صورت یادداشتهایی در دسترس خواهم گذاشت برگرفته از رسالهای دربارۀ انتقال علم حقوق اساسی و تحقیقی دربارۀ دو بحث 1. نظریۀ انتقال علم ،که در لاتینی translatio studii نامیده میشود، و 2. گفتاری دربارۀ انتقال مفاهیم است. این هر دو بحث دو شاخۀ ناشناخته از مباحث نظری است که در زبان چیزی دربارۀ آنها نمیدانیم.
/channel/jtjostarha
«من هیچ کتابی را نمیشناسم که مانند این کتاب مشکل عمیق و اساسی ایران را در دوران معاصر برای پیشرفت علمی و صنعتی و اقتصادی را به درستی آشکار کرده باشد و تباین اصول تمدن غربی را با عادات ذهنی و آئینهای سنتی ما به دست داده باشد. اگر امروز بخواهیم یک کتاب فارسی را دربارۀ تاریخ مشروطیت، مقدم بر سایر کتب، توصیه کنم همین کتاب مشروطه ایرانی دکتر آجودانی است که آن را بیش از هر کتاب دیگری روشنگر کیفیت شکل گرفتن این مشروطه و آبـ وـ هوای خاصِّ آن و شامل سیری در آثار اصیل دوران جنبش مشروطه و پیشینه آن میدانم.»
«مشکل عمیق و اساسی» ایران چیست و در کجای کتاب دربارۀ آن بحثی شده است؟ «اصول تمدن غربی» چیست که با «عادات ذهنی و آئینهای سنتی ما» «تباین آشکار» دارد؟ یارشاطر نمیگوید که اگر چنین «تباین آشکاری» وجود داشته چگونه پیروزی مشروطیت، یعنی نخستین حکومت قانون در یک کشور اسلامی، ممکن شد؟ آیا یارشاطر نظری به مذاکرات مجلس اول انداخته بود که بداند در همان مجلس – که به قول ادوارد براون در حدِّ مجلسهای اروپایی بود – چگونه نوانستند این تباین را رفع کنند و شالودۀ استواری برای حکومت قانون در یک کشور اسلامی فراهم آوردند؟ به خلاف گفتۀ یارشاطر در آن کتاب دربارۀ «کیفیت شکل گرفتن مشروطه» چیزی نیامده و آن کتاب «دربارۀ تاریخ مشروطیت» نیست، تحلیلی پراعوجاج از مشروطیت برای نقادی از روشنفکری ایران و چسباندن آن به ولایت فقیه است! اگر یارشاطر و آجودانی اندکی در «پیشزمینههای مشروطۀ ایرانی» مطالعه کرده بودند، میتوانستند بدانند که محمد کاظم آخوند خراسانی، که در خط مقدم دفاع از مشروطیت قرار داشت، نه تنها به ولایت فقیه هیچ اعتقادی نداشت، بلکه چنین ولایتی را حتیٰ برای پیامبر اسلام نیز – جز در مواردی که از سوی خدا به تصریح تفویض شده باشد – قبول نداشت.
«دولت مقتدر» و مسئلۀ «وحدت ملی» در مجلۀ آینده
نویسندگان
کیانوش افشاری۱
حامد عامری گلستانی (نویسنده مسئول) و شیوا جلالپور ۲
دانشجوی دکتری گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
۲. استادیار گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
چکیده
از دل زمانۀ پرآشوب مشروطیت دو ایدۀ مهم برآمد که بر مبنای یک «زمینۀ» مهم گسترش یافت: «دولت مقتدر» و «وحدت ملی». این دو مفهوم پس از مشروطیت بهعنوان «انگیزه» و «نیت» بسیاری از روشنفکران رشد کردند. در این میان، تأمین امنیت یکی از اصلیترین خواستههای روشنفکران و رجال آن روزگار بود که هم تشکیل دولتی مقتدر را طلب میکرد و هم موجب ایجاد وحدت ملی میشد. از این رو، در نوشتههای دوران گذار از قاجار به پهلوی این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفت. مسئلۀ اساسی این مقاله یافتن نسبت این دو مفهوم از خلال بررسی یکی از مهمترین مطبوعات اواخر قاجار و اوایل پهلوی، یعنی آینده و گفتارهای بنیانگذار آن، محمود افشار یزدی، است. این مقاله با تکیه بر روش هرمنوتیک قصدگرایِ اسکینر به دنبال پاسخ به این پرسش است که میان مسئلۀ «وحدت ملی» و ایدۀ «دولت مقتدر» در مجلۀ آینده چه نسبتی وجود دارد؟ نتایج پژوهش نشان میدهد مجلة آینده با تأکید بر لزوم وحدت ملی و تبیین شاخصهای آن، «دولت مقتدر ملی مشروطه» را یکی از لوازم اساسی برای تحقق آن میداند. همچنین، ایدة وحدت ملی، در آینده، به صورت یک تفکر «منظومه»ای با مقولاتی چون امنیت و تعلیم و تربیت نیز ارتباطی وثیق دارد.
کلیدواژهها
دولت مقتدر، مجلۀ آینده، محمود افشار، وحدت ملی
https://irhj.sbu.ac.ir/article_102019_43749801e538f671e9cc660ecd95c527.pdf
این عبارتِ میرزا آقا خان آغازِ تاریخنویسی جدید ایرانی است و او «هیستوار (Histoire) یعنی تاریخ» را از این حیث به فرانسه آورده است که تاریخ خود را ادامۀ تاریخنویسان کهن ایران نمیدانست. در نظر میرزا، تاریخ، از سویی، تاریخ وقایع (histoire événementielle) یا به تعبیر او تاریخ «وقایع جوهری و امور نفسالامری» است و، از سوی دیگر، این تاریخ، اگر بتوان گفت، «تاریخ ملّی» است. این دو وجه از تاریخنویسی جدید تا آن زمان «در مشرق متداول و معمول» نبود و میرزا آقا خان را میتوان یکی از نخستین نمایندگان این شیوۀ جدید به شمار آورد. با این شیوۀ نوآئین، که میرزا آن را از منابع فرانسوی گرفته، تاریخنویسی «ملّی» ایران آغاز میشود و، مانند اصل فرانسوی آن، «تاریخ ملّیگرا» است. میرزا، تا جایی که امکانات او اجازه میداد، برخی از مفاهیم و مقولات تاریخنویسی ملّیگرا را به کار برده و، بدین سان، گسستی از تاریخنویسی «معمول و متداول در مشرق» ایجاد کرده است. این شیوۀ تاریخنویسی، تا تأسیس دانشگاه تهران و نخستین گروه تاریخ در کشور، پیشرفت چندانی نداشت و آنچه در ادامۀ نامۀ خسروان و آئینۀ سکندری نوشته شد از اهمیت چندانی برخوردار نیست. با شروع به کار گروه تاریخ دانشگاه تهران، و اعزام برخی از دانشآموختگان همین رشته، اگرچه اهل تاریخ ایرانی آشناییهایی با اسلوب تاریخنویسی جدید پیدا کردند، اما در شیوۀ تاریخنویسی ایرانیان تحول چندانی صورت نگرفت. به اجمال، میتوان گفت که تاریخنویسی ایران، در بهترین حالت، ملّیگرا ماند و حتیٰ این شمار اندک دانشآموختگان دانشگاههای اروپایی نیز با مکتبهای جدید تاریخنویسی اروپایی آشنایی چندانی پیدا نکردند، بویژه اینکه هرگز نتوانستند با موضوعهای (object) جدید تاریخنویسی آشنایی پیدا کنند.(4) آنچه بر تاریخنویسی کهن افزوده شد تاریخ سیاسی بود. از اینرو، نوشتههای تاریخی نخستین عبدالحسین زرینکوب را میتوان از بهترین نمونههای همین تاریخ ملّیگرا دانست،(5) در حالیکه تشکیل شاهنشاهی صفویه : احیاءِ دولت ملّی مجیرالدین شیبانی نوع سطحیتری از این نوع تاریخنویسی است. (6) یک شیوۀ تاریخنویسی دیگر نوعی از تاریخ سیاسی است که بیشتر فعالان سیاسی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیکی خود نوشتهاند. بدیهی است که این نوشتهها را نمیتوان تاریخ در معنای دقیق آن دانست. این شیوۀ تاریخنویسی، در دهههای اخیر، که گروههای بیشتری از ایرانیان فعال سیاسی جایی در دانشگاههای اروپایی و امریکایی پیدا کردهاند، بیش از پیش رواج پیدا کرده و اگرچه ظاهری علمی دارد، اما روایتی خاصّ ــ بهتر بگویم : یک روایت یگانه ــ را در تحلیل تاریخی دنبال میکند. از نمونههای جالب توجه این نوع تاریخنویسی نوشتههای یرواند آبراهامیان است که در ادامۀ تاریخنویسان چپ اروپایی کوشش کرده روایت سیاسی چپی از تاریخ معاصر ایران عرضه کند. این اثر او، مانند بسیاری از تاریخهای سیاسی با گرایش جامعهشناسی سیاسی، از زمانی آغاز میشود که روایت تاریخی قصد توضیح تاریخ با تکیه بر آن را دارد. از اینرو، تاریخِ دو انقلاب ایران ناچار باید با ظهور طبقۀ کارگر و آرایش جدید در مناسبات طبقاتی آغاز شود.
Читать полностью….
🔻چرا کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که میتوان عاشقشان شد؟*
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدامیکند.
نکته اینجاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چهقدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آنها قویتر میشود و در نهایت باعث میشود این بچهها واقعا عاقلتر شوند، با محیطشان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درکشان بالاتر برود.
تجربههای قهرمانهای داستانها تبدیل به تجربههای خود خوانندهها میشود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان میکشد، تبدیل به باری میشود که خواننده باید تحمل کند.
خوانندههای کتابها هزاران بار زندگی میکنند و از هر کدام از این تجربهها چیزی یاد میگیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلبتان را پر کند، میتوانید این کتابخوانها را در کافیشاپها، پارکها و متروها و... پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آنها را به جا خواهید آورد.
کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند
آنها در نامهها یا مسجهایشان انگار برایتان شعر مینویسند. صرفا به سوالاتتان جواب نمیدهند یا بیانیه صادر نمیکنند، بلکه با عمیقترین فکرها و تئوریها پاسخ شما را میدهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایدههایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث میشود آنها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آنها یاد نمیدهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که میداند چهطور از زبانش استفاده کند.
آنها فقط شما را نمیفهمند، درکتان میکنند.
بهترین کاری که خواندن داستانها با آدمها میکنند این است که کامل نبودن شخصیتها باعث میشود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سر در بیاورد. این جور آدمها توانایی همدلی پیدا میکنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.
آنها نه تنها باهوشند که عاقل هم هستند.
باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدمها را تحریک میکند. همیشه مقاومت در برابر آدمهایی که میشود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتابخوان شدن نهتنها کیفیت گفتوگو را بالا میبرد، بلکه باعث میشود سطح گفتوگو بالا برود.
بر اساس تحقیقات، کتابخوانها به دلیل دایره وسیع واژگانشان و مهارتهای حافظه، آدمهای باهوشتری هستند. ذهن آنها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمیخواند توانایی درک بالاتری دارد و راحتتر و به شکل موثرتری میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.
#رنسانس
✒/channel/histoire_droit
عالَمِ مِثالِ ایرانی
چند سال پیش مستندی در یکی از شبکه های فارسی زبان پخش می شد که در آن زندگی برخی از ایرانیان ساکن آمریکا را نشان می داد. در میان آنها، پیرمردی را نشان می داد که باغی از درختان میوه درست کرده بود، و با افتخار می گفت هر کدام از نهال های این درختان برای منطقه ای از ایران است و با زحمت فراوان موفق به گردآوری و پرورش آن ها شده و اکنون ثمر داده است. افتخار می کرد که باغی درست کرده است که انگار در ایران است. بعدها با یکی از دوستان بحث می کردیم که گویا هر ایرانی، برای خود و در خلوتش، ایرانی مختص به خود دارد که در عین اشتراک با همه، ویژگی هایی دارد که صرفاً مختص آن شخص است. یاد آن پیرمرد در مستند افتادم، ایران او باغی از میوه ها بود، و ایران یکی دیگر نه باغ بلکه «زبان فارسی» بود. به نظرم رسید، گویا ایرانیان، مانند عالَمِ مُثُل، ایرانی دارند که وقتی وجوهی از آن به عالَم واقع صدور می یابد، با اصلِ خود تطابق نمی یابد. ازهمین روست که ایرانی که در عالَم واقع قرار دارد چندان مطلوب ما نمی نماید و هرکس از جانب خود تلاش می کند تا این ایران را با آن ایرانِ عالَم مِثالی تطبیق دهد و چون نمی تواند، «وطنش را همچون بنفشه ها» با خود می بَرَد هرکجا که خواست و آن را دوباره می سازد. هرچه هست، بی شک با اینکه ما هر کدام، «ایرانِ خودمان» را داریم؛ اما همگی «یک ایران» داریم و آن خودمان!
/channel/Historyandideas
کتاب درسگفتارهایی در حقوق بشر و دموکراسی، توسط انتشارات نگاه معاصر، منتشر شد.
این کتاب، شامل یازده درسگفتار است که بیشتر برای درس حقوق اساسی سه در رشته حقوق نوشته شده و البته برای خواننده علاقهمند نیز میتواند مفید باشد.
این کتاب را به پسر عزیزم کیان تقدیم کردم که «ایران» و «فردوسی» را گرامی میدارد.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
وطن و ملت دو اصل اول وحدت ملّی است
آیا «وطن»، به معنی جامع کلمه، شهر، استان و محلی است که شخص در آنجا متولد شده یا کشوری است که اینها در آن قرار دارد و او از افراد ملتی میباشد که در آن سکونت دارند؟
نگارندۀ این سطور که تولدم در شهر یزد بوده و انتسابم به ایل افشار است و اجدادم از ترکستانها یا از دشت قبچاق به ایران آمدهاند، آیا وطنم یزد است یا ایل افشار یا ایران؟ بدیهی است که ایران وطنم و یزد زادگاهم میباشد. رابطۀ قدیمی ترکستان هم با من بهکلی قطع شده است. اگر کسی از یک سید ایرانی بپرسد آیا شما عرب هستید؟ خواهد گفت نه! من ایرانیام. اگر هنوز هم بعضی به زبان ترکی یا به لسان عربی حرف بزنند، آن زبانها برای ایرانیان فرعی و محلی است، چه زبان اصلی و ملّی آنان فارسی دری میباشد که زبان عموم ملّت ماست. اکنون من و مانندهای من ایرانی تمامعیار هستیم، چه اصفهانی، چه تبریزی، چه کرمانی و چه کردستانی و چه قشقائی باشیم. به این صفت و سمت در داخل و خارج کشور بهوسیلۀ شناسنامه یا گذرنامه شناخته شدهایم- هر زبان و هر مذهب یا هر سابقۀ نژادی و مکانی داشته باشیم. یک نفر آذربایجانی یا کردستانی یا اصفهانی یا ارمنی یا یهودی یا زردشتی همان اندازه ایرانی است که یک نفر خراسانی یا بلوچ و کرمانی ایرانی است، زیرا همه وطن مشترکی دارند که ایران است. اگر بیگانهای در خارج از ایران از یک نفر کرد ایرانی بپرسد وطن شما کجاست یا اهل کجا هستید، خواهد گفت: وطنم ایران است، یا ایرانی هستم. نخواهد گفت: کردم یا وطنم کردستان است. در داخل ایران اگر کسی از یک نفر کاشانی بپرسد اهل کجا هستی؟ خواهد گفت: اهل کاشان.
وطن به اصطلاح امروز، معنی جامعتر و خاص برای خود در دنیا دارد و تنها مربوط به ایران و ایرانی نیست. وطن نزد عوام و در ادبیات قدیم به معنی محل تولد و سکونت بوده است.
ایران کنونی که وطن ما است تاریخ و جغرافیا برای ما ساخته است. مردمی که در این وطن مشترک (جغرافیای تاریخی) زندگی میکنند، موظف به نگهبانی و آبادی آن میباشند، مانند افراد یک خانه که باید خانۀ خود را با هم حفظ کنند و اگر کسی خواست به آن تجاوز کند دفاع نمایند.
[افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۲۴۶-۲۴۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
*به نام خداوند جان و خرد*
بهآگاهی دوستان و پژوهندگان فرهیخته میرساند که انتشارات _گزارش تاریخ_ در شهر اهواز کار خود را آغاز کرده است. یک برنامهی ویژهی ما، کوشش برای چاپ تألیفات و یا ترجمههای ارزشمند پژوهندگان دربارهی تاریخ، زبان و ادبیات، دین و فرهنگ، و نیز باستانشناسی و هنر ایران خواهد بود. امید است با همکاری و همدلی پژوهندگان و شیفتگان تاریخ و فرهنگ ایرانی، آثاری در حوزههای زیر منتشر کنیم؛
۱. *تاریخ ایران باستان*
تاریخ ایلام، تاریخ ماد، تاریخ هخامنشیان، تاریخ سلوکیان و پارتیان، تاریخ ساسانیان
۲. *دینهای ایران باستان*
زردشت و دین زردشتی، مانی و دین او، مزدک و آموزههای او، یهودیت و مسیحیت در ایران باستان
۳. *زبان، ادبیات و کتیبههای ایران باستان*
زبان و ادبیات اوستایی، زبان و ادبیات فارسی باستان، زبان و ادبیات پارتی، زبان و ادبیات فارسی میانه، زبانها و ادبیات ایرانی میانهٔ شرقی، کتیبههای ایرانی
۴. *باستانشناسی و هنر ایران باستان*
گذشته از این، کوشش خواهد شد در چند مجموعهی دیگر نیز تالیفات و ترجمههای پژوهندگان ارجمند منتشر شوند.
• *مجموعهی تاریخ ایران*
۱. تاریخ سیاسی
۲. تاریخ اجتماعی-اقتصادی
۳. مطالعات خلیج فارس
۴. تاریخ محلی
۵. منبعشناسی و نقد تاریخی
• *مجموعهی زبان و ادبیات*
۱. تاریخ زبان و ادبیات فارسی
۲. زبانها و خطوط باستانی ایرانی
۳. فردوسی و شاهنامهپژوهی
۴. متون کهن و نسخهشناسی
• *مجموعهی ادیان و اساطیر*
۱. ادیان ایران باستان
۲. اسطورههای ایرانی
۳. اسطورههای ملل
۴. اسلام و قرآنپژوهی
• *مجموعهی تاریخ جهان*
۱. تاریخ شرق باستان
۲. تاریخ یونان و روم
۳. تاریخ اروپا و آمریکا
۴. تاریخ کشورهای عربی
راههای ارتباط با مدیریت انتشارات _گزارش تاریخ_ برای چاپ و نشر آثار شما؛
پست الکترونیک:
gozareshetarikh@gmail.com
Jalilianshahram@yahoo.com
شماره واتساپ:
09165219166
مدیر انتشارات/ شهرام جلیلیان
(عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز)
سخنرانی استاد دکتر جواد طباطبایی درباره موضوع دانشگاه ایرانی.
به مناسبت زادروز ایشان و با آرزوی تندرستی و بازگشتشان به میهن...
مصاحبه دکتر سید ناصر سلطانی استاد حقوق اساسی دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی) با روزنامه شرق درباره اصل ۲۷. یکشنبه ۱۵ آبان
Читать полностью…به یاری پروردگارِ یکتا، فصلنامۀ سیاستپژوهی اسلامیایرانی، در ارزیابی شهریور 1401 دانشگاه آزاد اسلامی، رتبه B با امتیاز 70 را در نخستین ارزیابیِ خود به دست آورد.
با سپاس از همۀ عزیزانی که در این راه کمکهای بسیار ارزندهای نمودند بهخصوص جناب آقای دکتر علی شیرخانی سردبیر محترم و دانای فصلنامه، اعضای محترم و دانشمند تحریریه، ویراستارِ گرانقدر سرکار خانم دکتر انوشه دربندی و همچنین همکاران همدل و کوشای معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، جناب آقای مهندس علیرضا نویدی و سرکار خانم دکتر پیوند مکتبی.
امیدواریم، این نهاد نوپای علمی، بتواند گامهای استواری در اعتلای دانش سیاسی در کشورمان بردارد و در این راه، چشمبهراه همراهی و همدلی همۀ اعضای خانوادۀ بزرگ علوم سیاسی هستیم.
حامد عامری گلستانی، مدیرمسئول فصلنامه
وبسایت نشریه
https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیلِ iirp.journal@gmail.com
اینستاگرام iirp.jornal.iauahvaz@
تلفن و تلگرام و واتساپ نشریه 09352216987
مقالات دو شماره نخست فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامیایرانی در Google scholar نمایه شد.
https://scholar.google.com/citations?hl=en&user=2EvvuUoAAAAJ
نخستین شمارۀ فصلنامۀ سیاستپژوهیِ اسلامی ایرانی، منتشر شد.
مقالات این شماره عبارتند از:
پدیدارشناسی سیاسی دیوان حافظ در بستر سازه های معنایی خرد مزدایی باستان
صفحه 1-24
روح اله اسلامی؛ فاطمه ذوالفقاریان
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_691818_1cfb39393cf61a91e1f799dd2a02cd16.pdf
جستاری دربارۀ «تجربۀ» ترقیخواهیِ میرزا یوسف خانِ مستشارالدوله
صفحه 25-46
حامد عامری گلستانی؛ شروین مقیمی زنجانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_692636_9674faccdfa772086370ca0e90e55c2f.pdf
اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و همسایگانش در قرن بیستم در آثار سرریدر بولارد
صفحه 47-79
مریم شیپری؛ حسین میرزایی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_692960_ff954420804425b4b86a3a43dc965ca0.pdf
نقاط دگرگونی تاریخی در روحیات یکصدساله ایرانیان و اثرگذاری آن بر سیاست در ایران
صفحه 80-105
حسین ابراهیم نیا؛ سید عبدالامیر نبوی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693233_f86bdd4a8b8184073cc1b741487048e9.pdf
مفهوم انقلاب در اندیشه مارکسیستهای ایرانی با تاکید به دوره دهه 40 و 50 شمسی
صفحه 106-136
علی علی حسینی؛ رضا صادقیان
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693482_73efdff38c106e3229e8f2248986541b.pdf
مفهوم قانون در اندیشه میرزا ملکمخان
صفحه 137-166
فردین مرادخانی
https://iirp.ahvaz.iau.ir/article_693878_a29b38679f8fff254898eac164e1e302.pdf
این فصلنامه توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه منتشر میشود.
مدیر مسئول: دکتر حامد عامری گلستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز)
سردبیر: دکتر علی شیرخانی (استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم)
سایت: https://iirp.ahvaz.iau.ir/
ایمیل:iirp.journal@gmail.com
تلفن، واتساپ و تلگرام نشریه: 09352216987
@iirp_journal
یک موضع نادرست دیگری نیز دربارۀ مشروطیت وجود دارد و آن همان است که دههها پیش حسن تقیزاده، نمایندۀ مردم تبریز در مجلس اول، آن را بیان کرده و گفته بود که لفظ «مشروطه» را ایرانیان از عثمانی گرفته و به کار بردهاند. تا اینجا اشکالی ندارد، زیرا حتیٰ اگر گفتۀ تقیزاده درست باشد اخذ لفظی از دیگری بر نامیدن چیزی نو امر رایجی است، اما وقتی کسانی از اسناد عثمانی برای اثبات آن دلیل میآورند، در واقع، میخواهند بگویند مشروطه، به خلاف گفتۀ ثقةالاسلام، «ایرانی» نبود، بلکه از عثمانی آمد. حسن حضرتی در کتاب مشروطۀ عثمانی مینویسد : «ایرانیان برای نخستین بار در سال 1906 نظام مشروطه را تجربه کردند، اما جامعۀ عثمانی پیشتر در سال 1876 به عنوان نخستین کشور مسلمان – هرچند ناقص و ناتمام – به آن نایل شده بودند.» (حسن حضرتی، مشروطۀ عثمانی، ص. 315؛ نیز ص. 291 و بعد )
بدیهی است که چنین مقایسههایی در حدِّ تاریخنویسی وطنی است. ایرانیها مشروطه را تجربه کردند، اما ترکان به آن نایل آمده بودند. مقدمۀ این استدلال گزارۀ غلط گِرد بودن هر گردو است. خود همان نویسنده، در مواردی متعددی با نگاهی سخت سطحی – به لحاظ حقوقی، زیرا که حقوق اساسی نمیدانسته – رشتههای ناشی از برجسته کردن همین هسانیهای ظاهری را پنبه کرده و نوشته است که البته قانون اساسی عثمانی، به خلاف قانون اساسی ایران، چنان مصالحههایی با سلطان کرده که مشروطیت را از حیز انتفاع ساقط کرده است. (همان، ص. 296 و بعد؛ نیز ص. 300)
جالبتر از این ادعای تقدم قانون اساسی عثمانی نسبت به قانون اساسی ایران – که تکرار میکنم از دیدگاه حقوق اساسی هیچ ربطی به یکدیگر ندارند – افاضات یکی از استادان راهنماست که در حتیٰ عنوان مطلب او نیز نادرست است. باستانی پاریزی در مقدمهای با عنوان «همسایه از همسایه ارث میبرد» مینویسد : «سرزمین اناطولی (با رعایت املا و نشانههای سجاوندی استاد) که وارث و کمک کننده به تحقق تئوریهای اجتماعی یونان قدیم بوده، به علت همان روشهای سازگاری و سازواری، در این دویست سیصد سال، در تجددخواهی نیز، پیشقدم شرق، و خصوصاً ایران بوده است ...» (باستانی پاریزی، «همسایه از همسایه ارث میبرد»، حسن حضرتی، همان، ص. 38) بگذریم که حتیٰ در پاریز باستانی هم تا کنون هیچ همسایهای از همسایه ارث نبرده است. عبارت استاد عین همۀ عبارتهای او در بحر طویلهای بسیار بامزۀ اوست و دهههایی است که موجب انبساط خاطر هموطنان میشود که امر مبارکی است، اما تاریخ نیست. با این سخن یاوه بعید میدانم بتوان ایران را به دُم عثمانی چسباند و افسار مشروطهخواهی ایران را به دست تجددخواهی آناطولی داد! گیرم که در یونان قدیم تئوریهای اجتماعی تدوین شده بوده، که میتوانست راه تجددخواهی را هموار کند، اما آیا استاد میداند که، نمیگویم رعیت عثمانی ساکن آناطولی، بلکه یونانی دویست سیصد سال پیش همان قدر از میراث یونان باستان، زبان و فرهنگ آن، اطلاع داشته که اجداد ما از زبان و فرهنگ اوستا و زبان پهلوی. یونانیان دویست سیصد سال پیش از ما ایرانیان منحطتر بودند و ورود استعمارگران غرب اروپا را انتظار میکشیدند که به آنان بگویند پدرانشان چه گفته و نوشتهاند، همچنانکه به ما ایرانیان یاد دادند که پیامبر باستانی ایران اهل آذربایجان نبود و از جانب شرقی ایران میآمد. رعیت آناطولی که جای خود دارد!
باری، با برجسته کردن این شباهتهای ظاهری نمیتوان تاریخ مشروطیت نوشت. تاریخنویسی که به خواندن یکجانبۀ اسناد بسنده کند، چیزی از مشروطیت نخواهد فهمید. نخستین علم توضیح مشروطیت حقوق اساسی است و کسی میتواند به مقایسهای میان دو قانون اساسی بپردازد و دربارۀ آنها نظر دهد که اصول آن علم را بداند و گرنه در همۀ قانون اساسیهای همۀ کشورهای چیزی به نام مجلس هست، اما هیچ ربطی به هم ندارند. مجلس میز و صندلی و نماینده نیست، قدرتی است در نظام سیاسی یک کشور و مقامی که در توزیع آن قدرت دارد. به این اعتبار، هیچ دو مجلسی عین هم نیستند. اطلاع نویسنده از قانون اساسی مشروطه همین قدر است که در هر اشارهای به رئیس کشور در ایران او را «سلطان» میخواند و نه شاه! نه شاه قاجار سلطان عثمانی بود و نه شاه پهلوی. دلیل دارد که چرا قانون اساسی مشروطیت لفظ سلطان را نیاورده است.
درآمد بر تحقیقی دربارۀ مشروطیت ایران
در هفتههای گذشته، به مناسبت نشستی در دانشگاه ایرواین، کالیفرنیا، من نیز دربارۀ مشروطیت در ایران سخنانی گفتم. حال من در آن روزها هیچ مساعد نبود و به سبب کمبود وقت نیز بیان همۀ مطالبی را که به آن مناسبت فراهم آورده بودم ممکن نشد. فایل تصویری آن سخنرانی روی سایت آن دانشگاه منتشر شد و گفتگوهایی را به دنبال داشت. فرصتی میجستم تا آن مطلب را بازنویسی کنم و در معرض داوری خوانندگان قرار دهم. در اثنای بازنویسی اطلاع پیدا کردم که، در آشفتهبازار نشر وطنی، یکی از مجلههای تهران سخنان مرا از نوار پیاده و منتشر کرده است. یکی دو صفحه از آن مجله را دوستی از تهران برایم فرستاد که جز یکی دو جملۀ نخست را نتوانستم بخوانم. سبب این بود که حتیٰ نخستین جملۀ آن مطلب غلط بود و به چنان فارسی سخیفی نوشته شده بود که ساعتی رعشه به من دست داد. با کمال تأسف، من پیشتر مدتی را با اصحاب آن مجله سرـ وـ کلّه زده و وقت تلف کرده بودم، اما هرگز نتوانستم به آنان یاد بدهم که، به عنوان مثال، جای «را» در جملۀ فارسی کجاست! ضرورتی ندارد که شرح آن ماجرا را اینجا بیاورم. همین چند سطر را به عنوان دیباچهای بر مطالبی میآوردم که از این پس به علاقهمندان عرضه خواهم کرد.
مشروطیت مهمترین رخداد تاریخ معاصر ایران و یکی از انقلابهای مهم جهانی برای برقراری حکومت قانون است، اما این فرق عمده را با همۀ آن انقلابها دارد که دربارۀ آنها انقلابهای دیگر یک کتابخانه نوشتهاند، در حالیکه آنچه تاکنون دربارۀ مشروطیت نوشته شده در بهترین حالت حتیٰ به دو سه دوجین هم نمیرسد. از فریدون آدمیت که بگذریم، که نخستین تاریخنویس جنبش مشروطهخواهی ایران بود، از دیدگاه متفاوتی، باید از احمد کسروی یاد کنم که همّتی کرد و خاطرات بازماندگان جنبش را گرد آورد و تاریخ وقایع آن را نوشت. اهمیت پژوهشهای آدمیت در این بود که ضمن پرداختن به تاریخ وقایع به نوعی از تاریخ اندیشه را نیز با آن آمیخت و راهی را برای فهم معنای مشروطیت هموار کرد، اگرچه آن راه راهروان چندانی پیدا نکرد و خود آن راه نیز از باد و باران آسیبهای بسیار دید. از نظر من، ایراد پژوهشهای آدمیت این بود که او به طور عمده جنبههای سیاسی آن را تحلیل کرد و به مشروطیت، به عنوان تحولی در نظام حقوقی ایران، توجهی نشان نداد. یک استثنای مهم در نوشتههای آدمیت همانا واپسین تحقیق او بود که کمابیش به تفسیر حقوقی مجلس اول مربوط میشد. با این اثر، که جلد دوم ایدئولوژی مشروطیت ایران با عنوان مجلس اول و بحران دموکراسی بود، و گویا پیش از انقلاب اسلامی نوشته شده بود، آدمیت به پژوهشهای خود دربارۀ مشروطیت پایان داد. بدین سان، در فاصلۀ سالهایی پیش از انقلاب تا صدمین سالگرد جنبش مشروطیت پژوهش چندانی دربارۀ مشروطیت ایران صورت نگرفت.
بسیاری گمان میکردند که «مشروطیت پیشزمینۀ ولایت فقیه» (عنوان کتاب آجودانی، چاپ لندن، انتشارات فصل کتاب) است و چون صدِ انقلاب اسلامی آمده نیازی به نودِ مشروطیت نیست. از نخستین مطالبی که به مناسبت صدمین سالگرد مشروطیت انتشار پیدا کرد مجموعه مقالات چند تن از «استادان» دانشگاه مادر بود که به آخوند خراسانی اختصاص یافته بود و مانند همۀ صوادر «استادان» دانشگاه مادر ارزشی نداشت. برخی از نویسندگان تا زمانی که مقالهای به آنان سفارش داده بودند چیزی دربارۀ مشروطیت نمیدانستند، اما این جهل به مشروطیت مانع از آن نشد که مقالهای دستـ وـ پا کنند، که هم اجر دنیوی داشت و هم اجر اُخروی!
از آن پس، نوشتههایی دربارۀ مشروطیت منتشر شد و دانشجویانی نیز جرئت پیدا کردند رسالۀ دکتری خود را به جنبههایی از جنبش مشروطهخواهی اختصاص دهند. در میان مطالب جدیدتری که در این دو سه دهه انتشار پیدا کرده دو نظر دربارۀ مشروطیت وجود دارد که نظر به موضعگیری آشکار «ضدِ» مشروطۀ ایرانی شایان توجه هستند. مورد نخست کتاب آجودانی است که به آن اشاره کردم. او، در آغاز، کتاب خود را برای توضیح ذبح مشروطه با صفت «ایرانی» – تعبیری که در رسالۀ لالان مجتهد شیخی تبریز، ثقةالاسلام، آمده – و به عنوان «پیشزمینۀ ولایت فقیه» نوشته و در اصل کتابی «ضدِ» مشروطه است. کتاب وقتی به ایران رسید و مجوز انتشار از وزارت ارشاد را گرفت که با ارشادهای احسان یارشاطر به مهمترین کتاب دربارۀ مشروطیت تبدیل شد. تردیدی نیست که احسان یارشاطر دانشمندی بزرگ بود و با دانشنامۀ ایرانیکا خدمت بزرگی به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران کرد، اما من تردید ندارم که آن استاد ارزیابی شتابزدهای کرده و چند عبارت نامربوطی را به هم ربط داده است. او نوشته است :
یادداشت ها
(1) بیآنکه بخواهم به تفصیل وارد این بحث شوم باید به این نکتۀ مهم اشاره کنم که رمزی از بیشتر ــ اگر نه همۀ ــ نوشتههای تاریخی ایرانشناسان ایرانی اروپا و امریکا در همین نکته نهفته است. این ایرانیان، که بیشتر تاریخنویسان سدههای اخیر هستند، نه آگاهی تاریخی ایرانی و نه تصور درستی از آگاهی تاریخنویسان اروپایی و امریکایی دارند که بتوانند تاریخ ایران را در محدودۀ دانش تاریخی آنان بنویسند. بیشتر اینان، اگر هم زبان کشور مقصد خود را میدانند، اما در مقیاس وسیعی زبان کشور مبدأ را فراموش کرده، اگر یاد گرفته بودند! و گاهی نیز به اجتهادهایی دست میزنند که رابطۀ نوشتۀ آنان با فارسی زبان را به نسبت «من خواب دیده و عالمِ تمام کر» تبدیل میکند.
(2) محمد جعفر خورموجی، حقایقالاخبار ناصری، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، زوار 1344، ص. 2.
(3) میرزا آقا خان کرمانی، آئینۀ سکندری، تهران 1906، ص. 8.
(4) منظور از موضوعهای جدید یا nouveaux objets مباحث جدید در تاریخنویسی به عنوان موضوعهای تاریخی است که تاریخنویسان جدید در میدان معرفتشناختی تاریخ وارد کردهاند، مانند بیماری، آشپزی، هواشناسی، افکار و عقاید و ... برای تحلیل تاریخی نمونههایی از این موضوعهای جدید ر.ک.
Faire de l'histoire, sous la direction de Jacques Le Goff et Pierre Nora, vol. III : nouveaux objets, Paris, Gallimard 1974.
(5) اثر مهم زرینکوب تحقیق دو جلدی او با نشانههای کتابشناسی زیر است : عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، تهران، امیرکبیر 1342، دو جلد. یکی از واپسین نوشتههای زرینکوب اثر زیر است که نوشتهای فاقد اهمیت و از برخی جهات در موضعگیریهای جدید نوشتهای بد است : عبدالحسین زرینکوب، روزگاران : تاریخ ایران، انتشارات سخن 1393.
(6) نظامالدین مجیر شیبانی، تشکیل شاهنشاهی صفویه : احیاءِ دولت ملّی، انتشارات دانشگاه تهران 1346.
لطفا بدون اجازه منتشر نکنید
/channel/jtjostarha
بخشی از رسالۀ دربارۀ ایرانشهر
ایرانشهر : مقولهای برای رمزگشایی از تداوم ایران
چنانکه گذشت، تداوم تاریخی ایران، از ایرانشهرِ دوران باستان تا ایران دورۀ اسلامی، یکی از مهمترین ویژگیهای تاریخ این کشور است. فهم تاریخ کشوری که بهرغم دگرگونهای بسیار بیش از بیست و پنج سده تداوم پیدا کرده و توانسته است وحدت سرزمینی، فرهنگ ملّی و ویژگیهای تمدنی خود را حفظ کند نیازمند مفاهیم و مقولاتی در تاریخنویسی است. چنین مینماید که بهرغم کوششهای ایرانشناسان اروپایی، از دو سده پیش تا کنون، و به دنبال یک سده تاریخنویسی ایرانیان، از نامۀ خسروان جلالالدین میرزا و آئینۀ سکندری میرزا آقا خان کرمانی تا تاریخنویسان معاصر، در داخل و خارج از کشور، هنوز چنان نظامی از مفاهیم و مقولات تدوین نشده است که بتوان معنای دگرگونیهای تاریخ ایران را توضیح داد. نیازی به گفتن نیست که ایرانشناسان اروپایی، که با آگاهی تاریخی اروپایی تاریخ مینوشتند، نمیتوانستهاند چنین هدفی را دنبال کنند. تاریخنویسی جز از درون تاریخ یک کشور و با تکیه بر آگاهی تاریخی ملّی ممکن نیست. از اینرو، ایرانشناسان تاریخنویسان کشورهای خود هستند و آنجا نیز که تاریخ ایران را مینویسند، در واقع، هدفی جز تدوین تاریخ ناحیهای از کشور خود دنبال نمیکنند. (1) اینکه اُسوالد اشپنگلر گفته بود که «ایران به امان لغتشناسان رها شده است» بر این واقعیت تاریخنویسان اروپایی نظر داشت که اینان چیزی از تاریخ دیگران برمیگزینند که در فهم تاریخ اروپا آنان را به کار میآید. خاستگاه توجه پژوهشگران آلمانی به جنبههای لغتشناسی زبانهای باستانی ایران، نویسندگان اسکاندیناوی به تاریخ شاهی آرمانی و دینهای باستانی ایران پیوندهایی است که زبانهای باستانی ایران با زبانهای ژرمنی، شاهی آرمانی و دینهای ایران با نظریۀ شاهی و دینهای باستانی در شمال اروپا دارد. بدیهی است که همۀ آن پژوهشها بسیار مهم و برای مطالعات ایرانی مغتنم هستند، اما با این همه حاصل این پژوهشها را نمیتوان تاریخ ایران خواند. تدوین تاریخ ایران، در دوران جدید، به تکوین آگاهی تاریخی از درون نیاز دارد و تکوین این آگاهی جز برای ایرانیان ممکن نیست. نخستین تاریخنویسان ایران، جلالالدین میرزا و میرزا آقا خان کرمانی به نوعی آگاهی از ضرورت تکوین چنین آگاهی رسیده بودند. میتوان گفت که نخست در میان نخبگان عصر ناصری بود که نطفۀ آگاهی تاریخی تکوین پیدا کرد. خاستگاه تاریخنویسی آنان نیز همین آگاهی است که نطفۀ آن در عصر ناصری تکوین پیدا کرد. نوعی از تاریخنویسی ایرانی تا عصر ناصری ادامه پیدا کرده بود که یکی از مهمترین نمونههای آن ناسخالتواریخ بود، اما حتیٰ در همان زمان هم روشن بود که آن شیوۀ تاریخنویسی با گذشت زمان منسوخ شده است. این نوع تاریخنویسی، چنانکه در آغاز کتاب یکی از منشیان همان زمان آمده، هرگز «خالی از خرافات منشیانه و جزافات مترسلانه» نبود.(2) این تاریخنویسی بخشی از ادبیات به شمار میآمد و ایرانیان هنوز تصوری از تاریخ در معنای دقیق و جدید آن نداشتند. تاریخنویسی روشنفکران در همین دوره در واکنش به این شیوۀ منسوخ آغاز شد. به احتمال بسیار، نخستین نویسندهای که اشارهای به تمایز میان ادبیات و تاریخ آورد میرزا آقا خان کرمانی بود. او در آغاز آئینۀ سکندری میگوید کتابی در آئین سخنوری نوشته و آن را به نظر یکی از بزرگان رسانده بود. میرزا مینویسد : «پس از تمجید و تحسین بسیار فرمودند : ”بسیار خوب، ولی ما امروز مهمتر و لازمتر از لیتراتور (littérature) چیزی دیگر لازم داریم و آن هیستوار (Histoire) یعنی تاریخ است، اما نه تاریخی که در مشرق معمول و متداول است، به طوری که خوانندگان را از آن جز استماع قصه و افسانه و مجرد گذرانیدن وقت، و نویسنده را نیز منظوری غیر از ریشخند و خوشامدگویی و بیهودهسرایی نمیباشد، بلکه تاریخ حقیقی که مشتمل بر وقایع جوهری و امورِ نَفْسالامری بود تا سائِقِ غیرتِ مُحرِّکِ ترقی و موجب تربیت ملّت بتواند شد.“»(3)