📍مرگ تختی و افسانهی خواص📍
من در انگلیس بودم که خبر مرگ غلامرضا تختی را شنیدم. و در همان حال این ادعا را که ساواک او را کشته است. و «همه» باورداشتند. من باورنکردم برای اینکه دلیلی نداشت که از میان آن همه مخالف او را بکشند که فقط دردسر برایشان درست میکرد ــکه کرد! حدس من این بود که او بر اثر افسردگی مزمن خودکشی کرده است. و چرا افسردگی؟ چون برعکس گذشته (که شاه یک اتومبیل بنز به او هدیه داده بود) رژیم دیگر برای او تره خرد نمیکرد. چون هم دورهی جهان پهلوانیاش سپری شده بود، هم از فعالین جبههی ملی دوم بود و آن جبهه نیز از دو جهت شکست خورده بود. یعنی نه فقط بر اثر ندانمکاریهای خودش از رژیم شکست خورده بود، بلکه مصدق هم به همان دلایل، سخت به آن تاخته و از قضا دوتن از سران آن را که تختی به خصوص سرسپردهی آنان بود ــبدون ذکر نامــ «از ما بهتران» خوانده بود. و اگر هم آنچنان که ساواک مدعی شده بود در ارتباط با همسرش مشکلی پیدا کرده بود، آن نیز مدلول افسردگی بود نه دلیل آن. ادعای کشتن تختی توسط ساواک، ابتکار آلاحمد نبود که کم و بیش خودش آن را باور کرده بود. بعدها که آلاحمد مقالهی «مرگ صمد وافسانهی عوام» را در مجلهی آرش نوشت، این افسانه جا افتاده بود و تا سالهای سال ــحتا پس از انقلابــ نفسکش میخواست که آن را انکار کند. آلاحمد به احتمال زیاد مبدع شایعهی قتل بهرنگی به دست ساواک بود که من آن را هم باورنکردم اگرچه «همه» باور کردند. آخر مگر بهرنگی چه خطری برای رژیم داشت که او را بکشند؟ آن هم به آن طریق غیرممکن! و چند سالی نگذشت که این شتر در خانهی خود آلاحمد هم خوابید. و «همه» میگفتند، در حالی که همسرش سیمین دانشور دقیقه به دقیقه چگونگی مرگ او را کتباً شرح داده بود. و وقتی از «همه» دلیلش را میپرسیدی میگفتند ساواک به او ــیعنی به سیمینــ دستور داده است که این دروغها را بگوید... من در زمان برساختهشدن افسانهی خواص دربارهی مرگ تختی ایران نبودم، ولی شکی ندارم که خلیل ملکی افسانهی خواص دربارهی مرگ تختی را نه فقط باور نکرده بود که سخت از بیشعوری سیاسی حضرات غمگین و افسردهخاطر میبود.
📚از متن یادداشتی به قلم همایون کاتوزیان. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۸.
📍برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍روزهای پر ماجرا📍
وارد زمین سفارت شده بودند و بخشهایی از آن را در اختیار گرفته بودند و نمیدانستم دقیقاً کدام بخشها دست آنهاست. اگر به محافظان نیروی دریاییمان دستور شلیک میدادم، قطعاً به حملات خونباری منجر میشد. از اینرو به گروهبان توپخانه گفتم که تحت هیچ شرایطی شروع به شلیک نکنند. به اتاق فرستنده برگشتم و شنیدم که حملهکنندگان به درِ ایستگاه ارتباطات میکوبند. با نگرانی در را باز کردم. حدود دوازده جوان که همگی در حد هیستریک هیجان داشتند، از ما استقبال کردند. ازدحام زیادی دم در بود و یک نفر توقف کرد و با آرنج به دندههای من چنان محکم کوبید که فقط هجوم آدرنالین در آن ساعات هولناک آخر باعث شد نقش بر زمین نشوم. آنچه در یکی دوساعت بعد رخ داد، در خاطرهی من بهشکلی مبهم ثبت شده است، تا حدودی به این خاطر که آنها رفتاری آشفته با ما داشتند. بهخاطر میآورم که شاید حدود نیم ساعت گروگانها مقابل دیوار سفارت به خط شده بودند. هنوز چشمان ما را نبسته بودند اما صحبت کردن ممنوع بود. جدای از این موضوع، گروگانگیران دور خودشان چرخ میزدند و گویی منتظر دستور از مقامی غایب بودند. سپس برخی از ما از مجتمع سفارت به اتاق پذیرایی دفتر بروس لینگن، یعنی اقامتگاه سفیر منتقل شدیم.
در مقطعی از سلسله بازجوییهایم که معمولاً حدود دو روز بینشان فاصله بود، حسین، بازجویم با چهرهای پیروزمندانه وارد شد. برخی از دانشجویانی که در کنار ما حضور داشتند مشغول سرهم کردن اسنادی شده بودند که ما ریزریز کرده بودیم. آن اسناد حاوی کمترین میزان اطلاعات برای ارتباط با عاملان بود، چون به نامی حقیقی در آنها اشاره نشده بود. از محتوای استخراجشده از یکی از اسناد میشد استنباط کرد که موضوع سند روزنامهنگار مرتبط با ما در تهران است. حسین یکی یا دو جلسه روی من کار کرد تا هویت آن عامل را شناسایی کند و زمانی که دید من همچنان اطلاع از چنین سندی را انکار میکنم، موقتاً موضوع را عوض کرد و ادعا کرد که من در طراحی نقشهی بازگرداندن شاه نقش داشتهام.
📚از خاطرات توماس ال. آهرن از گروگانهای سفارت امریکا که متن خاطراتش از دوران تسخیر سفارت به تازگی منتشر شده است.
📍برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍ارزیابی شتابزده و روشنفکری توسعه ستیز📍
حاتم قادری: غربزدگی کتابی بهشدت شتابزده بود. جلال بهلحاظ شخصیتی شتابزده و عجول بود، و درعینحال دغدغههای گستردهای داشت و بههرچیزی چنگ میزد. اصلاً فرصت تأمل لازم را نداشت. من زمانی گفته بودم که متفکران تأثیرگذار دهههای چهل و پنجاهِ ما، و بهشکل خاص جلال و شریعتی، فرصت اندیشهورزی نداشتند. آنها بهرغم همهی بحثهایی که دربارهی کلیت غرب مطرح میکردند، به این نمیپرداختند که توسعه چیست، نظریات توسعه کدام است و کدام را میتوانیم انتخاب کنیم و اگر توسعه را انتخاب کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد. جلال بحث مستقیم و مستقل در مورد توسعه نمیکرد چون اصلاً در مورد توسعه اندیشهورزی نمیکرد. به فارغ التحصیلان هاروارد که به ایران برگشته و در سازمان برنامهوبودجه مشغول شده بودند با تمسخر نگاه میکرد. وقتی بحث زلزله و ساختن دوبارهی شهر در بوئین زهرا شد، گفت اینها چه ساختهاند که بومیاش جواب نمیدهد؟
مسعود جعفری جزی: آلاحمد هر چه نداشت، صداقت داشت و تجسم روح آن دوره بود. ما باید در آینهی جلال به وضعیت تاریخی خودمان نگاه کنیم. جلال با خانوادهی روحانیاش مشکل داشته، از خانه طرد شده، مارکسیست شده، سرگردان شده اما دوباره به مذهب ــو نه شریعتــ برگشته است. آنچه نوشته، هرچقدر متناقض، صدای آن جامعه و آن نسل است. انقلاب سفید، شوکی بود که ناخودآگاه جامعه را به هم ریخت؛ روستاییان به شهر رانده شدند و در شهر با فیلمفارسی و مشروب فروشی مواجه شدند. این، یک شوک روانی به اعماق ناخودآگاه جامعه وارد کرد. مردم احساس گناه میکردند، کما اینکه در انقلاب، مردم شبیه جنبش توابین، به اولین جاهایی که حمله کردند، سینماها و مشروبفروشیها و بانکها بود. ما باید شرایط آن زمانه را درنظر بگیریم و درک کنیم تا واکنشها را در آن چارچوب بفهمیم، تا بتوانیم هرکجا واکنشها افراطی بوده نقدش کنیم. مسئله این بود که جامعه به سمت یک تجدد سطحی و آمرانه هل داده میشد و این هل دادن، مشکلساز بود. وقتی کاپیتولاسیون و مستشاران خارجی پیش چشم مردم هستند، بومیگرایی هم تقویت میشود. بازگشت به سنت و بومیگرایی در چارچوب این ضرورت تاریخی باید دیده شود.
📚از متن گفتوگوی حاتم قادری و مسعود جعفری جزی دربارهی میراث جلال آلاحمد. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۸
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍میلیتانت یکدنده📍
سخنان صریح مؤمنی علیه حزب توده و شوروی واکنش منفی تودهایها را برانگیخت. به گفتهی مؤمنی، کیانوری دبیر اول حزب توده او را «ناسیونال کمونیست» نامید و تلاش کرد با «پروندهسازی» نامش را در جرگهي «ضدانقلاب» ثبت کند. رحمان هاتفی روزنامهنگار تودهای نیز با نام مستعار حیدر مهرگان علیه مؤمنی نوشت. به همین دلایل بود که کیانوری در کتاب خاطراتش به دروغ گفت که مؤمنی در زندان از خود ضعف نشان داده و حملات تندی به او کرد: «باقر مؤمنی خیلی به شخص خود اعتقاد دارد؛ در جایی که نفر دوم باشد حاضر نیست کار بکند و همیشه میخواهد نفر اول باشد.» کیانوری به جدال قلمیِ مؤمنی با حزب توده در ابتدای انقلاب هم اشاره کرد و گفت: «بعد از انقلاب، او مانند برخی دیگر از همانندانش خواستار آن بود که ما به حضورشان برویم، ولی ما راه خود را پیش گرفتیم و او هم مرتب مقاله بیرون میداد و َمن، َمن، َمن میکرد و علیه حزب حرف میزد. مؤمنی، انور خامهای به قوهی سه است. اینها همه "من"های تاریخاند». مؤمنی هم البته سخنان کیانوری را بیپاسخ نگذاشت و کارنامهی کیانوری و یارانش را اینچنین جمعبندی کرد: حزب تودهی ایران، واقعاً نه «حزب» و نه «تودهای» و نه «ایرانی» بلکه یک «باند شعبدهباز بیاعتبار تا بن دندان فاسد» است که برخی اعضایش به «اعتراف خودشان»، «جاسوس دستگاه بوروکراسی شوروی و عضو خبرچین دستگاههای جاسوسی آن و شاید هم جاسوس دوجانبه» بودهاند. مؤمنی تاسف میخورد از اینکه به مصداق ضربالمثل «مرده میتواند کفن را آلوده کند»، خطر حزب توده را برای جنبش چپ ایران در سالهای نخست انقلاب به اندازهی لازم جدی نگرفته است. باقر مؤمنی در سالهای مهاجرت پس از انقلاب نیز بیکار ننشست و پژوهشهای تاریخی دقیقی دربارهی مؤسسان و پدران فکری حزب توده منتشر ساخت. پروندهی پنجاهوسه نفر که در سال ۱۳۶۵ با نام مستعار «حسین فرزانه» در ایران منتشر شد، شامل متن بازجوییها و پروندهی اعضای گروه ۵۳ نفر بود که حقایق تازهای را دربارهی این گروه روشن می ساخت.
📚از متن گزارشی که علی ملیحی دربارهی
کارنامهی سیاسی باقر مومنی نوشته است. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۸.
📍برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍روشنفکری و فنسالاری📍
اگر در ابتدای این قرن شمسی، غرب نماد هرآنچه بود که ما نداشتیم ــآزادی و عدالت و قانون و نظمــ و مقایسهی خود با غرب مبنای نقد حکمرانیِ عقبافتاده قرار میگرفت، در دههی چهل، غربی خواندنِ حکومت به مبنایی برای نقد حکمرانی تبدیل شده بود. در عصر پس از کودتا و دخالتهای امریکا در سرنگونی دولت مصدق، غرب و غربی، علتالعلل و عصارهی تمام ناکامیهای یک ملت بود. غرب که زمانهای الگو بود، حالا ضدالگو بود. و زمانه، پژواک فریادِ غربستیزیِ خود را در غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران میشنید. ستایش و حمایت از فرهنگ بومی، کلیدواژهی گفتارهای روشنفکریِ دههی چهل بود؛ و از این حیث، غربزدگی آلآحمد، خلافآمدِ عادتِ عصر نبود. روشنفکرانی که منتقد رسومِ کهنه بودند، همزمان آرمان خود را در همان کهنه میجستند. این تناقض، که غربزدگی جلال نیز نمیتوانست از آن مفری بجوید، ویژگی سوادِ عامِ روشنفکران آن عصر بود…
تجربهی جلال، تجربهی روزگار یأس و نومیدی دهههای سی و چهل، تجربهی شتابزدگی و بیتابی روشنفکری ما در آن عصر، اگر سردتر به تحولات آن عصر بنگریم، برای امروز نکتهآموز است. آینهی غربزدگی جلال را حتا اگر سنگی میزنیم، که باید بزنیم، در شکستههای آن آینه این را ببینیم که با شتاب و سرعت نمیتوان به مدینهی فاضلهای رسید، و دویدن در مسیر مدینهی فاضله، هرچه پرشتابتر، کعبهی آمال دورتر. واقعیت را باید گام به گام و بر اساس مقدورات ساخت. یکشبه راه صدساله را به پیش نمیتوان رفت، اما دیدهایم که یکشبه میتوان و ممکن است که راه صدساله را به عقب بازگشت. اگر صدای زمانهای اعراض از عقل سلیم بود، بازگشت به عقل سلیم صدایِ امروز زمانهی ماست. اما برای عبور از یک عصر، برای عبور از غربزدگی آلاحمد، شرط اول، مهارِ خیالپروری و رقص رمانیتک در سیاست، و دست در کارِ واقعیت بردن است؛ و اینکه نومیدی حتا وقتی که دردی است، درمانش صبر است، و شتاب نیست.
📚از متن دیباچهی اندیشه پویا ۸۸ به قلم سردبیر: رضا خجسته رحیمی. (به بهانهی صد سالگی جلال آلاحمد)
📍برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۸۸ منتشر شد📍
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۸۸ را پیشخرید کنید📍
اندیشه پویا ۸۸، با مقالات و گفتگوهای خواندنی همین روزها منتشر میشود. شما هم میتوانید نسخهی خودتان از اندیشه پویا ۸۸ را داشته باشید. برای پیشخرید این شماره از مجله و استفاده از امکان ارسال پستی رایگان، فقط کافی است مبلغ ۱۰۰ هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد) واریز کنید و تصویر فیش واریزی را همراه با آدرس و مشخصات ارسال برای ما در دایرکت بگذارید.
(در صورت تمایل برای دریافت مجله با پیک در تهران "نحوه دریافت: پیک"را قید کنید و هزینه پیک را هنگام تحویل بپردازید.)
برخی از خواندنیهای شماره ۸۸ اندیشه پویا بدین قرار است:
📚عصیان و اسطوره: پروندهای درسالمرگ غلامرضا تختی/همایون کاتوزیان، محمدصنعتی، جوادرسولی
آسمان غرق ستارهها/ پژوهشی درمقایسهی واکنشها به مرگ مصدق و تختی، همراه با گزارشی از خودکشی جهانپهلوان در مطبوعات.
📚جلال آلاحمد، ازروشنفکری ضدتوسعه تا ارزیابی شتابزده/میزگردی با حضور حاتم قادری و مسعود جعفری جزی به مناسبت صدسالگی جلال/ یادداشتهایی از احمدبنیجمالی و حبیبه جعفریان
📚اصلاح ناگزیر است، آهی در بساط نیست/ گفتوگوی علیرضا سیاسیراد با احمد میدری و حسین عبدهتبریزی دربارهی سن بازنشستگی
📚روح تاریخ: به مناسبت ۸۵سالگی بهرام بیضایی/ یادداشتهایی از محسن آزرم، پرویزجاهد، علی صمدپور، جوادطوسی، آنتونیو شرکا، مهرزاددانش، مصطفی جلالیفخر
📚شیدایی درکویر/ گفتگو با احمدوکیلی، نقاش و استاد دانشگاه دربارهی مشصفر و مکتب هانیبال الخاص
همراه با مطالب و مقالات خواندنی دیگر
متن دیباچه اندیشهپویا، شماره ۸۷، با عنوان:
عبور از مکتب توسعهستیزی: "هامون" مهرجویی، "صناعت و قناعت" روشنفکری، و این جایی که اکنون ایستادهایم
@andishepouya
👇👇👇
📍در مکتبِ توسعهستیزی
«صناعت و قناعت» روشنفکری، «هامون» مهرجویی، و اینجایی که اکنون ایستادهایم
✔️دیباچهی اندیشه پویا ۸۷. به قلم سردبیر: رضا خجسته رحیمی
✔️میزگردی دربارهی سینمای داریوش مهرجویی با حضور حمید نعمتالله، شهرام مکری و نیما حسنینسب. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۷
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍به قلم سهراب یزدانی. بخشهایی از پژوهشی درباره قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی. اندیشه پویا ۸۷.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍یادداشتی به قلم جعفر مدرس صادقی. اندیشه پویا ۸۷.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍گفتوگو با نیکی کریمی دربارهی داریوش مهرجویی. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۷
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
اندیشه پویا ۸۷ با مقالات و گزارشها و یادداشتهای خواندنی به زودی منتشر میشود. شما از همین حالا میتوانید نسخه خودتان از اندیشه پویا ۸۷ را با ارسال پستی رایگان از ما پیشخرید کنید. برای این کار فقط کافیست مبلغ ۱۰۰ هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد) واریز کنید و تصویر فیش واریزی را برای ما ارسال کنید.
(اگر ساکن تهران هستید و تقاضای دریافت مجله با پیک را دارید لطفا عبارت "نحوه دریافت:پیک"را قید کنید و هزینه پیک را هنگام تحویل گرفتن مجله بپردازید.)
همراهیتان را با مجله خود قدردانیم.
@andishepouya
02186126189
📍مقالهای به قلم یان برمر و مصطفی سلیمان. این مقاله با ترجمه آیدین رشیدی در اندیشه پویا ۸۶ منتشر شده است.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۶، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍یادداشتی به قلم همایون کاتوزیان. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۸.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍روزهای پر ماجرا📍
📚خاطرات توماس ال. آهرن از گروگانهای سفارت امریکا که متن خاطراتش از دوران تسخیر سفارت به تازگی منتشر شده است.
📍برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍گزارش علی ملیحی دربارهی کارنامهی سیاسی باقر مومنی. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۸.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✔️روشنفکری و فنسالاری؛ دیباچهی اندیشه پویا ۸۸. به قلم سردبیر: رضا خجسته رحیمی
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۸، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۸۸ را پیشخرید کنید📍
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۸۸ را پیشخرید کنید📍
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍در مکتبِ توسعهستیزی📍
«صناعت و قناعت» روشنفکری، «هامون» مهرجویی، و اینجایی که اکنون ایستادهایم
ما روشنفکرانی شرمنده از تجددستیزی بسیار داریم، اما روشنفکریِ توسعهخواه در ایران هنوز در دوران جنینی خود به سر میبرد. کهنه مرده است اما جدید هنوز متولد نشده است. در برابر تفکری که میخواست ایران متجدد شود، واکنش روشنفکریِ دههی چهلی ما ایستادگی بود؛ ایستادگیای که از جلال و شریعتی و فردید و داوری و شایگان آغاز شد و تا سروش نیز ادامه داشت. این سواد عام روشنفکران ما هر دغدغهای داشتند، دغدغهشان نهتنها تجدد و توسعه نبود، که از مخالفان سازشناپذیر توسعه نیز بودند؛ برخی با تفکر جهانسومی و ایدئولوژیهای مارکسیستی همچون شریعتی و جلال، و برخی با آرمانشهرگراییهای خیالبافانهی فلسفی، همچون فردید و شایگان و داوری، و برخی با قناعتپیشگی زهدورزانه همچون سروش. آنها بیشتر از اینکه دغدغهی معیشت و رفاه داشته باشند، خادمان ایدئولوژیهایی بودند که مقدسشان میپنداشتند. توسعه که هدفش خلق ثروت و ایجاد معیشت و رفاه بود، به همین دلایل، نزد آنان پیش پاافتاده و سخیف مینمود و زرقوبرقی برای دلربایی نداشت. وداع بقایای این روشنفکری با توسعهستیزی اگرچه نوید آغازی را میدهد اما دایهی فهم جدیدی از ضرورت توسعه نیست. ما آنقدر از فهمِ «عقل سلیم» ــاینکه بدون توسعه نمیتوان به رفاه رسیدــ فاصله گرفتیم، که نسل جدیدی با شعار یک زندگی معمولی، مطالبهگرِ عقل سلیم شد؛ مطالبهگر بدیهیترین چیزهایی که دریغ میشود، که انکار میشود. ما امروز میدانیم که قرار نیست به زودی به توسعه برسیم، اما برای آنکه متوجه باشیم این راه را چقدر جلو آمدهایم، کافیست به یاد بیاوریم زمانی را که اعظم روشنفکران قومِ ما نمیخواستند به توسعه برسند. به یاد بیاوریم که آن خطابههای روشنفکری در مذمت تکنیک و توسعه، حتا عقبتر و عقیمتر از سخنان غیرروشنفکریِ کاسبان امروزینِ تحریم بود.
ما اگرچه سوارانِ قایقی به طوفان نشستهایم که ساحلی از دور پیدايمان نیست، اما برخلافِ حمید هامون در انتظار معجزتی نیستیم. منتظرانی هستیم تا افقی ازِ ساحل امن و آرامش، رهایی از ستیز با توسعه، پدیدارمان شود. ما از هامون و آن مرداب روشنفکری عبور کردهایم. حمید هامون به دریا زد و از سرِ اتفاق، با شانس، با معجزتِ دستهای علی عابدینی، به زندگی بازگشت. کاش مهرجویی بود و زندگیِ دوبارهی حمیدِ هامون را در بازگشت به زندگی برایمان روایت میکرد. زندگیای که تکرار زندگی پیشین نمیتوانست باشد.
✔️از متن دیباچهی اندیشه پویا ۸۷. به قلم سردبیر: رضا خجسته رحیمی
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍نخبهکشی📍
🔸حمید نعمتالله: کاراکترهایش پشتوانهی غنی احساسی داشتند. تماشاگر میفهمیدشان. میشناختشان. برایش آشنا بود. انسان بودند. حالا میخواهد سرکارگر تعدادی کارگر ساختمانی باشد یا میخواهد خوانندهی اپرا باشد. حتا اگر عارفی نشسته بر ویلچر هم باشد، راه به او هم میبری. آدمهای فیلمهای او پشتوانهی حسی مفهوم و قابل درکی دارند. این احساس فشرده در قلب کاراکترها، مفهوم است و پرکشش. از پارسا پیروزفر مهمان مامان و زنش تا بقیهی اهالی آن مهمانی را حس میکنیم. بهجا میآوریمشان. برادرانِ غریبِ فیلم پری تا زنهای خاص فیلمهای سارا و پری و بانو و لیلا آدمیزادند؛ غریبههای آشنا. اینها برای این است که او با جامعه و مردم دادوستد احساسی داشته. به انسانها کنجکاو بوده و به آنها علاقه داشته و تحتتأثیر قرار میگرفته. عواطفش موقع نوشتن و سر صحنه همراهش است.
🔸شهرام مکری: ما در سینمای مهرجویی با انسان واقعی مواجه میشویم. سینمای مهرجویی مخاطبان متنوعی از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی را با خود همراه میکند و حتا فیلم های فلسفی و روشنفکرانهی او مثل هامون و درخت گلابی همانقدر بین مخاطبان خاص جلب توجه میکند، که مخاطب عام را مجذوب میکند. این سه مؤلفهی سینمای مهرجویی را عیناً در زندگی خود او هم میتوان دنبال کرد. او فیلسمازی است که تصویر یک فیلمساز الیت از خودش را میشکند و رابطه و پیوند خود با مردم و مخاطبان مختلف را همواره حفظ میکند. این پیوند جهان سینمایی و شیوهی زیست شخصی مهرجویی مهمترین ویژگی اوست.
🔸نیما حسنینسب: مهرجویی را نباید در سینما محدود کرد، چون میراث او فقط سینمایی نیست. از خودش و شمایلش تا زندگی و اندیشههایش، همه بخشی از میراثی هستند که به او جامعیتی میبخشد که در کمتر فیلمسازی میتوان پیدا کرد. ما فیلمسازی با این حجم و تنوع از دانش و توانمندی و سلایق فرهنگیـهنری در سینمای ایران نداریم و همین از مهرجویی شخصیتی منحصربهفرد میسازد؛ فیلمسازی که در جوانی در فضاهای معتبر آکادمیک جهانی سینما و فلسفه خوانده، پایاننامهاش را دربارهی داستایوفسکی مینویسد و هدایت و فروغ به انگلیسی ترجمه میکند، موسیقی میداند و ساز میزند، بیش از نیم قرن فیلم میسازد و ترجمه میکند و حتا رمان مینویسد. تکثر و تنوع علایق و تواناییهای مهرجویی هم در نسل خودش و هم در نسلهای قبل و بعدی سینماگران واقعاً غبطهبرانگیز است.
✔️میزگردی دربارهی سینمای داریوش مهرجویی با حضور حمید نعمتالله، شهرام مکری و نیما حسنینسب. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۷
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اولین فدایی📍
می توان گفت كه انگيزه های شخصی ميرزا رضا را به كشتن شاه برانگيخته بود. زيرا هم خود از نظام استبدادی زخم خورده بود، هم پيشوای فكری اش سيدجمالالدين اسدآبادی طعم بی عدالتی حكومت قاجار را چشيده بود. اما ميرزا رضا از محدوده مسائل شخصی بيرون آمد. تا حدی از انديشه سياسی برخوردار شد و به آگاهی نسبی رسيد. آگاهی اش از حد معمول ايرانيان بيشتر بود. در زندان قزوين با فراش ها صحبت میكرد و درباره وطن خواهی و ملت پرستی داد سخن میراند. هنگام بازجوييش گفت كه تأسيساتی مانند قندسازی، بانك، راه و تراموا و امتياز تنباكو زمانی اسباب ترقیاند كه به دست خود ايرانيان درست بشوند، نه به دست خارجیها. رگههايی از انقلابیگری نيز در او باليد و به جايی رسيد كه نظام خودكامه را پليد بداند و سرچشمه بيدادهايی بشمرد كه بر مردم ميهنش میرفت. ميرزا رضا در جلسه های بازجويی تنها از خودش دفاع نكرد، بلكه ادعانامه ای بر ضد حكومت خودكامه ارائه داد. از هزاران هزار ايرانی سخن گفت كه در سرزمين های پيرامون ميهن شان پراكنده و آواره شده بودند و از سر ناچاری به «كثيف ترين كسب و شغل ها» تن میدادند. پرسيد: «ظلم و تعدی بیحد و حساب چيست و كدام است و از اين بالاتر چه میشود؟ گوشت بدن رعيت را میكَنند و به خورد چند جُرّهباز شكاری میدهند. صدهزار تومان از فلان بی مروت میگيرند، قباله ملكيت جان و مال و عرض و ناموس يك شهر و يا يك مملكتی را به دست او میدهند. رعيت فقير و اسير و بيچاره را در زير بار تعديات مجبور میكنند كه يك مرد، زن منحصربهفرد خود را از اضطرار طلاق بدهد و خودشان صدتا صدتا زن میگيرند. و سالی يك كرور پول كه به اين خونخواری و بی رحمی از مردم میگيرند، خرج عزيزالسلطان [میكنند] كه نه برای دولت مصرف دارد و نه برای ملت و نه برای حفظ نفس شخصی، و غيره و غيره و غيره.» او با چنين گفته هايی روش حكمروايی در كشور را بيدادگرانه شمرد و ويژگیهای اخلاقی و رفتار ناصرالدينشاه را نكوهيد. به اين ترتيب میتوان ميرزا رضا را سرسلسله دسته ای از مبارزان سياسی ايران شمرد كه هنگام بازجويی يا در جلسه دادگاه، به جای آنكه از خود دفاع كنند، بر دستگاه ستمگری حمله بردند و به دفاع از آرمان، ميهن و مردم شان برخاستند.
📍به قلم سهراب یزدانی. بخشهایی از پژوهشی درباره قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی. اندیشه پویا ۸۷.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍سازی که «اجارهنشینها» میزد📍
آقای مهرجویی اجارهنشینها را در اتاق تدوین فرهنگسرای نیاوران مونتاژ میکرد. همیشه توی حیاطِ بینِ ساختمان ضلع جنوبی و ساختمان گالری او را میدیدیم... و هر بار که او را میدیدیم، سلام میکردیم. اما او هیچوقت جواب سلام هیچکس را نمیداد. فقط سری تکان میداد و رد میشد. شاید از بس که به او سلام میکردند و شاید هم به این دلیل که وقت سلام و علیک کردن نداشت و شاید هم از بس که درگیر و گرفتار بود و مشغله داشت و شاید هم از بس که تندتند راه میرفت ــدرست مثل سعید کنگرانی در دایرهی مینا. (و عزتالله انتظامی هم در اجارهنشینها و خسرو شکیبایی هم در هامون به همان تندی راه میرفتند. مثل این که سرعت فیلم را تند کرده باشند. آخه چرا باید همهی این آدمها به این تندی راه میرفتند؟ همیشه با عجله و تندتند و شتابان! راه رفتنی که هیچ دست کمی از دویدن نداشت و ندارد.)
وقتی که از توی راهروی ورودیِ گالری رد میشدیم، سر و صداهایی را که از توی اتاق تدوین میآمد بیرون میشنیدیم. هرچه از سربالاییِ راهرو جلوتر میرفتیم، صداها بلندتر میشد و به صحن ورودیِ گالری که میرسیدیم، سر و صداها بیشتر از همه جا بود. با خودمان میگفتیم آقای مهرجویی چه فیلم پُر سر و صدایی ساخته است یا دارد میسازد! همیشه مثل این بود که یک عدهای همه دارند با هم حرف میزنند و سرِ همدیگر داد میکشند و یک دعوای دستهجمعی در جریان است… وقتی که فیلم آمد توی سینماها و همان روزهای اولی که آمد توی سینماها، رفتیم تماشا کردیم و تازه آن معمایی که چند ماهی بود سخت درگیرمان کرده بود حل شد و تازه فهمیدیم که موضوع از چه قرار است...
آقای مهرجویی یک فیلمی ساخته بود که با همهی فیلمهایی که تا حالا ساخته بود فرق داشت. شاید ده مرتبه رفتیم این فیلم را تماشا کردیم و هر بار که میرفتیم، از اول تا آخر فیلم میخندیدیم. اولین بار بود که بعد از انقلاب میخندیدیم و در سالهایی داشتیم میخندیدیم که نه خنداندن به این سادگیها ممکن بود و نه خندیدن. آقای مهرجویی با برگ تازهای که در آن سالهای سخت رو کرد، غیر ممکن را ممکن کرد و نبوغی را که در همهی سالهای کار کردنش ــچه پیش از اجارهنشینها و چه بعد از آنــ میبینیم، به بارزترین وجه ممکن به نمایش گذاشت.
📍از متن یادداشتی به قلم جعفر مدرس صادقی. اندیشه پویا ۸۷.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍پری فیلم محبوب کیارستمی بود📍
این سالها در زمانهای مختلف و در مناسبتهای مختلف چه در منزل ایشان و چه در جشنوارههای خارجی و نمایشهای فیلم میدیدمشان. اتفاقاً زمان زیادی را هم با ایشان سر فیلم «مونا» که قرار بود من و حامد بهداد بازیاش کنیم گذراندیم. مونا از پروژههایی بود که خیلی علاقه داشت بسازدش اما نتوانست سرمایهگذار برای آن پیدا کند. دورخوانیها و تمرینهای مونا را در همان ویلای زیبادشت انجام میدادیم و خوشحالم که به این بهانه این اواخر زمان کافی و درستی را با هم گذراندیم. مونا داستانی کموبیش سورئال دربارهی تولد یک بچه در میانهی اینهمه اتفاقات جهان بود؛ و مواجههی والدینش دربارهی اینکه به دنیا بیاید یا نیاید. قبول کردم در مونا بازی کنم چون مهرجویی توی ذهنم همیشه جزو دوـسه کارگردان مهم کشور بوده. عباس کیارستمی بارها میگفت فیلم پری، فیلم محبوبش است. چرا اینطور بود؟ چون شبیه این فیلم را در سینمای ایران نداشتیم. فارغ از اینکه سلیقهی من چه باشد و فارغ از اینکه نگاه من به سینمای مهرجویی چقدر دور یا نزدیک باشد و باز هم فارغ از اینکه مهرجویی چقدر توانست آنچه را که دغدغهاش بود و به آن فکر میکرد بسازد یا نه، نگاه و کار مهرجویی منحصربهفرد و خاص بود. حتا اگر در کارهای او پراکندگی هم وجود داشته اما منحصربهفرد بودن فیلمهایش را نمیشود کتمان کرد. چند روز قبل دوباره دایرهی مینا را میدیدم. فکر کردم چقدر جرئت میخواهد در سالهایی که سینمای ایران در قبضهی فیلمفارسی بوده کیارستمی گزارش را بسازد و مهرجویی دایرهی مینا را. دایرهی مینا با آن کاراکترهای اثیری خاصی که سرنوشتی پیچیده داشتند فیلمیست ماندگار. تأسف میخورم که او نتوانست داستانهایی را که خیلی دوستشان داشت مثل سووشونِ دانشور و کاراگاه یحیی که بر اساس رمانی از رضا جولایی نوشته شده بود، بسازد. مهرجویی روشنفکری بود که باید اجازه پیدا میکرد تا بتواند دغدغههایش را فیلم کند. نمیدانم، شاید اشتباه میکنم، اما دلم میخواهد اینطور فکر کنم که اگر مهرجویی فراغتبال میداشت و دغدغهی هیچ چیزی را نداشت، آن وقت قصهی خودش را میگفت؛ مثل هامون. و آن وقت ما با یک داستان و روایت شاهکار و دیدنی طرف بودیم؛ قصهی مرد هفتاد یا هشتاد سالهای که چهها بر او گذشته است. من دلم میخواست چنین فیلمی از او ببینم.
📍گفتوگو با نیکی کریمی دربارهی داریوش مهرجویی. منتشر شده در اندیشه پویا ۸۷
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۷، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
اندیشه پویا ۸۷ با مقالات و گزارشها و یادداشتهای خواندنی به زودی منتشر میشود. شما از همین حالا میتوانید نسخه خودتان از اندیشه پویا ۸۷ را با ارسال پستی رایگان از ما پیشخرید کنید. برای این کار فقط کافیست مبلغ ۱۰۰ هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد) واریز کنید و تصویر فیش واریزی را برای ما ارسال کنید.
(اگر ساکن تهران هستید و تقاضای دریافت مجله با پیک را دارید لطفا عبارت "نحوه دریافت:پیک"را قید کنید و هزینه پیک را هنگام تحویل گرفتن مجله بپردازید.)
همراهیتان را با مجله خود قدردانیم.
@andishepouya
02186126189
📍خوب و بدِ هوش مصنوعی📍
متأسفانه بخش بزرگی از مباحثه دربارهی حکمرانی هوشمصنوعی در دوراهی کاذب خطرناکی گیر کرده است: اینکه از هوشمصنوعی برای افزایش قدرت ملی استفاده کنیم یا برای اجتناب از خطرات محتمل جلویش را سد کنیم. حتا کسانی که مسئله را بهدرستی تشخیص میدهند سعی میکنند هوشمصنوعی را در چارچوبهای کنونی یا گذشتهی حکمرانی جای دهند. اما حکمرانی بر هوشمصنوعی مثل هیچیک از فناوریهای گذشته نیست و همینحالا هم دارد انگارههای سنتی قدرت ژئوپلتیک را تغییر میدهد.
مسئله مشخص است: طراحی چارچوب حکمرانیای نوین که مناسب این فناوری بیهمتا باشد. اگر قرار بر حکمرانی جهانی هوشمصنوعی باشد، نظام بینالملل باید از مفاهیم سنتی حق حاکمیت عبور کند و برای شرکتهای فناوری جایی دور میز مذاکره درنظر بگیرد. این بازیگران شاید مشروعیتشان را از قرارداد اجتماعی، دموکراسی یا شرط خیر عمومی نگرفته باشند اما بدون آنها هیچ شانسی برای حکمرانی کارامد بر هوشمصنوعی وجود ندارد. این نمونهای است که نشان میدهد جامعهی بینالمللی باید در فرضهای اساسیاش دربارهی نظم ژئوپلتیک بازاندیشی کند. اما قضیه به همین جا ختم نمیشود. مسئلهای بزرگ و غیرعادی مثل مسئلهی هوشمصنوعی نیازمند راهکاری بدیع است. سیاستگذاران پیش از آنکه بتوانند به بحث و بررسی ساختار تنظیمی مناسب بپردازند باید بر سر اصول پایهی شیوهی حکمرانی بر هوشمصنوعی به توافق برسند. برای شروع، چارچوب حکمرانی باید پیشگیرانه، چابک، فراگیر، رسوخناپذیر و هدفمند باشد. با اتکا بر این اصول، سیاستگذاران باید حداقل سه رژیم حکمرانی همپوشان را پدید بیاورند: یکی برای تعریف و تعیین امور واقع و توصیه به دولتها دربارهی خطرات ناشی از هوشمصنوعی، یکی برای جلوگیری از رقابت تسلیحاتی تمامعیار بین دولتها، و یکی برای مهار نیروهای آشفتهکنندهی فناوریای که جهان نظیرش را ندیده است.
📍مقالهای به قلم یان برمر و مصطفی سلیمان. این مقاله با ترجمه آیدین رشیدی در اندیشه پویا ۸۶ منتشر شده است.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۶، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍خندههای سهراب وسط اتوبان پارکوی📍
آن روز وقتی غلامحسین نامی رسید کوچهی چهارم وزرا دم گالری سیحون، سهراب داشت انداز و ورانداز میکرد که چند تابلوی فروشنرفتهاش را ببندد پشت جیپ لندروورش و ببرد. نامی کمکش کرد تابلوها را ببندد روی سقف ماشین. همهشان بزرگ بودند و راهش همین بود. خانم سیحون طناب بلندی پیدا نکرد بهشان بدهد اما بالاخره چند تا طناب و ریسمان را به هم گره زدند و تابلوها را بستند و راه افتادند. سهراب با همان ادبِ ذاتیاش که انگار در زندگی یک آن هم ازش دست نمیکشید بعد از اینکه تمام مدت داشت از نامی برای این بگیر و ببند تشکر میکرد ازش پرسید آیا همراهیاش میکند؟ دو نفری سوار لندروور شدند و راه افتادند به سمت اتوبان پارکوی (چمران). نامی که بغل دست سهراب نشسته بود هرازگاهی دستش را از پنجره به طرف تابلوها میبرد تا خیالش راحت شود که همهچیز سر جایش است و مدام به سهراب که بیکله میراند میگفت یواشتر برو که اعتماد چندانی به طنابها نیست و سهراب بعد از هر هشدار لحظاتی یواش میکرد و بعد خیلی زود همان خانهی اول بودند: تختگاز در اتوبان پارکوی. با نقاشیهای آبستره روی سقف لندرووری که فرمانش سمت راست بود. در میانههای راه نامی کسانی را دید در ماشین کناری که با ایما و اشاره در تقلا بودند چیزی به آنها بگویند. سهراب چنان در حال خودش و تختگاز رفتنش و جاده بود که انگار آنجا نبود. اما نامی حدس زد طنابی باز شده. دستش را از پنجره برد روی سقف که خاطرجمع شود اما سقف خالی بود. به سهراب گفت بزن کنار و جلدی از ماشین پیاده شدند. دیدند نقاشیها وسط جادهاند. همان جایی که ماشینها بودند. نقاشیها پخش و پلا و شکسته و پاره و ماشینها بیاعتنا و در گذر. بقایای آبسترهها و چارچوبهای شکسته را از وسط جاده برداشتند و بوم بعضی تابلوها را که به شکل غیرممکنی جان سالم به در برده بود به کناری بردند. اما کل این منظره نامی را سخت منقلب کرد. انگار کاردی به قلبش خورده بود یا ماشینها از روی دست و بال او رد شده بودند. سهراب هم همانجا ایستاده بود. کنار اتوبان. و میخندید. جوری میخندید که نامی هرگز از او سراغ نداشت و ندیده و نشنیده بود.
📍از متن جستاری به قلم حبیبه جعفریان دربارهی سهراب سپهری.
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۸۶، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya